بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21070
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: ببخشید من چنتا سوال داشتم در خصوص کتاب آشتی با خدا که به صورت مختصر سعی می کنم بنویسم: 1. اینکه جایگاه فکر در خداشناسی کجاست (فکر فقط پله ی اول است برای پذیرفتن خدا و بعد ارتباط با خدا و گذر از فکر یا نیاز به فکر در ابتدای کار هم نیست)؟ 2. فرمودین که من انسان محدودیت ندارد خب این من تا کجا محدودیت ندارد و تا کجا می تواند سیر کند؟ آیا در عالم برزخ و بهشت هم انسان سیر و حرکت دارد اگر دارد تا کجا و این حد داشتن محدودیت نیس؟ آیا انسان می تواند هنوز هم به مقام پیامبری برسد که اگر خیر آیا این محدودیت نیست؟ 3. فرمودین که مخلوقات جلوه ی تنزل یافته ی خداوندند اما خب برای اشیا چیستی تعریف می شود و برای انسان فقط هستی مگر هر دو از یک جنس نیستند پس چرا انسان چیستی ندارد و آن شی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید 2- ذیل ولایت الهی قرارگرفتن، محدود نیست و تا آخر می‌توان جلو رفت. آری! نبوت و امامت که دو مأموریت خاص‌ برای بشریت‌اند، چیزی نیست که هرکس بتواند به‌دست آورد و اساساً به‌دست‌آوردنی نیست 3- هرموجودی غیر از خدا، از آن جهت که عین هستی نیست، چیستی دارد و در نسبت با حضرت حق، وجودشان نازله است که آن را می‌توانید در بحث «برهان صدیقین» پس از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال فرمایید. موفق باشید

21069
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: متاسفانه در چند روز گذشته و در آستانه سالگرد ۹ دی شاهد تجمعات اعتراضی مردم شهرهای مختلف در اعتراض به وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور و همچنین فسادهای موجود در دستگاه ها هستیم. این مسئله موجب نگرانی جناح مومن و انقلابی کشور شده و هرکدام به نوعی دارند با قضیه برخورد می کنند و گاها انگشت اتهام را به سمت هم می گیرند. عده ای دولت را محکوم می کنند و عده ای می گویند مردم استحاله شده و غرب گرا و فاصله گرفته از دین شده اند. در برخورد با این مسئله نیز صدا و سیما (ظاهرا آن طور که شنیده ام) که مثل همیشه سانسور می کند و سخنان معاون اول را پخش می کند و لج مردم را بیشتر در می آورد. یک سری سایت های حزب اللهی هم که محکوم می کنند. در این میان عده ای هم می گویند باید با مردم همدل و به میان آنها رفت و نگذاشت جو به دست ضد انقلاب بیافتد و ... . به نظر شما برخورد دلسوزان انقلاب با این نوع قضایا باید چگونه باشد؟ معلوم است که این نوع اعتراضات خودجوش و از روی درد توسط مردم دارد برگزار می شود اما از طرفی جریان های ضد انقلاب به سرعت و مهارت بر این موج ها سوار می شوند. تحلیل ابعاد مختلف این مسئله برایم کمی پیچیده شده است. مسئله دیگری که وجود دارد این است که در برخی از این تجمعات علیه رئیس قوه قضائیه شعار داده شده است و این آشکار می شود که رفتار و عملکرد اقای احمدی نژاد در این قضیه بسیار موثر بوده است. ایشان و اطرافیانشان بعد از سخنرانی ۶ دی ماه رهبری سعی کرده اند از کنار آن به آرامی عبور کنند، اصل صورت مسئله را که حداقل بخشی از سخنان رهبری متوجه ایشان بود با انکار آن پاک کنند، در عین اینکه غیرمستقیم اشاره کنند رهبری صحبتی کرده که بی بی سی دارد از آن سوء استفاده می کند!، و در عین حال فردای آن روز به بوشهر می رود و سخنرانی می کند و همان مسیر را ادامه می دهد. به نظر شما این عملکرد آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان تقابل با رهبری و تلاش برای عبور از ایشان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این‌که با مردمی که به جهت سوء مدیریت و برنامه‌های غلط به مشکل اقتصادی افتاده‌اند؛ همراهی کرد، بحثی نیست. به‌خصوص که دشمنان نظام می‌خواهند از چنین مطالباتی به نفع خود استفاده کنند 2- به نظر بنده آقای احمدی‌نژاد دست به کارهایی زدند که دیگر هیچ جایی در آینده‌ی انقلاب ندارند. در حالی‌که می‌توانستند به عنوان یک سرمایه برای انقلاب بمانند. آقای مهدی محمدی تحلیلی در این مورد داشته‌اند که برایتان می‌فرستم. موفق باشید

اصولي هست كه محمود احمدي نژاد تا بدانها پاي بند بود هم به مردم خدمت كرد و هم به انقلاب. اين اصول مستقل از احمدي نژاد وجود داشت و هميشه خواهد داشت. امام به ما آموخته شاخص آن هم ولي فقيه است نه خود ما و نه هيچ كس ديگر. در فتنه ٨٨ اهل بغي عليه آن اصول شوريدند نه عليه شخص احمدي نژاد و انقلاب با همه وجود پاي احمدي نژاد ايستاد. بايد هم مي ايستاد. صدبار ديگر همان وضع تكرار شود همان كار را بايد كرد. ديري نپاييد كه احمدي نژاد تصور كرد خود بخشي از اصول و بلكه عين اصول است. اينكه چرا و چگونه چنين شد خود داستاني است. انحراف از اينجا آغاز شد. او از خودش و از اصولي منحرف شد كه همه قدر و قيمتش به سبب پاي بندي به آنها بود. نظام جمهوري اسلامي تا توانست صبر پيشه كرد شايد او بيغوله را از شاهراه تشخيص بدهد. اما نشد. باز هم بماند كه چرا. در تمام اين مدت كه نظام صبوري مي كرد، او تلاش كرد پروژه انقلاب منهاي اصول را پيش ببرد. نتيجه نوعي اصلاح طلبي و چپ روي درجه سه بود كه البته با تهوري بي سابقه بيان مي شد. حالا مرزها روشن شده. راه بازگشت البته بسته نيست اما راه فعلي جز اينكه او را به خيل عظيم ايستادگان شكست خورده در مقابل انقلاب ملحق كند، عاقبتي ندارد. انقلابيون سربلندند كه چه در ٨٨ و چه امروز پاي اصول انقلاب به روايت رهبري ايستاده اند. فتنه گران حالا دربدر به دنبال راهي براي بازگشت مي گردند. عاقبت ديگران هم بهتر از اين نخواهد بود.

اعتراض به مشكلات اقتصادي حق مردم است. اگر مرز اعتراض با آشوب روشن باشد، بايد در برابر آن خاضع بود. اگر معترض در چارچوب جمهوري اسلامي فرياد مي زند كه براي جوانم شغل مي خواهم يا گله دارد كه مختصر پس انداز زندگي اش را در فلان موسسه اعتباري بالا كشيده اند، بايد سخنش را شنيد. به جاي برخورد با او، بايد با مسئولي برخورد كرد كه كار را به اينجا كشانده است. حتي اگر از منظر صرفا امنيتي نگاه كنيم، امروز بايد كنار مردم ايستاد. دشمن زماني قادر به سوء استفاده خواهد بود كه ميان مردم و نظام شكافي ببيند و به عميق تر شدن آن طمع كند. «آنها كه امكانات كشور دستشان است» بايد ياد بگيرند اگر نمي توانند از درد مردم بكاهند لااقل با مردم همدردي كنند. وقتي چنين شد، حناي شيادان و مدعيان هم ديگر رنگي نخواهد داشت.

