بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حضرت امام خمینی(ره)

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26247
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در پرسشی به موضع علامه طباطبایی رحمت الله علیه نسبت به انقلاب اسلامی اشاره شده بود. استاد جان ما همیشه از شما می شنویم کسانی که در این تاریخ با انقلاب اسلامی همراهی نمی کنند بیرون از تاریخ هستند و به گذشته تعلق دارن و یک دین پویا ندارند، حتی اگر شبانه روز عبادت کنند. خب پس علامه طباطبایی که کاری به کار انقلاب نداشتند. _ حداقل _ و به قول شما در این زمانه معتقد بودند که رجوع به انقلاب در دنیای جدید فایده ندارد و... پس بی رو در بایستی باید گفت علامه طباطبایی بیرون از تاریخ بودند! طبق معیاری که خود شما به ما گفتید، حالا سوال من اینه که علامه که به قول دوستانشون باطن و برزخ چیزها رو می دیدن و حتی در روز عاشورا یک سنگ رو با دست مثل سیب دونیم میکنن و خون ازش جاری میشه و میگن زمین و زمان در رثای امام حسین علیه السلام خون می گریند و... وقتی علامه اینقدر باطن بین بودند، باطن انقلاب اسلامی رو ندیدن؟ و یا چون باطن رو دیدند گفتند: این انقلاب یک شهید داشت آن هم اسلام بود؟ ممنون میشم صریح بفرمایید. سایه تون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمله‌ی اخیر را به راحتی نمی‌توان به علامه‌ای که آن المیزان را نوشته و آن هم با آن روحیه‌ی حماسی؛ نسبت داد. بحث حضور تاریخیِ اسلام در این دوران، چیزی نبود که حضرت علامه به دنبال آن نبودند و اساساً المیزان با توجه به همین رویکرد نوشته شده، بلکه معتقد به روش دیگری ممکن است بوده باشند ولی فراموش نکنید اولین دادستان جمهوری اسلامی، داماد ایشان یعنی شهید قدوسی بود و فرزند همان شهید یعنی نوه‌ی علامه، نیز یکی از شهدای این خانواده است. بنابراین نمی‌توان گفت حضرت علامه جدایِ از انقلاب اسلامی خود و خانواده را تعریف کرده‌اند. موفق باشید

26235
متن پرسش
حامد عطاریان: سلام: در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی بر این مطلب که باید خود را ذیل شخصیت امام تعریف کنیم، تاکید داشته اید و فرموده اید باید ایشان را مبنای علمی و عملی خود در زمانه فعلی قرار داد. حال اگر سخنی از رهبری یا از امام شنیدیم که به نظر ما خلاف واقع بود ما باید چه رویکردی داشته باشیم. باید بدون این که خود آن مطلب را قبول داشته باشیم بپذیریم؟ یا به نقد آن سخن بپردازیم؟ آیا این صحبت شما به معنای تقلید در اعتقادات نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جایی که آن بزرگان، عقل ما را خطاب قرار می‌دهند باید به صورت عقلانی و در کلیّت سخن آن‌ها را پذیرفت. موفق باشید

26216
متن پرسش
سلام علیکم: برای سیر و سلوک و رسیدن به نتیجه مطلوب من سالهاست که با سیر مطالعاتی شما آشنا هستم و کلیه عقایدم را از مباحث شما دارم. همچنین از طریق مباحث جلسات شما با تفسیر قرآن و نهج البلاغه آشنا شدم با کتب احادیث که معرفی فرمودید مثل اصول کافی و تحف العقول و مستحباتی چون ذکرهای جایز که در عرف هست راه را پیش بردم اما نمیدونم با این روشها به نتیجه دلخواه که وصال الی الله است می رسم یا خیر. هرچه هست در این مسیر احساس کمبودی دارم یا شاید چنین فکر می کنم و نمی دونم آیا باید همچنان با مباحث شما ادامه بدم یا دنبال استاد عرفان باشم که هرچند بعید می بینم استاد عرفان به این راحتی پیدا شود. از طرفی میدونم روش شما بر این اساس است که علم تو استاد توست با این همه موارد که توصیف کردم خودم را در جایگاه مناسبی نمی بینم حتی نمیدونم سیر مطالعاتی شما را ادامه بدم یا خیر از طرفی اندیشه های دیگه بجز امام خمینی هیچ کتاب و اندیشه ای حتی جناب مصباح و مطهری کسی مرا سیراب نمی کند. خدا را شکر که شما تفسیر کتب امام خمینی را دارید. خلاصه اینکه خودم را در حالت سرگردانی می دانم و بسیار عقب می بینم بخصوص وقتی می شنوم عده ای با ریاضات شرعی و صحیح سیر آفاق و انفس دارن و آنچنان روحشان لطیف شده که به نتایج عظیم رسیدن حتی ادعای کرامت نمیکنن و در خدای خویش غرق هستن وقتی با چنین مسائلی روبرو میشم بیشتر دچار تشویش خاطر میشم من انتظار داشتم طی این سالها تغییر عمده ای کرده باشم نه اینکه به کرامت برسم چنین منظوری ندارم کرامت از نظر من فقط برای سالک جنبه تشویقی داره ولی هدف و مقصود نیست حال به من بفرمایید با این اشفتگی خیال چکار کنم احساس میکنم هنوز قدم اول را برنداشتم شاید از لحاظ اعتقادی نسبتا خوب باشم اما از لحاظ عملی و اخلاقی بسیار ضعیفم و هنگامی که به گذشته نگاه میکنم تغییر مثبت نداشتم هرچند سعی بسیار کردم و از لحاظ اعتقادی هم جای کار زیاد دارم ولی در مجموع از لحاظ عرفانی قدمی برداشته نشده و من کاملا برای خودم متاسفم تازه همه چیز به اینجا ختم نمیشه گاهی وقتی درشبه ای در جمع قرار میگیرم بسیار راحت به خودم جواب میدم اما اصلا نمیتونم طرف مقابلم را توجیه کنم و بهش بگم دچار چنین خطایی هستی در نهایت سکوت میکنم انگار عقایدم فقط برای خودم کاربرد دارد واقعا راه عرفان متفاوت است؟ به سراغ عرفا بروم؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟ اصلا چطور استاد عرفان میتوان پیدا کرد؟لطفا در این خصوص راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش استادِ حقیقی که کلّیاتِ راه را در جلوی ما بگذارد، در این تاریخ حضرت امام و رهبر معظم انقلاب هستند. فکر می‌کنم واژه‌ی «صبر» که در آیات و روایات تا این اندازه بر آن تأکید شده، به جهت آن است که همچنان بر راهی که می‌دانیم راهِ شریعت الهی است، بمانیم تا بالاخره یا در این دنیا و یا در آن دنیا به نتیجه برسیم. مهم، آن احساسِ بودنی است که خود را در رحمت الهی احساس کنیم. موفق باشید

