بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23224
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: در کتاب معاد در جایی آمده آنجا عالم مکان و زمان نیست و در جای دیگری در کتاب بحث زمان در برزخ آمده که آنجا زمان دارد صبح و شام دارد و ... اگر میشه توضیح بفرمایید یعنی چه و چطور این دو فرمایش رو با هم میشه جمع کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب و به‌خصوص در شرحِ آن بحث شده است، اهل برزخ هنوز نظر به دنیا دارند و روز و شب دنیا را متوجه می‌شوند و بدین لحاظ برایشان روز و شب معنا می‌دهد، هرچند که در آن‌جا خورشیدی نیست که طلوع و غروب کند. موفق باشید 

23222
متن پرسش
استاد گرامی با سلام و عرض ادب: بنده بسیار علاقه مندم که در خصوص احوالات پس از مرگ بدانم و سوالات زیادی دارم مثلا با توجه به اینکه نفس انسان در هر حال نیاز به جسم دارد آیا جسم برزخی ما چگونه است؟ آیا لباس دارد؟ آیا خواب دارد؟ آیا نیاز به تغذیه از نوع جنس خودش دارد؟ جسم برزخی نسبت به جسم قیامتی چه حالتی دارد؟ و سوالاتی از این قبیل. ۱. آیا دنبال این مطالب بودن جزء علوم مفید است؟ (اعوذ بالله من علم لا ینفع) ۲. آیا کتاب جامعی وجود دارد که از سیر تا پیاز موضوع را بیان کرده باشد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر خوبی به سرتان زده است. فکر می‌کنم کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» که بر روی سایت هست در این مورد کمک کند. البته بهتر است با شرح صوتی آن، کتاب را دنبال کنید. موفق باشید  آدرس کتاب بر روی سایت

http://lobolmizan.ir/book/1212/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C

23220
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: شما در کتاب معاد صفحه ی 65 روایتی رو آوردید که در برزخ مومنینی که در بهشت هستند از فرد تازه وارد سوال می کنند که از فلانی چه خبر؟ و فلان کس چه شد؟ از این روایت برداشت میشه ارواح مومنین از دنیا رفته از دنیا بی خبرند. اما در صفحه ی 93 کتاب آوردید ارواح انسان ها با عالم دنیا مرتبط هستند و اشراف دارند. اگر ممکنه توضیح بفرمایید چون بنده متوجه نشدم. سوال دیگر اینک: بالاخره در عالم برزخ زمان هست یا نه؟ در جایی آمده آنجا عالم مکان و زمان نیست و در جای دیگری در کتاب بحث زمان در برزخ آمده. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در برزخ، بستگی به درجه‌ی افراد و شرایط آن‌ها دارد که چه اندازه از دنیا باخبرند. موفق باشید

23218
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ما در ادامه سیر مطالعاتی به کتاب «از برهان تا عرفان» رسیدیم، صوت ها رو هم گوش کردیم و الان برهان صدیقین را تموم کردیم. منتها انگار دقیق جا نیافتاده که نتیجه نهایی عرفانی این برهان چیه؟! چیزی که ما فهمیدیم اینه که مثلا وقتی دریا رو می بینیم اون را حکایت کننده فلان اسم پروردگار ببینیم که البته کار سختیست! و مرحله بعد اینکه حق را به حق ببینیم نه به اسمایش که همه اینها به میزان تزکیه کردن ربط داره. بنابراین اینکه ما نمی فهمیم همچین حرفی یعنی چه و چطور ممکنه، مال تزکیه نکردنه؟ در راستای تزکیه چه کارایی باید انجام داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه از «برهان صدیقین» به عنوان یک بحث فلسفی می‌توان استفاده کرد، نظر به وجود و مراتب آن است و این‌که همه‌ی عالَم مظاهرِ وجودند و بعد از آن در عرفان است که روشن می‌شود چگونه وَجهِ اسمایی عالم را می‌توان بنگریم. موفق باشید

