بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حضرت امام خمینی(ره)

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26938
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۶۹۲۸ فرمودید که «ولی مشکل تجددگرایان آنجا است که اساساً متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نیستند و عملاً بیرون از زمانه‌ی خود و بیگانه با مردم تنفس می‌کنند، وگرنه حضرت امام سعیِ وافر داشتند که جریان روشنفکری در انقلاب، جای و جایگاه داشته باشد. و ما هنوز نیز نیاز به این امر داریم.» به عقیده ام این نوع تقسیم بندی ها در جامعه به سنت گرا و متجدد، تقسیم بندی صحیح و متقنی نیست و از دل چنین تقسیم بندی راهکار صحیحی بیرون نمی آید. خیلی از افرادیکه در جامعه شاید تجدد گرا تلقی شوند، می شود گفت قلوب شان ایمانی ولی ظاهر و عقلشان غربی و پیرو مدرنیته است و تشیبع پیکر شهید سلیمانی نقطه ای برای نشان دادن این مطلب بود. و اینکه انقلابی ها هم سنت گرا معرفی شوند واقعا بحث درستی ویژه با وجود ابزاری مثل انتخابات نیست و اینکه حکومت بیش از حد و صرفا متوجه حمایت سنت گرایان است به عقیده ام یک نظر دقیق و کارشناسی نیست. رویکرد شناخت صحیح مدرنیته واقعا در بین جریان متجدد در سطح اجتماع تا حدود زیادی دیده نمی شود و در عین حال شناخت ملی ما هم بویژه در اثر استعمار از مدرنیته، شبه مدرنیته افلیجی است که نسخه توسعه کشورهای محوری مدرنیته برای ملتهای مستعمره و پیرامونی هست هر چند برخی نیروهای انقلاب هم در برخورد با تکولوژی و عقل مدرن و جهان کنونی رویکرد انزوایی و غیر منطقی یا حتی التقاطی در اثر عدم غرب شناسی دقیق پیشه کرده اند. ولی جا دارد همین جا در عین هم نوایی با شما استاد عزیز عرض کنم واقعا شخصیت های محوری و نظریه پرداز تجدد گرا در ایران، ویژه طی سالهای اخیر واقعا قصد حضور و نقش آفرینی در متن انقلاب و نظام را نداشته و بیشتر رویکرد لجاجت یا عناد را پیشه کرده است. امروز دیگر تجدد گرایان حتی رویکردی شبیه رویکرد مهندس بازرگان و نهضت آزادی در اول انقلاب را هم ندارند که امام بارها سعی بر حفظ مهندس بازرگان در دایره انقلاب علیرغم اختلاف های مبنایی با ایشان کردند ولی متاسفانه رویکرد مرحوم بازرگان و نهضت آزادی در این راستا نرفت. حتی مع الاسف کار بجایی رفته که بعض شخصیت های تئوری پرداز تجدد گرا رسما از دستگاه های امنیتی دشمنان این انقلاب سر در آوردند و حتی با دولتهای متخاصم همراه و همسو شدند و خود تبدیل به بازویی در جنگ نرم علیه ملت خویش شدند. گویی جریان تجدد امروز رسما بدنبال اجرای الگوی توسعه و نئولیبرال در ساخت های فرهنگی و اقتصادی کشور است و رسما دیدگاه و مظاهر اسلام سیاسی و انقلابی را هدف گرفته اند و بیشتر همان نسخه پلورالیسم را تجویز و تبیین می کنند. ان شاء الله نیروهای خط فرهنگی انقلاب آوینی وار در صدد تبیین معارف انقلاب بعنوان مژده طلوع جهان معنوی پیش روی بشر هم چنین الگوی مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب و زیست جهان کنونی برآیند که واقعا امروز خلوتکده ای را نمی توان یافت که از تاثیر غرب و مدرنیته مصون و بی اثر مانده باشد. به نظرم دیدگاه شهید آوینی می تواند باعث شود جامعه ما در عین تعهد و پایبندی به سنن الهی و سیره راهنمایان الهی و اعتقاد به مبانی انقلاب اسلامی و مکتب امام و حضرت آقا، به گفتگو و ادغام فهم بپردازند و در عین حال در دام پلورالیسم دینی و احیاء شبیه مدرنیته و توسعه گرایی نیفتند و وحدتی در عین کثرت رخ دهد در راستای جامعه سازی توحیدی رخ دهد. با عرض معذرت بخاطر طولانی شدن مطلب و آرزوی صحت و تندرستی برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل نیروهای مذهبی، غفلت از سعه‌ی صدری است که امثال دکتر بهشتی‌ها داشتند. و مشکل جریان روشنفکریِ تجددگرا همانی است که شما فرمودید و بنده با واژه‌ی غفلت از تاریخی که در آن هستند، کار آن‌ها را وصف نمودم. آنچه ما به عهده داریم حضور در سعه‌ی صدری است که امثال شهید بهشتی داشتند. در این مورد یادداشتی که شده است را خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

شهید بهشتی یک امت بود

۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیله‌های دشمن را خنثی می‌کرد.

۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی می‌دید، لذا برای بقیه‌ی اندیشه‌ها احترام قائل بود، ولی نه آن‌طور که جریان‌های مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیم‌گیری‌های کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالی‌که بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.

۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعه‌ی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز می‌کند و نباید نگران جریان‌هایی بود که سعی داشتند با روحیه‌ی غرب‌گرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.

۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمت‌ها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتی‌که بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و می‌توانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهام‌زنندگان، دلیل و مدرکِ سخنان‌شان پرسیده شود.

۵. نکاتی از نامه‌ی شهید بهشتی به امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مورد بنی‌صدر: ۲۲/۱۲/۵۹

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏ شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ ها و برداشت‏های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند، و گفته ‏ها و نوشته‏ ها و کرده‏ ها بر این موضوع بینابین گواه.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت ‏به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏ها یا دل‏سوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می‏ خواهد و زبانش همین را می ‏گوید و قلمش همین را می‏ نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه ‏ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به‌سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می ‏کشاند که خود به خود درها را به‌روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می‏ گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‏ کند که جامعه را به‌سوی امامت متقین و گسترش این امامت ‏بر همه سطوح راه می‏ برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می‏ کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‏ها یا کم‌مبالات‏ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آن‏ها بر سرنوشت انقلاب هموار می ‏سازد.

