بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30759
متن پرسش
سلام و خسته نباشید: من سوالی خیلی ذهنم رو درگیر کرده. من کاملا با دلایل عقلی و شهودی قبول دارم که همه چیز بر اساس و قضا و قدر و امتحان الهی است. اینکه میگن سرنوشت انسان به دست خودش ساخته میشه رو هم قبول دارم منتها چیزی که فکرم رو درگیر کرده اینه که اختیار برای هر فرد زمانی معنا داره که هر فرد در صحنه امتحان خاص خود قرار بگیرد و با اختیار خود بهترین پاسخ را داشته باشد. اما چجوری ما در صحنه امتحان خود قرار می‌گیریم؟ آیا این قرار گرفتن خارج از اختیار ماست و خدا ما را به سمت مسیر امتحانی خود هدایت می کند به این صورت که اختیار ما در انتخاب اون مسیر کمترین نقش را دارد و ما اون راهی رو که خدا به ذهنمان انداخته به صورت مسمم انتخاب می‌کنیم تا در صحنه مورد نظر خداوند قرار بگیریم اما به محض اینکه در صحنه امتحان خود قرار گرفتیم اختبار ما نقش پررنگی در زمینه پاسخ دادن قرار می‌گیرد؟ مثلا من قصد دارم برم دکتر قلب اما اینکه از بین دکترهای قلب کدام دکتر برم اختیار من در این مورد نقش کمی دارد و خداوند هست که من را به سمت دکتری که بناست باهاش بهترین امتحان رو داشته باشه هدایت می‌کند. اما بیشترین نقش من در رفتن یا نرفتن به سمت دکتر است. و همچنین در انتخاب همسر من خودم را در نظام زوجیت جهان قرار می‌دهم یعنی می‌خواهم که ازدواج کنم اما اینکه در کجا و با چه همسری ازدواج کنم اختیار من کمترین نقش را دارد و خداوند ذهن من را به سمت همسر امتحانی من هدایت می‌کند و بعد نقش اختیار من در ازدواج پررنگ می‌شود به اینصورت که چگونه برخوردی داشته باشم با همسر و انجام وظایفم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو نکته‌ای که می‌فرمایید قابل فهم است. لذا به ما فرموده‌اند: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» (انسان/۳) راهی را به صورت کلّی در مقابل ما گشوده‌اند تا هرکس در راستای جستجویِ خود و معنابخشیدن به خود، در آن راه، خود را معنا ببخشد. حال چه نسبت به آن راهِ گشوده، بهترین برخورد را نماید و شاکرِ آن نحوه حضور باشد، و یا نسبت به آن نعمت الهی، چشم‌پوشی داشته باشد و خود را در آن میدان وارد نکند. موفق باشید

30751
متن پرسش
سلام علیکم: در ماه رمضان اگر شخصی فرصت کافی نداشته باشد بنظر شما تلاوت روزانه یک جز قرآن و ختم قرآن در ماه مبارک مفیدتر هست یا خواندن تفسیر المیزان و یا مثلا کتاب جاثیه جناب عالی؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روح خودتان دارد که با کدام‌یک از آن امور حسّ حضور بیشتر در ماه رمضان و ماه بهار قرآن را در خود می‌توانید حاضر و سرزنده نگه دارید. موفق باشید

30749
متن پرسش
با سلام و احترام: سال ها است سایت شما را می شناسم، کمی از آن استفاده کردم چون مطالب اصولن طولانی است و ما بیشتر دوست داریم سر اصل مطلب برویم، البته برای این سوال ما، ما پاسخ مفصل و راهنمایی جدی را دوست می داریم. به هر حال قضیه ای ذهن ما را مشغول کرده، گفتم با شما در نوروز قرن و بهار قرآن، اول ماه مبارک رمضان در میان گذاریم. سوال: صعود و نزول ها چطور به هم پیوند یا عقد دارند و توحید را در آن می شود مشاهده کرد؟ آیا برزخی بین آنها وجود دارد و اینکه آن صعود و نزول لزومن زوج هستند یا نه و اینکه با آن برزخ چطور می شود آن دو زوج را عقد و گره زد که یکتایی خدا (امضای خدا در مخلوقاتش) را متوجه شد و به توحید پی برد و آن شيی را مخلوق خدا دانست. یا بهتر است به جای صعود و نزول از مصداق مثلا شب و روز یا روح و جسم، یا آخرت و دنیا هم نام برد. یکی عقل و حب است و یکی عقل و جهل، آیا هر دو اینها می شود زوج یا در عقل و جهل قضیه فرق می کند! یا سه صفت خدا که علم و حي و قدرت باشد. مثلا آیا می شود گفت حي بودن خدا یعنی سکه و علم و قدرت دو روی آن سکه و در حقیقت یکی هستند؛ نه دو تا یا سه تا. لطفا کمک کنید که توحیدی فکر کنم (منظورم وجه الله و توحید عبادی است یعنی فعل خدا). مثال دیگر، مقدمه: می دانیم که اختراعات انسان هم، خارج از بافت علمی خدا در جهان آفرینش نیست، مثلا گوشی ما سخت‌افزار و نرم‌افزار و میان‌افزار دارد. البته ما ترازویی که در خرید استفاده می شود می خواستیم مثال زنیم و توضیح دهیم. نگاه کنید ترازو را که برای اینکه معامله سر گیرد باید اعتدال داشته باشد (برزخ ظاهر). یک کیلو در هر دو کاسه ترازو اما اصل و برزخ این است که میکانیسم ای وجود دارد که هر دو کیلو، یعنی دو کیلو را نگه می دارد و آنها را به تعادل می رساند و دو کاسه را به هم مرتبط می کند، وقتی فروشنده وزن را کم یا زیاد می کند. پس اصل آن زیر دو کاسه است. یا در قرآن فرموده برزخ بین دو دریای شیرین و شور و در ظاهر هم تعادل و خط بین آن دو را می بینیم که ناشی از برزخ باطنی و اصلی می شود. یا اینکه شب و روز را اگر بیرون کره زمین باشیم می گوییم هر دو حرکت است، حرکت کره ی زمین دور خودش، اما اگر داخل کره ی زمین باشیم، لغت زمان را استفاده می کنیم که بین زمان و حرکت بسیار حرف وجود دارد. افکاری گفتم شاید از لحاظ حکمت و عرفان و منطق مشکل داشته باشد، لطفا راهنمایی فرمایید. عافیت و قوت دائمی داشته باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد اگر به توفیق الهی به قرآن رجوع فرمایید و به کمک تفسیری مثل تفسیر المیزان در قرآن تدبّر شود؛ مبانی خوبی جهت تفکر در مقابل جنابعالی گشوده می‌شود، إن‌شاءالله. در ضمن می‌توانید جهت ورود به تفسیر المیزان، جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» را که روی سایت هست مدّ نظر قرار دهید. http://lobolmizan.ir/leaflet/1308/ موفق باشید

