بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24759
متن پرسش
سلام ببخشید: در توقیع امام زمان (عج) اومده خمس در زمان غیبت مباحه، چرا الان پرداخت خمس واجبه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقها در جمع‌بندی که نسبت به روایات دارند و خاص و عام‌کردنِ روایات با ادله‌ی قابل قبول به این نتیجه رسیده‌اند که ملاحظه می‌فرمایید. حتی حضرت امام در کتاب «کشف‌الأسرار» با ادله‌ی کافی این امر را روشن می‌کنند که چرا باید خمس و سهم امام در زمان غیبت داده شود و حوزه‌های علمیه برای حفظ اسلام در این امر پایدار بماند. موفق باشید

24737
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد گرامی: خیلی خدا را شکر می کنم که این امکان برای ما هست که به پاسخ های سوالات خود برسیم بوسیله شما. دائما از سوالات سایت برای رسیدن به برخی مطالب استفاده می کنم، الحمدلله ببخشید استاد به یک تناقض رسیده ام. نمی دانم آنچه فهمیدم درست است یا نه؟ طبق آیات قرآن خداوند انسان را آفرید برای عبادت و بندگی که در عالم ماده برای هر شخصی این بندگی به نوعی است برای زن به گونه ای و برای مرد به گونه ای و هر شخصی در هر شغلی به گونه ای، و این امکان برای هر شخصی فراهم است که با بالا بردن علم و آگاهی خود یا با تجربه یا با کسب علم یا تفکر و عمل به دستورات وجود خود را به کمال برساند. خودم هر وقت چنین سیر را در نظر می گیرم و همواره با کسب علم و مطالعه در جهت رشد خود قدمی برمی دارم الحمدلله موفق می شوم و در طول این مدت هم سخن گفتن من کنترل شده و هم حین توجه به فهمیدن مطالب و پیگیری آنها غدا خوردن و خوابیدن من هم کنترل می شود و اهل عمل هم به لطف پروردگار به آنچه می آموزم هستم تا حدودی و در این حالت آرامش خود را دارم و از عبادت هم لذت می برم. اما همین که اسم مراقبه را می شنوم و در صدد بر می آیم که مراقبه بر خوراک و خواب کنم، انگار تمام عالم با هم جمع می شوند که نتوانم در طول روز به اندازه بخوابم و به اندازه غذا بخورم و دچار آشوب درونی می شوم که اینگونه ضعیف هستم و دایم در نماز به بیچارگی خودم گریه می کنم و بعد نتیجه می گیرم، شاید حالت انکساری که علما می گویند همین است این چه سری است، آیا راه های انسان شدن فرق دارد یعنی افرادی با طلب علم و افرادی با تزکیه؟ چرا این نفس وقتی به او توجه می کنی چنان رم می کند که انسان را از ادامه حیات ساقط می کند؟ الان من چه کنم، همان توجه را به کسب علم جلب کنم کافی است؟ و یا نکند خدای نکرده از نفس خود به بهانه کسب علم عامل شده ام و در آخر عمر نفسانیت بر من غلبه کند؟ ببخشید سوال های سایت را که می بینم خجالت می کشم که مشکلات وجودی خود را مطرح می کنم. ولی به عنوان استاد راهنما از شما کمک می گیرم ولی نمی دانم می توانم این کار را بکنم و یا این سایت فقط برای سوالات عقیدتی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سر به سرِ خودتان نگذارید. بعضی نفس‌ها خراباتی و بعضی نفس‌ها مناجاتی‌اند. آن عزیزی که کتاب «المراقبات» را نوشت یعنی آیت اللّه ملکی تبریزی، مناجاتی بود، ولی امثال حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بیشتر خراباتی بودند و رزمندگان عزیز ما در عین احترام به سلوک مناجاتی، بیشتر به حضرت روح اللّه تأسی کردند. موفق باشید

24724
متن پرسش
بسم رب المهدی (ع) و علی آبائه و علی امنا فاطمه الزهرا (س) سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی، جناب آقای استاد طاهرزاده. چندی است که پس از انتشار جزوه «نظر به ماهیت تکنیک» تفکر به آن ما را در برگرفته است و گوش سپردن به شرح آن هرچه بیشتر ما را در توجه به تاریخ خود متذکر می‌کند. تاریخی که به‌راستی تاریخ انقلاب اسلامی است و تفکر نسبت به آن رجعت به حقیقت را امکان‌پذیر می‌کند. ما تیمی از «دانشجویان دختر حاضر در فضای فنی-مهندسی» هستیم و احساس می‌کنیم حضور در این فضا مسئله‌های جدیدی را پیش روی ما قرار داده است که تفکر پیرامون آن‌ها، فاصله ما را با جواب دور و دورتر می‌کند و اکنون تلاش داریم تا با طرح پرسش‌هایی مسئله را روشن کنیم. ۱. (عقل تکنیکی مثل آزادی، روحیه‌ای است که بشر امروز را فراگرفته) اگر به‌راستی چنین است، چرا ما خود و دیگر زنان جامعه را در این تاریخ نمی‌یابیم؟ آیا می‌توان منتظر پدیدار شدن روح زنانه‌ای در نسبت با مسئله تکنولوژی بود؟ ۲. شما در شرح این روح تاریخی اشارات مختلفی به نسبت تاریخ و زن داشتید و فرمودید، در تاریخی که آزادی روح حاکم بود، زنان غربی در فهم آن پیشگام بودند، اما تاریخ غرب این فهم را به انحراف کشاند. امام خمینی (ره) نیز در پیش‌قدمی بانوان در انقلاب مکرراً از این جنس فرمایشات داشته‌اند (شما بانوان اثبات كرديد كه در صف جلو هستيد. شما اثبات كرديد كه مقدم بر مردها هستيد. مردها از شما الهام گرفتند). اگر درست فهم کرده باشیم که زنان به سبب حس حضور بیشتری که با تاریخ‌دارند، در فهم زمانه‌ی خود حساس‌تر هستند، نشانه‌های آن در تاریخی که عقل تکنیک آن را فراگرفته، چیست؟ ۳. در مسئله زن تعبیر رایج این است که پس از گذشتن از سال‌های اولیه انقلاب و دفاع مقدس، زنان جامعه ظهور متناسبی نداشتند، چه نسبتی بین این تعبیر و این گزاره شما در باب عقل تکنیک است (بر خلاف ابتدای انقلاب و برخلاف دوران دفاع مقدس، عقل تکنیکی در حالِ حاضر ظهوری مناسب ندارد)؟ ۴. (بنیاد عقل تکنیکی ریاضیات است) (عقلی که در هر سنتی می‌تواند خود را به ظهور برساند و معنا کند و با جدیت‌ِ ساختن جهان به همراه است) با این توصیف آیا می‌توان این برداشت را داشت که عقل تکنیک در نسبتی با رشته‌های مهندسی معنا می‌یابد؟ و اگر این‌چنین است دانشجویان فنی-مهندسی باید بیشتر خود را در تاریخ تکنیک بیابند؟ پس چرا در این میان ما شاهد آن هستیم که دختران فنی-مهندسی در این فضا نه‌تنها به‌راحتی نمی‌توانند جایگاه خود را بیابند و عقلانیتی را به صحنه آورند که عزم ساختن جهان در آن باشد، بلکه چونان دچار "سرگردانی" اند که پاسخی برای چرایی و چگونگی حضور خود در این فضا ندارند. ۵. در فضای فنی-مهندسی به‌ظاهر تضادها و تناقضات فراوانی به لحاظ خلقیات و روحیات با جنس زن وجود دارد که سبب می‌گردد تا او نتواند خود را در آن تعریف کند چه برسد به آنکه زنان جایگاهی برای خود در ساختن کشور و آینده‌ی آن و مباحثی مانند اقتصاد مقاومتی، رونق تولید، تولید علم، علوم دانش‌بنیان و ... متصور شوند. ۶. (باید از خود بپرسیم چه می‌شود که مردمی در زمانی نسبت به آینده، چشم‌انداز دارند و مقصد را که گاهی دوردست است هم می‌بینند و گاهی همان مردم نمی‌توانند به آینده‌ی خاص خود فکر کنند) آنچه اکنون مسئله‌ی ماست این است که دعوت به چه آینده‌ای می‌تواند راهگشای زنان جامعه برای به ظهور رساندن عقل تکنیک متناسب با حقیقت انقلاب اسلامی باشد؟ در پایان امیدواریم با نظر به اشارات حضرت‌عالی امکانِ حضوری متناسب با آینده‌ای برآمده از فهمِ تاریخی انقلاب اسلامی شکل گیرد. که قطعاً توجه به آن کمی از غبار این مسیر را می‌کاهد. ان شاءالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. طلب آزادی ریشه در همین روح تاریخی دارد و باید به آن جوابی درست داد. ۲. نظم خاصی است که ما را وارد ساختن جهانی نو می‌کند. ۳. همان‌طور که شیفتگی به تکنیک، جای عقلِ تکنیکی را گرفت؛ لیبرالیته و إباهه‌گری جای حضور حقیقی زن در این تاریخ را گرفته است و با درک این موضوع، زنان می‌توانند راه درستی را جلو ببرند. ۴. عقل تکنیکی یک روح و روحیه است و هرجا ظهور کند در ساختن جهان کمک می‌کند و این روح و روحیه بیشتر باید در علوم انسانی شکل بگیرد تا راهنمای بقیه باشد. ۵. مهم، روحِ نظمی است که تحت عنون عقل تکنیکی جهان جدید را می‌سازد و نه آن‌که حتماً باید آن روح و روحیه در صنعت حاکم باشد. ۶. این‌که آینده، آینده‌ی روحی است که در مواجهه با غرب، جهانی مناسب این تاریخ ولی با رویکرد قدسی می‌سازد، بحثی نیست، بحث در زمان‌شناسی است و این‌که انسان از زمان خود بیرون نباشد تا گرفتار پوچی نگردد.

