بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20674
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: اخیراً خانمی به نام «ک» در یکی از روستاهای کرمانشاه ادعای این را دارد که از طرف امام حسین (ع) می تواند بیماران را شفا دهد و برخی افرادی که به این فرد مراجعه کردند مشکلشان حل شده، نظر شما راجع به این موضوع چیست؟ با توجه به اینکه ایشان شیعه هم نبوده اند به نظر شما ممکن است ایشان از طرف امام حسین (ع) بتواند بیماران را شفا دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت امام حسین «علیه‌السلام» امامی‌اند که می‌خواهند بشریت را از بیماریِ کبر و خودخواهی و عدم تفکر نجات دهند؛ فکر می‌کنم این نوع جریان‌ها یک حرکت انحرافی است تا ما را مشغول امامی کنند که در این حد به او رجوع داشته باشیم. شاید هم آن خانم ناخواسته تحت تأثیر شیطان، چنین توانایی‌ها را دارد تا شیطان کار خود را از طریق ایشان انجام دهد. موفق باشید

20661
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد: ۱. ما معتقد به وحدت وجودیم و به گفته جنابعالی ما همه ی عالم را مظهر وجود حق می دانیم و همه ی هست را به هستی حضرت حق می دانیم فلذا می گوییم خدا در قلب انسان هاست و در وجود ماست آیا این ادعا غلط است؟ سوال دوم اینکه بعضی از مراجع عظام تقلید فتوا به نجس بودن و دوری کردن از کسانی را دارند که معتقد به وحدت وجودند و در صحبتهایشا به شدت این اصل را می کوبند و می گویند فلاسفه و عرفا در قضیه ی وحدت وجود اشتباه می کنند. لطفا این ماجرا را هم روشن بفرمایید. البته صحبتی از جناب عالی خواندم که فرموده بودید وحدت وجودی ها دو سته اند اولی ها کسانی هستند که قائل به اینند که همه موجودات از خدا هستند و قسمتی دیگر موجودات را مظاهر حضرت حق می دانند تفاوت اینها را هم روشن بفرمایید. با تشکر بسیار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! ولی این موضوع کار می‌برد تا شخص بتواند به مقامی برسد که در همه‌چیز حضرت اللّه را بنگرد 2- وحدت وجود یک بصیرت است و نه یک علم و لذا هر فقیهی نمی‌تواند به آن برسد هرچند که در علم فقه متبحر باشد. امثال حضرت امام توانستند به چنین بصیرتی برسند زیرا علاوه بر فقاهت، در حکمت و عرفان نیز ممحض شدند. موفق باشید

20660
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در اصول کافی در روایتی آمده خداوند به عیسی (ع) 2 حرف از اسم اعظم داد به موسی (ع) 4 حرف به ابراهیم (ع) 8 حرف به نوح (ع) 15 حرف به آدم (ع) 25 حرف عطا فرمود. چرا هرچه جمعیت زیادتر می شده و پیامبران زمینه دریافت فیض را بیشتر پیدا می کردند فیض کمتر می شد یعنی مقام حضرت ابراهیم (ع) از آدم (ع) پائین تر است؟ یا در ارشاد القلوب آمده خداوند به شیث (ع) پنجاه صحیفه به ابراهیم (ع) بیست صحیفه عطا فرمود. در زمان شیث (ع) که کسی به آن صورت نبود 50 صحیفه و به ابراهیم خلیل (ع) با آن عظمت 20 صحیفه! فلسفه اش چیست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً هرچه جامعیت پیامبران بیشتر باشد، کثرت اسماء به وحدت سیر می‌کند. مثل آن‌که در مورد پیامبر حضرت حق می‌فرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا إلی اللّه» یعنی بگو راهِ من این است که به حضرت اللّه دعوت کنم. موفق باشید

20659
متن پرسش
با سلام یک سوال از محضرتان داشتم. ۱. آیا سخن گفتن جنبه ی کثرت ندارد؟ ۲. پس چرا برزخیان و قیامتیان با هم سخن می گویند؟ ۳. چرا تلقین مرده ای را که زبان اصلی او مثلا فارسی بوده و بعضا حتی الفبای عربی را هم نمی دانسته را به زبان عربی می گویند در ضمن اگر هم استاد عربی باشد بنا به گفته شما در هنگام مرگ هر چه صرفا ذهنی باشد را رها می کند، آیا در آن موقع می فهمد و علتش چیست؟ لطفا سوال آخر را کمی توضیح دهید‌. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ارتباط انسان‌ها در برزخ و قیامت، قلبی و روحی است و نه زبانی. تلقین هم به زبان عربی انجام می‌شود به جهت نظمی که در آن زبان هست و معانی به صورتِ بهتری القاء می‌گردد. موفق باشید

20658
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی خدمتتون داشتم. آیا در برزخ هم شفاعت وجود دارد؟ اگر چنین است تفاوتش با شفاعت در قیامت چیست و به چه صورت است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در روایات داریم ائمه «علیهم‌السلام» می‌فرمایند اگر به صورت انسان محشور شوید ما شما را در سایر امور شفاعت می‌کنیم؛ می‌توان برداشت کرد بدین معنا شفاعت در برزخ نباشد، ولی کسی که رویه‌ی خود را در همه‌ی امور، رجوع به امام معصوم قرار داده است در برزخ هم به کمک همین رویه مورد عنایت قرار می‌گیرد و از مشکلات آن عالم می‌گذرد. موفق باشید

