بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21682
متن پرسش
سلام علیم: استاد جان خداوند چگونه انسان را می بیند؟ خداوند که چشم ندارد. آیا مثل نفس که قوه ی بینایی دارد خدا هم با اسماء خود ما را می بیند؟ اگر جزوه یا کتابی در این رابطه دارید لطفا معرفی بفرمایید. خدا نگهدار شما باشد. ان شاءلله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خدا علیم است علم به دیدنی‌ها دارد و همه چیز معلوم خدا است نه آن‌که لازم باشد با چشم ببیند تا فقط ظاهر موجودات برای خدا معلوم باشد. در کتب کلامی این نوع بحث‌ها شده است. در ذهنم کتاب خاصی نیست. موفق باشید

21677
متن پرسش
سلام: در عبارت «المعروف من الموت هو عباره عن قطع تدبیر النفس عن مرتبه الحس و النمو ای المرتبه الحیوانیه و النباتیه لا عن المعدنیه» منظور از «لا عن المعدنیه» چیست؟ اینکه ارتباط روح با بدن معدنی قطع نمی شود یعنی چه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره روح دارای بدن است منتها با بودن بدن عنصری، در خفاست و با عبور از بدن عنصری، ظهور می کند همچنانکه با عبور از بدن برزخیف بدن قیامتی ظهور می کند. موفق باشید

21680
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: چرا شخصی مثل استیون هاوکینگ که به تازگی مرده، که در زمینه ریاضات کاربردی و فیزیک نظری و کیهانشناسی صاحب نظر بوده، خدا را که از بدیهیات عقلی و وجودی است منکر شده و از درک ابتدایی ترین بدیهیات و مبرهن ترین بدیهیات که خداوند است عاجز است، چه برسد درک آخرت و ...؟ چرا علم و دانشش او را به خدا نزدیک نکرد، در صورتی که انتظار می رود اینگونه افراد که نظم سازمندهی شده عالم را بهتر از هر کس درک می کنند و باید بیشتر به خدا نزدیک شوند، اما برعکس منکر می شوند، مشکل از کجاست؟ و چه انفاقی می افتد که به کفر و انکار می رسند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل ریاضی به شرطی مفید است که پشتوانه ی آن عقل قدسی باشد به همان معنایی که حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:  العقل عقلان «عقل مطبوع و عقل مسموع) ولا ینفع المسموع‌ اذا لم یکن المطبوع» [1]. علم دو علم است، یکی علم شنیده شده، یعنی‌ فرا گرفته شده از خارج، و دیگر علم مطبوع.
عقل مطبوع یعنی آن عقلی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می‌گیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته. بعد می‌فرماید: و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد. علم تجربی به خودی خود راه‌گشا نیست مگر آن‌که در بستر عقل قدسی و فطری انجام گیرد. متاسفانه علم مدرن سعی می‌کند آن عقل را نادیده بگیرد. موفق باشید

21674
متن پرسش
سلام: اینکه برای طبیعت روح مثالی است یعنی چه؟ البته فهمش برای من مبهم است. چون که می گویند بهشت و جهنم در هم این دنیاست و مر تبط با همان روح است. لطفا راهنمایی کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام طولی، عالَم طبیعت مرتبه‌ی نازله‌ی آن نظام است و باطن و ملکوت آن را روح مثالی آن می‌شمارند. موفق باشید

21667
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد: بنده با توجه به سیر مطالعاتی سایت کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» را همراه با صوت خوانده ام و احساس می کنم مباحث آن طوری که باید جا نیفتاده است آیا توصیه می کنید کتابها را دوباره مطالعه کنم و یا با توجه به سیر مطالعاتی کتاب از برهان تا عرفان را بخوانم و مطالب برایم روشن می‌شود، و شیوه ی صحیح مطالعه کردن چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با ادامه‌ی بحث «برهان صدیقین» و کتاب «خویشتن پنهان» و ادامه‌ی مباحث کتاب «معاد» مطالب بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید

21656
متن پرسش
سلام استاد: من همیشه از بی خدایی خودم رنج می برم. از این زندگی و بندگی نکبت باری که دارم رنج میبرم. از اینکه چرا نماز شب بیدار نمی شوم یا حتی نماز صبح ها هم اکثر اوقات بیدار نمی شوم. تا اینکه چند شب پیش وقتی که خواستم بخوابم با خودم این افکار را مرور می کردم که ناگهان گریه ام گرفت از این وضع بندگی ام. خیلی هم گریه کردم و اشک ریختم (با اینکه من خیلی سخت اشک چشمم می آید). استاد جان! خیلی خیلی دلم برای خدا تنگ شده بود. (خیلی حالت عجیبی بود). ولی استاد بعد از اینکه گرفتم خوابیدم، نه برای نماز شب بیدارم کرد و نه برای نماز صبح. استاد این حالات چندین بار برایم اتفاق افتاده ولی هر بار حتی برای نماز صبح هم بیدارم نکرد. سوالم این است که چرا؟! چرا احساس می کنم التفاتی نمی شود؟ گاهی وقت ها هم به خاطر همین، افکار شیطانی سراغم می آیند که اینها همه الکی اند و خبری نیست و ...تو رو خدا راهنمایی ام کنید. از دست نروم! یه جوری جوابم را بدهید که دلم را قانع کند. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید در این موارد مأیوس شد. سعی کنید با آمادگی‌هایی که در روز در خودتان ایجاد می‌کنید، روح‌تان را نسبت به بیدارشدن حساس کنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

