بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7404
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی ، جمعی از طلبه ها و دانشجوهای قم هستیم که با دغدغه فهم و ترویج گفتمان فکری انقلاب اسلامی موسسه ای به نام "عصر گذار" تاسیس کرده ایم و در حال فعالیت هستیم. مسئله نسبت ما با ولی فقیه و رسیدن به یک دستگاه جامع فهم کلام رهبری که به دور از تفسیرهای سلیقه ای باشد، مار را برآن داشت تا سلسله جلساتی را در موسسه برگزار کنیم تا با همفکری هم بتوانیم برای سوالات خود در این زمینه جوابهایی پیدا کنیم. در این راستا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام (ره) با توجه به انس برخی دوستان با مباحث شما مورد بحث و بررسی قرار گرفت و سوالاتی در رابطه با نظریه اشراقی که حضرتعالی مطرح کرده اید پیش آمدکه محضرتان عرضه می داریم امیدواریم با جواب های شما افق های بلندتری پیش رویمان باز شود. مقدمه : از آنجائیکه ما در فضای نظام ولایت فقیه تنفس می¬کنیم و دوره تاریخی ما مصادف است با حرکت نورانی انقلاب اسلامی که مبنای آن ولایت حکم الهی بر مناسبات انسانی است و از طرفی در دوران غیبت قرار داریم لذا مسئله ولایت فقیه ، جایگاه آن ، نسبت ما با آن و تأثیر و تأثّر آن بر حرکت عمومی زندگی بشر معاصر و ... از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است. ضرورت ارتباط مستحکم با ولایت از طرفی و امکان برداشت¬های مختلف و بعضا سلیقه¬ای از کلمات ولی ما را با انبوه سؤالات مواجه کرده¬است. برآنیم تا با کمک دوستان فضایی سامان دهیم تا با همفکری هم بتوانیم افقی در جهت حل سؤالات بیابیم. سؤالات اولیه: 1- نسبت حوزه تفکر و تحلیل¬های فردی اشخاص با کلمات رهبری چیست ؟ مثلا اگر متفکری در موضوعی نظرش خلاف رهبری باشد آیا این اختلاف نشان می دهد که آن متفکر ذیل رهبری تفکر نکرده است؟ آیا اگر کسی ذیل رهبری سلوک کند لزوما باید در عرصه اندیشه ورزی و تولید فکر هم نظر با ایشان باشد؟ 2- نسبت تفکر با جایگاه ولایت فقیه چیست ؟ یعنی آیا ولایت فقیه صرفا یک منصب مدیریتی و اجرایی است و لزوما در حوزه اندیشه ورود متفکرانه ندارد یا خیر ولی فقیه شأن تفکری و اندیشه¬ای هم دارد ؟ ثمره سؤال این است که آیا برخورد ما با کلمات رهبری از منظر تفکر باشد یا مدیریت اجرایی کشور ؟ آیا اگر رهبری یک متفکر حوزوی یا دانشگاهی بودند در مسائل فکری همین طور حرف می زدند که الان حرف می زنند؟ آیا می شود گفت بسیاری از کلمات و تحلیل های رهبری از جایگاه سیاسی و مدیریتی است و به خاطر قرارگیری در چنین منصبی و به اقتضای امر سیاست است و لزوما هست ها و نیست ها را مطرح نمی کنند بلکه به اقتضای سیاست ورزی و حرکت جامعه به سمت آرمانها، کلماتشان ناظر به بایدها و آرمانهاست؟ مثلا اینکه رهبری می فرمایند ملت و جامعه ما روز به روز بصیرتر و فهمیده تر شده و ایمانشان بیشتر شده و در کل رشد کرده اند آیا واقعا چنین است؟ یا نه چون می خواهند به مردم امیدواری دهند اینطور صحبت می کنند. 3- آیا مواضع رهبری در زمینه¬های تمدنی مثل علم ، تکنولوژی ، غرب و ... کاشف از نظر ایشان در حوزه اندیشه است یا خیر صرفا در مقام گذار و اجرا مطرح شده است ؟ مثلا آیا این درست است که بگوییم رهبری ماهیت تکنولوژی که ذاتا شیطانی است را می دانند و قبول دارند منتها برای اینکه امت اسلامی را از این جهنم تکنیک نجات دهند مجبورند امت را به پیشزفت علمی و تکنیکی تشویق کنند؟ یعنی قائل به یک نحوه دوران گذار هستند؟ با توجه به اینکه ظهور کلمات رهبری در باب علم و تکنیک بد بودن ذاتی علم غربی و تکنولوژی را نمی رساند، می توان گفت رهبری اساسا تکنیک را از منظر غرب شناسانی مثل هایدگر نمی نگرند و صرفا یک ابزار که هم استفاده خوب می شود کرد و هم استفاده بد ،می دانند؟ 4_ آیا برخورد ما با کلام رهبری به مثابه کلام معصوم است ؟ یعنی آیا تمام مواضع و بیانات رهبری دارای نکته و تحلیل و معناست ؟ اگر چنین است چه روش و دستگاهی برای فهم درست و منطقی و اصولی کلمات رهبری وجود دارد که دچار خطا و برداشت های سلیقه ای نشویم و به مراد اصلی ایشان برسیم؟ مثلا برای فهم کلمات معصومین قواعدی مثل اصول فقه یا روشهای تفسیری و ... تدوین شده است آیا برای فهم کلمات رهبری چنین دستگاهی موجود است؟ 5-آیا بیانات رهبری دارای ظاهر و باطن است ؟ ظهور کلمات رهبری حجت است؟ یا باید به دنبال پشت صحنه ها و مصلحت ها و ... بود که اثر آن این است که باعث می شود تفسیر کلام رهبری جایگاه پیدا کند و بحث اساسی شکل می گیرد که چگونه و با چه دستگاهی باید این امر صورت بگیرد؟ 7_ مقدمات خارجی لازم برای فهم عام و خاص ، محکم متشابه و ... کلام رهبری چیست ؟ 8_ موانع و آسیب¬های موجود در مسیر فهم صحیح کلام رهبری چیست ؟ تفسیرهای متفاوت و بعضا متضادی که در سطح عموم نخبگان و حتی فضای نخبگانی خاص ولایی شکل می گیرد به چه دلیل است و چگونه می توان این مسئله را حل کرد؟ ................................................................................................................. این ها سوالاتی است که در شروع این هم اندیشی وجود داشت و البته دارد و با ارائه کتاب سلوک و ولایت فقیه امام (ره) و نظرات اندیشمندان دیگر در جلسات موسسه سوالات دیگری هم اضافه شد مثل: سوالات مربوط به نظریه اشراقی بودن جایگاه امام و ولایت فقیه: شما می فرمایید که حضرت امام (ره) با توجه به ویژگی های شخصیتی و سیر وسلوک الهی که داشتند توانستند قلب خود را مستعد پذبرش حقیقت انقلاب اسلامی و درادامه مدیریت آن بکنند و خداوند این حقیقت را بالاجمال به قلب ایشان اشراق کردند. و در کتاب توضیح می دهیدکه اشراق به چه معناست و تفاوت آن با تعقل چیست اینکه در اشراق تمام حقیقت و نه قسمتی از آن و به نحو جامعیت ونه مجموعیت بر قلب سالک راه تجلی می کند و از بالا افاضه می شود به خلاف تعقل که با تفکر و از پایین حاصل می شود . 