23216
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال ۲۳۲۱۱ که یکی از دوستان پرسیده بود سوالی داشتم: اینگونه افراد که بدنشان نابود می شود و با خود ابدیشان هستند با جسم‌برزخی می مانند؟ و آیا اینان حیات راحت تری دارند نسبت به بقیه یا مشکل تر؟ و سوال دیگر اینکه در جای دیگری فرموده بودید کسی که بدنش نابود می شود همچنان به بدن خود نظر دارد ولی با صورت خیالی بدن درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید به هر صورت، نفسِ ناطقه‌ی انسان، بدن دارد و بعد از منتقل‌شدن از بدن دنیایی، بدنِ برزخی او بیشتر برایش ظاهر می‌شود. بلی! بحث بر سر آن است که آیا کسی که بدنِ دنیایی ندارد، چیزی هست که به عنوان بدن دنیایی به آن نظر کند؟ نه. ولی تعلقاتِ او به دنیا برایش هست و مثل هر متوفایی زمان می‌برد تا این تعلقات ضعیف شود و از بین برود. موفق باشید

23207
متن پرسش
سلام خسته نباشید: بنده سوالی داشتم از خدمتتون من تا ۲۰ سالگی بخاطر دینی که از پدر و مادرم به من رسیده بدون تحقیق دین اسلام رو پذریفتم و به آن تا حدودی عمل کردم. الان نیاز دارم از صفر تحقیق کنم و خودم به نتیجه برسم چه دینی بهتر است و در حال حاضر تمام تصمیماتم رو عقلانی می گیرم و حرفم اینه انسانیت از هرچیزی بهتر است. خواستم ببینم در خصوص این امر کتابی هست معرفی کنید بنده مطالعه داشته باشم برای تحقیق یا خیر. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر خوبی به سرتان زده است و فکر من آن است که بد نیست با کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، شروع کنید. سعی بنده در آن کتاب این بوده که مخاطب کتاب امثال جنابعالی باشند. موفق باشید

23203
متن پرسش
سوال در مورد تاثیر ارتعاشات و خواص ماورایی اعداد معادل اسم انسان روی زندگی و خصوصیات انسان است. صحبت شده که این علم اسامی پایه و اساسی ندارد. اگر کسی این علم را مطرح می کنه از خودش در نیاورده و مثل هر علومی یک ابداع کننده وجود داشته است. علم اسامی منتسب به شیخ بهایی است. اگر این علم رد شود پس باید اندیشه های شیخ بهایی و افرادی مثل ملاصدرا و ابن سینا و ... که بر اساس آموزه های مخفی معصومان مثل امام علی (ع) رد شوند. اسم افراد عادی را مگر مثل اولیا دین خداوند انتخاب می کند که تغییرش کفر باشد پدر و مادرها بدلیل عدم اطلاع از این علوم اسم را روی فرزند می گذارند و بطور شانسی سبب و منشا خیرات و برکات در زندگی می شود. جهان هستی بر اساس انرژی ها بنا شده است فیثاغورث معتقد بود که چنانچه ارتعاشات اسم انسان با انرژی های کیهانی همسو باشد فرد در راحتی زندگی خواهد کرد ولی چنانچه همسو نباشد مدام در رنج و سختی بسر خواهد برد. اگر غیر از این باشد از عدالت خداوند بدور است که فرد بخاطر اسمی که والدین برایش گذارده اند زندگی را بسختی بسر ببرد و مدام خطر و پی پولی در کمینش باشد. خداوند جهان را بر اساس سیستم های پیچیده عظیم بر مبنای معادلات پیچیده ریاضی آفریده است. و بدین خاطر جهان هستی بطور اتوماتیک به کار خود ادامه می دهد و در ازای یکسری ورودی ها یکسری خروجی ایجاد می کند. چرا سعی داریم مدام انسان ها را در بدبختی و مشکلات قرار دهیم وقتی ارتعاش اسم یک نفر خوب باشد دلیل بر این نیست که اصلا و ابدا هیچ مشکلی نداشته باشد بلکه مشکلات و بلا و سختی ها منطقی تر می گردند تا انسانی که هر قدم که بر می دارد یک مشکل برایش ایجاد می گردد. آیا خداوند به این حالت راضی است. توصیه شده صدقه و دعا و ... بلا و سختی را کم می کند بله این برای همه هست چون سرنوشت تحت تاثیر یک یا دو پارامتر نیست بلکه عوامل مختلفی دخیل هستند که ارتعاش نام یکی از آن دلایل است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم الأسماء در قرآن مطرح است و خداوند می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی» ولی این چه ربطی دارد به نام و عنوان‌هایی که ما روی افراد و اشیاء می‌گذاریم؟! موفق باشید

