بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حضرت امام خمینی(ره)

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34476
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض شرمساری در ارتباط با مطالبی که در مورد جناب دکتر داوری اردکانی در کتاب «انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان» مطرح شد، چند مطلب را خدمت تان عنوان می کنم امیدوارم تذکرات لازم را مرحمت فرمایید: اولاً: این اشارات جنابعالی بود که ما متوجه اندیشه های بسیار بلند جناب دکتر داوری شدیم و توانستیم با این پدیدار به نحو خوبی ارتباط برقرار کنیم. و از این جهت از شما خاضعانه سپاسگزارم. بنده شخصاً نه تنها از ارادتم به انقلاب چیزی کم نشد بلکه چندین برابر شد. و لذتی که از کتاب «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم» دکتر داوری یا آن مقاله ی ایشان در مورد امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» بردم وصف ناشدنی است. ثانیاً: آنچه که بنده با نظر به اندیشه‌ها و جایگاه جناب دکتر داوری متوجه شدم، این هست که ایشان در مواجهه با غرب و مدرنیته رسالتی را برای خودشان تعریف کرده اند تا هر چه بیشتر و بهتر ذات غرب و جهان مدرن و در نتیجه‌ درد و بلای «توسعه نیافتگی» و «بی تاریخی» که ما را دربرگرفته است را برای ما شفاف و روشن کنند تا ما عمیقاً و دقیقاً به یک خودآگاهی تاریخی نائل شویم. تا اینجا به نظرم ایشان سرآمد روزگار خودشان هستند و نظیر ندارند. کما اینکه «امام و رهبری» در مواجهه با چهره ی استکباری جهان مدرن و نظر به سنن الهی نظیر ندارند. و «حاج قاسم» هم به عنوان بازوی امام و رهبری در مواجهه با خنثی کردن نقشه های استکبار در منطقه نظیر ندارد. لذا با در نظر گرفتن این نکات ما متوجه می شویم که خدای متعال برای مواجهه با غربی که چهره ها و اضلاع گوناگونی دارد، شخصیت های تاریخیِ مختلفی را پروریده و وارد میدان کرده که هر کدام گوشه ای از کار را گرفته و با همدیگر «پازل» جبهه ی نورانی و تاریخی انقلاب اسلامی را تشکیل داده اند. از نظر این حقیر دلیری و روح حماسی و انقلابیِ عجیبی در اندیشه و شخصیت جناب دکتر داوری در مواجهه با تفکر فلسفی غرب پنهان است. کافی است به حکم «تعرف الاشیاء باضدادها» ببینیم چه شخصیت ها و جریاناتی به خون ایشان تشنه هستند! حال که جناب دکتر داوری ما را به خوبی بیدار می کنند و متذکر دردها و مسائل و مشکلات تاریخی مان می کنند، اینجاست که باید عمیقاً متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باشیم به عنوان راه خروج از باتلاق توسعه نیافتگی و حبل اللهی که از افق آینده و پس فردای تاریخ به سوی خرابه ی امروز ما تابیده تا ما راه نجات را ماوراء دوگانه های «توسعه یافته و توسعه نیافته»، «سوژه و ابژه»، «تضاد سنت و مدرنیته»، پیدا کنیم و از درد و بلای بی تاریخی و نومیدی نجات پیدا کنیم و در حلقه و قوس و خط توحیدی که بین گذشته و آینده و بین حضرت آدم تا حضرت مهدی علیهما السلام وجود دارد، قرار بگیریم. ان شاءالله طبیبِ عشق مسیحا دَم است و مُشفِق، لیک/ چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکند؟ یا به قول دکتر داوری: «اگر درد را احساس کردیم درمان هم میسر می شود» حرف زیاد است. جهت جلوگیری از اطاله کلام، به همین اندازه اکتفا می کنم. عذرخواهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بسیار خوب متوجه جایگاه استاد عزیز جناب آقای دکتر رضا داوری اردکانی شده‌اید. حقیقتاً ایشان با نظر به تجربه‌ای که بنده نسبت به ایشان داشته و دارم، شخصیتی می‌باشند رازگونه و فوق‌العاده عمیق، و اگر بخواهیم در این زمانه و در این تاریخ، سالکی را مدّ نظر آوریم که در عین جهانی‌بودن نسبت به درک انسان نسبتی اساسی با حقیقت داشته باشد و دغدغه هدایت بشرِ امروز در او فعّال و سرزنده باشد؛ بنده آقای دکتر رضا داوری را می‌دانم. اگر گفته شده است: «گویا ولیّ شناسان رفتند از این ولایت»، به جهت آن است که ما هنوز در سلوک فردی به دنبال سالکان هستیم. در حالی‌که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» در جای خود با آن نحوه سیاستمداری و دکتر رضا داوری با آن نحوه اندیشه‌ورزی، سالکان این روزگارند. به نسبت دکتر داوری با آوینی و سخنانی که ایشان بعد از شهادت آن شهید بزرگوار فرمودند، نظر کنید تا معنای حضور تاریخی دکتر داوری را بیابید. موفق باشید       

34414
متن پرسش

سلام علیکم: چندی ست که با گروه های منتقد برپایی حکومت قبل ظهور ارتباط گرفتم. افرادی که مطلع هستند و خلاق در قبولاندن حرف ها. خیلی ترس دارم. ترس از انحراف. نظر تان در رابطه با این گروه ها که ادله شان را با روایات نهی از برپایی حکومت قبل ظهور ارائه می‌کنند چیست؟ آیا این ادله روایی اصالتا صحیح و قابل اعتناست و یا اگر قابل اعتنا هست آیا برداشتی غیر از برداشت این افراد دارد؟ منبع و کتابی در رابطه با صحت برپایی حکومت قبل ظهور معرفی بفرمایید. یاعلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شرایط تاریخی آن روایات توجه کرد که عده‌ای خود را دائماً به عنوان مهدی امّت معرفی می‌کردند، از محمد نفس زکیه بگیر که پدرش او را مهدی امت معرفی می‌کرد؛ تا مهدی عباسی از سلسله عباسیان. بنابراین روایاتی که آقایان مدّ نظر دارند متذکر این امر است که قبل از ظهور حضرت نباید کسی به عنوان مهدی ادعایی داشته باشد، نه آن‌که حکومتی جهت امر به معروف و نهی از منکر و جاری‌شدن دستورات الهی تشکیل نشود. حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب «ولایت فقیه» متذکر این نکات شده‌اند. در ضمن کتاب  «تحلیل تاریخی نشانه های ظهور» از استاد مصطفی صادقی نکات خوبی در این مورد دارد. موفق باشید

34409
متن پرسش

سلام استاد گرامی. روح الله عجمیان متولد ۲۲ بهمن هم بوده!! چقدر همه چیز جوره در مورد شخصیت این شهید! اسم، چهره، انگار یه خمینی دیگری رو شد ولی پرده نشین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد. واقعاً آن شهید بزرگوار عزمی از جنس عزم حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در او بود. برای این‌که کاری بکند، کارستان. و واقعاً خداوند از طریق آن شهید بزرگوار رسواییِ بی‌نهایتی را بر پیشانی دشمنان انقلاب نصب کرد. مسلّماً یکی از آرزوهای آن شهید بزرگوار بود تا معلوم کند کسانی که مقابل کلیّت انقلاب اسلامی قرار دارند، تا کجاها از نظر انسانیت در سقوط هستند و راز سجده او در آمبولانس، همانند شکر حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» بود در قتلگاه. از آن جهت که حضرت متوجه شدند آنچه باید از طریق ایشان انجام می‌شد و آن رسواییِ جریان اُموی بود؛ به خوبی انجام شد. موفق باشید  

34382
متن پرسش

با سلام: استاد یه جایی شنیدم یکی از همسران شهدا میگفتن وقتهایی میشد شهید را هر جا توخانه می‌گشتیم نبودن، بعد یه دفعه ظاهرمیشدن، آیا این واقعیت داره؟ یعنی فردد ارای این توانایی که خود راغیب کنه؟ گمانم شهید نواب صفوی بود راجعشون این را شنیدم، واگر اینطوره این چطورامکان داره برای فرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چنین خبرهایی گفته شده. ظاهراً این بزرگان حضور خود را در جایی که مایل باشند، حاضر گردند، با بدن خود سیر می‌دهند. موفق باشید

