بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6564
متن پرسش
سلام استاد عزیز میخواستم بدانم روایاتی از این قبیل که برای مزاح با نامحرم حرمت شدیدی قائل شده آیا ناظر به هر نوع مزاحی است یا فقط مزاحی که به قصد لذت حرام باشد؟ چون مزاح با نامحرم پدیده ی رایجی شده و حتی در برنامه های صدا و سیما هم به وفور میبینیم ولی خوب انگار خیلی از ما متوجه حرمت آن نیستیم. در جامعه امروز که اختلاط زن و مرد زیاد شده یک انسان اجتماعی چه باید بکند؟ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[11] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود. ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛[12] کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مسلّم هراندازه که با نامحرم کمتر رابطه داشته باشیم کمتر گرفتار قوه‌ی واهمه می‌شویم. به ما فرموده‌اند در حدّ ضرورت باید با نامحرم ارتباط داشت تا هرچه بیشتر محرم خدا شویم. نمی‌دانیم با مزاح با نامحرم، چه بلایی بر سر خود و بر سر او می‌آوریم. موفق باشید
6552
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشی خدمت استاد گرامی واقعا میخواهم ازتون تشکر کنم به خاطر اینکه به همه سوالها پاسخ کامل و جامع میدید من یه جایی شنیدم زمانی امام زمان (عج)ظهور میکنن که ظلم و جور جهان رو فرا گیرد پس عده ای میگویند که بیاییم ظلم و جور را گسترش بدیم تا ظهور امام زمان(عج)زودتر رخ بدهد میخوستم ببینم نظر شما راجع این موضوع چیه؟وآیا ما با دینداری خودمون ظهور ایشان را به عقب نمی اندازیم(البته من اینها رو از یکی شنیدم که ایشان هم دلایلی برای اینکه نباید ما اینکار را بکنیم گفتن ولی تبدیل به یک شبهه بران شده ومیخواستم نطر شما رو بپرسم .ممنون)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرایض نسبتاً مفصلی دارم و کتاب بر روی سایت هست. همین اندازه عرض می‌کنم ما با آمادگی خود امید وجود مقدس امام زمان‌مان«روحی‌لتراب‌مقدمه‌فداه» را جهت ظهور زیاد می‌کنیم. چرا ما سرباز آن عزیزان نباشیم برای ریشه‌کن‌کردن ظلم؟ مگر جز این است که حضرت غائب‌اند چون هنوز زمینه‌ی ظهورشان فراهم نیست و باید کسانی باشند که شایستگی سربازی آن حضرت را داشته باشند و زبان معرفتی حضرت را بفهمند؟ موفق باشید
6532
متن پرسش
باسلام برخی از بزرگان می گویند وقتی معجرهای اهل حرم علیهم السلام به غارت رفت ومعجر مجلله حضرت زینب سلام الله علیها هم همین طور.. نوری ایشان را احاطه کرده بود وکسی نمی توانست به ایشان نگاه کند، ایا این موضوع درست است؟ ایا این درمورد دیگر بانوان نزدیک به امام هم صدق می کند؟(بابت نو ع سوال عذر می خواهم مدتی است در ذهنم است و فردی رانمیابم تا پاسخ مناسب بدهد) امام باقر فرموده اند اگر نمی ترسیدیم برجان شیعیانمان ،برایتان روایت می کردیم درکربلا چه گذشت.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این وجهی را که می‌فرمایید نمی‌دانم ولی غم بی‌معجربودن عقیله‌ی بنی‌هاشم با آن‌همه معارف و حیا قرار و تحملی برای انسان نمی‌گذارد. حیرانم از این‌همه ظرفیتی که خداوند در زینب کبری«سلام‌اللّه‌علیها» دید که او را به چنین آینه‌ای تبدیل کرد و آینده معلوم می‌شود چه درخشندگی‌هایی از طریق این بانوی بزرگوار به بشریت می‌رسد. آیا آینده ظرفیت ظهور کربلا فراهم می‌شود؟ موفق باشید
6533
متن پرسش
باسلام اگر کسی دلتنگ اهل بیت علیهم السلام باشد وبخواهد از دنیابرود تازودتر خدمت آن ها برسد امکانش هست ؟!یعنی لذت های دنیا رنگی نداشته باشد برایش در مقابل بودن با پیامبر صلی الله علیه واله و امامان ومعصومین علیهم السلام در برزخ،نه اینکه بی احترامی به حکمت حق کند ومرگ را بطلبد..نه، اما میشود ادم به این شوق جان بدهدوبخواهد روحش سریع تر بپیوندد به ایشان..امکان عملی اش وجود دارد؟یعنی ان چوب(ستون) که از فراق نبی صلی الله علیه واله نالید ،می فهمید وما نمی فهمیم؟یعنی به آن چوب جواب داده شد و به ما جواب نخواهند داد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر داستان سهل بن حنیف انصاری را نشنیده‌ای؟ سهل‏بن‏حنیف انصارى که از دوستان عالى مقام على (ع) بود در کوفه وفات کرد، هنگامى که على (ع) از صفین به کوفه برگشتند سهل‏بن‏حنیف وفات کرده بود امام (ع) در ضمن سخنانى که در این باره بیان داشتند فرمودند: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت‏»؛ اگر کوهى مرا دوست بدارد از هم پاره‏پاره مى‏شود.حدیث فوق مى‏رساند که شخصیت اهل البیت (علیهم السلام) طورى است که اگر کسى بتواند با جنبه‏ى معنوى آن ذوات مقدسه مرتبط شود آنچنان جذب آن‏ها مى‏شود و آنچنان محبّت به آن خاندان در جانش شعله مى‏کشد که هرگونه انانیتى در او ذوب مى‏گردد، حتى بدنِ خود را نمى‏تواند تحمل کند. موفق باشید
6536
متن پرسش
سلام در مورد سوالم درباره هبوط حضرت آدم،شما گفتید که مهم این است که بین آدمیت و حقیقت آدمیت تفکیک کنیم. آیا حقیقت آدمیت،همون مخلوق اول است که همه مخلوقات دیگه از تجلیات اون هستند؟؟؟ اگه اینطوره خب اول اون بوده و از تجلیات اون ملائکه و دیگر موجودات خلق شدند،پس چطوری خدا آدمیت را خلق کرد؟؟ میشه شما فرق مخلوق اول که در کتاب "انسان ازتنگنای بدن تا قرب الهی" آورده شده که همان نور محمد (ص) است را با حقیقت آدمیت و آدمیت بگید؟؟ آیا اینطوره که خدا مخلوق اول یا همان عقل کل(شرح جنود عقل و جهل) را خلق کرد و تجلی اول مخلوق اول،همان انسان کامل است که مصداقش اهل بیت هستند؟؟ ممنون میشم این مشکل ذهنی را برام حل کنید. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید بین حقیقت با مصداق حقیقت باید فرق گذاشت. «اول ما خلق اللّه» حقیقتی است که آدمیت به عنوان خلیفة اللّه ظهور و مصداق آن است و از آن جایی که در حقیقت، ملائکه به تسبیح نور محمد و آل محمد تسبیح گفتند، در ظهور آن حقیقت به صورت آدمیت، ملا ئکه به آدم سجده کردند. نتیجه آن‌که روایات گاهی اشاره به حقیقت یک موضوع دارد و یک وقت به ظهور و مصداق آن و همان‌طور که اگر بین مفهوم و مصداق خلط شود عقل متوقف می‌شود، اگر بین حقیقت و مصداق آن خلط شود امکان ادامه‌ی فکر ضعیف می‌شود و لذا باید بین «اول ما خلق‌اللّه» که حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است با حقیقت آدمیت که مقام سجده‌ی ملائکه است خلط نکرد هرچند صورت تعین‌یافته‌ی «اول ما خلق اللّه»، انسان کامل یا حقیقت آدمیت است. موفق باشید
