بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17655
متن پرسش
سلام استاد: قصد دارم از مطالب کتاب «سوره کهف راز زندگی توحیدی» در کانال استفاده کنم. اولا آیا اجازه می دهید؟ ثانیا برای مخاطبان جوان که دوره های معرفت نفس را نگذارنده اند مناسب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اجازه نمی‌خواهد!! این حق مردم است که از معارف الهیِ قرآنی بهره‌مند شوند 2- چون پایِ قرآن در میان است حتی بدون مباحث «معرفت النفسی»، کار خود را می‌کند. موفق باشید

17634
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد وقتی می گوییم بنده در سلوک شکست سنگین خورده ام و از این رو ناامید از رسیدن به قرب الی الله هستم، در پاسخ می گویند: ناامید نباش و باز توبه کن و تلاش کن. اما این پاسخ ها تحریک کننده نیست و انفعال پدید آمده را رفع نمی کند. لطفا راهنمایی دیگر بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر قرآن نفرمود: «لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ (87)/یوسف) از مددهای الهی هرگز مأیوس نباشید و تنها کافران‌اند که از کمک‌ها و نسیم‌های پروردگارشان مأیوس‌اند. پس «بیا ای دل که امشب در بکوبیم / بیا این‌بار محکم‌تر بکوبیم». خود را جمع و جور کنید و با جدّیت تمام سیر مطالعاتیِ روی سایت همچون یک طلبه دنبال کنید، بدون آن‌که گرفتار آرزوهای بلند باشید. موفق باشید

17626
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد فیلمی در فضای مجازی دیدم که دو داعشی برای عملیات انتحاری بر هم سبقت می گرفتند کار به قرعه کشی کشیده شد و آن که قرعه به نامش افتاد خدا می داند چقدر خوشحال بود و با چهره زیبای معنوی چه لبخند های ملیح و از صمیم قلبی می زد و با دیگران خداحافظی می کرد. حال جناب استاد 1. این شخص یقین دارد که دارد برای رضای خدا جان خود را فدا می کند و به قول علما یقین حجیت ذاتی دارد پس سرنوشت قیامتی ایشان چه می شود؟ 2. در این که ایشان خالصانه دارد در راه خدا جهاد می کند شکی نیست چون بحث جان وسط است خوب چرا خداوند این شخصی که حاضر است همه چیز خود را در راه خدا فدا کند هدایت نمی کند و متوجه اشتباهش نمی سازد؟ مگر نفرمود «من جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» نفرمایید این در راه خدا نیست چرا که این شخص واقعا می خواهد در راه خدا جانش را بدهد هر چند در مصداق اشتباه کرده است واقعا جناب استاد اشکال کار کجاست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که همیشه مرزی بین تعصب و خرافه با عقل و فطرت هست. یک انسان خرافی، وَهمیات خود را آن اندازه واقعی می‌داند که حاضر است در مقابل توصیه‌های عقل و فطرت خود بایستد و این هیچ فرقی بین گاوپرستانِ هندی با داعشی‌ها نمی‌کند. زیرا هر دو گرفتار توهمات خود هستند و اگر یک لحظه به عقل و فطرت خود رجوع کنند، آیا متوجه نمی‌شوند که چگونه مردم بی‌گناهی که هیچ دلیلی از نظر عقل و فطرت برای کشتن آن‌ها نیست، را آن‌ها به قتل می‌رسانند؟ آری! خداوند فرمود: «من جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» یعنی اگر کسی تلاش کند بر مبنای فطرت و عقل خود، به سوی حضرت حق رود حتماً حضرت حق او را هدایت می‌کند. ولی این چه ربطی دارد به گروهی که به احمقانه‌ترین شکل خود را به هلاکت می‌رسانند و انسان‌های مظلومی را به کشتن می‌دهند؟! امروز هم من و شما باید متوجه باشیم که اگر یک لحظه به هر بهانه‌ای از عقل و فطرت فاصله بگیریم به همان نوع اعمال دست خواهیم زد. موفق باشید 

17619
متن پرسش
با سلام: ممنون استاد بابت جوابی که در مورد آسمانهای هفتگانه فرمودید اما من هنوز به خوبی معنای حرفتان را نفهمیدم. آیا منظورتان این است که هفت آسمان مادی هستند یا بعضا مادی؟ بعد ببخشید استاد یک سوال دیگه داشتم و اون اینکه 1. وقتی در قرآن گفته شده که پیش از تولد حضرت رسول (ص)، جنیان می توانستند به درجات بالای آسمان بروند و خبرهایی را از ملائکه استماع کنند، یعنی جنیان وارد آسمان دوم یا سوم می شدند؟ 2. ببخشید استاد آیا ملائکه که مجرد هستند، می توانند وارد آسمان اول که مادی است، بشوند؟ 3. آیا آسمان عالم ماده با توجه به مادی بودنش امکان دارد که بی نهایت باشد؟ یا چون مادی است، حتما محدود است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که عرض شد خوب است که بحث سوره‌ی «قاف» را دنبال بفرمایید تا با بینشی وسیع‌تر مطلب مورد بررسی قرار گیرد. 2- عنایت داشته باشید که موقعیت آسمان اول نسبت به زمین، مثال موقعیت نفس ناطقه یا روح انسان است نسبت به بدن. و موقعیت آسمان دوم نسبت به آسمان اول مثل موقعیت عقل است نسبت به مرتبه‌ی نفس. بر این اساس آسمان اول چیز مادی نیست که بخواهیم به مشکلی گرفتار شویم که چگونه عالم ماده وسعت بی‌نهایت دارد. موفق باشید