26197
متن پرسش
به نام خدا با سلام: استاد درباره علامه طباطبایی و انقلاب مطالبی مطرح است که انگار علامه نظری به انقلاب نداشتند اول اینکه مشهور است ایشان در رای به جمهوری اسلامی شرکت نکردند و دختر ایشان در پاسخ به این سوال می گوید من سرم شلوغ بود نمی دانم. دوم این که جمله معروف ایشان در زمان تسلیت شهادت داماد ایشان نقل شده که فرمودند: این انقلاب یک شهید واقعی داشت و آن هم اسلام بود که مظلومانه شهید شد گرچه نوه ایشان این سخن را با استناد به این که خانواده نمی گذاشتند خبرهای بد به ایشان برسد به علت کسالت نمی پذیرد. اما آقای کدیور به طو ر مبسوط قضیه را شرح داده که علامه در ییلاق طباطبایی ذوالمجد قمی برای استراحت بودند در اولیل پائیز شصت. کسانی که کنار ایشان بودند و حلقه تاویل نام گرفته بودند را نام برده و گفته غیر از یک نفر بقیه زنده هستند و جمله را از قول آقای سید مصطفی مححق داماد نقل می کند. استاد محمد رضا حکیمی هم در کتاب عقلانیت جعفری جمله علامه را آورده است از طرف دیگر نوه علامه فرزند شهید قدوسی در توضیح می گوید علامه در امور سیاسی زاویه آشکار و روشن با امام خمینی داشتند. که به نظر می رسد کار خراب تر شد. مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی مشرب فلسفی نیست که بگوییم مثلا یکی مشرب صدرایی دارد دیگر سینوی، بی اعتنایی علامه به یک همچین مسئله مهمی نشان از عدم اعتقاد دارد وگرنه مگر می شود موضوع نظر امام زمان باشد و برپایی احکام اسلام و علامه معتقد باشد ولی اینگونه عمل کند. آنچه قضیه را جدی تر می کند صحبتهای استاد پناهیان است که می گوید علامه کجا و امام کجا؟! و گرچه سعی می کند حرمت علامه را با عباراتی حفظ کند اما به وضوح از عدم درک حقیقت امام و انقلاب توسط علامه سخن می گوید (صحبتهای ایشان در آپارات موجود است) حال استاد گرامی من فعلا کاری به این مطلب که انقلاب چقدر مهم است ندارم مشخصا می خواهم بدانم آیا با مطالب و نقل قولها و و عدم تائید توسط علامه با این که در طول سالیان قبل از انقلاب کارهای امام را می دید و حتی پس از انقلاب هم زنده بود و نه تنها هیچ حمایتی واضحی از ایشان نمی بینیم بلکه موارد نقض هم مشاهده می شود. آیا علامه نگاه تائیدی به انقلاب نداشتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان آنچه فرمودید هستم. عده‌ای مثل اقای کدیور کاملاً بنا دارند طوری مسئله را مطرح کنند که در کتاب «حکومت ولایی» مطرح کرده‌اند و منکر ولایت فقیه هستند. ولی عده‌ای قبول دارند که علامه معتقد به ولایت فقیه و حاکمیت اسلام بودند، ولی تصورشان آن بود که در دنیای جدید نمی‌شود با انقلاب، کار کرد. در این‌جا نزدیک به آقای دکتر سید حسین نصر و آقای شایگان و به یک معنا، کربن می‌باشند. ولی المیزان گواه است که ایشان سختْ معتقد به نفیِ استکبار بوده‌اند و شاگردان ایشان، همه در همین جبهه در انقلاب حاضرند و رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌شان که در آبان‌ماه یعنی در سالگرد علامه، ایراد شد فرمودند از وقتی با المیزان آشنا شدم، بیشتر توانستم وارد انقلاب بشوم. و بنده نیز خودم چون بعد از انقلاب به مطالعه‌ی تفسیر المیزان پرداختم، غبطه می‌خوردم ای کاش قبل از انقلاب به مطالعه‌ی آن پرداخته بودم تا بهتر از آنچه انجام شد، در انقلاب حاضر می‌شدم. موفق باشید