23195
متن پرسش
خدمت استاد بزرگوار سلام: در پاسخ به سوال شماره 23121 راجع به اجنه فرمودید: «اطلاع از باطن افراد هم در حدّ باطن خیالیِ افراد است و نه بالاتر از آن» منظورتان از خیال فقط همان مخزن نگهداری صور است که توسط حواس پنجگانه به آن وارد می شود یا قوای مادون عقل اعم از متفکره، واهمه، متخیله و خیال؟ همچنین فرمودید: دانایی اجنه نسبت به آینده‌ای است که در عالم ماده قبل از وقوع آن واقع می‌شود، نه آن‌که بتوانند به حقایق دسترسی داشته باشند. سوال اینکه: چون آینده چیزی است که در این عالم هنوز واقع نشده پس علم به آن مستحیل است مگر اینکه که از طریق مبادی مافوق عالم مادی مثل عالم مثال یا عقل یا عین ثابته باشد و وقایع آینده از آن طریق دریافت شود. آیا اجنه از مبادی مثالی عالم مادی نسبت به آینده آن علم می گیرند و اطلاع پیدا می کنند؟ و منظورتان از «حقائق» در جواب سوال، حقائق کدام عالم است؟ لطفا مشروح تر بفرمایید. متشکرم - جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً موقعیت تکوینی اجنّه بیش از ورود در عالَم مثال نیست. لذا پیش‌گویی‌هایشان نیز در همان حدّ است که مبادیِ حوادث را قبل از وقوع از عالم مثال و خیال درمی‌یابند و حضورشان نسبت به ورود در اندیشه‌ی انسان‌ها در همان حدّ وسوسه در خیال است، اگر آن اجنّه بخواهند شیطانی عمل کنند. و انسان‌هایی هم که خود را در مسیر شیاطین رشد داده باشند در همین حدّ برایشان امکان حضور هست. لذا نه آن شیاطین و نه این انسان‌ها نمی‌توانند به روح و روان اولیاء الهی دسترسی داشته باشند. موفق باشید

23189
متن پرسش
سلام استاد عزیز: جسارت هست ولی دوست عزیزمون در سوال 23158 با عنوان «ما و نجات از سلطه‌ی واهمه» خوبه توجه کنند این مشکل برای ما هم غیرقابل تصور بود که حل بشه اما بصورت عجیبی با رعایت و توجه به دو تا نکته شد. یکی اینکه بقول یک روحانی بزرگواری قلاده شیطان رو نباید باز کرد یعنی شرایطی که امکان ارتکاب هست رو نباید فراهم کرد و دومی اینکه قرآن می فرماید که در این لحظات عمرا بتوانید از دست شیطان دربروید مگر اینکه به خدا پناه ببریو و خدا شما رو نجات بده. یعنی خود خدا در اون لحظه دخالت کنه و اتفاقا این جور مواقع آدم کاملا متوجه میشه که فضای دل و ذهن و... یهو عوض شد! و اصلا و ابدا این توفیق ترک گناه رو به خودش نسبت نده و با خودش نگه و تصور نکنه که «آره این گناه رو ترک کردم» بگه خدا نذاشت و خدا اون کار رو نکرد. ببخشید پرحرفی و جسارت شد. تجربه خودم بود در حالی که باور نمی کردم از شر چنین معصیتی بشه راحت شد ولی واقعا با دخالت و دادن فرمون به دست خدا شد! و میشه! ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید قلاده‌ی شیطان را باز نکرد تا میدان به دستِ وَهم و واهمه نیفتد و او آزادانه و بدون قلاده هرکاری دلش خواست با ذهن و روان ما انجام دهد! موفق باشید