17609
متن پرسش
با سلام خدمت استاد مکرم جناب طاهر زاده عزیز: ببخشید استاد یک سوال داشتم و اون اینکه حقیر گیج شدم که آسمان های هفت گانه مادی اند یا نه؟! در تفسیر منسوب به ابن عربی گفته شده که آسمان اول عالم ماده و آسمان دوم عالم برزخ و... آسمان هفتم عالم خفا می باشد. اما در تفسیر المیزان دیدم که علامه نوشته اند که هفت آسمان مادی اند. (البته نمی دانم نظر خودشان است یا بر اساس نظرات دیگران اینطور نتیجه گیری کرده اند). به هر حال خواستم اگر ممکن است به این چند سوال حقیر پاسخ فرمایید. 1. نظر شما در این موضوع چیست؟ 2. نظر آیت الله جوادی آملی حفظه الله چیست؟ (در صورت اطلاع) 3. آیا امکان دارد این آسمان دنیا که مادی است، و در احادیث به آن آسمان اول می گویند، با توجه به اینکه ماده است، بی نهایت باشد؟ یا نه چون مادی است نمی تواند بی نهایت باشد؟ 4. آسمان های دیگر اگر مجرد باشند، بی نهایت هستند؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:  عرایضی در این مورد در سوره‌ی «قاف» مبنی بر آن‌که آسمان اول در مقابل کلّ عالمِ ماده، آسمانِ ملائکه است، شده است. غفلت نکنیم که آسمان در مقابل زمینی که ما هستیم، غیر از آسمان در مقابل کلّ عالمِ ماده است. آن‌جایی که بحث آسمان اول است در مقابل کلّ عالم ماده معنا دارد. موفق باشید

17584
متن پرسش
در آیه «8» هود چرا کلمه «امت» با کلمه «معدوده» توصیف شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور می‌فرماید اگر عذاب را از آن‌ها در مدتی محدود برداریم می‌گویند چه باعث آن شد و لذا واژه‌ی «معدود» در این‌جا به معنای محدود است. موفق باشید

17574
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: 1. با توجه به این که خداوند قرآن را برای هدایت انسان ها نازل کرده و در قرآن گفته شده که این کتاب «هدی للمتقین» است؛ پس چرا برخی از طالبان علم و هدایت که به قرآن رجوع کرده اند؛ از فهم حقیقت قرآن و مراد اصلی آیات در بسیاری موارد بازمانده اند؟ به طور مشخص منظورم برخی علمای شیعه هست. چه در مورد توحید، چه معاد جسمانی و غیره. اگر قرآن مایه هدایت است چرا این همه اختلاف نظرهای جدی در فهم آن توسط بزرگان شیعه که به نظر می رسد سلیم النفس نیز بودند وجود دارد؟ 2- اگر بپذیریم که وجود سرچشمه کمالات است و تمام کمالات از وجود ناشی می شود و همچنین عالم ماده در یک مرتبه واحد از وجود قرار دارد؛ سوال اینجاست که فی المثل وجود عین شکوه و عظمت است. پس چرا ما درجه وجودی پدیده های با شکوه و با عظمت عالم ماده نظیر کوه و یا دریا را برتر و شدیدتر از پدیده های دیگر نمی دانیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنا بر آن است که در قرآن تدبّر شود. آیا تا حال دیده‌اید کسانی با روش درست در قرآن تدبّر کنند و باز گرفتار اختلاف‌های افراطی باشند؟ یا دعوا به جهت ظاهرگرایی در مقابل تدبّر پیش می‌آید؟ 2- گفت: «تا خون‏ نکنى دیده و دل پنجه سال ‏/ از قال تو را ره ننمایند به حال‏». بالاخره باید زحمت کشید تا از عالَم محسوس به عالم ملکوت سیر کنیم و شکوه آن عالم را دریابیم. موفق باشید

17567
متن پرسش
سلام علیکم استاد: با توجه به آیه ۱۸۷ سوره آل عمران که بحث تبیین را مطرح فرمودید برای بیان احکام شرعی چه کنیم؟ آیا آنجا نیز می توان تبیین کرد یا تبیین فقط در تفسیر و... است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که در آیه‌ی مذکور نظر به کتاب خدا و جایگاه آن دارد، و عدمِ کتمان کتاب را با تبیین آن مدّ نظر قرار می‌دهد؛ به نظر می‌رسد آیه‌ی مذکور به هویت وحی و جایگاه کلی آن نظر داشته باشد که مسلّم یکی از فروعات آن طرح وظایفِ عملی هرکس نیز هست و این فرعِ بر توجه‌دادن به معارف الهی و بصیرت تاریخی است که هرکس می‌تواند از قرآن بگیرد. موفق باشید

