بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14296
متن پرسش
سلام: 1. استاد فرمودید: سوالات علمی از شما بپرسیم و درد دلی نباشد. در جواب شما یک (چشم) به شما بدهکارم. ان شاءالله دیگر سوالات مشاوره ای سعی می کنیم از شما نپرسیم، البته مشاوره به معنایی که شما در نظر دارید. البته استاد تاگفته نماند: دوستان آنقدر شما را دوست دارند که بعضا پیش میاید. ولی چون استاد فرمودند. چشم 2. برای تحقیق در زندگی امام جعفر صادق (ع) و شیوه تبلیغ ایشان چه کتابی تقریبا جامع است؟ 3. در سوره بقره حضرت حق می فرمایند: «ذلک الکتاب لا ریب فیه...» چرا ذلک استفاده شده؟ در حالی که عقلا باید هذا به کار می رفت. این کتاب. چرا آن کتاب بکار رفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 2- خوب است که از جزوه‌ی «امام صادق«علیه‌السلام» و شبهه‌شناسی» شروع کنید ولی باور بفرمایید یک کتاب جامع که همه‌ی ابعاد شخصیت امام صادق«علیه‌السلام» را گردآوری کرده باشد، در دست ندارم. از امام صادق«علیه‌السلام» آقای حسن قاضی بگیر تا آن‌چه استاد پیشوایی در کتاب «زندگی امامان معصوم» نوشته‌اند و آن‌چه مرحوم مجلسی در جلد 47 بحارالانوار تنظیم فرموده. تازه بعد از چندین و چند کتاب متوجه خواهید شد چه اندازه نیاز است ما ابعاد بسیار بسیار متعالیِ شخصیت آن امام بزرگوار را دریابیم. 3- شایدنظر به مقام مکنون قرآن باشد که در آیات 77 و 78 سوره‌ی واقعه بدان اشاره شده. موفق باشید

14271
متن پرسش
با سلام: یه توضیح کوچولو درباره ی اسم سایت می دید. در مورد اینکه تعداد پیامبران چند تا بوده چه نظری قطعی تره و اینکه آیا پیامبران در کدام نواحی بوده اند؟ آیا فقط در منطقه خاور میانه بوده.. و اینکه تفاوت درجه های پیامبران در چه بوده؟ در سوال قبلیم در جواب از فیاضیت علی الاطلاق و قابلیت انسان گفتید ما چه کار کنیم تا قابلیت دریافت فیض بیشتری داشته باشیم؟ و سوال آخر اینکه این کهکشان ها و آسمان و ... از اول اینگونه بوده یا نه؟ لطف می کنید اگر بفرمایید چگونه بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نام سایت با نظر به تفسیر المیزان انتخاب شد. 2- روایات ما تعداد پیامبران را 124 هزار معلوم فرموده است. ولی بدین معنا نیست که همه‌ی آن‌ها در خاورمیانه ظهور کرده باشند. قرآن آن‌هایی را نام برده است که امکان تحقیق و تأیید حضور آن‌ها در آن منطقه بوده است 3- تفاوت پیامبران در درجه‌ی توحید آن‌ها است که در این مورد می‌توانید به تفسیر آیه‌ی «تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض» به المیزان رجوع فرمایید 4- هراندازه انسان منوّر به عقاید حقه و رعایت اخلاق فاضله بگردد، زمینه‌ی دریافت فیض بیشتر را در خود فراهم می‌نماید 5- مسلّم عالَم ابتدا به صورت  دخان بوده است. قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» (فصلت/ 11) سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود. موفق باشید‏

14257
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: سوال بنده در مورد مقامات اشراقی و دینی هست که شما برای ولی فقیه قائل هستید. به طور مشخص می خواستم از شما بپرسم که بر طبق اندیشه شما، مراتبی که برای حضرت امام و رهبری ذکر می کنید و مثلا می گویید «ولی فقیه حکم خدا را می گوید» و غیره ناظر به این دو شخص است یا ناظر به خود منصب «ولایت فقیه»؟ یعنی شما اگر هر کس دیگری بعد از حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه انتخاب شود؛ باز هم به طور پیشینی مراتب کنونی ای را که برای ولی فقیه قائلید برای ایشان هم قائل خواهید بود؟ یا این که به یک نحوه قبض و بسطی در این موضوع قائل هستید؟ به عبارت دیگر تمجیدها و دعوت به ولایت پذیری شما ناظر به خود منصب ولایت فقیه است یا ناظر به آیت الله خامنه ای که اکنون این منصب را در اختیار دارد؟ در کل آن حکم کلی که شما می توانید در این زمینه صادر کنید و برای همیشه خود را ملزم بدان بدانید؛ چیست؟ اگر به طور دقیق به این پرسش حیاتی پاسخ بدهید؛ بسیار ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به ادلّه‌ای که در کتاب «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدی زمانه» عرض کرده‌ام؛ اصلِ اشراق را در رابطه با انقلاب اسلامی مخصوص حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌دانم و این ربطی به فقاهت ایشان ندارد. آری! هرکس توانست ذیل شخصیت ایشان قرار گیرد از آن إشراق، بهره می‌برد که رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» نمونه‌ی خوبی از آن بهره‌مندی را دارند. در ضمن در تبیین موضوع عرایضی در شرح آیه‌ی 52 سوره‌ی آل‌عمران شده است. موفق باشید