6538
متن پرسش
سلام علیکم .امیدوارم حالتان خوب باشد .در سوال 6519 که از حضورتان داشتم احساس کردم انتهای سوال ناراحت و غمگین شدید .اول اینکه من منظور بدی نداشتم گاهی حرف ها در قالب کلمات بد جلوه میکنند شاید من بد منظورم را رساندم . آثار شما زندگی من را تا جایی عوض کرد مخصوصا نامه 31 نهج البلاغه و به هرحال اگر درشتی در سخن حقیر ملاحظه کردید ببخشید . من چون فعلا روی مبحث علم النفس کار میکنم سوالات مکرر پیش می آید حوزوی هم نیستم که از اساتیدحوزه بپرسم .دوستان حوزوی ام هم زیاد روی فلسفه کار نمیکنند.در حال حاضر چند سوال از خدمتتان داشتم گرچه تعداد سوالات زیاد و باعث مزاحمت .میخواستم سوالات را تقسیم کنم سپس بفرستم ولی باز دیدم همانقدر وقتتان گرفته میشود .شرمند ه استاد 1-ما نفس هایی به اسم نفس لوامه , اماره , ملهمه , مطمئنه , ناطقه داریم . میگویند نفس اماره مربوط به اخلاق است و نفس ناطقه مربوط به فلسفه . مگر خود حقیقت نفس واحد نیست ؟ پس این اسم های متنوع حالت مراحل مختلف کمال نفس را دارد یا منظور چیزه دیگر است ؟ یعنی باید از نفس اماره گذشت تا بتوانیم روی نفس ناطقه کار کنیم ؟ و نفس ناطقه چه رابطه ای با ملهمه و مطمئنه دارد . من کلا در این موضوع گیج شدم کمی میشود توضیح دهید 2-من در کتابی خواندم که بدن مرتبه ی نازله ی نفس است .این یعنی چه ؟ وقتی بدن در رحم مادر هست مدتی بدون روح و نفس به سر میبرد . اگر بدن نازله ی نفس است چرا از اول در معیت هم نیستند . بالاخره شما یک لامپ را که روشن بکنی در همان لحظه نورهایی با شدت و ضعف های مختلف در سراسر اتاق داریم .پس چرا بدن مدتی بی نفس به سر میبرد . 3-آیا پیامبر که به دنی فتدلی و کان قاب قوسین او ادنی رسید از ملک روح هم گذشت یا خیر ؟ یعنی بدون واسطه در محضر حضرت حق بود یا باز هم ملک روح بود ؟ 4-چرا خداوند ابتدا ملک روح را آفرید و در او بطور کامل تر از بقیه موجودات جلوه کرد و سپس انسان را از ملک روح آفرید ( و نفخت فیه من روحی ) چرا خود خدا مستقیم جلوه نکرد و انسان را بیافریند 5-آیا بقیه موجودات هم از جلوه ی ملک روح هستند یا جلوه ی خود خدا . مثلا وقتی کنار دریا می ایستی و در نگاه به بی کرانگی دریا یک خوفی درون انسان بوجود می آید و میفهمی اسم جلال بر دریا تجلی کرده و یا وقتی زیبایش را میبینی میفهمی اسم جمال تجلی کرده . حال این تجلی جمال و جلال برای دریا توسط همان ملک مقرب روح است یا توسط خود خدا . 6-وقتی خداوند می فرماید که إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باش!»، آن نیز بى درنگ موجود مى شود)سوره یس آیه 82 . هرچیزی که کن فیکون باشد به امر پروردگار باید خالی از زمان , مکان , حرکت , تبدیل , ماده و.... باشد پس آیا هرچیزی که با کن فیکون بوجود آید مجرد است ؟ 7-ملک روح خودش مجرد است و اگر دریا و درخت تجلی صفات جمال و جلال هستند و این صفات از خدا به روح تجلی کرده و از روح به دریا و درخت تجلی کرده چرا آنها مجرد نیسند . مگر میشود از موجود مجرد موجود غیر مجرد پدید آید 8-با دوستم صحبت نفس میکردم . به او گفتم تو با چه چیزی فکر میکنی ؟ اگر راست میگویی اندیشه هایت را به من نشان بده ؟ ایشان معتقد بود که این اندیشه ها در مغز انسان ذخیره میشود و هیچ ربطی به نفس ندارد شبیه به یک هارد کامپیوتر که اطلاعات درونش ذخیره میشود و با یک ضربه دچار عیب میشود . همانطور که مغز انسان با ضربه از کار میفتد . این مساله را چگونه باید عقلانی برایش روشن کرد ؟ 9-در سوال 6519 فرمودید وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت(الروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185) به کجا اشاره دارند.میشود کمی توضیح دهید . خب روح حتما باید جسم داشته باشد . در عالم ماده میشود همین بدن , در عام برزخ بدن مثالی , در عالم قیامت هم بدن خاص خودش را . ولی بازهم متوجه نشدم که جسم رقیق منظور امام صادق کدام جسم است .جسم مادی که رقیق نیست , جسم برزخی هم و اخروی هم که مثالی است و نه مادی که بتوان واژه رقیق را برآن حمل کرد . میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز این‌طور نبوده که از صحبت شما ناراحت شده باشم. حقیقت این است که مشرب‌ها متفاوت است، همان‌طور که بعضی خراباتی و بعضی مناجاتی هستند. در امور معرفتی نیز همین‌طور است که مثال آیت‌اللّه بهاءالدین و حضرت امام را در عرایضی که داشته‌ام، زده‌ام که چگونه آیت‌اللّه بهاءالدین از مشرب آیت‌اللّه شاه‌آبادی نتوانستند استفاده کنند بدون آن‌که در سیر الی‌الحق ضرری کرده باشند 1- اگر به موضوع مورد بحث نگاه وجودی داشته باشیم می‌گوییم از جهت فلسفی به موضوع می‌نگریم زیرا فلسفه از موجود بما هو موجود سخن می‌گوید و اگر نگاه ارزشی به موضوع داشته باشیم می‌گوییم از جهت اخلاقی به موضوع می‌نگریم. نفس ناطقه پدیده‌ای است که دارای ابعاد مختلف می‌باشد از جهت وجودی، موجود مجردی است که «جسمانیة‌الحدوث و روحانیة البقاء» است ولی همین موجود دارای گرایش‌هایی است که منجر به ظهور نفس لوامه و یا نفس مطمئنه می‌شود 2- همین‌طور که متوجه شدید منظور آن نیست که بدن تجلی نفس است بلکه به این معنا است که بدن محل ظهور حالات و تدبیرات نفس می‌باشد 3- در مقام «دنی فتدلی» هیچ واسطه‌ای بین ذات رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و حضرت حق نبود که به آن تجلی ذاتی می‌گویند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن مرحله به رابطه‌ی وجودی که خدا با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» داشتند و موجب ایجاد آن حضرت