17548
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: سوالی همواره از کودکی در ذهن من بوده و باعث شده نتوانم خدا را دوست داشته باشم و آن اینکه چرا ما به اجبار خلق شده ایم و باید این همه نکبت و سختی را تحمل کنیم؟ می گویند می خواسته شناخته شود آخر شناساندن به چیزی که خود خلق کرده یعنی چی؟ با این خلقت اجباری بردن به جهنم نهایت نامهربانیست و دلیل اینکه دوست داشتنی نیست. نهایتا آیا می توان ازش خواست ما را کلا از جهان هستی حذف کند؟ نه دنیا را می خواهم نه آخرت. می خواهم اصلا نباشم آیا می شود؟ این سوال را از شما می پرسم چون معروفید که خدا را دوست دارید. می خواهم بدانم چطور شد که بهش علاقه مند شدید؟ لطفا کتاب معرفی نکنید چیزی بگید که تکلیفم را مشخص کند و بر جانم بنشیند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلاسفه و عرفا روشن می‌کنند که هر مخلوقی در ذات خود ممکن‌الوجود است و امکان مربوط به خود مخلوق است و از این جهت هر مخلوقی طلب خلق‌شدن و موجودشدن بر اساس امکان خود دارد و خداوند این طلب را جواب داده. به همین جهت وقتی فرعون از حضرت موسی و هارون«علیهماالسلام» می‌پرسد که خدای شما چگونه خدایی است، جواب می‌دهند: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (50)/طه) پروردگار ما آن کسی است که خلقتِ مخصوص هر موجودی را به او می‌دهد و پس از آن‌که موجود شد، هدایتش می‌کند. ملاحظه فرمایید که می‌گویند: «خلقه»، یعنی خلقت ِ مخصوص آن موجود که در امکان ذاتی آن موجود بود. موفق باشید

17526
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: احتراماً به اطلاع می رساند در صورت توفیق الهی برای اینجانب از اول صفر تا اربعین به مدت 20 روز خادم زائرین اربعین حسینی در نزدیکی های کربلا خواهم بود، درخواست بنده این است که در صورت صلاحدید لطفاً به آدرس ایمیل بنده جملاتی در حد یک پاراگراف در خصوص اربعین ارسال فرمایید: بنا بر این است که جملات شما در خصوص اربعین به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه شود و در حدود 10000 عدد به صورت بسته فرهنگی بین زائرین توزیع شود. در صورتی که از انجام این کار رضایت داشتید بدلیل اینکه ما قدری در انجام کار محدودیت زمانی داریم خوشحال می شویم که زودتر از فرمایشات شما بهره مند شویم. لازم به ذکر است هیچگونه نامی از شما و یا هیچ کس دیگری در این کار برده نمی شود و فقط نیت این است که گروه ما در حماسه اربعین بتوانیم خادم خوبی باشیم . ان شاء ا... با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شايد بتوانيد از اين جملات، نكاتي را برگيريد: 1- زائر اربعینی حسین «علیه‌السلام» به انسان مصلحی تبدیل می‌شود که عزم تغییر تاریخ را در خود می‌یابد.

2- اربعین در این تاریخ، زمانِ سست‌شدن عهد انسان با فرهنگ سکولاریته است.

3- با حضور در رخدادِ اربعین، راهِ آینده‌ی جهان در مقابل ما گشوده می‌شود.

4- در پاسداشتِ اربعین روشن می‌کنیم هر حرکت توحیدی پس از اربعینِ خاص خود، تازه شکوفا می‌شود.

5- بدون درک زمانه هیچ قدمی به سوی آینده‌ی خود نمی‌توان برداشت و رخدادِ اربعین در این تاریخ، آن زمان و زمانه‌ای است که  با قرارگرفتن در آن و خودآگاهی نسبت به آن، می‌توانیم سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم.

6- راز اصلی تحقق کربلا آن طور که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نسبت به امام‌شان عمل کردند در حُبّ نهفته است. اگر بخواهیم صحنه‌ای را نشان دهیم که توصیه‌ی قرآنیِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»[1] از طریق اصحاب امام به خوبی عمل شد، کربلا بود و اگر بخواهیم صحنه‌ای را نشان دهیم که برکات این توصیه به نمایش آمد، آن صحنه، صحنه‌ی کربلا است. از طریق این حُبّ بود که اصحاب امام حسین«علیه‌السلام» توانستند از صراط دنیا که ظهور صراط آخرت است بگذرند، به همان معنایی که رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله»  فرمودند: «مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله»: بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وَ حُبُّ‏ آلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله» جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ، وَ الوِلايَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله»: أمانٌ مِنَ العَذابِ».