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد

امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده‏ این‏ها را ببینم و ندای یاللمسلمین آن‏ها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‏ کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آن‌قدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم‌ها افزوده شده است و هرگز باور نمی‌کردیم که آقای بنی‌صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی‌صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگ‌نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی‌صدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.

۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنی‌صدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد

۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم. 

۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت.

۹. مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر می‌کرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنی‌صدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند. 

26928
متن پرسش
سلام علیکم: در این ایام اخیر، بحثی مطرح شده که حکومت پهلوی بعلت توجه و تمرکز بالا روی اقشار و افراد نو گرا و تجدد گرا و غفلت از توجه و شنیدن صدای جریانات و اقشار سنت گرا و با تفکر سنت گرایانه (که خب منظورشان هم از سنت گرا، همان نیروهای انقلاب و حول محور امام راحل است) شکست خورد و به فروپاشی در بهمن ۵۷ رسید. در ادامه بحثی را مطرح می کنند که امروز جمهوری اسلامی، توجه و تمرکز بالا روی اقشار سنت گرا دارد و از شنیدن صدای اقشار و جریانات تجدد گرا خودداری می کند و راه حل کشور، شنیدن صدای این تجدد گرایان و عدم تمرکز بیش از حد روی سنت گرایان هست. آیا اساسا چنین تحلیل و راهکاری، اوضاع کنونی جامعه را درست تبیین کرده و راهکار قوی و در عین حال بدون منافات با اصول انقلاب اسلامی است یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ حرف، حرف درستی است و آقای دکتر عبدالکریمی نیز مکرر این نکته را مطرح می‌کنند. و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند انقلاب اسلامی باید در ارائه‌ی اندیشه و مبانیِ خود با ادبیاتی فاخر نخبگان را مورد توجه قرار دهد. ولی مشکل تجددگرایان آنجا است که اساساً متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نیستند و عملاً بیرون از زمانه‌ی خود و بیگانه با مردم تنفس می‌کنند، وگرنه حضرت امام سعیِ وافر داشتند که جریان روشنفکری در انقلاب، جای و جایگاه داشته باشد. و ما هنوز نیز نیاز به این امر داریم. موفق باشید

26924
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: سوالی درباره کتاب مصباح الهدایه از خدمتتون داشتم. حضرت امام در مصباح بیست و یکم می فرمایند عالم ماده و مادیات و ساکنان زمین های پست همه بدون هیچ انکاری ایمان آوردند و اما عدم پذیرش رسالت و ولایت از جانب برخی بدلیل نقصان قابل و ضعف استعداد او در پذیرش کمالات است و گرنه هر موجودی به میزان ظرفیت وجودی و قابلیت خود، ولایت و خلافت باطنی را پذیرفته و این دو در سرتاسر پهنه آسمانها و زمین نافذ است. منظور امام (ره) اینجا چیست و به چه مطلبی اشاره دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در وَجهِ تکوینی عالم، قضیه از آن قرار است که فرمودند و در شرح آن جمله باید عرض شود که شعورِ فهمِ تعیّن ولایت الهی در همه‌ی موجودات نبوده است. موفق باشید

26911
متن پرسش
سلام و عرض ادب: آیا علوم انسانی رایج، می تواند مجرا و بستری برای نفوذ روح غربی در جامعه ما و مستحل شدن اندیشه دینی در قواعد نظام مدرن و نظم نوین جهانی و سبک زندگی مدرنیته محسوب شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. در مواجهه با تمدن غربی برای تحقق تمدن نوین اسلامی، بیش از این حرف‌ها باید به میدان بیاییم. نکته‌ای از یادداشت‌های خود در این رابطه را خدمتتان ذیلاً ارسال می‌کنم. موفق باشید

طریقت فکری این دوران

انقلاب اسلامی طریقت فکری این دوران است، آن نوع طریقت فکری که به راحتی نمی‌توان بر آن نام و نشانی خاص نهاد مگر آن‌که معتقد به تقدیر الهی باشیم و انقلاب را از زاویه‌ی ایمان به تقدیر تاریخی بنگریم و از طریق آن نیوشایِ پیام تقدیر الهی باشیم و بتوانیم از آن خبر بیاوریم، تا هرکس بنیانِ تفکر خود را باز جوید، به شرطی که اهل پرسش باشد و بگذارد آن‌چه تقدیر است در «گفت» آید و ظاهر شود تا همسخنی با آیندگان نیز معنای خود را بیابد. آیندگانی که نسبت به فهم انقلاب اسلامی در جمعِ بین ظاهر و باطنِ انقلاب، و جمع بین وجودِ تاریخی آن و باطن اشراقی‌اش از ما تواناترند. باطنی اشراقی که بی‌واسطه درک نمی‌شود، بلکه با نظر به وَجه تاریخی آن، قابل درک و فهم است.

وقتی انقلاب اسلامی را از زاویه‌‌ی ایمان به تقدیر تاریخی مدّ نظر آوریم، عملاً در وادی تفکر قدم گذاشته‌ایم، از آن جهت که تفکر، نظر به افقی است که در تاریک و روشن صبحگاهانِ تاریخ در حال ظهور است و معنای زندگی‌کردن در امروز را که در گرو حضور در آینده است، از آن طریق بر جان خود می‌چشانیم و این یعنی استقرارِ وجودی در ظاهر و باطن و آشنایی با مدینه‌ی درونی که ظهورِ بُعد چهارمی را نوید می‌دهد، به همان معنایی که در انقلاب اسلامی حماسه‌ی قهرمانیِ سرداران به حماسه‌ی عرفانی تبدیل شد و دوگانگیِ بین حماسه و عرفان، به یگانگیِ آن دو تبدیل گشت، مانند آنچه در مولایمان علی (ع) به میان آمد.

بلوغ هر انسانی در آن است که آگاه شود در کجای تاریخ و عالم قرار دارد و سرداران ما با درک حضور تاریخی خود، در طریقت فکری این دوران، یعنی انقلاب اسلامی وارد شدند و فهمیدند در کجای تاریخ و عالم قرار دارند و بدین شکل زندگی را چون جریانی یافتند عطش‌ناک به سوی خلق جهانی که از دست رفته بود.