20653
متن پرسش
سلام: لطفا به شبهه زیر پاسخی قانع کننده دهید: رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش‌های دشمنان برای انحراف نسل‌های جوان با روش‌هایی همچون ترویج فحشا، مواد مخدر و بازی‌های گمراه‌کننده رایانه‌ای، افزودند: با وجود همه این دشمنی‌ها، نوجوانانِ دهه‌ی هشتادی که نه امام و انقلاب را دیده اند و نه دفاع مقدس را، امروز مفاهیم اساسی انقلاب را با همان روشن‌بینی و اقتدار جوانِ فهیم اول انقلاب، دنبال می‌کنند. ایشان با توصیه مؤکد به دانش آموزان و دانشجویان برای فراموش نکردن دشمن اصلی یعنی آمریکا افزودند: این، شرط اصلیِ تداوم مسیر خوش عاقبت آینده کشور است. حضرت آیت الله خامنه‌ای درس خواندن و علم‌آموزی و کار و تلاش دانش‌آموزان و دانشجویان را شرط دیگر تحقق آینده روشن کشور برشمردند و افزودند: درس‌خواندن و علم‌آموزی باید به ارزشی والا تبدیل شود. و اما حرف بنده: در حالی که شما الان می بینید که بسیاری از جوانان با بیکاری و مفسده هایی که بیکاری دارد مواجه شده اند و زمانی که می گفتند بچه درس بخوان تا به جائی برسی تمام شد، این همه تحصیل کرده بیکار که باز از سر بیکاری و بدون رغبت به مفطع فوق لیسانس می روند و ..... جوانان فعلی آینده شان تباه شده و 10 سال فشار جنسی که فشار عصبی نیز دارد را تحمل کرده اند و تا بلکه در 28 سالگی اگر شغلی داشته باشند ازدواج کنند یا خیر، حال رهبری می فرمایند آینده از آن شماست و شما بر مشکلات فائق می آئید و حرف از مسیر خوش عاقبت آینده می زنند! شما ببنید چقدر تضاد بین واقعیت جامعه فعلی با حرف های ایشان وجود دارد؟ البته قبلا هم از این نوع حرف ها که تضاد دارد ایشان زده اند ، گوئی ایشان اطلاع دقیقی از وضع جامعه و جوانان ندارند! چقدر ایشان امید واهی (یعنی امید بی پایه و اساس) می دهند؟ در حالی که جوانان فعلی آینده ای ندارند! و از رشد و کمال در سایه کسب روزی حلال و ازدواج و .. بازمانده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید اگر تحصیل علم جهت صحیحی به خود بگیرد، دیگر فوق لیسانس و دکترایش به دنبال کار نمی‌گردند، بلکه کارآفرین می‌شوند و مسیری که با مدیریت رهبر انقلاب در حال شکل‌گیری است، عبور از علمِ آموختنی به علمِ عملی است 2- البته مشخص است که شروع یک تاریخ، با فرآیند همراه است. به همین جهت مقام معظم رهبری در یکی از جلسات که با دانشجویان داشتند، به مطالعه‌ی انقلاب فرانسه توصیه فرمودند. زیرا برای عبور از یک تاریخ و ورود به تاریخی دیگر، چنین مشکلاتی که شما برشمردید، پیش خواهد آمد. ولی بصیرت رهبری انقلاب در این‌جا است که متوجه‌اند برای عبور از تاریخ سکولاریته به تاریخ توحید، موانع مانعِ تحقق آن تاریخ نمی‌شود و بدین جهت افق را روشن می‌بینند. البته مشروط بر آن‌که نخواهیم خود را در ادامه‌ی فرهنگ استکباری و در زیر سایه‌ی آمریکا تعریف کنیم که این عامل نابودی همه‌ی هویتِ تاریخی انقلاب اسلامی است. لذا تأکید عالمانه‌ی ایشان در دشمنیِ دائمی ما با آمریکا است و این، حکیمانه‌ترین سخنی است که باید هرگز از آن غفلت ننمود. نه از آن جهت که چون آمریکا دشمن ما است، ما با او دشمنیم، بلکه از آن جهت که آمریکا، نمودِ روح استکباریِ بشری است که با شیطان عهد بسته است و شیطان عدوِّ مبین بشریت است.  موفق باشید

20648
متن پرسش
با سلام: شما فرمودید که بهشت و جهنم قراردادی نیستند بلکه صورت حقیقی خود اعمال هستند، از طرفی نیز فرمودید که بهشت و جهنم از قبل بوده اند و الان هم هستند. سوال: این بهشتی که صورت اعمال ماست چگونه قبل از اینکه ما وجود خارجی پیدا کنیم وجود داشته اند یعنی صورت اعمال قبل از خود عمل وجود داشته اند؟ چگونه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالمی مافوقِ این عالم، هم‌اکنون موجود است و هم‌اکنون نفس ناطقه‌ی ما به آن عالم متصل است و هر عملی که ما در این دنیا انجام می‌دهیم، در ان دنیا مطابق هویت آن دنیایی محقق می‌شود و چون از این دنیا رفتیم، با اعمالِ پیش‌فرستاده‌ی خود روبه‌رو می‌شویم. در روايت داريم كه راوى از حضرت‏ امام‏ رضا (ع) مى ‏پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهيد، آيا هم اكنون آن‏ها خلق شده‏ اند؟ حضرت فرمودند: بلى، و رسول‏ الله (ص) وقتى به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را ديدند. راوى مى‏ گويد: عده ‏اى از مسلمانان مى‏ گويند بهشت و جهنم مقدر شده ‏اند ولى خلق نشده ‏اند. حضرت فرمودند: آن‏ها از ما نيستند و ما هم از آن‏ها نيستيم: «مَنْ انْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِيُّ (ص) وَ كَذَّبْنا وَ لا مِنْ وِلايَتِنا علي شَيْئٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّم. قال‏الله: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ انٍ». پس كسى كه منكر خلقت فعلى بهشت و جهنم شود، پيامبر و ما را تكذيب كرده است و از دوستان ما نيست و براى هميشه در آتش است. خداوند در آيه 44 سوره الرحمن فرمود: اين است جهنمى كه گناهكاران انكار مى‏ كردند و هم اكنون گناهكاران بين آن جهنم و آب‏جوشان در حال طواف ‏اند.[1]