شدند، رسیدند که این بالاترین درجه‌ی ممکن برای بشر است و بحث آن را باید در تجلی ذاتی که در عرفان بحث می‌شود دنبال بفرمایید 4- لازمه‌ی وجود، تشکیکی‌بودن و مرتبه‌داشتن است و هر مخلوقی ظرفیت درک مرتبه‌ای خاص از وجود را دارد 5- همواره برای تجلی اسماء الهی واسطه‌ در میان است منتها آن واسطه‌ها مظاهر همان اسم‌اند و به همین جهت شما در مظاهر با نور همان اسم مرتبط می‌شوید 6- ظاهراً همین‌طور است 7- موجودات غیر مجرد مظاهراند و این غیر از رابطه‌ی وجودی است که بین عین وجود و سایر موجودات هست که در بحث برهان صدیقین بحث شده 8- در بحث ده نکته در معرفت نفس عرایضی داشته‌ام. ایشان را به آن مباحث راهنمایی کنید 9- نباید انتظار داشت ائمه«علیهم‌السلام» با واژه‌های ما سخن بگویند ما باید بتوانیم سخن آن‌ها را با مباحث فلسفی تطبیق دهیم. واژه‌ی بدن مثالی یک واژه‌ی فلسفی است وقتی دقت کنیم متوجه می‌شویم منظور حضرت از بدن رقیق تطبیق می‌کند با بدن مثالی، از طرفی ائمه«علیهم‌السلام» با نور شهود خود سخن می‌گویند و فیلسوف با تفکر انتزاعی خود سخن خود را بیان می‌کند، هرچه جلوتر برویم به نگاه ائمه نزدیک‌تر می‌شویم زیرا نگاه آن‌ها گزارش عین حقیقت است. موفق باشید
6521
متن پرسش
سلام درکتاب"مبانی نظری نبوت و امامت" صفحه 88 گفته شده که خداوند فرزندان ابراهیم را امام قرار داده است. 1-آیا پیامبرانی که بعد از حضرت ابراهیم آمدند،هم نبی بودند و هم امام؟؟؟ 2-آیا پیامبری هم بعد از حضرت ابراهیم بوده است که از نسل ایشان نبوده باشد؟؟ 3-هدایت به امر هم در سوره انبیا آیه 73 آورده شده و هم در آیه 24 سوره سجده.آیا این دو با هم فرقی میکنند؟؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است؛ به همین جهت وقتی می‌فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» و ما آن‌ها را امام قرار دادیم، منظور پیامبران بنی‌اسرائیل است که فرزندان حضرت اسحاق‌اند که به حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» برمی‌گردد 2- ظاهراً نه 3- هر دو به معنای هدایت تکوینی است. به سؤال شماره‌ی 6495 رجوع فرمایید. موفق باشید
6525
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر. استاد دوسوال از حضورتان داشتم: 1. نظر حضرتعالی در خصوص مداحی های میثم مطیعی چیست؟2. استاد گفته می شود مصائب کربلا مکشوف بیان نشود ولیکن خود حضرت آقا (رهبری) از روی مقتل مصیبت را میخوانند مثلا قضیه حضرت علی اکبر را و خود مقاتل قضایا را مکشوف مطرح می کنند و حتی خود دکتر میثم مطیعی (که مورد نظر رهبر معظم انقلاب است) از روی مقاتل روضه مخوانند. پس چرا مکشوف بیان نشود.تشکر
متن پاسخ
ه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده آن مداحی میثم مطیعی که مربوط به حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» بود را خوب دیدم 2- در این حدّ را مکشوف نمی‌گویند. اگر جزئیات را مطرح کنند مکشوف است. موفق باشید
6511
متن پرسش
با سلام در کتاب "مبانی نظری نبوت و امامت" صفحه 45 تناقض وجود داره البته از نظر من. شما اول گفتید که آدمیت یعنی حقیقت همه انسانها در بهشت برزخ نزولی به شجره ممنوعه نزدیک شد ولی در پاورقی گفتید که در آیه 20 به بعد سوره اعراف در مقام حضور آدم و حوا در بهشت برزخ نزولی حاضر بودند و شیطان در آن مقام آنها را وسوسه کرد نه در مقام آدمیت!!! این دو با هم همخوانی نداره.... اگر در مقام آدمیت بودند چرا شیطان در آنجا حضور داشت،مگر شیطان بخاطر سجده نکردن از اون مقام عزل نشده بود؟؟ و اگر در مقام آدم و حوا بودند پس چرا حکم هبوط برای همه صادر شد؟؟ میشه همین جا برام قضیه را روشن کنید چون در حال حاضر دسترسی به کتاب"هدف حیات زمینی" و تفسیر سوره اعراف ندارم. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در آخر صفحه‌ی 44 بحث حقیقت آدمیت است که مورد تعلیم اسماء قرار می‌گیرد که همان آدم ملکوتی است و باید شیطان به این مرتبه از آدمیت سجده می‌کرد ولی نکرد و از آن مقام ملکوتی رجم شد ولی هنوز هبوطی صورت نگرفته و به همین جهت با این رجم‌شده در برزخ نزولی سراغ آدم می‌آید، یک مقام آدم مقام تعلیم اسماء است که همان حقیقت آدمیت است و یک مقامش که مقامی نازل‌تر است، مقام آدمیت می باشد. حال شیطان بعد از رجم از درگاه الهی ،با این مقام از آدم روبه‌رو شد و او و حوّاء را وسوسه کرد، و عملاً هبوط شروع شد و آدم و حواء و شیطان از بهشتی که برزخ نزولی بود، هبوط کردند. همه‌ی حرف آن است که بین حقیقت آدمیت و آدمیت تفکیک کنیم و به نظرم اگر در پاورقی ص 45 سطر 6 به‌جای مقام حضور آدمیت نوشته بودیم مقام حضور حقیقت آدمیت، این اشکال برای شما پیش نمی‌آمد. تصور ما آن بود که «حضور آدمیت» یعنی جنبه‌ی باطنی آدمیت که واژه‌ی رسایی نیست. موفق باشید
6519
متن پرسش
سلام علیکم . امیدوارم که حالتان خوب باشد . استاد من به فلسفه صدرایی علاقه ی خاصی دارم .چند بار سوالی در خصوص تجرد نفس برایتان ارسال کرده ام . اما جوابتان من را قانع نکرد . چند وقتی هست که نسبت به آن سوال بی خیال شدم تا اینکه باز دوباره به ذهن ام آمده است و از صبح روی مغزم راه میرود.به جایی رسیدم که اگر بحث تجرد نفس را کنار بگذارم سیر سلوکی ام بهم میخورد و خودتان بهتر میدانید که اگر بحث تجرد نفس را رها کنیم مباحثی مثل وحدت وجود و ریاضات شرعیه و مقام امام و ... همه زیر سوال میرود و از طرف دیگر هم دلیل نقلی محکمی که بتواند دل ام را آرام کند نیافتم . اگر میشود مرا از این درگیری ذهنی خارج کنید . سوال اول اینکه در احادیث دیده میشود که پیامبر مشخصات ظاهری حضرت جبرائیل را توضیح داده است و حتی تعداد پرهای او را هم به مسلمین گفته است , پس جبرئیل جسمی داشته که پیامبر به عینه می دیده و حتی تعداد پرهای او را هم میدانسته . نکته ی دوم اینکه وقتی پیامبر به معراج رفت عالمی که فلاسفه آن را مجرد می نامند به چشم دید و با زبان به راحتی برای مسلمین بازگو کرد , مثلا فرشته ای که فلان مشخصات ظاهری داشت و یا مالک دوزخ به این شکل بود و در حدیثی هم از امام صادق نقل شده است که الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185 . این حدیث حضرت صادق و مشخصات ظاهری جبرائیل که پیامبر فرموده بودند مرا به فکر بازداشت . و از طرفی دیگر و فارغ از این بحث ,شخص عالمی در یکی از سخنرانی هایش گفت عقل قطعی بر نقل مقدم است .