21649
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. اسماء جمال هم جزء اسماء حسنای الهی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این‌طور است. این شکوه الهی است که در اسم «جلال» در صحنه می‌ماند. موفق باشید

21653
متن پرسش
سلام استاد: در مورد قضيه معراج نبي. ارزش آن به جسماني بودن معراج (سفر) پیامبر است نه روحانی. که خود یک معجزه محسوب می شود. خب در اینصورت آيا پیامبر با جسم هم سنخ عالم بالاتر سفر کرده یا با جسم عالم ماده؟ حال اگر با جسم عالم ماده به عوالم بالاتر عروج کرده در حقیقت سنخیت جسم عالم ماده با عوالم بالا در تضاد است و نمی شود یک ماده در عالم مجردات قرار گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. جسمانی‌بودن منحصر به مادی‌بودن نیست مثل جسمانی‌بودن صور ذهنی. در این مورد می‌توانید به جزوه‌ی «چگونگی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

21637
متن پرسش
سلام استاد! در مورد درد که فرمودین ما علم حضوری به درد داریم. خُب درد نیز احساسی از قبیل دیگر احساست انسان مانند: گرسنگی، تشنگی، و... است. در اینگونه موارد ما فقط همان احساس را داریم. اگر کسی بپرسد احساس درد از چه واقعیتی حکایت دارد؟ فقط می توانیم بگوییم از وجود درد. اما درد چیست؟ احساسی درونی است. نمی توان به نحو دیگری نشانش داد. مثلا هنگامی که من احساس درد می کنم در واقع یک فعل و انفعالتی در بدن من و باالتبع در مغز من رخ می دهد. آیا درد همام فعل و انفعالات مادی هست؟ اگر آن باشد که من او را درک نمی کنم من فقط به صورت یک احساس درک می کنم. و این احساس را می توان به صورت مصنوعی با دست کاری مغز من به وجود آورد. یا کاری کرد که من درد را در بدنم احساس نکنم. با وجود اینکه بدنم زنده است و حیات دارد اما وقتی ضربه بخورد احساس نکنم. پس این علم حضوری را می توان به صورت مصنوعی در فرد ایجاد کرد. یا آن را از بین برد. واقعا وقتی به صورت مصنوعی در ما درد ایجاد می شود با علم حضوری به چه چیزی علم داریم؟ در علم حضوری به درد، ما علم به چه چیزی داریم؟ از یک واقعیت مادی یا مجرد به صورت علم حضوری آگاه نمی گردیم. بلکه صرفا احساس ناخوشایندی را در خود می یابیم. در دست کاری مغز که در من احساس درد به وجود می آید، آیا خود درد ایجاد می شود؟ یعنی یک حقیقتی در عالم ایجاد می شود که تا حالا وجود نداشت و من بلا واسطه و مستقیما آن واقعیت را درک می کنیم؟ آیا می شود این دردِ من را به نحوی به دیگران هم نشان داد و چشاند؟ (خودِ دردی را که در بدن من است نه دردی که در بدن او ایجاد می شود) اگر یک واقعیتی مستقل باشد که من او را درک می کنم، پس باید امکان اینکه دیگران نیز همان دردی را که در وجود من است درک کنند. اما دیگران فقط حالت و وضعیت من را درک می کنند نه دردم را. دکتر نیز فقط فعل و انفعالات بدن من را می بیند نه خود درد من را. پس این درد یک واقعیتی نیست که در خارج ایجاد شود و من آن را درک کنم بلکه فقط احساسی است که من می یابم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احساسِ درونی به شکل حضوری است و انسان به آن احساس علمِ حضوری دارد. حال اگر آن احساس به صورتی عمیق‌تر در روح ما جای گیرد، بعد از بدن هم با ما خواهد بود و آن احساس، اگر علمِ به نداشتنِ کمال باشد به صورت آتش از درون و بیرون، انسان را فرا می‌گیرد. در این مورد می‌توانید به کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّ‌‌ی‌ترین زندگی» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

