بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11606
متن پرسش
سلام استاد: شما راجع به رهبری بعد از آقا نگرانی ندارید؟ چون واقعا انگار تو کشور کسی نیست که در حد رهبری باشه؟ اگه تا زمان حیات حضرت آقا امام زمان ظهور نکنن واقعا تکلیف رهبری چی میشه؟ به هیچ کس از آقایان موجود نمیشه دل خوش کرد. شما چطور این قضیه رو واسه خودتون حل می کنید که اسباب نگرانی نباشه؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت در زمان حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به رهبری آینده در ما بود، ولی خدای حکیم در کنف خود آن کسی را که باید تربیت کند تربیت کرده بود و قلب‌ها را به طرف حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» راهنمایی کرد. اگر مردم کاری نکنند که خداوند ولیّ خود را از آن‌ها پنهان کند جایی برای نگرانی نیست. خداوند رهبر عزیز را تا انقلاب حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» محفوظ دارد. موفق باشید

11603
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی مادرم قصد تعویض سنگ پدر شهیدم را دارند. خواهشمندم با توجه به اینکه پدرم دوست داشتند که گمنام باشند (از مجموعه چیزها ما اینطور فهمیده ایم) شعری و متن کوتاهی بفرمایید برای مزار فرزند خمینی کبیر رحمه الله. وفقکم الله. خداوند قرین رحمت تان کند که دریچه حق شدید برایمان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم این متن خوب باشد: «ای رهگذر: ما نگذاشتیم امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تنها باشد، تو نیز مواظب باش پیام مقام معظم رهبری بر زمین نماند». موفق باشید

11602
متن پرسش
با سلام: نقش زنان در جامعه ما چیست؟ امام زمان (عج) از خانم ها و دختران امروز چه انتظاری دارند؟ فعالیت در چه زمینه ایی باعث خشنودی ایشان است؟ به خصوص خانم هایی که دانشجو هستند؟ آیا حضور در دانشگاه مورد رضایت ایشان است یا ازدواج و حضور در خانه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

در هر دورانی انسان باید مطابق آن دوران که خداوند اهداف بشر را بر قلب‌اش اشراق می‌کند تکلیف دینی خود را بیابد و بنا به قول امام صاد (ع): «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‏» کسی که به زمانه‌ی خود عالم است مسائل مبهم به او حمله نمی‌کند که نداند چه کار کند. زنان نیز باید خود را در این دوران بازتعریف کنند و وظیفه‌ی حضور تاریخی خود را در این دوران بیابند.

با ظهور سلسله‌ی صفویه و حضور شیعه به عنوان یک دولت، زنان شیعه نیز توانستند مطابق تاریخی که پیش آمده خود را در آن تاریخ معنا کنند، رسالتی را که باید به عهده می‌گرفتند، شناختند و به صحنه آمدند که حاصل آن تربیت نسل‌های متمادی از متدینین بود با حضوری چهارصدساله تا این‌که رضاخان برای تحقق فرهنگ غرب پا به میدان گذاشت و همان نسل به‌خوبی در مقابل تهاجم فرهنگی رضاخانی ایستادگی کردند و از آن‌جایی که کارگزاران رضاخانی هسته‌ی مقاومت را در مادران آن نسل دیدند، به صورتی ناشیانه و احمقانه به جنگ چادر زنان رفتند تا به گمان خود با رفع آن بستر، امکان سریان فرهنگ مدرنیته را در کشور ایران فراهم کنند، هرچند آن کار ناشیانه و احمقانه بود ولی در هر حال با حضور فرهنگ مدرنیته در این منطقه از طریق آتاتورک و رضاخان، تاریخ جدیدی شروع شده بود که زنان این دوران باید مثل زنان دوران صفویه در این تاریخ جایگاه خود و رسالت تاریخی خود را بیابند زیرا زمانه محتاج به تأمل تاریخی جدیدی بود.

سراسر دوران قاجار و پهلوی دوران قبض و بسط زنان متدین است که نه هنوز آمادگی حضور در تاریخ جدید با هویت دینی را یافته‌اند و نه امکان ادامه‌ی هویتی بود که در دوره‌ی صفویه برای خود تعریف کرده‌ بودند و تاریخ جدید همچنان با شدت بیشتر شرایط باقی‌ماندن در گذشته را تنگ‌تر می‌کرد و همه‌چیز با نگاه فرهنگ غربی دیده می‌شد در آن حدّ که بعضی گمان کردند گویا یک راه بیشتر جلوی زنان ما نمانده و آن تن‌دادن به هویتی است که فرهنگ غربی در جلو ما قرار داده، و متأسفانه بعضی زنان ما از این طریق قربانی چنین تحلیلی شدند در حالی‌که ماوراء عقل غربی که به دنبال اهداف زندگی غربی است، باید به دنبال عقل دیگری بود که نه عین عقل زنِ دوران صفویه است و نه عین عقل زنِ فرهنگ مدرنیته؛ و این یعنی تولدی دیگر برای نظر به افقی که در جلو ما قرار گرفته.

زنان نباید مثل مردان بشوند - اشتباهی که غرب مرتکب شد- ولی نباید برای فرار از مردشدن مثل گذشته‌ای زندگی کرد که دیگر گذشته است و شرایطی پیش آمده که از حضور زن در جامعه گریزی نیست. شرایط جدید نشان داد زن برای ادامه‌ی زندگی دینی گرفتار خللی شده که نه باید در مقابل فرهنگ غربی تسلیم شود و نه امکان ادامه‌ی آن نوع زندگی که در دوران صفویه آغاز کرد، فراهم است. باید زنی متولد شود که بفهمد در این دوران چه تحولی در درون انسان‌ها پدید آمده و اسلام در این فضا چه نوع زندگی را توصیه می‌کند.

اگر یک روز در جامعه‌ی دینی با حذف عوامل فسادانگیز، مسیر دینداری جلو زنان و مردان جامعه قرار می‌گرفت و عملاً شرایط طوری جریان داشت که جز راه دینداری بقیه‌ی راه‌ها چندان هموار نبود و لذا زنان به راحتی عالَم عفاف خود را نگه می‌داشتند و به مسئولیتی که می‌شناختند مشغول بودند، امروز عوامل فسادانگیز در همه‌جا هست و از طرفی بنا به شرایط پیش‌آمده زنان نمی‌توانند همواره در خانه بمانند و این‌جا است که باید «عفت» با معنایی بسیار عمیق‌تر به کمک معارفی متعالی به صحنه آید تا زنان در چنین شرایطی بتوانند مثل همیشه‌ی تاریخ، مظهر «عفاف» و «عفت» باشند و در متن آن عفت و عفاف به انجام مسئولیتی که می‌شناسند بپردازند.

 اگر تا دیروز با حذف فساد در جامعه، زنان با شرایطی روبه‌رو نمی‌شدند که برای حفظ عفاف خود باید سخت محتاج معارف عمیق و بلند باشند؛ ولی امروز تک‌تک زنان اگر به معارفی عمیق منوّر نباشند و با نور شهودی و حضوری، برهان و نورِ پروردگارشان را در نهی سوء نبینند امکان مقاومت در این شرایط بسیار کم خواهد بود.