26189
متن پرسش

چرا می پرسی که او چه کرده بود؟ مگه با این جملات و کلمات می شود وصف کرد؟ 'خب به هر حال باید فکر کرد... چه باعث شده او به این مرتبه برسد... ببین برادر من کم که نیست. از کجا برایت بگویم. از کجا شروع کنم؟ از فرماندهی عملیات ها در دهه ۶۰؟ از جنگ با اسرائیل تو میانه جنگ؟ از مبارزه با اشرار و جنگ لبنان؟ از داعش و شهادت به دست اشقی الاشقیا زمانه؟ از تشییع و ولوله؟ از چه بگویم؟ باید فکر کرد فکر...' عشق من... دوست روحانی من... گفتم که. خیلی مدت است از فکر و خیال و تادیب و کتاب کاری درخور بر نمی آید. بال می خواهد عشق من. پرواز می خواهد روح من. پرواااااااز. آه پرواز.... 'نمی فهمم چی میگی ممد. اصلا خودتم میدونی چی میگی؟ خب یجور بگو ما هم بفهمیم بابا...' من سگ کی باشم روحم که بخوام توضیح بدم... بذار یکم از زبون سید بشنویم. اگر اشک امانم بده البته " آری حاج قاسم تکه تکه شد... او تکه تکه شد و پیکرش به باد و خاک و آب و آتش پیوست اما راز خون آشکار شد راز خون چیست؟! مگر راز خون را جز شهدا در می یابند؟ مگر جز پروانگان که پروای سوختن ندارند دیگران را نیز این شایستگی هست که معرفت نور را به جان بیازمایند؟ تو دانی که حاج قاسم را برای طواف به نجف و کاظمین و کربلا بردند. کربلا مستقر حاج قاسم بود. کربلا مستقر کسی است که نور قلبش را تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی ندارد. کربلاییان جاودانه اند رفیق. فرمانروایان اقیانوس بی انتهای نور که طلیعه ای از آن بر ما افتاد و دیدی که چه کرد. آری شهید حاج قاسم سلیمانی چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد." ای شهید... ای شقایق آتش گرفته." شقایقی است که داغ شهادت شما را بر دل دارد. آیا شود که بلبلی دیگر در رسای ما چنین نغمه کند؟"

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از رازِ خون گفتی! و چه خوش گفتی! می‌گویی: «آیا شود که بلبلی دیگر در رسای ما چنین نغمه کند؟» آری! راهی گشوده شده که خدا می‌داند این راه، چه آینده‌ی درخشانی دارد و چه انسان‌هایی را به ظهور می‌آورد. قبلاً عرض شده بود آینده، کسانی ظهور و رجعت می‌کنند که باکری‌ها و خرازی‌ها به گَردِ پایشان هم نمی‌رسند. بفرمایید همین آقای شهید حاج قاسم!! باز می‌گویم قاسم سلیمانی‌های بس بزرگی در پیش رو داریم. توحید خمینی به طور عجیبی انسان‌هایی بس متعالی می‌پروراند و می‌نمایاند. پس نه‌تنها بلبلی دیگر، بلکه صدها بلبل باز در رسایِ انسانِ دوران انقلاب به نغمه خواهند آمد. موفق باشید  

26108
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. در آثارتون به این مضمون برخورد کردم که روش سلوکی علامه طباطبایی هم مثل امام معرفت النفس بوده ۱. منظور حضرتعالی اینست که روش امام و نحله نجف دقیقا یکسان هست؟ ۲. ممکن هست برای پیداکردن روش سلوکی امام راهنمایی و ارجاع بفرمایید؟ ۳. نظرتان در مورد سلوک در این زمان استاد و شاگردی مصطلح را نفی می کند یا نسبت به آن بی تفاوت هست که اگر لازم شود خب باید انجام شود؟ ممنونم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً همین‌طور است. به همین جهت مرحوم حسینقلی همدانی بر «اسفار» جناب صدرا تکیه داشته‌اند و آن را درس می‌دادند و حضرت امام نیز بر همین راه هستند ۲. بحمداللّه تعلیقات مربوط به سخنان امام در رابطه با جلد ۸ و ۹ «اسفار» می‌تواند نظر به معرفت نفس و حشر را به میان آورد. ۳. در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست عرایضی شده است. موفق باشید

25893
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت و عرض دلتنگی و اشتیاق دیدار و حسرت جلسات خوب تفسیر شنبه ها که سالهاست از آن محرومیم. الان من مشغول تحصیل کتاب نهایة الحکمه محضر استاد بزرگوار جناب فلاح هستم. از آنجا که ایشان شاگرد استاد یزدان پناه هستند خب خیلی مباحث ایشان هم سر کلاس طرح می شود که گاها خیلی سوال برانگیز است به خصوص که ایشان هم سر کلاس به شدت سوالات را پرواز می دهند و سر ذوق انسان را باز می کنند. سر کلاس فلسفه بسیاری از مباحثی که در دوران دانشجویی محضر شما در سیر معرفت النفس و برهان صدیقین گذرانده بودیم جلوی چشم می آید و آدم احساس می کند مطلب عمقی دارد که اساسا در آن دوران متوجه آن نبوده ایم و ذوق درک حصولی آن مطالب اصلا وجود نداشته است و حالا این ذوق فعال است. لذا اگر اجازه بفرمایید هر از چندی برخی سوالات را که درگیر هستم محضرتان طرح کنم. استاد یزدان پناه در کتاب فلسفه فلسفه (نمی دانم رویت فرموده اید یا نه و دوست دارم نظرتان را هم درباره این کتاب و این جنس کار درجه ۲ فلسفی بدانم) بین شهود عقلی و قلبی تفاوت می گذارند که ظاهرا این ادراک از مباحث جناب صدرا ادراک جدید یا حداقل ادبیات جدیدی است. می خواستم بدانم الان بحث حضوری که حضرت عالی مطرح می کنید در غالب مباحث، آیا صرفا ادراک قلبی مد نظر است یا شهود عقلی؟ یعنی آن توجهی که مدام می فرمایید ما باید مطلب را حضوری کنیم، آیا در نگاه دقیق شهود عقل مد نظر است یا شهود قلب؟ اصلا ایا این تفکیک را قبول دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: الحمداللّه که عزیزانی مثل استاد فلاح را داریم با آن حکمت و آرامش و صفا و گشودگی. و حمد و شکر به جهت وجود عزیزی مثل استاد یزدان‌پناه که به جهت بی‌قراری‌شان در فهم و تفهیم معارف، بدن‌شان از دست‌شان کلافه است. آری! کتاب «فلسفه‌ی فلسفه» را دیدم. از نامگذاری‌اش معلوم است تا کجاها باید فکر شود و چه زیبا متذکر تفاوت شهود عقلی و قلبی می‌شود. بنده بیشتر در مباحث خود، نظر به شهود قلبی دارم، منتها «قلوبٌ یعقلونَ بِها» که بحث آن در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. موفق باشید