و نيز در روايت داريم كه: «رسول خدا (ص) فرمودند: در آن هنگامى كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم، ديدم در آنجا زمين‏هاى بسيارى را كه سفيد و روشن افتاده و هيچ در آنها نيست، وليكن فرشتگانى را ديدم كه بناء مى ‏سازند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره، و چه بسا دست از ساختن برمى ‏دارند. من به آن فرشتگان گفتم: به چه علّت شما گاهى مشغول ساختن مى‏ شويد و گاهى دست برمى‏ داريد؟ فرشتگان گفتند: وقتى كه نفقه ما برسد ما مى‏ سازيم و وقتى ‏كه نفقه ‏اى نمى ‏رسد دست بر مى‏ داريم و صبر مى‏ كنيم تا آن‏كه نفقه برسد. رسول‏ خدا (ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چيست؟ گفتند: نفقه ما گفتار مؤمن‏ است‏ در دنيا، كه ‏بگويد:

سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ پس چنانچه ملاحظه مى‏ فرماييد حضرت در سفر معراجى خود با بهشت و جهنم رو به‏ رو شدند و اين مى‏ رساند كه هم اكنون بهشت و جهنم موجود است. موفق باشید


20627
متن پرسش
با سلام: فرمودید خواب حجت نیست. پس چرا ائمه به ما دستور العمل برای دیدن خوابشان را داده اند؟ مگر نه این است که ارتباط با عالم غیب ابتدا از طریق خواب و سپس از طریق شهود است؟ اگر امیدوار به رد و بدل اطلاعات با عالم غیب نباشیم دینداری خسته کننده می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در كتاب «شرح ده ‏نكته از معرفت‏ نفس» و نيز در تفسير آيه 42 سوره زمر بحث شده است، اگر به آن مباحث رجوع بفرماييد ملاحظه مى‏ كنيد اساساً نبايد براى خواب زاويه‏ اى اساسى در زندگى و در تجزيه و تحليل‏ هاى خود باز كنيد. قصّه‏ اى خدمتتان عرض كنم شايد تا حدّى به جواب سؤالتان نزديك شويد: متوكّل عباسى، تعبيركنندگان خواب و كاهن‏ هاى دربار را جمع كرده بود و با تهديد گفته بود بايد بگوييد: «من چند سال ديگر حكومت مى‏ كنم؟» اين بيچاره ‏ها از كجا بدانند؟! يكى از آنها با اطمينان كامل گفته بود: قربان! 33 سال ديگر حكومت مى ‏كنيد. متوكّل از او مى‏ پرسد از كجا مى‏ گويى؟ گفته بود: چون شما امشب 33 دُرّ را در خواب مى ‏بينيد. همه معبّرين از جواب قاطع او خيلى تعجب كردند كه چطور مى‏ شود با توجّه به علم تعبير خواب، چنين چيزى گفت. فردا صبح كه متوكل از خواب بيدار شده ‏بود به آن شخص گفته ‏بود: بارك‏ الله! تو راست گفتى من 33 دُرّ را خواب ديدم، پس حتماً 33 سال ديگر حكومت مى‏ كنم. بعداً معبّرين از همكار خود پرسيدند: از كجا گفتى؟ گفت: من به او القا كردم كه 33 دُرّ خواب مى ‏بينى، روحش 33 دُرّ را در حالت خواب در خيال خود ايجاد كرد، و هيچ‏ خبرى هم از ادامه حكومت 33 ساله او نيست. به همين ترتيب اگر كسى خيلى به خودش القا كند كه امام زمان (ع) را در خواب مى‏ بيند، ممكن است واقعاً در خواب ببيند. امّا چه كسى را در خواب ديده ‏است؟ آن امام زمان ساخته ذهن خودش را كه در بيدارى تصور مى‏ كرد و دوست مى‏ داشت كه در خواب هم ببيند.

بر روى چگونگى «خواب‏» وقت بگذاريد، اين همه روايت داريم كه خواب‏ حجّت‏ نيست. نمى‏ خواهم بگويم كه ممكن نيست درِ غيب در خواب به روى شما باز شود، آرى؛ گاهى ممكن است در منظر صورت خياليه شما، يك نور بَصَرى از امام (ع) براى شما ظاهر شود، ولى مى ‏خواهم بگويم: خود امام به ما ياد داده ‏اند كه خواب حجت‏ نيست. و شما حق نداريد براى خوابتان در تصميم‏ گيرى‏ هايتان زاويه بازكنيد. بايد متوجه باشيد كه خيالات رهزن است و ما را بازى مى ‏دهد، به طورى كه واقعاً خيالاتمان را مى ‏شنويم و فكر مى‏ كنيم از خارج صدايى شنيده ‏ايم و يا خيالاتمان را مى ‏بينيم و فكر مى ‏كنيم در بيرون داريم مى‏ بينيم، چون اگر كسى خود را در اين وادى‏ ها انداخت و مسير طبيعى را رها كرد، خيالاتش‏ آنقدر قوى مى‏ شود كه نمى‏ تواند بين بيرون و درون را تفكيك كند، حتى براى عزيزانى كه در صدق و صفا هستند چنين خطر و اشتباهاتى هست.

