بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25201
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد: در برهان صدیقین گفتید که عالم با مرتبه اشد، به عالم با مرتبه شدید جلوه می کند، و عالم با مرتبه شدید به عالم با مرتبه خفیف، جلوه می کند و لذا عوالم نازله، جلوه عوالم بالاتر خود هستند. برداشت من اینه که عوالم نازله (دنیا و برزخ و قیامت)، مخصوص موجودات مجرد هستند. و این صحبت ها در مورد موجودات غیر مجرد (مثل سنگ و کلوخ و آب و خاک و چوب و غیره) که فاقد روح هستند (موجوداتی که غیرتشکیکی هستند یا همان ماهیات)، کارایی ندارد. منظور من اینه که منِ من در عالم دنیا (عالم ماده)، باطنش در عالم برزخ است که از آنجا افاضه کرده و منِ من را در عالم دنیا ایجاد کرده (به صورت جلوه) و همین منِ من در عالم برزخ (عالم مثال)، باطنش در عالم قیامت (عالم عقل) است که از آنجا افاضه کرده و منِ من به صورت تجلی، در عالم برزخ ایجاد شده است. حال سوال من این است که پس تن من چه؟ از آنجا که تن من تشکیکی نیست، لذا نمی توان برای آن وجودی متصور بود که در عالم برزخ باشد و از آنجا جلوه کرده باشد. و چون وجودی در عالم برزخ برای تن من نیست که به عالم پایین تر خود (عالم دنیا) جلوه کند، پس در عالم قیامت هم برای تن من، باطنی وجود ندارد. از طرفی چوب و سنگ و دیوار و امثالهم مشابه تن من، غیرتشکیکی هستند. لذا اینطور نتیجه گرفته می شود که صرفا مجردات در عوالم بالاتر خود دارای باطن هستند و در نهایت به خدا (که عین وجود و کمال است) ختم می شود (از خدا صادر می شوند) ولی غیرمجرداتی که در عالم می بینیم (سنگ، خاک، کلوخ، کوه، دریا و امثالهم)، چون غیرتشکیکی هستند، به خدا ختم نمی شوند. می دانم که یک جای این تحلیلم می لنگد که کوه و دشت و صحرا و دریا و کلا غیرمجردات، به خدا ختم نشده. اشکال کارم کجاست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مواظب باشید بین ماهیت و وجود، خلط انجام نگیرد. «وجود» تشکیکی است و هرچیزی را که از زاویه‌ی وجودی‌اش مدّ نظر قرار دهید مرتبه‌ی بالاتر و باطن برایش می‌توان مدّ نظر قرار داد آن هم به اعتبار وجهِ وجودیِ آن. موفق باشید

25200
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد چرا وقتی شبهه ای را حل می کنیم و دلیل قانع کننده جهت دفع شبهه می یابیم و با همان دلیل شبهه دفع می شود، پس از مدتی دوباره همان شبهه آزارمان می دهد، و بیشتر مانند این است که کسی آن شبهه را در گوشمان نجوا می کند و فقط قصدش آزار و اذیت ماست نه گمراه کردن، و خودمان هم بیشتر از اینکه بیهوده و بی دلیل این شبهه در ذهن مان دوباره ظهور کرده و نجوای آن در اختیار ما نیست اذیت می شویم و بیشتر اینکه چرا این شبهه با اینکه با دلیل محکم دفع شده دوباره به سراغمان آمده آدم را اذیت می کند، آیا این از کلیدهای شیطان است تا با حساسیت ما به این شبهه و اذیت شدنمان به واسطه این حساسیت لذت عبادت را به کاممان تلخ کند و ما را مشغول به یک نجوای بیهوده کند؟ راهکار رهایی از این حالت و اینکه اگر شبهه ای دفع شد و دوباره نجوای آن سراغمان آمد چیست؟ آیا باید بعد از حاصل شدن یقین باید به نجوای همان شبهه بی توجهی کرد و حساس نبود و عصبانی و ناراحت نشد تا اثرش کمرنگ شود و از بین برود؟ لطفا بنده را راهنمایی نمایید تا آن راه را در زندگی برای رفع مشکل اینگونه بکار بندم، متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که انسان دائماً در معرض شبهات باشد و سپس بتواند از آن‌ها عبور کند، چیز بدی نیست و موجب قوت عقل می‌شود. پیشنهاد ما دنبال‌کردنِ مباحث معرفت نفس است. موفق باشید

25209
متن پرسش
سلام: در کتاب جایگاه جن شیطان و جادوگر در مورد فردی که خیالاتش قوت گرفته و مثلا در تنهایی دزد را تصور می‌کند که آمده و کتکش زده آیا می‌توان این مطلب را به حرفهایی که اساتید موفقیت دنیا برای بدست آوردن موفقیت دنیایی با عنوان تجسم خلاق و قانون جذب مطرح می‌کنند بسط داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که متوجه شده‌اید. ولی در هر حال، واقعیاتْ ماورای توهّمات است. موفق باشید

