بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18816
متن پرسش
با عرض سلام و تحیت: ابتدا جا دارد پیش از سوال با اجازه یک انتقاد بکنم، هرچند جوینده یابنده است، اما بنده چندین سال است که در مجموعه زیادی از پرسش ها غرق و گمراه بودم (و شاید هنوز هم باشم) و خداوند متعال با لطف خود مرا از آزمایش های دشوارتر معاف کرد. از زمانی که با نوشته های جنابعالی آشنا شده ام با خود می گویم اگر زودتر آشنا می شدم شاید کارهای مفیدی انجام می دادم، البته شاید آن آزمایش ها باعث این آشنایی شد. هر چند بزرگان چندان تمایل به خودنمایی ندارند ولی تصور می کنم، افراد بیشتری باید جنابعالی را بشناسند. به هر حال اگرچه هنوز توفیق دیدار جنابعالی را نداشته ام اما از راه دور روی شما را می بوسم. مسأله ای برای بنده پیش آمده که پیش از این یکبار در صفحه «تماس با ما» پرسیدم و بعدا متوجه شدم که از جای اشتباه استفاده کرده ام. اما سوال: فرض کنید کسی روشی یافته است که می تواند در مدت نسبتا کوتاهی نه تنها در ساختار و طرز نگاه افراد به دنیا و معقولات ثانویه ای که دارند بلکه در اساسی ترین امور ادراکی شان دستکاری کنند. در واقع افراد در کنش هایشان خود تصمیم می گیرند اما واقعیت این است که این کنش به طور ناخودآگاه و توسط دیگری در ذهن آنها ایجاد شده، این مهم نه تنها در افراد (به عنوان فرد فرد) بلکه در جمع ها (به صورت توده ای) نیز قابل استفاده است. با فرض یاد شده: 1. آیا اصولاً چنین کاری به لحاظ اخلاق اسلامی صحیح است؟ 2. با توجه به محدودیت آگاهی ما حتی با فرض صحیح بودن اهداف، از کجا بدانیم تبعات آتی این دستکاری چیست؟ چه معیاری داشته باشیم (با فرض تأیید مورد اول) که از صحت اتفاقات آتی مطمئن باشیم؟ 3. اگر شک داشته باشیم که این روش ممکن است به هر دلیلی به دست افراد نااهل بیافتد و ممکن است تبعاتی داشته باشد، با فرض تایید دو مورد قبل، چطور از این اتفاق جلوگیری کنم؟ عذر خواهی می کنم بابت طولانی شدن و پیچیدگی: خلاصه موارد فوق: آیا دستکاری در ذهن و انگاره های انسانی با هر هدفی (حتی صحیح) به لحاظ اخلاق اسلامی صحیح است؟ پیشاپیش از وقتی که بنده اختصاص دادید نهایت تشکر به عمل می آید. امیدوارم از نزدیک زیارتتان کنم. دمقس فادوسبان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده هم بدون آن‌که بسیاری از رفقا را دیده باشم، محبت قلبی خود را تقدیم‌شان می‌کنم تا در جهت قلبی آن‌ها که به سوی حق است؛ قلبِ این حقیر نیز روانه‌ی آن دیار شود 2- به همان معنایی که داریم: «می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها / از رهِ پنهان، صلاح و کینه‌ها» انسان‌ها تحت تأثیر همدیگر قرار می‌گیرند و اگر کسی در امر تحتِ تأثیرقراردادنِ ذهن بقیه تلاش کند به نتایجی می‌رسد، ولی اولاً: خودش را از سلوکِ حقیقی که سیر به سوی ملکوت است، محروم می‌نماید. ثانیاً: خدمتی به طرف نکرده، زیرا او را به معرفتی نرسانده بلکه خطوراتی را در او ایجاد کرده. ثالثاً: حدّ این کار «ذهن» است و ذهن از ابعادِ مادونِ شخصیت انسانی است و آن‌چه ارزش دارد رشد عقلی است که با دادنِ معارف به افراد و با تزکیه‌ی افراد پیش می‌آید. موفق باشید

18807
متن پرسش
بسمه تعالی. سوال من بسیار دردناک است می دانم و مدت هاست که دارم با این درد دست و پنجه نرم می کنم و البته به درمان هایی هم رو می آورم اما گویی که این درد لاعلاج است اما می دانم که علاج درد به لاپوشانی نیست فلذا لب باز می کنم تا شاید راهی خدا جلوی پای من بگذارد. جوان مجردی هستم دوستدار رهبری و انقلاب، پیگیر مباحث تمدنی حول انقلاب اسلامی، هیاتی و البته الان دانشجوی مهندسی در مقطع ارشد در شهر تهران. چشمم دیگر طاقت مرا بریده است. از بس که مرا به گناه می اندازد و مرا به دیدن فیلم های آنچنانی می خواند و انگار نه انگار که این ملک از آن او نیست و او هم مستاجر چند روزه ی این تن است. می ترسم که از سر همین حال حتی عاقبت به خیر هم خدایی ناکرده نشوم و به سرنوشت های غریب تاریخ مبدل گردم. نمی دانم که باید چه کنم؟ ازدواج خب یک شبه که نمی شود در این مدت چه کنم؟ - روزه بگیرم؟ (بازه ای بود که در ذهن دارم قسم زیادی از شعبان را روزه گرفتم و به رمضان متصل کردم اما نشد که نشد...) - مداومت بر دعایی کنم؟ دارم احساس می کنم که در مقابل بهمنی از وسوسه ها هستم وسوسه هایی که مرا به آتش هم انداخته است و سوزانده اما نمی دانم که چه باید بکنم؟ امید دارم که خداوند از زبان شما رهنمایی برای من برساند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئن باشید به کمک این آتشی که به نور ولایت به جان‌تان افتاده است، چیزی نمی‌گذرد که از این آخرین دام شیطان با عالی‌ترین اسلحه‌ی حق که آن محبت به اولیای الهی است، رها می‌شوید. عمده آن است که بخواهید تا خدا مشکل شما را حل کند و نه خودتان! وگرنه شیطان به کمک خودتان مشکل را حل می‌کند تا باز در اردوگاهِ خودخواهی از عبودیت حق مزه‌ی لازم را نبرید. زیارت ائمه«علیهم‌السلام» را فراموش نکنید. موفق باشید 

18791
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. چه کتابی برای شرح حافظ معرفی می کنید؟ آیا خودتان کتابی در این زمینه دارید؟ چرا شعر خواندن در شب خوب نیست؟ چه اشکالی داره؟ نظرتون در مورد دیوان فیض چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متأسفانه شرح جامعی از دیوان حافظ نمی‌شناسم شاید هم انتظار بی‌جایی باشد که یک شرح با یک نگاه خاص بتواند حافظ را بیان کند. شرح سودی از نظر فهم واژه‌ها بد نیست. شرح دکتر دینانی هم از جهت توجه به بعضی از اشارات حافظ خوب است. نرم‌افزار «عرفان» و نرم‌افزار حافظ مرکز کامپیوتری شرح‌های قابل توجهی دارد 2- می‌فرمایند چون شعر در حدّ خیال است، هرچند خیالِ پاک را مدّنظر قرار دهد و شب، بسترِ صعود به عالم بالاتر است؛ خود را در حدّ خیال متوقف نکنید. 3- به طور مستمر با دیوان جناب فیض مرتبط نبوده‌ام، ولی در همان حدّ هم که رجوع داشته‌ام صفایی دارد. موفق باشید

