بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1801
متن پرسش
سلام استاد.دوست دارم معرفتم به اهل بیت مخصوصاحضرت زهرا وامیر المومنین ومخصوصا امام زمان بیشتر شود ودوست دارم بتوانم درعزای آن حضرات اشک بریزم زیاد اما نمی توانم چکارکنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام هر اندازه عقلاً و قلباً به آن ذوات مقدس معرفت پیدا کنید، به همان اندازه با یاد آن ها ، طالب نزدیکی به آن‌ها در جان شما شعله می‌کشد و اشک جاری می‌شود. پس تلاش کنید به مقام آن عزیزان معرفتی قلبی پیدا کنید. موفق باشید
1783
متن پرسش
با سلام قبلا فکر می کردم دینداری فقط عمل به رساله (انجام واجبات و دوری از محرمات) است. اما ظاهرا محرماتی هست که در رساله نیست (عجب و ...) و مسائل دیگری هست که در این حیطه نیست. (اینکه باید تعلقات دنیوی نداشته باشیم ...) به نظر شما، در حال حاضر بهترین روش زندگی چه می تواند باشد؟ چگونه می توانیم بفهمیم وظیفه مان چیست؟ خیلی سرگردان شده ام. دعا بفرمایید. (لطفا علاوه بر ذکر مصداق، بنیادین پاسخ بدهید. مثلا اگر وظیفه اطاعت از ولی است، لطفا بگویید چگونه می توانیم بفهمیم که وظیفه مان این است.) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که می‌دانید فقها در رساله‌ی خود تکلیف مُکلَّف را در امور عملی روشن می‌کنند ولی در امور اخلاقی و معرفتی باید به افرادی دیگر و کتاب‌های دیگر رجوع کرد. در امور اخلاقی و معرفتی کتاب‌های حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» بسیار ارزشمند است، و در امور اجتماعی و سیاسی درک سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» و تقیّد به رعایت رهنمودهای ایشان شرط سلوک است. موفق باشید
1784
متن پرسش
جناب آقای استاد طاهر زاده(دامت توفیقاته) سلام علیکم ضمن تسلیت ایام شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها احتراما تقاضا دارم حقیر را نسبت به رویکرد مطالعاتی مدنظر راهنمایی فرمایید. موضوع مطالعاتی بنده "سکولاریسم اسلامی" است. و در این زمینه مباحث مختلفی را مطالعه کرده ام که عموما از منظر مبانی مدرنتیه این بحث را بررسی کرده اند. سوال اصلی در این تحقیق این است که مواجهه انقلاب اسلامی با سکولاریسم اسلامی چگونه است؟ چارچوب نظری مورد نظر نیز مباحث مطروحه حضرتعالی است در خصوص " سقیفه و خلافت به عنوان مفهومی که رودر روی امامت قرار گرفته و در جامعه گسترش می باد" پیش فرض این است که سکولاریسم یک راهبرد است برای پیاده شدن مبانی اومانیسم در جامعه. یعنی برای اجرای اومانیسم، مدرنیته دست به دامن سکولاریسم می شود. و با توجه به نفوذ مدرنیته در جوامع اسلامی این نوع مواجهه در زندگی مسلمانان نیز نفوذ کرده است. فرضیه نیز چنین است: سکولاریسم اسلامی اگر چه به لحاظ لغوی مفهومی است که در بستر محوریت عقلانیت مدرنتیه فهم می شود ولی چنین رویکردی در تاریخ اسلامی ریشه در سقیفه و جایگزینی مفهوم خلافت به جای امامت دارد. راه حل برخورد با آن نیز رجوع به امامت است. جسارتا از حضرتعالی چند خواهش و پرسش دارم 1) اصلا بررسی موضوع سکولاریسم اسلامی در این چار چوب نظری قابل طرح است؟ و آیا منتج به راه حل می شود؟ 2) برای استفاده بیشتر از مطالب حضرتعالی پیشنهاد مطالعه کدام مباحث و سرفصلها را میفرمایید؟ 3) راه حل ارائه شده باید ناظر بر مطالب کاربردی باشد لذا خواهشمند است حقیر را راهنمایی بفرمایید که چگونه از موضوع رجوع به امامت راه حلی کاربردی که در منظومه انقلاب اسلامی و شرایط فعلی قابل تعریف و اجرا باشد مطرح نمایم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- بر موضوع بسیار ارزشمندی انگشت گذاشته‌اید و حقیقتاً همین‌طور که می‌فرمایید فقط با رجوع به امامت و عقل قدسی ناشی از آن‌ها می‌توان از سکولاریسم پنهان در مناسبات جامعه‌ی اسلامی نجات یافت. 2- بنده در نوشته‌های خود دو کتاب را پیشنهاد می‌کنم یکی «خطر مادی‌شدن دین» و دیگری «امام و امامت در تکوین و تشریع». إن‌شاءالله با پیگیری این موضوع نکات حساسی را به نظام فکری و فرهنگی جامعه گوشزد می‌کنید تا بفهمند از کجاها داریم ضربه می‌خوریم. موفق باشید
1786
متن پرسش
با سلام و احترام استاد عزیز در جواب به سوالی برای رشد عقلی و درمان مشکلاتمان ما را راهنمایی کردید به مطاللعه کتب شهید مطهری و کار کردن در معرفت نفس که چند سوال برایمان پیش آمده به شرح ذیل بیان میکنم :1- ما داریم پیش یک طلبه عربی می خوانیم( که بعد وارد منطق و فلسفه بشیم ) و در یک حلقه معرفت نفس شما و در حلقه ای دیگر سیر مطالعاتی شهید مطهری را کار میکنیم آیا خواندن همزمان اینها اشکال ندارد2- در جزوه ضرورت مطالعه فرمودید از فلسفه وارد معرفت نفس بشید بهتر است آیا پیش بردن همزمان (منطق و فلسفه) و معرفت نفس جنابعالی ایرادی ندارد 3- آیا فلسفه برای افرادی خاص می باشد اگر هست چگونه باید بفهمیم برای ما صدق میکند یا نه و اگر برای افرادی خاص نمی باشد برای آمادگی ذهن برای دریافت مفاهیم فلسفی باید قبل از آن چکار کرد .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- به نظر بنده اگر فرصت داشته باشید خیلی هم خوب است. 2- بنده سعی کرده‌ام مباحث معرفت نفس را آزاد از اصطلاحات فلسفی طرح کنم تا افراد مجبور نباشند که مقدمات فلسفی یا منطقی را طی کنند. 3- تفکر فلسفی در حدّ ده نکته از معرفت نفس و یا برهان صدیقین برای همه لازم است ولی مباحثی مثل حرکت جوهری را هرکس باید به خود نظر کند که آیا راحت درک می‌کند یا نه، اگر مباحث منطقی و یا حرکت جوهری را راحت درک نمی‌کند و روحش شیفته‌ی ادامه‌ی آن نیست، به مباحث قرآنی بپردازد. موفق باشید