25208
متن پرسش
سلام و احترام: وقت بخیر. استاد من خیلی پیشرفت معنویم سریعه. نظم ندارم در معنویات و بلد نیستم از این استعدادم چطوری بهره کامل ببرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید، راه‌هایی در مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

25190
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: برای دنبال کردن بحث امام شناسی (عامه و خاصه) چه کتاب هایی رو معرفی می فرمایید؟ تا حدودی کتاب های شما رو مطالعه کردم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم مجلداتِ «امام شناسی» آیت اللّه تهرانی کمک کند. موفق باشید

25199
متن پرسش
سلام: در صفحه ۴۲ کتاب از برهان تا عرفان نوشته شده که هرچه موجودات از درجه وجودی بیشتری برخوردار باشند، کمتر با چشم قابل رویت هستند. برعکس آن هم صادق است. پس باید انتظار داشته باشیم اجنه و شیاطین که درجه وجودیشان پایین تر از درجه وجودی نفس انسان هاست، برای انسان قابل رویت باشد، در حالی که این چنین نیست. چطور این تناقض قابل رفع است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که انسان چه اندازه به بدنش نظر داشته باشد و به آن مشغول باشد. اولیاء الهی که در مقام نفس ناطقه‌ی خود مستقرند، متوجه‌ی اجنّه و شیاطین هستند، ولی توجه به آن‌ها ندارند زیرا به نحوی روح‌شان نازل می‌شود همان‌طور که به بدن‌شان توجه خاص ندارند. موفق باشید

25168
متن پرسش
مختصر: از آنجایی که می دانیم، خلیفه الله شدن یعنی همان مظهر صفات و افعال خداوندی است، سوال اینجاست که آیا راه مظهریت این است که به دنبال کسب صفات برویم و آن را با اعمال، در خود بروز بدهیم (مثلا صفت شجاعت را تمرین بکنیم تا شجاع شویم) یا فقط باید دل و ظرف را پاک کنیم و بعد صفات، خود به خود در دل ظهور می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم راه دوم نتیجه‌بخش‌تر خواهد بود، منتهی به شرطی که مقدماتِ معرفتی فراموش نشود. موفق باشید

25170
متن پرسش
سلام: من در سال آخر دبیرستان هستم و تصمیم من این است که به دانشگاه نروم و احساس می کنم از راهی به غیر از دانشگاه موفقیت بیشتری کسب می کنم و بیشتر می توانم به مردم کمک کنم. من باور دارم که تنها چیزی که زندگی را از روزمرگی خارج می کند عشق است. دنیا و دین بر مدار عشق است. یکی از درس های نماز را هم همین میدونم که با اینکه در نماز هر بار یک ذکر تکراری و حرکات تکراری انجام می شود اما وقتی بنده عاشق پرودگارش باشد اصلا متوجه تکراری بودن نماز نمی شود مگر عاشق از ابراز عشق به معشوقش خسته می شود؟ خیر چون با تمام وجود می گوید دوستش دارد و چیزی که از وجود برخواسته باشد حتی اگر صد بار هم تکرار شود تکراری نمی شود و من دوست دارم اگر راهی را انتخاب می کنم با تمام وجود و عشق انتخاب کنم تا متوجه روزمرگی زندگی نشوم. اما مادر و پدرم نظر متفاوتی دارن من به آن ها گفتم موفقیت من در این دنیا وابسته به شغل من نیست و تنها چیزی که من را موفق می کند بنده بودن است آن ها می گویند اگر بنده هستی نباید رو حرف مادر و پدر حرف بزنی و باید راه دانشگاه را بروی بدون اینکه حتی بخوای ما را قانع کنی در صورتی که من می دانم اگر این کار را کنم حال خودم خوب نیست و وقتی حالم خوب نباشد نمی توانم بنده خوبی باشم و به مردمم خدمت کنم و سر راه کمالم قرار می گیرد من چه باید بکنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما در این جهان باید زندگی کنیم و در همین جهان باید عشق را تجربه  نماییم. لذا حاضرشدن در مجامع علمی به خودی خود مانع سیر به سوی عشق نمی‌شود، عشقی که همان‌طور که متوجه‌اید، همه‌ی زندگی است. موفق باشید

25147
متن پرسش
سلام: نظرتون راجع به کتاب خرد و توسعه دکتر رضا داوری چی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی است که نمی‌توان نسبت به فهم و تأمل در آن بی‌تفاوت بود. موفق باشید