زنان ما باید بدانند برای تحقق رسالت تاریخی خود، نیاز به معارفی دارند که در حفظ عفاف و حفظ حریم خانواده و تربیت فرزندان در این دوران به آن‌ها مدد برساند و این اصلی‌ترین انتخابی است که آن‌ها باید در این تاریخ بدان دست یابند تا اصلی‌ترین شخصیت خود را که «عفاف» است به صحنه آورند و در زیر سایه‌ی «عفاف»، حضور آن‌ها جهت تحقق سایر مسئولیت‌ها در جامعه مفید خواهد بود و در عین این‌که لازم نیست منبع اقتصادی خانواده باشند ولی مثل زنان دوران صفویه می‌توانند در امور اقتصادی هم مکمل اقتصاد خانواده باشند، نه آن‌که حقوق آن‌ها موجب برهم‌زدنِ اقتصاد جامعه گردد.

 موظفیم از خود بپرسیم آن معارفی که ما را در این ظلمات به نور وارد می‌کند کدام‌اند؟ خداوند در راستای نجات حضرت یوسف (ع) از فضایی که همسر عزیز مصر در آن صحنه ایجاد کرده بود، سخن از «نور و برهانی» به میان ‌آورد که موجب شد از آن مهلکه رها شود. قرآن می‌فرماید: «لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه‏»(یوسف/24) اگر یوسف نور پروردگارش را نمی‌دید گرفتار می‌شد. و سپس در ادامه می‌فرماید: «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاء» این‌گونه زشتی و فحشاء را از او برگرداندیم. و امروز نیز باید با رؤیت پروردگار خود از فضایی که شبیه فضایی است که حضرت یوسف (ع) با آن روبه‌رو شدند رهایی بیابیم و این‌جا است که ضرورت نظر به معارف «وجودی» و «حضوری» به جای معارف «حصولی» به صحنه می‌آید تا ذیل تاریخی که به نور شخصیت اشراقی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده است، بهترین زیست نصیب ما شود و از این جهت جمع بین حضور در خانه و حضور در دانشگاه ممکن است. موفق باشید.

11581
متن پرسش
در مورد «اگر به اسم مذهبی‌بودن در عهد قاجار زندگی می‌کند برود...» و یکی دو سوال مشابه در مورد کار خانم‌ها بیرون از منزل تحلیل دقیق، جدید، موجز و مورد پسندی را ارائه داده‌اید. اما این روایت «...عرض کرد که نزدیک‌ترین حالات زن به خدا، آن است که ملازم خانه‌ی خود باشد و بیرون از خانه نشود...» را چه کنیم استاد؟ من به شخصه ده‌ها مورد دختر را به خاطر کار در بیرون اصلا از بررسی بیشتر جهت ازدواج بی‌خیال شدم، آخه خودم عمری در دانشگاه یا سر کار، دیدم آنچه را باید ببینم، هر چند موارد بی‌نظیری از عفاف و حیا و حجاب هم هست و آن‌ها را هم دیدیم. احساسم این است حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» فضای کاری فعلی را اصلاح بفرمایند. یعنی هم خانم‌ها در حد نیاز خود و مهم‌تر نیاز جامعه کار کنند و هم محیط مختلط نباشد. محیط فعلی مختلط، رهاورد زهرماری مدرنیته و خروجی فرهنگ غربی‌هاست و در کنار هم قراردادن بشکه‌ی باروت و آتش و انتظار برای شعله‌ورنشدن آن است، که مضحک است و اوحدی از اوتاد حریف این شرایط می‌شود و لاغیر. محیط مختلط ادارات و شرکت‌ها از وایبر و فیس بوک و... کلاً شبکه‌های اجتماعی در تضعیف محبت بین همسران و داغون‌کردن بنیان خانواده به نظر من موثرتر است. دوستی مذهبی داشتم که می‌گفت پس از دو سه سال کار در کنار یک خانمی در بانک، حالا شدت محبت و روابطمان به حدّی شده که جز با ... دیگه ارضا نمیشه این آتش محبت و دلبستگی! گریه می‌کرد و می‌گفت هر دو متأهل هستیم!! متوجه قبح گناه و خیانت به همسرانمان هستیم اما... در پایان عشق منی استاد. تمام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی شرایط طوری باشد که نیاز نباشد خانم‌ها در بین مردم نامحرم حاضر باشند چرا باید حاضر شوند؟ و آن روایت مربوط به آن شرایط است. ولی وقتی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «ما مفتخريم‏ كه بانوان ما و زنان پير و جوان و خرد و كلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند» پس معلوم است که ما در شرایط دیگری قرار داریم و بحث بر سر حضور زن متدیّن در این تاریخ است. آیا زنان متدیّن ما در این تاریخ می‌توانند مثل تاریخ مادر بزرگ‌هایشان زندگی کنند؟! موفق باشید

11554
متن پرسش
سلام و رحمت الله از نظر شما نظریه «العلم سلطان» چه جایگاهی در ساخت تمدن‌ نوین اسلامی دارد؟ (ناظر به مباحث مقام معظم رهبری پیرامون الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید علمِ شناخت قواعد طبیعت را در کنار علمِ قواعد عالَم ملکوت بشناسیم تا مقهور طبیعت نباشیم. مشکل غرب در علم، مربوط به نگاه آن ها است که به جای تعامل با طبیعت، مقابله با طبیعت را دنبال می‌کند و موجب بحران‌های زیست‌محیطی می‌شود. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه»  عرض شده «وقتى امامان مى‏فرمايند: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع»؛[1] يعنى وظيفه‏ى ما است كه اصول را به شما بگوئيم و بر شما است كه در حواشى آن سير كنيد و تدبّر نمائيد. همه‏ ى اين‏ها نشان مى‏دهد كه بستر اصلى را خدا و رسول (ص) و ائمه (عليهم السلام) طرح مى‏كنند و جزئيات و كاربردى كردن آن را برعهده‏ى عقل مؤمنين و اجتهاد آن‏ها قرار داده‏ اند. مثلًا ما را موظف كرده‏اند كه به طبيعت احترام بگذاريم و چون طبيعت توسط خداى حكيم خلق شده نبايد با نظام طبيعت مقابله كرد ولى بايد استعدادهاى آن را كشف نمود، نمونه‏ ى آن حفر قنات‏ است كه بدون مقابله با طبيعت، جريان آبِ بسترهاى زيرزمينى را به طرف دشت جارى مى‏كنيم.». موفق باشید

 


[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 2، ص 245.

11553
متن پرسش
سلام علیکم: به نظر شما جذابیت در رسانه و سینمای انقلابی به چه نحو باید باشد؟ آیا اساسا جذابیت و عقلانیت در سینما جمع شدنی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ما وجه معنوی انسان‌ها را مخاطب قرار دهیم می‌توانیم جذابیت و عقلانیت را در سینما در کنار هم جمع کنیم. موفق باشید

11558
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز بنده هم با اینکه صدقه را به فرد زنده ای که حاضر هست بدهیم موافقم اما بحث بر سر این هست که آیا وقتی که بنده در ابتدای سفر به جایی هستم صدقه ای که به صندوق صدقات می اندازم همان اثری را دارد که به فقیر زنده و حاضر می دهم؟اگر شما هم می خواهید بگویید با شنیدن و دیدن چند دزدی و سرقت از صندوق های صدقات و اینکه فلان کارمند کمیته امداد فلان اختلاس را انجام داده نسبت به کمیه امداد دچار شک شده اید پس باید به نظام هم دچار شک شوید در حالی که بنده می گویم کلیت کمیته امداد خوب است.
متن پاسخ