البته این مباحث ادامه دارد به‌خصوص در کتابی که تحت عنوان «گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» در دست تهیه است، مطالبی را متذکر می‌شود. موفق باشید

24696
متن پرسش
سلام: در کتاب فصوص اشاره شده که عایشه اطیب طیب (صفحه ۶۱۹) است در صورتی که در مقابل حضرت علی (ع) ایستاد و دشمن اهل بیت (ع) شد و اینکه اگر بیان ابن عربی هست و علامه ترجمه کردن ایشون این حرف ابن عربی رو قبول دارند و سوال دیگه مربوط به اینکه شبهه شیطان پرستی و گاو پرستی همان خداپرستی است را جواب دهید و این مطلب ها رو در اینترنت به صورت گسترده بیان کنید تا بد بینی نسبت به ایشان پیش نیاید.
متن پاسخ

۲۴۶۹۶. باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالب به طور مفصل از طریق صاحب‌نظرانِ عرفان بحث شده. به گفته‌ی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که به آقای گورباچف فرمودند «مطالب باریک‌تر از موی محی‌الدین»، پس مطالب ساده نیست که هر انسانِ سطحی متوجه شود. اقلاً به کتاب «جدال با مدعی» از آقای حسین غفاری و یا به پایگاه اطلاع‌رسانیِ آقای حاج شیخ محمد حسن وکیلی به آدرس زیر رجوع فرمایید. موفق باشید http://erfanvahekmat.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87/%D8%AD%D8%AC%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D9%88_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86_%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%84%DB%8C

24705
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم خداوند قوت دهد شما را. این سوال برای تمام دوستان خانه دار من هست که ... استاد گرامی اگر خانمی تمام وقت خود را صرف خدمت به خانواده کند با اعتقاد به جهاد کردن در راه خداوند و واجبات خود را رعایت کند و از حرام ها دوری کند و اوقات فراغت خود را به مطالعه می پردازند و الحمدلله در این زمینه موفق هم پیش می روند از جهت فهم مطالب و موفقیت در سلوک عملی، چرا که دست خداوند را در رشد خود می بینند و بعضی اوقات هم همین زنان با هم مباحثه می کنند، و البته شرایط درس خواندن و خدمت به جامعه به صورت مستقیم برای شان فراهم نیست هرچند که تربیت فرزندان صالح و کمک به رشد همسر در اجتماع با ایجاد محیط آرام در خانه خود بزرگترین خدمت به جامعه است ولی غیر مستقیم، آیا زمینه ای برای حسرت خوردن این خانم ها بعد از مرگ هست به علت درس نخواندن به صورت آکادمیک و مدرک نگرفتن برای بودن در جامعه؟ آیا این خانم ها هرگز و به هیچ طریق نمی توانند فلسفه یا اشارات ملا صدرا را یا اسفار اربعه را در خانه بفهمند و یاد بگیرند با ابزاری که در اختیار دارند نظیر کتابخانه ها و نرم افزار ها و فضای گستره اینترنت؟ چرا سال ها است کسی جرات نمی کند درباره این قضیه صحبت کند و همه با نوعی احتیاط و در لفافه با زنان سخن می گویند تا مبادا به قشر تحصیل کرده محترمه جامعه زنان بر نخورد؟ در حالی که دکتری گرفتن زن در مباحث علمی تازه ابتدای سیر عملی اوست همان کاری که خانم خانه دار با همان مطالعات محدود خود می تواند انجام دهد و خود را رشد دهد و جزو علمای جامعه شود و ما خواندیم احوال افراد زیادی از زنان قبل از انقلاب را که اصلا شرایط حضور آنها در حوزه ها فراهم نبوده به خاطر دیدگاه افراد جامعه نسبت به وظیفه زن در خانه ولی در همین زنان بودند خانم هایی که با تزکیه به علوم و حکمت راه پیدا کردند و خداوند زمینه ی هادی بودن آنها را حتی برای مردان فراهم کرده از طرق غیر رسمی، ولی متاسفانه با انقلاب و زمینه ایجاد حوزه بانوان و کشاندن زنان به بیرون خانه به مدت طولانی، شرایط جامعه و زنان روز به روز بدتر شد حتی در بین زنان متدین و چنان جا افتاد که همه به زنان خانه دار به عنوان بیسواد ترین افراد جامعه می نگرند و خود زن خانه دار هم این قضیه را باور کرد و از مطالعه دست کشید و به شدت نادیده گرفته شد قدرت زن در ساختن خودش و خانواده خودش و ایجاد بهترین نسل ها در همان محیط خانه و متاسفانه هیچ یک از بزرگان و متفکران جامعه در این زمینه سخنی نمی گویند جز آقای پناهیان که ایشان هم مورد انتقاد شدید قرار گرفتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بقاء و ثبات جامعه به استحکام خانواده است وقتی که زنان یک ملت بی‌سر و صدا و چراغ خاموش و با حکمت و معرفت در حال تربیت فرزندان یک ملت هستند و اجر معنویِ اساسی را نصیب خود می‌کنند. بحمداللّه به لطف الهی و با ایثار شهداء در حال شکل‌گیریِ زنانی در خانه هستیم که بنیانِ زیرساخت‌های تمدن اسلامی را پایه‌ریزی می‌کنند. موفق باشید

24704
متن پرسش
R.soleimani: سلام علیکم حاج آقا. ببخشید یک سوال داشتم. وضعیت بی حجابی و فساد و... در ایران تا آخر مسیر طی شده غرب رو طی خواهد کرد یا تا جایی پیش خواهد رفت و بعد پشیمان می شوند مردم و به اصطلاح سرشان به سنگ می خورد و قدر اسلام و احکامش را خواهند فهمید و برگشت خواهند کرد؟ با توجه به فرمایشات رهبری که مدام می فرمایند آینده از آن جمهوری اسلامیست، این سوال را پرسیدم. آخر وقتی بنیان خانوادها و جامعه متزلزل شود آن هم در ایران، چه افرادی جامعه سازی خواهند کرد؟ سایر کشور ها که دیگر وضع بدتر است. اوضاع فرهنگی کشور، مدارس، فضای اینستا، الگو گیری های نوجوانان از غربیها در پوشش و سبک زندگی و همه چیز... ما رابسیار نگران می کند. به کجا خواهیم رفت؟! شخصی مثل من چه کاری می تواند بکند. مگر با این هجمه اصلا می توان این قافله رو به سقوط را نگه داشت!؟ سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست در مقابل آن ریزش‌ها، نگاهی به رویش‌های جدّی و مصمم بیندازید و از آن طرف، به تزلزل جبهه‌ی بی‌بند و باری نظر کنید. در ضمن خوب است به بحث «نقش فرآیندی در تاریخ انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، توجه شود. موفق باشید

24699
متن پرسش
با سلام و احترام: می توانید رابطه هدایت تکوینی و «الله نور السماوات و الارض» را درعرفان عملی شرح دهید؟ تشکر فراوان دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد اقلاً باید به شرح سوره‌ی «حمد» حضرت امام رجوع جدّی داشته باشید. موفق باشید