در مقدمه كتاب «آيةالحق» مرحوم حسين غفارى از قول حاج شيخ عباس قوچانى (وصى مرحوم سيد على ‏آقا قاضى (ره)) نقل مى ‏كنند كه يكى از افراد مشهور به كرامت به در منزل مرحوم قاضى آمد و گفت: من حالى داشتم كه تمام گياهان، خواص و آثار خود را به من نشان مى‏ دادند، مدتى است حجابى حاصل شده و ديگر به من نمى ‏نمايانند، از شما تقاضا دارم كه عنايتى بفرماييد تا آن حال به من بازگردد. مرحوم قاضى (ره) به او فرمود: دست من خالى است. او رفت و پس از زيارت عتبات، به نجف برگشت، يك روز كه جميع شاگردان نزد مرحوم قاضى گرد آمده بودند، در منزل ايشان آمد و از بيرون در، سرش را داخل نموده، گفت: آنچه را كه از شما مى‏ خواستم و به من نداديد، از حضرت صاحب‏ الأمر گرفتم و حضرت فرمود: به قاضى بگو بيايد نزد من، با او كارى دارم. مرحوم قاضى سر خود را بلند كرد و گفت: بگو قاضى نمى ‏آيد.

نويسنده در ادامه مى‏ گويد: اوّلًا ميان راه توحيد و طريق معرفت نفس كه روش تربيتى عرفاى بالله است با راه تقويت نفس كه شيوه ارباب رياضات و اصحاب مكاشفات و كرامات است، فرق هست. وقتى گفته مى ‏شود كه اصحاب كرامات و مكاشفات و رياضات به دنبال تقويت نفس هستند و نه عبور از آن، چه بسا به ذهن افرادِ خام، از كلمه تقويت نفس، خداى ناكرده اشتغال به امور لهو و لعب متبادر شده و از اين جهت انتساب بسيارى از بزرگانِ صاحب كرامت و دعاوى باطنى را به اين طريقه، غيرقابل قبول بشمارند، ولى خوب نظر كن كه فرد مذكور يكى از اصحاب مكاشفه بوده و در چاره ‏گشايى امور مادى و معنوى خلايق اشتهار داشته و حتى در اين سال‏هاى اخير، بعضى وى را در زمره عرفاى عظام شمرده، و عبرت بگير كه چنين شخصى غايت خواسته ‏اش كه عمر گرانبها را صرف آن كرده و از اين شهر به آن شهر و از اين امام به آن امام و از مرحوم قاضى تا صاحب‏ الأمر را مورد سؤال قرار داده، بازگشت حالى است از حالات نفس و قوايى از قواى باطن كه مثلًا بتواند كشف خواص دارويى گياهان بكند. و بدان كه لذّت بهره ‏مندى از اين قواى نفسانى و لذت استفاده و بروز كرامات، گاه آنچنان قوى است كه صدها برابر لذّات ظاهرى حسّى است و شخص واجد اين حالات ابداً نمى‏ تواند از آن‏ها عبور نمايد و البته با محمل‏ هاى كمك به خلق و دستگيرى و غيره، آن‏ها را براى خود توجيه مى ‏كند، ولى مهم اين است كه همه اين‏ها كمالات و آثار نفس است و هدف عرفان، فناى تمامى آثار و شوائب نفسانى از پايين ‏ترين درجات تا بالاترين مراحل آن، كه با نورانيت بسيار شديد توأم است.

ثانياً؛ بنگر به كلام قاضى كه به آسانى و سردى مى‏ گويد: دست ما خالى است، آرى نه دست او كه دل و جان او از هر گونه خواست و قواى منتسب به انّيَت نفس خالى است. ثالثاً؛ بنگر به گفتار آن شخص در اخذ خواست خود از امام زمان (ع) و پيام معاتبه ‏آميز از جانب حضرت به مرحوم قاضى كه به قاضى بگو: بيايد با او كار دارم، كه حكايت دارد كه آن شخص به زعم خود به شرف ملاقات امام عصر (ع) نائل شده و حضرت خواسته او را برآورده ساخته ‏اند و گفته‏ اند به قاضى هم بگو بيايد. و ديدى كه قاضى هم گفت: بگو قاضى نمى‏ آيد! كه اين جواب قاضى، نشان تشخيص قاضى است از سستى توهمات و دعاوى كثيره مدعيان ملاقات با امام زمان (ع). اين پاسخ قاضى يعنى امامِ زمان مورد ادعاى شما، چيزى جز امر خيالى و نفسانى و توهّمى و ساخته نفس شما يا شيطان نيست.

