بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23886
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: استاد چطور می شود نفس را پرورش داد تا از عالم ماده جدا شود؟ البته ابدا منظور بنده این نیست که فقط بتونم نتیجه فوتبال رو پیش بینی کنم یا ذهن افراد رو بخونم خیر. بنده یک پزشک هستم و حقیقتا همه هم و غم من رفع مشکل بیماران هست. خب از آنجایی که انسان جایز الخطا است خب امکان اشتباه هم هست. طبق قوانین طبیعی عالم یک پزشک اگر خوب مطالعه کند دقت خود را بالا ببرد شنونده خوبی باشد و شرایط بیمار را درک کند می تواند کاری جهت کاهش رنج های او انجام دهد. من همیشه در ذهنم این بود که ای کاش توانم بیشتر بود و راهی برای کم کردن خطای انسانی بود که بیشتر از این ها می توانستم کاری برای بیماران انجام بدم. البته توکل بر خدا رو همیشه مد نظر دارم و حقیقتا خودم رو تنها یک وسیله میدونم اما دنبال راهی هستم برای خدمت بیشتر خستگی کمتر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر نور شریعت محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و دل‌سپردن به معارفِ حضوری، خود به خود دلْ منور به الهاماتی می‌شود که در پرتو آن الهامات، شما نسبت به مراجعین خود بهتر عمل می‌کنید. توصیه‌ی بنده، دنبال‌کردن مباحث معرفت نفسی است همراه با صوت آن و سپس پرداختن به بحث «معاد» آن‌هم همراه با صوت آن. موفق باشید

23866
متن پرسش
سلام استاد گرامی و بزرگوار وقتتون بخیر: ان شاءالله که سلامت هستین، استاد بعضی از خیالات خیلی بنده رو آزار میده، چه جوری میتونیم بطور عملی به توهمات خودمون میدون ندیم و ازش تاثیر نپذیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «آب گِل خواهد که بر دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». تا سیر به سوی دریا نداشته باشید که معلوم نمی‌شود چه تعلقاتی دارید! این خیالات که سراغ انسان می‌آید نشانه‌ی آن است که حرکتی صورت گرفته است. بفرمایید حالا اولِ کار است، باید فکری برای تک‌تکِ این خیالات کرد. هر اندازه انسان کار را برای خدا شروع کند و ادامه دهد، آن خیالات تبدیل به نور إلی اللّه می‌شود. موفق باشید 

23871
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت. یک بار این سوال رو کردم ولی جوابی نیومد برام لذا باز می پرسم. من یک پسر کنکوری ام گاها از صحبتهای آیت الله جوادی آملی مثل دروس اخلاق و تفسیر ایشون استفاده می کنم و دانلود می کنم .......کدوم کتاب آیت الله جوادی رو پیشنهاد میکنین؟ .......
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌هایی مثل «کرامت انسان» و «اسرار عبادات» مطالب خوبی دارد ولی اصل مطالب ایشان را باید در تفسیر قرآن ایشان دنبال کنید. موفق باشید

23862
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با اینکه فرمودید نفس ناطقه بدن متناسب را می سازد، بنده بسیار لاغر هستم. هر چه پیش می روم لاغرتر می شوم طوری که مداوم سایز کم می کنم. تلاشم هست که وزن بگیرم اما نمی شود. طب سنتی می گوید طبعم خشک است و سودایی ام. تا سودا هست این وضعیت هست. منتها سودا به راحتی از بین نمی رود و نتیجه حاصل نمی شود. مادرم خیلی ناراحت است. ۱. آیا این امکان دارد که نفس ناطقه ی من دچار ضعف است که نمی تواند بدنِ متناسب را بسازد؟ (من تلاش دارم به لطف خدا که رابطه ام همچنان خوب باشد ولی خوب مبتدی ام. مراقب بودن هنوز ملکه نشده) یا اینکه به نفسم ربطی ندارد و باید بروم جدی تر طب سنتی را دنبال کنم. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در آن جواب عرض شد مربوط به بدن برزخی است که رابطه‌ی مستقیم با نفس ناطقه دارد. ولی در هر حال اگر روح انسان در آرامش لازم به کمک توکل به رحمت الهی قرار گیرد، آرام‌آرام همین بدنِ مادی هم به تناسب لازم می‌رسد. موفق باشید

23852
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم این پیام که به مناسبت دوازده فروردین توی واتساپ دست به دست شده، صحت داره یا نه؟ «بمناسبت فرارسیدن دوازدهم فروردین یادی می کنیم از علامه طباطبایی، آیه الله سید رضا صدر، آیه الله سید محمد روحانی، آیه العظمی سید احمد خوانساری، آیه الله العظمی شیخ مرتضی حائری یزدی، آیه الله دکتر مهدی حائری یزدی، آیه الله سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی، آیه الله سید رضا موسوی زنجانی که حاضر نشدند به جمهوری اسلامی رأی دهند» اگه صحت داره خواستم ببینم دلیلشون چی بوده؟ اگه هم اطلاع ندارین لطفا منبع موثقی معرفی کنین تا بررسی کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نیستم. شاید تصوری که آن عزیزان از جمهوری اسلامی داشته‌اند، درست نبوده‌ است. وگرنه مگر می‌شود عالِمی از علماء اسلام معتقد به ولایت فقیه در امور جامعه نباشد؟! موفق باشید

بد نیست نظر  شهید صدر درباره پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را  بخوانید که می فرماید:

بسم الله الرحمن الرحيم 

والصلاة والسلام على قائد البشرية محمد وعلى الهداة الميامين من آله الطاهرين والخيرة من أصحابه الصالحين.

با توجه به ارزش توجه شما به طرح مبارکی که پرچمش را حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بالا برد و قلوب همه مسلمانان را زنده کرد و جان آنها را نورانی نمود، تلاش می‌کنیم سخنانی را به شما ارائه کنیم که در این زمینه روشنگری کرده، به طرح افکاری در سطح مفاهیم اسلام و فرضیه‌های قابل اجرا از نظر اسلام کمک کند. البته باید بر این نکته تأکید کرد که این امام مجاهد که این پرچم را بلند کرد و توانست به پیروزی برسد، دارای والاترین سخنان و صاحب جایگاه قضاوت در این مسأله است و همة ما اطمینان داریم که پیروزی بزرگ وی در تبلور و اجرای این قانون چیزی از جهاد بزرگ او در نابودی طاغوت و خارج کردن ایران از تاریکی‌های ظلم و ستم کم ندارد.

حکومت، یک پدیدة اجتماعی اصیل در زندگی انسان است. این پدیده به دست پیامبران و فرستاده‌های آسمانی تأسیس شد و ساختار طبیعی خود را به دست آورد و نقش سازندة‌ خود را در رهبری جامعة انسانی و هدایت آن از طریق سازماندهی اجتماعیِ شکل گرفته توسط انبیا در این زمینه و بر اساس حق و عدالت ایفا کرد و هدف او حفظ وحدت بشریت و رشد آن در مسیر صحیح بود.

خداوند تعالی می‌فرماید: «كان الناس أمة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين وأنزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه وما اختلف فيه إلا الذين أوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغياً بينهم فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق بإذنه والله يهدي من يشاء إلى صراط مستقيم.» البقرة: 213.

مردم، امّتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‏ دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب‏] به آنان داده شد -پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‏] كه ميانشان بود، [هيچ كس‏] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏ كند.

با توجه به این آیه می‌بینیم که مردم در مرحله‌ای که فطرت بر آنها حکم می‌کرد، امت یگانه‌ای بودند و تصورات اولیة زندگی و خواسته‌های مشخص و نیازهای ساده، باعث وحدت آنها می‌شد. سپس ـ از طریق فعالیت‌های اجتماعی در زندگی ـ استعدادها و قابلیت‌ها شکوفا شد، امکانات متفاوت به وجود آمد، افق‌های دید گسترده‌تر شد، آرزوها تنوع پیدا کرد و نیازها پیچیده شد. پس اختلاف به وجود آمد و بین ضعیف و قوی تناقض ایجاد شد و زندگی اجتماعی به قوانینی نیاز پیدا کرد که محدوده حق را مشخص کند و عدالت را نمود بخشد و ضامن ادامة وحدت مردم در چارچوبی سالم باشد و تمام این قابلیت‌ها و امکاناتی را که تجربة اجتماعی رشد داده، در یک محور مثبت قرار دهد که برای همة مردم مایه خیر و آسایش و ثبات باشد، نه اینکه منشأ تناقض و پایه‌ای برای درگیری و سوء استفاده باشد. در این مرحله ایدة حکومت به دست پیامبران ظهور کرد و پیامبران نقش خود را در ایجاد یک حکومت سالم ایفا کردند و خداوند پایه‌های حکومت را همانطور که در آیه مذکور دیدیم، بنا نهاد.