این حرف را هم هیچ طوری نمیتوانم قبول کنم . اگر مرحوم ملاصدرا و شیخ الرئیس براهین عقلی آورده اند که روح مجرد است و از آن طرف که احادیثی را میبینی که میگویند روح مجرد نیست .حال بیاییم حرف و حدیث رسول الله و امام صادق را کنار بزنیم و بگوییم فلسفه ی مشاء و حکمت متعالیه عقل قطعی است و چون حدیث امام با این عقل قطعی جور در نمیاید, بگوییم پس حرف ملاصدرا و بوعلی بر نقل رسوال الله و امام صادق مقدم است .به نظرتان این کوتاهی در حق اهل بیت نیست . من خودم در سخنرانی های شرح نامه ی 31 شنیدم که فرمودید فلاسفه حرف امام را محدود میکنند و تا جایی که میدانم شما خودتان به سیر و سلوک با احادیث بیشتر تاکید میکنید . مثل نامه ی 31 نهج البلاغه و یا حدیث عنوان بصری و یا موضوعاتی از این نوع. سوال دوم : شما میفرمایید که نفس ناطقه یا همان روح شبیه به هیچ چیزی نیست . هست , ولی بی شکل است . مثلا اگر کسی بگوید که نفس و روح شکل دارد , شکل اش هم شکل بدن شخص است . دست روح در دست بدن جای میگیرد پای روح در پایش و.... و حرف خودش را هم به حدیث امام صادق که فرمود روح جسمی رقیق است استناد کند . و بگوید روح از جنس ماده است و از نور هم رقیق تر هست و سرعت اش هم از سرعت نور خیلی بالاترست .و شکل فیزیکی اش هم مثل بدن است . اگر بعضی از فیلم ها را دیده باشید وقتی شخصی میمیرد و روح اش از بدن اش جدا میشود و در کنار اتاق می ایستد . منظورم این گونه بود.حال ما اگر برای شخصی مباحث تجرد رو هم گفتیم و شخص این نوع دلائل را آورد چگونه راضی اش کنیم .و نقطه ی تکیه محکمی هم دارد و آن هم حدیث امام صادق است سوال سوم . من سخنرانی های آشتی با خدا و ده نکته از معرفت نفس را گوش دادم ( به جز شماره 10 از ده نکته و شماره 9 از آشتی با خدا ) و خیلی دوست داشتم که بحث تجرد را با اتکا به احادیث هم مطرح کنید . آخه من خودم از مباحث معرفت نفس اتون خیلی لذت بردم و دوست دارم اما وقتی میبینم حدیثی کنارش نیست ته دل ام میلرزه و میگویم ملاصدرا که معصوم نبوده است و هزار تا فکر دیگر . استاد من چون رشته ام فنی مهندسی است و زمینه ی مطالعاتی ام آثار شماست , بعضی اوقات اونقدر سوال پیش می آید که نمیدانم چکار کنم . و این پیشنهاد من حقیر به شما استاد گرامی است .اگر میشود مباحث را علاوه بر محتوای فلسفی ,عرفانی نیز روایی تر بررسی کیند با تشکر با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث معرفت نفس را ادامه دهید به‌خوبی متوجه عظمت این‌گونه احادیث می‌شوید که امام معصوم چه حقایقی را به عالمان و فیلسوفان نشان می‌دهند. وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت به کجا اشاره دارند. و یا وقتی ملاصدرا روشن می‌کند حقایق غیبی صورت بزرخی دارند می‌فهمیم معنای کشف برزخی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نسبت به جبرائیل«علیه‌السلام» داشتند و حضرت جبرائیل را با هزار پر دیدند، در حالی‌که مردمی که اطراف رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بودند، ندیدند ، به چه معناست. در آموزه های حکمت متالیه می‌فهمیم معنای نزول جبرائیل تا مرتبه‌ی برزخ نزولی یعنی چه. منظور آن عالم بزرگوار که فرموده‌اند عقل قطعی بر نقل مقدم است به این معنا نیست که عقل بر سخن امام معصوم مقدم است، بلکه از آن جهت که نقل بعضاً توسط افرادی به ما رسیده که معلوم نیست درست مطلب را منتقل کند. از این جهت اگر با روایتی روبه‌رو شدیم که با عقل قطعی قابل قبول نبود به عقل تکیه می‌کنیم، ولی ملاصدرا و پدر جدّ ملاصدرا هم هرگز حرف خود را قابل قیاس با سخن معصوم نمی‌دانند. همه‌ی تلاش این بزرگان آن است که ذهن و فکر خود را طوری از خیالات و حدسیات آزاد کنند تا سخن معصوم را بفهمند. بالاخره بنده و امثال بنده بحمداللّه به این عقیده رسیده‌ایم که باید تلاش کنیم به نور روایات و آیات نزدیک شویم و اگر با مطالعه‌ی آثار ما چنین فهمی به شما دست داد ادامه دهید وگرنه حتماً راه را عوض کنید، راهی را پیدا کنید که شما را بیشتر به فهم متون اسلامی نزدیک کند. موفق باشید
6508
متن پرسش
سلام استاد امیدوارم حالتون خوب باشه استاد من پسری 22 ساله در شهرستان کاشان هستم و در حال حاظر سال آخر دانشگاه هستم و در حال خواندن برای کنکور ارشد میباشم، استاد بنده تا چند ماه پیش در حال مطالعه برروی کتب شما بودم که پس از ان شروع به خواندم چهل حدیث امام کردم ولی پس از مدتی متوجه شدم انگار کسی در درونم مرا به خواندن کتب شناخت مهدویت و امام زمان تشویق می کند . استاد انگار ندای امام حسین در گوشم میپیچد و هَل مِن ناصر یَنصُرنی امام زمان به گوشم میرسد میترسم از افرادی باشم که مثل مردم کوفه با آن همه دیانت امامشان را سربریدند همان طور که میدانید مشکل آنها نماز و شناخت دین نبود و سوال من اینست که آیا همان موضوع عرفان را ادامه دهم ویا به موضوع مهدویت بپردازم وچگونه راهش را طی کنم . قصد مطالعه کتاب الغدیر را دارم لطفا شما هم چند کتاب به بنده معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ما باید امروز بر روی تحقق تمدن اسلامی سرمایه‌گذاری کنیم، خوب است که نسبت به جایگاه تفکر مهدوی و عقل مهدوی در آینده‌ی تاریخ مطالعه و تأمل کنید و این گرایش را به فال نیک بگیرید. شاید دو جلسه صحبت امثال بنده در رابطه با جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن و کربلا نقطه عطف تقایل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی افق موضوع را در حدّی تبیین کند. موفق باشید
6496