تعالی: سلام علیکم: هرگز نباید به صندوق صدقات کمیته‌ی امداد بی‌اعتماد بود. بحث بر سر آن است که اگر فقیری را می‌شناسیم – چه در فامیل و چه در همسایه‌ها- او را ترجیح دهیم و گرنه ما با دادن صدقه از طریق صندوق صدقات حتماً به لطف الهی به نتیجه‌ای که باید برسیم، می‌رسیم. موفق باشید

11528
متن پرسش
مواجهه جامعه ایران و جریان‌های مختلف (علما، روشنفکران، حوزه، دانشگاه و ...) با علم مدرن و مظاهر آن (در حوزه فنی- تکنولوژیک، در حوزه نظری و در حوزه سبک زندگی) به چه نحو بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی متفاوت بوده، عموماً علما به جهت شعور اشراقی خود متوجه ضعف‌های غیر قدسی علم جدید بوده‌اند و سعی می‌کردند روح علم جدید بر جامعه‌ی دینی حاکم نباشد، برعکسِ روشنفکران که گویا مأمور حاکمیت اهداف سکولارِعلم مدرن بودند. موفق باشید

11527
متن پرسش
سلام علیکم: به نظر شما نزاع هدف و وسیله در سینما به چه نحو است؟ آیا مطلقا هدف، وسیله را توجیه نمی کند و یا این توجیه حدی دارد؟ حد آن تا کجاست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر هم بپذیریم که هیچ‌وقت هدف وسیله را توجیه نمی‌کند نمی‌توان گفت سینما وسیله‌ی نامقدسی است و نباید در راستای اهداف مقدس از آن استفاده کرد. موفق باشید

11534
متن پرسش
با سلام: چند روز قبل در حوزه با یکی از اساتیدمان بر سر اینکه صدقه انداختن در صندوق های صدقات اثر دارد یا خیر بحثمان شد. ایشان می گفت اگر فقیر زنده ای بود بهتر است پول را به او بدهیم و صندوق صدقات چون معلوم نیست به مستحق می رسد یا خیر جای شک و شبهه دارد و بنده می گفتم با تمام نقصهایی که کمیته امداد دارد باز هم چون زیر نظر ولی فقیه اداره می شود ما باید به صندوق صدقات اعتماد کنیم و بنده گفتم صندوق صدقات با فقیر زنده هیچ فرقی ندارد، نظر شما چیست؟ دوست داشتم با نگاه کلی و براساس فقه جامع امام خمینی جواب بنده را بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که بنده نسبت به کمیته‌ی امداد بی‌اعتماد نیستم ولی سخن استادتان را بیشتر قبول دارم. موفق باشید

11532
متن پرسش
با سلام: استاد بنده دانشجوی سال آخر دوره دکتری هستم. خواستگار دیپلم داشتم. قبلا معتقد بودم فقط تحصیلات عالیه نباید ملاک باشد و با این فرد صحبت کردم اما با وجود اینکه ایشان از نظر خیلی ها از نظر مذهبی مورد تایید بودند با صحبت با ایشان به نظرم فکر بسته ای داشتند ایشان می گفتند که 90 درصد دانشجوها رو قبول ندارند، با کار و رانندگی همسر مخالف بودند و معتقد بودند کار باعث نرسیدن خانم ها به زندگی می شود. به نظر هم متکبر آمدند. مشاوره رفتم خانمی بودند که استاد حوزه بودند و کاملا ایشان را رد کردند. ما هم با وجود اینکه ایشان دوباره قصد صحبت داشتند ردشان کردیم. الان فکر می کنم شاید نباید ردشان می کردم. استاد ایشان از نظر مذهبی خوب بودند (البته کمی سخت گیر به نظر می آمدند) اما از نظر اخلاق چندان به دل ننشستن و خودشان می گفتند که زود عصبانی می شوند و بنده الان نگرانم که بیخود ردشان کرده باشم و خدا از این کار بنده ناراضی باشد. استاد می شود به خاطر اختلاف تحصیلی زیاد کسی را رد کرد؟ الان که دوباره خواستگار دیپلم برای من تماس گرفته از پشت تلفن ردشان کردیم چون با صحبت با خواستگار قبلیم به این نتیجه رسیدم که 7 سال اختلاف تحصیلی می تواند مشکل آفرین باشد اما مطمئن نیستم. لطفا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عدم تحصیلات دانشگاهی به خودی خود چیزی نیست که موجب شود خواستگار شما کفو شما حساب نشود! ولی تنگ‌نظری و این‌که طرف با کار خانم‌ها و رانندگی آن‌ها مخالف باشد نه‌تنها یک نوع عقب‌بودن از مسائل مهم زندگی است، بلکه برای یک فرد مذهبی فاجعه است و هرگز پشیمان نباشید از این‌که آن آقا را ردّ کرده‌اید ولی نباید نتیجه بگیرید هرکس که دیپلم داشته باشد کفو شما نیست! باید با او صحبت کنید و نتیجه بگیرید، اگر به اسم مذهبی‌بودن در عهد قاجار زندگی می‌کند برود از عهد قاجار هم همسر انتخاب کند و نه در عهد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به دنبال همسر مذهبی باشد! زنان عهد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در اوج عفاف در این تاریخ زندگی می‌کنند، نه گرفتار تجدداند و نه اسیر گذشته‌ای که گذشته است. موفق باشید

11523
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: دوستی دارم که از انقلاب و آرمان های آن به نوعی زده شده است. ایشان با مشاهده ی کم و کاستی هایی که در نظام وجود دارد و همچنین با مشاهده ی فسادهایی که در برخی مسولین دیده می شود، به کلی ناامید شده است. در جواب پرسش من که چرا کاستی ها را به مسول مربوطه انتقال نمی دهی یا به مسولین بالاتر مشکل را بازگو نمی کنی با ذکر چند مورد که انصافا به حق درست هم بودند، دلیل را ذکر کرد. درد دل اصلی این دوست بنده این بود که چرا رهبری که اختیارات تام دارند اعمال قدرت نمی کنند؟!؟ من به ایشان گفتم که وظایف رهبری در قانون اساسی تعریف شده است و نمی توانند در هر مسئل ای دخالت کنند. ولی این جواب به نظر بنده هم قانع کننده به نظر نمی آمد. به راستی برای رفع اشکالات اساسی در مدیریت کشور و فساد موجود باید چه کرد؟ رهبری چرا خود به صورت عملی پا در میدان نمی گذارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که برای از بین‌بردن مشکلات باید کار فرهنگی انجام داد و انقلاب اسلامی به نظر بنده تنها بستری است که اگر در متن جامعه مستقر شود چنین امکان تاریخی را فراهم می‌کند و رهبری انقلاب نیز تلاش می‌کنند تا انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی به جای تمدن غربی به تاریخ ما برگردد تا بتوانیم از این ضعف‌های تاریخی رها شویم. آیا دوست شما راه دیگری می‌شناسند؟ موفق باشید