30738
متن پرسش
سلام به استاد عزیز: جنابعالی در عکس نوشته ای که در گروه «ماه رمضان تفصیل سوره جاثیه» به آدرس https://eitaa.com/joinchat/1991573617C0cafd5faf1 هست نوشته ‌اید: «با طلوع ماه مبارک رمضان می‌توان فهمید قاصدکِ جان ما خبر آورده که خبری در پیش است، چرا چشم به راه آن خبر نباشیم! و چشم دل را به سوی آن خبر که گشودن آسمان است به زمینیان، باز نکنیم؟! حال سوال بنده آن است که چگونه با قرآن تماس بگیریم و به آن رجوع کنیم تا بیشترین برکات را ان شاءالله داشته باشیم؟
متن پاسخ


 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید ماه، ماهِ اُنس با قرآن است و خود به خود حتی اگر به معانی تک‌تکِ آیات هم توجه نشود، با همان اراده‌ی کلّی و عزم اصلی که بنا دارید در محضر قرآن باشید، نتایج خوبی نصیب خود خواهید کرد. با این‌همه چه خوب است که سعی کنیم بیشترین بهره را از طریق بهترین رویکرد از یک طرف، و بیشترین تدبّر از طرف دیگر نصیب خود کنیم.
در رابطه با بهترین رویکرد، پیشنهاد بنده آن است که در هر روزی که بنا دارید تلاوت قرآن را شروع کنید چند شماره از شماره‌های کتاب «زبان قرآن، اصیل ترین زبان» به آدرس  http://lobolmizan.ir/book/1782 مطالعه بفرمایید و سپس تلاوت قرآن را شروع کنید.
در رابطه با تدبّر در قرآن اگر بتوانید با حوصله و پشت‌‌کار، کتاب «سوره‌ی جاثیه و راز زمین‌گیریِ امّت‌ها» مطالعه کرده و نسبت به فرازهای خاصی که بر آن تأکید شده است؛ تأمّل فرمایید إن‌شاءالله با معارف عمیقی که امروز به کمک قرآن به آن نیاز دارید، خواهید رسید. موفق باشید

30728
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛفِيهِ ۛهُدًى لِلْمُتَّقِينَ» در این تعبیرات اشاراتی هست که بنحو اجمال بانها |شاره می‌شود: ۱. تعبیر باسم اشاره بعید «ذلك» نه به کلمه «هذا»: برای تجلیل و تعظیم مقام قرآن است که از آفهام متوسط دور باشد. ۲. کتاب: به معنی تثبیت و ضبط و اظهار نیّت و مقصود است و حقیقت قرآن مجید همین است، یعنی آحکام و حقایق و معارفی است که از جانب خداوند متعال ظاهر و تجلّی کرده و در قلوب مومنین و در صفحات خارجی ثبت و ضبط می‌شود و این تثبیت از جانب خداوند متعال صورت می‌گیرد و اين تعبیر در اين مورد مناسبتر از کلام یا قرآن یا فرقان است زیرا نظر در کلمه قرآن بجهت تفّهم و ضبط تنها از طرف بنده باشد و در کلام بجهت تنها ظهور نیّت باطنی است و در فرقان به جهت جدا کردن حق از باطل باشد. پس مراد از کتاب همان معنی مصدری ثبت و ضبط کردن از جانب خداوند باشد نه بمعني اسم مفعول (ثبت شده) تعبیر به ریب مناسبتر از شک است: زیرا ریب دلالت می‌کند به توهم که تولید شک می‌نماید و از این تعبیر مأخذ و منشأً شک نیز منظور گشته و هر دو جهت نفي مي شود و چون کتاب را بمعنی تثبیت خداوند گرفتیم: نبودن ریب در آن کاملا روشن و قطعی خواهد شد زیرا که در تثبیت و فعل خدا شکی واقع نمی‌شود. ---------------- این مطلب از علامه مصطفوی رو مناسب دیدم برای شما ارسال کنم اگر نظری دارید بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. إن‌شاءالله ایشان در اشاعه‌ی معارف اسلامی بیش از پیش موفق باشند. موفق باشید

30719
متن پرسش
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ ۖ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا استاد گرامی سلام: آیا قسمت آخر آیه مبارکه را با توجه به کلمه کان می توان اینطور معنی کرد که افرادی که در زندگی همیشه مایوس و ناامیدند دچار شر می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌که بعضاً فعل ماضی به معنای یتحقق است؛ می‌توان گفت آیه‌ی فوق متذکر می‌شود به این‌که می‌بینید انسان‌هایی که به نور توحید منوّر نیستند، چگونه در کوچک‌ترین مشکلات، آن‌چنان خود را می‌بازند که گویا از ابتدا چنین بوده‌اند. موفق باشید

30706
متن پرسش
سلام: در کتاب مقدس عبارت «هستم آنکه هستم» در معرفی خداوند آمده است در مورد آدم هم در کتاب مقدس آمده است که خداوند او را به صورت خویش آفریده است با توجه به اینکه دو رکن اساسی عرفان وحدت وجود و انسان کامل است و این دو در تورات آمده است و نیز قرآن مجید برتر از تورات است قاعدتا می بایست در این دو زمینه مطالبی فوق تورات آورده باشد بنابرین در کدام آیات قرآن این دو مبحث با عمق بیشتر نسبت به کتاب مقدس یا لااقل هم عرض آن مطرح شده است؟ و اگر مطرح نشده است کتاب مقدس لااقل از حیث بعد عرفانی برتر از قرآن نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین روایت که می‌فرماید: «خلق الإنسان علی صورته» و یا «علی صورة الرّحمن»، اگر به فصوص ابن‌عربی رجوع فرمایید، ملاحظه می‌کنید چه اندازه معارف فوق‌العاده‌ای جهت سیر از مفاهیم به تعیّنات اسماء و در نظر به عالی‌ترین مظاهر اسماء شده است. آری! جمله‌ی «هستم آن‌که هستم» حکایت از توحید وجودی حضرت ربّ العالمین می‌کند به اعتبار «لا رسم له و لا حدّ له» و این اولین گام در توحید است. موفق باشید