21060
متن پرسش
سلام: مگر قرار نیست‌ صورتهای اعمال انسان بعد از مرگ با انسان بمانند؟ پس مثلا اگر مومنی اخلاق تندی داشت صورت آن اخلاق بعد از فشار برزخ و یا جهنم که مومن رو تطهیر کرد چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آن اخلاق در شخصیت آن فرد نهادینه و ملکه نشده باشد، آن صورت‌های زشت جای خود را به صورت‌هایی می‌دهند که انسان در عمقِ جان خود مایل بوده است متخلق به آن اخلاق‌ها باشد. موفق باشید

21056
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام خدمت استاد! و تسلیت وفات حضرت معصومه (س) می بخشید چگونه به خود باوری برسیم که متکی به خداوند باشیم نه نفس خودمون یا چیزای دیگه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با باورِ اولیه‌ی خود به اسلام و توحید دستورات دینی را عمل کنید، چون توحید یک حقیقت است، آرام‌آرام خودِ خداوند خود را هرچه بیشتر به ما نشان می‌دهد. به قول خواجه سعید ابوالخیر: «تو، آمد رفته رفته / رفت، من آهسته آهسته». موفق باشید

21053
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: چند مورد هست لطفا پاسخ دهید: ۱. اول به لطف خدا و جلسه دوشنبه و امروز (چهارشنبه) باعث شد که در سر کارم که با مردم مواجه هستم یکی از بهترین روزها رو به خاطر احترام گذاشتن به مردم و غصه خوردن برای مردم البته در حد خودم پشت سر بگذارم. تجربه جدید و هیجان انگیزی بود چنان به شوق آمده بودم که به همه می گفتم که امروز خیلی با مردم خوب بودم و.... دعا کنید که این رفتاز تداوم داشته باشد. ۲. سخنرانی امروز رهبری را مثل خیلی وقتهای دیگر گوش دادم. شما می گویید از دیگران نخواهید مثل شما فکر کنند و یا ولایت فقیه را آنطور که شما می خواهید بپذیرند. قبول ولی آخر چطور نگاه کنیم ببینیم افراد دور و بر ما نمی توانند این حقیقت را ببینند و نا امیدانه به این انقلاب و رهبری نگاه می کنند و ما (در حد خودمان) می فهمیم چقدر محرومند؟ این بشارتهای امروز رهبری بنده را به وجد آورد و دلم می خواهد بقیه هم از این نعمت الهی محروم نباشند ولی هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. چه باید کرد؟ با تشکر. جز خدا کسی نمی تواند پاداش شما را بدهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با مردم رفیق باشید، آرام‌آرام از یک طرف می‌بینند که افراد معتقد به انقلاب و رهبری چه اندازه نسبت به کارشان متعهدند و از طرف دیگر پس از مدتی می‌توانید به آن‌ها تذکر مشفقانه بدهید. موفق باشید

21046
متن پرسش
سلام استاد عزیز: برام سوالی پیش اومده که چرا خداوندی که ما را برای بندگی آفرید و سرامد امتحاناتش تبعیت از رسول الله و اهل بیت و اولیاء الهی است؟ چرا دایره ی این امتحانش خیلی کوچک است؟ مثلا در همان زمان آقا رسول الله از بین این همه آدم روی کره زمین فقط چند هزار نفر در گیر این امتحان بزرگ بودن یا الان که حدود 7 میلیارد آدم روی زمین هستن شش و نیم میلیاردش کلا از موضوع اصلی که ولایته پرت هستن انگار خدا رندوم یک درصد انتخاب میکنه امتحان اصلی رو از اونا میگیره .آیا بقیه آدم نیستن؟ نمیدونم چرا اینجوریه. دوست دارم دلیل این روش خدا رو بدونم. نظر شما چیه استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی باید کار نبوت شروع شود که حجت برای همه‌ی تاریخ باشد. اگر در مرکز ایران و روم آن زمان، رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به میدان می‌آمدند این تصور مطرح می‌شد که علم آن حضرت از کتاب‌ها و علمای آن زمان است و بنابراین آن چندهزار نفر نمونه شدند تا بشریت به نبوت فکر کنند و خداوند کاری کرد که روم و ایرانِ آن زمان از موضوع آگاه شوند در عین حجتی که بر آن‌ها تمام شده بود. امروز هم همین‌طور است نسبت مردم دنیا با ایران که چگونه کشوری که ژاندارم منطقه بود و آمریکا تمام ابعاد آن کشور را در اختیار گرفت، ملت ذیل یک رهبر الهی توانست خود را از سلطه‌ی ظلم و استکبار آزاد کند. موفق باشید

21043
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: ببخشید استاد سوالی داشتم. من بارها و بارها کتاب آشتی با خدا رو خوندم و شروع کردم اما فقط تا فصل ۳ پیش رفتم. نمی دونم چرا شروع می کنم و باز رها می کنم. خودم خیلی ناراحتم. و اینکه چند تا از کتاب های شما رو هم مطالعه کردم مثل معاد و جوان و انتخاب بزرگ و روزه و ... و کاملا به مسائل معرفت نفس و تزکیه نفس و خودسازی علاقه مندم و سیره علمای بزرگ و شهدا رو بسیار دوست دارم. اما نمی دانم چرا همتی در من نیست تا شروع کنم. وقتی کتاب معاد رو خوندم کاملا اطلاع دارم از عالم برزخ و قیامت و شفاعت و اینها اما نمی دانم چرا به خودم نمیام. من خیلی دوست دارم که سیر داشته باشم و روز به روز بیشتر به خدا نزدیک بشم. استاد لطفا راهنمایی بفرمایید. واقعا دارم اذیت میشم. من ... ساله هستم و احساس می کنم بهترین دوران زندگیم داره به بطالت میگذره و به خودم نمیام. و استاد سوال دیگرم هم این است من متاهل هستم و خانه دار. چه کارهای مفیدی یک خانم خانه دار میتونه انجام بده تا وقتش تلف نشه؟ لطفا نظرتون درباره تلویزیون دیدن هم بگید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آرزوهای بلند دنیایی و پرحرفی، همت عمل به وظایف را کم می‌کند. در صورتی‌که اگر در همین دوران جوانی بر مبنای معارف عالیه عبادت نکنیم و نور معارف را با عبادات به جان‌مان نچشانیم، بعد از چهل سالگی کم می‌آوریم و دیگر در اختیار خودمان نیستیم 2- زمینه‌ی ایجاد یک زندگی که همراه با آرامش و صفا و محبت و امیدواری باشد؛ به عهده‌ی شماست. در کنار چنین فضایی سیر مطالعاتی را دنبال کنید. از صله‌ی رحم و ارتباط با مؤمنین غفلت نشود. بالاخره بعضی از برنامه‌های تلویزیون مثل برنامه‌های شبکه‌ی افق می‌تواند مفید باشد ولی با انتخاب ما، و نه با انتخاب تلویزیون که همچنان بخواهیم برنامه‌ها و سریال‌های آن را دنبال کنیم! موفق باشید