21636
متن پرسش
سلام استاد: مسئله خلود در جهنم هم مسئله ای است که اگر با عقل انسانی بسنجیم عادلانه به نظر نمی رسد. خداوند انسانی آفریده با تمایلات و غرائز سرکش حیوانی و در او کشش و بینش ضعیفی به سمت خوبی ها هم قرار داده است. و با این حال، 95 % انسانها هم در جامعه غیر مسلمان، غیر شیعه، فاسد و ناسالم رشد می یابد و تربیت می شوند. در این انسان هوا و هوسهای نفسانی و غرائز حیوانی رشد می کند و فطرت انسانی او را هم غبار می گیرد. لذا به این ندای ضعیف فطرت، بی توجهی می کند؛ آن را به حساب نمی آورد و سرخوش زندگی می گردد و عمری در کفر و شرک سپری می کند. حالا این انسان واقعا چقدر گناه داشته که باید مخلد در جهنم بماند (و مجازاتهایی فوق تصور ما ببیند) آیا این عادلانه است؟ اگر منِ انسان باشم که این شخص را مجازات نمی کنم. و خداوند نسبت به بندگانش بخشنده تر از خود انسانها است. حالا چطور میشه این کار خدا را عادلانه خواند؟ مگر اینکه عدالت مورد نظر خداوند با عدالت مورد نظر ما متفاوت باشه و صرفا اشتراک لفظی داشته باشد. که در این صورت نیز این مشکل پیش میاد که ما وقتی میگیم خداوند عادل است، عدالت مورد نظر خودمان را در نظر داریم و خدا را به آن معنایی که خودمان می فهمیم، عادل می دانیم. اگر بگوییم مجازاتهای آخرت با مجازاتهای دنیایی متفاوت است و از سنخ اثر تکوینی اعمال است، دوباره می توان اشکال کرد که: مترتب کردن این آثار بر این اعمال، کار خداوند است یا غیر او؟ ترتب این آثار بر این اعمال نیز عادلانه نیست. چون فرض ما این است که قرار دادن این آثار بر این اعمال نیز کار خداوند است و خداوند هم قدرت تغییر آن را دارد. حالا چطور میشه خلود در جهنم را عادلانه دانست؟ روایتی در این زمینه است که می گوید: کافر بدان جهت مخلد در جهنم می ماند که اگر تا ابد در دنیا می ماند، تا ابد کفر می ورزید. اما مشکل این روایت این است که می توان گفت: هیچ انسانی نیست که اصلا قابل تغییر نباشد. اگر شما فاسد ترین آدم را هم از جامعه فاسد بردارید و سالها او را تحت تربیت و آموزش سالم قرار دهید و و روی فکر و اندیشه او کار کنید و او را در جامعه صد در صد سالم و مدینه فاضله قرار دهید، و تمام خواسته ها و نیازهای مشروع او را تامین کنید، قطعا تغییر خواهد کرد. پس قابل تغییر است. ثانیا: این شخص صد سال گناه کرده است، چرا باید گناه و مجازات اعمال ناکرده اش را بکشَد. (چون اگر بر فرض جاودانه می ماند، جاودانه کفر می ورزید) این عادلانه است؟ شاید مفاهیمی که ما در مورد خداوند به کار می بریم، از قبیل عدالت، رحمت، مغفرت و... با معانی عرفی و فهمی که انسانها از این مفاهیم دارند، متفاوت باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کسانی در آتش مخلداند که هویت خود را به‌کلّی از معنویت خالی کرده باشند. به همین جهت در روایت داریم: «لا تأکل النّار محلّ الایمان» یعنی کسی که ایمان به خدا داشته باشد، در هرحال آتش او را تماماً از بین نمی‌برد 2- با توجه به آیه‌‌ای که می‌فرماید: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ»(آل‌عمران/30)  در واقع عذابی از خارج بر کسی وارد نمی‌شود، بلکه هرکس آن‌چه را انجام داده است در پیشِ خود می‌یابد، حال اگر با هویت و فطرت او هماهنگی نداشت انسان در درون خود آتش می‌گیرد و با توجه به شرایط عالم قیامت، آن آتش از درون انسان به بیرون آمده و او را در برمی‌گیرد «فی عمدٍ ممّدده». این فرض را نمی‌توانم بپذیرم که اگر شرایط انسان از نظر تربیتی و رفاهی خوب باشد، آن انسان خوب خواهد بود؛ مواردِ نقض زیادی در این مورد داریم. حتی فرزند پیامبر مثل فرزند نوح «علیه السلام» می‌تواند خودش بدی را انتخاب کند. موفق باشید

