بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حضرت امام خمینی(ره)

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16193
متن پرسش
سلام: آیا درست است علما خاک پای امامان هم نمی شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر از خودشان بپرسید، خود را از این‌هم پایین‌تر می‌دانند. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مورد حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» اظهار می‌دارند روحم فدای خاک پای آن حضرت شود و وقتی یکی از افراد در محضر آیت‌اللّه بروجردی«رحمة‌اللّه‌علیه» با صدای بلند گفت برای سلامتی امام زمان و آیت اللّه بروجردی صلوات؛ حضرت آقا بسیار خشمناک شدند که چرا اسم ایشان در عرض اسم حضرت مولایمان صاحب‌الزمان«صلوات‌اللّه‌علیه» آورده شد؟! موفق باشید

16179
متن پرسش
سلام استاد عزیز: با توجه به کتاب «صلوات بر پیامبر (ص) عامل قدسی شدن روح» و کتاب «عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» اینکه ما با گفتن اسم حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و مقام معظم رهبری صلوات می فرستیم چه جایگاهی دارد؟ این صلوات ما را به کجا سیر می دهد و ما را متوجه چه چیزی می کند؟ آیا می توان گفت با صلوات در ذیل شخصیت این بزرگواران سلوک پیدا می کنیم و از کثرت به عالم معنا سیر پیدا می کنیم. لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذکر صلوات، همیشه متوجه‌ی نقش عظیم رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» می‌باشیم. حتی آن وقتی که با آوردن اسم امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» صلوات می‌فرستیم، باز متوجه‌ی نقش ائمه و پیامبر هستیم که چگونه راهی را گشوده‌اند که چنین افرادی در آن راه پرورده شده‌اند. موفق باشید

16136
متن پرسش
با سلام: در مورد سوال ۱۶۰۷۲در آن قسمت که نویسنده فرموده اند که آیا من هستم که واقعا نگاه می کنم، نه، خداوند از دریچه امکان ما به خود نگاه می کند» را کمی توضیح می فرمایید؟ من کتابهای زیبای شما را مطالعه کرده ام. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نویسنده‌ی آن سؤال از کسانی‌اند که جنبه‌های مختلف وحدت وجود را می‌شناسند. إن‌شاءاللّه در فرصت مناسب با مطالعه‌ی شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی، این مطالب برایتان روشن خواهد شد. عجله نکنید. موفق باشید

16122
متن پرسش
سلام علیکم: 1. جمعی مشتمل بر ۱۵ نفر طلبه هستیم که بر روی اندیشه های حضرت امام می خواهیم کار کنیم، پیام منشور روحانیت امام رو بحث می کنیم و رو به پایان است، بعد از این پیام به نظر حضرتعالی کتاب شرح جنود عقل و جهل را بحث کنیم یا آداب الصلوات و یا چیز دیگری؟ ۲. برای اینکه اندیشه امام دست ما بیاد باید چیکار کنیم، آیا صرف صحیفه خواندن اکتفا می کند یا نه؟ فقط ما می دانیم امام واقعا یک پدیده عظیمی است که حتی خود را محدود به اندیشه های او نکنیم به نظر شما چکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده کتاب «آداب الصلواة» مبانی معرفتی خوبی را با شما در میان می‌گذارد. شرحی که بنده نیز در رابطه با این کتاب داشته‌ام شاید کمک‌کار باشد 2- در رابطه با شناخت جایگاه شخصیت امام، کتاب‌های «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» کمک می‌کند. موفق باشید

16113
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد. این کتاب جدیدی که در سایت منتشر شده است را اگر می شود یک معرفی کوتاهی بفرمایید. ممنون. «عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی» التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقدمه‌ی بسیار طولانی در معرفی روح کتاب، بسیار مهم است. در واقع این کتاب در راستای سلوک ذیل شخصیت حضرت امام، متذکر نحوه‌ی ارتباطی است که باید با خودی‌ها و غیر خودی‌ها داشت تا در نتیجه، شخصیت انقلابی ما از جنبه‌ی فرقه‌گرایی به سوی انسانی ترازِ انسان انقلاب اسلامی سیر کند. موفق باشید.

16108
متن پرسش
سلام استاد عزیز: از آنجای که حضرتعالی فرمودید که می توان در سلوک، حضرت امام خمینی رحمت الله علیه را نصب العین قرار داد. لطف بفرمایید که مقدمات این امر مهم را بیان نمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید

16063
متن پرسش
سلام علیکم: 1. روش پایین آوردن شهوت غیر طبیعی که منجر به گناه میشه چیه؟ 2. برای درمان ضعف اراده دارم چه کنم؟ 3. خوابم زیاد است و نماز صبح ها رو خواب میمونم. برای درمانش چه کنم؟ 4. چون جامعه بد شده. منم زود عصبانی میشم. برای درمان چه کنم؟ استاد مثل یه دکتر بهم کمک کنید. التماس دعا دارم. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عدم نگاه به نامحرم و مشغول‌نمودنِ ذهن به امور معنوی در این مورد کارساز است 2- برای درمان ضعف اراده، کم‌سخن‌گفتن و آرزوهای بلند نداشتن کمک می‌کند 3- زودخوابیدن و خوراک سبک داشتن، موجب بیدارشدن برای نماز صبح خواهد شد 4- به قلب خود برسانید که انسان حکیم به‌جایِ عصبانیت در مقابل امور خلاف، راه‌کار می‌دهد. کتاب ارزشمند «شرح حدیث جنود عقل و جهل» در همه‌ی این امور کارساز است. بنده نیز شرحی بر آن کتاب داشته‌ام. موفق باشید

16069
متن پرسش
سلام: آقای آشتیانی فرمودند هنوز زمان تنگ است که مطالب عرفانی ایشان فهمیده شود. زمان تنگ است یعنی چه؟ چرا زمان تغییر موضع می دهد؟ آیا خدا بدون در نظر گرفتن اعمال انسان ها زمان را تنگ می کند؟ ببخشید دیگه بهتر از این نمی تونستم بپرسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که بعضی از زمان‌ها و تاریخ‌ها ظرفیت ارائه‌ی معارف الهیه را ندارد. ولی با تحقق انقلاب اسلامی بحمداللّه تا آن‌جا زمان ظرفیت پیدا کرد که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مبادرت به تفسیر عرفانیِ سوره‌ی حمد نمودند آن‌هم به شکل عمومی و از طریق تلویزیون. موفق باشید