21044
متن پرسش
با سلام: با توجه به گستره حضور انبیا به نظر می رسد ارسال رسول برای خداوند لطف مستحب است نه واجب چون وقتی به تاریخ رجوع می کنیم می بینیم در بسیاری از نقاط جهان از چین گرفته تا آمریکا هیچ نشانی از اینکه در آن نقاط رسولانی فرستاده شده باشد نیست حتی در وجود تاریخی رسولان - به غیر از محمد - تردید است - کما اینکه مرحوم شاملو در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه برکلی به برخی اسناد دال بر عدم وجود مسیح ظاهرا اشاره داشتند. - یا بفرض که بگوییم ارسال شدند ولی مستکبران هیچ اثری از آنها به جا نگذاشتند -که معلوم نیست چگونه توانستند چنین اموری متواتری را محو کنند - عدم وجود انبیا در زمان حضرت محمد در سایر نقاط جهان را چه کنیم؟ مثلا چینی ها در زمان حضرت محمد نیاز به هادی نداشتند؟ مگر آیه نمی فرماید «لکل قوم هاد» از طرفی رسالت حضرت محمد هم به مشکلات عدیده ای دچار شد چرا نباید عمر حضرت بیشتر طول می کشید تا رسوخ ایمان در جان مردم بیشتر می شد و سقیفه شکل نمی گرفت؟ چرا نباید در زمانی که تکنولوژی فیلم برداری رشد کرده نازل شوند تا اسناد تاریخی محکمی بر آموزه هایش داشته باشیم و به احادیث معنعنی که هزاران بررسی می خواهد محتاج نباشیم؟ فقط باید دلخوش به قرآن بود اگر آنهم دچار تحریف نشده باشد آنچنان که محدث نوری و... گفتند. پس از آن حضرت هم حضور ائمه با همان مشکلات بلکه بسی بیش تر دچارست و حال هم دچار غیبتیم. بنابرین به نظر می رسد که خداوند قبول دعوت انبیا را برای رشد بیشتر قرار داده نه اینکه عدم پذیرش آنها موجب هلاکت شود مگر آنکه برای فردی واقعا اثبات بشود که با گذشت 1400 سال و شبهات عدیده بعید می دانم میسر باشد - حسن و قبح عقلی هر فرد کافیست برای نجات او افراد چهار گروهند: 1. کسانی که متذکر رسالت انبیا نشدند برایشان همان عقل کافیست. 2. کسانی که متذکر شدند که افراد به نام انبیا آمدند برای آنها تحقیق در مورد صحت رسالتشان واجب نیست بلکه مستحب است. 3. کسانی که به حقانیت رسالت نبی پی بردند ولی هنوز ایمان نیاوردند برایشان ایمان مستحب موکد است نه واجب. 4. کسانی که پس از تحقیق ایمان آورده اند برای آنها ادامه ایمان واجب است و ارتداد حرام همه اینها به خاطر استحباب لطف خدا بر نبوت است در عین اینکه خدا قبول لطف مستحبی و رد آن را مبغوض دارد مثل آنکه بزرگی مهمانی بگیرد می توان شرکت نکرد اما شرکت کردن و نخوردن غذا موجب ناراحتی او می شود. دقت شود که بحث ارتداد مربوط به کسانیست که یک محققانه عمل کردند و دو ایمان آوردند بنابرین برای ما که تبعا لابا ایمان آوردیم ارتداد مکروه است نه حرام. مثل آنکه کودکی وارد مهمانی شود خروج او و نخوردن غذا برای میزبان موجب دلخوری نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات مهمی را به میان آورده‌اید که هرکدام نیاز به بحث مفصلی دارد و مسلّم در یک سؤال و جواب نمی‌گنجد. حال اگر اجازه دهید از این زاویه وارد شویم که خداوند به عنوان خالق هستی، ربّ العالمین است و هدایت از صفات ذاتی اوست و از این جهت عالم را به حکم ربّ العالمینی‌اش بی‌هدایت نمی‌گذارد؛ نگاهِ ما به مسائل مطرح‌شده تغییر می‌کند و دیگر نمی‌توانیم بگوییم ارسال رسولان، لطف مستحب خدا است. می‌ماند که با این دید، جستجو کنیم آیا شواهدی وجود ندارد که خداوند به سوی همه‌ی ملت‌ها پیامبر فرستاده؟ به نظرم مسئله‌ی اوپانیشادها در خاور دور و یا تمدن اینکاها در آمریکا چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آن‌ها گذشت و آن‌ها را موکول به عقل و فهم بشری کرد. شقوق چهارگانه‌ی مطرح‌شده ما را به تفکر می‌برد که نحوه‌ی حضور خدا برای ربوبیت بشر چگونه می‌تواند باشد، آیا عقل انسان می‌تواند راهنمایِ کاملی جهت جوابگویی به همه‌ی ابعاد انسان باشد؟ یا این‌که عقل، برای آن است که ما بتوانیم به حقانیت وَحی پی ببریم. آیا انسان‌ها بر اساس فطری که دارند اگر خود را مشغول امور دنیایی نکنند، می‌توانند به کم‌تر از توحید الهی که انبیاء متذکر آن هستند راضی باشند؟ امثال این سخنان و سؤالات ما را به این فکر فرو می‌برد که راستی! این قرآن با چنین هویتی و معارفی که تا این اندازه می‌تواند مسائل و مصائب بشر را درمان کند، در این عالم چه جایگاهی باید داشته باشد؟ چه اندازه اندیشمندان ملل مختلف کوتاهی کرده‌اند که آثار هنری اقصی نقاط دنیا را در عقب‌افتاده‌ترین ملت‌ها می‌توانید بیابید، ولی ترجمه‌ی قرآن را نه! موفق باشید

21038
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرانقدر: ببخشید آقای طاهر زاده شما مکررر در کتابها و سخرانی هایتان به انقلاب اسلامی بعنوان یه موهبت الهی برای بشر برای رسیدن به سعادت اشاره کرده اید و صحبت از تمدن زایی شیعه از این دریچه می کنید. وضع فعلی کشور از لحاظ فساد اداری ، مدیریت ، ظلم، اشتغال، اختلاف طبقاتی و ... خیلی تا خیلی بحرانی است. به نظر شما چطور می توان به این انقلاب امید داشت وقتی که فقط حرف بعضی مسائل را می زند و نسبت به کوچکترین مشکلات مردم بی اعتناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه مکرر عرض شده به‌خصوص در عرایضی که مربوط به آیات قرآن بوده، با شواهد کافی روشن شد که ریشه‌ی همه‌ی این مشکلات در باقی‌ماندِ ما است در گذشته‌ی غربی تاریخ ما. و هراندازه از ریشه‌های انقلاب و رهنمودهای رهبری بیشتر فاصله بگیریم، وضع بدتر و بدتر می‌شود. به گفته‌ی آقای استاد شهریار زرشناس هرچه می‌کشیم از نئولیبرال‌های وطنی است. موفق باشید