21635
متن پرسش
با عرض سلام محضر استاد گرامی: لطفا بهترین دلیل از نظر خودتان بر اثبات خدا را با مختصر توضیحی برایم بنویسید. سوالات: ۱. چرا باید وجود خدا (یعنی حقیقت هستی) نیاز به اثبات و استدلال داشته باشد؟ خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و ایمان و باور به او پیش نیاز و شرط تکامل انسان است، چرا باید این چنین در پرده و مخفی باشد که عقول بزرگترین متفکران و فلاسفه جهان را به حیرت اندازد؟ باور به خدا وقتی که اُسّ و اساس هر دین و آیین برحقی را تشکیل می دهد، باید امری می بود که به صورت پیش فرض در اندیشه و نهاد هر انسانی قرار داده می شد و به صورت آنلاین با خدا در ارتباط می بود؛ به گونه ای که هیچکس قادر به انکار آن نمی بود. (لااقل در پیش وجدان خودش) باید انسانها او را با تمام وجود درک و احساس می کردند و می یافتند و تعلق و وابستگی خود را به او، می فهمیدند. می بایست وجود خداوند برای انسانها حقیقتی عیان و آشکار می بود. نباید برای اثبات و شناخت او نیاز به مقدمه چینی و بحث و جدل می داشتند؛ که در نتیجه بعضی به نتیجه برسند و بعضی هم نرسند. چون پذیرش او پیش نیاز ضروری حرکت در مسیر انسانیت است. در حالی که آنچه ما با او مواجه هستیم، ادله ای است در اثبات خدا که نه از سنخ استدلالهای ریاضی است، نه تجربی و...( که بتوان به صورت دقیق و علمی نفی یا اثبات کرد) بلکه به گونه ای است که نمی توان تصور روشنی از آن داشت. مانند اینکه او واجب الوجود است، او کمال مطلق است و... ما چون پدیده های عالم را هنوز نمی توانیم به صورت قابل قبولی توجیه عقلانی کنیم، لذا از سر درماندگی و حیرت عقلانی، خیال مان را راحت می کنیم و پاسخ آن را در پذیرش خدا می یابیم. در حالی که ما ارتباط خدا با این عالم را به صورت محسوس و ملموس و واضح و روشن نمی فهمیم ولی ناچاریم خیالمان را از این بابت (تحیر عقلانی در برابر هستی) راحت کنیم. و پاسخی به خودمان بدهیم. چرا برای شناخت نزدیک ترین حقیقت به خودمان و بدیهی ترین حقیقت (به قول بعضی از فلاسفه) چنین راه های پُر پیچ و خم را باید رفت که در آخر هم نفهمیم این خدا چگونه حقیقتی است. مگر نمی گوییم در آخرت تمام حقایق آشکار می گردد و پرده کنار می رود. خُب چرا این حقیقت در دنیا آشکار نباشد؟ چه مصلحتی اقتضا می کند که حقیقت در پرده باشد؟ نباید به لحاظ فکری و نظری انسانها مشکلی می داشتند تا می شد گفت که دنیا دار امتحان و مسابقه است پس بشتابید. وقتی کسی از اصل وجود امتحان و مسابقه اطمینانی ندارد، چرا باید خود را به مشقت بیندازد و رنج مسابقه را متحمل گردد. مگر هدف خلقت و اساس دین ورزی مبارزه با هوای نفس نیست؟ وقتی انسانها در فهم حقیقت هستی دچار سرگردانی باشند، چه انتظاری می توان از آنها داشت. نباید از منظر خودمان به قضیه بنگریم و بگوییم همه چیز روشن است، بلکه باید عموم انسانها را در نظر بگیریم. کلّا در بسیاری از مسائل فقهی، اخلاقی و اعتقادی ابهامات بسیاری وجود دارد و سوالات بسیاری می توان پرسید و مطرح کرد که تاکنون جوابهای قناعت بخش نشنیده ام. و گاهی هم جوابهایی که برخی از منظر فلسفی و عرفانی می دهند، کاملا دید ما را نسبت به همه ی مسائل دینی تغییر می دهد که تفاوت زیادی به دید رایج و فقهی کلامی ما دارند. گاهی در پاسخ به برخی اشکالات می گویند: چون معرفت ما محدود است و ما نمی توانیم بر تمام حقایق احاطه پیدا کنیم، لذا خیلی از مسائل و حقایق را نمی فهمیم. اما این پاسخ اشکال را متوجه مسائل بنیادی و زیر بنایی اسلام می کند. چون ما بر عالم احاطه نداریم و معرفت ما نسبت به حقایق عالم محدود است، نمی توانیم هیچ گونه قضاوتی در مورد مبدا هستی و عامل نظم در جهان، بکنیم. خصوصا اینکه در طول تاریخ مسایل بسیار زیادی بوده اند که با علم و دانش آن روز لاینحل به نظر می رسید، لذا منتسب می کردند به عوامل ماورایی و خدایان (یا خدا) اما به مرور با افزایش دانش و آگاهی انسانها پرده از راز آنها برداشته و تبیین علمی و تجربی ارائه دادند، لذا خدایان به تدریج از آن مواضع عقب نشینی کردند و کار را سپردند به دست قوانین و عوامل طبیعی. وقتی از چیزی (مانند علت نخستین یا عامل نظم جهان) با دانش امروزی مان نمی توانیم تبیین معقولی به دست دهیم، فورا پای خدا را به میان بکشیم و بگوییم: «فثبت ولایه علی ابن ابی طالب» شاید روزی این حقایق کشف شد و تبیین طبیعی پیدا کرد؛ و شاید هم این مسایل یک رازی باشد که برای عقل بشری لا ینحل باشد. چرا ادعا داریم که عقل از همه چیز سر در می آورد و ابهامی باقی نمی گذارد. در حالی که می گوییم این عقل سود و زیان خود را در بسیاری از مسایل نمی تواند تشخیص دهد، لذا نیازمند وحی هستیم. ما می توانیم بگوییم که عقل ما محدودیت دارد و حوزه مابعد الطبیعه خارج از دسترس عقل انسان است؛ لذا نمی تواند هیچ گونه قضاوت نفیی یا ایجابی بنماید. عقل ما از خدا، روح، عالم