بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21073
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام: در داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا وقتی که چشمشان زلیخا شفا پیدا کرده و جوان می شود و حضرت یوسف (ع) را می بیند چهل روز به عبادت می پردازد و وقتی حضرت یوسف (ع) می خواهد او را ببیند می گوید نه و می خواهم عبادت کنم. زلیخا که نه قرآن خوانده و نه نماز شب و نه زیارت عاشورایی چگونه به این مقام می رسد که حتی حضرت یوسف (ع) را هم نمی خواهد ببیند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از نور خدا غافلی که وقتی کسی قلبش در گرو محبت ولیّ الهی یعنی حضرت یوسف«علیه‌السلام» قرار گرفت و مورد عنایت الهی واقع شد، دل را متوجه‌ی حضرت محبوب می‌کند و می‌یابد: «آشنایی نه غریب است که جان‌سوزِ وی است» تا دیروز گمان می‌کرد یوسف را پسندیده است، و حالا در درون خود یافت اگر یوسف پسندیدنی است، خالقِ یوسف که پسندیدنی‌تر است! موفق باشید 

21061
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده جوانی مذهبی از خانواده ای غیر مذهبی هستم که در آن از نزدیکانم (از جمله برادر، پدر، داماد، خواهر، بجز مادرم) موارد متعدد شرب خمر، رقص، عدم رعایت حجاب، شوخی و دست دادن با نامحرم و... دیده می شود؛ خدا به بنده لطف کرد و بنده را با شهدای عزیز و علمای بزرگوار مسیر عرفان اسلامی آشنا کرد؛ اکنون قصد دارم بجز درس اصلی ام (که بقول شما فضل است، نه علم) مسیر تذهیب نفس
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خدا را شکر کنید که متوجه‌ی حقانیت دین شده‌اید و از آن مهم‌تر متوجه شده‌اید قطع رحم اگر آسان است، درست‌ترین کار نیست 2- داستان شخصیت مصعب بن عمیر آن اشراف‌زاده‌ی قهرمان را دنبال کنید که چگونه رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به او فرمودند: با این‌که مادرش کافر بود، نباید قطع رحم کند 3- ذیل آیات «أن یوصل» در قرآن روایات خوبی نصیب شما می‌شود. در ضمن کتاب شریف «نهج الفصاحه» نیز در این مورد مطالب خوبی دارد 3- آری! اگر رحم انسان معاند بود و به جنگ اسلام آمده باشد، قضیه فرق می‌کند. موفق باشید

21050
متن پرسش
با سلام محضر استاد: با توجه به رجوعی که اخیرا به قرآن مجید داشتم و در سوال 21036 متذکر شدم بنظرم آیه 86 کهف لب کلام ما شکاکان است «حَتَّي إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ» کلمه وجدها با جان و دلم چه ها که نمی کند اگر چه ذی القرنین خورشید را در حال غروب در چشمه ای گل آلود می دید لکن واقعیت، چرخش زمین به دور خورشید است ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا چه چیزهای بسیار دیگری که هر فردی وجدها ولی ... باری قرآن را ماسوای این نگاه شکاکانه جالب دیدم و قصد مطالعه دارم. لکن در آثار شما مطالعه قرآن را همراه تفسیر بخصوص المیزان توصیه کردید لکن من حسب آیه «و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر» رجوع زلالانه به خود قرآن را بیشتر ترجیح می دهم. البته سابق قصد مطالعه المیزان را داشتم ولی چون آن زمانها برخورد خشک عقلانی داشتم (بر خلاف الان که عقل در محاق محض است) چندان نتوانستم ادامه بدهم البته چندی پیش هم که المیزان را مروری می کردم در بحثی که ذیل آیات 1 تا 5 بقره داشتند و پاسخ هایی که در ابطال سوفسطاییان دارند متوجه شدم درین بحث ظاهرا قدرتمند حاضر نشدند و لااقل پاسخهایی حقیر در مکفی نبودن بحث ایشان دارم و می توانم از موضع آن بزرگان دفاع کنم باری این ضعف المیزان از رغبت من به تداوم مطالعه آن کاسته است از طرفی شروع تردید من از آنجا بود که ابتدا به دنبال کردن اختلاف فتاوای فقها علاقه داشتم و این در آن دوران بود که مذهبی بودم و خیلی مسائل فقهی را دوست داشتم و عمده سوالاتم در آن مورد بود بعد دیدم فقها در برخی مسائل اصولی نیز اختلاف دارند مثلا یکی از آنها ولایت تکوینی ائمه را قبول نداشت دیگری رجعت و الا ماشاءالله ازین اختلافها کما اینکه امام راحل می فرمایند کتابهاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ ها و برداشتها در زمینه‏ هاى مختلف نظامى، فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و عبادى، تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباری ها و اصولی ها بگذریم - این اختلافها باعث شد بذر شکاکیت در وجودم کاشته شود. باری اگر باز در این رجوع به قرآن بخواهم به تفاسیر علما با آن همه اختلاف رجوع کنم به همان مشکلات قبلی دچار می شوم بنابرین ترجیحم رجوع زلالانه به قرآنست چه مفسران با آن ذهن های انباشته از اقوال یونانیان و عرفای بعضا متاثر از بوداییان معلوم نیست چه تحمیلهای که به این چشمه پاک نکردند حکمت ایمانیان ما را بسست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید زبان قرآن، زبانی است در خطاب به بنیادِ بشرِ آخرالزمانی به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى‏ دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏ آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى‏ دهد براى فهم سوره‏ ى توحيد و شش آيه‏ ى اول سوره‏ ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.

