بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10431
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عده ای معتقدند که قمه زنی در حدود 200 سال پیش انجام می گرفته و کسی با آن مخالفتی نمی کرد آیا این درست است و چرا؟ همچنین می گویند اگر این کار اشتباه است چرا در خواب مانند وحی کسی به ما الهام نمی کند که این کار حرام است و بد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که قبلاً اصلاً قمه‌زنی نداشتیم، حدود دویست سال پیش یک روحانی تبریزی تحت تأثیر مسیحیان، آن را وارد عزاداری ما کرد و در آن شرایط طوری نبود که اذهان عمومی جهان نسبت به آن حالت انزجار پیدا کنند و دشمنان هم آن را عَلَم نمی‌کردند و حالا به دلایل عقلی و شرعی کار مطلوبی نیست و همین‌که عقل عقلا و تفقه مراجع آن را نامطلوب می دانند کافی است که بدان مبادرت نشود، وَحی و الهام نیاز ندارد. ابراهیم الحیدری، جامعه شناس، محقق و نویسنده ی عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز براین عقیده است که مراسم هایی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی و ... از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه ی عربی ندارد. عرب های عراق تا آغاز قرن بیستم در این گونه مراسم ها شرکت نمی کردند؛ این اعمال در ابتدا در میان ترک های عراق، فرق صوفیه وکردهای غرب ایران مرسوم بود. عبدالله مستوفی، تاریخ نگار دوره قاجار درباره فاضل دربندی می نویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است. در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند. موفق باشید
10419
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با توجه به پاسخ شما به سوال (10307) که یکی از کاربران پرسیده بود و تحت عنوان (کربلا و نجات انسان‌ها از زیر خروارها گناه) در بخش یادداشت ویژه انتشار یافته ابهاماتی برایم وجود داشت که در ادامه مطرح می کنم. 1- اول آنکه فرمودید: (زمانه زمانه‌ی گناه‌آلودی است و این آخرین تیری است که شیطان آخرالزمان از ترکش خود رها کرده و بعد از مدتی می‌بینی به‌خود آمدی.) منظور از این به خود آمدن چیست و چگونه اتفاق می افتد. چراکه هرگنه کاری که محبتی از اهل بیت علیهم السلام در دل داشته باشد پس از آنکه آتش غضب و شهوت فرو نشست و غفلت زایل شد به خود می آید اما آن لحظه به خود می آید که در اثر گناه همه چیز خودش را از دست داده و اگر دوباره شروع کند بازهم ممکن است به غفلت و معصیت دچار شود. از همین رو خواستم بدانم منظورتان از اینکه فرمودید: (بعد از مدتی می‌بینی به‌خود آمدی.) چیست. این چگونه به خودآمدنی است و چگونه اتفاق می افتد؟ یا یک بیداری پایدار است؟ و ممکن؟ 2 - دوم اینکه فرمودید: (اگر کسی با دشمنان اسلام فرسنگ‌ها همراه بود و تنها یک قدم تا انتهای راه مانده، اگر در آخرین قدم نیز برگردد می‌تواند در صعود به اشخاص درجه‌ی اول برسید و همراه حبیب بن مظاهرها شهید شود... در همراهی با سفلگان هر قدم که برداری جذبه افزون می‌گردد و جرأت برگشت را به‌کلّی از انسان می‌گیرد. پس تو نیز هنگامی که سقوط از حدّ گذشت، به کناری برو و در کار خود بیندیش و به آخرین منزلی که در این راه می‌رسی فکر کن و این شهیدان را از نظر دور مدار تا معلوم شود جای ناامیدی نیست) لطفا توضیح دهید منظور از این همراهی و بازگشت چیست؟ در تاریخ و زمانه ما که عده ی زیادی از جوانان و نوجوانان در لجنزار ترویج فحشا گرفتار شده اند و متاسفانه نوجوانان ما بهترین لحظات زندگی خود را این روزها در دام این مفاسد سپری می کنند چگونه باید بازگشت از این راه و به حبیب بن مظاهرها رسید؟ منظورتان از سفلگان چه کسانی است؟ و چرا همراهی با آنها جذبه افزونی دارد؟ 3- سوم اینکه فرمودید: (این شهیدان به ما می‌گویند: وقتی امام حسین(ع) مدّ نظرها باشد و تاریخِ دفاع از انقلاب اسلامی ظهور کند، با یک حرکت معقولانه می‌توان از زیر خروارها گناه به‌در آمد و در هیچ حالی نباید از دست‌یابی به اهداف مقدس مأیوس شد حتی اگر در لشکر یزید باشی.) لطفا در مورد این حرکت معقولانه بیشتر توضیح دهید. منظورتان از یک حرکت معقولانه چیست؟ این چه حرکتی است که ما را ناگهان از زیر خروارها گناه نجات می دهد؟ درحالی که بسیاری از جوانانی که در دام گناه افتاده و از خود ناراضی هستند از این شکایت می کنند که هرچه قدر از گناه فاصله می گیرند دوباره با یک فرصت و پیش آمد به آن برمی گردند و یا به آن عادت کرده اند؟ 4- چهارم اینکه فرمودید: (از آن‌جایی که نفس امّاره را باید کشت و با نظر مبارک اولیاء الهی به‌خصوص حضرت سیدالشهداء(ع) این کار ممکن است، باید به طریقی نظر مبارک حضرت را جلب کرد تا ما مالک نفس خود شویم و راه عبودیت پیش گیریم و اشک بر اباعبداللّه(ع) وقتی با نظر به مقام حضرت باشد، کارها خواهد کرد.) در اینجا دو سوال مطرح است. اول آنکه این طریقی که فرمودید، در زمانه ما و با توجه به وضع حال بسیاری از این نوجوانان و جوانان که به دنبال راه نجاتی می گردند چیست؟ و اگر اشک می توانذ کارها کند پس چرا می بینیم که عده ای از این جوانان با آنکه شبهای محرم در عزاداری شرکت می کنند و اشک برای سیدالشهدا (ع) می ریزند ولی در همین ایام هم ممکن است باز هم گناهان خود را دنبال کنند و تکرار نمایند؟ در پایان اینکه همواره در همه مجالس ما را نهیب می زدند که شما از خودتان و این همه گناهی که کردید خجالت بکشید، در مناجاتشان می گویند: من که این کار را کردم یا آن کار را کردم و آنقدر همه ی گذشته جلوی چشم انسان مجسم می شود که باورش نمی شود حضرت سیدالشهدا علیه السلام به او هم نگاهی بکند. دائم به خودش می گوید آخر امام حسین علیه السلام به آدمی مثل من چکار دارد؟ من باید بروم با همین خجالت و شرمندگی بمیرم. واقعا هم احساس شرم می مند اما شرمی که با یاس همراه هست. حالا شما آمدید و می گویید امام حسین علیه السلام با دلسوزی تمام آمده دنبال شما. شما که دلتان اباعبدلله را می خواهد ولی جرات نمی کنید شما بروید به سویش. می گویید ما هم می توانیم با این همه گناه برگردیم و یار اباعبدلله باشیم آن هم در مقام بهترین یارانشان. فرمودید این دیوار عصمتی که به دور شهدا کشیده اید اجازه نمی دهد تا صدای دلسوزانه اباعبدلله را بشنویم. حالا برای ما روشن کنید که با این امیدی که اکنون به دستگیری و نجات پیدا کرده ایم و با این گمانی که می بریم که سفینه النجات هستی برای ما هم جایی در رکاب خود تدارک کرده است، چه باید بکنیم تا همانگونه که فرمودید این دام ها و غل و زنجیرهای گناه و شهوت و غضب و نکبت را از دست و پای خود آزاد کنیم و در هوای عشق و ارادت و محبت به اباعبدلله تا پای جان غلام حلقه به گوش ایشان بمانیم؟ چگونه قدم برداریم و انتخاب کنیم و آن حرکت معقولانه را انجام دهیم تا مطمئن باشیم برای ابد از این دام های حیله گر مکار رهایی یافته ایم و شیطان و هوای نفس نخواهد توانست برای ما جلوه کند و برما چیره شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا لازم است عرض کنم این متنی که روی سایت مطالعه فرمودید متنی بود که بنا بود در روز شنبه 08/10/ 93 بر اساس آن صحبت کنم که بحمداللّه این کار انجام شد و امید است در شرح آن متن در آن سخنرانی سؤالاتی که داشته‌اید برطرف شده باشد 1- منظور از گناه‌آلوده بودن زمانه آن است که دنیای استکبار که حیات خود را در نفی ارزش‌های الهی می‌داند چهارصد سال است زمینه را برای رواج گناه فراهم کرده و این سال‌ها آن را به اوج رسانده به طوری که اگر تا دیروز در پشت پرده این‌کار را رواج می‌داد، امروز علنی کرده و همین امر موجب می‌شود که مردم به آن فکر و فرهنگ پشت کنند و زندگی دیگری را انتخاب نمایند و در آن حال شما با فضای دیگری روبه‌رو می‌شوید که در آن فضا به جای سبقت به سوی گناه با سبقت به سوی پاکی و طهارت روح روبه‌رو می‌شوید و این خیلی دور نیست 2- ما سال‌ها است با فرهنگ ظلمانی غرب همراهی کردیم در حدّی که تفکر و سبک زندگی ما تماماً غربی شده، مثل کسانی که در فرهنگ اموی پروریده شده بودند، حال با ظهور انقلاب اسلامی و احیاء روح حسینی باید منتظر بود که این ملت مثل همان‌هایی که از لشکر عمرسعد به امام حسین«علیه‌السلام» پیوستند، به معنای حقیقی به انقلاب اسلامی و به رهبری آن رجوع کنند و این خیلی دور نیست 3- حرکت معقولانه که در مقابل ملت‌های ما است یک جمع‌بندی تاریخی است که به خود می‌آیند که باید با تمام وجود به زندگی دینی رجوع کرد و مطابق عقیده‌ی دینی خود زندگی را شکل دهیم که در مقاله‌ی « کربلا و افقی که باید در پیش رو قرار دهیم» عرایضی در این مورد شده 4- مگر بنا است اگر با اشک و عزاداری، امام حسین«علیه‌السلام» نظر مبارکشان را بر ما انداختند و مزه‌ی دین‌داری را به جان ما چشاندند، شیطان بی‌کار بنشیند؟! دوباره شیطان از زاویه‌ای دیگر وارد می‌شود و دوباره امام حسین«علیه‌السلام» ما را دستگیری می‌کنند تا ما به آن جمع‌بندی تاریخی برسیم که من به آن بسیار امیدوارم و در آن جمع‌بندی تاریخی است که یک‌مرتبه شما می‌بینید همان‌طور که نظام شاهنشاهی پس از پنجاه سال تبلیغ برای فاسدکردن ملت، ملت حسینی با روبه‌روشدن با پیام حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به خود آمدند و پنجاه سال تبلیغات را زیر پا گذاردند؛ ما باید نسبت به حرکت سیدالشهداء«علیه‌السلام» ساده نگذریم و به این سفینه‌ی نجات با امیدواری تمام نظر کنیم. موفق باشید
10401
متن پرسش
سلام علیکم: در مورد حرّ نوشتید. اما یک اما وجود دارد. حرّ زمانی از ظلمات بلوتوث و شهوت و حب جاه و مقام و زنان ساپورت‌پوش و سخن زیاد و غذای زیاد و پیشانی پینه‌بسته و ریای در عمل و تنبلی و خواب و ..... دل کند که با لقای خداوند چند ساعت بیشتر فاصله نداشت اما! ما تا کی باید این کارد بر استخوان را با عنصر صبر تحمل کنیم؟! شنیدم که فرموده‌اید دین‌داری تا آخر، تکلّف و جان‌کندن نیست و می‌رسید به جایی که دین غذای جانتان شود. به نظر می‌رسد حرّشدن و حرّیت به این راحتی نیست و کار هر بز نیست خرمن کوفتن! غرق در یادداشتتان در مورد حرّ بودم و باورم شده بود که می شود!!! و لذتی بردم نا گفتنی!! و انگار بار روی دوشم زمین افتاد و خواستم سجده‌ای بروم بدون بار روی دوش. تا آماده‌ی سجده شدم! چشمم به تمام کتاب‌هایتان بر روی قفسه افتاد!!! ناگهان ندایی آمد برو بچه؛ اگر حرّ شدن به این راحتی است، تمام این خط به خط‌ها و صفحه‌ها و نکات باریک‌تر از مو و ... برای کیست؟ و این‌ها مگر کاربردشان به این راحتی است؟! کتاب روزه با نخوردن، و آشتی با خدا و دل کندنش، و نامه‌ی 31 و سلوکش، و ادب خیال و جان کندنش، و امام شناسی و حیرت، و معاد و آماده‌نبودن، و رزق و سخت قبول کردنش و !!!! ... آمادگیم برای سجده تبدیل شد به بازگشت بار سنگین روی دوش. هیهات که کسی بتواند حرّ شود! هیهات!! فقط معجزه می‌خواد این دلِ سخت. باورم است از این سنگ قرار نیست ناقه‌ای خارج شود، قرار نیست این رود عمیق شکافته شود و لشکرِ دل عبور و لشکرِ کفر غرق. قرار نیست عصای دلمان مارهای ریز و درشت دنیای دنی را ببلعد، اما قرار است در دلِ ماهی دنیا و ظلمات دریای شهوات و نفهمیدن عقاید و معارف غرق شود و خبری از ناجی یونسِ جان نیست. مگر چند نفر می‌توانند طاهرزاده باشند و در دل شب بگویند (ان فی خلق السموات والارض) آیه‌ای است برای صاحبان لُب. شما لُب بیاور تا بعدش و فهمش طلبتان. هیهات از حرّشدن. کاربران عزیز شما کاری به این نوشتار نداشته باشید شما به حرّشدن امید داشته باشید، به دل من چکار دارید، کار خودتان را بکنید. من داستانِ بار خودم و سجده نکردن خودم را گفتم. کاملا معلوم است خدایِ دل شما با خدایِ دل من متفاوت است. سلام بر حسین و یارانش و حرّش. استاد آنگاه که محرم رفت چه کنیم با قهقه‌ی مستانه‌ی رجیم درگاهش؟ و نفس قوی‌تر از آن در نزد خودمان؟ و این داستان ناامیدی همچنان ادامه دارد. می‌ترسم آخرش هم جدّی جدّی خاک بر سر منتقل شوم. آه آه آه آه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مانند حرّ بتوانیم به امام حسین«علیه‌السلام» نگاه کنیم، آری با یک نگاه، همه‌چیز حل می‌شود. این کتاب‌ها که در جلو خود دیدی، تنها برای درست‌نگاه‌کردن است و مقاله‌ی «حرّ یعنی تجسم توبه در تاریخ پر از گناه» می‌خواهد نشان دهد چگونه از طریق حرّ به امام«علیه‌السلام» نگاه کنیم. قبول دارم برای حرّشدن معجزه نیاز است، ولی مگر این معجزه روی نداد؟ مگر نظر مبارک اباعبداللّه«علیه‌السلام»، زهیر را افلاکی نکرد؟ نگو داری شعار می‌دهی و این حرف‌ها عملی نیست، در جواب سؤال شماره‌ی 10358 عرایضی در این مورد داشته‌ام. بنا نیست همدیگر را در قاب عصمت قرار دهیم، بناست راهی را بگشاییم که با نظر به حسین«علیه‌السلام»، وجود مقدس حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» به ما نظر کنند تا از آن طریق خدا به ما نظر نماید. حرف خدا آن است که به قول مولوی: «من ز صاحب‌دل کنم در تو نظر / نی به نقش سجده و ایثار زرّ». پس عنایت ربوبی از طریق قلب مبارک حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» به ما خواهد رسید. گفت: «تو دل خود را چو دل پنداشتى / گفتگوى اهل دل بگذاشتى‏» اگر تو نظرت به قلب کل و صاحب‏دلِ مطلق نبود و خودت را دل گرفتى، از مسیر نظر حق به خودت، که همان دل صاحب‏دل است، محروم مى‏شوى، مثل ترى این لباس است که به ترى مطلق وصل نباشد چیزى از ترى آن نخواهد ماند. «صاحبِ دل، آینه شش رو بود / حق در او از شش جهت نازل بود» صاحبِ دل یعنى امام حسین و امام زمان (عج) کسى است که همه ابعاد وجودش رو به سوى خدا است و بنده محض اوست و نظر مطلق خداوند به او است. «هر که اندر شش جهت دارد مقرّ / کى کند در غیر حق یک‏دم نظر» هر کس که تمام ابعادش را خدا فرا بگیرد، تنها به خدا نظر دارد، پس عصمت دارد، یعنى معصوم است. «گر کند ردّ، از براى او کند / ور قبول آرد، همو باشد سند» اگر صاحبدل که تمام ابعادش را خدا گرفته، یعنى امام زمان (عج) اعمال ما را قبول کند، خدا قبول کرده است و اگر ردّ کند، خدا ردّ کرده است، او سند ردّ و قبول خداوند است. « چون که او حق را بود در کلّ حال / برگزیده باشد او را ذوالجلال»‏ خداوند امام زمان (عج) را به جهت آن‏که در تمام حالات در پیش خود دارد، برگزیده است و بقیه را با معیار امام زمان (عج) سنجش مى‏کند. «هیچ بى او حق به کس ندهد نوال / شمّه‏اى گفتم ز اصحاب وصال‏» بدون مسیر وجود مبارک امام زمان (عج) پروردگار به