بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32309
متن پرسش

با سلام وعرض ادب و احترام: جناب استاد بنده واقعا دغدغه ظهور را دارم و به طور جدی تصمیم گرفته ام خود را برای ظهور آماده کنم. شاید اشتیاق بنده را به پای جوانی و... بگذارید اما بنده بارها روی این موضوع دقیق شده ام و فکر کرده ام و متوجه شده ام که نمی‌توان بیشتر از این بدون حضور شخص امام (عج) به زندگی ادامه داد. و وقتی دنیا از اساس مشکل دارد و انحراف دارد، و سبک‌زندگی و تفکرمان از پایه ایراد دارد، نمی‌توان بی تفاوت به زندگی ادامه داد و مشغول اهداف شخصی شد. جناب استاد بنده به لطف خدا رتبه سه رقمی در کنکور کسب کردم و اکنون در رشته و دانشگاهی درس می‌خوانم که آرزوی خیلی‌هاست. و اطمینان دارم اگر توفیق باشد و بر روی درس رشته خود متمرکز شوم، تا آخرین درجات می‌توانم پیش بروم. اما این اهداف و دغدغه‌ها در برابر دغدغه ظهور بسیار کوچک و ناچیزند... خلاصه بگویم، از آرزوهای شخصی خود گذشته ام اما نمی‌دانم چطور باید برای ظهور آماده شوم و مهمتر از آن، چطور در امر ظهور موثر باشم؟ البته بنده کسی نیستم و از حد معمول هم توانم کمتر نباشد، بیشتر نیست. اما می‌دانم اگر انسان خودسازی صحیحی داشته باشد، می‌تواند تا حد فوق‌العاده‌ای در اطراف و اطرافیان اثر بگذارد؛ مانند شهید بهشتی می‌تواند «یک ملت» باشد و مانند شهید سلیمانی «یک مکتب» . بیشتر از عمر و توان و استعدادم هم چیزی ندارم که در این راه بگذارم. اما همین‌ها را نمی‌دانم چطور به کار بگیرم که به درد ظهور آقا بخورد. بارها سیر مطالعاتی یا مراقبه جدی را شروع کرده ام اما از ترس اینکه مبادا راه را اشتباه بروم، متوقف شده ام. آن طور هم که شواهد نزدیک‌بودن ظهور را نشان می‌دهند، زمانی برای آزمون و خطا ندارم. متاسفانه در رشته سخت و پرکاری هم درس می‌خوانم و با اینکه نسبت به دروس دانشگاه بی‌اعتنا شده ام و به «پاس کردن» قناعت می‌کنم (تا بتوانم زمانم را صرف مطالعه و ... کنم) اما باز هم نمی‌توانم تمام وقتم را خالی کنم. به همین دلیل می‌ترسم کند پیش بروم و دیر شود... از خودخوری و سرگردانی خسته شده ام و آمدم از شما راهنمایی بگیرم. لطفا لطفتان را از بنده دریغ نفرمایید و بفرمایید که اکنون دقیقا باید چه کنم؟ مطالعه کنم یا ابتدا به مراقبه و خودسازی اخلاقی بپردازم؟ اگر بناست مطالعه کنم تا چه حد جلو بروم و اگر بنا به مراقبه است با چه روشی؟ و در مورد مطالعه، استاد بنده متوجه شده ام که استعداد کلامی و فلسفی دارم. به همین خاطر گفتم شاید بهتر باشد قبل از یک سیر مطالعه اسلامی، یک سیر مطالعه برای فلسفه اسلامی داشته باشم و با صوت تدریس اساتید پیش بروم. آیا شما این رویه را تایید می‌کنید؟ و از آنجایی که فلسفه خواندن به هر حال زمان می‌برد، به نظرتان برای ظهور «دیر نمی‌شود؟!» با سپاس فراوان از اینکه راهمان را روشن می‌کنید. اجرتان با خدا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده در دنبال‌کردن دقیق قرآن است با کمک‌گرفتن از تفسیر المیزان تا بستر حضور انسانی که تمام وجودش ظهور قرآن است، فراهم شود و او «فهم» گردد و تنها نماند. سیر مطالعاتی سایت می‌تواند مقدمه ورود به فهم تفسیر المیزان باشد. دنبال‌کردن کامل رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به عنوان نایب امام بسیار کارساز است. موفق باشید

32295
متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به افشا ی گناه جامعه خودی پرداختن به آن در سطح وسیع موجب ضرر به خودمان می‌شود بیان وقایع عاشورا و امثال هم آیا ضربه به اصل اسلام و مسلمانان نیست؟ دشمنان مطرح کنند اینها به خودشان رحم نکردند که به ما رحم کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام آنچنان بزرگ و انسانی است که هرگز تحمل کسانی را ندارد که به نام اسلام، منافقانه خود را وارد جامعه اسلامی می‌کنند ولی شخصیت اسلامی ندارند و این نشانه عظمت اسلام است که مثل یک حزب عمل نمی‌کند تا به صرف آن‌که افراد جزو حزب‌شان است دیگر ضعف‌ها و بدی‌هایشان را چشم‌پوشی کنند. موفق باشید

32294
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوا:  در پاسخ به سوال ۳۲۲۹۰ استاد فرموده‌اند که اسلام هرگز یهودیان و مسیحیان را به اسلام دعوت نکرده. این فرمایش استاد و اکتفا به آیه ذکر شده در پاسخ برای بنده بسیار عجیب بود این همه آیه للعالمین نذیرا، لانذرکم به و من بلغ و... چطور نادیده گرفته شد؟ مگر برای تنزیه و دفاع از هیدگر که متفکر قابل احترامی است می‌توان منکر عمومیت دعوت اسلام شد؟! حتی ماجرای مباهله در ادامه دعوت نصارای نجران به اسلام رخ داد. جسارت بنده را ببخشید استاد عزیز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در دفاع از هایدگر و امثال ایشان نیست. در این مورد خوب است نگاه علامه طباطبایی را در المیزان دنبال بفرمایید لااقل سری به آیه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ» (آل‌عمران/19) در المیزان بزنید و یا این‌که قرآن می‌فرماید: « لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113)/آل‌عمران) آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيّتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مى‌‏كنند؛ و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را می‌خوانند؛ در حالى كه سجده می‏‌نمايند.

موضوع مباهله، محاجّه با مسیحیان نجران است که منکر دلایل قرآنی بودند که آن‌ها حضرت عیسی «علیه‌السلام» را فرزند خدا می‌دانستند و قرآن او را مخلوق خدا می‌داند. در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی شده است که عیناً آن مطالب ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

در موضوع آیه مباهله

بخش با صفاي «نجران» با هفتاد دهکده‌ي تابع خود، در نقطه‌ي مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقه‌ي مسيحي‌نشين حجاز بود که به دلايلي از بت‌پرستي دست کشيده و به آئين مسيح گرويده بودند.

پيامبر اسلام به آن ها نامه ای به این صورت نوشتند: «به نام خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب.(اين نامه اي است) از محمد پيامبر خدا به اسقف نجران: خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي‌کنم، و شما را از پرستش «بندگان»، به پرستش «خدا» دعوت مي‌نمايم. شما را دعوت مي‌کنم که از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آئيد، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد (لااقل) بايد به حکومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد (که حکومت در برابر اين مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع مي‌کند) و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود.

نمايندگان پيامبر که حامل نامه بودند، وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف مسيحيان نجران دادند. وي نامه را با دقت خواند و براي تصميم، شورايي مرکب از شخصيت‌هاي بارز مذهبي و غير مذهبي تشکيل داد. شورا نظر داد که گروهي به عنوان «هيئت نمايندگي نجران» به مدينه بروند، تا از نزديک با پيامبر(ص) ديدار کرده، دلائل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند. بدين ترتيب، شصت تن از ارزنده‌ترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند، که در رأس آنان سه تن از پيشوايان مذهبي قرار داشت: به نام‌های «ابو حارثه‌ي بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نماينده‌ي رسمي کليساهاي روم در حجاز بود و عبدالمسيح، رئيس هيئت نمايندگي که به عقل، تدبير و کارداني شهرت داشت و «اَيهَم»، که فردي کهنسال و يکي از شخصيت‌هاي محترم ملت نجران به‌شمار مي‌رفت.