34370
متن پرسش

با سلام استاد عزیز: در رواياتى در منابع شيعه و اهل سنت كه از لحاظ سندى صحيح است از اتخاذ قبور به عنوان مسجد نهى شده است. مثلا در كتاب صحيح بخارى، حديث ۱۳۰۱ چنين آمده است: عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي لَمْ يَقُمْ مِنْهُ لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ لَوْلَا ذَلِكَ أُبْرِزَ قَبْرُهُ غَيْرَ أَنَّهُ خَشِيَ أَوْ خُشِيَ أَنَّ يُتَّخَذَ مَسْجِدًا ترجمه: عايشه روايت مى‌كند كه پيامبر (ص) در مريضى‌اش كه در آن از دنيا رفت گفت: خدا يهود و نصارى را لعنت كرد چون قبور انبياء خود را به عنوان مسجد اتخاذ كردند. سپس عايشه گفت اگر چنين نبود قبر پيامبر آشكار بود ولى از آنكه قبر او به عنوان مسجد اتخاذ شود ترسيده شد. و اما در كتب شيعه در كتاب الكافي ج : 3 ص : ۲۲۸ آمده است: عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ وَ بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ فِيهَا فَقَالَ أَمَّا زِيَارَةُ الْقُبُورِ فَلَا بَأْسَ بِهَا وَ لَا تُبْنَى عِنْدَهَا الْمَسَاجِدُ ترجمه: سماعه مى‌گويد از امام صادق (ع) راجع به زيارت قبور و ساختن مسجد در قبرستان پرسيدم. ايشان فرمودند: اما زيارت قبور اشكالى ندارد ولى نزد قبرها مسجد نسازيد. اين حديث از لحاظ سندى موثق است. در نرم افزار درايه النور اين حديث موثق ذكر شده و آقاى مجلسى در مرآه العقول نیز سند اين حديث را موثق دانسته است. همچنين در كتاب وسائل‏الشيعة ج : ۵ ص : ۱۶۲ از امام باقر (ع) نقل شده است كه : فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً فَإِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ ترجمه: پيامبر (ص) فرمود قبر مرا قبله و مسجد نگيريد چرا كه خدا کسانی را كه قبور انبياء خود را مسجد گرفتند لعنت كرد. سند اين حديث در نرم افزار درايه النور صحيح دانسته شده است. حديث در اين باب زياد است و به هر حال اين احاديث نيز مويدى است بر اينكه نظر گروه دوم در زمان اصحاب كهف صحيح نبوده است. قرينه پنجم : اتخاذ قبور به عنوان مساجد با توجه به اينكه در ظاهر شبهۀ شرك دارد كار پسندیده‌ای نيست. قرينه ششم: علماى شيعه در رساله‌هاى خود آورده‌اند كه نماز خواندن در قبرستان و جايى كه قبر باشد مكروه است. در رسالۀ مراجع تقليد آمده است : نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: ... مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر، در قبرستان. (توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)؛ ج‏۱، ص: ۵۰۱) با توجه به اين حكم مى‌فهميم نظر آن گروه دوم در زمان اصحاب كهف چندان صحيح نبوده است و کسانی كه از آيه ۲۱ سوره كهف مى‌خواهند برخى كارهاى امروزه را توجيه كنند به نظر، دقت لازم را در تحقيقات خود نكرده‌اند. علاوه بر این در هیچ کجای قرآن توصیۀ صریحی برای ساختن قبور يا چيزي بر روي قبور نداریم. آیا خدا نمی‌توانست به پیامبرش توصیه کند که بر سر قبر ابراهیم برو و آن را بساز؟ با این تفاصیل ساختن گنبد و بارگاه برای مرحوم خمینی چه ضرورتی داشته است؟ ممنونم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید واقعاً در قبرستان‌ها به آن معنا که مسجد شوند، نباید نماز خواند ولی آیا جریان اصحاب کهف به عنوان نمادی از یک معجزه بزرگ را می‌توان به عنوان قبر و قبرستان قلمداد کرد؟ در مورد حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و مزار شریف ایشان، بحث بر سر نمادی است که امکان رجوع و زیارت اولیای الهی را فراهم باید کرد، ولی این نوع برخوردی که فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم، به نظر می‌آید تشریفاتش آن را از نمادبودن خارج کرده است. موفق باشید

34334
متن پرسش

به نام خداوند جان داده‌های راه حقیقت. قصه حقیقت به سراپرده سرزمین ناآشنایی رفته است، در عالم سخن‌های بسیار از پی هم ادعای درستی و توانای شدن سر می‌دهند و انسان به گمان خویش بر فراز خوشبختی زیست می‌کند. اما هرگاه که از سرزمین درون خویش می‌گذرد و منظره‌های پرجاذبه بیرون مهر سکوت بر لب می‌گیرند، قصه آرام آرام ضرب آهنگ دیگری به خود می‌گیرد و ندای درد و رنج سر می‌دهد و انسان را به عمق قدمگاه‌های تاریخ خود می‌برد. این تشنه خسته راه پر پیچ و خم تاریخ، پس از تلاش‌های بزرگ و طاقت فرسا برای سیراب معناشدن، خود را همچون صحرای خالی از هر منظره‌ی یگانه با حقیقت (حتی انسانیت) یا همچون قایق شکسته‌ی سپرده به موج‌های بی‌بنیاد دریای ناآرام زمانه می‌یابد. دل از همه نواهای موسیقی آرامش بخش نوازندگان حیات (حتی شکل مرسوم ادیان و مذاهب) برکنده و خود را آواره‌تر و نا آرام‌تر از همیشه‌ی تاریخ تکیه داده بر توقف‌گاه تاریخ امروزین خود می‌یابد. دوره‌های مختلف حیات انسان را با منظره‌های رنگارنگ و متفاوتش در تابلوی جان خود به تماشا می‌نشیند. گاه می‌خندد، گاه می‌گرید، گاه می‌بالد، گاه می‌نالد و گاه هم حیران، فارغ از توان انجام واکنشی خاص، تنها نفس کم رمق سردی را از عمق وجود خود به سرزمین ملک جسم می‌رساند. در این حال انسان همه کس و همه چیز را رنگ باخته و ناتوان از یاری خویش می‌یابد و نامطمئن زمزمه مرگ خواهی سر می‌دهد. اما چه سان!؟ او که منظره مرگ را همچون پرنده‌ای آنسان ترسا بر آسمان صحرای(دریا) وجود خود ناآشنا و خوف انگیز می‌نگرد. انسان به تاریخ خود کی و کجا این چنین خود را آواره و تهی از یگانگی با حقیقت دیده و قصه‌های سرگردانی سروده است. ناگاه در این توقف‌گاه سرد زمانه بی‌فکری، پیری خرابات نشین دگربار در میکده هستی به روی تاریخ بشریت گشود و صحرای وجود تاریخ را ندای حقیقت فرا گرفت و پرنده‌ی حیات بر آسمان زمین جان عالم و آدم پر پرواز گشوده و آواز خوان، ترانه‌های معنویت و تفکر می‌سراید. انسان حیرت زده با خود حدیث نفس می‌کند که مگر منظره‌های زیبای حیات در این تاریخ نخشکیده‌اند!؟ راه ها که همه سرابند... پس این نغمه جان سوز هستی از کجای تاریخ می‌آید!؟ نفس حیات بخش از که گرفته است!؟ زخم های نهفته ی تاریخ جان انسان را از که شنیده و کجا دیده که این چنین از موقف رنج، عاشقانه می سراید. ای پرنده بنیاد برافکن آرام جان بخش؛ جان ها به تکاپو وا داشته ای!!! از کدامین سرزمین پر پرواز به این تاریخ گشوده ای؟ سرزمین تاریخ ما را که ابر افق نیستی (نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) تیره و تار کرده است. از کدام خورشید روشنایی خبر آورده ای که این چنین گرم نور، انسان را به آغوش کشیده ای و به او و خصلت هایش حیات متعالی تازه ای بخشیدی و انسان حقیقتا رسید و شد. ترانه های تو قصه تاریخ انسان را معنای دگری بخشید و انسان تو در مسیر تاریخ عالم از اول بر قله‌ها بوده یعنی «آدم» بوده است. عجبا که حوّای قصه تاریخ تو، عاشق آدم بوده است و آدم قصه تاریخ ما دلبسته ی هوا، انسان های تاریخ در قصه تو دیگر غریب نیستند هرکدام گامی‌اند به سوی ظهور و سرایش نهایت زیباترین نغمه های وجود در جان عالم و آدم. گویی هستی و امانت دار راز آن (انسان) در میعادگاه زمان (تاریخ) به میقات هم رسیده و در آغوش هم آرام جان یافته اند. هستی با ترانه های ایثار وجود، هر انسانی را که می‌خواهد انسان اصیل تاریخ خود (نه متوقف در منازل و مناسک و نه ابر قهرمان های سینمای مدرن) باشد به این میقات جان، فرا می خواند. آسیه ها و مریم ها، سلمان ها و مقداد ها، رستم ها و آرش ها، امیر کبیر ها و دلواری ها، نوری ها و مدرس ها و هر انسان آزاده ی رنج دیده و جان داده در راه حقیقتی، رنگ تحقق به خود دیده اند. اما تو ای پرنده حیات؛ در میعادگاه شهادت سلیمانی، ابومهدی و یاران آزاده شان در راه انسان و انسانیت، چه سروده‌ای می‌نوازی که این چنین بر جان هستی شراره های عطش اشتیاق می بارد و عالم و آدم گریه شوق وصال سر داده اند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد                  عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 ای آوای برآمده از جان های زخم خورده از تاریخ فراق حقیقت، ای آرام جان ده سامان برانداز، جان ها همه زمزمه تو بر لب دارند، چشم ها همه باران تو می بارند و انسان ها همه (مسلمان، مسیحی، یهودی، مرد و زن، کودک، پیر و جوان، و هر آزاده ای) دست دل در دست هم در آغوش مهر تو آرام جان گرفته اند. لب از قصه رازآلود سکوت هستی برگیر و با ما سخن راز بگو... از خورشید آسمان هستی (خدای بی نظیرت) از ماه گمشده آسمان شب این تاریخ (انسان کامل اصیل غایب از نور حجاب دیده های ما) از کشتی روان در دریای مواج زمانه؛ حرم امن الهی انسان در این تاریخ (جمهوری اسلامی ایران) از ناخدای خداداده‌اش؛ همو که همه چیز را در نسبت با او یافتی و غزل غیب نطق کردی که: «والله والله والله، یکی از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی با این حکیمی است که امروز سکان این کشتی (انقلاب) را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید که این مهمترین محور محاسبه است.» از ملت ساکن این کشتی (مردم خداجوی غیرت مند اصیل ایران) همانها که در گوشه گوشه کشتی نجات این تاریخ، بر بلندای موج های طوفان حوادث تاریخ مدرن، ترانه جان برکفی و پرواز دادن جان تا آسمان معشوق ازلی را سر داده و زیباترین ها و نهفته های ظرفیت هستی را در ظرف وجود خود به نمایش گذارده و خواهند گذاشت. مادران و زنان این ملت، جان مایه های اصیل فرهنگ ایران و اسلام را با شیر برآمده از شیرازه جان، به کام فرزاندان خود نوشانده و می نوشانند. فرزندان آنها از کودکی قصیده جاماندگی و اشتیاق و ترانه ی حماسی حیا و غیرت سروده و در ادوار عمر خویش چشم انتظار میعادگاه منزل مقصود، در دل طوفان حوادث تاریخ شجاعانه به پیش می تازند. همه در هوای تو به جان دریافته اند که در یگانگی با هستی جاری در این کشتی نجات، ملت و ناخدای عاصف گون آن، روزگار حیات سپری کنند و در قرار آنها قرار یابند و در بیقراری آنها، بی قراری... موسیقی دلنواز سراییده های مهر تو جان های بسیاری را به کشتی امن الهی انسان دعوت داده است از سراسر جهان: ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... از بزرگ زرتشتیان کرمان، مردم مظلوم و محروم سیستان، مردم سیل زده خوزستان، آن دختر مسیحی لبنانی که هر صبح با عکس روی تو دفتر قصه ی روز خود می گشاید یا آن فرمانده داعشی که بعد از درماندگی در جاده بیمارستان، تو را ضامن سلامتی جسم و جان خود و همسر باردارش یافت و بعدها با چند هزار نفر بر دروازه قصیده های عاشقانه مقاومت تاریخ، زانوی ادب تسلیم بر خاک نهاد گرفته تا آهوان چشم انتظار گرفتار در برف و هزاران هزار نمونه دیگر... به گمان انسان اصیل امروز، پرنده هستی دیگر با نظر به سنت های اصیل تاریخ جان انسان، اقیانوس وار در تاریخ امروزین زیست می کند و رودها و دریاهای تفکر و فرهنگ های مختلف (از جمله خرد تکنیک) را در بر گرفته و گل و لای آن را نشانده و از آن خود می کند تا نه اسیر تجدد بشود و نه گرفتار در تحجر آنانکه سوار بر کشتی نجات این تاریخ نشده اند چگونه در عین تلاش های سخت، یارای جان سالم به در بردن از موج های بنیاد برانداز تحجر و تجدد این زمانه را خواهند شد و خود را جان در نهاده در طوفان نیهیلیسم زمانه نخواهند یافت!؟ هم چنان که نسل ها از انسان قربانی شده و خواهند شد. و اما آنانکه سوار بر کشتی نجات تاریخند؛ اگر در منظره های افق گشوده هستی در برابر این حرکت، خود را حاضر نیافته و با نظر جان انداختن با آن یگانه نشوند، با هر موجی از دریای طوفانی تاریخ مدرن، لرزه ها بر تارک جانشان می افتد و شاید که سرانجام خود را افتاده به دریا و جان به در نهاده بیابند. آواز حرکت این کشتی، نه غریب، که جان آشنای هر انسان آزاده ی زنده دلی است و در طریق حقیقت، حماسه وار دریای تاریخ را در می نوردد و به پیش می‌تازد. هر راه، برنامه، تصمیم و اقدام خارج از جهت حقیقی حرکت این کشتی، به فروبستن شرایط ظهور حقیقت حیات این حرکت منتهی شده و ما را به بحران ها و آثار مخرب تحجر(ایستایی و توقف) و تجدد (دوگانگی توسعه و عدم توسعه؛ نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) دچار کرده و خواهد کرد. سخن عشق نه آنست که در قلم و مصحف به یکباره در آید یا که زمانی به سر آید و السلام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌بینم در این سخنان؟! آیا این کلمات همان آینه‌هایی نیستند که به ما مژده داده‌اند «حقیقت» و «وجود» در زبان به ظهور می‌آید و موجب می‌گردد تا انسان در چنین کلماتی که سروشی از روح‌الامین است، مأوا گزیند؟!