اگر بخواهیم به لایه‌ای نهادین از لایه‌های کربلا آگاهی پیدا کنیم باید آن لایه نهادین را در حُبّی پیدا کرد که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نسبت به آن حضرت به‌دست آورده بودند، در آن حدّ که مبادی میل محبوب خود را به مبادی میل خوب ترجیح می‌دادند به همان معنایی که در محضر مبارک آن امام اظهار می‌داشتند: «إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمکم وَ حربٌ لِمَن حارَبکُم». این شعار به این معنا است که ما شما خانواده را ماوراء آن‌چه خودمان از خود سراغ داریم، پذیرفته‌ایم و از حرکات و تلاش‌های کسانی که امروز در رخداد اربعینی این تاریخ شرکت می‌کنند معلوم می‌شود که همه در جستجوی آن نوع ارتباطی هستند که اصحاب امام با امام‌شان برقرار کرده بودند زیرا اینان نیز متوجه شده‌اند عصر و زمان امروزشان همان عصر و زمان امام حسین«علیه‌السلام» و اصحاب آن حضرت است و لذا زائران آن حضرت و خدمه‌ی محترم آن حضرت در نهایت ایثار نسبت به همدیگر قرار گرفته‌اند. زیرا همه متوجه‌اند در کربلا به دنبال رسالتی می باشند که در این تاریخ به دوش‌شان گذاشته شده و این با حُبّ امام حسین«علیه‌السلام» و وابستگانِ به آن حضرت به نتیجه می‌رسد.

راز کششی که شیعه به کربلا دارد و تلاش دارد کربلا را کشف کند، در حُبّ به امام«علیه‌السلام» نهفته است. امامی که در کربلا به جای همه‌ی بشریت به صحنه آمده تا انسان، حقیقت خود را گُم نکند.

برای کشف کربلا، آری برای کشف کربلا باید به شعوری دست یافت که تنها با حُبّ ظهور می‌کند. امام حسین«علیه‌السلام» برای طلوع آن حُبّ هر آن‌چه از دست‌شان برمی‌آمد انجام دادند تا ما در کربلا به تماشای تابلوی ایثار و محبت بنشینیم تا حقیقتاً وارد منزل دینداری شده باشیم به همان معنایی که حضرت باقر«علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «هَلِ‏ الدِّينُ‏ إِلَّا الْحُبُّ» مگر دين جز محبّت چيز ديگرى هست؟ تا آن‏جا كه مى‏ فرمايند : «الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّين» ؛[2] دين محبّت است و محبّت همان دين مى ‏باشد.

کربلا به معنی زندگی در مرزهای دلنواز عشق به حسین (ع) و تنفر از طاغوت است تنفر از طاغوت در هر جلوه‌ای و در هر زمانی که می‌خواهد باشد، این یعنی زندگی و زندگی‌کردن و کربلا را از خود دانستن و در کربلا امر سرمدی را به تماشا نشستن و امر الهی را به شفاف‌ترین شکل در قول و فعل امام دیدن، تا در هیچ زمانی یزید مدار حق و باطل نباشد.  موفق باشید    


[1] - سوره‌ی شوری، آیه‌ی 23

[2] - بحارالأنوار، ج 66، ص 238.

17475
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: سئوال بنده در مورد جلسات تفسیر سوره حمد امام در تلویزیون است؛ چرا امام خمینی سلام الله علیه در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اصرار دارند این سطح از مطالب برای عموم مردم از رسانه مطرح شود؟ امام که در بیان عمومی معمولا بسیار ساده مطالب خود را بیان می فرمودند چرا در اینجا با مخاطب عمومی با زبان اصطلاحات خاص سخن می گویند؟ طرح این مباحث چه جایگاه و ضرورتی در حرکت انقلاب اسلامی و انقلابی ها دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حضرت امام در این اواخر خواستند با جهت عرفانی‌دادن به انقلاب آن بلوغ لازم را که برای ادامه‌ی انقلاب نیاز است، به صحنه آورند زیرا انقلاب اسلامی وقتی با تمام ابعاد اسلامی به صحنه آمد، قدرت پایداری و بقاء پیدا می‌کند. موفق باشید

17472
متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی و تندرستی برای جناب استاد طاهرزاده: در صحبتی که با برخی دوستان داشته ایم موضوعی بدین صورت مطرح شده است که می خواستم نظر گرامی تان را در این زمینه بدانم. در مورد واردات افکار به ذهن و منشاء آنها، همگی از دو ناحیه وارد ذهن می شوند یا الهامات الهی هستند و یا از ناحیه جنود شیطان و القائات آن ها می باشد و شخص با توجه به سوابق ذهنی و تمایلات درونی به پردازش آنها پرداخته و آنها را مطرح می کند. می خواستم بدانم آیا آیه ی خاصی و یا حدیث صحیح، در این مورد وجود دارد یا خیر؟ موفق باشید. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن داریم: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ (175)آل‌عمران» که معنای دقیق آن این است که می‌فرماید شیطان از طریق یارانش شما را می‌ترساند. یا در روایت از قول پیامبر خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» در زمان‌های مختلف از طرف پروردگارتان نفحات و خطورات معنوی به شما می‌رسد، سعی کنید با کم‌کردن مشغله‌های خود، خود را در معرض آن خطورات معنوی قرار دهید. موفق باشید