11502
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: سوالی به شدت ذهن بنده را به خود مشغول ساخته است و آن راجع به جمله اخیر رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان که فرمودند «ملّت ایران بدون تردید در آینده‌ای که آن آینده ان‌شاءالله خیلی دور نخواهد بود و شما جوانهای عزیز قطعاً آن آینده را مشاهده خواهید کرد، از همه جهت در قلّه‌های شرف و افتخار خواهد بود.» و جمله های مشابهی که به صورت متعدد در این باره فرموده اند: 1- اولا منظور رهبری از «قله های شرف و افتخار از همه جهت» چیست؟ و این در قله قرار گرفتن در کجای ایجاد جامعه اسلامی و تمدن اسلامی قرار دارد؟ (قبل، حین یا بعد از آن) 2- با توجه به اینکه در این جمله از واژه «قطعا» استفاده کرده اند و قبل و بعد از جمله هم توضیح تکمیلی نداده اند و برای جمله شرطی نفرموده اند و با توجه به اینکه رهبری روی به کار بردن واژه ها و جمله ها نهایت دقت را به کار می برند، نتیجه می گیریم که در بازه ای کمتر از 50 سال آینده که جوانهای امروز مشاهده خواهند کرد این وعده رخ خواهد داد (در حالیکه با توجه به سنجش شرایط موجود از دید محدود خودمان و بحثهایی که از جنابعالی شنیده ایم حالا حالاها مثلا حداقل 100 سال نیاز هست تا ملت ایران به معنای واقعی کلمه بشود جامعه اسلامی و بعد مسیر تمدن اسلامی آغاز شود.) 3- این «در قله قرار گرفتن» چه ربطی با بحث ظهور حضرت حجت خواهد داشت؟ اصلا این مورد را کلی تر مطرح کنم: رابطه ایجاد تمدن اسلامی و ظهور حضرت حجت کدام است؟ (در این باره است بیانات رهبر انقلاب در در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه،۱۳۷۹/۰۷/۱۴، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21451) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با شکست وعده‌های مدرنیته رویکرد مردم جهان طوری شده که جز به معنویت خالص به چیز دیگری نمی‌توانند قانع شوند و نقشه‌های دشمنان به سرعت از بین می‌رود و همه‌ی چشم‌ها در راستای رجوع به معنویت خالص به شیعه می‌افتد و نه‌تنها فتنه‌های جهانی که علیه شیعه است خنثی می‌شود، بلکه روح‌ها و دل‌ها به سوی شیعه رجوع می کند و حضرت آقا این را مشاهده می‌کنند. و این شروع تمدن نوین اسلامی است و حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را برای ظهور، دل‌گرم می‌کند. ما باید خود را برای آینده‌ی انقلاب اسلامی آماده کنیم و به معارف خود عمق ببخشیم. موفق باشید

11487
متن پرسش
سلام علیکم: سؤال بنده اینست که تعریف لغتی و اصطلاحی واژه تمدن چیست و منظور ازتمدن اسلامی چیست؟ از حضورتان تقاضامندم اگر یک سیرمطالعاتی در مورد انقلاب اسلامی مد نظرتان است بنده را راهنمایی کنید. از مسؤل سایت خواهشمندم که از طریق ایمیل جواب سؤال و سیر را برای بنده ارسال کنند. با تشکر از شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن به معنای نزدیکی انسان‌ها در کنار همدیگر است با این نیّت که بخواهند با در کنار هم بودن بستری جهت زندگی خود مطابق اهدافی که مدّ نظر دارند فراهم کنند و در تمدن اسلامی انسان‌ها جهت اهدافی که اسلام مدّ نظر آن‌ها قرار داده در کنار هم می‌آیند و در تحقق آن اهداف به همدیگر یاری می‌رسانند. بنده در چهار کتاب عرایضی در مورد انقلاب اسلامی داشته‌ام، از کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» می‌توانید شروع کنید. کتاب‌ها روی سایت هست. موفق باشید

11476
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مجدد وقت شریف حضرتعالی رو می گیرم در ادامه دو سوال 11425 و 11454 در مورد آیت الله خویی و سخن امام فرمودید سخن امام در مورد حوادث سال 42 بوده. حرف شما درست. اما امام این حرف را در سال 60 گفتند. یعنی 20 سال بعد: در آن وقتی که اول نهضت بود، یک شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود که ایرانیها دیوانه شده‏اند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگی در مقابل ظلم را، با تعبیر دیوانگی، یکی از اشخاص سرشناس معرفی کردند. آن کاسب یا تاجری که در منزل او بود و از او شنید این را، گفته بود که آقا، بعضی از اینها مردم کذا و کذا هستند و اینها بعضیشان هم شهید شده‏اند. آن آقای سرشناس گفته بود: این از خریّتشان بوده است! آدم که نمی‏رود در توی خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقای سرشناس پرونده‏اش از ساواک بیرون آمده و آن وقتی که جوانهای ما در خیابانها کشته می‏شدند، انگشتر برای سلامت محمدرضا فرستاده بود. یک دسته این طورند که حضرت امیر ـ سلام اللّه‏ علیه ـ از اینها تعبیر می‏کند که اینها همّشان علفشان است[5]؛ مثل حیواناتی که همّشان این است که شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همه چیز مقدم می‏دارند؛ نماز هم می‏خوانند و روزه هم می‏گیرند و عبادات شرعی را هم بجا می‏آورند، لکن این طور است وضع تفکر که انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنون‏آمیز بوده است! ملاحظه می کنید که امام ایشان را با عرض معذرت با حیوانات مقایسه می کنند. در مورد آقای بروجردی سوال من این است که چرا هر موقع ما جوانها از سستی و بی موضعی علما در گذشته سوال می کنیم با این پاسخ مواجه می شویم که زمانه مناسب اقدام نبوده و شرایط زمانه اقتضا نمی کرده یا آنها مشغول زمینه سازی برای بعد بودند. نکته این است که اگر این منطق را بپذیریم پس باید بگوییم شبیه حرف آیت الله خویی، کاری که شیخ فضل الله نوری کرد نعوذ بالله خریت بود. چون در نامناسب ترین زمانه این کار را کرد که منجر به اعدامش شد. ضمنا تذکر شعر مولوی خیلی خوب بود... اما آیا وقتی سوالی علمی دارم باید با چنین هشداری مواجه شوم و ذهنم و دهانم را ببندم؟ ممنون از پاسخی که خواهید داد. باز هم به دلیل گرفتن وقت شما معذرت می خواهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان فرمایش حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بودم و در همین رابطه عرض کردم آیت اللّه خویی متوجه عمق نهضتی که توسط حضرت امام در حال وقوع بود نبودند و این ضعف ایشان نباید موجب نادیده‌گرفتن خدمات ایشان باشد. در مورد آیت اللّه بروجردی متأسفانه اطلاعات کاملی ندارید از این جهت عرض کردم مواظب باشید قیامت خود را به خطر نیندازید. برای به‌دست‌آوردن نظریات صحیح نباید به دنبال نتایج سریع بود. به نظرم خیلی زود قضاوت می‌کنید. موفق باشید