30709
متن پرسش
با سلام: ۱. بعضی ها می گویند آینده از آن هوش مصنوعی و ربات ها است، استاد با توجه به افول غرب و برگشت انسان ها به فطرتشان به نظر شما این حرف درست است؟ ۲. در «لا اکراه فی الدین»، اکراه را می توانیم به معنی «کراهت» معنی کنیم؟ یعنی «لا اکراه فی الدین» را این طوری معنی کنیم که اگر فرد در دین داری خود پایداری کند، پس از مدتی از دین داری خود لذت می برد و آن کراهت اولیه را ندارد؟ ممنون از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به این‌که بالاخره باید به هوش مصنوعی برنامه داد، پس می‌توان گفت باز آینده از آنِ انسان‌ها است و با توجه به این‌که جهان مدرن با همه‌ی تحقیقات علمی‌اش نتوانسته جوابگوی ابعاد معنوی انسان‌ها باشد، جهان آینده جهانِ رجوع انسان‌ها به سوی معنویت است و امکان دارد در کنار همین پیشرفت علمی، آن حضور معنوی به ظهور آید 2- علامه‌ی طباطبایی همین‌طور می‌فرمایند که آنچه دین به بشر پیشنهاد می‌کند، امری تحمیلی بر انسان نیست، بلکه جوابگوییِ همان ابعاد فطری بشر در آن نهفته است. موفق باشید

30707
متن پرسش
سلام: با توجه به سوال قبل در بررسی ادیان در گام اول متون مقدس را بررسی می‌کنیم و کار به روایات فعلا نداریم در آن سوال دو فقره از کتاب مقدس آوردم و شرح و تفسیر از شما نخواستم بلکه گفتم دو آیه از قرآن بیاورید که درین دو مسئله عرفانی برتر از تورات باشد تعبیر خلیفه را قرآن دارد که اگر از نظر برخی از مفسرین بگذریم که نفرمود خلیفتی یا خلیفه الله بلکه بدون اسناد به کسی فرمود خلیفه و مقصود خلیفه موجودات انسان نمای پیش از انسان خردمند است که مورد تایید زیست شناسی هم است و اعتراض ملائکه هم درین راستاست که بدلیل شباهت با انسان نما ها فکر کردند این موجود هم مثل سایر اجداد انسان نمایش است و درک و فهمش در حد همانها یا پسرعموهای میمونش است اگر ازین تفسیر هم بگذریم و قول بعید خلیفه خدا بپذیریم باز به گرد تعبیر صورت الله نمی‌رسد خلیفه لازم نیست هم صورت پادشاه باشد اما تعبیر هستم که هستم که فرمودید ابتدای توحید است انتهای آن را که در قرآن آمده بیان فرمایید دقت شود. فقط قرآن را از شما می‌پذیرم نه روایات و تاویلات محی الدینی را.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرط این کار، بررسی درجه‌ی توحیدی متون مقدس است در مقایسه با قرآن. اگر بتوانید چنین کاری را دنبال بفرمایید به نظر می‌آید نتایج خوبی به‌دست می‌آورید. چند سال پیش آقایی در رادیو معارف به نام آقای توفیقی چنین کاری را کرده بودند و نتایج خوبی را مطرح می‌کردند. البته بنده چنین ورودهایی نداشته‌ام. در ضمن عنایت داشته باشید قرآن هرگز نفیِ اهل کتاب به صورت کلی نکرده است، بلکه آن‌هایی را نفی می‌کند که دینداری را، به حالت قبیله‌ای در آورده‌اند در حالی‌که در مورد بعضی از اهل کتاب تا آن‌جا آن‌ها را تجلیل کرده که می‌فرماید: «لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ»(آل‌عمران/113) همه‌ی اهل کتاب مساوی نیستند، عده‌ای از آن‌ها افرادی هستند که در نیمه شبان آیات الهی را تلاوت می‌کنند و اهل سجده می‌باشند. و در ادامه می‌فرماید هرگز زحمات آن‌ها نادیده گرفته نمی‌شود. موفق باشید

30705
متن پرسش
با سلام: ضمن تشکر از پاسخی که درباره سوال بنده مبنی بر چگونگی فهم حقانیت اسلام دادید، سوال جدیدی برای بنده پیش آمد و آن اینکه شما فرمودید باید با تدبر در قرآن، حقانیت قرآن و عمق توحید قرآن را بفهمیم و احتیاجی به نفی سایر ادیان نیست، حالا وقتی با خواندن خود قرآن ذهن به جای تایید و تصدیق قلبی، پر از سوال و شبهه از خود آیات قرآن شود چه؟ مثلا بنده با خواندن آیه ای که مربوط به زدن زن هاست، در قرآن دچار حیرت و سوال یا بهتر بگم شکی شدم که سالهاست بی پاسخ مانده. طبیعی است که در کنار شبهات وارده بی نهایت و آیاتی که دستاویز این شبهات گرفته اند، و مهمتر از همه نبود جواب های قانع کننده، انسانی که ایمان و یقین ندارد همینها را دلیل بر اختلاف در قرآن یا منطقی نبودن بعضی از آیات می‌داند و تصدیق قلبی بر این حقانیت در او ایجاد نمی‌شود. به نظر شما مشکل کجاست و راه حل چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تدبّر در قرآن به معنای آن است که روح هر آیه و سوره با عمق کامل دنبال شود. همین نکته را که می‌فرمایید بنده در شرح آیه‌ی ۳۴ سوره‌ی نساء با نظر به شواهد موجود و نظر بزرگان، متذکر شدم که موضوع مربوط به ترک خانه و احتمال همبسترشدن با مرد غریبه است که برای حفظ حرمت خانواده به جای آن‌که حدّ شرعی در دادگاه به صورت علنی اجرا شود، برای حفظ حریم خانواده فرموده‌اند تنبیهی که حکایت از ناراحتی مرد از نحوه‌ی رفتار همسرش باشد، إعمال شود، به اعتبار آن‌که بحث نشوزِ زن در میان است. زیرا در فضای کلی آموزه‌های دینی رعایت زنان به صورت جدّی توصیه و از طریق اولیای الهی عمل شده. به عنوان نمونه پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «وَ مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا‌» هر کس همسری را اختیار می کند، بر او واجب است که او را اکرام کند. و باز حضرت می‌فرمایند: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِنِسَائِکُمْ وَ بَنَاتِکُمْ‌» بهترین مردان، مردانی هستند که با زنان و فرزندانشان به خوبی رفتار کنند. و حضرت صادق «علیه‌السلام» فرمودند: «اَکَثَرُ الخَیرِ فی‌النِّساءِ.» بیشترین خیر و برکت همراه با زنان است. موفق باشید

30698
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام: ۱. استاد بشر چطور با روحیه فرد گرایی به اجتماع اصالت می دهد این به ظاهر پارادوکس نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. زیرا اجتماع را به عنوان محل منافع فردی می‌بیند، نه آن‌که برای خود اجتماع ارزش قائل باشد، امری که علامه‌ی طباطبایی در تفسیر آیه‌ی ۲۰۰ سوره‌ی آل‌عمران به آن می‌پردازند و برای اجتماع نیز مقام قائل هستند. موفق باشید