با انقلاب اسلامی ارتعاشی جدید به میان آمده است که نه مانند جهان صوفیان است که در شور و شیدایِ فردیِ خود حاضرند و نه مثل جهان مذهبی‌های سنتی است که در محدوده‌ی عبور از جهنم و ورود به بهشت، مقیّد به رعایت شریعت الهی‌اند و نه مثل اندیشمندانی هستند که به سنت‌گرایان مشهورند، مثل دکتر سید حسین نصر و مرحوم داریوش شایگان که سعی دارند آزاد از آسیب‌های فرهنگ مدرن، راهی به سوی حکمت خالده بجویند. آری طریقت فکری انقلاب اسلامی از یک جهت، جهانی است غیر از جهان‌هایی که عرض شد، ولی از جهت دیگر راهی است که اگر در آن گام نهیم، همه‌ی آن جهان‌ها که برشمردیم را خواهیم «فهم» کرد و از آنِ خود دانست؛ زیرا طریقت خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» طریقتی است در میان زمین و آسمان و وقتی به زمین می‌آید که همه‌ی آن جهان‌هایی که بر شمرده شد را از آنِ خود بدانیم؛ زیرا در طریقتِ حضرت روح ‌اللّه خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که عهدی است با انسانیت این دوران، در سیره‌ی مولایمان علی بن ابیطالب (ع) که در فضای عهدی قدسی به کلّ انسانیت گشوده‌است. راهی که بشر می‌تواند در این تاریخ در آن زندگی کند، راهی در میان راه‌های متضاد که خود را به دل زندگی می‌سپارد بدون آن‌که خودخواهی پیشه کند.

طریقت حضرت روح‌اللّه؛ انسانِ وَهم‌زده‌ی این دوران را به میخانه‌ی «وجود» رهنمون می‌شود. شهیدانِ این طریقت از آن مِیّ که همه به دنبال نوشیدن آن هستند، نوشیدند و هنوز قطره‌ای از آن کاسته نشده. به جای نشاط‌های شکست خورده، به ضیافت‌خانه‌ی نشاط‌های اصیل رسیدند که جایی است برای هر روزمان؛ جایی که باید به آن چشم دوخت و در مواجهه با آن، «بودنِ» خود را شکل داد. بودنی که در پرتوِ ذات الوهیت، انسان را به اندیشه‌ورزیِ حقیقی وارد می‌کند، با رشته‌ی پیوندی اصیل به نام انقلاب اسلامی از آن جهت که طریقت انقلاب اسلامی جهانی را نسبت به آینده‌ی بشر ترسیم می‌کند که انسان برای زیستن در این جهان می‌تواند در آن مأوا گزیند، با نگاهی سرشار از فهم و عشق نسبت به حضرت روح ‌اللّه«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا از یک طرف راه رجوع به خدا به سوی بشر گشوده گردد و از طرفی دیگر در این دوران به زندگی در این جهان درست نگاه شود. نگاهی که بالاخره به تمدن نوین اسلامی نظر دارد؛ زیرا تمدن، با روحی که خداوند بر ملتی و تاریخی می‌وزاند و طبق فرایندی که همراه با قبض و بسط است، خود را در مناسباتی جدید ظاهر می‌کند و نباید از قبض آن مأیوس شد بلکه باید به ذاتِ تاریخیِ آن توجه نمود و درک زمانی که حکایت از طلوع زمانِ دیگری می‌کند، غیر از زمان گذشته است، طریقتی است همراه با تفکّر نسبت به زمانه و درک شواهد تاریخی که در آن هستیم.

26869
متن پرسش
با سلام: جزوه ی حقیقت حج را خواندم و بسیار لذت بردم و حسرت جزوه ای با موضوع نماز را خوردم آیا امکان دارد جزوه ای برای نماز هم آماده کنید که هم بتوان استفاده کرد در این موضوع و هم تدریس. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راه‌های خوبی را در مقابل رفقا می‌گذارد. موفق باشید

26836
متن پرسش
سلام علیکم: به نظر حضرتعالی، طلوع و ظهور تمدن نوین اسلامی امری است که ویژه با مسیر طی شده در این چهل و یکسال، تسهیل شده و سرعت گرفته و افق هایی از آن هم مشخص است و بخش مهمی از مسیر تمدن سازی را طی کرده ایم یا واقعاً تا آن آرمان بزرگ فاصله زیادی داریم و شاید گوشه هایی از آن را هم تا حدودی دیده ایم و مسیر خیلی طولانی در پیش است؟ ویژه با توجه به این میگم که حضرت آقا از سویی می فرماند ما نه دولت و نه جامعه اسلامی داریم و تازه بعد از دولت و جامعه اسلامی، تمدن نوین تشکیل می شود و از سویی در بیانیه گام دوم، معتقدند مسیر مهمی در این چهار دهه طی شده و ما به آرمان بزرگمان نزدیکیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسیر بس مهمی طی شده ولی راهِ طولانی‌تری در پیش است و زیباییِ زندگی در همین در راه‌بودن است که «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». عرایضی در کتاب «امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» شده است. موفق باشید

26828
متن پرسش
سلام علیکم: بعد از مطالعه کتب شما چه کتب دیگری را برای مطالعه برای یک طلبه پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از تفسیر ارزشمند «المیزان» و کتاب‌های ملکوتی حضرت امام، غافل نباشید. موفق باشید

26811
متن پرسش
سلام استاد جان: خدا قوت! یه عزیزی می گفت که امام خمینی (ره) در جایی فرمودند که با فلسفه و عرفان، نمی شود انقلاب کرد! آیا به واقع انقلاب ما امتداد سیاسی حکمت متعالیه ی ملاصدرا نبود!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در راستاى معرفى مكتب خود در نامه‌ای که به گورباچف دارند‏ انديشه‏ ى ملاصدرا و محى‌الدين بن‌عربى را پيش مى ‏كشند و مى‏ فرمايند: «و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه ‏صدر المتألّهين «رضوان‏ الله‌تعالى‌عليه‏ وحشره‌الله‌مع‌النبيين‌والصالحين» مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. ديگر شما را خسته نمى‏ كنم و از كتب عرفا و به ‏خصوص محى‏الدين ابن عربى نام نمى‏ برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگ‏مرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيفِ باريك‏ تر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد.» ( صحيفه‏ ى امام، ج ۲۱، صص: ۲۲۴- ۲۲۵) [1]