پیامبران به روش‌های مختلف نقش بزرگ خود را در ایجاد یک حکومت صالح ادامه دادند و بسیاری از آنها مثل داود و سلیمان و غیره نظارت مستقیم بر حکومت داشتند. بعضی از انبیا  مثل حضرت موسی (علیه السلام) در تمام طول زندگی خود حکمرانی کردند و در این راه تلاش کردند. پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) توانست تلاش‌های پیامبران پاک گذشته را با برپایی پاک‌ترین حکومت در تاریخ به ثمر برساند. حکومتی که حقیقتا نقطه عطف بزرگی در تاریخ انسان بود و اصول یک حکومت صالح را به شکلی کامل و دل‌انگیز نمود بخشید.

با وجود اینکه پس از وفات رسول اکرم، این حکومت در بیشتر مواقع توسط رهبرانی مدیریت شد که اهداف حقیقی آن و رسالت بزرگ خود را ایفا نمی‌کردند، امامت که امتداد معنوی و عقیدتی نبوت و وارث رسالت آسمان بود، این نقش را ادامه داد و تلاش کرد مسیر این حکومت را اصلاح کرده، آن را به راه درست نبوی بازگرداند. ائمه در این راه قربانی‌های زیادی دادند که در رأس آنها شهادت پدر آزادگان و سید شهدا ابا عبدالله الحسین و اهل بیت برگزیدة او و اصحابش در روز عاشورا است.

امامت پس از عصر غیبت از طریق مرجعیت ادامه پیدا کرد. همانطور که امامت ادامة نقش نبوت بود، مرجعیت نیز بار این رسالت عظیم را به دوش گرفت و در طول تاریخ با روش‌های مختلف در این راه تلاش کرد و مقدمات آن را فراهم ساخت.

این دانشمند مسلمان شیعه همواره با انسان‌های صالح و مستضعف این امتِ برگزیده، حشر و نشر داشت و با تمام اشکال باطل در تضاد بود و بر وابستگی به حکومت انبیا و ائمه اصرار داشت. حکومت حق و عادلانه‌ای که تمام نیکان بشریت و برگزیدگان صالح دنیا برای آن جهاد کرده‌اند.

ملت مسلمان ایران توانست بزرگ‌ترین پایگاه را برای این مبارزة قهرمانانه و ایستادگی قدرتمندانه در راه حکومت پیامبران  و ائمه و پاکان به عنوان بخش در هم گره خورده با مرجعیت دینی و پایه‌های دینی و مذهبی آن تشکیل دهد. این پایگاه والا توانست با عنایت رهبری حکیم به مرجعیت صالحی دست پیدا کند که امام خمینی (ره) آن را نمود بخشید. وی تمام هوشیاری رسالت‌مدار و سیاسی خود را از طریق مبارزة مداوم با طاغوت‌های کفر و مقاومت شجاعانه در برابر فرعون معاصر ایران به کار گرفت تا توانست به این هدف برسد و بزرگ‌ترین شکست را به نیروهای کافر استعمار وارد کند. نیروهایی که آرزو داشتند از جهان بزرگ اسلامی ما یک مستعمره کافر بسازند.

طبیعی بود که ملت مسلمان ایران به رسالت بزرگ تاریخی او ایمان روزافزونی پیدا کند و احساس کند که اسلام، سرنوشت بزرگ آن است. زیرا آنها با اسلام و نیروی مرجعیتی که اسلام بنا کرده و با تلاش امام خمینی توانستند سنگین‌ترین غل و زنجیر‌ها را بشکنند. اسلام تنها یک رسالت نیست، بلکه منجی و تنها نیروی موجود در صحنه است که توانست برای این ملت بزرگ پیروزی را به ارمغان بیاورد.

از این رو طرح مرجعیت بالغ جمهوری اسلامی، شعار، هدف، حقیقت و بیانی زنده از دل امت بود و مبارزه آنها را به نتیجة طبیعی خود رساند و ضمانتی برای ادامه مسیر این ملت در راه پیروزی است که اسلام برایش گشوده است.

ملت بزرگ ایران با بالا بردن این پرچم و ایفای نقش خود در تبلور این آرمان و بر پا کردن جمهوری اسلامی خود را به عنوان ملتی مطرح نکرد که تنها به فکر ساختن خویش است، بلکه خود را به عنوان پایگاهی نشان داد که برای تمام جهان اسلام و تمامی دنیا در این لحظات دشوار تاریخ انسانیت نورافشانی می‌کند و با آن تمام ملت‌های جهان اسلام را به نجات از تسلط غرب و اروپا و تمدن جعلی آنها راهنمایی می‌کند. در سایه این نور، تمام ملت‌های جهان احساس می‌کنند که نیاز به رسالتی دارند که جلوی سوء استفاده انسان‌ها از انسان‌های دیگر را بگیرد.

بر این اساس ملت مسلمان ایران در این لحظات سرشار از تاریخ و آواز مفاهیم قهرمانی، جهاد و احساس پیرزوی و اراده تغییر را زنده کردند. این ملت نقش تاریخی خود را ایفا کرد و برای اولین بار در تاریخ معاصر اسلام، قانون اساسی جمهوری اسلامی را وضع کرد و تصمیم بر آن گرفت که این قانون را در تجربه‌ای دل‌انگیز و پیشتاز به مرحلة اجرا درآورد. همانطور که این ملت بزرگ، وجدان جهان را لرزاند و مقیاس‌های مادی آن را با ارزش‌هایی که در مرحلة مبارزة خود نمود بخشید، به لرزه درآورد، همینطور وجدان گمراه انسانیت و وجدان میلیون‌ها شکنجه‌گر تکان خواهد خورد و جهان از نور جدیدی که نور اسلام است روشن خواهد شد. جهانی که انسان‌های غربی و مزدورانِ به ظاهر فرهیختة آنها آن را تاریک کرده‌اند و از تمام ابزار خود از اشغال نظامی گرفته تا تاریک‌نمایی فرهنگی و تحریف عقاید برای دور کردن جهان اسلام از این نور استفاده کرده‌اند تا بر آنها تسلط پیدا کنند و این تبعیت را به آنها تحمیل کنند.

اسلامی که استعمار آن را هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی در زندانی محبوس کرده بود تا جهان اسلام را به هر رنگی که می‌خواهد در بیاورد، در ایران از این زندان بیرون آمد و زلزله‌ای علیه ستمکاران برپا کرد و الگویی والا برای ساخت یک ملت مجاهد و فداکار و شمشیری برنده بر ستمگران و منافع استعمار و پایگاهی برای بنای امتی از نو ارائه کرد. امام خمینی تنها اسلام را با نیروی شگرف خود و قهرمانی ملت ایران از زندان بیرون نکرده است، بلکه جنایت بزرگ تمام گروه‌هایی را برملا کرد که تلاش داشتند اسلام را قرنطینه کنند و نیروهای شگرف آن را بخشکانند و آن را از پیشرفت تمدن این امت دور کنند.

این نور جدید که مقدر شده بود ملت ایران آن را به جهان برساند، نظام‌هایی را که از روی نیرنگ نام اسلام را بر خود نهاده‌اند، رسوا خواهد کرد، همانطور که نظام‌هایی را که اسلام را رد کرده‌اند، محکوم کرد.

در ادامه چند مورد از افکار سیاسی را در زمینة آماده‌سازی طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌کنیم و شرایط روحی ملت ایران را در پرتو تعالیم اسلام مورد استنباط قرار می‌دهیم.

ملت بزرگ ایران به اسلام به عنوان شریعتی که باید پایه‌های زندگی بر اساس آن بنا شود، ایمان کامل دارد. همچنین به مرجعیت مجاهدی که در سخت‌ترین شرایطِ مبارزه، رهبری این ملت را به عهده گرفت تا توانست کاخ طاغوت را ویران و پیروزی را محقق کند، ایمان دارد. این ملت به انسان ایرانی و کرامت او و حق آزادی، مساوات و مشارکت در بنای اجتماع ایمان دارد.