30676
متن پرسش
سلام: خدا قوت خدمت استاد عزیز: بنده امروز با متنی پر از توهین و ابهام و تحریف در مورد دین اسلام و قرآن روبه رو شدم که در فضای مجازی در حال پخش بود و این متن به شدت ناراحتم کردم. خواستم ببینم چه جواب های محکم و درست به این متن بدهیم تا دیگران که تو این فضا هستند دچار تردید و اشتباه نشوند، متن زیر همین توهین ها و تحریف هاست که در گروه دیدم ♨️ *اسلام چیست؟* *و مسلمان کیست؟* مسلمان شخصی است که: مسلمان هست، ولی از اسلام چیزی زیادی ﻧﻤﻰداند! و قرآن را تا بحال به زبان مادری خودش نخوانده! اگر پرسشی در مورد دینش از او بپرسید، خود را فاقد سَواد کافی ﻣﻰداند و شما را به علمای دینی ارجاع ﻣﻰدهد! اگر زیاد سؤال کنید، شما را «کافر» ﻣﻰنامد و اگر محکومش کنید، شما را «مُرتد» ﻣﻰخواند! اگر حرفﻫﺎی او را با چشم بسته، قبول نکنید به «ﺑﻰسَوادی» متّهم ﻣﻰشوید! اگر بپرسید: چرا محمّد ۳۰ تا زن داشته؟ به شما ﻣﻰگوید: حتماً حکمتی بوده! اگر بگویید: چرا اللّه بر خلاف تمام 123/999 پیامبر قبلی، به محمّد گفته: «اگر کسی به دین تو نیامد دست و پای او را بر خلاف جهت یکدیگر قطع کن؟!» (سورۀ مائده، آیۀ ۳۳) ﻣﻰگوید: منظور الله چیز دیگری بوده! اگر بگوئید: اللّه در قرآن به مسلمانان ﻣﻰگوید: «کافران را در هر جا یافتید بکشید!» (سورۀ توبه، آیۀ ۵) به شما ﻣﻰگوید: حرف، حرف اللّه است. ولی اسلام به حقوق مَردم و حقوق بَشر احترام ﻣﻰگذارد!! اگر از زنان بپرسید، ﻣﻰگوید: بهشت زیر پای مادران است، ولی شما مجازید ۴ تا ( بیشتر) همسر داشته باشید! (سورۀ نساء، آیۀ ۳) اگر از کافران (دگر اندیشان) بپُرسید، ﻣﻰگوید: آنان حقّ و حقوقی دارند، ولی اگر آنﻫﺎ را به اسارت بگیریم، تجاوز به زنان کافران، حق مُسلم مسلمانان است! (سورۀ نساء، آیۀ ۲۴) و در نهایت، اگر بگوییم که تمام این احکام، امروزه (در قرن ۲۱) در بین گروهﻫﺎی اسلام گرا (مثلِ: داعش، بوکوحرام، القاعده، افغانستان، پاکستان، سودان، الجزایر، داغستان، چچن، سوریه، کویت، عربستان...) همچنان در حال اجراست! ﻣﻰگویند: این، اسلام واقعی نیست! (گویی کارشناس ارشد شناخت ادیان هستند) و اگر بگویی: پس اسلام واقعی چیست؟ ﻣﻰگوید: اسلام واقعی هیچگاه اجرا نشده است! (عجب دین برتری، که بعد از ۱۴۰۰ سال، هنوز نتوانسته در هیچ کجای جهان، اجرایی گردد) داستان «اسلام مسلمانان» مثل اینست که از شخصی بپرسی «چه میوهﺍی را دوست داری؟» و او بگوید: «موز، چون موز تُرش و آبدار و گِرد است و رنگِ پرتقالی قشنگی هم دارد!» و زمانی که موزی را نشانش بدهی، او خواهد گفت: «نه، این موز ِواقعی نیست...! موز واقعی، تُرش و آبدار و گِرد و پرتقالی است...!!!» مسلمانی به ما گفت: «اگر راست می‌گویید، یک آیه مانند قرآن بیاورید.» مثالی از قرآن: (سورۀ محمّد، آیۀ ۴) «هنگامی که با کافران در میدان جنگ رو به رو می‌شویـد، گردن‌هایـشان را بـزنـید، و آنقدر ادامه دهیـد تا به اندازۀ کافی دشمن را در هم بکوبید، پس در آن هنـگام، اسیـران را محکم ببنـدید، سپس بر آنﻫﺎ منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی، از آنﻫﺎ غَرامت بگیرید» آیۀ مـن: «هرگز بخاطر باور و عقیدۀ دیگران، با آنان نجنگید، خدای هرکس، همانست که خِرَد او ﻣﻰگوید، جنگ بخاطر نوع دین و باور، موجبِ ننگ مقام شامخ انسان است. هرگز کوشش نکنید باور و عقیدۀ تان را بر دیگران تحمیل کنید، دیگران را کافر و نجس ننامید و اگر کسی از دین شما خارج شد، مُرتد ننامیدش و دستور قتلش را صادر نکنید، هرکس آزاد است هرگونه که می‌خواهد باورهای شخصیﺍش را برگزیند.» با شرمندگی، دوست مسلمان گرامی، من ﻧﻤﻰتوانم یک آیه مانند آنچه پیامبر گفته، بیاورم. چرا که من به انسانیّت، عمیقاً باور دارم! «مایکل فارادِی» برق را و «ادیسون» لامپ را اختراع کردند تا شیخ زیر نورش، منبر راه اندازد. «رایس کلوک» بلندگو را اختراع کرد تا شیخ با صدای بلندتر داستان های خرافی را تعریف کند. «گولیلمو» و «مارکُنی» ایتالیایی رادیو را اختراع کردند، تا شیخ در آن پند و اندرز کند و از دنیای دیگر، عربی تلاوت کند. «جان لوگی برد» اسکاتلندی تلویزیون را اختراع کرد، تا شیخ در آن، خودنمایی کند، طوری که هر کانالی که بزنیم، شیخ را پیش خود حاضر و ناظر ببینیم. «الیشا اوتیس» آمریکایی آسانسور را اختراع کرد، تا شیخ را با بار سنگین جیب هایش به پِنت هاوس بالای برج ببرد. «گراهام بل» تلفن را اختراع کرد، تا شیخ با شیوخ دیگر درباره احکام و مُحرّمات جدید گفتگو و مشورت کند. «پاسکال» فرانسوی ماشین حساب را اختراع کرد، تا شیخ حقوقی که برای حرف زدن و نماز خواندن گرفته، محاسبه کند. خلاصه... همه جمع شدند و خون دل خوردند و بی خوابی و مشقّت ها کشیدند و با اختراع و کشف شان، به دنیا و به خصوص به شیخ کمک کردند، آنوقت در برابر این همه دانشمند و اکتشافات و اختراعات، شیخ چه کرد؟ نه تنها هیچ کشف و اختراعی نکرد، بلکه همواره مانع پیشرفت علم و دانش هم شد! تنها کسانی موفق شدند که ذهنشان درگیر «اژدها و نهنگ و شتر و جنّ و پری و سایر خرافات دیگر» نشد و با یک سری فرمول ریاضی، دنیا را تکان دادند. ولی در آخر، مخترعین، کافرند و روانهٔ جهنم می شوند، چون احکام بلد نیستند! و شیخ روانه بهشت، چون عمرش را صرف دعا کرده است! «خیلی جالب است. نه !؟» این متنی بود که در واتساپ در حال منتشر شدن بود، ان شاءالله که با جواب شما پاسخ محکمی به این افراد بدهیم. التماس دعا، اجرتان به سید الشهدا (ع).
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه توجه کنید که به پیامبر می‌فرماید در مقابل اتهام‌زنان که بدون هیچ سند و مدرکی سخنگوی کفر و کافران می‌شوند، «ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» آن‌ها را در فرورفتن به اباطیل خود رها کن تا همچنان سرگردان و بازی‌خورده باشند. مگر بناست هرکس هر حرف بی‌خود و غلطی زد، ما جوابگوی حرف‌های غلط او باشیم؟ شما سعی کنید از تک‌تک ادعای ایشان دلیل و مدرک بخواهید. به گفته‌ی جناب مولوی:

گر شوم مشغول اشکال و جواب

تشنگان را کی توانم داد آب.

تمام آنچه می‌گوید دروغ و اتهام است یک آیه بیاورد که قرآن گفته است هرکس به دین اسلام نیاید، باید کشته شود. در حالی‌که برعکس، خداوند به پیامبر خود فرمود به مؤمنان بگو نسبت به آنهایی که امیدی به تحقق «ایّام ‌اللّه» ندارند اغماض کنند برای آن‌که خداوند هر قومی را نسبت به آنچه که کرده‌اند و یافته‌اند جزا می‌دهد. «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (جاثیه/۱۴) وقتی جبهه‌ی توحیدی شروع به حضور تاریخی خود کرد یعنی اگر جبهه‌ی نصرت و یاری برای تحقق اراده‌ی الهی به میان آمد، حتماً خداوند پیروزی خود را به شما عطا می‌کند و با نظر به این قاعده است که فرمود اولاً: «یغفروا» چندان به آنها گیر ندهید و معطل‌شان نباشید ثانیاً: این را هم بدانید که خداوند جزای هر قومی را در ازای آن کاری که می‌کنند و آنچه که کرده و یافته‌اند، می‌دهد.

ملاحظه کنید که اینجا بحث آن که چه کسی بد است و چه کسی خوب است نیست. بلکه خواست ما را متوجه کند خداوند نسبت به اعمال هیچ قومی بی‌تفاوت نیست و نمی‌خواهد آنهایی که امید به تحقق ایام الله ندارند را تبرئه کند و در رابطه با اهل کتاب هم فرمود: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُم‏» بیایید به سوی آن کلمه و عقیده‌ای که بین ما و شما پذیرفته شده که آن همان توحید است، جلو برویم. در هیچ کجای قرآن نداریم که حتی یهودیان و مسیحیان را دعوت به اسلام به معنای دین حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌واله» کرده باشد و آن‌جا هم که فرمود: « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ» (آل‌عمران/۱۹) یعنی دین در نزد خدا تسلیم‌شدن در مقابل فرمان الهی است، چه از طریق دین اسلام و چه از طریق سایر ادیان توحیدی. بیچاره آن‌هایی که این اتهامات را از سر جهل و نادانی می‌زنند و بعد که مسئله روشن شد، نه‌تنها همه‌ی زحمات‌شان بر باد می‌رود، شرمنده‌ی حضوری می‌شوند که بنا داشتند با آن حضور، ابرویی کسب کنند.

آیا این افراد به خود زحمت داده‌اند و حدّاقل آیه‌ی 8 سوره‌ی ممتحنه را نگاه کنند که به صراحت می‌فرماید:

 «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» ای مسلمانان! شما را نهی نمی‌کنیم از آن‌که نیکی بورزید نسبت به کفاری که با شما مقاتله نکرده‌اند و شما را از شهر و زندگی اخراج ننموده‌اند، و نه‌تنها به آن‌ها نیکی کنید، حتی با آن‌ها با قسط و عدالت برخورد کنید. موفق باشید

30680
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: سه سوال سوال اول: سنت های الهی عالم چگونه تبیین می‌شود که گاهی آتش بر خلیل گلستان و غار بر حبیب امن می‌شود و گاهی در یک روز ده ها پیامبر از بنی اسرائیل به شهادت می‌رسند و خبری از مدد رب نیست؟ سوال دوم: آیا هر انسانی یک رسالت تاریخی دارد؟ یا رسالت تاریخی تنها مخصوص عده ای از بندگان خداست و سایر انسانها نقشی جزئی در پیشبرد رسالت تاریخی آن انسانهای خاص دارند؟ سوال سوم: اگر انسانها در هر مقطع تاریخی رسالتی خاص آن تاریخ بر دوش دارند و برای مثال رسالت تاریخی اکنون کمک به پیشبرد سیر توحیدی انقلاب اسلامی ایران است؛ سوال بنده این است که مثلا در دوران پیش از اسلام و انسان همدوره با هخامنشی یا پس از اسلام و همدوره با سلجوقی یا خوارزمشاهی آن انسان چه رسالتی از نظر شما داشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در مباحث مربوط به «عدل الهی» در این مورد شده. ملاک، حفظ حق و حضور حقیقت و نفی باطل است، حال یا حفظ آن پیامبر و یا با شهادت پیامبران و امامان ۲. هرکس در محدوده‌ی خودش مسئول قیام لله است. لذا قرآن فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ» (سبأ/۴۶) ای پیامبر! بگو حقیقت آن است که شما را وعظ می‌کنم به این‌که چندنفری و یا فرداً برای خدا قیام کنید. ۳. مطابق تاریخ خودشان که در آن قرار داشتند، عمل کردند. موفق باشید