21044
متن پرسش
با سلام: با توجه به گستره حضور انبیا به نظر می رسد ارسال رسول برای خداوند لطف مستحب است نه واجب چون وقتی به تاریخ رجوع می کنیم می بینیم در بسیاری از نقاط جهان از چین گرفته تا آمریکا هیچ نشانی از اینکه در آن نقاط رسولانی فرستاده شده باشد نیست حتی در وجود تاریخی رسولان - به غیر از محمد - تردید است - کما اینکه مرحوم شاملو در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه برکلی به برخی اسناد دال بر عدم وجود مسیح ظاهرا اشاره داشتند. - یا بفرض که بگوییم ارسال شدند ولی مستکبران هیچ اثری از آنها به جا نگذاشتند -که معلوم نیست چگونه توانستند چنین اموری متواتری را محو کنند - عدم وجود انبیا در زمان حضرت محمد در سایر نقاط جهان را چه کنیم؟ مثلا چینی ها در زمان حضرت محمد نیاز به هادی نداشتند؟ مگر آیه نمی فرماید «لکل قوم هاد» از طرفی رسالت حضرت محمد هم به مشکلات عدیده ای دچار شد چرا نباید عمر حضرت بیشتر طول می کشید تا رسوخ ایمان در جان مردم بیشتر می شد و سقیفه شکل نمی گرفت؟ چرا نباید در زمانی که تکنولوژی فیلم برداری رشد کرده نازل شوند تا اسناد تاریخی محکمی بر آموزه هایش داشته باشیم و به احادیث معنعنی که هزاران بررسی می خواهد محتاج نباشیم؟ فقط باید دلخوش به قرآن بود اگر آنهم دچار تحریف نشده باشد آنچنان که محدث نوری و... گفتند. پس از آن حضرت هم حضور ائمه با همان مشکلات بلکه بسی بیش تر دچارست و حال هم دچار غیبتیم. بنابرین به نظر می رسد که خداوند قبول دعوت انبیا را برای رشد بیشتر قرار داده نه اینکه عدم پذیرش آنها موجب هلاکت شود مگر آنکه برای فردی واقعا اثبات بشود که با گذشت 1400 سال و شبهات عدیده بعید می دانم میسر باشد - حسن و قبح عقلی هر فرد کافیست برای نجات او افراد چهار گروهند: 1. کسانی که متذکر رسالت انبیا نشدند برایشان همان عقل کافیست. 2. کسانی که متذکر شدند که افراد به نام انبیا آمدند برای آنها تحقیق در مورد صحت رسالتشان واجب نیست بلکه مستحب است. 3. کسانی که به حقانیت رسالت نبی پی بردند ولی هنوز ایمان نیاوردند برایشان ایمان مستحب موکد است نه واجب. 4. کسانی که پس از تحقیق ایمان آورده اند برای آنها ادامه ایمان واجب است و ارتداد حرام همه اینها به خاطر استحباب لطف خدا بر نبوت است در عین اینکه خدا قبول لطف مستحبی و رد آن را مبغوض دارد مثل آنکه بزرگی مهمانی بگیرد می توان شرکت نکرد اما شرکت کردن و نخوردن غذا موجب ناراحتی او می شود. دقت شود که بحث ارتداد مربوط به کسانیست که یک محققانه عمل کردند و دو ایمان آوردند بنابرین برای ما که تبعا لابا ایمان آوردیم ارتداد مکروه است نه حرام. مثل آنکه کودکی وارد مهمانی شود خروج او و نخوردن غذا برای میزبان موجب دلخوری نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات مهمی را به میان آورده‌اید که هرکدام نیاز به بحث مفصلی دارد و مسلّم در یک سؤال و جواب نمی‌گنجد. حال اگر اجازه دهید از این زاویه وارد شویم که خداوند به عنوان خالق هستی، ربّ العالمین است و هدایت از صفات ذاتی اوست و از این جهت عالم را به حکم ربّ العالمینی‌اش بی‌هدایت نمی‌گذارد؛ نگاهِ ما به مسائل مطرح‌شده تغییر می‌کند و دیگر نمی‌توانیم بگوییم ارسال رسولان، لطف مستحب خدا است. می‌ماند که با این دید، جستجو کنیم آیا شواهدی وجود ندارد که خداوند به سوی همه‌ی ملت‌ها پیامبر فرستاده؟ به نظرم مسئله‌ی اوپانیشادها در خاور دور و یا تمدن اینکاها در آمریکا چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آن‌ها گذشت و آن‌ها را موکول به عقل و فهم بشری کرد. شقوق چهارگانه‌ی مطرح‌شده ما را به تفکر می‌برد که نحوه‌ی حضور خدا برای ربوبیت بشر چگونه می‌تواند باشد، آیا عقل انسان می‌تواند راهنمایِ کاملی جهت جوابگویی به همه‌ی ابعاد انسان باشد؟ یا این‌که عقل، برای آن است که ما بتوانیم به حقانیت وَحی پی ببریم. آیا انسان‌ها بر اساس فطری که دارند اگر خود را مشغول امور دنیایی نکنند، می‌توانند به کم‌تر از توحید الهی که انبیاء متذکر آن هستند راضی باشند؟ امثال این سخنان و سؤالات ما را به این فکر فرو می‌برد که راستی! این قرآن با چنین هویتی و معارفی که تا این اندازه می‌تواند مسائل و مصائب بشر را درمان کند، در این عالم چه جایگاهی باید داشته باشد؟ چه اندازه اندیشمندان ملل مختلف کوتاهی کرده‌اند که آثار هنری اقصی نقاط دنیا را در عقب‌افتاده‌ترین ملت‌ها می‌توانید بیابید، ولی ترجمه‌ی قرآن را نه! موفق باشید

21036
متن پرسش
با سلام: از آنجا که من شکاک هستم در جمیع شئون زندگی نظرم به مسائلی که موجب بسط شکاکیت می شود جلب می شود. اخیرا در مطالعه قرآن مجید متوجه شدم می توان نگاه های خوبی درین زمینه به دست آورد که نمونه هایی را قبلا ارسال کردم. مثل رابطه معجزه و شکاکیت و شبهه وجه تمایز ملائکه و جنیان بشر نما با بشر واقعی یا موردی که اخیرا دیدم آیه 44 سوره نمل است «قيل لها ادخلى الصرح فلما راته حسبته لجة و كشفت عن ساقيها قال انه صرح ممرد من قوارير» می بینید که ابتدا یقین داشت و چگونه یقینش ابطال شد ما هم اگر در آن وضعیت بودیم مثل او رفتار می کردیم. با توجه به این مباحث قصد دارم تحقیقی مفصل در مورد آموزه های قرآن در بسط شکاکیت بکنم و از شما سوالاتی دارم امید همه را پاسخ دهید. 1. نظر حضرتعالی نسبت به این نوع نگاه به قرآن چیست؟ 2. آیا چنین نگاهی قبلا شده؟ مثلا امام المشککین فخر رازی مطالبی درین زمینه دارند چون برای پیشینه تحقیق نیاز بررسی نظرات قدما دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد ورود نداشته‌ام. زیرا قرآن، شرطِ ورود به ساحتش را تقوای اولیه گذارده است و می‌فرماید: «ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» یعنی اگر انسانی به این خودآگاهی رسید که باید طریقی برای متعالی‌کردن خود جستجو کند، این قرآن با او سخن‌ها خواهد داشت. موفق باشید