11468
متن پرسش
سلام علیکم: نظر جناب عالی در مورد فرمایشات جناب عباسی که در زیر می آید چیست؟ «... یکی از مهم ترین تفاوت های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهرنشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا در قرآن از واژه «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟! پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که : «(ان الذین امنوا و هاجروا…»(۱) طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون، شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین (ع) این انحراف را ایجاد کرده است...» _____________________________________________________________ متن کامل: ویژگی‌های جامعه هجری و مدنی ویژگی های جامعه هجری (اسلامی) و جامعه مدنی (غربی) را پس از مطالعه با وضع موجود جامعه خودمان مقایسه کنید... تبیین جامعه ای که حضرت مهدی (عج) خواهد ساخت، گزاره ای است که باید در بعد عقلانی به آن بپردازیم. افق نمایی این جامعه در سیاست استراتژیک و در گزینه های آینده شناسی، بحث بسیار مهمی می باشد. جامعه ای که امام زمان (عج) محقق می کند چیست؟ یا بهتر بگویم، چه چیز نیست؟ مگر این طور نیست که بسیاری از گزینه ها که امروز وجود دارد بدعت است و باید از بین برود؟ مگر مهم ترین کارکرد حضرت مهدی (عج) در حرکت مقدسش بدعت زدایی نیست؟ تبیین جامعه مهدوی یکی از شاخص های حرکت استراتژیک در تبیین آینده است. شاخص نظام متمدن امروز در تبیین حرکت اجتماعی، مفهوم جامعه مدنی است که این جامعه مدنی، نقطه مقابل جامعه مهدوی است و از دو مفهوم تشکیل می شود؛ یک: جامعه ؛ دو: مدنیت. مدنیت و تاریخ از منظر جامعه مدنی و جامعه مهدوی از کنار هم جمع شدن انسان ها جامعه تشکیل می شود که یا به صورت ساده و بدوی و صحرایی است و یا روستایی و شهری. تبیین مدرنیته به این معناست که محیط روستایی، که محیطی عاطفی است به سمت محیط و جامعه شهری پیچیده – که هر چیزی در آن برای خودش تعریفی دارد – حرکت کند. اما مفهوم کلمه مدنیت به معنای شهرنشینی است؛ یعنی آرام آرام شهرنشینی موضوعیت پیدا کند و افراد جامعه، علاقه مند به شهر نشینی شوند، ارزش های شهر نشینی در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوی شهرنشینی وجود دارد؛ ولی با آن شهرنشینی که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوی نیست؛ ولی پیچیدگی مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوی، مبانی، درست گذاشته شده اند، لذا انسان ها کج حرکت نمی کنند تا برای آنها هزاران سیستم کنترلی نصب شود. تاریخ بشر را به دو بخش غارنشینی و شهرنشینی، متمدن و غیرمتمدن تقسیم می کنند. اما تاریخ در دکترین مهدویت با ویژگی های جامعه مدنی تفاوت دارد. تاریخ در دکترین مهدویت، برخلاف جامعه مدنی، به دو بخش عمده تقسیم می شود، یکی از ابتدای خلقت تا بعثت پیامبر اسلام (ص) و دیگری از هجرت پیامبر (ص) تا مهدویت. این دو بخش، سه مقطع را در بر می گیرد مقطع اول: از حضرت آدم (ع) شروع می شود و با حضرت ابراهیم (ع) که در زمان او ادیان ابراهیمی آغاز شدند- اوج می گیرد و در زمانی که آخرین دین ابراهیمی می آید، تمام می شود؛ یعنی با بعثت پیامبر (ص) اسلام که خاتم النبیین است. مقطع دوم: از زمان هجرت پیامبر (ص) و با ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم شروع می شود. و تا ظهور حضرت مهدی (عج) استمرار دارد؛ یعنی از ابتدای امامت تا انتهای ولایت. مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدی (عج) تا روز قیامت. ویژگی های جامعه مدنی غرب برخی ویژگی های جامعه مدنی را در اینجا مورد بررسی قرار می دهیم. این ویژگی ها را در اروپا و مخصوصاً امریکا می توان مشاهده کرد. اولین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «اومانیسم» است. اومانیسم، یعنی انسان محوری؛ یعنی انسان محور می باشد نه خداوند. دومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «سکولاریزم» است؛ یعنی فکر کردن برای آخرت، تعطیل، یعنی همه چیز باید برای همین دنیا برنامه ریزی شود. سومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «لیبرالیزام» است، که به معنای اباحی گری است؛ یعنی همه چیز مباح است و می توان آن را انجام داد. چهارمین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «ایندویژالیزم» است؛ یعنی فردیت انسان مهم است نه چیزی دیگر. ویژگی پنجم عبارت است از «امورالیزم» که به معنای نپذیرفتن اخلاق اجتماعی است و بی اخلاقی گری، ماهیت اصلی آن جامعه را شکل می دهد. این بی اخلاقی گری به خاطر وجود ویژگی ششم در آنجا است که عبارت است از «هدونیزم»؛ یعنی اصالت شهوت، یعنی بشر مجاز است که از تمام لذت های دنیوی بهره مند شود. ویژگی هفتم در آنجا این است که روابط بر اساس منافع می باشد و منافع نیز برای به دست آوردن سود بیشتر است، لذا دانشی که انسان در آنجا می آموزد، دانشی است که نفع مادی به او برساند گزاره اصلی جامعه مدنی در نظام معرفتی و علمی «سایتنیزیسم» است، علمی که به باور تبدیل نمی شود. ویژگی دیگر عبارت است از جهان شمولی، یعنی نگاه جهان وطنی. آنها جهان را وطن خودشان می دانند؛ لذا تلاش می کنند جهان را غربی کنند و تمام ارزش ها و ویژگی های جامعه خودشان را در جهان ترویج دهند و همه مردم را مجبور کنند که آن مفاهیم و ویژگی ها را قبول کنند. ویژگی بعدی عبارت است از «نسبی گرایی»؛ چون در تمدن غربی، انسان محور است و برداشت های انسان هم نسبی است. پس هیچ چیز قطعی و هیچ گذاره یقینی، در جامعه مدنی جایگاهی ندارد. ویژگی های جامعه مهدوی (جامعه هجری) یکی از مهم ترین تفاوت های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهرنشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که چرا در قرآن از واژه «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟! پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که : «(ان الذین امنوا و هاجروا…»(۱) طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون، شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین (ع) این انحراف را ایجاد کرده است. در جامعه مهدوی، هجرت کردن و رفتن موضوعیت دارد. این که به حضرت مهدی (عج) می گوییم صاحب الزمان، ریشه در همین مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعی حرکت است؛ این که به وضع موجود قانع نباشیم و به سمت جلو حرکت کنیم. جامعه پست مدرن غربی، به پایان تاریخ معتقد می باشد، ولی در تفکر مهدوی این امر باطل است. ما می رویم و مدام در هجرت هستیم. پس مشخصه اساسی جامعه مهدوی این است که یک جامعه هجری است و اولین ویژگی آن «اخلاق و اخلاق محوری» می باشد. چون پیامبر اسلام (ص) درباره بعثت خود فرموده اند: «من مبعوث نشدم مگر برای تکمیل اخلاق.» و اخلاق تکمیل نمی شود مگر به این که حضرت مهدی (عج) بیاید و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدنی که بی اخلاقی گری در آن موج می زند – جامعه مهدوی یک جامعه ایمانی است و شهروند اصلی جامعه مهدوی، مؤمن است. غیر مؤمن در جامعه مهدوی جایی ندارد؛ لذا طبق این ویژگی، مفاهیم سکولاریزم و بی دینی و لیبرالیزم و اباحی گری که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته می شود. ویژگی دوم جامعه مهدوی «موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثلیث جایگاهی ندارد، اصالت از آن خدا است. ولی در جامعه مدنی آنچه اصالت دارد، انسان است و بس. ویژگی سوم جامعه مهدوی این است که «متکثر» نیست. پلورالیزم و تکثرگرایی در آن راه ندارد، توحید گرا است، یک قبله دارد و یک قرائت دارد نه قرائت های متعدد. ویژگی چهارم جامعه مهدوی «ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نیست و اساسی ترین ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بیرون (آفاقی و انفسی). ارزش دیگری است که در جامعه مهدوی موج می زند «جهاد» است جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظامی ها نیست؛ بلکه تمام افراد جامعه باید این وظیفه را عملی کنند. ارزش بعدی «ذبیح» بودن و آمادگی برای شهادت است که بزرگترین ذبیح در اسلام، حسین بن علی (ع) است. در جوامع غربی دین را برای انسان می خواهند؛ ولی در مکتب مهدویت، این اسماعیل و حسین (ع) هستند که باید برای دین کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبی بعد از ارزش هجرت قرار دارد. ویژگی پنجم جامعه مهدوی «عزت مداری» است. در این جامعه، بین ذلت و عزت، مرز وجود دارد. این ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسید. در جامعه مهدوی نیز زیر بار حکومت های ظالم رفتن معنایی ندارد. جامعه مهدوی، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعی، مسجد است. در جامعه مهدوی مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد. جامعه مهدوی در حج خلاصه می شود، فردی که حج می رود تمرین مهدویت می کند در سعی بین صفا و مروه، در آن طوافی که می کند، در آن قربانی ای که می دهد و پاک می شود و برمی گردد. وظیفه ما به عنوان یک منتظر در رسیدن به ویژگی های جامعه مهدوی – که به برخی از آن ها اشاره شد – چیست؟ حرکت، پایه زمان است و پایه حرکت، هجرت است. پس وظیفه یک شیعه منتظر این نیست که دم درب خانه بایستد تا میهمانش بیاید. وظیفه اصلی ما این است که حرکت و هجرت کنیم و برویم تا لایق هم رکاب شدن بشویم. برخلاف برخی ها که می گویند، باید دست روی دست بگذاریم تا خود آقا بیاید و کارها را انجام بدهد. استاد حسن عباسی پی‌نوشت‌ها: 1. سوره انفال، آیه ۷۲: کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنها یاران یکدیگرند http://mkeivan.blog.ir/1392/10/13/Civil%20Society
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکات خوبی را جناب آقای دکتر عباسی در مورد جامعه هجری می‌فرمایند ولی فراموش نفرمایید که ما از حضور در جامعه‌ی مدنی گریزی نداریم و از همین جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و علی«علیه‌السلام» در زمان حاکمیت خود جامعه را در حالت مدنیّت به هم نزدند بلکه به کمک اسلام کاری کردند که ضعف‌های جامعه‌ی مدنی کم شود و برکات آن زیاد گردد. موفق باشید