30664
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: یکی از نزدیکانم حدود یکسال هست که با قرآن کریم انس پیدا کرده و هم کتاب های غربی در زمینه خود شناسی و دینی اسلامی را مطالعه می کند. ایشان مدتی پیش با من درباره مدیتیشن صحبت کرده و خیلی تعریف کرد. می گوید ابتدا در خلوت ذهن خود را ساکت می کند و بعد از ساکت کردن دلش به خدا وصل می شود. و عشق و انرژی زیادی دریافت می کند. می گوید خدا فقط هست و ما هم هستیم و سکوت محض است. قران و نماز هست و بقیه دنیا توهم است. ما باید ذهن خود را ساکت کنیم تا به او وصل شویم. می خواستم نظر شما را درباره مدیتیشن و اظهارات ایشون بدونم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از طریق مدیتیشن در وجه مجرد خود به طوری ساده حاضر می‌شود. ولی اگر این حضور و احساس با معارف عالیه‌ی توحیدی همراه نباشد، یک احساس معنوی یک‌بُعدی است و ابعاد دیگر انسان که با مقابله با دشمنان خدا و با مقابله با استکبار به ظهور می‌آید، همچنان فروکاسته می‌ماند. لذا فرمود: «إنّ الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل‌ الله» زندگی در حبّ الهی، زیباتر است از زندگی در تجرد ساده‌ی خود. موفق باشید

30666
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای ماه رمضان و این روزهای آخر ماه شعبان یک برنامه انس با قرآن میخام، از کجا شروع کنم؟ بنده متاسفانه هیچ انسی با قران ندارم. حتی یک صفحه در روز هم زورم میاد. شروع می‌کنم ولی مداومت ندارم، از مباحث یا کتاب های خودتان باشه بیشتر مایلم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا با صوت شرح سوره‌ها شروع نکنید؟ شرح سوره‌ی زمر و عنکبوت پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

30654
متن پرسش
سلام وقت بخیر: أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذينَ يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَکِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً معنی این آیه کریمه رو می خواستم به چند تفسیر مراجعه کردم --المیزان-------------- مگر کسانی که خود را به پاکی می ستایند نمی بینی، بلکه خدا هر کس را بخواهد پاک و تزکیه می کند و به هیچ یک از مردم حتی به اندازه دانه خردلی ستم نمی شوند)، (زکات) نموی است که از ناحیه برکت خدای متعال حاصل می‌شود و تزکیه نمودن انسان در مورد نفس خودش به دو وجه می باشد، یکی به عمل است، که بسیار پسندیده است و یکی دیگر تزکیه به زبان است که شخصی خودش را ستایش کند و این امری مذموم و ناپسند می باشد خدا هر کس را بخواهد تزکیه می کند و به مجرد ادعا نیست، چون اگر انسان به فضایل نفسانی آراسته گردد، همانا به فضل و یاری خدا به این مرحله رسیده، اما اگر برای نفس خود استغناء و استقلال قائل شود، همانا به خدا شرک ورزیده و در الوهیت و ربوبیت خود را شریک خدا قرار داده، در حالی‌که مقام انسان ناتوانی که حتی قادر نیست پشه ای را از خود دور کند، کجا و مقام خالق موجودات کجا؟ ---از تفاسیر دیگر ------------- در مجمع از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که این آیه درباره یهود و نصارى نازل شده که مى گفتند ما پسران خدا و دوستان اوئیم و کسى داخل بهشت نمى شود مگر آنکه یهودى یا نصرانى باشد و قمى فرموده آنها کسانى بودند که خودشان را صدّیق و فاروق و ذو النورین نامیده بودند و حق آنست که جز خداوند کسى عالم بر ضمائر و سرائر نیست و کاملا نمى تواند تنزیه و تقدیس از کسى بنماید مخصوصا خود شخص که علاوه بر آنکه محاط است عاشق نفس خود است و از عیب معشوق آگاه نیست و تزکیه مرد خود را از اقبح قبائح است. --------------------------------------------- بنظرم می رسه اینجا باز هم نکته ای هست. در اینجا عموما تزکیه اول رو به معنای خودستایی می گیرند و تزکیه دوم را به معنای پاک کردن. آیا می شه برای مثال چنین برداشتی داشت؟ آیا به کسانی که در مسیر سلوک و تزکیه نفس هستند نگریسته ای؟ بله خداوند است که هرکس را که بخواهد پاک می کند و به اندازه ذره ای در اینجا ظلمی نیست. یعنی اینکه وقتی امر به دست خداست کسی بگوید من در مسیر تزکیه قدم گذاشتم و خداوند یاری نکرد و یا غیره ======================= غرض طرح موضوع بود تا از معارف این آیه صحبتی بفرمایید و یا اگر بیانات شفاهی و یا نوشتاری در این مورد داشته اید مرا رجوع دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی فوق «يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ» اصطلاحی است حاکی از این‌که افرادی با خودستایی بخواهند خود را پاک و بی‌عیب نشان دهند و در ادامه می‌فرماید این خداوند است که با الطاف خود، انسان‌ها را پاک و برجسته می‌کند، نه این‌که هرکس خودش برای خودش دکان باز کند و خداوند به کسی کوچک‌ترین ظلمی روا نمی‌دارد از آن جهت که اگر شایسته‌ی بزرگی و پاکی است از او دریغ کند. موفق باشید

30630
متن پرسش
سلام: چرا شعار اسلام «لا اله الا الله» است که بار وحدت وجودی ندارد. اله به چه معناست اگر معنا کنیم لا واجب الوجودی الا الله سوال مطرح می‌شود چرا نفرمود لا وجود الا الله؟ یکی از اساتید دیدم معنا می‌کند شیداگری جز اله نیست یعنی هر چه شیداگر می‌بینید اوست ولی بنظر حقیر این رفع و رجوع ها صحیح بنظر نمی‌رسد نه اعراب ای بسا در فضای شیدا میدا بودند نه عموم مسلمین از کلمه اله این شعر ها به ذهنشان خطور کرد. از سویی دیگر قرآن بحث قرب را مطرح می‌کنید و خود این کلمه در خود مفهوم بعد را نهفته است دو شی هر چه بهم نزدیک باشند باز بعدی ولو اندک دارند مگر آنکه بهم بچسبند اگر چه درین حالت هم بعدی همچنان هست و وحدت تام رخ ننماییده است. بحث یکی شدن که هیچ بهم چسبیدگی یا تعبیر کنیم التصاق انسان با خدا را در کدام آیه می‌توان یافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بتوانیم بین خدایی که در همه‌جا هست و در عین حال باید به سوی او باشیم، جمع کنیم و این همان نظر به احدی است که در عین حال، صمد است و باید به سوی او بود. و این با رفع حجاب‌ها ممکن می‌شود تا آن‌جایی که انسان بتواند حضور همه‌جانبه‌ی خدا را بیابد. موفق باشید