هیچ کس هیچ بهره‏اى نمى‏دهد و آن‏هایى که به مقام وصال رسیده‏اند، با همین قاعده رسیده‏اند. و با عزاداری برای امام حسین قلب مبارک امام زمان (عج)را به خود جلب می کنیم. این همان مفهوم واسطه فیض است، یعنى هر چه بخواهى از خدا بگیرى باید از امام زمان (عج) بگیرى و چون مفهوم این حقیقت را که امام واسطه فیض است همه مردم نمى‏فهمند و ممکن است کج‏فهمى و سوء تعبیر شود، تنها شمّه‏اى گفته است. این‏ها از اسرار است. بدون مقدّمه نمى‏توان گفت. «موهبت را بر کف دستش نهد / وز کف‏اش آن‏را به مرحومان دهد» خداوند به هر کس که بخواهد رحمت کند، به واسطه امام زمان (عج) او را مورد رحمت قرار مى‏دهد. «با کف‏اش دریاى کل را اتّصال / هست بى‏چون و چگونه در کمال‏» همه مخزن غیب در دست مبارک امام (عج) است، خزینه‏دار عالم غیب‏است، چراکه بى‏چون و چرا، عین کمال انسانى است. « صد جوال زر بیارى اى غنى/ حق بگوید دل بیار اى منحنى»‏ هر چه مى‏خواهى صدقه و اطعام کن، حضرت حق مى‏بیند که آیا از دل برخوردارى، دلى که به صاحب دل مطلق وصل است. اگر دل امام زمان (عج) را به دست نیاورى و جانت به قلب هستى نظر نداشته باشد، اگر چه صدها مسجد بسازى و چراغانى کنى، سودى نمى‏بخشد. البته همه زحمات عزیزان إن‏شاءالله براى وصل‏شدن به دل وجود مقدّس حضرت است. اگر چه بعضى از مداحان اهل‏البیت مورد تأیید نیستند، امّا همین‏که صداى خوب خود را به روش صحیحى در این مسیر به کار مى‏گیرند یک توفیق است. حضرت حق مى‏فرمایند: «گر ز تو راضى است دل، من‏راضى‏ام / ور به تو مُعرِض بود، اعراضى‏ام‏» یعنى اگر آن دل مطلق از تو راضى است، من هم راضى‏ام و اگر او از تو روى‏گردان است، من هم روى‏گردانم. پس اوّلًا؛ یک دل حقیقى در عالم هست که همه دل‏ها باید توجّهشان به او باشد. ثانیاً؛ ملاک ارزیابى هر کس نزد خدا، هماهنگى با او و جلب رضایت او را نمودن است. «ننگرم در تو در آن دل بنگرم / تحفه آن را آر، اى جان در برم‏» به اندازه‏اى که به امام‏زمان (عج) نزدیک هستى، آدم هستى و دل دارى، خدا فقط به دلِ کلّ نگاه مى‏کند، هر دلى که عشق به پیامبر اکرم (ص) و امام (ع) دارد، به حق نزدیک است. یعنى تو وقتى عملًا چیزى در محضر حضرت حق برده‏اى تا بهره‏اى از رضایت حق نصیب خود کنى، تو را به دل امام‏زمان (عج) حوالت مى‏دهند که: «با تو او چون است؟ هستم‏من‏چنان / زیر پاى مادران باشد جنان‏» هر طور که امام زمان (عج) با تو هست، من هم که خداى تو هستم، همان‏طورم با تو؛ پس زیر این آسمان یک قلب کلّى هست که ملاک رضایت و غضب خدا است و هر کس باید خود را با او هماهنگ کند، همچنان‏که در روایت داریم که بهشت زیر پاى مادران است؛ پس اگر مى‏خواهى به بهشت بروى، باید مادرت از تو راضى باشد. اگر مى‏خواهى ببینى کجاى بهشت هستى، ببین کجاى قلب مادرت هستى، حالا همین را در مورد رضایت و عدم رضایت امام زمان (عج) قیاس کن. «مادر و بابا و اصل خلق، اوست / اى خنک آن‏کس که دل داند ز پوست‏» مادر حقیقى و پدر حقیقى که منشأ انسانیت ماست، اوست. خوشا به حال کسى که پدر و مادر حقیقى‏اش را از پدر و مادر پوست و بدنش مى‏تواند تفکیک کند. آن حضرت اصلِ اصل و قلبِ قلب هر انسانى است. «تو بگویى نک دل آوردم به تو / گویدت این دل نیرزد یک تِسو» اگر تو در محضر حضرت حق، دل جداى از قلب امام زمان (عج) بیاورى، یعنى دلى که به انسان کامل وصل نباشد، آورده باشى، اصلًا خداوند برایش هیچ ارزشى قائل نمى‏باشد. «آن دلى آور که قلب عالم است / جانِ جانِ جانِ جان آدم است‏» مى‏فرماید: باید دل خود را غرق دل آن حضرت کرده باشى و در واقع با رضایت قلب حضرت آمده باشى. قلبى که قلب عالم و اصل اصلِ اصل همه است. «از براى آن دلِ پر نور و بَر / هست آن سلطان دل‏ها مُنتظَر» به جهت آن دل پربرکت و نور است که امام زمان (عج) را «مُنتظَر» نام نهاده‏اند؟ یعنى دلى که خداوند هم منتظِر اوست و هر کس هر دلى را نزد خداوند بیاورد، خداوند انتظار دارد بهره‏اى از آن دلِ سلطان دل‏ها، یعنى‏ دل امام منتظَر را با خود آورده باشد، از براى آن‏که دل قطب عالم، فقط دل است و همه منتظِر آن دل هستند. «تو بگردى سال‏ها در سبزه‏زار / آن‏چنان دل را نیابى ز اعتبار» به این راحتى کسى به آن نمى‏رسد، ریاضت‏ها و ارادت‏ها باید پیشه کرد. «پس دل پوسیده پژمرده‏جان / بر سر تخته نهى آن سوکشان‏» بیا و این دل بدون ارتباط با امام زمان (عج) را که پوسیده و پژمرده است به طرف دل آن حضرت بکشان تا اعتبار گیرد و زنده شود. «گویدت این گور خانه است‏اى جَرى / که دل مرده به آن‏جا آورى‏» تا دل تو مرده است در واقع در قبر زندگى مى‏کنى. اگر خواستى این دنیا برایت قبر نباشد، باید دست را از این حالت مردگى با پیوست به سلطان دل‏ها زنده گردانى. «رو بیاور آن دلى آن شاه‏جوست / که امان سبزه‏وارِ کون از اوست‏» برو دلى را به دست بیاور که از طریق عزاداری برای امام حسین به دنبال امام زمان (عج) باشد، آن دلى که عالم کون و وجود به جهت وجود مقدّس او در امان و بقاء و طراوت هستند، چراکه در روایت داریم: در زیارت جامعه‌ی کبیره می‌خوانی: «یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوبا لا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلا رِضَاکُمْ» با جلب نظر سیدالشهداء«علیه‌السلام» اگر خروارها گناه داشته باشی مثل حرّ، تماماً به نور عصمت آن حضرت رفع می‌شود و با تولدی دیگر در دنیایی دیگر وارد می‌شوی. با زیارت و اشک و روضه به حضرت نظر کن، این می‌شود زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» که مانند زیارت خدا در عرش است. موفق باشید
10405
متن پرسش
سلام: ببخشید اگه میشه لطفا اینو شخصا توی میلم جواب بدین. چون صد در صد اوناییکه توی وبسایت شما میان اعتقاداتشون از من خیلی قوی تره. یه سوالی هست که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده. و هیچ وقت جواب درستی واسش پیدا نکردم. هر چقدر که فکر می کنم متوجه نمیشم که چرا ما باید عزاداری کنیم؟ آخه به نظر من این کار اصلا فایده ای نداره. من همیشه به این معتقد بودم که کاری که امام حسین (ع) کرد یه کار خیلی بزرگی بود که ما باید ازش الگو بگیریم. نه اینکه واسش گریه کنیم. بفهمیم که آدم واسه ی رسیدن به هدفش حتی یه جاهایی لازمه که خانواده اش رو فدا کنه. ولی آخه گریه؟؟؟؟ اما از یه طرف می بینم که گاهی توی این عزاداریها یه معجزاتی اتفاق میفته. دلیلشو نمیدونم. واسه همین شک کردم که آیا فکری که من می کنم اشتباهه؟ اگه میشه لطفا شخصی پاسخ بدید. خواهش می کنم. خیلی تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این سؤال، سؤال بعضی از کاربران محترم نیز باشد، پس اجازه دهید عمومی مطرح شود. عنایت داشته باشید جریان اشکی که در مورد امام حسین«علیه‌السلام» مطرح است جایگاه خاصی در سیر و سلوک دارد قضیه‏ى کربلا یک فرهنگ فوق العاده‏اى است، انسانِ کاملى به صحنه آمده است و مأمور است در راستاى ادامه‏ى نهضت خود موضوع اشک بر شهداى کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحوى خاص جزء مأموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایات متعدد روى گریه براى شهداى کربلا تأکید شده است. حتى از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله (ع) چنین مأموریتى را به عهده دارند. در روایت داریم حضرت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) فرمودند: «یَا عَبْرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا یَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا بُنَی» ؛ اى عاملِ اشک هر مؤمنى! امام حسین (ع) سؤال کردند، مرا مى‏فرمائید اى پدر؟ حضرت فرمودند: آرى اى پسرم. چون این اشک، اشک جبران آن کمالى است که از آن دور افتاده‏ایم و امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مى‏نمایند. حضرت سیدالشهداء (ع) مى‏فرمایند:«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر» من کشته‏ام براى اشک، هیچ مؤمنى یادم نمى کند مگر آنکه گریه خواهد کرد. اشکى که در شیعه هست با ناراحتى‏هاى عاطفى و احساساتى فرق اساسى دارد، اشک براى حسین (ع) عامل رابطه‏ى انسان با مقاصد قدسى است و لذا نه تنها شادى و نشاط را از شیعیان نمى‏گیرد، بلکه شادى و نشاط در زندگى شیعیان موج مى‏زند. ولى نباید آن را با لذت‏گرایى یکى گرفت، زیرا تفاوت زیادى است بین آن شادى که با پرهیزگارى همراه است و روح معنوى دارد با آنچه امروز در غرب هست که لذت‏گرایى، مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگى با یادآورى غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگ‏آگاهى» راه خود را از قهقهه‏هاى اهل غفلت جدا کرده و سعى دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین (ع) طلب آن فرح است و آن‏هایى که غمِ غربت در این دنیا را مى‏شناسند، مى‏فهمند حزن مقدس چه حلاوتى دارد و مواظب‏اند گرفتار لذت‏گرایى و خوش‏گذرانى اهل دنیا نشوند و از ارتباط با حقایق وجودى عالم محروم نگردند. از آن‏جا که همگى ما مرگ را در پیش خود مى‏نگریم ممکن نیست چون غافلانِ از غیب و قیامت از زندگى لذّت مستانه ببریم و راز فرهنگ شیعه در «مرگ‏آگاهى» و جدایى از قهقهه‏هاى مستانه‏ى اهل غفلت همین است که با حزنى معنوى‏ در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتى معنوى، با این عالم بیگانه‏ایم و یک نحوه باطن‏گرایى را دائماً مدّ نظر داریم. شیعه با پیروى از ائمه‏علیهما السلام این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‏تر از آن است که بتوان در آن با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد. و اگر این غم مقدس نبود عناصر شادى‏بخشِ افراطى بر زندگى شیعه غالب مى‏شد و به مردمى تبدیل مى‏شدند که بیشتر لذت‏گرا و خوش‏گذرانند. رسول خدا (ص) فرمودند:«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْن»؛ هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین (ع) گریه کند. روایت فوق از شدت تأثیر اشک بر امام حسین (ع) در عمیق‏ترین ابعاد انسانى خبر مى‏دهد که در قیامت ظاهر مى‏شود. آن‏کس که عاطفه‏ى خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‏ى عواطف بیابد، مى‏پذیرد اشک براى اباعبدالله (ع) موجب صیقل قلوب و گشادگى روح مى‏شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف و دورى از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر مى‏گردد. اشک براى حسین (ع) نمونه‏ى به فعلیت رسیدن ایمان است. زیرا ایمانى که به پاک‏کردن قلب و زلال‏ساختن دل و دگرگونى آن منتهى نشود، ایمانِ فعلیت‏یافته نیست و نمى‏توان به وسیله‏ى آن، انس با خدا را از یک طرف و ایثار و فداکارى و جهاد را از طرف دیگر به دست آورد و از نفاق درونى رهایى یافت. اشک براى حسین (ع) موجب احیاء قلوب و آزادى عقل از اسارت هوس‏ها و غفلت‏ها است. در عین عطوف‏شدن، شجاعت به‏بار مى‏آورد. و این قصه‏ى مؤمنى است که «سلاحُهُ‏الْبکاء» اسلحه‏ى او اشک است، پس آن اشکى که اسلحه‏اى براى مقابله با دشمن درونى و بیرونى نباشد، اشک بر حسین (ع) نیست. بنابراین کربلا و عاشورا یادآورى یک حادثه و واقعه نیست، بلکه حضرت سیدالشهداء (ع) در شرایطى که دین جدّشان در حال به حاشیه‏رفتن است مى‏خواهند با توجه به حقیقت و با فرهنگ اشک و از طریق سیر قلبى، آن را احیاء کنند. این نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمى‏آید، بلکه با عزادارى و نوحه و ناآرامى قلب به دست مى‏آید. قلب باید بسوزد. یک نحوه سیر روحانی است مثل اشکی که اولیاء الهی در نیمه شبان می‌ریزند تا راه قرب الهی خود را هموار کنند، در جایی این‌طور عرض کردم. موفق باشید
10388
متن پرسش
با سلام: در برخی از مجالس عزاداری دیده می شود که هنگام سینه زنی، در کنار ذکر برخی از مصائب امام حسین (ع)، درباره مقام معظم رهبری نیز اشعاری خوانده شده و برای آن اشعار نیز سینه زنی می شود. نظر شما در این مورد چیست و آیا می شود درباره افراد دیگر نیز شعر خواند و سینه زنی کرد یا خیر؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آن اشعار دیده شود که آیا باز رجوع‌اش به مقام منیع عاشورا است و مظاهر آن را نشان می‌دهد یا نه؟ کاری که ما در نسبت بین شهدای انقلاب اسلامی و شهدای کربلا می‌کنیم خوب است همان‌طور اگر نسبت بین شهداء با امام حسین«علیه‌السلام» را امروز در نسبت بین یاران انقلاب با مقام معظم رهبری بدانیم خوب است. موفق باشید
10394
متن پرسش
سلام: با توجه به کراهت خواندن و گوش دادن شعر در شب جمعه تا حدی که که گویند نماز مورد قبول واقع نمی شود اگرچه شعر بر حقی باشد، در ایام محرم در شب جمعه که اشعار زیادی به عنوان روضه خوانده می شود تکلیف مداح و مستمعین از نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید دید ترجیح آن مستحب است یا کراهت آن. خود مرحوم شیخ عباس که در مفاتیح این توصیه‌ی به‌جا را می‌کنند در ذیل زیارت امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌علیه» روز جمعه شعری را آورده. زیرا دیده عظمت ارتباط با حضرت با این شعر، آن کراهت را دفع می‌کند. موفق باشید
10395
متن پرسش
سلام علیکم: 1. حتما به من بگویید همین طور است و لطفا نگویید نه این طور نیست تا جان از بدنم خارج نشود. یک روز یا یک لحظه از خواب بیدار می شویم و می بینیم الحمد لله خبری از فاجعه کربلا نیست خبری از معجر و انگشت و انگشتر و خار مغیلان و صورت نیلی و خرابه شام و چوب خیزران و تشت و 6 ماهه و دست بریده و جمله الهی لا معبد سواک یا غیاث المستغیثین نیست. منتظر آری گفتن شما هستم و با نه گفتنتان جانمان را نخراشید. ترا به امام زمان بگویید اری همین طور است. 2. اگر تمام ماه محرم و صفر مشکی ببوشیم اشکالی دارد؟ 3. اگر جوابتان در سوال 1 خیر است اعلام کنید این خدا کیست که حسین (ع) برایش چنین می کند؟ 4. اگر خدا را به چه قسم دهیم جان کثیفم را درپی شنیدن خبر کربلا می گیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر کربلا را درست بنگریم می‌بینیم اگر از یک طرف خباثث دشمن اسلام به اوج رسیده و شما طاقت شنیدن آن را ندارید، از طرف دیگر زیبایی‌های حرکت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نیز به اوج رسیده و لذا در سجده‌ی زیارت عاشورا می‌گویی: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی‏» و خدا را به جهت ظهور زیبایی‌های کربلا حمد می‌کنی. در مقاله‌ی «کربلا و افقی که باید در پیش رو قرار دهیم» که روی سایت است در این مورد عرایضی داشته‌ام. 2- شاید لازم نباشد تمام ماه محرم و صفر را لباس مشکی بپوشیم. موفق باشید