21025
متن پرسش
با سلام: 1. وجه جمع آیات «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، و «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین» با روایاتی که دال بر این است که یک زمانه زمانه گرگ است یا سخنانی که برای هر زمانه اسمی و ظهوری قائل است چیست؟ 2. چگونه می توان فهمید اسم هر زمانه ای چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در هر بستری از تاریخ ما وظیفه‌ای داریم حتی اگر زمانه، زمانه‌ی گرگ باشد سرنوشت ما به دست خود ما است مثل آن‌که در زمان طاغوت، وظیفه‌ای داریم و در زمان ولایت فقیه وظیفه‌ای دیگر، منتها وقتی روح زمانه را بشناسیم با نظر به آن فضا تصمیم می‌گیریم. آری! اراده‌ی الهی آن است که بالاخره مستضعفین زمین که در آسمان مورد قبول فرشتگان‌اند، حاکم شوند و هرکس در هر مرحله از این فرایند وظیفه‌ای دارد. مثل همان وظیفه‌ای که ما در فرایند ظهور حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» انقلاب اسلامی را مدّ نظر قرار می‌دهیم. موفق باشید

21024
متن پرسش
استاد گرامی سلام: اخیرا در قسمت پرسش و پاسخ پرسش های زیادی در خصوص رهبری می شود و این بخاطر افزایش فشار و مشکلات فرهنگی و اقتصادی است که برای مردم پیش آمده است. درست است که رهبری قصد دخالت مستقیم در امور قوا را ندارند و سیاست های کلی را گوشزد می کنند ولی مردم به این مقدار قانع نیستند و از ایشان به عنوان نایب ولی عصر (عج) و رهبر نظام اسلامی که این نظام می بایست در همه زمینه ها الگوی جهانیان باشد انتظار بیشتری دارند. وقتی به کسانی که به روحانی رای داده اند و مشکلات اقتصادی آنها بیشتر شده می گویم شما دیگر نباید منتقد دولتی که به آن رای دادید باشید می گویند همه کسانی که در راس هستند مثل هم هستند. به هر کس دیگر هم رای می دادیم همین وضعیت بود. بدترین چیز برای یک نظام بی اعتمادی مردم به مسئولین است و حفظ یک انقلاب هزاران بار سخت تر از وقوع انقلاب است. شایسته است رهبری خود را از شمول این بی اعتمادی عمومی و اجتماعی خارج نمایند و عملا وارد صحنه شوند. بنظر می رسد دشمنان از طریق عوامل داخلی قصد دارند با فشار اقتصادی بر مردم چهره اسلام و رهبری را مخدوش نمایند. یکی از مواردی که مورد انتقاد بنده است عملکرد صدا و سیما در الگوسازی است. در برنامه های زیادی از به اصطلاح هنرمندان تئاتر و تلویزیون به عنوان مهمان برنامه دعوت و از آن ها تجلیل می شود. متاسفانه در تصاویری که از این هنرمندان در فضای مجازی مشاهده می شود بنظر می رسد بویی از مسلمانی نبرده اند چه از نظر حجاب، سگ بازی و ... و نوعی نفاق در رفتار آنها مشاهده می شود. همه می دانیم که سگ نجس است. اخیرا کلیپی از یکی از این هنرمندان که برادر شهید نیز می باشد و در فیلم های دفاع مقدس هم بازی می کند پخش شده که در حال گفتگو با یک سگ خانگی است و سگ در حال لیس زدن صورت وی. متاسفانه این مشاهیر هنری یا به قول خودشان سلبریتی مواظب اعمال و رفتارشان نیستند و به راحتی خون شهدا را پایمال می کنند و بدتر از آنها کسانی که اینگونه افراد را برجسته می نمایند. در روایات آمده که در زمان ظهور مردم تصور می نمایند که حضرت (عج) دین جدیدی آورده اند. بنده با این روند فرهنگی که مشاهده می نمایم در خصوص این روایت به یقین رسیده ام و مشاهده می نمایم که قبح بسیاری از محرمات و مکروهات از بین رفته و یا در حال از بین رفتن است. استاد گرامی چه باید کرد؟ نظر جنابعالی؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید چنین موضوعی نیاز به بحث مفصل دارد. در صدر اسلام هم عده‌ای منکر نبوت نبیّ و وَحیِ الهی نبودند ولی مدیریت پیامبر را نمی‌پذیرفتند و قرآن متذکر چنین امری است. آن‌جا که می‌فرماید: « رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (61)/نساء) پیامبر ملاحظه می‌کنی که جریان نفاق تلاش دارد نگاه‌ها را از تو برگرداند. یعنی حال که نمی‌توانند اصل وحی را یا اصل انقلاب را منکر شوند، رهبری را نشانه می‌گیرند. آن‌چه مهم است تذکر به این امر می‌باشد که باید آرام‌آرام با تغییر ساختارهای غربی مشکل را حل کرد و رهبری نظام در صدد عبور از ساختارهای غربی است که نمونه‌اش طرح اقتصاد مقاومتی می‌باشد. و البته هنوز متأسفانه مردم و دولتمردان آماده‌ی چنین رویکردی نیستند. موفق باشید

21028
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد عالیقدر: با توجه به آیه «لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ۚ ذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلْمُحْسِنِينَ»، در بهشت هر چه انسان اراده کند به او داده خواهد شد. از طرفی گفته شده که در آن دنیا زنهای بهشتی نصیب شوهرانشان خواهند شد. حال اگر در این دنیا شرایطی برای مردی ایجاد شود که به دختر مورد علاقه اش برسد و بخاطر خدا از آن دست بکشد، و در آن دنیا آن دختر را بخواهد با توجه به اینکه آن دختر زن کس دیگری شده، این خواسته اجابت نخواهد شد؟ این با آیه فوق الذکر در تناقض نیست؟ و اگر اجابت خواهد شد چگونه می شود یک زن در تملک دو مرد باشد؟ من جای دیگر هم این را پرسیده ام و جواب لازم را نگرفته ام گفته شده که در آن دنیا انقدر نعمت هست که مومن آن زن را فراموش می کند منتها من می خواهم بدانم اگر مومن در آنجا این زن را بخواهد چه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن دنیا این نسبت‌ها به‌کلّی از بین می‌رود و انسان هر آن‌چه اراده کند را ایجاد می‌نماید. قرآن می فرماید: فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (101مومنون) هنگامى كه در«صور» دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود؛ و از يكديگر سراغ نمی‌گیرند! عرایضی در این مورد در شرح سوره‌ی واقعه شده است. موفق باشید