بر اساس این ایمان، چند امر مقرر می‌شود.

خداوند منبع تمام قدرت‌هاست.

و این بزرگ‌ترین حقیقی است که از بزرگ‌ترین انقلابی حکایت می‌کند که انبیا به پا کردند و برای آزادی انسان از پرستش انسان مبارزه کردند.

این حقیقت یعنی انسان آزاد است و هیچ انسان دیگر، یا طبقه یا گروه بشری دیگری بر او سیادت ندارد. سیادت تنها برای خداست. با این دیدگاه مرز نهایی تمام انواع حکم‌رانی و سوء استفاده و تسلط انسان بر انسان مشخص می‌شود.

این سروری و سیادت برای خدایی است که انبیا تحت شعار (لا اله الا الله) مردم را به او دعوت کردند. این سیادت با آن حق الهی که ستمگران و پادشاهان قرن‌ها برای حکم‌رانی و تسلط بر دیگران از آن سوء استفاده می‌کردند، تفاوتی اساسی دارد. آنها سیادت و سروری را به عنوان نامی بر خدا گذاشته بودند تا در جهان واقع، آن را تصاحب کرده، خود را به عنوان جانشینان خدا در زمین به خلافت انتصاب کنند.

انبیا و کسانی که بر مرکب آزادیِ انبیا و جانشینان آنها سوار بودند، به این سیادت ایمان داشتند و خود و انسانیت را با آن از همه اشکال انسان‌پرستی نجات دادند. زیرا آنها این حقیقت را به مصداق واقعی و مشخصش رساندند که در شریعت آسمانی نمود داشت. از این رو دیگر امکان محدود کردن قدرت در یک فرد، خانواده یا طبقه به اسم قدرت الهی وجود نداشت.

تا زمانی که خداوند سرمنشأ قدرت‌هاست و شریعت، بیانی واقعی و مشخص از سوی خداست، طبیعی است که راهی که این قدرت‌ها از طریق شریعت اسلامی می‌پیمایند را مشخص کند.

شریعت اسلام، منبع تشریع و قانون‌گذاری است.

به این معنا که اسلام، منبعی است که قانون اساسی از آن کمک می‌گیرد و قوانین در جمهوری اسلامی در پرتو آن وضع می‌شوند. این کار به شکل زیر صورت می‌گیرد:

یک: احکام ثابت شریعت با یک وضوح مطلق فیهی به اندازه‌ای که با زندگی اجتماعی در ارتباطند، جزء ثابتی از قانون اساسی را تشکیل می‌دهند، اعم از اینکه به طور مستقیم در سند قانون اساسی به آنها تصریح شده باشد یا نه.

دوم: هر موضعی از شریعت نیاز به چندین اجتهاد دارد. حوزة جایگزین‌های متعدد در اجتهاد مشروع، حوزة قانون اساسی به شمار می‌رود و همچنان انتخاب جایگزین معین از بین این جایگزین‌ها به قوة مقننه موکول می‌شود که امت در پرتو مصلحت عمومی آن را اتخاذ می‌کند.

سوم: در صورت عدم وجود یک موضع قطعی نسبت به حرمت یا وجوب در شریعت، قوة مقننه که نمایندة مردم است می‌تواند قوانینی تصویب کند که آنها را مناسب تشخیص می‌دهد. البته این قوانین نباید با قانون اساسی تعارض داشته باشند. حوزة این قوانین، منطقة خالی نامیده می‌شود. این منطقه تمام حالاتی را شامل می‌شود که شریعت در آنها به مکلف اختیار اتخاذ موضع را داده است. قوة مقننه این حق را دارد که موضع مشخصی را بر طبق مصالح عمومی به شرطی که با قانون اساسی تعارض نداشته باشد، اتخاذ کند.

قوة مقننه و قوة مجریه فعالیت‌های خود را به مردم استناد می‌دهند. زیرا این مردم هستند که در عملکرد این دو قدرت به روشی که قانون اساسی مشخص می‌کند، صاحب حق هستند. این حق، حق جانشینی و نظارتی است که از منشأ حقیقی قدرت‌ها که خداوند است، یاری می‌گیرد. با این کار، ملت رشد می‌کند و تا نهایت احساس مسئولیت خود با قدرت در ارتباط است، زیرا می‌داند که او به عنوان خلیفة خدا در زمین در امور تصرف می‌کند. بنابراین حتی مردم، صاحب قدرت نیستند، بلکه آنها در برابر خداوند مسئول حمل امانت و ادای آن هستند. {إنا عرضنا الامانة على السماوات والأرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان. ما امانت [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، و آنها از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت به راستى او ستمگرى نادان است.

امت این نظارت را به روش‌های زیر انجام می‌دهد:

اول: همانطور که در مسأله چهارم می‌آید، انتخاب رئیس قوة مجریه پس از اینکه از سوی مرجعیت کاندید شد، در دست مردم است و رئیس منتخب پس از اتخاذ رأی خود اعضای دولت خود را انتخاب می‌کند.

دوم: شورای نگهبان مستقیماً توسط مردم انتخاب می‌شود. مجلس وظایف زیر را انجام می‌دهد:

اول: اقرار اعضای دولتی که رئیس قوة مجریه تشکیل داده است به اینکه در اتخاذ قدرت وی را یاری خواهند کرد.

دوم: مشخص کردن یکی از جایگزین‌ها از اجتهاد‌های مشروع.

سوم: پر کردن منطقة خالی با تشریع قوانین مناسب.

چهارم: نظارت بر سیر اجرای قانون اساسی و کنترل قوة مجریه و بررسی آن.

مرجعیت بالغ، مسیر شرعی اسلام است و مرجع همان نایب عام امام از نظر شرعی است. بر این اساس مرجع وظایف زیر را به عهده دارد:

اول: مرجع الگوی والای حکومت و فرمانده کل قوای ارتش است.

دوم: مرجع کسی است که تعیین نامزد می‌کند یا نامزدی یک یا چند فرد را که برای رسیدن به منصب ریاست جمهوری کاندید شده‌اند، امضا می‌کند. نامزدی از سوی مرجع برای تأکید بر هماهنگی عهده‌دار شدن مقام ریاست جمهوری از سوی نامزد با قانون اساسی و وکالتی برای او بر فرض پیروزی وی در انتخابات است تا تقدس و شرعیت بیشتری به عنوان یک حاکم داشته باشد.

سوم: تعیین موضع قانون اساسی شریعت اسلام به عهده مرجعیت است.

چهارم: مرجعیت باید در مطابقت قوانینی که مجلس شورای نگهبان برای پر کردن منطقه خالی تعیین می‌کند، با قانون اساسی تصمیم‌گیری کند.

پنجم: ایجاد دیوان عالی حسابرسی برای هرگونه تخلف احتمالی در زمینه‌های مذکور.

ششم: ایجاد دیوان مظالم در تمام کشور برای بررسی لوایح شکایت و شاکیان و پراکندگی مناسب آن.

مرجع شورا از صد فرهیخته روحانی تشکیل می‌دهد که چند تن از فضلای حوزه و چند تن از بهترین حقوق‌دانان و چند تن از بهترین خطیبان، نویسندگان و متفکران اسلامی در آن شرکت دارند. همچنین این شورا حدأقل ده مجتهد دارد و مرجعیت اعمال خود را از طریق این شورا پی می‌گیرد.

مرجعیت، یک حقیقت وضع شدة اجتماعی در امت است که بر اساس موازین شرعی عمومی عمل می‌کند که در عمل در مرجع رهبر انقلاب نمود پیدا کرده است. رهبری که حدود بیست سال است این ملت را رهبری می‌کند و ملت همواره پشت او بودند تا اینکه پیروزی محقق شد. اما به عنوان مقولة عالی دولت اسلامی در این راه طولانی، باید شخصی که این مقوله را متبلور می‌سازد، دارای ویژگی‌های زیر باشد:

 اول: صفات مرجع دینی از جمله اجتهاد مطلق و عدالت.

دوم: خط فکری او از طریق نوشته‌ها و تحقیقاتش نسبت به ایمان به حکومت اسلامی و ضرورت حمایت از آن کاملاً روشن باشد.

سوم: مرجعیت او در میان مردم عملا به روش‌های طبیعی پی گرفته شده در تاریخ باشد.