1- حال سوال این است که با اشراق حقیقت انقلاب به قلب امام ،چه اتفاقی درامام می افتدآیا امام درتمام موضع گیری ها،تصمیمات ،ارائه راهکارها،مسائل خرد و کلان و ... بر اساس این اشراق عمل می کردند که نتیجه بگیریم هیچ خطایی در آنها راه ندارد و یا اینکه صرفا نوری درقلب ایشان روشن شده بود ولکن ایشان به مدد اجتهاد فقهی نظرداده و عمل می کردند یعنی در مدار ولایت فقه گام بر میداشتند نه اینکه بااتصال به غیب انکشافاتی رخ داده و نظر بدهند.البته منکراین نیستیم که درموارد متعددی امام رفتارهایی را از خود بروز می دادند که نشان از روح توحیدی ایشان داشت ولی بحث کلی است صغری : نحوه ارتباط امام با انقلاب و مدیریت آن اشراقی است کبری : در اشراق تمام حقیقت بالاجمال بر قلب سالک وارد می شود و سراسر وجود اورا با این نور پیوند می دهد و شخصیتی اشراقی از او می سازد و باعث میشود حرکات و سخنان و شخصیت او راه بری امت کند. نتیجه : پس امام که شخصیتی اشراقی است باید در تمام حرکات و سکنات مربوط به انقلاب به نحوه ای از عصمت رسیده باشند چون اشراق این طوراقتضایی می کند. در حالیکه هم خود امام این طور ادعایی ندارند( نقل به مضمون از کتاب ولایت فقیه :کسی توهم نکند که این جایگاه یعنی ولایت فقیه مقام معنوی برای کسی میآورد) و هم جاهایی به اشتباهاتشان اعتراف کرده اند مانند قضیه بازرگان یا بعد از قضیه قطعنامه که فرمودند" اگر می دانستم که مردم این طور وارد صحنه می شوند قطعنامه را نمی پذیرفتم" اشاره به هجوم مردم به جبهه ها در عملیات مرصاد.اگر امام به غیب وصل بود قاعدتا باید از قلوب مردم باخبر می بود و طور دیگری تصمیم می گرفت. 2- در مورد حضرت آقا که قائلید مفصل امام و ادامه دهنده مکتب اشراقی ایشان هستند چه باید گفت؟ آیا ایشان هم ارتباطشان با انقلاب و مدیریت آن و مواضع و بیاناتشان اشراقی است؟ اینکه حضرت آقا در مسئله جمعیت می فرمایند اشتباه کردند و از تاریخ عذرخواهی می کنند با مسئله اشراق چگونه جمع می شود؟ حضرتعالی در سایت در جواب فرموده اید که در مسائل کلان و مرتبط با جهت گیری ها اشراق می شود و نه در همه امور. این سخن با فرمایش شما که می فرمایید در اشراق همه حقیقت بالاجمال نازل می شود بر قلب ولی، ناسازگار است چون مگر مسئله مهم جمعیت جزو حقایقی نیست که می بایست بر قلب ایشان نازل می شد. 3- آیا اشراق همان کشف و شهود عرفانی است؟ 4- نسبت اشراق با فقه و تصمیمات مبتنی بر دستگاه فقهی ولایت فقیه چیست؟ 5- آیا اشراق در ولایت فقیه شرط است؟ امام (ره) در کتاب ولایت فقیه شرایط ولی فقیه را فقاهت و عدالت می دانند و حرفی از حالات عرفانی و اشراقی و ... نمی زنند و جایگاه ولایت فقیه را مجری احکام اسلام می دانند و داشتن مقامات عرفانی را شرط نمی دانند.آیا اشراق در مفهوم عدالت اخذ شده است؟ 6-در صورت ملتزم شدن به نظریه اشراق با این فهم ما از بحث شما که ولی ارتباط وجودی با حقایق می گیرد و حقایق بر قلبش تجلی می کند خطا و اشتباه چگونه و با چه فرآیندی توجیه می شود؟ ریشه خطا در ولی اشراقی چیست؟ و چرا ایجاد می شود؟ 7-جایگاه استفاده ولی از نظرات کارشناسی چیست؟ نسبت نظرات کارشناسی با حقایق اشراق شده بر قلب ولی چیست؟ آیا مانند حکم و موضوع فقهی است؟ به عنوان نمونه آیا نظرات کارشناسی متفکرین در مسئله غرب شناسی روی شناخت رهبری از ماهیت تمدن غرب اثر دارد یا نه رهبری به واسطه درک الهی و اشراقی و الهامات، ماهیت غرب را شناخته اند؟ 8-آیا اشراق مطرح شده توسط استاد همان قاعده لطف است؟ تفاوت ها و شباهت ها چیست؟ 9- دایره ولایت پذیری ما تا کجاست؟ آیا تفاوتی بین ولایت پذیری در حوزه مسائل کارشناسی و فکری مثل تولید علم، مهندسی فرهنگی و ... و مواضع و احکام حکومتی و سیاسی رهبری وجود دارد؟ اگر کسی در حوزه اندیشه به این جمع بندی رسید که مثلا در مسئله غرب نگاه باید کلی باشد و خوب و بد کردن غرب درست نیست و یا مهندسی فرهنگی راهکار درستی نیست یا موارد دیگر، در اینجا ولایت پذیری او چگونه تعریف می شود؟ 00000000000000000000000000000000000با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حضور اشراقی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تاریخ جدید نیاز به تبیین بیشتری دارد که سعی شده در متن پیاده‌شده‌ از جلسات 3 و 4 شرح کتاب سلوک در مدرسه‌ی معصومیه مطالبی را عرض کنم. امیدوارم آن متون آماده شود زیرا تا حدّی موضوع را روشن می گرداند. با این‌همه تصور می‌کنم با جواب به سؤالاتی که فرموده‌اید تا حدّی بتوان موضوع را روشن کرد. 1- اگر بپذیریم انقلاب اسلامی یک تقدیر الهی است جهت تجلی نور توحید به صورت خاصی که این عصر و زمان اقتضاء می‌کند و رفتار و گفتار رهبری«حفظه‌اللّه» در حال حاضر مظهر آن تقدیر است، می‌پذیریم که تنها تفکری تفکر است که در ذیل این تقدیر قرار داشته باشد. زیرا امام معصوم به ما فرموده‌اند: «عَلَى الْعَاقِلِ أنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه‏» پس آن کسی عاقل و اهل تفکر است که بفهمد ما در چه شرایط تاریخی قرار داریم و رجوع او به حق در این زمان همراه با رجوع او به تقدیری باشد که حضرت حق اراده کرده و این شخص «مُقْبِلاً عَلَى شَأنِهِ» باشد. یعنی بر اساس شناختی که از زمانه‌اش پیدا کرده با حادثه‌ها و اتفاقات روبه‌رو شود و در همین فضا نیز سخن بگوید. بدین لحاظ نمی‌توان جز در این فضا تفکر را تفکر دانست 2- ولیّ فقیه آن انسانی است که مددهای الهی که خداوند بنا دارد به انسان این دوران برساند، از طریق او می‌رساند. چیزی که شما در تجربه متوجه‌ی آن هستید که چگونه با یک صحبت، همه را به تعادل لازم در راستای اهداف متعالی توحیدی این دوران برمی‌گردانند. بنابراین هرگز نمی‌توان جایگاه مدیریتی ایشان را از جایگاه هدایتگری ایشان جدا کرد و حقیقتاً با توجه به نوری که در افق تاریخ می‌نگرند می‌فرمایند: جامعه‌ی ما روز به روز بصیرتر می‌شود 3- بنده نیز همین‌طور فکر می‌کنم که ایشان متوجه ذات تکنولوژی هستند، ولی همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 7390 عرض شد؛ ایشان به عنوان رهبری آگاه متوجه است چگونه این ملت را جلو ببرد که از روح غربی عبور کنیم و البته این بدین معنا نیست