25855
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار، جناب آقای طاهرزاده: وقت شریف حضرتعالی رو نمی‌گیرم و خلاصه عرض می کنم. بنده در آستانه چهل سالگی هستم و ازهفده هجده سالگی قلبم با هیچ علم و دانشی اروم نشده. دانشگاه فلسفه غرب خوندم، حوزه دارم رسایل میخونم، ریاضی خواندم و الآن با واسطه ی یک گروه شاگرد علامه عالی مقام حسن زاده آملی هستم. اما انگار برای سوالات متعددم پاسخ پیدا نمی کنم، هیچ استادی نیست که بتونم جواب سوالاتم رو از ایشون دریافت کنم. با توجه به اینکه خانم هستم، حضور در یک سری کلاس ها یا پیدا کردن استاد برام ممکن نیست. تقریبا از این آوارگی قلبم خسته شدم و نگرانم که وقت از دست بره و من هیچ قدمی برنداشته باشم. شاگرد گرامی شما، جناب آقای حاج علی اکبری فرمودند از شما راه حل بگیرم. ممنون میشم اگر یک راه‌حل کاربردی برای بنده بفرمایید. برقرار و موید باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ راهی که راه سلوکی باشد و غیر از راه اخلاقی است، سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است تا جان انسان در معرض إشراقی قرار گیرد که خداوند بر قلب او متجلی کرده است. به این موضوع فکر کنید. عرایضی در بحث سوره‌ی «فتح» شده، خوب است به صوت آن توجه شود. موفق باشید 

25849
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت علیرغم همسویی مبنایی و اصولی امام و آقا، اما در بزنگاه ها و موقعیت های خاص تاریخی رهبریشون، تفاوتی رو در استراتژی و الگوی این دو بزرگوار دیدیم؟ آیا اگر چنین بوده بدلیل این نیست که دوران امام، دوران ایجاد و حفظ و دوران آقا دوران تثبیت و تکمیل انقلاب و نظام است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

25828
متن پرسش
سلام خدمت بنده خدا: هرچند به قول یکی از اساتید سوال زیر شاید مزخرف باشد اما با نسلی مواجه هستیم که تفکر نمی کند، اما شبهه ای توسط برخی جوانان و حتی بزرگتر ها مطرح میشه مبنی بر اینکه شاه در اواخر حکومت تصمیم گرفت قیمت دلار را تعیین کند و تقریبا گوش به حرف آمریکا ندهد. در نتیجه آمریکا روی حضرت امام کار کرد. لذا در یک حرکت نمایشی ایشان را به ترکیه، عراق و بعد به فرانسه مهد آزادی می فرستد و در نهایت جایگزین شاه می شود. اما امام وارد ایران که شد پشت به آمریکا کرد. در واقع رو دست زد. می گویند به نظر شما منطقی است در فرانسه اجازه فعالیت بدهند به ایشان. چطور بعد یکی دو روز نوارهای ایشان به انقلابیون می رسید. یعنی مراقب فعالیت ایشان نبودند؟ یا چطور اجازه دادند پرواز فرانسه به سلامت وارد ایران شود؟ و می گویند اسناد حمایت آمریکا از امام موجود است. (bbc) یکی از جوانان از یک طلبه سوال کرده بود و او هم اینگونه جواب داده بود که بله آمریکا امام را وارد کرد اما امام آنان را فریب داد. حال شما ما رو راهنمایی بفرمایید. چگونه باید جواب داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً این حرف‌ها نیست! این‌ها به توهّم بیشتر شبیه است. متأسفانه بعضی‌ها فکر می‌کنند دنیا به جای این که در دست خدا باشد، در دست آمریکاست. غافل از آن‌که جهانِ مدرن آن‌قدر ضعف و خلاء دارد که خودش هم دستِ خودش نیست. موفق باشید

25774
متن پرسش
سلام استاد عزيز نظرتون راجع به اين مباحث جناب دكتر فياض چيه؟ https://www.ensafnews.com/56Cnp فیاض با اشاره به فرقه‌ی اسماعیلیه، گفت: خدا از اسماعیلیه نگذرد؛ فرقه‌ی اسماعیلیه و حسن صباح و بقیه‌شان باعث شدند که اندیشه‌ی متفکرانه‌ی فارابی ادامه پیدا نکند و نتیجه هم این شد که آقای ابوعلی سینا بیفتد به چنگ نوافلاطونی؛ در حالی که فارابی کاملا حواسش جمع بود و تحلیل تاریخی را انجام داد؛ متاسفانه این انحرافی که اسماعیلیه ایجاد کرد تا امروز ادامه دارد و تاریخ ما تبدیل شد به اسطوره و تعریف و بازسازی و پیشرفتی که ترسیم کردیم هم تبدیل شد به اتوپیا، یعنی ناکجا آباد! چطوري جواب اين مباحث را (ابن سينا گمراه بود)بديم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که بنده نظرات جناب آقای فیاض را دنبال کردم، نگاه‌شان نسبت به عرفان، محققانه نیست. در حالی‌که حضرت امام در نامه‌ای که به آقای گورباچف می‌نویسند برای حضور اسلام در جهان کنونی، عرفانِ ابن‌عربی و حکمت صدرایی را تأکید می‌کنند. گویا آقای فیاض در عین دلسوزی و سوابق خوبی که دارند؛ فعلاً در عصبانیت هستند و نمی‌دانند یقه‌ی چه کسی را باید بگیرند. موفق باشید