30625
متن پرسش
با سلام: جناب استاد از سن نوجوانی، برای بنده یک سوال اساسی مطرح شد که هر چند می‌توانست سکوی پرش خوبی شود اما متاسفانه تبدیل به یک مانع بزرگ شده، آن سوال این است که از کجا معلوم که اسلام بر حق و برگزیده باشد؟ آیا غیر از این است که همه ادیان چنین ادعایی دارند؟ اگر با این دید شک و تردید به دین بنگریم، خیلی از مسائل به گونه ای دیگر قابل توجیهند. راه اثبات حقانیت اسلام چیست؟ بندگی زمانی مطرح است که ایمان و یقینی در پی باشد. وقتی ایمان همراه با شک است، و شبهات یکی پس از دیگری به این شک دامن می‌رنند چه کنیم؟ در این پانزده سال منتظر بودم که تمام سوالهایم پاسخ داده شوند تا با جان و دل ایمان بیاورم. اما بسیاری ازین سوال ها و شبهات جوابی برای من نداشتند چه رسد به اینکه پایانی داشته باشند. زندگی دیگر اقتضای این را دارد که پیش بروم اما من در خم اولین کوچه همچنان مانده ام که مانده م. از آخرتم می‌ترسم و دنیایم نه دنیاییست نه آخرتی. جوابهایی نیز در این رابطه شنیده ام، شبیه به اینکه قبول که کنی، می‌چشی؟ ایمان بیاوری می‌فهمی. آیا این همان جواب مسیحیت نیست؟ چگونه به چنین یقینی برسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در عین عدم نفی سایر ادیان و این‌که همه را دعوت به توحید و تسلیم‌شدن در مقابل خداوند کرده، بدون آن‌که سایر ادیان را دعوت به دین اسلام بکند، با توجه به این امر می‌فرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) آیا افراد در قرآن تدبّر نمی‌کنند در حالی‌که اگر در آن تدبّر می‌کردند می‌یافتند که دارای یگانگی خاصی می‌باشد و اگر از طرف غیر خدا بود در آن متن اختلاف زیادی می‌یافتند. بنابراین بحث در حقّانیت قرآن است وقتی ما مدتی روی آن وقت بگذاریم و در آن تدبّر کنیم. بحث در نفیِ سایر ادیان نیست. آری! اگر متوجه‌ی توحید قرآن بشویم، توحید سایر ادیان را نیز تصدیق خواهیم کرد در عین آن‌که عمق توحیدی قرآن را نسبت به سایر ادیان نیز می‌یابیم. موفق باشید

30619
متن پرسش
سلام: یکی از معارف عرفانی قرآن که بتوان ادعا کرد مسبوق به سابقه نبوده است یا مثلا با مقایسه با تورات و انجیل بتوان ادعا کرد بر آنها برتری دارد را بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی معارف انبیاء مبتنی بر توحید است و تفاوت در عمق بیشتر توحیدی است که در اسلام ملاحظه می‌فرمایید. مثل توحید سوره‌ی «قل هو الله احد» که چگونه او در عین آن‌که «احد» است و همه‌ی هستیِ بیکرانه را شامل می‌باشد، «صمد» است و باید به سوی او رفت. که بحث مهمی است. و جمع آن، نگاه توحیدیِ خاصی را می‌طلبد. موفق باشید

30583
متن پرسش
با سلام و تبریک سال نو خدمت استاد اصغر طاهرزاده: اگر ممکن است جوابی به این شبهه بفرمایید! چرا از لحظه ای که بشر توانست حوادث را ثبت و ضبط کند دیگر نه عصایی مار شد، نه دریا شکافت، نه ماه دو نیم شد، نه مرده ای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه آمد، نه آتش گلستان شد، نه کسی با حیوانات سخن گفت و نه پیامبری ظهور کرد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در متعالی‌شدن بشر است از ساحت حسّ به ساحتِ فهم. لذا خداوند از مرحله‌ای به بعد با فهم انسان‌ها با انسان‌ها سخن می‌گوید و گفتی آسمانی را به میان می‌آورد.

در راستای آیه‌ی 7 سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران که می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» چندین سؤال پیش خواهد آمد که اولاً: چرا باید قرآن، آیات متشابه داشته باشد و ثانیاً: جایگاه تأویل آیات به چه معناست و ثالثاً: چرا آن‌هایی که زیغ و انحراف قلبی دارند می‌توانند از آیات متشابه سوء استفاده کنند؟ جهت جوابگویی به این نوع سؤالات و در رابطه با عظمت زبان قرآن نسبت به استعدادِ تأویلی و متشابه‌بودنِ آیات، نکات زیر مدّ نظر عزیزان قرار می‌گیرد.  

۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آن‌هایی که در قلب‌هایشان زیغ است آن است که کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه می‌کنند و سعی در توجه ابعاد متعالی کلام خدا ندارد.

۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن می‌گوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان می‌دهد. اگر او را بشناسیم می‌توانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، کلام خدایی است که به سخن آمده و برای ما در کتابش آشکار می‌گردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن می‌گوید. امام صادق «علیه‌السلام» در همین رابطه می‌فرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون‏» (بحارالأنوار، ج‏89، ص107.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و لي آن‌ها نمی بینند.

۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز می‌کند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و از جهت دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و با توجه به این‌که هرکس در کلامش حاضر می‌شود، خداوند در قرآن ظاهر شده آن‌هم در عین هم‌زبانی با انسان‌ها برای آن‌که قدرت درست‌دیدن را به انسان‌ها عطا ‌کند. در همین رابطه خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) حقیقتاً کتابی را برای شما نازل کردیم که در آن به فکر و یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کرده‌اید؟

۴. قرآن همان «بودنِ» خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد[1] و از محدوده‌ی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدت‌نگر یعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.

۵. برای شنیدن کلامی این‌چنین گسترده که خدا را می‌نمایاند، باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و خود را از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِ‌اخلاق آزاد نماییم وگرنه سخن گسترده‌ی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر می‌کنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.

۶. برای گوش‌سپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چه‌چیزی را طلب می‌کند و با این گشایشِ اولیه می‌توان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که می‌فهمد گوش فرا دهد؟

موفق باشید


[1] - «وجودبینی» به همان معنا است که انسان‌ها در عهد ألست آن‌گاه که حضرت ربّ العالمین فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ و بشریت در آینه‌ی مظاهری که نمایشگرِ ربوبیت حضرت ربّ بود، ربوبیت او را دید و عرض کرد: «بَلَى شَهِدْنَا» آری می‌بینم. و واقعاً نوعی رؤیت در صحنه بود. در حالی‌که اگر بحث ذات حضرت حق در میان بود، ذات قابل رؤیت نیست و «وجودبینی» به همین معنا است.