14252
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در قرآن در اول سوره بقره خصوصًا از کلمه «و اذ» استفاده شده.. آیا می توان از این آیات و امثال آن این برداشت را نمود که خدا به پیامبر می فرماید: به یاد بیاور... این تلقی را ایجاد می کند که پیامبر در همه مراحل حضور داشته و به عبارتی صحه گذاشتن به حدیث نورانی اول ما خلق الله نوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید إلاّ آن‌جایی که مثلاً می‌فرماید: «وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‏ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدينَ» (قصص/44) تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوّت را به موسى داديم؛ و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم‏. که در این موارد وجه بشریِ حضرت مورد خطاب قرار می‌گیرد. موفق باشید

14250
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد: داستانی در مورد شیخی به نام حاج کاظم ساروقی شنیدم که ایشان با اینکه امی بودند به قدرت خداوند کل قرآن را یک جا حفظ شدند. آیا این روایت حقیقت دارد؟ از کجا می توان اطمینان پیدا کرد؟ من در پی حقانیت این کتاب شریف و اثبات عدم تحریفش بودم که اگر به این روایت یقیین پیدا کنم علاوه بر دلایل عقلی دلم نیز آرام می شود و خودش نیز نوعی اثبات عقلی دیگر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: افرادی که با آن مرحوم روبه‌رو شده‌اند مثل آیت اللّه مکارم شیرازی هنوز زنده‌اند و موضوع، چیزی نیست که قابل انکار یا تحریف باشد. موفق باشید

14235
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: عده ای از دوستان به توفیق الهی و دعای حضرتتان و البته اجازه از حضرتعالی شروع به ترویج دروستان طبق سیر مطالعاتی در جلساتی مختلف از قبیل جلسات خانگی و محل کار در صورت بودن زمان و ... را نموده اند. در راستای این سنت مبارک و حسنه بین دوستان سوالاتی مطرح شده از این قبیل که: 1. آیا تقوای فردی را به مرحله حداقلی رساندن و بعد ورود به انتشار دروس کردن اولی بر ورود به اجتماع نیست؟ 2. چگونه خصوصیاتی از تقوا و ورع در درجه اول و سپس مسلط بودن بر دروس و روحیه شناسی مخاطب فردی و اجتماعی برای به صحنه آوردن این دروس مورد نیاز است؟ 3. برگزارکننده و استاد جلسه معتقد است از همان ابتدای شروع مباحث باید با عقاید باطل مخالفت کرد و هیمنه توهمی و غرب گرایی و مشرکانه زیستن را زیر سوال برد تا مستمعین بر پوچ بودن عقایدشان آگاه گردند سپس دروس ادامه یابند اما عده ای از دوستان قائل به جذب مخاطب از طریق رافتی حکیمانه تا رسیدن مخاطب حداقل به نکته 10 و در ادامه براهین صدیقین و حرکت جوهری هستند نظر حضرتعالی چیست؟ 4. در صورت صلاحدید بفرمایید شما در مطرح کردن توحید برای مخاطب چگونه روشی را و طبق چه قاعده ای از آیات و روایات و اجتهاد شخصی توصیه می فرمایید؟ آیا آیه و روایتی هم در باب چگونگی روش تدریس برایمان هبه می کنید؟ 5. عده ای از دوستان به طور کلی مخالف تبلیغ توسط غیر روحانی هستند چرا که پذیرا بودن مخاطب را تحت الشعاع می بینند البته منظورشان شاگردان است نه حضرتعالی نظرتان در این باب چیست؟ در پایان ضمن تقاضای خاضعانه طلب دعای جنابتان در این مسیر برای شاگردانتان با گوش جان نکات تکمیلی را ان شاءالله شنواییم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً باید نسبت به تقوای فردی جدّی بود و در زیر سایه‌ی چنین روحیه‌ای به مسائل اجتماعی ورود کرد 2- وقتی اصل را بر رعایت حرام و حلال الهی از یک‌طرف و رعایت اخلاق از طرف دیگر گذاشتیم، در صحنه‌هایی که در مسیر انقلاب برای ما پیش می‌آید، می‌توانیم مطابق اهداف انقلاب اسلامی موضع‌گیری کنیم و متذکر افراد باشیم 3- هر دو حرف درست است. در نقد عقاید باطل از ابتدا باید نفی آن عقاید مدّ نظر باشد. ولی در رابطه با ارتباط با افرادی که راه را غلط طی می‌کنند باید لَیّن بود 4- بعد از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خطبه‌های توحیدی نهج‌البلاغه و سوره‌ی زمر و ابتدای سوره‌ی حدید بسیار مفید خواهند بود 5- بنده هم رویهم‌رفته همین نظر را دارم منتها آن‌جایی که دستمان از روحانیِ صاحب اندیشه خالی است، از برادران غیر روحانی باید استفاده کرد. بحمداللّه سؤالات جامعی را مطرح نمودید، نیازی نیست که بنده چیزی به آن بیفزایم.  موفق باشید

14195
متن پرسش
سلام علیکم: مشکل کتاب تفسیر سوره کهف حل نشد؟ زمان چاپ کتاب مشخص نشده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز دوستان به این نتیجه نرسیده‌اند که آیا لازم است بحث سوره‌ی کهف کتاب شود؟ یا به همین شکل کافی است. موفق باشید