که حتماً ایشان باید تماماً نگاه هیدگر را پذیرفته باشند 4- ما از طریق انقلاب اسلامی متوجه اهدافی شده‌ایم که در این عصر باید دنبال کنیم و ملاک صحت یا عدم صحت یک سخن به‌خصوص سخن رهبری با نظر به نزدیک‌کردن یا دورکردن ما در رابطه با آن اهداف معلوم می‌شود و در همین رابطه است که حتی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: این ملت راه خود را پیدا کرده و اگر من هم برگردم این ملت برنمی‌گردد 5- با نظر به اهداف انقلاب که عبور از ظلمات مدرنیته و برگشت به اسلام و توجه به انقلاب مهدوی است می‌توانیم سخنان اجمالی رهبری را نیز درست تفسیر کرد، زیرا هیچ حکیمی نیست که بالاخره در سخنانش محکم و متشابه نباشد و ما باید متشابهات را بر اساس محکمات معنا کنیم 7- به نظرم در قسمت 5 جواب دادم 8- موانع فهم سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» و امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»، در غفلت از جهت‌گیری کلی انقلاب است. همان‌طور که اگر در قرآن از توحید غفلت کنیم از جایگاه بسیاری از آیات غفلت می‌کنیم. در مورد سخنان امام و رهبری باید روح تقابل توحید با شرک همواره مدّ نظر باشد. در مورد سؤالاتی که در رابطه جایگاه اشراقی‌بودن حضرت امام فرموده بودید: 1- عنایت داشته باشید اشراقی که بر قلب یک انسان می‌شود با توجه به این‌که آن یک حالت حضوری است و مثل علم حصولی نیست عملاً در ایشان یک احساس خاصی در نظر به اهدافی متعالی پدید می‌آید و لذا نتیجه‌ی آن صغری و کبری شما درست نیست چون برای رسیدن به آن اهداف متعالیِ حضوری باید از فکر خودش استفاده نماید و به کمک مصداق‌هایی که گمان می‌کند در راستای آن هدف است جامعه را به آن هدف نزدیک کند که در این رابطه ممکن است اشتباه کند ولی به این دلیل اشتباه خود را می‌فهمد که نور اشراق در نظر به اهداف متعالی را همواره مدّ نظر دارد و این را در امام رهبری نیز ملاحظه فرمودید که چقدر راحت متوجه اشتباه خود شدند 2- باز تأکید می‌کنم وقتی گفته می‌شود در اشراق همه‌ی حقیقت بالإجمال بر قلب ولیّ نازل می‌شود، در همان رابطه آن ولیّ خدا به خودآگاهی لازم می‌رسد و در فهم آن حقیقت منوّر به نور الهی است، ولی در راه‌کارهای رسیدن به آن حقیقت باید با عقل خودش و همفکری با دیگران کار را جلو ببرد، این برای هر رهبر الهی مصداق دارد حتی برای انسان‌های معصوم 3- آری! اشراق یک نوع کشف و شهود است مطابق طلب و ظرفیت سالک 4- نفس اشراق ربطی به جایگاه ولایت فقیه ندارد. ولیّ فقیه موظف است بر اساس روش‌های مشخص حکم خدا را در بستر اصول عملیه استنباط کند 5- همین‌طور است 6- فکر می‌کنم جواب این سؤال در جواب‌های قبلی روشن شد 7- ولیّ فقیه در کلیّات عبور از غرب و تشخیص روح غرب در تاریخی که شروع شده به نور الهی منوّر است، ولی در رابطه با راه‌کارهای لازم کارشناسان می‌توانند به کمک ولیّ فقیه بیایند 8- بستگی دارد که قاعده‌ی لطف را چطور معنا کنیم. اگر مطابق این قسمت از روایت معنا کنیم که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ.فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ.فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» اگر خداوند بنده‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‏ى او را گشاده مى‏گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد.در نتیجه آنچنان توانا مى‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى در نمى‏ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرد.» آری مطابق قاعده لطف است. 9- عموماً هنر ما باید در کشفی که اولیاء الهی – مثل رهبری عزیز – دارند این باشد که چشم خود را متوجه اشاره‌‌ی آن‌ها به آن حقیقت بیندازیم تا حتی جایگاه نگاه کارشناسی خود را در آن ببینیم. این از جهت نگاهی که بنده به موضوع دارم، ولی حضرت آقا خودشان به عنوان فقیه معتقدند هرکس حق دارد نظر کارشناسی خود را ولو مخالف نظر رهبری نظام باشد، اظهار کند. این روشن است که عرفای بزرگ همه در تاریخی که در آن قرار داشتند به ملاقات حضرت اللّه نایل شده‌اند و هرکدام مطابق ملاقاتشان حق را درست می‌نمایانند ولی از آن‌جایی که حضرت اللّه در ظرف زمان‌ها و تاریخ‌های مختلف مطابق آن تاریخ و آن زمان جلوه‌ی خاصی دارد، ما در جلوه‌هایی که آن بزرگان می‌نمایانند اختلاف می‌یابیم. آن‌ها همه درست می‌گویند و همه حقیقتاً به ملاقات خدا رفته‌اند و گزارش آن ملاقات را مطابق تاریخ و زمانه‌ی خویش به بشریت تابانده‌اند. حال سؤال بنده آن است: امروز ما در کدام بستر می‌توانیم به ملاقات خدا برویم تا خدا نیز به ملاقات ما آید و خدایی را جستجو نکنیم که به ملاقات عرفای بزرگ در گذشته رفته است. بحث در نقطه‌های مشترک این ملاقات‌ها نیست، بحث در جلوه‌های خاص این دوران است که ما را با خدای حضوری مرتبط می‌کند و سرمایه‌های مشترک را نیز به صحنه‌ی امروز تاریخ ما می‌آورد. همه‌ی عرض بنده آن است که رابطه‌ای بین تفکر و زمان هست که اگر بتوانیم تقدیری را که در زمان ما جاری است احساس کنیم تفکر شروع می‌شود و اگر بتوانیم ماوراء آنچه ظاهر است با آنچه تفکر در اختیار ما می‌گذارد مأنوس شویم حضوری در تاریخ زمانه‌ی خود احساس می‌کنید که چون هوای تازه می‌خواهد تاریخ جدیدی را بسازد و شما از حضور در این فرایند محروم نمی‌شوید. به شرطی که احساس خود را از چهارچوب مفهوم به چیزی بالاتر معطوف داریم که آن «وجود» است. در آن حال با انسانی سخن می‌گویید که در حال ظهور است و نه با انسانی که دوره‌اش گذشته، و آن‌وقت روشن می‌شود حرکتی که در تاریخ خود نیست نمی‌ماند همان‌طور که حرکات شاه و صدام نماند. به نظر شما چه کسی در دوران خود زندگی می‌کند؟ آن کسی که با وضع موجود همرنگ است یا آن‌هایی که نسبت خود را با تاریخی که شروع شده، تعریف کرده‌اند؟ شهدای عزیز ما نسبت جاری‌شده در تاریخ را با تذکر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شناختند و همرنگ تاریخی شدند که با وجود خود باید احساس می‌کردند و احساس کردند. آن‌ها چون می‌خواستند باشند متفاوت از ظاهر زمانه‌ی خود شدند و مسئولیت تحقق تاریخی که شروع شده است را به گردن دیگری نینداختند، مسئولیت دوران خود را به تنهایی به دوش کشیدند. این درک دیگری است از زمانی که در آن زندگی می‌کنیم. و معنای سلوک در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام همین است و بس. موفق باشید
