بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20854
متن پرسش
سلام: این آخرین جوابی است که برایتان می فرستم و دوس دارم جواب پایانی شما را نیز بشنوم. با توجه به صحبت های مکرر و سوال 20843 حدیث این بود: «.......إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟!» تحف العقول به نظرم این که فرمودید اجتهاد در مقابل نص است. زیرا اولا حدیث می گوید که آن حاکم و امام جامعه از خطا و لغزش مبراست ، درحالی که ولی فقیه مبرا نیست. ثانیا در آخر حدیث می فرماید: خدا تنها قادر است چنین شخصی را انتخاب کند. پس از عهده ی خبرگان ملت خارج است. ولی حتی بدون توجه به این حدیث می شود گفت که خدا حتی حاکم ظالمی را که بر مسلمین مسلط است، در مواردی کمک می کند. به خاطر اهمیت امر مسلمانان و شیعیان. (طبق همان قاعده لطف یا قواعد دیگر) پس لطفا کاری با این حدیث نداشته باشید!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

1- بدون شک، روایت فوق در مورد امامت است ولی به مورد، موجب تخصیص حکم نمی شود همان طور که در اصطلاح گفته می شود «مورد مخصِّص نیست».

توضیح این مطلب آن است که وقتی قضیه ای آورده شود و سپس ذیل آن قضیه، تعلیلی بیاید، آن تعلیل حیطه و دایره ی حکم را مشخص می کند. آری شنیده اید که «العله تعمم و تخصص» یعنی این که علت، موجب تعمیم حکم و یا تخصیص آن می شود. مثال معروفش آن است که وقتی دکتری به مریضش بگوید «انار نخور چون ترش است»، به این معنی نیست که وی، فقط انار نخورد بلکه علتی که در ذیل کلامش آورده است و گفته است «چون ترش است» موجب می شود که حکم (نخور) به هر چیزی که ترش است سرایت کند به این معنی که این شخص هیچ شیء ترشی نباید بخورد و به همین خاطر، به او می گویید سرکه هم نباید بخوری هر چند «سرکه» درعبارت دکتر موجود نبود بلکه به خاطر عمومیت تعلیلی که در ذیل کلامش بود، حکمش را تعمیم دادیم.

خب حال توجه کنید که این روایت، هر چند در مورد امام است، ولی نمی توان مورد را موجب تخصیص حکم دانست بلکه به وسیله ی تعلیل ذیل که عبارت است از «ان الله اذا اختار عبده....» به هر موردی که عبدی از عباد الهی توسط خداوند (بدون واسطه و یا با واسطه ی اولیاء معصومین او) به منصبی گماشته می شود سرایت کرده و حکم تعمیم داده می شود و از این مورد است، فقیه جامع الشرایط که طبق روایات ما به عنوان «حجتی علیکم» به اختیار خدا و به واسطه ی امام معصوم به عنوان حجت بر بندگان منصوب شده است.

آری، احکامی که در این روایت به عنوان امر اختصاصی امام معصوم آمده است (مثل «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم‏....») به فقیه سرایت داده نمی شود.

2- بر روی نیابت چنین امامی فکر کنید. اگر این لطف، یک حقیقت وجودی است، پس امری است تشکیکی و دارای شدت و ضعف، لذا صورت تامّ آن مربوط به امام معصوم است ولی مراتب نازله‌ی آن در شرایط خودش جاری است.

3- اساساً تفاوت نبوت و ولایت در این است که نبوت، مقامی نیست که به کس دیگری جز نبی سرایت کند. ولی ولایت، در عین آن‌که مقام حضرت اللّه است و فرمود: «اللّه ولیّ الّذین آمنوا» می‌بینید که برای اولیاء الهی نیز با شدت و ضعف لازمه سریان و جریان دارد و بدین لحاظ نمی‌توان ولیّ فقیه را از چنین تأثیری بر روی مولّی علیه خارج دانست.

4- انتظار امثال بنده از رفقای اهل فکر آن است که از متون مقدس بیشتر از آن‌چه در ابتدای امر ظهور دارند، بفهمیم، نه آن‌که خود را فقط متوقف در همان فهم اولیه‌ی خود نماییم. این حالت هرگز در تاریخ جواب نمی‌دهد. در حالی‌که علم اصول از جهتی  و علم پدیدارشناسی از جهت دیگر به ما کمک می‌کند تا به بنیاد سخن نظر کنیم و مطابق آموزه‌های اصلی دینِ الهی، همه‌ی اشارات آن سخن را دریابیم، وگرنه چگونه بتوانیم از متون دینی در زمانه‌ی خود استفاده کنیم؟

5- تعجب بنده از بعضی از رفقا می‌باشد که گمان می‌کنند اگر زعیم مؤید به مدد الهی باشد، دیگر نباید مشکلاتی در جامعه واقع شود، غافل از آن‌که اگر زعیم جامعه امام معصومی همچون علی«علیه‌السلام» باشد و مردم تلاش نکنند رهنمودهای وی در جامعه پیاده شود، آن‌ها هیچ بهره‌ای از او نبرده‌اند، نه آن‌که او مقصر باشد. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه‌ی 35 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

 «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ‏] لَا شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ‏أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي- وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ».

 پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد.

6- اساساً انتظاری که از رفقا داریم، تفکر در سنت اصولیون است و نه اخباریون؛ و حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم افتخار آن را دارند که از اخباریون عبور کرده‌اند. حال نمی‌دانم چه شده است که بعضی از رفقا بهره‌ی لازم از نهضتی که منجر به استحکام حوزه‌‌های علمیه‌ی ما شده است، نبرده‌اند.

7- حضرت در یک قاعده‌ی کلی به موضوع امامت و جایگاه آن اشاره می‌کنند یعنی مصداق را ذیل یک فهم کلی می‌آورند، چرا در مصداق متوقف شویم و از آن امر کلی که امام در ابتدا آورده‌اند غافل گردیم که در این حالت از تفکر همه‌جانبه نسبت به آن روایت باز می‌مانیم. هنر ما این است که با تدبّر در آیات و روایات، متوجه باشیم آنان متون منجمدی نیستند وگرنه از حضور تاریخی خود نسبت به آن متون محروم می‌شویم. موفق باشید