1787
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار ما دوست داریم بیشترین وقتمان به فرموده شما صرف خدادانی و خداداری شود و در این زمینه سیر شما و ... را داریم کار می کنیم ولی باتوجه به اینکه مدرکمان پایین است (فوق دیپلم )اگر با این انگیزه که در آینده کاریمان سرخورده نشویم و رهایی از متلک های دیگران که نگند بی سوادیم ،ترس از موفق نشدن در این مسیری که در پیش داریم و با توجه باینکه می دانیم دانشگاه پیام نور که به صورت غیر حضوری می خواهیم بخوانیم بار علمی ندارد یک رشته در دانشگاه بخوانیم آیا صحیح است؟ ( البته نا گفته نماند که اگر قرار بر خواندن شود حتما در سیرمان و هدفمان به علت تضییع وقت تاثیر گذار خواهد بود) خیلی ممنون از وقتی که در اختیارمان گذاشتید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظر بنده خوب است حالا که مدرک وسیله‌ی کسب و کار و حضور در محافل اجتماعی شده است در آن حدّی که روح ما را با خود نبرد به آن بپردازید. موفق باشید
1777
متن پرسش
سلام استاد عزیز من سیر مطالعاتی شما را شروع کردم آیا سیر شما سیر افاقی و عقلی هم محسوب می شود اگر صرفا سیر قلبی محسوب می شود آیا با توجه به جمله علامه حسن زاده که قریب به این مضمون فرمودند کسی اگر از سیر عقلی به سیرقلبی نرود سطح انحراف اسفار قلبیه به شدت افزایش پیدا می کند بعده ها مشکل ساز نمیشه - ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همه‌ی تلاش ما آن است که با تأسی به بزرگان علم و عمل، عقل‌ها و قلب‌ها را مخاطب قرار دهیم و لذا ابتدا سعی می‌شود عقل در رابطه با موضوع مورد بحث قانع شود و سپس قلب به جستجوی حقیقتِ وجود آن موضوع بپردازد. موفق باشید
1780
متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرانقدر بفرمایید اکر یکبار کتاب هایی را که علاقه داریم از کتب جنابعالی مطالعه کنیم بعد سیر مطالعاتی را شروع کنیم صحیح است یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام کتاب‌ها دو گونه‌اند: بعضی‌ها مربوط به سیر مطالعاتی نیست، مثل «بصیرت فاطمه‌زهرا«سلام‌الله‌علیها» و یا «فرزندم این‌چنین باید بود». ولی بعضی کتاب‌ها باید به ترتیب خوانده شود مثل معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد. موفق باشید
1781
متن پرسش
سلام استاد عزیز شما آیا شاگرد علامه حسن زاده هم بوده اید یا فقط برای برخی موارد به ایشان رجوع می کردید- اگر بودید چند سال ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده حدود دو سال هفته‌ای یک جلسه همراه با بعضی از برادران خدمت ایشان می‌رسیدیم و ایشان هرچه صلاح می‌دانستند می‌فرمودند ولی رابطه‌مان رابطه‌ای نبود که ایشان دستورالعمل بدهند و ما مثل یک شاگرد سلوکی از ایشان استفاه کنیم. بنده با مختصر اطلاعاتی که از ایشان دارم فکر نمی‌کنم ایشان بخواهند یک قطب باشند و یا استاد سلوکی قلمداد شوند. علامه حسن زاده کتاب‌های بسیار ارزشمندی را نوشته‌اند و انتظار دارند افراد با مطالعه‌ی آن کتاب‌ها به غنای علمی خود بیفزایند و به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نزدیک شوند و آن خانواده را ملاک تعالی خود قرار دهند. موفق باشید
1774
متن پرسش
سلام علیکم باتوجه به کمبود وقت ارزشمند حضرت عالی اگرمقاله زیر را اصلا نخوانید هیچ ناراحت نمی شوم در مقاله زیر حاصل چندین سال شاگردی محضرتان را به قلم اورده ام. دعایمان کنید ابتدا باید دانست که این سطور به قلم یک طلبه¬ی علوم دینی نگارش یافته است. ذکر این نکته از آن روی ضروری می-نمود که انسان¬ها عمدتاً از چنین فرصت¬هایی استفاده می¬کنند تا دغدغه¬های شخصی خود را بروز دهند و حاصل تأملات خود را به محک عقل جمعی بگذارند و شاید بازخوانی دغدغه¬های شخصی یک طلبه برای عموم ملال¬آور باشد. طهارت خون و روح مطهری (رض) باعث شده است که هر سال در این ایام عرصه¬ای فراخ مهیا شود تا بعضی چون نویسنده همین سطور از خواب خرگوشی خود بیدار شوند و ذهن خسته خود را متوجه آرمانی کنند که امثال حضرت ایشان تمام حیات خود را صرف اندیشیدن حول مسائل آن کرد و آن چگونگی اجرای دین و به ظهور رساندن آن در جامعه بود. به راستی چگونه باید در مقابل قدسی زدایی امروز قد علم کرد و آرمان¬های الهی را در قلوب مسکن داد این بزرگترین دغدغه¬ی یک مبلغ دینی است و سؤال بعدی اینکه جواب این سؤال را باید از چه کسی پرسید. اعتقاد نگارنده این است که بهترین مرجع برای پاسخ به سؤالات فوق همان است که ما طلبه¬ها همواره مردم را به التزام به آن سفارش می¬کنیم و عجیب است که تا به حال کمتر به کار خودمان آمده است یعنی سلوک رفتاری و شیوه پیامبران الهی. اگر بپذیریم که بزرگترین دغدغه طلبه چگونگی تبلیغ معارف پیامبران الهی است بیشترین کوشش او نیز باید مصروف التزام به شیوه تبلیغی این بزرگواران شود. کوشش قلمی نگارنده در این مقال مصروف بیان دو مطلب شده است. ابتدا کوشیده¬ام شیوه تبلیغی مورد نظر خود را با استناد به آیات قرآن ارائه دهم و در گام بعدی طبعاً باید به انتقاداتی که در بادی امر به نظر می¬رسد پاسخ گفت. اما در بیان مطلب اول به نظر می¬رسد سلوک تبلیغی انبیاء الهی حداقل بر پنج رکن اساسی استوار است: 