مذاکره‌  نمايندگان نجران

بالاخره نمايندگان نجران، به ديدار پيامبر اکرم( ص)آمده و به مذاکره پرداختند، پيامبر(ص) فرمودند: من شما را به آئين توحيد، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت مي‌کنم. سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود.

نمايندگان نجران گفتند: اگر منظور از اسلام، ايمان به خداي يگانه‌ي جهان است، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احکام وي عمل مي‌نمائيم. پيامبر اکرم (ص)فرمودند: اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما، حاکي است که به اسلام واقعي نگرويده‌ايد. چگونه مي‌گوييد که خداي يگانه را پرستش مي‌کنيد، حال آن‌که شما صليب را مي‌پرستيد، از خوردن گوشت خوک پرهيز نمي‌کنيد و براي خدا فرزند قائليد؟ نمايندگان نجران گفتند: ما او را (مسيح) خدا مي‌دانيم زيرا او مردگان را زنده کرد و بيماران را شفا بخشيد، و از گِل پرنده‌اي ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام اين اعمال حاکي است که او خدا است. پيامبر اکرم(ص)فرمودند: نه! او بنده‌ي خدا و مخلوق او است، که خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است. يکي از نمايندگان نجران گفت: آري او فرزند خدا است زيرا مادر او مريم، بدون اين‌که با کسي ازدواج کند، او را به دنيا آورده است. پس پدر او خداي جهان مي‌باشد.

در اين هنگام، وحي شد که: «إِنَّ مَثَلَ عيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[1] وضع حضرت عيسي از اين نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بي‌پايان خود، بدون اين‌که داراي پدر و مادري باشد از خاک آفريد. اگر نداشتن پدر دليل بر اين باشد كه عيسى فرزند خدا است، پس حضرت آدم براى اين انتساب شايسته‌تر است، زيرا او نه پدر داشت و نه مادر. گفتگو ادامه يافت و پس از اصرار دو طرف بر حقانيت عقايد خود آيه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ»[2] هرگاه بعد از علم و دانشى كه (درباره‌ي مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آن‌ها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

طرفين به فيصله‌دادن مسئله از طريق مباهله آماده شدند و قرار بر اين شد که فرداي آن روز براي اثبات حقانيت خود مباهله نمايند. وقت مباهله فرا رسيد . قبلاً پيامبر و هيئت نمايندگيِ نجران، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌اي خارج از شهر مدينه، در دامنه‌ي صحرا انجام بگيرد. پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزيد که در اين حادثه‌ی تاريخي شرکت نمايند. اين چهار تن، جز علي‌بن‌ابي‌طالبu، فاطمهi و حسن و حسين«عليهماالسلام» نبودند، زيرا در ميان تمام مسلمانان نفوسي پاک‌تر، و ايماني استوارتر از ايمان اين چهار تن، وجود نداشت.

پيامبر(ص)، فاصله‌ي منزل و نقطه‌اي را که قرار بود در آن‌جا مراسم مباهله انجام گيرد، با وضعي خاص طي نمود. او در حالي رهسپار محل قرار شد که حضرت حسين(ع) را در آغوش و دست حضرت حسن(ع) را در دست داشت، فاطمه(س)به دنبال آن حضرت و علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) پشت سر وي حرکت مي‌کردند؛ پيامبر(ص),اين چنين گام به میدانِ مباهله نهاد، او پيش از ورود به میدان «مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم ، شما دعاي مرا با گفتن آمّين بدرقه کنيد.

سران هيئت نمايندگي نجران، پيش از آن‌که با پيامبر(ص)روبه‌رو شوند به يکديگر مي‌گفتند: هرگاه ديديد که «محمد»، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادي و قدرت ظاهري خود را نشان ما داد در اين صورت، وي فردي غير صادق است و اعتمادي به نبوت خود ندارد. ولي اگر با فرزندان و جگر گوشه‌هاي خود به «مباهله» بيايد و با وضعي وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادي، رو به درگاه الهي گذارد؛ پيداست که پيامبري راستگو است و به قدري به خود ايمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودي قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمام‌تر، حاضر است عزيزترين و گرامي‌ترين افراد نزد خود را، در معرض فنا و نابودي قرار دهد.

سران هيئت نمايندگي در اين گفتگو بودند که ناگهان، چهره‌ي نوراني پيامبر اکرم(ص) با چهار تن ديگر نمايان گرديد. همگي با بهت و حيرت به چهره‌ي يکديگر نگاه کردند، و از اين‌که او فرزندان معصوم و بي‌گناه، و يگانه دختر و يادگار خود را به صحنه‌ي مباهله آورده؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دريافتند که پيامبر، به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد وإلاّ يک فرد مردّد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.

اسقف نجران گفت: من چهره‌هائي را مي‌بينم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهي بخواهند که بزرگ‌ترين کوه‌ها را از جاي بکند، فوراً آن کوه‌ها کنده مي‌شوند. بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد ِ با فضيلت، مباهله نمائيم؛ زيرا بعيد نيست که همه‌ي ما نابود شويم، و ممکن است دامنه‌ي عذاب گسترش پيدا کند، همه‌ي مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يک مسيحي باقي نماند.

هيئت نمايندگي با ديدن وضع يادشده، وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصويب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغي به عنوان «جزيه» (ماليات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حکومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع کند. پيامبر اکرم(ص) رضايت خود را اعلام کرد و قرار شد آن‌ها هر سال در ازاي پرداخت مبلغي جزئي، از مزاياي حکومت اسلامي برخوردار گردند.

سپس پيامبر اکرم(ص)فرمودند: عذاب، سايه‌ي شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد مي‌شدند، صورت انساني خود را از دست داده، در آتشي که در بيابان برافروخته مي‌شد، مي‌سوختند و دامنه‌ي عذاب به سرزمين «نجران» نيز کشيده مي‌شد.

چنانچه ملاحظه فرموديد پيامبر خدا(ص) در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسين«عليهماالسلام» را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه(س)را آوردند و در ازاء «نَفْس‌ها» فقط حضرت علي(ع) را آوردند. و اين حکايت از آن دارد که تنها اين‌ها بودند که شايستگي جعل لعنت خدا را بر کاذبين داشتند و نکته‌ي مهم آن‌که به‌جاي نفس‌ها، رسول خدا(ص) فقط علي(ع) را آوردند که حکايت از آن دارد علي در حکم نفس و جان رسول خدا(ص) هستند.

 

[1] - سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي ۵۹.

[2] - سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي ۶۱ .

32282
متن پرسش

سلام و درود استاد عزیز: خدا قوت. استاد در مورد مسئلهء « شفاعت» سوالات زیادی داریم..لطفا راهنمایی بفرمایید. مثلا یکی از شبهه هایی که مطرح اینه که در«قیامت»۱. چرا وقتی خود خداوند هست، به دیگری متوسل بشیم؟ ۲. یا اینکه میگن طبق آیهء «...فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ‏....» هر کس هر کار خوبی کرد که نتیجه اش را می‌بیند و هر کس کار بدی کرد، چرا نوعی پارتی بازی انجام بشه، در صورتی که خدا قول داده، همه به سزای کارشان می‌رسند؟ خیلی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱.نسبت هر موضوع با وسائل و اسباب‌ها و واسطه‌هایی که با آن موضوع ارتباط دارد، در میان است و در این‌جا بحث نسبت انسان در انسانیتش با انسان کامل باید در میان باشد. به همین جهت قرآن در رابطه با استفاده کردن از وسایل می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» و در روایت داریم منظور از وسیله این‌جا ائمه (ع) هستند. ۲. پارتی‌بازی نیست! تغییر موقعیت است مثل آن‌که انسان با توبه یا توسل موقعیت خود را تغییر می‌دهد. موفق باشید

