بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20366
متن پرسش
بازخوانی هویت دینی و ملی سلام علیکم: جواب جنابعالی را دریافت کردم. بنده هم با نظر شریفتان موافق هستم و بدانید مطالعات خود را سالهاست آغاز کرده ام و اکنون دریافته ام برای رسیدن به نتیجه باید رویکرد خود را عوض کنم و هویت (اسلامی، انقلابی و ملی) خود را در مطالعاتم طلب کنم. بدانید گرچه فعلا آمادگی روحی و فکری در خود برای مواجه با ساحت کبیر تفسیر المیزان را نمی بینم ولی مطالعات هویتی دارم و در خلال آنها سوالاتم را مطرح می کنم. سوال اول: گرچه ما به عدالت پروردگار خود معترفیم ولی می بینیم هر پنج پیامبر اولوالعزم الهی در منطقه خاور میانه ظهور کرده اند. آیا این موضوع با عدالت جغرافیایی پروردگار در تناقض نیست؟ هر چند خداوند در قرآن می فرمایند ما برای هر قومی پیامبری است (یونس 47) ولی چرا باید مردم بین النهرین و در واقع خاور میانه این مزیت را داشته باشند که هر پنج پیامبر صاحب شریعت در این منطقه ظهور کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که منطقه‌ی تمدنی بشر در همین منطقه‌ی خاور میانه بوده است و بدین لحاظ پیامبران اولعزم که باید طرح جهانی در راستای زندگی توحیدی داشته باشند، در این منطقه ظهور کرده‌اند. ولی این بدین معنا نیست که 124 هزار پیامبر در مناطق دیگر نبوده باشند. آری! قرآن نام پیامبرانی را می‌برد که در آن محیط و آن شرایط، قابل تحقیق بوده‌اند، وگرنه حضرت حق به حکم اسم هادی خود، همه‌ی بشریت را هدایت کرده‌ است. موفق باشید

20359
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به حجم سوالات ارسالی بدون مقدمه سوالم را می پرسم هر چند چنین بی مقدمه سوال پرسیدن جسارت شاگرد در محضر استاد است ولی اقتضای مدرنیته و سوال پرسیدن از پشت صفر و یک های مجازی جز این نیست. پس حقیر را بر این جسارت ببخشید. حضرت استاد با در نظر گرفتن مقدمات سوال: من جمله اینکه منظور از عرفان؛ عرفان ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است که در بستر روح تاریخی هر عصر و ذیل آیه ی «کل یوم هو فی شأن» و در مرتبه ی نازله، ذیل انوار اشراقی حضرت روح الله و تفصیل حضرتشان در شخصیت مقام معظم رهبری و بدور از هرگونه سوبژکتیویته و ذهنیت پرستی و بر مبنای استوار و محکم معرفت نفس در «وجود» سیر می کند و دیگر اینکه غالبا در ابتدای راه، استادِ خاص حاصل نمی شود و شرح احوالات و طلب سنجیدن آن از توانایی های استاد عام بیرون است و اما سوال: جایی فرمودید آقا نجفی قوچانی رحمه الله علیه در گزارشات برزخی خود تحت عنوان «سیاحت غرب» به برهوتی اشاره می کند که از آن عبور می کند و این برهوت حجاب کثرت و اعتباریات است. عصاره ی سوال اینجاست که سالکِ تازه وارد که از لحاظ برهانی و عقلانی کاملا درک می کند صحت مطالب را و «عقل نظری» در خاک کثیف این برهوت نمانده است و به حق مطلب در موطن تفکر آگاه است چگونه از حال «قلب» باخبر بشود و بفهمد که از این حجاب مذکور عبور کرده است یا نه؟ حال آنکه به اقتضای ابتدای مسیر بودن نه کشف و شهودی در میان است که از این بابت آسوده خاطر شود و نه آنقدر به احوال قلب و نفس آگاه است که بتواند خود بر این معنا واقف شود. عرضم تمام جز اینکه منظورم از درک این مطلب که فلان مرحله عرفان را در موطن قلب طی کرده است یا نه؛ دو بخش اصلی دارد: یک اینکه مرحله ای مشخص و معین (نه اینکه بگوییم هر چه به خدا نزدیک تری یا حال نمازت بیشتر است پس جلوتری) دو اینکه مشخص بفهمد در عبور از این مرحله چه قدر موفق بوده و چه قدر از راه باقی است. و اینکه اگر جواب اینست که این سنجش در ابتدای مسیر ابدا رخ نخواهد داد پس چگونه ابتدا را به انتها برسانیم که چون کور مادرزادی در جاده پر خطر معرفت نفس قدم برمی داریم و درست نمی دانیم کجا هستیم و چه چیز هایی را گذراندیم و چه چیزهایی را نه، محال به نظر نمی رسد؟ بسیار بسیار بابت حضورتان اولا و صبر و حوصله تان در پاسخ دادن ثانیا و تیم فوق العاده همراه تان ثالثا سپاسگزارم. یا حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که فطرت ما بر اساس توحید سرشته شده است، از فهم حقانیت سیر خود حتی در ابتدای راه بیگانه نیستیم مگر آن‌که هدفی و قصدی غیر از رجوع به حضرت حق داشته باشیم که در آن صورت، خود را باید ملامت کنیم. بنابراین حرف همیشگی خود را تکرار می‌کنم که:

تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس              خودْ راه بگویدت چون باید کرد

تا ما تماشگر باشیم این سؤالات را داریم، ولی وقتی بازیگری پیشه کردیم راه، به خودی خود گشوده می‌شود و دوگانگی سوبژه و اُبژه چون گردی بر هوا می‌رود. موفق باشید

20355
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: سوالی خدمتتون داشتم خواندن کتاب معراج السعاده و کتب های مانند آن: ۱. کیفیت خواندن و بهره بردن از آن چگونه است و چه توصیه دارید؟ ۲. آیا این قبیل کتب حتما نیاز به استاد دارند و اگر چنین است در صورت عدم داشتم استاد چه باید کرد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود آن کتابِ عزیز حکمِ استاد را دارد، با این دغدغه که می خواهید اخلاق خود را مطابق امروز، تصحیح کنید به آن رجوع فرمایید و گل‌چینی کنید. موفق باشید

20354
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده پس از تحمل رنج ها برای رسیدن به زلال حقیقت در شرایط فکری و روحی قرار دارم که تنها راه حل خود را بازخوانی هویت دینی و ملی خود می دانم. استدعا دارم در این مسیر یاورم باشید و مرا همچون هانری کربن در جستجوی معنا بدانید که علامه طباطبایی دوران خود را گم کرده ام و به شما پناه آوردم. می خواهم هر هفته چند سوال مبنایی از حضورتان بپرسم و امید دارم شما با جواب های مستدل و مشروح مرا در پیدا کردن گم شده خود یاری کنید. ابتدای سوالاتم عنوان بازخوانی هویت دینی و ملی را درج می کنم و امید دارم شما با بزرگواری پیر طریقت این حقیر باشید، خواهش می کنم منت سر بنده بگذارید و تا جای ممکن جواب های مستدل و مشروح بفرمایید تا اگر این حقیر خواستم نتایج این بحث را در کتابی در آینده منتشر کنم جواب ها کاملا متقن و مطلوب باشد. می دانم جناب شریفتان با محدودیت وقت مواجه هستید ولی بدانید بنده به دلیل اینکه می خواهم جواب های شما را دقیق بررسی کنم نیاز دارم مکتوب جواب شما را داشته باشم. آیا این لطف رو در حق بنده می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در امر مطالعه و تحقیق، یک قاعده همیشه در میان است و آن رجوع به متون معتبر است با نظر به سؤال و دغدغه‌ای که هرکس دارد. حتی علامه طباطبایی که به قرآن رجوع می کنند، دغدغه‌ی اصلاحِ امور جامعه‌ی خود در این تاریخ را بر اساس رهنمودهای کتاب خدا دارند. مثلاً اگر شما مطالعه‌ی تفسیر المیزان را شروع کنید و در دل آن در جستجوی جواب دغدغه‌ی خود یعنی «بازخوانیِ هویت دینی و ملی» باشید، جواب‌های خوبی دریافت می‌کنید. آری! در این رابطه است که ممکن می‌باشد سؤالی برایتان پیش آید، و با امثال بنده در میان بگذارید. ولی اگر بخواهید از همان ابتدا بنده مثلاً در رابطه با آن موضوع که می‌فرمایید، سخن بگویم، عملاً باید بنده یک یا چند کتاب بنویسم و فضا از گفتمانِ علمی خارج می‌شود. موفق باشید