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار. آیا دو مقوله ی «مهدویت» و «عقلانیت» با هم تباین دارند؟ به نظر شما ارتباط این دو چگونه است؟ آیا مقوله ای به نام «عقلانیت مهدوی» را می پذیرید؟ در صورت مثبت بودن پاسخ چه تعریفی از «عقلانیت» مهدوی دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یقیناً مهدویت با نور عقلانیت همراه است ولی عقل قدسی و عقل فطری که همه‌ی جوانب عالم را مدّ نظر دارد، عقلانیت مهدوی نور کشف حقیقت است که از یک طرف فطرت انسان‌ها را می‌شناسد و از طرف دیگر قواعد تکوینی عالم را، و بر این مبنا عمل می‌کند. خداوند همه‌ی ما را در ذیل نور ولایت فقیه، از منتظران آن حضرت قرار دهد و یک لحظه از نظر به حضور مبارک آن حضرت غافل‌مان نگرداند. شاید کتاب «جایگاه واسطه فیض»موفق باشید
6479
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی میخواستم بدانم اگر کسی قرار باشد برای اولین بار به کربلا سفر کند باتوجه به عظمت این سرزمین چطور می تواند قبل از حضور آمادگی روحی لازم را کسب کند تا بتواند از این موهبت به طور کامل استفاده کند؟ (بنده دنبال اطلاعات نیستم بلکه می خواهم از نظر روحی کملا آماده شوم)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قسمت آداب زیارت در مفاتیح از یک جهت، و به قسمت آداب زیارت امام حسین«علیه‌السلام» از جهت دیگر رجوع فرمایید. در آن‌جا می‌خوانید که در ضمن باید سه روز قبل از سفر روزه بگیرید. موفق باشید
6468
متن پرسش
سلام.با توجه به این که فرمودید درپاسخ یکی از پرسش ها که بعد از بالا رفتن این عالم ماده طبق حرکت جوهری وبرپایی قیامت بازهم خداوند بنا بر اقتضای فیاضیت وخلاقیت شان باز عالم ماده ای برپا می کنند واین سیر ادامه دارد! چند سوال برای بنده پیش آمد. 1.اگراین طورباشد عالم ماده ای که قرار است خلق شوند چه فرقی با این عالم می کنند؟ومگر این عالم ماده احسن نیست واگر قرار باشد عالم ماده ی دیگری برپا شود از این عالم بهتر است که با احسن بودن تناقض دارد؟ویا مانند همین است که چه فایده ای مترتب است وتکرار پیش می آید .واگر فیض خدا ونور حضرت حق همواره می تابد بر ظرف مستعد پس چرا همین جا این افراد عالم ماده ظهور نمی کنند ومتجلی نمی شوند؟ 2.با فرض اینکه عالم ماده ای جدید برپا می شود آیا عوالم غیب هم به تناسب تغییرمی کنند؟وحقایق متفاوت است؟ومثلا وسیله هدایت موجودات غیر قرآن است ؟ومثلا پیامبران وائمه غیر اینانند؟ 3.عالم ماده فعلی اولین عالم است آخرین عالم است یا نه؟اصلا ممکن است درعرض این عالم ماده عوالم ماده دیگر تابی نهایت موجود باشند چون تقدم وتاخر که برای خدا وجود ندارد وبرای ایجاد این عالم ماده هم ترجیحی حداقل نمی بینیم چون با دیگر عالم ماده ای که قرار است تشکیل شود آشنایی لازم را نداریم؟ کلا با این موضوع خیلی کلنجار رفتم وچه بسیار متحیر شدم. متشکرم که جوابی بدهید تا کمی از تحیرم کم شود. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید که حضرت حق، فیاض علی الاطلاق است و تجلی تعطیل‌بردار نیست به‌خصوص که در روایت داریم . ابو حمزه ثمالى گفت از حضرت زین العابدین علیه السّلام شنیدم میفرمود خداوند محمّد و علی و پاک فرزندانش را از نور عظمت خود آفرید و آنها را بصورت شبح قرار داد قبل از آفرینش مخلوقات سپس فرمود تو خیال میکنى خداوند جز شما چیزى نیافریده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم قرار گرفته‏اى. « ُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم‏ »، بدین معنا که با هر آدمی عالمی شروع شده و بعد به انتها رسیده و باز عالمی دیگر و آدمی دیگر. با دنبال‌کردن مباحث برهان صدیقین همه‌ی بندهای سؤال‌تان برایتان روشن می‌شود. إن‌شاءاللّه دنبال‌کردن این مباحث نه‌تنها از حیرتتان بکاهد بلکه وارد عالَمی از معرفت بکند که به دنبالش بوده‌اید. موفق باشید
6469
متن پرسش
سلام.استاد آن جوانی که پیامبر(ص) بعد از نماز صبح مشاهده کردند وحال عجیبی داشتند چه شخصیتی می باشندشما در برخی از کتب فرمودید زیدبن حارثه ودربرخی دیگر حارثه بن زید ودربرخی آمده مالک بن حارثه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات شیعه یعنی در کافی عنوانش هست «حارثة بن مالک» ولی در روایات اهل سنت «زید بن حارثه» آمده. موفق باشید
6471
متن پرسش
سلام.حضرت استاد مدت زمانی دراز است که راجع به بسط عدالت در تمدن مهدوی(ع) می اندیشم.وگمانم این است که این ارزش وبسط آن در حکومت مهدوی غیر از آن مفهوم ساده واولیه ای است که در اذهان نقش بسته وتصور می کنند.به عنوان مثال اگر زمینی در قرن ها قبل توسط شخصی غصب شده است وبه ورثه رسیده ودر حال حاضر یک مکان ارزشمند ومفید برای جامعه وحتی مسجد ساخته شده است به نظر حقیر عدالت حکم می کند که این زمین به صاحبان اصلی اش برگردانده شود ومثلا اگر در پی ریزی یک بنا ودر ساختن آن حتی شنی غیرعادلانه دراین بنا استفاده شده ویا حق یک کارگر ساده یک روز در آنجا ضایع شده این بنا براساس وپایه ی عدالت اصل بنا نشده است و وجودش به یک نحو شرعی نیست وبا نظام تکوین هم خوانی ندارد.وبنابراین دربسط ارزش عدالت به دست یداللهی مهدی (ع) باید نابود شود.حالا با بسط این مثال های ساده می توان نتیجه گرفت این تمدن مدرن وهرتمدن شبیه به این که از ابتدا با چپاول منابع وثروت از طبیعت وانسان ها به نامشروع وظلم به خود ودیگران که کلان آن کفر والحاد است منافی عدالت می باشد ومسلما مهدی(ع) نباید با تکیه برحتی ذره ای از این تمدن الحادی که ریشه ی تاریخ آن به ابتدای نزاع جبهه ی حق وباطل است تمدن عظیم خود را بنا کند ومسلما باید جهانی دیگر با زیربنای توحید وروبنای عدالت از نو ساخته شود ویک دگرگونی عظیم اتفاق بیفتد که شاید تصورآن هم بسیار دشوار باشد. می خواستم نظر شما را دراین باره بدانم واینکه این نگرش تا چه حدی صحیح است وتاچه حد نگاهی افراطی وغیر واقعی نسبت به تمدن مهدوی (ع)وبسط این ارزش مهجور می باشد.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نه‌تنها هیچ افراطی در این نگرش نیست بلکه این اولین شرط تجلی انوار غیب توسط آن موجود مقدس است که واسطه‌ی فیض بین ارض و سماء است و تازه وسعت عدالتی که جهان ظرفیت آن را دارد بسیار بالاتر از عدالت اقتصادی است. خوشا به حال آن‌ها که می‌فهمند این جهان چه ظرفیت فوق‌العاده‌ای دارد و بدین لحاظ در ذیل تبعیت از ولّی فقیه زمان ،منتظر آن حضرت هستند و سعی می‌کنند بین علم و عملشان تخلفی نباشد و آنچه را حق می‌دانند سعی می‌کنند در عمل بدان مقید باشند. موفق باشید