23186
متن پرسش
سلام و احترام: وقت بخیر. استاد ببخشید از کجا میشه فهمید افراد مشکلاتشون از بیماریهای قلبشونه یا مشکلات عقلشون؟ مثلا مثل فردی که بعد از سالها مذهبی بودن و دینداری و حتی نویسندگی در زمینه ائمه اطهار علیه السلام منکر همه چیز میشه حتی خدا (اهل مطالعه کتابهای غرب هم باشه و دین هم داشته باشه) در کل میخوام تفاوت خطای فکری و عقلی با امراض نفس رو متوجه بشم. و دیگر اینکه اگه مثلا یه نفر عقده ی یه چیزی رو در خودش پیدا کنه درسته که اونو از طریق دنیایی حل کنه؟ مثلا فرض کنید یه نفر از لحاظ لباس هیچ وقت تو خانواده بهش اهمیت ندادن از لحاظ زیبایی لباس مناسب سنش. یا حتی غذاهای خوشمزه. خب طبیعیه که ذهنش درگیر شیک پوشی باشه اگه دنبال مطالعه و خودشناسی و خوداگاهی نرفته باشه. اینجور مسایل رو چطور باید حل کرد در درون خود و دیگران؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر با مبانی عقلی، عقاید خود را شروع کنید و سپس در ادامه با قلب، حقایقِ آن عقاید را بچشیم دیگر جایی برای انکار نمی‌ماند. ۲. اگر انسان در مسیر خدا به چیزی رسید از ضعف‌ها و نقص‌های جزئی، خاطرش آسوده می‌شود. سری به کتاب «آشتی با خدا» به‌خصوص به قسمت آخر کتاب یعنی ۲۳ نکته بزنید. موفق باشید

23177
متن پرسش
سلام: وقتتون بخیر. چرا وقتی ما اسم الله را داریم خدا را با بقیه اسمائش صدا می زنیم؟ مثلا وقتی می توانیم برای ببخش گناه یاالله که جامع اسما است را بگوییم چرا باید یا غافر بگوییم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد، ولی نظر به اسم خاص، توجه خاصی را به میان می‌آورد. موفق باشید

23167
متن پرسش
سلام: متاسفانه سوال 23124 پاسخ داده نشده که جوابش برای بنده خیلی مهمه لطفا با ارسال ایمیل بنده را از نتیجه در صورت امکان مطلع سازید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: 23124- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مؤمن بنا به توصیه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» باید الیف یعنی اهلِ الفت باشد، ثانیا: انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند. با این همه بالاخره نباید به خودتان فشار بیاورید. بد نیست با تقویت فکر، غلبه‌ی خیالات را ضعیف بکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست و کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید

23174
متن پرسش
عرض سلام و احترام: استاد احتمالا سوال بنده تکراری است ولی اگر فرصتش را دارید یک پاسخ نهایی لطف بفرمایید تا این ابهام یک بار برای همیشه حل شود. استاد آیا واقعا در این عالم امکان این وجود دارد که یک نفر بتواند از طرقی (منظور ارتباط با سایر مخلوقات است) در کار رندگی و امر ازدواج فرد دیگری خللی ایجاد کند؟ بنده شخصا نمی توانم این را بپذیرم ولی خب گاهی به شک می افتم اینکه فردی هیچ مشکلی ندارد و خواستگار های مختلفی برایش می آیند اما هر کدام به یک دلیلی نه چندان مهم بعضا هم بی دلیل منصرف می شوند و می روند. سایر اعضای خانواده هم به همین شکل بدون وجود مشکلی امر ازدواج هیچ کدام میسر نمی شود حتی سایر امور عادی هم باز پیش نمی رود و حتی مشخص نیست مشکل از کجاست یعنی در ظاهر معلوم نیست، اهل صدقه، دعا، کار خیر و کمک به نیازمند هم هستند، خدمت کردن به والدین را هم فراموش نکرده اند به ائمه سال هاست متوسل می شوند و حقیقتا امید به هیچ کس جز خدا ندارند اما این همه گرفتاری آخر یک جا نباید حداقل یکی شان حل شود؟ نعوذ باالله طلبکار خدا نیستیم منظور این است آیا واقعا طلسمی وجود دارد؟ آیا باید صبر کرد؟ آیا باید از خواسته ها منصرف شد؟ برای باطل کردن طلسم اقدامی کرد؟ چندین بار خواستم اقدام کنم باز پشیمان شدم. اینکه خدا در سوره فلق می فرماید از شر زنان جادوگر و دمنده که با کارهای شیطانی در زندگی فرد و جامعه خسارت و زیان به بار می آورند و ادامه آیه منظور چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جواب همه‌ی این سؤالات را در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست، بتوانید به‌دست آورید. موفق باشید