در ادامه مى‏ فرمايد: در محضر آيت‏الله‏ طهرانى (ره) به مناسبتى سخن از همين دعاوى مربوط به رؤيت حضرت صاحب‏ الأمر (ع) شد. ايشان از قول حضرت آقاى هاشم حدّاد مستقلًا يا از ايشان به نقل از حضرت آقاى قاضى (قدس‏سرهما). فرمودند كه «غالب اين ادعاهاى رؤيت در طول تاريخ به جز چند موردِ محدود و معدود، امور خيالى و نفسانى بوده و حداكثر از قبيل مكاشفات روحيه است كه صاحب آن‏ها آن را امر عينى و حقيقى مى‏ پندارد. مؤلف محترم از قول مرحوم آيت‏ الله قاضى نقل مى ‏كند كه شيخ احمد احسايى روزى به شاگردان خود گفت: من هر وقت به حرم مشرف مى ‏شوم به حضرت سلام مى‏ كنم، حضرت بلند جواب مى‏ دهند، به طورى ‏كه اگر شما هم آنجا باشيد مى‏ شنويد، يك‏ مرتبه با من بياييد تا بفهميد. روزى شاگردان وى به حرم مشرف شدند، شيخ سلام كرد، بعد رو كرد به شاگردان و گفت: جواب شنيديد؟ گفتند: نه! دومرتبه سلام كرد و گفت: شنيديد؟ گفتند: نه! پس شاگردان و خود او دانستند كه شيخ در اين موضوع اشتباه كرده است (صدايى را كه نفس خودش ايجاد كرده است، مى‏ شنيده و تصور مى ‏كرده آن صدا از خارج است)» نقل از كتاب آيةالحق، تأليف سيد محمد حسن قاضى، صفحات 100- 102. موفق باشید

20632
متن پرسش
سلام استاد: اینکه در کارها، کار را به ولیّ بسپارید خودش کارها را ردیف می کند یعنی چه؟ وقتی توی دو راهی انتخاب می مانیم چطور بفهمیم که ولی ّ سرپرستی می کند؟ و کارمان ردیف می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امور کلی هر جامعه‌ای باید مبتنی بر احکام الهی باشد و ولیّ فقیه کارشناسِ کشف آن احکام است و در امور جزئی باید خود مردم تصمیم بگیرند. به همین جهت در روایات از ائمه داریم: ««عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ‏ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع»؛[1] يعنى وظيفه ‏ى ما است كه اصول را به شما بگوئيم و بر شما است كه در حواشى آن سير كنيد و تدبّر نمائيد. موفق باشید


[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 2، ص 245.

20624
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد دلیل عقلی اینکه عرفا و حکماء می گویند اسماء الله مظهر می خواهند چیست؟ مثلا می گویند ولی از اسماءالله و مظهر می خواهند اگر اسماء الهی مظهر نداشته باشند چه محذور عقلی پیش می آید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود اسماء الهی بدون مظهر، مثل آن است که شما اسمِ حیّ را بدون مظهر بخواهید ملاقات کنید که مسلّم با مفهومِ آن تنها روبه‌رو می‌شوید. ولی در موجودِ زنده آن موجود زنده، آینه‌ای می‌شود تا با خود اسم حیّ ارتباط پیدا کنید. موفق باشید

20615
متن پرسش
با سلام خدمت استاد توانا: سوال بنده از شما این است که چگونه می توان از طریق عقلی اثبات کرد که ما علاوه بر بعد جسمانی، بعد روحانی هم داریم؟ به عبارت دیگر اثبات کرد که علاوه بر جسم، وجود مجردی داریم که حیات جسمی ما به آن وابسته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح آن عرایضی در این مورد شده است. خوب است به آن رجوع شود. یا اگر به طور مفصل‌تر خواستید به شرح صوتی 75 جلسه‌ای کتاب «معاد» که هر دو کتاب و شرح ده نکته بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

20612
متن پرسش
با سلام: حضرتعالی در کتاب چه نیاز به نبی ص 74 فرمودید هرگز ممکن نیست مجتهدی عملی را حرام بداند و لکن دیگری واجب یک سوال و دو مثال نقض دارم واقعا شما آرای همه مجتهدین را فصح کردید و به این نتیجه رسیدید؟ دو مثال نقض 1. آقای بهجت بقای بر تقلید میت را اگر اعلم باشد واجب می دانند ولی آیت الله سید صادق روحانی بقای بر میت را جایز نمی دانند و در پاسخ به استفتایی جایز نیست را به معنای حرام بودن معنا می کنند رجوع کنید به سایت ایشان بخش استفتائات شرعی قسمت تقلید. 2. بحث نماز جمعه در زمان غیبت امام زمان (عج) که از قول حرمت تا واجب تعیینی در برمی گیرد نگاه کنید به سایت ویکی فقه و یا http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2691/6563/76322/%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بحث در آن‌جا بر روی مبانی است که اگر به مبانی آن‌ها نظر کنیم می‌بینیم این‌طور نیست که در فهم مبانی در مقابل هم باشند، هرچند ممکن است در مصداق، متفاوت تطبیق کنند که این به اصطلاح، خطای در تطبیق گفته می‌شود و از طرفی بحث در «بالجمله» است و نه در «فی‌الجمله». موفق باشید

20607
متن پرسش
با سلام: مرز و ممیز شهوت و عقل چیست؟ از کجا بفهمیم هر کارمان عقلانی است یا شهوانی؟
متن پاسخ

 تعالی: سلام علیکم: عقل متوجه‌ی حقایق است و شهوت، نظر به وهمیاتِ خیالی دارد. مثل شهوت شهرت. موفق باشید