17458
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: وقت عالی بخیر. سوال بنده از خدمت شما این است که رابطه علم به غیب اهل بیت (ع) و انجام اعمالی همچون خوردن زهر توسط این بزرگواران چطور است؟ گاهی بچه ها سوال می کنند که چطور ائمه علیهم السلام با وجود اینکه می دانستند این غذا مسموم است باز هم آن را می خوردند. آیا در این موارد به اذن خدا علم بالفعل به این قضیه نداشته اند یا بنا به مصلحت این کار را انجام می داده اند و اشکالی متوجه آن نبوده است؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث علم امام بحث مفصلی است با زاویه‌های مختلف که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تا حدّی بدان پرداخته شده است. قسمتی از آن متن را که بتواند چشم‌اندازی در مقابل شما بگشاید، از آن کتاب که بر روی سایت هست خدمتتان ارسال می‌دارم؛ آن قسمت عبارت است از  «علم‏ امام‏: وقتى كسى خواست هدايت كلى جامعه ‏اى را به عهده بگيرد بايد علمى تضمين شده داشته باشد كه خطا در آن راه نيابد، و لذا آن علم، نه علم تجربى است و نه علم قياسى و فكرى. قرآن در مورد خصوصيت كسى كه بايد انسان‏ها را هدايت كند مى‏ فرمايد: «افَمَنْ يَهْدي الي الْحَقِّ احَقُّ انْ يُتَّبَعَ امَّنْ لا يَهِدّي الّا انْ يُهْدي ...»[1] آيا آن‏كس كه به سوى حق هدايت مى‏ كند، شايسته پيروى است يا آن‏ كسى كه نمى ‏تواند راه به جايى ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ يعنى آن كس كه شايسته است مردم از او هدايت گيرند غير از آن‏ كسى است كه علمش اكتسابى است. زيرا اگر علم‏ امام‏ كامل نباشد، هدايتش كامل نيست. و اگر علمش را به تدريج به‏ دست آورده باشد، به همان اندازه كه هنوز از بقيه ‏ى ابعاد آن علم بى‏ بهره است، انسان‏ها را در گمراهى قرار خواهد داد. پس تنها آن كسى كه هدايت ذاتى دارد و علمش لدنى است، شايسته‏ ى هدايت‏ كردن است. و طبق اين آيه تنها كسانى شايستگى دارند عهده‏ دار هدايت ديگران شوند كه خودشان بدون آن‏كه به هدايت‏شدن از طرف افراد ديگر نياز داشته باشند، هدايت شده ‏اند؛ يعنى كسانى كه تنها از هدايت بى ‏واسطه‏ى الهى برخوردارند. و آن‏ كسى كه از چنين هدايتى برخوردار نيست، خواه گمراه باشد و يا هدايت يافته به واسطه‏ ى ديگرى، هيچ‏ كدام شايستگى اين را ندارند كه عهده ‏دار امر هدايت ديگران گردند مگر آن‏كه هدايتِ خود را از كسانى بگيرند كه آن‏ها علم لدّنى دارند.[2] با توجه به آيه‏ ى مذكور وقتى به شخصيت‏هاى دنيا نظر كنيم، فقط انبياء و ائمه ‏ى معصومين (ع) را مى‏ يابيم كه اولًا: از هيچ ‏كس علمى نياموخته ‏اند. ثانياً: از همه‏ ى مردم داناترند. پس مصداق آيه براى هدايت ‏كردن مردم، اين بزرگان بايد باشند و بقيه هم كه بخواهند مردم را هدايت كنند بايد از علم لدنّى انسان‏هاى معصوم استفاده كنند، نه اين‏كه نظرات خودشان را در عرض سخنان انسان‏هاى معصوم ارائه دهند. ثالثاً: به ما مى‏ فرمايد: بايد از كسانى تبعيت كنى كه بدون آموزش‏هاى معمولى به حق هدايت مى‏ كنند. يعنى راه و رسمى در بين اين افراد هست كه اگر از آن ‏راه و رسم تبعيت كنى راه هدايت را رفته ‏اى، و راه و رسم ائمه (ع) دستوراتى است كه به ما مى‏ دهند و پيروى از آن‏ها براساس سيره و سنت آن‏ها و دستوراتشان ما را به نورانيتى مى‏ رساند فوق آنچه كه با درس و بحث‏هاى معمولى مى ‏توان به آن رسيد. آيه‏ ى فوق به ما پيشنهاد مى‏ كند كه در انديشه و روش زندگى از ائمه ‏ى معصومين (ع) تبعيت كنيم و به عالمانى رجوع نمائيم كه متذكر معارف اهل البيت (ع) هستند و با تدبّر در سيره و سخنان آن‏ها ما را هدايت مى‏ كنند، حال چه فقه و چه در فلسفه و كلام و تفسير.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم‏ امام‏ آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى ‏اطلاعى مى‏ نمايند و سعى مى ‏نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى ‏دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى ‏كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى‏ شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله ‏ى زنجيره‏اى علل است كه اراده ‏ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى ‏آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى ‏بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم امام، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى ‏الوقوع مى‏ باشد و لذا آنچه حتمى ‏الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى ‏گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى‏ كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم امام ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه‏ ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى ‏دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى‏ فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى ‏خواهد مرا به قتل برساند. عده ‏اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى ‏كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند». موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى يونس، آيه‏ى 35.