23172
متن پرسش
سلام علیکم: پاسخ به سؤال 23159 که فرمودید انسان در اسلام را مطالعه کن و در سایت موجود است، در سایت نیست از کجا تهیه کنم؟ استاد من مال شهر اصفهان نیستم خواهشا نفرمایید خریداری کنم که دسترسی ندارم.
متن پاسخ

23172- باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب با اضافاتی تحت عنوان «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» بر روی سایت هست. موفق باشید:  آدرس آن در سایت

http://lobolmizan.ir/book/1380

23162
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: منظور شما دقیقا از این جمله در کتاب آشتی با خدا چیست؟ به خصوص آن قسمت «اگر عکس آن را انجام دهيم مي توانيم نفس خود را به خطا بيندازيم، به طوري ِکه موادي را در بدن تزريق کنيم که موجب تحريک اعصاب گردند. صِرف مواد مخدر که عامل تحريک عصبي شده اند موجب ايجاد خيالات گردند و از اين طريق نفس را به خطا بيندازيم» *کل پاراگراف* «علت اين امر - که پديده هاي مادي موجب ايجاد خيالات غير مادي مي شوند - آن است که همان طور که روح وقتي خواست عضوي از اعضاء ما را تحريک کند، ابتدا اعصاب ما را تحريک مي کند و آن اعصاب با تحريک الکتريکي خود ماهيچه ها را متأثر مي کنند و در نتيجه آن عضو حرکت مي کند، اگر عکس آن را انجام دهيم مي توانيم نفس خود را به خطا بيندازيم، به طوري ِکه موادي را در بدن تزريق کنيم که موجب تحريک اعصاب گردند و نفس را در بُعد خيالات تحريک کنند و لذا بدون آن که چيزي در خارج موجب تحريک خيالات شود، صِرف مواد مخدر که عامل تحريک عصبي شده اند موجب ايجاد خيالات گردند و از اين طريق نفس را به خطا بيندازيم، به طوري که در اثر تحريک عصب ها، نفس در خود صورت هايي ايجاد کند که منشأ خارجي ندارند.» با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «آدمی را فربهی هست از خیال / گر خیالاتش بُوَد صاحب‌جمال». اگر خیالات انسان از عالَم بالا و از پرتو عقل بر موطن خیال نازل شود و عصب‌ها و ماهیچه‌ها را تحریک کند؛ فعالیت های انسان سالم و جهت‌دار است. ولی اگر با تحریک الکتریکی و مواد خام، خیالات را ایجاد کنیم و مبتنی بر آن، ماهیچه‌ها تحریک شود، فعالیت‌ها ناسالم است و واهمه زندگی انسان را در اختیار می‌گیرد. موفق باشید