20851
متن پرسش
سلام استاد: متن زیر را یکی از دوستان بعد از شنیدن فایل صوتی شما در مورد احمدی نژاد برایم فرستاد. لطفا نظرتون را بدهید ممنون: در ابتدا قبول دارم که شاید احمدی نژاد بعد از فوت هاشمی می توانست‌ حکیمانه تر و صبورانه تر (همانند صبر عجیبی که همیشه از او دیده بودیم و توقع امروز ما را بالاتر برده) رفتار کند و شاید با رفتارهای انتخاباتی اش که البته خطا نبود ولی مورد سوءاستفاده قرار گرفت تفکری که بخاطر آن ما حامی اش بودیم را به عقب راند. اما تا بحال فکر کرده ایم کدام یک از ما می توانستیم یک روز جای احمدی نزاد باشیم و با وجود حمایت های بی سابقه ی رهبری و جواب های شخص رهبری به تهمت ها و انتقادها باز از جناح برخی حزب الهی ها و صهیونیست ها و منافقین دقیقا یک نوع و یک جنس هجمه ی ناجوانمردانه را تحمل کنیم. کدام یک از ما می توانیم این همه ظلم را تاب بیاوریم؟ اصلا در تاریخ ما چه موقع سابقه داشته که منافق و ضد انقلاب و صیونیست و بچه حزب الهی ها و اصلاح طلب و اصول گرا و مرجع تقلید و ... همه و همه در یک موضع و آن هم هجمه به یک شخص متحد باشند؟ و اما در تاریخ انقلاب همواره منتقدین به نظام همیشه خود را در جناح ضد نظام و ضد رهبری و دشمن تعریف کردند و با رسانه هاشان مصاحبه کردند و گاهی به سرزمین هایشان هجرت کرده اند ولی احمدی نژاد هیچوقت مواضع ضد استکبارش را از دست نداده و همیشه خود را ذیل امام و رهبری و انقلاب تعریف کرده. اصلا و اساسا مگر همه باید همانند عقل رهبری بیاندیشند؟ رهبری وظیفه اش و رسالتش ایجاب می کند یک نوع عقلی به صحنه بیاورد که لزوما با سربازانش و بقیه مردم یکسان نباشد. انتقادم به تحلیل استاد و استدلالشان این است که مگر خود رهبری در زمان امام در مواردی با ایشان اختلاف نظر نداشته و حتی قهر نکرده اند؟ خود رهبری بارها متذکر شده اند که نقد به ایشان بدون اشکال است و حتی در موردی ایشان فرمودند که اشتباه کرده ام و از خداوند طلب عفو می کنم. پس آزاد اندیشی کجا رفته. اگر ابنطور است ما را به آقا اندیشی دعوت کنند نه آزاد اندیشی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده عرایضی که در جواب سؤال‌های قبلی داده شد، جواب آن قسمت از فرمایشات آن دوست عزیز را می‌توانید در آن بیابید. می‌فرمایند به آقای احمدی‌نژاد حق داد؛ ولی بحث بر سر غفلت آقای احمدی‌نژاد است از جایگاه تاریخی‌شان که می‌توانستند نمادِ عدالت‌خواهیِ نظام اسلامی باشند و مسئولیتی که در این مورد به عهده داشتند و حکیمانه عمل نکردند 2- تعجب بنده از آن قسمت از آن سخن رفیق است که می‌فرماید مگر رهبری قهر نکردند؟!  کلا و حاشا، عظمت رهبری اتفاقاً در آن بود که متوجه‌ی جایگاه انقلاب اسلامی در آن تاریخ بودند و در عین تفاوت نظر نسبت به ادامه‌ی نخست وزیری آقای موسوی، حضرت امام مخالف نظر مقام معظم رهبری نبودند؛ فرموده بودند در آن شرایط مصلحت نیست. و رهبر حکیم و فرزانه آن زمان به عنوان رئیس جمهور زیباترین برخورد را با موضوع داشتند. حال مقایسه کنید آن برخورد را با اعتراض آقای احمدی‌نژاد به رهبری و خانه‌نشینیِ آن چنینی. موفق باشید  

20850
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار از آنجا که جنابعالی و سایر عرفای بزرگوار معتقد هستید در نظام عالم وحدت شخصی وجود حکم فرماست. طبق این نظر وجود تنها وجود حق تعالی است. و اسماء الهی شوون این وجود و تعینات هم تعین این اسماء هستند. ماهیت در این دستگاه به معنای عین ثابته حکایت ظهور وجود حق تعالی است و ظهور حق، حکایت وجود حق است. چرا که اعیان در سایه ظهور اسماء در واحدیت هویدا هستند. حالا سوال من: آیا از نظر ادراکی می شود اینطور گفت که فاعل شناسا در برخورد با خود احساس بودن می کند و احساس نمایانی برای خود و احساس محدوده داشتن و این غیر از علم حصولی است (این احساس بودن نگاه و توجه به وجود حق است و در واقع احساس کردن وجود حق است و نمایانی که ظهور است احساس کردن اسم الظاهر و فیض منبسط است و احساس کردن فاعل شناسا محدودیت خود را در یک تعین خاص، ماهیت و عین خارجه اوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر این احساس در عین احساس وحدت وجود باشد که بتوان به آن کثرتِ در عین وحدت گفت؛ درست است. موفق باشید

20849
متن پرسش
با سلام و عرض احترام و تبریک این ایام: استاد عزیز مدتی است که در روز به هرکاری مشغول می شوم در آخر روز احساس خسران و از دست رفتن بیهوده عمر می کنم. حتی اگر مطالعات درسی و غیر درسی از جمله کتب مذهبی داشته باشم. شغلم آموزگاری است. خلاصه زندگی برایم چیز جذابی ندارد. گاهی می گویم به مشاور مراجعه کنم. اما می گویم وقتی نتوانم در مکتب اهل بیت خودم را احیا کنم، دست به دامن شدن اندیشه های غربی قطعا هیچ فایده ای نخواهد داشت. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به مطالعه‌ی کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» همراه با شرح صوتی آن فکر کنید. البته در اقدامی درازمدت و با حوصله. موفق باشید

20840
متن پرسش
با سلام: جناب پناهیان در یکی از سخنرانی هایش قائل به عصمت ولی فقیه شدند بنظر می رسد این بحث نیز همچون امامت که سالها طول کشید تا واسطه فیض بودن و عصمت امام برای شیعه جا بیفتد نیاز به زمان دارد و آیندگان قطعا قائل به عصمت ولی فقیه خواهند بود هر چند هم اکنون نیز اشخاص بصیری چون پناهیان و شاید شما (چون در جواب سوال 20813 ولو به صراحت شاید به خاطر تقیه نگفتید ولی واضح بود که شما مساله عصمت را به بیان دیگری می گویید و این شیوه اولیا الله است که العاقل یکفیه الاشاره) بدین نظر صائب رسیده اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقد به عصمت ولیّ فقیه نیستم. ولی همان‌طور که عرض شد معتقدم خداوند برای سعادت جامعه به ایشان کمک می‌کند. موفق باشید