7394
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .1- حدود 4 سال است روی مباحث شما وقت میگذارم،و الان حدود 1 سال است که روی مباحث معاد هستم،هنوز این سوال برایم حل نشده که چگونه از بهشتی که تجلی اسماء الهی است میشود گذشت؟قبل که معارف نادرستی به خوردمان داده بودند،راحت تحلیل میکردیم،حال که حور و قصور را تجلی اسماء الهی آن هم با اسم لطیف میدانیم،آن هم متحد با خودمان به نحوی که لا خطر فی قلب بشر،هر چقدر فکر میکنیم اصلا برایمان قابل هضم نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید اگر خداوند به اهل ایمان بهشت را وعده می‌دهد به چیز کمی وعده نداده است، می‌ماند که هستند اولیائی که از مقام تجلی اسماء الهی که اصطلاحاً مقام واحدیت است می‌گذرند تا به مقام تعیّن اولی که مقام فناء فی اللّه است برسند. اینان آن کسانی هستند که از بهشت می‌گذرند و لذا همه‌چیز را در فنای به حق می‌بینند و اظهار می‌دارند: «ما رَأیْتُ‏ شَیْئاً إلّا وَ رَأیْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» یعنی هرچیزی را به جنبه‌ی حقانی‌اش می‌بینند. همین‌ها هم نظر به بهشت را به‌کلی منتفی نمی‌دانند چون بهشت محل تفصیل نور تعیّن اوّل است. آری این‌ها به بالاتر از بهشت هم نظر دارند. موفق باشید
7396
متن پرسش
به نام خدا با سلام از دید کلامی کافر به چه کسی گفته می شود آیاالان اهل کتاب که خدا و حضرت عیسی یا موسی علیها السلام را قبول دراند کافر محسوب می شوند و ایا اگر کسی خدا را قبول داشت ولی به نبوت به معنای عام ان معتقد نبود کافر است و اگر آری آیا این شخص با کسی که اساسا معتقد به خدا نیشت یکسان است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یهود و نصاری از آن جهت کافرند که عملاً از توحید خارج شده‌اند به همین جهت قرآن می‌فرماید: آن‌هایی که می‌گویند عیسی پسر خدا است کافرند: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» و یا می‌فرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ » ولی در رابطه با کفر فقهی موضوع اختلافی است. موفق باشید
7384
متن پرسش
سلام استاد مدت زیادی است که به این نتیجه رسیده‌ ام که حساب ‌و کتابی در زمینه توفیقات الهی واقعا نیست. فقط میتوانیم به قدر وسع بکوشیم و البته به قدر کوشش هم نمی‌توان انتظار توفیق داشت. من خودم 10 سال است که در جا میزنم و تازه متوجه شدم که علت عدم توفیقم از همان ابتدا یک سری نقایص جسمی و ذهنی بوده: ضعف اعصاب و روان و حافظه که هم در درس و هم در اخلاق و عبادات و هم در روابط اجتماعی زندگیم را آشفته کرده و تمام هدفهایم نیست و نابود شده. و در این مدت به قدری گیج و سردرگم و خیال زده بودم که متوجه نمیشدم که اشکال کار کجا است و هیچ راهنمایی هم نداشتم. بعد از 10 سال در جا زدن حالا نه انگیزه‌ای مانده و نه حالی و تنها چیزی که مانده باری از گناه و ناکامی و شکست و روابط خراب شده است. راستی چرا یک عده مثل من این جوری باید قربانی شودن و عده‌ای دیگر به قول معروف ره صد ساله را یک شبه طی کنند؟ چرا باید در اثر جهل و نداشتن منذر و راهنما دچار گرفتاری هایی شوم که برای رها شدن از آن ها جانم به لبم برسد در حالی که تازه بعد از یک عمر رسیدم اول خط؟ من تنها یک نفر از میلیون ها انسانی هستم در طول تاریخ که این چنین دچار احساس خسران شده‌اند و شما خوشبختانه جزء آن دسته نیستید. اما با توجه به وجود افرادی چون من و نه از نقطه نظری شخصی تان آیا قلبا به نظام احسن خلقت معتقدید؟ (چون من هم اگه جای شما یا مثلا علامه و امام بودم به تمام قضا و قدرها راضی بودم چون گلیم خودم را از آب کشیده بودم و خر خود را از پل گذرانه بودم. میدانم و میدانید که در چنین حالتی رضایت به سرنوشت و ادعای نظام احسن خلقت چه قدر خودمحورانه و خودمرکزبینانه است) در کتاب آشتی با خدا نوشته اید که این سوالات ریشه روانی دارد من می گویم از آن طرفش هم ریشه روانی دارد. انسان وقتی سرنوشت خود را به کامش ببیند کمی ادعای رضایت از خدا و سرنوشت می کند اگر نه به زمین و زمان بدوبیراه میگوید. چون نهایتا همین روزگار است که ما را در معرض شرایط و موقعیت‌هایی قرار می‌دهد که رشد کنیم یا هلاک شویم. "ما هلکنا الا الدهر" آیا واقعا عاری از حقیقت است؟ شما جای دهر بگذارید رب العالمین یا هر چه... هیچ کس انگار نیست که بتواند مرا پاسخ دهد نمیدانم یقه کی را بگیرم. شاید آن انسان کامل که قرار است بیاید جوابی داشته باشد...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً به نور انسان کامل إن‌شاءاللّه عالی‌ترین جواب را می‌گیرید. ولی گفت: « گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی.گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی. گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم. گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی. گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم. گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی. گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم. گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی. گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد. از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد. گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن. جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی. گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی. کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی ». عجله نکنید، شلوغش هم نکنید. ناز هم نکنید.دلتان هوای خدا را کرده و از آن جهت که حضرت حق با اسم جلالش با شما برخورد کرده بی‌تابی می‌کنید بعداً معلوم می‌شود آن‌هم یک رنگ حضور خدا بوده و چقدر حساب‌ها در همین به ظاهر بی‌محلی و به گفته‌ی شما غیر اَحسن‌بودن، بوده است. اگر حساب و کتابی در توفیقات الهی نیست پس این اعتراض‌های شما را به حساب چه کسی بگذاریم که بنده‌اش را این اندازه بی‌قرار کرده؟ موفق باشید