32279
متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیزم: در سوال 32122 سوال کننده محترم سوال «سلام: تطهیر اهل البیت از رجس شامل نجاست ظاهری هم می شود؟» ودر پاسخ بیان فرموده اید «باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! درست است که تطهیر در آیه مذکور، اطلاق دارد ولی به نظر بنده با طرح این نوع موضوعات، مقصد اصلی آیه را به حاشیه می‌بریم. زیرا بحث در اسوه و الگوبودنِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» است برای بهترین زندگی. موفق باشید» حالا سوال این حقیر این است که بعضی دوستان خصالت ها و یژگی های بشری را چون حدث اکبر و اصغر و... را از این ذوات نورانی منکر می شوند از خود آیات قرآن و احادیث چنین بر نمی آید. البته سوال حاشیه ای است ولی این عزیزان می خواهند برای تطهیر اهل البت ویژگی طبیعی و بشری و جسمانی را منکر شوند در صورتی که این ذوات نورانی در عین داشتن مقام خلافت الهی در همین دنیا مثل ما زندگی می‌کردند و همین باعث الگو بودن آنها برای ما است هرچند شان این بزرگواران اجل ازاین سوالات است. و بنده هم شرم داشتم که چنین سوالاتی در وصف آن ذوات نورانی مطرح کنم. اگر صلاح دانستید جواب بفرماییید. دعاگوی شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون روایاتی که در مورد طهارت ذوات مقدسه مطرح شده، در این امور هم مسئله را  وسعت داده. ولی همین‌طور که عرض شد عمده وجوه قدسی و معنوی شخصیت آن‌ها است تا انسان‌ها جهت رجوع به بهترین انسان، اسوه و الگو داشته باشند. موفق باشید

32278
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی وملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: معنای دقیق این جمله چیست؟ با آمدن پیامبر مکرم اسلام، قیامت آغاز شده است. اگر بر مبنای عرفان نظری می‌دانیم که ناسوت ریشه در ملکوت دارد و ملکوت ریشه در لاهوت، پس چه پیش از پیامبر اسلام و چه پس از ایشان قیامت در هر لحظه حاضر است  و من معنای جمله (با آمدن پیامبر مکرم اسلام، قیامت آغاز شده است) را نمی‌فهمم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در رابطه با جایگاه تاریخی خود که بعد از ایشان قیامت برپا می‌شود و ایشان پیامبر آخرالزمان هستند؛ می‌فرمایند: : «بُعِثْتُ و أَنَا وَ السّاعَةِ کَهاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ السَّبابَةِ وَ الوُسْطی.» بعثت من و قيامت مانند اين دو انگشت با هم است و دو انگشت سبّابه ومیانی خود را كنار هم‏ گذاشتند. پس در واقع آخرین حضوری که بشر می‌تواند داشته باشد را می‌توان دروازه حضور قیامت دانست. موفق باشید

32262
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: در تفسیر سوره ی حمد این نکته را متذکر شدید که اگر صراط را بخواهیم باید به دنبال کسانی باشیم که صراط را در شخصیت خود دارند و در قرآن نمی‌شود آن را دنبال کرد چون به هر سوره ای که توجه کنیم به سوره دیگری توجه نکرده ایم، حال سوال این جاست که هنگامی که به وجهی از ائمه نگاه کنیم از وجه دیگر غافلیم، همانگونه که در سوره های قرآن به سوره ای توجه کنیم، سوره ی دیگر را توجه نکرده‌ایم، پس چرا می‌گوییم باید صراط را در شخصیت ائمه جست و جو کرد و در قرآن نمی‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم این‌طور باشد زیرا در رویارویی با افراد، رویهمرفته با شخصیت کلی آن‌ها روبه‌رو می‌شویم و خصوصیات جزئی آن‌ها، شخصیت کلی آن‌ها را به حجاب نمی‌برد. نمونه‌اش توجهی که مردم و شهدا به شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» داشتند و می‌توانستند با نظر به ایشان، خود را معنا کنند و جایگاه آموزه‌های دینی خود را در نسبت با شخصیت ایشان در این زمانه سر و سامان دهند و این‌جا است که در روایات ما نمادِ «صراط مستقیم» را حضرت علی «علیه‌السلام» معرفی می‌نمایند و تعیّن قرآن را در آن شخصیت متذکر می‌شوند و به همین جهت در کنار قرآن، یعنی ثقل اکبر، ثقل کبیر نیز نیاز است. موفق باشید  

32245
متن پرسش

به نظر شما بهشت رفتن شانسی است؟ یعنی هرکس در خانواده سنی متولد می‌شود وظیفه دارد مطالعه کند (من سنی نیستم بلکه تحقیق می‌کنم) و شیعه شود ولی شیعیان ۱۳۰۰ سال است یک درصدشان هم مطالعه علمی وروشمند در مذاهب نمی‌کنند ولی چون تصادفا به نظر شما مذهبشان حق است بهشتیند؟!! حدیث طینت هم که کاملا بوی جبر دارد و قبل از اثبات شیعه دوازده امامی نمی‌تواند مورد استناد قرار گیرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرق نمی‌کند. هرکس به اندازه معرفتی که داشته باشد، عباداتش مورد قبول است. ۲. در حدیث «طینت» نظر به علم خداوند است و این‌که هرکس را خداوند از ابتدا می‌داند چه چیز را انتخاب می‌کند. موفق باشید

32236
متن پرسش

بسمه تعالی. با سلام: استاد احساس می کنم آنچه از حضرت زهرا (س) دارم و شنیده ام برایم کافی نیست در حالی که می دانم بزرگان دینداری راه هایی به سوی حضرت زهزا پیدا کرده اند که برایشان بسیار نتیجه بخش بوده. شما چه راهی را پیشنهاد می کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این را برای نسل جدید پیش بینی می کنم از آن جهت که با نسلی روبه رو هستیم که از متعمقون آخر الزمانی هسنتد و بودنشان مهم تر از علم شان است و باید راهی را بیابند که احساس کنند وجودشان در آن باور و حقیقت حاضر است در همین رابطه در جلسه اخیر بحث « نسبت ما با مقام پیشاخلقتیِ حضرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» با رفقا در میان گذاشته شد. به امید آنکه مفید افتد. آدرس بحث اخیر در سایت   https://lobolmizan.ir/special-post/922

موفق باشید

32220
متن پرسش

سلام و عرض ادب محضر نورانی استاد محترم: ۱. جزوه ای که در رابطه با حدیث شریف «لولاک ما خلقت افلاک و لولا...» تا آخر خواندم، و چرایی دلیل خلقت حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع)  که حضرت فاطمه ی زهرا (س) تا جایی که بیان فرموده بودید مطالعه کردم. ارتباط توضیحات این حدیث شریف را با حدیثی که مقام حضرت زهرا (س) را مقام لیله القدری می گویند چه می تواند باشد با توجه به اینکه حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند محتمل است مقام فاطمه ی زهرا (س) لیله القدر بنیه محمدی (ص) باشد و اینکه رسول الله (ص) به حضرت زهرا (س) می فرمایند ام ابیها. ۲. در مباحث حرکت جوهری در رابطه با قیامت فرمودید که وقتی تمام قوه های زمین به فعلیت رسید قیامت می شود و زمین مادی تماما مجرد می شود و باز خلقی دیگر و زمینی دیگر. سوالی که ایجاد می شود این هست که در جستجوهای دیرینه شناسی انسان‌هایی با اسکلتهای درشت و بعضا متمدن و.....پیدا می شوند که می گویند برای ادوار قبلی آفرینش و قبل از حضرت آدم (ع) هستند. در حالی که طبق آیات قرآن متصور می شود که زمین فعلی با حضرت آدم (س) شروع می شود؟ ۳. در احادیثی گفته شده که بیشتر اهل جهنم زنان هستند مثل روایتی که منصوب به رسول الله ص خطاب به زنی به نام حولا گفته شده، آیا این احادیث معنای ظاهری درست هست یا تاولیلی دارند و اگر بله، چرا بیشتر زنان جهنمی می شوند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! وجه «لو لاک ما خلقت افلاک....» که در کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» آمده، نظر به وجه عبودیت آن حضرت دارد که مبتنی است بر آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ». ولی وجه حضور بنیه محمدی حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیهما» را باید در راستای مادری‌بودنِ روح آن حضرت برای اصل نبوت دانست که حتی برای همه ائمه حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» حجّت هستند. ۲. این زمین با تمام تاریخش با حضرت آدم شروع شده و دلائلی که دیرینه‌شناسان آورده‌اند و بنده نیز در جریان آن هستم، بیشتر حدسیّاتی است بی‌دلیل. ۳. احتمال زیاد جنبه تأویلی دارد و ریشه در تبرّجی دارد که در انسان‌ها بخصوص در زنان بیشتر است و از این جهت شاید بحث زن‌بودن مربوط به آن روحیه است، نه مربوط به جنس زنان. موفق باشید