14188
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: حضرت علامه در سوره کهف آیه 65 می فرماید نعمتی که خدا به حضرت خضر (ع) داده بود نبوت بود نه ولایت با توجه به ضمیر فاعلی «نا» حال سوال این است مگر حضرت خضر (ع) ولایت نداشت با این همه کارهای اعجاب انگیز و باطنی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حضرت خضر ولایت هم داشتند زیرا باطنِ نبوت، ولایت است. با این‌همه این فرمایش علامه که شما نیز متوجه آن شده‌اید برای بنده حلّ نشده است زیرا جایی برای نبوت به معنای تشریع وقتی حضرت موسی«علیه‌السلام» در صحنه‌اند نمی‌ماند. موفق باشید

14181
متن پرسش
سلام استاد: دانشجوی رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان (تربیت معلم سابق) شهید باهنر اصفهان هستم. از شهرستان مبارکه و هر روز مسیر دانشگاه تا مبارکه را می روم و می آیم و حدودا 2 ساعت در راه هستم و در طول هفته از شنبه تا سه شنبه کلاس دارم و متاسفانه نمی توانم در کلاس های شما شرکت کنم. همان طور که می بینید اوقات فراغت زیادی دارم که دارد به بطالت می گذرد لذا از شما خواهشمندم برنامه ای مناسب به اینجانب پیشنهاد کنید تا از این سردرگمی در بیایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در مسیر رفت و آمد کتاب مطالعه نمی‌کنید؟ یا صوتی را گوش نمی‌دهید؟ پیشنهاد بنده آن است که یک قرآن جیبی داشته باشید و صوت شرح سوره‌ی احزاب را از سایت دانلود کنید و گوش دهید. و از نگاه کردن به متن قرآن نیز غفلت نفرمایید. موفق باشید

14184
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: در پاسخ 14130 در این سئوال چند پیش فرض در ذهن دارم که نمی توانم جواب شما را بپذیرم لطفا راهنمایی کنید.پیش فرض های من اینگونه اند: همه اتفاقات عالم به اراده ی خداوند است حتی شنیده ها پس اتفاقی نیست از بین این همه ذکر و دعا مورد های خاصی را قلب توجه می کند. انجام عمل در زمان طولانی چهل روز توفیق می خواهد و این از جانب خداست. روایت از قول معصوم یا تاکیید عالمان مورد تاکید موجب می شود من امید صد در صد به نتیجه داشته باشم حال دلیل می آورند این ذکر درست انجام نشد من در جواب فقط یک جمله می گویم چرا ابتدای بیان ذکر نگفتید؟ اگر خداوند قرار نیست در انتهای این دوره زمانی که بیان شده است نتیجه خاص را نبینیم چرا در اتمام اینگونه بیان، ذکر نمی شود اگر به مصلحت بود؟ اگر قرار است برای نمک غذا دعا کنیم اما غذا را بدون نمک بخوریم خوب چه کاریه بی دعا غذا را می خوریم اگر خداوند تقدیر کرده بود که غذا نمک داره و اگر نه غذا نمک نداره، اگر قرار اجابت نشه چرا سفارش به دعا شده؟ خداوند فوق تقدیر است پس اگر اراده کنند تغییر می کنه، پس چرا نباید باور کنم که حالا توفیق یافتم حالا باید مهیا اجابت دعا باشم؟ با این باورها من دعا کردم دل شب بیدار شدم. اما نشده و من دنبال چرا هستم. چون باورم دارم از دست می دم چون نمی خواهم باور تمام این مدت پای منبر فریب خوردم دارم مقاومت می کنم اما وقتی جوابی برای چرای من نیست شکست می خورم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان نمونه در قرآن داریم: «لعلکم تتقون» یا «لعلکم تهتدون» بدین معنا که اگر روزه‌ی ماه رمضان را درست انجام دهید «لعلکم تتقون» شاید که به تقوای برسید و یا اگر از وَحی الهی پیروی کنید «لعلکم تهتدون» شاید که هدایت شوید. این‌که می‌فرماید شاید متقی و شاید هدایت شوید، به جهت آن است که در کنار این اعمال باید زمینه‌های لازم نیز فراهم باشد تا نتیجه حاصل شود و از طرفی بنا نشد ما برای خدا تکلیف معین کنیم و او در خدمت ما باشد! بنا شد که او شرایطی را برای بندگی ما به ما لطف کند و ما در متن چنان شرایطی، بندگی خود را نشان دهیم. موفق باشید.

14168
متن پرسش
سلام: 1. کتابت قرآن کریم به صورت یک کتاب در زمان چه کسی رخ داد؟ در صورتی که کتاب شدن قرآن غیر از زمان رسول الله ص باشد. 2. آیا می توان ارتباطی بین سوره ها با توجه به ترتیب آنها لحاظ شد؟ 3. چه دلیلی می توان آورد که پیامبر (ص) قرآن را کتاب نکردند با توجه به اینکه رخ داد خاصی از نظر کتابت تا زمان عثمان صورت نگرفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حسن‌زاده‌ی آملی کتابی تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» تدوین فرموده‌اند که در آن‌جا به این سؤالات جنابعالی نیز پرداخته‌اند. خلاصه‌ی آن به صورت جزوه‌ی «قران هرگز تحریف نشده» شاید بر روی سایت باشد. موفق باشید