21024
متن پرسش
استاد گرامی سلام: اخیرا در قسمت پرسش و پاسخ پرسش های زیادی در خصوص رهبری می شود و این بخاطر افزایش فشار و مشکلات فرهنگی و اقتصادی است که برای مردم پیش آمده است. درست است که رهبری قصد دخالت مستقیم در امور قوا را ندارند و سیاست های کلی را گوشزد می کنند ولی مردم به این مقدار قانع نیستند و از ایشان به عنوان نایب ولی عصر (عج) و رهبر نظام اسلامی که این نظام می بایست در همه زمینه ها الگوی جهانیان باشد انتظار بیشتری دارند. وقتی به کسانی که به روحانی رای داده اند و مشکلات اقتصادی آنها بیشتر شده می گویم شما دیگر نباید منتقد دولتی که به آن رای دادید باشید می گویند همه کسانی که در راس هستند مثل هم هستند. به هر کس دیگر هم رای می دادیم همین وضعیت بود. بدترین چیز برای یک نظام بی اعتمادی مردم به مسئولین است و حفظ یک انقلاب هزاران بار سخت تر از وقوع انقلاب است. شایسته است رهبری خود را از شمول این بی اعتمادی عمومی و اجتماعی خارج نمایند و عملا وارد صحنه شوند. بنظر می رسد دشمنان از طریق عوامل داخلی قصد دارند با فشار اقتصادی بر مردم چهره اسلام و رهبری را مخدوش نمایند. یکی از مواردی که مورد انتقاد بنده است عملکرد صدا و سیما در الگوسازی است. در برنامه های زیادی از به اصطلاح هنرمندان تئاتر و تلویزیون به عنوان مهمان برنامه دعوت و از آن ها تجلیل می شود. متاسفانه در تصاویری که از این هنرمندان در فضای مجازی مشاهده می شود بنظر می رسد بویی از مسلمانی نبرده اند چه از نظر حجاب، سگ بازی و ... و نوعی نفاق در رفتار آنها مشاهده می شود. همه می دانیم که سگ نجس است. اخیرا کلیپی از یکی از این هنرمندان که برادر شهید نیز می باشد و در فیلم های دفاع مقدس هم بازی می کند پخش شده که در حال گفتگو با یک سگ خانگی است و سگ در حال لیس زدن صورت وی. متاسفانه این مشاهیر هنری یا به قول خودشان سلبریتی مواظب اعمال و رفتارشان نیستند و به راحتی خون شهدا را پایمال می کنند و بدتر از آنها کسانی که اینگونه افراد را برجسته می نمایند. در روایات آمده که در زمان ظهور مردم تصور می نمایند که حضرت (عج) دین جدیدی آورده اند. بنده با این روند فرهنگی که مشاهده می نمایم در خصوص این روایت به یقین رسیده ام و مشاهده می نمایم که قبح بسیاری از محرمات و مکروهات از بین رفته و یا در حال از بین رفتن است. استاد گرامی چه باید کرد؟ نظر جنابعالی؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید چنین موضوعی نیاز به بحث مفصل دارد. در صدر اسلام هم عده‌ای منکر نبوت نبیّ و وَحیِ الهی نبودند ولی مدیریت پیامبر را نمی‌پذیرفتند و قرآن متذکر چنین امری است. آن‌جا که می‌فرماید: « رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (61)/نساء) پیامبر ملاحظه می‌کنی که جریان نفاق تلاش دارد نگاه‌ها را از تو برگرداند. یعنی حال که نمی‌توانند اصل وحی را یا اصل انقلاب را منکر شوند، رهبری را نشانه می‌گیرند. آن‌چه مهم است تذکر به این امر می‌باشد که باید آرام‌آرام با تغییر ساختارهای غربی مشکل را حل کرد و رهبری نظام در صدد عبور از ساختارهای غربی است که نمونه‌اش طرح اقتصاد مقاومتی می‌باشد. و البته هنوز متأسفانه مردم و دولتمردان آماده‌ی چنین رویکردی نیستند. موفق باشید

21028
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد عالیقدر: با توجه به آیه «لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ۚ ذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلْمُحْسِنِينَ»، در بهشت هر چه انسان اراده کند به او داده خواهد شد. از طرفی گفته شده که در آن دنیا زنهای بهشتی نصیب شوهرانشان خواهند شد. حال اگر در این دنیا شرایطی برای مردی ایجاد شود که به دختر مورد علاقه اش برسد و بخاطر خدا از آن دست بکشد، و در آن دنیا آن دختر را بخواهد با توجه به اینکه آن دختر زن کس دیگری شده، این خواسته اجابت نخواهد شد؟ این با آیه فوق الذکر در تناقض نیست؟ و اگر اجابت خواهد شد چگونه می شود یک زن در تملک دو مرد باشد؟ من جای دیگر هم این را پرسیده ام و جواب لازم را نگرفته ام گفته شده که در آن دنیا انقدر نعمت هست که مومن آن زن را فراموش می کند منتها من می خواهم بدانم اگر مومن در آنجا این زن را بخواهد چه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن دنیا این نسبت‌ها به‌کلّی از بین می‌رود و انسان هر آن‌چه اراده کند را ایجاد می‌نماید. قرآن می فرماید: فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (101مومنون) هنگامى كه در«صور» دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود؛ و از يكديگر سراغ نمی‌گیرند! عرایضی در این مورد در شرح سوره‌ی واقعه شده است. موفق باشید

21019
متن پرسش
سلام: 1. در سوال 20771 فرمودید شرط تأثیر، عدمِ موافقت سوژه است آیا مقصودتان موافقت سوژه است و اشتباه تایپی صورت گرفته یا مقصود دیگری داشتید. 2. فرض کنید در گذشته خود را در اختیار هیپنوتیزم کننده ای قرار داده ام لکن او این رخداد را از ذهن من پاک کرده باشد بنابرین اگر چه توسط او در هیپنوتیزم هستم ولی موجبات غفلت ازین موضوع را پدید آورده است پس یا باید اثبات کرد که امکان ندارد فردی هیپنوتیزم شود و نداند که هیپنوتیزم شده است یا پذیرفت که امکان جبر وجود دارد.
متن پاسخ

تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که متوجه شده‌اید منظور، موافقتِ سوژه است. سؤال مذکور تصحیح شد 2- تأثیر هیپنوتیزم بر روی خیال می‌باشد و نمی‌تواند چندان پایدار گردد مگر این‌که بعد از حدود 24 ساعت خودِ انسان تصمیم بگیرد که آن نحوه شخصیتی که به او القاء شده است را بپذیرد. مثل انرژی‌درمانی که یک‌نوع هیپنوتیزم‌کردنِ طرف است و او می‌تواند بعد از آن‌که تصور کرد مثلاً دست او مشکلی ندارد، همان حرکاتی که در حالت هیپنوتیزم برای دست خود پذیرفته بود، ادامه دهد. موفق باشید

21014
متن پرسش
با سلام: استاد دو سوال از محضر شما داشتم اولی راجع به مدل حکومت داری ما، من راجع به ولایت فقیه نظر مثبتی دارم چه اینکه یک شخص فقیه مدیر مدبر آگاه به مسائل به خوبی می تواند عدالت را در زمان غیبت امام معصوم اجرا کند. من مشکلم با کارایی و عملکرد ولی فقیه است. الان در کشور ما طوری شده که نیروی نظامی تحت اشراف مستقیم رهبری است که الحمدالله شاهد قدرت نظامی هستیم. از آن سو چون بخش اقتصاد و فرهنگ و سیاست داخلی و خارجی در مقام اجرا توسط دولت ها اجرا می شود و رهبری خطوط کلی را مشخص می کند ما به خاطر خودخواهی دولت مردان و اینکه هر دولتی آمد سعی داشت نظرات خود را پیش ببرد شاهد پسرفت در این حوزه ها هستیم. واقعا اگر از همان روز اول همه چیر تحت اشراف مستقیم رهبر در مقام اجرا می بود و خود رهبری در مسائل اقتصاد و فرهنگ به صورت مستقیم وارد می شدند بهتر نبود تا شاهد این اوضاع نباشیم؟ از نظر شما بهترین مدل حکومت داری چه مدلی است؟ اما سوال دوم راجع به خود شخص رهبری امام خامنه ای تعابیری از بزرگان و عرفای نامی راجع به رهبری می بینیم که شخصیت رهبری را دست نیافتنی جلوه می دهند و ایشان را تا مقام عصمت بالا می برند مثلا در یک جایی حضرت آيت‌الله حسن‌زاده آملي جلوي حضرت آقا دو زانو نشسته و ايشان را مولا خطاب مي‌كنند حضرت آقا ناراحت شده و به علامه مي‌فرمايند اين كار را نكنيد. علامه حسن‌زاده مي‌فرمايند اگر يك مكروه از شما سراغ داشتم اين كار را نمي‌كردم یا تعبیری از استاد عبدالقائم شوشتری هست که می فرمایند حضرت آیت الله خامنه ای از جنس أنبیا هستند، از مُرسلین هستند در افق بسیار بالایی هستند من از فدائیان رهبری هستم این به نظر من اغراق و غلو ها راه را برای سوال و پاسخ گویی رهبری در حوزه هایی که تحت اشراف مستقیم رهبری است مسدود کرده به طور مثال در زمینه حصر موسوی و کروبی که توسط شورای امنیت ملی تصمیم گیری شد اعضای آن را رهبری انتخاب و مصوبات آن باید به تایید رهبری برسد. پس رهبری دخالت مستقیم در حصر آقایان دارند. اما سوال اینجاست ایا بعد از هفت سال زمان آن نیست که عدالت به طور کامل درباره آنها اجرا شود و فرقی بین کسانی که مسوولیت در نظام داشته و شهروند عادی نباشد حتی این عدم برخورد باعث شده تا کسانی مثل محمود احمدی‌نژاد با وجود داشتن پرونده با تمام توان علیه ارکان نظام سخن پراکنی کنند این اشتباه ایشان در دخالت مستقیم درباره حصر موسوی کروبی و عدم پاسخ گویی شفاف ایشان باعث شده در این نظام کسانی مثل محمود احمدی‌نژاد که از امکانات نظام استفاده کردند امروز در یک مصونیتی باشند و اینگونه سخن بگویند پس جایگاه عدالت کجاست؟ حال آیا شما حدی از خطا و اشتباه را برای رهبری قائلید و اینکه چطور نسبت خود را با ولایت فقیه تنظیم کنیم که از جاده حق و انصاف خارج نشویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا ساختارهای نظام اداری ما در هر سه قوه تغییر نکند، اگر هم آن امور همه مستقیماً زیر نظری مقام معظم رهبری باشد، مشکل باقی خواهد بود. مدیریت ایشان از آن جهت با ارزش است که تحت عناوینی مثل آتش به اختیار و یا رشددادن جریان‌های خودجوشِ مردمی، جامعه را از ساختارهای غربی عبور دهد 2- چون خداوند در سوره‌ی نساء آیه‌ی 113 به پیامبر خود به عنوان رهبر دینی جامعه می‌فرماید: « وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»، اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند؛ اما جز خودشان را گمراه نمى ‏كنند؛ و هيچ گونه زيانى به تو نمى ‏رسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد؛ و آنچه را نمى‏ دانستى، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است. رهبر دینی امروز ما نیز توانایی‌هایی دارند که امثال حضرت آیت اللّه حسن‌زاده با نظر به این توانایی‌های خدادادی آن‌چنان تواضع‌هایی را انجام می‌دهند، در عین آن‌که همواره حرکات رهبری را در نسبت با سیره‌ی امامان معصوم می‌سنجند و جای نقد را محفوظ می‌دارند. 3- تصمیم‌گیری‌های مربوط به شورای امنیت ملی را به عهده‌ی اعضای آن گذاشته‌اند که رئیس آن از طرف رئیس دولت انتخاب می‌شود. موفق باشید