32180
متن پرسش

سلام‌علیکم: همان‌طور که استحضار دارید مکتب علّامه طباطبایی علیه‌الرّحمه از دو مسیر ادامه پیدا کرد. مسیر علّامه حسن‌زاده و آیةالله سعادت‌پرور رحمةالله‌علیهما. حال، به‌نظر حضرتعالی ۱. کدام مسیر جهت سلوک‌ الی‌الله ‌بهتر است؟ ۲. در مکتب حضرت علّامه طباطبایی رضوان‌الله‌علیه (و نیز علّامه حسن‌زاده رحمةالله‌علیه) برخلاف مکتب استادشان، آیةالله قاضی علیه‌الرّحمه، اشاره و توصیّه‌ای به «زیارت عاشورا» نشده‌است!!! این درحالی‌ست که سیّدعلی‌آقای قاضی (ره) فرموده بودند من هرچه دارم از زیارت عاشوراست! اگر ممکن است دراین‌زمینه توضیح بفرمایید! ۳. درزمینۀ بحث فوق درسال‌های اخیر کتابی از انتشارات «تُراث» به‌چاپ رسیده با عنوان «کیمیای وصل»، که نویسنده در انتهای آن، نسخه‌ای را از زیارت عاشورا آورده که ادّعا می‌شود نسخۀ متعلّق به آقای قاضی (ره) است. آیا شما این نسخه را تأیید می‌کنید؟ با تشکّر، علیرضا اسماعیلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی به ذوق افراد دارد که با کدام‌یک از عزیزان راحت‌تر می‌توانند سیر خود را ادامه دهند ۲. در رابطه با زیارت عاشورا، چیزی بیش از آن‌چه در کتاب «زیارت عاشورا، اتحاد روحانی با امام حسین «علیه‌السلام» عرض شده، ندارم. آری! هرچه هست احوالاتی است که هر کس در نسبت خود با آن حضرت از طریق زیارت جلیل‌القدر عاشورا پیدا می‌کند. ۳. نه، ندیده‌ام. مگر تفاوتی با زیارت عاشورای مطرح‌شده در مفاتیح‌الجنان دارد؟ موفق باشید

32168
متن پرسش

با سلام: استاد عزیز پارادوکسی برایم پیش آمده ممنون میشم کمکم کنید. مگر قاعده اصلی این نیست که شریعت منطبق بر تکوین است. پس چرا در حضرت یعقوب آنچنان که در فیام یوسف پیامبر هم نشان داد همزمان با دو خواهر ازداج کرده بودند؟ اشاره به آیه ۲۳ سوره نسا هم استدلال گفتارم هست. مگر نه این که حلال خدا و حرام او از ازل تا ابد تغییر نمی کنند. این دو را چگونه جمع کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته علامه طباطبایی، شریعت در ادوارِ مختلف متفاوت می‌شود به اعتبار شرایط ظهور آن حقیقت تکوینی. و در همین رابطه ایشان معتقدند فرزندان حضرت آدم با خواهران خود ازدواج کردند. موضوع تفاوت ظهور حقیقت تکوینی در شرایط مختلف مثل آن‌که آب در جایی که زمینه نمک در میان است، با شوری ظهور می‌کند و در جایی که زمینه شکر در میان است با شیرینی ظهور می‌کند. موفق باشید

32167
متن پرسش

با سلام: استاد عزیز با تشکر از مطالب بسیار راه گشایتان. سوالم در مورد بحث حضور تاریخی است که شاید سوال کردن در این مورد درست نباشد، اما خواستم ببینم این برداشت بنده صحیح است یا باید اصلاح بشه. ممنون ۱. یک دستگاه فکری یا یک روح با تمام جهات و ابزارش زندگی را به بن بست رسانده و یا حداقل آینده ی روشنی برای آن متصور نیست (مثلا تمدن غرب)، حال از دل همین بن بست ها و اضطراری که ایجاد می شود، ظرفیتی حاصل شده که خداوند سمیع، طبق آن راهی مثل اسلام و انقلاب اسلامی را که قابلیت ورود و حل تمام مشکلات و بن بست های قبلی را دارد، به ظهور می رساند، حال این راه که یک روح یا تفکر است، را تاریخ جدید یا تاریخ ساز جدید گویند، حال به میزانی که هرکس از گذشته بریده و با سبک راه حل جدید زندگی کند در تاریخ جدید وارد شده و حضور تاریخی دارد. ۲. آیا ظهور ادیان مختلف در زمان پیامبران مختلف را می توان اینگونه تحلیل کرد؟ ۳. در مورد فهم حال و احوالی که بر افرادی مثل قوم ایمان آورنده ی به حضرت موسی یا بالاخص ساحران مومن به او، یا حواریون حضرت عیسی، یا صحابه پیامبر یا حر ریاحی می گذرد، چقدر می‌توان گفت که آنها همواره با بد فهمی ها و افراط و تفریط روزگاران خود نسبت و فاصله ای تعریف کردند و تسلیم نبودند و منتظر بودند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله بسیار خوب و عالی متوجه حضور تاریخی شده‌اید. و از آن‌جایی که در دلِ همان بن‌بست‌ها راهی ظهور می‌کند؛ ما به‌کلّی از گذشته منقطع نمی‌شویم بلکه متوجه امکانات حضور خود در آینده می‌گردیم. ۲. به نظر بنده همین‌طور است. ۳. همین‌طور است. وقتی از طرف خداوند افقی گشوده شود، انسان بودنِ خود را در گرو حضور در آینده معنا می‌کند. اخیراً  در جلسه چهل و ششم «در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان»

Fhttps://eitaa.com/khanehtolab/310

در این مورد نکاتی عرض شده است. فکر می‌کنم می‌تواند راه‌گشایی در رابطه با «تفکر» باشد. موفق باشید

 

32158
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: اول از همه از استادم تقضا دارم که ما رو از دعای خیرتون محروم نکنین خیلی از کتابای شما رو چندین بار مطالعه کردم و بارها و بارها ولی یه جایی گیج شدم یعنی حدود ۸ سالیه که یه سوال برام پیش اومده که هدف ما چیه؟ آیا قلبی کردن معارف عقلی از طریق بندگی یا به صحنه آوردن قلب، یا تجلی أسما، یا قلبی شدن أسماء، یا ایجاد حضور قلب یا ارتباط با حق یاعشق به خدا  یا اینکه  همه به یک معنا اند؟ حال استاد! هدف  و نیت زندگی این باشه که روز به روز معارف بیشترتری کسب کنیم یا تلاش کنیم معارف رو قلبی کنیم یا قلب رو به صحنه بياریم یا تلاش کنیم تا خداوند اسماءش رو به قلبمون جلوه کنه؟ چون در کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی تاکید شما بر حضور قلب و به صحنه آمدن قلب بود. و درکتاب أسماء حسنی تاکید شما بر متجلی شدن آسماء بر قلب بود (هرجا بنگری خدا بینی). ودر کتاب آسماء حسنی فرمودین که هدف کسب معرفت است البته گفتین که معرفت قلبی نه عقلی یعنی از طریق عبادت قلبی شوند.

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به لطف الهی آرام‌آرام انسان در مسیر کسب معارف و قلبی‌کردن آن معارف با بودنی روبرو می‌شود که آن بودن، همه سرمایه او است. بودنی بیکرانه و جاودان و اکنونی، در آن حدّ که گویا قیامت او برپا می‌شود. حتماً جریان حارثة بن مالک را دارید که رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» احوال او را پرسیدند و فرمودند: «کیف انت یا حارثة بن مالک؟ فقال: یا رسول الله مؤمن حقا. فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: لکل شی حقیقة فما حقیقة قولک؟ فقال : یا رسول الله عزفت نفسی عن الدنیا فاسهرت لیلی واظمات هواجری وکانی انظر الی عرش ربی [و] قد وضع للحساب وکانی انظر الی اهل الجنة یتزاورون فی الجنة وکانی اسمع عواء اهل النار فی النار، فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: عبد نور الله قلبه، ابصرت فاثبت، فقال: یا رسول الله ادع الله لی ان یرزقنی الشهادة معک، فقال: اللهم ارزق حارثة الشهادة، فلم یلبث الا ایاما حتی بعث رسول الله صلی الله علیه وآله سریة فبعثه فیها، فقاتل فقتل تسعة - او ثمانیة - ثم قتل.»