1. توجه دادن مردمان به اعیان خارجی و پرهیز از مفهوم-گرایی 2. مخاطب قرار دادن قلوب مؤمنین به جای ذهن و عقل جزئی آن¬ها 3. تأکید مکرر بر داشته¬های فطری 4. دل ¬بستن و عزیز داشتن مؤمنان و ترک جدال با کفار 5. دلسوزی فوق¬العاده و ایثار مثال زدنی بدون هیچ¬گونه چشم داشت مالی آنچه در سراسر دعوت برگزیدگان الهی به صورتی نمایان مشخص است توجه دادن مردمان به اعیانی است که به صورت «بی-واسطه» و «حضوری» درک می¬شوند، در مقابلِ توسل به الفاظ و مفاهیمی که پل ورود مخاطب به دنیای انتزاعیات کمتر واقعی و مشوش به اوهام است. این اعیان البته می¬توانند افاقی یا انفسی باشند اما صفت «درک بی¬واسطه» و «حضوری بودن» در همه آن¬ها ثابت است. احصای تمام آیات متذکر این معنا در مقاله¬ای اینچنینی دشوار است از این رو در زیر تنها اندکی از آن همه آمده است (رعد/4-2، انعام/12و99، بقره/164، واقعه/72-63، شعرا/29-23) اگر به دیده انصاف در مضمون این آیات نظر بیفکنیم ناگزیر اذعان می¬کنیم که گویی پیامبران اعیان خارجی را آینه¬ای برای تجلی توحید در قلوب مردمان قرار داده¬اند و همواره از بازی با الفاظ انتزاعی که حداقل تا دو مرتبه از وجود عینی دورند اجتناب می¬کرده¬اند. خوب است همین¬جا به اشکالی معروف پاسخ دهیم و آن اینکه این شیوه تبلیغ برای اکثریت عامی کاربرد دارد و انکار نمی¬توان کرد که در بافت طبیعی یک جامعه کم نیستند افرادی که عقولی کلی نگر و روان¬های شکاک¬تر دارند. بهترین تقریر این اشکال را نویسنده¬ای کاردان در کتاب بسیار پرفروش خود اینگونه آورده است: «از یک نظر می¬توان راه¬های خداشناسی را به راه¬هایی تشبیه کرد که برای عبور از رودخانه¬ای وجود دارند بعضی از آن¬ها مانند پل چوبی ساده-ای است که روی رودخانه کشیده شده است و عابر سبک¬بار می¬تواند به آسانی از آن بگذرد و به آسانی به منزل مقصودش برسد. بعضی دیگر مانند پل¬های سنگی طولانی، از استحکام بیشتری برخوردار است ولی راه را طولانی¬تر می-کند و بالاخره بعضی مانند راه¬های پر پیچ و خم و دارای فراز و نشیب¬ها و تونل¬های عظیم است که برای عبور قطارهای سنگین ساخته شده است . انسان-هایی که ذهن سبک¬باری دارند می¬توانند به صورت خیلی ساده خدا را بشناسند و به بندگی او بپردازند. اما کسی که بار سنگینی از شبهات را به دوش می¬کشد باید از پل سنگی عبور کند و بالاخره کسی که خروارها بار شبهه و وسواس را با خود حمل می¬کند باید راهی را طی کند که دارای زیرساخت¬های محکم و استوار است.» ایشان سپس برهان نظم را جز راه¬های ساده شناخت خدا منظور می¬دارند و کلام و فلسفه را راه¬های رویارویی با گروه دوم و سوم می¬شمارند. فارغ از نگاه ارزشی متن فوق، باید گفت تمسک به قرآن جای هیچ شبهه¬ای را باقی نمی¬گذارد که به تحقیق رویکرد حضوری و رجوع متفکرانه به آثار صنع حضرت باری تعالی بر شیوه تذکر اولی¬الالباب یا صاحبان عقول متعالی (ترجمه مورد پسند نگارنده برای این واژه) سیطره¬ای تام دارد. برای نمونه بنگرید به (آل عمران/191-190، زمر/21). به سخن دیگر اولی¬الالباب واقعی به جای تفکر در رابطه میان الفاظ و اعتبارات ذهنی، در متن واقع نظر کرده و به جای مشغولیت-های کسل کننده¬ی انتزاعی، روح و جان خود را از شراب وجود عینی سیراب می¬کنند. حافظ که خود از جمله¬ی اولی¬الالباب است در تأکید نگاه اول و خارداشت منظر دوم فراوان سخن گفته است. بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن¬آباد و گلگشت مصلی را *** سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است *** بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف و کشاف است حال وقت آن است که دلیل این شیوه تبلیغی را پیگیری کنیم. حقیقت این است که پیامبران به درستی متوجه بودند که خدای ذهنی که از پس استدلالات پیچیده منطقی سربرآورده است هیچ¬گاه نمی¬تواند به شور بندگی که هدف آفرینش بندگان است (ذاریات/56) بینجامد. واجب الوجود فیلسوفان حتی اگر واجب الوجود در جمیع جهات باشد به سختی می¬تواند به مناجات¬های قلبی شکسته گوش فرا دهد و همنشین قائمین و ذاکرین شبانگاه باشد. در حقیقت استدلالات ذهنی خدایی ذهنی را تصویر می¬کند که هنوز «قائم به من» است و با کمترین بی-توجهی «من» گویی که اصلاً نبوده است حال آنکه هم موجودات خارجی فریاد می¬زنند که ما قائم به اوئیم ولا حول ولا قوّة الّا بالله. از همین روست که جلال¬الدین بلخی بزرگ، در ادبیات زیر ما را از گرفتار آمدن در نام و نام¬گرایی برحذر می-دارد. هیچ نامی بی مسمّی دیده¬ای یا ز گاف و لام گل گل چیده¬ای نام بردی رو مسمی را بجو مـه به بالا بیـن نه انـدر آب جو تا قیامت گر کسی می¬می ¬کند تا نـنوشد بــاده مستی کی کنــد نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از نــام چراغ مبلغین امروزی ما بعضاً توفیق خود را در این می¬بینند تا با حفظ الفاظ و اصطلاحات پر طمطراق در هر جدال فکری، شبهه¬های ذهنی مخاطبان خود را به کلی حل کنند- اگر نگوئیم شخصیت مخاطب را منحل کنند- تا او راهی جز پذیرش بی قید و شرط واجب الوجود نداشته باشد در حالی که با نظر به آیات قرآن متوجه می¬شویم که همه¬ی پیغامبران حتی در برخورد با دهری¬ترین افراد به جای توسل به مفاهیم ذهنی، تأکید بر داشته¬های فطری آنان را در نظر داشته¬اند. پیامبران الهی هوشیارانه متوجه بودند که انسان¬ها حتی اگر بنا بر شرایط پیرامونی به دهری بودن سوق یافته¬اند اما هنوز انسانند و با خصوصیت «فطرت» هویت