بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حضرت امام خمینی(ره)

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15228
متن پرسش
سلام استاد: در جواب سئوال: چگونه به منظومه‌ی فکری امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برسیم؟ می گویید: امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»؛ یک سیره است. باید نظر به سیره‌ی او کنیم. می شود شناخت منظومه امام و مکتب امام و سیره امام و چگونگی آن رو بیشتر توضیح دهید؟ خداحفظتون کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی نسبتاً مبسوط در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. خوب است در کنار کتاب و صوت‌هایی که با این عنوان مطرح شده است، مطلب را دنبال فرمایید. موفق باشید

15220
متن پرسش
سلام: چرا این قدر استفاده از کامپیوتر در تمام علوم فراگیر شده است؟ چه جوهره ای در کامپیوتر است که صدا و تصویر و فیلم و مدیریت این اطلاعات و ... در این وسیله جمع شده است؟ بشر چه نیازی در وجودش احساس کرده که به این درجه رسیده است؟ و چرا شهید آوینی این وسیله را بعل ذبوب می دانند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح بشری که طالب توسعه به روش غربی است، امورات خود را با ابزارهایی مثل کامپیوتر و اینترنت می‌تواند بگذراند و این روح، امروزه روحِ همه‌ی عالَم بشری شده است و به همین جهت این ابزارها، جهانی گشته است. کامپیوتر و اینترنت مربوط به تاریخ بشر غربی است یعنی بشری که نیازهای خود را سطحی و زودیاب کرده است. برگشت به گذشته ممکن نیست؛ ولی می‌توان به آینده‌ای فکر کرد که ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بتوان تاریخ جدیدی را شروع کرد، حال آن تاریخ با توجه به وجوهِ قدسی‌اش چه اقتضائاتی را به همراه می‌آورد، به مرور روشن می‌شود. جمله‌ی شهید آوینی را متوجه نشدم، احتمالاً درست تایپ نشده. موفق باشید    

15200
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: خدمت جناب استاد عزیزم عرض درود و خسته نباشید به خاطر تمام زحماتتون عرض می کنم. بنده مدتهاست با دروس حکمی آشنایی دارم اما اصوات شما برای من نقطه عطفی بود خداوند به شما خیر فراوان عنایت کند. سوال 1: در مورد رویت حق در مخلوقات باید عرص کنم که بنده با نگاه به مناظر ممکنات به اسماء الهی منتقل می شوم اما در حد ارتباط عقلی و فکری و در اثر تفکر قلبا هم با وجود این ممکنات انس می گیرم. یعنی وقتی حیات و اراده و زیبایی رو درک می کنم در این مناظر با این اسماء انس هم برقرار می کنم الحمدلله. اما این سوال برایم پیش اومده که آیا این صفات کمال خود اسم جامع الله به اعتبار مقام واحدیت هست؟ یا جلوه و نمودی محدود از اون اسم اللهی است که در مقام واحدیت است اما چون این جلوه فانی در اون مقام هست در واقع خود اون مقام هست که در صحنه است؟ از فرمایشاتتون بنده بین این دو مطلب حیران شدم اما گمان می کنم مطلب دوم منظورتون باشه. سوال 2: آیا ماهیات، اسم جامع الله رو به قدر خودشون نمایش می دهند با این بیان که اون اسم شدت و ضعف نداره و ماهیات هست که هر کدوم به محدوده ای اون اسم جامع الله رو ظاهر میکنه، یا اسم الله وقتی به تجلی و ظهور در صحنه میاد یعنی تجلی برون صقعی میکنه اون تجلی و ظهور شدید و ضعیف میشه من حیث هوهو و با قطع نظر از ماهیات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با پیگیری مباحثی که در شرح سوره‌ی حمد حضرت امام و کتاب «مصباح الهدایه» شد، طبق وحدت شخصیِ وجود و تشکیک در ظهور، روشن می‌شود آن‌چه در همه حال در صحنه است، حضرت حق است و ما به اندازه‌ی تقوی و تزکیه‌ی خود و رفع اَنانیت از خود، او را می‌یابیم. موفق باشید

15184
متن پرسش
سلام علیکم: استاد اگر امکان اش هست یک چند تا شاخصه برای انتخاب استاد به ما بدهید. منظورم استاد سلوک و عرفان نیست، منظورم استادی است که انسان بتواند در نزدش درس بگیرد و یا مطالب اخلاقی را کار کند. بنده طلبه هستم و در شهر ما کمتر کسی پیدا می شود که فلسفه و عرفان را به خوبی کار کرده باشد لذا ناچاریم برای استفاده از مطالب حکمی، اخلاقی، عرفانی به صوت بعضی از اساتید روبیاوریم. بطور مثال صوت های استاد عزیز و گرانقدر آیت الله صمدی آملی که الحق و الانصاف مطالب عرشی عرض می کنند، نفس تأثیر گذاری دارند. ما با ایشان ادب و آداب یاد گرفتیم، مبانی طهارت را آموختیم. و یا صوت های خود شما. بنده در زمان تحصیل ام در دانشگاه حدود یک سال و نیم با صوت ها و فضاهای مباحث شما زندگی کردم خصوصا نامه 31 نهج البلاغه که به اراده ی خداوند زندگی ام را به جلو حرکت داد. یا گاها خود صوت های آیت الله جوادی آملی و ... اما گاهی به صوت های بعضی از اساتید برمی خوریم که با اینکه مطالب خوبی هم می گویند و از حیث حکمت و عرفان هم قوی هستند از حرف هایشان و ناخود آگاههای ذهنی شان متوجه می شوی که علم ایشان برای خودشان نافع نبوده است با اینکه شاید مطالبی بگویند که از حیث علمی قوت داشته باشد. امروزه در بعضی نهاد ها و دانشگاه های ما همایش های مفصلی برای بزرگان فلسفه و عرفان برگزار می کنند، و مطالب علمی خوبی هم بیان می شود، ولی هدف از این علوم حصولی این است که انسان توسط این علوم برای سیر و سلوک الهی رفع حُجُب کند. اما به کلیت فضای این همایش ها و جلسات عمومی که نگاه می اندازی می بینی این فضا شاید ایجاد حُجُب هم بکند تا رفع حُجُب. امروزه دیگر فضاهایی نداریم یا شاید خیلی کم داریم که شخصی مثل ملاحسینقلی همدانی بیاید و هم مطلب علمی بگوید و هم نفس ایشان چنان تأثیری داشته باشد که مستمع و حاضرین شوق به حضرت پروردگار پیدا کنند. خواستم یک سری ملاک و شاخص برای انتخاب استاد به ما بدهید. حال چه از زبان بزرگان و چه از زبان روایات، و اگر این ملاک ها رعایت نشود آیا آن علم لاینفع خواهد بود؟ چون در حدیثی دیده ام که مضمون روایت این بود که علم کسی اگر برای خودش نافع نباشد برای دیگری چگونه نافع است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی مهمی است که اگر علمِ کسی برای خودش نافع نباشد، برای دیگران نیز نافع نیست. ولی اگر مسیر ما برایمان مشخص شده باشد که آن مسیر سیر إلی‌اللّه است. مولایمان علی«علیه‌السلام» به ما فرموده‌‌اند: «خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْهُ إِلَى مَنْ قَال‏» فراگير حكمت را از هر كه بياورد از براى تو آنرا، و نگاه كن به آن چه گفته است نه به آن كه گفته. لذا اساس را باید در حضور تاریخی دانست که در سیر إلی اللّه در متن انقلاب اسلامی محقق می‌شود. پیشنهاد می‌گردد کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مطالعه شود. موفق باشید‏

15188
متن پرسش
سلام استاد عزیز: پیرو پرسش یکی از کاربران گرامی مبنی بر این که هر زمان که تعداد یاران خاص حضرت مهدی روحی فداه به حد نصاب برسد! حضرت ان شاءالله ظهور خواهند نمود! حضرتعالی فرمودید که ما نیازمند 313 یار به مانند امامین خمینی و خامنه ای هستیم. حال سوال حقیراین است که واقعا ما از تاریخ ظهور اسلام تا به الان یا اصلا از آن زمان هم نه قرون بعد از آن ما به این تعداد مورد نیاز نداشتیم؟ و سوال مهم تر این که مگر غیر از این که اگر هر عالم و سالکی که به هر درجه ی نایل می گردد، هدیه ی الهی است یعنی این همه انسان وارسته ی که متمسک و دوستدار امام زمان هستند از خداوند متعال نخواستند که «خصوصیات لازم» برای یاری امام زمان را به آنها هدیه دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه زمانی در تاریخ سراغ دارید که 313 نفر مثل حضرت امام خمینی در یک زمان جمع شده باشند؟! مگر آن‌که در آینده منتظر چنین شرایطی باشیم. موفق باشید