25146
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید فراوان خدمت حضرت استاد. سوالاتی داشتم که برایم شبهه است و حل نمی شود: ۱. در احادیث زیادی داریم که پیامبر ختمی مرتبت و اهل بیت ایشان افضل ترین انسانها خلق شده اند و شیعه های ایشان و افراد دیگر نیز مرتبه وجودی پست تری دارند. آیا این قضیه جبر نیست؟ ۲. اولین مخلوق خداوند متعال جل جلاله نور حضرت ختمی مرتبت است. (و ایشان به روایاتی برگزیده اند) حال این سوال باقیست که چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر و اولین مخلوق است ولی بقیه انسانها اینگونه نیستند و پست ترند. والسلام علیکم و هو الله الرحمن الرحیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد نکاتی در مقدمه‌ی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که شاید کمک کند. موفق باشید

عنايت داشته باشيد که كمك‌ها و مددهايي كه به پيامبر مي‌شود تا در مأموريتش موفق شود، رحمتي است به مردم زيرا مردم از طريق همين كمك‌ها است كه متوجه حقانيت نبي مي‌شوند و از هدايت الهي بهره‌مند مي‌گردند. در همين راستا مددهايي را که به رسول خدا (ص) مي‌شود مي‌توان به مددهاي قبل از بعثت و مددهاي بعد از بعثت تقسيم کرد.

الف- مددهاي قبل از بعثت: مددهاي قبل از بعثت موجب مي‌شود تا اولاً: با حفظ رسول خدا - از هرگونه لغزشي که عرف جامعه از پيامبر خدا انتظار ندارند - در قبل از بعثت، كارنامه‌ي نبي جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و در مأموريتي كه بناست به عهده‌ي آن حضرت گذاشته شود به بهترين نحو موفق شود. و چون خدا مي‌داند اين شخص با پاي خود و با انتخاب خود - در عين اين که مسير ولايت را طي مي‌كند - شايسته‌ي ابلاغ دين مي‌گردد، مواظبت‌هايي را قبل از بعثت نسبت به او اِعمال مي‌کند تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع راه از قبل برطرف شده باشد. ثانياً: از طريق آن مددها که قبل از بعثت به پيامبر خدا مي‌شود، نفس آن حضرت ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا مي‌كند تا وَحي را كامل بگيرد و کامل برساند. در همين رابطه حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ»[1] از همان لحظه‌اي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت آن حضرت كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

پس نتيجه مي‌گيريم خداوند با علم به شايستگي‌هاي پيامبر (ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم.

ب- مددهاي بعد از نبوت: مددهاي بعد از نبوت عبارت است از كمك‌هاي خاصي که به پيامبر مي‌شود جهت حفظ او و موفقيت او تا مردم از پيامبري پيامبر محروم نشوند. اگر این مددها نبود هدايت بشر مختل يا منقطع مي‌گشت و در همين راستا خداوند جان پيامبر (ص) را از خطرات حفظ مي‌كند و يا توطئه‌ها را خنثي و يا شايعات را به آن حضرت خبر مي‌دهد ولي در همه‌ي اين احوالات وظيفه‌اي را که به عهده‌ي مسلمانان و يا شخص پيامبر است به خود آن‌ها واگذار مي‌کند.

بر اساس همان مبنايي که خداوند براي انسان‌ها پيامبر مي‌فرستد، جهت تبيين و ادامه‌ي دين، امامان را مأمور مي‌کند، در اين حالت هم فقط کسي را که به مقام قرب الهي رسيده است براي امامت تجهيز مي‌نمايد.


[1]- نهج البلاغه، خطبه‌ي ۱۹۳ (خطبه قاصعه - ۲۳۴)

25144
متن پرسش
سلام: پرسش کننده ۲۵۱۳۷ هستم. فکر می‌کنم اشتباه متوجه شدید. معلوم است که ما نباید دنبال کارهای مسخره مرتاض ها یا مسائلی مثل جادو و احضار روح برویم. کار ما خدایابی ست بحث این است که چطور تا بحال حتی یک نفر در جهان نتوانسته کاری ماورایی به ثبت برساند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نظام پوزیتیویستیِ دنیای مدرن می‌تواند ماوراء آن‌چه در دستگاه‌های حسّی قابل ثبت است را ثبت کند؟!! موفق باشید