 حضرت فرمود: ای حارثة بن مالک! چگونه ای؟ گفت: یا رسول الله! مؤمن حقیقی ام. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر چیزی دارای حقیقتی است; حقیقت گفتار تو چیست؟ گفت: یا رسول الله! به دنیا بی رغبت شده ام، شب را (برای عبادت) بیدارم و روزهای گرم را (در اثر روزه) تشنگی می کشم و گویا عرش پروردگارم را می نگرم که برای حساب گسترده گشته و گویا اهل بهشت را می بینم که دربهشت یکدیگر را ملاقات می کنند که گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را نورانی فرموده و خطاب به او فرمود: بصیرت یافتی، ثابت باش. حارثه عرض کرد: ای رسول خدا! از خدا بخواه که شهادت در رکابت را به من نصیب کند. حضرت فرمود: خدایا! شهادت را نصیب حارثه کن. چند روزی بیش نگذشت که رسول خداصلی الله علیه وآله لشکری برای جنگ فرستاد و حارثه را هم به آن جنگ فرستاد. او به میدان جنگ رفت و نه یا هشت تن را کشت و سپس شهید شد. موفق باشید

32148
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: جناب استاد هر چه جستجو کردم توی سایت نتونستم نظرتون رو در مورد مخاطب سلام نماز پیدا کنم. لطفا یا رجوع دهید به مطلب مشخصی یا نظرتان رو بفرمایید. تشکر می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بحث مستقلی در این مورد نداشته‌ام مگر نکاتی که در شرح کتاب «آداب الصلواة» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» پیش آمده باشد. به سخن جناب ابن عربی در این مورد فکر کنید که می‌فرماید از آن‌جایی که «الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍ‏» نماز محل و جایگاه قرب الهی برای هر اهل تقوایی است؛ و پس از ملاقات خدا، نمازگزار برمی‌گردد به سوی خلق، در اولین مرحله رجوع با رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌و آله» روبرو می‌شود و بر آن حضرت سلام می‌کند و سپس به جمع صالحین که خود او نیز به عنوان نمازگزار در زمره آنان است، سلام می‌کند و در آخر، همه بشریت را مدّ نظر قرار می‌دهد و بر آن‌ها سلام می‌کند به عنوان انسانی که با انس با خدا نسبتش با همه انسان‌ها نسبت سلامت و امنیت و رفاقت شده است. موفق باشید   

32133
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: در کتاب «معرفت نفس و‌حشر» صفحه ۷۶ می‌خوانیم: «کلیه قوا و نفوس همواره در صراط استکمالند و چون نفس انسانی از قوه به فعلیت رسید خواه در سعادت عقلی یا در شقاوت حیوانت، به ناچار از نشئه ی دنیا به نشئ ی آخرت منتقل خواهد شد» آیا این در مورد نفس مطهر امام مهدی علیه السلام هم صادق است؟ آیا ایشان هنوز به فعلیت تمام وکمال نرسیده اند و در راه استکمال قدم بر می‌دارند؟ ان‌شاالله سوال این حقیر جسارت به محضر مقدس امام به حساب نیاید و اعوذ بالله من هذا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی در این راستا شده است مبنی بر آن‌که ائمه «علیهم‌السلام» در مقام حقیقت نوری خود در کمال انسانی حاضرند و از این جهت امام ما و همه بشریت هستند. ولی در مقام نفس ناطقه، آن‌ها با عبادات خود کامل می‌شوند. از طرفی آن بزرگان همواره به تعبیر علامه طباطبایی در آیه ۳۳ سوره احزاب در عصمت تکوینی خود هستند و آن را حفظ می‌کنند و ما با نظر به سیره و توصیه آن‌ها سعی می‌کنیم از گناه فاصله بگیریم تا به آن‌ها نزدیک شویم. موفق باشید

32132
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز و گرامی: کتاب تاریخی چی بخونیم در رابطه با بعد اسلام و قبل از اسلام که جامع باشد و به معارف دقیقی دست یابیم و همچنین کتاب برای عقاید خیلی دقیق اما از ابتدا، ان شاءالله خدا عاقبتتان را خیر نماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب «فروغ ابدیت» از آیت الله سبحانی برای شروع خوب است. موفق باشید

32126
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته: استاد جان امسال برای اربعین توفیق زیارت سید و سالار شهیدان نصیبم شد. من همیشه بخاطر تبعیت از فرمان رهبر عزیزمان و نیز حکم عقل، ماسک می‌زنم و رعایت می‌کنم، بدون اینکه از کرونا ترسی داشته باشم. خلاصه امسال دلم برای امام حسین پر می کشید و عازم عتبات عالیات شدیم، در کربلا مستقر شدیم، خانواده همسر من از نزدیکان یکی از روحانیون به نام اصفهان هستند که ایشان واقعا در تهذیب نفس و اخلاق ستودنی است و خیلی زیاد هم به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف می شوند، منتهی نه ایشان نه اطرافیانشان ندیدم که قائل به ماسک و فاصله گذاری و حالا واکسن و... باشند. در اصفهان هم در جلساتشان، خصوصا محرم رعایت نمی شد، و برخی دوستان ولایی رنجیده می شدند که چرا فرامین رهبری نادیده گرفته می شود در این جلسات، ولیکن آن روحانی بزرگوار و مریدان گویی نه حالا علنی بلکه یه جورایی انگار عقیده دارن نباید یک بیماری رو اینقدر بزرگ کرد و چیزی از دست خدا در نرفته و عمر و سلامتی و... دست خداست و... در کربلا این عزیزان همگی، که بالای ۱۰۰ نفر بودند، در یک مجموعه ساکن بودند و به هیچ وجه رعایت نمی شد و خیلی هاشون کرونا داشتن و انگار نه انگار. بنده هم بی خبر از همه جا رفتم به اقوام سر بزنم در بدو ورود به کربلا، و دو سه روز بعد مریض شدم. اول که نمی دانستم کروناست، چون اصلا نمی دانستم افراد بسیاری در آن مجموعه که گفتم کرونا داشته اند، فقط دیدم روزبه روز و لحظه به لحظه حالم بد می شود نه چیزی از زیارت می‌فهمم و نه بدنم و اعصابم یاری می کند، خلاصه در هلال احمر تست دادم و فهمیدم مثبت است، چون می‌خواستم کسی از من این بیماری رو نگیره بسیار عذاب کشیدم تا رسیدم اصفهان و در حال موت و با سطح اکسیژن زیر ۴۰ و ریه کاملا تخریب شده بدو ورود بستری شدم، دکترها جواب کرده بودن و من در حالتی مانند اغما احساس می‌کردم در حال عزیمت به جهانی دیگرم، تا اینکه به خواست خدا، آمپولهای اکتمرا و رمدسیویر و... پاسخ داد بعد از ده روز بستری بودن، مرخص شدم، اولا در بیمارستان حال زار بیماران و استیصال خانواده ها در تهیه آمپولها با قیمت‌های گزاف در بازار آزاد رو می دیدم به خودم می‌گفتم بیخود نیست رهبر ما حکیم است، هنوز که هنوز است ماسک می‌زند و مراسمات مذهبی رو بدون شرکت کننده برپا می کند، چون رهبر اینجا و این گوشه بیمارستان و زجر و درماندگی بیماران زیر دستگاه اکسیژن و دوندگی کادر درمان و آوارگی خانواده ها از این بیمارستان به آن بیمارستان را می بیند، او اینها رو درک می‌کند، اما فلان استاد اخلاق فقط میگه خدا خدا خدا و دیگر هیچ! من به خاطر این جماعت مذهبی از زیارت چیزی نفهمیدم، مدتها در بستر بیماری فقط خدا می‌داند چه زجری کشیدم، ویروس بر مغز و اعصاب آنچنان اثری گذاشته که بعد از سه ماه هنوز پرخاشگری که از اختیارم خارج است، عذابم می دهد، عصبی میشم گاهی مثل دیوانه ها می شم، تازه دستگاه اکسیژن رو کنار گذاشتم، خانواده ام بسیار اذیت شدند و دهها میلیون تومان هم هزینه شد، حالا هم که تقریبا تمام موهای سرم در حال ریزش است مثل کسی که شیمی درمانی کرده، من سعی کردم در این مدت ناشکری نکنم اما احساس می‌کنم اگر من نوعی و خانواده ام این جماعت مومن رو حلال نکنیم در آن دنیا گیر هستن، یک مقدار بصیرت هم چیز خوبیه والا. اما استاد جان من تا الان صبر کردم اما با این ریزش شدید مو، دیگر طاقتم داره طاق میشه. دلم می‌خواست راضی به رضای حق باشم اما واقعا طاسی رو نمیتونم تحمل کنم دلم شکسته استاد جان، دعایم کنید. شاید تقصیر خودم است رفتم تحت قبة ارباب ازش مقام رضا رو خواستم، بعد در بیمارستان استغفار طلبیدم از این دعا، گفتم شاید اشتباه کردم این دعا رو کردم. آنقدر بدحال بودم حس می‌کردم خدا رو گم کردم خودم رو گم کردم استاد هر چی از عجایب کرونا بگم کم گفتم. حالا هم این ریزش مو، شما فکر می کنید چرا اینطوری شد؟ آیا من نباید می‌رفتم زیارت؟ آیا کفاره گناهان است؟ موهام برام مهم بود حالا داره از دست میره. چه کنم امام حسین دستم رو بگیره؟ احساس می‌کنم دیگه هیچی در دست ندارم. لحظه ای که داشتم از تنگی نفس خفه می‌شدم به همسرم گفتم دارم میرم اما دستم خالیه. حالا انگار خالی تر شده. استاد دعایم کن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم بسیار از آنچه برای جنابعالی پیش آمده متأسفم. مطمئن باشید حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» دست‌تان را رها نمی‌کنند و به گفته خودتان متوجه حکمت مقام معظم رهبری از یک طرف، و جدّی‌بودن کرونا از طرف دیگر شدید. نباید خود را سرزنش کنید. امیدوارِ رحمتی باشید که در این مسیر برایتان پیش می‌آید. موفق باشید