متن فوق حکایت از آن دارد که بنیان‌گذار انقلاب اسلامی بنا دارند جهانی را در مواجهه با جهان مدرن، مقابل بشر بگذارند که در آن جهان، اندیشه‌ی صدرایی و ابن عربی راه‌گشاست. عمده آن است که آن اندیشه‌ها در مواجهه با جهان امروز بازخوانی شود. موفق باشید   

[1] - حضرت امام در جواب حسنين‏ هيكل كه مى‏ پرسد چه كتاب‏هايى جز قرآن در شما اثر گذاشته، مى‏ فرمايند: «در فلسفه، ملاصدرا ، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر.» (صحيفه‏ ى امام، ج ۵، ص ۲۷۱)

26785
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز بعضی مواقع که به بی نهایت بزرگی عوالم و تدبیر خداوند در امور خلقت و... فکر می کنم آن قدر خود را کوچک و ضعیف می بینم که حیرت زده می شوم. ابتدا ترسی تمام بدنم را فرا می گیرد و سپس احساس می کنم روحم از بدنم می خواهد خارج شود و تمام حافظه ام برای چند ثانیه پاک می شود. حتی نام خودم و مکان بودنم را فراموش می کنم. سپس کم کم‌ با ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» یا هر ذکری که بر زبانم آن لحضه از ترس جاری شود به حالت عادی برمی گردم. واقعا نمی دانم این حالت رحمانیست یا شیطانیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه رحمانی است. سعی کنید کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را دنبال بفرمایید. موفق باشید

26739
متن پرسش
سلام و عرض ادب: بر طبق آیه ۱۲ سوره ممتحنه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا» موضوع بیعت زنان با پیامبر و اصل مشارکت سیاسی زن مورد تصریح واقع شده است و اصل مهمی در اندیشه اسلامی است؛ با توجه به این امر حدود مشارکت سیاسی_اجتماعی زنان در جامعه چگونه است و در چه چارچوب هایی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جمله‌ی حضرت امام خمینی توجه فرمایید که می‌فرمایند: «ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم در صحنه‌اند» موفق باشید

26704
متن پرسش
سلام و عرض ادب: در طی چندین سال اخیر، سعی شده در سطح جهان اسلام الگوهایی از اسلام میانه روی و اعتدال و عقلانی ویژه توسط خود دولت های غربی و پرچمداران مدرنیته ارائه شود و رویکرد آنان را بعنوان نمونه ای جهت پیشرفت جوامع اسلامی معرفی کنند. بعنوان مثال رویکردی که در مالزی و در ترکیه و در مصر و حتی چند وقتیست در عربستان ایجاد شد را بعنوان نمونه ای موفق برای تمام کشورهای جهان اسلام اشاعه می دهند ویژه ترکیه که با رویکرد اعتدال و توسعه، بسیار تبلیغ می شود و حتی فوکویاما چند سال پیش نوشته بود در میان کشورهای مسلمان تنها ترکیه می تواند از جهت مدرن شدن و توسعه و تعامل با گفتمان و فضای کنونی مدرن نمره قبولی دریافت کند. این اسلام و گفتمان در کشورهای مذکور، به نحوی اسلامی است که با تمام مظاهر دنیای غرب کنار می آید و استحاله در نظم مدرن شده است و دینداری را تا سطوح پایینی تنزل داده و جامعه را به سمت درک ناکارآمد و بسیطی از سیاست سوق داده است در عین حال شاهدیم شبکه توسعه گرایان و غرب باوران در سطح دنیای اسلام با شبکه سازی و جذب و کنترل آحاد گوناگون جامعه حتی متدینین و پیشبرد اهداف مدرنیزه ساختن و گسترش ادبیات توسعه و ادبیات بروکراتیک در حال فعالیت اند و حتی در ایران ما هم نفوذ کرده اند و افراد متعددی از تشکل ها و جریانات مختلفی را هم ذیل همین اتفاق می شود دید و به عقیده ام قضیه برجام نشان داد طیف غرب باوری و توسعه گرایی و شبکه سازی اسلام توسعه و میانه روی چقدر گسترده و متنوع است و باز هم معتقدم اینکه همان موقع حضرت آقا تقسیم بندی جریانات و افراد کشور را به انقلابی و غیر انقلابی را انجام دادند، نشان از عمق حضور و نفوذ آن تفکر در کشور بود و معیاری برای شناخت مبنای فکری واقعی افراد بود. به نظر و عقیده حضرتعالی چه میزان دنیای اسلام و بویژه ایران، تحت تاثیر شبکه سازی و نفوذ تفکر افراد جریان اسلام میانه روی و توسعه گرای مورد تشویق غربی ها و نظریه پردازان مدرن که اسلام مستحل در نظم مدرن و بدور از اسلام سیاسی موکد امام و رهبری است، قرار گرفته و چه میزان ما از آن ضربه خورده ایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث دقیق و حساسی است. بنا دارند اسلام را به اسلام دالایلامایی و سروشی و مصطفی ملکیانی از یک طرف ـ‌ که همان ادامه‌ی لیبرالیته‌ی مدرنیته است‌ ـ و اسلام داعشی تقسیم کنند تا اسلام امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای که نه این است و نه آن نادیده گرفته‌شود زیرا تنها این اسلام است که جواب‌گوی نیاز بشر این دوران است و بحمدالله هر چه جلو می‌رویم همین اسلام یعنی اسلام حضرت امام است که به ظهور می‌آید و معلوم می‌شود کدام اسلام، اسلام نیاز بشر و عامل نجات بشر است. موفق باشید