می¬یابند. سعی می¬کنم در تحلیل آیه زیر منظورم را روشن کنم. در آیه 24 سوره جاثیه پیامبر با افرادی روبه¬روست که به ظاهر اصولاً مبدأ و معادی را باور ندارند و از آیات بعدی به دست می¬آید که در مقابل تذکر پیامبر به زنده شدن آن¬ها پس از مرگ، زنده شدن پدران مرده خود را درخواست می¬کنند. اما آنچه در این مکالمه جالب است اینکه پیامبر با علم به موضع آن¬ها در مقابل معاد در مقام محاجه هنوز بر معاد تأکید دارد درحالی که به ظاهر ابتدا باید معاد را برای آن¬ها اثبات کند اما در بدو امر و بدون هیچ استدلالی بیان می¬دارد که: «خداوند شما را زنده می¬کند سپس بمیراندتان سپس گرد آورد شما را به سوی روز رستاخیز که نیست شکی در آن». این رویکرد تا آیه 28 همچنان ادامه دارد. در برخورد اولیه شاید اعتراض کنیم که این شیوه درستی نیست و یک مکالمه علمی و درست هنگامی شکل می¬گیرد که دو طرف با درک موضع طرف مقابل، او را به شیوه¬ی درست اندیشه رهنمود کنند اما می¬بینیم که پیامبر با علم به عدم باور آن¬ها به معاد، در مقام محاجه همچنان بر معاد تأکید دارد و این نکته باعث سردرگمی می¬شود. اما به نظر می¬رسد کلید رهایی از این سردرگمی همان است که در بالا آمد و آن اینکه پیامبرِ حکیم به خوبی بر همه زوایای روح آدمی تسلط دارد و می¬داند که توجه بر معاد با سرشت هر انسان گره خورده است و از آنجا که او تنها یک مذکر است، تنها باید توجه آن افراد را از امور پیرامونی مزاحم که باعث این نتیجه باطل شده است منصرف کرده و به حقیقت و فطرت خود که ذات هر یک از آن¬ها به آن قائم است متوجه کند. این شیوه تبلیغی پیامبران را می¬توانید در جای جای قرآن و در برخورد آن¬ها با کافران امور فطری دنبال کنید. و لذا پیشنهاد می¬شود در حوزه¬های علوم دینی در کنار جد و جهدی که برای فراگیری علوم مفهومی به عمل می¬آید عرصه¬ای برای مطالعه روح آدمی و قوانین البته پیچیده آن نیز فراهم شود. زیرا مطالعه و تسلط بر صرف و نحو و بلاغت یا اصول و فقه و تفسیر را از رشته¬های دانشگاهی نیز می¬توان انتظار داشت، اما روح¬شناسی اسلامی یا معرفت النفس الهی شاید تنها در انحصار مدرسه¬های علوم دینی باشد. اما دومین منشاء به ظهور رسیدن اشکال مذکور اشتباه تحلیلی مستشکل در گزینش مخاطب تبلیغ دینی است. به راستی یک مبلغ انرژی و وقت خود را باید مصروف چه مخاطبی کند؟ آیا می¬توان انتظار داشت که پس از چندین سال تبلیغ مستمر معارف الهی قلوب همه انسان¬ها مؤمن شود و رذالت و ناپاکی به کلی از هستی رخت بربندد؟ آیا هدف خداوند از ارسال رسولان خود همین بوده است یا آنکه سنت الهی به گونه دیگری رقم خورده است. از آیات قرآن برداشت می¬شود که گروهی از آدمیان در مقابل هیچ نشانه¬ای خاضع نیستند و ایمان نمی¬آورند (انعام/111و112) پیامبران همواره آن¬ها را تذکر می¬دهند و آن¬ها مغرورانه به همه تذکرات پشت می¬کنند گویی که آن را نشنیده¬اند اما شیوه برخورد انبیاء برای مبلغین امروزی مملو از عبرت است. آن¬ها پس از تحمل مرارت¬های فوق طاقت خطاب می¬شوند: «ما کتاب را بر تو نازل نکردیم تا به سختی بیفتی»(طه/2) و یا: «نزدیک است از غم آن¬ها خود را هلاک کنی» (کهف/6) و در نهایت: «ذرهم فی خوضهم یلعبون، آری آن¬ها را رها کن بگذار با فرورفتگی خود بازی کنند» (انعام/91) در آیات دیگر اصرار بر مؤمن کردن آن¬ها را از جهالت می¬داند (انعام/35). جان کلام این است که این قرآن همانگونه خود متذکر است تنها متقین مؤمن به غیب را هدایت می¬کند (بقره/2و3) و ذاکرین و خاشعین در غیب را انذار می¬دهد (یس/11) و شفای قلوب مؤمنین است. و البته غیر اینان را مساوی است که اندرز دهی یا ندهی (بقره/6). حال اگر آخوند مسلمان که وظیفه¬اش بسط معارف قرآنی در قلوب مؤمنین است وقت خود را صرف جدال با کافرانِ گریز پای از خشوع کند آیا راه را به درستی پیموده است؟ سعی بلیغ نگارنده تا بدین جا بر آن بود که از استعمال صریح واژه «فلسفه» اجتناب کند اما برای گریز از پیش¬داوری های جمعی که هر گرایش ایمان¬گرا را عقل¬گریز و ضد فلسفه خطاب می¬کنند ناچارم به دیدگاه خود در این مورد اشاره کنم. صراحتاً اعلام می¬کنم که با توسل به فلسفه برای تبلیغ دین مخالفم اما اعتقاد جازم دارم که پس از پذیرش و خضوع در مقابل دین الهی، در مقام سیر نفس در مقامات عالیه وجود، فلسفه کارایی تام دارد. توضیح آنکه از آنجا که تکامل نفس آدمی در گرو تکامل تمام قوای آن است پس قوه¬ی عاقله نیز با فلسفه به تکامل خود دست می¬یابد و لذا کسب فلسفه نه برای رویارویی با خصم که برای اشتداد وجودی خود طالب آن بکار می¬آید و از این رو رویکرد ابزاری کنونی به فلسفه خار داشت این علم شریف است که علوم بالذات مطلوبند. والسلام 14/1/90
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حقیقتاً بنده وقتی مقاله‌ی شما را خواندم بسیار به شعف آمدم و چندین بار در حین مطالعه‌ی آن بی اختیار گفتم «اَحسنت» به‌خصوص آن‌که متوجه‌اید با نظر به جنبه‌ی حضوری عالَم و آدم ، اعیان ثابته‌ی آن‌ها مظهر اُنس با خدا هستند، و از این طریق تحولی در مسیر تبلیغی ما از دین پیش می‌آید و علاوه بر آن چقدر خوب متوجه‌اید نباید با نگاه وجودی از تفکر فلسفی غافل شد و از جمع بین عقل و قلب خود را محروم نمود. 2- در قسمت سلوک تبلیغی انبیاء«علیهم‌السلام» در قسمت چهار موضوع ترک جدال با کفار را مطرح نموده‌اید، منظور شما را نفهمیدم در حالی‌که ما مأموریم به جدال اَحسن با کفار، تا ثابت کنیم سخنان آن‌ها مبنای عقلی و علمی ندارد و از این طریق تأثیر فرهنگی آن‌ها را از بین ببریم. 3- بنده توصیه می‌کنم رفقا این مقاله را مطالعه و مباحثه کنند. موفق باشید