6472
متن پرسش
سلام.حضرت استاد شما چیزی به عنوان ذاتی وعرضی دین را که دکتر سروش در بسط تجربه نبوی عنوان می کنند را قبول دارید؟ به عنوان مثال سوره ی ابولهب ونزول ان را مثال می زنند که اگر ابولهب نبود ویا اصلا مومن بود دیگر این سوره در طعن ونفرین او نازل نمی شد وهیچ خللی هم به دین وارد نمی شود ویا مثلا تاثیر محیط زندگی پیامبر درنزول وحی که مثلا از مردم می خواهد که به آفرینش شتر دقت کنید که اگر این فضای حجاز نبود دیگر شتری نبود که داخل در وحی شود واز این قبیل؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از دکتر سروش که به‌کلّی وَحی را منکر است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را همچون شاعر خوش قریحه‌ای می‌داند که این آیات را گفته، غیر از این انتظار نیست که به هر بهانه‌ای کفر خود را اظهار کند. در حالی‌که قرآن یک حقیقت آسمانی است که در ظرف‌های مختلف ظهور می‌کند و این حادثه‌ها صرفاً حادثه نیست بلکه ظرف حقیقت قرآن است مثل آن‌که چشم شما ظرف ظهور قوه‌ی بینایی شما است، حالا می‌شود کسی بگوید چشم عرض ذاتی انسان است در حالی‌که نفس انسان با همین اعضاء، قوای خود را ظهور می‌دهد و به کمال می‌رسد. این سخنان دکتر سروش حکایت از آن دارد که او حقیقتی برای قرآن قائل نیست. موفق باشید
6473
متن پرسش
سلام.حضرت استاد عرفایی که بنا به تاریخ وشواهد از لحاظ فقهی شیعه نبوده اند واز ائمه4 گانه اهل سنت تقلید می کرده اند( به عنوان مثال مولوی ومحی الدین وعطار و...) وبنا بر ادعای ما این عمل به شریعت وعبادت غلط است وطوری نیست که با نظام تکوین هم راستا شود پس چگونه این افراد که حتی (بنا به فرض)ابتداییات عباداتشان نظیر نماز وطهارت اشتباه می باشد توانسته اند به مراتب عالیه کشف وشهودبرسند.آیا فقه اهل سنت هم در دایره آنچیزی که درباب تقلید از فقیه وشدت وضعف نور شریعت فرمودید که دراحکام فقهی مشاهده می شود می دانید و آن احکام هم را داخل در حقیقتی که دارای شدت وضعف می باشد مانند نورخورشید می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهنم هست که آیت‌اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند که آن‌ها از این جهت مستضعف بوده‌اند. به این معنا که در شرایطی قرار داشته‌اند که راهی برای تحقیق بهتر برایشان نبوده، مضافاً آن‌که فقه ائمه‌ی چهارگانه‌ی اهل سنت بیگانه از فقه ائمه نیست زیرا آن‌ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد امام صادق«علیه‌السلام» بوده‌اند و از این جهت شاید بتوان گفت با توجه به عقاید خوبی که عرفای اهل سنت در امور معرفتی دارند تا حدّی مشکل را حل کند. و این تازه در صورتی است که در مقام تقیه نبوده باشند. زیرا بعضی معتقدند آن‌ها شیعه بوده‌اند ولی مجبور بودند تقیه کنند. به طوری که یک بار عطّار را به جرم شیعه‌بودن از شهر هرات بیرون کردند. حال حساب کنید اگر پدر مولوی می‌خواست در هرات بماند چه بر سرش می‌آمد و لذا به طرف قونیه حرکت می‌کنند. موفق باشید
6474
متن پرسش
سلام.حضرت استاد درنوشتارهای شما این گونه بر می آید که دشمن اصلی جریان اهل بیت (ع)در ابتدای اسلام جریان ابوسفیان ومعاویه می باشند دربسیاری از کتابهای شما نظیر راز شدای امام حسین در قتلگاه ویا کتب مربوط به انقلاب اسلامی وحضرت صدیقه طاهره(ع)این را ابراز داشته اید وفرموده اید که با یدحساب ابوبکر و عمر وعثمان را از معاویه جدا کرد! آیا این فرموده شما تاکتیکی است برای نزدیکی وتقریب بیش از پیش بین شیعه واهل سنت است چون آنها حساسیتی که به خلفا ی 3گانه دارند به معاویه ندارند واز این رو می خواید این دریچه دیالوگ ومفاهمه را باز کنید ویا نه واقعا به این که خلفا بازی خورده جریان اموی هستند را باور دارید ؟ این با برخی از روایات که خلفا را عامل اصلی ومقصر اول و اولین کافران به رسول(ص)می دانند منافات داردواین چنین است که نفرتی که شیعیان به خلیفه دوم واول دارند شاید به معاویه ندارند آیا این کینه ونفرت صدچندان به خلفا اول وثانی از روی احساس است و واقعیت امر چیز دیگری است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حاصل مطالعات بنده در تاریخ اسلام همین‌طور است که شما از سخنان بنده برداشت کرده‌اید و این‌که ملاحظه می‌فرمایید اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در عین انتقاد به خلفاء با آن‌ها مدارا می‌کردند را باید در همین موضوع دانست که به نظرم کتاب شریف «الغدیر» و یا کتاب‌های «امام شناسی» آیت‌اللّه طهرانی در این موارد کمک می‌کنند. ولی با این‌همه نباید از ظلم‌هایی که خلیفه‌ی دوم بدان اقدام کرد - هرچند از سر تحریک باشد- چشم پوشید. خطبه‌ی 162 نهج‌البلاغه نکاتی در راستای عدم غفلت از معاویه در مقایسه با خلفاء دارد. موفق باشید
6476
متن پرسش