25132
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام: خدا قوت. کتاب ده نکته از معرفت نفس و فایل های صوتی مربوطه را به تازگی تموم کردم. سوالاتی برام پیش اومده که مختصرا از محضرتون می پرسم: ۱. به عقیده شما، مجردات (از جمله فرشتگان) همه جا حضور دارند و فرای مکان و زمان هستند. از طرفی در برخی روایات اومده که فرشتگاه در مجالس امام حسین حضور دارند و آنها هم عزادار هستند. یا اینکه گفته میشه فرشتگاه در مجالس لهو و لعب حضور ندارند. خب جمله دوم با این واقعیت که مجردات همه جا حضور دارند و منحصر و محدود به مکان و زمان نیستند، تناقض داره. اگه فرشته مجرده، پس همه جا حضور داره، چه مجلس گناه چه مجلس غیرگناه. چطور این تناقض قابل رفعه؟ ۲. در احوالات علامه طباطبایی اومده که روزی همسرشون، ایشون را در اتاق مشغول خواندن نماز می بینه، همون موقع از اتاق میاد بیرون و میره توی حیاط، می بینه علامه مشغول قدم زدن در حیاط هستش. با توجه به نکات ده گانه کتاب معرفت نفس، این اتفاق چطور قابل هضمه؟ منِ انسان میتونه در یک لحظه، در هزاران مکان، بلکه تمام عالم ماده حضور داشته باشه، چرا که مجرد از مکان و زمانه، ولی مگه میشه تن انسان در یک زمان، در دو مکان متفاوت باشه؟ پیشاپیش متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور فرشتگان به معنای وجود مکانی آن‌ها غیر از توجه خاصی است که به جایی و یا به شخصی دارند. ۲. انسان‌های بزرگ می‌توانند برای خود بدن‌های متعدد خلق کنند. البته بنده نمی‌دانم چنین توانایی در مورد علامه طباطبایی واقعیت دارد یا نه! ولی در مورد امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» داریم که در یک زمان در ۴۰ مکان حاضر بودند. موفق باشید

25109
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار وقتتون بخیر: ۱. جنیان از جنس آتش اند چطور آتش جهنم آنها را می سوزاند؟ ۲. یک سخنران در یک برنامه تلویزیونی گفت جنیان در قیامت به صورت انسان محشور می شوند. البته در دنیا ممکنه جن به صورت انسان در بیاید ولی در قیامت که نفس و بدن یکی هستند و صورت انسانی صورت همه اسماء است چطور می شود جنیان که همه اسما را ندارند به شکل انسان محشور شود؟ چنین چیزی ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آتش جهنم از جنس خشم الهی است و روح را می‌سوزاند و آثار آن بر آن بدنی که مظهرِ روح است، ظاهر می‌شود. ۲. نباید به این نوع صحبت‌ها توجه داشت که مبنایِ درستی ندارد. موفق باشید

25116
متن پرسش
سلام: ببخشید من شما را هِی درگیر حالات درونیم کردم تا اینجا. اما الان یک سوال پیش اومده برام. بالاخره این عرفان جایگاهش چیه و چه تاثیری در بندگی داره؟ البته در جریان باشین که صبر ندارم برای معشوق. افرادی مثل امام خمینی و علامه حسن زاده املی و شیخ بهایی و امثالهم چگونه کنترل و زندگی مناسب و متعادل داشتند راهش چیه من الان در مرز ورودم به عرفان و لحظه ای بیشتر نمانده و اما بندگی ذیل انقلاب اسلامی برام اون اولویته حالا وظیفه و تعادل چیست و چگونه هست؟ یک بنده معقول و درست در این انقلاب اسلامی چگونه هست؟ البته لطفا در رابطه با ادب حُب معقول هم راهنمایی بفرمایید. قبلا بابت راهنمایی شما سپاسگذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بتواند در این زمانه جوابگو باشد. موفق باشید

25111
متن پرسش
سلام علیکم: پاسخ سوال ۲۵۰۹۴ را ارسال نکردید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور به صورت شخصی جواب داده شد: - باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم این لطف خداوند است که روح‌تان بنا دارد خود را بازخوانی کند تا از برزخی بگذرد. ۲. نکته‌ای در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» هست که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌شود، إن‌شاءاللّه مفید می‌افتد. موفق باشید

امام و هدايت

مهم‌ترين وظيفه‌ي امام هدايت است که به چند صورت انجام مي‌گيرد:

الف- تبيين وحي الهي و بيان حکم خدا، به اين صورت که حقايق آسماني را به مردم ابلاغ مي‌کند تا انسان‌ها با در نظرگرفتن تعليم امام، سعادت خود را بشناسند و مطابق آن عمل کنند.

ب- رهبري باطني، به اين صورت که امام از راه تأثير در دل‌ها و جذب و كشش آن‌ها به سمت كمال، باطن آن‌ها را رهبري مي‌کند تا استعدادها شكفته و نيروهاي خفته‌ي انسان‌ها بيدار شود و هركس به كمال مطلوب خود نايل آيد كه اين كار را «هدايت به امر» مي‌گويند.