تنها می‌توانم در مواجهه آنچه گفتید عرض کنم دوباره و باز دوباره باید این نوشته را که نمی‌دانم از چه کسی است که این اندازه به او نزدیکم؛ خواند. آری! قصه سکراتی است بس سهمگین برای عبور از جهانی و حضور در جهانی دیگر. باور کنید در خواندن آن کلمات، قصه آنچه بر نسل ما نیز گذشت را، می‌خواندم.

شنیده بودم که هایدگر معتقد است برای عبور از خشونت کمّیت‌گرا و انجمادِ مدرنیته تکنیک‌زده باید زبانِ شاعرانه‌ای به میان آید و جناب دکتر سید احمد فردید تا این‌جاها را خبر داد که آنچه هایدگر به دنبال آن بود همین انقلاب اسلامی است با خدایِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». و حال، معلوم شد، آری! معلوم شد که در دل همین انقلاب اسلامی زبانی در حال گشوده‌شدن است که گزارشی است از «وجود» و «هستی انسان».

در بیابان سرد دیروز که به گفته شما همه کس و همه چیز رنگ ‌باخته بود؛ از سروده‌شدن ترانه‌ای گفتی که پیر خرابات‌نشینِ این زمانه یعنی حضرت روح الله به سرودن آغاز کرد و این بود که این «ما»، «ما» شدیم و ما حاج قاسم و حاج قاسم، همه ما. و این آغاز عبور از آوارگیِ دوران‌مان بود. آغاز برای آنانی که آن آوراه‌گی و پوچی را چشیدند، وگرنه چگونه می‌یافتند سرود حضرت روح الله دوای دردِ آنان است؟ مگر لسان‌الغیب ما نسرود:

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

آری برادر! آنانی که تیغ پوچیِ جهان معناگریزِ مدرنیته بر استخوان‌شان ننشسته، کجا می‌توانند معنی انسانی را درک کنند که بنا است نه‌تنها در آسمان ملکوت، حقیقت خود را جستجو کنند – که این قصه عارفان دیروز بود- بلکه بنا بر آن است که با عقل تکنیکی آزاد از گِشتل، حقیقتِ گشوده و گسترده انسانی خود را در زمین جستجو نمایند تا دو سر هر دو حلقه هستی را به هم پیوند زنند و همچون آخرین پیامبر به تعبیر جناب آیت الحقّ محمد بلخی در مثنوی:

آن یکی نقشش نشسته در جهان           وان دگر نقشش چو مه در آسمان

این‌جاست که زبانِ او و کلماتش به عنوان آخرین پیامبر، کلمات خداوند می‌شود و آخرین انسان که باید گفت دیگر فراانسان است، در کلماتش متولد می‌گردد. پس باز باید منتظر ماند، منتظر کلمات و الفاظی که اگر ظاهرشان حرف است و صوت، آینه‌هایی هستند گشوده‌تر از آسمان. با توجه به همه این سخنان، باز نوشته شما را خواهم خواند. موفق باشید         

34332
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه. استاد عزیز متنی را برایتان ارسال کردم که امسال این حقیر کمترین راهی برای در میان‌گذاشتن آن، جز با شما نیافتم. یعنی جایی هم نبود که این یادداشت ناچیز از شخص ناچیزی را بازگو کنم. امیدوارم که این وجیزه‌ این حقیر باعث تضییع وقت آن عزیز نباشد و اگر هست از خواندنش صرف نظر کنید تا زحمتی از ما بر شما نباشد. (وفقک الله بسبحات ایامه).

 بسم الله الرّحمن الرّحیم: حاج قاسم ها و امتداد معنابخشی به تاریخِ فردای انقلاب اسلامی سخن از تقوا و سخن از حضور در عالم دینی سخنی است بس رفیع و بزرگ و شامخ که انسان در این تاریخ آن را در جبهه‌های جنگ به خوبی چشیدند، ما در آن برهه دشمن کم نداشتیم، مشکل کم نداشتیم. زیر ساخت نداشتیم، صنعت و قدرت و تکنیک را در اندازه مقابله با دشمن آن روز نداشتیم اما یک چیز بود که ما را در همان داشته‌های اندک، قدرتمند می‌کرد، آزادی می‌بخشید و احساس تعالی در ما موج می زد و آن، ساحتی از معنا و افق ایمانی‌مان بود که در صحنه زندگی‌مان حاضر و مشهود و ملموس بود. آوینی که رضوان خدا بر او باد رشحه‌هایی و لُمعه‌هایی از آن حضور را برای‌مان به تصویر کشید، اما چه کنیم که نسلِ بعد از جنگ، زبانِ فهمی که آوینی از حضور تاریخی‌مان فهمیده بود را نداشتند تا ما را با همان حضور به ادامه حیات قدسی در تسخیر عالم تکنیک و غرب مدرن، خود را ادامه دهیم و معنا را اصالت ببخشیم و خطر نهیلیسم را در زیر پوست آتشی که به زودی خاکستر می‌شود که همان تمدن رو به افول غرب می‌باشد، نسپاریم! اما چه می‌شود گفت که این فهمِ آوینی در اندیشه افق توحیدی و آرمانی امام بود که او را به این اندازه از حضور در تاریخ آخرالزمانی حاضر کرده بود و نه آوینی.

 شهیدان بسیار که آنان را اثرگذار و حاضر و زنده در ادامه حیات انقلاب اسلامی می‌بینید، فقط دلیل عمده‌اش آن است که در افق معنایی انقلاب اسلامی و تاریخ فردای انسان معنوی گام برداشتند و فهمیدند راه انسانِ فردا، از امروزِ انقلاب اسلامی می‌گذرد و بنابراین خود را در آن حاضر کردند، و نه حاضر، بلکه علاوه بر حضور، دستگیر انسان‌هایی شدند که می‌خواهند از این دردِ به استخوان رسیده پوچی مدرن، پناهگاهی بجویند؛ و این دستِ اشارت شهداست که پناهگاه امن انسان را نشان می‌دهد، پناه در پناه انقلاب اسلامی با امید به فردای قدسی در تار و پود حیات زندگی انسان ابدی. شما حاج قاسم را اگر در این بُعد و ساحت از حضور نیابید، باید بگویم که فقط او را در حد شخصیتی قدسی برای عرض ارادتی بیش‌تر تکریم نکرده‌اید. اما حاضرشدن در حیات حاج قاسم از جنس دیگری است. حضوری است به ابعاد آن‌که خودتان در همان عالَمی که حاج قاسم حاضر شده است، حضور پیدا می‌کنید و این غیر از عرض اردات و تکریم است که البته این هم لازم است اما سخن بیش از این است. لازم است تا با هم در ساحت آزادیِ حضور انسان سخن بگوییم، سخنی از جسن آزادی در سایه استقلالی که شهدا انگشت اشاره‌شان را به آن سو گرفته‌اند و بعید می‌دانم که انسان مشتاق آن اشارت نباشد. اگر نشانه این اشتیاق را از من بپرسید شما را به آن تشییع پر شکوه آن سردار ارجاع می‌دهم، آنجا که برای چند روزی انقلاب اسلامی با عالَم گشوده معنایی خویش، برایمان به ظهور آمد تا وجه دیگری از آزادی و استقلال را به شهودِ همگانی انسانِ این عصر بکشاند، اگر چه این شهود همگانی رخ نشان داد، اما باز در خفا رفت؛ و این خاصیت انکشاف حقیقت است که از وجهی گشوده است و از وجهی در خفا، و اگر انسان می‌خواهد آن شهود را ادامه دهد چاره‌ای ندارد جز آن‌که در آن ساحت و آن عالم حاضر شود و اگر ما بعد از حاج قاسم در پیِ این نباشیم که آن افقِ معنایی را امتداد ببخشیم و «خود را» و «حیات تاریخ» و «سیاست خود» را در آن حاضر کنیم، این سالگرد ها بعد از چند سال چیزی جز تکریم نخواهد بود. اما سخن ما از آن حیاتی بود که با آمدن پیکرهای این شهدا، ما و جوانان و ملت را در برگرفت و نشان از ظرفیت‌هایی بس فراتر از عالم امروزینِ جهان‌های دیگر در خود داشت که این جز با امتداد معنایی آن و حضور در آن ساحت امکان پذیر نخواهد بود.