20847
متن پرسش
با سلام به استاد گرامی‌: من یک مشکلی‌ داشتم، بعضی‌ وقتها خیلی‌ خوب و با پشتکار و علاقه واجبات و مستحبات را به جا می‌آورم، اما بعد از یک مدتی‌ اون علاقه و پشتکار کم رنگ می شود و فقط واجبات را (آن هم نه با حضور قلب مطلوب) به جا می‌آورم. به طور خلاصه در کارم پیوستگی نیست. می‌خواستم ببینم که شما راه خاصی‌ (مثلا دعای خاصی‌، توسلی یا ..) را می توانید به بنده پیشنهاد کنید که به من کمک کند تا به طور پیوسته (حداقل پیوسته تر) در این مسیر حرکت کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خاصیت قلب، تبدیل و تحول و تقلیب است و در این رابطه گاهی در «ادبار» قرار می‌گیرد و نسبت به رجوعِ به حقیقت جلو نمی‌رود که در این حالت، انسان باید با صبرِ بر فرائض، بندگی خود را به نمایش بگذارد. و لازم نیست که تصور کنیم حتماً به جهت گناهان ما، قلبْ در ادبار قرار گرفته است. در ضمن خوب است به جواب سؤال‌های شماره‌ی 8144 و 8224 رجوع فرمایید. موفق باشید

20845
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم استاد: با مطالعه برخی از آثار حضرتعالی و آثار بعضی دیگر از بزرگان در مورد اسماء الهی به این نظر رسیده ام که همه عالم، همه ی عوالم، همه ی اشیاء اسم خدای متعال هستند همه اسم الله هستند همه خود الله هستند. 1. منتها ما محجوبان از این حقیقت غافلیم و فکر می کنیم که این اشیاء و عوالم را خدا خلق کرده و خدا را جدای از این اشیاء و عوالم می دانیم. 2. متوسطین از اولیاءالهی، اشیاء و عوالم را اسماء مختلف جمالیه و جلالیه (الله) می بینند، مثلا در درخت اسم (حی) را می بینند. 3. کملین از اولیاء الهی، که به مقام اسم الله رسیده اند همه ی اشیاء و عوالم را یک حقیقت واحد می بینند همه را (الله) می بینند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رزقنی اللّه و ایّاکم که در هر منظری حضرت اللّه مدّ نظر آید. موفق باشید

20836
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: حضرتعالی در جواب سوال حقیر (سوال 20800) پاسخ فرمودید: «خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایت‌هایی را إعمال می‌کند که در پرتو آن هدایت‌ها جامعه به سعادت می‌رسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آن‌که عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند.» براساس مبنای فوق، این سوال مطرح می شود که اختلاف موجود بین امام خمینی و زعیم زمانه آیت الله بروجردی را (در دو موضوعِ اصلاح حوزه علمیه و همچنین حمایت از نواب صفوی) که براساس روایت علامه دوانی این اختلاف شدید شد چگونه می توان تبیین و تحلیل نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که حضرت امام زعامت کلی آیت اللّه بروجردی را پذیرفته بودند ولی ایشان را معصوم نمی‌دانستند. لذا تذکراتی در آن دو مورد نسبت به آیت اللّه بروجردی داشتند و وقتی هم مؤثر نیفتاد، مقابله نکردند به آن معنا که خود را در عرض ایشان قرار دهند، بلکه کنار کشیدند و تنها در درس ایشان حاضر می‌شدند زیرا دیگر احساس وظیفه‌ای در این مورد نمی‌کردند. موفق باشید

20843
متن پرسش
سلام: ادامه سوال 20832 بسیار بعید می دانم که این حدیث: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ برای کسی غیر از امام معصوم گفته شده باشد. همگان می توانند به کتاب تحف العقول مراجعه کنند. و ببینند که این حدیث در وصف امامت است چون تعابیری دارد که در سوال 20832 قسمتی از دلایلم را ذکر کردم. استاد جسارتا اگر تحقیق نکرده اید ، حتما تحقیقی کنید تا خدای نکرده اگر برداشتتان از این حدیث اشتباه است باعث گمراهی کسی نشوید. این گونه که شما می گوئید پس یک پادشاه ظالم هم می تواند از این حدیث برای تائید خودش استفاده کند و بگوید ای مردم خدا من را بر شما برگزیده و هرکس خدا او را برای امور بندگانش انتخاب کند سخنش حتما درست است و از هر اشتباهی مصون است. معنای عبارت " إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ " که شما تعمیم داده اید این می شود : اگر خدا بخواهد بنده ای را برای امور بندگانش انتخاب کند (برای امامت) ضمنا در روایات مشابه ذکر شده که آن زمامدار معصوم هم هست و اینجا هم آورده شده که امام "قد امن من الخطا و الزلل ": از هر اشتباه و لغزشی به دور است. علامه مجلسی در کتاب عین الحیات حدیثی نقل می کند که می فرماید : از آن رو خداوند اطاعت از اولی الامر را واجب ساخته زیرا که ایشان از هر خطا و گناهی بدورند. چرا ولی فقیه را بالاتر از حد خودش می برید؟ حال آنکه ایشان نهایتا مثل بقیه فقها نائب عام امام زمان (عج) است و توسط عده ای از روحانیون انتخاب شده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم عنایت دارید روش تفقه و اجتهاد در متون دینی آن است که بتوانیم آیات و روایات را در کلیات آن بنگریم به همان معنایی که ائمه می‌فرمایند: «علینا بإلقاء الاصول و علیکم بالتفریع». و اساساً کار مجتهد آن است که نظر به کلیت آیات و روایات کند و از مصداق به اصطلاح «جَرْی» نماید. در این رابطه بود که عرض شد به صدر روایت نظر شود. حال اگر پادشاه ظالمی بخواهد از این روایت سوء استفاده کند، از ارزش روایت کاسته نمی‌شود. حضرت رضا«علیه‌السلام» ابتدا به امر کلی اشاره می‌کنند و سپس مصداق اتمِ آن را معلوم می‌نمایند و این بدان معنا نیست که ما باید آن بحث را متوقف بر مصداق کنیم. این روش در سرتاسر تفسیر ارزشمند المیزان به‌چشم می‌خورد. موفق باشید