25763
متن پرسش
با سلام خدمت استاد. خدا قوت! با توجه به اینکه در صوت سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) پیشنهاد می دهید که در مباحث سوبژکتیویته و غرب مطالعه کنیم تا به درک درستی از جایگاه غرب و همچنین فیلسوفان غربی برسیم و عقلانیتی در زمانه پیدا کنیم جنابعالی چه روندی را برای تحصیل این عقلانیت پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! به‌خصوص مطالعه‌ی افکارِ مارتین هایدگر. موفق باشید

 

 

25721
متن پرسش
سلام علیکم: چرا خداوند، جزای متقیان را به خود نسبت داده، می فرماید: «جزاء من ربّک»، ولی جزای طاغیان را به خود ایشان و عمل ایشان اسناد می دهد. «جزاء وفاقا»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خداوند عین رحمت است، عذاب ندارد که به کسی بدهد، بلکه به گفته‌ی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رحمتش را که از کسی بگیرد، بالتبع به او عذاب کرده است. موفق باشید

25712
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: مطلبی را که از علامه حسن زاده در مورد شیخ جعفر مجتهدی در کتاب جدید ۴ جلدی (لاله ای از ملکوت) آمده است به شرح ذیل می باشد. شاخه‌ای از شجره طوبی علامه فیلسوف حاج شیخ حسن حسن زاده آملی پیرامون شخصیت جناب حاج شیخ جعفر مجتهدی فرمودند: آقای حاج شیخ جعفر مجتهدی انسان الهی بودند، برایم سخت است که بخواهم بگویم فهمیده دفتر وجودشان را ورق می‌زنم و برای شما قرائت می‌کنم؛ حقاً این ادعا را ندارم. ایشان خوب مراقبت می‌کردند و کشیک نفس می‌کشیدند و حضورشان بسیار قوی بود و حقیقتِ «في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُّقتَدِرٍ» در ایشان پیاده شده بود، یعنی واقعیتِ: از یمین و از یسار و تحت و فوق / نور او بر گردنم افکنده طوق را در این عزیز مشاهده می‌کردیم. جناب حاج عبد الصّمد همدانی در بحرالمعارف آورده است که تنی چند از خواصّ حضرت وصی، امام امیرالمومنین علی علیه‌السلام در محضرشان بودند که آن حضرت فرمودند: عارف بالله را در زمین و آسمان و … نمی‌یابی، در بهشت و جهنم هم نمی‌یابی. ِ«في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُّقتَدِرٍ» يعنی در پیشگاه خدا. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین‌تر است، لذا جناب نبیّ اکرم حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت فرمودند: عشق بهشت به سلمان بیش از عشق سلمان به بهشت است، برای اینکه سلمان زینت بهشت است و بهشت آفرین را طالب است. این اشخاص، بزرگانی هستند که «احیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقون» و الآن هم که از این نشئه دنیا رخت بر بسته‌اند، می‌توان از ارواح مقدسشان استمداد جست. افسوس که قدر خودمان را نشناخته‌ایم و درست کشیک نفس نکشیده‌ایم! در پیشگاه انسان‌های الهی زانو نزده‌ایم و به حقیقتِ انسان کامل پی نبرده‌ایم و به «إنَّ هذا القُرانَ يَهدي لِلَّتي هىَ اَقوَمْ» توجه نکرده‌ایم! و به «یا اَيُّها الَّذينَ آمنوا اسْتَجيبُوا للهِ و لِلرَّسولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يُحييكُم» گوش فرا ندادیم و در نتیجه به حقیقت انسان پی نبردیم. من آقای مجتهدی را خیلی دوست داشتم و فانی در ایشان بودم و گاه گاهی خدمتشان تشرف می‌یافتم. با آیة الله کشمیری، چه روزها و شب‌هایی را سپری کردیم، و سالیانی در خدمت علامه طباطبایی و برادرشان، و آیت الله سید مهدی قاضی و جناب شیخ محمد تقی آملی بودم اما هر چه بخواهید آقای مجتهدی را دوست دارم. انسان الهی نورانی بود و جان پاکی داشت. بسیار بزرگوار بود، بسیار مراقب خودش بود، خیلی کشیک نفس می‌کشید. باز می‌گویم انسان الهی بود، فانی بالله بود و بنده فانی در ایشان بودم، این واقعیت امر است، رَفَعَ الله درجاتَه. در مورد این بزرگان، خیلی با احتیاط باید حرف بزنیم و نباید به گزاف دهان بگشاییم که مبادا موجب هتک حرمت آنها بشود. وجودشان در میان مردم موجب نزول برکات بود؛ تا دیگر کِی یک انسانی مثل این بزرگواران در اجتماع پیدا شود. آنها مصادیق و مظاهر شجره طیبه طوبی بودند، شجره طوبی مراتب دارد. در روایت است که در هر خانه اهل ولایت، شاخه‌ای از شجره طوبی فرود آمده است و اهل ولایت در هر خانه، شاخه‌ای از شجره طوبی هستند. خداوند توفیق دهد تا از برکات انفاسشان بهره‌مند شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم همه‌ی این صفات را می‌توان برای آقای مجتهدی قائل شد که ایشان انسانی الهی و نورانی بودند و جان پاکی داشتند و مراقب خود بودند و در میان مردم موجب نزول برکات می‌شدند. بحث بر سرِ توحیدِ عارف و کرامتِ اهل کرامت است. آن‌چه می‌توان گفت اهلِ کرامت‌بودنِ ایشان است تا آن‌که بخواهیم ایشان مثل امثال علامه‌ی قاضی و یا علامه‌ی طباطبایی و یا حضرت امام، اهلِ عرفان باشند. موفق باشید