20353
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: 1. برای فهم منطق الطیر اگر سیر سایت را دنبال کنیم و فلسفه هم بخوانیم باز هم نیاز به استاد هست؟ چه کنیم که استاد نداریم؟ 2. مجمعی از علاقه مندان به ادبیات عرفانی که برخی معلمان ادبیات فارسی اند از حقیر خواستند مثنوی بگویم بنده دانستن فلسفه و عرفان را لازم دانستم چشم انداز بنده برای ورود به ادبیات عرفانی این هست سیر کتب حضرتعالی در فلسفه 4 (کتاب) کتب عرفانی به ترتیب جلد 1 مقالات تفسیر حضرتعالی از سوره واقعه و نبا، تفسیر حمد، رساله الولایه، مصباح الهدایه، مبانی و اصول عرفان نظری استاد یزدانپناه. تا این حد مرحله مقدماتی و متوسط است و به نظر بنده کافی است برای علاقه مندان به مطالعه عمیق تر 3 کتاب اصلی عرفان. تایید می فرمایید؟ 3. چه سیری را برای ادبیات عرفانی صلاح می دانید؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد استاد، نظر کنید به سخن آیت اللّه بهجت که می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست» . در این مورد در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، عرایضی شده است 2- به نظر بنده اگر کتاب‌هایی که می‌فرمایید مطالعه شود، می‌توانید با افکار جناب مولانا و آن‌چه بر روح و روان آن می‌گذرد، مرتبط شوید 3- همین مطالب که می‌فرمایید خوب است، البته که مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» و «خویشتن پنهان» را به عنوان مقدمه فراموش نکرده‌اید. موفق باشید

20351
متن پرسش
سلام استاد جان: بنده شخصی هستم که حالات عرفانی دارم ولی گویا یک مدت نسبتاً طولانی است که دچار فراموشی هایی می شوم چرا؟۱. علتش چیست؟ ۲. گویا خیالاتم جولان زیادی دارد چه کنم؟ مثلا من می خواهم از عالم ماده عبور کنم خیالاتم جولان داشته باشند همیشه، و باعث عدم تمرکز شوند چه راهی هست برای این مشکلم؟ استاد عزیز لطفا به سوالات دقیق پاسخ دهید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست مراجعه فرمایید.، به نظرم به کارتان بیاید. موفق باشید

20346
متن پرسش
سلام و احترام بر استاد فاضل و مهربان: اینکه بهشت تجلی نفس وسعت یافته و رام شده مومن است، صحیح است؟ لطفا توضیح دهید التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است به‌خصوص که نفس انسان مؤمن در زیر سایه‌ی رحمت الهی است. پس بهشت مظهر تجلیات انوار الهی خواهد بود. موفق باشید

20339
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاه عزيز: با توجه به مطالب ص 78 كتاب معرفت نفس و حشر، بفرماييد: رابطه حضور مراتب رقيقه از ملائك مقرب پروردگار عليهم السلام در انسان، با نفس وي چيست؟ برداشت من از اين صفحه شباهت و يكساني بعضي از عملكردهاي نفس نباتي، نفس حيواني و نفس انساني با اثر حضور انوار حضرات ملائك عليهم السلام است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرشتگان به عنوان حقایق وجودی دارای شدت و ضعف هستند و مناسب هر مخلوقی نور مناسب مرتبه‌ی مخلوق را بدان متجلی می‌کنند و با وجه وجودی مخلوق ارتباط دارند، نه وجه ماهیتی آن. موفق باشید

20327
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: بعضی از صوت های حضرت عالی را گوش کرده ام سوالاتی در خصوص قیامت و حرکت جوهری برایم پیش آمده است : 1- آیاتی از قرآن که معاد را مثال می زند اشاره دارد که معاد جنسانی است مثل حضرت ابراهیم (ع) و چهار پرنده و یا داستان حضرت عزیر (ع) ولی در سخنرانیهای جنابعالی آمده که معاد جسمانیست نه جنسانی 2- بر اساس حرکت جوهری هنگامی که تمام قوه ها بالفعل شد قیامت واقع می شود ولی بر طبق احادیث فرمودید که قیامت در حال حاضر وجود دارد . 3- اینکه گفته شده در زمان حکومت امام زمان (عج) استعدادها شکوفا می شود مثل اینکه گفته شده که - باران به قدر کفایت ببارد و کره زمین سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند - آیا این موضوع با حرکت جوهری ارتباط دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اخروی» در موضوع آن 4 پرنده مطابق نظر صدرالمتألهین که معاد را جسمانی می‌داند و نه مادی؛ مطالبی عرض شده است. خوب است به آن جزوه رجوع فرمایید 2- آری! عالم ماده بر اساس حرکت جوهری از قوه به فعل می‌رسد و به قیامت خود نایل می‌گردد، ولی طبق قاعده‌ی «غایتِ مفقود محال است» باید قیامتی باشد که عالم به سوی آن حرکت کند 3- در این‌که در آخرالزمان ظرفیت زمین بیش از این می‌شود که هست، می‌توان گفت به یک معنا بعضی صفات قیامتی در آخرالزمان ظهور می‌کند. به همین جهت آن شرایط را «اشراط السّاعة» یعنی شرطِ تحقق قیامت نامیده‌اند. موفق باشید