آری! می‌دانم که از افقی روشن به الفاظی مجمل اشاره می‌کنم و مگر جز این است که ساحتِ معنا را جز با اجمال و البته ظهور اشارات در قالب عبارت نتوان بیان کرد و برای حضور در آن عالم نیازمند توجه و نظر به آن اشارت است تا در آن حاضر شویم؟ شاید برخی گمان کنند حتما باید کاری کرد، یا فعالیتی یا چیزهایی از این دست! اما می‌گویم نه! کافی‌ست تا آن اشارت را تصدیق کنید و دل را به آن توجه دهید تا شما را در برگیرد، آنگاه از آن پس این حقیقت است که شما را در بر می گیرد و با شما سخن خواهد گفت.

باز اگر شاهدی بر این سخنان بخواهید، باید بگویم که حضور در افق یا ساحت یا عالم معنا از آن جنسی است که شهدا با تصدیق آنچه بر قلب امام می‌گذشت در جبهه‌ها یا در تاریخ انقلاب اسلامی حاضر شدند و این حضور، آنان را تاریخ‌ساز کرد و در برگرفت. و این‌چنین است که می‌بینی امروز، تاریخ را و بهتر بگویم انسان‌های این نسل را رهبری می‌کند آنچنان که در تشییع پیکرهای شهدای گمنام در لرستان دیدید، یا چرا فقط شهدا؟! مگر مردم هم اینگونه نبودند که امام را تصدیق کردند و امام را با قلب خود یافتند و اینچنین حکومت طاغوت را به زمین زدند و تاریخی از معنا، آن‌ها را در برگرفت؟! آنچنان که در آن سال‌ها مردم با سبک خاص توحیدی از همان جنسِ امام با یکدیگر زندگی می‌کردند، مثل پشتیبانی‌های جنگ، مثل همراهی‌ها، مثل جهاد سازندگی.

آری! وقتی از آن وجه غافل شدیم غلبه عالم مدرن، فضای خالی توجه‌مان را که آينده قدسی بود، فرا گرفت و ما با غفلت از غیبِ انقلاب، گرفتار پوچی عالم مدرن شدیم و حالا داریم از این خلأ، فریاد می‌زنیم اما نمی‌دانیم چه بر ما گذشته یا چه مان شده است؟؟؟!!! سخن این است که انقلاب باز هر بار با اشاراتی به ما رو می‌کند آن‌هم در روزگارانی که سخت از ظلمت‌ها رنج می‌بریم و ماییم و پوچی‌های فراوان و آرزوهای دست‌نیافتنی و آزادی‌هایی که در قعر اجبارهاست، اما ما آن را به اسم آزادی پذیرفته‌ایم.

سخن از این بود که باید حاضر شد تا افق معناییِ انقلاب اسلامی جای ما را در ادامه حیات قدسی و فردایی‌مان تعیین کند و امتداد ما، فردایی برای فردایِ حیات بشر باشد، کاری که شهدا کردند و ما نباید به راحتی از آن بگذریم. شهدا از حضوری که توحید محمّدی آن را به بشر هدیه کرد به راحتی نگذشتند و خود را در نسیم روح‌بخش و آزادی‌بخش آن حاضر کردند و معنا بخشیدند. این‌که ما نتوانستیم این وجه یا این عالم از عالم انقلاب اسلامی را پیشِ روی این جوان بگذاریم تا احساس عقب‌ماندگی از آرزوهایی که مدرنیته برایش ساخته است را، آرزوهای خود نداند و از رنجِ نرسیدن، احساس پوچی نکند و دست به تلاش‌های بیهوده نزند، یا در آخر خودکشی نکند؛ نشان از ضعف انقلاب اسلامی نبود، نشان از نبودِ زبانی است که این سخن را با او در میان بگذارد. ما برای امتداد ساحتِ معناییِ انقلاب در «رسانه» و در «سیاست» و در «فرهنگ» نیاز به آوینی‌ها داشتیم تا سخن او بازتاب حضور تاریخی‌ِمان باشد و در این جنگ اَبر رسانه‌ای غرب، دست خالی نمانیم و دستِ پُر بودن‌مان را با لوازم حیات عالم مدرن نسنجیم.

آری! باید گفت که کسی برای آزادی خودکشی نمی‌کند، این جبرِ عالم پوچی است که افراد را وادار به خودکشی می‌کند. انسان‌های آزاده یا آزادی خواه، شهید می‌شوند، نمی‌میرند. آزادی، پشتوانه معرفتی و عشق می‌خواهد نه هوس. اگر در این دوران کسی به دنبال آزادی برای بشر می‌گردد باید آن را در افق آرزوی متعالیه شهدا پیدا کند، زیرا انسان، موجودی تک‌ساحتی نیست تا آن را در امتداد یا ادامه تاریخِ غرب جستجو کند و اقناع شود، بلکه انسان هویتِ کشیده‌ای از زمین تا آسمان دارد که باید او را در اتصال و آزادی ملکوتی‌اش معنا کند. اگر امروز انسان، از این پوچی رنج می‌برد به خاطر آن است که این زمانه او را افناع نمی‌کند، آنچه او می‌خواهد و طلب اوست به او نداده است، در اصل طلبکاری انسان امروز از خودش است، از این سردرگمی‌ها، از این بن بست‌های زندگی مدرن، از این وابستگی‌ها و دلبستگی‌های زندگی دنیایی است که راه به او نمی‌دهد تا آن‌گونه که می خواهد در زمین حاضر باشد و این را اگر می‌خواهید مستنداً ببینید در تشییع پیکرهای شهدا و خصوصا حاج قاسم ببینید؛ این نشان از چیست؟

 بنده کاری به تحلیل‌های سیاسیِ این تشییع ندارم، به دنبال هویت این تشییع می‌گردم، آنچنان که اشارت‌هایش را در سخنان رهبر عزیزمان می‌توان پیدا کرد، اشارت‌ها و تحلیل‌های قدسی و معناییِ پشت صحنه انقلاب اسلامی. بنابراین انسان زندگی خود را در زمین و در زندگی زمینی، مطلوب نمی‌یابد و آنچه می‌خواهد را پیدا نمی‌کند، این‌جاست که آن افق‌های معنایی و اشارت‌های قدسی جا پیدا می‌کنند و محور و محل تأمّلی می‌باشند برای سخن با انسان. اما باید زبان آن سخن را پیدا کنیم و گوشی که تشنه این سخنان است و قلبی که در انتظار این وجه از آزادیِ گمشده انسان می‌گردد، چرا که آنچنان که گفتیم انسان آماده حضور در لایه‌های برتر از افق زمین است، به آن دلیل که زمین، او را در طلبش یاری نکرد و به آنچه که می‌خواست نرساند و او را در بسیاری از بن‌بست‌های نرسیدن و آرزوهای تحقق نیافته‌اش، به پوچی رساند و حال، احساس جبر می‌کند. اما به خدا قسم! که این جبر، جبر دینی نیست و این دعوای چادر و حجاب و شریعت نیست، این بهانه پوچی انسانِ تاریخ است که هر روز در این عصر و زمان، سردرگمی‌اش را با یک چیز بهانه می‌کند وگرنه انسان در لایه‌های پنهان خودش و در آن بنیاد فطری‌اش، راه آزادی را به رهن این عالم گذاشته است و نمی‌خواهد که آن را از گرو این رهن آزاد کند، تا چشم‌اندازِ دیگری از زندگی را پیش روی خود حاضر ببیند وگرنه به نظر این حقیر، هیچ‌گاه انسان به اندازه امروز آماده ارتباط با عالم معنا نبوده است، چون هیچ‌گاه مثل امروز، کاردِ ناکامیِ آرزوهای بربادرفته غرب را نچشیده است. بنابراین امروز آوینی‌هایی می‌خواهیم تا زبان اشارتِ این، ساحتی که انسان گم کرده است باشیم و حاج قاسم‌هایی که با حضورشان مشعل امتداد این افق باشند و انتظار را اگر انتظاری در به حضورآمدن ظهور حقیقت پشت حقیقت بدانیم، انتظار را درست فهمیده‌ایم. انتظار یعنی آوینی بعد از آوینی و حاج قاسم بعد از حاج قاسم و گشودگی در دل تاریک تاریخِ آخر الزمان و حضور بعد از حضور و شهدا آیت و نماد حاضرشدن در فرهنگ انتظار می‌باشند که ما می‌توانیم نسل امروز را با زبان و سخن شهدا به آزادی دعوت کنیم، زبانی که جهان‌های دیگر از ارائه آن ناتوانند.