7385
متن پرسش
سلام علیکم استاد ما میگفتند درست است که در قیامت زمان وجود ندارد اما دهر هست.تفاوت زمان و دهر چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دهر یک موضوع تخصصی است. معتقدین به آن از جمله میرداماد، «دهر» را حدّ زمان و حقیقت آن می‌دانند، مثل ماهیت که حدّ وجود است. موفق باشید
7386
متن پرسش
سلام. عقل هدیه ای هست که از طرف خدا به انسان عطا شده. عقل، خود انسان یا مغز نیست، بلکه راهنماست. مثل چراغ. مغز ، مادیست و عقل معنوی و محل استدلال و جایگاه عقل در مغز می باشد. نظرتان راجع به این مطلب چیست. آیا دل هم همینطور هست؟ یعنی دل (قلب مادی) محل محبت و عشق است. یا اینکه دل (معنوی) خود وجود انسان است؟ بنظر عقل و عشق دو بعد معنوی انسان هستند. یعنی هر دو از ابعاد وجودی اصلی انسان هستند. اما خودش نیستند. نسبت میان عقل و عشق چیست؟ کدام برتری دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست متوجه موضوع شده‌اید ولی اگر کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با ده جلسه شرح آن دنبال کنید ابهامات بحث إن‌شاءاللّه برایتان روشن می‌شود. عقل، بُعدی از ابعاد نفس ناطقه است برای تشخیص معقولات و عشق یک نوع گرایش به حقیقت مطلق است در جنبه‌ی فطری انسان‌ها. موفق باشید
7389
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام واحترام خدمت شما.استاد کدام بیت گلشن رازصریحا بیان کننده توحید افعالی است؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «گلشن راز» پر است از ابیاتی که نظر به توحید افعالی دارد، چه بگویم از کتابی که در جای جای عالم، خدا را به ما نشان می‌دهد. گفت: « عناصر جمله از وی گرم و سرد است. سپید و سرخ و سبز و آل و زرد است. بود حکمش روان چون شاه عادل. که نه خارج توان گفتن نه داخل. چو از تعدیل شد ارکان موافق. ز حسنش نفس گویا گشت عاشق. نکاح معنوی افتاد در دین. جهان را نفس کلی داد کابین. از ایشان می پدید آمد فصاحت. علوم و نطق و اخلاق و صباحت. ملاحت از جهان بی‌مثالی. درآمد همچو رند لاابالی. به شهرستان نیکویی علم زد. همه ترتیب عالم را به هم زد. گهی بر رخش حسن او شهسوار است. گهی با نطق تیغ آبدار است. چو در شخص است خوانندش ملاحت. چو در لفظ است گویندش بلاغت. ولی و شاه و درویش و توانگر. همه در تحت حکم او مسخر. درون حسن روی نیکوان چیست. نه آن حسن است تنها گویی آن چیست. جز از حق می‌نیاید دلربایی. که شرکت نیست کس را در خدایی. کجا شهوت دل مردم رباید. که حق گه گه ز باطل می‌نماید. مؤثر حق شناس اندر همه جای. ز حد خویشتن بیرون منه پای » چه اسراری که در این ابیات نهفته است و در جای خود باید به آن بپردازید. موفق باشید
7369
متن پرسش
سلام علیکم در کتاب امام و مقام تعلیم ملائکه فرموده اید:ارتباطی بین نفس ناطقه پیامبر و اسم علیم(جبرئیل) و مقام نوری پیامبر در وحی برقرار میشود.آیا منظور این است که پیامبر به واسطه رجوع به حقیقت نوری خودشان به اسم علیم الهی رجوع میکنند و وحی را دریافت میکنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وَحی توسط حضرت جبرائیل«علیه‌السلام» بر نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نازل می‌شود تا به تشریع الهی عالم شوند، ولی حقیقت نوری آن حضرت فوق جبرائیل است و علم در آن مقام نیز حقیقت شریعت است. تشریع، تفصیل آن حقیقت می‌باشد. موفق باشید
7370
متن پرسش
سلام علیکم آیا منظور از بال داشتن ملائکه تواناییهای مختلف یک ملک و به عبارت دقیقتر جلوات مختلف یک ملک است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بال فرشتگان ظهور برزخی انوار اسماء الهی است و هرچه فرشته جامع‌تر باشد ظهورات برزخی آن اسماء به صورت بال بیشتر است. موفق باشید
7371
متن پرسش
سلام علیکم به نظر شما سرکتاب باز کردن حقیقتی دارد؟به نظر می آید تنها خرافه ای باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد چیزی سر در نمی‌آورم. به دنبال آن هم نیستم. موفق باشید
7375
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر در وبلاگ نقد مدرنیته و نظم غربی در ذیل عنوان نقد و بررسی هندسه معرفتی استاد طاهرزاده خواندم که نسبت به کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی نقد و ابهاماتی وجود دارد.جواب این گروه داده شده یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 6925 تحت عنوان «راهی نا هموار در جهانی طوفانی و سر گیجه‌آور» داشته‌ام، شاید مفید افتد. در ضمن در شرح کتاب سلوک در مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم تا حال چهار جلسه عرایضی داشته‌ام. شاید در فهم کتاب کمک کند. موفق باشید
7377
متن پرسش
سلام علیکم محضر شما استاد عزیز،به اطلاع می رسانم در حال حاضر زندانیان استان اصفهان به ازای حفظ کردن مقداری از قرآن کریم تعداد روز مشخصی را مرخصی تشویقی دریافت می نمایند و همین امر موجب شده خواندن قرآن در بین زندانیان زیاد شود . حال بفضل خدا حقیر قرار است طرحی را برای زندان استان تنظیم کنم که در صورت موفقیت در کل کشور فراگیر می شود که در آن زندانی با گذراندن 3 دوره قرآنی در 3سطح و با موضوعات مشخص و تعیین شده اقدام به رجوع به قرآن کرده و انشاء الله می تواند آموزه های خود را در زندگی شخصی و آینده خود کاربردی کند و پس از گذراندن هر سطح تعداد روز بیشتری مرخصی دریافت می کند(لازم به ذکر است که خود زندان فضای خوبی را برای تفکر و تدبر فراهم آورده و شخص با فراغت از خیلی از مسائل بیرون از زندان می تواند با موضوعات برخورد و در مورد آنها تدبر کند ) حال سوالم از جنابعالی این است که با توجه به طرحی که خدمتتان مقداری توضیح دادم ، بنظر شما موضوعاتی که در 3 مرحله به شخص زندانی ارائه می شود و شخص قرار است به آنها رجوع داشته باشد به ترتیب چه موضوعاتی باشد؟تا شخص پس از گذراندن این 3 دوره و رجوع به کتاب الله در آن موضوعات پیشرفتی فراتر از محفوظات را داشته باشد و سیر مشخصی را طی نماید . چه کتبی را برای مراجعه زندانیان با این موضوعات پیشنهاد می کنید تا با قلمی روان و همه فهم به آنها مراجعه شود؟ لازم به ذکر است با توجه به تجربیات موجود در محیط زندان ، این افراد تشنه حرفهای نو و معنویت هستند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد خوب است با جناب حجت‌الاسلام آقای موسویان تماس بگیرید. شماره‌ی ایشان 09132139981 می‌باشد. موفق باشید