1769
متن پرسش
بسمه تعالی . . . سلام علیکم. . . استاد عزیز با توجه به اینکه زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نخواهد بود و نبوده،که حجت خدا همان امام بر حق است و این حجت باید حضوری در زمین داشته باشد،قبل از حضرت محمد علیه آلاف تحیه و الثناء چه کسی یا کسانی امام بوده اند؟مثلا اگر حضرت ابراهیم به مقام امامت رسیده اند،آیا نباید این مقام از کسی به ایشان منتقل شده باشد؟مثل امامان خودمان که با شهادتشان این مقام به ایشان منتقل میشد. . . و آیا اگر قبل از رسول الله علیه آلاف تحیه و الثناء امام بوده است،نباید حدیث کلنا محمد در موردشان صدق کند؟. . .موفق و پیروز باشید.با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همان‌طور که مستحضرید روایت می‌فرماید: « لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ بَاطِناً مَسْتُورا » زمین از قائم به حجت خدا خالی نیست چه آن حجت ظاهر و مشهور باشد و چه باطن و مستور. از طرفی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «یا علی! إنّ الله اَیّد بِکَ النبییّن سرّاً و ایّدنی بِکَ جهراً» ای علی! خداوند تو را وسیله‌ی تأیید سایر انبیاء قرار داد در خفا وسیله‌ی تأیید من قرار داد آشکارا. پس معلوم می‌شود مقام ولایت و حجت الهی همواره در عالم بوده است یا آشکارا و یا پنهانی. (والله اعلم). موفق باشید
1756
متن پرسش
باسلام. استاد گرانمایه شما در سخنرانیهاتان با استناد به آیه تطهیر ائمه معصومین علیهم السلام را عین پاکی و دارای خاصیت پاک کنندگی می دانید. حال آنکه ظاهر آیه تنها نشانگر این است که خدا اراده کرده فقط و فقط ایشان را پاک کند. پس پاک کنندگی را از کجا می توان استنباط کرذد.. سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌که می‌فرمایید آیه‌ی تطهیر به ما خبر می‌دهد انسان‌هایی از اهل‌البیت پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» هستند که عین پاکی و طهارت‌اند و علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در تفسیر این آیه ما را متوجه طهارت تکوینی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» می‌کند. ولی طبق آیه‌ی «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏» که می‌فرماید علاوه بر اطاعت از خدا و رسول، اطاعت از اولی‌الأمر نیز واجب است و مسلّم خداوند ما را دعوت به اطاعت کسی نمی‌کند که ما را گمراه کند؛ می‌فهمیم باید از اهل بیت اطاعت و پیروی کرد تا ما را از زشتی‌ها پاک کنند. در همین رابطه امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در رابطه با پیروی مسلمانان از امام اشاره به آیه‌ی فوق می‌کنند و می‌فرمایند: امامان همان کسانی‌اند که «قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ رَسُولِهِ وَ فَرَضَ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَتِهِم‏» خداوند او را در کنار خودش و پیامبرش قرار داد و اطاعت آن‌ها را بر بندگان واجب کرد. موفق باشید
1755
متن پرسش
با سلام جناب استاد متنی را مطالعه کردم که شبهه ای برایم ایجاد کرد "به تعبیر دیگر، اگر «امام» عبارت باشد از «انسان تمام» که شایستگی امام بودن برای همه‌ی مردم را به‌گونه‌ای مطلق داشته باشد، نمی‌تواند حضوری عینی و مادی داشته باشد. زیرا از نگاه دینی هر انسانی هنگامی که به تمامیت و کمال رسیده باشد، زمان رجعت او هم به سوی خداوند فرا می‌رسد و آنچه از او برای مردمان به‌جای می‌ماند تصویری ایده‌ال و کمال یافته است که همین تصویر به عنوان «امام» مطرح می‌شود." امام را ما به عنوان انسان کامل میشناسیم، از طرفی وقتی نفس به تمامیت رسید از دنیا میرود. حال آیا امام(ع) در امام تمامیت ندارد و پیشرفت میکند؟ و یا این مسئله برای امام مستثناست؟چرا؟ از طرفی هم تمام ائمه شهید شده اند. این پیشرفت امام تا به تمامیت رسیدن و کمال کنونی را نمی تونم حل کنم. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام این بحث در موضوع کلام در قسمت «امامت» بحث شده. آنچه به طور خلاصه می‌توانم عرض کنم آن است که توجه بفرمایید همه‌ی انسان‌ها دارای جسم و نفس ناطقه‌اند که از طریق به‌کارگیری جسم در دنیا مابالقوه‌های نفس ناطقه را به فعلیت می‌رسانند ولی امام علاوه بر جسم و نفس ناطقه به جهت مأموریتی که دارند به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» دارای نور عظمت هستند که مقامی است فوق جبرائیل و میکائیل، و امام بر اساس نور عظمت امامت می‌کنند و به هدایت خلق مشغول‌اند و با حفظ نفس ناطقه‌ی خود در مقام عصمت به کمال لازم می‌رسند، به این معنا که ما با هدایت پیامبر و امام به تدریج به کمال خود می‌رسیم ولی خداوند امام و پیامبر را به اراده‌ی خود در مقام کمال و عصمت قرار می‌دهد و آن‌ها وظیفه دارند آن عصمت را حفظ کنند و کمال آن‌ها حفظ عصمت است ولی کمال ما رسیدن به عصمت است. (مفصل این بحث را در مباحث امامت دنبال کنید). موفق باشید
1747