26701
متن پرسش
سلام علیکم: به نظر حضرتعالی از چه زمان و برهه ای جبهه و سردمداران لیبرال_دموکراسی متوجه شدند که مقیاس درگیری با انقلاب اسلامی، یک درگیری تمدنی تمام عیار و بسیار عمیق تر از مواجهه با کمونیسم هست؟ آیا حادثه ۱۳ آبان و تسخیر لانه جاسوسی که شکست ابهت این جبهه و محور آن یعنی ایالات متحده بود و فروپاشی شوروی در زمان گورباچف، دو نقطه عطفی نبودند که نشان دهنده شروع عصر جدید و تقابل تمدن ها (تمدن نوین اسلامی به محوریت ایران اسلامی و تمدن لیبرال مدرن به محوریت آمریکا)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی ریشه‌های انقلاب عرایضی در این مورد هست. تصور اولیه آن بود که حضرت امام خمینی در حدّ مهاتما گاندی است که در محدوده‌ی مبارزه‌ی منفی می‌مانند ولی با تسخیر لانه‌ی جاسوسی و اظهار نظر امام در آن رابطه که انقلابی است بزرگ‌تر از انقلاب اول، معلوم شد جبهه‌ای مقابل استکبار شروع شده‌است که بس جدی و تاریخ ساز است. موفق باشید

26666
متن پرسش
سلام جناب استاد: پاسخ اشاره واری که از یکی از شاگردان علامه طهرانی رضوان الله علیه در مورد روایت مغمومیت اهل بیت (ع) به خاطر قیام های قبل از ظهور داشتند این بود که روایت تنها در مقام بیان اثر وضعی قیام است نه حلیت یا حرمت آن. چون به هر حال هر قیامی با مصائبی همراه است که باعث غم می شود حتی بعثت حضرت رسول اکرم (ص) که با غم شهادت اصحاب و اندوه ناشی از ایذاء مشرکین همراه بود. در انقلاب ما هم می دانیم خون هزاران شهید چه داغ بزرگی برای انقلابیون بوده است. اما بروز مصائب و غم ملازمه ای با بطلان قیام ندارد بلکه ظاهرا در طول تاریخ همیشه قیام های قدسی ملازم با مصائب و غموم زیاد بوده است از قیام حضرت نوح (ع) تا قیام حضرت حجت (عج).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و بر اساس همین فرهنگ، حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: ملتی که منتظر مصلح است خودْ باید صالح باشد. پس نباید تن به گناه و حاکمیت جور داد. موفق باشید

26529
متن پرسش

سلام استاد: درد دلی داشتم خواستم اینجا مطرح کنم. آن روز جمعه صبح رفته بودم نانوایی شخصی بهم گفت سردارمون رو زدن کاملا شکه شدم. اومدم خونه پیام رهبر رو دیدم ولی اروم نشدم دو روز تمام گریه کردم اروم نشدم. استقبال با شکوه خوزسنان رو دیدم مقداری تسلی دل بود ولی اروم نشدم دل فقط یک چیز می خواست من هم برم گفتم میرم تشییع سردار اونجا رهبری چیزی میگه اروم میشیم ولی رهبری گفت «الحقنا بهم» حالمون بدتر شد. رفتیم تشییع ولی اروم نشدم. قید کارم رو زدم دیدم دیگه نمی تونم ادامه بدم. بیست و دو بهمن شد رفتیم جشن سالگرد پیروزی و ... امیدهایی که برای امسال آدم تو اون جشن حس می کرد ولی ارامش و قرار نیومد. استاد شما می دونید آرامش را کجا میشه پیدا کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرامش در همان اشکی است که بدون اختیار با یاد حاج قاسم عزیز جاری می‌شود. مگر نخوانده‌ای که آن مردِ بی‌قرار که بعد از ملاقات شمس تبریزی، ۳۰ سال بی‌قرار بود، فرمود:

جملة بی‌قراری‌ات از طلب قرار توست                   طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جملة نامرادی‌ات از طلب مراد توست                    ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت

آن نفسی که با خودی بسته ابر غصه‌ای               آن نفسی که بی‌خودی مه به کنار آیدت

آن نفسی که با خودی یارکناره می‌کند                وآن نفسی که بی‌خودی باده یار آیدت

آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده‌ای         وآن نفسی که بی‌خودی دی چو بهار آیدت

حاج قاسم تجربه‌ی بی‌قراری در این دنیا را به ما عطا فرمود، حالا می‌خواهی هم یاد حاج قاسم را داشته باشی و هم با قرار باشی؟!! چرا بی‌قراری را در این تاریخ، عین زندگی ندانیم؟ مگر رهبر معظم ما که حاج قاسم جانش را فدای او می‌کند؛ یک لحظه قرار دارند که ما به دنبال قرار باشیم؟!! موفق باشید  