20835
متن پرسش
سلام: یک سوال مربوط به کتاب برهان صدیقین داشتم: (من دارم گیج میشم، عالم ماده مگر نباید مادی و محسوس باشد پس خلا چیست چرا محسوس نیست) ما الان در عالم ماده قرار داریم و طبق آن چیزی که من از این کتاب فهمیدم مادیات اعم از سنگ و چوب و ... که وجود دارند وجودشان را از عین وجود که خدا باشد گرفتند حال سوال من این است که ماده تشکیل شده است از جامد، مایع، گاز هر کدام هم وجودی دارند که با گفته کتاب وجودشان به عین وجود برمی گردد حال حالتی را در نظر بگیرید که خلا باشد یعنی هیچ یک از صورت های سه گانه ماده را ندارد، مثلا جو خارج از زمین که نه گاز دارد و نه جامد و نه مایع، تکلیف این محدوده خلا چه می شود؟ این محدوده مخلوق خداست؟ و ...... 2. اگر جوابتان این باشد که این خلا چیزی است ماورا ماده و مادون غیب که هم می تواند ماده در آن باشد و هم می تواند نباشد و چیزی است مابین این دو که خصوصیات هر کدام را به لطافت دارد پس می توان به وجود روح بخاری برای انسان که چیزی است میان مجرد و ماده فکر کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر خلاء به معنای واقعی هم داریم؟! آری! بالای جوّ فضایی هست که نسبت به هیدروژن و اکسیژن خلاء است، ولی آن‌جا هم گازهای خود را دارد. موفق باشید

20832
متن پرسش
با سلام: در یکی از سوال ها دیدم که روایتی از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) برای توصیف زمامدار امت و ولی فقیه آورده اید که امام می فرماید : إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ» با یک جستجو دیدم که بعد از ولا يَحيرُ فيهِ عَنِ الصَّوابِ ، آورده است : فَهُوَ مَعصومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ الخَطايا والزَّلَلَ والعِثارَ ، يَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِكَ لِيَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ ، وشاهِدَهُ عَلى خَلقِهِ ، و «ذلِكَ فَضلُ اللّه ِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ واللّه ُ ذُو الفَضلِ العظيمِ و در تحف العقول هم بعد از کلمه مُؤَيَّدٌ آورده است که : قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟! . چند نکته به نظرم رسید: اول اینکه: این روایت در خصوص معرفی امام معصوم علیه السلام است که در کتاب تحف العقول آورده شده است. و در منابع دیگر ذکر شده است که آن زمامدار مَعصومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ است. دوم اینکه: در ادامه حدیث می فرماید که امام : قد امن من الخطا و الزلل : از هر اشتباه و لغزشی به دور است. سوم: امام رضا علیه السلام در معرفی امام معصوم می فرماید: يَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِكَ لِيَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ: خدا آن شخص که زمامدار امت و امام مردم است از خطا ایمن داشت تا حجتی بر آفریدگانش باشد. چهارم : در آخر حدیث اما رضا (ع) می فرمایند : فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه؟! . آیا بندگان توان این را دارند که چنین شخصی را با این ویژگی ها انتخاب کنند؟ (استفهام انکاری) بندگان خدا نمی توانند شخصی با این صفات را برای رهبری و امامت انتخاب کنند. و اینکار تنها در توان خداست. پس شما چرا یک حدیثی که آنقدر واضح در مورد معصومین (علیهم السلام) است را برای یک شخص غیرمعصوم که ولی فقیه باشد به کار می برید؟ حال آنکه ایشان خطا هم داشته است و اعتراف کرده. (مسأله کنترل جمعیت)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید مصداق اصلی آن روایت امام معصوم است. ولی در ابتدای حدیث حضرت متذکر می‌شوند «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» و از این طریق زمینه‌ی توسعه‌یافتنِ روایت را به مخاطب می‌دهند. بدین معنا که خداوند هرکس را به همان اندازه که برای اداره‌ی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوق‌الذکر را به او ارزانی می‌دارد و در این رابطه است که ما به نایب ائمه رجوع می‌کنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در تأیید نوّاب خود می‌فرمایند: سخن آن‌ها سخن من است. زیرا ذیل الطافی که به امام می‌شود، آنان نیز مورد لطف الهی قرار می‌گیرند. در راستای چنین آموزه‌ای حضرت امام صادق (ع) مى ‏فرمايند: رسول خدا (ص) فرمودند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد»[1] در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند كه اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون، و ادعاهاى جاهلين را از آن دور مى ‏گردانند، همان‏طور كه كوره‏ ى آهنگران پليدى و چركى آهن را پاك مى‏ كند. موفق باشید


[1] ( 2)- بحارالأنوار، ج 2، ص: 93.