غیب، فرشتگان و... تصور روشنی ندارد و نمی تواند داشته باشد (چون کارکرد عقل تحلیل، تبیین، نسبت سنجی و مقایسه ی داده های تجربی است و خودش نمی تواند ادراک مستقیم از محسوسات یا مجردات داشته باشد. به اصلاح عقل ابزار ادراکی ثانوی است، نه اولی (مانند حواس پنجگانه) البته همه ی این سوالاتی که مطرح کردم، انتظار ندارم که الآن جواب داده شود. سوالاتی بود که به مناسبت به ذهنم آمد. ان شاءالله در آینده به مرور به این مسایل و سوالات دیگری که مطرح می شود، پاسخ دهید. فعلا اگه امکان دارد لطفا همان سوال اول را (دلیل بر وجود خدا) پاسخ دهید، که از همانجا شروع کنیم. البته سوء تفاهم نشود که من آدم بی اعتقادی هستم. برای هر کدام از سوالاتم جوابهای سراپا شکسته ای هم دارم و برای چندان رضایت بخش و یقین آور نیست. و فعلا ملتزم به اسلام و تشیع هستم. اما تردیدها و ابهاماتی که دارم می خواهم به صورت معقولی بر طرف شود و نمی توانیم با اعتماد و توکل به دین و اعتقاد موروثی ام، خیالم را آسوده کنم و از این کنار این مسایل بگذرم و روی شان سرپوش دینی بگذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خودتان متوجه‌اید این موضوعات، موضوعاتی است که همواره باید انسان به آن عمق ببخشد، نه آن‌که در ابتدایِ امر در معرض فهمِ انسان‌ها نباشد در حدّی که اگر انسان موانع نظر به حضرت ربّ را نداشته باشد، او از همه به انسان نزدیک‌تر است . پيش‏ فرض‏هايى كه انسان‏ها دارند و گرفتار عقايد باطل مى‏ باشند مانع درک حضور خدا است. اگر موانع فوق برطرف شود، به خودى خود نور الهى بر قلب انسان تجلى مى‏ كند. زيرا از طرف خداوند بخلى نيست و او دائم‏ الفيض است. مثل اين‏كه براى تجلى نور خورشيد در آينه فقط كافى است صفحه آن پاك و پاكيزه باشد. نيمه دوم موضوع كه تجلى نور خورشيد است به خودى خود در صحنه است. به همين جهت بايد متوجه بود انوار غيبى نسبت به ما در نزديك‏ترين شرايط ممكنه هستند، همين‏كه ما موانع را برطرف كرديم با تجلى آن انوار روبه ‏رو خواهيم شد. آنچه ممكن است موجب كم همتى و يأس شود اين است كه فكر كنيم بايد علاوه بر رفع موانع، جهت كششِ تجليات انوار غيبى هم كارى بكنيم، و چون نمى ‏توانيم در آن راستا كارى انجام دهيم نااميد مى‏ شويم، غافل از اين‏كه از آن طرف بخلى نيست و سراسر لطف و توجه است. حضرت صادق (ع) جهت توجه به موضوع فوق و اين‏كه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديك‏ ترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى‏ تواند با خدا روبه ‏رو شود، ما را متوجه نكته‏ اى مى‏ كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه‏: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ‏ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‏ شوند خدا را با تمام خلوص مى‏ خوانند و چون آن‏ها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى ‏ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن‏ وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ ‏چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى‏ شود «فَذَلِكَ الشَّيْ‏ءُ هُوَ اللَّهُ‏ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى‏ شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده ‏اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى ‏يابد. حديث مذكور؛ از بهترين نكته‏ ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى‏ كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه ‏روى خود مى ‏يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى‏ شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهم ‏تر اين‏كه كافى است حجاب‏هايى كه خود را براى ما نجات‏ دهنده و فريادرس مى‏ نمايانند كنار رود، يك‏ مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه‏ رو مى ‏بيند. به همين جهت حضرت مى ‏فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات‏ دهنده ‏اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات‏ دهنده‏ اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات‏ دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آن‏ها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته ‏اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آن‏ها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته ‏اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى ‏گردد و ما با او روبه‏ رو مى ‏شويم. چنانچه ملاحظه مى‏ فرماييد اين حديث شريف جايگاه دستورات دين و معارف حقه الهى را نيز روشن مى‏ نمايد كه چرا دائماً ما را متوجه مى‏ كنند كه نظرمان به خدا باشد و براى هيچ‏ چيز به نحو استقلالى، تأثيرى قائل نشويم. زيرا در آن صورت آن خدايى كه از هر چيز به ما نزديك‏ تر است و در منظر جان ما حى و حاضر است، گم مى‏ شود.