20329
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: ۱. اگر بخواهیم فعلا روی همه آثار آیت الله شجاعی رحمت الله علیه کار کنیم به ترتیب از کجا شروع کنیم؟ ۲. آیا با کار روی آثار ایشان از کتاب محجه البیضاء بی نیاز می شویم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از «مقالات» شروع فرمایید و بعد به دو جلد از کتاب «معاد» ایشان رجوع کنید 2- البته «محجة البیضاء» روایات ارزشمندی را شکل داده است ولی آیت اللّه شجاعی دستگاه فکری مناسبی را در اختیار شما می‌گذارند. موفق باشید

20302
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد! در جستجوی هدف زندگی و یافتن تکلیف کتاب ها را زیر و رو کردم، سخنرانی ها گوش دادم و بحث ها کردم؛ تا جایی که هر چه جلوتر می رفتم ثبات و آرامشم بیش از پیش افزون می شد؛ اما هنوز مساله ای مرا آزار می دهد و آن برنامه ی زندگی است؛ اگر بنا بر عبادت است و حرکت به سمت تکامل، پس برنامه ی زندگی من مشخصا چه باشد که جانم آرام بگیرد؟ تکلیف من به صورت واضح و یک برنامه ی مشخص چیست تا در آن وادی وارد شوم؟ چگونه از وقتم استفاده کنم؟ نمی دانم شب و روزم را بگذارم برای کار جهادی و یا در کار فرهنگی او را بیابم؟ اگر تکلیف من مبارزه ی با استکبار است، در جنگ سخت به مقاتله بپردازم یا با جنگ نرم در قطار حق، آن را یاری دهم؟ بنده خدایی در حرکت به سوی هدفی، «گرفتار» گناه شد و برای بیرون آمدن از گناه، می گفت حالا من از این وادی بیرون بیایم، چه جایگزین و برنامه ای برای بعد داشته باشم؟ استاد! امیدوارم منظورم را رسانده باشم که من می خواهم بدانم زمانی که بیدار می شوم مشخصا چه کاری را پیگیری کنم. عبادت و تکامل هدف های والایی است اما به صورت دقیق در شبانه روز چه کنم؟! با تشکر و آرزوی موفقیت!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند یعنی خالق انسان برای او از طریق انبیاء برنامه فرستاده است. ابتدا باید سعی کرد عقاید توحیدی خود را کامل نمود و سپس با تدبّر در قرآن خداوند راهِ مناسب روحیه‌ی ما و لازم برای زمانه را در مقابل ما می‌گشاید به همان معنایی که فرمود: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

20301
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: آیا توهمات خود باعث واقعیات تکوینی نمی شوند؟ به هر حال گرچه توهم حاکی از واقعیت نیست اما خودش واقعیت است. آیا توهم زدگی باعث جذب شیاطین جن می شود با توجه به این که جن معمولا سراغ انسان های ضعیف نفس می رود؟ به نظر می رسد بین صورت های وهمی و شیاطین یک مناسبتی هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شیطان از طریق قوه‌ی واهمه وارد می‌شود ولی این‌طور نیست که ما را به سوی حقیقتی رهنمود گردد. از این جهت توهّمات به واقعیتی عینی و تکوینی اشاره ندارد. موفق باشید