24655
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: امروزه به چه اندازه مطالبی که در صوت اول عالم گمشده فرمودید در بین بزرگان و علمای ما در حیطه ی نظر و عمل حل شده است و به چه اندازه به این موضوعِ حساس، نظر دارند؟ و به عبارتی ما چقدر به خودمان آمدیم در این مطلب و چقدر راه مانده برای تحقق تام آن؟ آیا امام رضوان الله تعالی علیه با همین رویکرد ملاصدرا رحمه الله را بازخوانی کرده اند؟ و به تبع ایشان حضرت آقا حفظه الله با همین رویکرد (ولو بالقوه) انقلاب را پیش می برند؟ خداوند با اولیایش محشورتان بفرمایند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، راهِ گمشده‌ای در پیش است. روح حضرت امام و رهبر معظم انقلاب از همین جنس است. کو آن فرصت که آن عزیزان بدان بپردازند؟‍ وظیفه‌ی ما چه می‌شود؟ موفق باشید

24652
متن پرسش
سلام استاد: عرض تسلیت. بنده، از سال دوم دبیرستان، با سخنرانی های استاد پناهیان و از سال دوم طلبگی، با آثار شما، انس داشته ام. به برکت همین انس با افکار استاد پناهیان و شما استاد عزیز، متوجه شدم که زمانه ما، ظرفیتی دارد، که اگر آن را درست بفهمیم، متوجه می شویم دیگر اخلاق فردی و عزلت و ... کاری از پیش نمی برد و باید به قول رهبر عزیزمان، «همچون رزمندگان، روز به معنی واقعی کلمه شیر غرنده میدان و شب به معنای واقعی کلمه زاهد و عابد و تضرع کننده بود» که بنده این سبک زندگی را، سبک زندگی جهادی می دانم، که ۳ شاخصه اصلی آن، جنگ با دشمن، خستگی ناپذیری و فرار از راحت طلبی است. بنده سعی کرده ام، فقه و اصول حوزه را هم، با همین شاخصه ها و به صورت جهادی بخوانم؛ اما از فعالیت های فرهنگی و کار تشکیلاتی و سلوک جمعی و فعالیت های طلبگی در عرصه فرهنگ به صورت تشکیلاتی، غافل نمانم. اصلا، مگر می شود گوهر گرانبهای انقلاب اسلامی را، بشناسی و روضه سیدالشهدا (علیه السلام) بشنوی و اربعین ها را، ببینی و بی دغدغه باشی و به دنبال کسب دنیای بیشتر و زندگی راحت تر (ولو حلال) باشی؟ بگذریم ... اما سوال اساسی من، این است که: طبیعی است که در چنین زندگی، خوراک و خواب و استراحت و پول، به قدر ضرورت جایگاه دارد و گذشتن از همین ها، خودش، سختی هایی دارد؛ اما به نظر، هرچه بیشتر در این راه جلو می روی، خدا هم، سختی های بیشتر و امتحانات سهمگین تری را، جلوی پای تو می گذارد. از بی پولی و بیماری و داغ عزیزان گرفته، تا تنهایی و تهمت خوردن و دشمن دار شدن و بی کسی و هزاران مشکل دیگر ... حتی دیگر، با کسی هم، نمی شود درد و دل کرد! بریده ام استاد! خسته ام! می دانم اگر بی خیال شوم و فقط درس بخوانم و بی خیال زمانه و شرایط تاریخی و تمدن اسلامی و ... شوم، خیلی راحت تر می توانم زندگی کنم و به درس و عبادت و لذات دنیایی برسم؛ اما جواب ناله های حضرت زهرا (سلام الله علیها) را، چه بدهم؟ هل من ناصر امامم را، چه کنم؟ استاد! خیلی احساس خستگی می کنم و می دانم، این تازه اول راه است! از رفقا شنیدم شما در مراسم تشییع آقا سلمان، خیلی آرام بودید؛ فرزند از دست داده بودید، اما انگار نه انگار! چطور می شود به اینجا رسید؟ چه کنیم تا بتوانیم سختی های زندگی را، تحمل کنیم؟ در شرایطی که همه اطرافیان (حتی متدینین) را، می بینی که فقط به فکر زندگی راحت تر هستند و دیگر جبهه ای نیست، که از این ها جدا شوی و بروی و در جبهه، با خودت و خدای خودت باشی و دائم در حال جهاد و آنها هم، به دنبال دنیا! بلکه باید بین همین ها باشی و خلاف جریان آب، شنا کنی! چه کنیم تا بتوانیم با همه سختی های زندگی جهادی کنار بیاییم؟ من بریده ام! خسته شده ام! به دادم برسید! از حرف های کلیشه ای که از سر بی دردی است هم، متنفرم! خواهش می کنم، کمکم کنید! تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به سیره‌ی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» هم فکر کنید گوشه‌ای از زندگیِ جهادی را برای کسبِ درآمدی مختصر مدّ نظر داشتند و به همین جهت ۱۰ میلیون تومان به آقای کرباسچی داده بودند تا جهت کسب درآمد به کار گرفته شود. پس چرا بالاخره نسبت به زندگی در آن حدّ که دغدغه‌ی نان و آب نداشته باشیم فکر نکنیم؟ موفق باشید

24627
متن پرسش
سلام علیکم استاد جآن: لطفا نظر حضرتعالی در مورد سخنان امام در مورد ارسطو و افلاطون را تقریر بفرمایید و آیا جمع نظر حضرتعالی (در مورد غرب امروز، ادامه فکر ارسطو و افلاطون) و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه ممکن است؟ «ارسطو... از بزرگان فلاسفۀ جهان به شمار می رود و تعلیمات منطقی و قواعد علم میزان که پایۀ علم هاست، رهین زحمت های گرانبهای این مرد بزرگ است و از این سبب که بنیان تعالیم منطقیه کرد، به معلم اول مشهور شد و شیخ الرئیس، اعجوبۀ روزگار در پیش تعالیم این بزرگ مرد، زانو به زمین زده و زمین ادب بوسیده و بگفتۀ شیخ الرئیس، تاکنون به قواعد منطقیه که ارسطو بنا نهاده، احدی را یارای اشکال نبوده و آرای متین او دستخوش نقض و ابرام نشده.» (امام خمینی، کشف اسرار، ص 34) حضرت امام از افلاطون چنین یاد می کنند: «این فیلسوف بزرگ از اساطین بزرگ حکمت الهی است و معروف به توحید و حکمت است... او در باب الهیات آرای متین محکم دارد که شیخ شهاب الدین، حکیم اشراقی و صدرالمتألهین فیلسوف شهیر اسلامی بعضی از آنها را مبرهن و مدلل کرده اند، مثل قول به مثل افلاطونیه و مثل معلقه.» ( همان، ص 33) حضرت امام سرچشمۀ فلسفۀ یونان باستان را همچون ملاصدرا وحی الهی می داند. ( الحکمه المتعالیه فی الاسفار القلیه الاربعه، ج‏5، ص 207-206) ایشان می فرمایند: «صحف اعاظم فلاسفۀ عالم، با آنکه علومشان نیز از سرچشمۀ وحی الهی است، موجود است که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا تصنیف گرانمایۀ فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار ... .»( امام خمینی، آداب الصلوة، ص 303)» باتشکر از استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرائت حضرت امام و امثال ایشان از ارسطو و افلاطون در بستر نگاه فارابی به متفکران یونان است که در جای خود نگاه بسیار خوبی است ولی آن‌چه نباید از آن غفلت شود این نکته است که تا چند سال پیش گمان اکثری آن بود که اوثولوجیا مربوط به ارسطو است و از این جهت خلطی بین تفکرات حصولی و منطقی ارسطو و تفکرات شهودیِ فلوطین پیش می‌آمد که باید متوجه این امر بود. موفق باشید

24625
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: نظر شما در مورد کتاب دو جلدی «فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت» (شرح کتاب مصباح الهدایه امام خمینی) نوشته استاد یزدان پناه چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی خوب و ارزشمند است. موفق باشید