18792
متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت استاد بزرگوار و شاگردان با اخلاص ایشان. استاد بنده جوانی هستم که مطالعات پراکنده و کم دارم و لذا رنج می برم از این عادت بد و تکراری. دوست دارم تغییری در خود ایجاد کنم و سیر مطالعات خود را به صورت اصولی و به درد به خور در زندگی بکنم لذا می خواهم مطالعات قرآنی بکنم ولی نمی دانم از چه کتب تفسیری شروع کنم که قابل فهم و ساده باشد. سوال بعدیم هم اینه که لطفا در مورد کتاب معراج السعادت که به زبان ساده و امروزی ویرایش شده رو بفرمایید. از شما التماس دعا دارم. یا زهرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» که بر روی سایت هست، شده است. خوب است قبل از ورود به تفسیر المیزان چند سوره مثل سوره‌های عنکبوت و قصص و روم و زمر را گوش بدهید تا آمادگی ارتباط با زبانِ المیزان فراهم شود. اگر ابتدا قبل از آن بحث «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن کار کنید، بهتر ارتباط شما با مباحث برقرار می‌شود. موفق باشید

18790
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: شهادت حورا انسیه فاطمه زهرا (س) را طوری تسلیت عرض می کنم که زمینه قرب بیشتر به آن حقیقت آسمانی باشد. استاد، پیامبر (ص) قبل از بعثت به دین مسیحیت بودند!؟ زیرا قبل از اسلام آخرین دین آسمانی مسیحیت بوده است، آن زمان هم که اسلام نیامده بود!؟ یا مانند جد بزرگوارشان به آیین ابراهیم خلیل الله ع بودند!؟ خدا شما را برای ما وانقلاب حفظ کند. التماس دعا. در پناه خدا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌‌و‌آله» می‌فرمایند:  «كُنْتُ‏ نَبِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطّين»[1] ؛ يعنى من نبى بودم و آدم بين آب و گل بود. پس رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌‌و‌آله» حقیقت نبوت‌اند و نبوت همه‌ی انبیاء به نورِ نبوت آن حضرت است؛ پس لازم نمی‌آید که آن حضرت بر غیر نبوت خود مقیّد باشند. موفق باشید


[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 16، ص 403.

18789
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد عزیز: من چندی پیش در مورد استفاده از ابزار های امروزی مثل رایانه و گوشی برای جزوات درسی به جای کاغذ سوال کردم و با پاسخ شما به این نتیجه رسیدم که جزوات خود را در آنها بنویسم و از آنها استفاده کنم و تا مدتی هم مشکلی نبود ولی مدتی است این فکر به ذهنم اومده که با وجود اینکه منظورم از درس ها دروس طلبگی است و معارف الهی می باشد با استفاده از ابزار که ساخته شده است برای پیش برد کار شیطان و ابزار شیطان است در تعارض نیست آیا؟ و آن نور و معرفتی که قرار است به انسان برسد با آنها می شود و از طرف دیگر این امکانات را به چه نحو باید استفاده کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابزارها در ذات خود شیطانی نیستند و اگر بتوانیم از آن‌ها استفاده کنیم و در واقع آن‌ها را در اختیار خود بگیریم، به همان معنایی است که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در راستای استفاده از فضای مجازی توصیه داشتند. به هر صورت ما اهدافی داریم و برای تحقق آن اهداف باید ابزار مناسب را استفاده کرد و این، هوشیاری خاص خود را می‌خواهد. موفق باشید

18783
متن پرسش
بسمه تعالی با تشکر از پاسخ جنابعالی به سوال ۱۸۷۶۴. با توجه به آیه ۱۷۱ سوره مبارکه نساء، آیه ۳۰ سوره مبارکه توبه و حدیث «من مات ولم يعرف امام زمانه...» پاسخ شما استاد محترم را چگونه می توان توجیه نمود (شاید توجیه کلمه مناسبی نباشد). ممنون - خداوند شما را جزای خیر بدهد و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  عنایت داشته باشید که آیات سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید بعضی از اهل کتاب مفتخر به آن عبادات و آن شعور هستند که اعمال‌شان نادیده گرفته نمی‌شود ولی آیه‌ی 177 سوره‌ی نساء، اشکالِ کلّی اهل کتاب را مطرح می‌فرماید. در مورد روایتی که می‌فرمایید البته که اگر کسی امام خود را در هر زمانی نشناسد، گرفتار مرگ جاهلیت است، ولی بنا به دیگر روایات این بیشتر به معنای عناد و مقابله با امام است به دلیل آن‌که از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهُ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ الْخَبَر»  على عليه السّلام فرمودند: بهشت هشت در دارد، درى كه از آن پيامبران و صديقان وارد مى‏ گردند، درى كه شهداء و صالحان از آن مى ‏آيند، شيعيان و دوستان ما هم از پنج در وارد خواهند شد و از در هشتمى ساير مسلمانان وارد مى‏ شوند و آن‏ها كسانى مى‏ باشند كه بر وحدانيت خدا گواهى دهند و ذره ‏اى بغض ما را در دل نداشته باشند.

علامه‌ی طباطبایی در کتاب «رسالة الولایه» در فصل 4  از تفسیر قمی از ابی‌جعفر«علیه‌السلام» روایتی را به این مضمون می‌آورند: که راوی می‌پرسد وضع موحدین که اقرار به نبوت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت شما را نمی‌شناسند؛ پس از مرگ چگونه است؟ امام می‌فرمایند: چنین کسانی در قبرهای خویشند و از آن بیرون نمی‌آیند، پس هرکدام از اینان که کار نیکی کرده باشند و دشمنی و عداوتی نسبت به ما نداشته باشد برایش راهی به سوی بهشت باز می‌شود که خداوند آن را در مغرب آفریده و روحش وارد آن می‌شود تا روز قیامت، تا آن‌گاه که به دیدار خدا برسد و خداوند به بررسی اعمال خوب و بد او بپردازد. اصل روایت به این صورت است:  «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ الْمُوَحِّدِينَ الْمُقِرِّينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص مِنَ الْمُسْلِمِينَ الْمُذْنِبِينَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ وَ لَا يَعْرِفُونَ وِلَايَتَكُمْ فَقَالَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ قَالَ ع وَ كَذَلِكَ يُفْعَلُ بِالْمُسْتَضْعَفِينَ وَ الْبُلْهِ وَ الْأَطْفَالِ وَ أَوْلَادِ الْمُسْلِمِينَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ وَ أَمَّا النُّصَّابُ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَإِنَّهُمْ يُخَدُّ لَهُمْ خَدّاً إِلَى النَّارِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ فِي الْمَشْرِقِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِمُ اللَّهَبُ وَ الشَّرَرُ وَ الدُّخَانُ وَ فَوْرَةُ الْحَمِيمِ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ مَصِيرُهُمْ إِلَى الْجَحِيمِ»(بحار الأنوار، ج‏69، ص: 158) . موفق باشید

18775
متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند: بنده اخیرا فکرم مشغول این موضوع شده که شخص رهبر چطور به این مقام رسیدند انصافا شخصیت متحیر کننده ای دارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ی «گویی ولیّ‌شناسان رفتند از این ولایت» را دنبال کنید إن‌شاءاللّه چشم‌اندازی در مقابل شما می‌گشاید. موفق باشید