14170
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد مهربان: لطفا این جمله حضرت علامه حسن زاده را اندکی شرح دهید: (غضب و انتقام نیز از عین رحمت اوست زیرا اکثر اهل عالم به سبب غضب و انتقام به کمالی که برایشان مقدر شده می رسند اگر چه ملایم طبعشان نباشد.) سدره المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی. چرا رسیدن به غضب را کمال مقدر می نامند چگونه تقدیری است؟ و اساسا چرا غضب را از عین رحمت می دانند آری اگر مجرمی زودتر از دنیا برود برایش رحمت است چون از میزان گناه او کم می شود ولی نفس گرفتاری در عذاب را چگونه رحمت بدانیم؟ 2. در رابطه با ایمان فرعون در همان کتاب حضرت علامه ظاهرا از قول ابن عربی آورده است: «فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شی من الخبث لانه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام و الاسلام یجب ما قلبه و جعله آیه علی عنایه سبحانه بمن شاء حتی لا ییاس احد من رحمه الله ..... فلو کان فرعون ممن آیس ممن ما بادر الی الایمان.....» و در توضیح خودش هم تایید فرموده است با توجه به سخن جنابعالی که ایمان فرعون را غیر قابل قبول فرمودید پس مبنای حرف این بزرگان چیست و آیا این دلیل که چون فرعون ادعای ایمان کرد پس جزء کفار که آیس از رحمت خداوندند نبوده است زیرا کافر هیچ گاه طلب رحمت از خدا نمی کند و لو این که هزار بار در دریا غرق شود چنانچه ابوجهل در زمان قتل خود گفت من در این حال نیز از مخالفت محمد (ص) پشیمان نیستم درست است؟ پس آنها هم که در قیامت رب ارجعون می گویند بشرح ایضا و اساسا اکثری آدمها در حال معاینه و سکرات به خاطر دیدن حقایق و چشیدن سکرات ایمان می آورند و آنگاه آیا این مطب با مطلب نخست که فرمودند اکثریت انسانها به غضب دچار می شوند تضاد ندارد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب بر کسی جاری می‌شود که امکان رسیدن به کمالات الهیه در او باشد و او نسبت به جذب آن کمالات، کاهلی کرده باشد و لذا با نظر به کمالی که می‌توانسته است به‌دست آورد به او غضب می‌کنند تا به وَجه کمالیش برگردد و از این جهت، غضب نیز ذیل رحمت الهی به‌ صحنه می‌آید. می‌ماند بحثی که محی‌الدین در فصّ اسماعیلی پیش می‌کشد در رابطه با «عَذْب» و گواراشدنِ عذاب، که در این مورد اختلاف نظر هست.[1]  2- آیات مربوط به فرعون در حالی‌که داشت غرق می‌شد موجب تفاوت نظر در مورد ایمان فرعون شده است که گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(یونس/90)‏ در حالی‌که خداوند در جواب او فرمود: « آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (91) . و این نشان می‌دهد که فرصتِ ایمان گذشته است. موفق باشید

 

 


[1] - محی‌الدین می‌گوید بعد از آن‌که اسم منتقم کار خود را کرد، عذابِ حسّی مثل دردناک‌بودن مار و عقرب قطع می‌شود، ولی عذاب نفسی ابدی است. می‌گوید اهل جهنم در شرایط «لا یَمُوتُ و لا یَحْیی» قرار می‌گیرند و مثل کسی که در اثر درد شدید غش می‌کند دیگر احساس درد را ندارند و در همین حدّ یک نوع نعمت برای آن‌ها محسوب می‌شود، هرچند از آتش خارج نمی‌شوند. می‌گوید: «لأنَّهم لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْ النّار ابداً» ولی تخدیری در حسّ آن‌ها پدید می‌آید که اَلَمِ موجود در آتش را احساس نمی‌کنند و حتی گاهی برای بعضی از آن‌ها یک نعیم خیالی پدید می‌آید، «نعیماً خیالیا» مثل خواب‌دیدن کسی که در حالت بیداری در سختی است ولی در خواب شرایط دیگری را خواب می‌بیند.

می‌گوید در قرآن اگر عذاب الیم فرموده با خالدبودن همراه نیاورده تا معلوم شود عذاب تا آخر با دردناک‌بودن همراه است و تبدیل به عَذْب نمی‌شود، هرچند آن کسی که چرک و خون می‌خورد و به آن عادت می‌کند، غیر از آن کسی است که از نعمت‌های بهشتی لذّت می‌برد. ولی اهل نار بعد از آن‌که از خروج از نار مأیوس شدند مزاج‌شان مناسب عذاب می‌شود و دردشان با نوعی لذّت آمیخته می‌گردد و این همان مآل إلی الرحمه است(فصّ هودی).

ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة.» امّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند  و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيتh نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب  روشن است.  و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏كند كه نامش انسان است  و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏اش سر مى‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى‏برد و از آن صورت‌ها مى‏گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده‏اند از نظرت مى‏گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه‏تر انتقام هم مى‏گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

در رابطه با این‌که خداوند به وعده‌ی خود عمل می‌کند ولی آن‌طور نیست که حتماً به وعیدی که می‌دهد عمل کند، حضرت صادقu می‌فرمایند: «مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَار»؛ كسى را كه خدا وعده‏ى پاداش در كردارى دهد آن پاداش برايش ثابت است و كسى را كه خدا وعده‏ى بر مجازات دهد او مختار است كه اگر بخواهد عوض كند.(بحارالأنوار، ج 74، ص 154)

جناب حجت‌الاسلام آقای یزدان‌پناه در جمع‌بندی این بحث چنین می‌فرمایند که در اسماء الهی در جمع، اسماء خیر می‌چربد و از طرفی حدیث  «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» جدّی است و امیرالمؤمنینu نیز در دعای کمیل با اعتقاد به رحمت الهی عرضه می‌دارند: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ‏ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ‏[1] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين‏».