1. وظیفه ی یک طلبه درجامعه ی امروز چیست ؟ ( باتوجه به اینکه طلاب سربازامام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تلقی می شوند، ومسؤلیت خطیری برعهده ی شان است ) 2. آیاکسی که داعیه دار سربازی امام زمان علیه السلام است حتما باید در پایگاه بسیج حضور داشته وکارکند ؟ بنده دچار یک شبهه شده ام خواهشمندم شرح حال بسیج قبل وحال را بیان فرمایید . 3. حقیقت کسا ء چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- طلبه باید خوب درس بخواند تا بتواند اسلام را خوب بفهمد و در وقت مناسب مثل شهید مطهری خوب تبلیغ کند و به صورت کلی از جریان‌های کشور و دنیا نیز آن‌طور که رهبری اشاره می‌کنند بی‌خبر نباشد 2- مقام معظم رهبری فرمودند هستند کسانی که عضو رسمی بسیج نیستند ولی به جهت علاقه‌ای که به انقلاب و اهداف بسیج دارند، بسیجی‌اند. باید به شرایط خود بنگرید که آیا در موقعیتی هستید که در فعالیت‌های بسیج شرکت کنید و یا باید فعلاً درس بخوانید و وقت محدودی را اگر پیش آمد برای کارهای بسیج بگذارید. عمده توجه به جایگاه بسیج است که عبارت است از محل نیروهای آماده برای هرگونه فداکاری در راستای اهداف انقلاب 3- به متونی که در مورد تاریخ حدیث کساء سخن گفته‌اند رجوع فرمایید. در باره حدیث کسا سخن مختلف است: آیة الله مکارم شیرازی در توضیحى درباره حدیث کِسا در مفاتیح نوین می نویسد : اصل حدیث کِسا میان شیعه و اهل سنّت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در منزل حضرت زهرا (علیها السلام)، و یا در خانه خودش زیر پارچه اى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ همانا خداوند مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»، معرّفى کرد. موفق باشید
6433
متن پرسش
سلام من سخنرانی های شمارا در مورد کربلا گوش دادم و نکاتی از آنها را به صورت مکتوب نوشتم و میخوام به بعضی از دوستانی که میشناسم بفرستم. میخواستم شما هم بخونید که اگه جاییش اشتباه است بهم بگید. ممنون أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع): إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ . امام صادق(ع) از امام علی(ع) نقل میکند و می فرماید: اَمر (شأن و امامت ما) سخت دشوارتر است؛ و کسی نمی تواند (چنان که باید) به آن اقرار کند مگر مَلک مقرّب، یا نبیّ مرسل، یا عبدی که خداوند قلب او را برای ایمان خالص کرده است. امام میخواهد بگوید حرف و اعمال ما ،امری است که دارای سرّ است.هرکسی نمیتواند به سرّ امر ما برسد. درقرآن داریم: ذَلِکَ الکِتابُ لارَیبَ فِیهِ هُدیً لِلمُتَّقِینَ .(سوره بقره آیه 2) همانطور که قرآن هدایت میکند،کربلا هم هدایت میکند. چون کربلا هم هم مثل قرآن است.کربلا قرآن است و قرآن،کربلاست. حالا چه کسانی میتونند از قرآن بهره بگیرند و هدایت بشوند؟؟ الَّذینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ وَ یَقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ.(سوره بقره آیه 3) کسانی که ایمان به غیب داشته باشند.غیب یعنی حقایقی که در عالم هست. همانطور که کسانی میتونند از هدایت قرآن بهره مند بشند که ایمان به غیب داشته باشند،پس کسانی میتونند از کربلا هدایت بشوند که ایمان به غیب داشته باشند. هدف متوسط از خلقت این است که ما عبادت کنیم. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (56 سوره ذاریات) هدف بالاتری هم هست که خدا در قرآن رسیدن به مقام یقین را اعلام میکند. وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ(99 سوره حجر) مگرما نیومدیم در دنیا که عبادت کنیم و از این عبادت به یقین برسیم.یقین هم یعنی مقام انس تام و تمام با حقایق الهی.اتصال با قلب. کربلا هم مُذکِر همین قضیه است... کربلا،نمایش تام وتمام ایمان به حقایق است. یکی از حقایق و سنن الهی این است که خدا در قرآن میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا (سوره حج آیه 38) خدا مدافع آنهایی است که مومن اند. امام حسین میخواهد بگوید،بیش از آنکه اسلحه ها و تحرکات انسانها نقش داشته باشد،سنن الهی در عالم نقش اصلی را دارند. این سنت خداست که از مومنین دفاع میکند... خدا در عالم هستی،دفاع از مومن را به عهده گرفته است.پس اگر کل عالم،انس و جن همه با هم دست به یکی کنند تا به مومنی ظلم کنند،نمیتونند. حقیقت کربلا ظهور ایمان به حقایق و سنن الهی و در هرشرایطی بر اساس ایمان عمل کردن است!! گاهی ما فقط میدونیم که خدا مدافع مومنین است ولی هنوزبه مرحله ایمان نرسیدیم.مثلا میدونیم خدا رزاق است ولی در عمل بازم به این و اون رو میزنیم.میدونیم خدا مدافع ماست ولی وقتی کسی پشت سر ما حرف بزنه،نگران و دلواپس میشیم. ایمان یعنی با تمام وجود به این سنت الهی برسی. کوفیان امیدشون به اسلحه و تعداد سپاهیان و عبیدالله بن زیاد بود ولی اصحاب امام حسین امیدشون به خدا و سنن الهی بود. ایمان به سنن الهی آنچنان است که در اوج تنهایی ،احساس تنهایی نمیکنی.این یقین با کربلا بدست می آید. هلال بن نافع میگوید:کشته ای را ندیده بودم که در خون خود بغلطد و از حسین بشاش تر و زیباترباشد. چرا امام حسین در گودی قتلگاه میخندند؟؟ چه پیامی این کار امام دارد؟؟ راز اینکه این همه مصیبت،روح امام را تضعیف نمیکند این است که به سنن و حقایق الهی ایمان دارد و خود را در آغوش سنن الهی حس میکند. میداند که خدا از حق مظلومان و مومنین دفاع میکند. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زحمت کشیده‌اید خداوند اجرتان بدهد. به نظر بنده خوب است. موفق باشید
6435
متن پرسش
سلام علیکم. چرا می گوییم مقام حضرت علی(ع) از انبیاء اولوالعزمی مثل حضرت ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) بالاتر است؟ از روحانی ای شنیدم که می گفت بنابر حدیث پیامبر اکرم(ص): (( علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل)) مقام و جایگاه حضرت امام خمینی(ره) از انبیای بنی اسرائیل مثل حضرت ابراهیم(ع) و ... بالاتر است ولی این حرف را نمی توانم به راحتی قبول کنم. لطفا راهنمایی فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کمال هر پیامبری بر اساس کتابی است که بر قلب مبارک آن پیامبر نازل می‌شود و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض» و از آن‌جایی که قرآن به عنوان عالی‌ترین کتاب الهی علاوه بر قلب رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در قلب ائمه«علیهم‌السلام» نیز جاری است و قرآن می‌فرماید: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریم‏، فی‏ کِتابٍ مَکْنُون‏، لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون» قرآن کریم در مقام غیبی خود طوری است که فقط مطهرون می‌توانند با آن مقام مرتبط شوند و آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب مطهرون را اهل‌البیت معرفی می‌کند. پس قلب مبارک اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که با قرآن منطبق است درجه‌ی وجودی آن‌ها از همه‌ی انبیاء بالاتر است. موفق باشید