20829
متن پرسش
با سلام خدمت استاد شما در فایل صوتی می فرمائید: «من یک چیزی را رک بگویم تا ایشان ذیل زعیم بود خیلی حکیم بود، آمد بیرون به یک نحوی.» و در ادامه می فرمائید: «البته الان هم نمی گوید آقا را قبول ندارم اما ذیل زعیم بودن یعنی مطابق عقل آقا فکر کردن. این بی عقلی و تقلید نیست بلکه تفکر است مثلا شما اگر قرآن نداشتید هر فکری می کنید بی خود است اتفاقا شما با قرآن و ذیل آن فکر می کنید نه اینکه شما بگویید حالا ما قرآن را بفهمیم دیگر فکر نمی کنیم، افلا یتدبرون؟ با زعیمتان می توانید فکر کنید و متفکر بشوید. ایشان جدا شد و آن جور که باید از زعیم استفاده نکرد.» و در جواب این پرسش که علت این صحبت شما چیست می فرمائید: «یکی از بچه هایی که نزدیک بود به من گفت که من از آن جا دیگر مطمئن شدم که کار خراب شده است ؛ ایشان فکر می کند آقا همه نظریه هایش درست نیست، رک بگویم. آن کسی هم که این را به من گفته است با خود بچه های آنها بود، شما هم او را می شناسید و انسان مطمئنی است و از وقتی این را شنید فاصله گرفت از آن ها و این را به من گفت. می گویند که آقا همه نظریاتش درست نیست درصورتی که خدا وقتی کسی را زعیم می کند، قلبش را در اختیار می گیرد. بالاخره ما چه گناهی کرده ایم که آقا را قبول داریم. آیا می شود خدا ایشان را کمک نکند، آن وقت به ما ظلم کرده است و خدا این کار را نمی کند.» این علتی که شما فرموده اید با جواب سوال 20812 و 20800 گویا مغایرت دارد، شما در پاسخ به پرسش 20800 فرموده اید: «پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد» و در جواب سوال 20812 فرموده اید: « اگر مسئولی بخواهد خود را در عرض عقل ولیّ فقیه مطرح کند، از حکمت لازم خارج می‌شود. وگرنه اگر در عین انتقاد به رهبر، باز در کلیّت، جهتی که رهبری در جمع‌بندی پیشنهاد می‌کنند را عمل کنند مشکلی پیش نمی‌آید». شما در آن فایل صوتی علت تاریخی فکر نکردن آقای احمدی نژاد و ذیل زعیم نبودن ایشان را گفته ی یک فرد مطمئن بیان کرده اید که گفته است آقای احمدی نژاد معتقد است تمام نظریات رهبری درست نیست. استاد، در صورت صحت گفته این فرد باز هم طبق نظر خودتان آقای احمدی نژاد اشتباهی را مرتکب نشده است. و حتما از خود حضرت آقا هم که بپرسید خود ایشان تصریح می کنند. (همچنان که بار ها تصریح کرده اند) که تمام نظرات من صحیح نیست. به نظر شما آیا ذیل زعیم بودن یعنی اطاعت بدون سوال و یا حتی انتقاد؟ البته من معتقد هستم اگر رابطه ی ما با حضرت آقا درست باشد این انتقاد ها دلیلی نمی شود برای ما که در عمل خلاف نظراتشان عمل کنیم چرا که یک عقل بالاتر ما را دعوت به این کار می کند، و همچنان که از شما یاد گرفته ایم این تقلید نیست و تفکر است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع انتقاد و تذکر به رهبری قبل از جمع‌بندیِ رهبری نسبت به هر موضوعی کار لازمی است و در متون روایی ما تحت عنوان «نصایح الملوک» مطرح است ولی به همان معنایی که خداوند به رسول خود می‌فرماید بعد از مشورت با مردم و بعد از جمع‌بندی، به هر نتیجه‌ای که رسیدی به خدا توکل نما و آن نتیجه را عمل کن. در این رابطه ما باید نسبت خود را با زعیم دوران شکل دهیم و به نظر نهایی ایشان اجر گذاریم. متأسفانه آقای احمدی‌نژاد نه در موضوع وزرات آقای مصلحی چنان کردند و خانه‌نشینی پیشه نمودند، و از آن بدتر بعد از مشورت با رهبری نسبت به حضور در انتخابات اخیر و گرفتن نظریه‌ی رهبری که به آقای احمدی‌نژاد فرمودند مصلحت نیست شما به جهت دوقطبی‌شدن انتخابات در انتخابات شرکت کنید؛ ابتدا قضیه را پنهان نمودند و صدایش را بلند نکردند و بعد هم که دفتر رهبری آن موضوع را خبری نمودند، طرفداران آقای احمدی‌نژاد شروع به تکذیب آن نمودند بدین مضمون که خود رهبری فرمودند من سخنان خود را از تریبون خود اعلام می‌کنم و با کمال تأسف با این‌که آقای احمدی‌نژاد در جریان امر بودند، کاملاً سکوت کردند و به دوستان خود هیچ تذکری در این مورد ندادند تا این‌که کار به آن‌جا رسید که مقام معظم رهبری مجبور شدند در ابتدای درس خارج، قضیه را اعلام کنند و بفرمایند این هم تریبون. و بعد از آن آقای احمدی‌نژاد اعلامیه دادند که من سرباز رهبری هستم و بعد در انتخابات شرکت کردند تا نشان دهند حقیقتاً سرباز رهبری می‌باشند. تأسف بنده از این‌جا است که بعضی از طرفداران ایشان مدعی‌اند ایشان مطلقاً تابع رهبرند! بنده معنای خارج‌شدن از ذیل زعیم رهبری را جز این نمی‌دانم.

همه‌ی عرض بنده آن است که موضوع را در دستگاه آنتولوژیک به عنوان یک پدیده‌ی تاریخی بنگریم تا عقلِ تاریخیِ ما به صحنه آید و به طراوت لازم نایل گردد، وگرنه ما را چه به آقای احمدی‌نژاد و چه به آقای مشایی!!

مسئله‌ی امروز ما حضورِ بس افتخارآمیزی است که با امثال حججی‌ها در تاریخ‌مان گشوده شد و با نفی داعش معلوم شد خداوند حضوری خاص را برای ما رقم زده است و وای اگر از درک و یافت چنین حضوری غافل باشیم!  سخن بسیار است و وظیفه‌ی من در آن حدّ است که آن‌چه تصور می‌کنم برای رفقا مفید است، در اختیارشان قرار دهم، شاید چشم‌اندازی باشد برای «گفت» و «گو».

 موفق باشید

20818
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ما تازه سیر مطالعاتیتون را شروع کردیم و از اونجایی که کیلومترها از اصفهان دور هستیم امکانش نیست که حتی از شاگردانتون سوالاتمون را بپرسیم و راحتترین راه برامون از طریق همین سایتتون هست، خدا خیر بده شما و دست اندرکاران این امر را. اما سوالاتمون: توی فصل ۲ از آشتی با خدا ۱. بحثی در مورد فیاض مطلق بودن خدا میفرمایین و میگین چون خدا فیاض مطلقه پس همواره فیض میده. اصلا چرا فیاض مطلقه؟ منظور از فیض مطلق چیه؟ چرا خدا وجود مطلق و هستی محض است؟ ۲. چرا خدا انسان را از اول کامل نیافرید؟ آیا امکانش هست که اگر سوال دیگه ای برایمان پیش آمد باز هم از همین طریق از شما بپرسیم؟ بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: شما سؤالاتتان را بفرمایید مشروط بر آن‌که آن‌چه بنده عرض می‌کنم را دنبال کنید: اولین عرض بنده آن است که این سؤالات را فعلاً نگه دارید تا با دنبال‌کردن مباحث کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن و بحث «برهان صدیقین» در کتاب «از برهان تا عرفان» به‌خوبی به جواب آن‌ها برسید. موفق باشید

20824
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در مورد سئوالی که پیش تر از جنابعالی در خصوص آقای احمدی نژاد پرسیدم، حقیقتا هنوز پاسخ خود را نگرفتم، مجددا از جنابعالی می پرسم: 1. شما در جزوه جریانات سیاسی فرمودید که تصمیمات آقای احمدی نژاد تاریخ ساز خواهد شد، لطف کنید این تصمیمات را برای بنده برشمارید؟ 2. شما در این جزوه فرمودیدکه اقدامات و گفتمان فرهنگی آقای احمدی نژاد، زمانه ظرفیت پذیرش آن را نداشت! لطف کنید این گفتمان و اقدامات فرهنگی را به طور کامل برای بنده شرح دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای احمدی‌نژاد در یک مرحله که ذیل زعیم انقلاب عمل می‌کردند، روحیه‌ی عدالت‌خواهیِ انقلاب را به صحنه آوردند و جریان اصول‌گرای سنتی مانع فعالیت‌های ایشان می‌شد. ولی در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری و آن خانه‌نشینی و آن یکشنبه‌ی سیاه که ایشان عقل خود را در عرض عقل رهبری قرار داد، دیگر آن احمدی‌نژاد نبود. در این مورد خوب است به جواب سؤال‌های شماره‌ی 20774 و 20800 و 20812 و 20813 مراجعه فرمایید، در ضمن در فایل صوتی که بناست بر روی سایت «لبّ المیزان» تحت عنوان « مددهای الهی به زعیم جامعه» قرار گیرد، عرایضی شده است. موفق باشید