16038
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: اگر غایت هدف معرفت نفس رسیدن به علم حضوری و شهودیست پس فرق آن با عرفان در چیست؟ و سوال مهم تر اینکه پس چه تفاوتی بین اساتید عرفان و اساتید معرفت نفس وجود دارد؟ ممنون از لطفتون استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس بستر سیر به سوی وجود خواهد بود و عملاً دروازه ی فهم عرفان می باشد به همین جهت حضرت امام (ره) جهت فهم عرفان جلد 8 و 9 اسفار را که بحث معرفت نفس و معاد می باشد توصیه می فرمودند. موفق باشید

16008
متن پرسش
با سلام خدمت حاج آقا: اخیرا بحثی مطرح شده است با موضوع سید یمانی که شخصی در عراق ادعا کرده است که ایشان سید یمانی است و ظهور کرده است. در این میان استنادی دارد به روایت حضرت رسول مبتنی بر این که بعد از 12 امام 12 مهدی می آیند و بعد از آن ها رجعت شروع می شود. و این شخص کتاب های فراوانی در تفسیر نوشته است و دعوت به قیام کرده است و... خواستم ببینم نظر شما درباره این قضیه و این روایاتی که مطرح شده است چیست؟ و اینکه اصلا اگر ظهور بخواهد اتفاق بیوفتد در چه شرایطی این اتفاق می افتد؟ و نسبت ظهور با انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی و نیز ساختار اسلامی مثل اقتصادی اسلامی، فقه نوین و ... چیست؟ آیا امام زمان بی مقدمه می آیند؟ و این مسایلی که نوشتم و مسایل بسیار دیگری که وجود دارد از جمله مدرنیته و ... با ظهور چگونه می خواهند پیوند بر قرار کنند؟ و نظر به اینکه این قضیه دامن گسترده ای به خود گرفته است از اصفهان تا قم تا اینکه طلبه های بسیاری در گیر این قضیه شده اند و باز طلبه هایی هم ایمان آورده اند خواستم یک بحث در این زمینه داشته باشید تا تمام زوایای آن بررسی شود. ضمنا حاج آقا بنده نیز طلبه هستم و اندک مطالعاتی در زمینه های تمدن سازی با مطالعه کتب حضرت عالی و سایر متفکران دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب می‌کنم چگونه عزیزان با نظر به حضور فرهنگ مهدوی در متن انقلاب اسلامی و با درمیدان‌بودنِ حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» که کلمه‌کلمه سخنانش معنای نیابت او را در فرهنگ مهدوی نشان می‌دهد، به جای دیگری نظر دارند!! در حالی‌که خداوند به خوبی حجت خود را روشن نموده است. مسلّم ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در همین فرهنگ و با پیش‌زمینه‌هایی که انقلاب اسلامی در حالِ ساختن آن است، ظهور می‌کند. ولی فراموش نفرمایید ما هنوز حتی معارف حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که طلوعی از حقایق معارف آن امام غایب است، به میدان نیاورده‌ایم. آن امام غائب با چه فرهنگی و با چه معارفی با مردم سخن بگوید؟ در حالی‌که هنوز فکر لازم در مُحاق است. چه شده است که به جای این‌که عزیزان تلاش کنند تا زمینه‌ی فکری و روحیه‌ی حماسی مقابله با استکبار در بین مردم فراهم شود، خود را گرفتار این‌نوع کارهای بی‌ثمر و سراسر وَهم‌زده کرده‌اند؟!! که پس از مدتی بدون هیچ نتیجه‌ای انرژی‌هایشان به هدر رفته و امنیتِ کفر جهانی، همچنان باقی است. این یک نحوه از همان پروژه‌ای است که با ساختن داعش، جهان اسلام را از حضور تاریخیِ پیش‌آمده از طریق انقلاب اسلامی، محروم کردند. در ضمن بد نیست سری به جواب سؤال شماره‌ی 16007 بزنید. موفق باشید

15990
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با توجه به سوال 15973 که فرموید شهید علم الهدی دارای 3 ویژگی خاص یعنی روحیه سلحشوری، تعمق و تدبر در دین و زمان شناسی بودند 1. روحیه سلحشوری چگونه روحیه ای است و چطور باید به آن رسید؟ 2. با توجه به جزوه جدال عقل و قلب در انقلاب اسلامی چطور می توان زمان شناس بود. و زمان شناسی امثال شهید علم الهدی چگونه بود؟ چون بعضی از علما بزرگ هم در عین عظمت و مقام والایی که داشتن ولی زمان شناس نبودند و نتوانستند نیاز آینده تاریخ بشر را تامین کنند و بشر را به جلو سیر دهند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سلحشوری واقعی با نظر به توحید افعالی و این‌که تنها خدا، همه‌کاره‌ی عالم است؛ به‌وجود می‌آید، در آن حدّ که در مقابله با جبهه‌ی کفر، هیچ ترسی به خود راه نمی‌دهد، بلکه حتی وقتی تانک‌های دشمن آن‌ها را محاصره کرده است، می‌داند خدا است که از این شهادت‌ها، بهترین نتیجه را به میان می‌آورد. و در همین راستا است که امام شهداء حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در سخنرانی مشهورشان در رابطه با کاپیتولاسیون فرمودند: «اگر من خدای نخواسته، یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می‌کند که یک حرفی بزنم، می‌زنم و دنبالش راه می‌افتم و از هیچ چیز نمی‌ترسم بحمدالله تعالی. والله، تا حالا نترسیده‌ام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که می‌بردندم، آنها می‌ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می‌دادم که نترسید. [خنده حضار].». 2- زمان‌شناسی به این معنا است که بفهمیم فعلاً با توجه به شرایطی که در آن هستیم، خدا چه اراده‌ای کرده است که امثال امام و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» عموماً متذکر این مسئله بوده و هستند و امثال شهید علم‌الهدی توانستند آن تذکر را بگیرند. آیا این هوشیاری کمی است؟!! موفق باشید

15988
متن پرسش
سلام: خسته نباشید ان شاءالله استاد. 1. بنده به مساله ای فکر می کردم ولی نمی دانم درست فهمیدم یا نه. با خود می گفتم: ما جوانان، دانشجویان، طلبه های انقلابی که این همه شوق داریم. هم به فلسفه، هم به تحقیق، هم به تاریخ، هم به تمدن، هم به عرفان نظری هم عملی و.... این همه شوق و انرژی در این همه زمینه باید یک نخ تسبیحی اینها را جمع کند وگرنه خیلی درهم می ماند و به جایی نمی رسد. حال سوالم این است که اگر درست می گویم به نظر شما آن نخ تسبیح که اینها را کنار هم جمع کند چیست؟ 2. این گسیختگی فکری منشأاش کجاست؟ در خود ماست؟ یا در تاریخی که در آن هستیم و تفکرش از خود تاریخ عقب افتاده؟ و یا در چیز دیگر است؟ چگونه رفع می شود؟ اگر استاد منت بگذارند و سوال دوم را کمی (به اقتضای وقتشان) بیشتر توضیح دهند ممنون می شوم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با نظر به انقلاب اسلامی و رسالت تاریخی که در خود احساس می‌کنید، می‌توانید مطالب علمی خود را از گسستگی به پیوستگی تبدیل نمایید. 2- گسستگیِ مذکور به جهت آن است که نمی‌دانیم چه نوع حضوری از طریق این مطالب باید در تاریخ داشته باشیم وگرنه شما ملاحظه فرمودید چگونه آیات سوره‌ی آل‌عمران با نظر به حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی، با انسجام کامل با ما سخن گفتند. در همه‌ی موارد ما باید متوجه باشیم باید خدایی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به تاریخ ما برگرداندند، مدّ نظر ما باشد و دل و جان خود را در معرض این خدا قرار دهیم که اگر یک دست ما را به سوی عالم قدس متصل می‌کند، دست دیگر ما را به مشتی تبدیل می‌کند که بر سر فرهنگ استکباری بکوبیم. موفق باشید  