 اگر چه سخن، بیش از آنی است که در این جا به میان آمد ولی باید یکی دیگر از راه‌های امتداد اشارت‌های قدسی را در گفتگو و در میان‌گذاشتن این سخن‌ها با یکدیگر بررسی کرد. حسابش را بکنید این افق ها و اشارت ها و حضور ها به اشارت ها در کلام و سخن نخبگان و در عینیت رفتار سیاسی جامعه به میان آید، آن‌گاه به وضوح خواهیم دید که آزادی دیگری به میان می‌آید که وجه متعالی انسان در پی آن حاضر بود و طلب داشت..... والسلام علیک و رحمت الله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که نمی‌دانم جنابعالی چه کسی هستید و از کدام دیار سخن می‌گویید؟!! ولی هرچه بیشتر به سطر سطرِ نوشته‌هایتان نظر می‌کنم، بیش از پیش خود را به جنابعالی نزدیک می‌بینم و فکر می‌کنم این از اسرار این تاریخ است که افراد، اگر یکی در شرق عالم است و دیگری در غرب عالم، تا این اندازه در نزد همدیگر حاضرند. جنابعالی نمونه بسیار روشنی از این قصه و از این نسل هستید و بازگوکننده سخن بسیاری از خواهران و برادرانی هستید که حتی با سکوت‌شان، همه این گفته‌های گفتنی که فرموده‌اید را می‌گویند و ما می‌شنویم. به گفته جناب آیت الحقّ محمد بلخی:

با لب دمساز خود گر جفتمی                همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

 از ساحتِ معنابخشی در افق ایمانی سخن گفتی و از سید اهل قلم که نه به دیروز و امروز، که به فردای ما و فردایِ فرداهای ما نظر داشت؛ یاد کردید. این است آن سرّی که در اسرار نهفته است و نسل ما به کمتر از این اسرار قانع نمی‌شود. از بنده پرسیدند در این سفر اربعینیِ سلیمانی چه یافتید؟ و بنده تنها توانستم این‌طور جواب بدهم:

            «با سلام: مگر نه آن است که «هرکه را اسرار حق آموختند/ مُهر کردند و دهانش دوختند»؟ یا باید بگوییم این جمعیتی را که ما در این دو روز دیدیم، را ندیدیم! و یا اگر دیدیم، به من بگو در این حضور، آری! در این حضور چیزی بود که بتوان با کلمات آن را وصف کرد. اصلاً مگر آن‌جا کلمات طاقت خودنمایی داشتند که به کمک آن‌ها بتوان آنچه بود را وصف کرد؟!! یقیناً اسراری در کار است و هیچ فکری امکان درک این اسرار را نخواهد داشت و اگر وصفی صورت گیرد، یقیناً آن وصف‌ها، گزارش آن اسرار نیست. و باز باید در حیرانیِ سخنی ماند که گفت: «من گنگِ خوابیده و عالم همه کر/ من ناتوان ز گفتن و خلق از شنیدنش». ناتوان از گفتنی که گنگ خواب‌دیده باید بگوید، اوج وصف‌ناپذیریِ چیزی است که او دیده است، هر چه می‌خواهیم از آنچه در این دو روز در وصف جمعیتی که با آن روبه‌رو شدیم، بگوییم؛ بیش از آن نیست که اظهار شود که «صاحب‌دل بداند آن چه حال است». و عجیب آن‌جا است که اسرار، نه‌تنها گفتنی نیست، دیدنی هم نیست، فکر کردنی هم نیست.»

اگر فرمودید حاضرشدن در حیات حاج قاسم از جنس دیگر حضور است؛ باز باید تنها منتظر ماند بدون آن‌که در انتظاری که هستیم، تصور چیزی را داشته باشم، نه! فقط باید منتظر ماند، انتظارِ امری فراتر از آنچه امروز در تصور داریم، ولی در شب قدرِ این تاریخ می‌دانیم چیزی در پیش است که نه‌تنها فرشتگان، بلکه «روح» آن فرشته فرشتگان نیز باید به صحنه آید، چیزی که در گفته‌های جنابعالی به مشام می‌رسد. گفته‌هایی که اصرار بر «اشارات» دارد، اشاراتی که به گفته جنابعالی تنها «دل» می‌تواند تصدیق کند و «جان» را در بر بگیرد تا حاج‌قاسم‌گونه، تاریخ‌ساز شویم. آری! تاریخ‌سازشدن یعنی بگذاریم همچون حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بازگوکننده إشراقی باشیم که پیش آمده است و نگران هیچ چیز نباشیم. همچنان‌که حضرت امام فرمودند:

«مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه‌های‌دار می‌روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می‌شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»

همه سخن و سخنِ همه دل‌ها آن‌گاه که دل‌ها زنده و بیدار باشند، یک کلمه بیشتر نیست و آن این‌که «این مائیم و خودمان» نه فردا، که همین امروز. حال باید در جستجوی خودمان به سراغ چه کسی برویم که بیشتر از خودمان، خودمان باشد. به سراغ حضرت امام رفتیم، آری! در آن دوردست‌ها در «جلالِ» او بود که فهمیدیم راه ما به سوی او است ولی همچنان زمانه پیش آمد و پیش آمد تا بالاخره با حاج قاسم سلیمانی روبه‌رو شدیم به همان معنایی که در صدر اسلام، زمانه پیش آمد و پیش آمد تا با مولایمان علی «علیه‌السلام» روبه‌رو گشتیم و دیدیم چه اندازه درذیل ولایت حضرت امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی»، ما حاج قاسم هستیم، یا نه! بگو: چه اندازه به این مرد در عین دوربودن و غیر قابلِ دسترس‌بودن، نزدیکیم. گویا راهی است که هرچه برویم، می‌رسیم و باز باید برویم و فهمیدیم چرا در توصیف اولیای الهی فرموده‌اند: «هُمُ السبیل».

بس است. آری! راه پیدا شد و خورشید طلوع کرد و افقی که در پیش است ما را می‌خواند، افقی که نه از آن بیگانه‌ایم، و نه به راحتی می‌توان بدان دست یافت. این قصه همه زندگی است که

 «پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون» نه فردا و نه امروز، فقط در هستیِ خود که عین ربط به هستیِ هستی‌هاست. موفق باشید

34324
متن پرسش

سلام و خدا قوت: با وجود فرقه‌ها و الهامات شیطانی و جنی، افرادی هم هستند که نور حق رو به دیگران نشون می‌دهند. آقای سید محمد عرشیانفر رو میشه از این دسته از افراد قرار داد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان را نمی‌شناسم. به هر حال نباید از بزرگانی همچون حضرت امام و علامه طباطبایی و مطهری‌ها و آیت الله مصباح‌ها غفلت کرد. اینان مسلّماً مؤیّد به تأییدات الهی هستند جهت هدایت بشریت. موفق باشید

34322
متن پرسش

به نام حق سلام و درود خداوند خدمت شما: ببخشید استاد نظر شما در مورد شخص ابن عربی چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. همین اندازه متوجه باشید که حضرت امام در نامه خود به گوباچف او را دعوت به فهم معارف بلند ابن‌عربی می‌کنند. راستی! در ابن‌عربی چه چیزی نهفته است که علمای شیعه این اندازه به او رجوع دارند در حدّی که آیت الله حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» می‌فرمایند مرحوم آیت الله قاضی فرموده بودند ابن‌عربی از نظر عقیده، شیعه است هرچند از نظر فقهی حنفی باشد. موفق باشید

34309
متن پرسش

سلام و نور: آیا شاگرد می تواند استاد طریق سیر و سلوک خود را تغییر دهد؟ با توجه به متون عرفانی که شدیدا از این مسئله نهی کرده اند. اما اگر انسان با گذشت سال‌های زیاد احساس هیچ پیشرفت و یا رسیدن به حقیقتی را نمی‌کند. واقعا باید چگونه تصمیم گرفت؟ خواهش می‌کنم راهنمایی بفرمایید. من خیلی دچار مشکل شدم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید خوب است در این مورد به نظر آیت الله بهجت توجه شود که معتقدند در این زمانه علم هرکس به معارف الهیه می‌تواند استاد او شود و او خودْ در بستر شریعت الهی جلو رود بخصوص وقتی شخصیتی مانند حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را در مقابل خود دارد. موفق باشید

34296
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به صحبت های زیاد و خوبی که از دو شخصیت امام خمینی رحمه‌الله علیه و شخصیت هایدگر از شما شنیدم و دیدم، اگر در نهایت بخواهیم از استاد طاهرزاده که با این دو شخصیت و تفکر دمخور بوده اند سوال کنیم که به نظرتان اگر حضرت امام بخواهند از تفکر هایدگر استفاده و بهره ببرند، به نظرتان حضرت امام کدام قسمت و چه چیز از تفکر هایدگر را واقعا می‌پسندند و در مسیر توحید و این انقلاب از تفکر هایدگر بهره می‌برند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حضرت امام با سعه شخصیتی که در معارف الهی دارا هستند و فهمی که از انسان دارند، نیاز به هایدگر و امثال او ندارند. ولی ما می‌توانیم با مواجهه با بحث «دازاین» هایدگر برای تبیین عقل بشر جدید، روشن‌تر مباحث انسان‌شناسی را مطرح کنیم. ولی آن را در بستر تاریخیِ خود باید دنبال کنیم. این‌جا بود که از عظمت کار حضرت امام یاد شد که چگونه ما را متذکر جلد هشتم و نهم «اسفار» کرد که نوعی حضور در خود است. آری! و در دل همین حضور در خود، او در خودش از انقلاب اسلامی برای ما سخن گفت و انقلاب اسلامی یعنی حضور در نزد خود به وسعت حضور در نزد همه انسانیتی که بنا است وسعت آخرالزمانی خود را در خود تجربه کند ، تا جهان در نزد او باشد و او در نزد جهان. این‌جا است که دنیای دوگانه ابژه و سوبژه فرو می‌ریزد. از انسان چیست که کانت به میان آورد و از دازاینی که هایدگر متذکر شد؛ خود را در ادامه، در انقلاب اسلامی می توان دنبال کرد. انقلاب اسلامی «راه » است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کم‌تری است. موفق باشید