6438
متن پرسش
ایا نظر دکتر سروش درست تر نیست که ما نیاز به یک انقلاب انفسی داریم تا ظاهری؟چون رشد عقلی جهان به جایی رسیده که محتاج معرفت است نه تمدنی که در این سی و پنج سال نتوانسته یک خط هم علم اسلامی درست کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکالات دکتر سروش از این حرف‌ها بیرون است. چه ارزشی دارد وقت خود را صرف نظرات کسی کنیم که تا این حدّ سقوط کرده که متوجه نور وَحی الهی نیست و معتقد است؛ «قرآن حرف‌های خود محمد است و محمد می‌پنداشته است پیامبر است». یعنی همان اتهامی را به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌زند که مشرکان به پیامبر زدند و گفتند جنّیان برروی ذهن حضرت تأثیر گذاشته‌اند. همان‌طور که در سخنرانی خود در روز تاسوعا تحت عنوان « جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن. » عرض کردم که متن سخنرانی را می‌توانید در صفحه‌ی اول سایت دنبال کنید؛ ما باید بیشتر به اشاراتی که یک سخن دارد توجه کنیم زیرا همواره هرکس با هر نیت منفی که داشته باشد به ظاهر حرف‌های خوبی می‌زند و بصیرت آن است که ببینیم جایگاه آن سخنان کجاست و به کجا اشاره دارد؟ اگر متوجه شدیم که دکتر سروش و امثال ایشان در عین حفظ تمدن غربی یک‌نوع دینداریِ اسلامی را در ذیل آن تمدن پیشنهاد می‌کنند و ما را از تمدنی که رجوع آن در نهایت به حاکمیت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» غافل می‌نماید دیگر نباید مشغول مفردات سخن او شویم و از کلیت آن سخنان غافل گردیم. موفق باشید
6440
متن پرسش
باسلام الف)شخصی سوره عبس را اینگونه معنا میکرد که عتاب در سوره عبس نسبت به پیامبر از آن جهت است که ایشان میخواستند نسبت به هدایت آن شخصی که از آمدن نابینا نزد پیامبر روی ترش کرده بود،اصرار کنند و در نتیجه نسبت به هدایت نابینا کوتاهی میشد،از اینجهت نسبت به دفع این موضع پیامبر سوره نازل شده است.اگر این مطلب صحیح است،به عصمت پیامبر خدشه وارد نمیشود؟ب)منظور از این عبارت چیست؟لست علیهم بمصیطر الا من تولی و کفرگویا علامه آیه را چنین معنا کرده اند که تو تنها بر کسانی چیره هستی که اعراض کردهد و کفر ورزیدند.نظر شما چیست؟با سپاس فراوان از محضر استاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: الف- روایات شیعه و سنی اذعان دارند که آن شخص مردی از قریش بوده که منظور عثمان است که ناراحت شد حالا که ابن ام مکتوم آمد کار خراب شد و سران قریش که آمده بودند با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مذاکره کنند نتیجه‌ی لازم را نمی‌گیرند. به نظرم علامه طباطبایی روح مطلب را خیلی خوب روشن کرده‌اند. ب- علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در ذیل آیه‌ی «إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى‏ » در جمع‌بندی سه آیه می‌فرمایند: «کأنّه فرموده تو به ایشان تذکر بده و تذکر خود را پی بگیر و آن را قطع مکن، مگر از کسی که یک‌بار و دو بار تذکرش دادی و او روی گردانید و کفر ورزید که در این صورت لازم نیست به تذکر خود ادامه دهی بلکه باید از او اعراض کنی تا خدای تعالی به عذاب بزرگ‌تر معذبش سازد». موفق باشید
6403
متن پرسش
سلام استاد. آیا دلیل روایی داریم مبنی بر اینکه در هرعصر تنها و تنها یک نفر وجود دارد که منتخب امام زمان است و همه ی مردم باید زیل آن سلوک کنند؟ یعنی اینکه دو نفر و یا بیشتر چرا نمی توانند از جانب معصوم انتخاب گردند؟ چرا نتوانیم بجای سلوک زیل امام خمینی، زیل علامه حسن زاده یا علامه طباطبایی سلوک کنیم؟ اصولا آیا بعد از فوت کسی که زیل آن جامعه باید سلوک کند، بلافاصله فرد دیگری از جانب معصوم انتخاب می شود و یا خیر؟ دلیل روایی و یا عقلی چیست؟ و چه دلیلی وجود دارد که هم مبانی فکری و هم مبانی عمل مان را از او بگیریم؟ چه دلیلی داریم که واژه ی "تقلید" در حیث "... ان یقلدوه.." تقلید در دو حوزه ی عمل و نظر می باشد؟ انشالله خداوند متعال عمری پر برکت به شما استاد بزرگوار عنایت کند و همیشه در پرتوی عنایات امام عصر قرار داشته باشید. والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء خدا اعم از علامه طباطبایی و یا آیت‌اللّه حسن‌زاده با نوری که به قلب‌شان می‌رسد ما را در آن رابطه هدایت می‌کنند و مطابق دغدغه‌ای که دارند خداوند آن‌ها را مأمور دستگیری مردم می‌کند و همان‌طور که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض شد دغدغه‌ی حضرت امام نجات جامعه از کفر نظام شاهنشاهی و کفر ظلمات فرهنگ مدرنیته بود و بدین لحاظ خداوند نور انقلاب اسلامی را به قلب حضرت امام اشراق فرمود و همان‌طور که باید در ذیل اولیای خدایی چون علامه طباطبایی از برکات وجودی ایشان بهره‌مند شویم، اگر بخواهیم در این دوران از ظلمات فرهنگ غربی رها شویم و به تمدن اسلامی نایل گردیم باید در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌اللّه قرار گیریم و مصداق حدیث حضرت صادق«علیه‌السلام» را نیز بدین لحاظ می‌توان با شخصیت امام منطبق کرد که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: رسول خدا (ص) فرمودند:«یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید» در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل نموده و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون، و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مى‏گردانند، همان‏طور که کوره‏ى آهنگران پلیدى و چرکى آهن را پاک مى‏کند. و از آن‌جایی که با اشراقی که بر قلب امام شده تاریخ جدید ما شروع شده ادامه‌ی کار با ادامه‌ی راهی است که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده‌اند. این چیزی است که رهبری عزیز متوجه شده‌اند و بر این اساس به بهترین نحو کشور را مدیریت می‌کنند. موفق باشید
نمایش چاپی