23157
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: و عذر خواهی جهت مزاحمت های مکرر. بنده دچار مشکلی بودم که امروز در سن ۳۰ سالگی تازه مشکل خودم را فهمیدم و به علت نقص خودم در حل مساله از شما درخواست برطرف کردن مشکل را دارم. از کودکی در هر مرحله ای قرار می گرفتم آرام و قرار نداشتم، مثلا به کاری با علاقه وارد می شدم و بعد از مدتی که آن کار را با هیجان انجام می دادم وسط کار، رها می کردم چون در عقل خودم هیچ سود بزرگی را در آن نمی یافتم، انواع سرگرمی ها، کارهای هنری و ... حتی مطالب دروس را از ابتدایی تا انتهایی وقتی در ذهن خودم علتی برای یادگیری آن نمی یافتم رها می کردم البته برای پیدا کردن علت بسیار تلاش می کردم ولی یا علت هایی که دیگران بیان می کردند برایم قانع کننده نبود و یا در مواردی اصلا صاحب نفسی نبود که من از او علت را بیابم و خودم هم که عقل ناقصی داشتم در نتیجه کار را رها می کردم. به هر سختی دیپلم را گرفتم ولی در دانشگاه در رشته شیمی محض دو سال درس خواندم و رها کردم بعد وارد مهد قرآن شدم. ۳ جزء حفظ کردم، گمشده خودم را آنجا هم نیافتم چون عمده توجه به ظاهر قرآن بود، آن را نیز رها کردم هر چند تا الان هنوز علاقه حفظ در وجود من هست و به سراغ حوزه رفتم، الان ده سال از آن زمان که شروع می کردم گذشته، صرف و نحو و منطق و مبادی عربی را به هر مشتقتی بود خواندم (مشقت می گویم منظورم تمکین نکردن نفس خودم است از یادگیری کلیاتی که در حوزه می آموختم چون روحم به دنبال مطالبی بود که در مطالب کتاب ها آنها را نمی یافتم) البته شایان به ذکر است که از ۱۸ سالگی برخی کتب شهید دستعیب، شهید مطهری و علما و صاحب نظران دیگر را برای رسیدن به مجهولاتم خواندم و بسیار در این زمینه نسبت به قبل خودم پیشرفت کردم خلاصه الان در سن ۳۰ سالگی دچار کثرت گرایی شدید شدم. طوری که حرکت برآیم ممکن نیست و قدرت تشخیص ندارم. می دانم درس خواندن در حوزه مرا به سمت کلیات می برد که جزییات از آن فهمیده می شود. از طرفی مطالعات خودم که از جزییات شروع شد الان دارم به همان کلیات که در فلسفه هست و من هنوز در حوزه نخواندم، می رسم و از طرفی به شدت به رعایت حقوقی که نسبت به شوهر و فرزندان دارم آگاه و پایبندم با توجه به اینکه در راه پیش رو هر روز دروس حوزه سنگین تر می شود و امکان مطالعات آزاد از من سلب می شود در کنارش خانه داری و همسر داری، نمی دانم حوزه را که به صورت غیر حضوری است رها کنم و به همان مطالعات مورد علاقه خودم برسم. (یعنی حرکت از جزییات به کلیات) یا مطالعات را (خلاف میل باطنی من است) رها کنم. البته واقف به این مساله هستم که نهایت مطالعات خودم تنها به رشد خودم می انجامد و نهایت حوزه زمینه رشد جامعه را برایم فراهم می کند و همین سعادت بزرگ را از دست می دهم. در مطالعات متفرقه هم سیر خاصی ندارم بلکه هر مطلبی ذهنم را در گیر کند مطالعه می کنم و به شدت دایره مطالعاتم گسترده است از نظر نویسنده ،کتب شما، خانم لطفی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، سیر و سلوک علما و بزرگان، علامه حسن زاده و .... می شود به من بگویید چگونه مشکل خود را حل کنم تا بتوانم از این کثرت ها رها شوم و به راه خودم ادامه دهم و البته سوال را قبلا به نحو دیگری از شما پرسیدم گفتید با برنامه ریزی کار درست می شود، ولی هر کار کردم نمی توانم با مسولیت های دیگر که دارم بین مطالب درسی و غیر درسی جمع کنم و دچار پراکندگی نشوم. به شدت در روحم عجله برای رسیدن را حس می کنم و آرامش ندارم و فقط مطالعه مرا آرام می کند، آیا این هوای نفس من نیست که مرا از درس خواندن نهی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سنّ سی‌سالگی، سنِ سرزندگی برای درک حقایق است. اگر در کنار مدیریت عاطفی خانه به عنوان یک مادر به مباحثی که روحِ کلی دارد مثل فلسفه و عرفان رجوع فرمایید، راهی به سوی حقیقت برای اُنس با تفسیر شریف المیزان و روایات اهل‌البیت «علیهم‌السلام» در مقابل شما می‌گشاید. و با حوزه ی علمیه همان اندازه ارتباط داشته باشید که بستر فعالیت های شما در آن فراهم باشد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها که بر روی سایت هست، به غیر از کتاب «خویشتن پنهان» خوب است دنبال بفرمایید. موفق باشید