25699
متن پرسش
سلام عرض ادب، استاد خسته نباشين. استاد نسبت دادن زن بارگي و شراب خواري به شيخ الرئيس چقدر صحت دارد؟ مگر در اسلام بين نظر و عمل حكيم انشقاق وجود دارد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست بیشترِ این حرف‌ها تهمت است به جناب شیخ. و شواهد زیادی در دست است که سختْ به شاگردان خود توصیه می‌کرد برای رسیدن به حقیقت باید از هرگونه سهل‌انگاری نسبت به دین خدا پرهیز کنند. کسی که «نمط ۸ و ۹ اشارات» را می‌نویسد، نمی‌تواند بعضی از آن مراحل را طی نکرده باشد و کسی که اهل گناه باشد هرگز به چنین مراتبی نمی‌رسد در این نوع تهمت ها پای مستشرقین در کار است. به حضرت امام خمینی هم تهمت زدند که پول از جمال عبدالناصر گرفته است!! موفق باشید

25695
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد لطفا بفرمایید در مورد مشیت الهی چه کتابی رو مطالعه کنم؟ پیش زمینه خوبی به فضل خدا در مباحث معرفتی و عرفانی شما دارم. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «انسان و سرنوشت» شهید مطهری و پس از آن کتاب «مصباح الهدایه»ی حضرت امام کمک کند. موفق باشید

25684
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد تو کتاب مصباح الهدایه، میشه به ترتیبی که امام مصباح ها رو بیان کردن پیش نرفت؟ مثلا اول رو فیض اقدس کار کرد و هرجا امام از فیض اقدس مطلبی گفتن رو فهم کرد بعد مباحث بعدی مثلا واحدیت و ... رو به همین ترتیب.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید مطالب را با دقت دنبال کرد. فکر می‌کنم اگر ابتدا در همان فضایی که حضرت امام موضوعات را مطرح فرمودند، دنبال کنید و بعداً در جمع‌بندی آن کاری که در نظرتان هست انجام دهید؛ بهتر است. موفق باشید

25669
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در پاسخ سوال ۲۵۶۴۷ فرمودید: آری! زمان‌ها اقتضائات متفاوت دارند ولی قرآن و اولیاء معصوم، فوقِ زمان‌ها هستند. لذا وقتی با سیره‌ی اولیاء معصوم عمل نماییم، عملاً اقتضائات زمانه نیز رعایت می‌شود و همان روحانیتی که مطابق زمان است بر قلب ما القاء می‌شود. آیا این برداشت من درست است که ائمه اطهار و اولیاء الله، در عین بصیرت تاریخی و شناخت اینکه مشیت الهی در عصر آنها چگونه خود را نمایان می کند. (در یادداشت اخیرتان امام خمینی و مکتب مقاومت در این تاریخ، حضرتعالی تاکیدی روی این مطلب داشتید) با تزکیه و تقوا، بعد فوق زمانی را به میان می آورند تا هم بهتر اقتضای عصر خود را در یابند و هم ارتباطشان با عالم قدس به وسعت تاریخی باشد که در آن هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است. اگر به سیره‌ی اولیاء معصوم «علیهم‌السلام» عمل شود، شعور درک اقتضائاتِ زمانه به انسان عطا می‌گردد و مانند حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فهمیم این قرن، قرنِ نابودی ابرقدرت‌ها است؛ رضوان خداوند بر او باد که چشمِ بینای زمانه‌ی خود بود. موفق باشید

25590
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد، محدوده آزادی بیان در دین مبین کجاست به‌ویژه در عرصه رسانه ای که اثر اجتماعی هم دارد؟ در ضمن بسیاری معتقدند در کشور اسلامی مان، واقعاً از جهت رسانه ای و اجتماعی و نقد، آزادی بیان نیست و مسئولین می خواهند مردم مثل خودشان فکر کنند و به اصطلاح اطلاعات مردم از یک کانال نه از راه ها و کانال ها و شنیدن عقاید متعدد باشد، آیا این مطلب با مبانی گفتمان انقلاب و واقعیت، تطابق دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست سری به مباحثی که در رابطه با آزاداندیشی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شد، بزنید. به هر حال زمانه زمانه‌ای است که باید با گفت‌وگوهای اندیشه‌های مختلف، حقیقتْ به ظهور آید. موفق باشید