2- به نظر بنده خودشناسی که قابلِ تجربه‌ترین موضوع برای هر انسان است؛ کار را آسان کرده، ما خودمان موضوعات را پیچیده می‌کنیم. 3- اگر قواعد اصیلی را نیابیم، این مشکل همیشه هست که نکند مثلاً موضوعی از علم بیاید و آن عقیده و باور را ببرد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.

[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ( ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّى‏ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.

21641
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد جان من تازه مباحث شما را آغاز کردم اما دو سالی هست در خصوص این مباحث تحقیق و کار می کنم. تقریبا بحث فطرت شما را تمام کردم. استاد نمیدونم دیگه چکار کنم هر بار شروع می کنم دوباره زمین میخورم، بعضی وقتا میگم شاید من برای این کار درست نشدم، خیلی ناراحتم نفس غریزی یا اماره من بر فطرتم غلبه داره، چند هفته مراقبه دارم به جاهای خوبی هم می رسم مثل اینکه تو نماز تمام هواسمان به خداست البته فقط هواسم هست نمیزارم فکر و خیالم جایی بره و چند روز پیش هم هنگام تشهد آخر یه رعشه ای تو بدن اتفاق افتاد که تا چند ساعت بی حال بودم. اما بازم گناه می کنم و بعضی وقتا آنقدر گناهان بدی انجام میدم که میگم.... استاد عزیزم لطفا شما این بنده گناه کار خدا را را راهنمایی کنید. نمیخوام زندگیم جولانگاه شیطان با نفش اماره باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که خوب است در این رابطه مطالعه فرمایید می‌یابید که با پایداری بر عهدِ دینی، به مرور خیالاتِ قبلی ضعیف می‌شود. لذا نگران نباشید و بر عهد خود پایدار بمانید، إن‌شاءاللّه این مشکلات هم حل می‌شود. موفق باشید

21629
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. ببخشید من اخلاق بسیار تند و بدی با همه مخصوصا با همسرم دارم و بعد از عصبانیت و تندخویی شدیدم بسیار ناراحت میشم و روزها درگیر موضوع می شوم خودم رو سرزنش می کنم و بسیار گریه می کنم. آقای استاد اخلاقم بدجور قالب شده و اذیتم میکنه. حقیقتش همیشه فکر می کنم خدایی نکرده اگر برای همسرم اتفاقی بیوفته چطور باید صبوری و مهربانی و اخلاق بسیار نرمشو بیاد بیارم و طاقت بیارم. حالم خیلی بد است. شما برای من و همسرم دعا کنید که هر دو در کنار هم عاقبت بخیر باشیم. ممنون از توجهتون. لطفا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید بهترین جایی که شیطان بهره‌های خود را می‌برد، تندی زن و شوهر نسبت به یکدیگر است. باید اصلی را بر خود بنیان کرد تا شیطان مأیوس شود. موفق باشید

21627
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: استاد می خواستم نظرتون رو در مورد کتاب راز و فلورانس اسکاول شین و تاثیر کائنات بر هستی بدونم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور را مطالعه نکرده‌ام. ولی این موضوع که برای کائنات نقشی قائل باشیم، یک امر مبهم و بی‌دلیل است. آن‌چه ما می‌توانیم بر آن تکیه کنیم، نقش خدا در تجلی اسماء الهی در زمان‌های مختلف است در عالم. به اعتبار آن‌که در قرآن داریم: «کلّ یومٍ هُو فی شأن» شاید بحث زمان‌شناسی که در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» مطرح شده است، در این رابطه برای شما حرف داشته باشد. موفق باشید

21625
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: مشکل من در مورد حضور قلب در نماز است. با آن نگاه که به نفی خواطر بیانجامد (چنین گمان می کنم که خواطر حضور شیطان در نفس انسان است و حضور قلب در نماز مقدمه ای برای بیرون راندن شیاطین از نفس می باشد و حذف آن سخت ولی ضروری است.) در این مسیر بحساب خودم بعضی مواقع زیاد تلاش و جدیت بخرج داده ام مدتی قویا پیگیری می کنم بعد مدت زیادی منصرف می شوم مدت ده سالی هست که وضعیت همین است مطالبی که بزرگان دینی در این مورد گفته اند را نیز تا حدودی آشنایی دارم. شرح شما بر مسیر سلوکی آیت الله بهجت رو هم گوش داده ام. چه عواملی در پایداری در این مسیر و حرکت صحیح در آن و استقامت در آن موثر است؟ از چه عواملی می توان در این مسیر یاری گرفت؟ نشانه های تکامل و حرکت صحیح در این مسیر چیست؟ با تشکر و آرزوی توفیق برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با پایداری بر همان نکاتی که اساتید فرموده‌اند مزه‌ی حضور قلب را خواهید چشید و بعد به جهت افکار مزاحمی که داشته‌ایم و داریم باز آن حضور قلب می‌رود و البته با برنامه‌ای سلوکی در راستای اصلاح خواطر، آرام‌آرام حجاب بین ما و حقیقت رقیق و رقیق‌تر می‌شود. مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بد نیست. موفق باشید