32122
متن پرسش

سلام: تطهیر اهل البیت از رجس شامل نجاست ظاهری هم می شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! درست است که تطهیر در آیه مذکور، اطلاق دارد ولی به نظر بنده با طرح این نوع موضوعات، مقصد اصلی آیه را به حاشیه می‌بریم. زیرا بحث در اسوه و الگوبودنِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» است برای بهترین زندگی. موفق باشید

32120
متن پرسش

سلام به عزیزای زحمت کش اطراف آقای طاهرزاده که احتمالا جهادی و بی مزد برای خدا کار می کنید و سلام به آقای طاهرزاده عزیز که خوش فکر و کاردرستن. توی پرسش ها دیدم یه احمقی به ایشون بد و بیراه گفت که چرا از امید دانا خوب گفتن ایشون هم خیلی مودبانه و مفصل و درست جواب یاوه اون یارو رو دادن. خواستم برای تایید آقای طاهرزاده ازتون خواهش کنم این کلیپ رو به طریقی به ایشون اطلاع بدید که امید دانا در مورد خودش میگه قبلا که به اسلام و بزرگان اسلام توهین می کرد از سر عصبانیت برخی به قول خودش اسلام نماها بوده که بنظرم با توجه به سخنان رهبری هم بد نیست آقای طاهرزاده این برنامه اش رو یا ببینه یا شما بزرگواران یه گزارشی از این برنامه به ایشون برسونید شاید خدا بخواد از زبون آقای طاهر زاده مطالبی در مورد این مذهبی نماهای افراطی که مثل موریانه دارن پایه های دین رو تو دل جوونای ما از بین می برن با کاراشون، ایشون بخاد چند کلمه حرف بزنه که هم تسکینی بر آلام ما باشه هم راهنمایی برای خسته شده ها. اگه هم براتون مقدور نیست امر کنید خودم گزارشی بنویسم یا با تقطیع و تلخیص کلیپ یا تبدیلش به یه پادکست صوتی یا هر طور که امر کنید در خدمت باشم. ارادت. دامت توفیقاتکم الاعزاء الکرام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم ایشان در جریان باشند که آقای امید دانا چه اندازه نسبت به گذشته منفی خود در رابطه با اسلام و پیامبر و حضرت امام خمینی پشیمانند. سعی رفقا آن است که پیشنهاد شما را نیز عملی کنند. موفق باشید

32116
متن پرسش

سلام: حدیثی در کانال گذاشته شده امام على عليه السلام: «بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مى گردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مى گردد» این حدیث یعنی در تعین اول که نور پیامبر صادر شده هم بدی در سرشتش نهفته است، لطفا توضیح فرمایید چگونه می‌شود که در وجود پیامبر که سراسر نور و توحید است بدی نهفته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بحث را باید ببرید در موضوع آیه‌ای که می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» که بحثِ الهام در آن‌جا مطرح است زیرا ذات و فطرت انسان، توحیدی است و سرشت اصلی هر انسانی، توحید است و نمی‌شود از این جهت گفت که هرکس دارای سرشت بدی و یا سرشت خوبی است. موفق باشید

32109
متن پرسش

با سلام: گاهی انسان نیازهایی دارد که از جهت مشخصی که فکر می کند به صلاح اوست بر آورده می شود ولی در شرایطی قرار می گیرد که اقدامی که باید انجام دهد دقیقا منطبق بر سخن افرادی است که جای مدارایی باقی نگذاشته اند یا اینکه مجبور به کسب اجازه در مواردی از آنهاست یا اینکه در برخی موارد نیاز هایی دوطرفه هست که نمی شود انجام نداد، در این صورت چه باید کرد که دفع ضرر شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال پیامبر ما که رحمة للعالمین هستند با مدارا کارها را جلو می‌بردند. موفق باشید

32089
متن پرسش

سلام علیکم: پیرامون پاسخ شما درباره امید دانا از منظر شما که مداما به حمایت این هتاک از مقام رهبری اشاره می‌کنید باید گفت که دقیقن نگاهی مانند مسیحیان به این مقوله دارید که با حمایت از رهبری گناه گذشته و حال و آینده فرد به مانند مسیحیان با ایمان به حضرت عیسی بخشوده می‌شود. از نگاه شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودید، من ندیدم در جایی که شهید حاج قاسم چنین منظری نسبت به لات مجازی ای که بر سر موضع گذشته خود مانده و به آن هم افتخار می‌کند. نسبت تحجر به بنده زدید که بیشتر لایق شخص خودتان هست که از مبانی اسلام قدم پس کشیده و به تفکر مسیحیت رسیده اید اگر قرار نیست پشت امید دانای ناصبی نماز بخوانیم حمایت از او هم لازم نیست. افرادی که از نظام فاصله گرفته اند نتیجه اعمال شما و امثال شماست که لباس روحانیت بر تن دارید و خارج موازین اسلامی و شیعه، پاسخی غیر واقع میدهید نه بنده که بی ادعا هستم. امید دانای ناصبی و تند روی ذرتشتی نان چاپلوسی و هتاکی خود را می‌خورد شما چطور؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده افتخار داشتن لباس روحانیت به تن ندارم ولی اجازه بدهید که در این مورد با شما تفاوت نظر داشته باشم. در این مورد عرایضی شده است که عینا خدمتتان ارسال می شود. موفق باشید

 جایگاه تمدن نوین اسلامی در این تاریخ

باسمه تعالی

در طلیعه‌ی حضور تاریخی هستیم که از یک طرف در افق خود نظر به تمدن اسلامی داریم و در جستجوی مبانی الهیاتی آن باید بود و از طرف دیگر در جهانی باید حاضر بود که در مواجهه با تمدن غربی است و در صدد گشودن راهی هستیم که در عین حضور تمدنی در این تاریخ از هویت قدسی خود، غفلت ننماییم و نیز در جهان خود جایگاه سایر افکار و ادیان و عقاید روشن گردد تا آن‌ها نیز تکلیف خود را با تمدنی که تحت عنوان تمدن نوین اسلامی در پیش است، روشن بدانند. با توجه به چنین نکاتی نظر عزیزان را به موارد زیر جلب می‌نمایم:

۱. اسلام به عنوان یک حقیقت فراتاریخی، مطابق طلب انسان‌ها و آمادگی روحی آن‌ها در هر تاریخی برای آن‌ها به ظهور می‌آید. وقتی بشر روحِ تمدنی داشته باشد و خود را جهانی احساس کند، جواب آن روح را مطابق آیه‌ی «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» (الرّحمن/29) خواهد داد و خداوند با جلوه‌ی آن اسماء حسنایی که مناسب آن روزگاران است، بشر را تغذیه می‌کند، از آن جهت که در وصفِ جهانی‌بودنِ اسلام فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً»(سبأ/28) و در دل همین حضور جهانی است که ما را دعوت به ارتباط با حضرت پروردگار در فضای اجتماعی و جمعی می‌کند و می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل‌عمران/103) و ملاحظه دارید که روی «جمیعاً» تأکید شده است تا به تحقق جامعه‌ی دینی توجه شود.