چهارم: اکثریت اعضای مجلس خبرگان او را تعیین کرده باشند و انتخاب از سوی تعداد بسیاری از فعالان حوزه‌های دینی ـ که در قانون اساسی مشخص شده است ـ مانند علما و طلاب حوزة علمیه و حقوق‌دانان و ائمه جماعات و خطبا و نویسندگان و متفکرین اسلامی صورت بگیرد.

اگر مراجعی که این شرایط را داشتند، نظرات متفاوتی داشتند، رهبر از طریق انتخابات ملی عمومی انتخاب می‌شود.

پنجم: همانطور که گذشت، امت صاحب حق در نظارت و حمل امانت است و تمام افراد امت در مورد این حق در برابر قانون مساوی هستند و هریک از آنها می‌تواند در ایفای این حق، نظرات و افکار خود را بیان کند و به روش‌های مختلف به عملکرد سیاسی بپردازد. مردم همچنین حق دارند که به شعائر دینی و مذهبی خود بپردازند.

دولت تعهد دارد که این امر را برای شهروندان غیر مسلمان نیز فراهم کند. شهروندانی که به انتساب سیاسی خود به دولت و چارچوب عقیدتی آن عقیده دارند، اگرچه از نظر دینی منتسب به ادیان دیگری هستند.

ششم: جمهوری اسلامی ایران به حکم رسالت و مسئولیت عظیم خود، دارای اهدافی تاریخی است. این اهداف بر اساس خطوط سیاسی و روش‌های آن در زمینه‌های مختلف تعیین شده است. اهداف داخلی آن عبارت است از:

اول: اجرای اسلام در زمینه‌های مختلف زندگی.

دوم: تبلور روح اسلام با اقامة اصول ضمانت اجتماعی و توازن اجتماعی و از بین بردن تضاد طبقاتی و فراهم کردن حدأقل معیشت برای هر شهروند و توزیع مجدد ثروت با روش‌های مشروع و به روشی که اصول عدالت اجتماعی اسلام را تحقق بخشد.

سوم: فرهنگ‌سازی اسلامی در بین شهروندان به شکل هوشیارانه و ایجاد یک شخصیت اسلامی عقیدتی در هر شهروند تا قاعدة فکری مستحکمی شکل بگیرد که امت از طریق آن بتواند همواره از انقلاب حمایت کند.

اهداف خارجی آن عبارتند از:

اول: رساندن نور اسلام و مشعل این رسالت عظیم به تمام جهان.

دوم: ایستادن در طرف حق و عدالت در مسائل بین‌المللی و ارائة الگوی عالی اسلام از این طریق.

سوم: کمک به تمام مستضعفان و شکنجه‌شوندگان در زمین و مقاومت در برابر استعمار و ستم، به خصوص در جهان اسلام که ایران جزئی جدایی ناپذیر از آن به شمار می‌آید.

اهداف حکومت بزرگ قرآن تمام نمی‌شود. زیرا کلمات خداوند تمام نمی‌شود و حرکت به سمت او پایان‌ناپذیر است و تلاش به سمت مطلق و نامحدود توقف ندارد.

این رمز این نیروی شگرف در این حکومت و قدرت پیشرفت و نوآوری مداوم در سرنوشت انسان به سمت خداست: {قل لو كان البحر مداداً لكلمات ربي لنفد البحر قبل أن تنفد كلمات ربي ولو جئنا بمثله مدداً} [الكهف: 109].  بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مى‏يابد هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم.

بر اساس آنچه گذشت می‌توان به طور خلاصه گفت که: تصویری که ارائه کردیم بر پایة اصول تشریعی زیر در فقه اسلامی استوار است:

۱. ولایت اصالتا تنها از آنِ  خداست.

۲. نیابت عام از امام برای مجتهد کامل عادل با صلاحیت است. طبق گفته امام زمان علیه السلام: «وأما الحوادث الواقعة فارجعو فيها إلى رواة أحاديثنا فإنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله» در حوادث (جدیدی) که رخ می‌دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم. این روایت دلالت دارد بر آینکه آنها در تمام حوادثی که رخ می‌دهد به اندازه‌ای که با ضمانت اجرای شریعت در زندگی مطابق باشد، مرجعیت دارند. زیرا از آنجایی که آنها راویان احادیث و حامل شریعت هستند ولایت به معنای قیمومیت بر اجرای شریعت و حق نظارت کامل از این زاویه به آنها داده شده و باید به آنها رجوع شود.

۳. جانشینی عام امت بر اساس قاعدة شوری که به آنها حق رسیدگی مستقل به امور را می‌دهد در چارچوب نظارت و کنترل قانونی از سوی نایب امام صورت می‌گیرد.

 

۴. نظر شورای نگهبان که در حیات اسلامی اجرا می‌شود و آن را به شکلی که با قانون شورا و نظارت قانونی از سوی نایب امام هماهنگ باشد، پیش می‌برد و انتخاب مجلس نمایندگان مردم که با انتخاب مردم تعیین می‌شود.

۵. از طریق این خطوط خلاصه می‌توانید در زمینة فقهی قانون اساسی، مواضع ذکر شده را با سایر مواضع مکاتب اجتماعی در مهم‌ترین نقاطی که قانون اساسی معاصر مورد بررسی قرار می‌دهد، مقایسه کنید.

از نظر شکل‌گیری حکومت و نشأت تاریخی آن، ما با توجه به دیدگاه اسلامی نظریة زور، غلبه و نظریة تفویض اجباری الهی و نظریة قرارداد اجتماعی و نظریة حکومت بر خانواده را رد می‌کنیم و عقیده داریم که حکومت یک پدیدة نبوی است و عمل نبوی را که در مرحلة مشخصی از تاریخ بشریت آغاز شد، بالا می‌برد.

از نظر وظیفة حکومت، ما با توجه به دیدگاه اسلامی، مذهب فردی یا مذهب عدم تداخل مطلق (اصالت فرد) و مذهب سوسیالیستی یا اصالت جامعه را قبول نداریم و عقیده داریم که وظیفه حکومت اجرای شریعت آسمانی است که بین فرد و جامعه موازنه برقرار کرده، از جامعه نه به عنوان یک وجود هگلی (فیلسوف دیالکتیکی هگل) در مقابل فرد، بلکه به اندازه‌ای که از افراد حکایت می‌کند و توده‌ها را در بر دارد و نیاز به حمایت و نظارت دارد، حمایت می‌کند. از نظر شکل، حکومت، قانونی به شمار می‌رفت. یعنی به بهترین شکل مقید به قانون است. زیرا شریعت بر حاکم و محکوم به یک اندازه سیطره دارد.

همچنین، نظریة اسلامی با پادشاهی یعنی نظام پادشاهی مخالف است و حکومت فردی را به هر شکلی رد می‌کند و حکومت اشرافی را نیز قبول ندارد و شکلی برای حکومت ارائه می‌دهد که تمام نقاط مثبت نظام دموکراسی را دارد و تفاوت‌هایی دارد که به واقعی بودن ساختار می‌افزاید و ضمانتی برای عدم انحراف به شمار می‌رود. امت، در نظام دموکراسی منشأ سیادت است و در نظام اسلامی سکوی خلافت و سکوی مسئولیت در برابر خداوند تعالی است. تمامی قانون اساسی در نظام دموکراسی ساخت بشر است و در بهترین حالت و در مواقع نمونه اکثریت بر اقلیت حکم می‌کنند. در حالی که اجزای ثابت قانون اساسی نظام اسلامی را شریعت خداوند و عدالت وی تشکیل می‌دهد که موضوعیت و واقعیت قانون اساسی و عدم تبعیض را ضمانت می‌کند. شریعت اسلام که مبدأ مالکیت عمومی و مالکیت حکومت را در کنار مالکیت خصوصی وضع کرده است، این تعبیر را در نتیجة درگیری طبقاتی یا مقدم کردن منافع این بخش از جامعه بر منافع بخش دیگری به کار نبرده است، بلکه از موازین عدالت و حق پیروی کرده و از این رو از نظر تاریخی از تمام توجیه‌های مادی یا طبقاتی برای ظهور این نوع از قانون‌گذاری پیشی گرفته است. از نظر مشخص کردن روابط بین قدرت‌ها، حکومت اسلامی به نظام ریاست جمهوری نزدیک است ولی تفاوت‌های زیادی با نظام‌های ریاست جمهوری در کشورهای سرمایه‌داری دموکراتیک دارد که بر اساس جدایی بین قوه مجریه و قوه مقننه بنا شده‌اند. اجرای عملی حیات اسلامی همیشه نیاز به حکومتی دارد که در یک رئیس نمود پیدا کند. رئیس این حکومت مشروعیت نمایندگی خود را از قانون اساسی ـ نص شرعی ـ یا مستقیما از امت ـ انتخاب مستقیم ـ یا هردوی آنها می‌گیرد. در این مختصر، مجال ورود به جزئیات تفاوت‌ها بین سازماندهی قدرت‌ها و مشخص کردن روابط آنها در تصویر پیشنهادی اسلام و سازماندهی و مشخص کردن روابط آنها در سایر نظریات نیست.