24592
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با عرض تسلیت به خاطر ازدست دادن فرزند عزیزتان آرزوی صبر برای شما و خانواده گرامی دارم. استاد درک مباحث معرفت نفس در زندگی روزمره بسیار دشوار می آید. من خودم معمولا پس از فضای کار و غوغای بیرون و انواع استرسها و در شب به تفکر و مطالعه این بحثها می پردازم که خوب است و آرامش بخش. دوباره فردا صبح با اضطراب ها صبح را آغاز می کنم. گویا بین آن مباحث و زندگی معمولی برای من فاصله هست یا نمی توانم از آنها همه جانبه بهره بگیرم. چگونه در این غوغا و هیاهوی دنیا آن مباحث همیشگی با ما می توانند باشند تا در مواجه با مسایل سخت دنیا دچار شوک نشویم. ممنون از راهنمایی شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگیِ انسان در جمع این دو نوع حضور متفاوت است. زیرا «ز آبِ خُرد ماهی خرد خیزد/ نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد». در مواجهه با دریای طوفانی دنیای مدرن باید خود را از طریق معارف الهیه به ظهور آورید. مثل نقش انقلاب اسلامی در این تاریخ که نه فرار از دنیای مدرن است و نه اسیر دنیای مدرن شده است. موفق باشید

24587
متن پرسش
سلام: ببخشید، آیا آیت الله بهاالدینی می توانست شخصیتی مثل امام خمینی شود؟ و آیا امام خمینی می توانست به ایشان کمک کند تا مثل ایشان باشند؟ تشکر. التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. این بزرگان متوجه‌ی تقدیر خود می‌شوند و در همان مسیر خود را رشد می‌دهند. موفق باشید

24567
متن پرسش
سلام: استاد شما در مباحث کتبی و صوتی تون درباره ی وحدت وجود عرفا توضیح فرموده اید؟ اگر آری در کدام یک از آثارتان؟ دوم اینکه نظر شما درباره وحدت وجود مدنظر عرفا چیست؟ چرا این عقیده ی وحدت وجود آنقدر مخالف داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، به شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام جهت مطالعه‌ی «وحدت وجود» بپردازید. موفق باشید

24538
متن پرسش
با عرض سلام و تسلیت به جهت فوت فرزند گرامی استاد و معلمی دلسوز آقای طاهرزاده هم اکنون در حرم امام رضا دعاگویتان هستم. استاد من مباحث انقلاب اسلامی شما و شاگرد بزرگوارتان حجت الاسلام سید محسن موسویان را دنبال می کنم و به تازگی یه مبحث درباره انقلاب اسلامی از استاد موسویان گوش دادم که یکجای از صحبتشان گفتند روح انقلابی در میان بسیجیان و سپاه به میان آمده و یک مثال برایش ذکر کردند که تا مرزها دست بچه های سپاه افتاده امنیت برقرار شده و موقعی که دست نیرو انتظامی و ارتش بوده است به دلیل نداشتن روحیه انقلابی در این ارگانها مرز امنیت نداشته و الان که دست سپاه و بسیجیان افتاده امنیت برقرار شده (و اما استاد انتقاد من این است که من خودم سرباز نیرو انتظامی بودم و به عینه مشاهده می کردم که چه افراد مومن و متعهد انقلابی و با گذشت در این ارگان هستند) لطفا استاد اگر حرف استاد موسویان درسته برایم تبیین کنید که از چه منظری به این نتیجه رسیده (صلوات)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته می‌توان در بعضی موارد آن حرف را زد ولی حقیقتاً بزرگان ارتش به اقرار آقایان سردار رضایی و صفوی نقش بسیار مهمی در به نتیجه‌رساندنِ عملیات داشتند و این تنها در حدّ شهید بزرگوار صیادا شیرازی نبود. و در همین رابطه سربازانِ جان بر کفی را داشتیم که در کنار بسیجیان حماسه آفریدند. موفق باشید

24534
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم و رحمه الله: ضمن عرض ادب، احترام و تسلیت خدمت استاد بزرگوار و سایر رفقای موسسه لب المیزان و با آرزوی سعادت همه شما و رحمت واسعه حق برای فرزند استاد محترم. فایل های صوتی تحت نام «انقلاب اسلامی و وظیفه ای که پیش رو داریم» به نظر می رسد بخشی از شرح یک کتاب هستند! لطفا نام کتاب را بفرمایید. ضمنا در صورتی که از این دست موارد در سایت رخ می دهد به نظر حقیر بهتر است در عنوان آن ذکر شود که این موارد بخش هایی از شرح فلان متن هستند. با تشکر از استاد عزیز و سایر رفقا. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر. همان‌طور که متوجه شده‌اید مباحث مربوط به قسمت دوم کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» تحت عنوان « انقلاب اسلامی و وظيفه‌ای که در پيش رو داريم» می‌باشد. موفق باشید

24522
متن پرسش
سلام: تسلیت بنده را هم پذیرا باشید. ان شاءالله سلمان با اولیای خدا همنشین باشد. در جواب کاربری فرمودید «امید است که آن مصیبت، بسترِ رحمت واسعه‌ای باشد که از طریق آن متذکر راه‌های نرفته‌ای باشیم که با هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن‌هایی که گمان می‌کردیم باید از آن‌ها فاصله داشته باشیم؛ آن رحمت گشوده‌تر گردد» لفطا این جمله را بیشتر تبیین کنید. چگونه این مصیبت می تواند بستر رحمت واسعه حق باشد؟ آن راه ها چه راه هایی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که با نسل سوم، افق‌هایی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی گشوده شده است و آرزوهایی در آن‌ها به میان آمده است که برای تحقق آن‌ها باید نحوه‌ی دیگری عمل نمود و آن نسل دغدغه‌ی عمل به نحوه‌ی دیگر را دارند که آن، با گشودگیِ انقلاب در این تاریخ همراه است بدین معنا که باید بسیاری از افراد را که رویهمرفته انقلاب اسلامی را در مقابل استکبار پذیرفته‌اند، از آنِ خود بدانیم  و این معنایی است که بنده با مصاد ف‌شدنِ کسانی‌که جهت عرض تسلیت خدمت‌شان در جلسات ترحیم متوجه شدم و امیدوار به آینده‌ای گشتم که بزرگ‌تر از گذشته‌ی ما است. موفق باشید

24516
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تسلیت خدمت شما: حاجی گاهی دیده میشه نزدیک راهپیمایی ۲۲ بهمن که میشه یا بعد از یک عملیات غرور آفرین رزمندگان اسلام تلویزیون اقدام به مصاحبه با زنان و دختران بی حجاب می کند به این منظور که این افراد انقلاب را قبول دارند. حال بحث در این است که گرچه این مطلب درست باشد اما خود این کار به بی حجاب نشان می دهد که انقلاب وضع حجاب من را قبول دارد و به بیحجابها این پیام را می دهد که با این حجاب ما مشکل ندارند. حالا آیا این کار درست است یا خیر و نشان دادن کلیپ های این نوع گزارش در میان زنان محجبه و بسیجی ها درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی بر اساس اسلام بر موضوعات نظر دارد، اسلامی که دارای ابعاد مختلف فقه اکبر و فقه اوسط و فقه اصغر است. بسیاری از مردم ما در عین آن‌که مسلمان هستند بعضاً مقیّد به احکام فقه اصغر نمی‌باشند و لذا نباید تصور شود که اینان به‌کلّی از اسلام بیرون می‌باشد. موفق باشید