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهر زاده طبق آیه ی (ربنا الذی اعطی کل ... ) و مقام وصل و مقام جمع الجمعی ، آیا خدا ما را ناقص بد آفرید و ما را از مقام وصل (انسانیت) جدا کرد تا ما به کمال برتر دست یابیم. در صورتی که خدای متعال هیچ چیز و عمل او ناقص نیست ، ما را از روح خود آفرید. سوالات 1. خطاب آیه ی مبارکه (انتم الفقرا ...) در کجاست ؟ در مقام وصل یا در مقام فراق(ناسوت) ؟ 2. چرا خدا مارا ناقص بد آفرید تا به وسیله ی بندگی و ... به کمال برتر دست یابیم؟ 3. چرا وجود (هست) ما ناقص است؟ هست ما از خداست چرا باید خدای متعال این کار را کند؟ 4. کسی که جهنمی شده ، اعتراض نماید خدایا تو که می دانستی من توانایی بندگی را ندارم چرا در این دنیا آوردی؟ من به همان مقدار در مقام وصل (نیستان) راضی بودم ، چرا این کار را کردی ؟ مرا از مقام وصل جدا کردی؟ از این که راهنمایی ام می کنید سپاسگذارم و در حق تان دعا می کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن‌جایی که امکان ،ذاتی انسان است و هر ممکن‌الوجودی، ممکنِ بالذات است و امکانش از خودش است، پس خداوند آن امکان رابه او می‌دهد و آن موجود می‌شود «واجب بالغیر» و آیه‌ی مورد بحث ما را متذکر همین نکته می‌کند که خداوند خلقت هر شیئی‌ای را به او می‌دهد و پس از آن شرایط به کمال‌رسیدن آن مخلوق را فراهم می‌کند. انسان در مقام ذات عین فقر است. ذات ما عین ربط به حق است، خداوند ما را ناقص خلق نکرد، اقتضای ذاتی هر مخلوقی عین ربط به حق است، حال موجود مختاری مثل انسان اگر خواست مطابق ذات خود انتخاب کند بندگی را انتخاب می‌کند تا در تشریع مطابق تکوینش عمل کرده باشد. خداوند مطابق تقاضای ذاتی جنبه‌ی امکانی مخلوقات به مخلوقات فیض وجود می‌دهد در این حال معنا نمی‌دهد کسی به خدا اعتراض کند چون می‌دانستی من بد می‌شوم نباید مرا خلق می‌کردی. بدشدن و خوب‌شدن مربوط به انسان‌ها است که باید جنبه‌‌های بالقوه‌ی خود را فعلیت بخشند. مقام وصلی که قبل از خلقت برای هرکس پیش آمده مربوط به فطرت و جنبه‌ی بالقوه‌ی اوست و مربوط به او نیست تا برای او بماند. در ضمن جواب شماره 1364 در رابطه اعیان ثابته ممکن است برای جواب قسمت اول سوالتلن مفید باشد . موفق باشید
1740
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم. . . استاد عزیز،با توجه به اینکه ایام فاطمیه است،ما تمام کتب و جزوات شما را در مورد حضرت مطالعه کرده ایم،اگر منبع مطالعاتی که به درد وقت گذاشتن باشد مد نظر شریفتان هست،با کمال میل مشتاقیم بشنویم. . .یا تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام علاوه بر سی‌دیِ مخصوصی که صرفاً در رابطه با حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» عرایضی داشته‌ام، در آخر کتاب‌ها منابعی عرض شده، إن‌شاءالله مفید خواهند بود. موفق باشید
1744
متن پرسش
سلام علیکم وخسته نباشید خدمت استاد عزیز : آیا انسان در این دنیا می تواند به مقام انسان کامل برسد یا اینکه در ادامه زندگیش در برزخ می تواند به این مقام برسد ؟ واینکه می گویند انسان قبل از آفرینشش امتحان می شود یعنی قبل از پا به دنیا گذاشتنش امتحان می شود و با اختیار خودش مسیر زندگیش را انتخاب می کند واین می شود که حضرت فاطمه (س)انسان کامل می شود ومن انسان عادی ،من این اختیار رانمی توانم درک کنم لطفا توضیح دهید . اجر کم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام انسان در ذات خود موجود مختاری است و بر همان اساس قبل از خلقت در علم خدا موجود است و با اختیار خود آن نوع شخصیتی را که خواست برای خود انتخاب می‌کند و همواره به جهت اختیاری که دارد می‌تواند بر انتخاب خود باقی باشد و می‌تواند آن را تغییر دهد. ممکن است کسی در آن عالم انتخاب کند که انسان کاملی باشد و بعد که در عالم کثرات قرار گرفت بر انتخاب اولیه‌ی خود پایدار نماند و یا ممکن است در همان عالم شرارت را انتخاب کند و در دنیا هم بر همان انتخاب پایدار بماند. هنر زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» آن بود که در آن دنیا بهترین انتخاب را کردند که در حوادث بعد از رحلت پیامبر شکیبا و پایدار بمانند و بر آن انتخاب پایدار ماندند و خداوند نیز همین را در حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» دید و برای این کار بزرگ او را خلق کرد. در ضمن جواب شماره 1364 در رابطه اعیان ثابته ممکن است موضوع را روشن کندموفق باشید
1735
متن پرسش
با عرض سلام- خداوند که حکیم است و کار عبث نمی کند هدفش از آفرینش انسان به عنوان اشرف مخوقات چیزی ورای خور و خواب و خشم و شهوت بوده،بفرمایید از دیدگاه شما هدف خدا از آفرینش انسان چه بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده درمقالات اول در کتاب «آشتی با خدا» نظر خود را عرض کرده‌ام. موفق باشید
1731
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم چرا رهبری معظم در بعد فردی تربیت دست روی کتاب های شهید مطهری گذاشتند که بسیاری از این کتاب ها مربوط به فضای دینی 40 یا 50 سال پیش است همچنین غرب این گونه که امروز برای ما مطرح است برای جامعه ی ان زمان و شهید مطهری مطرح نبوده در حالی که چگونگی برخورد با غرب از مهم ترین مسائل امروز جامعه ی ماست و جوانان ما دچار نوعی دو گانگی شده اند می دانیم که کتاب های حضرت امام مثل جنود عقل و جهل یا اداب الصلاه یا چهل حدیث خیلی انسان سازتر از کتاب های شهید مطهری هستند و راهی برای رهایی از کتاب های دینی که هر چه انسان ان ها را می خواند تغییری در خود احساس نمی کند البته بنده منکر جامعیت مطالب تحقیقاتی شهید مطهری نیستم اما به نظر کتاب های امام خیلی راه گشاتر می ایند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آنچه در کتاب‌های شهید مطهری هست، اندیشه‌ی عمیق و زلال آن شهید است که با اُنس طولانی با آن کتاب‌ها اندیشه‌ی جنابعالی تقویت می‌شود. مقام معظم رهبری در عین تأکید بر روی کتب شهید مطهری فرمودند: در آن متوقف نشوید. موفق باشید