21007
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد ارجمند: سوال بنده در خصوص نحوه ی عبادت شش هزار ساله ی ابلیس است. با توجه به اینکه صادر اول وجود مبارک نوری محمد (ص) بوده و قاعدتا عبادت ذات مقدس پروردگار بدون ملاحظه و توجه به این وجود مقدس امکان پذیر نبوده، و از طرفی می دانیم که ابلیس استکبار از چنین تمکینی داشته، پس چگونه توانسته در این شش هزار سال عبادت مقبولی انجام دهد که مرتبه ی او را تا ملائک ارتقاء داده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل عبادت بعضی از صوفی‌ها که بدون معرفت لازم، نتایجی در حدّ داشتن کرامت به‌دست می‌آورند، بدون به‌دست‌آوردن هرگونه فنایی و بدون زیرپاگذاردن کبر و استکبار خود. موفق باشید

20999
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز جناب استاد: شعارهای دیروز تهران و امروز اصفهان را شنیدید. تهران: اسلام رو پله کردند. مردم رو ذله کردند. اصفهان: ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم. استاد جان مگر در روایت نداریم حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه. استاد جان می بینیی فساد و ظلم و جنایت دارد سر به آسمان می ساید ظلم و اجحاف حکومت جان مردم را به لب رسانده آنچه در تهران و اصفهان اتفاق افتاد یعنی به زودی باید منتظر تظاهرات خیابانی و در پی آن بازداشت و حتی کشته باشیم دیگر زبان ما بند آمده هیچ دفاعی نمی شود از انقلاب کرد شما می دانید و ما نیز آنچه شاهدیم آشی است که دیگش را هاشمی بنیان گذاشت. چرا وقتی هاشمی که بنیان تجملات، تشریفات، تضاد طبقاتی، اشرافیت، اختلاس را می‌گذاشت رهبر عزیز در مقابل او کاری نکرد؟ کاری نمی‌توانست بکند؟ خوب این القاب و شلقاب چه بود به ریش او می بست تا دیگر آنهایی که عمق فاجعه را می‌فهمند نتوانند هیچ حرفی بزنند؟ القابی مثل «خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.» استاد واقعا هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون فرهنگ منحط سرمایه داری اشرافی غرب را در این کشور نهادینه کرد، کسی که در روز تاسوعا که ارمنی ها هم عزاداری می کنند برای تفریح به همراه فرزندان به سد لتیان می رود و کسی که در زمانی که بسیاری از دوچرخه ای محروم بودند به گفته خودش تفریح فرزندانش اسکی و اسب سواری بود، کسی که اختلاس و دزدی را به چیزی نمی انگارد، کسی که رشوه را هدیه نامید و حال رشوه دارد مردم را خفه می کند؟ و هزاران موارد دیگر، اصلا واقعا هاشمی برادری مهربان برای ضعیفان بود؟ مگر نه این که از زمان هاشمی له شدن ضعیفان کلید خورد؟ خاتمی و روحانی هم که دو سیئه از سیئات او هستند. احمدی نژاد هم نتوانست با این غول و یارانش مبارزه کند و در آخر هم دیوانه شد. استاد جان مردم بیش از آن که ما فکر می کنیم از انقلاب زده شده اند چه می خواستند و چه شد. کو عدالت؟ کو اجرای احکام؟ اسلام کو؟ انسانیت کو؟ ساده زیستی و زی طلبگی کو؟ رسیدگی به محرومان به زلزله کرمانشاه نگاه کن جگر آدم کباب می شود. فساد جنسی دارد تا اعماق حتی خانه های مذهبیون رخنه می کند کو انقلاب؟ کو ارزشها؟ استاد حرف اصلی مردم این است که به اسم انقلاب و اسلام دارند جنایت می کنند. استاد جان راستی باید منتظر لرزش پایه های انقلاب باشیم؟ سخنی بگوئید که داریم دق می کنیم. ايميل خراب است لطفا در سایت جواب فرمائید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم چه اندازه در جریان شخصیت آقای هاشمی هستید؟ آن القابی که می‌فرمایید که در مورد ایشان گفته شده، مربوط به هاشمیِ اول است که حقیقتاً با استعدادهایی که داشت در صدد خدمت بود و در این رابطه خدماتی از او سر زد. ولی در مرحله‌ای ایشان احساس کرد با انقلاب و تأکید بر اهداف اصیل آن نمی‌توان کار را ادامه داد و به نحوی به جریان سکولاری که اصالت را به غرب می‌داد، نزدیک شد. در حالی‌که باید تجربه‌ی تاریخیِ ما برای ایشان روشن می‌کرد که هرچه ما مشکل داریم از غرب و غرب‌زده‌ها است و مدیرانی که با نظر هاشمیِ دوم خواستند کشور را اداره کنند 2- راه‌کارِ اصلی برگشت به ریشه‌های انقلاب است و رهبر معظم انقلاب با تدبیر حکیمانه‌ی خود مواظب‌اند که جریان غرب‌زده در زیر سایه‌ی آقای هاشمی با لطایف‌الحیل مردم را همان‌طور که در انتخابات به خطا انداختند؛ به خطا نیاندازند. به این شکل که به مردم القاء شود با نزدیکی به غرب، مسائل‌شان حل می‌شود و اگر رهبری مستقیماً با این جریان درگیر شوند، در این شرایط میدان به غرب‌زده‌ها داده می‌شود به‌خصوص که رسانه‌های بیگانه نیز در این رابطه می‌توانند بر روی مردم تأثیر بگذارند. به همین جهت ما وظیفه داریم اولاً: رهبری را تقویت کنیم. ثانیاً: سعی کنیم مردم را متوجه‌ی اشارات رهبری و دغدغه‌های ایشان بکنیم. موفق باشید