34290
متن پرسش

سلام و عرض احترام: این بار مسئله ام شخصی است؛ خیلی از اوقات تحمل رنج سخن گویی های زیاد افراد و قضاوت های آنان، آن‌هم سخن و قضاوتی فقط و فقط براساس پیش‌فرض‌های ذهنی و فردی خودشان؛ بسیار برایم گران است؛ تلخ، دشوار و رنج بار. چون درک و فهمی بسیار پایین از شرايط روحی و عاطفی فرد انسانی به طور کلی، دارند. ادعای دین فهمی و دین داری شان نیز آدمی را متعجب می‌کند! کسانی که از صبح تا شب هر لحظه که لب به سخن گفتن می‌گشایند، سعی می‌کنند آیه و حدیث و روایت به حرف خود وصل کنند! اگر مؤمن واقعی و مؤمن مخلص و خالص ندیده بودم، احتمالا از دین فرار می‌کردم؛ اگر عمل مؤمنانه و منصفانه ندیده بودم، خدا می‌داند پس از دیدن این افراد الان چه سرنوشتی داشتم. دریغ از اندکی درک متقابل! دریغ از اندکی خوب رویی! دریغ از اندکی احترام به شخصیت انسانی فرد! می‌بُرند و می‌دوزند و نامه اعمال می بندند، بعد هم یا پاداش نا به جا و یا مجازات نا به جا. و تعامل و زندگی با این افراد که از نزدیکان هم هستند برایم مشکل است. راهکار چیست؟ چگونه باید مدارا و رفتار کرد؟ و صورتی متعادل برای تنظیم رفتارها را در پیش گرفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید همچون شهید حاج قاسم سلیمانی وجه انسانیِ انسان‌ها را مدّ نظر قرار دهیم و بدانید از طریق حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و نور شهدا، وجدان تاریخی انسان‌ها به سوی توحید است و ما در این رابطه در این تاریخ وظایفی داریم و معطل آن‌هایی که جنابعالی گله‌مندشان هستید، نباید باشیم. انقلاب اسلامی «راه »است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کم‌تری است  باز به درک حاج قاسمی نیاز است که آقای سید بشیر حسینی  در خاطرات خود از آن می گوید و بی پناه دیدن دختران بد حجاب .https://www.ghatreh.com/news/nn66141724/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C%C2%A0%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8موفق باشید

34286
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: وقتتون بخیر. استاد جانم، شما هم احساس می کنید بخشی از این خانمها که بی حجاب شده اند، از سر لج کردن به عملکرد ما اینطور شدن؟ نحوه برخورد نادرست و سلیقه ای و فاقد کرامت بخشی از بدنه گشت ارشاد، عملکرد تبعیض آمیز آن، مثلا در سال ۸۴ تا ۸۸ من ساکن شهرک غرب تهران بودم در مناطق بالاشهر و پاساژها و مال ها، همان سالها حجاب افتضاح بود اما در این مکان‌ها گشت ارشادی نبود، آیا ارشاد فقط برای مناطق متوسط و قشر متوسط است؟ خب مردم این تبعیض ها رو می‌فهمند و خشمگین می شن، یا مثلا جشنواره فیلم فجر که مرکز بی حجابی است چرا یک ماشین گشت ارشاد دم در جشنواره نمی گذاشتن که هر بازیگری با اون حجابهای وحشتناک خارج شد رو جهت ارشاد سوار ون کنند و ببرن؟ که اتفاقا سرچشمه خیلی از بی‌حجابی های جامعه ما همین حضرات بازیگرند. خب چطور در یک کشور قانون شامل حال یک عده میشه و شامل حال عده ای دیگر نمیشه؟ شامل حال مناطق پایین شهر میشه ولی شامل حال مناطق مرفه و بالاشهر نه؟ خب اگر ما واقعا قصدمان اجرای قانون بوده باید در خیابان فرشته و نیاوران و الهیه و.. ‌‌ هم به مرّ قانون عمل می‌کردیم، بدون ترس از عواقب، باید بازیگران متجاهر به بدحجابی رو هم می‌گرفتیم و ارشاد می‌کردیم بدون ترس از واکنشها، ولی این کار رو نکردیم! رفتیم مرکز شهر و پایین شهر چون صدای قشر متوسط به جایی نمیرسه! استاد قبول دارید که مردم می فهمند و نمیشه کلاه سرشون گذاشت؟ من خودم حزب الهی و انقلابی ام، اما قبول دارید یک سری عملکردها زبان ما رو الکن کرده و انقلاب رو در مظان اتهام برده؟ قبول دارید کسانی که با عملکردهای غلطشون به اسم گشت ارشاد دستی دستی مردم رو مقابل دین و حجاب قرار دادن باید استغفار جدی کنن چون به نظر من به نوعی در این ناآرامی‌ها و خونهای به ناحق ریخته شده شهید عجمیان ها و آرمان ها و....ممکنه دخیل باشن؟ ما اون سعه لازم رو نداشتیم و با تنگ نظری های خودمون حقیقت دین رو به محاق بردیم. خدا ان شاالله از سر کوتاهی ها بگذره و خودش جبران مافات کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که رهبر معظم انقلاب در بیانیه «گام دوم» فرمودند اگر ما متوجه چنین ضعف‌هایی در خودمان نباشیم و با خودآگاهی تاریخی نسبت به آن‌ها آگاهی لازم را نداشته باشیم، عملاً بیش از آن‌که از دشمنان ضربه بخوریم، از دوستان نادان خود ضربه می‌خوریم و انتقاد آن‌هایی که روی این ضعف‌ها دست می‌گذارند را، وسیله‌ای قرار می‌دهیم تا کلیّت نظام مقدس اسلامی را ناکارآمد و نفی کند. آنچه موجب امیدواری است همین است که بحمدلله خِرد انقلاب طوری است که در هر مرحله‌ای خود را بازخوانی می‌کند، زیرا به گفته جناب نیچه، ماری که پوست نیندازد، می‌میرد. باید با نظر به افق قدسی تاریخی که در پیش است، قدم به قدم از این تنگناهای تاریخی عبور کرد.

ما به جهت غفلت‌های تاریخی و غرب‌زدگی، درد انباشته قرن‌ها و دهه‌ها را در پشت خود احساس می‌کردیم و با حاکمیت رژیم پهلوی آن فشار به تدریج شدید و شدیدتر شد در آن حدّ که باید همراه جناب حافظ ندا سر می‌دادیم:

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب          چراغی بر کَنَد خلوت نشینی

واقعاً دیگر در راستای اصلاح امور از دست هیچ سیاستمداری و هیچ روشنفکری هیچ کاری بر نمی‌آمد تا این‌که آن خلوت‌نشینِ سالک، آن پیرِ جهان‌دیده یعنی حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به میان آمد و نشان داد: «آنچه در آینه جوان بیند/ پیر در خشت خام آن بیند!» ما را متذکر آینده و چشم‌اندازی کرد که با همه موانعِ موجود، ولی راه بسی روشن است، به روشنیِ نگاهی که امروز نایب الإمام متذکر آن است و در توصیه خود به دانشجویان می‌فرمایند:

«توصیه اول من پرهیز از انفعال و ناامیدی است؛ مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان باشید، مواظب دل‌تان باشید، مواظب باشید دچار انفعال نشوید، دچار ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخش‌های دیگر باشید... مواظب باشید به افق پشت نکنید، به قلّه پشت نکنید، همیشه به سمت قلّه و به سمت افق روشن حرکت کنید.» (۱۴۰۱/۰۲/۱۱)

موفق باشید.

34256
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر. سوالی مطرح شد، با این مضمون که تا کی پای این انقلاب خواهید ماند، پاسخی ارائه دادین و شرایط سقیفه را مثال زدین ماها که تا حدودی تکلیف خودمان را می دانیم و راهمان عوض شده است، البته امید اصلاح داریم ولی دیگر نه اینکه چشم بر مفاسد ببندیم و خودمان را کور و کر کنیم، علاقه ای هم به طرفداری شما از نظام یا مخالفتتان نداریم، به هرحال حساب کار شما را ماها نخواهیم داد، و اگر ما را در مسیر اشتباهی بیاندازید، شما توان پاسخگویی به عملکرد ما را در روز قیامت نخواهید داشت، (این دوره هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات نداشتم ولی نظر شما را بر نظر و تشخیص خودم ترجیح دادم) سوال اول: تا کی پای آقای خامنه ای خواهید ماند؟ سوال دوم از شما: واقعا تغییر موضع پیشکش، در چه موقعی از قسمتی از عملکرد نظام انتقاد خواهید کرد (انتقاد از اصل بدنه حاکمیت) دقت شود پرسش من این نبود که با همان معیاری که عملکرد دشمن و بیگانه را می سنجید با همون معیار عملکرد نظام را بسنجید، سوال این بود که یک انتقاد؟ سوال سوم: واقعیت این است مشکل من نه آقای خامنه ایست نه حکومت، من با این وزارت اطلاعات سپاه و خود سپاه که اومده در عرصه اقتصادی و کشور رو امنیتی کرده مخالفم، توضیح: از اصطلاحات مغلوب شده جناح طرفدار حکومت استفاده کردم وگرنه هر کسی می داند حمایت از یک شخص، سازمان، کشور و غیره به معنای پوشاندن گندکاری آن و زیبا جلوه دادن زشتیهای آنان نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله از سر تفکر سخن گفته‌اید. در این شرایط هرچه عمیق‌تر رخدادها و مشکلات را مدّ نظر آوریم و به آن‌ها فکر کنیم، به همان اندازه اندیشمندانه با پدیده‌ها روبه‌رو می‌شویم. در این رابطه نظر به کلیت نظام و حضور تاریخی آن داریم که در مقابل استکبار است و استکبار نیز بر همین مبنا با نظام اسلامی مقابله می‌کند و رهبر معظم انقلاب در چنین جایگاهی نسبت به حفظ کلیت نظام در مقابل فتنه‌ها بسیار موفق بوده‌اند در آن حدّ که توانستند انقلاب اسلامی را از جریان‌های فکریِ آقای هاشمی و آقای روحانی عبور دهند. و حتماً متوجه هستید که از بیانیه گام دوم به بعد، مکرر متذکر بازبینی کوتاهی‌ها داشته‌اند. عمده آن است که آیا شرایط تاریخی ما و فرهنگ دینی ما، اگر مردم راهی جز اصلاح در بستر حفظ جمهوری اسلامی را مطالبه کنند تا با هر قدمی و تلاشی به جلو بیایند، درست است؟ کاری که دولت آقای رئیسی در حال انجام آن است و یا بحث در نفی کلی نظام اسلامی باشد تا ایران به عنوان کشوری که با قامت افراشته و سابقه فرهنگی‌اش در این منطقه موجب نشان‌دادن بی‌ریشه‌گی کشورهای قبیله‌ای اطراف ما نباشد.