18772
متن پرسش
جناب استاد سه سال پیش خواستگاری داشتم که بسیار به ایشان دلبسته شدم اما به خاطر برخی ضعف ها مجبور شدم از خدا بخواهم رابطه را قطع کنند. ایشان هم همین احساس را نسبت به بنده داشت. رابطه در کمال ناباوری برای اطرافیان ایشان بهم خورد. بنده دستاوردهای بسیار زیادی از این علاقه به دست آوردم اما نتوانستم این محبت را علی رغم تذکرات پی در پی در خواب و کشف فراموش کنم. زیاد استغفار و توسل می کنم. استاد سلوکی بنده فرمودند که در قطع این علاقه برای بنده شکست خورده اند. نظر حضرتعالی هم در مورد این شخصیت منفی بود. امام (ره) فرمودند هر وقت خیالات اذیتت کرد استغفار کن. چه کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در مقابل آن خطورات که پیش می‌آید، مقاومت کنید، نه‌تنها از آن‌ها راحت می‌شوید بلکه به صورتی غیر قابل تصور توانایی‌هایی در خود نسبت به کنترل خیالات می‌یابید که باور نمی‌کردید. موفق باشید

18771
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: 1. پیش نیاز خواندن منطق الطیر چیست؟ 2. تفاوت دیدن ملک درد کشف روحی و الهامی؟ 3. بع از خواندن سیر اصلی کتب توانایی رجوع به توحید صدوق پیدا می شود؟ جناب استاد، با توجه به اینکه برخی شروح صوتی حضرتعالی نیاز به مراجعات مکرر برای درک عمیق مطلب دارند و اینکه پیاده کردن نوار برای بنده و سایرین وقت بسیار زیادی می گیرد امکان دارد شاگردان حضرتعالی در سراسر کشور در قالب گروهی منسجم هر کدام بخشهایی از مباحث را پیاده کنیم و بعدبه صورت جزوه ارائه شود؟ حضرتعالی که امر بفرمایید همه با سر می دوند. با نهایت سپاس.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- زبان عرفان زبان خاصی است شاید با سیر مطالعاتی روی سایت تا حدّی بتوان متوجه‌ی اشارات جناب عطار شد. در هر صورت در این مورد به استاد نیاز هست 2- نباید تفاوتی باشد، یا من تفاوتی نمی‌شناسم مگر این‌که شاید کشف روحی اجمالی‌تر از کشف الهامی باشد 3- تنها به همین امید باید جلو رفت 4- در جزوه‌ی «گویی ولیّ‌شناسان رفتند از این ولایت» عرض شده که امروز روزِ احساس حضور تاریخیِ حضرت حق است از طریق انقلاب اسلامی، و برای چنین احساسی صوتْ بیشتر مؤثر است. نگران آن نباشید که مطالب در حافظه‌تان نمی‌ماند، پس از مدتی خودتان صاحب فکر می‌شوید و این مهم است. موفق باشید

18767
متن پرسش
سلام و درود بر استاد گرامی: پسر هجده ساله ای که در خانواده دینی بزرگ شده و خانواده عادت نماز و روزه و احکام را از کودکی به او آموزش داده اند و در جلسات دینی با مفاهیم دینی آشنا شده است در سن پانزده سالگی به حقانیت دین بدبین شده و از متدینان خطاکار بیزار شده است، می گوید مفاهیم قرآن برای من قابل قبول نیست و قرآن را نمی توانم به عنوان معجزه قبول کنم و به نبوت پیامبر اعتقاد پیدا کنم. اولا جواب عقلانی به این سوال او چیست؟ «من که معجزه ای ندیده ام چگونه پیامبر را به پیامبری قبول کنم» دوم بفرمایید در حالیکه او نسبت به مفاهیم دینی بیزار شده است و نماز را ترک کرده پدر و مادر چگونه با او رفتار کنند تا ان شاءالله باز هم به دین علاقمند گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن شرط درکِ اعجاز خود را تدبّر در آن گذاشته است و می‌فرماید: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[1] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمى‏ كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏ يافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحى ‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى‏ افتد، در حالى‏ كه هيچ‏ كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.

پس هرکس خواست متوجه اعجاز قرآن شود باید مدتی در آن تدبّر نماید 2- پدر و مادر نسبت به فرزندی که در چنین سنی قرار دارد، مسئولیت شرعی ندارند، باید خودِ او زندگی‌اش را انتخاب کند و چون معاند نیست و نمی‌خواهد با حق مقابله کند، نباید رفاقت‌شان را به هم بزنند. در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست، بحثی تحت عنوان «دریچه‌های اعجاز قرآن» آمده است که قسمتی از آن را خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

دريچه‌هاي اعجاز قرآن

قرآن مي‌فرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[2] اگر در معجزه‌بودن آنچه بر بنده‌ي ما نازل شده شك داريد، سوره‌اي مانند آن بياوريد. مبناي برهان اين است كه او يا به‌واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده و يا پيامبر نيست و با استعدادهاي بشري‌اش اين آيات را تنظيم کرده است. در حالت دوم این می‌شود که از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‌ي شما جمع شويد مي‌توانيد يك سوره ‌مثل سوره‌هاي اين قرآن بياوريد و اگر نمي‌توانيد، معلوم مي‌شود كه او از جنبه‌ي بشري‌اش به چنين توانايي نرسيده، پس او پيامبر خدا است.

در رابطه با معجزه‌بودن قرآن نمونه‌هايي مورد اشاره قرار مي‌گيرد:

1 - از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه‌ي كلمات و نظم خاصي که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طوري‌که نه تا آن زمان بشريت با اين ترکيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‌ها توانسته‌اند از آن تقليد کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراي آهنگ خاصي است که در عين دارا بودن مفاهيم معنوي، بدون تكلّف و تصنّع، عالي‌ترين معاني را در عالي‌ترين قالب‌هاي لفظي اظهار مي‌کند به طوري‌که معلوم نيست الفاظ تابع معاني‌اند و يا معاني تابع الفاظ.

قرآن در زماني به صحنه آمـد و مبـارز طلبيـد كه اوج تكامـل فصاحت عرب بود. از آن عجيب‌تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت‌ علي (ع) در عين فصاحت زيادي که دارد، اصلاً شكل و هندسه‌ي قرآن را ندارد. و لذا اين مبارزه طلبي هنوز هم به قوت خود باقي است که اگر می‌توانید یک سوره مثل سوره‌های قرآن بیاورید. مضافاً اين‌که تا حال كسي نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتي به اين شكل در فلان كتاب بوده ‌است. همچنان‌كه كسي نيامده بگويد من مثل آن را آورده‌ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح‌تر باشد بيشتر متوجه مي‌شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان‌كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت‌موسي (ع) از نوع سحر نيست.

2- از نظر عُلوّ معني و محتوي: بي‌گمان مطمئن‌ترين راه براي شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف‌ها و تعبيرهاي آن در باره‌ي خود مي‌باشد، توصيف‌هايي از قبيل «هُديً للنّاس»، «هُديً للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» که همه حکايت از آن دارد که وقتي مي‌فرمايد: اگر مي‌توانيد مثل آن را بياوريد، يعني آن چيزی که می‌آورید مثل قرآن از حيث هدايت‌گري و آوردن معارفِ هدايت‌گر و از حيث مطالب حكمت‌آميز، همسنگ دانش‌هاي قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه‌هايي در حد قرآن دعوت مي‌كند.