ای علمای اعلام! این یک نظر فقهی خلاصه بود. در جواب سوال شما به این مختصر کفایت شده و یک نظریة اجمالی از مفهوم جمهوری اسلامی که ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی مطرح کردند، ارائه شده است. ما این نظریه را صرفاً به عنوان پیشنهاد یک نظریة قابل بررسی و اجرا مطرح کردیم که پرتو اسلامی بر این موضع افکنده است.

از خداوند سبحان می‌خواهیم که شما را حفظ کند و در خدمت به اسلام و بالا بردن پرچم آن توفیق دهد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

نجف اشرف/ 6 ربیع الاول 1399

23837
متن پرسش
سلام: در سیر مطالعاتی که در سایت قرار داده اید گفتید هفته ای یک جلسه تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه داشته باشید. اما در مورد مباحث دیگر مانند اصول عقاید، اخلاق، غرب شناسی و ...حرفی نزدید. مباحث دیگر را چگونه در هفته بگنجانیم؟ مثلا هر هفته یک جلسه اصول عقاید را کار کنیم وقتی تمام شد سراغ مبحث بعدی برویم؟ پیشنهاد شما چیه؟ متشکرم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با فرض آن‌که «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اید، اگر سراغ قرآن و نهج‌البلاغه بروید إن‌شاءاللّه به مرور در عقاید و اخلاق و حتی «غرب‌شناسی» به نکات خوبی می‌رسید. موفق باشید

23835
متن پرسش
سلام: من سوال کننده ی سوال ۲۳۸۲۵ هستم. در مورد فهمیدن اعجاز قرآن شما من را به تدبر در قرآن سفارش کردید می شود منطورتان از تدبر را بیشتر توضیح دهید؟ یعنی کتاب های تفسیر مثل المیزان را بخوانم؟ (که خب زمان خیلی زیادی طول می کشد) من خود ترجمه ی قرآن را که می خوانم چیز زیادی متوجه نمی شوم. مثلا منظور قرآن از اینکه شب و روز را آیه و نشانه معرفی کرده متوجه نمی شوم . مطلب دیگر در سوال شماره ۱۰۹۵۵ شما به فرد سوال کننده که مشکلی شبیه به مشکل من داشت فرمودید: سعی کنید با سلوک قلبی مسایل تان را حل کنید که دیگر جای این گونه شبهات نباشد. دین برای من از لحاظ قلبی اثبات شده است یعنی من به مسائلی مثل خدا و رحمانیتش و هدایت گری اش و اینکه هدف انسان کمال است و باید زندگی خود را صرف رسیدن به این هدف که همان قرب الهی است بکند از لحاظ قلبی ایمان دارم و شکی برایم‌ نیست. (در واقع تا کنون هرچه که از معارف اسلام خواندم بیشتر و بیشتر شیفته ی آن شدم و کاملی و بی نقصی او را درک کردم) و سعی می کنم تمام جهات زندگی ام از جمله درس و شغل و ازدواج و‌.. را در این راستا قرار دهم. اما بعضی مواقع عقلم با دلم همراه نمی شود و سر به زنگاه (مثلا در زمان امتحانات دانشگاه که فشار فکری و ذهنی زیاد روی من هست) در مورد مسائل خیلی ریشه ای مثل توحید و اصلا اینکه دین کامل است یا فقط یک ادعاست و.... شک و شبه برایم ایحاد می کند و اینقدر از درون من را به هم می ریزد که توان هر کاری را از دست می دهم و حتی بعضی مواقع آنقدر بر من سخت می‌گذرد از جهت این شبه ها که پشیمان می شوم از اینکه در معارف دینی دقیق شدم و سعی کردم زندگی ام را بر اساس آن تنظیم کنم و حتی تصمیم می گیریم دیگر مثل بقیه ی اطرافیانم بیخیال دین و اسلام فقط یک زندگی عادی داشته باشم. اما وقتی چند روز می گذرد و اوضاع آرام می شود اصلا دیگر آن شبه ها برایم مطرح نیست و به نظرم اصلا هم نیاز به فکر و تحقیق ندارد. به نظر شما تکلیف من چیست؟ آیا باید در مورد تمام مسائل ریشه ای تحقیق کنم؟ (که در این صورت باید کتاب های حوزوی بخوانم مثل اثبات اینکه اسلام یک دین جغرافیایی نیست و...) و عقلم را مسلح کنم به دلایل منطقی یا اینکه نسبت به این حالت ها بی اعتنا باشم؟ بعضی مواقع این فکر به سرم می آید که شاید اصلا وظیفه ی دینی من این باشد که در مورد مسایل ریشه ای تحقیق کنم و اگر این کار را نکنم فردای قیامت ایمانم از من پذیرفته نمی شود. ممنون میشم اگر من را راهنمایی کنید و از این برزخ نجاتم بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این می‌تواند حالت خوبی باشد که انسان در بین قبض و بسط قرار می‌گیرد و از زمره‌ی عطایای الهی است که حضرت حق می‌خواهد با تعمق بیشتر، انسان متوجه‌ی آموزه‌های دینی شود. به هر حال باید برنامه‌ریزی کنید تا هرچه بیشتر با دینِ خدا آشنا گردید. لااقل سری به سیر مطالعاتی سایت بزنید و از آن‌جا یعنی با مباحث «معرفت نفسی» شروع کنید تا آرام‌آرام ورودِ به قرآن و تدبّر در آیات الهی برایتان پیش آید. عجله نکنید، ولی پشتکار داشته باشید. موفق باشید

23828
متن پرسش
سلام بر حضرت استاد: می خواستم بدونم این مسئله چه طور حل می شود؟ این که ما در زندگی سئوالاتی داریم و به هر کسی که رجوع می کنیم نیز با برداشتی که از دین دارد به آن سئوال جواب می دهد و نظرهای مختلف می رسیم از مرجع تقلید گرفته تا مجتهد، و این که الان بالفعل هم خودمون اسلام شناس نشدیم که به کسی رجوع نکنیم، پس وقتی به کسی رجوع می کنیم هر کسی با برداشتی که از اسلام دارد به سئوال ما جواب می دهد، هر سئوالی که باید باشد، پس چرا حتما باید به یک شخص رجوع کنیم و احکام و عقاید و... را از آن بگیریم ؟ ۲. حالا هر کسی یک چیزی می گوید و با توجه به مبانی که دارد، از دریچه ای که به مسئله نگاه می کند نظر می دهد در این جا ما که مجتهد نشده ایم باید چه کنیم که نمی دانیم بالاخره کدام یک درست می گویند، بهتر بگم چه چیزی داریم که مشخص کند مرز این که در این اختلاف ها و نظرها کدام یک درست است و صحیح؟ پیش فرض: می خواهم تقلید کورکورانه نداشته باشم، و این که پاسخ های متفاوت در مواجهه با مسئله ی من افراد متخصص می دهند، بالاخره باید به کدام یک از آنها عمل کنم؟ آیا طبیعی است که هر کسی باید تمام حرف ها را بشنود و بعد خودش بهترین آنها را انتخاب کند؟ بهترین کدام یک هست؟ با چه چیزی از قبل بهترین آن ها را شخص می فهمد که کدام است؟ [خیلی ممنون اگر راهنمایی دقیق کنید که از همه افراد ناامیدم]
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خودمان کارشناس آن موضوع نیستیم. جواب قسمت دوم سؤال را بهتر است در کتاب «ادب عقل و خیال و قلب» در جلسه‌ی دوم کتاب «چه نیازی به نبی» تحت عنوان «فلسفه‌ی تقليد از فقيه» که بر روی سایت هست دنبال کنید. موفق باشید