10378
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده و تسلیت ایام شهادت آقا امام حسین (ع): بنده امسال محرم نسبت به سال گذشته آن غم عمیق را که نسبت به امام داشتم ندارم. آیا این افت معرفتی بنده را می رساند یا بدلیل این است که هنوز به عاشورای حسینی نرسیده ایم. البته شادی هم در دل ندارم علاقه مندم در مراسم عزای حسین شرکت کنم و اما نکته دیگر اینکه از در تکیه ها که رد می شوم نمی دانم چرا احساس می کنم مثل سال گذشته نیست بعضی از آنها. آن شور حسینی را ندارد بدلیل ریتمی که بر روی نوحه قرار دادند. باور کنید بعضیها با ترانه ها از لحاظ ریتمی فرقی ندارد و این بیشتر دل را می سوزاند. چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه طالب مرتبه‌ی بالاتری از عزاداری هستید ولی در هرحال از حضور در مجالس عزاداری خودداری نکنید. موفق باشید
10380
متن پرسش
به نام خدای مهربان با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به صحبتهای شما و اساتید بزرگ پیرامون حقیقت نوری اهل البیت (ع) و نقش بزرگ آن خصوصا در تکوین عالم که ریشه در روایات دارد، چرا خداوند به صراحت در قرآن از آن بزرگترین حقیقت پس از خدا سخنی نفرموده و فقط آیاتی را با هزاران توجیه و تاویل می توان گفت به این حقیقت اشاره دارد آن هم عده ای از مفسرین شیعه و سنی یا رد می کنند یا از کنار آن با بی توجهی رد می شوند؟ با تشکر التماس دعای خیر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن کتاب تدبّر است و همیشه سخنان حکیمانه طوری است که دارای سطوح مختلف است، اگر در قرآن مباحثی مثل مباحثی که در روایت حقیقت نوری مطرح است به صورت مستقیم اظهار می‌شد مردمی که در سطح پایین‌تر می‌توانند با حقایق مرتبط شوند مأیوس می‌شدند و عملاً قرآن از عمومیت خارج می‌شد. ائمه«علیهم‌السلام» مبیّن قرآن‌اند و این نوع روایات را باید در سخنان آن‌ها دنبال کرد. موفق باشید
10369
متن پرسش
سلام: به گمانم در متن کتاب «کربلا مبارزه با پوچی ها» صفحه 125یک مطلب اشتباها مکتوب گردیده. عبیدالله ابن زیاد در اذهان عمومی برادر معاویه محسوب می شود. که با توجه به توضیحاتی که استاد در ادامه می فرمایند صحیح این است که زیاد در اذهان عمومی برادر معاویه است نه عبیدالله ابن زیاد. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که شما می‌گویید، مگر آن‌که مسامحةً گفته شده باشد. موفق باشید
10370
متن پرسش
سلام علیکم: 1. شما یک کتابی دارید بنام جایگاه تاریخی حادثه ها، اما برخی می گویند کربلا و عاشورا حادثه نیست بلکه واقعه است چون حادثه یکدفعه رخ می دهد جواب چیست؟ 2. امام راحل در برخی مواقع می فرمایند العلم هو الحجاب الاکبر و می فرمایند حتی علم توحید هم حجاب است ولی در جایی می فرمایند هر علمی اگر مقدمه برای علوم الهی شود آن مقدمه هم علم الهی است جمع این دو چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اتفاقاً حرف ما در آن کتاب آن است که حادثه‌ها را بی‌ریشه ندانیم و بدانیم جایگاه تاریخی دارند و لذا وقتی با این رویکرد به موضوع بنگریم روشن می‌شود کربلا حادثه نیست، ولی از نظر لغت فرقی بین حادثه و واقعه نمی‌باشد، چون واقعه هم یعنی پدیده‌ای که قبلاً نبوده و حالا واقع شده 2- اگر علم به حقیقت دریچه‌ی نظر به حقیقت شود علم الهی است، ولی اگر علم تنها ما را از حقیقت آگاه کند بدون آن‌که نظر ما را به حقیقت بیندازد، حجاب است و ما را به خود مشغول می‌کند. این موضوع در کتاب «آن‌گاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می‌شود» بحث شده. موفق باشید
10358
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: با خواندن این جمله : «فراموش‌کردنِ هدف اصلی دین‌داری، کار را به شهادت اولیاء الهی کشاند»، سر جایم خشک شدم. واقعا فراموش کردن هدف اصلی دین داری کار را به شهادت اولیای الهی می کشاند؟؟ از کجا معلوم؟؟ یعنی نمی شود من هدف اصلی دینداری رو فراموش کنم ولی به شهادت اولیای الهی منجر نشود؟؟ مثل خیلی آدم های معمولی که نه دینداری می کنند نه در قتل امام شرکت می کنند؟؟ اگر این جمله درست باشه همون بهتر که خلق نمی شدیم چون از پس دینداری بر نمی آییم. ( چه جالب ، باورم نمی شود دارم با استاد طاهرزاده صحبت می کنم و شما برای شنیدن حرف من وقت می ذارین!) چه قبلا که خیلی فضای معنوی داشتم چه الآن که تهی از معنویت هستم به "یا لیتنی کنت ترابا" رسیدم. استاد عزیز کار ما از گناه و توبه و این چیزها گذشته، برای همین به کربلا به عنوان رهایی از خروارها گناه، نظری ندارم و اون متن رو نخوندم. سال ها توبه کردیم. چی شد ؟! به یار نرسیدیم. یعنی کربلا نمی تواند راهی پیش پای من بگذارد که یهو همه چی تغییر کنه و بنده ی خدا بشیم؟؟ بالاخره کی قراره مولایم دست من را بگیرد تا ملاقاتش کنم؟؟ یعنی امام (ره) که راه رو برای 300000 شهید گشودند، فکری به حال ما نکردند که نخواهیم سال ها توبه کنیم و تغییری نکنیم؟؟ مثل اینکه کسی مریض باشه و هی دارو مصرف کنه تاخوب بشه و این دور هی تکرار بشه. بالاخره کی قراره در سلامت به سر ببریم؟؟ اصلا نکند عرفا یا حتی امام (ره) ، به ما آدرس غلط دادند که لقمه را دور سر خود می چرخانیم؟؟ به همین سادگی 9 سال از تحولم می گذرد. 9 سال است که توبه می کنم و مسیری تکراری رو می روم، گاه در اوج معنویت و گاه در حضیض گناه. یعنی شما هم سال ها توبه کردید تا به یقین رسیدید؟؟؟ هرچند 9 سال سرگرم شدن به توبه و ... بهتر از اینه که در گناه غوطه ور بشیم ولی واقعا راه رسیدن به مولایمان چیست؟؟، 26 سالمه، حس می کنم صدای پای میانسالی و پیری می آید. انگیزه ای برای توبه و استمرار در آداب و ... نیست. فکر نمی کنم شما هم اگر بودید با این حرفها و با توبه ها و شب بیداری ها و معارف و انقلاب و ... به جایی می رسیدید. معلوم نیست شما چه طوری به اینجا رسیدید. چون نفس آنقدر قوی است که از هر طرف بخواهی مقابلش بایستی، خیلی بدتر آدم رو زمین می زنه. جهاد با نفس کار بشر نیست و بلاشک به افراط و تفریط منجر میشه. از طرفی آگاهی ها که بالا میره دیگه نمی تونیم خودمون رو به هیچ استاد سلوکی بسپریم چون یک استاد همه ی نیازهای ما رو پاسخ نمی دهد و نسبت به اساتید سلوک و روش سلوکی سوال دارم، و آنقدر این اساتید محترم اند که نمی شود به یکی محدود شد. چه باید کرد واقعا؟؟ یعنی امام حسین (ع) و کربلا حرفی برای من و امثال من ندارند؟؟ درست است که لیاقت ندارم، ولی این همه شهید کربلا هیچ کدام ما رو به مهمانی خدا دعوت نمی کنند؟؟ به خدا دلم می خواهد ولی چرا همه ی اولیاءالله من رو تنها گذاشتند و خودشون در محفل یار جمعند؟؟ یعنی دلشون برای من نمی سوزد و اشکی برایم نمی ریزند؟؟ یعنی سال ها می گذرد و شهدا سراغی از من نمی گیرند؟؟ یعنی مولایم و امامم به بدبختی ما رحم نمی کند؟؟ یعنی اشکهایم به زمین می ریزد و از زمین گلی نمی روید؟؟ یعنی مولایم حاضر نیست حداقل بیاید تا باهم گریه کنیم؟؟ هر گاه جمله ای می خوانم که مثلا فلان عبادت یا ریاضت، فلان نتیجه ی معنوی رو داره، بی اختیار می دوم به سراغ آن کار ولی بعد از چند ثانیه به خود می آیم که تا کی می خواهی بدوی؟؟ یادت رفته چقدر دویدی و جز افراط و تفریط کاری ازت برنیامد!! أین الحسن و أین الحسین؟؟ أین ابناء الحسین؟؟ شما چی شد که بارتون رو بستید استاد؟؟ یهو شد؟؟؟؟؟ خودتون متوجه شدید که چی شد یا نه؟؟؟؟؟ کاش شهدا ما رو لایق می دونستن که حداقل بگن چی شد که شهید شدن؟؟ کاش حداقل می گفتین اونجا چه خبره و چرا بعضی ها رو راه می دن؟؟؟ اصلا نمی خواد جواب بدین. خیلی معذرت می خوام از این بی ادبی ، ولی شما ما رو درک نمی کنید و به سوالات ما به صورت فرمایشی نگاه می کنید و فکر می کنید اگر از خودتان بگویید نفسانیت دارید و این دست سوالات رو با جوابهای صوری و فرمایشی پشت گوش می اندازید... آخه چه ربطی داره، ما که می دانیم همه چیز دست خداست و بندگان خدا هیچ کاره اند. ولی بالاخره بگین که چطور بنده ی خدا شدید... و چگونه و چندساله بار خودتان را بستید؟؟؟ سالهاست از اینکه «چه شد که کار به قتل حسین رسید» نوشته اید، برای یکبار هم که شده از این بگویید که «چه شد کار به یاری حسین (ع) کشید؟». از اینکه حرف من رو شنیدید سپاسگزار و گریانم. یا حق.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به فرهنگ به شهادت رساندن اولیاء الهی نظر کرد که چگونه هیچ چیز را مقدس نمی‌دانند و فقط ظاهر دین برایشان ملاک است و این همان فراموش‌کردنِ هدف اصلی دینداری است در حالی‌که هدف دینداری قرب است، حال اگر رویکرد انسان چنین باشد، اولیاء در مقابل‌اش مقدس می‌شوند و احترام آن‌ها مدّ نظر قرار می‌گیرد و حسین«علیه‌السلام» به قتلگاه نمی‌رود. می‌گویید نکند عرفا و یا حضرت امام به ما آدرس غلط داده‌اند که هنوز به آنچه باید برسیم نرسیده‌ایم؛ آیا اگر امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نبود هرگز گناه برایت معنا داشت که توبه ظهور کند؟ آری بنده همچنان در توبه‌ام و با نظر به افقی که حسین«علیه‌السلام» می‌نمایاند زمین‌خوردن‌های خود را می‌فهمم. فراموش کرده‌ای در فضای گناه آلود قرار داری، نه آن‌که گناه را انتخاب کرده‌ای؟ این را «مکر لیل و نهار» می‌گویند. تصوری که باید امروز از خوب‌شدن داشته باشید نباید در گذشته جستجو شود. خوب‌های زمان ما یعنی شهداء مثل همین جوانان بودند که روی دل به رهبری دارند ولی بعضاً گرفتار گناه می‌شوند بدون آن‌که به آن گناهان راضی باشند. شما اولیاء الهی در این تاریخ را در جمال شهدایی بنگرید که چنین بودند که عرض کردم. نخواهید مثل عرفای گذشته باشید که اصلاً در فضای گناه‌آلود به‌سر نمی‌بردند. چرا گمان می‌کنید نمی‌شود مثل شهید چمران و باکری شد با همه‌ی خوبی‌هایشان و آن‌همه شیطنت‌هایی که به اقتضای شرایط ظلمانی" مکر لیل و نهار" بدان گرفتار بودند؟ شهدا همه‌ی حرف‌شان را با همه‌ی ابعاد زندگی یعنی با خوبی‌ها و بعضاً لغزش‌هایشان برای ما زدند، ولی ما آن‌ها را در قاب شیشه‌ای عصمت گذاشته‌ایم تا حرفشان را نشنویم، گویا فکر کرده‌ای بنده در این تاریخ به آن معنایی که افراد را در قاب عصمت قرار داده‌اید بار خود را بسته‌ام و چون شما چنین نکرده‌اید پس وضع‌تان خراب است. وضع‌تان از این جهت خراب است که تاریخ خود را نمی‌شناسید تا صدای حسین«علیه‌السلام» که امیدوارانه دارد با همین شماها گفتگو می‌کند بشنوید. حرّ به گناهان خود که در فضای امویان گرفتار آن بود نگاه نکرد و در نتیجه صدای حسین«علیه‌السلام» را شنید و تا قله‌ی انسانیت صعود کرد، در آن حدّ که عرفای بزرگ به آستان‌بوسی‌اش می‌روند. چرا متوجه نیستید حسین«علیه‌السلام» با شما در زیر خروارهای گناه تان سخن می‌گوید و ماوراء سدّ نفوذناپذیر مدرنیته گفتگوهای مهرآمیز با شما دارد؟ چرا افتادن‌هایت را می‌بینی ولی بلندشدن‌هایت را نمی‌بینی؟ مقاله‌ی «عظمت کربلا در نجات انسان‌ها از زیر خروار ها گناه» را در این رابطه در روزهای آینده کامل می‌کنم و در رابطه با حرّ نوشته‌ای تنظیم شده و بر روی سایت قرار دارد که معلوم می‌کند معنای نجات در این زمانه در زیر سایه‌ی حسین«علیه‌السلام» چگونه است و چرا با این‌که حسین«علیه‌السلام» این‌همه شما را نجات داده، خود را درست نمی‌بینید و با نگاه انتزاعی هدایت را دنبال می‌کنید و نه با نگاه وجودی و تشکیکی. به گفته‌ی مرحوم فیض کاشانی: "گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی/ گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی/ گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم/ گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی. گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم/ گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی. گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم/ گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی. گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد/ از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد/ گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی/ گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی/ کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی". موفق باشید
10365
متن پرسش
با سلام: سوالم در خصوص رویکرد خلیفه دوم نسبت به معاویه است و این که چگونه زمینه سازی فراهم شد تا خاندانی که دشمن درجه یک اسلام بودند در نهایت تعجب خلیفه مسلمانان شدند. روایات زیادی در مورد مذمت آل ابوسفیان داریم و این که حکومت بر آنها حرام است و این که اگر معاویه را در بالای منبر دیدید او را بکشید. اما با این حال خلیفه اول پس از فتح شام یزید بن ابوسفیان که مورد لعن پیامبر بود را حاکم اونجا کرد و خلیفه دوم معاویه رو بعد از مرگ برادرش حاکم کرد. رسول جعفریان تو کتاب تاریخ سیاسی اسلام می نویسد خلیفه دوم با این که نسبت به کارگزارانش سخت گیری زیادی داشت اما در خصوص معاویه این گونه نبود و به نظر من همین باعث شد معاویه در شام قدرت پیدا کنه و بعدا ادعای خلافت بکنه و اون فجایای بعدی که بنی امیه مرتکب شدند رقم بخورد. لطفا در خصوص هدف خلیفه دوم از این کار (گذاشتن معاویه به عنوان حاکم شام و بازخواست نکردنش) توضیح بدید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از همان ابتدا جریان سقیفه برای ادامه‌ی خود چون پایگاه مردمی نداشت و یک جریان حزبی بود، مجبور بود به امویان به سرکردگی ابوسفیان باج بدهد و لذا نمی‌توانست نسبت به معاویه سخت‌گیری کند و این در مورد هر جریان غیر مردمی در همه‌ی تاریخ صادق است. داستان باج‌دهیِ جریان سقیفه به امویان را در لابه‌لای تاریخ دنبال کنید. موفق باشید
10366
متن پرسش
سلام علیکم: استاد این همه توصیه به تسبیحات حضرت زهرا شده و به عنوان ذکر اعظم یاد شده اما دل قسی بنده باهاش نمی تونه با معنی های ذیل ارتباط برقرار کنه: الله اکبر به معنی خدا بزرگتر از ان است که وصف شود. الحمدلله به معنی حمد و ستایش مخصوص خداست. سبحان الله هم به معنی پاک و منزه است خدا. میشه لطف کنید و یک معنی از سه تا ذکر که قلب رو بتونه تسلی بده بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید به مرور کشف کنید که همه‌چیز را در کبریایی خدا بنگرید تا ذکر اللّه اکبر از جانتان ظهور کند و وقتی «ماهیات» جای خود را به «وجود» داد و وجود را که عین کمال است در همه‌ی عالم ساری و جاری دیدید، ذکر الحمداللّه ظهور می‌کند و از همه عظیم‌تر ذکر سبحان‌اللّه است، که تا به وحدت شخصیه‌ی وجود نرسید و همه‌چیز را غرق وجود حق نیابید، ذکر سبحان‌اللّه ظهور نمی‌کند. فعلاً ذکر سبحان‌اللّه را بگویید تا راه باز شود. موفق باشید