11454
متن پرسش
سلام استاد: در سوال قبلی ام، سوال 11425 اگر جسارت نباشه از پاسخ شما تعجب کردم. در مورد آقای خویی فرمودید اشتباه جزئی پذیرش فرح.... در صورتی که اصل اشکال ایشان بر نهضت امام بود و می گفت اینها که می روند کشته می شوند خریت می کنند و می گفت جواب خونهای اینها را چه کسی می دهد؟ امام خمینی در مورد ایشون گفته بودن آنهایی که همشان علفشان است! در مورد آقای بروجردی فرمودید مدیون ایشون هستیم. اینکه ایشون از حوزه دفاع می کردند درست، اما چه حوزه ای، حوزه معتقد به اسلام فردی؟ این افتخاره؟ با کمک و تاییدات شاه؟ ضمنا در مورد اعدام نواب امام خمینی از ایشون خواست دخالت کنند و چون این کار رو نکردند، امام تا مدتی با ایشون حالت قهر داشتند. بماند ضدیت ایشون با فلسفه، حرف و سوال من اینه که بحث بر سر دو اسلام هست ظاهرا، آیا شما به صرف روحانی بودن اینها قصد توجیه اونها رو ندارید؟ اینجا بحث اشتباهات جزئی نیست، بحث بر سر دو اسلام است، ضمنا امام خمینی گفته بودند ما اسلام داریم نه روحانیت، اینکه ما علما رو مساوی با اسلام بگیریم ظاهرا درست نباشه. بازهم معذرت میخوام اگر بی ادبی کردم. چون از پاسخ شما خیلی متعجب شدم. ضمن اینکه این مسئله برای خودم سوال و دغدغه است. اگر پاسخ بدید ممنون میشم.باز هم معذرت استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که زمان و جایگاه اخبار خیلی مهم است. گله‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از آیت‌اللّه خویی در رابطه با حوادث 15 خرداد سال 42 بود که آیت اللّه خویی گفته بودند: «جواب این خون‌ها را چه کسی می‌دهد» و این حکایت از ضعف بینش سیاسی آیت اللّه خویی داشت که متوجه عمق نهضتی که شروع شده بود، نبودند ولی به گفته‌ی آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» که در جلسه‌ی ترحیم ایشان سخنرانی کردند، فرمودند: «آنچه حضرت امام از اول فهمیدند آیت اللّه خویی آخر متوجه شدند». بنابراین و در همین رابطه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در پی رحلت ایشان این‌طور پیام دادند:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. انا لله و اناالیه راجعون با تأسف و تأثر فراوان با خبر شدیم که عالم جلیل القدر و فقیه عظیم الشأن حضرت آیةالله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خویی مرجع تقلید بزرگوار روز گذشته دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند.
این حادثه برای جهان اسلام مخصوصاً حوزه های علمیه مصیبتی بزرگ است. آن عالم بزرگ بقیه ی سلف صالح و یکی از پرچمداران علوم اسلامی و یکی از مراجع بزرگ تقلید دوران معاصر بود. ایشان در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزه‌های علمیه از اساتید مسلم و کم نظیر بحساب می‌آمد. فقیهی بزرگ و اصولی‌ای عمیق و مفسری نوآور و رجالی‌ای صاحب مکتب و متکلمی زبر دست بود.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمی شود. هزاران شاگرد تربیت یافته در حوزه ی دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی منتشرند.
این بزرگوار یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه حوزه‌ی علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران مبذول کرد.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری قمری قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامی بود و به همین جهت پس از سرکوب شدن این نهضت بوسیله رژیم خونخوار بعثی این کهن مرد دانشمند مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آنکه به فضل الهی از خطر نجات یافت تا مدتها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثی قرار داشت.
عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت سرشار از آزمایشهای الهی و نمایشگر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است.
اینجانب مصیبت درگذشت این مرجع بزرگوار تقلید را به حضرت بقیةالله الاعظم ارواحناله‌الفدا و جهان تشیع مخصوصاً به حوزه‌های علمیه و علما و فقهای بزرگ و نیز به خانواده محترم و فرزندان ایشان و همه دوستداران و مقلدین ایشان تسلیت می گویم و رحمت و فضل و مغفرت الهی را برای ایشان مسئلت می نمایم. یکشنبه نهم صفر 1413 هجری قمری .سید علی خامنه‌ای.».

در مورد جریان مرحوم شهید نواب و آیت اللّه بروجردی قضیه از این قرار بود که آیت اللّه بروجردی با شاه صحبت می‌کنند و شاه قول می‌دهد که مرحوم نواب را اعدام نکند ولی بر خلاف قولش این کار را می‌کند و موضوع قهر حضرت امام با مرحوم آیت اللّه بروجردی در مورد نحوه‌ی مدیریت حوزه بود و هیچ ربطی به شهادت نواب نداشت. و این‌که می‌فرمایید اسلام آیت اللّه بروجردی اسلام فردی بود هرگز این‌طور نبوده. نمی‌دانم چقدر از نظرات ولایت فقیه ایشان مطلع هستید، اگر فرصت بگذارید و در مورد زحمات آیت اللّه بروجردی تحقیق کنید متوجه عظمت کار ایشان می‌شوید، و در این راستا عرض کردم ما وامدار ایشان هستیم. بحث بر سر طرفداری از هر روحانی نیست، بحث بر سر آن است که مواظب باشید خدمات زعمای دین را که یقیناً با مدد حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به اسلام خدمت کرده‌اند، نادیده نگیرید که در روز برزخ و قیامت به زحمت می‌افتید و این بدین معنا نیست که آن عزیزان اشتباهاتی جزئی نداشته‌اند. اگر می‌خواهید ببینید آیت اللّه خویی در آخر چگونه بودند، به آیت اللّه سیستانی که سخت پیرو آیت اللّه خویی‌اند بنگرید. . نظر جنابعالی را به تذکری از مولوی جلب می کنم که می گوید:

چون خدا خواهد که پردهٔ کس درد

میلش اندر طعنهٔ پاکان برد.