15940
متن پرسش
با سلام و تبریک اعیاد شعبانیه: تصویری که از دراویش در جامعه وجود دارد تصویری منفی است؛ آنها به «انزوا»، «ژولیدگی» و «عدم پایبندی به دستورات دین» چون نماز و روزه شناخته می شوند. بنده مدتی قبل با گروهی از دراویش اصفهان آشنا شدم و در طی ماهها رفت و آمد اتفاقی متوجه شدم دیده های من با شنیده ها تفاوت داشت. آنها از فرقه های مختلف قادریه و ... بودند. مثل دیگر مردم کارمند، مغازه دار، استاد دانشگاه، ورزشکار و ... بودند. تلاش می کردند نماز را به جماعت برگزار کنند. حضور در انتخابات را واجب شرعی دانسته در دوره دفاع مقدس بعضا در جبهه شرکت کرده بودند. به بزرگانی چون آیت ا... ناصری و مقام معظم رهبری ارادت خاص دارند. بسیار ساده زیست بودند. کمک به مردم را بر خود واجب می دانند، به گفته خود ریاضت های شرعی می کشند و.... بنده بدون آنکه جذب ایشان بشوم این سوال برایم مطرح شد که در مورد دراویش چرا تاکنون به ما خلاف گفته می شد و همه آنها با یک چوب رانده می شدند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا قرن دهم هجری، سلسله‌ی دراویش از بزرگان جامعه‌ی دینی بودند و همه بین ظاهر شریعت و باطن آن را در خود به طور جمع داشتند. از آن به بعد بود که استعمار در آن‌ها نفوذ کرد و یک‌نوع إباحه‌گری و بی‌قیدی را در بین آن‌ها رواج داد. امید است که با یک بازخوانیِ تاریخی بتوانیم سلسله‌ی دراویش اصیل را که نه‌تنها نسبتی با استعمار نداشته باشند، بلکه در اوج معنویت باطنی، در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است، توحیدی به صحنه آید که مقابل با استکبار از طریق کسانی که جمعِ باطن و ظاهر می‌کنند، شکل بگیرد. تا قبل از سال 1332 حضرت امام خمینی به آقا روح اللّه صوفی مشهور بودند. یعنی تا این حدّ در متون عرفانی، خود را ممحّض کرده بودند و چنین انسانی توانست با چنین فکر و فرهنگی مقابل استکبار بایستد. موفق باشید 

15937
متن پرسش
با سلام و تهیت خدمت استاد طاهرزاده: چند سوال از حضور مبارک داشتم: 1. استاد عرفان عملی و سیر و سلوک شهید مطهری که بود؟ 2. استاد سیر و سلوک و عرفان عملی رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله خمینی که بود؟ 3. آیا به نظر شما آیت الله خامنه ای به فنا ذاتی و کمال رسیده اند؟ اصلا ایشان سیر و سلوک دارند؟ 4. به نظر شما آیت الله جوادی آملی به کمال رسیده اند؟ یا حداقل در سیر و سلوک دارای مقامات و درجاتی هستند یا ایشان فقط جنبه علمی عرفان را دارند و در وادی عمل و سلوک و ریاضت و مجاهده گامی نزده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اُنس و آشنایی مرحوم شهید مطهری با حاج میرزاعلی آقای شیرازی، ایشان را در عرفان عملی به جاهایی رساند که نگو و نپرس! آنچنان از شب‌های آیت اللّه حاج میرزاعلی آقای شیرازی یاد می‌کرد و اشک می‌ریخت و خبر می‌داد که تا او را و شب‌های او را ندیده بودم معنایِ شب مردان خدا برایم مجسم نبود – ای کاش بنده آن صوت را به‌دست می‌آوردم و چند بار دیگر به صدای مبارک مرحوم شهید مطهری نسبت به شب‌های مرحوم حاج میرزاعلی آقای شیرازی گوش می‌دادم – 2- این موارد، مواردی نیست که بتوان در جواب و سؤال گنجاند. این‌ها مربوط به خودشان است. ولی مسلّم بعدها حکایت‌هایی به گوش ما می‌رسد به همان شکلی که در مورد حضرت امام داريم كه يكى از استادان قم نقل مى‏ كنند: شبى مهمان حاج آقا مصطفى بودم، ايشان خانه‏ ى جداگانه‏ اى نداشتند و در منزل امام بودند، نصف شب از خواب بيدار شدم و صداى آه و ناله ‏اى شنيدم، نگران شدم كه در خانه چه اتفاقى افتاده است؛ حاج آقا مصطفى را بيدار كردم و گفتم: ببين در خانه ‏تان چه خبر است؟ ايشان نشست و گوش فرا داد و گفت: صداى آقا [امام خمينى «رحمةالله عليه»] است كه مشغول تهجد و عبادت است. مرحوم آيت ‏الله حاج ‏آقا مصطفى خمينى فرموده بودند: يك روز ديدم آقا [امام خمينى «رحمةالله عليه»] در اتاق خود هستند و صداى گريه ايشان بلند است. از مادرم پرسيدم: چه شده كه آقا گريه مى كنند؟ مادرم فرمودند: ايشان در شبى كه موفق به نماز شب و راز و نياز با خدا نشود آن روز چنين حالى را دارد.[1]

خانم زهرا مصطفوى مى ‏فرمايند. رمضانِ سالِ قبل از رحلت امام را خوب به ياد دارم. بعضى وقت‏ ها هر بار كه به دليلى نزد ايشان مى رفتم و سعادت پيدا مى‏ كردم با ايشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان كه مى‏ شدم مى‏ ديدم قيافه ايشان كاملا برافروخته است و چنان اشك مى‏ ريختند كه ديگر دستمال‏ كفاف اشكشان را نمى‏ داد و كنار دستشان حوله مى‏ گذاشتند. امام شب‏ ها چنين حالتى داشتند و اين واقعاً معاشقه ‏ى ايشان با خدا بود.[2]  موفق باشید 