24507
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت و آرزوی سلامتی برای شما ممنون میشم نظرتون رو راجع به این متن بفرمایید. «تاریخ جدیدی شروع شده است» بسم الله الرحمن الرحیم با مطالعه کتبی مثل «گلستان یازدهم» یا «یادت باشد» یا «سربلند» و از این قبیل کتب به فهمی می رسیم که از حقائق زمانه ماست. آری، شهدای ما نوعی جدید از ازدواج و تشکیل خانواده را برای ما نمایان کردند. آن ها با درک این حقیقت که مسافری بیش در این دنیا نیستند و سفر آن ها الی الله است برای خود همراه و همسفر گزیدند. همراه و همسفری که سیر او را تسهیل، تسریع و محقق کرد. همراه و همسفری که اگر نبود شاید هیچوقت آن شهید حقیقتا مفهوم حب الله، ایثار و فدای حق شدن را نمی فهمید و اگر هم می فهمید در جامه ی عمل پوشاندن به آن موفق نمی شد. آری شهدای ما ذیل حب الحسین علیه السلام که همان حب الله است بر یکدیگر در خانواده محبت کردند و محبت حقیقی را در عالم نمایان ساختند. محبتی از جنس روضه های خانوادگی شهید حججی که در آن روضه ها کنار همراهش تمنای فدای حق شدن می کرد و بعید نیست که این سعادت را مدیون همین روضه ها باشد. محبتی که ذیل محبت خدا بود تاریخی را محقق می کند که یک همسر از سوریه رفتن همسرش که در عرف مقرون با کشته شدن و جدایی از محبوبش است بسیار خوشحال شود. خوشحالی از جنس توحید و اخلاص نه از دل سیری، خوشحالی از جنس کسب رضایت ولی الله نه یک حس زودگذر. آری شهدای ما آموزش دادند که می توان نگاه دیگری به ازدواج کرد که در زمانه کنونی ما از خانواده دری گرانبها ایجاد کند و مردان را چون وهب و همسران را چون همسر وهب بار بیاورد. همچنین فرزندان آن ها را همان یاران در گهواره سید روح الله کند. همان ها که نیامده انتظار فدای حق شدن می کشند. ازدواجی نه برای محرومیت ها، نه برای دنیا و دنیا خواهی، ازدواجی از جنس سفر، از جنس مستقر در دنیا نبودن، ما بنایی برای استقرار در این دنیا نداریم و به قول شهید کاظمی ما اهل اینجا نیستیم. ازدواجی که اصلا فقط برای رفتن محقق شده است و در این خانواده همه ی هم و غم یک چیز است و آن رضایت الله است و چقدر کسب این رضایت در این فضا و در کنار همراه سهل است. دیگر باید این عینک را از چشم ها کنار بگذاریم که هر ازدواجی را صرفا برای ارضای امیال بدانیم، خیر ازدواج در زمانه ما تبدیل به نردبان ترقی سالکان راه حق شده است، نه صرفا نرده ی محافظ آن ها از افتادن در قعر چاه. بعید نیست که بگوییم در امر طلبگی نیز بسیاری از کسانی که همراه داشته باشند می توانند بهتر به وظایف خود عمل کنند و در فضایی واقعی تر زندگی کنند. که حاصل این در فضای واقعی زندگی کردن و مواجهه حضوری با مسیر بهتر عمل کردن آن ها است، چه در فضای درسی، چه در فضای تبلیغی و چه در سلوک عرفانی آن ها.... شاید فتح قله های تاریخ ما با همراه راحت تر است و به محقق شدن نزدیک تر. ما باید برای انقلاب و دغدغه انقلاب، این ظهور خدا در زمانه ی خود زندگی کنیم، معنای زندگی لله در این تاریخ این است. در نتیجه سایر دغدغه های ما نیز باید با این اصل کلی جهت پیدا کنند. آن گونه می شود که با فهم صحیح از زمانه ی خود و نیاز و وظیفه زمانه، خانواده هایی تشکیل می شود که تک تک اعضای آن خانواده و تک تک افعال آن اعضاء خار چشم دشمنان خدا و موجب خشنودی اولیا الله است. و هدف خلقت انسان که عبودیت باشد محقق می شود. همچنین دغدغه‌های نائب الامام بر مسأله جمعیت، بر مسأله ی خانواده، بر ترویج ازدواج ساده، بر تسهیل امر ازواج جوانان و... دلایلی روشن بر دغدغه دینی برای ازدواج است. آن که مفهوم سرباز بودن را بفهمد طبیعتا ازدواج مخل علم آموزی او نیست، بلکه مقوم مسیر اوست و از تکه های پازل سربازی اوست که منافاتی با علم آموزی اش ندارد. راجع به علم نیز ما نیامده ایم که درس بخوانیم که درس خوانده باشیم و برای خود شخصیت ایجاد کنیم که به ما بگویند عالم. ما آمده ایم در حوزه به حسب سرباز بودن خود درس بخوانیم و آنقدر بخوانیم که آن هایی که به آن ها لقب عالم اطلاق شد نیز شاید آنقدر نخوانده اند، ولی ذره ای تشخص عالم بودن به خود نگیریم. صرفا در جهت سرباز بودن خود زندگی طلبگی کنیم نه جهت کسب جایگاه اجتماعی یا حتی امیال نفسانی مثل لذت عالم بودن و چشیدن مزه ی علم. سرباز فقط ممتثل امر مولا ست نه به دنبال خودیت خود، او وقتی سرباز بودن را انتخاب کرد خودیت خود را نفی کرد و غیر از این حالت با فلسفه وجودی سرباز در تعارض است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات ارزشمندی را در این کلمات می‌بینم. آری! باید به این فکر کرد که راستی می‌شود در اوج به عشق همسر و فرزند، به عشقی بس عمیق‌تر و گسترده‌تر نیز فکر کرد؟ این معجزه‌ی بزرگ این قرن است که به دست حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد و در این‌جا است که اگر جوانان ما دامان این عشق را بگیرند، دیگر برایشان این سختی‌هایی که آن‌ها را سرگردان و بی‌خانمان و بی‌ساز و برگ کرده است، مهم نیست. این‌جا است که بنده در عین ناراحتی از وضع بعضی از خواهران و برادران و این‌همه بی‌سر و سامانی که آن‌ها را در بر گرفته است؛ معتقدم حضرت ربّ العالمین می‌خواهد آن‌ها را به آن عشق متعالی دعوت کند. لذا دیگر تفاوت نمی‌کند که مثل همسر شهید سیاهکالی ابتدا با آن شهید زندگی کند و بعد با از دست‌‌دادن او وارد آن عشق عمیق و گسترده گردد، و یا مثل بعضی از خواهران از ابتدا در آن وادی وارد شوند. بحمداللّه می‌بینم خواهران و برادران به‌خصوص خواهرانی که چقدر زیبا به عطای حضرت ربّ العالمین که عطایِ عشق در این دوران است که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» واسطه‌ی ظهور آن بوده است، به‌سر می‌برند. این است آن عشقی که خداوند در این دوران عطایمان کرده است تا از پوچی و نیهیلیسم دوران نجات یابیم. موفق باشید 