7381
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی بنده یک زن خانه دار هستم که البته دارای مدرک سطح2 حوزه نیز می باشم و دارای یک فرزند 2 ساله. درمورد وظیفه ی طلبگی خود به شدت دچار تردید شده ام و احساس می کنم با شرایط سخت بچه داری وظیفه ی طلبگی خود را انجام نمی دهم؛ افراد زیادی هم برای رفع مشکلاتشان به بنده مراجعه می کنند که در کمک کردن به آنها احساس ناتوانی می کنم. و احساس می کنم در این باره باید کاری کنم. قصد داشتم در داتشگاه رشته مشاوره کارشناسی ارشد بخوانم که استخاره کردم بد آمد. پس از آن تصمیم گرفتم در دانشگاه ادیان رشته شیعه شناسی شرکت کنم تا زمینه برای کار در آینده بهتر داشته باشم. که همسرم گفت با مطالعه کردن فردی توانایی های خود را در زمینه مشاوره بالا ببر و دنبال مدرک نرو و مرا دچار تردید کرد.حال احساس می کنم وقت تنگ است و قبل از سخت تر شدن شرایط زندگی باید کاری کنم و از جنابعالی خواهشمندم مرا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سیر مطالعاتی روی سایت را کار کنید تا آماده‌ی فهم تفسیر المیزان شوید و با توجه به جزوه‌ی «روش کار با المیزان» با نور قرآن به مردم کمک کنید، موفق‌تر باشید. موفق باشید
7353
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر مدرسه ای غیردولتی با فضایی تربیتی تاسیس کرده ایم و حدود 6 سال از کار آن می گذرد و اکنون احساس نیاز زیادی به داشتن اطلاعات صحیح از نحوه برخورد با مسائل دانش آموزان داریم.مسائلی از قبیل نحوه ارتباط با خانواده،ادب دینی،استفاده از موبایل و ماهواره،مشکلات جنسی،عدم خودباوری،اعتیاد خانواده ها،انگیزه تحصیل،مشاوره شغلی و ... اما متاسفانه مشاوران حاضر با استفاده از علم روانشناسی جواب صحیحی برای این مسائل ندارند و یا کلیشه ای جواب می دهند. لذا از شما خواستاریم راهنمایی بفرمایید به چه منابع مطالعاتی ای رجوع کنیم تا بتوانیم لا اقل برای سال های آینده توان مشاوره دادن در این گونه مسائل به دانش آموزان را داشته باشیم.شایان ذکر است با روش حجه الاسلام حسین میرزایی آشنا شده ایم ولی ایشان نیز در مجموعه شان شرایطی برای آموزش ما نداشتند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب‌های استاد مرحوم صفایی حائری به‌خصوص کتاب «نامه‌های بلوغ» در کنار مباحث معرفت نفس خوب باشد. در ضمن به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هم نگاهی بیندازید تا راه‌کارهای کلی را در نظر داشته باشید. در شرح دعای مکارم‌الأخلاق که فایل‌های صوتی آن روی سایت هست راه‌کارهای ارزنده‌ای پیدا می‌کنید. موفق باشید
7355
متن پرسش
باسلام وعرض ادب خدمت استاد بزرگوار.استاد من درحال نوشتن مقاله ای تحت عنوان ارتباط غیر کلامی خالق ومخلوق درقرآن هستم.فهرست مطالب من به طور خلاصه اینگونه است:کلیات شامل مفهوم ارتباط غیر کلامی،ارتباط غیرکلامی درقرآن،انواع ارتباط غیرکلامی،اهداف ارتباط غیرکلامی.فصل1:ارتباط غیر کلامی خداوند باانسان که شامل ارتباط غیر کلامی درآینه احساس،ارتباط غیر کلامی درآینه فطرت،ارتباط غیر کلامی درآینه عقل،ارتباط غیرکلامی دراینه قلب.فصل2:ارتباط غیرکلامی انسان باخداوند که زیرمجموعه هایش مانندفصل قبلی است.فصل3و4هم موانع ارتباط وراه های برون رفت ازآن است.استادچون روی این موضوع کار نشده من برای اینکه بحثم مستند به علم باشددرتبیین موضوعم میخواهم درمورد اینکه انسان موجودی دوبعدی است وازطریق نفس خود می تواند انواع ارتباط غیرکلامی(فطری ،حسی،عقلی وقلبی)باخود ،بامحیط اطرافش،وباموجودات ماوراوخداوندداشته باشد.یعنی میخوام سطوح انواع ارتباط غیرکلامی رامشخص کنم وبگم مثلااولین پل ارتباط انسان باخداوند ازطریق حواس 5گانه اش است.سوال من ازشما این هست که ایاروح ونفس باهم فرق میکنه واینکه دررتبه بندی این چهارنوع ارتباط غیرکلامی اول انسان ازطریق حس بعد باتکامل نفس ازطریق عقل ودرنهایت ازطریق قلب ارتباط باخداونددارد.دراینجا فطرت درکدام مرتبه قرار میگیرد.ایاهرکدام ازحس وعقل وقلب خودمراتب دارند.نمی دونم توانستم مطلبم رادرست بیان کنم.باتشکرازلطفتون.یاحق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار ارزنده‌ای است زیرا آن‌قدر که خداوند بدون کلام با ما سخن می‌گوید با کلمات با ما سخن نگفته. گفتگوهایی که اگر دریاها مرکب شود و اشجار قلم شود تا کلمات او را بنویسند تمام نمی‌شود. خداوند با کلمات شروع کرد تا ما را آماده کند و استعداد یافتن حقایق را با ابزاری ماوراء این کلمات در ما ایجاد نماید. به قول مولوی: «باقی این نکته آید بی‌زبان .... در دل آن‌کس که دارد نور جان». اگر بخواهیم یک دستگاه کلی داشته باشید و مبتنی بر آن، کار را شروع کنید چهار قسم «جسم، نفس، قلب و روح » را در نظر بگیرید. که نفس یک طرفش به جسم است و وجه گرایش به دنیا در آن قوت دارد و یک وجه آن گرایش به قلب دارد و وجه معرفت وجودی به حقایق در آن غلبه دارد و قلب مقام معرفت به حقایق است، حال در وجهی که نظر به نفس دارد، وجه توهّم‌زای قلب است و وجهی که نظر به روح دارد، وجه طلب حق و لقاء، حقِ آن است و روح مقام مشاهده‌ی حق است که باز آن وجهی از روح که نظر به قلب دارد وجه محدودشدن آن به معارف حقه است و آن وجهی که نظر به سرّ دارد، وجهی است که از مشاهده‌ی حق بالاتر می‌رود و مقام فناء در حق برایش پیش می‌آید. امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در همین رابطه دعایی دارند به این شکل: «اللّهمّ نَوِّر ظاهرى بطاعتک، و باطنى بمحبّتک، و قلبى بمعرفتک، و روحى بمشاهدتک، و سرّى باستقلال اتّصال حضرتک یا ذا الجلال و الاکرام» که باطن در این دعا همان نفس ناطقه است که باطن بدن است و فطرت آن زمینه‌ی بالقوه‌ای است که استعداد حضور انسان را در همه‌ی این مراتب در خود دارد. موفق باشید