 


[1] ( 1)-http ://www .mums .ac .ir /culturefa /emmmam .( از خاطرات سيدحميدروحانى، سرگذشت‏هاى ويژه، ج 1، ص 91- 92)

[2] ( 2)-http ://tooba .net /Persona ( عج)es /5

15908
متن پرسش
با سلام: در صفحه ۱۳۴ تفسیر حمد حضرت امام این که امام جبل را نفس آدمی می داند با عبارت فان استقرار مکانها (فسوف ترانی) نمی خواند چون اگر نفس در سر جایش بماند که رویت صورت نمی گیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید همان‌طور که «جبل» با تجلی نور حق، متلاشی می‌شود، نفس انسان هم باید متلاشی شود تا نور رؤیت برای حضرت کلیم‌اللّه صورت گیرد و از این لحاظ، حضرت حق خواست رازِ «لن ترانی» را به حضرت بفهماند که موسی‌بودن در مقام تکلّم با حضرت حق است و نه در مقام رؤیت حق. موفق باشید

15888
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: بنده دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مشغول انجام پروژه ای هستم که جهت تبیین جایگاه و اهمیت پدیده ی پیاده‌روی در ایام اربعین حسینی و همچنین آسیب شناسی و ارائه راهبرد چگونگی نقش آفرینی و استفاده از این جریان عظیم در لایه های عمومی و تخصصی به متولیّان امر؛ در حال انجام است. در این مسیر پیچیدگی هایی وجود دارد که دانستن حقایق روایی و تاریخی، به روشن شدن آن ها و اتخاذ تصمیمات صحیح کمک شایانی خواهد نمود. لذا خواهشمندم جهت تقویت غنای بحث، در این بحث مشارکت فرمایید. ضمن قدردانی از فرصتی که برای مطالعه و پاسخگویی اختصاص داده اید، سوالات در دو بخش الف و ب به شرح زیر به استحضار می رسد: الف) بر طبق (اولا روایات و ثانیا سیره معصومین علیهم السلام)؛ 1. با توجه به اختلاف نظر تواریخ در مورد حرکت اهل بیت علیهم السلام از شام به مدینه؛ آیا کاروان اسرا، در این مسیر از کربلا هم گذشتند؟ آیا رسیدنشان به کربلا در روز اربعین بوده است؟ آیا در بازگشت از شام به کربلا، مسیر را پیاده طی کردند؟ 2. آیا تاکیدی بر پیاده‌روی و ترک مَرکب برای زیارت معصومین علیهم السلام وجود دارد؟ اینکه در روایات به ازای هر قدم که برای زیارت برداشته می شود، ثوابی معین شده؛ می تواند مقصود اولا ترویج نفس زیارت، ثانیا افزایش عظمت میزان ثواب با کوچکترین مقیاس زمانه باشد. قدم مقیاسی برای تقسیم مسافت خانه تا حرم است؛ و الا فرقی نمی کند این گام ها با پای انسان طی شود، با اسب و یا با وسایل نقلیه ی امروزی. چنانکه در روایت هشتم از باب چهل و نهم کامل الزیارت، می بینیم که قدم برداشتن و اسب راندن در عرض هم آمده است. تاکید ویژه بر پیاده‌روی زمانی معلوم می گردد که در مقام مقایسه حالت پیاده با حالت سواره باشند و اجر پیاده‌روی را بیشتر بدانند. اما ما در سایر روایات نیز چنین مقایسه ای نمی بینیم، بلکه نهایتا علاوه بر سفر پیاده به سفر سواره هم اشاره شده و برای هرکدام نوعی از اجر معین شده که قابل مقایسه نیست و گویی بیشتر می خواهد بگوید هر کس هرطور می تواند به زیارت برود و مثلا نداشتن مَرکب باعث ترک زیارت نشود. 3. اگر چنین تاکیدی وجود دارد؛ هدف از تاکید بر عملی چون پیاده‌روی، در کنار سایر اعمال زیارت معصومین علیهم السلام چیست؟ 4. پیاده‌روی برای زیارت تمام ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است و یا فقط بر روی پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، تاکید شده است؟ 5. در پیاده‌روی به قصد زیارت سید الشهدا علیه السلام، فرقی بین زمانهای خاص با سایر اوقات است؟ و مشخصا اربعین امتیازی بر اوقات خاص دیگر چون عاشورا و سایر اوقات عام دارد؟ 6. سیره یا واقعه ای از پیاده‌روی معصوم برای زیارت اباعبدالله علیه السلام وجود دارد؟ اگر وجود دارد، معمولا این مسافت چه مقدار بوده است؟ آیا هر چه میزان پیاده‌روی بیشتر باشد بهتر است؟ 7. چرا زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال اکثر زمانهای خاص است؟ دلیل وعده پاداش های عظیم برای زیارت ایشان چیست؟ 8. زیارت اربعین چرا جزء پنج نشانه ی شیعه قلمداد شده است؟ آیا بین زیارت از راه دور و نزدیک تفاوتی وجود دارد که زائران مشقت و سختی راه و شلوغی را به جان می خرند؟ 9. آیا میان پیاده‌روی فردی و جمعی تفاوتی وجود دارد؟ همراه نمودن خانواده در این پیاده‌روی ممدوح است؟ 10. در زمان ائمه علیهم السلام، مانند امام صادق علیه السلام، آیا نسبتی میان شناخت امام حسین علیه السلام و مردم جهان در آخرالزمان بیان شده است؟ 11. آیا سرّ خاصی در عدد چهل، نهفته است؟ 12. در مجموع آیا ظرفیت پیاده‌روی اربعین، ظرفیت ویژه ی معرفی شده از سوی معصومین علیهم السلام است یا خودبخود توسط شیعیان ایجاد شده است؟ آیا اربعین کربلا، نشان از میعادی خاص دارد؟ 13. آیا منزلت و اجر خدمت به زوار، بالاتر از پیاده‌روی و یا زیارت است؟ ب) به نظر شخصی جنابعالی؛ 1. هر کدام از هفت سوال بخش اول. 2. آیا میان (اربعین، تمدن سازی و ظهور) ارتباط ویژه ای وجود دارد؟ ظرفیت اربعین چطور می تواند در خدمت تمدن سازی و زمینه سازی ظهور قرار گیرد؟ 3. آن قالبی که در این پدیده معنوی حرکت به سمت معصوم علیه السلام موضوعیت بیشتر دارد، چیست؟ (پیاده‌روی، اجتماع عظیم، ارتباطات، بین المللی بودن و...) 4. فرهنگ این پدیده به تدریج و خودجوش توسط مردم و نهادهای عراق، ایران و سایر کشورها در حال ساخته شدن است. برای فرهنگ سازی و هنجارسازی زائرین، روی کدام محورهای محتوایی تمرکز بیشتری باید نمود؟ 5. آیا مردم ایران و عراق (چه از جهت تاریخ شیعه، چه از جهت مردم شناسی فعلی و چه از جهت ماموریت نهایی) شباهتی با هم دارند؟ 6. ابعاد اجتماعی پدیده پیاده‌روی اربعین چیست؟ 7. تبادلات فرهنگی این پدیده، تا چه حد برای مردم ایران، عراق و سایر کشورها فرصت و تا چه حد چالش است؟ 8. مهم ترین برنامه ریزی دشمن، برای انحراف این مسیر از جریان اصلی خود، چه چیزهایی می تواند باشد؟ 9. با وجود اتفاقات منطقه و وضعیت مستضعفین جهان، اربعین چه نقشی می تواند ایفا کند؟ 10. اهمّ آسیب شناسی وضعیت فعلی پیاده‌روی اربعین در ابعاد (زائرین، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) چیست؟ 11. در دو سال اخیر در ایام اربعین، بدلیل استقبال گسترده زائرین، شاهد راه اندازی کاروان توسط افراد کم تجربه، سفرهای انفرادی بسیار و ورود بسیاری از نهادها و گروههای مردمی ایرانی، برای خدمت رسانی (فرهنگی، بهداشتی یا تغذیه ای) در خاک عراق بوده ایم. این عرصه با چه فرصت ها و تهدیداتی روبروست؟ 12. آیا شبیه سازی پیاد‌ه‌روی اربعین در ایام نیمه شعبان، عرفه، 29 صفر و... را توصیه می فرمایید؟ 13. آینده پژوهی این جریان چطور است؟ 14. چه وظیفه و راهکارهایی برای (زائرین عمومی، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) در این حوزه پیشنهاد می دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اختلاف است. اگر بپذیریم اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بیش از ده روز در شام نبوده‌اند، می‌توان پذیرفت برگشتِ آن‌ها به مدینه با زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در اربعین اول واقع شده است و مسلّم این حرکت به صورت پیاده نبوده است 2- در هر حال روح روایات، نظر مثبتی نسبت به پیاده‌رفتن دارد، حتی با داشتن مرکب در آن حدّی که در مورد سفر حج با این‌که سؤال‌کننده از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» پرسش می‌کند که مرکب برای سفر دارم، پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ‏ إِلَى بَيْتِهِ»[1] خداوند به چيزى به اندازه پياده روى به سوى مسجدالحرام عبادت نشد. درست است كه در قديم ماشين نبود، اما اسبِ تيزرو بود، ولى باز مردم به جهت توجه به آن روايت و روحيه ى صبر بر سختى ها، پياده به خانه ى خدا يا زيارت ائمه عليهم السلام مى رفتند، چون در روايت هست براى هر قدمى ثواب مى نويسند. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» به هنگام ديدار از جانبازانِ قطع نخاعى وقتى به استقبال آن ها رفته بودند، قدم هاى خود را كوتاه برمى داشتند، چون مى دانستند به تعداد قدم هايشان حَسنه خواهند داشت. در هر حال حرف بنده اين است:

حضور دل نتوان يافت در لباس حرير

 

پس از فتيله ى ابريشمى چراغ مساز

     

وقتى روشن شد با رفاه نمى توان به نتيجه رسيد و رفاه، ابتدا موجب غفلت از مرگ مى شود و سپس مرگ را سخت تر مى كند پس براى خوب زندگى كردن و راحت مردن، بايد سختى كشيد، چرا كه:

هر كه شيرين زيست، آخر سخت مُرد

 

هر كه اندر بند تن شد، جان نبرد

     

هنر خوب مردن مربوط به كسانى است كه هم زندگى دنيايى را مى شناسند و هم بعد از اين زندگى را، و تنها ملت هاى خدادوست هنر خوب مردن را يافته اند. 3- طبق آن روایت، پیاده‌رفتن روحیه‌ی رفاه‌طلبی را تقلیل می‌دهد 4- آن‌چه برای ما تأکید شده در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و حج است ولی شاید بتوان آن‌را به سایر زیارات نیز سرایت داد 5- نفسِ پیاده‌روی یک ثواب دارد و زیارت اربعین، ثواب دیگر. خوش‌سلیقگی را ببین که چگونه عده‌ای این دو را با هم جمع کرده‌اند 6- نفسِ پیاده‌روی مطلوب است. هرکس مطابق موقعیت خود 7 و 8 – این‌ها سؤالاتی نیست که مربوط به من و شما باشد، حکمتی است در نزد اولیاء معصوم 9- همراه‌نمودن خانواده، حرکت را همه‌جانبه به میدان می‌آورد 10- نمی‌دانم 11- نمی‌دانم 12- کار زیبایی است 13- عرایضی در رابطه با نسبت پیاده‌روی اربعین و تمدن‌سازی، قبلاً شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. شاید متن نوشتاری آن را در قسمت یادداشت ویژه بیابید. اجازه دهید همین اندازه بس باشد وگرنه فرصت زیادتری نیاز است که بنده از جوابگویی به سایر سؤالات باز می‌مانم به‌خصوص که جواب‌دادن به بعضی از سؤالات، اهمیت چندانی ندارد. موفق باشید 

 


[1] ( 2)- شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 630.