23154
متن پرسش
سلام: بنده می خواستم با تفکر و نظریات تربیتی علمای زیر تحقیق کنم. منتها نمی توانم تمام آثارشون رو بخونم. لذا از شما خواهش می کنم از هر کدام از علما چند جلد از آثاری که کلیدی و مهم هستند و بنده رو به هدفم می رسانند رو معرفی کنید. حضرات آیات: امام، علامه طباطبائی. علامه حسن زاده، شهید صدر، شهید مطهری، علامه جوادی و آقا خامنه ای. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم چنین چیزی ممکن باشد زیرا هرکس بر اساس مسائل‌اش‌ و ذوق‌اش باید به اندیشه‌ی اندیشمندان رجوع کند. موفق باشید

23155
متن پرسش
با سلام: از آنجا که هستی تجلی اسماء الهی است و انسان کامل ترین تجلی حق در بین موجودات است صفات وجودی او نیز پرتویی از اسماء الهی است. مسلما متوجه ی تفاوت ها هستم. مثل این که علم انسان نسبت به علم باری انفعالی است و علم حق فعلی است و سبب خلق هستی است و به همین نسبت صفت قدرت، رحمت و ... و صفات رذیله هم چون در اصل عدم صفات وجودیه اند (مثلا جهل عدم علم است) پس گویی بی صفتی اند. در این بین به اسمائی برمی خوریم که از سنخ صفات دوم نیستند اما از طرفی گویی به کاربردنشان در حق باری تعالی بی معنی است، اما ویژگی هایی از صفات دسته ی اول را نیز دارند، مثل ادب که به قول مولانا توفیقی اند. «از خدا جوییم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب» نمی توانم بگویم صفت خداوند نیست و صرفا برخاسته از حدود و ماهیات ماست چون اگر وجودی است باید نمونه ی اعلای آن را داشته باشیم و از طرفی اتصاف حق به ادب گویی خودش بی ادبی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم می‌توانید ادب را برگردانید به رعایتِ استحقاق‌ها و شئونات، و بدین لحاظ صفتی باشد برای حضرت حق که انسان نیز می‌تواند ذیل انوار آن صفت، مؤدب به ادب الهی گردد و از حضرت حق توفیق چنین ادبی را طلب کند همان‌طور که جناب مولوی چنین کرده است. موفق باشید

23153
متن پرسش
سلام و درود بر شما استاد گرامی: راستش سوالی داشتم: اینکه میگن کسانی مثل دعانویس ها که از جن کمک میگیرن. مثلا میری پیششون از تو اسم مادر هم حتما میپرسن تا دعا بنویسن یا مشکلت رو حل کنن. حالا من تو یکی از کانال های هواداران آیت الله تبریزیان که تو کار طب سنتی هستن حرز امام جواد رو دیدم برای فروش گذاشتن. از شرایطش اینه که اسم و فامیلی مشتری و نام مادر هم باید بنویسی. آیا برای سفارش حرز امام جواد اسم مادر هم باید داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. در این موارد نه وارد هستم و نه مایلم که وارد شوم. موفق باشید

23144
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد گرامی: بنده در مورد یکی از روشهای درمان آیت الله تبریزیان جهت درمان ام اس، دیوانگی، بخت بستگی، جن زدگی، تحت عنوان بخور حضرت مریم سوال داشتم. از خود ایشان و همسر ایشان سوال کردم جواب قانع کننده ای نشنیدم و از اساتید دیگر هم به همین نحو پیگیر شدم. استناد ایشان به روایتی از امام کاظم (ع) بود و اینکه اروپاییها در بیمارستانهای روانی خود از آن بهره جسته اند. بنده از نزدیک شاهد این مراسم که به گفته خودشان نوعی جن گیری است و در مراسم هم نوعی اوراد و جداول با اعداد و خطوط نامفهوم علوم غریبه داده می شود. و مواد بخور هم کندر و اسفند و قطران شامی و موی سیخار و آب دهان روی آتش ذغال و.... ما منکر وجود سحر و تاثیر جن در انسان نیستیم. اما آیا این جن می تواند اختیار مثلا دست و پای ما یا عقل ما را بگیرد و بعد درمانش هم به این روش باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست سری به کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» بزنید. ببینید جواب خود را در آن‌جا می‌توانید پیدا کنید؟ ظاهراً ما از طریق آیات قرآن و تعالیِ فهم افراد بتوانیم بیشتر به چنین افرادی کمک کنیم. موفق باشید

