بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10343
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد نظرتون در مورد علاقه و محبت هایی که بین ما و دوستامون ایجاد میشه چیه، مخصوصا اینکه در مواردی این علاقه ها باعث دغدغه قلبی میشه و آدم احساس میکنه که از هدف ها و از حضور قلب دور میشه و اصولا قاعده ی خاصی در مورد اینکه چه جور محبت هایی خوبن داریم یا نه؟ متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل ارادت و علاقه به دوستان بد نیست ولی نباید عقل را به حاشیه ببرد و وَهم را رشد دهد. موفق باشید
10344
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: سوالم این بود: من شنیدم به عنوان حدیثی که خداوند می فرماید (به مضمون) اگر بنده ای ذره ای لذت گناه در دلش باشد لذت مناجاتم را به او نمی چشانم با اینکه انسان دارای نفس لوامه است و شیطان همیشه او را وسوسه می کند و ما در جهاد با آن باید باشیم منظورم اینه من خیلی سعی می کنم گناه نکنم اما آدم بالاخره می داند لذتی دارد که به خاطر خدا از آن چشم پوشی می کند این حدیث چه می خواهد بگوید؟ التماس دعا دارم از خدمتتون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم طلب و تقاضای انسان است که آن تقاضا رجوع به مناجات با حق باشد و با امیال نفس امّاره کنار نیاید و آن امیال را مثل اهل دنیا تصدیق نکند. موفق باشید
10333
متن پرسش
با توجه به نقد هایی که درباره مباحث آقای سروش و شبستری روی سایت قرار داده اید آیا نمی توان اینگونه و به آسانی پاسخ داد که پیامبر (ص) قرآن را اعم از لفظ و معنا خودشان ایجاد فرموده اند، اما با این توضیح که حقیقت قرآن عین حقیقت پیامبر (ص) است و تنها لازم است که ایشان آن را تنزل بدهند و به شکل الفاظ دربیاورند. کما اینکه جبرئیل نمی تواند از حقیقت پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات هستند بالاتر باشد. و با این توضیح قرآن که تنزل یافته آن حقیقت است نمی تواند خطا یا اشتباه باشد. اما اگر خداوند را در مقابل پیامبر (ص) و دو وجود بدانیم آن اشکالات وارد می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قرآن می‌فرماید تماماً حتی الفاظ آن از طرف خداوند آمده و به انسان‌ها می‌فرماید اگر شک دارید که این قرآن از طرف خدا نیست و سخنانی است که یک انسان آن را تنظیم کرده شما هم به عنوان یک انسان یک سوره همانند آن بیاورید. لذا نمی‌توان گفت الفاظ قرآن از خود پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. حتی بعضاً رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند جبرائیل این آیه را برای من نازل کرد و جای آن را نیز تعیین می‌کند که در کجای قرآن قرار دهم. موفق باشید
10319
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: به نظر شما آیا سرکوب میل جنسی و عدم پاسخگویی به موقع به آن در اثر عدم ازدواج می تواند در دراز مدت باعث قوی شدن قوه وهم و غلبه آن بر عقل بشود؟ یعنی فردی که قوه وهمش خیلی قوی شده است و بر عقلش چیره شده است و به همین دلیل دچار برخی بیماری های روحی - روانی شده است می توان گفت که منشاش تراکم میل جنسی و عدم پاسخگویی به آن باشد؟ و آیا با ازدواج به حالت عادی بر می گردد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: میل جنسی رویهم‌رفته یک میل اصیل نیست، وسیله‌ای است برای تولید فرزند، مگر آن‌که ما بر روی آن متمرکز شویم در آن صورت برایمان عمده می‌شود. علاوه بر پیامبری مثل حضرت عیسی«علیه‌السلام» که ازدواج نکردند، چه علمایی داشتیم که وارد جواب‌گویی به این میل نشدند؟ با این‌همه اگر شرایط ازدواج فراهم باشد بهتر است ازدواج کرد، ولی قبل از آن نباید ذهن خود را متمرکز این موضوع بکنیم تا قوه‌ی واهمه به جای عقل بر ما حکومت کند. موفق باشید
10312
متن پرسش
با سلام: گاها با برخی همکاران و دوستان با تفکرات مختلف مباحثی داریم که حقیقتا گاها از توجیه ایشان عاجز هستم و خواهش دارم به سوالات مطروحه شفاف و کاربردی پاسخ فرمایید. 1- گفته شده وقتی حضرت ظهور می کنند با دین و تفکراتی کاملا متفاوت با این دینی که اکنون داریم مواجه می شویم و از کجا معلوم که این تفاوت دین ما با مبانی دینی حضرت، همین خشکه مقدسی هایمان نباشد و ما در برخی مبانی دینی از جمله محرم و نامحرم و نحوه پوشش افراط نکرده باشیم؟ 2- الان نحوه پوشش در اکثریت قاطع شهرهای کشور و جامعه ما به گونه ای است که به عرف تبدیل شده است یعنی بدحجابی برای همه عادی شده و کسی زیاد به جزئیات آن توجه نمی کند و یا به قولی تحریک نمی شود، آیا در این شرایط هم لازم است که مثلا ارتباط خودمون با نامحرم را کنترل کنیم و مخصوصا در مورد نگاه کردن به نامحرم؟ 3- مدتی است که علیرغم اینکه دوست دارم خودم را کنترل کنم و اتفاقا دغدغه مذهبی هم دارم، در مواجهه با برخی زنان و دختران دچار لغزش فکری می شوم بدین شرح که آنها را با همسر خود مقایسه می کنم و خلاصه اینکه دلم درگیر ظواهر می شود، و این در حالی است که به شدت از این وضع در رنج هستم، خواهشا شفاف و روشن بفرمایید دلیل این حالت و راه درمان آن چیست؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- در هرحال ما در زمان غیبت به کمک فقهایی که تنها راه جهت نزدیکی به فرمان خدا را اجتهاد قرار داده‌اند و راه دیگری نیست که بدان متوسل شوند، وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهیم و در حدّ توان خود سعی می‌کنیم جامعه را به دستور فقهای عزیز نزدیک کنیم 3- باید متوجه باشید هر آنچه در بقیه‌ی زنان هست، خداوند در همسر خودتان قرار داده، شیطان است که شما را از کمالات همسرتان غافل نموده. راه مقابله با شیطان، بی‌توجهی به وسوسه‌های اوست تا مأیوس شود. موفق باشید
10314
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده: شرح احوالات من: من جوانی 18 ساله هستم. دعا و توسل می کنم کتاب های آقای نجابت و دولابی و کتاب های توحیدی می خوانم، معنای مناجات خمسه عشر را می خوانم، دائم سعی می کنم به فکر خدا باشم و به قدرتش فکر کنم و خلق را هیچ کاره و سراب بدانم ولی اصلا آرامش ندارم، این حالات مرا دارد نابود می کند همه اش حول و اضطراب دارم، آرزوی مرگ و شهادت را همین حالا با التماس و گریه از خدا دارم (آیا اگر همین حالا بمیرم نامه ی اعمالم کامل خواهد بود و نزد حضرت علی می روم ) نمی خواهم در این دنیا حتی برای یک لحظه ی دیگر باشم خواهش خواهش خواهش می کنم که به من بگویید چه کنم؟ بدنم همه اش می لرزد و رعشه بدنم را گرفته، به خدا قلبم درد گرفته و بعضی مواقع قلبم نامنظم می زند و درد می کند در این سن. دکتر رفته ام ولی آنها هیچ کاری نمی توانند بکنند من که این همه کار برای خدا کرده ام پس چرا ذره ای آرامش و عشق و امنیت ندارم؟ چه کنم تا به آرامش حقیقی و ابدی و بی نهایت برسم؟ چرا درهای رحمت خدا باز نمی شود؟ آیا این همه عذاب بر من از طرف خداست؟ دیگر اصلا نمی توانم زندگی کنم، برای کنفرانس دادن و سخنرانی کردن و امتحان رانندگی دادن و پای تابلو رفتن و سربازی ترس دارم، در این زندگی پر اضطراب چگونه می توانم زنده بمانم. آقا خواهش می کنم بگویید برای لرزش و رعشه و درد قلبم چه کنم؟ کلا برای رهایی از این حالات و رسیدن به امنیت و عشق به خدا چه کنم؟ آخه من چند سالمه که قلب درد و رعشه داشته باشم یا این لرزش و رعشه و قلب دردم و اضطراب از بین برود و به جایش آرامش ابدی بیاید و یا همین حالا بمیرم و جانم را به خدا دهم و آرامش ابدی پیدا کنم. و آیا آنجا به من محل می گذارند یا نه؟ ورزش می کنم و کتاب های «ادب خیال و قلب» و «آشتی با خدا» و «عالم انسان دینی» را خوانده ام و الان دارم «10 نکته از معرفت نفس» با شرح صوت آن بنا به گفته ی شما را می خوانم. چه کار کنم؟ چرا هم سن و سال های من اینجور نیستند. چند وقت دیگر امتحان رانندگی دارم با لرزشم چه کنم یا بمیرم یا از این اضطراب و ترس رهایی پیدا کنم. خواهش می کنم بیش از چند سطر جوابم را بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دنبال‌کردن مباحث معرفتی و توسلاتی که دارید راه درست را می‌روید، ولی مشکلی که در بدن خود دارید به یک بیماری جسمی، روانی شبیه است که خوب است با یک روان‌پزشک در میان بگذارید و داروهایش را هم مصرف کنید. موفق باشید
10295
متن پرسش
سلام استاد: چه ایرادی دارد که ولایت امیرالمومنین (ع) را فقط ولایت معنوی بدانیم؟ یعنی رهبر و امام و راهنمای مومنان عالم پس از پیامبر (ص). نه یک حاکم و والی سیاسی. هرچند که کسی بهتر از ایشان شایسته حکومت نیست ولی خواست نهایی و تمایل مردم به ایشان نیز شرط است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر امام معصوم و یا نایب امام معصوم حاکم نباشند و تکلیف امور را روشن ننمایند این سیاست‌مداران خواهند بود که تکلیف دین را و دین‌داران را تعیین می‌کنند در حالی‌که دین باید تکلیف همه را تعیین کند و این با حاکمیت امام و یا نایب او ممکن است. موفق باشید
10297
متن پرسش
سلام: شما در کتاب مبانی معرفت مهدویت این بحث را مطرح فرمودید که حقیقت غایت هر شیئی بالفعل موجود است. بر این فرض اگر با حضرت حجت (عج) به عنوان غایت هستی به این دلیل که موجود هستند بشود صحبت کرد، پس علی القاعده باید از میوه ای که هنوز به ظهور نیامده (ولی موجود هست) نیز بشود استفاده کرد و تناول نمود. و حال آنکه اینگونه نیست. زیرا هر دو (بلا تشبیه) موجود هستند ولی ظهور ندارند. پس اگر می شود از یکی از این دو استفاده نمود از دیگری نیز می شود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نحوه‌ی وجود غایت هرچیز با صورت بالفعل آن در عالم ماده یک جنس نیست. آری حتماً کسی که با نحوه‌ی غایی میوه‌ها مأنوس است، روحاً از آ‌ن‌ها بهره می‌برد مثل بهره‌مندی مؤمنین در بهشت. موفق باشید
10299
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و عرض خدا قوت. لطفا به طور کامل توضیح بفرمایید که منظور از مشرکین در جمله «سپس به او ضربتی می زنند که اهل آسمان ها و زمین جز مشرکین می شنوند.» چیست؟ کتاب «معاد» صفحه 84. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً مشرک در این روایت بسیاری از مردم می‌باشند زیرا قرآن می‌فرماید: « وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ ». موفق باشید
10309
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا حضرات معصومین علیهم السلام در احادیثشان گاهی بعد از لفظ الله. جل جلاله و تبارک و تعالی استفاده می کردند و گاهی بدون این عبارات بکار می بردند. آیا به مقام بقا و فنایشان مربوط بوده؟ 2. چرا حضرت رسول (ص) فرمودند به اهل زمین رحم کنید تا آن که در آسمان است به شما رحم کند؟ آیا وجود اینگونه مکان مند به نظر نمی رسد و وجود واسع به حجاب نمی رود؟ 3. من گاهی که به مرگ فکر می کنم و اخبار مربوط به مراقبه را متذکر می شوم تصمیم می گیرم که قید رابطه با هر موجودی را اعم از انسان و غیر انسان و آشنا و غیر آشنا را به حد صفر برسانم و فقط به حد وظیفه با محیط و وجود اطرافم مرتبط باشم. و کاربرد زبان را به حد صفر برسانم نظرتان چیست؟ اگر بفرمایید اینگونه انسان از جامعییت می افتد عرض می کنم پس با فاصله گرفتن از حضرت حق و دور شدن از مراقبه و حال بسیار بد شب و قبض شدن چه کنم. در نهایت دیده ام که در جمع بودن باعث سیاهی عجیبی است. هر چند اعتراف می کنم که فاصله از دیگران باعث ناراحتی نفس اماره ام می شود اما در عوض فطرتم به وجد می آید و شب حالم بهتر است. کلا نظرتان در مورد محاورات زبانی روزمره چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور که می‌فرمایید گاهی در معرض تجلی خاصی قرار می‌گیرند و مطابق آن حضرت حق را توصیف می‌کنند و یا فضای سخن آن عزیزان طوری است که شائبه‌ی کم‌حرمتی به حق پیش می‌آید که با توصیف جلال حق آن را جبران می‌کنند 2- در این توصیه بحث ایجاد زمینه جهت تجلی انوار اسم رحمان است که ما با برخورد خوب با مردم در خود ایجاد می‌کنیم 3- در سفر من الخلق الی الحق این کار که انجام می دهید لازم است، ولی در سیری که باید حق را در مظاهر بیابید و با او مأنوس شوید نیاز است که از خلق فاصله نگیرید بلکه در خلق، حق را بیابید که إن‌شاءاللّه با دنبال‌کردن مباحث منازل‌السائرین قدم‌های جامعی برمی‌دارید. موفق باشید
10289
متن پرسش
چرا به پیامبران می گویند معصوم هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معصوم یعنی کسی که از آلوده‌شدن به گناه حفظ می‌شود و خداوند وقتی شایستگی لازم را در کسی دید که می‌تواند پیام خدا را به مردم برساند از لغزش‌‌های احتمالی هم او را حفظ می‌کند تا مردم بهترین بهره را از آن پیامبر ببرند. در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این مورد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10294
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: دو تا سوال داشتم که امیدوارم استاد عزیز جواب بدن. 1- ما که در سنین جوانی هستیم چگونه وقتمون رو پر کنیم که موقع پیری احساس حسرت نداشته باشیم؟ 2- برای از بین بردن دلگیری چه کار باید کرد؟ با تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کرد در دوره‌ی جوانی با معارف خوبی آشنا شد تا جهت روح ما را از خاک به سوی افلاک بیندازد در آن صورت دلگیری معنا نخواهد داد. سیر مطالعاتی روی سایت می‌تواند کارساز باشد. موفق باشید
10279
متن پرسش
با سلام: با ده نکته از معرفت النفس شروع کردم و وارد مباحث معاد شما شدم. هر چند بعضی از مسائل برایم مبهم بود در کل حس حضور نسبت به معاد و برزخ را در وجودم حس می کردم و روز به روز شیفته تر نسبت به معاد شما می شدم و عاشقانه معاد را دنبال می کردم. وقتی شما حالات خواب را بیان می کردید همه را در وجود خودم حس می کردم. آن روز متوجه حرفهای شما نبودم که می فرمودید بعضی ها ممکن است مجتهد باشند ولی در بحث معاد عوام باشند، استاد آن روز فکر نمی کردم این تفکر ملاصدرا مخالف داشته باشد ولی الان چند وقتی است که با چند مدل تفکر روبروی ملاصدرا هم آشنا شده ام! تفکری که اصلا مجرد بودن را رد می کند! اصلا تمام فلسفه را رد می کند! همه ی آیاتی که شما در مورد معاد ذکر می کنید مثل «یوم تبدل الارض غیر الارض» را جور دیگر معنا می کنند! استاد دچار یک بهم ریختگی فکری شده ام. وقتی می بینم تمام مبانی فکریم که در این یکی دو سال با آنها انس گرفته ام همه زیر سوال می رود، وقتی به علامه طباطبایی بدبین می شوم که نکند نظرات خودش را به قرآن تحمیل کرده باشد بهم می ریزم. استاد از کوچکی ظرفیت خودم بسیار ناراحتم، از اینکه نمی توانم درست را از غلط تشخیص بدهم از خودم ناراحت می شوم. استاد چگونه بتوانم بهتر بفهمم، چگونه معاد دقیق و بدون شبهه را بفهمم، استاد خواهشا مبسوط برایم بگویید تا اینقده بین دو راهی نمانم. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در میدان تقابل افکار می‌تواند فکر کند و رشد نماید. مگر به ما توصیه نشده است در قرآن تدبر کنیم؟ پس معلوم است با برخورد سطحی با قرآن حرف اصلی قرآن ظهور نمی‌کند. عجله نکنید در قرآن تدبّر کنید تا حقایق برایتان روشن شود. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در قرآن تدبر کرده‌اند. موفق باشید
10280
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و عرض خسته نباشید: بنده از دوران نوجوانی تا کنون که 29 سال دارم مبتلا به مشکل کم رویی شدید و کمبود اعتماد به نفس و ترس و استرس بوده ام. مثلا وقتی که می خواهم به یک محیط تازه بروم - مثلا به یک مهمانی یا جلسه خواستگاری - استرس شدیدی وجودم را فرا می گیرد تا حدی که گاهی معده ام به هم می ریزد. یا مثلا اگر با یک نفر یک مقدار کوچکی درگیری و برخورد پیدا کنم قلبم به شدت می تپد و بدنم یخ می کند. یا مثلا جرات اظهار نظر بر خلاف جمع را ندارم. البته چند وقتی است که سعی دارم این مشکلات را حل بکنم ولی پیشرفت چشمگیری نداشته ام و البته نا امید هم نیستم. اما مطلبی که می خواستم از شما بپرسم این است که چندی قبل در روایات پیرامون مساله جبن - ترس، که مبتلایش هستم - جستجو می کردم و در این زمینه روایات تکان دهنده ای دیدم که چند نمونه اش را در اینجا می آورم: عن امیرالمونین علیه السلام: فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ‏ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: لَا یُؤْمِنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لَا حَرِیصاً وَ لَا شَحِیحاً. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الرَّجُلِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهُ فِی جَهَنَّمَ الْجَفَاءُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ الْبُخْلُ وَ ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الْمَرْأَةِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهَا فِی جَهَنَّمَ الْبَذَاءُ وَ الْخُیَلَاءُ وَ الْفَجْرُ «مِنْ شَرِّ مَا أُعْطِیَ الْعَبْدُ شُحٌّ هَالِعٌ، أَوْ جُبْنٌ‏ خَالِعٌ». از طرف دیگر در شرح مرحوم ملاصدرا بر یکی از روایات کافی که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "قال امیر المؤمنین علیه السلام: العقل غطاء ستیر و الفضل جمال ظاهر، فاستر خلل خلقک بفضلک و قاتل هواک بعقلک تسلم لک المودة" مرحوم ملاصدرا در بخشی از شرح خود به این روایت اینگونه می فرمایند: ان من الاخلاق ما لا یمکن ازالته بالاصل و حسمه بالکلیة فى دار الدنیا لمخالطة الخلق بالفتح مع الخلق بالضم و نشوهما متمازجین، فیتعذر على الانسان المخلوق‏ ______________________________ (1) المحبة (الکافى). شرح أصول الکافی (صدرا)، ج‏1، ص: 399 على صفة الجبن‏ مثلا ان یصیر شجاعا مقداما فى الحروب، و کذا المجبول على صفة الغضب سیما اذا تأکدت فى نفسه بالنشو علیها مدة من العمر، فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها، بخلاف ازالة الهوى و الکفر و الجحود للحق، فانها مقدورة لکل احد. حال از محضر شما چند سوال داشتم: 1- واقعا بنده که آدم ترسویی هستم بر اساس روایات مذکوره به خداوند سوءظن دارم یا بی ایمان هستم یا بدون تردید در جهنم هستم؟ حقیقتا من خیلی فکر کردم تا ریشه شکل گیری این ترس در وجودم را پیدا کنم و نتیجه ای که به آن رسیدم این است که به خاطر محیط خانه و فضای تربیتی و نحوه برخورد پدرم با من در کودکی و نوجوانی این حالت ترس و خودکم بینی در من پیدا شده است؟ 2- نظر شما در مورد بیانات مرحوم ملاصدرا چیست؟ الف- آنجا که می فرمایند بعضی از صفات امکان ریشه کنی اش در دنیا وجود ندارد؟ ب- منظور ایشان از المخلوق علی صفه الجبن چیست؟ آیا منظورشان این است که مادرزادی ترسو است یا مثل بنده در اثر تربیت بد ترسو شده است یا چیز دیگر؟ (و آیا واقعا این مطلب درست است که می گویند فلانی از بچگی نترس و بی کله بوده و فلانی ترسو و بی عرضه بوده است؟) ج- در هر صورت آیا این مطلب با روایات مذکور منافات ندارد؟ یعنی این فرد ذاتا به خداوند سوءظن دارد و یا لابد از این است که به جهنم برود؟ د- منظور از ایشان از اینکه می فرمایند: فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها. چیست؟ یعنی کسی که ترسوست چگونه می تواند از ظهور ترسش جلوگیری کند؟ 3- از نظر شما راه حل درمان ترس و کم رویی و عدم اعتماد به نفس چیست؟ 4- بنده چند وقتی است که قصد ازدواج کرده ام و پیگیر آن هستم. به نظر شما با این وضعیتی که دارم می توانم یک خانواده را اداره کنم و بار مسئولیت زندگی را بر دوش بگیرم؟ یا صبر کنم وضعیتم بهتر بشود و بعد اقدام کنم؟ مثلا یکی از موارد که خواستگاری رفته بودم و جور نشد دختره از خجالتی بودن و عدم قاطعیتم ناراضی بود. خیلی ممنون
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر ترس از آن‌جا ناشی شود که گمان کنیم در عالم هیچ مدیریتی نیست و همه‌ی کارها در دست جبّاران است، این از بی‌ایمانی است، ولی یک‌وقت هست که وَهم بر عقل غالب است که با تقویت عقل قوه‌ی واهمه از حاکمیت می‌افتد، در این‌جا بحث قوت قوه‌ی واهمه است و به همین جهت گفته می‌شود با تدبّر در قرآن انسان از این نوع ترس آزاد می‌شود 2- در مقایسه بین روحیه‌هایی که از ابتدا نترس هستند نسبت به آن‌هایی که یک نحوه ترس و محافظه‌کاری در آن‌ها هست، باید گفت دومی‌ها باید سعی کنند ترس خود را اظهار نکنند تا آرام‌آرام آن ترس ضعیف شود و نقش تعیین‌کننده پیدا نکند و در این رابطه می‌فرماید این نوع روحیه‌ی محافظه‌کاری تا آخر در این افراد هست و اگر آن را بشناسند می‌پذیرند که لااقل به آن رسمیت نبخشند بلکه از آدم‌های شجاع پیروی کنند و این ترس غیر از آن ترسی است که گمان شود در عالم هیچ مدیریت الهی وجود ندارد و از سوء ظن نسبت به خدا حاصل می‌شود و انسان را جهنمی می‌کند 3- وقتی انسان مطابق وظیفه‌ی الهی عمل کند و به خداوند اعتماد کند از ترسی که مانع اقدام شود آزاد می‌گردد و بر همان اساس اقدام به خواستگاری می‌کنید و از همان ابتدا هم می‌گویید ببخشید که من کمی خجالتی هستم. موفق باشید
10281
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی: اینجانب در گروه مطالعاتی هستم که پس از مطالعه کتب ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری در حال مطالعه کتاب معاد جنابعالی هستیم که سوالات زیر برایم پیش آمده که به ترتیب در زیر مطرح می کنم، متشکر می شوم اگر پاسخ بفرمایید و بنده را در فهم بهتر این مطالب یاری کنید: 1- با توجه به جمله «نفس انسان صورت اخیر اوست و شیئیت انسان به آن است، اگر انسان در عالم طبیعت مسیر کمالی خود را طی کند به جایی می رسد که از ماندن در عالم طبیعت مستغنی است و جسم طبیعی را پشت سر گذاشته و در اثر حرکت جوهری به جسم مثالی که حاصل حرکت آن جسم طبیعی است نایل می شود و از طبیعت بیرون می رود و به مرگ طبیعی از دنیا می رود. » (معاد ص 50). سوال اینجاست که افرادی که در اوایل کودکی و جوانی به دلیل مرگ غیر طبیعی مانند تصادف از دنیا می روند و هنوز بسیاری از قوه‌ها به فعل نرسیده و جسم مثالی به آن حد که باید نرسیده تا روح از بدن خارج شود، در برزخ چگونه و با چه جسم مثالی و برزخی خواهند بود؟ 2- با توجه به جمله نفس انسان صورت اخیر اوست، افراد مسن که صورت اخیر آنها با محدودیتهایی رو بروست در برزخ چگونه خواهند بود با توجه به این مطلب که در بهشت پیری وجود ندارد. 3- با توجه به جمله «در نشئه آخرت بدن خود را خودش ایجاد می کند، بلکه آن بدن، بدنی است که نفس، خود آن بدن است.» (معاد ص 51) چگونه می توان نفسی که در قالب مکان و زمان نمی گنجد را دارای جسمی دانست که خود آن نفس است در حالی که هر صورت و جسمی که قابل مشاهده است باید حدی داشته باشد تا قابل مشاهده باشد و اگر جسمی مشاهده نشود چگونه هر کس از صورتش شناخته حواهد شد؟ 4- این نکته که قیامت لا جرم و لا جسم است پس اینکه در قرآن کریم از درخت و باغ و حور و... که ظهورات الطاف حضرت حق هستند، سخن می گوید چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- افرادی که در سیر تکوینی خود در دنیا جسم مثالی خود را به ظاهر شکل نداده‌اند، جسم مثالی آن‌ها مطابق اعمالی که انجام داده‌اند و نیتی که داشته‌اند خواهد بود. از طرفی شخصیت آن‌ها چنین زندگی را انتخاب کرده و لذا مطابق انتخابی که در عین ثابته‌ی خود کرده‌اند در برزخ با خود روبه‌رو می‌شوند 2- صورت اخیر هرکس همان شخصیتی است که با انتخاب‌های خود ساخته، نه صورت جسم او که بحث پیری و جوانی پیش ‌آید 3- جسم قیامتی شبیه صورت‌های ذهنی است که در عین شکل‌داشتن، محدود به مکان و جرم نیست و شما می‌توانید صدها پرتغال را در ذهن خود جای دهید 4- جرم و جسم نداشتن، غیر از آن است که شکل نداشته باشد. صورت‌های قیامتی به جهت شدت وجود از محدودیت‌های جرم و جسم به معنای مکان‌مندی آزاد‌اند. در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» این موضوعات بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید
10282
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در کتابهایتان که مربوط به معرفت نفس می باشد (مثل خویشتن پنهان) با ذکر مثالهایی سعی در تبیین مفاهیم خودشناسی دارید. مثلا عرض کردید زمانی که انسان در آستانه خوابیدن است در خواب می بیند که مثلا از بلندی پرت می شود یا پایش به پله می خورد و گفتید که این دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم است که در قوه خیال اینگونه متمثل می گردد. در مورد جدا شدن روح از بدن ناسوتی به عنوان یک حقیقت و با توجه به نص صریح قرآن شکی نیست. حال سوالی که مطرح می شود این است که چگونه و از کدام منبع پی به این قضیه برده شده که به فرض مثال این نوع خواب دیدن منتسب به آن حقیقت می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را هرکس با تجربه‌ی خودش بر اساس معارفی که از معرفت نفس دارد می‌تواند تحلیل کند. کتاب «معرفتِ نفس و حشر» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
10283
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. 1- در فصل آخر حیات زمینی فرموده اید انسان موجودی است اخلاقی و در حد دانستن حقایق متوقف نمی شود و معرفت عقلی و قلبی با تاکید بر معرفت قلبی نظر داشته اید. چرا خیلی ها با داشتن معرفت عقلی بر بد بودن خیلی کارها در حد دانستن حقایق متوقف شده اند ولو سطح این معرفت بسیار پایین باشد؟ 2- من خیلی ها را دیده ام که با ظلم از همسرشان جدا شده اند و در زندگی جدیدشان هم موفق نشده اند علت این نیست که نور مودت و رحمت را خدا افاضه می کند و با ظلم به دیگری شایستگی گرفتن نور را از دست می دهند؟ 3- حضرتعالی فرموده اید اگر کسی دنبال نگاه حرام قبل از ازدواج باشد باعث پر رنگ شدن بعد لذت غریزه می شود و بعد از ازدواج دستخوش بازیهای خیال می گردد و اگردرست فهمیده باشم نور مودت و رحمت را نمی گیرد و گرفتار خلا می شود با این اوصاف خیلی ها باید مشکل پیدا کنند اینطور نیست؟ 4- چرا خیلی ها از ازدواج پشیمانند یا می گویند ازدواج آن چیزی نبود که ما فکر می کردیم؟ می تواندبه خاطر نبود نور مودت و رحمت باشد حالا به هر دلیل این نور را دریافت نکنند چه به خاطر تصورات غیر واقعی از زندگی مشترک یا دنیاخواهی یا ازدواج با معیارهای شیطانی و... در هر صورت این نور نیست، درست است حضرت استاد؟ 5- اینکه حضرت حق فرموده اند اگر با زنی به خاطر زیبایی یا ثروت ازدواج کنید شما را به همان واگذار می کنم یعنی همین ها را برایش عادی می کند و روحش از دریافت نور آرامش خدادادی محروم می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی عزم و قصدش آن باشد که تا قرب الهی جلو رود، به‌خوبی موانع آن سیر را می‌یابد و می‌بیند چگونه دستورات شرع مقدس در این سیر کارساز است و جایگاه دستوراتی که ما را از بعضی از اعمال نهی می‌کند را به‌خوبی می‌شناسد و همین‌طور که می‌فرمایند می‌فهمد چگونه نگاه به نامحرم از سر لذّت او را از سلوک محروم می‌کند و لذا ارزش استغفار را نیز می‌یابد که چگونه حضرت حق توّاب است و رویکرد بنده‌اش را از گناه به سوی عبودیت سامان می‌دهد. البته در مورد زیبایی همسر باید افراد در انتخاب همسر از ظاهر او خوششان بیاید و این غیر از آن است که تنها به خاطر زیبایی‌اش با او ازدواج کنند. موفق باشید
10264
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: یکی از اساتید ما با آوردن مطالبی از سوال و جواب ابوسعید ابالخیر و ابن سینا، و اشکال به ابوسعید و دفاع از ابن سینا، به ابوسعید بسیار بد و بیراه گفتند ایشان را خیالاتی و وهم زده معرفی کردند، لطفا در مورد ابوسعید اطلاعاتی به من بدهید، و اینکه آیا زبان عرفا با زبان فلاسقه تفاوت ندارد، خودم حدس میزنم تفاوت از اینجا حاصل شده است. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد زندگی‌نامه‌ی ابوسعید ابوالخیر به کتاب «حالات و سخنان ابوسعیدابوالخیر» رجوع فرمایید و یا در اینترنت جستجو بفرمایید، مطالب خود را به‌دست می‌آورید. عرفا نظر به قلب دارند و فلاسفه نظر به عقل و ابن‌سینا در نمط هشتم و نهم اشارات قلب را بر عقل ترجیح می‌دهد حالا چرا آن استاد بد و بیراه به ابوسعید گفته‌اند معلوم نیست! ای کاش سری به نمط هشتم و نهم اشارات می‌زدند. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نصیحتی که به احمدآقا دارند می‌فرمایند؛ اگر حرف اهل اللّه را نفهمیدی، لااقل آن را انکار نکن. موفق باشید
10268
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرانقدر: دختر مجردی هستم که حدود 3 سال است با مباحث شما آشنا شدم و استفاده های زیادی کردم. الغرض مدت 3 یا 4 هفته ای است که بنده در حالت قبض به سر می برم و از این حالت رنج می برم، حالتی که همیشه تو خودم هستم و حضور خدا را کم احساس می کنم، دائم احساس گناه می کنم، مدام دنبال مکانی می گردم که بهم آرامش بدهد، قبلا اهل مستحبات و دعا و... بودم ولی در این مدت حس و حال دعا و.. اصلا ندارم، احساس می کنم در سیر معنوی خودم توقف کردم و چون همش احساس گناه دارم ترس دارم یا و نا امیدی بر من غالب شود. در این مدت توفیقی شد مشهد مشرف شدم که در این مدت حضور در مشهد آرامش کامل تمام وجودم را فرا گرفته بود ولی بعد از مشهد بهتر که نشدم هیچ بدتر هم شدم بطوری که اصلا حس و حال هیچ گونه کاری را ندارم، نه کلاس، نه دعا و توسل، و نه هیچ کار دیگر دائم حالت گریه دارم، اگر دعائی هم بکنم به دعاهام امیدی ندارم و احساس گناه بیش از همه مرا رنج می دهد. انتظار بیشتری دارم برای رشد کردن و با خدا بودن و دنبال راهکار هستم. امیدوارم تونسته باشم حالت خودم را برای شما تشریح کنم. لطفا راهنمائیم کنید... با تشکر از شما و من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حالت بد نیست و نور خوف الهی که دارید کارساز است، باید مواظب باشید شیطان خوف شما را به یأس تبدیل نکند و شما را از رحمت خوف محروم نماید، ولی اگر حوصله کنید به نتایج خوبی می‌رسید. می‌ماند که ممکن است این حالت طوری غلبه کند که نظام ارگانیکی بدن شما را به هم بزند که در این صورت به روان‌پزشک رجوع کنید. موفق باشید
10274
متن پرسش
سلام: وقتتون الهی و حسینی. دلیل خلقت انسان چی بود؟ انگیزه ی خداوند از خلقت انسان؟ جواب های مختلفی رو برام گفتن، از کارشناسان و ... ولی همه بیانگر نقص خداوند بوده و یا اینکه خداوند به ما نیاز داشته و اینکه هیچکس دلیل رو نمیدونه یعنی پنهان، لطفا یه جواب قانع کننده بگید که توی جواب جایی هیچ سوال نباشه. ممنون. یا حسین. خدا نگهدار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» عرایضی داشته‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
10257
متن پرسش
با عرض سلام حضور استاد گرانقدر طاهرزاده: من در خانواده ای مذهبی هستم الآن 45 سال دارم. در عین حالی که به اهلبیت (ع) و اسلام اعتقاد و علاقه دارم و وظایف شرعی ام را انجام می دهم، شش سال است به وسوسه فکری و شک در مورد وجود اهل بیت (ع) دچار شده ام تحقیق و مطالعه کرده ام ذکرهایی را هم بنا به گفته اساتید داشته ام نذر هم کرده ام و از اساتید هم سوال کرده ام و می دانم دین حق است، اما در موقع دعا صحبت با امامان شک و شیطان به سراغم می اید. از این وضع خیلی معذب هستم دلم می خواهد یقین صددرصدی داشته باشم لطفا به غیر از مطالعه راهکار دیگری به حقیر بدهید. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مطالعه‌ی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» یک‌سری به زیارت حضرت ثامن الأئمه«علیه‌السلام» بروید تا حضور متعالی آن حضرت را در جان خود احساس کنید و همه‌ی شک‌هایتان برطرف شود. موفق باشید
10258
متن پرسش
موضوع سوالات: عقاید، اخلاق با سلام خدمت استاد گرانقدر و تشکر بابت زحماتی که متقبل می شوید بنده چند سوال در ذهنم داشتم که مدتی است ذهن من را مشغول کرده اند. 1- چطور می توان اینقدر به وجود و صفات خالق یقین داشت که اگر پرده از چشم برداشته شود هیچ تغییری در آن یقین به وجود نیاید؟ بنده احادیث و آیات قران را نگاه انداختم و متوجه شدم ائمه از نظم سخن می گویند. همچنین قرآن هم از نظم سخن گفته. این نظم بنابر ساختار مادی جهان به وجود آمده و بر پایه سختاری است که ذرات در این جهان داشته اند. مگر اینکه بگوییم خدا در خلقت جهان مستقیما دخالت داشته (مثل اینکه اعجازی داشته باشد) که این هم معلوم نیست و مثل اینکه خداوند با توجه به ساختاری که در جهان خلق کرده تا جای ممکن تمایل به دخالت مستقیم در آن ندارد. نظریه های جدید و نظریه های بعدی این را تایید می کنند که روال خلقت جهان از زمان آغاز خلقت تا به حال خودجوش پیش رفته است. نظم دقیق این جهان هم مربوط به نظم دقیق ساختار و قوانین دنیاست که از آغاز وجود داشته اند. چگونه می توان به وجود خالق یقین داشت در حالی که این جهان مادی همینطور هم این قوانین را داشته و خودش هم تا به حال جلو آمده است؟ این سوال که چگونه می توان به وجود خالق یقین داشت سالهاست که ذهن من را مشغول نموده که امیدورام شما بتوانید در یافتن جواب من را کمک کنید. 2- سوال بعدی من راجع به این است که من خیلی از اعمال را نه برای ثواب و عقاب، بلکه از روی چیزهای دیگر انجام می دهم. دروغ نمی گویم چون از دروغ بدم می آید. اگر به کسی کمک کنم به جهت دلسوزی است. رعایت قانون به جهت احترام به دیگران است. احترام به دیگران هم به جهت یکسری قوانین اجتماعی است. خیلی از اعمال از روی فطرت انجام می پذیرد. سوال بنده از جنابعالی این است که ایا این اعمال ثوابی هم برایشان در نظر گرفته می شود و آیا موجب رشد روحی خواهد شد؟ بنده این سوال را از یکی از عزیزان پرسیدم و جواب نه بود. 3- بنده در آخر دوره کارشناسی هستم. اگر بخواهم در همین رشته وارد بازار کار بشوم ممکن است بتوانم کاری گیر بیاورم. اما مسائل دیگری هم هست. بنده حرفهای آقای پناهیان را درباره رسانه و اینکه کار رسانه ای کم است و اولویت است، شنیدم. خود بنده هم تا حدودی چنین دغدغه هایی دارم و به مستند سازی بی علاقه نیستم. منتها نمی دانم کدام راه را باید انتخاب کنم. تا حدودی هم می ترسم. از اینکه درسی که خوانده ام را رها کنم و خانواده من را سرزنش کند. از اینکه نتوانم امرار معاش کنم و کسبی داشته باشم. از اینکه نتوانم در این راه ثابت قدم باشم و بلغزم. امیدورام در این مورد هم شما بتوانید کمک کنید تا تصمیم درست را اتخاذ کنم. می ترسم تصمیمم از روی احساس یا به قولی جوگیری باشد و بعدا نتوانم پای آن بایستم و بیچاره شوم. 4 -سوال دیگر بنده این است که من نمی توانم کاری را به طور تخصصی تا انتها پیش بروم. یعنی بتوانم در آن کار تا حد زیادی پیشرفت کنم. نه اینکه نتوانم خیلی برایم سخت است. چون نمی خواهم هم شکل آن شغل شوم. در آن کار خلاصه شوم. البته مثلا در مورد مطالعات دینی هم همین طور است و نمی توانم پیگیر باشم. زود خسته و زده می شوم. در مورد مطالعات دینی چند بار سعی کرده ام کتب شهید مطهری را مطالعه کنم که اصلا نتواسنته ام. نمی دانم چه کنم که این اخلاق رفع بشود. از حنابعالی بسیار بسیار سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم اگر در کتاب «از برهان تا عرفان» بحث برهان صدیقین را با سی‌دی شرح آن دنبال کنید جواب سؤال خود را بگیرید 2- هر عملی را باید با انگیزه و رویکرد رجوع به حق انجام دهیم تا نور حضرت حق بر ما آشکار شود وگرنه پس از مدتی تأثیر آن عمل از احساس ما خارج می‌شود 3- در هر حال سعی کنید نسبت به امرار معاش خود سهل‌انگاری نکنید 4- إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می کند، کتاب قطوری نیست که نتوانید تا آخر ادامه دهید. موفق باشید
10263
متن پرسش
با سلام: یک معضلی در جامعه هست و کم هم نیست و بنده احساس می‌کنم شما کمتر به آن توجه داشته‌اید. امیدوارم بتونم هم‌زبانی ایجاد کنم. استاد تصور شما از قشر پایین جامعه چیه؟ اون چیزی که من توی این گروه می‌بینم این‌هاست: فقر عاطفی، فقر اقتصادی فقر حمایتی و فقر اجتماعی، معمولا این مدل خانواده ها مذهبی سنتی هستن و عموما روابط عاطفی همسران و والدین با فرزندان زشت و خجالت آور تلقی می‌شود. فرزندان بعضا از لحاظ حمایت از طرف والدین دچار مشکل هستند. (البته منظورم همه خانواده‌های از لحاظ معیشتی پایین نیست چه بسا خانواده‌ای با وجود فقر اقتصادی در گزینه‌های دیگر کاملا غنی باشد) و حالا با تمام این فشارهای روحی فرض می‌کنیم یکی از فرزندان این خانواده از آن جهت که باب رحمت و عنایت خداوند بر او باز شده قصد دارد با همه‌ی آن تنش‌ها مبارزه کند و وارد اجتماع بشود با هدف تمدن‌سازی و کار فرهنگی، مشکل اصلی دقیقاً همین جاست وقتی این فرد وارد اجتماع می‌شود (منظورم ازجامعه گروه بچه مذهبی‌هایی هستند که کارفرهنگی انجام می‌دهند) عملاً به رسمیت شناخته نمی‌شود چرا؟ چون پدرش منصب اجتماعی مطرحی ندارد یا به تعبیر خودشان هم شأن آنها نیست چون خانواده‌ی فرهنگی ندارد و حتی با وجود فکر عمیق توسط ابرفرهنگی‌های پولدار به ظاهر مذهبی (!) له می‌شود. به بی‌فکری و نفهمی محکوم می‌شود یا دست کم کارهای دم دستی اجرایی به او سپرده می‌شود. مشکل بعدی ازدواج اوست که همان خانواد‌های به ظاهر مذهبی او را بی‌فرهنگ خوانده و هم شأن خودشان نمی‌دانند. حتی افرادی که ادعا می‌کنند اقتصاد حقیقت ندارد (از جمله آنهایی که خود را هم ‌عالَمِ شما می‌خوانند) درک درستی از این قشر ندارند و عموما مرفهانه زندگی می‌کنند. آیا این افراد اگر در شرایطی که عرض شد زندگی می‌کردند آیا باز هم ادعای تمدن‌سازی داشتند؟ (جالبه وقتی بهشون انتقاد می‌کنی یا محافظه‌کارتر میشن یا مهربانی بیش از حد آنها نشان از عدم درک درست است) و اما سوال من: شأن حقیقی ما چیست؟ اصلا حد اقتصاد در زندگی اسلامی چیست؟ و این که برای اولا درک درست و دوم رفع این تبعیض چه باید کرد؟ یا حق- التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید هر اندازه جامعه به خداوند نزدیک شود و متوجه گردد که همه‌ی ارزش‌ها و کمالات در اُنس با خدا پیش می‌آید، به همان اندازه در چشم‌اش غیر خدا چیزی به حساب نمی‌آید، ما از این جهت در ابتدای راه هستیم. شما تلاش کنید هرچه بیشتر به خودتان و به بقیه توحید را متذکر شوید و در این رابطه فعالیت نمایید تا معارف توحیدی به جامعه برگردد و این معضلات که برمی‌شمارید رفع گردد و مطمئن باشید خدایی که ما را خلق کرده ماورای این‌که خانواده‌ی ما در چه موقعیتی است نمی‌گذارد ما درمانده شویم. برای آن‌که خدا به جامعه و تاریخ ما برگردد در ابتدای امر نیاز به عرفان نظری داریم. موفق باشید
10245
متن پرسش
با سلام خدمت شما و عرض خدا قوت: اولین سوالم این که مدتی مدید است که بی سوال شده ام و آن عطشی که قبلا در یافتن یک عالم و پرسیدن سوالهای متعدد در من بود از بین رفته است. آیا این نشانه ی خوبیست یا ن؟ سوال دو: این که چه نوع تمایلاتی از آن دسته آرزوهایی تلقی می شود که اسلام در قرآن و مکتب اهل بیت (ع) آن را منع نموده و برای انسان مخرب و از حیله های شیطانی بر شمرده؟ یا اینکه این آرزو و انگیزه است که محرک انسان است! افق فکر انسان در مورد آینده و برنامه ها و آرزوهایش تا کجا باید بالا برود و توقعات و خواسته های انسانی کدامش وسوسه ی شیطانی ست و کدام در جهت رشد و تعالی؟ سوال سوم اینکه نیاز به داشتن و ارتباط با یک مرشد را تا چه حد ضروری می دانید؟ اصلا ضرورتی در این امر وجود دارد یا خیر؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضاً می‌شود که روح انسان به صورت اجمالی به مراتب مورد نظرش می‌رسد، در این موارد دیگر سؤال ندارد ولی سعی می‌کند با تهذیب نفس آن اجمال به تفصیل در آورد 2- نهایت آرزوی انسان باید قرب الهی باشد و هر مقدمه‌ای که جهت این امر قرار گیرد و موجب بندگی ما باشد الهی است وگرنه شیطانی خواهد بود. در بسیاری موارد بدی یا خوبی کارها بستگی به رویکر انسان دارد. موفق باشید
10246
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: سوالی از حقیر پرسیده شده است که جوابش را می دانم اما ترسیدم پاسخ دهم شاید حقش را ادا نکنم: 1- فرق الحمدالله و شکرالله چیست؟ 2- چرا ما الان عالم ذر را بیاد نمی آوریم؟ علت فراموشی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در ذکر الحمداللّه نظر به کمالات حضرت حق داریم در هر منظری، ولی در شکر نظر به حق داریم نسبت به نعمت‌هایی که در جهت به کمال‌رساندن ما به ما مرحمت کرده 2- علم به عهد اَلست علمی است حضوری و آنچه که در حافظه می‌ماند علم حصولی است. اگر به سلوک لازم مبادرت کردیم آن حضور خود در محضر حضرت ربّ را دوباره احساس می‌کنیم. موفق باشید
نمایش چاپی