در مورد مخالفت‌هایی که امثال جنابعالی دارید، شاید در بعضی موارد امثال بنده نیز همان مخالفت‌ها را داشته باشم. ولی با ادامه انقلاب و جمهوری اسلامی به سوی اهدافی که در ذات خود دارد می‌توان از این مشکلات و تنگناها عبور کنیم و این به جهت ذات انقلاب است و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌فرمودند ما هنوز در ابتدای راه هستیم.

34234
متن پرسش

سلام علیکم بر استاد: برای ورود به دنیای انقلاب اسلامی و درک این انقلاب یا بعبارتی بعثت دوم چه سیری رو پیشنهاد میدید؟ معرف النفس و آداب الصلاة شما رو کار کردیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع بفرمایید و سپس با کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان» همراه شوید، إن‌شاءالله نتایج خوبی خواهید گرفت. موفق باشید

34218
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: استاد بنده طلبه هستم و خودم را در آینده در کسوت یک فرد ذوابعاد می بینم. فردی که بتونه مسائل رو از چند وجه ببینه و بررسی کنه. توی بررسی که از اساتید انقلابی کردم متوجه شدم جناب عالی و استاد رائفی پور و حاج آقای پناهیان و استاد حسن عباسی و آیت الله مصباح و شهید مطهری و عین صاد و از همه مهم تر رهبری و امام خمینی، همون اشخاصی هستند که من می پسندم و دوست دارم شاگردی این بزرگواران رو بکنم. حالا سه تا موضوع پیش آمده . ۱. آیا این طور مطالعه صحیح هست؟ این همه استاد و این همه کتاب و سخنرانی؟ ۲. اگر صحیح هست چه طوری شروع کنم؟ از کجا شروع کنم؟ هر کدام از این بزرگواران توی آثارشان سیر مطالعاتی دارن. باید سیر مطالعاتی همشون رو شروع کنم؟ البته همه ی این ها جدا از دروس حوزه و یادگیری زبان خارجی هست. ۳. آیا برای ذو ابعاد شدن و مطالعات میان رشته ای داشتن این کارهایی که می خوام بکنم کافی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جنابعالی که بحمدلله در کسوت طلبه می‌باشید اگر خود را با مبانی قرآنی و روایی، ذیل حضرت امام و رهبر انقلاب حاضر کنید، خودتان شخصیتی خواهید شد برای تحلیل و تبیین هرچه بیشتر آنچه به عنوان عطای الهی به بشر امروز شده است به نام انقلاب اسلامی. موفق باشید

34202
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: استاد این روزها و با این هجمه رسانه ای دائم بر تعداد متنفران از نظام و مسوولان و اسلام داره اضافه میشه و بر تنفر سابقین هم همچنین، الان هم بحث اعدام‌ها مستمسک شده و من نمیدونم بعد اعدام اون چند ده نفر که توی صف هستن چی میشه و اصولا الان آیا اعدامها کار صحیحی هست یا نه، اگه الان یه انتخاباتی برگزار بشه بعید میدونم بیشتر از ده بیست درصد مشارکت کنن و این یعنی خدشه در مشروعیت، در این شرایط امثال ما چه جوری میتونیم رو به نا امیدی و افسردگی نریم، بنده تازه مطالعه کتاب الغارات را تموم کردم، همونطور که خدا اون زمان معجزه نکرد و معاویه با قدرت رسانه ای و تفرقه افکنی و... حضرت امیر را شکست داد خوب الان هم نباید انتظار معجزه داشت، حالم خیلی بده استاد و این غم زندگیم را تحت تاثیر قرار داده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه هست همان طور که حضرت روح الله «رضوان الله تعالی علیه» فرمودند ما مامور به ادای تکلیف هستیم و کاملاً مطمئنیم خطی که با انقلاب اسلامی شروع شده است؛  خط نابودی ابرقدرت ها است و بحمدلله تظام اسلامی از سر قدرت به هیچ وجه نسبت به جو سازی جهان استکباری کوتاه نیامده است و مطمئن باشید خداوند در همین صحنه ها قدرت خود را نمایان می کند. معلوم است که هرکس موجودیت نظام اسلامی را تهدید کند به عنوان محارب محکوم به اعدام است و نباید کوتاه آمد. این مردمند که باید بیش از پیش نسبت به احکام الهی سر تسلیم فرود آورند وگرنه خداوند حجاج بن یوسف ثقفی ها را بر آنها حاکم می کند. ولی البته بحمدلله مردم ما تنها آنهایی نیستند که شبکه های رسانه ای نشان می‌دهند و مردم نمایی می‌کنند. مطمئن باشید اکثریت, پای نظام و رهبری هستند و به لطف الهی این نظام منجر به ظهور حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف» می شود. موفق باشید

34183
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: از اهمیت تلقین در سخنان حضرت امام مطالبی را خواندم. جناب استاد لطف بفرمایید کتاب‌هایی در زمینه چگونگی استفاده از قدرت تلقین معرفی بفرمایید. کتاب‌های روانشناسی در این زمینه حاضر هستند اما به دنبال کتابی هستم که با نگاه معرفتی و نگرش اصیل اسلامی به این زمینه بپردازد و البته کاربردی و قابل عمل‌کردن باشد نه صرفا تئوری محض. اگر از تجربیات خودتان هم بنده را بهره‌مند کنید بسیار سپاسگزار خواهم بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب شریف «آداب الصلواة» از حضرت امام نکات ارزشمندی در این مورد دارد. موفق باشید

34181
متن پرسش

با سلام:جناب استاد طاهرزاده بنده از شما یک سوال مشخص دارم و آن این سوال می باشد که آیا شما یا شاید بهتر بخواهم بگویم مبنای شما موقعیتی را قابل تصور می‌داند که در آن فرض و موقعیت شما از نظام جمهوری اسلامی دل بریده باشید و آن را باطل بپندارید و حتی معارض آن شوید؟ در واقع آیا طرفداری شما از جمهوری اسلامی ابطال پذیر است؟ چه بشود یا چه پیش بیاید یا چه کسی در این نظام چه کار انجام بدهد یا چیزی بگوید شما حساب خود را نظام جدا خواهید کرد و آن را باطل خواهید پنداشت؟ ممنون

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ذات اسلام توسط رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به نور ربوبیت به بشریت عطا شد تا انسان‌های حق‌طلب در مسیر انسانیت خود راه گشوده‌ای در مقابل خود بیابند؛ ذیل اسلام و تشیع، انقلاب اسلامی راه هدایت بشر جدید است که به نور الهی بر قلب سالک واصلی همچون حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به ظهور آمده است و در ذات خود تماماً راه توحید و مسیر سعادت بشریت است. و همان‌طور که اگر سقیفه‌ای خواست حجابی شود برای نور اسلام، این تشیع است که متوجه می‌شود به جای عدول از اسلام، مسیر عدالت و معنویت اسلام را با علی «علیه‌السلام» ادامه دهد؛ در این زمانه نیز تنها راه سعادت و نجات از پوچی و سرگردانی و سرخوردگی، راهی است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تحت عنوان انقلاب اسلامی در مقابل جهان استکباری جلو راه بشر امروز گشوده است و هنر ما آن است که مواظب باشیم سقیفه‌سازانِ این انقلاب نیز ما را از اصل آن که ذیل ولایت حضرت امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» است، جدا نکنند و با فریب‌های پایگاه‌های دروغ‌پراکنی جبهه کفر و استکبار، صحنه را به غلط تفسیر کنند. البته از این نباید غفلت کرد که برای حقّانیت یک جبهه همین بس که دشمنانی این اندازه فاسد و کذّاب دارد، موفق باشید    

34170
متن پرسش

سلام: دوستی مذهبی دارم که خدا و معاد و حکومت اسلامی و چادر و.... همه چیز را قبول دارد و طرح ولایت هم رفته است اما از همان ۹ سالگی با مشکل عدم میل به نماز اول وقت مواجه است و سال هاست نمازهایش قضا می شود و عذاب وجدان دارد، بارها چهله برای ترک نیز گرفته اما پس از مدتی دوباره شکست خورده است. لطفا راهنمایی بفرمایید چه کند؟ این روزها ترس دارد که بیشتر از این در گناه بیافتد و راه را کج برود و خیانت کار شود، مخصوصا که پیشنهاد مسئولیتی نیز گرفته که در آن تخصص دارد اما از خودسازی نداشتن و بی نمازی خود می ترسد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه شویم با حضور در نماز، آن‌هم در وقت معین است که برکات خاص نماز نصیب انسان می‌شود و از این جهت بهتر است مطالعاتی در راستای برکات نماز داشته باشند تا اتفاقاً ساعت‌شماری بکنند تا وقت نماز فرا برسد. در این مورد پیشنهاد می‌شود به کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%B4%D8%B1%D8%AD%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8