23140
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: استاد سوالی داشتم. بنده باید تحقیقی آماده کنم درباره نکات آموزنده و نکات کلیدی و مهم زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی زندگینامه نباشه. قسمت های مهم زندگی پیامبر باشه. استاد شما کتابی مدنظرتون هست که به بنده معرفی کنید؟ و اینکه گفتن حتما باید مستند داشته باشه یعنی هر چیزی که می نویسم باید مستندش هم بنویسم. اگر شما کتابی مد نظر دارید به بنده بفرمایید لطف بزرگی می کنید. خیلی تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب «سنن النبّی» از علامه طباطبایی جوابگو باشد. در ضمن قسمت دوم کتاب «صلوات» که بر روی سایت هست نکاتی در رابطه با سیره‌ی پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» متذکر شده است. موفق باشید

23139
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: ۱. دقیق و عمیق بفرمایید، که چرا تحقق «عدالت اجتماعی» هدف متوسط حکومت اسلامی است، در واقع مقدمه ی «قرب الهی» است؟ عدالت چه زمینه ی را برای مردم جهت قرب فراهم می کند؟ ۲. مقصود از آن همه فضیلت و عظمت علم در کلام معصوم (علیهم سلام)، آیا معارف اسلامی و الهی است یا شامل تمام علوم می گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدالت موجب ایجاد شرایطی می‌شود تا انسان‌ها آن‌چنان دغدغه‌ی مایحتاج زندگی‌شان بر آن‌ها غلبه نکند و از سایر کمالاتی که باید کسب کنند، غافل بمانند. ۲. در متون دینی عموماً وقتی بحث «علم» می‌شود منظور علمِ به مبداء و معاد و معرفت نفس است و سایر علوم را تحت عنوان «فضل» نام می‌برند. موفق باشید

23136
متن پرسش
سلام: در سایت دنبال جزوه «قرآن هرگز تحریف نشده است» گشتم نبود. و یا آن دو جزوه دیگر که چرا نام حضرت علی (ع) در قرآن نیامده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه جزوه‌ی «قرآن هرگز تحریف نشده» است بر روی سایت نیست ولی احتمالاً متن جزوه را می‌توانید از جناب حاج آقای نظری تهیه نمایید. در مورد آن‌که نام حضرت علی «علیه‌السلام» چرا در قرآن نیامده است؛ عرض شد به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. اصل کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

23134
متن پرسش
سلام: استاد سوالی در زمینه مباحث معرفت النفس دارم، علت وجود برخی ترس های مشترک بین انسان ها چیست؟ مثلا چرا اکثر خانم ها از موش یا سوسک می ترسند یا بیشتر افراد حتی از تصور تنها ماندن با یک جسد وحشت دارند، چنین ترس هایی دلیل منطقی و مشخصی ندارند و در این موارد خطر خاصی شخص را تهدید نمی کند، مطابق با مبانی معرفت النفس در حکمت متعالیه آیا برای این مسئله توجیهی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها با قوه‌ی واهمه از صورت‌ها معنایی را کسب می‌کنند. بعضاً در ایجاد معنا شدت به خرج می‌دهند و معنایی که مطابق واقع نیست را در ذهن خود می‌آورند. از این جهت بعضی‌ها از صورت‌هایی مثل موش یا سوسک، معناهایی در ذهن خود می‌آورند که سختْ آزاردهنده است که البته با تقویت وجهِ عقلانی، قدرت آن صورت‌های ذهنی که واهمه ایجاد کرده است، ضعیف می‌گردد وگرنه بسیاری از انکشافات عرفا در إزاء همین قوه‌ی خوب واهمه است. موفق باشید 

23133
متن پرسش
سلام: استاد لطفا با توضیح بیان بفرمائید که آیا نظریه وحدت تشکیکیه وجود منافی با نظریه وحدت شخصیه است یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت تشکیکیِ وجود در مظاهر قابل قبول است. یعنی حقیقت وجود بر اساس ظرفیت و آمادگی ما برای ما ظهور می‌کند. ولی وجود نسبت به خودش یک حقیقت بیش نیست و در ذات خود نمی‌تواند تشکیکی باشد که البته بحث آن مفصل است. موفق باشید

نمایش چاپی