20993
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: 1. خداوند علت العلل است و علت تامه برای تمام موجودات است. و معلول از علت خویش به هیچ عنوان تخلف نمی کند. در حالی که بنابر روایات انسان و بقیه موجودات از همان اول نبودند(؟) چون در حدیث داریم که «کان الله و لم یکن معه شیء» یا امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۱۵۲ نهج البلاغه درباره خداوند می فرمایند: «عالم إذ لا معلوم» یا در اصول کافی ج ۱ ص۱۰۷ حدیثی داریم که «خدای عز و جل، پروردگار ما، در ازل وجود داشت در حالی که علم عین ذاتش بود و هیچ معلومی در میان نبود... پس هنگامی که اشیاء را ایجاد کرد و معلوم وجود یافت، علم او بر معلوم واقع شد.» 2. اصلا دلیل خلق انسان چیست؟ آیا از سر نیاز است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بزرگان عرفان و معارف دینی در رابطه با این‌که فرموده‌اند: «کان الله و لم یکن معه شیء» می‌فرمایند: «کما الآن» یعنی حالا هم خدا هست و دیگر هیچ 2- خداوند «جواد» است و همواره هر موجودی که ظرفیت موجودشدن را دارد، «وجود» می‌دهد  3- در مورد قسمت سوم سؤال از کتاب «آشتی با خدا» قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» استفاده کنید. موفق باشید

20975
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: من سوال پرسیده بودم که چرا اکثر پیامبران در منطقه خاور میانه ظهور کردند؟ آیا در سایر مناطق و قاره ها پیامبر نبوده؟ یا اگر بوده چرا آنچنان قدر کمند و مشهور نشدند؟ و شما در جواب گفته بودید با مراجعه به سوال 1427 می توانید جواب خود را دریافت کنید ولی من با مراجعه به این بخش جواب خودم را دریافت نکردم اگر ممکن است بیشتر راهنمایی فرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب آن سؤال عرض شد از یک طرف ما نمی‌دانیم 124 هزار پیامبر فقط در خاور میانه بوده باشند. خداوند تنها نام پیامبرانی را در قرآن می‌برد که در آن حوزه، مخاطبان می‌توانند تصدیق کنند و به نحوی قابل تحقیق است. و از طرف دیگر ظاهراً خاورمیانه جهت تحقق تمدن‌های دینی، مرکزیتی داشته است که دین، در این منطقه بهتر می‌توانسته ابعاد خود را به ظهور برساند و به سایر نقاط جهان برسد؛ واللّه اعلم. موفق باشید

20978
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. فرمودید وقتی ما متواضع میشیم اون حقیقت غیبی به ما نظر کرده، یعنی هر صفت اخلاقی نیکو یک حقیقت غیبی داره که باید نظر کنه مثل نماز که باید نظر کنه تا حضور قلب به وجود بیاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. منتها بعضی از انوار الهی ذیل نوری جامع‌تر قرار دارند و همه ذیل اسم جمال و جلال هستند. موفق باشید

20969
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد گرامی مرز جهان ماده کجاست؟ با آنکه گفته می شود مجردات محدودیت ندارند ولی در جهان ماده نیز چه در بحث ابعاد نجومی و چه در بحث ابعاد اتمی انتهای آن مشخص نیست. منجمین با وجود اینکه با تخمین می‌توانند تا فاصله 9 میلیارد سال نوری، چیزهایی را تشخیص دهند، ولی هنوز هم نشانه‌ای از پایان جهان پیدا نکرده‌اند. در ابعاد اتمی نیز اگر طبق نظام علت و معلولی پیش برویم با توجه به دانش امروز بشر نهایتا به الکترون ها می رسیم که مشخص نیست خود آن ها از چه درست شده اند و عملا به بن بست می خوریم همانگونه که خداوند در خصوص آسمان ها می فرماید «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَ هُوَ حَسِيرٌ» در خصوص اتم ها و ذرات تشکیل دهنده آن نیز همین حالت پیش می آید. آیا همانند پرتقالی که انسان در ذهن ایجاد می کند جهان ماده نیز خیالی بیش نیست؟ (البته کلمه خیال در مورد خداوند کلمه مناسبی نیست.) آیا همانگونه که گفته می شود در ذات خدا نباید تفکر نمود در این مورد نیز نباید فکر کرد؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا زمانی که در عالم ماده هم‌چنان سیر کنید، تنها با ماده روبه‌روئیم. این‌طور نیست که یک‌جایی ماده تمام شود و از آن به بعد مجرد باشد، زیرا همان‌جا هم باز ماده است. عالم مجردات در ساحت دیگری قرار دارد، نه در عرض عالم ماده. مثل نفس ناطقه‌ی شما که در ساحتی غیر از ساحت بدن شما مستقر است. در این مورد با مطالعه‌ی مباحث «معرفت نفس» می‌توانید بهتر این نکات را دنبال کنید. موفق باشید

20972
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در رابطه با یکی از موضوعات بعد از مطالعاتی و تأملاتی، یک جمع بندی مختصری خدمت تان عرضه می داریم، امید است نکات لازم در این رابطه را از ما دریغ ندارید و چنانچه صلاح ندانستید بر روی سایت قرار ندهید و خصوصی برایم ارسال نمایید: « قاعده ای هست به نام تشکیک. از طرفی می گویند انسانیت یا آدمیت یک مقوله مشکک است. یعنی دارای شدت و ضعف است. خب اگر اینگونه است و عین الانسان چهارده معصوم هستند، پس یقینا انسان هایی در ذیل انسانیت معصومین باید در حاقّ هستی و در عالَم وجود حضور داشته باشند. و همان طور که ما بعد از تعقل در مورد جایگاه عین الانسان و معصومین در هستی، در بیرون به دنبال مصادیق خارجی عین الانسان می گردیم و آن ها را می یابیم، طبق همان قاعده، باید بعد از تعقل در وجود چنین انسان هایی در غیب عالم، به دنبال مصادیق خارجی چنین انسان هایی هم که در ذیل عین الانسان هستند هم بگردیم و پیدا کنیم. حالا در همین رابطه روایاتی هست که خود معصومین به ما کمک کرده اند تا ما به چنین انسان هایی نظر کنیم. مثلا فرمودند: فی کل قرن عدول... یا فرمودند: انهم حجتی علیکم... یا فرموده اند: ان العبد اذا اختاره الله فی امور عباده شرح صدره... اگر به این روایات با نگاه «وجودی» نظر کنیم و نه با نگاه کانتی - دکارتی، به این معنا که امام معصوم که گوینده ی چنین روایاتی است، چون در درجه وجودی و مرتبه ی بالاتری از چنین انسان هایی قرار دارد و انسان هایی که در مرتبه ی بعدی هستند تجلی وجود معصومین هستند، پس این نوع روایات گزارشی از وضع خارجی و سنت ثابتی است که در عالم هستی هست، که امامان دارند به ما از چنین وجودات متعالی ای خبر می دهند، متوجه جایگاه وجودی چنین انسان هایی در ذیل معصومین می شویم. البته این بدین معنا نیست که ما این چنین انسان هایی را با معصومین مقایسه کنیم، هرگز، چون فرمودند: «لا یقاس بآل محمد احدا... احدی را با آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین قیاس نکنید» و همان طور که امامان که اولین تجلی حضرت حق هستند را با اینکه تمام کمالات حق را به نازله دارند با خدا مقایسه نمی کنیم، این انسان هایی را هم که اولین تجلی از عین الانسان هستند را هم با معصومین مقایسه نمی کنیم. و شاید فاصله اینها از معصومین به اندازه فاصله معصومین تا خدا باشد.» البته این پایان تفکر بر روی این موضوعات نیست. ببخشید که مصدع وقت شریف تان شدم. یا حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال وقتی حقیقت انسان یعنی انسانیت، تشکیکی باشد و هر مقوله به تشکیکی وجهِ تامّی برایش محقق باشد؛ وجوهِ نازله در ذیل آن در میان خواهد بود و آن مراتب نازله‌ی انسانیت نیز در جای خود ارزش دارد. البته این غیر از وجهی است که در آیاتی مثل آیه‌ی 113 سوره‌ی نساء مطرح است که به رسول خود به جهت کاری که بر عهده‌اش گذاشته، می‌فرماید: اگر فضل و رحمت الهی نبود نقشه‌های دشمنان تو را گمراه می‌کرد. ذیل رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» هر زعیمی که در راستای تحقق نظام اسلامی عمل کند از آن توفیقات خاص جهت امورات مردم برخوردار خواهد بود و مردم اگر به آن زعیم اعتماد کنند از رحمت خدا جهت زندگی اجتماعی و فردی بهره‌مند خواهند شد. موفق باشید

