بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13124
متن پرسش
با عرض سلام: سوالی که ماه ها ذهن بنده را مشغول ساخته این است که چگونه می شود همچون اصحاب کربلا دردمند بی درد شد .(یعنی درد و دغدغه ی امام را داشت و از هر مانعی در این راه واهمه ای نداشته و درد ها را نه اینکه تحمل، اصلا احساس نکرد!) در صورتی که می دانیم کسانی از اصحاب ایشان بوده اند که لحظه ی آخر به ایشان پیوستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخیص حقیقت در هر زمانی احتیاج به صفای روح دارد و این مربوط به دیروز و امروز نیست. مگر شهداء ما در دفاع مقدس همچون اصحاب کربلا عمل نکردند؟! زیرا با صفای روحانی خود، حقیقت حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌‌علیه» را درک کردند. صفای روح با کشیک نفس‌کشیدن پیش می‌آید که مواظب باشیم آن‌چه موجب تقوا است از دست ندهیم. موفق باشید

13103
متن پرسش
سلام استاد: یه متنی در صحیفه نور امام هست که این روزها شده نقل مجلس ضد انقلاب ها و به اصطلاح خودشان انقلاب و امام امت را زیر سوال برده اند. امام خمینی فرمودند: باید به حسب واقع، به حسب انصاف به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردند، این مردم کوچه و محله و زاغه هایی که شما ها را روی مسند نشاندند، ملاحظه آنها را بکنید و این جمهوری را تضعیف نکنید. بترسید از آن روزی که این مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل شود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ایام الله ها خدای نخواسته پیدا بشود و آن روز، دیگر قضیه این نیست که به ۲۲ بهمن برگردیم. قضیه این است که فاتحه همه ما را می خوانند. «صحیفه نور، جلد۱۴، صفحه ۲۴۶» لطفا بفرمایید منظور حضرت امام در مورد این قسمت از سخنشان که فرمودند: بترسید از آن روزی که این مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل شود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ایام الله ها خدای نخواسته پیدا بشود و آن روز، دیگر قضیه این نیست که به ۲۲ بهمن برگردیم. قضیه این است که فاتحه همه ما را می خوانند. چیست؟ چرا فرموده اند: از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ایام الله ها خدای نخواسته پیدا بشود؟ مگر ایام الله به وجود آمدن خدای ناخواسته دارد؟ مگر یک مومن حقیقی و عارف بالله در حد و اندازه های امام نباید همیشه در راس مبارزه با فساد باشد و از به وجود آمدن ایام الله خوشحال و خرسند باشد؟ چرا فرمودند که خدای ناخواسته؟ چرا فرمودند: دیگر قضیه این نیست که به ۲۲ بهمن برگردیم. قضیه این است که فاتحه همه ما را می خوانند؟ چرا امام جوری سخن گفته اند که هرکه ایشان را نشناسد نعوذبالله فکر می کند ایشان هم با آنها شریک است؟ امام که پاک و بی هیچ گناهی و جزء اولیا الهی بودند چرا اینقدر نگران بودند ؟ لطفا واضح و مفصل جواب دهید با تشکر صلوات بر محمد و آل محمد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این صحبت‌ها در سال 60 و با نمایندگان دوره‌ی اول مجلس شورای اسلامی بوده است که از هرگروه و طایفه‌ای با گرایش‌های مختلف و بعضاً غیر دینی در آن حاضر بودند و حضرت امام متذکر این‌ نکته هستند که اختلاف‌ها و درگیری‌ها کار را به ضربه‌زدن به نظام اسلامی منجر نکند و تعبیر این‌که می‌فرمایند خدای ناخواسته ایّام اللّهی واقع نشود؛ منظورشان آن است که روح مردم سرخورده نگردد و مقابل نظام اسلامی بایستند. در آن صورت ایّام اللّه است زیرابه بدی‌ها پشت کرده‌اند و امام طالب چنین روزی نیست زیرا نظام اسلامی به بحران کشیده می‌شود و عملاً کار بزرگی که شروع شده است و می‌رود تا فرهنگ حاکمیت معنویت بر سکولاریسم را شکل دهد، متوقف می‌گردد. موفق باشید

13112
متن پرسش
باسمه ‌تعالی‌ با سلام ‌و عرض‌خسته نباشید در پاسخ‌ به‌ سوال‌۱۳۰۸۱بحث ‌هندسه‌ی ‌فکری ‌در کتاب‌ «سلوک ‌ذیل ‌شخصیت ‌امام‌ خمینی‌» را پیشنهاد کرده‌ بودید. حقیر‌ مراجعه ‌کردم اما‌ بحثی ‌تحت ‌عنوان ‌هندسه ‌فکری ‌پیدا نکردم. در سایت ‌هم ‌این ‌عنوان ‌را جستجو کردم ‌اما چیزی ‌پیدا نشد. خواهشمندم ‌راهنمایی‌ بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یادداشتی که در این مورد داشتم را خدمتتان ارسال می‌کنم.

جایگاه کتاب ها در هندسه فکری

اگر کسي رسيد به اين که در مقابل خدا بنده است، افق جان او متوجه حقيقت مي‌شود. ديگر ميل او در راستاي تحميل ذهنياتش به عالم نيست، بندِ حق است يعني رجوع او به چيزي بالاتر از خودش است، اين ديگر از غرب عبور کرده است. با توجه به اين امر است که تأکيد مي‌شود بايد «منِ» خود را بنده ديد و بقيه را نيز متوجه اين حقيقت كرد و سير الي الحق جز اين نيست، هرچند اين سير، ساز و کارهاي مفصلي دارد که ما در حدّ توان محدود خود به آن مي‌پردازيم ولي ارزش کار به باز شدن افقي است که بتوان آن افق را در منظر خود نگه داشت.

بنده سعي مي‌کنم در رابطه با سير الي الله جايگاه مباحث را عرض کنم تا إن‌شاءالله دوستان متوجه باشند با چه رويکردي بايد مباحث و کتاب‌ها را دنبال کرد.

اگر معلوم شد مقصد و مقصود ما «سير الي الله» است تا جان ما در معرض پرتو انوار الهي قرار گيرد، جايگاه تمام مباحث در راستاي چنين هدفي مشخص مي‌شود و اگر غير از اين است، خواننده يا شنونده را گرفتار پوچي کرده‌ايم زيرا ما از آن گروه‌هايي نيستيم که بگوئيم هر کتاب به يک بار خواندنش مي‌ارزد. اين يک حيله‌ي سوبژکتيويته است تا سرگرداني انسان‌ها پنهان شود. وقتي راه ما سير الي الله شد برنامه‌ها و راه‌کارهايي که متوجه اين سير است نيز مطلوب ما خواهد بود. حتي اگر آن برنامه‌ها براي به‌دست‌آوردن انرژي هسته‌اي باشد تا استکبار نتواند ما را محتاج خودش بکند و از عزت اسلامي ما بکاهد. به هرحال بايد جاي هر برنامه‌اي در راستاي مقصد اصلي مشخص باشد. وقتي جاي مباحث مشخص شود هرکس مي‌تواند نسبت به هدف اصلي جلو برود و مباحث مطرح‌شده إن‌شاءالله برکات خود را به همراه مي‌آورد وگرنه آن مباحث و آن فعاليت‌ها هر چند با رنگ مذهبي باشد مزاحم حيات ما مي‌شوند.

در رجوع «الي الله» - در بستر بندگي خداوند- مقصد ما رجوعِ به حق خواهد بود و در راستاي رجوع به حق بايد به اسماء الهي نظر کرد و رجوع به اسماء در ذيل رجوع به حق قرار مي‌گيرد. از آن طرف مظهر کامل اسماء الهي، اهل‌البيت (ع) ‌اند که به‌طور مشخص در اين زمان حضرت مهديgي‌باشند و بايد دائماً وجود و ظهور آن حضرت مدّ نظر باشد. ملاحظه کنيد در اين مکتب هم هدف مشخص است هم راه. هدف رجوع به «وجود» است به عنوان «حق» و راه، رجوع به حق است با نظر به اهل‌البيت (ع) که صورت کاربردي رجوع به حق هستند.

هدف را بايد در ابتدا به عنوان يک حقيقت واقعي - و نه ذهني- شناخت و در راستاي رجوعِ الي الله بايد نظر به حقيقتِ «وجود» داشت تا گرفتار خداي انتزاعي و مفهومي و ذهني و اعتباري نگرديم.

وقتي متوجه شديم نظر به «وجود» يک کار اساسي است تا از يک طرف «سير الي الله» براي ما درست انجام گيرد و از طرف ديگر از روح سوبژکتيويته آزاد شويم، عرض مي‌کنم مباحث معرفت نفس با توجه به اين که نظر به جنبه‌ي «وجودي» نفس ناطقه دارد، اين کار را ممکن مي‌کند.

برکات رجوع به حضرت مهدی

در راستاي رجوع به حضرت مهدي (عج)، موضوعِ ضرورت شناخت انقلاب اسلامي از يک طرف و نفي غرب از طرف ديگر به ميان مي‌آيد. در ابتداي کتابِ «آشتي با خدا از طريق آشتي با خودِ راستين» بحث «پوچي چرا؟» مطرح مي‌شود و با توجه به آن مباحث موضوع معرفت نفس دنبال مي‌گردد.

در راستاي رجوع به حضرت مهدي (عج)، موضوع اثبات انقلاب اسلامي و نفي غرب در ميان مي‌آيد، چون غرب حجاب رجوع به حضرت مهدي (عج) است، زيرا سوبژکتيويته به هيچ حقيقتي رجوع ندارد تا بتواند به «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» نظر کند و مباحث نقد غرب با اين رويکرد مطرح شده تا حجاب نور مهدي (عج) شناخته شود وگرنه نقد غرب به خودي خود هيچ دردي را دوا نمي‌کند و صرفاً يک ژست پُست‌مدرن است. ما نقد غربي که در ذيل شخصيت حضرت امام، موجب رجوع به مکتب اشراقي حضرت امام مي‌شود و نهايتاً ما را به حضرت مهدي (عج) رهنمون مي‌کند، مي‌پذيريم، ما غربي را نفي مي‌کنيم که حجاب رجوع به حضرت مهدي (عج) است و انسان‌ها را گرفتار سوبژکتيويته کرده است.

عرض شد مباحث مربوط به انقلاب اسلامي چشم ما را متوجه عالَمي مي‌کند که در آن امکان عبور از غرب براي جامعه‌مان فراهم گردد و از آن طرف مقدمه‌ي ظهور حضرت مهدي (عج) شود، مباحث مربوط به انقلاب اسلامي و امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» را با توجه به اين امر دنبال مي‌کنيم و شما نيز مواظب باشيد مباحث را بيرون از اين جايگاه مطالعه نفرمائيد.

مباحثي مثل «برهان صديقين» و «حرکت جوهري» و «آن‌گاه که فعاليت‌هاي فرهنگي پوچ مي‌شود» و «اسماء حسنا؛ دريچه‌ها‌ي نظر به حق» کمک مي‌کنند تا تصور صحيحي از حضور حضرت حق در هستي داشته باشيم، چيزي که حضرت امام بر آن تأکيد فراواني داشتند که بايد حجاب‌هايي که تصور ما را از رجوع به حضرت حق مختل مي‌کند بشناسيم و از آن نجات يابيم.

همان‌طور که مي‌دانيد: «وجود»، حقيقتي است که در هر صحنه‌اي يک وجهش نمايان مي‌شود. وقتي بنا است در رابطه با غرب صحبت شود از آن زاويه‌اي به غرب نظر مي‌شود که حجاب غرب کنار رود و «وجود» رخ بنماياند و ظلماني‌‌بودن غرب نسبت به درخشش نور «وجود» معلوم شود. نور جمال وجود در مظاهر مختلف، متفاوت است و در هر موطني جمالي از آن ظاهر مي‌شود به جهت تشکيکي‌بودن، از وجهي رخ مي‌نماياند و از وجهي در حجاب مي‌رود و باز دوباره به صورتي ديگر رخ مي‌نماياند. اين است که ما بايد همواره بتوانيم در ابتداي هر موضوعي نظر به «وجود» داشته باشيم و با توجه به آن چهره و آن جلوه‌اي که در آن موضوع دارد، موضوع را بررسي نمائيم.

بحث‌هايي مثل «برهان صديقين» در جهت اثبات وجود و بحث‌هايي مثل «آنگاه که فعاليت‌هاي فرهنگي پوچ مي‌شود» در جهت نفي مفهومِ «وجود» و رجوع به اسماء الهي با جنبه‌ي قلبي تدوين شده است. با نظر به «وجود» ساحتي از استعدادِ ما به صحنه مي‌آيد که مي‌توانيم «وجود» را در مظاهر اسماء الهي بنگريم و يا اسماء الهي را از جنبه‌ي وجودي به تماشا بنشينيم. چون حقيقتاً وقتي ما بخواهيم در عالم با «وجود» روبه‌رو شويم با ظرف ظهور اسماء الهي که انوار کمالي وجود مطلق هستند روبه‌رو مي‌شويم که اعيان مخلوقات‌اند و از آن‌جايي که عالي‌ترين اعيان که مظهر کامل اسماء الهي هستند، اهل البيتhاند، ما در رجوع به وجود مطلق با اهل‌البيتh روبه‌رو مي‌شويم. ولي ابتدا جهت چنين رجوعي بايد درکي از وجود داشته باشيم که از طريق معرفت حضوري به نفس، چنين درکي حاصل مي‌شود و از اين جا آغاز مي‌کنيم، سپس با نظر به «وجود»، نظر بر اسماء الهي را که معناي کمالي وجود مطلق‌اند در خود احساس مي‌کنيم، مثل آن‌که علم و حيات را به علم حضوري در خود احساس مي‌کنيم، پس با نظر به جنبه‌ي کمالي وجود، به اسماء الهي مثل علم و حيات نظر مي‌کنيم.

مباحث سلوکي و اخلاقي در اين مرحله کمک مي‌کنند تا ما در رجوعِ به حق - به اعتبار اسماء حسنايش- محجوب به حجاب منيت و انانيت نباشيم، يعني ما با نظر به اين که مي‌خواهيم در محضر حق قرار بگيريم از رذائل فاصله مي‌گيريم و به فضائل اخلاقي متخلق مي‌شويم. اخلاق در حکمت متعاليه صفتي نيست که عارض بر نفس ما بشود، بلکه با فاصله‌گرفتن از پرخوري و پرحرفي و آرزوهاي بلند دنيايي، نفس خود را به وحدت الهي نزديک مي‌کنيد و موجب شديت آن مي‌شويد تا در مرتبه‌ي بالاتري از وجود قرار گيرد. به تعبير ملاصدرا، نفس با اُنس با معارف حقّه و اخلاق فاضله شديد مي‌شود، مثل سنگي که طلا مي‌گردد نه مثل سنگي که طلا بگيرند. زيرا تا انسان معرفتي صحيح و سجايايي شايسته پيدا نکند رجوعي به حضرت حق نخواهد داشت. همچنان که در مورد رجوع به اهل البيت (ع) عموماً و حضرت مهدي (عج) خصوصاً بايد شايستگي عقيدتي و اخلاقي لازم براي انسان حاصل شود.

شايستگي لازم در امر عقيده و اخلاق، موجب مي‌شود تا جهت روح از کثرت و ماهيت و اعتباريات به سوي وحدت سير کند و انسان با رويکرد به وجود، به جنبه‌ي کمالي آن که همان اسماء الهي است نظر ‌کند و اسماء را در آينه‌ي اعيان بنگرد، و به هر چه مي‌نگرد نور حق را در آينه‌ي اعيان ببيند، مباحث حب اهل البيت (ع) بر اين موضوع تأکيد دارد و مباحث حقيقت نوري اهل البيت (ع) تکميل همين موضوع است. جمع بين حب اهل البيت (ع) و حقيقت نوري را بايد بتوانيم با مباحث مهدويت در حضرت مهدي (عج) بنگريم، مباحث «مباني معرفتي مهدويت» و «جايگاه واسطه‌ي فيض در هستي» و «بصيرت و انتظار فرج» و «عوامل ورود به عالم بقيت اللهي» و «آخرالزمان، شرايط ظهور باطني‌ترين بُعد هستي» در راستاي نظر به مظاهر اسماء الهي در عالي‌ترين اعيان طرح شده است.

جايگاه شناخت غرب

در راستاي نظر به ظهور مهدي (عج) و عبور از ظلمات غرب، شناخت غرب موضوع بسيار حساسي است زيرا شناخت ذات غرب در حالي که ما فعلاً در عالم غربي قرار داريم، مثل احساس هوا است که نه به راحتي احساس مي‌شود و نه مي‌توان منکر آن بود، چون تمام اطراف ما را فرا گرفته، با توجه به اين امر اولاً: سعي شده از طريق کتاب‌هايي مثل «فرهنگ مدرنيته و توهم» و «گزينش تکنولوژي از دريچه‌ي بينش توحيدي» و «علل تزلزل تمدن غرب»، فرهنگ غربي فهميده شود -که البته بنده انتظار ندارم به‌زودي اين مباحث تأييد و تصديق گردد- ثانياً: با تبيين روح غربي و جهت‌گيري آن معلوم شود غرب چه چيزي را از ما گرفته و چه چيزي به ما داده است. اين موضوعي نيست که به راحتي بتوان تبيين کرد. به‌خصوص اگر سيره و سخنان امام«رضوان‌الله‌عليه» را در منظر خود نداشته باشيم فکر نمي‌کنم بتوانيم بفهميم غرب چه چيزي را از ما گرفته است. بسيجيانِ شهيد خوب فهميدند حضرت امام چه اهداف و افقي را بناست به تاريخ ما برگردانند که حاضر شدند خود را فداي آن اهداف بکنند، چون با تمام جانِ خود احساس کردند عالَم غير غربي، در ذيل اسلام، چه عالَمي است. اگر مردم بفهمند غرب چه چيزي را از ما گرفته است مطمئن باشيد به راحتي متوجه عظمت عالَم اسلامي مي‌شوند و براي تحقق آن حاضرند همه‌ي زندگي خود را فدا کنند. کتاب‌هايي مثل «تمدن‌زايي شيعه» و «کربلا؛ مبارزه با پوچي‌ها» و «زن؛ آن‌گونه که بايد باشد» و «عالَم انسان ديني» متکفل تذکر به عالَمي هستند که اسلام در صدد تحقق آن است. ممکن است دوستان در ابتداي امر گمان کنند کتاب «زن؛ آن‌گونه که بايد باشد» کتابي است اخلاقي و توصيه‌هايي است براي زنان و مرداني که بنا است يک زندگي ديني داشته باشند، درست است که کتاب جواب‌گوي اين نياز هم هست، ولي هدف اصلي کتاب آن است که معلوم کند خانواده‌ي ما در فضاي اسلامي، چه عالَمي دارد و به کدام بُعد از ابعاد انساني در عالَم هستي نظر مي‌کند. تماماً تلاش ما در اين کتاب آن بوده که بتوانيم روشن کنيم خانواده يک عالَمي است که اين عالَم گم شده است و با نشان‌دادن جايگاه زن در فضاي ديني، به آن گمشده اشاره مي‌کنيم. برگشت به آن عالَم مقدمات خود را مي‌خواهد و چيزي نيست که سريعاً محقق شود. ما در کتاب «عالَم انسان ديني» سعي کرديم از نظر تئوري عرض کنيم مباني فلسفي و عرفاني عالَم ديني چيست ولي در کتاب «زن؛ آن‌گونه که بايد باشد» و کتاب «کربلا مبارزه با پوچي‌ها» سعي بر اين بوده که به‌طور عملي نشان داده شود چگونه بايد از نيهيليسم عبور کرد و با حقيقتي که ماوراء گذشته و آينده است، مأنوس شد.

در مباحث مربوط به انقلاب اسلامي، نه‌تنها متوجه حيات فعّالي خواهيم شد که انقلاب اسلامي بستر آن را فراهم کرده است، بلکه مي‌توانيم جايگاه تاريخي خود را نسبت به پشت کردن به غرب احساس کنيم و بدانيم اگر ما خود را از انقلاب اسلامي بيرون بکشيم گرفتار پوچ‌ترين نحوه‌ي حيات خواهيم شد. انقلاب اسلامي يک تحفه‌ي فوق‌العاده ارزشمندي است که زندگي ما با قرارگرفتن در سايه‌ي آن به بهترين نحو هدف‌دار مي‌شود.

از طريق نظر به انقلاب اسلامي از يک طرف به تاريخ انبياي گذشته متصل مي‌شويم و از طرف ديگر انقلاب حضرت مهدي (عج) را در منظر خود قرار ‌مي‌دهيم. گذشته از اين‌که جايگاه تاريخي خود را به عنوان جايگاه عبور از غرب نيز در خود احساس مي‌نمائيم.

سعي بنده در کتاب‌هاي مربوط به انقلاب اسلامي و حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» آن بوده که جدا از مباحث فلسفي در نقد غرب، بتوانم از طريق اين کتاب‌ها احساس متعالي عبور از غرب را به مخاطب متذکر شوم تا متوجه شود در مسير انقلاب اسلامي از يک طرف از غرب عبور مي‌کند و از طرف ديگر به مهدي (عج) وصل مي‌شود. به همين جهت بنده عقيده‌ام اين است که عزيزان مي‌توانند از طريق کتاب‌هاي انقلاب اسلامي، يک بحث غرب‌شناسي لطيفي را به مخاطب متذکر شوند به طوري که مخاطب به‌خوبي احساس ‌کند غرب؛ ظلماتِ زندگي تعالي‌بخش است.

از آن‌جايي که تمام تلاش ما آن است که عالَم مخاطبان به سوي حق تغيير کند و معارف ديني در فضاي ابژکتيويته‌ي حاکم بر انديشه‌ها طرح نشود، مجبور شده‌ايم در کتاب‌هاي متعدد و مثال‌هاي فراوان، عالَمِ مدّ نظر خود را در افق زندگي مخاطبان قرار دهيم و مخاطبان نيز بايد با چنين رويکردي مطالب را دنبال نمايند تا إن‌شاءالله حقيقت رخ بنماياند.

ما چاره‌اي نداريم که مثال‌هاي فراواني را در کتاب‌ها مدّ نظرِ مخاطَب خود قرار دهيم تا خواننده‌ي کتاب‌ها، خود را در عالَمِ مدّ نظرِ کتاب احساس کند و إن‌شاءالله موضوع مورد نظر به عنوان جلوه‌اي از حقيقت رخ بنماياند.

مي‌توان کل مباحثي که در راستاي سلوک ذيل شخصيت امام«رضوان‌الله‌عليه» عنوان شده و کمک مي‌کند تا شروعي باشد تا هرچه بيشتر انديشه‌ي حضرت امام بروز کند را در پنج عنوان طرح کرد، که البته اين ترتيب، ترتيب خواندن کتاب‌ها نيست بلکه نظر به اولويت مقاصدي است که ما بايد دنبال کنيم. پنج عنوانِ مورد نظر عبارتند از:

1. رجوع به حضرت «الله» به عنوان حقيقتي که هم مبدأ همه‌ي عالم است و هم مقصد همه، به همان معنايي که شما در آيه‌ي «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» متذکر آن هستيد، اين مقصد را بايد بتوانيم به صورت کاربردي در زندگي خود پياده کنيم و حضرت امام«رضوان‌الله‌عليه» مسير کاربردي رجوع به حضرت «الله» را در مقابل ملت ما قرار دادند، ما قبل از انقلاب که بي‌امام بوديم، نمي‌دانستيم راه‌کارِ رجوع به حضرت الله چگونه است. عملاً حضرت امام شيخ و راهنماي آگاه به مسير سعادت ملت ما شدند به طوري که حق و حقيقت را از عالم غيب گرفتند و به صورت کاربردي به اين ملت دادند و تأکيد ايشان بر روي اصالت وجود و حکمت متعاليه و عرفان محي‌الدين در همين راستا است.

2. دومين نکته‌اي که بايد در راستاي مقصد مورد نظر به آن توجه کنيم نظر به ائمه‌ي معصومين (ع) است به طور خاص و نظر به حضرت مهدي (عج) است به طور اَخص، زيرا که آن ذوات مقدسه وسيله‌ي رجوع به حق‌اند از طريق اسماء الهي و اسماء الهي در آن‌ها متعين است و بر اين مبنا به حضرت مهدي (عج) به‌عنوان واسطه‌ي فيض الهي و حقيقي‌ترين واقعيات در عالم امکان نظر مي‌شود و همان‌طور که عرض شد در همين رابطه حضرت باقرu مي‌فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه‏»[1] هركس مايل است‌بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامي از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى‏بيند و خدا نيز او را مى‏بيند.

براي هرچه بيشتر کاربردي‌شدنِ رجوع به حق بايد پس از نظر به وجود، به مظهر کمالي وجود يعني اسماء الهي نظر کرد و اسماء الهي را در مظاهر کاملي که همان سيره‌ي اهل البيت (ع) باشد به تماشا نشست، و در همين رابطه از معرفت نفس شروع مي‌کنيم.

3. با نظر به معرفت نفس، راه شناخت و ادراکِ «وجود» گشايش مي‌يابد تا راهِ رجوع به حضرت حق معلوم شود و همان‌طور که عرض شد در راستاي رجوع به حضرت حق است که با مقام حضرت مهدي (عج) به عنوان واسطه‌ي فيض الهي، روبه‌رو مي‌شويم.

در يک دستگاه مطمئن مي‌توان با معرفت نفس و ادراکِ «وجود» شروع کرد تا امکان ادراک مقام واسطه‌هاي فيض که مظهر اسماء الهي است فراهم ‌شود و با نظر به آينه‌ي وجودِ مظاهر الهي، به حضرت حق نظر ‌شود.

براي رجوع به حضرت مهدي (عج) دو نکته بايد مدّ نظر باشد؛ يکي نظر به انقلاب اسلامي به عنوان واسطه‌اي که ما را به شرايط ظهور حضرت مهدي (عج) مي‌رساند و ديگر عزم عبور از غرب که حجاب رجوع به مهدي (عج) است، زيرا در راستاي رجوع به حق بايد از جايگاه انقلاب اسلامي با رويکردِ رجوع به حضرت مهدي (عج) غافل نبود و از جايگاه فرهنگ مدرنيته به عنوان حجابِ رجوع به حق آگاهي کامل داشت.

زندگي در فرهنگ انتظار

4. نظر به انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و انديشه‌ي امام خميني«رضوان‌الله‌عليه»، نظر به مرحله‌ي گذار است تا در زمان غيبت، رجوع ما به حاکميت امام معصوم مورد غفلت قرار نگيرد و در اين راستا به جامعه‌اي نظر داريم که جامعه‌ي منتظِر است و آن را يک زندگي مي‌دانيم که بايد در فرهنگ انتظار به آن بپردازيم.

آن‌هايي که مي‌گويند منتظر بمانيم تا امام زمان (عج) تشريف بياورند و بعد ببينيم چه بايد کرد، ابداً امام زمان را نمي‌شناسند. زيرا امام زمانِ غايب يعني امامي که در عين غيبت، راه‌کاري براي ادامه‌ي دينداري براي ما گذاشته‌اند تا در زمان غيبت چون منتظران زندگي کنيم، نه همچون نشستگان. سبک و سلوک حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» يعني حيات ديني، با رويکرد انسان منتظِر. کسي که مي‌خواهد بنشيند تا بعداً امام زمان بيايند و کاري بکنند دروغ مي‌گويد که منتظر است چون به فکر ساختار جامعه‌ي منتظِر نبوده است. شيعه در راستاي انتظارِ امام زمان به جامعه‌اي نظر دارد که جامعه‌ي منتظِر است با هويت خاصي که جامعه‌ي منتظِر دارد. جامعه‌ي منتظر براي خود شخصيت خاصي دارد که بايد به آن بپردازيم و اين تهمت است به شيعه اگر بگويند منتظر امام زمان (عج) معطل و بيکار است، جامعه‌ي منتظر داراي مکتب خاصي است که به ولايت فقيه نظر دارد. تفاوت اين جامعه با جامعه‌ي آرماني شيعه آن است که در جامعه‌ي آرماني، امام معصوم حاکم است و ساختار خاص خود را دارد ولي در جامعه‌ي منتظِر، حاکميت با ولي فقيه است که سعي دارد حکم خدا و رسول و امام (ع) را حاکم کند و اين بهترين شرايط براي زندگي در زمان غيبت است. يکي از اشتباهات بزرگي که ما داريم اين است که فکر مي‌کنيم در جامعه‌ي منتظر امکان حيات متعالي نيست و بايد دست روي دست بگذاريم تا اماممان بيايند، در صورتي که حضرت صادق (ع) مي‌فرمايند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ كَانَ كَالضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالسَّيْف‏»؛[2] هركس با انتظار ظهور امام زمان (عج) بميرد مانند کسي خواهد بود که در خيمه‌ي قائم با او باشد، نه، بلكه مثل كسى است كه در خدمت رسول خدا (ص) شمشير زده باشد. اين‌ها همه نشان مي‌دهد همان‌طور که ظهور امام زمان‌ (عج) ظهور انقلابي بزرگ است، فرهنگ انتظار هم نمي‌تواند از آن حالتِ حماسي جدا باشد. به همين جهت رسول خدا (ص) فرمودند: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ، اِنتظارُ الْفَرَجِ»[3] برترين عبادت، انتظار فرج است. و بدانيم انتظار فرج در حال حاضر به همان معناست که امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» در تبيين آن فرمودند: «شكستن فرهنگ شرق و غرب، بي‌شهادت ميسر نيست».[4] پس مي‌توان همين حالا در يک حيات متعالي به سر برد.

5. در راستاي نظر به حق در مسير نظر به مهدي (عج)، بايد متوجه‌ي غرب بود و نقد مدرنيته به عنوان نقد حجاب ظهور حقيقت، چيزي نيست که بشود از آن غافل شد و از عاملي که به واقع مانع تجلي ظهور حقيقتِ انقلاب اسلامي مي‌شود به راحتي گذشت.

اين بود آن‌چه ما به عنوان راه‌کار زندگي ذيل شخصيت حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌عليه» بدان اعتقاد داريم و اميد داريم اگر عزيزان نکات پنجگانه‌ي فوق را رعايت کنند به لطف الهي شخصيت خود را در معرض پرتو شخصيت اشراقي حضرت روح الله«رضوان‌الله‌عليه» قرار مي‌دهند و کار را شروع کرده اند.

خداوند به حقيقت اولياء و انبيائش افتخار پيروي از حضرت امام‌خميني«رضوان‌الله‌عليه» را جهت بهترين رجوع به حضرت حق، به ما عنايت بفرمايد. موفق باشید

 


[1] - بحارالأنوار، ج‏23، ص 81 .

[2] - كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ج‏2، ص 338.

[3]- همان، ج 1، ص 287.

[4] - صحيفه‌ي امام، ج‏21، ص 327.

13110
متن پرسش
سلام استاد: نمي دانم در چه فضائي سير مي كنيد كه در پاسخ به سوال 13072 اين گونه جواب داده ايد. پاسختان را نمي فهمم. جوابتان را شرح دهيد تا بفهمم چه گفته ايد و چرا طرفداري از انقلاب مي كنيد؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم مسئله با این شرح‌های مختصر که در جواب سؤال 13109 عرض کردم حلّ نمی‌شود! باید به شعوری تاریخی برسیم تا پدیده‌ی کثیرالأضلاع انقلاب اسلامی را در یک ضلع نبینیم و بقیه‌ی اضلاع آن را نادیده بگیریم. یادم هست که همان روزهای اول انقلاب بعضی از متدینین و متشرعین که فکر می‌کردند از فردای انقلاب همه‌چیز درست می‌شود، به حضرت امام اشکال می‌کردند؛ پس کجا شد آن انقلاب اسلامی؟ و یکی از مواقعی که امام را بسیار افسرده و ناراحت دیدم در همان روزها بود که انتظار نداشتند متدینین متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نشوند و نفهمند چگونه باید از موانع تحقق اهداف بزرگ انقلاب عبور کرد! موفق باشید

13105
متن پرسش
با سلام: شما درباره ي نظريه امام خميني پيرامون ولايت فقيه مبني بر تصور آن موجب تصديقش است اطلاعي داريد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام می‌فرمایند چنان‌چه کسی معنای ولایت فقیه را درست تصور کند و بفهمد یعنی به جای حاکمیت امیال انسانی احکام الهی بر امورات بشری حاکم باشد، حتماً تصدیق می‌کند که چنین چیزی حق است. موفق باشید

13094
متن پرسش
سلام استاد گرامی: روایاتی که در مورد مقام و منزلت عقل و جایگاه آن در کمال انسانی است ناظر بر کدام نوع، عقل است؟ آیات قرآن که تحت عنوان «افلا تعقلون» یا برعکس «لقوم یعقلون» به کرات تکرار می شود چطور؟ به نظر نمی رسد منظور از این عقل، عقل نظری باشد چرا که بسیاری از کفار و مشرکان در همه اعصار، عقولی قوی در زمینه مسایل نظری دارند ولی باز هم مخاطب آیاتی هستند که می فرماید چرا تعقل نمی کنید و همین طور وقتی در روایات عقل بیشتر نشانه فضل و کرامت شمرده شده به نظر نمی رسد این نوع عقل مدنظر باشد. لطفا علاوه بر پاسخ به سوال حقیر لطف بفرمایید منابعی در زمینه تعریف عقل، انواع و آثار آن و ...که بتواند پاسخگوی نیاز بنده در راستای پژوهشی در این مورد باشد معرفی فرمایید. لطفا اگر در تفسیر مبارک المیزان نیز بحثی در این مورد وجود دارد بفرمایید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تفاوت عقل‌ها، موضوعی نبوده است که در تاریخ تفکر گذشته‌ی ما محل بحث باشد. زیرا اندیشمندان ما در جمعی از تفکر ریاضی و فلسفی و کلامی و قدسی به‌راحتی می‌اندیشیدند و سخن می‌گفتند تا این‌که در دوران جدید متفکرانی همچون دکارت پیدا شدند که در ذیل تفکر ریاضی خواست کار را جلو ببرد. و اما این‌که قرآن پس از طرح موضوعی خطاب می‌کند «افلا تعقلون» خطاب او به عقل انسانی است، همان عقلی که در فطرت هر انسان به‌راحتی می‌تواند موضوع‌های نزدیک به بدیهی را جمع‌بندی کند. ولی آن‌جا که می‌فرماید: «لقوم یعقلون» نظر به حقایق قدسی دارد و می‌خواهد ابعاد متعالی عقل را به صحنه آوریم تا آن موضوع را بیابیم. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر قیّم المیزان آن‌جایی که سه آیه به ترتیب بحث «یعقلون» و «یسمعون» و «یتفکرون» را می‌کند، نکاتی داشته‌اند. موفق باشید

13091
متن پرسش
سلام علیکم: کسانی قایل به این هستند که اگر انسان به روشهای مختلف به تربیت عقلانی و پرورش تفکر خود بپردازد، معارف اسلامی از دل این رشد عقلی زاییده خواهد شد. خصوصا در مورد تربیت کودک، اگر به رشد عقلی او همت گماریم، تحصیل محصول ایمان و عقیده در سنین بعدی حاصل است و لزومی به انس با معارف وجود ندارد و یا اگر هم باشد به اندازه پرورش عقلی اهمیت ندارد، بلکه همین روش، محتواساز است. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خواجه نصیرالدین طوسی، عقل اگر بداند به کجا نگاه کند بهتر از وَهم و خیال نتیجه می‌گیرد ولی این انبیاء و اولیاء هستند که با نور الهی و کشفیات رحمانی خود عقل را راهنمایی می‌کنند که به کجا بنگرد و از این جهت غزالی روشن می‌کند برای خوبی عقل همین بس که متوجه‌ی نقص خود می‌شود و می‌فهمد که به وَحی نیاز دارد. موفق باشید

13090
متن پرسش
سلام علیکم: من به توفیق الهی دروس عقیدتی شما را تمام کرده ام و این دروس در منظرم هست. اما به تازگی اتفاقی افتاده که فکر می کنم به صورت عمیق این دروس را کار نکرده ام. من دچار حادثه ای شده ام که بدنم آسیب دیده و عضوی از بدنم برای همیشه معلول شده و در پی این آسیب دیدگی به هیچ وجه نتوانستم بحث من مجرد فارق از بدنم را تفکیک کنم و دروس از منظرم می رفت و دچار بی حوصله ای می شدم در صورتی که در ابتدای شروع دروس با خود عهد کرده بودم به بدنم اصالت ندهم. اشکال کار را در کجا می بینید آیا خدا دانیم با خدا داریم متفاوت بوده؟ آیا نیاز به بازنگری در دروس دارم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته طول می‌کشد که انسان از اعضایی که مدت‌ها بدان عادت کرده است و نفس ناطقه‌ی او مبتنی بر آن اعضاء تصور هر عملی را داشته است، آرام‌آرام در حیطه‌ای فوق اعضاء مطلوبات خود را شکل دهد. در این راستا تمرکز و توجه کارساز است. مباحث «رسالة الولایة» إن‌شاءاللّه راه‌گشاست. موفق باشید

13101
متن پرسش
سلام عليكم و رحمة الله و بركاته 1. استاد ما حكومتي مي خواهيم كه احكام اسلام را پياده كند در حالي كه ايني كه در مملكت ما پياده شده است اسلام نيست، اولا بفرمائيد با اين همه دزدي و فساد و ناتواني در اداره ي كشور و اين بي توجهي ها به احكام اسلام، ديگه اين حكومت چه ارزش و تقدسي داره؟ حقيقتا اينها ضعف و ناتواني خود را در اداره ي مملكت نشان داده اند و ولايت مطلقه را با عملكرد خود زير سوال برده اند. 2. و در پايان بگوئيد ما دلمان را به چه چيز اين نظام خوش كنيم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرایضی در جواب سؤال 13072 داشته‌ام. امید است که جوابتان را بتوانید از آن بگیرید. موفق باشید

13073
متن پرسش
سلام استاد: من بیست و چهار سالمه و از نوجوانی مدام در این فکر بودم که هدف خلقت من چی بوده یعنی خدایی با این همه عظمت فقط ما رو آفرید که بزرگ بشیم و ازدواج کنیم و بچه دار بشیم و آخر بمیریم؟ با عقلم جور درنمیومد. تا اینکه به این سن رسیدم و مدتی پیش یا یک حاج آقایی مطرح کردم و ایشون شما رو معرفی کرد و چون شما در کتابهاتون مبهم صحبت کرده بودید تا مقداری بیشتر نتونستم سردربیارم، که ناامید به امام زمان (عج) توسل کردم به طور اتفاقی با مباحث آقای پناهیان آشنا شدم و تونستم چیزهایی یاد بگیرم. حالا خیلی علاقه به عرفان و سیر و سلوک دارم و از طرفی نمیتونم به حوزه برم (بخاطر شرایط مالی و تحصیلی) حالا چکار کنم؟ آیا میشه بدون حوزه هم به سلوک دست پیداکرد و اصلا این سلوک چی هست و از چه راهی بدست میاد؟ ممنون از ساییتتون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که بر روی سایت پیشنهاد شده با همین نیت است که إن‌شاءاللّه آرام‌آرام کاربران عزیز در مسیر عرفان اسلامی قرار گیرند. موفق باشید

13082
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: استاد عزیز آیا آیات و روایتی در مورد این موضوع که موجوداتی در کرات دیگر در حال زندگی هستند و یا انسان های دیگری در این دنیا هستند وجود دارد؟ و نظر خودتون هم لطفا در مورد این موجودات بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهدی که حکایت از موجوداتی مثل موجودات زمینی در کرات دیگر باشد، نه از نظر علمی و نه از نظر روایی به‌چشم نمی‌خورد. منتها بحث عوالم دیگر به معنای عوالم معنوی و حضور فرشتگان در آن عوالم مثل حضور فرشتگان در آسمان اول، بحث دیگری است که در تبیین سوره‌ی «ق» عرایضی شده است. موفق باشید

13071
متن پرسش
سلام: آیا وحی هم مانند وجود شدت و ضعف دارد؟ مثلا بگوییم وحی بر زنبور عسل یک نوع وحی است به نازله، و وحی حضرت محمد (ص) وحی به معناالاتم است. و آخرین مرتبه وحی است در شدت؟
متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که هر حقیقتی تشکیکی است از جمله وَحی. و حتی وحی‌ای که به پیامبران می‌شود در عین تجلی نور ربوبیت ربّ است، باز شدت و ضعف خود را دارد یعنی وَحی آن‌طور که برای آخرین پیامبر نازل می‌شود با وحی‌ای که برای مثلاً حضرت یونس«علیه‌السلام» بوده است در یک درجه‌ی وجودی نیست. موفق باشید

13067
متن پرسش
سلام استاد: مزاحم همیشگی شما دوباره مزاحم شد. عذر خواهم. چون ما توفیق نزدیکی به شما رو نداریم مجبوریم اینطوری مزاحم شما بشیم. ازین مساله واقعا معذرت می خواهم. دیروز صحبت حضرت آقا را گوش می دادم. وسط بحث چیزی قریب به این مضمون فرمودند: این انقلاب باعث یقظه در دنیا شده و بیداری اسلامی ایجاد شده. آیا این یقظه همان یقظه ای است که در عرفان از آن یاد می شود؟ یا ایشون صرف کلمه عربی فرمودند؟ یعنی این انقلاب نوری ایجاد کرده که یقظه ای که قبلا لازم بود استاد دید تا فراهم شود به سرعت در جهان در حال انتشار است؟ ۲. خود رهبر شریف هم در سیر و سلوک هستند؟ ایشان را می توان از عرفای نادر این زمان دانست؟ آخر جملات علامه حسن زاده راجع به ایشان بسیار اعجاب انگیز است. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم منظور مقام معظم رهبری در این سخنرانی «یقظه» به معنای عرفی آن باشد و نه به معنای عرفانی آن 2- همه‌ی شواهد خبر از آن می‌دهد که بحمداللّه رهبری عزیز از انوار خاص الهی بهره‌مندند. موفق باشید

13066
متن پرسش
با عرض سلام: جناب استاد چند سوال داشتم: 1. اگر کسی به درجه یا مقام ایمان نرسیده باشد آیا اعمال دیگرش مثال انفاق او قبول می شود؟ 2. چرا انسان با توکل می تواند قدرتمند باشد؟ آیا انسان بی ایمان که البته ظاهرا مایل به ایمان است ولی در باطن نتوانسته به ایمان برسد در معرض تجلیات لطف حق قرار ندارد یعنی خداوند به انسان با ایمان نظری مخصوص تر دارد مگر نه این است که خداوند از پدر و مادر بر انسان مهربان تر است و همیشه بر انسان مهربان؟ 3. وقتی کسی ذکر «لا حول ولا قوه الا با الله» را سه بار می گوید چه می شود که اثر چشم زخم بر او کم می شود یعنی قلب ما متوجه خدا می شود و او هم به ما توجه می کند؟ یعنی ما با اختیار خودمان می توانیم در اراده و مشیت خدا تغییر ایجاد کنیم؟ یعنی قبل از آن خدا ما را به حال خودمان رها کرده است؟ 4. استاد وقتی به وسیله ریاضات شرعی درجه تجردمان زیاد شد و جمع شدیم باز با رفتن به کوی و برزن و بازار و صحبت با خلق و... رفته رفته دوباره متکثر می شویم با توجه به حدیث امام رضا (ع) که می فرماید کسی که دین را فدای دنیا و دنیا را فدای دین کند از ما نیست چگونه می توان دنیا را به دست بیا وریم بدون اینکه گرفتار کثرت شویم؟ با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایمان یک حقیقت تشکیکی است و هراندازه خلوص انسان بیشتر باشد یعنی با قلب امیدوارتر به حضرت حق رجوع کند، به همان اندازه جواب عمیق‌تری می‌گیرد و به یک معنا انفاق او با عمق بیشتری که خودش نسبت به توحید الهی داشته است قبول می‌شود 2- توکل نیز به این معنا است که انسان در اعمال خود در عین انجام اعمال، به خدا رجوع کند ولی به جای امید به اعمال خود به خدا امید داشته باشد که آن اعمال را به عالی‌ترین نتیجه برساند و مهربانی خدا به این معنا است که رجوع بنده به پروردگارش را بی‌جواب نمی‌گذارد 3- با ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» نظر به حضور مطلق حضرت پروردگار در همه‌ی امور می‌کنیم و حضرت پروردگار نیز با همین نگاه و ایمان ما به امورات ما نظر می‌کنند 4- به هر صورت ما باید هرچه بیشتر توحید خود را شدت ببخشیم تا در هر صحنه‌ای قبل از آن‌که امورات کثیر برایمان اصالت پیدا کند حضور حضرت حق اصالت داشته باشد. موفق باشید

13054
متن پرسش
با سلام: چرا ایران از بشار اسدحمایت می کند؟ جواب دویست هزار خون مردم سوریه که با حمایت ایران از بشار و ماندن بشار در قدرت اتفاق افتاده را چه کسی می دهد؟ مگر نظام سوریه دیکتاتوری نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در 14 خرداد چند سال گذشته در حرم حضرت امام دلایل دفاع از سوریه را در عین نقدی که به نظام سیاسی سوریه داشتند، روشن فرمودند مبنی بر این‌که بحث مقابله با سوریه بحث مقابله با جبهه‌ی مقاومت در برابر با استکبار است و عملاً آن‌ها ایران را نشانه گرفته‌اند. موفق باشید

13039
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض شرمندگی سوالی داشتم. آیا آن افرادی که قرآن باز می کنند و از زندگی و آینده افراد خبر می دهند و برای حل مشکل دعا می نویسند کار درستی می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار درستی نیست، بعضاً هم شیطنت در آن می‌شود. موفق باشید

13037
متن پرسش
با سلام: 1. به چه دلیل روش ما یا بهتر بگويم طلب ما نباید مثل افرادی همچون منصور حلاج باشد (البته ذیل شخصیت امام خمینی (ره) (همچو منصور خریدار سر دار شدم) مگر افرادی چون آن بزرگواران کار اشتباهي کردند؟ 2. آیا روش پسر امام هم همین روش نبوده و چرا عده ای چون جنید مامور به ظاهر می شوند که حکم قتل منصور را بدهد و عده ای مامور به باطن؟ 3. آیا شریعت انسان را از طریقت باز می دارد؟ 4. جایگاه احاديثي همچون امام سجاد (ع) که می فرماید من پنهان می کنم خلاصه علم خود را تا جاهلان بر من نشورند از سخنان حق و این علم خاصان است که اگر اظهار کنم هر آینه بگویند مرا که (بت پرست) است و (مسلمانان) خون مرا حلال دانند و هر بدی که در حق می کنند آن را موجب ثواب شناسند و همین علم را علی (ع) جدم به من وصیت کرد و به امام حسن (ع) و حسین (ع) وصیت کرد که به کسی اظهار نکند. خلاصه علم آیا علم توحید است چون از ظاهر ساختن علم شریعت و طریقت کسی خون کسی نمی ريزد. اگر امکانش است در شخصی جواب داده شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی خراباتی‌اند و بعضی مناجاتی. و هر دو در طریقت الهی در ذیل شریعت حضرت حق می‌توانند جلو بروند. در مورد علم توحید همان‌طور که حضرت سجاد«علیه‌السلام» می‌فرمایند ظرایفی هست که اگر مردم معمولی با او روبه‌رو شوند همان خدایی را هم که می‌پرستیدند از دست می‌دادند. سخن حضرت سجاد«علیه‌السلام» تذکری است به ما که متوجه باشیم طریقت رجوع به حق، بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر از آن است که در ابتدای امر با آن روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

13033
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخير: استاد عزيز لطفا منبع منسجمى پيرامون فهم بحٽ تجلى معرفى بفرماييد؟ هرچه از ابعاد مختلف بررسى مى کنم باز هم بخش هاى نامفهومى برايم وجود دارد. با تشکر از شما در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه‌ی بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» إن‌شاءاللّه موضوع برایتان قابل تصدیق می‌گردد. موفق باشید

13029
متن پرسش
سلام علیکم: داریم که جوانی به حضرت رسول (ص) رجوع می کنند و اعتراف به آن گناه می کند در رابطه با کفن دزدی که بعد از توبه واقعی برایش آیه نازل شد. ای کسانی که در گناه بر نفستان اسراف کردید. 1. چرا فردی چون حضرت رسول (ص) که دوران زنده به گور کردن دختران و ازدواج با محارم و خلاصه هر نوع گناهی که از نفس اماره سر بزند را در منظر دارند و در ابتدا ایشان اصرار بر بزرگتر بودن رحمت خداوند متعال از هر گناهی را در منظر دارند یکدفعه آن طور تغییر موضع بدهند که بفرمایند از نزدم برو که می ترسم آتشی بیاید و من هم در آتش تو بسوزم؟ 2. منظور حضرت از آتش آن شخص که ممکن است کس دیگری هم به آن اتش بسوزد چیست؟3. مهمتریت سوالم اینست که چرا آن جوان موفق به توبه نصوح شد؟ 4. وضعیت قوه مصوره و نفس اماره و فعالیت شیطان قسم خورده بر آن جوان در آن 40 روز چگونه بود؟ آیا این جوان یادآوری آن گناه را نداشت؟ ایا نفسش از ریاضت بدش نمی آمد؟ نقش شیطان در آن دوره ریاضت چگونه بود؟ شما را به جان حضرت زهرا (س) قسم می دهم برای حقیر برای رسیدن به یک توبه نصوح دعا کنید. ان شاءالله شفاعت پیامبر نصیبتان شود حقیر را مخصوصا دعا کنید. مطمئنم اگر با سوز دل این فقیر یتیم ال رسول را دعا کنید به سویتان باز می گردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً گناه او آنچنان بزرگ بوده و فضای جامعه را آلوده می‌نموده که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تنها می‌توانستند منتظر بمانند تا حکم الهی تکلیف را روشن کند 2- منظور آن بوده است که وجود او در آن صحنه فضا را آلوده می‌کرده و رحمت حضرت حق در آن فضا رخت برمی‌بسته است 3- چون آن جوان با همه‌ی آن گناهانی که مرتکب می‌شده، درون خود را ضایع نکرده بوده و به همین جهت هم سراغ رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آمده خداوند زشتی آن گناه را بر او نشان داده و او توفیق به توبه‌ی آن‌چنانی شده‌است 4- بالاخره توفیق الهی که آمد، نفس امّاره و شیطان از کارآیی لازم می‌افتد. موفق باشید

13028
متن پرسش
با سلام: اولا آدرس الکترونیکی را الکی زدم چون نداشتم، عفوکنید. اما سوال: بنده ادعا می کنم که از راه های کوناگون چه در خواب و چه در بیداری صوت می شنوم و مطالبی به من گفته می شود مثلا به من گفته می شود که انسانها را باید خدا بزرگ کنه یا اینکه می گویند که ولایت مال رسول الله است و نظریه ولایت فقیه را که من مطرح می کردم را زیر سوال می برند. یا اینکه گفته می شود که صداقت مال بزرگترهاست یا شما گفتید که آیت الله جوادی رشد خوبی کردند تفاوت بین رشد خوب و بزرگ کردن انسان توسط خدا چیست؟ مطالبی را خدمتتان عرض کردم رو چگونه با هم دیگه جمع کنم؟ با تشکر موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مواظب بود خود را در اختیار این نوع اصوات و خطورات قرار ندهیم وگرنه شیطان از این طریقه وارد می‌شود و به صورت‌های مختلف و انواع شبهه‌ها ما را بیچاره می‌کند. ملاک ما در فهم و تعقل، قرآن و روایت و نظر علماء باید باشد نه خطوراتی که به سراغ ما می‌آید. موفق باشید

13021
متن پرسش
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در دعای جوشن کبیر در فراز 81 چنین مناجاتی هست: «یا من خلق الاشیاء من العدم» سوال من اینجاست که در فلسفه داریم که عدم نمی تواند سبب و یا محل تغییر و خلقتی باشد. ولی در این فراز چنین بیان شده که از عدم هم ممکن است خلقت صورت گیرد. لطفا توضیح بفرمایید. ممنون. دعاگویتان هستم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز سخن از آن است که خداوند علت حقیقی اشیاء است و لذا اشیاء را با اراده‌ی خود خلق می‌کند نه آن‌که لازم باشد از چیزی چیزی بسازد مثل آن‌که بنّا از آجر و سیمان، ساختمان می‌سازد. موفق باشید

13019
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد مشکلى که بنده دارم اين است که بعد از مقدارى مطالعات معرفتى و طاعات و عبادات وهمى سراغ بنده مى آيد و تصورى از بنده خوبى بودن و درست بودن به من دست مى دهد و فکر می کنم بزرگان هم همین شکل بوده اند با ریاضت و سنی بیشتر حتى برخى مواقع خودم را فردى داراى کرامت و مستجاب دعا تصور مى کنم، با اينکه مى دانم همه اش توهم است و گناهان خودم را مى دانم و تا آخر عمر هم توبه کنم آن گناهان پاک نمى شود اما نمى توانم از اين وهم و غرور رها بشم که البته می دانم وهم اینکه تو بنده خوبی هستی از فریب های شیطان است. لطفا جهت رفع اش راهنمایی بفرمایید. آیا برای رفع به جای مطالعه ی معارف به تهذیب بیشتر نفس بپردازم موثر است؟ و یا شاید وسعت بنده در حد این معارف (مانند سیر شما) نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌بینید که در موقعی که شرایط، شرایطِ رجوع به حق است - مثل نماز - کم دارید پس معلوم می‌شود راه بسیاری در پیش است. ملاک انسان در قرب و بُعد الهی‌بودن، حضور قلب است نه انبوه اطلاعات. موفق باشید

13018
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد برای بنده این مسئله خوف از خدا و ترس از خدا که در قرآن و روایات آمده مقداری نامفهوم است. برخی موارد ترس از خدا جهت محرومیت از نگاه و نظر خدا و لقای خدا می باشد اما روایات وایاتی است که ترس از عذاب را مطرح می کند و خوف از خدا جهت مجازات نشدن که حالت اول مثل ترس از معشوق است ولی دومی مثل ترس از حاکم این مسئله در اصل به چه شکل مطرح می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق نظری که به حضرت حق و الطاف او دارد و با تصور از محرومیت از آن الطاف، ترسِ از خدا برای او معنا می‌یابد. یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از بهشت محروم می‌شود و یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از نظر الهی محروم می‌گردد و این را حرمان بزرگ می‌داند در آن حدّ که آن برایش از جهنم و عذاب آن سخت‌تر است. موفق باشید

13017
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد عزیز آیا شما کتاب و نوشته ای در رابطه قضا و قدر دارید؟ لطفا منبعی در مورد فهم ساده ی این موضوع معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دی‌وی‌دیِ عقاید بحثی در رابطه با «عدل الهی» و «قضا و قدر» شده است. بحث «جبر و اختیار» هم کمک می‌کند. از کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری غافل نباشید. موفق باشید

13016
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: خدا داری یعنی چه؟ شما فرمودید خدا دانی مثل آدرسی است که به ما می دهند و راه زندگی ماست و ابزار و اسباب پیمودن راه همان طور که خداوند در سوره کهف می فرمایند عبارت است از: عمل صالح و در عبادت پروردگار هیچ کس را شریک او قرار ندادن و غیر خدا را در زندگی موثر قرار ندادن بعد از ساختن زندگی خود با این اعمال و نگاه ها از کجا بفهمیم که به خدا داری رسیده ایم؟ حتما باید شهود غیب حاصل بشه؟ ۀیا امکان ندارد شهودی غیر الهی برایمان حاصل بشه و ما اشتباه گرفتیم که الهی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان سعی کند با حضور قلب به حضرت حق رجوع نماید، از خدادانی به خداداری سیر خواهد کرد. مباحث کتاب «رسالة الولایه» در این مورد کمک می‌کند إن‌شاءاللّه. موفق باشید

نمایش چاپی