7365
متن پرسش
با سلام میخواستم نظر شما را راجع به این مساله بدانم و اگر اشتباه می باشد آن را اصلاح کنید و آیا توجه به این کارها درست می باشد بعضی افراد اعتقاد دارند که علت بسیاری از بیماری ها حضور جن در کنار فرد می باشد که با یک سری از کارها مثل بخور حضرت مریم ، حرز امیرالمومنین و حرز ابی دجانه این اجنه از فرد خارج میشوند (بخور جلسه ای است که یک سری اذکار خوانده می شود و فرد در معرض دود آتش با یک سری مواد مانند جوجه تیغی ، صبر زرد ،کمر گندم، گوگرد و ...، قرار میگیرد) و چون جن از این دود بدش می آید خارج میشود البته با سه مرتبه انجام این کار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که شیطان در بیماری‌ها نقش دارد حرفی نیست ولی راه خنثی‌کردن القائات و وسوسه‌های شیطان، پناه‌بردن به خداوند است و رعایت حرام و حلال الهی. موفق باشید
7347
متن پرسش
«الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَـنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ» (ملک، 3) ببینید آیه ی بالا به خودی خود دارای ایراد منطقی است! برای روشن شدن موضوع به مثال زیر دقت کنید: ادعای من: این زمین و آسمان ها رو من خلق کردم. اگر شما میگی اشتباه میکنم دنبال خلل و شکافی تو آفرینش (ادعای من) بگرد.... اگر پیدا کردی من از حرفم میگذرم... خوب شما در اولین سوال (بدون توجه به اینکه حالا نبودن خلل و شکاف چه ربطی به آفریننده بودن من داره) میتونی و حق داری بپرسی منظورت از خلل و شکاف چیه؟! مثلا اگر من اسب تک شاخ بالدار پیدا کردم نشان خلل و نقصانه؟ اگر نخود سیاه پیدا کردم نشان خلل و شکافه؟ چی مصداق خلل و شکافه؟ این صرفا یک مثال بود ممکنه ایراداتی داشته باشه ولی اصل سوال من از آیه ی بالا در اینجاست که اساسا طرح همچین سوالی (دیده بگردان، آیا خلل و نقصانی میبینی؟) بدون مشخص کردن مصداقی برای خلل و شکاف سوالی نابخردانه و اشتباه است... خوشحال میشم نظرات مبتنی بر قرآن منطق شما عزیزان رو هم بدونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید حضرت حق با توجه به ربوبیت خود دارد با ما سخن می‌گوید بدین لحاظ که این قرآن را بر مبنای ربوبیتش آورده تا ما را بپروراند. می‌فرماید این قرآن را همان کسی آورده که این عالم را خلق کرده عالمی که به عنوان بستر پروریدن انسان هیچ خلل و نقصی ندارد به همین جهت فرمود: در خلق رحمان هیچ‌گونه فوت و بر هم‌ریختگی نیست. آری در خلق رحمان، یعنی حق با نظر به نور رحمانش این عالم را خلق کرد تا عالم بستر رحمت واسعه‌ی حق باشد و در راستای همین رحمت، نبوت و قرآن را آورد. در آیه‌ی بعدی می‌گوید با توجه به این امر دوباره‌ بازخوانی کن، می‌بینی کوچک‌ترین فطور و نقصی در نظام عالم در راستای تعالی انسان نمی‌یابی و به اصطلاح علمای فیزیولوگ، عالم نظام اندام‌وار دارد. آیا می‌شود برنامه‌ای برای ابعاد روحانی انسان در نظر گرفته نشود. در واقع آیه‌های مذکور می‌خواهد ما را متوجه جایگاه هستی‌شناسانه‌ی نبوت بگرداند. عنایت داشته با شید که هر علمی زبان خاص خود را دارد ما حتی اگر مثنوی جناب مولوی را هم خواستیم بخوانیم باید به اصطلاحات آن اشنا باشیم.موفق باشید
7349
متن پرسش
سلام علیکم استاد . شما در خصوص برهان صدیقین فرمودید وقتی وجود نازلترین درجه ی خود را گرفت به ماده ختم شد و بدن مادی شکل میگیرد . و اگر این وجود شدید شود دیگر نباید بدن مادی باشد مثل معراج حضرت رسول و بالا بردن حضرت عیسی . سوال اول :‌وقتی نطفه منعقد میشود جنینی شکل میگیرد و این جنین تا یک مدتی بی روح است و هیچ روحی و نفسی در ان نیست . پس این جا میبینید که بدن مادی و روح وجود ندارد سوال دوم :‌اگر نفس در بستر بدن شکل میگرد پس احادیثی که رسیده و گفتند شیعیان ما قبل از خلقت با ما بودند چه میشود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نطفه در دوره‌ی جنینی توسط روح والدین تدبیر می‌شود 2- نفس انسان در بستر بدن به صورت خاص یعنی به صورت حسن و فاطمه شکل می‌گیرد، ولی وجود علمی آن‌ها از قبل هست و همان وجود علمی است که وقتی بستر بدن آماده شد به صورت شخصی ظهور می‌کند. موفق باشید
7350
متن پرسش
سلام خداقوت موضوع اینه که من مدتی است دنبال اینم که اوقات فراغتم رو یه جوری پر کنم اما هنوز به نتیجه ای نرسیدم . با وجود پسر یک ساله ام نمیتونم در کلاسی شرکت کنم چون بخاطر تحصیل همسرم در شهری غریب زندگی میکنم و کسی نیست که بخوام حتی برای یک ساعت تو هفته بگذارمش پیشش. دنبال کلاسای مجازی هم هستم اما خب خیلی زیادن و من اطلاعی ندارم که کدوم مناسب هستن. علاقه مندیهای من نقاشی ،زبان انگلیسی ،مباحث مذهبی ،بافتنی و این چیزاست. البته علاقه ای به حوزه رفتن ندارم اما بعضی مباحثشو دوست دارم دنبال کنم درباره نقاشی و زبان هم 2تا از مهارتهایی هستن که من واقعا بهشون علاقه دارم و همینطور فکر میکنم استعدادشم دارم اما چون هدفی براشون نداشتم نصف و نیمه رها شدن و همیشه ازین بابت حسرت میخورم.که ای کاش یه راهی بود که من با اموزش اینا میتونستم در راستای هدفم که رضای خداست ازشون استفاده کنم.که البته الان اگه راهی هم باشه نمیدونم چطوری با وجود بچه میتونم کسب مهارتمو تو این 2 موضوع تکمیل کنم! خلاصه واقعا موندم چکار کنم از یه طرف شدیدا نیاز دارم یه کاری بکنم در کنار امور فرزند و شوهر و خانه داری چون زندگی برام یکنواخت شده و غیر از اون حس میکنم واقعا نیازه که تو این مملکت هر کاری از دستم برمیاد انجام بدم.