20958
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید وقتتون رو میگیرم. جزوه انسان در اسلام رو در سایت پیدا نکردم. چه طور میتونم این جزوه رو تهیه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب تحت عنوان «انسان از تنگنایِ بدن تا فراخنای قرب الهی» بر روی سایت هست. آدرس: 

http://lobolmizan.ir/book/1380/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%DA%AF%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C    . موفق باشید

20965
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی توفیقات روزافزون برای استاد گرامی، چند سوال داشتم از شما 1. شما در کتاب از برهان تا عرفان درباره برهان صدیقین گفته اید که این برهان مدعی است برای اثبات وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه و واسطه ای نیست. و بالاتر از برهان امکان و وجوب است. در حالی که اگر به متن برهان صدیقین که توسط شما تقریرشده دقت کنیم؛ می بینیم که در این برهان هم ابتدا کار را از موجود و نه وجود شروع می کنیم. و گفته شده که "موجودات" اطراف ما یا باید عین وجود باشند و یا به عین وجودی ختم بشوند. بنده اصل برهان صدیقین ملاصدرا را در اسفار ندیده ام. ولی طبق تقریر شما، ادعای برهان با خود برهان ناسازگاری دارد و باز هم در اینجا پای موجود و نظر به موجود در میان است. یعنی نظر به موجود، تقدم دارد بر نظر به وجود. خواستم در این زمینه توضیحاتی بفرمایید. 2. شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم و البته به طور پراکنده در بقیه گفته ها و آثار خود و به تاسی از فلسفه اسلامی، از دوگانه هستی و چیستی سخن گفته اید و چیستی را جنبه عدمی شیء و ماهیت را حد وجود دانسته اید. این نگاه، برکات و ثمرات خود را دارد. بنده هم مدتی با آن اقناع می شدم. اما به نظر می رسد چنین نگاهی تا حدی نادقیق و زمخت می باشد. طبق این نگاه، دیگر فرقی میان یک پیراهن و یا فرش خوش رنگ و دل انگیز با یک پیراهن و یا تصویر زشت و بدرنگ نیست. چرا که در هر دو، زنگ جنبه عدمی شیء هست؛ بر طبق مثال منشور و نور بی رنگ. در حالی که بنده فکر می کنم سیطره چنین نگاهی باعث می شود تا ما نتوانیم بسیاری از زیبایی ها و ظرافت های عالم ماده را ببینیم. چرا که این امور، جنبه عدمی آن هاست و ما باید به وجود و هستی شان نظر بیندازیم. مثلا ما می توانیم از رنگ سبز درختان در جنگل، به طراوت خود وجود منتقل بشویم. در حالی که هستی درخت با هستی یک شیء معمولی تر، تفاوتی ندارد. نمی دانم تا چه حد این اشکال بنده را وارد می دانید و راه حل شما برای رفع این مشکل چیست؟ شاید نیاز باشد دیوار میان چیستی و هستی اشیاء برداشته شود. 3. در بحث تشکیک وجود، کل عالم ماده یک مرتبه از وجود به حساب می آید. در حالی که به نظر می رسد این نگاه هم در عین راه گشا بودن، زمخت و ناپخته است. درست است که به اعتبار مجرد نبودن، تمام عالم ماده را می توان یک مرتبه از وجود به حساب آورد؛ اما شاید بتوان از منظرهای دیگر این نگاه را زیر سوال برد. مثلا از منظر عدم تعین. یعنی به این اعتبار که وجود امری بی تعین و بی صورت است؛ به نظرم باید میان مثلا نور بی رنگ و سنگ و یا نور آبی تفاوت قائل شد. چرا که نوربی رنگ مادی امری بی صورت و بی تعین است و همین امر باعث شده که ظرفیت بالایی برای تمثیل های عرفانی داشته باشد. یعنی خود عالم ماده را نمی توان یک دست دید. می خواستم نظر شما در این رابطه را نیز جویا شوم. 4. فکر می کنم بر خلاف گفته شما که تفکر اصالت وجودی ملاصدرا را بالاترین تفکر می دانید؛ تفکری بالاتر از آن هم وجود دارد و البته خودتان هم با این تفکر آشنایی کافی دارید و آن هم تفکر معنوی-تاریخی است که در واقع در آن اصالت نه با وجود، که با "ظهور تاریخی وجود" است و به واقع آن چه که در صحنه است، نه وجود، که "تقدیر وجود" است. به نظرم این تفکر، حقیقی ترین تفکر است و فکر می کنم تعلق و یا شاید تعصب شما به تفکر ملاصدرا این اجازه را به شما نداده که به این ضعف بنیادی و اساسی حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی - که در نهایت بیرون از تاریخ متافیزیک نیست - ؛ به طور جدی اشاره کنید. فکر می کنم ناتوانی اصحاب فلسفه اسلامی در شنیدن ندای وجود در این تاریخ و بیرون از تاریخ بودن قریب به اتفاق آن ها، خود گواه محکمی بر ضعف بنیادین تفکر صدرایی و فلسفه اسلامی باشد. 5. در مورد نسبت حرکت جوهری و حرکت مکانی سوالی داشتم. آیا می توان گفت حرکت مکانی به این دلیل در عالم ماده وجود دارد که در ذات این عالم حرکت هست. (یا ذاتش عین حرکت هست.) آیا عقلا محال است که مرتبه ای از وجود در صحنه باشد؛ که حرکت جوهری داشته باشد؛ اما حرکت مکانی نداشته باشد؟ و همیچنین برعکس آن. یعنی آیا عقلا محال است که در مرتبه ای از وجود، ما حرکت جوهری نداشته باشیم؛ اما حرکت مکانی داشته باشیم؟ این سوال را از این جهت می پرسم که شما در ابتدای جزوه حرکت جوهری تان گفته بودید که بحث جرکت جوهری می تواند در این زمانه سرعت و شتاب، تحلیل خوبی در مورد حرکت و نسبت آن با ذات عالم ماده به ما بدهد. یعنی به نوعی خواسته بودید میان حرکت مکانی و حرکت جوهری، ارتباط برقرار کنید. 6. در برهان صدیقین و فضای عرفانی، برای نشان دادن نسبت میان مخلوقات (عالم) با خداوند، از مثال دریا و موج استفاده می شود. اما بنده فکر می کنم با توجه به عدم تشکیک ذاتی وجود، این مثال چندان به صواب نیست. نسبت میان حق و خلق را شاید بتوان به مانند نسبت میان "معنای عقلی" و "کلماتی" است که ما بر زبان می آوریم. یعنی وجود، امری "مطلقا دیگر" است و وجود و موجود، از دو جنس اند در نهایت. اگر چه وجود با مخلوقات هست، اما یگانه با آن ها نیست. همانند معنای عقلی که همراه با کلمات هست. اما یگانه با آن نیست. در حالی که مثال موج و دریا خیلی نمی تواند این "دیگر بودن وجود" را بنمایاند. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که از موجود، نظر به وجودِ‌ مطلق شود دیگر هیچ مقدمه‌ی عقلانی در میان نیست و به تعبیر علامه‌ی طباطبایی در تقریر «برهان صدیقین» در کتاب «اصول فلسفه»، «کافی است سوفسطائی نباشیم» یعنی همین‌که به واقعیت اطراف آگاه هستیم، می‌توانیم عین وجود را بیابیم  2- عنایت داشته باشید در آن‌جا که گفته می‌شود ماهیت، حدّ وجود است؛ نمی‌خواهد ماهیت را به عنوان مظهر وجود نفی کند 3- عالم ماده از نظر وجود، پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است ولی از نظر مظهریت کمال، یکسان نیست. مثل شدیت مظهریتِ چشم نسبت به کف پا در نشان‌دادن حالات نفس. ملاصدرا تحت عنوان «تفاوت مشهدبودنِ مخلوقات» این بحث را دنبال کرده است 4- اگر صدرا در وجودشناسی درست درک شود، اتفاقاً بهترین مبنا برای فهم وجود در آینه‌ی تاریخ سخن او خواهد بود در آن حدّ که هایدگر نیز از بحث هستی و زمان در شخصیت متأخر خود به هستی و تاریخ نظر می‌کند، یعنی وجود حقیقی در آینه‌ی تاریخ خود را به شکل حضوری و آزاد از انتزاعیات نشان می‌دهد و این از برکات تفکر صدرایی است به شرطی که با نگاهِ مشائی‌گری، صدرا را مطالعه نکنیم 5- اساساً وقتی حرکتِ مکانی یک حرکت عرضی باشد، مسلم ذاتی که محلِ پذیرش چنین حرکتی است که باید عین حرکت باشد در میان است 6- ذات حق، تشکیکی نیست ولی وجود، تشکیکی است و بحث در مورد وجود است، نه ذاتِ حق. موفق باشید   