20813
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزيز: در اين كانال تلگرامي (@mohsenp1414) مطلب زير به نقل از شما آمده البته بنده هم جوابي براي Hدمين آن فرستادم كه هر دو را جهت اطلاع ارسال مي كنم: قاعده لطف و عصمت استراتژیک ولی فقیه (بخش یک از دو) ....................... آقای اصغر طاهرزاده طی سخنانی در ارتباط با اختلاف نظر رئیس جمهور سابق با مقام معظم رهبری، می‌گوید: «می‌گویند که آقا همه نظریاتش درست نیست درصورتی که خدا وقتی کسی را زعیم می کند، قلبش را در اختیار می گیرد. آیا می شود خدا ایشان را کمک نکند، آن وقت به ما ظلم کرده است و خدا این کار را نمی‌کند.» آنچه در واقع طاهرزاده در مقام بیان آن است مطلبی است که بسیاری از حامیان ایدئولوژیک آیت الله خامنه‌ای بر آن اصرار دارند و آن عبارت است از اینکه به حکم قاعده لطف، ولی فقیه در عرصه تصمیمات استراتژیک از عصمت برخوردار است. مطابق این ادعا گرچه ولی فقیه ذاتا معصوم نیست و ممکن است در برخی از ساحت‌های زندگی فردی‌اش سهو و خطا داشته باشد اما از آنجا که ولی فقیه امام امت و جامعه محسوب می‌شود، هنگامی که در طرح‌های کلان جامعه اظهار نظر می‌کند و طرحی را عملیاتی می‌کند، معصوم از خطا و اشتباه است. چرا که اگر خطا کند و خداوند مانع او نشود، خداوند به دلیل گمراهی مردم و عدم راهنمایی، به ما ظلم کرده است و خداوند از ظلم مبراست. برای ارزیابی و سنجش ادعای آقای طاهرزاده، در ابتداء تعریف اجمالی از قاعده لطف بیان می‌کنیم سپس به بررسی ادعای طاهرزاده می‌پردازیم. قاعده لطف قاعده‌ای است که در علم کلام به آن پرداخته می شود. معنای این قاعده این است که به مقتضای حکیم بودن خداوند و محدود بودن دانش بشری، عقل حکم می کند که خداوند آنچه را که مقرب به طاعت و مبعد از معصیت هست را بیان کند. با توجه به همین قاعده، استدلال بر لزوم بعثت انبیاء و ارسال پیامبران شده است چرا که اگر پیامبران مبعوث نشوند و احکام الهی را بیان نکنند، درک محدود انسان‌ها قاصر از فهم احکام الهی و عاجز از رسیدن به کمال و قرب الهی است. بنابر این، استدلال طاهرزاده و جمعی از حامیان ایدئولوژیک مقام معظم رهبری بر این امر استوار است که مطابق قاعده لطف وقتی ولی فقیه تصمیمی را برای جامعه اتخاذ می‌کند اگر آن تصمیم اشتباه باشد و خداوند جلوی آن را نگیرد، خداوند به انسانها ظلم کرده است و از آنجا که خداوند از ظلم مبراست پس مانع از وقوع اشتباه در تصمیمات استراتژیک ولی فقیه می‌شود. مشابه این نظریه در تاریخ فقه شیعه را جمعی از قدما اتخاذ کرده‌اند؛ مرحوم شیخ طوسی و جمعی از علماء در مساله اجماع، قاعده لطف را مطرح می‌کنند و می‌گویند اگر اتفاق و وحدت دیدگاهی بین عالمان و محققان شیعه بر امر نادرست و باطلی ایجاد شود ولی خداوند از طریق امام معصوم مانع این رویه نشود، خلاف لطف است و خداوند از این ظلم مبراست بنابراین اجماع علماء حکایت از صحت نظریه و دیدگاه می‌کند. اما آیا تطبیق این قاعده بر تصمیمات ولی فقیه و استنتاج عصمت استراتژیک ولی فقیه، صحیح است؟ بسیاری از فقهاء و محققان متاخر در مساله اجماع به قاعده لطف می‌پردازند و اشکالات مهمی را به آن مطرح می‌کنند که آن اشکالات بر دیدگاه آقای طاهرزاده و هم فکران او نیز وارد است. رهبر انقلاب مردم ایران امام خمینی در مباحث اصول فقه به قاعده لطف اشکال می‌کنند و آن را مقبول نمی‌دانند(1)؛ و فرزند ایشان شهید آیت الله مصطفی خمینی درباره قاعده لطف می‌نویسد: أنّ قاعدة اللطف ليست تامّة، لا في باب النبوّة، و لا في باب الإمامة. قاعده لطف نه در باب نبوت و نه در باب امامت قاعده ی تمام و صحیحی نیست. (2) @mohsenp1414 جواب با سلام: اينطور به آقاي طاهرزاده حرف بستن خارج از اخلاق در بررسي نظرات ديگران است شرح نظر هر كس را از خودش و آثارش بخواهيد. ايشان زنده است و سايت پاسخگويي هم دارند (لب الميزان) لطف كنيد چند كليك ساده كنيد و توضيح اين مطلب را بخواهيد. ايشان به عصمت هيچ كس بجز 14 معصوم قائل نيستند و معناي كمك و امداد الهي در زندگي بشر (چه قلبي و چه در عالم مادي) با عصمت متفاوت است. فقط استاد طاهرزاده اين مطلب را نمي گويد بلكه استاد مطهري نيز در كتاب (امدادهای غیبی در زندگی بشر) مي گويد: «امدادهای غیبی خداوند، تأثیر شگرفی در زندگی انسان‌ها دارد. در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) این موضوع به تأکید مطرح شده، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توان گفت امدادهای غیبی در زندگی انسان‌ها یک استثناست و تنها در موارد نادری نمایان می‌شود، بلکه یکی از سنت‌های الهی است که مؤمن می‌تواند در سختی‌های زندگی به آن دل ببندد و امید نجات داشته باشد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از تذکری که به نویسنده‌ی آن مقاله دادید؛ همان‌طور که در جواب سؤال‌های شماره‌ی 20774 و 20800 و 20812 عرض شد بحث عصمت برای ولیّ فقیه در میان نیست، بحث بر سر آن است که به تعبیر حضرت رضا «علیه‌السلام» : «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه‏ ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏ گيرد.

در ضمن به این نکته‌ی عقلانی و عالمانه‌ی حضرت آیت اللّه جوادی، نمی‌توان دقت نداشت که می‌فرمایند به همان معنایی که خداوند امامان معصوم را جهت هدایت جامعه می‌پروراند، در زمان غیبت امام معصوم عالِمِ مورد نیاز جامعه را نیز می‌پروراند. آیا در تجربه‌ی وجود شخصیت‌هایی مثل حضرت امام و رهبری روی هم رفته این موضوع قابل درک نیست؟ در ضمن در فایل صوتی که بناست بر روی سایت «لبّ المیزان» تحت عنوان «مددهای الهی به زعیم جامعه» قرار گیرد، عرایضی شده است. موفق باشید  

 


[1] - تحف العقول، ص 443

20812
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: چند سالی است که با مباحثی پیرامون ولایت فقیه درگیرم و ذهنم را به خود مشغول کرده است. از نوع رابطه ی ولی فقیه با مردم و مردم با ولی فقیه. از نوع رابطه ی مسئولین با ولی فقیه و بالعکس. در این زمینه کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و قسمتی از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» را خوانده ام و از منابع دیگر نیز چیزهایی خوانده ام، ولی گویا چیزهایی که برداشت کرده بودم اشتباه بوده است، با توجه به فایل صوتی که اخیرا از شما پخش شده است. در رابطه ی فایل صوتی که از شما پخش شد، شما فرموده اید: «می گویند که آقا همه نظریاتش درست نیست در صورتی که خدا وقتی کسی را زعیم می کند، قلبش را در اختیار می گیرد. بالاخره ما چه گناهی کرده ایم که آقا را قبول داریم. آیا می شود خدا ایشان را کمک نکند، آن وقت به ما ظلم کرده است و خدا این کار را نمی کند.» آیا در اختیار گرفتن قلب دلیلی می شود که تمام نظریات درست باشد؟ پس شما این سخن رهبری را چگونه توجیه می کنید که می فرمایند: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم (بنده خودم هم در این خطا سهیم هستم) این مسئله ی تحدید نسل، باید از اواسط دهه 70 متوقف می شد. خود بنده در این اشتباه سهیم هستم. خدا باید از ما ببخشد.» در اینجا خود حضرت آقا می گویند که اشتباه کرده اند، شما چگونه این صحبت را تحلیل می کنید؟ علاوه بر آن اینکه آیا بر فرض صحت صحبت شما مبنی بر عدم خطا در تصمیماتِ حضرت آقا، فضای نقد و نظر هم راجع به نظرات آقا باید بسته شود؟ شما فرموده اید در یک جلسه ی خصوصی معتقد بوده اند که فلان نظر حضرت آقا اشتباه است این کار (نقد کردن) کجایش خلاف است؟ ما صحبت هایی از حضرت آقا داریم مبنی بر اینکه اصرار می کنند بر نقد کردن خودشان. شهید بهشتی: «ما هنوز رابطه ی طلبگی را با امام حفظ کرده ایم. اما در پایان وقتی ایشان تصمیمی گرفتند، دیگر با ایمان اجرا می کنیم؛ ولو آن تصمیم برخلاف آن انتقادهایی باشد که در همان جلسه کردیم». خوشحال می شوم پاسخ دهید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 20800 عرض شد؛ بحث در عصمت ولیّ فقیه نیست، بحث در رهنمودهای کلّی اوست برای سعادت جامعه. در این رابطه است اگر مسئولی بخواهد خود را در عرض عقل ولیّ فقیه مطرح کند، از حکمت لازم خارج می‌شود. وگرنه اگر در عین انتقاد به رهبر، باز در کلیّت، جهتی که رهبری در جمع‌بندی پیشنهاد می‌کنند را عمل کنند مشکلی پیش نمی‌آید به‌خصوص که رهبری انقلاب مبتنی بر آموزه‌های دینی و قرآن و روایات نظرات کلّی خود را مطرح می‌کنند و این نزدیک‌ترین روش برای امن‌بودنِ از خطاست. موفق باشید

20811
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: اگر ما اهل کتابی که برایش یقین حاصل شد که اسلام حق است و آخرین دین آسمانی است و با این بهانه که من توحید بیشتر نمی خواهم از مسلمان شدن سر باز زد را سعادتمند بدانیم با بعضی آیات قرآن ناسازگار است. مثلا در آیه 89 سوره بقره فرمود «فلما جاءهم ما عرفوا کفروابه فلعنه الله علی الکافرین» در این آیه خداوند یهودی که حقانیت قرآن را شناختند ولی باز هم به آن کفر ورزید را کافر و مستحق لعن می داند. از طرف دیگر هر مسلمانی هم می تواند با این دلیل که توحید موجود در مسیحت مرا کافیست از دین اسلام خارج و مسیحی شود چرا که فرمودید خداوند هر که توحید بیشتر را می خواهد به اسلام دعوت کرده است و اگر کسی به توحید کم اهل کتاب هم راضی باشد بر او حرجی نیست. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی متوجه‌ی توحید برتر اسلام شود و عملاً به آن پشت کند، به حق پشت کرده است. ولی قرآن موضوع را از آن طرف مطرح می‌کند که همه بیایید به توحیدی که دارید مقید باشید، و این وجه دیگری است. موفق باشید