15878
متن پرسش
سلام استاد گرامی: اقداماتتان مورد تایید حضرت حق. استاد چندی پیش در مزار بابارکن الدین بودم. کمی ماندم و نگاهی به در و دیوار و آن حالت روحانی فضا انداختم و حس خوشی یافتم. ناگهان به خودم گفتم اگر یک خارجی منو ببینه چی میگه لابد میگه اینها چه میگن بخودشون و... بعد یکهو یک ندایی درونی به من گفت: اصلا چرا من باید از منظر نظر و دیدگاه غربیها بدنیا نگاه کنم؟ استاد نمی دانم تاثیر چه آموزش و فضایی است که در زندگی همیشه، با اینکه فرد مذهبی هستم، اما اکثر رویدادها را با نگاه غربی می نگرم، و از مطمح نظر غرب موضوعات رو بررسی می کنم. مثلا عزاداری امام حسین (ع) رو قلبا دوست دارم اما همیشه این شکوه رو از دید یک غربی نیز تایید می کردم یا مراسم اربعین را و ...خب علوم است همه شعایر دینی از نگاه غربی مهر تایید نمی خورد و بعضی از آنها به نظرم، با آن نگاه، غیرعقلاتی می نمود. تا اینکه آن روز در مقبره بابارکن الدین ندایی نهیبم زد که به جای اینکه از نگاه غربی- آنهم لابد رسانه های غربی که عمدتا صهیونیستی و استکباری است و نه مردمان عادی غرب که به هرحال شعایر مذهبی را نوعا بد نمی دانند - از نگاه دین به همه چیز نگاه کنم. از منظر امام صادق علیه السلام به موضوعات نگاه کنم و از آن روز حال خوشی دارم. استاد نمی دونم تونسنم مکنونات قلبم رو منتقل کنم یا نه. اما این رو موضوع رو برای این نوشتم که عمری است رسانه های ما، آموزش و پرورش ما و.... در ته ذهن ما این موضوع رو رسوب داده اند که از منظر و زاویه دید غرب به زندگی و حتی به مذهبمان نگاه کنیم و همین امر باعث می شود کم کم دینمان را به قواره های قناس آنها سایز بزنیم و برش دهیم و لاجرم چیزی از دین نماند. ولی وقتی با نگاه ائمه سلام الله علیهم و از آن بالاتر از منظر و همسو با خداوند عالم موضوعات رو بررسی کنیم آن وقت گریه رزمندگان در نیمه شبهای دوکوهه می شود نهایت آن چیزی که حتی به یادآوردن آن بهجت درونی را به قلب انسان هدیه می دهد. دیگر ندبه و ناله و زارزار گریستن در شبهای جمعه می شود اوج هر چیزی که فکرش را بکنید. استاد خدا رحمت کند ببارکن الدین را و خدا بر توفیقات شما بیفزاید. برایم دعا کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با این تذکر وارد تاریخی شده‌اید که به ظلمات غرب پشت می‌کند و به حاکمیت حق و حقیقت نظر دارد همان تاریخی که با حضرت امام شروع شد و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» امروز جلودار آن هستند تا با روش حکیمانه ما از روح و روان خودمان که متأثر از غرب است، به مرور آزاد شویم. موفق باشید

15877
متن پرسش
با سلام: پیشاپیش فرا رسیدن عید مبعث را خدمت شما تبریک عرض می کنم. 1. به صورت مشخص کلیدواژه «اسلام فقاهتی» از چه زمانی، توسط چه کسانی و با چه اهدافی منتشر و بر آن تاکید شد؟ 2. منزوی کردن عارف شهیر علامه قاضی در نجف اشرف توسط چه تفکری و با چه هدفی صورت می گرفت؟ این تفکر در جامعه کنونی با چه مشخصاتی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی ندارم که واژه‌ی «اسلام فقاهتی» از چه زمانی و توسط چه کسی مطرح شد. ولی اسلام به یک معنا، سراسر اسلامِ فقاهتی است از آن جهت که روحیه‌ی تعمق در دین را مورد تأکید قرار می دهد و حضرت امام نیز بر همین اساس بر اسلام فقاهتی تأکید دارند 2- مقابله با امثال علامه‌ی قاضی، عموماً ریشه در خلاصه‌کردن اسلام در فقه است و یا یک نوع سطحی‌نگری در کار است. و امروز متأسفانه جریان تفکیکی‌ها به این مشکل گرفتارند. موفق باشید

15863
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در تحلیل و بازخوانی نسبت «توده های مردم» بویژه جوانان با «دین» تجربه نشان داده است هرگاه اسلام در قالب «اسلام اخلاق و عرفان» (اخلاق و عرفان مورد تایید شارع مقدس) ارائه می شود مخاطبان بسیار دارد که تشنه دریافت معارف هستند. همه ما دیده ایم کتاب زندگینامه عرفایی چون علامه قاضی، آیت الله بهجت، مرحوم دولابی، شیخ حسنعلی نخودکی و ... تا چه اندازه مورد توجه قرار می گیرد، همایش بزرگداشت عرفا بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و به صورت کلی جامعه تا چه اندازه به ایشان اقبال دارد. در مقابل اما ما شاهد رفتاری دیگر نسبت به دین هستیم. توده های مردم بویژه نسل جوان به آنچه امروز از دین ارائه می شود و بیشتر با رویکرد «فقه» و با «زبان فقه» است کمتر روی خوش به دین نشان می دهند. در اینکه فقه لازمه شریعت است تردید نیست سخن از نسبت فقه با شرع مقدس است. حضرت استاد؛ ممنون می شوم تحلیل و برداشت من را در این زمینه نقد بفرمایید. به نظر حقیر، ما با دو مقوله «دین حداکثری» و «دین حداقلی» مواجهیم. دین حداکثری بر سه پایه احکام (فقه)، اخلاق و عقاید (کلام) استوار است که هرکدام در جایگاه خود ارزشمند هستند. از نظر ساختاری، فقه در جایگاه «پوسته دین» است و وظیفه حمایت و حراست را بر عهده دارد. اخلاق (در مقیاس حداکثری؛ عرفان) اما نقش و جایگاه هسته و مغز را دارد. بی تردید هرگاه تصویری که از دین ارائه می شود فقه باشد و تنها از احکام حلال و حرام و طهارت و نجاست و .... سخن گفته شود جاذبه کمی خواهد داشت اما ضمن پایبندی به فقه، هرگاه «ویترین» دین اخلاق و عرفان و فلسفه شد و فقه نقش و جایگاه خود را ایفا نمود برای همگان بویژه نسل تشنه معارف و مردمانِ سرگردان در کثرت گرایی، آنقدر جذاب خواهد بود که فطرتا گمشده خود را پیدا خواهند کرد. از این منظر، «اسلام فقاهتی» مورد سوال است. «اسلام فقاهتی» اگر در برابر «اسلام اخلاق و عرفان» قرار گیرد بسیار نکوهیده است و اگر در برابر «اسلام اباحه گری» قرار گیرد سوال مطرح می شود که مگر جایی از اسلام منهای فقه سخن گفته شده است؟! آیا این تاکید، نوعی محدود کردن اسلام به فقه نیست؟ براین پایه، چنانچه «اسلام فقاهتی» را تبدیل به «اسلام جامع» - بر اساس همه آنچه شارع مقدس و اهل بیت (ع) تعیین نموده اند - نمود بسیاری از اعوجاج ها تا حدودی حل خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آن‌جا شیفته‌ی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلب‌ها طالب اسلام است ولی همه‌ی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید 

15816
متن پرسش
سلام و ارادت: برخی از مخالفین فلسفه اعلام می کنند، امام خمینی و علامه طباطبایی در اواخر عمرشان از علاقه به فلسفه و عرفان اظهار ندامت کرده اند. در جواب آنها چه بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه همین‌طورند که در سلوک عرفانی خود سعی می‌کنند فلسفه را بدانند ولی  در آن متوقف نشوند و نه آن‌که فلسفه را زیر پا بگذارند. به همین دلیل حضرت امام در اواخر عمرشان در نامه به گورباچف بر روی فلسفه‌ی صدرایی تأکید کردند. موفق باشید