20610
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد گرامي: با عرض پوزش مطلبي خواندم در مورد حدوث اسما از آيت الله رضوي که در زير مي آورم. به نظرم با آنچه که ما از معارف فهميده ايم مطابقت ندارد ولي توان نقد آن رو ندارم اگر ممکن است استاد محترم توضيحي درباره آن بدهند: در کتاب کافی به این باب «باب حدوث اسماء» توجه فرمائید یعنی اسامی خدا حادث هستند؛ پرسش این است «آیا اسم های خدا مانند خود خدا ازلی هستند یا حادث و پدیده هستند؟» آیا تا خدا بوده اسم های قادر، عادل، خالق، رحمان، رحیم، موجد، مبدع، مبدء، منشئ و ... نیز بوده اند؟ مرحوم کلینی در عنوان این باب می گوید: اسامی خدا همگی پدیده اند این اسم ها همگی بعدها پدید شده اند، ازلی نیستند. باید بدانیم: خداوند «صفت» ندارد: نهج البلاغه خطبه اول: اوّل الدّين معرفته، وکمال معرفته التّصديق به، و کمال التّصديق به توحيده، و کمال توحيده الاخلاص له، و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه، لشهادة کل صفة انّها غيرالموصوف، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه، و ... و نیز حدیث سوم از همان باب و در منابع دیگر. و از جانب دیگر می دانیم که همان صفات که برای خدا می شماریم اسم های خدا هستند مثلاً قادر هم صفت خدا است هم اسم خدا و همین طور خالق، عادل، رحمان و... بنابراین خدا نه اسم دارد و نه صفت. حال که خدا نه اسم دارد نه صفت پس این همه اسامی و صفات چیست که برای خدا می شماریم و در قرآن نیز آمده اند؟ در حدیث دوم از همین باب می فرماید نام گذاری و انتخاب این اسماء برای خدا، به خاطر این است که انسان نمی تواند بدون اسم و صفت رابطه برقرار کند یعنی وجود این اسماء به خاطر «عجز انسان» است و گرنه خدا نه اسم دارد و نه صفت. این که می گوییم خدا عالم است یعنی «جهل به او راه ندارد»، خدا قادر است یعنی عاجز نیست، و هر اسم یا صفت خدا برای نفی یک نقص از خدا می باشد. نام ها و اسامی دیگر اشیاء همگی یک صفت را بر مسمّای شان اثبات می کنند: درخت، صفت درخت بودن را به آن گیاه اثبات می کند، حیوان صفت حیوانیت را بر آن موجود اثبات می کند. و همین طور است همۀ اسم های جنس، نوع، قسم و اسم های اعلام. اما اسامی و صفات خدا هیچ صفتی را برای خدا اثبات نمی کنند بلکه هر کدام یک نقصی را از خدا نفی می کنند. این است فرق مهم اسم خدا با اسم مخلوق. یعنی در واقع نه اسمی برای خدا قائل هستیم و نه صفتی. بنابر این این اسم ها و صفت ها وقتی پدید آمده اند که انسان پدید آمده است تا اولاً انسان بتواند با خدای خویش رابطه برقرار کند زیرا انسان با چیزی که بی نام باشد نمی تواند رابطه برقرار کند و اساساً نمی تواند درباره آن فکر کند. ثانیاً: انسان بتواند به وسیله آن اسامی و صفات نواقصی را از ذات خداوند نفی و سلب کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر داشته باشید که حضرت حق در قرآن می‌فرماید: «له الاسماء الحسنی فدعوها بها» یعنی در رجوع به حضرت حق، متوجه باشید که او دارای اسماء حسنا و کمالاتی است که باید شما در رجوع به حضرت حق، رجوع به آن اسماء که در مظاهر جلوه کرده است، داشته باشید وگرنه خدای شما، خدایِ مفهومی و انتزاعی خواهد بود. می‌ماند که آیا اسماء حسنا به طور منفصل و جداگانه در خدا هست؟ مسلّم نه. زیرا با مقام احدیت او نمی‌خواند. لذا فراموش نکنید که این‌جا وحدت بین ذات و صفات مطرح است. در عین آن‌که در او هیچ دوگانگی و چندگانگی نیست، عین علم و قدرت است و این توحید دقیقی است. آری! همان‌طور که عرفا می‌فرمایند صفات حضرت حق نسبت به مخلوقات، حادث‌اند یعنی با مخلوقی که حادث است، آن مخلوق حادث می‌شود ولی نه در مقام ذات که قدیم‌اند به قدیم‌بودنِ ذات. مثل قوه‌ی بینایی که در شما به شما هست، ولی در چشم به بیناییِ چشم است، وقتی چیزی را ببیند. با توجه به این امور، نمی‌توان گفت صفات پروردگار تنها برای نفیِ نقص خداوند است و این در صورتی است که بتوانیم وحدت ذات و صفات را درک کنیم که او در عین آن‌که عین علم است، عین حیات است. در اصطلاحِ حکمت متعالیه این بحث را تحت عنوان «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء و لیس بشئی منها» مطرح می‌شود. و بنده عرایضی در این رابطه در شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشته‌ام. می‌توانید به صوت آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید

20606
متن پرسش
سلام استاد: ۱. آیا چهارده معصوم در هر زمانی ناظر و شاهد اعمال ما و مطلع از حالات درونی ما هستند و آینده ی ما را هم می دانند؟ ۲. آیا لذتی که ائمه در بهشت می برند با لذت اولیای الهی و کسانی که مراحل بالای سلوکی را طی کرده اند یکسان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! آری! 2- طبق قاعده‌ی «چون که صد آید، نود هم پیش ما است» آن عزیزان در عین داشتن لذاتِ قرب الهی، از همه‌ی لذّات برخوردارند. موفق باشید