21014
متن پرسش
با سلام: استاد دو سوال از محضر شما داشتم اولی راجع به مدل حکومت داری ما، من راجع به ولایت فقیه نظر مثبتی دارم چه اینکه یک شخص فقیه مدیر مدبر آگاه به مسائل به خوبی می تواند عدالت را در زمان غیبت امام معصوم اجرا کند. من مشکلم با کارایی و عملکرد ولی فقیه است. الان در کشور ما طوری شده که نیروی نظامی تحت اشراف مستقیم رهبری است که الحمدالله شاهد قدرت نظامی هستیم. از آن سو چون بخش اقتصاد و فرهنگ و سیاست داخلی و خارجی در مقام اجرا توسط دولت ها اجرا می شود و رهبری خطوط کلی را مشخص می کند ما به خاطر خودخواهی دولت مردان و اینکه هر دولتی آمد سعی داشت نظرات خود را پیش ببرد شاهد پسرفت در این حوزه ها هستیم. واقعا اگر از همان روز اول همه چیر تحت اشراف مستقیم رهبر در مقام اجرا می بود و خود رهبری در مسائل اقتصاد و فرهنگ به صورت مستقیم وارد می شدند بهتر نبود تا شاهد این اوضاع نباشیم؟ از نظر شما بهترین مدل حکومت داری چه مدلی است؟ اما سوال دوم راجع به خود شخص رهبری امام خامنه ای تعابیری از بزرگان و عرفای نامی راجع به رهبری می بینیم که شخصیت رهبری را دست نیافتنی جلوه می دهند و ایشان را تا مقام عصمت بالا می برند مثلا در یک جایی حضرت آيت‌الله حسن‌زاده آملي جلوي حضرت آقا دو زانو نشسته و ايشان را مولا خطاب مي‌كنند حضرت آقا ناراحت شده و به علامه مي‌فرمايند اين كار را نكنيد. علامه حسن‌زاده مي‌فرمايند اگر يك مكروه از شما سراغ داشتم اين كار را نمي‌كردم یا تعبیری از استاد عبدالقائم شوشتری هست که می فرمایند حضرت آیت الله خامنه ای از جنس أنبیا هستند، از مُرسلین هستند در افق بسیار بالایی هستند من از فدائیان رهبری هستم این به نظر من اغراق و غلو ها راه را برای سوال و پاسخ گویی رهبری در حوزه هایی که تحت اشراف مستقیم رهبری است مسدود کرده به طور مثال در زمینه حصر موسوی و کروبی که توسط شورای امنیت ملی تصمیم گیری شد اعضای آن را رهبری انتخاب و مصوبات آن باید به تایید رهبری برسد. پس رهبری دخالت مستقیم در حصر آقایان دارند. اما سوال اینجاست ایا بعد از هفت سال زمان آن نیست که عدالت به طور کامل درباره آنها اجرا شود و فرقی بین کسانی که مسوولیت در نظام داشته و شهروند عادی نباشد حتی این عدم برخورد باعث شده تا کسانی مثل محمود احمدی‌نژاد با وجود داشتن پرونده با تمام توان علیه ارکان نظام سخن پراکنی کنند این اشتباه ایشان در دخالت مستقیم درباره حصر موسوی کروبی و عدم پاسخ گویی شفاف ایشان باعث شده در این نظام کسانی مثل محمود احمدی‌نژاد که از امکانات نظام استفاده کردند امروز در یک مصونیتی باشند و اینگونه سخن بگویند پس جایگاه عدالت کجاست؟ حال آیا شما حدی از خطا و اشتباه را برای رهبری قائلید و اینکه چطور نسبت خود را با ولایت فقیه تنظیم کنیم که از جاده حق و انصاف خارج نشویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا ساختارهای نظام اداری ما در هر سه قوه تغییر نکند، اگر هم آن امور همه مستقیماً زیر نظری مقام معظم رهبری باشد، مشکل باقی خواهد بود. مدیریت ایشان از آن جهت با ارزش است که تحت عناوینی مثل آتش به اختیار و یا رشددادن جریان‌های خودجوشِ مردمی، جامعه را از ساختارهای غربی عبور دهد 2- چون خداوند در سوره‌ی نساء آیه‌ی 113 به پیامبر خود به عنوان رهبر دینی جامعه می‌فرماید: « وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»، اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند؛ اما جز خودشان را گمراه نمى ‏كنند؛ و هيچ گونه زيانى به تو نمى ‏رسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد؛ و آنچه را نمى‏ دانستى، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است. رهبر دینی امروز ما نیز توانایی‌هایی دارند که امثال حضرت آیت اللّه حسن‌زاده با نظر به این توانایی‌های خدادادی آن‌چنان تواضع‌هایی را انجام می‌دهند، در عین آن‌که همواره حرکات رهبری را در نسبت با سیره‌ی امامان معصوم می‌سنجند و جای نقد را محفوظ می‌دارند. 3- تصمیم‌گیری‌های مربوط به شورای امنیت ملی را به عهده‌ی اعضای آن گذاشته‌اند که رئیس آن از طرف رئیس دولت انتخاب می‌شود. موفق باشید