و از آن‌جایی از نظر عقلی و عرفانی در نظام اَحسن خیر کثیر است و شرّ قلیل، می‌توان گفت در عین عذاب یک نوع لذّت هم باید در میان باشد. زیرا هرچیزی که ملکه‌ی جان انسان شد چنانچه ملکه‌ی دیگری مقابل آن نباشد، آن ملکه کار خود را می‌کند و صورت برزخی و قیامتی خود را همراه دارد و از این جهت می‌توان گفت چگونگی جهنم به حسب افراد و استعدادهای آن‌ها است به طوری که ائمه‌ی کفر تا آخر در رنج و اَلَم هستند در عین لذّات خاص خود از آن عذاب. مثل آن‌که در خبر داریم وقتی ابوجهل در جهنم است با عبور رسول خداf از کنار جهنم نسیمی خنک به جهنم و جهنمیان می‌رسد، وقتی ابوجهل می‌فهمد این راحتی به جهت عبور رسول خداf است از غضبی که دارد می‌گوید جلو این نسیم را ببندید، با این‌که در حال عذاب است ولی لذّت باقی‌ماندن در آن عذاب نسبت به راحتی نسیمی که عبور رسول خداf برای او آورده، برایش بهتر است. همه‌ی کفار در جهنم در یک حدّ نیستند، بعضی قطع رنج دارند که همین برای آن‌ها یک نوع رحمت است و بعضی نه‌تنها قطع رنج دارند بلکه عذاب آن‌ها به عَذْب تبدیل می‌شود زیرا در دنیا در عین کفر دارای صفات حسنه‌ای مثل سخاوت بوده‌اند.

جناب حجت‌الاسلام استاد یزدان‌پناه، نظر استادشان آیت‌اللّه حسن‌زاده را نیز این‌طور بیان می‌کنند که خلود در عذاب هست، ولی چون به آن خو می‌کنند آن عذاب از رنج‌آوربودن در می‌آید. می‌فرمایند ظاهراً شریعت این موضوع را سربسته گذارده و به اعلام همان عذابی که سال‌های متمادی برای اهل جهنم هست بسنده کرده و اگر هم عذاب در نهایت همراه با رنج و درد نباشد همان قبح منظری که جهنمی‌ها دارند که با خوردن غساق همراه است، سر جای خود محفوظ است.

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

 

14138
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا در نماز باید وقتی سوره توحید خوانده می شود به جای اینکه از ضمیر متکلم وحده استفاده شود باید بگوییم قل هوالله احد؟ بنده به نظرم می رسد به خاطر اینکه باید حرمت قرآن حفظ شود و نسبت به حفظ قرآن ادب داشته باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، بحث مفصلی را به دنبال دارد. در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایضی شده است مبنی بر فنای ذاتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌و‌آله، که حضرت در آن مقام عین ظهور حکم خدا هستند و در مقابل احدیت حضرت حق، هویتی ندارند لذا به همان شکلی که حضرت حق می‌فرماید «بگو او احد است» همان را اظهار می‌کند و این در مورد تمام آیاتی که با «قل» شروع شده است، صدق می‌کند. موفق باشید

14134
متن پرسش
سلام و عرض ادب: کتابهای «آشتی با خدا» ، «ده نکته در معرفت نفس» ، «برهان صدیقین و حرکت جوهری» «معاد» «زن آنگونه که باید باشد» ، «هدف حیات زمینی آدم» ، «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» و چند کتاب دیگه را مطالعه کردم. برای ادامه علاقه مندم آثار امام را بخوانم تحت یک سیر منظم. از شما استاد بزرگوار خواهشمندم یک سیر مطالعاتی از آثار امام بفرمایید. دعاگویتان هستم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده دنبال‌کردن شرح تفسیر حمد حضرت امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» می‌باشد. موفق باشید

14127
متن پرسش
به نام خدا: با عرض سلام خدمت استاد عزیز و مهربان استادی که که اگر خداوند لطفی کند و خواب خوش معنوی ببینم چهره ایشان برایم متمثل می شود چند سوال: 1. خوابی که در روز خصوصا صبح پس از طلوع آفتاب دیده شود البته بعد از بیداری سحر و تا حدودی بین الطوعین تعبیر دارد یا احلام اضغاث است؟ 2. این که ابن عربی و شاگردان او چون علامه حسن زاده حفظه الله معتقدند فرعون با ایمان از دنیا رفته است و دیگر گناهی بر او نیست با این مطلب که ایمان در حال معاینه و وقوع عذاب چون از روی انتخاب در شرایط عادی نیست قبول نیست چگونه می خواند؟ 3. این که علامه می فرماید فقط 5 آیه اول سوره بقره را با چند صد هزار قرایت می شود خواند این چگونه ممکن است و آیا باعث تحریف قرآن نمی شود؟ می شود لطف کنید چند مورد آن را بنویسید؟ 4. شما در پاسخ سوالی استاد یزدان پناه را به عنوان شارح آثار و افکار علامه حسن زاده معرفی فرموده اید آیا ایشان را بر آیت الله صمدی ترجیح می دهید اگر آری چرا؟ من که واقعا از شرح آیت الله صمدی بر معرفت النفس حضرت علامه غرق لذت می شوم ولی به نظر می رسد استاد عزیز ما در عین تایید ایشان نظر مناسبی بر ایشان ندارد و آن تاییدی که از ایشان بر دیگر اساتید می بینیم در باره آیت الله صمدی دیده نمی شود. التماس دعا از استاد گرانقدر والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- معلوم نیست که بتوان این‌نوع خواب‌ها را بی‌اعتبار دانست باید به اشارات و محتوای آن‌ها نظر کرد 2- نمی‌توان ایمان اضطراری فرعون در آن حالت را، ایمان به معنای قبول قلبی دانست 3- چیزی در این مورد نمی‌دانم ولی قرائت‌های مختلف از آیات به معنای تحریف قرآن نیست 4- هر دو بزرگوار انسان‌های ارزشمندی هستند. جناب آقای یزدان‌پناه چنان‌چه مباحث‌شان را دنبال فرمایید ملاحظه می‌کنید با دسته‌بندی‌هایی که کرده‌اند و ارجاعاتی که می‌‌دهند، برای تعلیم می‌تواند بهتر باشد. موفق باشید