20288
متن پرسش
سلام: لطفا به شبهه ي زير پاسخ بدهيد: در جاي جاي كتاب قرآن كريم، خداوند مومنان را به باغ هايي كه رودها از زير درختانش جاري است بشارت داده. حال آنكه اولا اين شايد براي عرب هاي 1000 سال پيش جذابيت داشته باشد ولي براي مومنان و بسياري از مردم فعلي جذابيتي ندارد كه به شوق بهشت بخواهند اسلام بياورند يا عمل صالح انجام دهند و گناه نكنند تا به آن باغ ها برسند. پس اسلام مال همان موقع است و به درد ما نمي خورد. شخص مي تواند همينجا از باغ و زن استفاده كند مخصوصا آنهايي كه در كشورهايي با مناظر طبيعي زيبا زندگي مي كنند بنابراين چرا چيزي نگفته كه براي عموم مردم جلب توجه كند نه فقط براي عرب ها!؟ گويا منتهاي نعمت ها همين است. مي دانم كه نيست مثل (و لدينا مزيد) و (قرته اعين) و مثل (رضوان من الله اكبر) ولي صد جاي قرآن فقط گفته باغ و درخت و رودخانه! خب شخصي كه در یک کشور اروپایی زندگي مي كند اين چيزها كه برايش جذابيتي ندارد كه ايمان بياورد يا مثلا بخاطر آنها گناه نكند. چرا خدا انقدر ضعیف عمل کرده؟ واقعا که!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهشت دارای مراتب است، مراتب جسمانی ولی غیر مادی و مراتب روحانی که فوق جسمانی است. و بهشت چیزی جز صورت عقیده و عمل نیست. آب‌های روان که زیر درختان است و نه در کنارِ درختان، صورتِ عقاید توحیدی است و حوریان، صورتِ عبودیت انسان است که با جانِ انسان‌های مؤمن مرتبط است و ربطی به این امور که در دنیاست ندارد. بحث مفصل این موضوعات، در تبیین سوره‌ی واقعه شده است.   http://lobolmizan.ir/sound/1164        موفق باشید

20289
متن پرسش
با سلام: چرا واجب الوجود عین وجود است؟ با اثبات به صورتی که شوری برای نمک یا تری برای آب عین ذاتش است برایم اثبات نمی شود چون این ها مثال هستند ولی چگونه بدون این مثال ها می توان اثبات کرد که وجود عین ذات خداست؟ من نظرم این است که اگر موجودی، صفتی را داشته باشد 3 حالت پیش می آید: 1. باید از دیگری آن را بگیرد (مثل آب نمک) یا 2. آن صفت به صورت ازلی در او وجود داشته باشد و از بین نرود. 3- آن صفت به صورت ازلی در او وجود داشته باشد و مثلا پس از 10 سال از بین برود. سوال اول : حالت سوم چگونه حذف می شود؟ سوال دوم: اگر حالت سوم حذف شود، چرا اگر صفت به صورت ازلی در او وجود داشته باشد و از بین نرود، عین وجود محسوب می شود؟ سوال سوم (شرمنده از تعداد سوالات): چرا عین وجود عین کمال است؟ (این که گفته می شود چون صفات مانند علیم و بصیر و ... صفات وجودی هستند، پس چون عین وجود است، پس عین کمال نیز هست، اصلا برایم قانع کننده نیست. چه طور صفات علیم و بصیر و ... صفات وجودی اند و چگونه این صفات وجودی می توانند، عین وجود بودن خدا را ثابت کنند؟) استاد لطفا کمک کنید. حدود یک سال کتاب های فلسفی میخوندم و آخر حتی کامل بودن خدا هم درست برام اثبات نشده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح کتاب «از برهان تا عرفان» روشن شد که چون وجود مخلوقات از خودشان نیست و از خدا است، باید خدا عین وجود باشد و چون نقص‌ها از عدم است پس عین وجود عین کمال است. خوب است در شرح این موضوعات به کتاب مذکور و شرح صوتی آن رجوع فرمایید. http://lobolmizan.ir/sound/1130 موفق باشید

20281
متن پرسش
با سلام: یک سوال از استاد داشتم: حضرت عالی فرمودید که فرشتگان در حالی که انسان در مقام جامعیت خود که همان روح (برترین مخلوق خداوند) بوده است بر او سجده کردند، اما من از یکی از علماء شنیدم که فرمودند که هیچ موقع خداوند به فرشتگان مقرب خود مثل جبرییل امین نمی فرماید که بر «هر» انسانی سجده کند بلکه فرمودند که خداوند دستور داده تا بر انسان کامل که همان معصومین (ع) سجده کنند. حالا بر این اساس سه سوال پیش می آید: ۱. آیا این سخن با گفته شما در تنافی نیست چون شما فرمودید که انسان در مقام جامعیت بوده پس اگر اینطور باشد فرشتگان بر ما هم سجده کرده اند که آن عالم صریحا این مطلب را رد کرد و فرمود اصلا خداوند دستور نداده که آن فرشتگان مقرب بر هر انسانی سجده کنند. ۲. جایگاه حضرت آدم در اینجا کجاست‌؟ 3. آیا انسانی که فرشتگان بر او سجده کرده اند همان انسانی است که در عهد الست خداوند از او عهد گرفت یا نه. با تشکر از شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سجده‌ی ملائکه بر حقیقت انسان بوده است که مصداقِ متعیّن و بالفعل آن همان انسان کامل است. 2- حضرت آدم به عنوان ابوالبشر، اولین آدم و اولین پیامبر در زمین است ولی حقیقت آدم، همانی است که مورد سجده‌ی فرشتگان قرار گرفت. در این مورد عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده است 3- نه، زیرا در آن‌جا بحث تعلیم اسماء به آدم نیست، بلکه بحث فطرت الهیه مطرح است و خطاب به بنی‌ آدم در میان است. موفق باشید