ور خدا خواهد که پوشد عیب کس

کم زند در عیب معیوبان نفس. 

موفق باشید

11442
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از مسائلی که نیروهای انقلابی پس از ورود به فضای کار اداری با آن روبه رو می شوند مسئله فضای سنگین بروکراسی در ادارت است که به مرور روحیه جهادی را از این نیروها سلب کرده و باعث سرخوردگی آنها می شود لطفا اگر امکان پذیر است ضمن راهنمایی برای مقابله با این فضا اگر منابعی در این خصوص وجود دارد معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منابعی را نمی‌شناسم ولی وقتی رویکرد شما عبور از موانع دموکراسی بود بعد از آن‌که بر کارها مسلط شدید آرام‌ارام در موقع مناسب شرایط عبور از آن را فراهم می‌کنید. نیاز به کمی حوصله و کاردانی دارد تا نه به اسم عبور از دموکراسی تندروی کنید و نه مثل بعضی‌ها تسلیم حکومت دموکراسی شوید. موفق باشید

11447
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد شما به چه می خوانید؟ 2. این سوال تکراری که تمام کسانی که حال خوبی داشته اند بد جور خراب می کنند طبیعی است یا به واقع اگر بر این حالشان با فشاری کنند به این زودی ها حالشان بد نمی شود؟ 3. شما را به جان حضرت زهرا (س) غیر از توحید درشت و سخت یک دستور برای عمل کردن کثیری از توحید ندارها برای مداومت حداقل برای 1سال بیاورید در صحنه. استاد اینقدر دل سنگ نباشید شما را چه می شود که ما هم با دستوری نمی بخشیم. از دریای خدا که کم نمی شود. آیا صدای ما فقرا را نمی شنوید که در نبود محرم و رجب کارد به استخوانمان رسیده؟؟ آیا اخرین باری که بر بالین محتضری رفته اید را به یاد می آورید؟ من به شما عده زیادی محتضر نشان می دهم که چشمان به گود نشسته شان در دم مرگ به شماست و شما باز هم نمی گویید یاسینی بخوانید و تلقینی و ... استاد دستوری بدهید. این خواهش این محتضر را رد نکنید. شما را چه می شود. ای کسی که آنچه داری با آن خوشی صدای من جوان مقهور شهوت را بشنو حال خوبی نداریم! اگر به من ادب یاد نداده بودید نعره می زدم خدای آفریننده استاد. دل استاد بر ما نرم نیست خودت به فریاد برس. ببخشید شقشقیه....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوندا! به نور همان آتش حرمان و عطشی که به دل این جوانان و این سالکانِ شکسته‌دل انداخته‌ای، یادشان ده که سادگی نکنند و نخواهند با گفتن چند ذکر به گوشه‌ی خلوتی و محل عافیتی پناه ببرند و از حضور در جبهه‌ای که البته با تلفات فراوان همراه است خارج شوند. در سیره‌ی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دادن ذکر مرسوم نبوده، ایجاد تاریخی بود که شیطان با همه‌ی بندها و وسوسه‌هایش به اغماء می‌رود. راه حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ذکرِ امروز ما است و معلوم است شیطان بزرگ برای سربازان این جبهه انواع اسلحه‌های خود را به صحنه آورده تا سربازان این جبهه را با دام‌های شهوانی، یا زخمی و یا شهید کند و یا منزوی نماید تا از جبهه حضور توحید زمانه به خلوت عافیت پناه ببرند. این عزیزان زخم های کاری برمی‌دارند ولی پس از بهبودی با توبه‌، دوباره راهی جبهه‌ها می‌شوند حتی اگر ده‌ها بار زخمی شوند مثل او که در جواب سؤال شماره‌ی 11406 مکرر توبه می‌کرد باز به جبهه دینداری در این عصر بر می گشت. وقتی ذکر شما مسیر حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شد در تحقق نظام اسلامی، این «ذکر» به خودی خود عبادت است همان‌طور که فرمودند: «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَة». امروز ذکر شما فراموش‌نکردن راهی است که سیدعلی خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» جلوی شما می‌گذارد؛ خودت را بکشی راهِ دیگری نیست، بقیه‌ی راه‌ها راه شیطان است.

می دانم فعلاً خدا خواسته به حکم «يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ» در ظاهر، ظلماتِ شهوت بر نورِ ایمان غلبه کند تا فرهنگ شهوت با مدیریت فرهنگ غربی در تمامیت خود، همه‌ی قدرت خود را به صحنه آورد و با عرفان امام خمینی«رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه» این سنگر که آخرین سنگر کفر است نیز فتح شود؛ و می‌دانم تیرهای شهوت، سربازان حضرت روح اللّه را نشانه گرفته، زخمی هم می‌دهیم، شهید هم می‌دهیم، ولی با مقاومتی که در شما هست پیروزیم. مأیوس نباشید! انقلابی بمانید و با استکبار در همه‌ی صورت‌هایش مبارزه کنید، تسلیم نشوید! دیوارهای فرهنگ مدرنیته تَرَک برداشته. این تحریک شهوات، آخرین بمباران اوست، ظاهراً شهر را به ویرانه تبدیل می‌کند ولی چون نتوانسته است با پیاده‌نظام خود یعنی تفکر غربی، شهر را فتح کند بمباران می‌کند و فرار می‌کند. نگو جوانان از دست رفتند، بگو به زودی زمان ساختن شهر و شکست نهایی دشمن فرا می‌رسد. محتاج تأمل تاریخی هستیم. موفق باشید

 

11427
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: سوالی در مورد کتاب اخیر (امام خمینی ...) داشتم استاد در کتاب جامعه و تاریخ در قسمت انواع جامعه که 4 قسمت می کنند نطر 3 را قبول می کنند. برای من سوال پیش آمده که نظر شما در این کتاب در مورد روح جامعه نظر سوم است یا نظر چهارم می شود کمی توضیح دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بیشتر نظر علامه را در ذیل آیه‌ی 200 سوره‌ی آل‌عمران پذیرفته‌ام که هر جامعه‌ای روح خاص خود را دارد و در قسمت دوم کتاب «مادی‌شدن دین» نظر علامه را آورده‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