20800
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: اخیرا سخنانی از حضرتعالی در نقد رئیس دولت نهم و دهم منتشر شده است. طبق این نقل، شما از وجود یک دوگانگی نظری بین رهبر انقلاب با رئیس جمهور سابق و بالتبع زاویه گرفتن ایشان از رهبر انقلاب سخن گفته اید و تاکید داشتید: «تا ایشان ذیل زعیم بود خیلی حکیم بود، آمد بیرون شروع به بچه بازی کرد.» حقیر در این زمینه دیدگاهی جزیی داشته و ممنون می شوم نظر خویش را در مورد این دیدگاه اعلام فرمایید؛ دوگانگی نظری بین رئیس دولت نهم و دهم با رهبر انقلاب امری است که مصادیق آن به وضوح دیده می شود. ریشه این دوگانگی، الزاما در شکاف «حق-باطل» نیست بلکه شکافی بین دوگانه «آرمان گرایی- واقع گرایی» است که نمونه های آن در برهه های مختلف عصر غیبت، بین ولی فقیه زمان و چهره های برجسته ای که برخی بعدا خود ولی فقیه شدند دیده می شود. پیش از اسلام نیز در عصر پیامبران اولوالعزم دیده می شود؛ از جمله دوگانگی نظری بین دو پیامبر خدا «موسی - خضر» است که در قرآن کریم به تفصیل به آن پرداخته شده است. نتیجه آنکه، دوگانگی «آرمان گرایی - واقع گرایی» امری غیر عادی نبوده و امروز این دوگانگی در موضوع مدنظر ما در قالب دوگانگی «عدالت - ولایت» بروز و ظهور یافته است. از حسن توجه حضرتعالی سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حضرت خضر و حضرت موسی«علیهماالسلام» موضوع ِ حضور در دو ساحت است. ولی موضوع حضور ولیّ فقیه زمان با نظر به اصول کلی مدیریت جامعه و تحقق عدالت، مدّ نظر می‌باشد و بهترین نگاه آن است که متوجه شویم خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایت‌هایی را إعمال می‌کند که در پرتو آن هدایت‌ها جامعه به سعادت می‌رسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آن‌که عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند. در همین رابطه از حضرت رضا«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد، بلکه می‌فرمایند طوری او مورد تأیید الهی قرار می‌گیرد که از راهنماییِ جامعه ناتوان نخواهد بود. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

20799
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: شما در جایی به حقیر فرموده بودید: یکی از مقدمات فراهم آوردن عقل تاریخی، مطالعه و بررسی سیره حضرات معصومین علیهم السلام و زعمای دین می باشد. سوال بنده این است، توقع و انتظار شما از مطالعه و بررسی سیره اهل بیت علیهم السلام چیست؟ یعنی بعد از مطالعه ما باید به چه چیزی مسلح شده باشیم که بوسیله آن بتوانیم به عقلِ مخصوص این تاریخ نزدیک شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رویکرد فهم تاریخی آن‌هم تاریخی که آن بزرگان در آن قرار داشتند و مطابق روح تاریخ خود عمل کردند، به خودی خود عقل را رشد می‌دهد و به میان می‌آورد. موفق باشید

20793
متن پرسش
سلام: سوالی داشتم خدمتتون. ۱. تفاوت بدن انسان در برزخ با بدن انسان در قیامت چیست؟ ۲. برانگیخته شدن انسان ها با کدام بدن است، و اینکه در آیات متعددی از قرآن، خداوند می فرماید که استخوان های متلاشی شده و پوسیده شده شما را به شکل اول خود بازمی گردانیم، پس آیا برانگیخته شدن انسان ها دقیقا با همان بدن دنیوی و همان شکل و فورم آن است و هیچ تفاوتی با آن ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه در قیامت و چه در برزخ، جسمِ انسان جلوه‌ای از روح اوست و عقاید و اخلاق است که مظهریت پیدا می‌کند. در قیامت تفصیل بیشتری می‌یابد. در این مورد خوب است که به جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

20777
متن پرسش
سلام بر جناب استاد: رابطه و نسبت عالم ماتریالیسم و امانیست و نیز نسبت امانیسم و سکولاریسم را بفرمایید. بهترین توضیح در مورد این نسبت و اصطلاحات در مطالب حضرتعالی بفرمایید. آیا امکان دارد حوزه علمیه شکلی از سکولاریسم علمی بوجود بیاید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان اصالت را به میلِ خود داد، عملاً نحوه‌ای از سکولاریسم و ماتریالیسم به میان می‌اید. بدین معنا که هرجا میلش کشید، از دین استفاده می‌کند و در امور اجتماعی راضی به حضور دین نیست. و به گفته‌ی رهبری اگر حوزه هم نسبت به انقلاب اسلامی حساس نباشد، از جهتی گرفتار سکولاریته شده است. موفق باشید

20775
متن پرسش
سلام علیکم استاد: نظرتان درباره سیده قطب و نقد هایی که در نقد تمدن غرب زده است چیست؟ نظرتان درباره خود ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته عالِم فهمیده‌ای است ولی رگه‌هایی که منجر به غفلت‌های اخوان‌المسلمین نسبت به تحقق دین در جهان در او بود، از طریق حضرت امام با تحقق نظام ولایت فقیه مرتفع شد. موفق باشید

20758
متن پرسش
سلام استاد عزیز: چگونه ثابت می کنید که انسان با دست و پنجه نرم کردن در امور طبیعت شکوفا می شود؟ ۲. چه کنیم که خدای قهار حرف های اسلامی نو و مطابق زمان را بر لسان بنده حقیر جاری سازد؟ ۳. در هنگام امر به معروف و نهی منکر اگر خجالت بکشم و روم نباشه از تذکر دادم چه کنم این مشکل حل شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این‌که ثابت‌کردن نمی‌خواهد. معلوم است انسان استعدادهایی دارد که اگر به کار گیرد شکوفا می‌شود. یکی از جاهایی که باید آن استعدادها را به کار گیرد طبیعت است 2- هراندازه تفکر عمیق باشد، زبان ظهور بهتری خواهد داشت 3- امر به معروف عملی را پیشه کنید و با خیرخواهی نشان دهید که غم افراد منحرف را می‌خورید. موفق باشید

20757
متن پرسش
با سلام: رستگاری برای 1. سایر فرقه های اسلامی 2. ادیان اهل کتاب 3. غیر اهل کتاب و 4. آیین هایی چون بهاییت چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس به اندازه‌ی توحیدی که دارد، رستگار می‌شود. می‌ماند بهائیت که یک حزبِ در اختیار استکبار و صهیونیسم است که به عنوان یک بمب در کشور ما هروقت که آن‌ها خواستند منفجر می‌شود. موفق باشید

20739
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام: من تمایل دارم در فضای مجازی برای کسب فضایل و استفاده از علم و دانش استاید و روحانیت و افراد با تجربه - رابطه داشته باشم بعضی از این افراد از جنس مخالف من هستند آیا ارتباط من با ایشان و کمک ایشان به من ایرادی دارد به تعبیری در فضای مجازی سر کلاس خصوص اساتید شرکت کردن ایراد دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید در دستگاه فکری قابل اطمینانی تفکر خود را شکل دهید، سپس به سایرین رجوع کنید، وگرنه به سرگردانی و حیرانی گرفتار می‌شوید. به گفته‌ی مولوی: «در تو نُمرودی است، در آتش مرو / گر روی تو اول، ابراهیم شو». موفق باشید

نمایش چاپی