۲. بشر امروز خود را جهانی می‌یابد و به همین اندازه می‌خواهد در جهان حاضر باشد و قرآن نیز او را با چنین حضوری همراهی می‌کند. امام خمينى «رضوان‏اللّه‌تعالی‌‏عليه» در پيام‏ استقامت‏، در همین راستا مى‏فرمايند: «راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهند بود؟» زیرا در جهانی حاضر هستیم که قدرت‌های بزرگ با روحیه‌ی تمامیت‌خواهی‌شان همه‌ی ملت‌ها را ذیل تمدن خود می‌خواهند و ضرورت قدرتی بزرگ که همه‌ی مناسبات را با فرهنگ خود تعریف کند، امری است که حکایت از واقع‌بینی و زمان‌شناسی حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دارد، وگرنه هویت اسلامیِ جهان اسلام به فراموشی می‌رود.

۲. اگر تمدن، بسط دانش و فکر و فرهنگی است که توان انسجام عقلانی و درونی در حوزه های مختلف که مربوط به انسان است را، دارا می‌باشد، می‌توان گفت آنچه امروزه در ایران اسلامیِ شیعیِ حاضر در انقلاب اسلامی واقع شده، شرایط تحقق یک تمدن را در خود فراهم کرده و این مشروط بر آن است که از فرآیندی‌بودنِ تمدن‌ها در تاریخ غفلت نشود.[1]

۴. تمدنی که در پیش رو خواهیم داشت، مسلّم تمدنی است که در مواجهه با تمدن غربی به ظهور می‌آید، تا از طرفی از ضعف‌های آن تمدن مبرّا باشد و از طرف دیگر خوبی‌های آن را بسط دهد، و لذا هرگز نباید بحث تقابل تمدن‌ها در میان باشد از آن جهت که هر تمدنی، روحی است تاریخی و خردی است که بشر را در هر دورانی در برمی‌گیرد و از این جهت بین خرد مدرن و فرهنگ غربی باید تفکیک کرد.

۵. خرد جدید، خردی است تاریخی و مربوط به جغرافیای خاصی نیست، تقدیری است تا انسان از تک ساحتی قرون وسطا که خدا را در مفاهیم بلند جستجو می‌کرد، خدا را در همه‌جا بیابد و طبیعت نیز آینه انکشاف حقیقت باشد و بدین لحاظ از نظر تاریخی خرد جدید می‌تواند قدمی به جلو باشد.[2]

 با توجه به امر فوق بنا بر این است که خرد جدید را بفهمیم که مبتنی بر نظام معرفتی خاص خود می‌باشد که چندان شبیه و نزدیک به زیستِ جهان گذشته‌ی ما نیست و به یک معنا  در آن خرد جدید نحوه‌ا‌ی از جهانی‌شدنِ بشر به میان آمده است.

۶. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به مواجهه‌ی ایشان با خردِ مدرن می‌فرمایند: «یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل - در حضرت امام- در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه می‌کرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» (14/3/99)

۷. انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود زنده مانند خودِ اسلام، مراحلی دارد، مثل آن‌که در قرآن داریم: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُم‏» (مائده/5) و این بدان معناست که وقتی شرایط، تاریخی تغییر کند نحوه‌ی حضور اسلام بین ملل و جوامع نیز تغییر می‌کند در آن حدّ که تا دیروز ازدواج با زنان اهل کتاب را ممنوع کرده بود و امروز ازدواج با آن‌ها را بدون آن‌که لازم باشد مسلمان شوند، اجازه می‌دهد. زیرا سیطره‌ی فرهنگیِ اسلام پس از یازده سال آن‌چنان قدرتمند شده است که نه‌تنها هضم فرهنگ یهود و نصارا نمی‌شود، بلکه آن‌ها را در خود هضم می‌کند بدون آن‌که نیاز باشد آن‌ها دین خود را تغییر دهند.

۸. رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در پیام خود به امام جمعه‌ی هرمزگان می‌فرمایند: «... تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و روی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیه‌ی مؤکد اینجانب است.» (26 تیرماه 98). ملاحظه می‌فرمایید که انقلاب در شرایطی قرار دارد که علاوه بر نظر به جریان انقلابی و جوانان مؤمن، به عموم مردم که جدای از جریان انقلابی و جوانان مؤمن هستند، رویی گشاده و دست مهربانانه دراز می‌کند تا آن‌ها را در برگیرد، زیرا بحمداللّه در شرایط تاریخیِ گشوده‌ای حاضر شده است تا بقیه را نیز از آنِ خود کند.

۹. خردِ جدید با نظر به جهانی‌شدن انسان، به یک معنا هجرت از اخلاق فردی به اخلاق اجتماعی است و دغدغه‌ی اصلاح اجتماع را به جای تأکید بر اصلاح فرد به میان می‌آورد و ما با انقلاب اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی با دغدغه‌های خاصی روبه‌رو هستیم، شبیه دغدغه‌های هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که در عین مدرن بودن، مذهبی باشد. هگل با روبه‌روشدن با تاریخ و خرد مدرن سعی دارد با مدّ نظر قراردادن خرد مدرن، راه کارهای حفظ هویت دینی را پایه‌ریزی کند و در این رابطه قانون را به جای اخلاق می‌گذارد، با این رویکرد که انسان مدرن با رعایتِ قانون احساس کند کاری اخلاقی انجام می‌دهد.

۱۰. تنگ‌نظری در هرجایی باشد، به‌خصوص در جریان مذهبی‌ها، ریشه در متوقف‌شدن آن‌ها در مفاهیمِ دینی دارد و برعکس، انسان‌ها با نظر به حقایق قدسی سعه‌ی صدر پیدا می‌کنند. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در خاطرات خود می‌فرمایند:

«یکی از کمونیست‌ها را به سلول ما آوردند، در حالی‌که بنده در حال نماز بودم چون لباس سفیدی را به صورت عمامه به سر داشتم و به جای عبا یک پتو به دوشم بود، هرکس مرا در تاریکیِ سلول می‌دید تصور می‌کرد من لباس روحانی به تن دارم. همین‌که آن فرد با بنده روبه‌رو شد چهره‌اش در هم رفت و غمگین و افسرده به گوشه‌ی سلول خزید. من به او نزدیک شدم و کوشیدم با او نیز مانند سایر زندانیان جدیدالورود رفتار کنم و افسردگی‌اش را بزدایم. به او گفتم: شما گرسنه‌اید یا تشنه؟ اما اخم از چهره‌اش کنار نرفت، با دست به مالش‌دادن شانه‌ها و سر و گردنش پرداختم، سعی کرد از پاسخ‌دادن به هر سؤالی خودداری کند. من عادت داشتم مقداری از غذای افطار را نگه دارم، به او نان و قدری مربا دادم، حاضر نشد بخورد. بالاخره به زور به او غذا خوراندم و آب نوشاندم چون می‌دانستم پس از دستگیری‌اش غذایی نخورده و چه بسا کتک هم خورده باشد. قدری چهره‌اش باز شد. جهت مراعات او نماز عشای خود را به تأخیر انداختم. صحبت با او را ادامه دادم. چون گمان می‌کرد من می‌خواهم او را به صفوف اسلام‌گرایان جذب کنم، سرش را بلند کرد و با لحنی خشک گفت: اجازه دهید اعتراف کنم من به هیچ دینی عقیده ندارم. فهمیدم که چه در ذهنش گذشته، دنبال جمله‌ای مناسب ذهنیت و منطق و شرایط او می‌گشتم. گفتم: سوکارنو رئیس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاکِ اتحاد ملت‌های عقب‌مانده، نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن، بلکه وحدتِ نیاز است. مسائل، یکی است و سرنوشت، نامعلوم، و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد. انتظار این پاسخ را از من نداشت. دیدم تغییر در چهره‌اش آشکار شد، خیلی هم باز شد و با ما گرم گرفت. بعد به او گفتم: شما استراحت کن و ما نماز می‌خوانیم.»[3] ما در ادامه‌ی انقلاب و حضور تاریخی خود در این زمانه نیاز به چنین سعه‌ی صدری داریم تا بدون آن‌که بخواهیم جهان را مسلمان کنیم، جهان از آنِ ما باشد. مثل مردم غزّه که در موردشان گفته‌اند شیعیانی‌اند که دست‌بسته نماز می‌خوانند، زیرا عقل و قلب‌شان شیعه است.