15830
متن پرسش
سلام علیکمک خسته نباشید. استاد بنده بسیاری از مباحث صوتی حضرتعالی را گوش داده ام. قبلا هم از جلسات تفسیر استاد جوادی آملی را دنبال می کردم و مطالعه هم داشته ام. فی الحال می خواهم از محضر حضرتعال سوال کنم. با توجه به علاقه ای که به فلسفه و عرفان دارم ولی تحصیلات بنده در حد دبیرستان است. و نیز سن 44 سالگی؛ از کجا و با چه کتابی و یا چه مبحثی و یا کدام یک از جلسات حضرتعالی شروع کنم که به صورت مدون و منظم ادامه دهم؟ (معرفت نفس، برهان صدقین و حرکت جوهری، تفسیر سوره حمد، معاد و... را گوش داده و حتی به صورت جزوه (واو به واو) را نوشته ام.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرام‌آرام سراغ شرح تفسیر «حمد» امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بروید و مسیر را تا «مصباح‌الهدایه» با دقت جلو ببرید. موفق باشید

15799
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: از اینکه پشت سرهم مزاحم اوقات شریفتون میشم معذرت میخام ولی همیشه با زبان نالایق و دل تیره ام دعایتان می کنم بعد از یک عمر جهالت که برای یافتن استاد و جواب سوالات بی شمارم خود را به هر دری زدم و از همه کس و همه دنیا مایوس شدم خدا شما را سر راهم قرار داد و الان هر لحظه که از معارف شما دور می شوم قلبم می میرد یادم می افتد زندگی را فراموش کرده ام و دوباره برمی گردم. یکی از مشکلاتم این است که بیش از حد به نگاه و نظر مردم حساسم و نسبت به همه ارزیابی ها و قضاوتهای مردم استرس می گیرم و حالم عوض میشه نه اینکه از اونها ناراحت بشم نظرم در مورد خودم عوض میشه فکر می کنم همه درست می گویند به جز من. زیاد وارد جمع نیستم اما این افکار که همه چه فکری می کنند یا با انجام عملی خوب شاید مرتکب ریا می شوم یا دوست دارم اطرافیانم هم تاثیر بگیرند دست از سرم برنمی دارند همیشه ناخودآگاه خود را با دیگران مقایسه می کنم در زمینه معرفتی و احساس یاس یا ابهام یا ...می کنم. حس می کنم بزرگترین بدبختی و آفت همه عمر و اعمالم است منطق بردار هم نیست اینهمه میگویند کبر و خودبینی و دیگربینی و می دانم اما شما کمکم کنید. 2. من بیشتر اوقات احساساتم و اعمالم را با ذکرها و توجه به آنها کنترل می کنم اما در مورد خشم چیزی یادم بدهید که آرامم کند. ممنون از لطفتون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مشکل اول، راه‌کارِ بنیادین تجلی نور توحید است که با رعایت دستورات الهی آرام‌‌آرام آن نور بر قلب انسان تجلی خواهد کرد. دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» راه‌کارهای خوبی در مقابل شما می‌گذارد. در مورد سؤال دوم و کنترل خشم، که مسئله‌ی بسیار مهمی است و به این راحتی‌ها هم مشکل حل نمی‌شود، باید برنامه‌ای جهت اُنس با کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام و شرحی که بنده داشته‌ام، برای خود بریزید. موفق باشید

15798
متن پرسش
سلام: در اکثر سوالات سایت شما سلوک و فنا را در راهی که حضرت امام خمینی (ره) در این زمانه گشوده اند می دانید همان راهی که شهدا رفتند و راه صد ساله را یک شبه طی کردند. از شما می خواهم بگویید اصلا این راه چیست من که می خواهم در این راه باشم چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این راه در این زمان، جز آموختن معارف الهی و دفاع از انقلاب و رهبری با آرامش تمام و آمادگی جهت سربازی انقلاب اسلامی چه در جبهه‌ی فرهنگی و چه در جبهه‌ی نظامی نیست. و این در صورتی است که با توجه به معادلاتِ جهانی و فهم افول تمدن غربی، خود را در تاریخ دیگری که ادامه‌ی غرب نیست، احساس کنیم. شعور تاریخی یک‌نوع احساسِ قدسی است از تجلیِ اسماء الهی مطابق ظرف تاریخی که در آن هستیم، مثل احساس خداوند که قلبْ متذکر آن است. موفق باشید