26527
متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز من به خودم و نحوه مطالعه خودم شک دارم. چند وقتی است مصباح الهدایه را از طریق شرح شما در حال مطالعه هستم اما به راحتی تمام صحبتها و توضیحات شما را تایید می کنم و جای شک و شبه یا انکاری برای من باقی نمی مونه و از طرفی در شروع مباحث سوال برام پیش می آمد اما به مرور رفع می شد و تمام مطالب از لحاظ عقلی و قلبی فقط ناخواسته تایید می کردم و می کنم (حقیقتش از همان ابتدای آشنایی با شما راجع به همه مطالب و سیر مطالعاتی شما اینگونه بودم) اما اگر کسی سوالی در این باب از من بپرسه اصلا توانایی توضیح ندارم فقط قلبم میدونه جواب چیه تازه اگر بخواهم توضیح بدم نه تنها جواب دقیق و کامل نمیتونم بدم بلکه بیشتر موجب ایجاد سوال و شبه برای طرف مقابلم میشم با همه این احوالات از این وضعیت ناراحت نیستم به خودم میگم من در جایگاه تدریس یا تفهیم موضوع برای شخص دیگر نیستم لزومی هم نداره خودم بتونم برای خودم این را مطالب شرح بدم همین که تایید قلبی دارم که منجر به اعتقادم میشه کافیست اما به تازگی نگران شدم که آیا این واقعا برای آخرتم کافیست؟ یا شیوه مطالعه من از همان ابتدا (طی این ۱۵ سال تا کنون) ایراد داره یا خیر؟ چون واقعا از همه لحاظ تایید می کنم گاهی حتی در برخی مباحث شما مثل مصباح الهدایه به خودم میگم خوب این توضیحات که واضح هستش و قابل فهم چرا اینقدر تفسیر میشه هرچند با تفسیر بیشتر تاییدیه من بیشتر میشه و اصلا در خصوص هیچ یک از مباحث شما تا کنون نیاز به فکر کردن نداشتم و شاید باور نکنید گاهی به خودم میگه این مباحث فقط جنبه یاداوری و تذکر داره انگار میدونم با اینکه بار اول است که به آن مواجه شدم. ۲. یکی از اساتید معارف ما می فرمود روح اموات با شخص آشنای خودشون در عالم دنیا میتونند ارتباط داشته باشن و با خیرات آنها دعای خیرشان را شامل آن فرد میکنن ولی عموما برای ارتباط با ارواح طیبه مثل شهدا و امام خمینی (ره) و غیره از طریق شخص ناآشنا ارتباط تقریبا مشکل یا ناممکن است. در پاسخ به یکی از سوالات دوستان شما در این سایت فرمودید از طریق خیرات می شود با روح امام خمینی ارتباط برقرار کرد و همچون استاد کاملی در عرفان از امام بهره گرفت من سالهاست که بدنبال استاد عرفان می گردم اما هر شخصی که در مسیرم قرار گرفت کامل نبود و من اصلا وارد عرفان و آنچه آنها میگفتن نشدم یا بعد از مدتی کنار گذاشتم چون روحم احساس اغنا نداشت. قاعدتا من جدا از تمام مباحث و نقدهای سیاسی که فعلا در جامعه وجود داره شخص امام خمینی (ره) را از لحاظ توحیدی کامل می دانم و کسی را همپای ایشون نمی دانم. اما اگر توضیح استاد ما کاملا درست باشه پس من نمی تونم در خصوص عرفان از امام خمینی مدد بگیرم ناگفته نماند من همیشه فاتحه و اعمال خیری را نثار امام کردم و می کنم ولی احساس می کنم بی نتیجه بوده خلاصه اگر قرار است این مدد گرفتن از امام با دعا و خیرات بنده برای ایشون باشه نحوه راهنمایی ایشون به عنوان یک استاد عرفان برای منی که نمیشناسه چگونه صورت میگره (علت سول بخاطر فرمایشات آن استاد محترم می باشد) و از چه طریق متوجه باشم آن امداد غیبی یا هرچه هست از سمت امام خمینی است؟ ۳. استاد معارف ما معتقد است روزی در زمین هیچ یک از امامان زنده نیستن و انقدر اعتقادات مردم سست می شود که بجز پیران کسی یاد خدا نمی کند به گونه ای که آن پیران هم می گویند شاید خدا باشد وقتی به ایشون گفتم این قضیه با واسطه فیض بودن ائمه بر روی زمین منافات دارد ایشون گفت تو فکری می کنی تا کی قراره ائمه رجعت کنن و یا بمیرن و مجدد زنده شوند؟ نکنه قصد تو این است که آنها مدام بیایند و بمیرن درحالی‌که من تنها جوابم این بود که زمین از حجت خدا و خلیفه اش هرگز خالی نخواهد ماند ولی با انتقاد ایشون مواجه شدم و من پاسخ شفاهی نداشتم اما اصلا سخن ایشون را قبول نکردم نظر شما در این رابطه چیست؟ بخاطر صبر و حوصله و وقتی که برای همه ما می گذارید متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین حالت خوب است. زیرا بعد از مدتی برای شما شخصیت می‌شود و دیگر  بر اساس شخصیتِ خود سخن می‌گویید، نه بر اساس محفوظاتتان. ۲. مگر این ملت به روح حضرت امام و شهداء به جهت حضور در تاریخی که هستند، نزدیک نمی‌باشند؟ ندیدید که مردم چه اندازه حاج قاسم سلیمانی را از خود دیدند! آری! مثلاً اگر می‌خواهید با سید حیدر آملی مرتبط شویدبا روح او از طریق معارفی که مطرح کرده، یا توصیه‌هایی که نموده آشنا گردید. ۳. عرایضی در کتاب «مبانی نظری مهدویت» در رابطه با حضور انسان کامل مبنی بر آن‌که انسان کامل همواره در صحنه است، شده است. خوب است که به آن کتاب که بر روی سایت است، رجوع شود. موفق باشید  

26494
متن پرسش
سلام استاد جان: اگه ممکنه مراحل زندگی حضرت امام رو با سفرهای چهارگانه ملاصدرا تطبیق بدین. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم خود حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر اساس احوالات خودشان بتوانند آن مراحل را بفرمایند. آن‌چه ما از آن مرد الهی دیدیم، منزلِ نهایی بود که سیر «فی الحق بالحق الی الخلق» می‌باشد برای دستگیریِ خلق تا ظهور مولایمان حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه». موفق باشید

26447
متن پرسش
با سلام و عرض ادب، خدمت استاد ارجمند و مخاطبان محترم: چند روز پیش خبر شهادت شهید والامقام اصغر پاشاپور (آقای اصغر) رسید، و وجود سراپا تقصیرم را غرق در اندوه و درد کرد، و هنوز هم اآرام نمی گیرد، همواره فکرم مشغول است و سوالاتی ذهنم را درگیر کرده، و گفتم، مصدع اوقات شریف حضرتعالی شوم. به امید مرحمتی. ۱. چگونه است که فردی حدود ۸ سال در بدترین شرایط، در میان آتش و خون زندگی کند، و در چهل سالگی حتی یک موی سفید هم نداشته باشد؟ مگر در این کارزار چه می بیند؟ این چه چشمی است؟ ۲. این شهید بزرگوار شاگرد درس کدام استاد بوده؟ شرح فصوص را نزد چه کسی خوانده؟جنود عقل و جهل را با کدام استاد کار کرده؟ چگونه بدون استاد، می شود مظهر آیات الهی، تفسیر کتاب منطق الطیر، و آنچه در ادبیات عرفا هست را به ظهور می آورد؟ این چه قلبی است؟ ۳. این شهید عزیز چه چیز در کلام رهبر و پیر و مرادش می شنود، که اینگونه شیدایی در وجودش موج می زند، و می شود تفسیر آفاق و انفس «ففروا الی الله»؟ و بنده ناچیز، که تقریبا سایت رهبری عزیز را از حفظم، می شوم، همه ی آنچه از (بل هم اضل) می شود تفسیر کرد، و می شوم «کمثل الحمار یحمل اسفارا»؟ این گوش از کدام جنس است؟ ۴. هر چند نمی خواهم سوالاتم بوی سیاست بدهد، ولی چگونه است که گاهی اصغرها، اکبر می شوند، و اکبرها، اصغر؟ التمس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای تحقق عزّت اسلام. ۲. در منظر خود، حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را به عنوان استاد راه یافتند. ۳. رهبر معظم انقلاب را مافوقِ آن‌که بخواهند از رهنمودهای ایشان تبعیت کنند، تصدیق کرده‌اند و خود را با آهنگِ این مرد الهی هماهنگ نموده‌اند. ۴. باید خود را توانسته‌ باشند در جهانِ پر از بی‌معنایی درست معنا کرده باشند. عرایضی در جزوه‌ی «در جستجوی عشق گمشده در محضر شهدای هویزه» شده است که إن‌شاءاللّه این روزها بر روی سایت قرار می‌گیرد. موفق باشید