15147
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و خدا قوت: استاد بنده کتاب سلوک ذیل امام رو مطالعه کردم اما چند سئوالی ذهنم رو در گیر کرده بود؟ با توجه به این که امام یک شخص نبودند و یک مکتب بودند اگر بخواهیم رجوع به این مکتب داشته باشیم با چه روشی باید به آن در مقتضیات زمانه داشته باشیم یعنی: 1. برای فهم مکتب امام یک روش وجود دارد و یک چگونگی رسیدن به مکتب امام، از کجا متوجه بشویم که به چه روشی باید رجوع داشته باشیم به امام تا به تمام امام رجوع داشته باشیم؟ و ثانیا چگونه باید به آن برسیم؟ (چگونه رو حضرت عالی در بخش آخر کتاب توضیح دادید ولی روش شناسی فهم سخنان امام و رهبری رو بنده کاملا متوجه نشدم) 2. مکتب امام یعنی امام دارای یک منظومه فکری بودند؟ منظومه ی فکری امام رو چه طور می شود بدست آورد و تبیین کرد؟ آیا کسی مبانی نظری مکتب امام رو به دست آورده است؟ 3. اگر امام دارای یک مکتب بودند، مکتب یعنی این که برای تمام نظام ها برنامه دارد دیگر؟ آیا امام نیز دارای مکتب سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و.....بودند؟ و اگر بودند چه طور باید این مکاتب رو در صحبت هایشان بدست آورد؟ آیا کسی این کار را کرده است؟ 4. در آخر تفاوتی بین مکتب و نظریه پردازی و منظومه فکری و نظام ها و پارادایم وجود دارد؟ با تشکر فراوان با عرض پوزش لطفا کلی جواب ندهید و شماره ای به سئوالات جواب دهید، با عرض معذرت و آرزوی سلامتی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسه‌ی 16 کتاب سلوک با طرحِ بحث «هندسه‌ی فکری» عرایضی شده است و در کتاب دوم یعنی کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» به تفصیل، موضوعات مطرح شده است. آثار حضرت امام در این موارد بسیار کارساز است. و در همین رابطه بنده وظیفه‌ی خود دانستم تفسیر سوره‌ی «حمد» حضرت امام و کتاب «مصباح‌الهدایه» شرح شود. حضرت امام ذیل فرهنگ تشیع و فقه آل‌محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مکتب خود را مطرح می‌کنند و از این جهت نیاز به مکتب دیگری نیست، مهم رویکردِ درستی است که حضرت امام در این تاریخ مدّنظرها قرار داده‌اند. موفق باشید

15143
متن پرسش
پایان عصر اصول گرایی حزبی انتخابات 7 اسفندماه و شکست اصول گرایی - به معنای حزبی آن – پیام های مهمی را در دل خود به همراه دارد. فهم این پیام در دایره تنگ عقلانیت قبیله گرا و ذهن حزبی نمی گنجد، لذا باید با عقلانیتی مبتنی بر معارف انقلاب اسلامی به تفسیر و درک این پدیده همت گماشت. که اگر جز این باشد این بار نیز آقایان به جای بازنگری جدی در مبانی نظری خود موضوع را در حد سیاست ورزی و تاکتیک های انتخاباتی فرو خواهند کاست و همچون انتخابات 92 فرمولی چون وحدت و یا امثال آن را برای رفع این شکست ها تجویز خواهند کرد. برای فرار از دام این تحلیل ها یاد گرفته ایم نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی داشته باشیم و پدیده ها را در نسبت با آن بررسی نماییم. اصول گرایان شکنجه های فراوانی را پیش از انقلاب تحمل کرده و زحمات زیادی را برای پیروزی آن کشیده اند پس از پیروزی انقلاب نیز خدمات شایسته ای به انقلاب و جمهوری اسلامی عرضه کرده اند اما مسئله مهم ما با اصول گرایان بی تاریخی آن هاست. اصول گرایان اگرچه تا مرحه نظام اسلامی توانایی همراهی با انقلاب را داشتند اما در دوره کنونی که به دوران ایجاب و تفصیل انقلاب رسیده ایم یاری همراهی با تفکرات و طرح رهبری را ندارند. بهتر است بگوییم اکنون عصر تمدنی انقلاب اسلامی است و دوستان هم چنان با رویکردهای تثبیت نظام به فعالیت اجتماعی می پردازند. عدم همراهی اصول گرایان با تطورات و تکامل انقلاب اسلامی باعث شده تا این جماعت به جای آن که مبارزه را در لایه فرهنگ جست و جو کنند بیش از آن به سیاست اهمیت دهند و این چنین سازمان جای آرمان، صورت جای سیرت و قدرت جای خدمت را بگیرد. با چنین نگاهی بیش از آن که مردم هدف باشند، ابزار رسیدن به قدرت خواهند بود و بیش از آن که رشد مردم مسئله باشند رفتار سیاسی و آرای انتخاباتی آن ها مهم خواهد بود. به واقع اصول گرایی حزبی به جای آن که در پی رشد مردم و ارتقای علایق و ظرفیت های فکری آن ها باشد صرفا به دنبال مدیریت رفتار سیاسی آن ها هستند تا به این وسیله با ورود به ساخت سیاسی قدرت به تعبیر خودشان مشغول خدمت به ساختارهای نظام باشند. مشغول بودن به ساختارهای سیاسی بدون توجه به محتوای آن و نسبت آن با جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خطری بود که تحت عنوان «سکولاریسم پنهان» مورد اشاره رهبری قرار گرفت و در سخنرانی های اخیرشان نیز تحت عناوین «خطر حفظ صورت انقلاب و استحاله ماهیت و سیرت آن» و توجه جوانان به «راز ماندگاری انقلاب» مورد تاکید قرار گرفته است. شاید رای ندادن مردم به اصول گرایان را نیز در همین چارچوب تحلیل کرد. مردم نیز متوجه شده اند که رویکردهای اصول گرایی حزبی، از جنس انقلاب و امام خمینی نیست لذا اصول گرایی برای آن ها جاذبه ای نخواهد داشت زیرا از دل آن راهی به عصر تمدنی انقلاب نمی توان باز کرد و بوی امام را نمی توان استشمام کرد. به همین علت نیز باید گفت عصر اصول گرایی حزبی به پایان رسیده است. اصول گرایی استحاله شده و به حزب تبدیل شده است، مردم هم این را فهمیده اند و اقبالی به آن نداشته اند لذا باید گفت عصر اصول گرایی حزبی به پایان رسیده است. اگر تحلیل فوق درست باشد به تعبیری می توان گفت فصل جدیدی از مبارزه در انقلاب امام خمینی (ره) گشوده شده است، این دوره انسان و نخبگان دیگری را می طلبد و فعالیت هایی غیر از سیاست ورزی اصول گرایی حزبی را می خواهد. پرسش حقیر آن است که مسائل اصلی این دوران چیست؟ مبارزه در این دوران به چه نحوی خواهد بود و چه تفاوت هایی با گذشته می کند؟ نسبت سیاست و فرهنگ چه خواهد بود؟ جمع بین نظر و عمل چگونه ممکن می شود؟ آرمان گرایی و عدالت خواهی اجتماعی چگونه با واقع گرایی و فعایت های نظری نخبگانی جمع خواهد شد؟ چگونه می توان رویکردهای توسعه گرای دولت را نقد کرد و هم زمان اختلالی در تجربه و فهم تاریخی مردم به وجود نیاورد؟ وجه تمایز این انتقادت با اصول گرایی حزبی چه خواهد بود؟ و از همه مهمتر چه اتفاقی در ما حزب اللهی ها باید روی دهد تا زمینه ظهور مدیران در تراز انقلاب اسلامی و مبتنی بر مکتب امام خمینی فراهم شود. چنان چه در سال های 80 تا 84 تحولاتی رقم خورد که با مدیریت رهبر انقلاب و فعالیت های بدنه حزب اللهی کشور نسل جدیدی از حزب اللهی ها تربیت شدند و در تیر ماه 84 با روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد تفکر انقلابی به صحنه اجرا آمد اکنون الزامات بازگشت نفکر انقلابی به عذصه اجرا چه خواهد بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- صرف نظر از این‌که نتیجه‌ی انتخابات چه باشد؛ نکات دقیقی را در رابطه با اصول‌گرایی مطرح فرموده‌اید، هم با نظر به فعالیت‌های قبل از انقلاب اصول‌گرایان و هم با توجه به فعالیت‌های آن‌ها بعد از انقلاب. حقیقتاً اصول‌گرایی باید در دهه‌ی چهارم انقلاب به سرِ عقل آید وگرنه با روحیه‌ی قبیلگی، عملاً به همان دو قطبیِ القایی مورد نظر دشمن دامن می‌زند که این مشکل بزرگ تاریخ ما است و به راحتی هم نمی‌توان از آن عبور کرد مگر با برنامه‌ریزیِ عمیق فکری و فرهنگی. ظاهراً شرایط فکرکردن تا حدّی فراهم شده است، امید است بتوان در این فضا استفاده‌ی لازم را برای آینده‌ی انقلاب داشته باشیم 2- سؤالات بسیار اساسی را مطرح فرموده‌اید که بنده مدت 10 سال در مورد آن‌ها فکر می‌کردم و ماحصلِ آن را دو کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی-رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه-» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» بود. حقیقتاً موضوعِ ما در این زمانه بسیار جدّی‌تر از آن است که با چند جواب کوتاه «تفکر» به جامعه برگردد. عرض بنده عبور از غرب به نحوه إشراقی است و فکر می‌کنم می‌توان از این طریق، جبهه‌ی وِلاییِ متدیّن به اهداف انقلاب اسلامی را مخاطب قرار داد. موفق باشید.