15792
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب آقای طاهرزاده: ببخشید آقای طاهرزاده با عرض پوزش ولی جواب شما ابهام را برایم نزدود و به طور کامل قانع نکرد. 1. اگر می گویید سالک الی الله همواره آرزوی کمال بالاتر را دارد، این سخن شما مناسب سالکی است که در حال سیر است و به کمال مطلق نرسیده نه کسی که فناء ذاتی که بالاتر از ان قادر به تصور نیست و نهایت آرزو و کمال و رستگاری انسان است و همچنین نه مناسب عارفی کامل بلکه به قول شما کامل مکمل و هیچ بنده ندیدم که عارفی کامل مکمل تاسف استفاده نکردن از استادی را بخورد زیرا معمولا سالکین رحل اقامت خود را برآستان کامل ترین و برترین استاد موجود می افکنند و به طوری که از آن استاد هم بعد ها کمال مدح و ستایش را دارند و خیلی او را می ستایند همانند قضیه علامه طهرانی با آقای حداد و مقداری دور از ذهن است که آقای خمینی بداند عظمت مرحوم ملکی تبریزی را بعد برود سراغ کسی دیگر که بعدا باعث تاسف استفاده نکردن از او بشود. بعد کامل مکمل یعنی اسفار اربعه را تمام کردن در صورتی که کامل مکمل شدن یعنی رسیدن به تمام درجات عالم بقاء و رسیدن به بقاء اتم و تمکن در عالم بقاء در صورتیکه این درجه به ندرت برای اولیا الهی و کملین عرفا حاصل می شود و همچنین از سید الطائفتین علامه طهرانی (ره) نقل است که انسان کامل به معنای کسی که اسفار اربعه اش تمام شده در هر قرن شاید یک یا دو نفر پیدا شود شاید هم نه. که البته مصداق حقیقی آن در این قرن امثال حضرت سید الطائفتین علامه طهرانی (ره) و حضرت سید هاشم حداد و علامه طباطبایی 2. یک اصل واضحی است که هر عارف کامل استادی کامل باید داشته باشد مگر مجذوبین سالک. پس اگر ممکن است بفرمایید استاد آقای خمینی کیست؟ زیرا مرحوم ملکی تبریزی نبوده و پیش آقای شاه آبادی هم که عرفان نظری میخوندند پس ایشون از کدام استاد کاملی استفاده کرده که معلوم نیست و جایی گفته نشده. 3. حرف شما مبنی بر سخن شریف امام علی (ع) به آن شخص، جواب سوال مرا نداد و سوالم بی جواب ماند. شما می گویید انسان کامل که معصوم نیست. ما هم مگر غیر این را می گوییم منتهی بنابر مطالب راقی و عالی گفته شده توسط پسر علامه طهرانی انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست و این سه مورد را قبلا عرض کردم که یکی از آن ها مربوط به مسایل اجتماعی است. و قطعا اگر آقای خمینی انسان کامل بودند مورد فریب و اغفال بعضی افراد افراد وافع نمی شدند پس دیگر در اینصورت طبق صحبت شما که ایشان کامل بودند پس اگر قرار است انسان کامل در این موضوعات خطا کند و فرق بین وفادار و متعهد و متعهد نما را تشخیص ندهد دیگر چه فرقی بین او و انسان های عادی است؟ تازه سخن صریح ایشان است که من گول ظاهر بعضی افراد را خوردم و تمجید هایی کردم که بعدا آن اشخاص حقیقتشان را آشکار کردند. و قطعا از آن جایی که انسان کامل اشراف تام و کامل بر نفوس اشخاص دارد ایشان هم باطن آن شخص را بر خلاف ظاهری که داشت تشخیص می داد و به دنبال آن هیچ وقت آن شخص از مرتبطین صمیمی و مورد وثوق و اعتماد ایشان نمی شد. اگر ایشان کامل بود پس باید اشراف بر وجود این شخص داشت و روابط حسنه ای با آن شخص نداشت مگر اینکه باز هم توجیهاتی بکنیم و بگوییم ان وقت شخص خوبی بوده و نیت خیر داشته در صورتی که از صحبت خود آقای خمینی در وصیت نامهشان نتیجه بدست می آید که آن وقتی که ایشان از آن کس تمجید نموده آن شخص باز هم انسان درستی نبوده چون خود آقای خمینی تقریبا اینطور میگه که به اشتباه تمجیداتی کردم یعنی انسان های خوبی نبودند و من به ظاهرشان نظر دادم و تمجید کردم. وگر نه اگر مثلا بنی صدر قبلا انسان خوبی بود و نیت خیر داشت اگر آقای خمینی تمجید هم می کرد خوب اشکال ندارد زیرا آن وقت خوب بوده و بعد نیتش عوض شده ولی از وصیت نامه امام این مطلب نتیجه گرفته نمی شود. و زیرا اگر گفته شود که انسان کامل که معصوم نیست و اشتباه می کند که در اینصورت دیگر باید گفت همه افراد جامعه کامل مکملند و دیگر هیچ تمایزی بین عرفا حقیقی و دیگران وجود ندارد. البته باز هم به نظرم سخنانم تاثیری در نظرات شما ندارد و شما باز هم توجیهات و تأویلاتی می کنید تا کمال ایشان را ثابت کنید. البته خدایی نکرده از ارزش ایشان کم نشود و بحث من در مورد کمال ایشون است وگرنه به قول علامه طهرانی اگر تا قیامت از نقاط مثبت و فضایل ایشان گفته شود تمام نمی شود. حال نظر شما چیست و خواهشا با دیده انصاف بنگرید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید در این موارد بنده با جنابعالی هم‌نظر نباشم. بنده طبق آیه‌ی «کلّ یوم هو فی شأن» ظهور حق را در هر تاریخی، متفاوت می‌بینم و حضرت حق در این تاریخ، به نور حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با ما سخن می‌گوید و ما را به فنایِ فی اللّه دعوت می‌کند و شهیدان را آینه‌ی تمام‌نمایِ این سبک و سلوک به صحنه آورد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ، ارتباط واقعی عرفانی با خدا را در مقابل ما گشودند – وگرنه ارتباط فکری و فلسفی که همیشه بود - همان‌طور که وقتی پیامبری به تاریخ وارد شد و متجلی به نور اسم خاص آن تاریخ گردید، نباید به دین پیامبر قبلی بود و در عین احترام به پیامبر قبلی، باید راهِ انس با خدا را در آخرین پیامبر پیدا کرد؛ امروز عرفانی که ما را با خدا مأنوس می‌کند تنها و تنها راهِ گشوده‌شده‌ای است که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده‌اند و بقیه‌ی راه‌ها در عینِ محترم‌بودن، ما را در فضایِ خدایِ غائب و انتزاعی می‌برند و از این جهت بنده نگرانم که بعضی از عزیزان با خدای گذشته زندگی کنند و بعد به دنبال حالاتِ عرفانیِ عرفای گذشته ‌باشند که در زمان خود با خدایِ حیّ و حاضر زمان خود به‌سر می‌بردند. موفق باشید

15788
متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی: نگاهی به انقلاب اسلامی داشتم که می خواستم اشکالاتش را بدانم. انقلاب وصف دو چیز می تواند باشد. گاهی انقلاب وصف فکر و نوع نگاه به هستی است، در این معنا انقلاب اسلامی یعنی بشر دیگر خودش را مستقل از خدا و آنچه مربوط به اوست نپندارد. گاهی هم انقلاب اسلامی وصف نظام سیاسی است به گونه ای که مسلمین حاکم باشند و تا حدودی ساختارهای سیاسی متناسب با خواست الهی تغییر کند. انقلاب نگاه مقدم بر انقلاب در نظام سیاسی است و اساسا اولی شرط دومی است. حال اگر دومی بدون اولی پدید آمده باشد (دقیق تر اینکه قدم در این راه گذاشته شود)، نتیجه جز آشفتگی بیشتر نخواهد بود، زیرا همان نظم نسبی حاکم هم از بین می رود و نظم دیگری جای آن را نمی گیرد. به نظر حقیر انقلاب اسلامی موجود، بیش از اینکه تحول در نگاه و دل باشد، یک تحول سیاسی بود. در واقع ظلم بشرمداری به ظلم ساحت سیاست فروکاهیده شد و طبعا تقابلی که برای برداشتن ظلم صورت گرفت، تقابل با ساحتی از ساحت های ظلم حقیقی بود. البته شاید بنده با موسسان اصلی انقلاب و نگاه آن ها آشنا نیستم و بدین خاطر اینگونه قضاوت می کنم، اما آنچه اکنون می بینیم همین است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرفِ درستی است و حقیقتاً هم مردم شیعه با حضور حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با مقدم‌داشتنِ وجه قدسی انقلاب از وجه سیاسی آن، پای به میدان گذاشته‌اند و هنوز هم در همان فضا هستند. این سیاسیون هستند که بعضاً یا از اول از وجه قدسی انقلاب غفلت داشتند، یا بعداً تغییر موضع دادند. موفق باشید 

نمایش چاپی