20967
متن پرسش
سلام استاد: بعد از مدتی بحث با شخصی که دکترای فلسفه خوانده و شاید اجتهاد در فلسفه داشته باشد گفته شد که «شرایط بد دخلی به سعادت انسان ندارد».بله! ممکن است شخصی بر اثر شرایط بد انتخاب های بدی داشته باشد ولی این انتخاب ها حقیقی نیست چون ممکن است غلبه شرایط بوده باشد و اسلام غالب نیست تا دل جذبه به این دین الهی پیدا کند و خدا این اثر را بی اثر می کند ولی این گونه نیست که آن شخصی که در شرایط بد است رها شده باشد، خیر هیچ کس رها شده نیست ولی انتظار خدا از همه متفاوت است، و با انتخاب های حقیقی کار دارد اگر در جایی انسان را مجبور کنند که فلان کار را انجام دهد و آن شخص هم از ترس جان یا مال یا.. مرتکب شود، اگر انسان در اثر غلبه فساد یا به وجود آمدن در خانواده کافر یا ... مجالی برایش نگذارند که میل به اسلام پیدا کند و این ها باعث انتخاب و اختیار کردن بدی باشد این انتخابها حقیقی نخواهند بود و شاید خدا از شخصی در دنیا فقط همین را بخواهد که کمی مخالفت با نفس کند به علت شرایط نتواند همه کار انجام دهد اگر این شخص در بدیها گرفتار شده، این انتخاب درونی را داشته باشد برای خدا کافی است که او را در برزخ آیت الله بهجت کند، بالاخره انتخاب حقیقی هم لوازمی دارد که از جمله آن ۱. حجت بر انسان تمام شده باشد چون عقل به تنهایی قادر نیست کار پیامبران را انجام دهد. ۲. شرایط بد خیلی غالب نباشد نه اینکه نباشد طوری باشد که خلاف جهت رفتن خیلی خیلی سخت نباشد و محال نباشد، الحاصل:۱. خدا به انتخابهای حقیقی جزا یا عذاب می دهد. 2. انتظارش از اشخاص متفاوت است این صحبت ها را اگر تایید می کنید لطفا صریح صریح بفرمایید نه حاشیه ای، و اگر اشتباه هستند اصلاح فرمائید، لطفا سر سایت قرار دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف غلطی نیست و حتماً باید به شرایط مکانی و زمانی افکار و افراد نظر داشت. ولی عنایت داشته باشید که خداوند با فطرت توحیدی که در جان انسان‌ها قرار داده، قدرت تشخیص حق و باطل را به آن‌ها داده است. خداوند در این رابطه می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَة إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[1]

آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‏هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آرى شهادت مى‏ دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم. آيه فوق خبر از تعهد فطرى انسان در مقابل خدا مى‏ دهد مبنى بر اين‏كه انسان ذاتاً حق را مى ‏شناسد و ربوبيت او را پذيرفته است. سپس در ادامه مى ‏فرمايد: «أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّة مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[2] و نيز نگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از كفر و شرك آن‏ها اطلاعى نداشتيم، آيا ما را هلاك مى‏ كنى به جهت كارى كه آن باطلان كردند؟

آرى آيات فوق نشان مى ‏دهد انسان ربوبيت حق را پذيرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اين‏طور نيست كه شرايط و محيط نقش اصلى در انتخاب‏هاى انسان داشته باشند و اگر در شرايط غير الهى به دنيا آمد، شرايطى كه هيچ‏كس متذكر پروردگار عالميان نبود، جان انسان‏ها از پروردگارشان بى‏خبر باشد. با دقت در محتواى آيات فوق روشن مى ‏شود كه ذات همه انسان‏ها با پروردگار خود روبه ‏رو شده‏ است و همه بدون استثناء ذاتاً به رب‏بودن خداوند شهادت داده‏ اند. به طورى كه همه پروردگار خود را با يك علم ذاتى و حضورى مى‏ شناسند. و لذا در قيامت بدكاران نمى ‏توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بى‏ اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقى را همواره داشته، هرچند با مشغول ‏كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نمى‏ شنوند. با توجه به فطرتِ آشناى به پروردگار هستى، نمى‏ توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگى را بهانه ‏اى براى انحراف خود از بندگى پروردگار قرار دهند، زيرا ريشه اصلى بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و يا شرايط مى‏ باشند و علت اصلى خود انسان است كه در مقابل نداى فطرت چه موضعى بگيرد و چه انتخابى بكند. چه بسا از والدين غير صالح و در محيطى فاسد، انسان‏هايى متعالى سربرآورند، زيرا اين انسان‏ها نگذاشتند صداى فطرت‏در جانشان خاموش شود.

چنانچه ملاحظه بفرماييد اين نوع رويارويى با پروردگار كه از طريق علم حضورى و شهود قلبى انجام مى ‏گيرد، جاى انكار و عذرى باقى نمى ‏گذارد. وچون انسان فطرت و ذاتى دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مى‏ شناسد، انسان مى ‏تواند با فعّال نگه‏داشتن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.

كار مربى در اصلاح انسان‏ها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خودِ حقيقى ‏اش كه از رسيدن به آن راضى است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلى را در پذيرفتن نداى فطرت و يا پشت‏ كردن به آن، خودِ فرد به‏ عهده دارد و به همين جهت هم مى‏ شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوى دو فرزند به ‏وجود آيد كه يكى كاملًا به فطرت خود پشت كرده باشد و يكى نه. لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اين‏ها را عمده كرد و انحراف منحرفين را از دوش آن‏ها برداشت، و يا والدين را علت اصلى انحراف فرزندان به حساب آورد.[3]

عَنِ‏الصَّادِقِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَة قَالَ هِى الْإِسْلَامُ»[4]

از امام صادق (ع) پرسيدند مراد از فطرت الهى چيست؟ ايشان فرموند همان اسلام‏ است. يعنى انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستى» و هم «ربّ هستى» و هم «اله و معبود هستى» مى‏ شناسد. به عبارت ديگر فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مى‏ كند. لذا امام ‏باقر (ع) مى‏ فرمايند: «فَطَرَهُمْ عَلَى‏التَّوحيد»[5]

يعنى انسان براساس توحيد سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مى ‏فهمد خدايى در صحنه است كه هم خالق هستى و هم رب هستى و هم معبود اوست.

در رابطه با اين‏كه انسان‏ها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد كرده‏ اند شيطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن مى ‏فرمايد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[6] اى فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس؟ موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره اعراف، آيه 172.

[2] ( 1)- سوره اعراف، آيه 173.

[3] ( 1)- جهت تحقيق بيشتر به كتاب« تربيت اسلامى» از آيت‏الله‏حائرى شيرازى رجوع فرماييد.

[4] ( 2)- كافى، ج 2، ص 12.

[5] ( 1)-

\iُ« وَ عَنِ الْبَاقِرِ( ع) فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَته أَنَّهُ رَبُّهُمْ ... ثُمّ قَالَ لَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لا مَنْ رَازِقُهُمْ»\E

هنگام ميثاق، آن‏ها را سرشت بر شناخت اين‏كه او پروردگارشان است وگرنه ندانستند پروردگارشان و روزى‏دهشان كيست.( توحيد صدوق، ص 330).

