بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14684
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی: خدا قوت سوال: در جزوه چگونگی حیات بدن اخروی بیان می کنید بدن محشور در آخرت همين بدن دنيوي است ولي نه از حيث ماده، بلكه از حيث صورت. (از قول ملاصدرا در جلد 9 اسفار) اینکه صورت بدن اخروی مانند صورت بدن مادی است به چه علت است؟ آیا ناشی از وابستگی نفس به بدن در عالم ماده است و یا اینکه چون نفس به وسیله بدن به کمال رسیده همان صورت را پذیرفته است. آیا در قیامت تنها کسانی که در دنیا می شناخته ایم را خواهیم شناخت؟ (به علت صورت بدن مادی)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- زیرا همیشه نفس است که صورت خود را می‌سازد و همین نفس در انجام فعالیت‌های خود، شکل برزخی خود را به‌وجود می‌آورد و از آن‌جایی که در قیامت همه‌ی ابعاد انسان، ظهور دارند به‌راحتی هرکس به هرشکلی در آمده باشد شناخته می‌شود که چه کسی است. موفق باشید

14682
متن پرسش
سلام: 1. آیا وقتی ما با چشم سر به اطراف نگاه می کنیم وجود اشیاء رو نگاه می کنیم یا ماهیتشون رو؟ البته اساتید گفتن با چشم سر به ماهیات داریم نگاه می کنیم من این طور برداشت کردم که منظورشون اینه که وجود های خاص و مقید نگاه می کنیم و ماهیت یعنی وجود خاص و مقید درسته؟ طبق نظر تشکیک ذات مراتب 2. حالا ما که این اشیاء اطراف رو می بینیم تو بحث وجود ذهنی می خوان بگن که ما همین درخت رو که به شکل ساقه و برگ و ریشه و... مشاهده می کنیم اینها رو به واسطه صوری که انشاء ذهن به قیام صدوری هست مشاهده می کنیم.. درسته؟ منظورم اینه که وجود ذهنی فقط مربوط به معقولات یا متخیلات هست یا کیفیت ابصار و دیدن ما اشیاء خارجی رو هم به همین منوال توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به نوعِ رویکرد ما دارد که اشیاء را به عنوان ماهیات بنگریم یا مظاهر وجود در محدودیت‌های اعیان ثابته‌ی به ظهورآمده 2- بحث وجود ذهنی در مقابل اشکالی است که می‌گوید، چه نسبتی بین وجود خارجی و وجود ذهنی است که با «حمل اولیِ ذاتی» مشکل را حل می‌کند. ولی بحث ما آن است که چه نسبتی بین ما به عنوان نفس ناطقه و موجودات از آن جهت که مظاهر وجودند در میان است که عرفان نظری متکفّل جواب‌دادن به این سؤال است. موفق باشید

14679
متن پرسش
سلام عليکم: قيامت کبری و قيامت صغری چيست کدام زودتر اتفاق مي افتد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قیامت صغری همان عالم برزخ است که مسلّم قبل از قیامت کبری و عالم ابدی است. موفق باشید

14665
متن پرسش
سلام علیکم: حقیر صنعت گر هستم و از دانش آکادمیک و دینی برخوردار هستم اما سعی خودم را کرده ام. درباره الله شناسی و امام شناسی برداشتهایی دارم که نمی دانم درست است یا خیر خواستم با شما مطرح کنم و شما تصحیح بفرمایید و بینش مرا در این موضوع بالا ببرید ان شا الله. مطالب زیر در بر دارنده برداشت حقیراست که به حضرت عالی اراییه می دهم لطفا تصحیح بفرمایید ذات: قابل تصور نیست نه اسم دارد و نه صفت دارد. ذات باید بوسیله تجلی اش شناخته شود الله: تجلی ذات است و مخلوق است منتهی حسب آنکه تجلی ذات است مشخصات ذات را دارد و الله مانند جسم و صورت است برای روح انسان. یعنی همانطور که ما برای سخن گفتن با برادران و خواهرانمان رو به سوی صورت و چهره ی آنها می کنیم حال آن که می دانیم این سیما و صورت ظاهری یک وسیله ای است برای ارتباط با آن روح نادیدنی لذا ذات نیز برای آنکه شناخته شود نیاز به تجلیگاه دارد لذا اگرچه الله که جمع صفات و اسما است مخلوق است منتهی ما گریزی نداریم جز آن که رو به سوی صورت و تجلی ذات کنیم اگرچه الله خود ذات نیست همانطور که عکس ما در آیینه خود ما نیست! و نام این تجلی و صورت که قبله ما را به سوی ذات مشخص می کند الله است. و از آنجا که الله تجلی ذات است قاعدتا باید مشخصات صاحب تجلی در تجلیگاه یافت شود همانطور که اگر من فردی نامرعی باشم وقتی جلوی آیینه که تجلیگاه من است بایستم انوار نامرعی من در آیینه منعکس می شود اگرچه با چشم دیده نشود یعنی تجلی من در آیینه قطعا با مشخصات خود من مناسبت دارد اگرچه آن تصویر داخل آیینه خود من نیستم! پس به تبع ذات؛ در الله نیز هیچ اسمی و صفتی به طور مشخص و مجزا قابل رویت و تحقیق نیست اگرچه الله جمع اسما و صفت است اما اسما و صفات در الله در وحدت هستند و واحدند و به طور مجزا خلقیت ندارند (همانطور که در نور سفید نه نارنجی دیده می شود و نه سبز و نه قرمز و نه هیچ رنگ دیگری اما وقتی متکثر شوند تازه خلق می شوند) صفات: یک مرتبه نازل تر از الله (وحدت صفات) ما با تکثر صفات و مخلوق روبرو هستیم. الله هم مخلوق ذات است هم خالق صفات؛ و صفات نیز حسب شدت و قوتشان مخلوقات و نفوس فردی را خلق می کنند پس هم خالقند هم مخلوق. و انسان از میان همه مخلوقات مستعد است که به جمع صفات (الله و یا انسان کامل) نائل آید. و الله، نفس کل و نفس واحد است و انسانهای کامل که به معرفت به الله رسیده اند به نفس واحده معرفت یافته اند یعنی وصل به الله (نفس واحده) هستند ضمن آنکه هر نفس، فردیت خود را هم حسب صفت و یا صفاتی که در خود به فعلیت رسانده اند در عین فنای فی الله حفظ می کند یعنی انسان کامل از یک سو به نفس کل وصل است و فانی در آن است و از یک سو فردیت خود را هم دارد و بسته به آنکه چه صفاتی در او شدت بیشتری یافته و فعلیت یافته است در عالم تصرف دارد و شفاعت می کند. در واقع نوفس فردی تکامل یافته مانند انشعابات نفس کل و دست و بازوی او عمل می کنند یعنی فعل و قول این نوفس مقدسه فعل و قول نفس کل (الله جل وجلاله) است. پس اگرچه از یک سو اولیای الهی به یک نفس واحد متصلند از دیگر سو دارای صفات و فعلیت های مختلفند (کما اینکه توسل به علی (ع) با توسل به امام حسین (ع) کیفیات و شرایط متفاوت در سالک ایجاب می کند و انوار این نفوس مقدسه متفاوت است. در هر حال هر یک از نفوس مقدسه یک ریسمان و بازو و دریچه برای رسیدن به الله محسوب می شوند چه از طریق توسل چه از طریق پیروی از خلق و خوی و صفات اولیای الهی و استاد کامل! و هر کس بنا بر استعدادش باید اول از صفاتی که مستعدش است شروع کند و در هر صفتی که قوت بگیرد باب معرفت و اتصال به نفس کل بر او گشوده شود زیرا هر صفتی از صفات الله دیگر صفات را نیز در خود دارد منتهی یکی از آن صفات شدت و قوت بیشتری گرفته و تظاهر یافته است پس با تکامل فرد در یکی از صفات به جمع صفات و اسماء معرفت حاصل کند و فانی در الله شود اگرچه فردیت او را همان صفاتی تعریف می شود که در دنیا در خود پرورش داده است و در او شدت و قوت و تظاهر بیشتری یافته است (و یا آن صفات و اسمایی که ممکن است خداوند بعد از دنیا به او عنایت کرده باشد ) در پایان از طولانی شدن این متن عذر می خواهم البته خیلی سوالات نیز باقی مانده است امیدوارم این درک ضعیف و دست و پا شکسته حقیر باعث خنده شما نشده باشد واقعا نیاز دارم کسانی مثل شما کمکم کنند. منتظر پاسخ شما خواهم بود با تشکر/ سید مهدی میری/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه معارف خوبی در منظر خود دارید. در ضمن عنایت فرماید که موضوع نبون نبیّ به معنای بشیر و نذیربودن در کنار انسانِ کامل‌بودن ایشان باید مدّ نظر باشد. موفق باشید

14664
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز: عده ای طلبه هستیم که چندین سال پیش اقدام به فعالیت فرهنگی و خاصه کار دانش آموزی در محل زندگی خودمان کردیم و بعد از 6 سال کار مستمر به فضل الهی تعداد 14 نفر طلبه و حدود 50 نفر نیروی حزب اللهی آماده به کار و بالغ بر 600 نفر نقطه ی تربیتی خروجی داشتیم. اما متاسفانه بدلیل ناپختگی و تجربه کم مان این مجموعه کوچک با شکست روبرو شد و طلاب عزیز هر کدام بیرقی بنام هیئت بپا کردند اما با سلایق و عقاید مختلف. فی الحال در یک منطقه کوچک متاسفانه چندین هیئت وجود دارد که کارشان شده جذب دانش آموزان و هیئتی کردن آنها بدور از عقلانیت و خودسازی، با یک الگوی ناقص... بنده و چند نفر از دوستان برای زدودن غبار غفلت از اذهان و ارائه سبک درست کار فرهنگی و تزریق معنویت در دوستانی که مشغول فعالیت هستند دنبال یک ایده و شیوه نامه صحیح هستیم. لطفا راهنماییمان بفرمایید. ضمنا پیگیر مباحث شما هستیم و در حد توان، مطالعاتی در آثارتان داشتیم و داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا می‌فرمایید که با شکست روبه‌رو شده‌اید؟!! چه اشکال دارد که همه‌ی آن عزیزان ذیل انقلاب اسلامی و ولایت، هرکدام به نحوی که دوست دارند عمل کنند و شما هم همه‌ی آن‌ها را از خود بدانید و باز در ادامه‌ی مسیر در نشان‌دادنِ معارف معرفت النفسی و توجه به انقلاب اسلامی و حضرت امام کار خود را ادامه دهید؟ موفق باشید

14674
متن پرسش
جناب استاد: سایت بهارنیوز به مناسبت سالگرد درگذشت بازرگان متن وصیت نامه ایشون رو گذاشته رفتم سراغش و برایم جالب بود!! جالب از این جهت، شخصی که بسیاری از اصلاح طلبان نام او را با بلندی فریاد می زنند و او بزرگ مرد تاریخ می دانند، تا چه اندازه از لحاظ نوع بینش دینی ضعیف و سست است تا آنجا که قیامت را در وصیت نامه اش به صورت امری احتمالی مطرح می کند! جناب استاد راستش دلم سوخت و دلم گرفت وقتی می بینم عده ای تفکر امثال بازگان را با تفکر حضرت امام خمینی (ره) در یک سطح و شاید بالاتر می بینند! جناب استاد وصیت نامه عجیب و ملکوتی امام کجا قابل قیاس با موهومات بازگان است؟! بنده هیچ شناختی از بازرگان ندارم فقط دوست داشتم بدانم آیا این نوع برداشتم از وصیت نامه ایشان صحیح است؟ من ایشان و امثالهم را خالی از معارف دینی می بینم نه تنها خالی بلکه مغرورند به فهم بالا! جناب استاد این کم عمق بودن آنها را چطور برای دیگران تشریح کنیم؟ متن وصیت نامه : http://www.baharnews.ir/news/99334/ بسم الله الرحمن الرحيم كُلُّ مَنْ عَلَيْها فَانٍ. وَيَبْقی وَجْهُ رَبِكَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِكْرامِ. (1) وصيت‏نامه بنده گنه‌كار بی‏‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست كننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزيز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنين و به همه خويشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنايان و اهل لطف. با اقرار به وحدانيت و ربوبيت خالق و با درود بر همه پيامبران علی‌‏الخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلی‌‏الله عليه و آله و سلم و بر اهل بيت طهارت و امامت. (1) اولين و مهم‌ترين آرزو و توصيه‏‌ام به خانواده و خويشان و دوستان اين است كه رفتن من برايشان عبرت بوده، به زندگی هميشگی خيلی بزرگ‌تری‌كه در پيش‌ دارند - بيشتر از دو روزه دنيای گذران - بينديشند و تدارك ببينند. زندگی بی‏‌مرگ و انتها كه خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و اميدوار به رستگاری و رضوانش كرده‌‏اند، به فرض كه كسی يقين به وقوع آن نداشته باشد، دليل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال كه بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و كتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناك و غيرقابل تحمل است كه احتمال وقوعش را هر قدر كم و كوچك بگيريم، مصلحت و منفعت ما ايجاب می‏ نمايد كه با توجه به عظمت واقعه و بی‏ نهايت بودن مصيبت، آن را به حساب بياوريم و راه احتياط هم كه شده باشد در پيش گيريم. وصيت من اين است كه نه آخرت و قيامت را نفی و فراموش كنيد و نه روزی رسان و آفريننده خودتان را كه برای جهان غير او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خيال نباشيم، او هم دروغ و خيال نمی‏ تواند باشد. اينك كه دنيا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زيانكاری است و جريان تاريخ بشريت در جهت افزايش گرفتاري‌ها و سختي‌ها يا توسعه ظلم و فشارهاست، بايد سعی كنيم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود كننده باشد. (2) دومين توصيه (خصوصی‏ ام) به همسر و فرزندان و كسان، مهربانی و گذشت و خدمت‌گزاری در حق يكديگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره ديگر خويشاوندان و صله رحم. (3) توصيه سوم قبول عذر تقصيرها و قصورهايم در حق خانواده و كسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلاليّت می ‏طلبم و تقاضای بخشش و دعای خير دارم، و رساندن اين تقاضا به كسانی كه در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنيده باشند يا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زيان كه به كسی و به كسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط كه باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سياسی، تقاضايم اين است كه حلالم نماييد. (4) كفن و دفن و ترحيم «... وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ...» (2) برای محل دفن قبری را زير سر نگذارده‏ ام كه زحمت بازماندگان كمتر باشد. و محل خاصی را هم در نظر ندارم ولی اگر امكان داشته و خالی از دردسر و اشكال باشد بدم نمی‏ آيد در مقبره بيات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام الله عليها و در كنار پدر و مادر و عده‏ ای از برادر خواهرها و عمو و عموزادگان باشد كه احتمال سر خاك آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاك سپردگان بيشتر باشد. برای كفن خلعتی سابقاً از سفر حج ‏آورده و در چمدان عنابی‌‏رنگ گذارده بودم كه پس از نقل مكان به نارون نمی‏ دانم چه شده است. برای مجالس ترحيم و تذكر اگر چه بيشتر جنبه تشريفاتی و تكلف پيدا كرده و جزو آداب و حساب‌های سياسی و گروهی شده، دردی از دنيا و آخرت مردگان و زندگان دوا نمی‏ كند ولی با احتمال اينكه برای افرادی، مختصر عبرت از مرگ و خشيت از خدا و آخرت حاصل شود و حلاليت و آمرزشی نصيب ميت گردد ايراد به برگزاری آن از محل ثلث خودم ندارم خصوصاً اگر همراه با اطعام مساكين و غذای دسته جمعی بدون تعيّن و تشريفات برای بازماندگان و دوستان نزديك باشد. بيشتر از توصيف و تمجيد شخص از دنيا رفته به تذكر قيامت و توجه به آخرت پرداخته شود، توصيه‌‏های (1) و (2) و (3) نيز بد نيست كه در مجلس ترحيم خوانده شود. وصيتنامه مورخ 7/10/1373- در خانه نارون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شخص خودِ آقای بازرگان نمی‌توان گفت وقوع معاد را محتمل بداند بلکه با مخاطبان خود این‌طور صحبت می‌کند. مشکل امثال آقای بازرگان در غفلت از حضور تاریخی است که اسلام باید شکل دهد. این‌ها دینداریِ فردی را ذیل فرهنگ غرب پذیرفته‌اند و این است آن مشکل آزاردهنده‌. موفق باشید

14672
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم : آیا شیطان از جاه و جلال خدا نترسید که نافرمانی کرد و با کمال پرویی سوگند خورد که آدم و فرزندان آدم را وسوسه و گمراه کنه وقتی خداوند سوگند یاد می کنه او و پیروانش رو در جهنم ابدی بیندازد. جالب اینجاست که او قبول دارد که خداوند رب اوست لطفا برای بنده شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شیطان نظر به خود دارد و خود را مهم می‌داند عظمت حضرت حق برایش جلوه نمی‌کند تا خود را پیرو حضرت حق قرار دهد. موفق باشید

14662
متن پرسش
با سلام: 1. حضرت استاد ما قبل از عالم ماده در عوالم مثال و عقل دارای نوعی موجودیت بودیم طبق این قاعده که معطی شی نمیتونه فاقد شی باشه، پس دارای نوعی وجود در اون عوالم بودیم. از مساله تشکیک وجود هم میشه به این رسید. حالا سوال من اینه که این حضور در عوالم سابق به نحو کثرت نبوده که من باشم و شما و دیگران متکثرا خب پس به نحو وحدت بوده یعنی همه یک حقیقت بودیم اما حالا آیا یک حقیقت بودیم یعنی بنده در عالم عقل مثلا فانی و مستغرق در اون عالم بودم به این معنا که هیچ علمی نداشتم نه به خدا نه به مجردات و معدوم محض بودم به تعبیری؟ یا اینکه فانی و مندمج و مستغرق در اون عالم بودم به این معنا که عین علم و درک و شناخت بودم به قدر وسعت عالم عقل و دیگران هم عالم و مدرک بودن اما خب همه یک حقیقت بودیم و در واقع دوئیتی وجود نداشت همه به یک علم به یک درک عالم بودیم و عین عقل بودیم؟ 2. عالم عقل دارای کثرت و اجزاء نیست پس به تمامه تجلی میکنه در ماده و نفس ناطقه من از ماده حادث میشه. یعنی تمام کمالات من بطور کامل آن در عالم عقل هست و چون تباین مطرح نیست پس عالم عقل وجود برتر من هست یعنی من برتر هست، پس من همون عقل کل هستم اما به نازله. پس باید در عالم عقل هم بنده به علم و ادراک و قدرت عقل عالم و قادر و عاقل بوده باشم آیا میتونیم اینطور استدلال کنیم؟ در واقع من در موطنی عقل به اعتباری روح و به اعتباری نفس و در موطنی هم محمد و حسین هستم. 3. آیا فرقه حروفیه که حروف رو واسط خلقت میدونن جایگاهی بین اهل ذوق و عقل داره و نظر شما در موردشون چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مفصلی است که با مقدمات خودش حلّ می‌شود 1- همین اندازه بدانید که ما در مقامِ علمی خدا، وجودِ علمی داریم به این معنا که خدا به امکانِ ما علم دارد و هیچ شخص خاصی نیستیم که کثرت در میان باشد 2- ما به عنوان شخص خاص از رحم مادر شروع می‌شویم و در نسبت با کثرات، انتخاب‌های خود را شکل می‌دهیم و از فطرتِ بالقوه در حدّ انتخاب‌های سالم، بالفعل می‌گردیم. بنابراین نمی‌توان گفت همه‌ی ما عقلِ نازله هستیم، بلکه ما هرکدام شخصی هستیم که اگر مطابق فطرت خود عمل کنیم به همان اندازه به آن مقام عقلی نزدیک می‌شویم 3- از فرقه‌ی حروفیه چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

14670
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: 1. اینکه لازمه روح حتما بدن مناسب با آن در هر موطن است، چه لازمه ای؟ 2. آیا آن بدن که روایات می فرمایند در هیبت همین بدن یعنی بدنی با صورت دنیایی (با این تفاوت که جنسش ماده نیست ولی صورتش همان صورت دنیایی است)؟ 3. صورت چه سنی از فرد در دنیا؟ 4. اگر کسی از صورت ناموزون و زشتی برخوردار باشد چه؟ 5. اصلا چه نیازی است که ما در آنجا بدنی به شکل این بدن با ترکیبات این بدن اعم از چشم و بینی و ابرو که همه مورد نیاز زندگی در این دنیایند داشته باشیم؟ 6. اگر صورت آن بدن همین صورت بدن دنیایی است علت این هم صورت بودن چه می تواند باشد آیا نفس هر انسانی در ایجاد این صورت موثر بوده که در قیامت و برزخ باز بدنی به همین صورت را می سازد یا اینکه بر اثر شدت تعلق به بدن دنیایی این گونه است؟ با تشکر
متن پاسخ

1- روح انسان به عنوان موجودی مجرد مثل همه‌ی موجودات مجرد، صورتِ مناسب خود را دارد که همان صورت برزخی آن است و چنان‌چه بخواهد مابالقوه‌های خود را به مابالفعل تبدیل کند برای خود بدن دنیایی شکل می‌دهد 2 و 3 و 4- نفس انسانی به جهت آن‌که تسویه و متعادل شده است همواره زیباست و اگر موانعی جهت ایجاد بدن مناسب روح در مقابلش نباشد صورتی مناسب روح خود که زیبایی خاص خود را دارد می‌سازد و در این صورت سنّ و سال برایش معنا ندارد زیرا سنّ و سال در إزای تدبیر بدن در دنیا به‌وجود می‌آید 5- این بدن زیباترین و کامل‌ترین فرم را جهت تحقق قوه‌های انسانی به فعل دارد 6- خوب است بحث معاد را با حوصله دنبال کنید تا ابهامات‌تان به صورت اساسی برطرف شود. کتاب معاد بر روی سایت هست. با شرح صوتی آن مطالب را دنبال کنید. موفق باشید

14656
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام خدمت استاد دوباره مزاحم شدم. می بخشید استاد مردم (آنهایی که زمان شاه ملعون را درک کرده اند می پرسند با آمدن انقلاب اسلامی اتفاق جدیدی رخ نداد آنها که مسلمان بودند مسلمانند و آنها که نبودند نیستند. چرا اینقدر سنگ انقلاب را به سینه می زنید. ما هیچ جوابی نداریم که بدهیم چون نمی دانیم زمان شاه چه گذشته که الآن برای آنها مقایسه کنیم ما فقط این را می دانیم که حکومت باید به دست ولی فقیه باشد و به خاطر همین هم از انقلاب و امام خامنه ای دفاع می کنیم اگر می شود ما را روشن کنید چون اینگونه سؤالات ذهن ما را هم مشغول می کند. یکبار دیگر هم به محضرتان رساندم که کتاب «انقلاب اسلامی بازگشت» به عهد قذسی را هم خوانده ام. سوال دیگر استاد شما در ابتدای این کتاب علت اینکه کسی نظریه ولایت فقیه را و حاکمیت ایشان را نداده و دنبال نکرده وضعیت اجتماعی می دانید که آن زمان ها به علت حاکمیت محدود پادشاهان نیازی به حاکمیت ولی فقیه نبوده اما در سایت امام خامنه ای (حفظه الله) خواندم که مردم زمینه پذیرش این مسأله را نداشته اند لذا امام خمینی (ره) ابتدا خیلی مجمل در این باره بحث می کردند. بعدها که این روحیه پذیرش را پیدا کردند به طور مفصل این را شرح دادند. این دو با هم متناقض است؟ راستش را بخواهید آن توضیح شما را نتوانستم درک کتم که فرق مثلا زمان شاه عباس که نیازی به حاکمیت ولی فقیه نبوده با زمان شاه ملعون که این نیاز بوده را درک کنم؟ و اگر اینطور است که در سایت حضرت آقا آمده چه اتفاقی افتاده که مردم این را فهمیدند و این زمینه در آنها دیده شد. باز هم ببخشید که وقت شریفتون گرفته شد. امیدوارم این سوالات مصداق آن سوالی که از حضرت علی (علیه السلام) شد که موهای سر من چنتاست نباشه و مایه مزاحمت برای شما. التماس دعا خیلی زیاد. اگه لایق میدونید ما کار برای سایتتون رو تو قنوت نمازشبتون یاد کنید. اگر توقع زیادی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که انقلاب اسلامی بستری را فراهم می‌کند تا زمینه‌ی انتخاب متعالی مردم با حاکمیت طاغوتیان فاسدی مثل شاه و خواهر بسیار منحرفش از بین نرود. از طرفی واقعاً این اندازه فقر که امروز در جامعه‌ی ما متأسفانه به چشم می‌خورد با آن فقر بسیار وحشتناکی که خان‌های رژیم شاه بر مردم روستاها تحمیل کرده بودند؛ قابل مقایسه است؟! آیا همین یارانه برای آن‌چنان مردمی راه امیدی برای ادامه‌ی گرسنه‌نماندن نیست؟ 2- این دو موضوع هر دو قابل جمع است. آری! نظریه‌ی ولایت فقیه به عنوان ورود در حاکمیت، یک موضوع است ولی روحیه‌ی مردم که عموماً امور خود را با روحانیت به همان معنای پذیرفتنِ حکم خدا در زندگی حل می‌کردند، موضوع دیگری است. موفق باشید

14659
متن پرسش
سلام ببخشید می خواستم ببینم انتشارات لب المیزان تو قم شعبه داره یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:به قسمت مراکز فروش مراجعه فرمایید.

14645
متن پرسش

باسمه تعالی با سلام: برای مطالعه آثار شهید آوینی ترتیب خاصی هست؟ کدام را اول بخوانیم: «مبانی توسعه و تمدن غرب»، «آغازی بر یک پایان»، «فردایی دیگر»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی کنم بتوان برای کتابهای آن شهید بزرگ سیری را مشخص کرد ولی از هرکجا که شروع کنید، گویا از همان جا باید شروع می کردید زیرا سخنان او قصه ی عهدی است که ما با حقیقت بسته ایم. موفق باشید

14650
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی که در حال مطالعه و سمع درس معاد است کار را اینطور پیش ببرد که من، که خواهی نخواهی به برزخ خواهم رفت، چرا درس را با منظر فردایی دیدن برزخ ببینم بیایم و درس را صرفا در امروزی که زنده هستم مصداقهایش را بیابم مثلا وقتی سخن از طی کردن برازخ می شود من نگاه به خود کنم در کنار گذاشتن عقاید و اخلاق و اعمال باطل و این را گذر حساب کنم یا در تجلی خداوند با اسامی خاصش در لحظات خاص در درونم البته به شرط درست فهمیدن تجلیات و نه توهم ان تجلیات را رفع پرده های حجاب بنگرم. چطور است؟ آیا شما مصداقی برای درست دیدن برزخ در امروز لطف می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار درستی است. برزخ یعنی داشتن احساسی از خود که در آن هیچ نسبتی از نسبت‌های دنیا در آن نیست. حال هراندازه ما نیز نسبت‌های اعتباری دنیایی را، اعتباری و غیر اصیل ببینیم؛ به همان اندازه به احساسِ برزخی خود نزدیک می‌شویم. موفق باشید

14644
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: به لطف الهی بنایمان را گذاشتیم کار بر روی المیزان، اگر هر روز یک یا دو صوت از مباحث شما را گوش دهیم زیاد است؟ در روز حداکثر چند ساعت وقت بگذاریم؟ اگر بخواهیم مباحث غرب را کار کنیم چه روشی بهتر است؟ فرموده بودید با آثار شهید آوینی شروع کنیم یعنی خواندن آثارشان؟ شما مباحث غرب شناسی کار نکرده اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هفته بیش از یک جلسه یا دو جلسه همراه با شرح و مباحثه، لازم نیست 2- مباحث غرب شناسیِ بنده را بعد از کتاب «مبانی توسعه و تمدن غرب» مرحوم شهید آوینی کار کنید ان شاءاللَه مفید است. مباحث غرب شناسی بنده را از کتاب «گزینش تکنولوزی» شروع کنید خوب است. موفق باشید

14635
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل همانطور که مستحضرید بهترین راه خوسازی راه معرفت نفس است. آیا یک مبلغ دینی و طلبه در فعالیتهای تبلیغی خود می تواند این راه را به همه ارایه دهد؟ آیا ممکن است برخی از مردم این راه را به دلیل سختی آن قبول نکنند؟ آیا ممکن است فردی کتبی مانند خویشتن پنهان را دوست نداشته باشند؟ البته این کتاب یکی از بهترین کتب است. منظورم این است که با توجه به تفاوتهای سنی و فرهنگی و علمی افراد، راه معرفت نفسی برای خودسازی همه مفید است؟ برخی ممکن است فقط از طریق ذکر و عبادت و خواندت قران و حدیث و زیارت حرم هاو کتابهای کلامی و تفسیری بخواهند خودسازی کنند. چطوری می توان آنها را عاشق راه معرفت نفسی کرد؟ معمولا آن افراد راه معرفت نفسی را دوست ندارند. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می دانید که راه های رسیدن به خدا به اندازه ی انفاس خلائق است بنابراین لازم نیست همه از طریق معرفت نفس این راه را طی کنند. از طرفی بعضی از قسمت های کتاب چندان آرام و نرم نیست. بنده به رفقای المیزان عرض کرده بودم قسمت مربوط به نظران حضرت علامه را یا در آخر کتاب بگذارند و یا در پاورقی، که معجزگویی علامه موجب زحمت رفقا در ابتدای امر نشود. موفق باشید

14647
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد عزیز خواهشمندم این قسمت فرمایش حضرت امام خامنه ای را که فرمودند: «همین اندازه دستاورد نیز در برابر جبهه‌ استکبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ایستادگی به دست آمده است.» شرح دهید. با توجه به اینکه قبل آن فرمودند: «در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است.» و همه شاهد بودیم در برابر آنچه دادیم فقط وعده های نسیه آن هم بدونه هیچ گونه ضمانت گرفتیم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هزینه‌های سنگینی پرداخت کردیم تا ثابت کنیم استکبار دروغ‌گو و کذّاب است ولی بالاخره با ایستادگی و خود را نباختن در مقابلِ تحریم‌ها؛ استکبار زیر پوشش برجام از جهتی عقب‌نشینی کرد هرچند معلوم است که فرهنگ خدعه‌ی استکباری این‌را اظهار نخواهد کرد و همیشه در هرحال باید خدعه را در شخصیت استکبار جهانی مدّ نظر داشت تا ماوراءِ خدعه، ما موضوعات را بنگریم. موفق باشید 

14629
متن پرسش
با سلام: چگونه بفهمیم که الان فاصله ی ما تا آن «نفخت فیه من روحی» و آن روح دمیده شده چقدر است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اندازه ی حدّ عبودیت ما است زیرا مقام اصلی روح، به عنوان عالی ترین فرشته در مقام عبودیت کامل است. موفق باشید

14628
متن پرسش
سلام علیکم: بنده علاقه زیادی به بحث معاد دارم کتابهای معادشناسی علامه طهرانی؛ کتاب معاد و شرح آن؛ معاد آیه الله شجاعی را مطالعه کرده ام. لطفا منابع جهت مطالعه بیشتر معرفی نمایید. (اگر سیر مطالعاتی در این زمینه بفرمایید که چه بهتر چون بنا دارم حالا حالا ها معاد کار کنم) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می کنم اگر کتاب «معاد ، بازگشت به جدی ترین زندگی» را همراه با 75 جلسه شرح صوتی آن دنبال بفرمایید تا حدّی با عمق نگاه معاد صدرایی آشنا می شوید. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

14616
متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید: قبل از هر چیز خواستم بگم نگران نباشید ما حواسمان به دروسهایمان هست. فایلهای شما را هم زمان استراحت گوش می دهیم که از درسهایمان چیزی ذبح نشود. سوالی داشتم، درس مکارم اخلاق جلسه ی دوم در خصوص یقین صحبت کردید. بحث کمی برای بنده نامفهوم بود اول اینکه یقین در سه مرتبه ی ( علم الیقین – عین الیقین - حق الیقین ) مطرح می شود. در ثانی اینکه ما (خودم را عرض می کنم) خیلی وقت ها مرتبه ی ظنّ و یقین را خلط می کنیم. گاهی احساس می کنیم که فلان کار انجام نمیشه یا اینکه فلان خطر ما را تهدید نمی کند یا . . . قلب امان هم گویی رضایت می دهد و سپس به آن ادراکمان هم جامه ی عمل می پوشیم و گاهی می بینیم واقعا همینطوری شد اما گاهی هم آن طوری که قلب رضایت داده بود نمی شود. اما استاد به نظر می رسد که بیشتر این حالات هایی که ما فکر می کنیم یقین است و در آن مرتبه نیز قوه ی تعقل را تعطیل می کنیم، ظنّ است. گاهی این حالات قلبی تصدیقاتی هستند که ناشی از تصورات و ادراکات اشتباه و کج و معوج ما نسبت به عالم هستی است که آن هم ریشه در ضعف علوم حصولی به ویژه مباحث عقلی دارد. گاهی این حالات ناشی از معتدل شدن مزاج و مسائل طبیعیات می باشد که به قول یکی از اساتید شاید شخص رطوبت بدنش هم بالا بزند و چیزی از عالم غیب را هم مشاهده کند و به خیال خود فکر کند به یقین رسیده است در حالی که به تجلیات نفسانی خود نظاره گر بوده است و درگیر عالم خیال و وهم بوده است و این را خود شما هم قبول دارید که کشف و شهود گاهی وقت ها شیطانی است نه رحمانی. با تمام این ها حتی به کشف و شهود هم نمی توان اعتماد کرد و باید برهان بر آن اقامه کرد حال چطور می شود که انسان به یک رضایت قلبی خویش بگوید یقین پیدا کردم. واسه همین هر چی فکر کردم که یک ملاکی باشد شبیه به دستگاه عیار سنج تا میزان یقین ما را به ما بگوید. با توجه به اینکه قلب و دل هم خیلی جاها اشتباه می کند و (آن اشتباه ریشه اش در ضعف علوم برهانی و عقلی و مباحث عرفان نظری است) باید چگونه یقین خود را بسنجیم؟ از طرفی نه می توان به قلب و دل اعتماد کرد و از طرف دیگر هم می خواهیم بدانیم یقین ما چقدر است و از طرفی هم یقین را به سه دسته تقسیم کرده اند. اگر این را کمی توضیح برایم بفرمایید متشکر می شوم. من الله توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت خوف و رجاء؛ حالا حالاها در ما هست، منتها در نسبت خود با خدا در حالت هرچه‌بیشتر احساس بندگی‌کردن، می‌توانیم امیدوار باشیم که راهْ تا حدّی گشوده شده تا آن‌جایی که إن‌شاءاللّه نقشی برای غیر خدا قائل نباشیم و معنای توحید به مزاق‌مان برسد. موفق باشید

14623
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد آیا آیه سوره نمل که ماجرای گفتگوی درخت با حضرت موسی (ع) هست رو میتونیم این طور معنا کنیم که: حضرت امام نظرشون اینه که چون مخلوقات فانی در الله هستن هر مخلوقی در واقع خود الله است به تجلی، پس درخت هم خودالله بود به واقع که گفت «انه انا الله العزیز الحکیم» و البته از آیه بر میاد که این آیه نظر به تشکیک وجود هم نداره که درخت رو وجود نازله الله بدونیم بلکه خود درخت میگه من الله هستم نه به نازله بلکه به شدت و به حقیقت الوهیت... اینجا دیگه درخت خود الله هست به کامله.. که البته خب این در مورد هر مخلوقی صادقه میتونیم از این آیه این برداشتو داشته باشیم؟ 2. کمالات ما تجلی الله هست ذات ما چی آیا تجلی ذات حقه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت حق در مظهریت درخت فرمودند «من اللّه هستم» نه آن‌که درخت بگوید من اللّه‌ام. 2- ذات ما و هر مخلوقی در مقام امکان است و هیچ وجودی ندارد إلا این‌که به قول محی‌الدین، اعیان ثابته‌ی مخلوقات در ذات خود و در محدودیت خود موجب می‌شوند که حق را به شکل محدود ظاهر کنند و سالک باید در عین نظر به آن مظاهر، به باطن آن‌ها نظر کند تا حق را محدود ننگرد. موفق باشید

14622
متن پرسش
با سلام: در آنجا که حضرت موسی (ع) در صحرای طور آتشی را دیدند و نزدیک رفتند و ندا آمد آیا از آتش صدا آمد؟ چرا آتش در اینجا مطرح می شود؟ و اینکه می گویند درختی بود که آتش داشت در قرآن صحبت از درخت نشده. و در جریان درخواست حضرت موسی (ع) برای رویت (قلبی) خدا بعد از لن ترانی ولکن آمده، این ولکن به چه معناست؟ و اینکه من یک دانشجو هستم و از نوجوانی نسبت به هم سن و سالهایم یه کم گرایشهای بیشتری به دین و مذهب داشتم ولی زیاد متوجه و پیگیر نبودم ولی بطور محیرالعقولی و شاید هم بیشتر از پارسال که برای اولین بار برنامه ی معرفت دکتر دینانی را دیدم به الهیات و عرفان و فلسفه و.... علاقه پیدا کردم و این در اوایل کمتر برام قابل درک بود الان که خودم رو با پارسال مقایسه می کنم با توجه به مطالعاتم یک تغییر بسیار زیادی کردم و اصلا نحوه فکر کردنم تفاوت کرده و در تک تک موقعیت های زندگی این تفاوت را احساس می کنم خواهش می کنم این تفاوت و حالات را برایم روشن کنید که چه ربطی با مضمون آیه شب قدر و اینکه اگر خدا بخواهد ما می خواهیم دارد؟ من در ادامه راه باید چکار کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صوت الهی برای کلیم اللّه در مظهریت آتش در جان آن حضرت ایجاد شد و در جواب رؤیت حق، چون حضرت در مقام شنیدن کلام الهی بودند و نه در مقام رؤیت حق، برای رؤیت حق جواب «لن ترانی» شنیدند. با این شرح که به جبل بنگرند که اگر حق در او جلوه کند و حضرت موسی«علیه‌السلام» بخواهد آن را بنگرند، کوهی در هویت خود باقی نمی‌ماند و در این رابطه حضرت موسی«علیه‌السلام» مدهوش شدند و چون به هوش آمدند عرضه داشتند: پروردگارا از این تقاضای خود توبه کردم. 2- این نوع رجوع احوالات عموماً برای افراد پیش می‌آید. آن‌هایی موفق‌اند که از آن نگهبانی کنند. إن‌شاءاللّه سیر مطالعاتی روی سایت جواب طلبِ شما را خواهد داد. موفق باشید

14620
متن پرسش
سلام: 1. کسی که در امور هولناک خیلی می ترسد و نمی داند چه واکنشی در آن لحظه از خود نشان دهد باید چه کند؟ کلا برای از بین بردن ترس و شجاع بودن چه کار باید کرد؟ 2. آیا ذکر حوقله موثر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایمان به سنن الهی، وَهم را از جایگاه اصیل خود در عقل و روان ما می‌زداید. در این رابطه اذکاری که حضور حضرت حق را در مقابل این اوهام به صحنه می‌آورد، از جمله ذکر «لا حول و لا قوة الاّ باللّه» خوب است. موفق باشید

14618
متن پرسش
با سلام و ادب و احترام: افرادی که معتاد به مواد مخدر هستند و گاها تا روزی ۱۲۰ قرص مخدر می خورند به یکباره تصمیم به ترک می گیرند، و با خوابیدن در کمپ های ترک اعتیاد به صورت دفعی ترک داده می شوند، اما اگر به پزشک مراجعه کنند آنها را به صورت تدریجی ترک می دهند، بسیاری از این افراد بعد از پاک شدن، به صورت کاملا جدی ادعای زیارت حضرت حجت یا شهود امام رضا یا امام حسین علیهم السلام را می کنند. اگر به آنها گفته شود توهم زده اید بسیار ناراحت می شوند، و قسم می خورند که حضرات را دیده اند و ارتباط دارند. بنده گمان می کنم اینها توهم است و به جهت همان فشاری که کشیده اند توهم زده اند، آیا امکان دارد راست بگویند و واقعا چیزی در میان باشد. قابل ذکر است این حرف را به همه نمی زنند فقط بعضا به راهنمای خودشان می زنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعید است چیزی برای آن‌ها در میان باشد ولی چرا نگذاریم با همین توهّمات خوش باشند!؟ موفق باشید

14592
متن پرسش
سلام: کتاب سر الصلوه امام (ره) چه پیش نیازی لازم دارد؟ آیا آداب الصلوه را اگر کار کنیم بعد می توانیم وارد این کتاب با ارزش و شریف شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «سرّ الصلواة» اصطلاحات بسیار فنی دارد که با آشنایی به عرفان نظری می‌توان از آن استفاده کرد. موفق باشید

14589
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب استاد بزرگوار: ما در شهرستان خودمون حدود هشت سالی با بی بضاعتی و بی سوادی علمی و معنوی خودمون کلاس سیر کتب شما را با گروهی هشت نفره به فضل خدا تشکیل دادیم و حدود چند ماه رفتیم سراغ سی دی و تفسیر سوره انعام. چون گروه احساس می کنم چون شناختی در مورد شما ندارند زیاد انگیزه ندارد که سی دی را دنبال کنن چون صوتی هست میگن خسته کننده هست و طولانیه و تکراری هست. و متاسفانه چند ماهی هست که کلاس کنسل شد و ما هم خیلی محروم. لطفا دعایی، چاره ایی برای ما فقیرا بفرمایید. اگر میخوایم ادامه بدیم یک گروه چهار نفره میشیم به نظر شما همین چهار نفره خوبه؟ یا اونا را هم تشویقی یا .... با هم شروع کنیم؟ خدا عوضشو بهتون بده اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً برکات بحث قرآنی جهت تصمیم‌گیری‌های کلان، بسیار بیشتر است. بهترین راه برای نتیجه‌گیری از مباحث قرآنی آن است که رفقا هرکدام دفتری را تهیه کنند و آیه‌ی مربوطه را بنویسند و در زیر آن خلاصه‌ی مباحث مطرح‌شده را یادداشت فرمایند و سپس در جلسه‌ی هفتگی، یادداشت‌های همدیگر را بررسی کنند. موفق باشید 

نمایش چاپی