1732
متن پرسش
سلام علیکم 1-ایا عقل انسان یکی از جلوات قلب اوست و ایا بحث از عقل غربی یا عقل دینی یا عقل قدسی به همین مسئله بر می گردد یعنی با توجه به این که انسان دل در گرو چه چیزی دارد نحوه تعقلش و میزان درکش تغییر می کند 2-مگر تقوا نور نمی اورد پس چرا در قرون اخیر زهاد عالمی را می بینیم که در بعضی ابعاد کاملا خالی هستند صرفا برای وضوح مطلب این را عرض می کنم یکی از زهاد و مجتهدین که از مشاهیر اصفهان است حاج اقا رحیم ارباب است که تقوای ایشان معروف هم هست یکی از دوستان می گفت که ایشان در زمان حکومت شاهنشاهی در نامه ای به شاه او را با چندین لقب مورد خطاب قرار می دهد به طوری که خاطر او مکدر نشود مثال هایی از این دست کم نداریم ایا مشکل عمیق نبودن اعتقادات این بزرگان است یا در عملشان یا در تقوایشان یا ...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حرف خوب و دقیقی است و لذا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: چه بسیار عقلی که اسیر هوسی است که بر او حاکم است 2- تقوا به معنی کنترل امیال در راستای رسیدن به اهداف بلند توحیدی است و در همین راستا علمایی مثل حاج‌آقارحیم ارباب که در آن زمان متوجه بودندشرایط تاریخی ما شرایطی نیست که بتوان به جای نظام شاهنشاهی به دموکراسی غربی رو آورد، سعی می‌کردند شاه را در مسیر اصلاح امور مردم تشویق کنند که به نفع جامعه‌ی مسلمین کارکند و در همین راستا القابی را به شاه می‌دادند. از شرایط تاریخی علماء نباید غفلت کنیم. موفق باشید
1723
متن پرسش
سلام لطفا مشکل بنده را با استاد در میان بگذارید. من شروع کردم به مطالعه کتاب «مقام لیله القدری حضرت فاطمه». اما مواجه شدم با انبوهی از گزاره های اثبات نشده که نویسنده صحت آنها را به صورت پیش فرض پذیرفته بود. لذا مطالب کتاب برایم یقین آور نیست و همواره نسبت به برداشت ها و نتیجه گیریهای استاد مشکوک هستم. مثلا: تقدم وجودی هر مخلوقی در خلقت نشانه شدت وجودی آن مخلوق است. یا: قبلیت در عالم غیب، زمانی نیست. بالشرف است. یا: آسمانها یعنی مقام ملائکه. یا: مقام عرش، مقام تجلی اسماء اعظم است. یا: بهشت دارای شجره ممنوعه، بهشت برزخی نزولی است. و... در بسیاری از موارد اصلا نمی فهمم معنی جمله چیست. چه برسد به اینکه بخواهم صحت آن را برای خودم اثبات کنم! در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» هم این مشکل در اندازه کمتری وجود داشت. در آنجا هم معارف معنوی و سطح بالا به وسیله تمثیل تبیین شده بود نه قیاس منطقی. مثلا "احاطه موجود با تجرد بیشتر بر موجود با تجرد کمتر" به وسیله تشبیه با "احاطه نفس بر بدن" تبیین شده بود. در حالیکه این صرفا یک تمثیل است و یقین آور نیست. به نظر میرسد که اگر مقدمات معارف این کتب به صورت استدلالی تبیین نشود، خوانندگان همیشه در هاله ای از شک و ابهام قرار میگیرند و این مطالب را برای خود و دیگران نمی توانند اثبات کنند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مطالعه‌ی کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها» نیاز به مقدماتی دارد که از جمله مطالعه‌ی مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین»است وگرنه همین‌طور که می‌فرمایید به مشکل برمی‌خورید. موفق باشید
1725
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار. . .استاد بنده همان جوان سوال 1693 هستم. . . با توجه به اینکه اکثر آثار با ارزش شما را مطالعه کردم،شما فرمودید سیر را ادامه بدهید و به عقب برگشت نکنید.حدودا 2 ماهی هست المیزان را شروع کرده ام(البته قبلش جزوه ای که شما در رابطه با المیزان داشتید مطالعه کردم و قدم در مسیر گذاشتم) تقریبا المیزان شیرین بود و شکر خدا با عقل ناچیز مان کمی قدم گذاشتیم،2 هفته ای هست که جلسات تفسیر آیت الله جوادی را گوش میکنم و شکر خدا این هم شیرین بوده،و شرح خوبیست بر المیزان،به نظرتان با توجه به اینکه هنوز سیر کتب شما با طور کامل تمام نشده از خواندن المیزان و سخنرانی استاد دست بردارم یا با هم جلو برم(برنامه خودم به این صورت است که یک روز در میان؛یک روز المیزان،یک روز آثار شما،یادداشت هم برمیدارم.البته بنده کارمندم و برای همین وقت مطالعه کمی دارم)مثلا روزی 4 ساعت. . . استاد واقعا به شما علاقه دارم. استاد نمیدانم از اینکه وقت ارزشمند شما را میگیرم مسئولم یا خیر.حلال بفرمایید لطفا. . ..یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام خدا را بسیار شکر کنید که توفیق فهم تفسیر المیزان و سخنان حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» را به شما داده است. از مطالعه‌ی المیزان و اُنس با شرح حضرت آیت‌الله جوادی دست برندارید. اگر توانستید در کنار مطالعه تفسیر المیزان مباحثی که عرض کرده‌ام را نیز ادامه دهید. موفق باشید
1726
متن پرسش