 

15119
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استادم: ضمن تشكر از حضرتعالي در پاسخ به سوال اينجانب (سوال 15103) بنده نيز روي هم رفته چنين نگاهي را داشتم. بنده نيز معتقدم نتايج انتخابات تهران (بالخصوص) و ساير شهرها ضرورت يك بازخواني از موقعيت تاريخي انقلاب اسلامي توسط تمامي كساني كه خود را به معناي واقعي كلمه در «جبهه» انقلاب احساس مي كنند، را متذكر مي سازد. ضرورت بازتعريف زندگي ديني به اين معنا كه خود را از مفهوم انگاري آزاد كرده و به سوي وجودانگاري حركت كنيم. ديگر خود و جوانان محيط پيراموني را از ظاهر عبادات و شعائر به سوي خويشتن پنهان حركت دهيم كه در اين صورت، ديگر با تكرار عبادات و استقامت در راه حق نه تنها خسته نمي شويم بلكه روز به روز بيشتر به شعف مي آييم و از اينكه با خدمت در تمامي عرصه ها ( فرهنگ، هنر، اقتصاد و...) توسط مردان و زنانمان خود را در يك حضور تاريخي انقلاب اسلامي احساس مي كنيم، احساس تقرب بيشتري به درگاه خداوندي مي كنيم و از اينكه فرهنگ تجدد هر روز با تكنيكي و ابزاري و سرگرمي قصد تسخير روح و عالم ديني جوانان ما را داشته باشد، ديگر نگران نمي شويم. چرا كه مي دانيم «آنكس كه در خانه اش صنم دارد / گر نيايد برون چه غم دارد». استاد گرانمايه، اكنون كه خداوند متعال از طريق شما، ذره اي طعم زندگي در حال را به ما چشانيده است..... استاد نمي دانم چگونه شرح حديث دل با شما بگويم. بيقرار ديدارتان هستيم. در ضمن به نظر حضرتعالي، براي بازتعريف جايگاه خود در حضور تاريخي انقلاب اسلامي، نقطه شروع كجاست؟ با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت.....» تحت عنوان «هندسه‌ی فکری» شده است. تصور بنده آن است که اگر پنج ضلع هندسه‌ی فکری که در جلسه‌ی 16 کتاب مطرح شده است، دنبال شود؛ بشود فقرِ تفکری که جامعه از آن رنج می‌برد جبران شود. موفق باشید

15074
متن پرسش
سلام آقا جان: من یه سواله که خیلی وقته زهنم رو مشغول کرده. این که چرا از امام زمان (عج) خیلی کم در تلویزیون گفته میشه، از شرایط ظهور و چجوری خودمون رو برای امام زمان (عج) آماده کنیم؟ تلویزیون وسیله ای است که همه دسترسی بهش دارن، با زدن یه شبکه برای امام زمان (عج) یا اهل بیت (ع) آیا برای این نظام بهتر نیست که نظام طرف صاحب اصلیش بره نه طرف غیر از اسلام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مردِ این کار که بتواند به زبان این تاریخ و ذیل نگاه حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» موضوع را طرح کند؛ نداشته باشند. موفق باشید

15010
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: با توجه به اینکه چند سال پیش مباحث انسان شناسی شما را مطالعه عمیق می نمودم و مبانی علمی بنده ترفیع یافته بود و سخن وری و ابراز علمی بنده زیاد گرفته بود حال پس از گذشت یک دوره دوری از مطالعه بنده به شدت افت نموده و توانایی سخن وری و ابراز علمی را نیز ندارم از طرفی دوباره به مباحث معرفت نفسی رجوع نمودم ولی تاثیری ندارد و در بنده توانایی علمی به شدت ضعیف شده از شما می خواهم بنده را راهنمایی بفرمایید ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی شود افق دیدتان را بر روی دو کتاب اخیر یعنی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» متمرکز کنید تا احساس حضور تاریخی در این دوران به شما برگردد. موفق باشید

15006
متن پرسش
سلام و خدا قوت: راستش مدتیه که سوالی ذهنم رو در گیر کرده و نمی تونم جوابش رو پیدا کنم، ممنون می شم اگه کمکم کنید: 1. آیا می شه گفت لازمه ظهر اجتماعی حضرت اتفاق افتادن ظهور شخصی برای عده ای (313 نفر) هست؟ یعنی قلب این عزیزان ابتدا پذیرای ظهور می شه و بعد از آمادگی اون ها ظهور اجتماعی اتفاق می افته؟ 2. اگه اینطوریه تفاوتی بین ظهور شخصی و اجتماعی هست؟ 3. 313 نفر یاران خاص امام (عج) آیا فقط مربوط به یک زمان هستند یا انسان هایی از کل دوران تاریخ هستند که رجعت برای اون ها اتفاق می افته؟ ممنونم از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- احتمالاً همین‌طور است که وقتی امثال حضرت امام و آیت اللّه خامنه‌ای‌ها و زکزاکی‌ها به صحنه آمدند، مولایمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» امیدوار می‌شوند که امکان ظهورشان در حالِ فراهم‌شدن است 2- ظهور اجتماعی حضرت مورد بحث است، ظهور فردی آن عزیز که همیشه برای عده‌ای بوده است 3- احتمالاً باید همه با هم در آن تاریخ جمع باشند. موفق باشید

14978
متن پرسش
سلام: 1. یکی از اولیای خدا می فرمود : ذکر و دستورالعمل را ولی خدا با اجازه ی وجودی که دارد باید بدهد تا منشا اثر باشد، و الا این همه ذکر و عمل وجود دارد که اگر شما انجام بدهید به نتیجه نمی رسید. (این حرف تا چه حد درست است ؟) 2. استاد میشه خواهش کنم بر همین اساسی که در نکته ی 1 گفته شد، به بنده دستوری بدهید (با همان اجازه وجودی) در مورد اینکه اهل بیت دست بنده رو بگیرند و به کلی از هوی نفس بیرون بکشند. و ما را به آن هدف اصلی خلقت برسانند. اصلا به کدام معصوم و با چه طریقی متوسل بشیم؟ 3. میشه یک راه توسلی به حضرت رضا (ع) یا امام حسین (ع) و یا حضرت زهرا (س) بفرمایید که ما دائم داشته باشیم تا برای حوایج مادی و معنوی به آن متوسل بشیم. نماز و دعا زیاد وارد شده، اما یک دستوری بفرمایید که به نتیجه برسیم و جوابمان را بدهند. 4. به بعضی از علما خیلی علاقه دارم، می خواستم ببینم چطور میتونم از اینها کمک بگیرم و متوسل بشم. به آنهایی که به قبرشان دسترسی دارم چه کنم و به آنهایی که دسترسی ندارم؟ 5. یک سول دیگر: شنیده ایم که خداوند به هر کسی با توجه به ظرفیت و استعداد آن شخص عنایت می کند و آن را به مقاماتی که در حد اوست می رساند. حال ما چه کنیم که این ظرفیت وجودی و استعداد ما بیشتر شود؟ 6. از کجا بدانیم که تا چه زمانی باید استقامت داشته باشیم در راه سیر و سلوک؟ چون واقعا انسان بعد از یک مدت چون عنایت ویژه ای نمی شود و به چیزی نمی رسیم و هم شیطان و هم جامعه در تلاش دور کردن انسان از انسانیت هستند و هم اینکه دسترسی به ولی خدا نداریم تا مستقیما خدمت ایشان باشیم، حال چه کنیم؟ مثلا حسینقلی همدانی در حرم امام علی علیه السلام وقتی آن کبوتر را دید که 22 مرتبه آمد و آن نان خشک را خورد کرد، فهمید که باید 22 سال استقامت داشته باشد. من از کجا بفهمم که چقدر دیگه تلاش کنم؟ بالاخره زمانه ما با زمانه آنها خیلی متفاوت است و ما هم با آنها خیلی فرق می کنیم. 7. آیت الله شجاعی در چراغ هدایت می فرمود: به این نمازها و اعمال خودتان دل خوش نکنید، با اینها و با این وضعی که در خودمان می بینم به هیج جا نمی رسیم فقط باید عنایتی از سوی اباعبدالله بشود تا نجاتتان دهد. خیلی روی این حرف تاکید داشتند. سوالم این است که چگونه عنایت را دریافت کنیم؟ چه عملی؟ چه مدتی؟ چه قدر؟ و در جایی دیگر فرمودند به هر حیله ای شده در دل صاحب الزمان جا پیدا کنید. یعنی چی کار کنیم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر حال باید رجوع ما به حقیقت، رجوع وجودی باشد. اگر استادی بتواند در این مورد کمک کند بسیار خوب است 2- بنده برای خودم و جنابعالی شرح حدیث «جنود عقل و جهل» از حضرت امام را توصیه می‌کنم 3- فدای آن عزیزان شوم، زیارت و یاد آن‌ها اگر مدّ نظر قرار گیرد، وظایف عبادی ما تأثیر خود را خواهد داشت. پیشنهاد می‌شود در این مورد کتاب «چگونگی فعلیت‌‌یافتن باورها» را مطالعه فرمایید 4- به یاد آن‌ها عبادت کنید به همان شکل که در آن گتاب عرض شده است 5- راضی به رضای خدا باشید 6- با ارادت به نایب امام زمان یعنی حضرت آیت اللّه العظمی سید علی خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» الهامات لازم، سراغتان خواهد آمد 7- در زیارت حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» اگر برایتان امکان دارد، سالی یک‌مرتبه کوتاهی نکنید و در روز جمعه زیارت مولایمان حضرت صاحب‌الامر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را به همان شکل که در مفاتیح هست، عمل کنید. موفق باشید