30576
متن پرسش
سلام و تبریک قرن نو خدمت استاد گرامی: ان شاء الله قرن نو، قرن اسلام به معنای واقعی کلمه باشد ان الدین عندالله الاسلام حدیث در ارسال 30569 بیشتر منظور این بود که گویا می شود از این حدیث برداشت کرد که کسی که نتواند خط سلسله نبوت و خط دین را در حیات اجتماعی زمانه خودش تشخیص دهد نمی تواند ادعای تبعیت از ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه به آن معنایی که باید را داشته باشد. لطفا نظر خود را در مورد این برداشت بفرمایید. تکرار حدیث برای تبرک: در تفسیر امام می‌فرماید: مردی پیش امام سجاد (علیه السلام) آمده و گفت: چه می‌گویی درباره کسی که به (ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه) و به آخرت معتقد بوده و نماز می‌خواند و زکوة می‌دهد و صله رحم کرده و آعمال صالح انجام می‌دهد. ولی اظهار می‌کند که: نمی‌دانم که حقّ در موضوع خلافت با علی بن آبی طالب است يا با دیگری. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: اگر کسی همه این آعمال صالح را بجا آورده و اظهار کند که نمی دانم پیغمبر خدا محمّد است يا مُسیلمه. آیا به عقیده تو از این اعمال نفعی میبرد يا نه؟ آن مرد گفت: نه. امام فرمود: همچنین باشد حال رفیق تو. و چگونه می‌توان گفت که کسی معتقد است به همه آنجه به پیغمبر خدا نازل شده است و در عین حال نمی‌داند که خلیفه پیغمبر اکرم کیست؟!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تعیُّنِ نبوت غیر از تعیّنِ ولایت است و این‌جا است که اگر انسان تعین ولایت را گُم کند، از ظاهر ئعبادات عدول نمی‌کند، ولی از نتایج عبادات که ارتباط با حضرت حق است، محروم می‌شود به اعتبار «الله ولیّ الّذین آمنوا». باید راهِ ولایت الهیه بر خود را از طریق عبادات هموار کرد و این بدون نظر به تعیّن و نمود خارجی محقق نمی‌شود. موفق باشید

30556
متن پرسش
سلام: حالتون خوبه؟ ببخشید به ذهنم رسیده که با توجه به خلاف عقل و منطق بودن تورات و اناجیل فعلی اصلا آن دینها ثابت نمی‌شوند تا نوبت به اسلام برسد!! کسی که اسلام برایش ثابت نشده به آن دینها چگونه می تواند اعتماد کند؟ تکلیفش چیست؟ نگویید چون جهنمی است کلا به حال او فرقی ندارد چون کفر و گمراهی مراتبی دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که علامه‌ی طباطبایی در تحقیقات خود می‌فرمایند همین‌ تورات و انجیل که در دست یهود و نصاری هست و در صدر اسلام، همین‌ها بوده‌اند؛ مورد استناد قرآن است و یهود و نصاری را دعوت می‌کند که «تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم» بیایید به سوی کلمه، یعنی توحیدی که بین ما و شما هست. و این نشان می‌دهد تحریفات آن دو کتاب، آن‌چنان نیست که اگر یهود و نصاری بدان عمل کنند، از نتایج هدایت الهی محروم شوند. موفق باشید

30548
متن پرسش
عنوان: وحدت و کثرت و شرور با سلام و تشکر: استاد لعن زیارت عاشورا و بحث وحدت و کثرت چطور فهمیده می شود؟ اصلا تبری جزو فروع دین ما است. در زمان ما که بازار عرفان ها داغ است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آن لعن‌ها به کسانی اطلاق کنیم که بنیان انحراف بشر را گذاشته‌اند و حجاب تاریخ شدند، مثل قابیل و یا قاتل حضرت یحیی و یا ابن‌ملجم؛ معنا دارد. قرآن هم می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ» دشمنان خدا و دشمنان خود را که دشمنانِ انسانیت‌اند، ‌دوست نگیرید. موفق باشید

30521
متن پرسش
با سلام و ارادت و التماس دعا: استاد گرامی با عنایت به اینکه شما در رشته زمین شناسی نیز مطالعه دارید آیا در تفسیر سوره زلزال می‌توان اینچنین در نظر گرفت اثقال را همان نیروی ثقل و گرانشی دانست و اینکه دلیل زلزله تغیرات نیروهای وزنی روی آن است و برای تعادل زمین این اتفاق میافتد و نوعی گزارش دهی زمین به ما است و باید در آن بسیار مطالعه شود که چه تغییراتی موجب این زلزله ها می‌شود و دارای یک قانون ثابتی است که خداوند در آن قرارداده و همچنین در «مثقال ذره خیرا یره» مثقال از نوع ثقل و وزن است و خیر و شر می‌تواند نیروی مثبت و منفی یعنی بار گذاری یا برداشتن بار به هر اندازه ایی در سطح زمین موثر است. بر این اساس می‌توان تئوری های زمین لرزه را محدود تر و به نتیجه دقیق‌تر رسید. با تشکر. و من الله توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث وجود زلزله به جهت ماگما و حرارت درونی زمین که بالاخره باید آن حرارت درونی که همواره در جوش و جنبش می‌باشد به طریق آتشفشان و زلزله، خود را نشان دهد. که این بحثی است تا انسان‌ها هرجایی را به عنوان محل زندگی انتخاب نکنند و یا اموری را رعایت کنند که زلزله و جنبش زمین به آن‌ها برخورد نکند. ولی آنچه در سوره‌ی زلزال مطرح است، بحث حضور قیامتی ما و رؤیت اعمال است و ربطی به زلزله‌ای که پیش می‌آید، ندارد. موفق باشید

30526
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: نظرتون راجع به تفسیر صافی از فیض کاشانی چیه؟ در کنار المیزان بخونیم خوبه یا المیزان کافیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب به خودی خود تفسیر نیست بلکه جمع روایات است نسبت به آیات تا بتوانیم نظرات خاص ائمه علیهم‌السلام را در رابطه با آیات بدانیم و از این جهت نکات خوبی به دست می‌دهد ولی تفسیر کاری است که علامه در المیزان انجام داده‌اند. حال اگر با این رویکرد به تفسیر صافی نیز رجوع شود، مفید خواهد بود ولی در هر حال به عنوان تفسیر آیات نباید آن را قلمداد کرد. موفق باشید

نمایش چاپی