[2] ( 1)- حضرت سجاد( ع) در رابطه با آيه‏ى فوق مى‏فرمايند:\i« نَزَلَتْ فِينا»\E اين آيه در مورد ما نازل شد.( بحارالانوار، ج 24، ص 147)

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن ‏بن‏ ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّد بن‏ أبى‏ بكر فرستاده بود، و نامه‏ ى معرّفى‏ آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏ كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏ بن‏ ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏ خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏ كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى ‏شناسد! و چون ابن‏ ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏ كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت ‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

17462
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که جایگاه تحلیل های سیاسی در سلوک ما به سمت خدا چیست؟ و فعالیت های سیاسی چگونه باعث نزدیک تر شدن ما به خدا خواهد شد؟ و در این راستا شیوه ی صحیح کسب بینش سیاسی و فعالیت های سیاسی چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی در این رابطه در تبیین آیات 188 تا 194 سوره‌ی آل‌عمران در خدمت عزیزان شده است. عمده آن است که در تحلیل‌های سیاسی با چشم توحیدی و حضور حضرت حق در همه‌ی عالم، حادثه‌ها را تحلیل کنیم. موفق باشید

17455
متن پرسش
سلام استاد عزیز: به زعم بنده در این تاریخ کنونی ما نیاز حیاتی و اساسی داریم به افراد «عالم دار» برای گشودن تاریخ توحیدی و احیای عالم مردم به طور مشخص، اگر این حقیر تمام مباحث مطروحه جنابعالی را کاملا هم مسلط بشوم ولی عالم دار نباشم بعید بدانم که برای اسلام و انقلاب مثمر ثمر باشم. استاد با ادله قرآنی و روایی بفرمایید اثر گذاری افرادی که دارای عالم معنوی هستند با کسانی که نیستند چقدر هست؟ یک سئوال مهم دیگه این که به نظر حضرتعالی آیا در شرایط کنونی مردم بهتر نمی توانند با افراد غیر ملبس ارتباط معنوی حاصل کنند و نور بگیرند؟ سوال اخیر را حتما جواب بدهید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرجا قرآن دعوت به بندگی کرده است، دعوت به عالَمی کرده که همه‌ی انسان را در برمی‌گیرد. عالمی که همه‌ی حرکات انسان در حرام و حلال و مسحب و مکروه و مباح می‌گنجد. مشکل از جانب مردمی است که متوجه نیستند مقصود و مقصد شریعت، عالَم‌دارکردنِ انسان‌ها است نه آن‌که فقط بخواهد آن‌ها جهنم نروند 2- این‌طور نیست که مردم با همه‌ی تبلیغاتی که بر علیه روحانیت شده، در روان فرهنگی خود، از تاریخ معنوی خود که با روحانیت شکل گرفته، غافل باشند و سخنان روحانیون را به عنوان یک سخن عادی قلمداد کنند. موفق باشید

17452
متن پرسش
سلام: خدایی که در این تاریخ درکش نمی کنیم چطوری می توانیم به خاطر رضایش ترک معصیت کنیم تقوا داشته باشیم و بندگی اش کنیم؟ چیزی که بنده به ذهنم خطور کرد این است که ما می توانیم خدای ذهنی بسازیم و به خاطرش ترک معصیت کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت ماوراء هر تاریخی از طرف حضرت رب‌العالمین به صحنه می‌آید تا هرکس در هر تاریخی با رجوع به آن در خودآگاهیِ تاریخی خود حاضر شود. عمده آن است که رویکرد ما به آیات و روایات، رویکردی برای درک زمانه‌ی خود باشد تا جواب لازم را از قرآن و روایات بگیریم. موفق باشید

17437
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد گرامی سوالی برای بنده و سایر دوستان بدین منوال پیش آمده که چنانچه در قصه های انبیا آمده که انبیای قبل اهل عبادت و نماز بوده اند با توجه به اینکه قرآن بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است و نماز هم دارای حمد و سوره ای است که در این کتاب آسمانی وجود دارد به عنوان مثال داستان حضرت شیث آمده، اهل نماز بودند این نماز آیا همان نمازی است که در سیره حضرت محمد (ص) آمده؟ اگر نه چگونه بوده است؟ چون این سوال برای خیلی از دوستان پیش می آید. سپاسگزارم بابت اینکه پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در قرآن می‌فرماید«لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» مناسک و عبادت هر قومی مربوط به خود آن قوم است؛ معلوم می‌شود که اقوام گذشته این نوع نمازهای پنجگانه را نداشته‌اند. موفق باشید

17433
متن پرسش
سلام علیکم: مگر قرآن نمی فرماید هدایت برای متقین است (هدی للمتقین)، از طرفی شما در جلسه نخست شرح کتاب مدرنیته فرمودید «الان معنای تقوا گم شده است چون مدرنیته انسان ها را بی عالم کرده»، حالا ما در این دوران که معنای تقوا گم شده چگونه باید تقوا را بیابیم تا قرآن ما را هدایت کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان جدید می‌خواهد جهان را بسازد و انسان متقی می‌خواهد خود را بسازد تا شایسته‌ی حضور در محضر حق بگردد و در نگاه دوم است که تقوا معنا پیدا می‌کند. موفق باشید