14960
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد بزرگوار: مطلبی که می خواهم با شما در میان بگذارم در واقع یک پیشنهاد برآمده از نقد عملکرد گروه مخلص لب المیزان و از عملکرد حضرتعالی به عنوان راهبر گروه، در این چند سال اخیر است که البته روی گشاده شما دلمایه جسارت ابراز آن است. مایه امتنان است که بنده را به عنوان کوچکترین عضو همکار گروه لب المیزان بخاطر آورید که ما بین سالهای 88 تا 90 افتخار نمونه خوانی برخی از کتابهای شما را قبل از تایید نهایی حضرتعالی داشتم و تحت نظر استادم جناب آقا مرتضی توکلی عزیز خدمتی ناچیز داشتم. آن ایام در ناحیه آماده سازی و نشر وزین مطالب ایفاد شده شما در سالهای گذشته شور و شوقی هم در گروه و افراد متصل به آن و هم در مخاطبان منتظر کتاب احساس می شد که به نظرم یکی از معدات آن شور و اشتیاق، اهتمام خود شما به این امر بود اما به نظر می رسد در این چند سال اخیر آن اهتمام که موتور اصلی حرکت مخلصانه دوستان بود، از تکاپو افتاده و امیدوارم این تحلیل مطابق با واقع نباشد که به نوعی روزمرگی در رسیدگی به پرسش و پاسخهای معمول و مکرر رسیده ایم که وقت ارزشمند شما را بیش از اندازه گرفته و در مقایسه با پدیده مبارک و موثر «کتاب» از تاثیر کمتری برخوردار است و مخاطبان اندیشه های بلندی که شما مروج آن هستید، از فوائد مترتب بر کتاب که منجر به خلوت و تفکر ریشه ای و نفوذ فکری و فرهنگی همه جانبه و راسخ در دلهایشان هست، محروم می مانند و آفت دیگر اینکه با عادت کردن به رفع نیازهای موردی و مقطعی با پرسش و پاسخ، آن حوصله مطالعه همه جانبه موضوعات لابلای کتاب ها و استماع نوارها یا شرکت در جلسات را از دست می دهند و به آن نتیجه مطلوب در فعالیت فرهنگی عرضه شده بارنمی یابند. البته منکر اقتضا و ضرورت حداقلی شیوه پرسش و پاسخ در سابت و برخی فوائد آن نیستم اما این اندازه را هم زیاده ارزیابی می کنم. بنابراین ضمن عذرخواهی از تاکید بر کاستی هایی که به نظر قاصر رسیده، پیشنهاد می کنم از بار زمان بر اموراتی چون رسیدگی به پرسش و پاسخها بکاهید و بر اهتمام به تدوین کتاب بیفزایید. بنده هم به عنوان کوچکترین خادم در کنار دوستان بزرگوار گروه، آماده همکاری هستم. وفقکم الله فی طریق السداد گوشه چشم بــگردان و مـــــــــــقدر گردان ما که هـــــــــستیم در این دایره ی سرگردان؟! دور گـــــــردید و به ما جرات مستی نرسید چه بگـــــــوییم به این ساقی ساغر گردان این دعاییست که رندی به من آموخته است بار مــــــــــــا را نه بیفزا ! نه سبکتر گردان! غنچه ای را که به پژمرده شدن محکومست تا شــــــــــــکوفا نشده بشکن و پرپر گردان من کــجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟ مرگ حـــــــــق است به من حق مرا برگردان! یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم که چه دلسوزانه متذکر نکات اساسی شده‌اید! آری! آن‌چه از طریق کتاب می‌توان ظهور داد، هرگز از طریق سؤال و جواب نمی‌توان ارائه کرد و همین‌طور که به درستی فرموده‌اید این عادت خطرناکی است که افراد بخواهند با پرسش و پاسخ‌ها جواب نیاز عمیق معرفتی خود را بدهند. ولی فراموش نشود که ما در مقطعی قرار داریم که باید فرهنگ‌سازی کنیم و از طریق جواب‌دادن به سؤال‌ها، افقی که افراد در پیش رو دارند را متذکر شویم. از طرفی در آخرین کتابی که تحت عنوان «امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» در قسمت آخر کتاب تحت عنوان «انقلاب اسلامی و وظيفه‌ای که در پيش رو داريم» عرایضی برای تفکر درازمدت، خدمت عزیزان شده است با این فکر که إن‌شاءاللّه عزیزانِ طالبِ مسائل عمیق معرفتی بتوانند مدتی تغذیه شوند. و کتابی نیز در تبیین همان مطالب در دست تهیه هست که إن‌شاءاللّه عرضه خواهد شد. این جدای از مباحث قرآنی و شرح نگاه عرفانیِ حضرت امام خمینی است که نیاز امروز جامعه‌ی ما است. موفق باشید        

14945
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا مطالبی به صورت مختصر و مفید در مورد دفع رذایل اخلاقی و غضب و داشتن حلم بیان کنید. تا آن را همیشه همراه داشته باشیم و عمل کنیم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به طور کلّی و به‌خصوص در مورد غضب و رفع آن نکات ارزشمندی دارد. بنده‌ی حقیر نیز شرحی در رابطه با آن کتاب داشته‌ام. موفق باشید