هدايت به امر، هدايت ويژه‌اي است که قرآن از آن خبر مي‌دهد و هر وقت از امامت سخن به ميان آورده، از آن هدايت ويژه‌ كه به امر الهي تحقق مي‌يابد ياد كرده است. مي‌فرمايد: «وَ جعلناهُمْ ائِمَّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا»[1] آنان را - يعني ابراهيم و اسحاق و يعقوب - را اماماني قرار داديم كه مردم را به «امر» ما هدايت كنند. از طرفي قرآن در آيه‌ي ۸۳ سوره‌ي يس در مورد امر خدا مي‌فرمايد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون، فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِه ملَكُوتُ كُلِّ شَيْئٍ» اَمر خدا اين است كه به شيي‌اي بگويد «باش»، پس مي‌شود و بلندمرتبه است خدايي که ملکوت هرچيزي به‌دست اوست. در آخر آيه روشن مي‌کند که اشياء داراي جنبه‌اي ملكوتي هستند که نزد خداوند است و در رابطه با همان جنبه است که اگر اراده كرد آن شيئ بشود، با يك اراده محقق مي‌شود، بدون هيچ مانعي. از طرفي مي‌فرمايد: «وَ ما اَمْرُنا الاّ واحدةٌ كَلَمْحِ الْبَصَر»[2] امر ما واحد است مثل چشم برهم زدن. يعني امر خدا تعدّدبردار نيست، پس مادي و تدريجي نيست.

در جمع‌بندي آيات فوق روشن مي‌شودکه هدايت‌كنندگي امام به «امر» با توجه به جنبه‌ي ملكوتي اشياء انجام مي‌گيرد و بر آن مبنا امام در جان انسان‌ها و در ملکوت آن‌ها تصرف مي‌کند تا آن‌ها را به كمال مطلوب‌شان برساند و اين نشان مي‌دهد که هدايت امام به ارائه‌ي طريق خلاصه نمي‌شود بلکه نحوه‌اي از تصرف در باطن انسان‌ها نيز در هدايت امام هست.

در آيه‌ي ۷۳ سوره‌ي انبياء که بحث هدايت به امر امامان را طرح کرد، مي‌فرمايد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و به آن امامان، فعل به كارهاي خير را وحي كرديم، و وحي كرديم اقامه‌ي نماز و دادن زكات را و آن‌ها از عبادت‌كنندگان ما بودند. دقت بفرماييد که وَحيِ فعل خير، يك نحوه تصرف تكويني است در امامان توسط خداوند. چون مي‌فرمايد: فعلِ خير را به آن‌ها وحي کرديم و نگفت به آن‌ها وحي مي‌كنيم، كه فعل خير انجام بدهند، در نتيجه فعل آن‌ها همان وَحي الهي است.

امام به واسطه‌ي سيطره بر ملكوت به هر موجودي به قدر استعدادي که دارد هدايت الهي را افاضه مي‌كند و طبق آيه‌ي «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً يَهْدونَ بِاَمْرِنا» اين هدايت، رهبري افراد بشر است از راه ملكوت و نفوس آن‌ها. و به همين جهت مي‌توان گفت: همیشه بايد امام در عالم باشد تا چنين القاء روحاني بر مستعدين جريان يابد، چه آن امام در حاکميت سياسي و مديريت جامعه حضور داشته باشد و چه نداشته باشد.

در اثر اتصال قلوبِ پيروان امام به قلب امام، معارف و علوم الهي در قلب پيروان امام جاري مي‌شود و علت آن‌كه مؤمنين در بهشت داراي نهرهاي آب زلال هستند در اثر همين اتصال قلب و بهره‌مند شدن‌شان از چشمه‌ي فضايل امام‌شان است. چون با توحيد و اقرار به حقانيت امام و پيامبر، قلب خود را آبياري كرده‌اند.

 


[1] - سوره‌ي انبياء، آيه‌ي ۷۳.

[2] - سوره‌ي قمر، آيه‌ي ۵۰.

25104
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب حقیقت نوری اهل البیت ص ۳۰۰ امام صادق (ع) می فرمایند فرشته ای که با ما ارتباط دارد فوق جبرائیل و میکائیل است. مگر ما غیر از این ۴ ملائک مقرب ملک دیگر داریم؟ لطفا در خصوص فرمایش امام توضیح بفرمایید چون در کتاب توضیح داده نشده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا از یک طرف در قرآن داریم که خداوند به شیطان می‌فرماید چرا به آدم سجده نکردی؟ استکبار ورزیدی، یا از عالین بودی؟ یعنی از آن ملائکه‌ای که مورد خطابِ حضرت حق نبودند. می‌فرماید: «قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ» (ص/75)

صاحب المیزان چنین آورده است: «جمله «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» استفهامی است توبیخی، معنایش این است که: آیا سجده نکردنت از این بابت است که عارت می‏ شد، و خود را از این کار بزرگتر می‏ دانستی؟ و یا اینکه به راستی شان تو اجل از این عمل بود و تو از کسانی بودی که قدر و منزلتشان بالاتر از آن است که مامور به سجده بر آدم شوند؟ و از همین جا بعضی  از مفسرین استفاده کرده‏ اند که: معلوم می‏ شود خدای تعالی مخلوقاتی عالی دارد که مقامشان اجل از آن است که برای آدم سجده کنند، بندگانی هستند مستغرق در توجه به سوی پروردگارشان، و هیچ چیزی را به جز او درک نمی‏ کنند.» و در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرموده: عالین «من و علی و فاطمه و حسن و حسین می ­باشیم»   موفق باشید