17418
متن پرسش
سلام: خاطرم هست یکی از آیات قرآن درباره مضر بودن قرآن برای گروهی (مثلا منافقان) سخن گفته بود. 1. آیا همچین چیزی صحت دارد؟ 2. کدام آیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی 26 سوره‌ی بقره می‌فرماید: مؤمنین متوجه‌ی مثال‌هایی که خدا در قرآن می‌زند هستند ولی کافران می‌گویند این چه مثالی است که خداوند می‌زند؟ در حالی‌که با این مثال تعداد زیادی از افراد هدایت می‌شوند و تعدادی نیز گمراه می‌گردند و گمراه نمی‌گردند مگر کافران. آیه این‌چنین است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ».

مولوی می گوید: وقتی نکته ها خیلی دقیق و لطیف باشد، اشخاص لایق را بالا می برد ولی در مقابل افراد نالایق را گمراه می کند:

::از خدا می خواه تا زین نکته ها *** در نورزی ور رسی در منتها::

و سپس اشاره به همین آیه می کند و می گوید:

::زانکه از قرآن بسی گمراه شدند *** زین رسن قومی درون چه شدند::

کلمه رسن که به معنای ریسمان و طناب است، از خود قرآن استفاده شده است. آنجا که قرآن تعبیر حبل الله فرموده یعنی ریسمان خداست.

::مر رسن را نیست جرمی ای عنود *** چون تو را سودای سر بالا نبود::

می گوید: با ریسمان قرآن عده ای به درون چاه رفتند، در حالیکه ریسمان، ریسمان است هم می توان به وسیله آن بالا رفت و هم می شود به وسیله آن پایین رفت. ریسمان گناهی ندارد.

  موفق باشید

17415
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: لطفا در مورد این مطلب که در شرح غزل 19 حافظ فرمودی توضیح دهید: از آن جایی که شناختن سخن، شناختن هستی است و سخن درست، سخن جهان است، و کسی که سخن را درست بشناسد، جهان و هستی را شناخته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحثی که در آیه‌ی 7 سوره‌ی آل‌عمران شد عرض گردید وقتی انسان با حقیقت، که همان عین هستی است مرتبط شد و روح خود را به خدا سپرد ، سخن او، سخنِ هستی و سخنِ جهان می‌شود. موفق باشید

17410
متن پرسش
با عرض سلام: با تشکر فراوان از استاد عزیز، در مورد موضوع «نماد» در فرهنگ اسلامی به کدام مطالبتان (کتاب یا جزوه) مراجعه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به طور خاص در این مورد صحبتی کرده باشم. می‌ماند که در روایات ما بحث «اشارات» را ماوراء «عبارات» به میان می‌آورد تا متذکر شوند چگونه می‌شود از متون دینی به عنوان یک نماد استفاده کرد. از حضرت صادق داريم که مي‌فرمايند: «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ- عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ- فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ- وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاء»[1] كتاب خدا به چهار صورت است. «عبارت» و «اشاره» و «لطايف» و «حقايق»، عبارت مخصوص عوام است و اشاره مربوط به خواص است و لطائف مخصوص اولياء است و حقايق مخصوص انبياء. و يا از بزرگان اهل عرفان هست: «العاقل یکفيه الاشاره» براي عاقل يک اشاره کافي است تا متوجه موضوع شود. موفق باشید

 


[1] - بحار الانوار، ج75، ص278.

17396
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: در پاسخ به نامه 17381 در باب علت گناه و خطای بشر به این جا رسیدیم که: باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی این موضوع بیشتر تأمل بفرمایید که وقتی انسان شخصیت خود را انتخاب می‌کند، همان شخصیتِ انتخاب‌گر تا آخر در صحنه است و می‌تواند انتخابِ دیگری برای خود داشته باشد. ثانیاً: کمال هرکس به آن چیزی است که انتخاب می‌کند، نه آن چیزهایی که بدون انتخاب به او داده شده است. عرایضی در این مورد در مباحث «عدل الهی» که سی‌دیِ آن موجود است، داشته‌ام. موفق باشید. ببینید من که ازلی و ابدی نیستم پس جایی شکل گرفتم. سوال من این است که روی من چه فعل و انفعالاتی شکل گرفته که آن منه ناقص باشه تا شخصیت ناقص انتخاب کرده باشه و اون شخصیت ناقص عملکرد های ناقص داشته باشد و قص علی هذا. واقعا ممنون از صبر و حوصله شما استاد گرامی. آخه نمی دانید این شبهه حدود 12 سال جلوی پیشرفت من را گرفته است. به امید خدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که عرض شد بر روی انتخاب‌گری انسان تأمل بفرمایید؛ به همین جهت بود تا معلوم شود فعل و انفعالاتِ بیرونی، نقش اصلی در انتخاب‌های انسان ندارند، بلکه تنها به عنوان شرایط مطرح‌اند و انتخاب اصلی مربوط به انسان است. به همین دلیل ملاحظه می‌کنید بعضاً دو برادرِ دوقلو که همه‌ی شرایط برایشان یکسان است، انتخاب‌های متفاوت دارند. عرایضی در تبیین آیه‌ی 172 سوره‌ی اعراف در این مورد شده است. خوب است که به فایل صوتی آن رجوع فرمایید. موفق باشید