خصوصا که به شهری جدا از خانواده اومدم اوقات فراغتم بیشتر شده و اگه بخوام خوبم به زندگیم برسم یکم که از خوابم بزنم وقت برای کارای دیگه دارم. از اینا گذشته حس میکنم شروع یه فعالیت جدید و مداوم در جهت استعدادها و علاقه مندیهام و در جهت هدفم اصلیم که نزدیکی به خداست میتونه نشاط بیشتری در انجام وظایف زنانه و مادرانه بهم بده. گفتم این موضوع رو با شما مطرح کنم شاید بتونین راهنماییم کنین. من اصفهان که بودم از کلاسای شما در قایمیه استفده میکردم و خیلی علاقه مند بودم.اما الان تهرانم و فقط کتاباتونو مطالعه میکنم اونم بندرت! ممنونم ازتون. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره فرزندتان إن‌شاءاللّه بزرگ می‌شود و شما فرصت حضور بیشتر در جلسات و محافل پیدا می‌کنید. در این فرصت اولاً: کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را خوب مطالعه کنید تا رویکردتان به جایگاه زن درست باشد. ثانیاً: مباحث معرفت نفس را دنبال کنید تا روح‌تان آماده شود که در فرصت‌هایی که در آینده پیش می‌آید مفید واقع شوید. در ضمن گروه فرهنگی المیزان دارای بخش آموزش مجازی می باشد که می توانید با شماره 09133278065تماس بگیرید. موفق باشید
7340
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز شما برای ارتباط با قرآن این شیوه معرفتی را در اولویت قرار می دهید یا از حفظ قرآن شروع کنیم . بنده با توجه به علاقه ای که به روش شما پیدا کردم و با توجه به اینکه حفظ هم مدتی کلاس رفتم یکی از دوستان به بنده گفتند شما دور می زنید و آخر سر هم می آیید دنبال حفظ . اما بنده با وجود اینکه در حفظ خوب هم پیش رفتم اما استرس وارد شده برمن زیاد بوداین مباحث را بیشتر انس میگیرم .آیا این جمله ایشان صحیح است که علمای بزرگ نوشته اند که ما ای کاش از ابتدا به حفظ پرداخته بودیم؟لطفا راهنمایی بفرمایید.التماس دعا موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت دارید که در حفظ قرآن وقت بگذارید حتماً این کار را ادامه دهید ولی اگر بین فهم معارف قرآنی و حفظ آن باید یکی را انتخاب کرد معلوم است که ما مأمور به تدبّر در قرآن هستیم. موفق باشید
7342
متن پرسش
سلام علیکم . خسته نباشید استاد با توجه به نکته ای که رهبری فرمودند و گفتند بصیرت خود را افزایش بدهید من تصمیم گرفتم سخنرانی های استاد رائفی پور را هم گوش دهم . امروز یک سخنرانی از ایشان گوش دادم و تا حدی اطلاعات سیاسی ام به روز شد . خدا ایشان را عمر دهد . اوضاع منطقه - صهیونیسم - فتنه های آخرالزمان - یهودشناسی و ... را به زیبائی تبیین میکند .اما دو تا سوال برایم بوجود آمد و اول اینکه آیا ما باید بیشتر وقت خود را به روی حکمت و عرفان و المیزان بگذاریم یا به روی مباحث بصیرت افزائی . چون ایشان یک مباحث ریزی را مطرح میکنند که درون المیزان نمیتوان یافت و یا در مباحث دیگر حکمی . وسوال دوم اینکه شما همیشه میفرمایید مباحث را به جای سپردن به ذهن به قلب بسپارید . این دسته از مطالب مثل مطالب آقای رائفی پور را چگونه میتوان به قلب رساند . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما به اندازه‌ای که توسط حکمت و عرفان و قرآن متوجه‌ی قواعد عالم شویم می‌توانیم حوادث عالم را درست بفهمیم و جایگاه تاریخی آن‌ها را درک کنیم و به بصیرت لازم برسیم 2- آنچه تحت عنوان عقیده مطرح است باید إن‌شاءاللّه قلبی شود ولی اطلاعات مربوط به جامعه و امورات زندگی جای دیگری دارد. موفق باشید
7343
متن پرسش
باسلام حتی المقدور شرحی بر این بیت مرقوم فرمائید.باتشکر روز و شب با دیدن صیاد مستم در قفس / بس که مستم نیست معلومم که هستم در قفس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌گوید: به لطف الهی آنچنان حضور همه‌جانبه‌ی حق را یافته‌ام که با نظر به وجود مبارک حضرت حق مست آن دیدارم و لذا آنچنان نظر به حضرت حق برایم زیباست که هرگز متوجه قهاریت او نیستم. موفق باشید
7332
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به پاسخ ه سوال 7310شما می خواستم بدانم منظور شما از اینکه حمد به قلبمان برسد چیست؟بنده با سوره حمد یک نحوه مانوسیت پیدا کردم بعضی وقتها که می خوانم احساس می کنم قلبم می فهمد این سوره را . اما مطمئنا این چیزی نیست که در جواب آن سوال مدنظر شما بوده است. با تشکر موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید مقصد بلندی است که هر آنچه انسان نظرش را از ماسوی‌اللّه و جنبه‌ی خلقی‌اش برگرداند بیشتر برایش روشن می‌شود و سوره‌ی حمد راه رسیدن به اوج توحید است. همه باید امیدوار باشیم تا به مرور نور توحیدی آن سوره برایمان ظهور کند تا به مولایمان علی«علیه‌السلام» نزدیک شویم که فرمودند: «ما رأیت شیئاً اِلا و رأیت اللَّه قَبله و معه و بَعده‏ ». موفق باشید
7333
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار چند وقتی است که این سوال بد جوری فکر مرا مشغول کرده که چرا در این نظام هر کسی که حقوق و مزایای بیشتری برایش در نظرگرفته شده و همه امکانات برایش مهیا است ناراضی تر است و مداوم ساز مخالف می زنند. کارمندان فرهنگیان کمتر کسی را می بینی که راضی باشد . یک عده بسیج را هم وسیه ای می دانند که با ان در اینده بتوانند استخدام شوند. لطفا برای همه ما دعا و طلب خیر کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه این یک قاعده است که هرکس به اندازه‌ای که خدا دارد احساس رضایت می‌کند چون سرمایه‌ی اصلی جان هر انسانی فقط اُنس با خدا است. موفق باشید
7307
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید چناب آقای طاهر زاده در جواب یکی از پرسش ها فرموده بودید "اگر دستگاه فکری داشته باشید نه نگران فراموشی مطالب هستید و نه اضطراب خواهید داشت." اگه امکانش هست میشه یکم دراین مورد توضیح بدید. (دستگاه فکری) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دستگاه فکری اصلی همان است که قرآن برای ما آورده یعنی مجموعه‌ای از عقاید صحیح و اخلاق فاضله و عمل مطابق حکم شرع ولی باید از طریق آثار عالمان عالَم‌دار این سه وجه را تقویت کرد که در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
نمایش چاپی