14941
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: سوالی داشتم. با توجه به این دو روایت سوالی در ذهنم هست که با این حساب اشخاصی مثل سلمان و امام خمینی و مقام معظم رهبری و آیت الله جوادی آملی از یاران امام حسین علیه السلام پایین ترند حتی از حر و اون غلام سیاه لطف. کنید توضیح بدید منظور اهل بیت از اینکه در طول تاریخ یارانی مثل یاران امام حسین نمی شناسند چیست؟ 1. حضرت امام حسين عليه السلام شب عاشورا در سخنراني خود فرمود: ... فاني لا أعلم أصحابا أوفي و لا خيرا من أصحابي و لا أهل بيت أبر و أوصل من أهل بيتي؛ فجزاكم الله خيرا . «من اصحابي بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي دانم و اهل بيتي نيكوتر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خداي متعال شما را جزاي خير دهد.» ( بحار الانوار ج 44 ص 316 سطر اول ، لهوف ص 142 ترجمه محمد جواد مولوي نيا ، انتشارات سرور ، چاپ سوم ،1388، امالي شيخ صدوق، ص 221 ، مجلس 30 و ارشاد مفيد، ج 2، ص 93 ) 2. حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: روز عاشورا حالاتي براي اصحاب اماما حسين عليه السلام پيش آمد كه پرده ها و حجابها كنار رفت و اصحاب امام حسين عليه السلام مقامات اخروي خود را مشاهده كردند و براي همين مشتاق شهادت بودند. ( بحار الانوار ج 44 ص 297 باب 35 ح 1 چاپ ايران ) 2. در روايت است كه حضرت امير المؤمنين وقتي به جنگ صفين مي رفتند، به سرزمين طف رسيدند، ابن عباس مي گويد من همراه امير المؤمنين بودم و حضرت با سرنيزه اشاره كرد فرمود: «ههنا مناخ ركاب ومصارع عشّاق شهداء لا يسبقهم من كان قبلهم، ولا يلحقهم من بعدهم»[2] فرمود: «پسر عباس، آن نقطه، محل بارانداز كاروان آنان است و جايگاه عاشقان الهي است.» همانطوري كه مستحضر هستيد كلمه عشق و عاشق در روايات ما خيلي كم تعبير شده و از عدد انگشتان دست تجاوز نمي كند؛ امام علي عليه السلام در اينجا كلمه عشاق را در باب شهداي كربلا به كار برده و يك عنايت ويژه اي داشته اند. فرمود اينجا جايگاه افتادن عاشقاني است كه نه در گذشته تاريخ و نه در آينده تاريخ مانند آنان نبوده و نخواهد آمد؛ يعني حتي اصحاب بدر و احد و اصحاب امير المؤمنين و ياران امام زمان (عج) به درجه اصحاب حضرت سيد الشهدا نمی رسند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این راه را در این حدّ ایثار، حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» و یاران بزرگوارشان گشودند، یارانی که تا آن زمان نمونه نداشتند ولی آن‌چنان گشوده مانده است زیرا که شیعه دیگر طاقت غفلت از آن راهِ عشق و ایثار را ندارد و با تمام وجود سعی می‌کند این راه گشوده بماند چه در کسوت علمایی که نام بردید و چه در کسوت شهدایی که ما در دفاع مقدس 8 ساله داشتیم که حقیقتاً نورِ کربلا و نور حسین«علیه‌السلام» بود که چنین حماسه‌های غیر قابل تصور را در قرن بیستم به ظهور آورد. موفق باشید 

14937
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا بفرمایید از بین شرح آداب الصلوه حضرتعالی و حدیث جنود عقل و جهل کدامیک را اول شروع کنم؟ آیا صحیح است هر چه زمان می گذرد چون بر تقوی و علمتان افزایش میابد لذا آثار امسالتان از آثار قدیمتان از نظر علمی قوی تر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب ارزشمند «آداب الصلواة» با مبانی معرفتی ارزشمندی روبه‌رو می‌شویم که که در پذیرش مباحث کتاب «شرح جنود عقل و جهل» به شما کمک می‌کند 2- رزق بنده و امثال بنده به پای میهمانان مباحث ما بسته است. آن‌چه خداوند برای مخاطبان اراده کرده است، به ما لطف می‌شود. روسیاهیِ بنده آن است که نمی‌توانم آزاد از منیّت‌هایم آن‌ها را ارائه دهم. موفق باشید   

14903
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام: با نسلي که کمّيت‌گرا است و اصالت را به دنيا و ثروت‌هاي دنيايي مي‌دهد با چه زباني صحبت کنيم؟ با مردمي که از جهتي تا آخر با انقلاب هستند و این در تظاهرات 22 بهمن ملاحظه شد، ولي از زاويه‌هايي ديگر مقام معظم رهبري را درست درک نمي‌کنند، چگونه سخن بگوييم. هنوز ما بر روي قصه اقتصاد مقاومتي بحث نکرده‌ايم، روي فرهنگ هنوز بحث نکرده‌ايم. ما چطور مي‌توانيم در بحثِ سلوک ذيل شخصيت امام و با نگاه به حضرت امام به عنوان مبادي تفکرِ اين عصر با آن‌ها صحبت کنيم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زبانِ عبوردادنِ نسلي را که کمّيت‌گراست ما در دفاع مقدس آموختيم، ما در دفاع مقدس متوجه شديم استعدادي داريم که مکر ليل و نهار دنياي مدرن نمي‌گذارد آن را ببينيم. ولي چون شرايطِ بروز آن استعداد در دفاع مقدس پيش آمد، آن را ديديم و استفاده کرديم و با نگاه به آينه‌ي دفاع مقدس بنده به راحتي مي‌توانم بگويم ما در تاريخي قرار داريم که بالاتر از منافع مادي با مردم مي‌توان سخن گفت و جواب مناسب شنيد. مردمي که حاضرند با نگاه به حضرت امام«رضوان‌الله‌‌تعالي‌عليه» و اشاراتي که آن مرد بزرگ داشت، جانشان را بدهند معلوم است که آماده‌ي شنيدن چيزهايي هستند که ماوراء منافع مادي آن‌ها است. ما با اين انقلاب اين را تجربه کرده‌ايم و به خوبي هم جواب داد. فراموش نفرمائيد که مردم در حال حاضر در گرفتاري دوره‌ي فَتْرت هستند، يعني نه از عهد گذشته‌ي خود که آلوده به غرب‌زدگي است درست بُريده‌اند، و نه بر عهد خود با خداوند که حضرت امام متذکر آن‌ عهد است درست وارد شده‌اند. انسان‌ها يک وجه ميمني دارند و يک وجه مَشْئَمي، که بشر غرب‌زده در تقلاّي غلبه‌دادن وجه مَشْئَمه‌ي خود است. خوبي اين دوره آن است که وجه يميني بشرِ امروز هم قابل ديدن شده و مي‌توانيد آن وَجه را مورد خطاب قرار بدهيد. با نظر به حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌‌تعالي‌عليه» مي‌توانيم متذکر وَجه يميني انسان‌ها باشيم و از اين طريق معناي زندگي در فضاي اقتصاد مقاوتي را به او متذکر شويم و جواب بگيريم. بنده به شما عرض کنم چه بخواهيد و چه نخواهيد بحمدالله در اين تحريم‌ها کارد به استخوان‌تان مي‌رسد و در متن اين تحريم‌ها يک نحوه حياتي که دوست و دشمن پيش‌بيني نمي‌کردند ظهور مي‌کند، همان نوع حياتي که در رابطه با مقابله با دشمن در دفاع مقدس ظهور کرد و امثال دکتر چمران‌ها از همان ابتدا فهميدند که اين انقلاب استعداد آن را دارد که در مقابله با دشمن به آنچنان حياتي برسد که شما در دفاع مقدس ملاحظه کرديد و لذا نه‌تنها عقب ننشستند بلکه با اميدواري تمام جهت تولّدِ حياتي که با دفاع مقدس ظهور کرد کار را جلو بردند. بني صدر هرگز فکر نمي‌کرد اين انقلاب چنين استعدادهايي را دارد.