20280
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: سوالی داشتم خدمتتون: ۱. بر اساس گفته ملاصدرا که النفس الجسمانیه الحدوث است و همانطور که فرمودید بدن مادی علت معده ی روح انسان است ولی یک اشکال وجود دارد چرا که خودتان از طرفی فرمودید که روح انسان با استفاده از غذایی که وارد رحم مادر می شود بدن دنیوی خود را می سازد و علت معده عمده ی آن می شود. (نشان به این نشان که فرمودید تفاوت تشکیل بدن توسط روح در دنیا با تشکیل بدن در آخرت این است که در دنیا روح علت عمده ی بدن است ولی در برزخ روح مستقیما خودش جسم را به وجود می آورد)، اگر اینطور باشد که در دنیا روح علت عمده ی جسم است و نه جسم علت عمده ی روح و قانون ملاصدرا نقض می شود. لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا می‌فرماید: «النّفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» یعنی بعد از حیات دنیائی دیگر روح در حالت برزخ و قیامت، چیزی جدای از جسم‌اش نیست، بلکه جسم آن همان ظهور روح است. موفق باشید

20279
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: یک سوال داشتم خدمت استاد ارجمند: ۱. همانطور که می دانید اولین مرحله قیامت با نفخ صور آغاز می شود که همه در پی آن می می میرند. بر این اساس آیا منظور از مردن در اینجا این است که انسان در اینجا عدم می شود و روحش هم از بین می رود؟ اگر اینطور باشد که مخالف میل به جاودانگی در انسان است و نیز ضد برهان حکمت است چرا که بعد می فرماید که دوباره در صور دمیده می شود و همه زنده می شوند پس می تواند به این معنا باشد که انسان عدم شده و بعد دوباره زنده می شود و اگر چنین نیست پس منظور از اینکه همه ی انسان ها می میرند و بعد با نفخ صور دوم زنده می شوند چیست؟ (بنابر اینکه شما خودتان فرمودید که روح و حقیقت انسان هیچ موقع از بین نمی رود پس اگر اینطور باشد دیگر زنده شدن معنا ندارد چرا که خود زنده است و دیگر نفخ صور دوم معنا نخواهد داشت.) لطفا توضیح دهید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نفخه‌ی اول، همه‌ی موجوداتِ زمینی به برزخ منتقل می‌شوند و در نفخه‌ی دوم، همه‌ی موجودات برزخی در برزخیتِ خود می‌میرند و به قیامتی‌بودن خود زنده می‌شوند. موفق باشید

20278
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با توجه به مقام جامعیت وجود، آیا با ارتباط به مقام تنها یکی از اسمای خداوند، به تمامی اسمای الهی مرتبط خواهیم شد؟ در صورتی که می دانیم حیات انسان تعلقی و عین نیاز است و حیات خداوند عین وجود و ذات اوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به آن دارد که ما چگونه به حق رجوع کنیم. آری! حضرت حق به جهت جامعیت در هرجا، همه‌ی اسماء را در صحنه دارد ولی آن‌که طالب شفا است، ناخودآگاه به اسم شافی رجوع می‌کند مگر آن‌هایی که حقیقتاً حضرت حق را با تمام اسماء مدّ نظر قرار می‌دهند. عرایضی در این مورد در شرح کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. موفق باشید

20277
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده کتاب از برهان تا عرفان و همچنین چند کتاب فلسفی دیگر را نیز خوانده ام و ابدی و ازلی بودن واجب الوجود را قبول دارم. در عبارت: «اگر واجب الوجود نقص داشت پس نیازمند می شود و اگر نیازمند شد پس دیگر واجب الوجود نیست» 2 مشکل دارم: 1. ممکن است مثلا چیزی نقص داشته باشد ولی نیاز به رفع آن چیز در خودش احساس نکند و نخواهد نقصش را برطرف سازد. 2. چرا واجب الوجود نیازمند نیست؟ من فقط برایم اثبات شده که وجود او ازلی و ابدی است و خالق ممکن الوجود نیز هست. (یگانه بودن آن نیز برایم اثبات نشده چون کامل بودن آن برایم اثبات نشده)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در برهان صدیقین روشن می‌شود واجب‌الوجود عین وجود است و از آن‌جایی که عین وجود، عین کمال است پس واجب‌الوجود هیچ نقصی و نیازی ندارد. موفق باشید