21624
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. در بحث مبانی نظری نبوت می‌فرمایید اونجایی که شیطان سجده نکرد در مقام آدمیت بود نه شخص آدم و آنجایی که وسوسه کرد شخص آدم بود یه جا دیگه می‌فرمایید که شیطان در بهشت نزولی مقام آدمیت یعنی همه انسان ها را وسوسه کرد. جمع این دو رو نفهمیدم در بهشت نزولی جایگاه مقام آدمیت است یا شخص آدم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  آن مرحله هم که شیطان در بهشت وسوسه کرد، باز وسوسه به آدمیت بود زیرا آدم به عنوان شخص، با زندگی دنیایی شروع می‌شود. موفق باشید

21611
متن پرسش
سلام استاد: میخوام عید مطالعات رو تعطیل کنم و فقط کتاب شرح الاسمایی که معرفی نمودید در رابطه با جوشن کبیر رو بخونم. احساس می کنم نیاز دارم با خدا مانوس بشم بدون دخالت فکر به نظر شما برنامه خوبیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال کتاب با ارزشی است. موفق باشید

21598
متن پرسش
سلام: چکار کنم زندگی برام معنا داشته باشد؟ چه هدفی رو دنبال کنم؟ به دنبال شهادت باشم یا خدمت به مردم از طریق شغل؟ چکار کنم تا مطمئن باشم خداوند توی اون روز از من راضی باشه؟ از کجا بفهمم امروزم بهتر از دیروز بوده؟ میشه برنامه کلاس هاتون رو بدید می خوام بیام کلاستون تا هر دو مسافر بهشت شیم. با شهادت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما وظیفه داریم با کسب معارف الهی وظیفه‌ی خود را بشناسیم و مطابق وظیفه عمل کنیم. در این راستا هرچه پیش آمد، همانی است که خداوند از ما خواسته است. برنامه‌ی جلسات در نوار بالای سایت آورده شده است به آدرس   http://lobolmizan.ir/page/weekly    موفق باشید

21605
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب معاد ص ۱۵۱ در قسمت نفخه اول فرمودید: در آیه ۱۱ سوره زمر کلمه «صعق» به کار برده و «مات» نگفته زیرا در نفخه صور بحث انقطاع روح از بدن که به آن موت می گویند در میان نیست. و این در حالی است که روشن شد هنگام نفخه صور یک عده هنوز در زمین دنیا هستند و اتفاقا بحث انقطاع روح از بدن در میان هست! لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نفخه‌ی اول، همه در صعقه قرار می‌گیرند و به یک معنا از حیاتِ دنیایی می‌میرند و به حیات برزخی زنده می‌شوند. و در نفخه‌ی دوم از حیاتِ برزخی می‌میرند و به حیات قیامتی وارد می‌شوند. موفق باشید

21602
متن پرسش
سلام و عرض خدا قوت و سلامتی و عافیت خدمت شما: استاد عرضی داشتم صاف و مستقیم و به دور از غریبگی، استاد چه بلایی به سرمان آمده است که باید امروز احادیثی را که روزی اصحاب و اعوان أئمه از آنان به راستی و صداقت و روان و صاف می گرفتند ما امروز اینچنین گرفتاریم که صدها کتاب می خوانیم در شرح برخی از این احادیث یا گاهی باید از صد استاد بپرسیم؟ استاد امیدوارم منظورم را درست گفته باشم که مراد من چیز دیگری است و الا بنده خود به سیر درسی و بحثی هم مشغول و هم مطلعم ولی حال امروز ما چه حالی است که هر روز بیش تر می دانیم و کمتر مرتبط با حقایق یا حقیقتی هستیم که باید بدست بیاوریم یعنی گاهی این درس ها مبعد ما شدند حتی عرفان و فلسفه ای که دعوی کشف حقیقت و شهود حقیقت را دارد استاد راه را گم کردیم آری ولی وقتی هم که راه را پیدا کردیم توی راه غرق شدیم و کاری به مقصد نداریم، استاد حال کنونی ما چیست که نمی توانیم به راحتی چون انس بن مالک خود را بدون شروح به خدمت امام صادق علیه السلام عرضه می کنید یا می بینیم اباذر به راحتی روایت را می گیرد و زندگی می کند چه شده است استاد چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه‌ی تاریخی شدیم که در آن قرار داریم و مسائل ما در نسبت با آن تاریخ و تنگناها و گشودگی‌های آن روشن شد؛ می‌یابیم که چه اندازه راحت می‌توانیم با سخنان دینی ارتباط برقرار کنیم. امروزه همه‌ی کتاب‌ها و شرح‌ها از متون دینی برای آن است که آن‌ها در شرایط تاریخیِ خودمان بیاوریم. این‌همه روایات مربوط به زمان‌شناسی در این رابطه است. موفق باشید