11426
متن پرسش
با سلام و تشکر از زحمات شما: بنده دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث هستم موضوع پایان نامه بنده «معناشناسی واژه شهادت از منظر قرآن و روایات» است. در یکی از کتابها فرموده بودید که پایان نامه ها باید سیر دیگری داشته باشد. در مورد این موضوع چگونه می توان هم کابردی کار کرد هم از منظر توحیدی آنگونه که فرموده اید بررسی کرد؟ و منابعی وجود دارد که با این دیدگاه موضوع را بررسی کرده باشد؟ لطفا معرفی نمایید و اینکه در این موضوع جزوه یا فایل سخنرانی دارید؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در نقد پایان‌نامه‌ها از آن جهت است که دانشجو مجبور است در محدوده‌ای خاص نظر اسلام را مطرح کند، در صورتی‌که اسلام یک بسته کامل است که مجموعاً معنا می‌دهد در حالی‌که اساتید دانشگاه آمادگی طرح بسته‌ای اسلام را ندارند، مثلاً به شما اجازه نمی‌دهند یک سوره‌ی قرآن را بحث کنید تا تمام نظرات علماء را در مورد آن سوره به میان آورید؛ می‌گویند مثلاً تقوا را در قرآن تحقیق کنید و این آن نیست که نیاز جامعه‌ی دینی ما باشد. بگذریم! در مورد موضوعی که می‌فرمایید، چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید

11438
متن پرسش
سلام: در تفسیر سوره روم آیه 8 شما چند جلسه در مورد دوران صحبت کردید چند سوال داشتم: 1_ یک تعریف از دوران بگویید. آیا منظور از دوران یک زمان خاص است مثلا قبل انقلاب یک دوران و بعد از آن یک دوران دیگر یا اینکه نه دوران یعنی اقتضای زمانه برای انجام کارهای و مبارزه با کفر و ممكن است با حادثه ای دوران عوض نشود مثلا فرض کنیم که با به وجود آمدن انقلاب اسلامی ممکن است اقتضای زمان برای مبارزه با کفر تغییر نکند و دوران در این زمان تغییر نکند اما در یک زمان دیگر اقتضای زمان عوض شود؟ 2_ تفاوت دوران با روح زمانه چیست؟ 3_ تفاوت دوران با جو چیست؟ 4_ آیا روح زمانه همان جو حاکم بر زمان است؟ 5_ آیا فهمیدن دوران از راه شهود است؟ 5_ آیا این حرف درست است (چون فهمیدن دوران از راز شهود است پس هیچگاه غرب و کفر و یا روشنفکران قبل از انقلاب مثل دکتر مصدق. یافروغی یا. .. نمی توانند دوران را بشناسد و طبق آن عمل کند پس همیشه شکست می خورد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْت‏» آری روح زمانه یا دوران آن چیزی است که خداوند در برهه‌های مختلف تاریخ برای مردم اراده می‌کند و در قلب مردم تجلی می‌کند و علاوه بر ائمه«علیهم‌السلام»، علماء باللّه‌اند که متوجه می‌شوند خبری در عالم شده و در همین رابطه آن عارف سالک گفت: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند». ولی ما از نوع طلب مردم از یک طرف و آثاری که پیش می‌آید مثل شکست آمریکا در عموم برنامه‌هایش می‌فهمیم ظاهراً خداوند اراده‌ی خاصی در این دوران کرده است. شاید تفاوتی بین دوران با روح زمانه نباشد با آن تفاوتی که در جواب سؤال 11436 عرض کردم. بقیه‌ی واژه‌ها مترادف همان اراده‌ی الهی است. موفق باشید

11425
متن پرسش
سلام استاد: اختلاف جزیی بین علما به کنار، اما در بحث تفاوت دو اسلام، اسلام ناب و اسلام غیر ناب، چطور خدا به هر دو طایفه علما عنایت میکنه؟ چطور میشه هم به امام خمینی عنایت کنه و هم به آیت الله خویی؟ چطور میشه هم به نواب صفوی که در صدد ایجاد حکومت بوده خواب حضرت زهرا ببینه و هم آیت الله بروجردی که معتقد به اسلام فردی بوده و هیچ کمکی به نواب نکرده عنایت بشه؟ اینها دو تناقض هستند، اختلاف کوچکی هم نیستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق به هرکس به همان اندازه‌ای که برای اسلام مفید است مدد می‌رساند. حضرت آیت اللّه خویی خارج از آن ضعفی که در یک مرحله با پذیرفتن فرح پهلوی از خود نشان دادند، در بقیه‌ی امور شاگردانی تربیت نمودند که امروز از اساتید ارزشمند حوزه و در خدمت اسلام و انقلاب‌اند و مرحوم نواب صفوی از آن جهت که می‌خواست یک‌شبه همه‌ی کارها درست شود متوجه کار بزرگی که آیت اللّه بروجردی در صدد پایه‌گذاری آن بودند نشد و امروز ما وامدار حوزه‌ی علمیه‌ی قمی هستیم که پایه‌های علمی آن را آیت اللّه بروجردی گذاشتند. خداوند همه‌ی آن‌ها را رحمت کند و خداوند به نیّت پاک این بزرگان می‌نگرد و همه را مشمول رحمت خود قرار می‌دهد. موفق باشید

11417
متن پرسش
با سلام: آیا امام خمینی (ره) در بحث بدن قیامتی با آیت الله شجاعی هم عقیده اند یا با ملاصدرا؟ شواهدش را هم اگر لطف بفرمایید بیان نمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سخت معتقد به نگاه ملاصدرا هستند، حتی آیت‌اللّه شجاعی غیر از این نکته که فرمودید جای دیگر ندیدم که از دستگاه فکری ملاصدرا عدول کرده باشند، به همین جهت بنده این نظر ایشان را در کتاب معاد نیاوردم. موفق باشید

11402
متن پرسش
سلام علیکم: با احترام در برخی درس های شما از جمله شرح خطب نهج البلاغه نقل خاطره ای از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه را شنیدم که با بیان ایشان اندکی متفاوت بود و آنچه ایشان درباره استادشان مرحوم میرزا علی اکبر حکیم نقل کرده اند، در نقل شما نسبت به مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی قدس سره الشریف و تاکید بر لطافت روحی بی نظیر ایشان آمده بود و گویا اینها دو ماجرای مختلف بوده اند. از آنجا که احتمال بود مجددا توسط حضرتعالی نقل شود صورت اصلی را به نقل از متن دروس تفسیر سوره حمد می آورم: «عمده نظر من به این است که حیف است یک دسته‏اى از اهل علم که مردم صالح و خوبى هستند، اینها محروم بمانند از یک مسائلى. ما که آمدیم قم، مرحوم آقا میرزا على اکبر حکیم - خدا رحمتش کند - در قم بود؛ وقتى که حوزه علمیه قم تأسیس شد، یکى از مقدسین- آن هم خدا رحمتش کند - گفته بود: «ببین اسلام به کجا رسیده است که درِ خانه آقا میرزا على اکبر باز شد!». علما مى‏رفتند آنجا درس مى‏ خواندند. مرحوم آقاى خوانسارى، مرحوم آقاى اشراقى، این آقاى خوانسارى، اینها مى ‏رفتند پیش آقا میرزا على اکبر درس مى‏ خواندند؛ آن آقا گفته بود که ببین اسلام به کجا رسیده است که درِ خانه میرزا على اکبر باز شد! و حال آنکه خیلى مرد صالحى بود؛ و بعد از این که ایشان فوت شده بود، گوینده‏ شان در منبر گفته بود که من خودم دیدم قرآن مى‏ خواند! مرحوم آقاى شاه‏ آبادى ناراحت شده بود از اینکه این آقا گفته است که من‏ دیدم قرآن مى‏ خواند آقا میرزا على اکبر.» تفسیر سوره حمد، ص: 187
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می فرمائید. از تذکر حضرت‌عالی کمال تشکر را دارم. موفق باشید

نمایش چاپی