25100
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: نزدیک سه سال است که خداوند عشق مجازی برایم قراد داده است و من تلاش می کنم از آن به عشق خداوندی سیر کنم ولی هنوز به عشق خداوندی نرسیدم. عشقی که خیال مرا در وحدت یاد او قرار دهد و عشقی که مرا به سوی مناجات و بیداری بکشاند و به همه ناخالصی هایم آتش بزند. نمی دانم تا کی منتظر بمانم؟ آیا در تجرد روح است که این عشق حقیقی تجربه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به رحمت واسعه‌ی الهی فکر کن. « سوی دریا عزم کن زین آب‌گیر /    بحر جو، و ترکِ این مرداب گیر». موفق باشید

25096
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ببخشید بنده در حال مطالعه مصباح الهدایه و رساله الولایه هستم برای پایان نامه. هرچند خیلی ناراحتم که این مباحث رو آدم بیاره تو غالب غربی دانشگاه. ولی انگار چاره ای نیست. می خواستم ببینم به طور موازی بخونم اشکالی داره؟ قبلا البته رساله الولایه رو کامل گوش دادم یک بار. یا اینکه اول یکیش رو بخونم بعد بعدیش رو؟ دوم اینکه مقدمه تحریر رساله الولایه آقای جوادی رو خوندم اما ادبیاتش بسیار سنگین بود و یک کلمه هم نفهمیدم درست. بنظرتون اگه تحریر رساله الولایه رو بخونم خودم جلو میتونم برم؟ چون صوتشم در دسترس نیست. یا کار دیگه ای انجام بدم؟ ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالعه‌ی آن دو کتاب، کنارِ هم به فهم آن دیگری کمک می‌کند چون هر دو در یک افق سخن می‌گویند. فرمایشات آیت اللّه جوادی در شرح «رسالة الولایه» در نظمِ پایان‌نامه‌تان مفید می‌افتد. موفق باشید

25085
متن پرسش
سلام استاد: نمیدونم کجای کارم میلنگه که چندین ساله هر کار می کنم نمیتونم از شر یه گناه اونم کبیره خلاص شم، دیگه کار از بحران گذشته و به فاجعه تبدیل شده. تمام ذهنم رو مشغول خودش کرده، نمیذاره دینداری کنم. نمیذاره مباحثتون رو دنبال کنم. بداخلاقم کرده، جهنمم کرده، و تو این جهنم زن و بچه و اطرافیانمم دارن میسوزن، خیلی براش دعا می کنم، توسل میجویم، اعمالی که شیطون رو دفع کنه انجام میدم، تقریبا دائما سوره ی ناس میخونم مخصوصا توی نماز (که اگه بشه بهش گفت نماز). فعالیت سخت بدنی و... ولی اثر نداره. نا امید شدم. احساس می کنم هر لحظه نفس از رفتن راه نا امید شه و بدن رو ول کنه بره. کم کم دیگه داره ملکه میشه. حتی به فکر رفتن پیش روانشناس افتادم. ولی نمی خوام قبول کنم که راهی که اسلام نشون داده برای اینجور موارد جواب نمیده و کامل نیست و باید راهی که بشر نشون داده رو بریم تا نجات پیدا کنیم. اگه خدایی که ازش طلب کمک می کنم خدای واقعی نیست که چه کنم که ندارمش تا ازش طلب کنم و اگه طلبم واقعا با تمام وجود طلب واقعیم نیست خب کی باید این آهن رو تبدیل به طلا کنه و طلب قلب رو عوض کنه. به قول سعید حدادیان یه لباس خاکی پوشیدن و سربند یا زهرا سر کردن بلد بودیم که اونم نشد. بگید کجای کار میلنگه؟ خدایی که می شناسم خدا نیست یا طلبم واقعا گناه جوست؟ شاید شمام از دست امثال من با این سوالای بیخود خسته شده باشین ولی چه کنیم که نه خدایی داریم تا ازش کمک بخواییم و نه توانی برای رفتن راه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارف عالیه هزاران کمک در این رابطه به شما خواهد کرد. چرا از «معرفت نفس» شروع نمی‌کنید؟ موفق باشید

25082
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: سوالی از حضورتان داشتم: استاد گفته میشه رابطه بین خالق و مخلوق در آفرینش، مثل رابطه بنا و ساختمان نیست، بلکه مثل رابطه خورشید و شعاع نوره. اما سوال من اینه جنس نور از سرچشمه تا انتها، یک چیز است اما چطور خدای متعال که عین تجرد است، سنگ و درخت و...را تجلی کرده؟ بیشتر این رابطه شبیه رابطه بنا و ساختمان است چون خالق و مخلوق از دو جنس و در دو ساحت مختلفند. اما اگر ارتباط اشیا با خالق از نوع تجلی باشه، چطور میشه؟متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت «برهان صدیقین» روشن می‌شود که حضرت حق وجودِ مخلوقات را به مخلوقات می‌دهد و حضرت حق عین وجود است و از او جز وجود صادر نمی‌شود. آری! وجود در مراتب مختلف، خواص مختلفی دارد. موفق باشید