23830
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. پرسیدم استاد صمدی در یکی از سخنرانیهاشون در توضیح تنزل روح گفته اند روح در نهایت تنزلاتش می شود جسم. نظر شما چیست؟ فرمودید، بر مبنای برهان صدیقین می‌توان گفت که عالم ماده نازل شده‌ی عالم مجردات است. این که فرموده اید درسته و مشکلی در این رابطه نداشتم. سوالم راجع به نفس و بدن بود نه عالم ماده و عوالم بالاترش. اینکه به واسطه مرگ جسم و روح از هم جدا می شوند نشان دهنده این نیست که این دو حقیقت جدا از هم هستند و اگر جسم نازله روح بود در واقع نباید از هم جدا می شدند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این جهت آن باب خدمتتان باز شد تا از این زاویه به موضوع بنگرید که بدنِ نازله از روح، همان بدنِ برزخی است نه بدنِ ابزاری. و لذا همان‌طور که متوجه شده‌اید آن بدن است که همیشه با ما است و ما با اعمال خود آن را می‌سازیم و با خود به برزخ و قیامت می‌بریم و صورت عقاید و ملکات ما می‌باشد. موفق باشید 

23819
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار و همگی عوامل و دست اندرکاران گروه فرهنگی المیزان: استاد سه تا سوال داشتم که با توضیح کوچکی خدمت شما عرض می کنم. بنده علاقه زیادی به کتاب و کتاب خوانی دارم و از حافظه نسبتا مناسبی برخوردارم به عنوان مثال میتونم در عرض بیست دقیقه یک صفحه کامل قرآن رو حفظ کنم (با این حال هیچ وقت نتونستم جز تعدادی سوره حفظ بشم از تنبلی) سوال: با توجه به مطالب بالا وقتی کتابی رو میخونم بعد از چند وقت که میگذره به اون کتاب برمی گردم گویا هیچی از اون کتاب یادم نمیاد!! گاهی مطالب خیلی گنگی از اون یادم میاد. چکار کنم این مشکل برطرف بشه چون با خوندن صدها کتاب هیچ چی از اون کتابا یادم نمیاد. تقریبا. سوال دوم: چطور تفکر کنیم؟ گاهی می خوام فکر کنم ولی دو دقیقه هم نمیتونم و از نظرم خسته کننده هستش. سوال سوم: چطور مشکل تنبلی رو حل کنیم؟ در ضمن از اینکه دیدم انقدر راحت سوالات همه رو جواب میدید به وجد اومدم. خداوند توفیق روز افزون به شما و همه ما عنایت کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای شما در مطالعات این نباشد که مطالب را حفظ کنید، بلکه مبنای‌تان این باشد که شخصیت خود را شخصیتی اندیشمند و متفکر بار بیاورید. لذا پس از مدتی این خودتان هستید که حاصل آن مطالعات شده‌اید، نه مجموعه‌ی آن‌چه آموخته‌اید. قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌تواند نکاتی را با شما در میان بگذارد. موفق باشید

23816
متن پرسش
سلام: آقا جواب سوال قبل ما نیومده. اگه که یادتون رفته ولش کنید. این سوال برام خیلی مهمه من یک جایی رفته بودم که یک فردی آنجا پیش گویی در حد ۳ الی ۴ دقیقه می کرد. تمام چیزهایی که این بشر گفت درست از آب درامد حتی یک غلط هم نداشت. من بر اساس قاعده تجرد روح برای خودم این رو ، اینجور تعریف کردم که این بنده خدا رفته ریاضت کشیده، تجردش شدید شده بعد حالا میتونه این کار ها رو انجام بده. آقا تو رو خدا، جون هر کی دوست دارید بگید، چجور این فرد تونسته این کار رو بکنه، تو رو خدا چند تا کتاب بهم معرفی کنید هم از خودتون هم از مابقی، من میخوام بفهمم این ها چجور کار می کنند، آقا از ما دریغ مکنید. چرا وقتی اسم اینجور کارها میاد خیلی سر بسته جواب میدید، آقا من پایه ام، تا تهش هستم، فقط بگید باید چی رو بخونم. خواهش می کنم. لطفا بگید چجور این ها پیش گویی می کنند. آقا اگه شما ها این نوع انسان شناسی رو معرفی نکنید افرادی مثل محمد علی طاهری ها توی صحنه زیاد میشند، همه تشنه اینجور مطالب هستند.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال قبلی این‌طور جواب داده شد: ۲۳۶۵۵. باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این، بحرانی است برای تولدی دیگر و برای به خودآمدن در فضایی که در آن وارد شده‌اید. إن‌شاءاللّه خیر است. جلسات سه شنبه برقرار است و مباحث در کانال تلگرامی «ندای اندیشه» گذاشته می‌شود. موفق باشید  

در مورد سؤال اخیر، به نظر بنده کم‌ترین نتیجه‌ی بحث‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد»، کاری است که در این رابطه باید دنبال کرد تا اگر هوس کرده‌اید به این نوع پیش‌گویی‌های جزئی وارد شوید، وارد شوید و اگر در طی مسیر متوجه‌ی حضورِ نفس در عوالم بالاتر شدید و دیگر نظر به آینده‌هایی که آینده‌های امور جزئی است، نداشتید؛ «طوبی لکم». موفق باشید . 

23810
متن پرسش
سلام آیا خدا می تواند خدایی مثل خودش خلق کند؟ خداوند آینده خودش را می داند؟ خداوند قبل از آفریدن ما چه کار می کرده؟ رابطه بین علم و خدا چیست؟ چگونه می توان توحید را در برابر مسیحیان اثبات کرد؟ خدا چگونه انسان را آفرید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند عین وجود است و وجودِ همه‌ی موجودات از اوست و چیزی مثل وجود خدا یعنی چیزی در کنارِ عین هستی، و این محال است. زیرا عین هستی جایی برای عین هستیِ دیگر نمی‌گذارد چون در آن حال هیچ‌کدام عین هستی نخواهند بود و باید به سراغ عین هستی رفت. به همین جهت گفته می‌شود اراده‌ی خدا به محال تعلق نمی‌گیرد. ۲. قبل و بعد برای خدا که عین هستی است، معنا ندارد. ۳. خدا، عینِ علم است 4- توصیه می‌شود در این مورد «برهان صدیقین» و جزوات «معارف ۱ و ۲» که بر روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید

23805
متن پرسش
سلام استاد عزیز: امیدوارم حالتون خوب باشه ۱. گاهی در اثر ارتباط با جوانان مذهبی و غیر مذهبی ها افرادی که ظاهر و سیمای قشنگی دارند ما را مجذوب خودشان می کنند و به سمت خودشان می برند در نگاه اول معمولا این ارتباط دور از شهوت و به واسط حب الهی برقرار می شود ولی گاها دیده می شود در ادامه آن، این محبت حالت شبیه شهوت آلود بودن به خودش می گیرد. (شاید از اول هم مخلوط به شهوت باشد) که تشخیص گاهی سخت می شود که این حب الهی است یا غیر الهی. و در این موارد فرد با ظن خودش که این حب الهی است کار را ادامه می دهد. در این موارد چه باید کرد؟ ۲. دیگر اینکه بعضی اوقات فراق از آنها خیلی سخت می شود و نمی توان از طرف دل کند. این فراق به چه علت است؟ می تواند الهی باشد یا نیست؟ ۳. در رابطه با حب با نظر به کتاب مبانی حب اهل بیت و با توجه به اینکه خدا غیور است و در یک دل دو محبوب نمی‌گنجد این حب دوستان تا کجا می تواند رنگ الهی داشته باشی و از کی دیگر باید از طرف جدا شد؟ لطفاً کمی دقیق مسأله را مشخص کنید. مسائله تا حدودی مبتلا به است. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشیم در هر حال آن‌چه می‌فرمایید را در زمره‌ی میدان‌داریِ قوه‌ی واهمه باید قلمداد نمود و نباید آن را دنبال کرد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی در این مورد متذکر شده است. بد نیست سری به آن بزنید. موفق باشید

23800
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از زحمات شما بزرگوار. سوال بنده از استاد بزرگوار نیست، از دست اند کاران هست که میخوام بدونم مباحث شرح مصباح الولایه تبدیل به کتاب نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلا نه. به نظر می‌آید صوت حضور بیشتری به مستمع می‌دهد. موفق باشید