در کتاب سلوک سعي شده متذکر استعدادهايي شويم که با ظهور امام خميني«رضوان‌الله‌‌تعالي‌عليه» در اين تاريخ نهفته است و در همين رابطه است که ملاحظه مي‌کنيد هر اندازه دنيا با تحريم‌هاي اقتصادي مي‌خواهد کمّيت‌ها را براي ما برجسته کند شما گوشتان بدهکار آن‌ها نيست. زيرا مردم ما چيز ديگري را مي‌بينند که دشمن از ديدن آن‌ ناتوان است. مردم ما با حضورشان در اين تاريخ متوجه افقي هستند که ديگر کمّيت‌گرائي در آن جايي ندارد و کمّيت مغلوب معنويت مي‌شود. مجله‌ي «سوره‌ي انديشه» در شماره‌ي 78 و 79 بحث «کار» و جايگاه آن را در فرهنگ‌هاي مختلف به ميان آورده که آيا کار، عملي است که سود و ثروت به ما مي‌دهد يا زندگي و هويت؟ مجله را با جمله‌ي شهيد آويني شروع کرده که مي‌گويد: «وقتي پول تنها انگيزه‌اي باشد که انسان را به «کار» وا مي‌دارد، ديگر کار معناي حقيقي خويش را از دست مي‌دهد و به شرِّ واجبي تبديل مي‌شود که بايد بيش‌تر و سريع‌تر از آن خلاصي يافت». يعني يکي از چيزهايي که شما اتفاقاً بايد از آن عبور کنيد کاري است که عين به‌دست‌آوردن ثروت است. بنا نيست کار تنها براي به‌دست‌آوردن ثروت باشد. کار در سنت بشر به خودي خود فرهنگ و ادب و سلوک خاصي دارد که مدرنيته آن را به حاشيه برده و ملاحظه مي‌کنيد که با انقلاب اسلامي دارد آن ادب و فرهنگ به تاريخ ما برمي‌گردد. نمونه‌اش همين عزيزاني که در حال فعاليت‌هاي فرهنگي در ذيل انقلاب هستند. اگر توانستيم اين را درست نشان دهيم ملاحظه خواهيد کرد چگونه اين ثروت و زندگي مطابق دنياي مدرن از چشم مردم ما مي‌افتد. از خود پرسيده‌ايد اين مردمي که اين‌گونه براي امام حسين (ع) کار مي‌کنند به دنبال ثروت‌اند يا به دنبال هويت؟ مدرنيته فضايي ايجاد کرده که به قول آقاي ميرشکاک: «همگان کار مي‌کنند تا نان بخورند و هزينه‌هاي زندگي مدرن را تأمين کنند و زندگي مدرن روز به روز نيازهاي تازه‌تري پديد مي‌آورد».[1] زيرا از کار خود به دنبال هويتي که روح‌شان را راضي کند نيستند. لذا کار آن‌ها بي‌کاري است مثل فوتباليست‌ها که ثروت هنگفتي از طريق فوتبال به‌دست مي‌آورند ولي کار آن‌ها عين بي‌کاري است و به همين جهت همه‌ي کارهايشان بي‌سرانجام است و انقلاب اسلامي متذکر اين اشکال است و بشر امروز آماده شنيدن و نيوشيدن چنين تذکري است که چگونه به هويتِ از دست‌رفته‌ي خود برگردد و ديگر يک شيئي نباشد که يا بايد مصرف کند و يا مصرف شود. انقلاب اسلامي از اين طريق راه عبور از غلبه‌‌ي کمّيت است و روحانيت اصيل در انقلاب اسلامي جرياني است که کارش برايش ثروت نمي‌آورد. شغلش برايش يک کار است بدون اين که هويتش را در ثروتمندي جستجو کند. شما اگر متذکر همين امر بشويد که «کارِ افراد در فضاي فرهنگ مدرنيته براي توليد نيست بلکه براي مصرف است و وقتي کار براي مصرف شد و انسان‌ها خواستند هويت خود را از طريق مصرف کسب کنند کار و زندگي از هم جدا مي‌شود و زندگي، ديگر کار نيست بلکه مصرف است و کار در خدمت مصرف قرار مي‌گيرد و نه براي زندگي و نه براي هويت بخشيدن به خود.» به‌راحتي مي‌توان مردم را متوجه اشکالات کمّيت‌گرايي کرد و دلاّلي و واسطه‌گري را از چشم مردم انداخت و اين تولد جديدي خواهد شد در راستاي بازگشت به هويت از دست‌رفته که در آن که شرف بر ثروت مقدم مي‌‌شود و مردم ريشه‌ي خود را در کار و اقتصاد مقاومتي جستجو مي‌کنند و مي‌فهمند اصولاً کار، از بنيادي‌ترين منابعي است که هرکس براي تغذيه روح خود به آن نياز دارد و شما اين سؤال را به عنوان يک آسيب اجتماعي مطرح مي‌کنيد که چرا پول‌درآوردن از خودِ کار مهم‌تر شده است؟

موفق باشید

 


[1] - مجله سوره انديشه شماره 80-81

14901
متن پرسش
سلام استاد: با عرض تبریک به مناسب ایام الله دهه فجر. یک سؤال مدتهاست به ذهن بنده آمده است و راهی برای کسب خبر درباره آن ندارم. شاید شما بتوانید به بنده کمک فرمایید. می خواستم ببینم آیا گزارشی درباره پیامد و عکس العمل فرهنگی و علمی و نه سیاسی نسبت به نامه تاریخی حضرت امام (ره) به گورباچوف در دست هست؟ چیزی که مسلم است در کشورهای بزرگ مثل روسیه و آمریکا نسبت به چنین وقایعی ساده نمی گذرند و محافل علمی درباره این رخدادها عکس العمل متناسب نشان می دهند. خیلی خوب است در این باره یک رصد دقیق انجام شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که اطلاع دارم برخورد اولیه‌ی جناب گورباچف با جوابی که توسط وزیر امور خارجه‌اش فرستاد، یک جواب دیپلماتیک بود. ولی بعداً که بحران شوروی شروع شد و معلوم گشت واقعاً باید مارکسیسم‌لنینیسم را در موزه‌ها سراغ گرفت، گورباچف در مصاحبه‌ای به نحوی احساس پشیمانی کرده بود که درست با آن نامه برخورد نکرده. ولی نامه در کشور روسیه تأثیر خود را در آن حدّی که ظرفیت آن کشور اجازه می‌داد، گذاشت. به طوری که امروز گرایش جریان‌های سیاسی آن کشور به شیعه، یک گرایش مثبت است به نحوی که ملاحظه کردید جناب پوتین در این سفر اخیر قرآن خطی بسیار نفیسی را به عنوان بهترین هدیه تقدیم رهبری نمود و این معنای بسیار زیادی در دنیای جدید به همراه دارد و در نشستی هم که با مقام معظم رهبری داشتند سخن‌ها بسیار ماوراء عرف دیپلماتیک رد و بدل شد. موفق باشید   

14865
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: همانطوریکه مستحضرید در متون دینی احادیثی دال بر «اول ما خلق الله العقل»، «نور نبیک یا جابر» و ... وارد شده و عرفا آن را به عنوان اول ماصدر، حقیقت محمدیه (ص)، عقل اول و... لحاظ فرموده اند. همچنین از دو فیض اقدس و مقدس ذکر به میان آمده، آنچه ذهن اینجانب را به خود مشغول ساخته این است که بالاخره انسان کامل وجود منبسط یا فیض مقدس است؟ در حالیکه می دانیم فیض مقدس و وجود منبسط، فیض است و حکمی ندارد با سنگ سنگ و با دره دره است ... یا اینکه انسان کامل مظهری کامل و آئینه ایی تمام برای این وجود منبسط و فیض یگانه الهی است؟ آیا انسان در قوس نزول مظهر امر یگانه الهی و فیض منبسط و باطن آن فیض اقدس است که در قوس صعود با آن (عقل کل) متحد و بلکه بالاتر از آن گام می نهد؟ از طرفی برخی روایات اشاره دارد که عقل یک موجود ذی شعور (و یک ملک با ویژگی خاصی) می باشد .... این چگونه با تطبیق عرفا که انسان را صادر اول دانسته و در توجیهی بین حکمت و عرفان سعی در یکی دانستن این دو مقام دارند قابل توجیه است؟ حائز اهمیت است که بدانیم در تعابیر عرفا به صراحت آمده که انسان مظهر ذات و صفات و افعال خداست، مستحضر هستید که ذات و صفات ذاتی خداوند نامحدود بوده و بقول استاد فرزانه علامه جوادی آملی (حریم ممنوعه است) و ایشان تاکید می نمایند که مظهریت برای انسان و نیز سایر موجودات از محدوده ی فعل و اسمای فعلی خداوند سبحان آغاز می شود که این موضوع در ظاهر کلام عرفا لحاظ نشده است ... مطلب بعدی اینکه خلقت ارواح قبل از ابدان را چگونه تبیین می فرمائید و این با نظریه ملاصدرا براحتی قابل جمع نیست. آیا وقت آن نرسیده که بجای توجیه حقیقت با نظریه بزرگانی و اعاظمی مانند ملاصدرا و یا عرفا بر اساس آموزه های عمیق ولایی و معرفتی به نقد این نظرات نیز پرداخت و صرفا در بررسی این متون به عنوان شارح طی طریق ننموده بلکه نوع آوری، نقد صحیح و نظریه پردازی عالمانه و منصفانه نیز داشته باشیم، البته از تلاش و زحمات حضرتعالی که کم و بیش با آثار کلامی و مبنانی شما مانوس هستم کمال تشکر را دارم. استدعا دارم حوصله فرموده پاسخهای این حقیر و ارادتمند خویش را به تفکیک و حتی الامکان تفصیلی مرحمت فرمائید. با تشکر طول عمر با برکت و موفقیت روزافزون حضرتعالی را از خداوند سبحان و امام برحق ثامن الحجج (ع) که از مجاورین آن سرور هستم، مسئلت می نمایم. ومن الله التوفیق سید رضا نوعی (حکیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیض مقدس از آن جهت که مظهر تامّ اسماء و صفات الهی است، با انسان کامل منطبق است که محلِ «علّم آدم الاسماء کلّها» است. و انسان کامل از آن جهت که خلیفة اللّه است در مقام فیض منبسط نیز می‌باشد به همان معنایی که در کنار هر مخلوقی حاضر است و هر مخلوقی در ذات خود رسول اللّه را می‌شناسد 2- صادره‌ی اول از جهتی فیض مقدس است که به جهت قربِ مطلق، همه‌ی کمالات حضرت حق را به‌جز واجب‌الوجودبودن داراست و بدین معنا می‌توان در اصطلاح فلسفی «عقل کلّ» گفت. و از آن جهت که فیض مقدس در مقام واسطه‌ی فیض الهی است و به عنوان انسان کامل دارای قوا می‌باشد، می‌توانیم فرشته‌ای را مظهر آن عقل کلّ نامید و مطابق حدیث «حقیقت نوری اهل‌البیت» فرشتگان به نور امامان معصوم«علیهم‌السلام» تهلیل و تقدیس خداوند می‌کنند و در عالَم، نقش‌آفرینی می‌نمایند 3- این‌که گفته می‌شود انسان کامل مظهر ذات و صفات الهی است، نظر به توحید ذاتی دارند که هر وجودی را مظهر وجود حق می‌دانند همچنان‌که در توحید صفاتی، هر صفاتی را مظهر صفات الهی می‌دانند 4- حوزه‌ی فلسفه‌ی صدرایی در آن حدّ نیست که موضوع خلقت ارواح قبل از ابدان را به میان آورد ولی معارفی را مطرح می‌کند که شما می‌توانید آن روایات را تصدیق کنید و یا حدّ اقل بعید ندانید. زیرا خلقت ارواح قبل از ابدان در عین ثابته‌ی مخلوقات مطرح است و حرکت جوهری ملاصدرا در بحث «النفس جسمانیة الحدوث...» می‌تواند روشن کند تجلیّات فیض الهی برای تبدیل قوه به فعل در مرحله‌ای، تجلیِ آن روح است که قبل از بدن خلق شده 5- با نظر به معارف صدرایی و عرفان محی‌الدین، انسان بهتر متوجه‌ی حقّانیت علوم اولیاء معصوم می‌شود و زبان تبیین آن علوم نیز بهتر فراهم می‌گردد مثل کاری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» انجام داده‌اند. موفق باشید  