۱۱. نظر به اسمای الهی و مظاهر آن و عبور از مفاهیم، عاملی است تا انسان با حقایق اسماء در آینه‌ی مخلوقات روبه‌رو شود. قرآن در آیات 36 و 37 سوره‌ی جاثیه می‌فرماید: «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمينَ & وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» این یعنی کمالات الهی که مورد حمد قرار می‌گیرند و کبریایی او را در همین آینه‌های مخلوقات که در زمین و آسمان هستند بنگریم و در همین مخلوقات با حقیقت مأنوس شویم.

۱۲. قرآن در رابطه با تحمل سایر ملل و سایر افکار، به پیامبر خدا «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ»(جاثیه/14) ای پیامبر! به مؤمنین بگو نسبت به آن‌هایی که امیدی به ایّام اللّه ندارند، اغماض داشته باشد و به آن‌ها گیر ندهد. و این حکایت از آن دارد با آن‌هایی که مانند مسلمانان به برزخ و قیامت و یا به ایّام اللّهِ حاکمیت حق در جهان امیدوار نیستند، باید اغماض نمود.

۱۳. قرآن اهل کتاب را به جای دعوت به اسلام، به توحید دعوت می‌فرماید و می‌گوید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً» و در راستای پذیرش حضور متدینینِ اهل کتاب می‌فرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ & يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ»(آل‌عمران/113 و 114). و نیز در سوره‌ی نساء آیه‌ی 162 می‌فرماید: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً».

 آیات فوق همه حکایت از آن دارد که اسلام بنا دارد در سعه‌ی توحیدی با سایر ملل به گفتگو بنشیند.

۱۴. در مورد اهل سنت از امام صادق «علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهَا شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّي وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ وَ شُفِّعْتَ فِي شِيعَتِكَ وَ يُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي وَ نَصَرَنِي وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِي بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مِنْ جِيرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْت‏»(الخصال، ج‏2، ص: 408) بهشت هشت در دارد؛ يك‌ در از آنِ پيغمبران و صديقان است، يك در از آنِ شهيدان و صالحان است، و از پنج در شيعيان و صديقان ما داخل مي‌شوند، من پيوسته بر سر صراط ايستاده و درخواست مي‌كنم؛ پروردگارا! شيعيان و دوستان و ياران مرا و كسانى كه مرا در دنيا به ولايت شناخته ‏اند، سالم دار. يك بار آوازى از شكم عرش مي‌رسد كه‏ درخواست تو پذيرفته شد، شفاعت تو درباره شيعيانت قبول شد، هر تن از شيعيان من و كسانى كه ولايت مرا پذيرفته و مرا به گفتار يا كردار يارى كرده و با دشمنانم جنگيده‏اند، هفتادهزار تن از همسايگان و خويشان خود را مي‌توانند شفاعت كرد؛ از يك درِ ديگر مسلمانان ديگرى كه خدا را به يگانگى شناخته و ذره‏ اى دشمنى ما خاندان در دلشان نيست وارد مي‌شوند.

راوی از ابی‌جعفر «علیه‌السلام» سؤال می‌کند وضع موحدین که اقرار به نبوت حضرت محمد «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت را نمی‌شناسند، پس از مرگ چگونه است؟ حضرت فرمودند: «أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج‏69، ص: 158). امام «عليه‌السّلام» فرمودند: آن‌ها در قبرهاى خود خواهند ماند و از آن‌جا بيرون نخواهند گرديد، هركدام از آن‌ها كه كارهاى نيك انجام داده باشند و عداوت و عنادى از آن‏ها ظاهر نشده باشد از قبر او راهى به طرف بهشتى كه خداوند در مغرب آفريده است باز مى‏ گردد و تا قیامت روح و بشارت به قبر او مى‏‌رسد، تا روز قيامت برپا شود، در آن هنگام در پيشگاه عدل خداوندى حاضر مى‌‏گردد و به حساب كار او مى‌‏رسند و خوبى‏ها و بدي‌هاى او را در نظر مى‏‌گيرند، در اين‌جا يا به طرف بهشت مى‌‏روند و يا به طرف دوزخ رهسپار مى‌‏شوند، وضع اين‌ها بستگى به امر خداوند دارد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

در ضمن کلیپی در فضای مجازی هست که آقای امید دانا اعتراف می‌کند که از خودم شرمنده هستم از آن جهت که امام خمینی را درست نشناختم. بد نیست سری هم به آن کلیپ بزنید. موفق باشید

 

32080
متن پرسش

سلام: من یک روایت را اینجا اول می‌نویسم بعد سوال می‌پرسم در موردش.  در کتاب گرانسنگ الکافی اثر شیخ کلینی آمده است: محمدبن ‌جحرش می‌گوید حکیمه دختر امام موسی کاظم (ع) به من گفت دیدم امام رضا (ع) بر درِ انبار هیزم ایستاده، آهسته با کسی سخن می‌گوید و من هیچ‌کس را نمی‌بینم. گفتم: «آقای من، با که آهسته سخن می‌گویید؟» فرمود: «ابن‌عامر زهرایی (از جنّیان) است. آمده از من سؤال کند و دردش را به من بگوید.» گفتم: «آقای من! دوست دارم صدایش را بشنوم.» فرمود: «اگر صدایش را بشنوی، یک‌سال تب می‌کنی.» گفتم: «آقای من! دوست دارم بشنوم.» فرمود: «بشنو.» در این حال، من صدایی شبیه سوت شنیدم، تب به سراغم آمد و یک‌سال تب کردم. خب این از روایت حالا خواستم بدانم چرا اما رضا (ع) تب نکرد و آیا اگر آن مرد از نظر معنوی مقام بالایی داشت باز هم تب می‌کرد؟ و علت تب چه بود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این‌جا در تفاوت ساحتی است که انسان‌ها با جنّیان دارند و همچنان‌که شهید مطهری در تفسیر سوره جنّ می‌فرمایند ظاهراً درجه وجودی جنّیان نسبت به انسان‌ها کم‌تر است و به همین جهت پیامبری از طریق آن‌ها مبعوث نمی‌شود و تابع پیامبران انسان‌ها هستند که تا مقام ولایت و قرب الهی می‌توانند در عالَم حاضر شوند. و به گفته جناب علامه جوادی، موطن جنّیان مرتبه خیال است. آری! ائمه «علیهم‌السلام» به جهت حضوری که در عالَم دارا هستند، در همه عوالم بر اساس سعه وجودی‌شان حاضرند ولی اگر فردی خواست در ساحت جنّیان حاضر شود و حضرت اراده کنند که چنین چیزی واقع شود، عملاً همان می‌شود که فرمودند یعنی فشاری برای او پیش می‌آید که نسبت به ساحتی که در ذات خود در آن قرار داشت به سختی می‌افتد. به همین جهت جادوگران برای ارتباط با شیاطین که از جنس جنّیان هستند با ریاضت‌های منفی، شخصیت خود را از سطح انسانیتِ اصیل فرو می‌کاهند. موفق باشید    

32079
متن پرسش

سلام علکیم استاد: تشکر از پاسخ دادن به سوالات، خداوند به وقت‌تون برکت بیشتر بدهد با توجه به سوال ۳۲۰۶۹ که خودم از شما پرسیدم و اینکه شما فرمودید نکات خوبی در آن هست، آیا درست تر آن نیست که ذوالقرنین را مولا امیرالمومنین علیه السلام بدانیم؟ و اگر حدیثی که در آن نوشتار آمده صحیح است چرا علامه طباطبایی رضوان الله علیه با استناد به این حدیث، ذوالقرنین را حضرت امیر ندانستند؟ امیرالمومنین در این حدیث فرمودن که من ذوالقرنین هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مورد جناب ذی‌القرنین به عنوان شخصی معین و متعیّن، غیر از آن است که در روایات داریم حضرت فرمودند: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً»[1] با همه انبیاء سراً هستند و با حضرت پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آشکارا. و به همین جهت جناب علامه متوجه تعیّن تاریخی جناب ذی‌القرنین بودند و آیه مربوطه نیز از همین زاویه مطلب را به میان آورده. و این غیر از حضور معنوی و تاریخی حضرت علی «علیه‌السلام» است. که در روایتی بدان اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «کنتُ ولیاً و آدمَ بین الماء و الطّین» من ولیّ خدا بودم در آن وقتی که آدم (علیه السلام) بین آب و خاک بود. موفق باشید      

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

نمایش چاپی