24501
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: بنده از خوانندگان کتب شما هستم و مطالعه آنها دریچه ای تازه به رویم باز نموده بخصوص آثارتان در بحث نفس و معاد. اخیراً کتاب مبانی معرفتی مهدویت را می خواندم. در صفحه ۹۹ کتاب – نحوه ظهور حضرت حجت (عج) – ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ را مطالعه می کردم. عنوان داشته اید: این انقلاب آمده است که وضع موجود جهان را نفی کند. این ها می خواستند ما یک هلند و ژاپن بشویم. منظورتان چیست؟ آیا پیشرفت جامعه اسلامی نباید مد نظر باشد؟ آیا وضعیت کنونی جامعه، آن چیزی که عنوان داشته اید را، جوابگوست؟ اگر قرار به نفی وضع موجود است اول باید وضع بهتری را ارائه داد، بعد وضع موجود را نفی کنیم. حالا وضعیت اقتصادی را کنار می گذاریم (که خود جای بحث دارد فقر، بحث مفصلی دارد که در قرآن کریم و در روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» به آن پرداخته شده است. در تعالیم دینی، گاهی از فقر مذمّت شده است. در این روایت و امثال آن، فقر را مصیبت دانسته‌اند. در روایت دیگری، فقر، مقدّمۀ کفر دانسته شده: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»؛ نزدیک است که فقر، به کفر انجامد [کافی، ج‏۲، ص ۳۰۷] یا سبب رو سیاهی دنیا و آخرت بیان گردیده است ‏ [بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص ۳۰]. امیرالمؤمنین (ع) به محمّد حنفیّه می‌فرمایند: ای فرزندم! من برای تو از فقر می‌ترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان می‌کند و عامل دشمنی است. [نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱۹]،) آیا وضعیت اسفبار اجتماعی، فرهنگی و بخصوص اعتقادات مذهبی مردم، آن چیزی که از انقلاب اسلامی انتظار می رفت را برآورده نموده است. آیا وضعیت موجود جامعه، جایگزین خوبی برای نفی وضع موجود جهان می تواند باشد؟ به اسم اسلام این همه دروغ و تزویر، ظلم و بی عدالتی بر جامعه رفته است، نگویید که سیاه نمایی است که وضعیت موجود خود گویا ست. ژاپن و هلند اسلامی درست کردن اشتباه است یا یک کشور عقب افتاده و ورشکسته و به ظاهراً اسلامی؟ وضعیت کنونی جامعه، این انتظاری که از انقلاب اسلامی می رفت نبود. نتوانستیم جایگزین خوبی برای نفی وضع موجود جهان ارائه بدهیم. متاسفانه وضعیت کنونی جامعه به گونه ای است که دین و امام زمان (عج) در بین آحاد افراد جامعه بطور حقیقی بیگانه اند. ظاهر را نمی گویم اعتقاد درونی افراد مد نظر است. کسانی هم که دم از دین و امام می زنند بخاطر مردم فریبی و دکان قرار دادن و به متاع دنیا رسیدن می باشد. که اگر غیر از این بود وضعیت جامعه این چنین نبود. (خیلی از مسائل قابل بحث است که در اینجا نمی گنجد) کتاب هایی از شما را که مطالعه نموده ام بی اغراق می گویم عالیست. اما بعضی مواقع از وضعیت کنونی جامعه مواردی مطرح می نمایید که بدور از واقعیت می باشد. باید قبول کنیم روی اعتقادات و کلاً ساخت انسان و جامعه مد نظر اسلام برای آماده سازی جامعه برای ظهور منجی کار نکردیم. مردم در این مدت بجز دروغ و فریب، بی عدالتی و تبعیض چیز دیگری ندیدند. متاسفانه فساد در تمامی لایه ها نفوذ کرده است افرادی با هیچگونه صلاحیتی به پست های بالا گمارده می شوند بدون هیچگونه ضابطه ای و صرفاً بر اساس رابطه، با این وضعیت آمده ایم تا وضع موجود جهان را نفی کنیم. آیا بهتر نبود بجای شعار های تو خالی و عوام فریب، روی جامعه ای نمونه و مد نظر اسلام کار می کردیم و از این طریق بجای ایجاد حوادث ظهور، شرایط ظهور را فراهم می کردیم. و انقلاب اسلامی را از طریق ایجاد جامعه مد نظر اسلام، به دنیا می شناسا ندیم و باعث صدور انقلاب اسلامی می شدیم. نه با وضعیت کنونی که از درون داریم از هم می پاشیم. مواردی را که مطرح کردم از سر دلسوزی و دردی که از این وضعیت دارم مطرح نموده نه از روی بغض و کینه. الان با این شرایط چقدر به شرایط ظهور نزدیک هستیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این سخنان‌تان به اندیشه و نظرات بنده نزدیک است. آری! ما با انقلاب اسلامی خواستیم زندگی بهتری را که در همه‌ی ابعاد جوابگویِ نیازهای مادی و معنوی ما باشد، جایگزینِ وضع موجود کنیم، در حالی‌که در حال حاضر در شرایطی هستیم که رویهمرفته نه اسلامی شده‌ایم آن‌طور که اسلام، جامعه را اصلاح می‌کند؛ و نه غربی. ولی باید از خود بپرسیم چرا فعلاً در چنین وضعی هستیم که بحث آن بسیار مفصل است و ریشه در تاریخ دویست‌ساله‌ی ما دارد. فکر می‌کنم با دنبال‌کردن شرح صوتی ۷۰ جلسه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» راهی گشوده شود تا بدین موضوع بتوانیم کمی فکر کنیم. موفق باشید

24454
متن پرسش
سلام: شهید آوینی در مجموعه مقالات حکومت فرزانگان می نویسد: این نكته بسیار دقیقى است كه هر كسى را توفیق ادراك آن حاصل نمى‏ شود، چرا كه در نظر سطحى این دو رأى با یكدیگر قابل جمع نیست در روش سیاسى اسلام، این یك اصل است كه ۱. حتى براى آنكه امام مفترض الطّاعه و معصوم و وصىّ بلافصلِ رسول خدا (ص) مسندِ خلافت ظاهرى را نیز صاحب شود، بیعت مردم ضرورى است. ۲. و از آن سو قرآن نظرش درباره اكثریت مردم این باشد: { جملات شهید آوینی در همان مقالات: قرآن مجید با تعبیراتى بسیار عجیب و حتّى در اكثر موارد بسیار شدیداللّحن، نه تنها «رأى اكثریت» را «معیار مطلق حقّ» نمى‏ داند، بلكه برخلاف آن، «رأى اكثریت» را غالباً باطل مى ‏شمارد. نمونه آیاتى كه در این زمینه وجود دارد آن همه است كه به ناچار باید تنها به منتخبى از آنان بسنده كرد. در بعضى از این مجموعه آیات آن همه صراحت همراه با شدّت لحن موجود است كه ما را از هر گونه تأویل و تفسیرى بى‏ نیاز مى‏ كند. مثلاً آیه مباركه ۱۱۶ از سوره «انعام» كه مى‏ فرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» [و اگر از اكثریت مردم كره زمین اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد، كه آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمى‏ كنند و جز «دروغ» نمى ‏ورزند]. و یا در آیه مباركه ۷۸ از سوره «زخرف» مى‏ فرماید: «لَقَدْ جِئْناكُم بِالْحقّ ولكِنَّ اَكْثَرَكُمْ لِلْحقّ كارِهونَ»(1) [ما حقّ را براى شما آوردیم، امّا اكثریت شما مردم از حقّ كراهت داشتید]. «كراهت از حقّ» در اینجا صفتى است كه قرآن براى اكثریت ذكر مى ‏كند. و یا در آیه مباركه ۱۰۶ از سوره «یوسف» مى‏ فرماید: وَ ما یؤْمِنُ اَكْثَرُهم بَاللّهِ اِلاّ وَ هُم مُشْرِكونَ» [و اكثریت مردم به‏ خدا ایمان نمى‏ آورند مگر آنكه مشرك هستند]. این آیه مباركه ناطق بدین معناست كه ایمان اكثریت مردم درآمیخته با شرك است. و در آیات دیگر اجمالاً اكثریت خلق را به صفاتى از این قبیل متّصف مى ‏دارد: «اَكْثَرَ النّاسِ لا یشْكُرونَ» (۲۴۳ بقره)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یعلَمونَ» (۱۸۷ اعراف)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یؤمِنونَ» (۱۷ هود)؛ (اَكْثَركُمْ فاسِقونَ) (۵۹ مائده) ؛ «اَكْثَرُهُم لا یعْقِلونَ» (۱۰۳ مائده) ؛ «اَكْثَرَهُم یجْهَلُونَ» (۱۱۱ انعام) ؛ «وَ ما یتَّبعُ اَكثَرُهُم اِلاّ ظَنّاً» (۳۶ یونس) ؛ «اَكثَرُهُمُ الْكافِرونَ» (۸۳ نحل)... و بالاخره مجموعه آیات قرآن درباره «اكثریت» حكایت از این دارد كه تمایلات اكثریت نه تنها با حقّ سازش ندارد، بلكه غالباً متناقض آن است.} این به ظاهر تناقض را چگونه می توان رفع کرد و جواب داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با طلوع حرکتی توحیدی توسط پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید در مقابل فرهنگ شرک بر توحید تأکید کرد و در این‌جا رأی اکثریت هیچ جایگاهی ندارد تا این‌که آرام‌آرام انسان‌ها متوجه‌ی حقّانیت و زیبایی توحید شوند و در بستر نگاه توحیدی فکر کنند و تصمیم بگیرند. در این فضا است که خداوند به پیامبر خود توصیه می‌فرماید: «وشاورهم فی‌الامر» یعنی نگاه و نظر آن‌ها را نیز در میان آور. در همین رابطه بعد از تحقق نظام جمهوری اسلامی و گرایش مردم به عبور از فرهنگ غیر الهی است که رأی مردم ارزشمند است. موفق باشید

24384
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار. حقیر در حالتی قرار دارم که در محل کار و یا محافل خانوادگی افرادی شروع به اشکال در دین و حکومت اسلامی می کنند. و با ندایی درونی سکوت می شکنم و به مدد الهی در بیشتر موارد آنها را متقاعد می نمایم. اما آنها با اشکال و شبهه ای جدید در روز بعد به همان منوال ورود به بحث و جدل می نمایند و پاسخ مجدد من در طی چندین سال مرا خسته کرده، و وجودم را می آزارد. از طرفی سکوت نمی توان کرد و از طرفی با شروع بحث با این انسانها (که تعدادشان هم بسیار زیاد شده) دلگیر و مبقوض می شوم. از طرفی در کتاب رمضان دریچه رویت در باب شرط رسیدن به روزه واقعی لذت سکوت و بیان داستان حضرت مریم مرا به شدت به چالش کشید، چه کنیم؟ با زخم زبان ها، با کجی ها، با دغدغه اثر گذاری بر قلوبی که شاید بیدار شوند، با سکوتی که در نشکستنش لذت و در شکستنش قبض حاصل می شود. چه کنیم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسان‌ها مایل و آماده‌ی شنیدن حقیقت باشند باید با آن‌ها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزش‌های دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینه‌ی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش می‌باشد، در این موارد به ما فرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبه‌رو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله‏ عليه» در دومين نكته از نكات نشانه‏ هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه‏ هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنان‏كه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه‏ هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده‏ ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ‏ كردن خود را داريد تا با بزرگ‏ كردن خود از سبك‏ شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك‏ مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به ‏دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِي‏الْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه‏ هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن ‏وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی ‏اين تاريكى را بايد در جدال‏ها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آن‏ها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه ‏هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك ‏وقت مى خواهيم حق ‏نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته‏ ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به‏ خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى‏ ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسان‏ها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده‏ اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب‏ خواستن نيست، همچنان‏كه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحث‏هاى دقيق انسان‏شناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همین‌قدر بدانید که «مراء» ما را از گفت‌وگوهای ثمربخش محروم می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 2)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث دوم.