14836
متن پرسش
با سلام: در مورد سوالم در مورد تفاوت اصالت نور سهروردی و اصالت وجود ملاصدرا توضیح فرمودید ممنون اما کدامیک را باید ارجح دانست؟ در مورد حضرت محمد (ص) در سراسر قرآن داریم که حضرت جبرییل (ع) قرآن را به ایشان نازل کردند و در کتاب «خویشتن پنهان» و انسان تا فراخنا و... را که مطالعه کردم طبق آن کتب پیامبر (ص) به مقام فوق فرشتگان رسید که خود پیامبر علت وجودی جبرییل شده اند. لطفا این مطلب را کمی توضیح بفرمایید. و در آخر اینکه آیا وجود در هر مرتبه ای از عوالم وجود حرکت دارد که در غیر ماده حرکت تکاملی و در بالای عالم ماده حرکت ظهوری است؟ آیا وجود در کدام مرتبه عین شدت و ضعف است. خواهشا خواهشا خواهشا، به همه ی سوالاتم پاسخ دهید. بی نهایت ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در اصالت وجودِ ملاصدرا راحت‌تر می‌توان فکر کرد و جوانب امر را بررسی نمود 2- این مطلب را از طریق مباحث شرح کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام می‌توانید دنبال کنید که پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از چه جهت خلیفة اللّه است در همه‌ی عوالم، و از چه جهت پیامبر است و حکم عالم غیب را به عالم شهادت می‌رساند 3- حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل صِرفاً مربوط به عالم ماده است ولی حرکت به معنای سیر إلی اللّه که اشتداد وجود سالک را به همراه دارد، مربوط به انسان‌ها است 4- در نگاه حکمت متعالیه ذاتِ وجود عین شدت و ضعف است و در این مورد فصول اول حکمت متعالیه کمک می‌کند. موفق باشید

14829
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ببخشید چند سوال داشتم که خدمتتان عرض می کنم: آیا در قرآن چیزی به نام فلسفه وجود دارد؟ و آیا اصلا در اسلام فلسفه داریم؟ در مورد افرادی که انقلاب را صدرایی می نامند چه نظری دارید؟ در مورد اینکه گفته می شود نمی توان همه فلسفه ملاصدرا را اسلامی دانست چه نظری دارید؟ و آیا درست هست که امام (ره) از صدرایی بودن عبور کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- به قول معروف نه مخالفت با غرب، آزادی از غرب است و نه مخالفت با فلسفه، جداشدن از فلسفه است 2- قرآن ما را به چیزی بالاتر از فلسفه دعوت می‌کند و آن دعوت به عقل است که یکی از انواع آن عقل فلسفی است. مثل آن‌که یکی از انواع عقل، عقل ریاضی است 3- امام بعد از انقلاب در جواب دکتر حسنین هیکل که پرسید مبنای انقلاب شما چه بوده است؟ فرمودند: در روایت، «کافی» و در فقه، «جواهر» و در فلسفه، «ملاصدرا». و یا در آخر عمر در نامه به گورباچف متذکر مکتب ملاصدرا شدند. آیا می‌توان گفت امام در آخر عمر از فلسفه‌ی صدرایی عبور کرده‌اند؟ مگر می‌شود از چنین اندیشه‌ای بی‌نیاز بود؟ موفق باشید

14724
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام: بنده حقیقتا از روند فعلی سوال و جوابهای سایت از اون جهت که رنگ سیاسی دیگه به خودش نگرفته خیلی خوشحالم. واقعا خسته شده بودیم از این که این سایت وزین به انتخابات رسیدگی کنه و به توافق ژنو و بیانیه ی لوزان و .... ولی الان یه سوال برام پیش اومده که هر چند ظاهرش سیاسیه ولی واقعا از جنبه ی سیاسی این سوالو مطرح نمی کنم. حقیقتا نمیدونم رابطه ی ما با آمریکا هنوز بده؟ آیا انقلاب به اون بلوغی رسیده که دیگه در پی ارتباط با آمریکا استحاله نشه؟ آیا ارتباط ما با آمریکا مثل ارتباط ما با مثلا آلمان شده و دیگه ارتباط گرگ و میش نیست؟ به نظرتون نظر مقام معظم رهبری چیه؟ آیا آقا با روند فعلی ارتباط گیری دولت موافق هستند؟ مثلا آیا با دست دادن آقای ظریف با اوباما مخالف بودند؟ این که آقای روحانی خودشونو علاقه مند به ارتباط با آمریکا نشون میدن، بده یا خوبه؟ پیشرفت انقلاب در برهه ی کنونیه یا پس رفت انقلابه؟ ایشون هم توی سفر به نیویورک گفتند توی این دو سال رابطه ی ایران و آمریکا بهتر شده و هم توی ایتالیا گفتند می تونیم ارتباط بدون تنش داشته باشیم و اگه کلیدش دست من بود یه کاری می کردم. ببخشید وقتتونو گرفتم موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح و ذات انقلاب اسلامی ضد استکباری است و فکر نمی‌کنم دولت موجود ادامه‌ی انقلاب باشد. این‌ها بیشتر به دنبال کشوری هستند که در ادامه‌ی فرهنگ مدرنیته، مردم آن کشور مرفه باشند و در عین حال نماز هم بخوانند. ولی ذات انقلاب اسلامی و مردم انقلابی در راستای مبارزه با استکبار که آمریکا امروز نمونه‌ی کامل آن است، معنا پیدا می‌کنند و به این شکل تاریخی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شروع کردند؛ ظهور می‌کند و ادامه می‌یابد. موفق باشید           

14697
متن پرسش
یک طلبه چه کار کند که خود را در فضای فرهنگی انقلاب اسلامی حس کند تا بتواند پر نشاط و با روحیه خوب در این زمانه کار علمی و تحقیقاتی کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه حضرت امام و مقام معظم رهبری به عالَم و آدم ما را در فضای فرهنگی انقلاب اسلامی قرار می‌دهد. موفق باشی