[6] ( 2)- سوره يس، آيه 60 و 61

20938
متن پرسش
سلام استاد: چرا شخصی در آمریکا در بدترین شرایط به وجود می آید و شرایط بر روی او موثر می شود و خودش با دست خودش، خودش را به گنداب گناه می اندازد در حالی که اگر در ایران می بود این گونه نمی شد واقعا چرا؟ لطفا به کتابی ارجاع ندهید و نفرمایید خدا به اندازه توان می خواهد. تشکر از استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث دقیق و عمیق عرفانی است که هرکس قبل از تولدش، خودش زندگیِ زمینی خود را و نحوه‌ی آن را انتخاب می‌کند و خداوند سمیع و علیم جواب طلب او را می‌دهد به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» ‏(50/طه) پروردگار ما کسی است که به هر موجودی خلقتِ مخصوص آن موجود را می‌دهد و پس از آن هدایتش می‌کند. حال اگر کسی طلب خلقت در آمریکا را داشت، خداوند همان را به او می‌دهد، منتها از هدایت او باز نمی‌ماند تا در همان شرایط نیز بتواند حق را از باطل تشخیص دهد. موفق باشید  

20947
متن پرسش
سلام و درود خدا بر شما باد: سوال بنده از جنابعالی درباره فلسفه مخلوقات خدای متعال است ؛ خدا می دانست که شیطان بر انسان سجده نمی کند یا خیر؟ اگر می دانست چرا شیطان را آفرید؟ و اگر نمی دانست که سجده نمی کند چطور متوجه نشده بود که همچنین موجود مغرور و خود بزرگ بینی در خدمت اش است ، قبل از آفرینش انسان! حال هم که تا روز رستاخیز به شیطان مهلت داده شده! در قرآن سوره بقره آمده که شیاطین و جنیان استراق سمع می کردند علوم خدا را، و خدا بعد که قضیه را فهمید ستارگانی را برای تعقیب به دروازه آسمان ها فرستاده تا آنها را تعقیب کنند. شهاب ها استعاره از فرشتگان اند) چطوری می شود که خدای علیم ، سمیع ، بصیر و... پیش بینی همچنین دزدی ها و عصیان ها در مورد اجنه ، و در مورد ابلیس پیش بینی این اعمال و رفتار هایی را خدای با عظمت نکرده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظام الهی بی‌شیطان باشد، که نظامِ تعالی و تکامل‌بخش نخواهد بود! بالاخره هر عارف و سالکی که به جایی رسید، با مقابله با شیطان به آن مقام رسید و به همین جهت فردای قیامت شیطان به گناهکاران می‌گوید: « وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (22/ابراهیم) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى‏ شود، مى‏ گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!

از طرفی خداوندشرایط را طوری فراهم کرده که وقتی انسان با خدا زندگی کرد، خدا کمکش کند و شیطان را از او براند و جریان « إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ (18)/ حجر) استراق سمع شیاطین و زدن آن‌ها توسط شهاب‌ها، مربوط به زمان ظهور دین حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بود که خداوند از آن طریقه کمک می‌کند تا شیاطین نتوانند به حرکت پیامبر ضربه بزنند تاآن دین تثبیت شود. موفق باشید  

20933
متن پرسش
سلام: یه روایتی خوندم که پیامبر فلان دستور رو داد، مثلا قصاص مردان توسط زنان و بعد از نزول آیه 34 سوره نساء این دستور لغو شد. مگه میشه؟ پیامبر دستوری داد که حق نبود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را می‌دانستند و مطابق آن دستور می‌دادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید

20919
متن پرسش
با عرض سلام: به نظر می رسد قبول معجزه موجب بسط شکاکیت می شود البته مقصودم این نیست که نباید پذیرفت بلکه ضمن اینکه اعجاز را قبول داریم یکی از تبعاتش شکاکیت است. مثلا شتر حضرت صالح را در نظر بگیرید با قبول این اعجاز از این پس چگونه می توانیم مطمئن شویم هر شتر یا حیوان دیگری که می بینیم سیر طبیعی را طی کرده یا به اعجاز به وجود آمده؟ دقت داشته باشیم که قواعد عقلی استثنا پذیر نیست یا باید پذیرفت هر شتری سیر طبیعی دارد یا اگر استثنا آمد در بقیه موارد نیز باب شکاکیت باز می شود. البته این اعجاز محدود به زمان گذشته نیست و ممکن است در عصر ما نیز حضرت حق بنا به مصالحی چنین کراماتی را به دست اولیا جاری کند. دقت داشته باشید بحث معرفت شناسی است و حقیر آن را جایی مطالعه نکردم و امید که این مسئله را برایم حل کنید و در این سوال ابدا به بعد عملی مسئله کار ندارم یک شکاک مثل بقیه زندگی و عمل می کند اما این ربطی به مسائل علمی ندارد، پس ما به نحوه برخورد با آن شتر کار نداریم مسئله اینجاست که فرض کنید شخصی مطلع نبوده شتر اعجازیست قطعا با مشاهده آن به خطا افتاده و به یقین می رسیده این شتر از نطفه به اینجا رسیده و فرض کنید رهگذری بوده است و به سمعش نرسیده شتر اعجازیست و طبعا در این خطا باقی خواهد ماند و ما در این بحث معرفت شناسی می خواهیم جلوی این خطا را بگیریم البته شتر مثال است و بقیه موارد به همین نحو است چگونه بفهمیم هر فرد پدری دارد هر مار مار است نه عصا و قس علی هذا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معجزه یعنی چیزی که اگر همه‌ی انسان‌های عالم با همه‌ی توانایی‌های علمی و عملی جمع شوند، نتوانند آن را به‌وجود آورند. در این راستاست که افراد متوجه می‌شوند آن معجزه در محدوده‌ی توانایی‌های انسانی نیست و باید اراده‌ی خداوند از آن طریق به طور خاص به میان آمده باشد و این‌جاست که افراد متوجه می‌شوند آن فرد حقیقتاً باید رسول خدا باشد. به همین جهت خداوند در اثبات نبوت پیامبر می‌فرماید: «وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (/23بقره) یعنی اگر شک دارید که آن‌چه بر بنده‌ی ما نازل شده است از طرف خداوند است، همه‌ی یاران‌تان را بدون آن‌که خدا در صحنه باشد بیاورید و یک سوره مثل سوره‌های قرآن شکل دهید. در مورد سایر معجزات نیز قضیه از همین قرار است. موفق باشید