26420
متن پرسش
بسم الله سلام استاد عزیزم: کتاب فوز سالک جناب صفایی رو همین چند دقیقه پیش تموم کردم. گذشته از اینکه دل باصفای ایشون کلمه به کلمه کتاب رو نورانی کرده، یه سری نکات هست که باید از شما بپرسم. ۱. در چندجای کتاب بحث سجده نکردن شیطان بر آدم رو مطرح کردند و به برداشتهای گلشن راز یا عین القضات نقد جدی وارد کردند. حرف ایشون صحیحه؟ شما نگاه ایشون رو نسبت به فلسفه و عرفان می پذیرید؟ ۲. ایشون اهداف سلوک رو رضا و عبودیت و لهف الی جود الله می دونن و میگن توحید فعل و صفت و ذات یا دیدن واقعیت اشیا یا عشق به حق هدفهای بعدی هستن. نظرتون چیه راجع به این حرف؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رویهمرفته بعضی از ذوقیات عرفا قابل قبول نیست ولی ظاهراً استاد صفائی «رحمت‌اللّه‌علیه» هم کمی بیش از حدّ از عرفا فاصله دارند. به نظرم روش امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بهتر است که هم عرفا را قبول دارند و هم تسلیم آن‌ها نیستند، هم ابن‌عربی را نقد می‌کنند و هم در نامه‌ای که به گورباچف می‌نویسند می‌فرمایند: «و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه ‏صدر المتألّهين «رضوان‏الله‌تعالى‌عليه‏ وحشره‌الله‌مع‌النبيين‌والصالحين» مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. ديگر شما را خسته نمى‏ كنم و از كتب عرفا و به‏ خصوص محى‏ الدين ابن عربى نام نمى‏ برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگ‏مرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيفِ باريك‏تر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد.» ( صحيفه‏ ى امام، ج ۲۱، ص: ۲۲۴- ۲۲۵) [1] ۲. حرف خوبی است. موفق باشید

 


[1] - حضرت امام در جواب حسنين‏ هيكل كه مى‏ پرسد چه كتاب‏ هايى جز قرآن در شما اثر گذاشته، مى‏ فرمايند: «در فلسفه، ملاصدرا ، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر.»(صحيفه‏ ى امام، ج 5، ص 271)

 

 

26422
متن پرسش
سلام علیکم استاد: شرمنده وقت شما را می گیرم. سه سوال داشتم در مورد موضوعات متفاوت ۱. استاد شرح فارسی منازل السائرین را کجا میتونم پیدا کنم هرچه گشتم نبود. ۲. اگر اشتباه نکنم محبت و عشق و علاقه نسبت به هرچیز وحدت میاورد یعنی نوعی وحدت بین ما و آن چیز ایجاد می شود چرا که ما فقط عاشق نفس خود هستیم پس اگر چیز دیگری را دوست داشته باشیم یعنی با آن وحدت ایجاد کردیم حال سوال من این است که اگر انسان والایی مثلاً اولیا خدا را دوست داشته باشیم باعث ایجاد وحدت بین ما و او می شود و با حرکت جوهری در روح او مراتب روحانی ما بالا می رود؟ ۲. فکر کردن به یک شخص چطور؟ آیا فکر کردن به یک انسان هم موجب وحدت و تاثیر پذیری و شبیه شدن و حرکت جوهری ملاصدرا می شود؟ ۳. آیت الله بهجت هر از چندگاهی با امام خمینی مکاتبه داشتند و حول موضوعات سیاسی نامه می نوشتند و انتقاد های خود را می گفتند. در یکی از این نامه ها آیت الله بهجت به امام خمینی انتقاد کردند از شیوه اداره مملکت که چرا شبیه به شیوه امام علی (ع) نیست و ولی فقیه تنها تصمیم گیر جامعه نیست و امام خمینی هم در جواب گفتند اگر دقیقا آن شیوه را اجرا کنیم ولایت فقیه در کوتاه زمانی از بین می‌رود و مردم هم باید مشارکت داشته باشند و بتوانند در بعضی مسائل تصمیم گیری کنند و حضور داشته باشند ولو اینکه در بعضی موارد اشتباه تصمیم گیری کنند (مانند بنی صدر و..) حال سوال من اینست که چرا بین این دو بزرگوار در موضوعی اختلاف بوجود آمد؟ مگر غیر از این است که ان دو بزرگوار مراتب کمال را طی کردند و کامل شدند و وجودشان حقانی شده و نفسانیتشان از بین رفته و نمونه خلیفه الله در زمین بودند و حرفشان حرف خدا و نظرشان نظر خداست حال چطور ممکن است که بین نظرشان که حق است تفاوت بوجود آید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده هم در جریان وضع بازار نیستم که بدانم کجا می‌توان آن کتاب را پیدا کرد. ۲. آری! ولی باید مواظب باشیم توهّم غلبه نکند. ۳. حوزه‌ی سلوکی آیت اللّه بهجت فردی بود و حوزه‌ی سلوکیِ حضرت امام جمعی و جهانی است و لذا نکاتی را امام در نظر دارند که ممکن است از جهت جهانی آیت اللّه بهجت مدّ نظر نداشته باشند. موفق باشید