34161
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. نمی‌دانم چرا اکثر علما و سخنران های ما در تعریف دین و سلوک فقط بر جنبه فردی (رعایت حلال و حرام؛ یا بحث استاد و چله رفتن و....) تاکید دارند. مگر نباید این سلوک فردی در جامعه نقش داشته باشد؟ ۲. مگر سلوک اجتماعی (کار برای جلو بردن انقلاب و رسیدن به امام زمان) بالاتر از سلوک فردی نیست؟ ۱. چرا علما در زمان و سلوک آیت الله قاضی ها مانده اند؟ آیا جوان ما با این سلوک جلو می‌رود به راستی سلوک فردی به تنهایی چقدر می‌تواند در تعالی یک شخص در این زمان موثر باشد.؟ ۴. مگر ما استادی بالاتر از این انقلاب و رهبر در این تاریخ داریم؟ ۵. چه شده است که در تعریف اهل بیت فقط به گفتن تاریخ و ذکر مصیبت اکتفا می‌کنیم؟ پس برای ما چه گفته اند؟ هدف چه بود؟ جوان ما چه کسی را الگوی خویش بداند؟ ۶. تا کی می‌خواهیم در بی تاریخی زندگی کنیم. چرا نباید به لسان جوانان صحبت نکرد؟ ۷. به راستی که هر کس رابطه دلی با این انقلاب و رهبر ندارد در چه جهانی و با کدام خدا هم کلام است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نکته مهمی را متذکر می‌شوید. عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شده است. آری! در آن شرایط که شیعه در موضع حکومت نبود، بیشتر در موضوعات وظایف فردی باید تذکر داده می‌شد. ولی امروز که به گفته حضرت امام بسیجیان واقعی ره صدساله را یک‌شبه طی می‌کنند، در کنار سلوک فردی، سلوک اجتماعی و فرهنگ مقابله با استکبار بسیار کارساز است. ۲. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 34155 رجوع فرمایید. عرایضی در سؤال و جواب‌های رفقا شده است که می‌تواند نسبت به سؤالات جنابعالی راه‌گشا باشد. بخصوص جواب سؤال شماره 34090 . موفق باشید

34140
متن پرسش

سلام استاد: فرمودید آرمان و روح الله رفتن تا آرمان روح الله بماند، دیدم عکس جوانی امام (ره) کپی روح الله عجمیان است، مقایسه کنید مو نمی زند این روح الله با آن روح الله. هر دو سر سفره اهل بیت میهمان باشن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حکایت، حکایتِ آینه‌ها است «آینه یعنی صورت و معنی». نمی‌دانیم در این چهره‌های مصمم روح‌الله‌ها چه آینده‌ای را خداوند مدّ نظر آورده؟!! موفق باشید

34121
متن پرسش

عرض سلام و ادب: من از طلاب حوزه علمیه هستم و پایه ۶ را به اتمام رساندم با ۳۰ سال سن هدف من تلاش علمی در مباحث جهانبینی مثل خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و آن حدیث امیرالمومنین و شعر مولوی که انسان از کجا آمده و در کجا هست و به کجا می‌رود و امتداد اینها در حرکت انقلاب اسلامی و علوم انسانی و سبک زندگی و تربیت جامعه و تبلیغ آن معارف به دنیا و مبارزه با معارف و اصول و جهانبینی و... تمدن غرب و تمرکز اصلی بنده در این مسیر، تقویت حکومت و حرکت انقلاب اسلامی به سمت تمدن سازی اسلامی هست. ولی اولا نمیدونم دقیقا چه عنوانی میتونم بذارم برای این هدف و چه شخصیتی رو میتونم نمونه برای این هدف در نظر بگیرم. ثانیا میخوام بیشتر در رابطه با این هدف مطالعه کنم تا دقیقتر بدونم چیکار میخوام بکنم و فضا برام روشن تر بشه و ثالثا نمیدونم باید چه رشته ای بخونم تا بتونم به این هدف برسم و ثالثا آیا دانشگاه هم نیاز هست شرکت کنم یا نه و اگر نیاز هست چه رشته ای؟ از حضرتعالی تقاضا دارم لطف کنید راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد همان حضور در تمدن نوین اسلامی و آینده امیدبخشی که در پیش است، عنوان خوبی است. در این مورد حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و در کنار آن‌ها مرحوم شهید آوینی جایگاه خود را دارند. ۲. با سیر مطالعاتی سایت و در کنار آن بحث‌هایی مثل بحثی که در کتاب «مدرنیته و توهّم» شده و یا مباحثی که تحت عنوان «انقلاب اسلامی،جهان بین دو جهان» مطرح گشته است می‌تواند مفید باشد. ۳. ابتدا فلسفه اسلامی و البته این در کنار دروس رسمی حوزه و جدّی‌گرفتن آن دروس. ۴. به نظر بنده فلسفه اسلامی در کنار دروس رسمی حوزه، روحیه‌ای که باید در شما جهت اهداف‌تان شکل بگیرد را به شما می‌دهد. موفق باشید

34093
متن پرسش

با سلام: استاد شاید گمان می‌کنم تا یه دولت خوبی نداشته باشیم آنطوری که باید کار فرهنگی نمیشه کرد و داره ضربه هم ایجاد میکنه، از طرفی آخه پس باید چه کرد و گاه گمان می‌کنم فعلا همین که سعی کنم خودم خوب باشم تا افراد با الگوگیری شاید خودشون بتونن مواردی را متوجه بشن، در این زمینه بیشتر سعی کردم مطالبی که شما در کانال پرسش به کاربران توصیه می‌کنید برای خودم مدنظر قرار بدم و یه جورایی با بچه هایی که تا حدی با فضای سیاسی و دولت ها آشناهستن مرتبط باشم، چون آخه وقتی در دولت قبلی کارمی‌شد همه به پای خوب بودن دولت می گذاشتن و نمی‌فهمیدن جریان چیه، از طرفی در مباحث روانشناسی یه مطلبی داره گفته میشه با این مضمون که معمولی باش این دو وجه داره اگه معمولی باشی واقعا خیلی مشکلات حله و زندگی عادی واقعا آدم یه سبک بودن را حس میکنه ولی از اون‌طرف شاید این یه تله حساب شه که روانشناسی از قدرت نفوذ دین حس کرده و میخاد خاموشش کنه و مدام این تزها را میده و یا دارن شخصیت های برجسته ما را می‌بنند و مطالعه می‌کنن وهر روز براش یه چیز از علوم انسانی خودشون درمیارن. ۲. استاد امام بالاتره یا حوریه در قالب انسان، چرا امام (ره) فرمودند اگه حضرت زهرا (س) مرد بود امام بود، یعنی حالا که مرد نبودن بالاتر از امام بودن؟ یعنی چی؟ ۳. استاد یه زمانی در مورد نوه امام (ره) سید علی خمینی شنیدم انگار امام (ره) فرموده بودن نور علی نور یه چنین مطلبی قریب این مضمون، گاهی گمان می‌کنم رابطه ایشان با رهبری مثل دو تا آینه شده که امام (ره) این تدبیررا کردن و اینها امام را در رخ همدیگر می‌بینند و شاید مطالبی بالاتر صحیح متوجه میشم. ۴. استاد بنده چندان از سیاست بصورت قوی و مثل بعضی طلبه ها سردرنمیارم ولی گاه احساس می‌کنم استعداد دارم، ولی نمیتونم و نمیشه برم حوزه و از طرفی شما به اون بنده خدا که سوال کرده بود دروس حوزه نمره کم میاره فرمودید به فهم اهمیت بدید، آخه استاد گیرم در هر موسسه آموزشی وارد شدیم و به فهم اهمیت دادیم وقتی نمرات میاد پایین و سیستم طوریه میخان اخراجت کنن این چی؟ خوب مجبوری از محیط بیای بیرون یا می‌اندازنت بیرون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر صورت مهم، اهداف عالیه‌ای است که انقلاب اسلامی مدّ نظر این تاریخ قرار داده است و از این جهت اگر در بعضی موارد از طریق بعضی از دولت‌ها موانعی و غفلت‌هایی پیش می‌آید، چشم‌اندازی که انقلاب اسلامی پیش آورده، توان عبور از آن موانع برای آن مدّ نظر می‌باشد و از این جهت باید امیدوار بود به آینده‌ای که در پیش است. ۲. شاید امامت از آن جهت باید برای انسانی باشد که از جنس مرد است، زیرا وظایفی مثل فرماندهی جنگ و حضور در بین مردم جهت رفع مشکلات آن‌ها در میان است. ۳. به هر صورت امری است که امثال بنده نمی‌توانم نظر بدهم ۴. آری! نباید در فهم موضوع کوتاهی کرد و معلوم است که اگر انسان در فهم موضوعات علمی موفق شود به تبع آن نمره‌ای که مساوی نفهمیدنِ مطلب است، نمی‌آورد. موفق باشید

34083
متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: راسیاتش من برای بحث مطالعاتم برنامه ای که ریختم به این صورت بود که قسمتی از مطالعه ام برای قرآن و المیزان، قسمتی برای بحث های شما و قسمتی برای بحث های شهید آوینی و دکتر داوری. الان هم دارم این سیر رو میرم جلو ولی یکسری از اطرافیانم میگن که اینطوری ذهنت ثبات پیدا نمیکنه و متحیر میشی و اینا. میگن بحث های آقای داوری و اینا تحیر میاره. ولی من با همین سیری که گفتم حال می‌کنم و با بقیه چیزایی که میگم یا متفکرای دیگه اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم. اطرافیانم میگن بیا برو طرح‌ولایت ولی دوست ندارم. حالا می‌خواستم ببینم نظر شما چیه؟ و درباره اون نکاتی هم که توی کتاب ادب خیال عقل و قبل گفتین درباره مطالعه یه سوالی داشتم که الان مثلا من با این سیر که گفتم شروع کنم و برم جلو و بعد برم سراغ مباحث امام خمینی (ره) و امام خامنه ای خوبه یا همین الان بجای این سیر اونارو کار کنم؟ بازم ببخشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ذوق شما فعلاً با ارتباط نسبت به اموری است که می‌فرمایید آن امور شما را فعلاً اقناع می‌کند؛ بهتر است همین حالات را با دنبال‌کردن همان مطالب حفظ کنید. إن‌شاءالله این مسیر کار را به سوی انس با مباحث حضرت امام و امام خامنه‌ای به نحو عمیق‌تری می‌برد. موفق باشید

نمایش چاپی