20605
متن پرسش
سلام استاد: در کتاب عقل و ادب فرمودید که یکی از تنگناهای تاریخی «بی فکری» است. که باعث می شود همدیگر را درک نکنیم. که راه به تفاهم رسیدن را رجوع به ولی الله دانستید. سوالی که برای من پیش آمد اینکه اگر کسی ولایت را قبول نداشته باشد نمی شود با بحث و گفتگو با او به تفاهم برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره تفکر مبنا می‌خواهد و از طرفی تفکرِ حقیقی تاریخی است. کسی که تاریخ خود را نمی‌شناسد و نمی‌داند در چه زمانی زندگی می‌کند، چگونه می‌تواند تفکر تاریخی داشته باشد. اطلاع از موضوعات انتزاعی که تفکر نیست. موفق باشید

20598
متن پرسش
سلام استاد: اینکه فرمودید دشمن چون انقلاب را نمی فهمد نمی تواند ضرری برساند، آیا با اعمال تحریم ها و غیره نمی تواند بر مشروعیت نظام اثر گذار باشد؟ سوال دیگر اینکه: ممکن است انقلاب بدون مردم پیش برود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب بدون مردم هرگز پیش نمی‌رود ولی بنیاد مردم گرایش به توحید است؛ در همان رابطه حضرت صادق علیه السلام می‌فرمایند «فطرهم علی التوحید» (آنان بر اساس توحید سرشته شده‌اند) و انقلاب اسلامی متذکر همان بنیاد است لذا هر اندازه در اصلاح امور مردم و تربیت دینی آن‌ها تلاش کنیم نتیجه می‌گیریم. عرایضی در نوشتار «مسئولیت فهم حرکت اربعینی ما» که سعی می‌شود در روزهای اخیر در معرض دید کاربران سایت قرار گیرد در این رابطه شده‌است. موفق باشید

20590
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: 1. آیا محروم بودن حضرت آدم برای خوردن از آن درخت علت خاصی داشت؟ ۲. این عمل او چه عملی بوده آیا گناه بوده چون پیغمبران (ع) معصوم اند و گناه نمی کنند ولی اگر ترک اولی کرده پس چرا عریان شده و خدا او را کیفر داده است؟ ۳. این که می گویند علت اینکه ما به زمین آمدیم همین عمل حضرت آدم بود و گرنه الان بایستی در بهشت بودیم آیا درست است؟ لطفا توضیح دهید. با تشکر و سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به طور مفصل در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» به جزء جزء این سؤالات جواب داده شده. به‌خصوص که با جواب‌گرفتن از این سؤال‌ها یک نوع تفکر و سلوک برایتان رخ می‌نمایاند. از این جهت توصیه می‌کنم به مطالعه‌ی آن کتاب که بر روی سایت هست، بپردازید. البته یک کار اساسی و مبنایی است. پس باید با حوصله آن را دنبال کرد. موفق باشید آدرس آن کتاب در سایت «لب المیزان» عبارت است از: http://lobolmizan.ir/book/1181

20589
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: ایا ما کوفه زمان مسلم را باید در عراق عرب بجوییم؟ آیا رای 24 میلیونی ایران در این زمان به جریان مقابل رهبری چیزی جز جمعیت زیاد قبل از نماز مسلم پشت سرش و صف خالی بعد از نماز مسلم نیست؟ آیا عجیب نیست که بی حرمتی به حجاج و حقوقهای نجومی و رد درخواست دولت از مردم بابت نخواستن یارانه و جواب عجیب مردم به دولت و کرسنت و ترور دانشمندان و عقب افتادگی علمی و زمانه موشک بودن یا نبودن و فوت به موقع خیلی از استخوانهای در گلو و برجام نافرجام و بیکاری و تحریم و .... نشانه کوفه بودن و کوفی بودن ایران و ایرانی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که همواره باید از گذشته عبرت گرفت؛ حرفی نیست. ولی در حال حاضر در شرایطی نیستیم که گمان کنیم آن 24 میلیون رأی، رأیِ بی‌توجهی به رهبری است. و از این جهت نباید تصور کرد کشور ما گرفتار دوقطبی شده، بلکه بیشتر دو سلیقه است که اکثراً نسبت به اهداف انقلاب و رهبری نظر مثبت دارند. این نوع تحلیل جنابعالی بسیار برای تفکر نسبت به آن‌چه ما در آن قرار داریم، مضرّ است و همه‌ی تلاش ما باید این باشد از این نوع تحلیل‌ها که حجابِ تفکر است، خود را آزاد کنیم و البته این کاری است مشکل و درازمدت. موفق باشید  