25079
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر ۱. کسی که بخواهد استاد خیلی ناب بشود در معرفت النفس باید از کجا شروع کند بعد از مطالب سایت و کتب شما؟ بنده قصد دارم در رشته ی روانشناسی که درس خوانده ام معرفت النفس رو در بین روانشناسها خیلی مفید و موثر جلوه بدهم و لطف خدا را در ایجاد این علاقه در خودم دیده ام. چون واقعا تمام مشکلات من با معرفت النفس حل شده و خیلی از جوانها رو با استعداد سخنرانی جذاب که خداوند در درون من نهاده جذب کتب شما کرده ام. می خواهم اختلالات روانی و اختلالات شخصیت رو با معرفت النفس تحلیل و تفسیر کنم برای مخاطبین و مراجعین و افرادی که قراره بهشون آموزش بدهم و نیاز به راهنمایی جامع و کامل شما دارم ۲. بهترین کتاب سیر و سلوک کدوم کتاب هست استاد؟ کتاب بانو امین؟ منارل السایرین انصاری؟ سیر و سلوک بحر العلوم؟ یا...؟ ۳. گاهی فکر می کنم وظیفمه هر چی کتب عرفانی از شما یا امام خمینی (ره) یا دیگر بزرگان مطالعه می کنم همه اش رو باید برای خانوادم بگم. و واقعا وظیفه ی ما در انتقال مباحث به افراد خانواده که اهل مطالعه نیستن چطوری باید باشه؟ ممنونم از لطف شما. ان شاءلله که جزو ۳۱۳ نفر باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «معاد» و کتاب «معرفتِ نفس و حشر»  ۲. کتاب «منازل‌السائرین» از خواجه عبداللّه، مبنای همه‌ی این کتاب‌ها است. ۳. خیلی به آن‌ها سخت نگیرید. موفق باشید

25071
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: شما در بحث خلیفه اللهی می فرمایید هیچ وقت نمی شود صادره اول و اولین مخلوق یک ملک باشد حتما باید صادره اول یک انسان کامل باشد (کتاب حقیقت نوری اهل البیت تاریخ انتشار ۸۹- ص ۹۲) قبل از آفرینش انسان خداوند جن و ملک را خلق کرده بود اگر از این باب نگاه کنیم اولین مخلوق انسان نیست پس این شبهه در سخن شما ایجاد می شود و نمی توان آن را پذیرفت مگر انکه از جهت آفرینش نور اهل البیت باشه ولی بحث خلقتی که در ایات ۳۰ و ۳۳ سوره بقره هست صحبت نور نمیکنه بلکه خلقت انسان را مطرح می کند علت اینکه فرمودید صادره اول و اولین انسان است پس خلقت قبل خداوند مثل ملک و جن چه چایگاهی دارند آنها اولین خلقت محسوب نمی شوند؟ پس این مفهوم صادر شدن قطعا منظور خلقت نیست میشه لطفا در خصوص کلمه صادر شدن توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که علی‌القاعده اولین مخلوق، کامل‌ترین مخلوق است و در قربِ خود نسبت به حق، حاملِ جامعِ انوار الهی می‌باشد؛ شاید بتوان گفت اشارات آیات ۳۰ و ۳۳ سوره‌ی بقره به اعتبار انسان کامل به عنوان خلیفه‌ی الهی در زمین و در بهشتْ که برزخِ نزولی است می‌باشد و از این جهت فرشتگان و جنّ قبل از خلیفه‌ی الهی در زمین مطرح‌اند و حضرت آدم مظهر صادره‌ی اول‌اند که قبل از هر چیز خلق شده‌اند و پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در این رابطه و با نظر به این مقام در وصف خود فرمودند: «اولُ ما خلق اللّه نوری». موفق باشید