جامعيت و كمال قرآن بدين معني است كه قرآن مجيد تمامي مواد و مصالح علمي جهت رسيدن انسان به سعادت فردي و اجتماعي را دارا است و با معارف خود رابطه‌ي انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‌هاي ديگر» و با «جهان» را تبيين مي‌كند و همه‌ي اين معارف داراي سطوح و لايه‌هاي متكثر هستند و در آن براي هرموضوعي بطن‌ها وجود دارد. در پايين‌ترين سطح با مردم عادي صحبت مي‌كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطني از بطون خود را براي او مي‌گشايد و آوردن سوره‌هايي با اين حدّ از علوِّ در معاني به هيچ‌وجه در حدّ بشر نيست.

انساني که قرآن طرح مي‌کند وسعتي از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‌ي ابعاد اين انسان را با همه‌ي دقايق روحي‌اش فرا گرفته است، در حالي كه انسان معرفي شده از راه حس و انديشه‌ي بشري در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.

در قرآن همه‌ي اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معني که هر حكمِ فرعيِ آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز مي‌گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعي را تشكيل مي دهد. مي‌فرمايد: «كِتابٌ اُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[3] قرآن كتابي است با آيات محكم که سپس به صورت تفصيل درآمده، يعني اين كتاب با آيات متعدد داراي غرض واحدي است كه وقتي به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقي» در مي‌آيد و در جاي خود به صورت احکام شرعي ظاهر مي‌شود، به اين معني که هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلي خارج نمي‌شود و از مسير توحيدي خود عدول نمي‌کند. به عنوان مثال: توحيدِ خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسني» و «صفات عليايِ» الهي و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دوري از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه‌ي اين‌ها به توحيد برمي‌گردد و انسان را به توحيد مي‌رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوي بشر، سيري از وحدت به سوي كثرت را دارا مي‌باشند ولي از جهت سير از طرف انسان به سوي خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.

قرآن كتاب انسان شناسي است، اما آن‌گونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مي‌كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طوري‌که در تمام فرهنگ بشر – و نه در فرهنگ انبياء – انسان در حدّ سوره‌ي العصر هم مطرح نيست، یعنی انديشه‌ي بشر نسبت به انسان به اندازه‌ي تبييني که يك سوره‌ي كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد.

قرآن پيوند با خدا را در همه‌ي شئون زندگي جريان مي دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمي كند، بلكه خداي حاضر و محبوب را معرفي مي‌نمايد كه مي‌توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرک در آن است که انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحداني عالم را در هر مخلوقي بيابد و انسان مشرک پديده‌هاي عالم را مستقل از حقيقت وحداني مي‌نگرد.

3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعي و روحي متفاوتي که براي رسول خدا (ص) پيش مي‌آمد، بدون آن که رسول خدا پيش‌نويسي داشته باشد و يا پس از نزول آن به حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ‌گونه تناقض و اختلافي در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسي نديد كه مثلاً پيامبر (ص) يادداشتي داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طوري آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته‌ و بخواهند آن را تصحيح کنند، آن هم آياتي كه قبلاً هيچ‌كس چنين كلماتي در هيچ كتابي نگفته بود و بعداً هم كسي نيامد ادعا کند شبيه آن كلمات در كتاب‌هاي رومي‌ها و يا ايراني‌هاي متمدن آن زمان ديده شده است.

قرآن طوري است که آيه‌اي مفسّر آيه‌اي ديگر و مجموعه‌ي آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتي در يك موضوع – وحدت نگاه کاملاً درآن حاكم است. مثلاً در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته‌ي متنوع دارد ولي همه با يك بينش و يك جهت و يک نگاه.

خودِ قرآن مي‌فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[4] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمي‌كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مي‌يافتند؟ زيرا: اولاً : فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است ، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افکار انسان در طول زندگي تحت تأثير حالات متفاوت روحي‌اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهی متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسي كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مي‌افتد، در حالي‌كه هيچ‌كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگي و وحدت کاملي بر آن حاکم است.

4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفي معني حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مي‌راند كه انسان به هيچ‌وجه آن را از جان خود جدا نمي‌بيند و به‌خوبي جذب آن مي‌شود. قرآن انسان را بر عقده‌هاي دروني‌اش پيروز مي‌كند، مرگ را برايش معني مي‌نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مي‌كند، مي‌گويد: «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ اَمْ عَلي قُلُوبٍ اَقْفالُها» آيا تدبّر در قرآن نمي‌كنند و يا بر قلب‌هاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمي‌فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مي كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده‌شده كسي در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براي او در حقانيت آن ذره‌اي شك باقي بماند؟ و يا بيشتر كساني گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مي‌دهند؟

5 - اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبي: مثل آن واقعه‌هايي كه در حين نزول قرآن با فكر بشري درستي و نادرستي آن معلوم نبوده و در قرآن مطرح شده به طوري‌که بشر پس از سال‌ها به درستي آن پي‌برده است مثل: پيش‌بيني غلبه‌ي روم بر ايران در شرايطي كه در آن زمان چنين غلبه‌اي به ذهن‌ها هم خطور نمي‌كرد.[5]  و یا مثل حفريات باستان‌شناسان، كه پس از سال‌ها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اين‌كه قرآن براي فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدوري مي دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده‌اند ولي بعدها معلوم شد که ستاره‌ها داراي مدار هستند و در مدار خود در گردش‌اند.

6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناوري مطلب: از طريق كسي كه برتري فوق العاده‌اي از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطي آنچنان محدود زندگي مي‌کرد که از نظر عقب ماندگی مثال زدني است و از آن طرف آن شخص ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآني با اين وسعتِ علمي و دقت روحي مطرح شود حکايت از آن دارد که از طرف خداي حکيم و عليم بر او نازل شده است.

دكتر واگليري، استاد دانشگاه ناپل مي‌گويد:

«كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است... قرآن كتابي است كه نمي‌توان از آن تقليد كرد... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتي كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در اين كتاب مخزن‌ها و ذخايري از دانش مي‌بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‌ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوي‌ترين رجال سياست است».[6]

قرائني كه انديشه را بر صدق گفتار نبي مي كشاند

علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن ، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبيّ مي‌کشاند و موارد زير از اين نوع مي‌باشد:

1- محيط دعوت: انديشه نمي‌پذيرد كه انساني درس نخوانده در محيطي چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائين‌ترين خرافات جاهلي، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستي، چنين معارفي را ارائه دهد.

2- سابقه‌ي تاريخي و خصوصيات اخلاقي: 40 سال زندگي‌كردن در محيطي كه كوچك‌ترين خطاي اخلاقي نمايان مي‌شود ولی در عين حال هيچ نقطه ضعفي نداشتن، به طوري كه او را «اَمين» لقب دادند و حتي در اتهاماتِ بعد از بعثت، او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولي به جهت نوع عملکردش هرگز جامعه اتهام اخلاقي را نسبت به شخصيت او نمي‌پذيرفت. حالا چگونه انديشه مي‌پذيرد چنين انسان پاكي يك مرتبه دروغي به اين بزرگي بگويد که من پیامبر خدا هستم و 23 سال هم همه‌ي زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشکلات يك لحظه هم عقب‌نشيني نكند؟

3- محتواي مكتب و دعوت: مكتبي كه محور فكري خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خوني در رگ جامعه جاري ساخته و مدعي است هيچ‌كس جز خدا نجات‌دهنده‌ي انسان‌ها نيست و آورنده‌ي آن مکتب براي خود هيچ ادعايي جز بندگي خدايِ واحد ندارد و اجازه‌ي هيچ غلوّي را در مورد خود نمي‌دهد و مردم را به سوي خدا دعوت مي‌كند و بندگي غير خدا را بدترين گناه مي‌داند و در جامعه‌ي طبقاتي آن روز شعار برادري مي‌دهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادري و دانش تبديل مي‌كند، چگونه انديشه مي‌پذيرد چنين مكتبي آورنده‌اش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبي را ارائه دهد، یا بايد او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتي هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمي‌شود كه براي خود در ديني که آورده هيچ سهمي نخواهد و تماماً خود را نفي كند.

4- تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طي 23 سال از قومي متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدني شگرف به‌وجود آورد به طوري كه جهانِ آن روز در قبضه‌ي مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت، به اين دليل انسان انديشمند نمي‌پذيرد بدون تأثير خالق هستي بر قلب ملت ها چنين تأثيري ممكن باشد، به اين معني که بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورنده‌ي اصلي اين مكتب باشد که بين محتواي کتاب الهي و قلب انسان‌ها اين‌چنين هماهنگي حاكم می‌کند. يکي از دانشمندان هندي مي‌گويد: کشور هندوستان با اين‌همه پندهاي حکيمانه که از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‌خواري و استعمال مسکرات است، اما محمد همين که شراب را حرام کرد پيروان او هرکجا خُم شراب را ديدند شکستند و همه از شراب‌خواري دست برداشتند.[7]

5- وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقي كه در آن دستورات هيچ انساني بي‌دليل تحقير نشود هدفش را پيـش مي‌برد، قرآن مي‌فرمايد: «وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[8] كارهاي ناشايستِ هيچ قومي، شما را به مقابله‌اي ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوي نزديك‌تر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براي اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتي در مرگ فرزندشان که مصادف با خورشيدگرفتگي شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفي فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمي‌پذيرد چنين كسي با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفه‌اي و يا يك مدعي دروغين و يا يك شهرت‌طلب باشد زيرا رفتارش تأييدكننده‌ي اين حقيقت است كه او مأمور و فرستاده‌ي خداوند است و در افقي ماوراء دنيا زندگي مي‌کند و متذکر حقيقتي است بسيار متعالي.

6- ميزان ايمان پيامبر به هدف: رسول خداf آنچنان به هدف خود ايمان داشتند كه طاقت‌فرساترين مشكلات، ايشان را از راهشان منصرف نمي‌كرد، حتي در جنگ اُحد كه همه فرار كردند يك تنه ايستادند. حال چگونه انديشه مي‌پذيرد كه ايشان يك مصلح ساده و يا يك شهرت‌طلب باشد؟ زيرا آنگاه كه همه‌ي تحليل‌ها انسان را به اين نتيجه مي‌رساند که کار اسلام تمام است و هيچ شاهد عقلي هم دليل بر وقوع پيروزي نبود باز رسول خدا اميدوارانه مقاومت مي‌کردند. اگر باور و اعتماد به خدا در آن صحنه‌ها نداشتند هرگز اينچنين پايمردي نمي‌كردند و خيلي زود مأيوس مي‌شدند.

7- سرعت تأثير و دوام اثر: به طور طبيعي مي‌توان اقرار کرد که بايد اين دعوت از جان انسان ها و نوع آفرينش آن‌ها خبر داشته باشد كه اين چنين تأثيري عميق و دراز مدت در روان فرد و اجتماع گذاشته و اين نشان مي‌دهد که دعوت اسلام، عامل اتصال تكوين عالم و آدم با تشريع است، و انتخاب‌انسان‌ها نه تحميلي زورمدارانه و نه تبليغي پرغوغا و بدون محتوي بوده وگرنه وقتي زور مي‌رفت و غوغا فرو مي‌نشست بايد اثر آن دعوت خنثي مي‌گرديد، به‌خصوص كه چنين دعوتي در جامعه‌اي پر از کينه نسبت به همديگر پاي گرفت و ادامه يافت و بقيه‌ي تمدن‌ها را نيز تحت تأثير خود قرار داد. آري اين نشانه‌ي آن است که در اين دين تكوين با تشريع متصل است، يعني همان كه خالق هستي و خالق قلب انسان‌ها است، آورنده‌ی اين دين است و انسان‌ها بر اساس خلقت خود با آن آشنا هستند و آن را از خود مي‌دانند. به همين جهت اگر کسي با اسلام آشنا شد و آن را پذيرفت و بدان عمل کرد و جانش حقيقت آن را چشيد، جدايي از آن را مساوي جدايي از وجدان خود مي‌داند. اين‌ها همه نشان مي‌دهد که اين دعوت بايد از جان انسان‌ها خبر داشته باشد که اين‌چنين عميق و پايدار در طول تاريخ مانده است و ادامه مي‌يابد.

8- ايمان آورندگان: ارزش هر مكتبي به اطرافيان آن مكتب است، همچنان‌كه افراد ناصالح افرادي مثل خود را جذب مي‌كنند. حال آيا انديشه مي پذيرد با توجه به اطرافيان صالح و صادقي چون علي (ع) و سلمان و مقداد و بلال و ابوذر و... که همه الگوهاي صداقت و حكمت بودند اين مكتب انگيزه‌هاي دنياطلبانه داشته باشد؟ در تاريخ داريم که مغروران قريش خدمت رسول‌الله (ص) آمدند، آنگاه كه سلمان و صهيب و خَباب و ابوذر و عمار و ... حاضر بودند. جهت تحقير آن‌ها گفتند: اگر بوي عرق اين بي‌سر و پاها را از ما دور كني ما با تو خواهيم نشست و حرفت را خواهيم پذيرفت، آنچه مانع پذيرش ما شده افرادي هستند كه اطرافت را گرفته اند. پس آيه نازل شد: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ»[9] اي پيامبر روزگار خود را با كساني بگذران كه همواره پروردگار خود را مي خوانند و از آن‌ها چشم بر مدار. در حالي كه اگر پيامبر (ص) اهل قدرت و معامله‌ي دنيايي بودند بايد اين پيشنهاد را مي‌پذيرفتند.

 


[1] ( 1)- سوره‏ى نساء، آيه‏ى 82.

[2] - سوره‌ي بقره، آيه‌ي 23.

[3] - سوره‌ي هود، آيه‌ي 1.

[4] - سوره‌ي نساء، آيه‌ي 82.

[5] - در سال 617 ميلادي يعني هفتمين سال بعثت پيامبر اکرمf ايران بر روم پيروز شد و تا نزديک پايتخت روم پيش‌روي کرد، در همان سال قرآن پيش‌بيني پيروزي روم را در کم‌تر از ده سال نمود.(به آيات اوليه‌ي سوره‌ي روم رجوع شود).

[6]- كتاب «پيشرفت سريع اسلام »، ترجمه‌ي سعيدي، ص 49.

[7] - کتاب محمدf از نظر ديگران، ترجمه‌ي محمد علی خلیلی.

[8] - سوره‌ي مائده، آيه‌ي 8.

[9] - سوره‌ي کهف، آيه‌ي28.

18766
متن پرسش
با سلام و عرض ادب فراوان خدمت استاد طاهرزاده عزیز: اگر مطابق حرکت جوهری جهان ماده در حال تبدیل شدن به قیامت و معاد خود می‌باشد چرا پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «الان قیامتی قایم» و این فرمایش را حضرت رضا (ع) می فرمایند که از ما نیست اگر کسی بگوید بعدا قیامت می آید. یعنی این الان بودن قیامت فرهنگ اهل البیت (ع) است و این حرکت جوهری با فرهنگ اهل البیت (ع) نمی سازد چون تا قوه هایش به فعل تبدیل نشود قیامتی نمی شود. پاسخی که به نظرم می رسد این است که باید تفکیکی بین انسان و جسمش یا عالم ماده قایل شویم اما می گویم که این بدن انسان هم که نازله روحش می باشد پس این بدن هم همان روحش هست اما به نازله، حالا این پیامبر (ص) با این بدن مادی می فرمایند قیامتم برپا شده در حالی که بدنشان بعدا قیامتی می شوند. لطفا جمع بندی بفرمایید چون بیشتر نمی کشد؟ التماس دعای مخصوص
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که هر حرکتی به سوی هدفی است و آن هدف، بالفعل موجود است و در حرکت جوهری بحث در مورد قیامتی‌شدن عالم ماده است، با حرکت به سوی مقصدِ بالفعلِ قیامت. و اولیاء الهی با آزادشدن از عالم ماده در آن عالمِ بالفعل حاضر می‌شوند. موفق باشید

18765
متن پرسش
سلام: مي خواستم ببينم كه آيا مي شود با معيار هايي از جمله تورم و... كه زاده ي فرهنگ غربي است اقتصاد جامعه اسلامي خود را مورد بررسي قرار دهيم؟ يا اگر بخواهم سوالم را طور ديگري بپرسم آيا مفاهيمي مثل تورم و... كه الان اقتصاد ما با اين ها توصيف مي شوند يا حتي قسمت هاي ديگر جامعه اين ها مفاهيم حقيقي و كلي است يا زاده ي فرهنگ غرب است و ما بايد براي جامعه ي خودمان متناسب با انقلابمان مفاهيم ديگري را مورد بررسي قرار دهيم؟ خيلي ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: الحمداللّه این نکته در حال روشن‌شدن است که ما در بستر فرهنگ غربی و اقتصاد سرمایه‌داری گرفتار این تنگناها خواهیم بود. به همین جهت رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» می‌فرمایند ما در بن‌بست نیستیم زیرا خدا راه دیگری را در مقابل ما گشوده است که آن، سبک زندگی غربی نیست. موفق باشید      

18761
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب: سه سوال خدمت جناب استاد دارم. خواهشمندم سوال سوم را خصوصی پاسخ بفرمایید 1. فرق بین روح با نفس چیست؟ اگر نیاز به شرح زیاد دارد خواهشمندم آدرس رجوع به مباحث را مرقوم بفرمایید. 2. در قوس نزول، آیا اعیان ثابته در عالم ملکوت (مقام واحدیت) ملبس به لباس اسماء و صفات هستند؟ 3. بنده به انقلاب اسلامی باور قلبی دارم اما ظهور تمامی آن معنا را منوط به تحقق یک حکومت کاملا آزاد و دموکراتیک می دانم. حکومتی می تواند جمهوری دینی باقی بماند که هر زمان و به هر دلیل مردم جامعه دیگر خواهان آن نبودند (مثلا با یک همه پرسی عمومی) به روش مسالمت آمیز نه با خشونت و زور کنار برود نه اینکه در قانون اساسی آن امده باشد که ولایت فقیه آن در هیچ زمانی حتی بعد از تغییر چندین نسل قابل همه پرسی مجدد نخواهد بود. خواه و ناخواه این شرایط منتهی به استبداد دینی خواهد شد و اسلام عزیزتر از جان اسیب خواهد دید. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در آموزه‌های فارسی فرق چندانی در بین آن‌ها نیست. در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در نکته‌ی دهم و در کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای روح» عرایضی در این مورد شده است 2- همین‌طور است که می‌فرمایید و این نکته‌ی بسیار دقیقی است  3- با توجه به این‌که فتوای مقام معظم رهبری آن است که اگر مردم نظام اسلامی را نخواهند، ولایت ولیّ فقیه شرعی نیست. آیا به نظر شما این مشکل را حل نمی‌کند؟ می‌ماند آیا در حال حاضر مردم با اصل نظام مشکل دارند، یا با انحرافاتی که در نظام پیش آمده است؟ عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 18695 در این مورد شده است. قسمت سوم سؤال جنابعالی مشکلی ندارد که در معرض دید عموم قرار نگیرد. موفق باشید

18760
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: بنده دانشجوی کارشناسی ارشد یک رشته مهندسی در دانشگاه امیرکبیر هستم. مدتی بود و هست که نحوه برخورد با سخنان حضرت آقا برایم سوال شده که آیا واقعا ایشان نائب امام زمان (عج) است؟ اگر هست پس تقریبا حکم مسلم ابن عقیل را باید برای ما داشته باشد و وای بر ما اگر چنین باشد و.... که خداوند مثل همیشه بنده را هدایت فرموده و توفیق خواندن جزوه «گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت» استاد را نصیب من کردند اما سوالاتی در ذهن بنده پیش آمد که هم برای بنده دانستنش ضروری ایست هم شاید به بهبود متن حاضر در آینده کمک کند ان شاالله، آن نکات و سوالات از این قرارند: 1. چرا امام خمینی (ره) یک انسان قدسی است؟ (این مهمترین سوالی است که باید قبل از خواندن چنین متنی پرسیده شود و خیلی خوب و قوی از آن دفاع شود تا بتوان ادامه بحث را پیگیری و تامل نمود....) 2. چرا نائب امام زمان (عج) است؟ 3. این انسان قدسی چطور مامور به این امر شده؟ آیا روایتی از معصوم راجع به چنین موضوعی داریم که انسان قدسی غیر از امام زمان هر عصر وجود دارد که به انسان ها نظر ولایت داشته و روح و جان آنها را متاثر کند یا فقط به اشعار چند شاعر باید بسنده کرد؟! 4. شما می فرمایید که انسان با جنبه روحانی خود متوجه چنین فردی (انسان قدسی) می شود حال اگر فردی به هر دلیل متذکر چنین وصفی نشد، آیا نمی توان از راه دیگر این موضوع را به او فهماند؟ بسیار بسیار متشکر. بنده منتظر لطف پاسخگویی به این سوالات از طرف شما هستم. یا علی (ع)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبانی عرایض بنده به‌خصوص در رابطه با اشراقی که به قلب امام به صورتِ انقلاب اسلامی ظهور کرد، در دو کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر تاریخی زمانه» باید دنبال شود. آن‌چه مهم است توجه به آن نوع معارفی است که قرآن در نسبتی که بین خدا و رسولان است و بین خدا و امت رسولان می‌باشد، متذکر می‌شود که وَحی را نه‌تنها بر رسولان بلکه بر امت آن‌ها مثل حواریون به میان می‌آورد. این آن معرفتی است که در دنیای جدید مورد غفلتِ جدّی قرار گرفته و باید بازخوانی شود. در شرح مقدمه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تا حدّی سعی شد این بازخوانی صورت گیرد و معنای «گویا ولیّ شناسان رفتند از این ولایت» روشن شود که حقیقتاً ولیِّ الهی در این تاریخ کیست.

نکته‌ی دوم موضوعِ روایتی بود که از امام رضا«علیه‌السلام» در جزوه‌ی مذکور مطرح شد که مي‌فرمايند: «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‌اي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينه‌ي او را گشاده مي‌گرداند. تا در مديريت خود کوچک‌ترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مي‌شود که در جواب‌گويي به هيچ نيازي در نمي‌ماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به‌خوبي مصلحت مردم را در نظر مي‌گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است.

از همه مهم‌تر مگر به ما نفرموده‌اند که: «اعرف الحقّ تعرف اهله» حق را بشناسید و مطابق آن اهل آن را بشناسید. حال از خود بپرسید مثلاً اگر در این کنفرانس بین‌المللی دفاع از حقوق فلسطین که اخیراً تشکیل شد، وجودِ مقدس حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تشریف داشتند و می‌خواستند یک راه‌کارِ جامع برای جهان اسلام بدهند، جز همین سخنانی را می‌فرمودند که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» مطرح کردند؟ آیا تصور بالاتری نسبت به آن‌چه گفته شد، می‌توان داشت؟

قبول دارم باید بر روی موضوع ولیّ شناسی مطابق این تاریخ کاری جدّی صورت بگیرد و در همین رابطه به رفقا عرض شد بر روی جزوه کار شود تا إن‌شاءاللّه اجمال آن به تفصیل در آید و مطالب آن که معارف گمشده‌ی ما است، به تاریخ ما برگردد و بحمداللّه شنیدم کار را شروع کرده‌اند تا پس از چند جلسه‌ای که کار می‌کنند و سؤالات تنظیم می‌شود، بنده در خدمت‌شان باشم. موفق باشید 


[1] - تحف العقول، ص443

18756
متن پرسش
سلام: سوالات زیادی ذهنم رو مشغول کرده من به این نتیجه رسیدم خیلی از جوونا به وادی دین وارد نشدن پس نمیشه بهشون گفت دین اینو میگه پس چرا تو انجام نمیدی. همه خوشونو اسیر تکنولوژی کردن و دارن مثه خدا می پرستنش حتی شاید خود من. اگه به مردم بگی پیامبر فلان حرفو گفته شاید دیگه براشون اهمیت چندانی نداشته باشه ولی اگه بفهمن دانشمندان فلان حرفو زدن حتما انجام میدن. چند وقتی است خیلی کم با نوشته های به اصطلاح نواندیشان دینی مثل دکتر سروش، مجتهد شبستری، بابایی و ... آشنا شدم واقعا چه تفاسیر اشتباهی از دین دارند. بیشتر به متن های ادبی شبیه است تا فلسفی. انگار فقط با کلمات بازی می کنند. و وقتی اینها را می خوانم چقدر جای خالی افرادی مثل شهید مطهری را احساس می کنم. واقعا جامعه ما این روزها به این چیزها گره خورده است و من احساس می کنم چقدر دستم برای مبارزه برای دین خالیست. نمی دانم باید چه کاری بکنم. آیا باید فلسفه بخوانم؟ چطور می توانم فهمم را از دین، از تفکر اسلامی و ... به آن درجه برسانم که بتوانم به این جریانات پاسخ بدهم؟ درد دل اندکی از یک جوان دانشجو!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر کنید که این شور و شعور را در شما ایجاد کرده است. به نظرم اگر سیر مطالعاتی روی سایت را دنبال کنید و آرام‌آرام با قرآن و منطق قرآنی آشنا شوید، راه برایتان گشوده می‌شود. زمان پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» از این‌هم بدتر بود، ولی خداوند با منطق قرآن، کار را جلو برد و هدایت واقعی را به صحنه آورد. موفق باشید

18755
متن پرسش
سلام علیکم: 1. آقای طاهرزاده ببخشید بنده هفته پیش سوالی پرسیده بودم اما جواب حضرتعالی را به خاطر خراب بودن ایمیلم دریافت نکردم اگه میشه خیلی ببخشید یه بار دیگه جواب بدین. پارسال فهمیدم ام اس دارم یعنی حداکثر ۲۰ سال دیگه زندم به نظر حضرتعالی فرصت باقی مانده ام را چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد که به شما چه ربطی دارد که چه موقع می‌میرید! شما جمله حضرت علی «علیه‌السلام» را مدّ نظر داشته باشید که حضرت فرمودند: «و اعمل لدنياك كأنّك تعيش أبدا و اعمل لآخرتك كأنّك تموت غدا» برای دنیایت طوری عمل کن که گویا همیشه زنده‌ای و برای آخرتت طوری عمل کن که گویا فردا می‌میری. موفق باشید

18750
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: 1. بنده نوجوانم و با آثار شما مأنوس هستم آیا همه را ول کنم و اول خوب فلسفه بخوانم یا ادامه دهم، پس چه زمانی فلسفه بخوانم؟ 2. مگر نه این است که انسان ابتدا باید با کتب عالمان عالم دار یک مقداری مأنوس باشد تا شخصیت فکری پیدا کند حالا این مدت انس با این آثار چقدر باید باشد تا شخصیت محکم شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی روی سایت را اگر ادامه دهید؛ اولاً: تا حدّی تفکر فلسفی پیدا می‌کنید، ثانیاً: مباحث موجب می‌شود تا فلسفه را و جایگاه آن را بهتر درک کنید. موفق باشید

18748
متن پرسش
عرض سلام استاد: سوالی پیرامون دعا بر آب می خواستم بپرسم. کسانی هستند که می گویند دعا یا فلان آیه ی قرآن را بخوانید به آب یا بخورید یا روی سر بریزید. مثلا برای دفع جن می گوند فلان آیه را به آب بخوانید و روی سر بریزید. می خواستم ببینم از نظر شرعی این کار حجتی دارد یا رد شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به چیز قابل اعتمادی در این مورد برخورد نکرده‌ام. ولی فکر می‌کنم عرایضی که در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است، کمک‌کار باشد. موفق باشید

18742
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. اگر حق الناس داشته باشم و خیلی به آن حساس نباشم این حال را چگونه تفسیر می کنید؟ آیا مانع سیر به بالا هست آیا مانع رشد علمی است؟ 2. به نظر شما مطالعه در یک موضوع را تمام کنیم بعد وارد سیر دیگری شویم یا اینکه دو موضوع را کنار هم مطالعه کنیم مثلا معاد را تمام کنیم بعد وارد غرب شناسی شویم یا در کنار معاد غرب شناسی هم باشد؟ 3. اینکه اگر گوهر معاد را پیدا کنید قدرت تجزیه و تحلیلتان بالا می رود منظور از گوهر معاد چیست؟ 4. (شخص) انسان ها در کلام شما یعنی چه؟ 5. اینکه در قیامت زمان و مکان نیست آیا بهشت و جهنم در هم هستند؟ 6. روحیه تدبر چیست چه حالاتی ذیل اوست؟ 6. چگونه با ملائکه ارتباط برقرار کنیم و او را بشناسیم که چه ملکی است با ذکر منبع. 7. یکی بود حالات خوبی داشت گریه می کرد و... سید هاشم گفت من صد برابر این را دارم ولی ظهورش به شکل دیگر است. یعنی چه ظهورش به شکلی دیگر است؟ 8. قبر امام حقیقت اصل برزخ است یعنی چه؟ 9. در آثار شما از مباحث فلسفی هست من فلسفه کامل نخواندم پس چه کتابهایی بخوانم که همه مباحث را بفهمم آیا همه را رها کنم و فعلا فلسفه بگیرم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر مسئله مالی است باید در حدّ امکان تکلیف‌تان را با طرف مقابل روشن کنید و اگر غیر مالی است باید از او حلالیت بطلبید و اگر احتمال فتنه هست، باید برای او استغفار کنید 2- می‌شود آن دو را در کنار هم داشت 3- احساس وَجهِ ابدی خودمان در هرحال، گوهرِ معاد است 4- به همان معنایی که عرف از این واژه می‌فهمد 5- مقامی است که نسبت آن با انسان‌ها متفاوت است در این مورد خوب است کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود 6- با دقت مطالب را دنبال‌کردن تدبیر گویند 6- نمی‌دانم 7- این موضوع را باید با ادامه‌ی مطالب معرفتی در امر سلوک بیابید، فعلاً طلب‌تان. 8- این موضوع را در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست دنبال کنید 9- سیر مطالعاتی به خودی خود در این امر نیز کمک می‌کند. موفق باشید  

18736
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بر روی کتاب عقل و ادب شماره ای چاپ نشده. برداشتم این بود که این کتاب را می توان بدون گذراندن مباحث سیر مطالعاتی در برنامه گذاشت و برای جمعی که با بحثهای شما خیلی هم آشنایی ندارند می توان در میان گذاشت و فایل های صوتی را همه گوش بدیم و جلسه هفتگی داشته باشیم. آیا این برداشت درست است؟ این کتاب را می توان کتاب کار همه آنانی که دغدغه ادامه انقلاب را دارند دانست؟ خداوند طول عمرتان دهد. لطفا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم اگر با جدّیت مباحث صوتی آن را دنبال کنید و مباحثه فرمایید به خودی خود معارفی را در کنار بصیرت تاریخی به‌دست خواهید آورد. موفق باشید

18741
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: جناب استاد سالها از تسخیر لانه جاسوسی می گذرد و هنوز هستند کسانی که معتقدند این کار خلاف قوانین دیپلماتیک جهانی بوده و باعث ضربه به ایران در سطح افکار جهانی شده است اگر آنجا لانه جاسوسی و محل توطئه هم بود خوب بود حکومت 24 ساعت به آنها مهلت می داد که خودشان از کشور خارج شوند و قائله بدون هیچ پیامدی ختم می شد و این همه هزینه برای مردم و مملکت ایجاد نمی کرد. می دانم فرصت شما کم است و وقتتان بسیار گرانبها ولی لطف کنید این شبهه را کاملا روشن بفرمایید. جزاکم الله خیرا. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع بسیار مهم است از آن جهت که آمریکا بر خلاف عرف دیپلماسی در نهایت خودخواهی در تلاشِ زیادی بود که از طریق سفارت خود، نیروهای مقابله با انقلاب را تجهیز و تحریک کند و یک دشمنی بود که از طریق آمریکا شروع شد و حتماً به شکل‌های مختلف ادامه پیدا می‌کرد و لانه‌ی جاسوسی بهانه است. بنده در جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» در این مورد عرایض داشته‌ام که عیناً خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

گـروگـانگيــري

     در تاريخ معاصر حادثه‌اي به عظمت گروگانگيري نداشته‌ايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:

     الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل

     1- پذيرش شاه از سوي آمريكا    2- ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي

     ب) عوامل اصلي : 1- گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالت‌هاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود  2- بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعه‌اي را مي‌طلبيد.

     3- بازتاب  كينه ديرينه‌اي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحه‌دار شده بود.

     4- بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.

      سفارت در 13 آبان سال 58 به دست دانشجويان افتاد (به مدت 444 روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيت‌الله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبي‌ها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم مي‌كردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگي‌هايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف مي‌كند و خودشان را هميشه طلايه‌دار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم مي‌دانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتاده‌اند و به همين جهت در ابتدا مي‌گفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغه‌اي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.

     افرادي مثل قطب‌زاده و بني‌صدر با گروگان‌گيري مخالفت كردند و بني‌صدر گفت: « با گروگان‌گيري ، ما گروگان شده‌ايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.

     عكس‌العمل آمريكا : 1- مسدود كردن دارايي‌هاي ايران 2- تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا 3- حمله ناموفق طبس  4- تحريك و ايجاد كودتاي نوژه 5- دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران

     امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» امر رسيدگي به مسئله گروگان‌ها را به عهده‌ی اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.

1- اموال ايران از توقيف خارج گشت 2- قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاه‌هاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همان‌هايي كه مي‌گفتند چرا گروگانگيري كرديد ، بعد مي‌گفتند چرا گروگان‌ها را محاكمه نمي‌كنيد؟».

     نتايج گروگان‌گيري

    1-  در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.

    2- تحقير آمريكا كه موجب ريشه‌دار شدن انقلاب گرديد. 3-  براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوس‌خانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بين‌المللي براي هميشه از بين رفت. 4- اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامه‌ريزي بر عليه انقلاب بوده‌اند. 5- شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري مي‌شدند، از هم پاشيد، در داخل سفارت‌خانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن مي‌توانستند روي تمام امواج بي‌سيم‌هاي جمهوري اسلامي بيابند. 6- بسياري از عواملشان رسوا شد و بي‌آبرويي برايشان آورد. 7- بسياري از برنامه‌هاي‌شان كشف و خنثي شد. 8- براي جهانيان روشن شد كه آمريكايي‌ها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نمي‌رسد. و در نتيجه اُبهت‌شان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرت‌هاي مستكبر نمودار گشت.

18739
متن پرسش
سلام استاد: اگر ما بخواهیم معارف معرفت نفس رو با کودکان کار کنیم باید چطوری شروع و با چه سیری ادامه بدیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم قسمت «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی؟» افق‌هایی را در این امر بگشاید. موفق باشید

18738
متن پرسش
سلام استاد عزیز: نظر جنابعالی نسبت به کاندیداتوری حجت السلام ابراهیم ریسی تولیت استان قدس رضوی چیست!؟ و چه کتب و مطالب رو برای انتخابات پیش رو معرفی می کنید؟ خدا شما رو برای نظام و انقلاب حفظ کند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جناب آقای رئیسی برای ریاست جمهوری حیف‌اند. نظام اسلامی از ایشان بهره‌های بهتری می‌تواند ببرد همین‌طور که هم‌اکنون کار ایشان اساسی‌تر از یک کار اجرایی پر از تنگناها است. در مورد انتخابات، بیشتر رهنمودهای رهبر انقلاب کتابِ واقعی است. موفق باشید

18730
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت همه اسماء خدا قبل از اینکه به دنیا برسند جمالیند اما به اقتضای طهور اسم رب الهی در دنیا اسماء جلالی هم به تبع اسماء جمال ظهور می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. حضرت حق به جهت علوّ ذاتش در مقام جلال است و به جهت تجلیات انوارش در مقام جمال است. موفق باشید

نمایش چاپی