20583
متن پرسش
سلام علیکم حضور استاد بزرگوار: استاد یک سؤالی ذهن بنده را مشغول کرده، اگر کمک بفرمائید ممنون می شوم: از واقعه غدیر خم تا غصب خلافت 72 روز فاصله است و این اتفاقاتی که بعد از رحلت پیامبر (ص) رخ داده است بسیار عجیب و غریب است و نمی توان گفت تنها دو نفر (ابوبکر و عُمَر) در این ماجرا توانسته اند خط فکری جامعه را این گونه متحول سازند. چگونه ممکن است پس از رحلت پیامبر (ص) جامعه ای 180 درجه تغییر کند و دگرگون شود؟! آیا جریان سازی این حوادث از قبل طراحی نشده بود؟! اگر پاسخ مثبت است، این جریان سازی توسط چه خط فکری و چه کسانی و چگونه انجام شده است؟ ضمنا اگر کتابی در این خصوص می تواند کمک کند راهنمایی بفرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طراحی دقیقی از پیش تعیین‌شده است حتی مسلمان‌شدنِ خلیفه‌ی اول و دوم همراه با ابوعبیده‌ی جراح به تعبییر علامه‌ی طباطبایی روی همین حساب است که متوجه‌اند می‌توانند در آینده کار را دست بگیرند. شما جریان صحیفه را ساده نگیرید . جريان صحيفه‏ يا پيمان‏ نامه در شرح نهج البلاغه ابن ‏ابى‏ الحديد ج 4 ص 454 آمده است كه پس از ماجراى غدير خم گروهى به اين نتيجه رسيدند پس از رحلت رسول‏ خدا (ص) با تمام قدرت بر ضد حكومت على (ع) مبارزه كنند و پيمان نامه ‏اى با امضاء 34 نفر تهيه و آن‏ را به ابوعبيده‏ جرّاح دادند مبنى بر اين‏كه محمد (ص) رسالت خود را انجام داد و كسى را جانشين خود قرار نداد و اختيار حكومت را به عهده ملت گذارد تا رهبرى ملت موروثى نشود ...». همچنين علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 28، ص 102 به بعد آورده ‏اند. البته مفصل‌تر از آن را می‌توانید در کتاب «بصیرت فاطمه‌زهرا «سلام‌اللّه‌علیها» دنبال کنید. موفق باشید

20588
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. بده در بحث معاد فرمودید که خداوند به بالاترین عمل جزا میده مثلا از بین همه نمازها اون نمازی که حضور قلبش بیشتره، حالا یه سوال برام پیش اومد. این در رابطه با مومنه؟ چون مثلا شخص گناهکار اعمالش با گناه نابود میشه و ظرفشویی خالیه، پس یعنی باید اول شخص مومن باشه و در سیرش به بهترین عملش نگاه میکنن یا شامل غیرمومن هم میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر طلبِ متعالی انسان مؤمن است و این‌که حضرت پروردگار مطابق طلب متعالی او جزای اعمال او را به او می‌دهد به شرطی که همواره در آن طلب پایدار باشد. به همین جهت قرآن می‌فرماید: «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (96)/ نحل). موفق باشید

20570
متن پرسش
به نام خدا با سلام محضر استاد: بنده در خود صفت ترس و خجالت کشیدن را پیدا کرده ام. قسمتی از کتاب «معراج السعاده» را مطالعه کردم و تا حدودی راه کار کلی برطرف شدن آن را پیدا کرده و عمل می کنم ولی گاهی در انجام آن اشتیاق و روحیه دارم و گاهی در انجام همان اعمال بی روحیه می شوم از شما تقاضا دارم یک برنامه عملی و کامل بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، می‌تواند در این مورد کمک کند. موفق باشید

20581
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده از مشکل کم زبانی رنج می برم یعنی مواقعی که باید با سخنانم از حق خودم دفاع کنم یا در جواب شخصی که حقی را از من ضایع کرده یا حرف ناحقی زده است پاسخ گو باشم زبانم به دستی به سخن نمی آید و دائما با خودم در گیری پیدا می کنم که چرا فلان حرفی را که باید می زدم نزده ام یا مثلا زمانی که در میان دوستان و خانواده هستم اصلا بذله گویی و شوخ طبعی ندارم و کاملا درونگرا و‌ ساکت هستم. لطفا در حل این مشکل مرا یاری کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با مطالعه‌ی کتب اصیلی مثل کتب شهید مطهری، مشکل رفع می‌شود. تجربه‌ی بنده نیز چنین بوده است. موفق باشید

20580
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: (استدعا دارم این سوال را با دقت بیشتری مطالعه بفرمایید) خداوند متعال 1400 سال پیش ارسال وحی برای بشریت را متوقف کرد. در کتب درسی به ما گفتند علت این امر به بلوغ فکری رسیدن بشریت بوده است، ولی چند سال پیش بود که رهبر انقلاب در روز عید مبعث صحبت از جاهلیت مدرن به میان آوردند. حال سوالم این است که همان طور که برای مقابله با جاهلیت قدیم نیاز به حضور نبوت بود، آیا برای مقابله با جاهلیت مدرن نیاز به نبوت نیست؟ چرا باید ارسال وحی به بشر متوقف شود در حالی که در صدها سال اخیر این همه چالش عجیب برای بشریت شکل گرفته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل جاهلیت مدرن، نداشتن معارف وَحیانی نیست، مشکل، غفلت از آن معارف است و غفلت از اخلاقی است مبتنی بر آن معارف باید باشد و به همین جهت دست ما برای عبور از این جاهلیت خالی نیست تا منتظر وحی الهی باشیم. موفق باشید

20579
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: اگر وجود امام برای تبیین اندیشه ها و همچنین اجرایی کردن راهبرد هایی که پیامبر برای بشریت در نظر گرفته الزامی می باشد سوالم این است که چرا خداوند بعد از هر یک از پیامبران اولوالعزم چندین امام منصوب نکرده اند تا اندیشه های آن پیامبر را تبیین و افق های قدسی آن پیامبر را بستر سازی کند؟ به عبارت دیگر چرا هر یک از حضرات نوح و موسی و عیسی و ابراهیم پس از خود امامانی برای تحکیم شریعت خود نداشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آن پیامبران با عنوان دیگر، چنین نایبانی داشته‌اند که ما به آن‌ها پیامبران تبلیغی می‌گوییم مثل حضرت لوط برای ابراهیم و یوشع‌بن‌نون برای موسی و حواریون برای عیسی «علیهم‌السلام». موفق باشید

نمایش چاپی