23801
متن پرسش
با سلام: من رفتن به حوزه را برای یادگیری علوم دین خیلی دوست دارم، اما به دلیل مشغله های زندگی تا الان نتوانسته ام اقدام کنم، به نظر شما از چه راه هایی می توان این نیاز را پاسخ داد، یا اینکه باید حوزه غیرحضوری شرکت کنم؟ الان هم به صورت آهسته دارم قرآن کریم را حفظ می کنم، اما همچنان آتش یادگیری علوم دینی در من هست. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی سیر مطالعاتی بر روی سایت بد نیست فکر کنید. ظاهرا برای جواب به همین نوع دغدغه‌هایی که جناب‌عالی دارید بحث‌ها تنظیم شده‌است و حدود چهار الی پنج سال هم طول می‌کشد. موفق باشید

23797
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و با عرض پوزش از اینکه وقت گرانبهای شما را می گیرم. بنده چند سالی است که در کلاسهای معرفتی شرکت می کنم. ولی برای انتقال مفاهیم به دیگران دچار مشکل هستم چون بیان خیلی خوبی ندارم. چگونه می توانم بیانم را رسا و شیوا کنم؟ من اهل اصفهان هستم. اگر مرکزی برای تقویت بیان می شناسید لطفا معرفی کنید. با تشکر فراوان و آرزوی توفیق روزافزون شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز نیست سعی کنید بعد از آن‌که مطالب را فهمیدید خودِ فهم‌تان باید به میان آید نه مطالبی که یاد گرفته‌اید را بخواهید عیناً مطرح کنید. موفق باشید

23772
متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات در مورد علم ملائکه به فساد و خونریزی انسان در زمین صحبت شده بود که شاید این توضیح یکی از علمای کمتر شناخته شده خالی از لطف نباشد: پیش از آفرینش آدم (ع)، بر روی زمین خلقی وجود داشت که فساد و خونریزی را در میان خود منتشر کردند و خداوند به خاطر گناهان‌شان آن‌ها را هلاک نمود. (۱) فرشتگان گمان بردند که مخلوق جدید که آدم (ع) و نسل او هستند‌ هم همان کارها را از سر می‌گیرند و به نشر فساد و خونریزی می‌پردازند، ولی آن‌ها نمی‌دانستند که پس از قیام قائم (ع) دولت عدل و توحید الهی بر روی زمین بر پا و صلح و دوستی بین مردم فراگیر خواهد شد. منابع: ۱. امام باقر (ع) از پدرانش از امیر‌المؤمنین (ع) روایت کرده است که فرمود: وقتی خداوند اراده کرد آدم را با قدرتش خلق کند و این بعد از آن بود که از خلقت جن و نسناس بر روی زمین هفت هزار سال گذشته بود، حجاب آسمان‌ها را برداشت و به ملائکه امر فرمود که به اهل زمین از جن و نسناس نظر افکنند. چون آن‌چه از گناهان و ریختن خون‌ها و فساد در زمین بر‌خلاف حق را انجام می‌دادند، مشاهده کردند، بر آن‌ها بسیار گران آمد و به خاطر خداوند متعال خشمگین شدند و بر اهل زمین تاسف خوردند و گفتند: پروردگارا! تو عزیز قادر عظیم‌الشأن هستی و این خلق تو ذلیل حقیر تو است که در نعمت تو غوطه‌ور است و از عافیتت بهره‌‌مند و در قبضه‌ی تو می‌باشد، با این گناهان، معصیت تو را می‌کند و در زمین فساد می‌کند و تو خشمگین نمی‌شوی و انتقامت را نمی‌گیری، در‌ حالی‌که می‌بینی و می‌شنوی؟! این موضوع بر ما عظیم و گران است و به خاطر تو بزرگتر نیز می‌باشد. خداوند جل جلاله فرمود: من جانشین و خلیفه‌ای بر زمین قرار می‌دهم که حجّت من بر خلقم در زمینم باشد. ملائکه گفتند: آیا کسی را قرار می‌دهی که در آن فساد کند همان‌طور که اینان فساد کردند، و خون‌ها بریزد همان‌طور که اینان چنین کردند و به یکدیگر حسادت ورزند و کینه‌جویی کنند؟! این جانشین را از بین ما برگزین که ما حسادت نمی‌ورزیم و کینه‌جویی نمی‌کنیم و خون‌ریزی نمی‌کنیم در حالی‌که حمد تو را تسبیح می‌گوییم و تو را تقدیس می‌کنیم. خداوند تبارک و تعالی فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. من اراده کرده‌ام خلقی با قدرتم بیافرینم و از نسل او انبیا و فرستادگان و بندگان صالح خداوند و ائمه‌ی هدایتگر برگزینم و آن‌ها را جانشینانم در زمینم قرار دهم که آن‌ها را به اطاعت من هدایت کنند و از معصیت و نافرمانی‌ام بازدارند و آنان را حجّت خودم بر ایشان از نظر بشارت و انذار قرار دهم....». تفسیر قمی: ج ۱ ص ۳۶.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی با توجه به نکاتی که فرمودید آن تفسیر را ترجیح می‌دهند که عرض شد و دقت‌های خوبی را در آن نگاه به مخاطب عطا می‌کنند و علامه جوادی نیز در تفصیل آن زحمت کشیده‌اند؛ روایات «نسناس» را بر نمی‌تابند. موفق باشید

23753
متن پرسش
اسلام و احترام: استاد بر فرض قصد توسل به حضرت جوادالائمه (علیه السلام)، کدامیک از دو رویکرد زیر در امر توسل بهتر و صحیح تر است؟ چرا؟ فرقشان چیست؟ ۱. خداوندا به حق اسم «جواد»ت، که در امام جواد (علیه السلام) به ظهور آمدی و او را با ظهور اتم این اسم مورد عنایت خویش قرار دادی، ما را نیز صاحب جود و کرم بفرما تا حامل این اسم شویم. ۲. یا امام جواد (علیه السلام) به ما کمک کن که ما نیز مانند شما حامل اسم جود و کرم خداوند باشیم. (خودم فکر می کنم که مورد نخست به آیه ی شریفه‌ی «و لله الاسماءالحسنی فادعوه بها» نزدیک تر است و در واقع طبق امر خداوند او را با اسمائش می‌خوانیم _ شبیه داستان حضرت زکریا (علیه السلام)_. اما این حقیقت که «ائمه به سبب شدت روح مجرد و نفس طیبه ای که دارند نافذ هستند و می‌توانند در عالم تصرف کنند»، ذهن بنده را از رویکرد اول دور و به رویکرد دوم نزدیک می کند. ۱. آیا در جواب، این صحیح است که بگوییم در مورد اول وقتی پای امام جواد (علیه السلام) را به میان می آوریم، با نظر به اسم الهیِ جواد در مظهرش به عالم غیب و معنویت بهتر متصل می شویم و با اسم الهی جواد در مرتبه و شدتی بالاتر یگانه می شویم و به این ترتیب به رنگ آن اسم در می‌آییم و این _یعنی مظهریت اسماء بودن_ همان معنای تصرف امام است؟! ۲. اگر مورد اول صحیح هست، اساسا چرا توجه به مظهر اسم در امام ما را بهتر و سریعتر با آن اسم مرتبط می کند؟ آیا به سبب اینکه امام ظهوری از جنس بشریت است و به ما نزدیک تر و ملموس تر است؟! ۳. اگر در عصر امام بودیم کدام شیوه بهتر بود؟ آیا اینکه نزد معصوم رویم و از او بخواهیم ما را به برکت اسم اعظمش به رنگ اسم جواد در آورد _یا برآورده کردن هر حاجتی دیگر_ هم مصداقی از وسیله در آیه‌ی شریفه‌ی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» بود؟ اگرهست، اکنون نیز امام حاضر است با همان نافذیت، مع الوصف شیوه‌ی دوم افضل است؟!)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با نظر به وجه متعيّن اسم «جواد» یعنی حضرت جواد علیه‌السلام بهتر می‌توان از انوار اسم «جواد» حضرت حق بهره‌مند شد. اگر در زمان آن حضرت هم ما در قید حیات بودیم سعی می‌کردیم به آن حضرت نزدیک شویم زیرا ایشان پرتو اسم «جواد» حضرت حق بودند. موفق باشید