21601
متن پرسش
سلام علیکم‌: ببخشید دققتون رو می گیرم. ۱. تفاوت «امر» و «خلق» در قرآن چیست؟ ۲. همان طور که در روایات آمده، معاد جسمانی است. از آنجایی که آن عالم، عالم ماده نیست و همه چیز مجرد است پس سوال اینجاست که در (۱۵/محمد 'ص') آمده است که به دوزخیان آب جوشی می نوشانند که روده هایشان متلاشی می شود، پس چطور در آنجا روده ای وجود دارد؟ لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «امر» ایجادِ بی‌زمان و غیر تدریجی است و لذا قرآن می‌فرماید: «امرهُ اذا ارادَ شیئاً ان یقول لهُ کن فیکون». و «خلق» ایجادِ در زمان و تدریجی است لذا می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ..» 2- جسمانی‌بودن معاد به معنایِ مادی‌بودن آن نیست، همان جسم غیر مادی مثل جسم در خواب، در قیامت به زحمت می‌افتد. موفق باشید  

21590
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز. اگر امکانش هست و برای حضرتعالی مقدور است (انواع عقل) را به طور اجمال ذکر کنید. جواب سوال 21577 برای بنده کمی مبهم است. بنده دچار سردرگمی در روایات کتاب عقل و جهلِ اصول کافی شدم. الله تعالی توفیق شهادت رو نصیب جنابعالی و بنده بفرمایند به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها. التماس دعا فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی بحث آن شده است به‌خصوص اگر به صوت شرح کتاب «جنود عقل و جهل» رجوع فرمایید. آری! عقلِ ریاضی نظر به کمیت‌ها دارد و عقلِ تجربی حاصل محسوساتِ ما را جمع‌بندی می‌کند و عقلِ فلسفی نظر به مفاهیم کلّی می‌نماید و عقلِ قدسی، حقیقت را مدّ نظر دارد و نحوه‌ای اُنس با آن برقرار می‌کند. موفق باشید

21580
متن پرسش
سلام استاد: گروهی هستیم که می خواستیم بعداز خواندن «بدایه الحکمه» وارد «نهایه» بشویم دو تا سئوال داشتیم: 1. با توجه به آشنایی تان حضرت عالی پیشنهاد می دهید که قبل از خواندن «نهایه» یه دور تاریخ فلسفه اسلامی بخوانیم و بعد وارد نهایه بشویم؟ (چون شنیده ایم چندین نفر صاحب فن چنین پیشنهادی داده بودند گویا) اگر جوابتان مثبت است لطفا منابع + صوت و... معرفی کنید؟ 2. «نهایه» را حضرت عالی پیشنهاد می دهید با صوت و یا شرح چه فردی جلو برویم که هم زیاد طولانی و پیچیده و سخت هم نباشد و راحت درس بدهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون چیز مدونی در مورد تاریخ فلسفه‌ی اسلامی نداریم، نهایتاً همان عرایضی است که بنده در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» مطرح کرده‌ام. لذا بهتر است فعلاً به کتاب «نهایة الحکمه» بپردازید و بعداً جایگاه آن نظرات را در سیر تاریخی‌اش دنبال کنید 2- در حال حاضر نمی‌دانم کدام‌یک از اساتید شرح بهتری دارند. اگر آقای امینی‌نژاد شرح داده باشند باید شرح خوبی باشد. موفق باشید

21577
متن پرسش
سلام استاد با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و قبولی زیارات: استاد مراد از «عقل» در احادیث معصومین (علیهم السلام) در کتاب اول (عقل و جهل) اصول کافی چیست!؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از «عقل» در متون دینی غیر از عقل در مباحث فلسفی است. در متون دینی «عقل» به عنوان اولین مخلوق، عالی‌ترین مرحله‌ی درک حقیقت در نظر و عمل است و ربطی به درک مفهومی موضوعات ندارد. موفق باشید

21576
متن پرسش
سلام خدمت استاد حکیم و سپاس خدا قوت: استاد جلال الدین آشتیانی در «شرح مقدمه قیصری» صفحه 74 می نویسند: بیان عرفا در اسرار و مبانی دلپذیرتر از حکما و انبیا و ائمه کرام است. خواستم استاد با توجه معارف عرفانی اهلبیت علیهم السلام علت این جمله مرحوم آشتیانی را توضیح دهند. گاهی مخالفان طریقه عرفا در فضای مجازی سوء استفاده می کنند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که مرحوم آشتیانی، انبیاء و ائمه را افضلِ خلق می‌دانند؛ احتمالاً منظورشان باید این باشد که انبیاء و ائمه با نظر به سطح مخاطبانشان سخن می‌گفتند و از این طریق در اصلاح جامعه می‌کوشیدند. ولی عرفا چنین محدودیتی نداشته‌اند. ولی در هر حال، همان اسرار و مبانی که عرفا دارند همه را در لابه‌لایِ سخنان انبیاء و اولیاء به دست آورده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی