بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36443
متن پرسش

با سلام و تحیت: در باب حیوانات کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی چند صفحه پیرامون حیواناتی مانند چلپاسه، خرس و... صحبت کرده است. در قسمتی آورده است که بنی امیه وقتی فوت کنند به چلپاسه تبدیل می شوند (قریب به همین مضمون). این در حالی است که تناسخ و حلول در عقاید اسلامی نیست و معتقد به این عقاید انحرافی را کافر می دانیم. لطفا راجع به این گونه احادیثی که علامه مجلسی آورده اند و حلول و تناخ توضیحات روشنگرانه ای بفرمایید. با تشکر و سپاس از جنابعالی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در این نوع روایت‌ها مطرح است، ربطی به تناسخ که مربوط در این دنیاست، ندارد. بحث در صورتِ قیامتیِ آن‌ها است که جسم آن‌ها مطابق صفات و اخلاقیات آن‌ها می‌باشد. این‌جا است که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم عده‌ای ظاهرشان در قیامت آنچنان زشت است که حتی خوک و میمون از آن‌ها زیباترند. موفق باشید

36438
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: حدود ۱۰ سالی است که کم و بیش همراه مباحث شما هستم. بیشتر کتاب های شما را خوانده ام و کتاب های دیگر بی حوصله ام می‌کنند. پس از این همه سال تاکید شما بر روی ورزش نظرم را جلب کرد و عجیب و غریب برایم مؤثر واقع می‌شود طوری که پیاده روی ام را به روزی دو ساعت رسانده ام. و طور دیگری درک می‌کنم. پس از ده سال متعجبم که چرا روز اول با وجود اینکه کتاب جوان شما رو خواندم چرا همون موقع این رو نفهمیدم؟ به تازگی برای چندمین بار که ادب خیال و عقل و قلب رو خوندم دیدم که گنگ هستم نسبت به تاکید شما روی مطالعه و واقعا ضرورت اون رو نمی‌فهمم. بعد این مساله سراغم اومد که نکنه ده سال باید بگذره تا من به چنین ضرورتی برسم. چطور میشه به ضرورت مطالعه رسید؟ من با خودم فکر می‌کنم که الان که نمازهام رو در مسجد میخونم و ورزش هم می‌کنم دیگه تمامه و با به صحنه اومدن وجه تجرد با ورزش و اعتدال در تغذیه به قول شما حی قیوم که عین اتصال به الله به صحنه میاد. پس باید روی همین ها تمرکز کنم تا وجه وحدانی ام تقویت بشه. گیر کار کجاست؟ چطور به ضرورت مطالعه برسم؟ با خودم گفتم ورزش و تغذیه و مسجد رو محکم بگیرم تا در ادامه بلکه مساله برام باز بشه. اما به نظر جواب کاملی نیست لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نباید از قرآن و روایت غفلت کرد. در این مورد پیشنهاد سیر مطالعاتی مربوط به سوره‌ها و مربوط به خطبه‌های نهج‌البلاغه را دارم. موفق باشید

36435
متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: مقبولیت و مشروعیت حکومت رهبر حق بر جامعه از پذیرش مردم ناشی می‌شود یا خیر؟ اگر احراض شود، مردم حکومت رهبری را نمی‌خواهند آیا ایشون وظیفه شرعی دارند هنوز رهبر باشند یا خیر؟ به نظرم سیره حضرات معصومین به ویژه حضرت علی که فرموده اند اگر حضور مردم نبود حجت بر من تمام نمی‌شد نشان می‌دهد رهبر حق را هم باید مردم بخواهند. البته تشخیص رهبری بر حق بر عهده مردم نیست بر عهده مجلس خبرگان است. نیازی هم به برگزاری رفراندوم مورد تبلیغ رسانه های بیگانه نیست، فضای عمومی جامعه نشان دهنده این است که مردم رهبری حضرت آقا رو قبول دارند. برداشتم درسته یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً نظر مقام معظم رهبری آن است که مشروعیت منسب ولایت فقیه، به مقبولیت مردم است. ولی نه مقبولیت شبکه رسانه های استکباری!! که صدایش بلند و بسی تکرارِ یک موضوع است در کانال‌های مختلف به طوری که افراد عادی را به اشتباه می‌اندازند. موفق باشید

36419
متن پرسش

سلام استاد جان.وقتتون بخیر: اگر بگوییم وجود که الله است، جامع همه صفات هست، می‌توانیم بگوییم همه موجودات که تجلی الله اند همه اسماء را دارند به ظهور و خفا ولی انسان کامل که مقام برزخیت کبری دارد، همه اسماء را می تواند به تعادل ظاهر باشد، بقیه انسانها هم این مساله شدت و ضعف دارد یا اشتباه متوجه شدم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همین طور است. بخصوص که متوجه هستید موجودات همه در قبضه و آغوش حضرت «اللّه» هستند که جامع جمیع اسمای الهی است هرچند به جهت نوع خود، اسم یا اسمایی را ظاهر می‌کنند و انسان کامل که خلیفه اللّه است مصداق «علم آدم الاسماء کلها» می‌باشد. موفق باشید

36411
متن پرسش

با سلام و عرض ادب استاد بزرگوار: بنا بر تحقیق بنده برروی آیین باستانی «میترا» و جهانی بودن این آیین، در باب اسلام و تشیع شباهت هایی یافتم که نمیدونم درسته که بگویم که این آیین باستانی ایرانی در دین اسلام تاثیراتی داشته همانطور که در قرآن به خورشید قسم یاد شده. می‌شود گفت که باورهای این آیین بر اسلام تاثیر گذاشته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به موقعیت عربستان در آن زمان که تقریباً در حاشیه جهان آن روز بوده و با نظر به امّی‌بودن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» بسیار بعید است که این نوع آیین ها در آنجا حاضر بوده باشد. از طرفی سوگند به «شمس» در قرآن نظر به سنت حضور نور در عالَم دارد تا جایگاه نور هدایت الهی از طریق پیامبر را متذکر شود، نه اینکه برای «شمس» استقلالی قائل باشد و پرستش آن را به میان آورد. موفق باشید

36402
متن پرسش

با سلام استاد گرامی: فرض کنید شخصی بر اساس شواهدی که دارد وجود خود را عالم صغیر می‌بیند. چگونه و با چه پرسش هایی می تواند به درستی یا نادرستی این ادراک پی ببرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از «معرفت نفس» جناب سید حیدر آملی در مورد عالَم کبیربودنِ انسان از یک جهت، و عالَم صغیربودنِ انسان از جهت دیگر، سخن‌هایی دارد. خوب است در این مورد به کتاب «جامع الاسرار و منبع الانوار» ایشان که به فارسی ترجمه شده است رجوع فرمایید. در صفحه ۲۳ کتاب «فصوص الحکم» در فصّ آدمی که روی سایت هست داریم: در زبان عرفا از آن به انسان كبير تعبير مى‌‏كنند می‌گویند: «اَلإنسانُ عالَمٌ صغيرٌ مُجْمَلٌ و الْعالَمُ انسانٌ كبيرٌ مفصّلٌ»، به این جهت به عالَم، انسان کبیر می‌گویند که هر آن‌چه در انسان مندرج است در عالم نیز هست منتها به صورت تفصیلی، وگرنه از نظر مرتبه، انسان، عالم کبیر است و عالم، انسان صغیر می‌باشد زیرا انسان خلیفه‌ خدا در این عالم است. موفق باشید

36401
متن پرسش

عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: روز شنبه قبل از جلسه در رابطه با جناب مولوی صحبت کردیم قرار شد نسبت به غزلی که از دیوان شمس خدمتتان اشاره شد، شرح مختصری برای اون بنویسید. صمیمانه سپاسگزارم التماس دعا.
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن / چون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن
باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ای / بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو / خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی / بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
من همگی تراستم مست می وفاستم / با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام / او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو/ گر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن
نفخ نفخت کرده‌ای در همه در دمیده‌ای / چون دم توست جان نی بی‌نی ما فغان مکن
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد/ ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو/گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن
هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو/کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن
شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا /گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن
باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو / باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن
باده عام از برون باده عارف از درون / بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو/ چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر خود، نمادی از توحید را مانند جناب شمس تبریزی مدّ نظر آورید و ملاحظه کنید جناب مولوی در آن منظر توحیدی چه انواری می‌یابد و با آن انوار که در منظر آن شخص می‌یابد، عملاً با آن شخص معاشقه می‌کند. و قصه  آن حضورِ همراه با شیدایی را در آن کلمات، به ظهور می‌آورد و یا بگو: آری! آن کلمات است که جناب مولوی را به حضور آورده.
این‌که می‌گوید: دوش چگونه با آن انس ربّانی به‌سر برده‌ای که اکنون که با تو روبه‌رو می‌شوم از یک طرف متوجه آن انوار هستم و از طرف دیگر خودت حجاب ظهور آن انوار شده‌ای و مانند کسانی که گویا از آن باده توحید، بهره‌ای ندارند روی به آسمان داری، در حالی‌که خودت آسمانی.
آری! آن باده خاص در شخصیتت پیداست و با گفتن سخنان عادی نمی‌توانیم آن انوار قدسی را پنهان کنیم و این قصه هر جمال توحیدی است.
به هر حال ملاحظه می‌کنید که جناب مولوی تا آخر این غزل متذکر توجهی است نسبت به آینه توحیدیِ جناب شمس تبریزی و امثال او که همچون نور توحید از یک طرف در ظهورند و درست از همان طرف، باطن و پنهان‌اند و در همان رابطه آن شب عرض شد بنده رهبر معظم انقلاب را این‌چنین احساس می‌کنم و به خود می‌گویم: « ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام / او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن» و در واقع سعی بنده آن است که با نوری که حضرت صاحب الأمر«در این مرد به جلوه آورده، بگویم: «ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو/ گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن» زیرا او بحمدلله به خوبی متوجه است از کجا و از کدام مادر می‌نوشد. یعنی: «شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا / گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن»، یعنی راه ما، راهِ هرچه بیشتر به ظهورآوردن توحید است و عبور از حجاب‌هایی که دنیا و دنیاداران مدعی آن هستند و این یعنی: «چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن» تا در جمعِ بین «هو الظاهر و الباطن» و «هوالاول و الاخر» که ناب‌ترین نحوه توحید است، حاضر شویم. در نتیجه، آری! او هر بُنِ بامداد سبوی خود را به سوی ما می‌کشد تا ما به جای دیده به این و آن، تنها او را در افق خود داشته باشیم. «کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن» آیا این همان پیشنهادی نیست که در افق توحیدیِ این انقلاب متذکر شهدا شد و آن کردند که کردند. موفق باشید      

 

36386
متن پرسش

عرض سلام و ادب و ارادت خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر و عزیز: مطالعه کدام کتاب شما می تواند کمک کننده باشد برای فهم این دو موضوع که در صوتها زیاد تکرار می‌شود: در رابطه با زمان شناسی و درباره بودن در تقدیر امروزمان. ضمن تشکر از خداوند منان عاجزانه می‌خواهم شما را مشمول دعاهای خیر امام زمان علیه السلام قرار دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی و زمان شناسی سخن می‌گویند. می‌توانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع بفرمایید. موفق باشید.

36383
متن پرسش

با سلام: ان الله جمیل و... اینجا گفته شده خدا زیباست. سوال آیا می‌شود عاشق این زیبایی شد. در کجا و کدام موطن؟ آیا این زیبایی صورت هم دارد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه عالَم جلوات اسمای الهی است و سالک الی الله با اصلاح قلب خود متوجه انوار الهی در هر منظری می‌شود. موفق باشید

36382
متن پرسش

با سلام: شما در یکی از صوت ها فرمودید که فقط خیال محل تجلی گاه خداوند است. سوال؛ مگر عالم ماده هم محل تجلی گاه خداوند نیست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رابطه ما با عالم ماده باز از طریق تصوراتی است که در خیال خود داریم و نسبتی که با آن صورت خیالی برقرار می‌کنیم. موفق باشید

36379
متن پرسش

با سلام: در باره پرسش و پاسخ ۳۶۳۷۲ شما می فرمایید که خداوند نمی تواند منشا هر لذتی باشد چون ممکن است منشا آن توهمات باشد. سوال: مگرنه این است که هر چیزی منشا اثر باشد امر وجودی است و واضح است که هر توهمی اثری دارد و مگر نه این است که خدا عین هستی است و هر هستی به عین هستی ختم می‌شود. نتیجه آن که هر امر وهمی هم به عین هستی ختم می‌شود. لطفاً توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن جواب گفته نشده خداوند نمی‌تواند منشأ لذت باشد، بحث در انسان بود و توهّمات انسانی که ذهن خود انسان می‌سازد بدون آنکه ریشه در واقعیت و وجود و هستی داشته باشد. موفق باشید

36373
متن پرسش

سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: می‌خواستم اگه امکانش هست برای مطالعه‌ی مباحث تفکر تاریخی سیر مطالعاتی معرفی بفرمایید. (چیستی معنای آن.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی سخن می‌گوید. می‌توانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع بفرمایید. موفق باشید

36372
متن پرسش

با سلام: شما در یکی از پاسخها فرموده آید که خدا عین لذت و ابتهاج است. آیا منظور شما این است که منشا هر لذتی خداست و آیا قاعده کل ما بالعرض لا بد ... در اینجا جاریست و می‌شود گفت که هر لذت بالعرض به خدا که عین لذت است منتهی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن بود که خداوند عین کمال است و خداوند این کمال را به نحو حضوری در ذات خود احساس می‌کند و از این جهت، عین لذت است به همان معنایی که احساس کمال، لذت است. ولی این بدان معنا نیست که منشأ هر لذتی، خداوند باشد زیرا ممکن است آن لذت، ریشه در توهّمات فرد داشته باشد. موفق باشید

36369
متن پرسش

چرا خدای مهربان و رحیم که منتقم است جواب این نسل کشی بزرگ را در غزه نمی‌دهد؟ آیا خدا وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در همین نکته آخر است که کدام خدا وجود دارد و کدام خدا وجود ندارد؟! خدایی که هرکاری که ما مایل باشیم، باید انجام دهد؛ نه! وجود ندارد. ولی خدایی که ربّ العالمین است و زمینه‌های تعالی انسان‌ها را فراهم می‌کند؛ آری! او وجود دارد هرچند حتی «ربییّون» یعنی آنانی که دلبسته به ربّ العالمین هستند، فریاد برآورند که پس یاری خدا چه شد؟ امری که خداوند در قرآن این طور گزارش می‌دهد: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ» آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌شويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد، بر [سر] شما نيامده است؟ آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند، تا جايى كه پيامبر [خدا ] و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند: «پيروزى خدا كى خواهد بود؟» هش دار، كه پيروزى خدا نزديك است.
آیا نباید در رخدادی که در غزه در حال شکل‌گیری است متوجه حکمتی شد که حضرت ربّ العالمین بنا دارد چهره نژادپرستِ غرب را بنمایاند؟ و در این رابطه بخواهد تاریخ دیگری را به ظهور آورد؟ امری که حتی مردم غزه متوجه آن شده‌اند که چه رسالتی به عهده آن‌ها گذاشته شده که در مقابل این‌همه مصیبت و سختی، خود را نمی‌بازند. نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب نیز به خوبی از آن آگاهند و در نتیجه در بازدیدی که از نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران داشتند فرمودند: «قضیّه ابعاد مهم‌تری پیدا می‌کند وقتی انسان توجّه کند که این «نتوانستن»، مخصوص رژیم صهیونیستی هم نیست؛ آمریکا هم نتوانسته ــ داخل مِیدان‌اند دیگر؛ آمریکا داخل میدان است ــ کشورهای غربی [هم که] دارند کمک می‌کنند نتوانسته‌اند. در ملاحظه‌ی حرکتِ تاریخیِ بشریّت، این خیلی مسئله‌ی مهمّی است؛ ما به جایی رسیده‌ایم که یک تجهیزاتِ مفصّلِ نظامیِ مسلحِ مجهّز به انواع سلاحها، در یک صحنه‌ی این‌جوری، به طرف مقابل خودش که بظاهر هیچ کدام از آن امکانات را ندارد نمی‌تواند غلبه پیدا کند! این یک پدیده‌ی مهمّی است، این یک حقیقتی است.» موفق باشید     

 

36364
متن پرسش

سلام و انوار الهی: سوالی داشتم خدمتتون استاد گرامی اهداء کتابهای تخیلی خارجی به افراد دیگه یا کتابخانه کار صحیحی هست؟ من باب اینکه این نوع کتابها باعث تقویت قوه وهم و خیال میشه آیا معدوم کردنشون اولویت داره؟ یا اهداء به غیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به نوع کتاب دارد. بعضی از رمان‌ها که توسط اندیشمندان آن دیار تألیف شده، هرچند که به ظاهر تخیلی می‌باشد، ولی متذکر مسائل انسان و جامعه بشری است. مثل آثار داستایوسکی و یا رومن رولان و یا ویکتور هوگو. رهبر معظم انقلاب سالها قبل درباره شاهکار «ویکتور هوگو» اینگونه اظهار داشتند: «به نظر من بینوایان ویکتور هوگو برترین رمانی است که در طول تاریخ نوشته شده است. من همه‌ رمان‌های طول تاریخ را نخوانده‌ام، شکی در این نیست، اما من مقدار زیادی رمان خوانده‌ام که مربوط به حوادث قرن‌های گوناگون هم هست. بعضی رمان‌های خیلی قدیمی را هم خوانده‌ام. مثلاً فرض کنید کمدی الهی را خوانده‌ام. امیرارسلان هم خوانده‌ام. الف لیله و هزار و یک شب را هم خوانده‌ام. وقتی نگاه می‌کنم به این رمانی که ویکتور هوگو نوشته، می‌بینم این چیزی است که اصلاً امکان ندارد هیچکس بتواند بهتر از این بنویسد یا نوشته باشد و معروف نباشد و مثل منی که در عالم رمان بوده‌ام، این را ندیده باشم یا اسمش را نشنیده باشم ... من می‌گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی، در عالم کتاب‌نویسی. واقعاً یک معجزه است ...  زمانی که جوان‌ها زیاد دور و بر من می‌آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته‌ام که بروید یک دور حتماً بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.» موفق باشید

36360
متن پرسش

با سلام: استاد عزیز در گروه مطالب ویژه صوت جلسه برنامه سدید را گوش می‌دادم که انصافا با مجری گری توانمند جناب نقی لو کیفیت بالاتری یافته است_بطور خلاصه حضرتعالی رجوع به خود را از مراتب لاینفک زندگی جدید دانسته اید و همین را منوط بر رجوع تاریخی _در ظاهر هیچ مشکلی با این شیوه بوجود نمی آید البته بنظرحقیر این بحث از سری بحث های تقدم و تأخر «نقل _عقل» گذشتگان مستثنی نیست! مثلا اگر تقدم الگوهای قرآنی بر عقل سخن گوییم بایست متوجه شویم که همین حکم، حکم عقل است از طرفی اگر تقدم عقل را بر نقل مطرح کنیم می‌شود همین آشفته بازار دوران به اصطلاح روشنگر عقل که همین غرب خونریز محصول نامیمون آن است! حال رجوع به تاریخ ما همیشه توسط نفس ماست آیا همین رجوع و شیوه تحلیل تاریخ از آلودگی نفسانی عقل روشنگر اکنون ما مصون است؟ بنظرم که نه! باز دچار تسلسل می‌شوم! به‌عبارتی دیگر نفس من اکنون، بدون تعالی در مراتب اش نمی‌تواند تحلیل درست از تاریخ خود کند! حال بعد از تعالی لزوم شناخت تاریخ برای تبین به دیگران شاید مفید افتد اما برای خود که معنی ندارد، چرا؟ چون اگر هدف تعالی است که اتفاق افتاده اگر تعالی اتفاق نیفتاده باشد رجوع همان آلودگی جهل را خواهد داشت! لطفا راهنمایی بفرمایید مثل همیشه _خدا وجودتان را مستدام بفرماید ان‌شاالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نظر به انسان است در دو نگاه. یک نگاه نظر به انسان دارد که با عقل خود متوجه وجود حقایق عالَم مانند خدا و فرشتگان و ابدیت می‌شود و در باور عقلی خود، خود را ادامه می‌دهد؛ که بسیاری از اهل ایمان چنین‌اند. و در نگاه دوم نظر به انسانی است که در باورهای عقلی نمی‌تواند خود را بپذیرد و به حضوری نزد خود نظر دارد که به اصطلاح گفته می‌شود انسان در این حالت، سوبژه خودش شده و تنها در جهان خود می‌تواند حاضر شود. بحث در آن بود که در حالت دوم باز قرآن متذکر این انسان است که در جهانش حضور اسمای الهی حاضر است و باب گفتگو را در این فضا می‌توان با او باز کنیم که در بنیان شماره ۳۸ تحت عنوان «وقتی جهان با ما جهان می‌شود» از کتاب « در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» عرایضی در این مورد شد و یا در بحث «نظر به ظرفیت‌های بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی» https://eitaa.com/matalebevijeh/13876 نکاتی مطرح شده که می‌تواند ما را در این مورد نیز دعوت به اندیشیدن کند. موفق باشید

36359
متن پرسش

با سلام: اعیان ثابته به مجموعیت در ذات خداوند هستند یا به جامعیت؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات خداوند در احدیت‌اش هیچ کثرتی ندارد. آری! علم خدا به اعیان ثابته، علم است و علمِ به کثرات، موجب کثرت نمی‌شود. موفق باشید

36358
متن پرسش

اگر بنا را بر این بگذاریم که تمام مخلوقات در حال حرکت در نزد خودند و دارند خود را هر روز تجربه می‌کنند تا بیشتر و بیشتر خود را بیابند و نزد خودتر باشند البته بالحق پس من هم چنین انتظاری از خود داشتم و دارم اما آدمی از این زندگی برتر خارج شد! این مسئله مرا خستگی داده که هنوز حس می‌کنم مال من نبود. خوابی سنگین و باری گران و پیری بدی به من تحمیل کرد. دوست دارم در سخنان علی علیه السلام فنا شوم که فرمودند: پسرکم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی نه برای دنیا و برای رفتن نه ماندن و برای مرگ نه زندگی و در جایگاه کوچی و در سرای موقت بر سر راه آخرت تو تحت تعقیب مرگ هستی که گریزنده از آن رهایی ندارد و خواستار آن هم از دستش نمی رهد و ناگریز آن را در خواهد یافت. با وجود اینکه مردم امروزی را می‌شناسم اما آنها نمی‌شناسم هرچه بیشتر آنها را بشناسم بیشتر آنها را نمی‌شناسم آنها در عین اینکه مرا می‌پذیرند و من آنها می‌پذیرم اما هرگز دنیای آنها را نمی‌فهمم و نمی‌شناسم و نمی‌خواهم و درک نمی‌کنم هرچند گویی دنیای دیگری ساخته بشود، که بشود در آن زیست و من هم خواهم زیست ان‌شاء الله اما مرگ سر نوشت زیباییست که آن‌را به کل دنیا نمی‌دهم . بخدا حتی اگر آخرتی و سرای جاویدی و بهشت هایی و دین پایداری نبود باز مرگ انتخابم بود. من مرگ را خود می‌دانم خودی که دنیاداران می‌خواهند آن‌را گم کنم. دنیا را دوست نداشتم ای کاش هیچ وقت نمی‌دیدمش خدایا دنیا را از یادم ببر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر انسان برای آخرت آفریده شده است ولی دنیا، مزرعه آخرت است و به اندازه‌ای که در دنیا با انتخاب‌های خوب و همراه با تواضع زندگی کنیم، در ابدیت خود حضور بهتر و متعالی تری خواهیم داشت. مهم آن است که زندگی را برای خود تنگ و سخت نکنیم. موفق باشید

36356
متن پرسش

سلام: من خیلی به این فکر می‌کنم که دیگران تحت تاثیر رفتارهام قرار میگیرن و انسانهای درستی میشن یا میگن چه انسانِ خوبی! برا خودم داستان سازی می‌کنم. حالا چه خودم تو داستان باشم چه بقیه. بدونِ اینکه قرار باشه کاری برای خودم انجام بدن. یعنی نباشن هم من اون کارا رو انجام میدم. حتی تخیل می‌کنم و یکی دیگه رو جام میزارم که همچین کاری میکنه و باعث میشه مردم به دین روی بیارن. می‌خواستم ببینم این افکار و تخیلات ریا هست؟ و برای اینکه از این افکار دور شیم چه راه حلی وجود داره؟ و کلا به چی فکر کنیم؟ چون نمیتونم فکر نکنم حتی کار انجام بدم باید فکر کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، نکاتی جهت جوابگویی به سؤالاتتان در آن کتاب می‌یابید. موفق باشید

36355
متن پرسش

با سلام: بر اساس معاد جسمانی که جناب ملاصدرا بیان می فرمایند، اصل حقیقت من مجرد است. دو سوال دارم. آیا ازدواج من با حوری بهشتی در همین دنیا با بدن برزخی ام وجود دارد؟ دوم: آیا ازدواج من با اجنه با بدن برزخی ام امکان دارد؟ امیدوارم سوء برداشت نشود و پاسخ سوالات مرا بدهید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت بحث ازدواج با حوریان در میان نیست، بلکه حوریان جلوه اعمال ایمانی مؤمنین هستند. به همین جهت قرآن می‌فرماید: «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (واقعه/۲۴) آن حوریان جزا و آثار کار مؤمنین اند. به جز این اساساً ازدواجی به این معنایی که می‌فرمایید وجود ندارد. این حرف‌ها، بیشتر توهّم افراد است. موفق باشید

36347
متن پرسش

سلام علیکم: ۱. بر چه اساسی می‌گوییم الله جامع اسما و صفات است؟ ۲. خدا در قرآن می‌فرماید: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛ بگو الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، همه نامهاى نیکو از آن اوست. (اسراء، آیه ۱۱۰) آیا رحمن هم جامع اسما الهی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می‌فرماید مهم خواندن خداوند است چه به عنوان «الله» و چه به عنوان «رحمان». زیرا برای او اسماء حسنایی هست که می‌توان بدان رجوع کرد. ولی وقتی در آیه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می‌فرماید به اسم «الله» که هم رحمان است و هم رحیم، نظر دارد؛ اینجا است که متوجه می‌شویم اسم «الله» وسعت بیشتری دارد که با رحمانیت خود، رحمت عامش را به میان می‌آورد و با رحیمیت خود فرمود: «بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ». موفق باشید

36344
متن پرسش

با سلام استاد عزیز: آیا می توان وارستگی را منطبق بر تقوی دانست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است ولی به شرطی که تقوا را نوعی حضور در بستر توحید احساس کنیم و نگهبانی خود در آن حضور نسبت به هرگونه گناهی که بخواهد ما را جذب خود کند و از آن حضور توحیدی محروممان نماید. موفق باشید

36333
متن پرسش

سلام استاد عزیز: چرا هر ادراک حسی قوامش به ادراک خیالی است ونقش ادراک خیالی در ادراک حسی چیست و اینکه چرا در رویای صادقه گاهی قسمتی از آن با واقعیت مطابقت ندارد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در هر ادراک حسی، خیالی در صحنه است حال یا آن صورت خیالی مطابق آن ادراک حسی است و یا توهّمات نیز در آن صورت خیالیه دخالت می‌‌کند. این‌جا است که رؤیای انسان از حالت صادقه بودن خارج می‌شود حتی در غیر خواب نیز بعضاً پیش‌فرض‌های ما موجب می‌شود تا واقعیت را آن‌طور که احساس کرده‌ایم، فهم نکنیم. موفق باشید

36328
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد ارجمند سوالی داشتم در مورد اجنه، اینکه آیا صرف روشن کردن عود در خانه ایی اجنه جمع می شوند؟ مثلا اگر همسایه ما روشن کند به ما هم مرتبط می شود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً چنین نیست. اساساً ما نباید ذهن خود را مشغول چنین خطوراتی بنماییم، در حالی‌که ساحت اجنه، ساحت دیگری است و ربطی به ساحت ما ندارد. موفق باشید

36326
متن پرسش

با سلام و احترام: بنده در گذشته، خواسته ها و حوائجی داشتم، که بهر دلیلی انجام نشد، و با تسلیم و رضا، آنها را در فکر و قلبم حل کردم و برایم تمام شد. در حال حاضر در شرایطی هستم، که با اراده و اختیار به چیزی و یا اتفاقی فکر نمی‌کنم، و معمولا آن حالی که بر قلبم عارض می‌شود را رصد می‌کنم، و متناسب با آن حال هر کاری، از گریه، دعا، عبادت، شادی و... لازم باشد انجام می‌دهم. بااینکه حوایج گذشته را با حالت تسلیم و رضا حل کردم، بدون اینکه ارادی فکر کنم، بعضا حال نیاز و بعضا دلگیری یا غصه نسبت به آن مسائل برایم پیش می‌آید، و اگر حالم حال درد دل، یا تضرع، یا حاجت باشد، با خداوند مطرح می‌کنم، و بعد از آن کانه هیچ نیازی و خواسته‌ای نبوده و نیست. و حال رضا و تسلیم حاکم می‌شود. برایم سوال بود، که آیا اینها جزء خطورات بد هست؟ یا جز احوال است؟ اگر در این حال بعضا حال حال شکایت باشد؟ باید چه کرد؟ متشکرم از پاسخگویی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زیباست اگر انسان با هزاران حاجت نظر به توحید و رحمت بیکرانه حضرت حق بکند و در آن‌جا به نوعی از استغناء و بی‌نیازی نایل گردد که صدها برابر بالاتر از برآورده‌شدنِ آن حوائج است[1] به همان معنایی که فرمودند: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». این است معجزه توحید و استقرار در قلمرو رحمت الهی، که به تعبیر صدرالمتألهین همان روبه‌روشدن با نور «وجود» است امری که در جهان غربی به تعبیر هایدگر مورد غفلت قرار گرفته و در نتیجه جهان مدرن نیازهای انسان را زیاد کرد و انقلاب اسلامی با افقی که مقابل انسان می‌گشاید بنا دارد سرنوشت انسان را از این نوع تنگناها تغییر دهد. موفق باشید          


[1] - به جمله مبارک مولایمان علی «علیه‌السلام» نظر کنید که می‌فرمایند: «استغناؤک عن الشَّی‌ء خَیر من استغنائک به»، اینکه از چیزی بی‌نیاز بشوید بهتر از آن است که با آن چیز بی‌نیاز بشوید،   

نمایش چاپی