14688
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: ببخشید اگر وقتتان را می گیرد ولی واقعا پاسختان برای دردمندی چون من دواست: سوال 1) نسبت بین «شاگردان یک استاد» با «خود آن استاد» در عرفان چیست و آیا می توان از ویژگی های شاگردان استاد به ویژگی های خود استاد پی برد؟ اگر منشی در شاگردان استادی عمومیت به نحو اکثر باشد آیا می توان به دستگاه فکری استاد تعمیم داد؟ سوال 2 ) عقلانیتی که باید با آن سلوک کرد و مقدمه ی سلوک است چه نوع عقلی است و به طور عملی و روشن و مشخص میشه بفرمایید منظور از شروع سلوک با "عقل" چیست ؟ (آیا منظور مباحث کلامی یا شاید فلسفی یا احیانا استدلال های موجود در این علوم ... ؟) و خواهشا بفرمایید که آیا وجود این عقلانیت برای سلوک ضروری است یا صرفا مطلوب است؟ سوال 3) نسبت دستگاه های عرفانی ای مثل دستگاه فکری علامه حسن زاده آملی یا دستگاه فکری بعضی دیگر که در این راه تلاش می کنند، با عقل سلوکی چیست؟ آیا چنین عقلی ، "ثمره ی" سلوک با دستگاه فکری این حضرات است؟ و می شود این عقل، به جای مقدمه ی سلوک، در جایگاه "ثمره" باشد؟ سوال 4) از مواضع سیاسی بزرگانی چون علامه جوادی عاملی یا ...، کدام نتیجه حاصل می شود؟ میشه نتیجه گرفت با اشتباهات فاحش خودمون، همچنان میتونیم عارف باشیم؟ یا نتیجه بگیریم به بقیه ی گذاره های عارفان هم باید با وسواس بیشتری نگریست؟ یا مثلا بگوییم شاید ما مطلق گرا هستیم که حق را در یک جبهه ی سیاسی یافته ایم و اشتباه است که فتنه گران را به کل رد می کنیم و این نقص از ماست؟ استاد بزرگوار این سوال خیلی برایم مهم است چون اشتباهات فاحشی در برخی مواضع از بزرگان دیدم و می خواهم بدانم چه جایی باید برای آن اشتباهات قائل باشم. سوال 5) اگر انسان بزرگی، همه ی همه ی حرف هایش خلاف رهبری باشد (مثلا در زمینه ی سیاست و ازدواج و فرزندآوری و مسکن مهر و حجاب و ... ) و در لیست آقای هاشمی باشد آیا می توان حدس زد که نفوذی است یا خیر؟ آیا ضرورتی دارد برای اعتماد به بزرگان، حرف آنها را با حرفهای رهبری بسنجیم؟ یا باید فکر کنیم روی حرفشان که شاید درست باشد هرچند به مذاقمان خوش نیاید؟ باتشکر. واقعا ملتمس دعایتان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضاً می‌شود چنین نسبتی را پذیرفت ولی نباید آن را یک قاعده به‌حساب آورد زیرا درجه‌ی نزدیکی شاگردان به استاد متفاوت است و علاوه بر آن، روحیه‌ها یکسان نیستند 2- عقلانیتِ سلوکی بسیار بسیار متفاوت با عقل فلسفی و عقل کلامی است. آن عقلی است که حقّانیت سخن حق را تصدیق می‌کند و با رفع تعلقات و اصلاح نفس به صحنه می‌آید. لذا جناب حافظ که منوّر به آن عقل قدسی است این‌چنین می‌گوید: «حديث از مطرب و میّ‌گو و راز دهر کمتر جو / که‌کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را» یعنی باید در این دنیا از مطرب و میّ که همان شادی و مستی عارفانه است، سخن گفت زیرا معمای هستی به گونه‌ای نیست که با فلسفه و علم بتوان آن را گشود. راز دهر یا معمای هستی چیزی نیست که با تفکر گشوده شود، چیزی است که بر قلبِ آماده ظهور می‌کند بدون آن‌که لازم باشد انسان رویکرد رازجویی بر عالم داشته باشد که مجبور شود با نگاه فلسفی به عالم بنگرد. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» در این رابطه دارند: «اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد / بی زبان با بی‌دلان هرگز سخن‌پرداز نیست». 3- حضرت استاد علامه حسن‌زاده به عنوان یک استادِ صاحبِ سبک در سلسله‌ی عرفایی که به عرفای قبلی متصل است، صاحب همان عقل قدسی است که حق را به سبک و سیاق انبیاء تصدیق می‌کند غیر از کسانی است که به عنوان یک معلم معارف تلاش دارند تشنگان معارف اسلامی را در حدّ خودشان سیراب کنند تا إن‌شاءاللّه افراد به بزرگانی که صاحب سبک در معارف‌اند، دسترسی پیدا کنند 4- علامه جوادی با همان حکمت و عرفان‌شان، امام و انقلاب اسلامی را خوب فهمیدند و در حال پی‌ریزیِ تمدنِ واقعی اسلامی هستند. تفاوت سلیقه‌ی ایشان در امور سیاسی چندان بزرگ نیست، زیرا به‌خوبی توانسته‌اند رهبری را تصدیق کنند. آری! بصیرت تاریخی ایشان موجب شد که به‌راحتی نتوانند آقای احمدی‌نژاد را در فضای مقابله با آقای هاشمی تأیید نمایند و این به معنای تأیید آقای موسوی نبود و نیست. همان‌طور که ایشان معتقد به نفیِ آقای هاشمی نیستند که ظاهراً مقام معظم رهبری نیز چنین اعتقادی دارند. در هرحال هنر ما آن است که در امور اجتماعی و سیاسی، سلیقه‌هایی که ذیل امام و انقلاب و رهبری هستند، همه را بفهمیم و محترم بشماریم 5- همان‌طور که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فر مایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى‏ شود كه در جواب‏گويى به نيازهاى جامعه در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر می‌فهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده. مقام معظم رهبری در چنین موقعیتی هستند. بنده معتقدم هرکس نتواند حقّانیت امروزینِ رهبری را تصدیق کند، در نورِ این زمانه به‌سر نمی‌برد و با محفوظات و اوهام خود در عرفانِ «انتزاعی» به‌سر می‌برد و این آن عرفانی نیست که راه ما را به سوی خدا بگشاید. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

14656
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام خدمت استاد دوباره مزاحم شدم. می بخشید استاد مردم (آنهایی که زمان شاه ملعون را درک کرده اند می پرسند با آمدن انقلاب اسلامی اتفاق جدیدی رخ نداد آنها که مسلمان بودند مسلمانند و آنها که نبودند نیستند. چرا اینقدر سنگ انقلاب را به سینه می زنید. ما هیچ جوابی نداریم که بدهیم چون نمی دانیم زمان شاه چه گذشته که الآن برای آنها مقایسه کنیم ما فقط این را می دانیم که حکومت باید به دست ولی فقیه باشد و به خاطر همین هم از انقلاب و امام خامنه ای دفاع می کنیم اگر می شود ما را روشن کنید چون اینگونه سؤالات ذهن ما را هم مشغول می کند. یکبار دیگر هم به محضرتان رساندم که کتاب «انقلاب اسلامی بازگشت» به عهد قذسی را هم خوانده ام. سوال دیگر استاد شما در ابتدای این کتاب علت اینکه کسی نظریه ولایت فقیه را و حاکمیت ایشان را نداده و دنبال نکرده وضعیت اجتماعی می دانید که آن زمان ها به علت حاکمیت محدود پادشاهان نیازی به حاکمیت ولی فقیه نبوده اما در سایت امام خامنه ای (حفظه الله) خواندم که مردم زمینه پذیرش این مسأله را نداشته اند لذا امام خمینی (ره) ابتدا خیلی مجمل در این باره بحث می کردند. بعدها که این روحیه پذیرش را پیدا کردند به طور مفصل این را شرح دادند. این دو با هم متناقض است؟ راستش را بخواهید آن توضیح شما را نتوانستم درک کتم که فرق مثلا زمان شاه عباس که نیازی به حاکمیت ولی فقیه نبوده با زمان شاه ملعون که این نیاز بوده را درک کنم؟ و اگر اینطور است که در سایت حضرت آقا آمده چه اتفاقی افتاده که مردم این را فهمیدند و این زمینه در آنها دیده شد. باز هم ببخشید که وقت شریفتون گرفته شد. امیدوارم این سوالات مصداق آن سوالی که از حضرت علی (علیه السلام) شد که موهای سر من چنتاست نباشه و مایه مزاحمت برای شما. التماس دعا خیلی زیاد. اگه لایق میدونید ما کار برای سایتتون رو تو قنوت نمازشبتون یاد کنید. اگر توقع زیادی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که انقلاب اسلامی بستری را فراهم می‌کند تا زمینه‌ی انتخاب متعالی مردم با حاکمیت طاغوتیان فاسدی مثل شاه و خواهر بسیار منحرفش از بین نرود. از طرفی واقعاً این اندازه فقر که امروز در جامعه‌ی ما متأسفانه به چشم می‌خورد با آن فقر بسیار وحشتناکی که خان‌های رژیم شاه بر مردم روستاها تحمیل کرده بودند؛ قابل مقایسه است؟! آیا همین یارانه برای آن‌چنان مردمی راه امیدی برای ادامه‌ی گرسنه‌نماندن نیست؟ 2- این دو موضوع هر دو قابل جمع است. آری! نظریه‌ی ولایت فقیه به عنوان ورود در حاکمیت، یک موضوع است ولی روحیه‌ی مردم که عموماً امور خود را با روحانیت به همان معنای پذیرفتنِ حکم خدا در زندگی حل می‌کردند، موضوع دیگری است. موفق باشید

نمایش چاپی