14119
متن پرسش
سلام: خدا قوت. 1. استاد بحث عالم ذر را در کدام کتابتان پیدا کنم؟ بحث ازلی و ابدی بودن انسان؟ 2. در اول سوره حمد، در آیه دوم، الحمد لله.. ال را حضرت امام چه الف و لامی گرفته اند؟ تعریف گرفتند؟ معنی این آیه یعنی می شود: (هر حمدی در هر زمانی در هر مکانی در هر شرایطی که باشد مختص الله است که پرورنده عالمین است.) یعنی بقول حضرت امام (ره) گمان می کنند که فلانی را ستایش می کنند. گمان می کنند بت را ستایش می کنند. همه او را حمد و ستایش می کنند. حقیقت همه چیز اوست. سوالم اینجاست که حقیقت همه چیز اوست؟ یا پرتویی از اوست؟ اگر اوست، پس حقیقت هرچیز می شود هستی مطلق؟ این که جور در نمیاید حضرت استاد؟ راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» در تفسیر آیه‌ی 173 سوره‌ی اعراف در این رابطه بحث مبسوط و مفیدی داشتند که سی‌دی آن در مراکز مربوطه جهت فروش موجود است 2- اگر از نظر وجودی و شهودی بنگریم عالم همه مظهر وجود حضرت حق است و حضرت حق از طریق آن مخلوقات در صحنه می‌باشد به همان معنایی که قرآن فرمود: «اللّه نور السموات و الأرض». و یا مولی الموحدین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «ما رأیت شیئا إلا و رأیت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید

14108
متن پرسش
سلام استاد: ظاهرا این سوال ارسال نشده بود برایتان. احتمالا ایمیلم قطع بود. پرسیده بودم: کتب سیر آفاقی چه کتبی هستند؟ استاد صلاح می دانند بخوانم؟ کمک میکند به سیر انفسی؟ مبنا سیر انفسی باشد و کمک سیر آفاقی. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر آفاقی همان نگاهی است که قرآن به عالَم می‌اندازد و قواعد و سنن جاری در عالَم را متذکر می‌شود. در هر صورت بهترین سیر، سیر آفاقی و انفسی است. موفق باشید

14076
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام: من چند تا سوال از آقای طاهرزاده دارم. اول میخوام از آقای طاهرزاده تشکر بکنم بابت زحمت هایی که کشیده اند. اول این که شما ظهور امام مهدی (عج) رو چقدر نزدیک می بینید؟ دوم اینکه به نظر من برای این که ظهور محقق شود که ان شاءالله نزدیک است ما باید دو کار انجام بدیم و آن دو عبارتند از اینکه کارهایی را درون خودمان انجام بدیم و کارهایی را در بیرون خودمان. درون خودمان همان خود سازی است. اما کار های بیرون خودمان نیاز به داشتن بصیرت دارد تا بفهمیم اگر امام زمان (عج) جای ما بود چه کار می کردند؟ برای داشتن این بصیرت چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ همان طور که مطلعید امام خامنه ای فرمودند عمار زمانه کجاست و من می دانم که عمار و مالک و... دارای بصیرت بودند. اگر باید کتاب بخوانیم تا بتوانیم آن تفکر و بصیرت را بدست بیاریم چه کتاب هایی رو باید بخونیم؟ یا با گوش دادن به سخنان امام خامنه ای می شود آن تفکر و بصیرت را بدست بیاریم یا نه؟ آخرین سوالم این است که منظور از این آسمان ها که هفت طبقه دارند چیست؟ البته اگر مایل بودید و تشخیص دادید که دانستن جواب سوال آخر برای من در حال حاضر نفعی ندارد می توانید آن را جواب ندهید. لازم به ذکر است که با توجه به گفته های روحانی پایگاهمان ما کتاب های عالم انسان دینی و فعلیت یافتن باور های دینی را تا حدودی مطالعه کرده ایم و در حال حاضر طبق گفته ی ایشون که بهتر است کتاب آشتی با خدا را بخوانیم داریم مطالعه می کنیم. ببخشید که طولانی شد. اللهم اجعل مماتنا شهادتا فی سبیلک و فی سبیل نبیک محمد ص و فی سبیل امیرالمومنین (ع) و فی سبیل فاطمه زهرا س و الحسن و الحسين و المعصومین بعد الحسین. اللهم اجعل مماتنا شهادتا فی سبیل حجت بن الحسن (عج).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نگاه مقام معظم رهبری به امور و توصیه‌هایی که ایشان دارند؛ حقیقتاً موجب بصیرت می‌گردد. کتاب «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» إن‌شاءاللّه در این مورد مفید خواهد بود 2- عرایضی در شرح سوره‌ی «قاف» در رابطه با آسمان‌های هفتگانه شده است. إن‌شاءاللّه بتوانید جواب خود را در آن‌جا دریافت کنید. موفق باشید