23750
متن پرسش
سلام: لطفا پاسخ بر روی سایت قرار گیرد: ۱. اگر انتخاب و قابلیت عین ثابته در پسر بودن و دختر بودن و انتخاب رحم در میان است چرا در سوره شوری آیه ۴۹ آمده خداوند به هرکس بخواهد دختر و به هرکس بخواهد پسر می دهد؟ در اینجا گفته خداوند به هرکس می خواهد پسر یا دختر می دهد در حالی که عین ثابته خودش رحم انتخاب می کند؟ ۲. اگر خداوند به ملائکه فرمود به آدمیت سجده کنید و نه شخص آدم ابوالبشر و زن و مردی در میان نیست چرا در دعای ام داوود می گوید حضرت آدم رو گرامی داشتی و به فرشتگان امر به سجده کردید برای او و بعد از آن حضرت حوا را جداگانه خصوصیتهایش را ذکر می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیه‌ی مذکور می‌فرماید «هر کس را که خداوند خواست دختر می‌دهد و هر کس را خواست،‌ پسر» ولی دردل این مشیت الهی باید متوجه‌ی عدل الهی بود لذا می‌توان گفت خواستِ خداوند همان است که این عین ثابته بنا به طلب خودش در این رحم قرار بگیرد و آن عینِ ثابته در رحم دیگر قرار بگیرد تا به هر حال فردای قیامت کسی نگوید بر اساس انتخاب ما عمل نشده‌است. ۲. آیا نمی‌توان گفت حضرت آدم به اعتبار خلیفه‌اللهی ایشان محل سجده ی ملائکه بوده‌اند که مربوط به آدمیت حضرت آدم است زیرا اگر موضوع سجده‌ی فرشتگان به شخص آدم مربوط بود،‌ کسانی مثل ائمه و رسول خدا علیهم السلام از آن مقام خارج خواهند بود و مصداق خلیفه‌اللهی نخواهند شد در حالی که خداوند سجده را به اعتبار خلیفه‌اللهی آدم به ملائکه دستور داده‌است. در این مورد خوب است به تفسیر آیت‌الله جوادی رجوع فرمایید. موفق باشید

23741
متن پرسش
سلام: یه سوال از استاد داشتم برسونید به دستشون چون جواب این سوال فوق العاده برام مهمه و سالهاست درگیرم. من در فضای مجازی و کلا اینترنت نقطه ضعفای قوی دارم. یکی اینکه قوه ی شهوتم رو ارضا می کنم. دو اینکه اوقات خوابم رو به هم زده و همین باعث شده روزا بخوابم شبا بیدار و مطالعه ام کم شده بشدت کلا هم باعث ضعف بدنیم شده هم روحی. اما در شبکه های اجتماعی داخلی چون می بینم کار فرهنگی نمیشه مطالب خیلی جالب توجهی رو منتشر می کنم که استقبال هم میشه. با این حال به نظر استاد بنده کار فرهنگی بکنم یا به خودسازی بپردازم؟ واقعا نمیدونم چون بخاطر حرف رهبری دارم کار مثلا فرهنگی در حد خودم انجام میدم ولی از طرفی واقعا از نظر روحی و جسمی پس رفت دارم چون ضعیف هستم و برنامه ی زندگیم رو به هم میریزه فضای مجازی. حتی موجب شده نماز هم نخونم و به خودم میگم باید تحلیلهای سیاسی رو ببینم سخنرانی مذهبی رو گوش بدم و اوضاع و احوال کشور رو در جریان باشم و... به نظر استاد چه کنم؟! فضای مجازی رو رها کنم؟! من منتظرم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید یک برنامه به خودتان بدهید که مطالعه و عبادت و درس و ورزش و ارتباط با دوستان و صله‌ی رحم در آن باشد. یک جایی هم برای فضای مجازی باز کنید. در ضمن،‌ سعی کنید شب‌ها بخوابید؛‌ خواب شب برکت خاص خود را دارد. موفق باشید

23737
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی: سئوالی که برای بنده ایجاد شده این است که اگر طبق فرمایشات شما حضرت آدم اولین انسان خلق شده است پس چرا وقتی خداوند انسان را آفرید فرشتگان اعتراض کردند و گفتند آیا می خواهی باز هم انسان بیافرینی که در زمین جنگ و خونریزی کند. بسیار ممنون از لطف و وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی می‌فرمایند این که فرشتگان متوجه بودند زمین به جهت محدودیتی که در مقایسه با عالم مجردات دارد اقتضای خون ریزی و فساد به همراه دارد لذا ملائکه معتقد بودند خلیفه‌ی خدا باید فرشته باشد و خداوند به آن‌ها فرمود «انی اعلم ما لا تعلمون». بنا بر این لازم نمی‌آید انسان‌هایی قبل از آدم در زمین باشند. موفق باشید

23733
متن پرسش
سلام استاد: راهیان نور یک سفر فرهنگی ست که آقا از آن بعنوان فناوری یاد کرده که باید استحراج کرد سبک زندگی (ایثار، گذشت، خودباوری، فداکاری و سیاست و از همه مهتر که می شود گفت همه این مباحث درونش است فرهنگ می باشد. و همانطور که مستحضر هستید گام دوم آقا چقدر بیانگر حرکت در مسیر عملیاتی کردن مولفه های یاد شده بوده است. استاد عزیز هر ساله شاهد خط دهی های مقام عظمای ولایت هستیم که در صحنه عمل انتظارش از ما فعالین فرهنگی ست چرا راهیان نور و یا همایش و دانشگاه هایمان تبدیل به فضای شعاری بیانیه گام دوم شده؟ از فناوری راهیان صرفا برای کارهای احساسی استفاده می شود. آیا دغدغه صرفا این است که حاج حسین یکتا که بنده دوستشان دارم بگویند دستتان را بزارید روی خاک و عهد ببندید با شهدا؟ چرا صحنه اجرایی گام دوم تبیین نمی شود؟ چرا میدان عملیاتی گام دوم در اختیار جوانان قرار داده نمی شود و صرفا می گویند آتش به اختیار؟ چرا زمام داران عموم فرهنگی بجای عملیات به گزارش اکتفا می کنند؟ ممنون می شوم بررسی خودتان را در اختیارمان قرار بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه، مشخص است و سنتی را که انقلاب اسلامی در مقابل جوانان ما گشوده‌اند، روشن است. عمده هرچه متعهدشدنِ جوانان است تا در هر جایگاهی که هستند مطابق راهی که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پیچ و خم آن را مشخص کرده‌اند، عمل کنند، حال چه در موقعیت تحریم و چه در موقعیت تهاجم. اگر مایه‌ی فکری و فرهنگی خوبی در اختیار جوانان باشد هرکجا که باشند، بهترین موضع‌گیری را خواهند داشت. موفق باشید

23730
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به سوال ۲۳۷۲۳ بنده یک سوال پرسیدم و تمرینی برای کنترل ذهن خواستم اگه جواب بدید ممنون میشم. با تشکر. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

۲۳۷۲۳ باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال سعی بفرمایید هر آن‌چه آن استاد فرموده‌اند را دنبال کنید و راه‌کار را هم از همان عزیز بپرسید چون ممکن است قصد خاصی داشته باشند. موفق باشید

23721
متن پرسش
سلام نظرتون راجع به کتب فریتیوف شوان چیه؟ توصیه می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از آثار ایشان استفاده کرده‌ام. موفق باشید

23718
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: متاسفانه بنده یکسالی هست که گرفتار فیلم ها و مطالب غیراخلاقی شده ام و گاهی خود ارضایی می کنم مدتی است که می خواهم توبه کنم اما بیشتر از دو روز نمی توانم تحمل کنم و شهوت جوانی به حدی به من فشار آورده که قابل توصیف نیست. لطفا بگید من چیکار کنم؟ نمیتونم ذهنم رو از مسائل جنسی آزاد کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه‌کارِ رفع مشکل آن است که اولاً: متوجه باشید با مشغول‌شدن به این نوع تصاویر از حقایق بزرگی که بر ذهن و قلب شما منعکس خواهد شد، محروم می‌شوید و بدین جهت حضرت ربّ العالمین این اعمال را حرام کرده است. زیرا کثیف‌ترین انسان‌ها در منظر ذهن شما قرار می‌گیرند و در این حالت، چگونه حضرت حق انوار رحمت خود را بر جان شما متجلی کند وقتی که جایی برای آن تجلیات در خود نگذاشته‌اید؟! ثانیاً: فراموش نکنید که در این موارد باید چیزی را جای این چیزها قرار داد و آن مطالعات و عبادات است. در این مورد خوب است سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید

نمایش چاپی