سلام علیکم و زیارت قبول.بابت تمامی زحماتی که برای ما انجام میدهید از شما ممنونم اجرکم عندالله استاد از زمانی که وارد دانشگاه شدم حدودا 7-8 ماه گذشته .در محیط خوابگاه اکثر بچه ها فقط به دنبال این هستند که چکار کنند که امروز بیشتر بهشان خوش بگذرد با این که سعی کردم از اول تحت تاثیر محیط قرار نگیرم و اینکه از اول سال کتابهای شما را مطالعه میکردم اما احساس میکنم زندگی من هم دارد شبیه آنها میشود . نسبت به همه چیز بی تفاوت شده بودم نه از معنویات چیزی میگرفتم و نه از چیزهایی که بچه ها خودشان را سرگرم میکنند میبردم اما بعد از اردوی راهیان نور این مشکل تقریبا شد . تصمیم گرفته بودم خیلی خوب درس بخ.ونم اما حتی از ترم اول هم خوندن این درس های خشک برایم خیلی سخت بود . فقط امتحانها رو پاس کردم . هیچ میلی به خواندن خیلی از این درسها ندارم . والان حدود یک هفته است که به خوابگاه برگشتم از این که شرایط قبل تکرار شود خیلی میترسم . به نظر شما با رفتن به حوزه این مشکلات حل میشود یا اینکه همه وسوسه های شیطان است برای این که از راهم عقب بیفتم؟آیا در حوزه بهتر نمیشود سرباز امام زمان (عج) شد یا اینکه باید در دانشگاه باشم و فعالیت کنم؟استاد برامون دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام تا در دانشگاه هستید با برنامه‌ای که در هفته برای خود می‌ریزید دروس دانشگاه را با دقت کامل بخوانید و از آن عقلی که در رشته‌ی شما جاری است آگاهی یابید. در هر گوشه‌ی نظام اسلامی امکان خدمت پیش آید می‌توان سرباز وجود مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» بود. موفق باشید
1727
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد چگونه میتوان هدف ار خلقت انسان را برای کسی که حتی وجود روح را منکر میشود بدون قرآن اثبات کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در علم کلام بحثی تحت عنوان حکمت الهی هست که متکفل همین امر است که سوال فرموده اید و ما نیز در جلسات اول تا سوم کتاب «آشتی با خدا» مباحثی را طرح کرده‌ایم. سایت «مذهب دات کام» در رابطه با تبیین آفرینش انسان از زاویه‌ی حکمت الهی نکات ارزشمندی مطرح کرده است به آنجا رجوع بفرمائید. موفق باشید
1716
متن پرسش
بنام خدا سلام علیکم -جناب استاد علی رغم مطالعه دینی و اعتقاد به رزق و روزی مقدر و پرهیز از محرمات و معاصی در حد توان هنوز ریشه های حب دنیا خیلی محکم و سرسختانه این حقیر نادان ناتوان را به زندگی دنیایی چسبانده چطور میشود تیر خلاص به جان این افعی زد و رهایی یافت هر توصیه ای بفرمایید ولو سخت انشاء الله انجام میدهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» عرض شده که وَهم به مرور از حوزه‌ی روح و روان ما خارج می‌شود باید به او محل ندهید و مطابق اعتقادتان عمل کنید تا به مرور ضعیف شود و از میدان تصمیم‌گیری شما خارج گردد. موفق باشید
1717
متن پرسش
با سلام. استاد معزز در سخنرانی هاتان درباره امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف فرمودید: ایشان چون من ما در تن ماهستند فلذا جهان در ید قدرت ایشان است و نیز فرمودید ایشان حضور فراگیر دارند و غایبند اما حاضرو ...استاد در مورد سایر ائمه معصومین نیز همین گونه بوده است؟اکنون که آن بزرگواران از دنیا رفته اند آیا باز هم همان حضور فراگیر را دارند و یا این قضیه مثل امامت که از کسی به کسی منتقل می شود با وفاتشان منتقل شده است؟ سپاسگزار از عنایت شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مسلّم همه‌ی امامان در صحنه‌ی عالم حاضرند و اگر کسی به آن‌ها رجوع کرد نظر می‌کنند. ولی حضور حضرت مهدی(عج) حضور مدیری است که خداوند مسئولیت اداره‌ی جهان را به عهده‌ی ایشان قرار داده و از این جهت به ایشان نظر می‌شود و از ایشان مدد می‌خواهید و انتظار وجود مقدسشان را می‌کشید. موفق باشید
1719
متن پرسش
سلام علیکم: 1-به توفیق الهی موفق شدم کتاب آداب الصلوه امام را با شرح جنابعالی به اتمام برسانم حال سوال این است برای تکمیل بحث کدام راه موثرتر است:1-دوباره اداب الصلوه را مرور کنم 2-ابتدا سر الصلوه را خوانده و سپس اداب الصلوه را مرور کنم 3- سر الصلوه و اداب الصلوه را به صورت تطبیقی با هم مرور کنم؟ 2- با تعقیبات و ادعیه فراوان بعد از نماز باید چگونه برخورد کرد؟ چرا که از یک طرف وقت انجام همه آنها نیست و از طرف دیگر انسان می بیند که هر کدام از این تعقیبات برای منظور خاصی گفته شده است که انجام ندادم آن ما را از اثرات آن ادعیه محروم می کند؟ اصولا برای سنین و روحیات مختلف و شرایط شغلی افراد چگونه باید با این معارف برخورد کرد مثلا یک طلبه می تواند به تمام این آداب و ادعیه بپردازد اما لازمه اش کم کردن از دروس و تحصیلاتش می باشد و بالعکس اما راه تعادل بر اساس چه ملاکی باید باشد؟ همین پرسش در سایر موارد مثل قرائت قرآن می باشد که مثلا چقدر از وقت روزانه را باید به این امر اختصاص داد چرا که اگر 24 ساعت را وقت بگذاریم باز هم حق قرآن ادا نمی شود از طرفی در تزاحم با سایر برنامه ها بر اساس چه ملاکی وقت مناسب برای قرائت و تدبر در قرآن بگذاریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در کنار دروس حوزه، بعد از آداب‌الصلات تعقیبات محدودی که با روح‌تان می‌خواند را برای خود انتخاب کنید و همان‌طور که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: دوازده هلال بر آن باقی باشید و تعقیبات را تغییر ندهید و نیز بر همان اساس که در روایات وارد شده پنجاه آیه از قرآن را هر روز بخوانید. اگر لازم می‌دانید کتابی در معارف مطالعه کنید، بر کتاب معاد تأمل کنید. موفق باشید
نمایش چاپی