14043
متن پرسش
با سلام: تفاوت بین این که عالم مراتب وجود حق تعالی است با این که عالم مراتب ظهور حق تعالی است چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی ندارد زیرا «وجود» همواره ظهور دارد و حضرت حق چون وجودِ مطلق است تمام عالم وجود مظهر نور وجود حق خواهند بود. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در شرح سوره‌ی حمد در تفسیر آیه‌ی «اللّه نورالسموات و الأرض» نکات خوبی در این مورد فرموده‌اند. ولی از آنجایی که تنها وجود مطلق خداست پس غیر وجود مطلق غیر خدا است. موفق باشید

14032
متن پرسش
سلام علیکم: استاد متنی را که برایتان ارسال می کنم در یکی از کانالهای تلگرام مطرح شده چه جوابی می توان داد؟ علی علیه‌السلام: هیچ چیز از نظر پیامبر مخفی نیست، مگر همان پنج سِر غیبی که آخر سورہ‌ی لقمان است. (الدار المنثور، ج ۵، ص ۱۶۹) حال ببینیم که این ۵ مورد چیست که از علوم الله است و هیچ کس از آن خبر ندارد؟ سورہ لقمان آیهء آخر: در حقیقت خداست که علم [به] قیامت نزد اوست و باران را فرو می فرستد و آنچه را که در رحم هاست می داند و کسی نمی داند فردا چه به دست می‌آورد و کسی نمی داند در کدامین سرزمین می میرد در حقیقت خداست که دانای آگاه است (۳۴): ۱- علم به قیامت. ۲- دانش فرستادن باران. ۳- دانش تشخیص جنسیت فرزند قبل از تولد. ۴- دانش اینکه انسان فردا چه چیزی را بدست می آورد. ۵- دانش اینکه انسان در کجا مرگش فرا می رسد. استاد تشخیص جنسیت و باران را که الان با علم و تکنولوژی می دانند ، جواب لطفا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در آیه‌ی مذکور بحث از ربوبیت و مدیریت حضرت حق در این عالم است و در این رابطه می‌فرماید در نزد خدا علم به زمانِ وقوع قیامت و علم به چگونگی ریزش باران و علم به آن‌چه در رحم‌ها است، می‌باشد. بدین معنا که خداوند است که ریزش باران را کنترل می‌کند که چه اندازه و در چه سرزمینی باران ببارد و به همین در روایت داریم: اگر در جامعه‌ای گناه فراوان شد باران آن جامعه در جایی نازل می‌شود که برایشان مفید نباشد. و یا وقتی می‌فرماید به آن‌چه در رحم‌ها هست علم دارد؛ بدین معنا است که نحوه‌ی جنسیت افراد را که چه تعداد زن و چه تعداد مرد باشد را در علم خود دارد تا تعادل لازم بین زن و مرد در جامعه حفظ شود به همان معنایی که در آیه‌ی 6 سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید: «هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» خداوند است که در رحم‌ها هرطور که مصلحت بداند شما را به صورت زن و مرد صورت‌گری می‌کند و جز او که عزیز و حکیم است و مقهور هیچ قدرتی ماوراء خود نیست، معبودی نمی‌باشد. و این‌ها چیزی نیست که علم بشری بتواند در اختیار گیرد این‌ها مربوط به ربوبیت پروردگار است. موفق باشید

14010
متن پرسش
با سلام و احترام و وقت بخیر: استاد من قلبا امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و انقلاب را دوست دارم و به آنها معتقد و علاقه مندم و از کسانی که به نحوی به آنها توهین می کنند یا زیر سوال می برند به شدت متنفرم اما گاهی اوقات کسانی را می بینم که چون علم به حقیقت آنها ندارند اینگونه صحبت ها را می کنند و من هم علم جواب دادن به آنها را ندارم برای این منظور کتاب انقلاب اسلامی برون رفت از عالم غربی را خواندم اما درست این مطالب را درک نکردم و انگار شبهی از این مطالب در ذهنم تداعی شده. چرا؟ خودم فکر می کنم چون من انقلاب را درست شناخته ام(آخه من تو متن انقلاب نبودم و خیلی از مسائل را نمی دانم) و هم غرب را درست نفهمیدم. به نظر شما چه باید کرد؟ این کتاب را که خواندم تازه فهمیدم خودم هم از خیلی مسائل عقبم و الآن بیشتر به خاطر خودم دوست دارم اینها را خوب بفهمم. سوال دیگه ای هم دارم تو فامیل ما مردی بود بی سواد که کارگر هم بود، به شدت با امام خمینی مخالفت می کرد و توهین های بدی به ایشان می کرد و شاه را بسیار دوست داشت همیشه فکر می کردم از بی سوادیش است که اینجوریه اما کتاب شما را که خوندم فهمیدم اینها بسته به معرفت ماست و سواد در آن دخیل نیست اما هنوز برام جای سواله چرا اینجوری بود انگار از ازل و عالم فطرت با امام دشمن بود؟ اون الآن مرده فاتحه و خواندن قرآن براش اشکالی داره؟ گاهی اوقات خانوادش پولی به من میدند که براش قرآن بخونم. با تشکر از اینکه وقت ارزشمندتونو برای ما میزارید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی ها طوری زندگی را برای خود تعریف کرده‌اند که نفس اماره‌ی آن‌ها به آن‌ها راهنمایی می‌دهد نه فطرت آن‌ها و به همین جهت خداوند به پیامبر خود می‌فرماید «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في‏ خَوْضِهِمْ يَلْعَبُون‏» بگو تنها خدا مقصد و مقصود است و سپس چنین افرادی را که در جستجوی عیب‌های بی‌جای خود برای دین خدا هستند به خود واگذار تا در بازی زمانه مشغول باشند. موفق باشید