25554
متن پرسش
بزرگوار، امروز معلم تاریخ من مطلبی بیان فرمودند که جریان شریعت ویژه مراجع با اهل عرفان مشکل اساسی داشتند و اساساً شخصی مثل آیت الله بهجت (رضوان الله علیه) عارف مسلک نبوده است. من از عرفان ابن عربی و حکمت ملاصدرا و نزدیکی و تطابق شرع و عرفان در گفتمان این دو شخص گفتم و شخصیتهایی مثل آیت الله شاه آبادی و امام و شهدایی که مصداق بارز عارف واصل اند. اما ایشان معتقدند اهل شرع به سبب عقایدشان که بسیاری از آن عقاید دگم است حاضر به کنار آمدن با عرفا نیستند و شخصی مثل امام هم مصداق یک متشرع عارف نیست و ایشان در این مباحث تجدید نظراتی هم داشته اند و مصداق تطابق فقه و عرفان نیستند. آیا واقعا به این میزان عرفان ستیزی در جامعه متدین ما ویژه حوزه های علمیه نفوذ کرده یا امثال این معلم، واقعاً متوجه عرفان سیاسی و سلوک ذیل شخصیتی مثل امام و شهدا نیستند و با استقرائی ناقص، چند مورد عرفان ستیزی را به کل متدینین و روحانیت نسبت می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، اگر امروز اسلامْ محدود به فقه شد، این حرف‌ها به میان می‌آید که جایگاه عرفان، درست نگاه نمی‌شود. ولی قصه‌ی تاریخِ آینده، تاریخی است که اسلامِ بدون ابعاد عرفانی‌اش، امکانِ ادامه ندارد و این را عالمانی متوجه شده‌اند که نسبت به زمانه‌ی خود آگاهیِ لازم را پیدا کرده بودند. مثل حضرت امام و آیت اللّه شاه‌آبادی و علامه‌ی طباطبایی‌ها. موفق باشید

25550
متن پرسش
با سلام: استاد؛ شهید مطهری، در کتاب کلیات علوم اسلامی، می نویسند فلسفه کانت با آنچه نزد قدما بعنوان فلسفه خوانده می شود تنها اشتراک لفظ دارد و فلسفه او، بیشتر روی فکر شناسی و منطق تمرکز دارد تا جهان شناسی. در مبحثی از حضرتعالی هم دیدم که فرمودید با نومن و فنومن کانت، فلسفه غرب بیشتر رویکرد انتزاعی بخود گرفت. اساساً ایراد ریشه ای تفکر کانت چه بود و چرا رویکرد انتزاعی در فلسفه غرب را رشد داد؟ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بد نیست به جزوات «فلسفه‌ی غرب» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. و یا به نکته‌ای که در مورد فلسفه‌ی کانت در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. موفق باشید

25465
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در تفسیر سوره حمد از حضرت امام داریم که می فرمایند، صراط مستقیم یک سرش در طبیعت و سر دیگرش در عالم لاهوت و الوهیت است؛ از علق تا افلاک و عالم قدس مسیر و سیر والا هست. در عین حال در مباحث شما در کتاب «عالم انسان دینی» مطالعه کردم که انسان موحد، عالَم دار است و نظر به مبادی وحدت دارد لذا واقعی ترین عالم است. چگونه میشه در عالم دینی انسان موحد وارد شد و به تعبیری عالَم دار شد و به تعبیر امام از علق تا افلاک و عالم قدس جلو رفت؟ آیا این مورد در راستای دو آیه شریفه «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم الی سبلنا» و «اهدنا الصراط المستقیم» هم هست که اشاره به عالم انسان موحد دارد که در همین راستا سبل را می پیماید تا در عالم بزرگ و همان صراط مستقیم وارد شود؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان خود را به وسعتی که حضرت امام مطرح می‌کنند، احساس کند؛ عملاً انسانی عالَم‌دار می‌شود. موفق باشید

25457
متن پرسش
با سلام خدمت شما: در کتاب امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه آورده اید: انسان بیش از آنکه از «وجود» سخن گوید باید بگذارد از طرف وجود مورد خطاب قرار گیرد یعنی باید بگذارد انقلاب اسلامی با او سخن بگوید تا خداوند از این طریق با ما در این روزگار حرف داشته باشد و این است مواجهه فعالی که باید با خدا داشته باشیم وگرنه در سیاهچال روزمرگی به فردیت خود مشغول می شویم و دیگر به عنوان انسانی ممتد در هیچ عالمی حضور نداریم زیرا با وجودی ترین پدیده ی تاریخ امروزمان ارتباط برقرار نکرده ایم آیا این توصیه رهایی از نیست انگاری نیست آن نیست انگاری که برای جان بشر امروز شده؟ عمدتا در فعالیتهایمان مثل جلسه هفتگی تفسیر با دوستان و بیان نوشته های پیاده شده از فایل صوتی یا جلسات مباحثه کتاب گاها این احساس به سراغمان می آید که همان سخن گفتن از وجود است استاد عزیزم مواجهه فعال با خدا داشتن گمشده مان شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آفرین! حرف همان است که گفتید. موفق باشید

25447
متن پرسش
با سلام: با توجه به مضرات پدیده چشم و هم چشمی در میان خانواده ها، چه راهکاری برای در امان ماندن از آن پیشنهاد می کنید؟ آیا سوره خاص یا آیات، روایات یا کتاب خاصی را برای مطالعه پیشنهاد می کند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بتوانیم خود را برتر از این مقایسه‌ها بیابیم. پیشنهاد بنده مطالعه‌ی کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام (ره)است. موفق باشید