10349
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه هر عارفی می تواند با توحیدی کردن قلب خود، آماده ظهور حقیقت حضرت حجت (عج) در قلبش باشد، پس جامعه نیز می تواند با توحیدی کردن خود شرایط را برای ظهور حقیقت مهدوی آماده کند. حال سؤال بنده اینجاست که با ظهور حقیقت امام زمان، دیگر چه نیازی به ظهور صورت بشری ایشان است. و به تعبیری دیگر همانگونه که حقیقت ایشان (و نه صورت بشریشان) در قلب مومن ظهور می کند، در جامعه نیز بعد از ظهور حقیقتشان دیگر چه نیازی به ظهور صورت بشری ایشان است؟؟!! با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! این چه حرفی است که می‌زنی؟! آیا می‌توانستیم بدون نظر به سیره‌ی مبارک حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که پرتوی از انوار مبارک حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، تا این‌جاها بیاییم؟ با ظهور سیره‌ی مبارک مولایمان بسیاری از حرف‌های گفته نشده ظهور می‌کند. حقیقتاً باید گفت: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قال». خدایا بر ما منت بگذار که قلب مبارک امام زمان را از ما راضی گردان و فرج مبارک او را تسریع فرما. موفق باشید
10350
متن پرسش
گاهی همه ی عالم و آدم دست به دست هم می دن تا آدم رو هدایت کنن ولی آدم حالش به هم می خوره. و گاهی تو نیمه های شب خوندن سوال 10307 سایتتون آدم رو متحول می کنه و آدم توبه می کنه و پشیمون می شه از بد بودن. زمونه ای که توش بد بودن خوبه. فقط استاد طاهرزاده زندگی رو زیبا می کنه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً زمانه گناه‌آلود است و باید بسیار امیدوار بود که با فروریختن پرده‌ی آلوده‌ی گناه، عصمت به جوانان معصوم ما برگردد. اگر باید به آینده امیدوار بود که باید بود، به جهت دل نورانی این جوانانی است که گرفتار گناه‌اند ولی آلوده به آن نیستند و دلشان در جای دیگری است، خدا کند شیطان آن‌ها را مأیوس نکند. کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کار انقلابی بود که افکار را از اسارت عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» ،حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس ما نیز باید از زیر بار سنگین گناه برخیزیم، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآوریم. موفق باشید
10354
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت شما استاد محترم. من رشته ی تحصیلی ام علوم تربیتی می باشد و در تلاش نوشتن مقاله ای پیرامون روابط انسانی در سپاه امام حسین (ع) و هم چنین در سپاه یزیدیان هستم. می خواستم محبت کنید کتابی به من معرفی نمایید که بتوانم با خواندن آن متوجه بشوم که روابط سپاه امام حسین (ع) با یکدیگر چگونه بوده و هم چنین نحوه برخورد و رابطه آنها با سپاه یزیدیان چگونه بوده و نیز روابط در داخل سپاه یزید به چه شکل بوده است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کسی به این قصد کتاب ننوشته، ولی اگر در متون تاریخی غور کنید نکات خوبی به‌دست می‌آورید. کتاب «نفسُ المهموم» از شیخ عباس قمی و کتاب «عنصر شجاعت» از آیت‌اللّه کمره‌ای و تاریخ یعقوبی و لهوف، کمک می‌کنند. موفق باشید
10355
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: در مورد اثرات سازنده بلا و مصیبت مشغول تحقیق هستم. لطفا کتاب و منابعی که می تواند کمک نمایند معرفی بفرمایید. حضرتعالی هم در این مورد مطلبی و کتابی دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفهمیدم منظورتان از مصیبت چیست؟ منظور، مصیبت بر اباعبداللّه«علیه‌السلام» است؟ شاید کتاب‌هایی که در مورد کربلا داشته‌ام کمک کنند. موفق باشید
10356
متن پرسش
سلام و عرض ارادت، مطلبی درمورد آفات عزاداریها هست که می خواستم نظرتون رو درباره این مطلب و اساسا کم یا زیاد بودن خطرش جویا بشم: «البته به قول دوستان، ما فنی خوانده ها نباید خیلی در این مسائل دخالت کنیم، ولی مساله ای که سالهاست بشدت آزارم می دهد، نفوذ عالم اومانیستی و خودبنیادی غربی در اشعار آئینی و مذهبی و عاشورایی ماست. همین جا بگویم که آنهایی که نگران آهنگ نامناسب و ریتمیک شدن مداحی ها هستند، اتفاقا ریشه را باید در همین رخنه فرهنگ اومانیستی پیدا کنند. چه آنکه وقتی فرهنگی آمد، لوازمش را نیز با خود خواهد آورد؛ شعری که با نظر به نفس و انانیت انسان سروده می شود، مسلما باید با آهنگ های غربی و به قول بعضی ها لس آنجلسی خوانده شود و این، غیر از آهنگ و نوای اشعاری است که با نظر به حقایق ثابته جهان و از ملکوت عالم در گوش شاعر زمزمه و بر زبان او جاری می شود. این را گفتم، برای آن عده ای که فکر می کنند مشکل ما، ضعف آهنگ سازی و نبود آهنگ سازان حرفه ای در کنار مداحان است و غافلند که ریشه این معضلات را باید در مشکلاتی بس عمیق تر از آن دید. و اما آنچه در ابتدا ذکر شد: شعرهای اومانیستی! یک مقایسه بسیار ابتدایی و ساده بین اشعار مداحان قدیمی با اشعاری که در حال حاضر بر زبان مداحن ما جاری است، ما را به نقطه هولناکی می رساند؛ جای دو چیز عوض شده: «حسین» و «من» یعنی چه؟ در اشعار قدما دقت کنید!، «حسین» محور است و دیگر مفاهیم حول وجود او به طواف مشغول اند، گاهی از مظلومیت «حسین» می گویند، گاهی از مصائب «حسین» می خوانند، در پاره ای از بیت ها کرامت و عطوفت «حسین» به میدان می آید، شجاعت «حسین» بار حماسه اشعار را به عهده می گیرد، و در اوقاتی ذکر ولایت «حسین» می شود و آرزوی ورود در جرگه شیعیان او ... . خلاصه اینکه «حسین» یا تو بگو «الله» نقطه کانونی و خورشید نورافشان است و دیگران هویت و نورانیت خود را در گردش به دور این کانون جستجو می کنند. و اما کمی به اشعار حال حاضر دقت کنید تا به نقطه هولناک ذکر شده برسید؛ جابجایی «حسین» با «من»! در مداحی های امروز، آنچه در مرکز قرار گرفته و اساسا موضوعیت دارد «من» است. گاهی از عشق و دیوانگی و جنون «من» می خوانند، گاهی از دلتنگی «من» برای زیارت کربلا و دیگر عتبات می گویند، گاهی این «من» هوس می کند که در کنار فلان ضریح یا در فلان مجلس بمیرد، جناب «من» برای بعد از مرگش هم به فکر است که «حسین» در خدمتش قرار گیرد و او را از احوالات هولناک محاسبه و مجازات نجات دهد... . خلاصه اینکه «حسین» و همه حضرات معصومین و یاران و فرزندان «حسین»، همه باید دور کانون «من» بگردند و جنون و مرگ و بعد از مرگ و سیر و سیاحت «من» من را تامین کنند یا به قول آقایان، حال «من» را خوب کنند. نمی خواهم حال حضورتان در روضه ها را خراب کنم، ولی کمی به وضعیت غالب مداحی ها امروزه دقت کنید، آیا غیر از همین هاست که در بالا ذکر شد؟! این سینه ها به نام «حسین» زده می شود و به کام «من» و در آخر باز هم می گویم، علمای اسلام به داد اسلام برسید! ما هرچه داریم از محرم و صفر است، نگذارید هرچه داریم را از ما بگیرند! شاید بگویید که این فرهنگ اومانیستی در همه ابعاد زندگی و مولفه های آن نفوذ کرده که جلسات عزاداری اباعبدالله علیه السلام هم جزئی از آن است، ولی کمک کنید که تطهیر فرهنگ مان از نفسانیت و رجوع به «الله محوری» از جلسات «حسین» شروع شود که «حسین و قیام حسین، الی الابد نقطه اصلاح جوامعی است که از «الله» به انحراف کشیده شده اند»»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید بعضاً در مداحی‌های ما، مداح‌ها از فنایی که باید در محضر حسین«علیه‌السلام» داشته باشند تا نور حسین«علیه‌السلام» بر جانشان تجلی کند غافل‌اند و باید حساب آن‌ها را از شعرای آئینی که حقیقتاً میهمان حسین«علیه‌السلام»‌اند و از حسین«علیه‌السلام» می‌گویند، جدا کرد. موفق باشید (مداحی با کدام محور؟)