20956
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: لطفا به سوالات ذیل پاسخ دقیق و کامل دهید: 1. بشریت به ویژه ملت های مسلمان و شیعه از نظر معرفتی و عقلی باید به چه مرحله ای برسند، تا ان شاءالله ظهور حضرت ولی عصر «عج» محقق گردد؟ 2. آیا اغلب انسان ها یا دست کم شیعیان بایستی «سالک» بشوند، تا ظهور تحقق یابد؟ 3. با توجه به ارائه مباحث معرفت نفس توسط جنابعالی به نظر میاد، که اغلب انسان ها بالاخص شیعه باید، سالک گردند، تا تمدن اسلامی شکل بگیرد، و إن شاءالله ظهور محقق گردد؟ 4. با توجه به روایاتی که موجود هست، مبنی بر این که در زمان ظهور حضرت حجت «علیه سلام» عقول مردم رشد می کند، و با عنایت به این که خداوند متعال مقلب القلوب است، پس بیان این که یکی از الزامات ظهور بلوغ انسان ها است چه توجیهی دارد، این دو چگونه با هم مجتمع می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اعتقاد به این‌که انسان کاملی در این عالم هست که واسطه‌ی فیض است و حقیقتاً باید به آن اعتماد کرد؛ شرطِ امیدواری آن حضرت است که می‌توانند به صحنه بیایند و جهان را مدیریت کنند. کتاب «جایگاه و معنی واسطه‌ی فیض» به آدرس  http://lobolmizan.ir/book/1370/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%87-%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D8%B6     در این رابطه نکاتی را در میان گذاشته است 2- دستِ کم باید متوجه‌ی جایگاه امام در هستی باشند و در این مورد ما بسیار کم کاری کرده‌ایم 3- حدّاقل متوجه‌ی این معارف باشند که باید به امام اعتماد واقعی داشت، نه آن‌طور که متأسفانه با نایب او برخورد می‌کنند. در حالی‌که نایب امام، عموماً مظهر سخنان آن حضرت است 4- وقتی انسان در مسیر راهی قرار گرفت که حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در مقابل او قرار می‌دهند، آن بلوغِ فکریِ خاص پیش می‌آید. ملاحظه نکرده‌اید که چه اندازه از نظر فکری بین کسانی‌که حقیقتاً نایب امام را پذیرفته‌اند با بقیه، تفاوت هست؟ موفق باشید  

20952
متن پرسش
ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: شما در فایل صوتی مربوط به مبحث حرکت جوهری فرموده اید که: «جسم مثالی حاصل حرکت جسم طبیعی است» یعنی جسم مادی در اثر حرکت جوهری به جسم مثالی تبدیل می شود. این در حالی است که انسانها در خواب هم دارای جسم مادی هستند و هم جسم مثالی و جسم مادی به مثالی تبدیل نشده! یا وقتی کسی می میرد جسم مادی هنوز ماده است و به جسم مثالی تبدیل نشده ولی متوفی در برزخ جسم مثالی خود را داراست. استدعا دارم این ابهام ذهنی بنده را روشن بفرمایید. بی نهایت از الطافتان سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم مثالی که حاصل حرکت جسمِ طبیعی است، آن جسمی است که انسان پس از مرگ با خودش در قوس صعود دارد و مربوط به خود اوست. ولی آن‌چه فعلاً به‌عنوان جسم مثالی دارد، مربوط به قوس نزول است و بعد از مرگ، مثل همین جسم که برای او از بین می‌رود، جسم مثالی قوس نزول هم از بین می‌رود و خودش می‌ماند و اعمال او و جسمی که حاصل اعمال و عقاید اوست. موفق باشید 

20947
متن پرسش
سلام و درود خدا بر شما باد: سوال بنده از جنابعالی درباره فلسفه مخلوقات خدای متعال است ؛ خدا می دانست که شیطان بر انسان سجده نمی کند یا خیر؟ اگر می دانست چرا شیطان را آفرید؟ و اگر نمی دانست که سجده نمی کند چطور متوجه نشده بود که همچنین موجود مغرور و خود بزرگ بینی در خدمت اش است ، قبل از آفرینش انسان! حال هم که تا روز رستاخیز به شیطان مهلت داده شده! در قرآن سوره بقره آمده که شیاطین و جنیان استراق سمع می کردند علوم خدا را، و خدا بعد که قضیه را فهمید ستارگانی را برای تعقیب به دروازه آسمان ها فرستاده تا آنها را تعقیب کنند. شهاب ها استعاره از فرشتگان اند) چطوری می شود که خدای علیم ، سمیع ، بصیر و... پیش بینی همچنین دزدی ها و عصیان ها در مورد اجنه ، و در مورد ابلیس پیش بینی این اعمال و رفتار هایی را خدای با عظمت نکرده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظام الهی بی‌شیطان باشد، که نظامِ تعالی و تکامل‌بخش نخواهد بود! بالاخره هر عارف و سالکی که به جایی رسید، با مقابله با شیطان به آن مقام رسید و به همین جهت فردای قیامت شیطان به گناهکاران می‌گوید: « وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (22/ابراهیم) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى‏ شود، مى‏ گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!

از طرفی خداوندشرایط را طوری فراهم کرده که وقتی انسان با خدا زندگی کرد، خدا کمکش کند و شیطان را از او براند و جریان « إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ (18)/ حجر) استراق سمع شیاطین و زدن آن‌ها توسط شهاب‌ها، مربوط به زمان ظهور دین حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بود که خداوند از آن طریقه کمک می‌کند تا شیاطین نتوانند به حرکت پیامبر ضربه بزنند تاآن دین تثبیت شود. موفق باشید  

نمایش چاپی