17386
متن پرسش
سلام علیکم: مگر عالم قیامت، فوق عالم ماده نیست و مگر این طور نیست که آن عالم محدود به زمان و مکان نیست؟ پس این که در قرآن و روایات به زمان و مکان داشتن قیامت و بعد از اتمام دوره دنیا بودن آن تصریح شده چه می شود ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در برزخ با توجه به این‌که متوفی آن‌چه در دنیا می‌گذرد را در حدّ کلی می‌فهمد و شب و روز دنیا را روی هم رفته درک می‌کند، به یک معنا زمان مطرح است. در مورد حيات بين زندگى دنيا و عالَم قيامت قرآن مى ‏فرمايد: «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُالْعَذابِ، النّارُ يعْرَضُونَ عَلَيها غُدُوّاً وَ عَشِياً وَ يوْمَ تَقُومُ‏السّاعَةُ ادْخِلُوا آلَ فِرْعَونَ اشَدَّ الْعَذابِ»[1] عذاب ناراحت كننده آتش، فرعونيان را احاطه كرد، هر بامداد و شامگاه بر آن آتش عرضه مى‏ شوند و آن‏گاه كه قيامت به‏ پا شود (گفته مى‏ شود) فرعونيان را در شديدترين عذاب داخل نماييد. اين آيه كريمه دو نوع عذاب براى فرعونيان ذكر مى‏ كند، يكى قبل از قيامت كه از آن به «سوءالعذاب» تعبير شده است و آن اين است كه روزى دو بار بر آتش عرضه شوند، بدون آن‏كه وارد آن گردند، دوم عذاب بعد از قيامت كه از آن به «اشدالعذاب» تعبير شده است كه فرمان مى‏ رسد آن‏ها را داخل آتش نماييد. پس معلوم است هم اكنون كه فرعونيان هر بامداد و شامگاه در عذاب قرار مى‏ گيرند، بايد نشئه ‏اى باشد كه اين عذاب هم‏ اكنون واقع مى ‏شود و آن نشئه همان برزخ است. ولی در قیامت که خورشید و زمین از میان می‌رود، دیگر این نوع زمان که از طریق گردش زمین به دور خود و به دور خورشید پیش می‌اید، وجود ندارد هرچند موضوع تقدم و تأخر اعمال و مقامات، باز مطرح است.  موفق باشید

 


[1] ( 3)- سوره مؤمن، آيات 45 و 46.

17376
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: تفسیر مشهور آیه: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» این است که اگر کسی فقیر باشد و ازدواج کند خدا از فضلش او را بی نیاز می کند. اما شما در کتاب رزق خودتون این آیه رو به این نحو تفسیر کردین که اگه کسی وظیفه اش رو انجام بده ولی با این حال نتونه ازدواج کنه خدا نیازش به ازدواج رو به نحو دیگری پاسخ میده. سوالم اینه که آیا برای این تفسیر قرینه و منبع دیگه ای دارین و اینکه آیا قبل از شما استاد دیگه ای چنین تفسیری از این آیا داشته؟ ممنون از اینکه امکان ارتباط و دریافت پاسخ سوالات رو برامون قرار میدین
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که از ظاهر آیه به راحتی بر می‌اید که می‌فرماید: باید آن کسی که نکاحی برای خود نیافت، عفت به خرج دهد و خود را گرفتار شهوترانیِ حرام نکند تا خداوند او را از فضل خود به نحوی برخوردار کند. حال یا نکاحی برای او پیش می‌آورد و یا ذهن او را نسبت به این موضوع، منصرف می‌نماید. موفق باشید

17373
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به پاسخ سوال 17362 آیا کسی که بر اساس مشاهدات خود و ارتباط با امام زمان عج الله فرجه معتقد است امام زمان از بر پایی نظام جمهوری اسلامی راضی نیست را می توان عارف واقعی ولو در حد متوسط و حال، نه مقام تلقی کرد؟ اساسا چگونه می توان به دیگر سخنان و کشف های او و دستور العملهای ایشان اعتماد کرد؟ با تشکر و التماس دعا. خداوند بر طول عمر و توفیقات شما بیفزاید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من که به چنین افرادی نمی‌توانم اعتقادی جدّی داشته باشم. زیرا به حکم «کلّ یومٍ هوَ فی شأن» خداوند در هر تاریخی، ظهور خاصی دارد. این افراد کدام خدا را می‌پرستند که خدایِ ظاهرشده در انقلاب اسلامی آن خدا نیست؟! می‌توان گفت این بنده‌های خدا، انسان‌های مؤمنی هستند که بصیرت لازم را ندارند. موفق باشید

نمایش چاپی