10347
متن پرسش
با سلام: استاد ازیک طرف ترس از اسیر شدن، از ملحق شدن به سیل عظیم کاروان اربعین حسینی بازمان می دارد، از طرفی نظر به حضرت زینب (سلام الله علیها) و اسرای کربلا ما را مصمم به پیوستن به این کاروان می کند. لطفادر گرفتن تصمیم احسن یاریمان کنید. خداوند بر برکات عمر شما بیفزاید. دعاگوی همه دست اندرکاران گروه فرهنگی المیزان هستیم. خداقوت.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند توفیق حضور در آن حرکت تاریخ‌ساز را به شما و به بنده و سایر مشتاقان بدهد و خودش همه را حفظ کند. موفق باشید
10348
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: صحبتی آقای رئیس جمهور درباره تحریف هدف قیام عاشورا چه در مقایسه قضیه حر با سران فتنه و چه در تحریف هدف عاشورا با مذاکراتشان کردند که واقعا خبر از آینده ای خطرناک می دهد. مشاهده کردیم رئیس جمهور در حرم امام رضا (ع) گفت از کنار همین بارگاه می گویم که از رکود گذشتیم یعنی اعتقادات را چیزی که شک در آن است قاطی کردند. اخیرا هم مشاهده کردیم اقدام به تحریف قیام عاشورا می کنند. این به عهده ماست که اولا روشنگری کنیم قیام عاشورا قیام مذاکراتی و تعامل سازنده با دشمن نبوده، بعد هم بیشتر در کور کردن چشم فتنه تلاش کنیم. اگر فرمایشی در این باره دارید خواهش دارم بفرمایید. شاید ما داریم تند می رویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در حدّ توان خود سعی می‌کنم ضعف‌های آن سخنان را روشن کنم در عین آن‌که بسیار تلاش دارم جامعه دوشقه نشود و بین جناح های انقلاب تعارض عمیق پیدا نشود و آقایان به خود آیند که برداشت‌شان غلط است. در موقعیت بسیار حساسی قرار داریم، عمّارهای رهبری عزیز باید حواس خود را جمع کنند تا یک گروه را که می‌توان عضوی از انقلاب دانست، بیرون انقلاب نیندازیم. موفق باشید
10341
متن پرسش
با سلام: آیا بر اساس مبانی حکمت متعالیه نفوس کملین هم جسمانیه الحدوثند؟ و اگر همینطور است پس در برهه ای از زندگیشان باید از مردم معمولی هم پایین تر باشند (گرچه بعدا به مقام کملین برسند) همچنین اصلا چرا نفوس کملین که ناقص نیستند باید به بدن تعلق بگیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نفسی جسمانیه‌الحدوث است ولی برای ائمه«علیهم‌السلام» حقیقت دیگری هست به نام نور عظمت که وسیله‌ای است جهت هدایت بشر توسط آن‌ها. بحث آن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده. موفق باشید
10329
متن پرسش
ناظر مالى بازار اهواز دزدى می کرد، در مسائل اقتصادى خلاف شرع می کرد، به حضرت امیر خبر دادند، حضرت دستور داد که فورى عزل اش کن، بازداشت اش کن، تمام حقوق اش را از بیت المال قطع کن، ببرش به زندان، ملاقات ممنوع! کسى نیاید به او امید بدهد که کمک ات می کنیم بیایى بیرون و راههاى دروغگویى را یادش بدهد، به زنجیر ببندش و فقط موقع نماز یا هواخورى زنجیرش را باز کن، جمعه هم در نماز جمعه جلو همه مردم شلاقش بزن که تمام مردم ببینند که ما با یک مدیر خائنى که به حقوق مردم خیانت مالى می کند، تعارف نداریم. البته برخى می گویند آقا مواظب آبروى متهم باشید!!! باید به آنها گفت، حفظ آبروى این، آبروى اسلام را می برد، اگر الآن بخواهى آبروى این فرد را حفظ کنى، آبروى حکومت اسلامى را می برى، چون مردم می گویند همه اینها دزد اند، هواى همدیگر را دارند، باید جلوى مردم بى آبرویش کنى، حضرت امیر فرمود در بازار اهواز اعلام کنید که این متهم از هرکس رشوه اى گرفته یا مالش را خورده، بیاید و حق اش را بگیرد. یک روز هم سوار الاغ بکنیدش و در اهواز بچرخانید تا همه او را ببینند. این منطق مدیریت اسلامى است، مدیرانى که دزدى می کنند از بیت المال و حق مردم را می خورند و خیانت می کنند، باید بى آبرو شوند «اسلام، حکومت در اتاق شیشه اى ٢ / سال٩١ / استاد ازغدی» می خواستم بپرسم که کشور ما چه قدر اسلامی است؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین ضعف ما آن‌که متأسفانه قضات ما عموماً مجتهد نیستند و همین امر از بسیاری از ابتکارات در امر قضاوت قضات محترم ما را محدود می‌کند و ضعف‌های دیگری که یکی دو تا نیست، ولی با این‌همه به تنها جایی که امید داریم قضاوت اسلامی در آن به‌وقوع بپیوندد نظام جمهوری اسلامی است. موفق باشید
10332
متن پرسش
بسمه تعالی: پس از سلام، با توجه به این‌که ایام محرم نزدیک است و ما برای انس بیشتر با حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» با انبوه کتاب‌ها روبه‌روئیم و از جمله با کتاب‌های خودتان، غیر از کتاب‌های شما چه کتاب‌هایی را برای امسال‌مان پیشنهاد می‌کنید که فعلاً به آن رجوع کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید در اقیانوس بیکران کربلا هر دُرّی را که برگزینید هزاران نور از انوار الهی به قلب شما می‌افشاند، ولی اگر خواستید تا اندازه‌ای با اسرار کربلا و انوار سیدالشهداء«علیه‌السلام» آشنا شوید، از کتاب ارزشمند «چراغ هدایت» تألیف استاد گرانقدر آیت‌اللّه شجاعی غافل نگردید. موفق باشید
10333
متن پرسش
با توجه به نقد هایی که درباره مباحث آقای سروش و شبستری روی سایت قرار داده اید آیا نمی توان اینگونه و به آسانی پاسخ داد که پیامبر (ص) قرآن را اعم از لفظ و معنا خودشان ایجاد فرموده اند، اما با این توضیح که حقیقت قرآن عین حقیقت پیامبر (ص) است و تنها لازم است که ایشان آن را تنزل بدهند و به شکل الفاظ دربیاورند. کما اینکه جبرئیل نمی تواند از حقیقت پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات هستند بالاتر باشد. و با این توضیح قرآن که تنزل یافته آن حقیقت است نمی تواند خطا یا اشتباه باشد. اما اگر خداوند را در مقابل پیامبر (ص) و دو وجود بدانیم آن اشکالات وارد می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قرآن می‌فرماید تماماً حتی الفاظ آن از طرف خداوند آمده و به انسان‌ها می‌فرماید اگر شک دارید که این قرآن از طرف خدا نیست و سخنانی است که یک انسان آن را تنظیم کرده شما هم به عنوان یک انسان یک سوره همانند آن بیاورید. لذا نمی‌توان گفت الفاظ قرآن از خود پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. حتی بعضاً رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند جبرائیل این آیه را برای من نازل کرد و جای آن را نیز تعیین می‌کند که در کجای قرآن قرار دهم. موفق باشید
نمایش چاپی