25444
متن پرسش
سلام: در جواب دل‌نوشته‌ی قبلی (۲۴۹۵۶) فرمودید که نمی‌دانم قضیه چیست که چه بگویم؟ و خود را معرفی نکرده انتظار گوش سپردن دارید؟ اما منتظر نماندید که معرفی کنم، و قضیه را توضیح بدهم؛ و ادامه دادید و از عشق و نگاه جناب عمان سامانی به کربلاییان فرمودید ... البته قصد اعتراض ندارم کما اینکه توان معرفی و شرح داستان را نداشته، ندارم و نخواهم داشت و چه بهتر که ادامه دادید و منتظر نماندید که گوش بسپارید. نمی خواهم مزاحمتان شوم که وقتتان شریف است و ارزشمندتر از آنکه پای حرف‌های بی‌سروته الف بچه‌ای بنشینید که روزگار تنها نق‌زدن را یادش داده و جز گریه‌های شب‌هایش و همین قلم پراکنده بی‌سروته‌ش چیز مهم دیگری در بساط ندارد و هر آنچه از دنیا و آخرت را که می‌باید فراهم می‌کرده بر باد فنا داده و اکنون در آستانه ۲۵ سالگی‌ تنها آرزوی هر شبش این است که اگر امشب بخوابد و فردا بیدار نشود حداقل کمکی‌است که به قافله‌ی جریان حق در تاریخ بشریت کرده چرا اینکه دیگر غرزدن‌هایش عده‌ای را ناامید نخواهد کرد. جناب استاد من کجا و عشق و جذبه‌های معنویش کجا؟ این حرف‌ها گنده‌تر از دهان و وجود من است، غرض این بود که بگویم چند روز پیش دوستی به اصرار مطلبی در باب سیر تعالی و پیشرفت عرفان از من خواست و منِ بی بضاعت بلاهت به خرج داده و قلم بر کاغذ برده و طاماتی بیان کردم؛ الان آن را خدمتتان می‌فرستم و می خواهم بگویم این همه‌ی آنچه است که احتمالا پای درس‌های شما فرا گرفته‌ام؛ اما فقط فراگرفته‌ام و آنچه جانم را به لب رسانده این است که شدنی نیست و نمی شود و نخواهد شد. شاید بتوان برای هر نقص و مرضی دارویی و درمانی پیدا کرد اما اگر دل بمیرد دیگر هیچ‌اش نمی‌توان کرد و روزمرگی تا روزمردگی تا دلمردگی نهایتا انسان را متلاشی می‌کند و من اکنون بر آستانه متلاشی شدن ایستاده‌ام : و این همان متن است: بعید می‌دانم وقتی که صاحبِ‌ کتاب ارزشمند منازل‌السائرین  _ خواجه عبدالله انصاری _ در گوشه‌ی خانقاه خود و در حال و احوال معنوی‌عرفانی با خدای خود مناجات می‌کرد که : «گل‌های بهشت در پای عارفان خار است / جوینده تو را با بهشت چه کار است»، می‌توانست تصور کند روزگاری بر آدمی بگذرد که بجای پیدا کردن چنین عارفانی در گوشه و کنار خانقاه‌ها و آن هم با ترس و لرز، بتوان آن‌ها را در روز روشن فوج فوج مشاهده کرد که رقص سماع‌شان هوش از سر هر بیننده آگاه و هوشیاری که فطرتش از بین نرفته باشد ببرد و عالم و آدم را انگشت به دهان بگذارد. و این‌ها همه از برکات استاد و پیری به نام روح الله است که با دم مسیحایی‌اش روحِ زندگی را در کالبد سرد و سنگی تک تک اعضای جامعه دمید. شگفت‌انگیز بوده و هست و با هیچ قاعده‌ی عرفانی و فلسفی جور در نمی‌آید که از بچه خردسال تا پیرمرد دوران دیده از گوشه‌ی روستا‌یی دورافتاده آن هم فقط عکس و صدای خمینی را شنیده باشند خودشان را با سر به جبهه‌ها برسانند و چنان حالاتی را تجربه کنند که جانشین خلف پیر جماران تصریح کند که آنان حالاتی را تجربه کردند و حرف‌هایی می زدنند که امثال میرزا حسینقلی همدانی‌ها بعد از یک عمر ریاضت و تلاش آن هم در اواخر عمر می‌گفتند. خمینی با دل‌ها چه می‌کرد که راه صد ساله را یک‌شبه طی می‌کردند و دهان تحیر بزرگان‌ را چنان باز می‌گذاشت که حضرت جوادی آملی وقتی شب‌های علمیات را می‌بیند اعتراف می‌کند که آنچه ما سال‌ها می‌گفتیم این رزمندگان به عینه می‌بینند و چه آشناست این سخن وقتی یاد دیدار ابوسعیدابوالخیر و بوعلی سینا را زنده می‌کند. آری بسیجی‌های خمینی و خامنه‌ای _همان‌ها که بعدها مزارشان دارالشفای عارفان و عاشقان خواهد شد _ هم رقص سماع دارند اما در خون خودشان و آن هم همراه با صدای ساز گلوله و تفنگ و توپ و خمپاره و این دست ابزارها. نگارنده دستش خالی است که بتواند بیشتر از این بنویسد و همین طامات و پراکنده‌گویی‌هایش هم هیچ سند و مدرکی را به جز آنچه دلش حس می‌کند ندارد. اما شاید دل اشتباه کند ولی هیچ وقت دروغ نگفته و نخواهد گفت و به یاد می‌آورم آن روزی را که در تخت فولاد اصفهان هنگام ورود به قبر جناب بابا رکن الدین دوست بسیار عزیزی که کلماتش همچون شلاق همیشه من را از غفلت بیرون آورده تذکر و شاید درددلی کرد که من با شهدا بیشتر انس می گیرم تا عرفا و به‌ نظرم امروز سر و کار ما با این شهداست. بیشتر از این عرضی نیست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چنین ادعایی دارم: «بودنی» که با راهِ حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به بشریت برمی‌گردد، همان گمشده‌ی عرفا است که به تعیّن آمده و آرزوی مولوی را به ظهور آورده. آن‌جا که می‌گوید:

  رقص  اندر  خون  خود   مردان   کنند ** رقص و  جولان  بر  سر  میدان  کنند

  چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند

موفق باشید

نمایش چاپی