[2] ( 1)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.

[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.

24361
متن پرسش
سلام: مباحث انقلاب اسلامی و وظیفه ای که پیش رو داریم مربوط به کدام کتاب شماست؟ در این مباحث کدام کتاب را دارید شرح می دهید و از روی آن می خوانید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» از صفحه‌ی ۳۴۷ به بعد، بحث مستقلی است که به آن پرداخته شده است. موفق باشید

24355
متن پرسش
سلام و خدا قوت استاد چند مطلب ۱. این‌که انسانها در قیامت عریان‌ و گرسنه و... محشور می شوند برای همه انسان هاست؟ حتی شهدا؟ و این عریان بودن خب یک تحقیره و چرا خدا این تحقیر رو برای ما خواسته؟ حشر که قبل از حساب رسی و جهنمه پس چرا این عذاب رو قبل از حساب رسی برای عموم انسانها خواسته؟ ۲. درباره سوال ۲۴۳۴۰ که مسئله انتظار فرج از نیمه خرداد کشم هست، خواستم این متن از آیت الله حائری شیرازی (ره) رو خدمتتون تقدیم‌ کنم. سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم خیلی‌ها فکر می‌کنند چون رحلت امام در ۱۴ خرداد است، امام با شعر مذکور،‌ از رفتن خود خبر داده است. نه! منظور امام این نیست. منظور امام، استثناء بودن جریان نیمه خرداد است. نیمه خرداد، ثمرۀ هزار و صد سال غیبت کبری است. غیبت چطور شروع شد؟ نامه‌ای از سران شیعه برای امام یازدهم آمد که بیلان و هزینه کرد پول‌هایی که خدمت شما فرستاده‌ایم را به ما بدهید! حضرت یک کلمه جواب داد: «اگر امامت امر مستمری است، چرا چنین چیزی از اجداد و پدران من درخواست نشده است؟» و ازآن‌پس پرده سیاهی در اتاق ایشان نصب شد و مردم حق دیدن حضرت را نداشتند و فقط صدای ایشان را می‌شنیدند. امام بعدی که آمد، مردم حتی صدای ایشان را نشنیدند. فقط از طریق چهار نایب در مدت هفتاد سال با امام ارتباط داشتند. امام غایب شد تا چه بشود؟ غیبت ایشان برای آشکار شدن قدر و قیمت اوست. خداوند نعمتی را می‌گیرد که مردم قیمت این نعمت را بدانند. انسان در خوف، قیمت امنیت را می‌داند. در مرض، قیمت سلامت را می‌داند. در غیبت هم قیمت امام خود را می‌داند. هزار سال غیبت این اثر را داشت که مردم به قیمت امامت و قدر امامت آشنا شوند و برای نایب امام «جان بدهند». اولین هدایای خود را دادند و حکم اعدام امام، تبدیل به زندان شش‌ماهه شد. از آن زمان، مردم مرتباً شهید دادند. شهدای پانزده خرداد شهدای راه امام زمان هستند. شهدای «وثیقهٔ ظهور» هستند. حضرت یعقوب (ع) نپذیرفت که بنیامین را در اختیار برادران قرار دهد مگر اینکه وثیقه بدهند؛ چون به آن‌ها گفته بود «هَل آَمَنُکم عَلَیه إِلاَّ کمَا أَمِنْتُکم عَلَی أَخِیه مِنْ قَبْل» خداوند هم به ما می‌گوید: یازده امام دادم اما این دوازدهمی را بدون وثیقه نمی‌دهم. حضرت امام، پانزده خرداد را وثیقه اول می‌داند و تاکنون این وثیقه گذاری در صبر و بصیرت ادامه پیداکرده است و می‌بینید که انقلاب اسلامی در عالم، روزبه‌روز درخشان‌تر می‌شود؛ همان‌طوری که قبل از طلوع خورشید وقتی سپیده آمد، فضا مرتباً نورانی‌تر می‌شود. ما این سپیده را در نیمه خرداد می‌بینیم. منبع: کانال رسمی ایت الله حائری شیرازی خیلی ممنونم التماس دعای فرج یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این‌طور نیست که همه در موقف حشر عریان و گرسنه باشند. این مربوط به آن‌هایی است که خود را در جایی که همه‌ی ابعاد انسان ظهور می‌کند، خود را با تقوا نپوشانده‌اند و با تغذیه‌های معنوی سیراب ننموده‌اند. ۲. سخن آیت اللّه حائری شیرازی«رحمة اللّه‌علیه» در مورد «انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم» سخن بسیار ارزشمند و به‌جایی است. رحمت خدا بر آن مرد حکیم باشد. موفق باشید