13987
متن پرسش
سلام و ارادت استادگرامی: اهلبیت (ع) هنگام تولد معصوم بوده اند و علم لدنی داشته اند. معلوم است چنین ویژگی در هر انسانی باشد گناه نمی کند. پس چطوری الگو هستند؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» ذیل صفحه‌ی 108 دنبال بفرمایید. در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‌هايي که خداوند به نحوه‌ي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است. شيطان مي‌داند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آن‌ها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[1] به عزت تو همه را گمراه مي‌كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آن‌هايي هستند که خداوند در آن‌ها تصرف خاصي دارد و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آن‌ها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص‌بودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوب‌شدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد، بلكه آن‌ها به دليل مخلَص‌بودنشان آينه‌ي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست و رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آن‌ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آن‌ها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكل‌ترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آن‌ها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفته‌اند: «محنت قرب ز بُعد افزون است / جگر از محنت قربم، خون است». حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون مي‌کند که با يک خطا از آن مقام سقوط مي‌نمايد. موفق باشید

 

 


[1] - سوره‌ي صاد، آيات 82 و 83.

13984
متن پرسش
سلام: کتاب «منهج الصادقین» از «ملا فتح الله کاشی» چگونه است؟ چه جایگاهی در تفسیر دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک تفسیر متوسط است. در بعضی موارد می‌توان به آن رجوع داشت ولی جامعیت تفسیر «المیزان» در جواب‌گویی به سؤالاتی که بشر امروز دارد، چیز دیگری است. موفق باشید

13976
متن پرسش
سلام: جناب محی الدین فرموده اند: «العالم متوهم ما له وجود خارجی.» استاد بنده بعد از کار کردن روی کتاب از برهان تا عرفان برداشتهایی داشته ام از این جمله. ولی می خواستم از استاد خواهش کنم اگر بتوانند در چند خط منظور آن را بفرمایند بنده سعی می کنم روی آن کار کنم. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث مهمی است که محی‌الدین در فصّ یوسفی به میان آورده است و شاهد خود را روایت مشهور پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» قرار می‌دهد که حضرت می‌فرمایند: «النَّاسُ نِيَامٌ‏ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» مردم در حال حاضر در خواب‏اند وقتى مردند، تازه بيدار مى‏ شوند. بيدار مى‏ شوند و مى‏ بينند عالم اطرافشان طورى شده كه نسبت به دنيا برايشان يك نحوه بيدارى است. به همين جهت قرآن در رابطه با قيامت به شخص گناهكار مى‏ فرمايد: «لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ» حقيقتا تو از اين عالم در غفلت بودى ما پرده را از مقابل تو عقب زديم و حالا چون چشمت تيزبين شده اين‏ها را در اطراف خود مى‏ بينى ولى در دنيا نديدى در حالى‏كه در دنيا هم اين‏ها اطراف تو بود. محی‌الدین دنیا را نسبت به عالم بالا دارای وجود اصیل نمی‌داند، ولی نه این‌که آن را غیر واقعی بداند. سعی بفرمایید مطلب را در فصّ یوسفی دنبال فرمایید. موفق باشید

 


[1] ( 2)- بحار الأنوار، ج 50، ص 134.

[2] ( 3)- سوره‏ى ق، آيه‏ى 22.

13969
متن پرسش
با سلام: این جمله ی ارسطو که ماده وجود بالقوه است چقدر در نظریات ملاصدرا تاثیر داشته؟ و اینکه این جمله که همه در ابتدا یک نفس واحد بودند یعنی چه؟ آیا می توان گفت علت خنده عدم انطباق مسئله با منطق است و آخر اینکه فرق نور سهروردی با وجود ملاصدرا چقدر درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ملاصدرا بعضاً در دستگاه ارسطو سخن می‌گوید و از واژه‌ی قوه و فعل ارسطویی استفاده می‌کند ولی در نگاه خودش، همه‌ی عالَم، مراتبِ وجوداند. 2- نفس واحد یعنی حقیقت واحدی که همه‌ی انسان‌ها از آن به‌وجود آمده‌اند. در این مورد به تفسیر آیه‌ی اول سوره‌ی نساء رجوع فرمایید 3- حرف درستی است 4- در اصالت وجود ملاصدرا، عدم که مقابل وجود است اصالتی ندارد ولی در نوری که سهرودی مطرح می‌کند ظلمات، دارای نحوه‌ای از وجود است. موفق باشید

نمایش چاپی