20271
متن پرسش
سلام عليكم: آقاي طاهرزاده دليل بختك در خواب چيست و براي رفع ان بايد چه كرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک توهّم قدرتمند است. عرایضی در این مورد در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است و رفع آن را باید در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال بفرمایید. هر دو کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

20261
متن پرسش
سلام: گفته اید در بهشت یک نفس واحد آدمیت بوده نه یک شخص به نام آدم. اگر اینگونه هست پس زوج او یعنی حوا چیست که در قرآن آمده است؟ نفس واحد که دیگر زن و مرد ندارد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سوره‌ی اعراف تا حدّی این موضوع مورد بررسی قرار گرفت از آن جهت که در یک مقام که مقام «علّم آدم الاسماء کلّها» دیگر بحث زن و مرد نیست. ولی مقام بعدی که مقام روبه‌روشدن به شجره‌ی ممنوعه است، بحث آدم و حوّا در میان است. و در این‌جا شیطان نیز در صحنه است و می‌تواند اغواء کند و مقام سوم مقام هبوط بر زمین است. موفق باشید

20248
متن پرسش
سلام: یه نگاهی که می کنم می بینم چه خلقتی بود این خلقت خدا! خلقتی که هدفش عبادت خدا و رسیدن به کمال بود. اکثر پیامبرا رو که مردم رد کردن، کشتن، زجر دادن ... بعضی مثلا پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله هم که پذیرفتن و حکومتی تشکیل داد یه جورایی مردم تو خالی بودن، برای امام علی علیه السلام چهل نفر نبود، بعد ائمه علیهم السلام که تقریبا هیچ کس مقامشونو درک نکرد، بعد غیبت طولانی، حالا هم جبهه انقلابی خیلی نیست و فوقش چند میلیون؛ و کره زمین با میلیارد ها انسان رو زمین میچرخن بدونه اینکه بدونن از کجا اومدن و کجا هستن و کجا میرن، و کلا تو تاریخ هر چی انسان اومد 99/99999 درصدش اصلا تو باغ نبودن، فقط قرار پایانش خوش باشه و منجی ای بیاد و اکثر انسان های رو زمین رو که درصد کم و بسیار ناچیزی از انسان های خلق شده اند رو هدایت کنه و مدینه فاضله به وجود بیاره! میدونم خدا در کارش اشتباهی نیست، دنبال جوابشم. سوال: روش تبلیغ خدا (ارسال پیامبران و ...) و رسوندن حرفش به خلائق خیلی خیلی خیلی ناقص نبود؟! اکثرا حرف خدا رو نشنیدن، به اون درصدها و انسان هایی که اومدن و رفتن اصلا تو باغ قرار نگرفتن و گناه ها و گناه ها و گناه ها و کلا تاریخ و دنیا که آدم نگاه میکنه یه فکری به وجود میاد که چه خلقتی بود این؟ چه خلقت بدی بود! اصلا اصلا اصلا به هدفش نرسید. شاید جواب این باشه که کیفیت تو اسلام مهمه و اینکه رو این کره با میلیارد ها آدم هم باشن و یکی حججی باشه کافیه... ولی بازم برام قانع کننده نیست، پس بقیه چی؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هدف پیامبران هدایت مردم بوده و هدف انسان‌ها عبادتِ خدا. و این‌که می‌فرماید: «ما خلقت الجنّ و الانس إلاّ لیعبدون» این هدف، هدفِ جنّ و انس است، حال اگر عبادت نکنند از هدف و کمال خود دور می‌شوند و نه آن‌که هدفِ خدا باشد که اگر عبادت نکنند، خدا به هدفش نرسیده باشد.

از طرفی هدف پیامبران، فرهنگ‌سازی است. در این رابطه در نظر بگیرید اگر در همین دنیای آشفته آموزه‌های پیامبران نبود، چه می‌شد؟! و بدین جهت می‌فرمایند در هدایت، تنها آن وجهِ نهایی آن مقصد نیست، هر مرحله‌ای که بشر قدمی از حیوانیت خود فاصله بگیرد به همان اندازه پیامبران به هدف خود رسیده‌اند. بنا نیست همه، امیرالمؤمنین شوند، بناست ابوسفیان هم که هست یک قدم از درنده‌خویی خود پا پس بکشد. آری! آرمانِ هدایت الهی، تخلّقِ خُلقِ انسان‌ها به الهی‌شدن است. موفق باشید 