24349
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. در نقد روشنفکران دینی مانند سروش و ملکیان و شبستری کتاب «دین اندیشان متجدد» از آقای محمدمنصور هاشمی انتشارات کویر کتاب خوبی هست؟ کتاب «هویت اندیشان و میراث فکری سید احمد فردید» از همین نویسنده چطور؟ ۲. استاد عزیز آشنایی من با شما و کتاب هايتان در حوزه غرب شناسی مانند علل تزلزل تمدن غرب، گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی و... تاثیر زیادی بر نگاه من به غرب گذاشت و از طریق شما بود که من با آقای دکتر داوری اردکانی آشنا شدم و علاقه مند شدم که کتاب های ایشان درباره غرب و مدرنیته مانند درباره غرب را مطالعه کنم و انصافا چیزهای زیادی از ایشان آموختم مخصوصا اینکه فهمیدم نسبت ما با غرب به صورت رد و قبول مطلق یا غرب مخلوطی از چیزهای مثبت و منفی بی ارتباط با هم هست و ما مختاريم که مثبت ها را اخذ کنیم و منفی هایش را طرد کنیم، نیست. درست هست که غرب یک عالم هست ولی یک کل واحد مطلقاً خوب یا بد هم نیست و ما هم چاره ای جز تلفیق و گزینش چیزها از عالم غرب نداریم اما نباید با تقلیل گرایی و ساده انگاشتن پیچیدگی های تاریخ غرب تصور کنیم که غرب صرفا مخلوطی از چیزهای خوب و بد جدا از هم هست و ما هم می توانیم به راحتی اجزای این مخلوط را از هم جدا و خوبی های آن را گزینش کنیم، تفکری که هنوز هم در جامعه ما و متاسفانه در بین جریان های انقلابی و اسلام گرا وجود دارد. شاه بیت تمام حرفهای دکتر داوری توجه به امکان ها و شرایط تاریخی مدرنیته و خودمان هست و خطاب به جريان هایی که به دنبال توسعه و ترقی تاریخ غرب مدرن هستند می گویند باید با توجه به شرایط و امکانات تاریخ خودمان و با خودآگاهی تاریخی و برون رفت از تقلید و غربزدگی با همت قدم در این راه دشوار بگذاریم و از طرفی خطاب به جريان هایی که به دنبال عالم دینی ماورای مدرنیته هستند می گویند اولا راه بیرون شدن از وضع کنونی از درون جهان موجود می گذرد و تجدد را نمی توان دور زد و از کنارش گذشت بلکه اگر راهی گشوده شود آن راه را در درون باید جست و ثانیاً باید شرایط و امکانات و مقدمات این راه را فراهم کرد و با همت آن را طی کرد و با صرف دستورالعمل سیاسی و حکومتی نمی توان این امر تاریخی و کلان را متحقق کرد. در نهایت اما یک سوالی همیشه برای من مطرح بوده و آن اینکه آیا تأسی ایشان در فلسفه به امثال گادامر و هایدگر و نگاه تاریخی نگری به همه چیز باعث نمی شود ما به یک جور نسبی گرایی معرفتی دچار شویم؟ اینکه ایشان به همه چیز به صورت تاریخی نگاه می کنند باعث نمی شود ایشان به امری ماورای ادوار تاریخی بشری و فراتر از آن قائل نباشند؟ با توجه به اینکه کسانی مانند آقای عبدالکریمی که به هایدگر و گادامر اقتدا می کنند در نهایت کارشان به نفی ذات گرایی (در این صورت چیزی از اصول اعتقادی دین و شریعت باقی نمی ماند) و نفی اصالت دادن به امور دینی و معنوی ورای ادوار تاریخی که هایدگر و گادامر مطرح می کنند می کشد. اگر طبق فرمایش شما حساب آقای عبدالکریمی و تفکراتشان از دکتر داوری جداست پس چرا دکتر داوری کم و بیش به ایشان ارادت دارند و مثلاً مطالب کتاب پایان تئولوژی ایشان را تقریباً تایید می کنند؟ البته من با مباحث فلسفی آشنایی عمیق و مداوم نداشته ام و بیش تر مباحث غرب شناسی را دنبال می کردم ولی انگار احساس می کنم در عمق تفکر دکتر داوری یک جور نسبی گرایی تاریخی نهفته هست و ایشان همانند اشپنگلر حرکت تاریخ را ادواری می دانند به طوری که سیر حرکت تاریخ تکاملی نیست و هدف مشخصی ندارد و دوره های تاریخی می آیند و می روند و مثلاً همان طور که تاریخ غرب از ۲۵۰۰ سال پیش شروع شده و الآن در حال احتضار هست زمانی پایان خواهد پذیرفت و دوره تاریخی و عالم دیگری طلوع خواهد کرد و آن عالم هم سیر و مراحل و ظهور و افولی خواهد داشت و در نهایت پایان خواهد پذیرفت و عالم دیگری جایگزین آن خواهد شد و همین طور تا ابد این دور ادامه خواهد داشت و شواهدی هم از این نگاه ایشان در کتاب هايشان یافت می شود حال آیا فکر نمی کنید ارجاع دادن صرف جوانان انقلابی و دین گرا به دکتر داوری یا فردید فقط به خاطر آنکه ایشان تجدد را نقد می کنند بدون اینکه تفاوت بنیادین نگاه این افراد به دین، اسلام، ماوراءالطبيعه، تاریخ را متذکر شوید کار خطرناکی هست؟ شاید بگویید نباید جوانان حزب اللهی و دلبسته انقلاب اسلامی و امام خمینی خوشان را از تفکرات امثال دکتر داوری محروم کنند. قبول. من هم با واکنش های تند و کوته نظرانه و بدون عمق آقای عباسی در برابر تفکر فيلسوفانه دکتر داوری مخالفم و تاسف می خورم ولی به نظر من با وجود بهره های فراوانی که می توان از اشارات دکتر داوری در راه تحقق تمدن نوین اسلامی گرفت اما نگاه ایشان به دین، وحی، نبوت، نقش ولی معصوم در دنیا و زندگی انسان ها، حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا و قبل از قیامت اساساً با نگاه بزرگان دین و بزرگان تشیع تفاوت دارد و ایشان هم مثل آقای عبدالکریمی و دیگر اساتید غالب دانشگاهی ما این چیزها را سنتی و صرفاً متعلق به گذشته می خوانند و نقشی برای آن ها در جهان کنونی قائل نیستند و چه بسا بزرگانی مثل آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی را سنت گرا و بنيادگرا قلمداد کنند. شاید دکتر داوری مانند سروش، ملکیان، شبستری آشکارا کارکرد دین در زندگی بشر در تمدن سازی و تکامل تاریخ در حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا را زیر سوال نبرند اما تلویحاً اصالتی برای آنها قائل نیستند و آنها را هم عرض امور بشری دیگر که ممکن است زمانی در یک دوره تاریخی اتفاق بیفتد و سپس بعد از سال ها افول کند و عالم دیگر جایگزین آن شود قلمداد کنند. هم چنین به نظر می رسد ایشان به رسالت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در فراهم کردن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر اعتقادی ندارند. آیا نگران این نیستید که با توصیه مدام و بی حد و حصر جوانان حزب اللهی (که زیاد اطلاعی از مباحث فلسفی و معرفتی ندارند و صرفاً علاقه مند به مباحث نقد مدرنیته هستند) به دکتر داوری باعث انحراف و اعوجاج آن ها در مسائل اعتقادی و معرفتی شوید؟ این اتفاقی است که احساس کنم برای من پیش آمده و مثل زمان قبل از آشنایی با دکتر داوری به تمدن نوین اسلامی و تحقق آن اعتقاد محکم و استواری ندارم. ۳. نظر شما درباره مقاله ای که اخیراً آقای حامد زارع با عنوان چه کسی ایدئولوگ انقلاب ۱۳۵۷ بود؟ سروش یا داوری؟ در روزنامه سازندگی نوشته چیست؟ آقای زارع در عین اینکه سروش و ادعاهای همیشگی او درباره دکتر داوری را نقد کرد، سروش و شریعتی و آل محمد و فردید و نراقی را فراهم آورندگان زمینه های انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ و پيشگامان مسابقه تجدد ستیزی معرفی کرد. دکتر داوری را به عنوان کسی که از همان قبل از انقلاب درباره ایده گزینش از غرب به تجدد ستيزان نقد کرده بود معرفی کرد اما مهم تر اینکه آقای زارع جوری از انقلاب اسلامی و اینکه سروش معلم جمهوری اسلامی در اراده سیاسی برای انقلاب فرهنگی بوده، صحبت می کند که انگار اساساً انقلاب اسلامی و تمام اتفاقات بعد از آن که به قول ایشان ناشی از تجدد ستیزی محض نخبگان ما بوده کار عبث و اشتباهی بوده و به اسم دفاع از دکتر داوری و حمله به سروش آشکارا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال برده. چرا باید این مقاله که آشکارا انقلاب اسلامی را زیر سوال می برد در سایت ایشان منتشر و عملاً به ایشان منتسب شود؟ حتی با استناد به کتاب های اخیر ایشان نمی توانیم بگوییم ایشان اساساً فلسفه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند و آقای زارع با نقل و قول ناقص و یک جانبه از کتاب های ایشان سروش را نقد کردند ولی چرا این مقاله که آشکارا سیاسی و جناحی و یک جانبه بود در سایت دکتر داوری منتشر می شود و آیا با رضایت و اطلاع شخص خودشان بوده؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کرده‌اید. بنده آن‌چه می‌دانم را به طور اختصار عرض می‌کنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.

۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمی‌شناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.

۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح می‌کنند را به خوبی تقریر کرده‌اید. ولی نمی‌دانم چرا از آن مطالب برداشت کرده‌اید که انسان با مطالعه‌ی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبی‌گرایی می‌شود؛ در حالی‌که حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوه‌ای از حضور تشکیکی است و این، به هیچ‌وجه آن نوع نسبی‌گرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.

۳. در موضوع حضور سنت‌های جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنت‌ها، نشانه‌ی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دست‌بسته است و ما این را در آموزه های دینی خود به‌خوبی متوجه هستیم.

۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمی‌دانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری این‌طور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه می‌گفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیک‌بودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفته‌ی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچ‌وقت خدا پایان نمی‌یابد، و برای آن‌که عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آن‌که دوران دینداری تمام شده است. در حالی‌که آن‌چه بنده برداشت کرده‌ام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل می‌کند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکی‌بیاس در مورد سقراط می‌گوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا می‌باشم.

5- می‌فرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمی‌شود؛ نمی‌دانم به آخرین مقاله‌ی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشته‌اید که در فرازی از آن مقاله می‌فرماید:

« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»

بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشته‌ام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لب‌المیزان» می‌توانید دنبال کنید.

6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژه‌های دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.

7- در موضوع ایدئولوژیک‌کردن انقلاب اسلامی می‌توان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربه‌تر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بی‌تقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کرده‌اید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نه‌تنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید

نمایش چاپی