26412
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به شرح‌هایی که بر آثار بزرگانی همچون امام خمینی (ره) ارائه داده‌اید این سوال برایم پیش آمده که چرا کتابهای مبنایی رهبر انقلاب مثل طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ولایت و حکومت، انسان ۲۵۰ ساله و... را شرح نمی دهید؟ در بین آثارتان فقط تعدادی یادداشت و شرح کوتاهی بر کتاب قرارگاه فرهنگی را یافتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمدتاً نوشته‌های عرفانی حضرت امام نیاز به آن نوع شرح مفصل و طولانی دارد وگرنه بقیه‌ی صحبت‌های امام و یا رهبر معظم انقلاب آنچنان تخصصی نیست که نیاز به آن نوع شرح‌ها داشته باشد. موفق باشید

26342
متن پرسش
سلام علیکم: در پرسخ و پاسخ شماره ۲۶۳۳۷ فرمودید ما سیاستمدار طراز سیاست متعالیه که تجلی سیاسی حکمت متعالیه است را هنوز در صحنه نداریم یا اندک هستند. واقعاً نمی دانم این تناقض است یا حکمتی در آن است که علیرغم این مطلب، ما در جایگاه ولایت فقیه نظام و انقلاب، دو عالم و انسان رهیافته به مقامات والای معرفتی و تعبدی نظیر امام و آقا را داریم که همین دو تن در عرصه مدیریت، تئوری سیاست دینی و ظهور تمدن اسلامی و مکتب مقاومت را دنبال می کنند و بعنوان مدیر طراز جهانی شناخته می شوند و قرن های ۲۰ و ۲۱ را متحول و حتی گره خورده به نام خویش می سازند و چنین سردمداران بزرگ مدرنیته و لیبرال_دموکراسی از شناختشان حیران و مقابلشان سرگردان و شکست خورده شده اند تا آنجا که شواردنازه وقتی پیام گورباچف را تسلیم امام کرد و عکس العمل قاطعانه ای را دید آنچنان در حیرت فرو رفت و امسال هم شینزو آبه مقابل خود رهبری را دید که در چنین عصری که رهبران جهانی مقابل ترامپ خاضع و محتاط اند، می گوید من حتی او را شایسته مبادله پیام هم نمی دانم و روابط ایران و ژاپن بحثش جداست و خود او فصل نوینی از روابط بین الملل در اندیشه اسلامی را طرح می کند. حالا این بحث هم که جای خود دارد چه بسیار افرادی که در سطح جهان مجذوبشان شده اند و آنها را مقتدای خویش می دانند و به تدابیرشان مطمئن اند. واقعاً علت اینگونه تناقضی چیست و چه حکمتی است تفاوت دو رهبر حکیم و متعبد با دیگران در نظام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن عزیزان یعنی حضرت امام و رهبر معظم انقلاب نشان دادند اگر به نور حکمت متعالیه، مسئولانِ ما منوّر شوند آن می‌شود که آن دو عزیز شدند. پس باید به نوعی از خودآگاهی برسیم که حدّ اقل از معارفی که در تفسیر قیّم المیزان به ظهور آمده است؛ سیاستمداران ما غفلت نکنند تا سیاستمدارانی در ترازِ انقلاب باشند. موفق باشید

26306
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر بخواهیم از عالم عالمان عالم دار بهره ببریم به نطر شما برای شروع از چه کسی آغاز کنیم امام یا علامه طباطبایی یا حسن زاده یا سیر مطالعاتی شما یا سیر مطتلعاتی شهید مطهری؟ بنده اصلا آثار علامه حسن زاده را نمی فهمم اصلا آثار فلسفی را نمی فهمم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه و حضرت امام عالی‌اند. پیشنهاد می‌کنم برای دست‌گرمی، فعلاً از سیر مطالعاتیِ سایت شروع شود. موفق باشید

26305
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از دوستان به مصاحبه ای از فالاچی نویسنده معروف فرانسوی با امام راحل اشاره می کرد و می گفت وقتی از امام سوال شد، علی الظاهر بسیاری از اقدامات اصلاحگرانه شما شبیه سیاستهای شاه است پس شما چرا بدنبال تغییر حکومت هستید، گویی امام فرموده اند که هر اقدامی حتی مثبت در بستر حکومت طاغوت که سیاست گذاری اش مبتنی بر قوانین الهی و دستورات اولیاء او نباشد، باطل و خارج از بستر شرع است. آیا این مطلب مطابق اصول اعتقادی ما صحیح است یا بحث دیگری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا باید جهت‌گیری‌ها الهی باشد تا برکات معنوی شامل جامعه گردد وگرنه موجب نفس امّاره می‌شود. موفق باشید

26284
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. با توجه به پاسخی که به سوال ۲۶۲۱۶ دادید شخصا صرفا به کلیه مباحث امام خمینی عشق می ورزم بخصوص با شرح کامل و زیبایی که شما برای آن مباحث دارید و گاها احساس سیر به جلو را داریم ولی قبول بفرمایید هر انسانی شاید نتواند با این سبک پیش برود. من خودم نیاز به ارتباط دارم. یعنی باید حضور آن استاد را احساس کنم. همانطور که با شما با وجود بعد مسافت حضورتان را احساس می کنم، اما آرزوی قلبیم همیشه این بوده که ای کاش امام خمینی استاد من بودن ولی ایشون رحلت کرده پس طبیعتا باید با کتب ایشان ارتباط برقرار کرد درحالیکه روح من با این قضیه بصورت مطلق اقناع نمیشه. بنظر شما در این زمانه که افرادی چون من از نبود فیزیکی امام بهره نبردن چگونه به جز کتاب می توانند از فیض ایشون بهره ببرن همانطور که یک استاد در عرفان شاگرد خود را پیش می برد و از فیضش شاگرد استفاده می کند؟ ۲. آیا با هدیه های معنوی به روح امام می توان به روح ایشان نزدیک شد و مدد گرفت؟ همانطور که یک شاگرد از استاد عرفان بهره می برد و مراحل سلوک را طی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روح استاد است که همراه انسان می‌تواند کمک لازم را انجام دهد و به همین جهت توصیه می‌شود ارادت خود را نسبت به استاد حفظ کنید. ۲. کار خوبی است، إن‌شاءاللّه نتیجه‌بخش است. موفق باشید.

26254
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید منابعی هست که مبانی عرفانی امام خمینی و علامه طباطبائی رو بشه دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای یزدان‌پناه کتاب مستقلی در شرح کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام دارند و اساساً برای فهم کتب عرفانی باید به «فصوص الحکم» محی‌الدین رجوع شود. موفق باشید

نمایش چاپی