20246
متن پرسش
سلام علیکم: (با عنایت به اینکه می فرمایند نظر استقلالی نسبت به غیر نداشتن) سوالی که هست اینه که اگر ظالمی به بنده ظلم کند معنی آن این است که ابتدائاً خداوند متعال به ایشان گفته برو و فلانی را بیآزار و آن شخص مامور خدا بوده یا اینکه خود ظالم ابتدائاً تصمیم به ظلم می گیرد ولی چون این ظلم به نفع شخص مومن است خداوند اذن می دهد به این معنا که مانع ایجاد نمی کند کدامیک صحیح است؟ اصولاً استقلال نداشتن غیر خدا (انسان یا موجودات دیگر مثل حیوانات درنده) در چه مرحله ای است 1. تصمیم 2. عملی نمودن 3. نتیجه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمونه‌ی این موضوع را در حمله‌ی صدام حسین به ایران دیدید که خداوند اختیار را از صدام نگرفت، ولی او گمان می‌کرد با اختیار خود هرکاری می‌تواند بکند و حضرت امام روح‌اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با نظر به این‌که حاکمیت از آنِ خدا است و صدام در این نظام مستقل نیست وظیفه‌ی الهی‌شان را انجام دادند و نتیجه‌ی آن‌چنان عالی به تاریخِ بشر رسید. در همه‌ی امور قضیه از همین قرار است. موفق باشید

20254
متن پرسش
با سلام: دو سوال دارم: ۱. در عید غدیر روایات و توصیه زیادی برای اطعام مومنین (غیر از افطاری) شده است و از طرفی توصیه زیادی هم برای گرفتن روزه. آن دو چطور باهم جمع می شود با فرض اینکه همه مومنین که در این روز روزه هستند؟! ۲. در قیامت آیا صورت اعمالی مثل نماز برای خودش شخصیتی است؟! یعنی مثلا صورت نماز من می تواند با پیامبر رابطه داشته باشد؟ یا فقط مربوط به خودمان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر صورت عده‌ای به هر دلیلی روزه‌دار نیستند و یکی از نحوه‌های تجلیلِ این روز بزرگ، اطعام به مسلمین است و از این جهت می‌توان آن را قابل قبول دانست 2- اعمال در برزخ و قیامت، اعمالِ انسان که جزو وجود انسان‌ها هست و صورت اراده و اختیار اوست، برای او ظاهر می‌شود، چیزِ مستقلی نیستند. موفق باشید

20244
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: خسته نباشيد. استاد از طرفي همه روزه به خصوص در روزهاي اخير اخبار جناياتي كه در ميانمار و ساير كشور هاي مسلمان نشين عليه زن و بچه ي مسلمان و نواميس مسلمين مي شنوم و مدام اين روايتي رو كه نبي مكرم اسلام فرمودند كه هر مسلماني كه صداي مظلوميت مسلمان ديگري را بشنود و به فريادش نرسد در واقع مسلمان نيست در ذهنم تداعي مي شود و از طرفي هيچ اقدام عملي اي از طرف ما مسلمين كه تاثير جدي و سريع در اين وضع فجيع مسلمين داشته باشد را شاهد نيستم. سوالي كه داشتم اين است كه الحال وظيفه ي من به عنوان يك جوان به ظاهر مسلمان كه در ضمن دروس حوزوي را هم در حال گذراندن است چيست؟ آيا مي توانم اقدام به حضور فيزيكي به صورت فرادي و مثني در مناطق درگير مخصوصا ميانمار داشته باشم؟ اگر مي توانم آيا به اجازه اي از طرف مرجع تقليدم كه مقام معظم رهبري مي باشند نياز هست و يا خير؟ و اگر وظيفه هر چيز ديگري مثل درس خواندن و ساير امور است شما بفرماييد كه با اين همه بيدادي كه مي بينيم چه بايد بكنيم و دردمان را به چه كسي بگوييم؟ چون شما را به عنوان يك اسلام شناس مي شناسم آنچه شما بفرماييد را مي پذيرم. ممنون مي شوم كه به سوال بنده پاسخ دهيد. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در نظام اسلامی هستیم باید بر اساس مواضع نظام عمل کرد. مثل موضعی که رئیس جمهور با رئیس جمهور ترکیه در مورد فوق در حین مذاکره گرفتند. یا سخنان مقام معظم رهبری در پیام حج و یا فعالیت‌هایی که شبکه‌ی «العالم» و «پرس‌تی‌وی» انجام می‌دهند که بسیار کارساز است. موفق باشید

نمایش چاپی