20918
متن پرسش
با سلام: سوال بنده در مورد قوم یهود است. روند تاریخی قوم یهود نشان می دهد که جریان این قوم از زمان حضرت یعقوب علیه السلام شروع می شود. و حضرت یوسف علیه السلام به تنهایی سالیانی در مصر زندگی می کرد. اما پس از این مدت قوم حضرت یوسف به مصر کوچ کردند. از این زمان به بعد بود که این قوم به صورت ویژه رسیدگی می شدند. و این جریان سالیان زیادی و در زمان پیامبران بعدی از جمله حضرت موسی علیه السلام نیز ادامه یافت. و این رسیدگی بلند مدت باعث شده است یهودیان فکر کنند همیشه برتر هستند. سوال من این است که اولا آیا این تحلیل درست است؟ ثانیا علت آن چه بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مصر هم بنی‌اسرائیل بعد از حضرت یوسف «علیه‌السلام» کارشان به ذلت و خواری کشید و در مقابل فرعون تا آن‌جا ذلیل شدند که خدمتگذاریِ قبطیان کارشان بود و به همین جهت حضرت موسی «علیه‌السلام» تلاش کردند آن‌ها را از مصر خارج نمایند. بنی‌اسرائیل به جهت روحیه‌ی توحیدی که در پیروی از حضرت موسی «علیه‌السلام» به‌دست آوردند؛ قرآن در توصیف‌شان می‌فرماید: «يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (47/ بقره) و آن‌ها متوجه‌ی این امر نشدند که ملاکِ برتری، توحید است و نه نژاد. و همین توهّم موجب شد تا از توحید محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» استقبال نکنند. موفق باشید

20811
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: اگر ما اهل کتابی که برایش یقین حاصل شد که اسلام حق است و آخرین دین آسمانی است و با این بهانه که من توحید بیشتر نمی خواهم از مسلمان شدن سر باز زد را سعادتمند بدانیم با بعضی آیات قرآن ناسازگار است. مثلا در آیه 89 سوره بقره فرمود «فلما جاءهم ما عرفوا کفروابه فلعنه الله علی الکافرین» در این آیه خداوند یهودی که حقانیت قرآن را شناختند ولی باز هم به آن کفر ورزید را کافر و مستحق لعن می داند. از طرف دیگر هر مسلمانی هم می تواند با این دلیل که توحید موجود در مسیحت مرا کافیست از دین اسلام خارج و مسیحی شود چرا که فرمودید خداوند هر که توحید بیشتر را می خواهد به اسلام دعوت کرده است و اگر کسی به توحید کم اهل کتاب هم راضی باشد بر او حرجی نیست. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی متوجه‌ی توحید برتر اسلام شود و عملاً به آن پشت کند، به حق پشت کرده است. ولی قرآن موضوع را از آن طرف مطرح می‌کند که همه بیایید به توحیدی که دارید مقید باشید، و این وجه دیگری است. موفق باشید

20809
متن پرسش
سلام: 1. آیا رسم امانت بود که پرسش بنده ( 20783 ) را ناقص مطرح کنید؟ 2. هیچ کس نمی خواهد جیره خوار آمریکا باشد ولی ما که نمی خواهیم مثل عربستان نوکر آمریکا باشیم بلکه می خواهیم یک رابطه عادی تقریبا شبیه کره جنوبی و مالزی و کشورهای دیگر که نوکر آمریکا نیستند داشته باشیم برای چی به خود ضرر بزنیم وقتی جز تحریم فایده ای به حال ما ندارد؟ 3. این آمارها به طور تقریبی درست هست یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیه‌ی 95 سوره‌ی نساء فکر کن که می‌فرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً» که می‌فرماید مجاهدین یعنی آن انقلابیون را خداوند مقامی برتر و اجر عظیم می‌دهد نسبت به قاعدون یعنی نشستگانی که روحیه‌ی انقلابی را از دست داده‌اند. هویت حقیقی انسانی که می‌خواهد در اردوگاه استکبار زندگی نکند، چیز دیگری است. موفق باشید

20785
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به نکته ی مهمی که فرمودید: هر دینی به اندازه توحیدی که دارد حق است. 1. جایگاه اخروی چنین جمله ای را بیان می کنید؟ یعنی می شود چنین برداشت کرد که کسی همه ادیانی که در آن توحید می باشد اگر با شناخت هر انسانی به آن عمل کند آن شخص به بهشت می رود و تنها منحصر به اسلام و تشیع نیست؟ 2. چنین جمله ی شما در بحث اجتماع دنیوی چه طور؟ یعنی آیا نسبت به آنها و حقوق آنها باید احترام گذاشت و آنها را به رسمیت قبول کرد؟ و با آنها ارتباط داشت؟ 3. آیا چنین بحثی که بیان می کنید در فقه و حقوق ما یکی می باشد؟ و نظر مراجع نیز چنین هست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! در روایت داریم: « آتش داخل در محل ايمان و معرفت نمى‏ شود. «النّار لا تأكل محلّ‏ الايمان‏» و حال كافران و مشركين مقيم آتش چنين است كه «لا يذوقون فيها بردا و لا شرابا الّا حميما و غسّاقا» (در جهنم آنها نه خنكى بچشند و نه نوشيدنى، مگر آبى جوشان و چرك. 2- چرا نه؟ 3- در این‌که اهل ذمّه صاحب حقوق هستند، در فقه بحث شده و در مورد نجس یا پاک‌بودن اهل کتاب فتاوی مختلف است. موفق باشید

20779
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت، می‌شود در باب این که ماده مانع حضور مجرد نیست روایاتی بیاورید؟ و سوال بعدی من این است که: انسان مثل اعلی خدا است یا مثل اسفل، در ۱۰ نکته از معرفت النفس گفتید انسان مثل خداوند است و آیه آوردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در اصول دین هم باید به دنبال روایت بود؟!! مثل آن است که بخواهید برای حقانیت اسلام و قرآن، از روایت استفاده کنید؛ در حالی‌که اعتبار روایات بعد از حقانیت دین مطرح است 2- چرا انسان مثل اعلای خداوند نباشد به همان معنایی که می‌فرماید: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید

20773
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمات استاد عزیز: از پاسخ به سوال 20768 چنین برداشت می شود هر کس حتی در هنگام ظهور اسلام، به دین توحیدی قبلی خود واقعا پایبند باشد و اهل ایمان به خدا و قیامت و پیامبرش و کتاب آسمانی اش باشد و اهل خیرات باشد رستگار است. آیا این مطلب با آیات متعدد دیگر در تناقض نیست که با شدت و حدت از اهل کتاب می خواهد به پیامبر اسلام ایمان بیاورند؟ آیا واقعا می شود گفت خدا از آن دسته که شما عنوان فرمودید دیگر انتظار ندارد که به اسلام بگروند چون از صالحین هستند؟ و یا حداقل فقط از آنها می خواهد اگر توحید بیشتری می خواهید به اسلام بیائید و الا با دین خودتان هم از صالحین هستید؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نکته‌ی آخری که فرموده‌اید، درست باشد. بد نیست در این مورد به تفسیر سوره مبارکه آل عمران آیه ۶۴ در المیزان رجوع فرمایید که می‌فرماید: «قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ» بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را - غیر از خدای یگانه - به خدایی نپذیرد.» هرگاه از این دعوت، سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم». موفق باشید

20768
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید نمی دانم چرا جوابی را که به سوال 20757 داده اید بوی پلورالیسم می دهد. خواهش می کنم بیشتر توضیح بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پلورالیسم یعنی بگوییم همه‌ی ادیان و همه‌ی فرق بر حق‌اند که در این رابطه همه‌ی ادیان را در عرض هم قرار داده‌ایم. ولی وقتی می‌گوییم هر دینی به اندازه‌ی توحیدی که دارد حق است، موضوع فرق می‌کند. قران می‌فرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ» (113/ آل عمران) همه‌ی اهل کتاب را یکسان نگیرید. عده‌ای از آن‌ها شب‌بیدارانی هستند که آیات الهی را تلاوت می‌کنند و اهل سجده و عبادت‌اند. «يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ» (114) اینان مؤمنین به خداوند و به روز آخرت‌اند و اهل امر به معروف و نهی از منکر می‌باشند و در انجام خیرات، سرعت می‌گیرند، اینان از صالحین‌اند. که این نشان می‌دهد چگونه در عین بودنِ اسلام، این افراد از اهل کتاب مورد تأیید می‌باشند. موفق باشید

20720
متن پرسش
با سلام: من طلبه هستم و در پایه دهم مشغول تحصیل هستم، امسال در مؤسسه قرآنی اسراء که تحت اشراف حضرت آیت الله جوادی هستند مشغول شدم. سوالم این هست که در این سه سال تحصیل مباحث قرآنی و تفسیری حفظ قرآن رو شروع کنم یا به صورت منظم المیزان رو کار کنم؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع آن دو بهتر است ولی اگر ممکن نبود، تدبّر در قرآن ارجحیت دارد. موفق باشید

20710
متن پرسش
سلام: با توجه سوال 20653 بفرمائید تکلیف جوانان فعلی که آینده شان از بین رفت چه می شود؟ نه شغلی نه زندگی نه خانه ای نه همسری؟ با نبود اولیات و ضرورت ها جوانان چطور به رشد و کمال برسند؟ بیکاری و تحمل فشارهای جنسی و عصبی و عدم رشد و کمال در سایه ازدواج و کسب روزی حلال ولو برای یک جوان این ممکلت ظلم نیست؟ آیا این فشارها و موانع برای کمال حتی یک نفر بخشودنی است؟ دختری که به تنهایی می تواند یک محله را به فساد بکشد وقتی ازدواج نکند و سنش بالا برود چه می شود؟ و یک سوال این همه معتاد و اعتیاد در کشور ما چرا؟ و چرا در عربستان یک قرص استامینفن کدئین مجازات دارد و منع می شود ولی در ایران به راحتی می شود به مواد مخدر از انواع آن دسترسی پیدا کرد؟ آیا این دست شیطان نیست که از آستین جمهوری اسلامی بیرون زده است؟ برای نابودی یک نسل و به تبع آن نسل های بعدی و هم چنین بدنام کردن اسلام و دین زده کردن مردم مسلمان؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی بستری است که اگر کسی بخواهد راه صحیح را برود، با مانع حاکمانِ ظالم روبه‌رو نشود. به همین جهت خداوند در قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» ما پیامبران را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آن‌ها کتاب و میزان یعنی راه‌کارهای کلی و قواعد کاربردی را برای آن‌ها آوردیم، تا خودِ مردم برای حاکمیت قسط و عدالت قیام کنند. حال اگر مردم کوتاهی کنند، آیا باید اشکال را به پای اسلام گذاشت یا به پای مردم؟! موفق باشید

20698
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: مثل اینکه سوالم را درست نپرسیدم. (سوال ۲۰۶۸۳) مطمئنا ائمه علیهم السلام از بدی ها و کارهای بدی که چه دشمنانشان و چه غیر هم انجام می دهند بیزارند. سوال بنده این است: با توجه به اینکه دشمنان اهل بیت اعمالشان پلید است و معصومین از آن اعمال بیزارند آیا رافت عامه آنها اقتضا می کند که حتی آنها را هم دوست داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حضرات از کارهای آن‌ها متنفرند، ولی همواره نسبت به خودشان رأفت دارند و مایل‌اند آن‌ها را از آن ظلمات نجات دهند در آن حدّ که خداوند به پیامبرش تذکر می‌دهد:  «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلي‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً» گویا می‌خواهی قالب تهی کنی و خود را به هلاکت اندازی، از این‌که اینان به این قرآن ایمان نمی‌آورند. موفق باشید

20651
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: در مورد برهان حرکت جوهری که می‌فرمایید زمان با ماده است، در سوره اعراف، آیه ۵۴ که می‌فرماید زمین و آسمان را در شش روز آفریدییم. لطفاً توضیح دهید. با تشکر و عرض قدر‌دانی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آن شش روز از شش روزهای عادی نیست. زیرا روزهای عادی با بودنِ زمین و خورشید شکل می‌گیرد. آری! در شش مرحله تجلیات الهی جهت تحقق زمین و آسمانی که غیر مجردند ظهور کرده و این تقدّم و تأخر نسبت به عالم ماده، حالتی بعد از حالتی یا خلقی بعد از خلقی است هرچند که نسبت به حضرت حق با یک اراده همراه باشد، به همان معنایی که فرمود: «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» امر و ایجاد ما، یک امر واحدی است مثل یک چشم برهم‌زدن. موفق باشید

نمایش چاپی