25076
متن پرسش
با سلام و تشکر بابت جواب به سوالاتم. من چند سوال دارم. اول اینکه چطور می شود متوجه شویم که آیا جادو شده ایم یا نه؟ یا اینکه آیا جادو یا سحر در زندگیمان افتاده؟ من خانمی بیست و نه ساله هستم که هفت سال است ازدواج کرده ام که از حدود دو سال و نیم پیش شاهد تغییر رفتار یک دفعه ای همسرم شدم به طوری که ایشان جواب حرف من را هم نمی دهد و بعضی اوقات اصلا از صبح تا شب یا در خانه نیست یا اگر هست شده که کلمه ای با من حرف نمی زند و جواب حرفهایم را با عصبانیت می دهد هر چند من سعی در آرام کردن اوضاع دارم و بعضی از رفتارهای غیر طبیعی که باعث تعجب دیگران هم شده البته قبلا اختلاف بین ما بوده اما اصلا در این حد نبوده و من قبل از این دو سال و نیم سختی زیادی را به خاطر مسایل اقتصادی همسرم تحمل کرده ام اما بعضی وقتها او حتی این قضیه را برعکس می داند و رفتارهای این چنینی. من فکر می کنم شاید جادو باشد که البته دشمن هم زیاد داریم و اما از شما عاجزانه در خواست راه حل دارم. اول از کجا بدانم جادو هست یا نه. با این فرص که در ذهن من وجود جادو در زندگیم خیلی قوی حس می شود و دوم اینکه راه حل چیست و سوم اینکه آیا اینکه آموختن سحر برای ابطال آن اشکال ندارد نظر درستی است که من از علما خوانده ام؟ چهارم اینکه یکی از افراد درجه دوم فامیل دایم به من گوشزد می کند که افراد جادوگری در اطرافم هستند که باید مواظب باشم البته در مورد یکی از آنها به من صدق حرف های ایشان ثابت شده، اما ایشان در مورد دو نفر از اعضای خانواده خودم نیز این نظر را دارند. خب سوال من این است وظیفه من در مواجهه با آنها چیست؟ آیا می شود با آنها قطع ارتباط کنم وقتی آنها خانواده من هستند؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چیز مشخصی نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم با روحیه‌ی توحیدی که خدا را مدّ نظر داشته باشیم و خوش‌خلقی و صله‌ی رحم و قانع‌بودن به آن‌چه حضرت حق عطا کرده است، چنین نقشه‌های شیطانی خنثی می‌شود. موفق باشید

25066
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و ادب: ببخشید استاد بنده پارسال کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» را خواندم و در آن نوشته بودید که باید این قدر برنامه ریزی کرد تا برنامه شد. ولی بنده هر چه قدر برنامه ریزی انجام می دهم نمی توانم به آن عمل کنم. مثلا برنامه ریزی کرده ام در این ساعت مطالعه کنم ولی وقتی به آن ساعت می رسم اصلا توانایی مطالعه ندارم و می خواهم مثلا کار هنری انجام دهم یا آن نوع کتاب را آن زمان نمی توانم بخوانم و اگر آن کار برنامه ریزی شده را انجام دهم احساس می کنم روحم را در زنجیر کرده ام و خسته می شوم. به همین دلیل از برنامه ریزی کردن خسته شده ام. آیا باید خود را ملزم کنم که در آن ساعت کار برنامه ریزی شده را انجام بدهم و به مرور عادت کنم یا روشی دیگری هم هست برای برنامه ریزی کردن؟ آیا برنامه ریزی به این روش درست است مثلا مشخص کنم در این روز این سه کار را انجام دهم بدون تعیین وقت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کتاب عرض شد که بعد از مدتی تجربه‌ی درست‌برنامه‌ریزی‌کردن را به دست می‌آورید و بدون آن‌که خود را از برکات برنامه‌ریزی محروم کنید، برنامه‌ریزی شما مطابق واقعیات زندگی و احوالات‌تان می‌شود. موفق باشید

25060
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: می خواستم نظرتون رو درباره حضور مقتدی صدر در حسینیه امام خمینی در کنار رهبر انقلاب بدونم و ایکه تحلیلتون چیه؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نام «مقتدی صدر» همیشه با حاشیه‌هایی همراه بوده که چه بسا بعضا، به مذاق برخی از ما هم خوش نیامده باشد. دیدار وی با مقامات سعودی و برخی موضع‌گیری‌های او پس از این دیدار، شاید یکی از جدی‌ترین حاشیه‌هایی بود که «صدر» را در صدر خبر‌ها قرار داد و شاید در میان مردم عراق حتی، به جایگاه او ضربه هم زد.

نمی‌دانم می‌توان گفت آقای مقتدی صدر از بعضی از حرکاتِ افراطی‌اش متنبه شده یا نه؟! ولی می‌توانم بگویم این قدرتِ نرمِ انقلاب اسلامی و رهبری آن است که امثال اقای مقتدی صدرها هم نمی‌توانند برای حفظ هویت خود، خود را در بیرون از آن قرار دهند. این نوع حضورها حکایت از آن دارد که ذات انقلاب اسلامی جدا از ناشی‌گری‌های داخلی، سختْ در منطقه قدرتمند است.

بعضی‌ها گفته‌اند مقتدی صدر به جهت ارادتی که به سید حسن نصراللّه دارد، در این حضور وارد شده است. هرچه هست در این صحنه‌ها باید قدرت نرم نظام اسلامی را مشاهد نمود. موفق باشید 

نمایش چاپی