بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12661
متن پرسش
عرض سلام و تحیت به محضر استاد: پیرو سوالی که حضورا از شریف در رابطه با بازسازی حرم امام داشتم برای جمع بندی سوال زیر را مطرح می کنم: سوال اول: ما را از دبستان با این تفکر بزرگ کردند که خاندان پهلوی خاندانی تجمل گرا و اهل بریز و بپاش بودند و مصداق آن را کاخ های نیاوران و سعد آباد ذکر می کردند آیا با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی این اشرافی گری های حرم در همان راستا نیست؟ سوال دوم: هر چند نظر بعضی این است که در معماری حرم امام شکوه هنر اسلامی ایرانی دیده می شود اما با وجود ضربات سنگینی که اقتصاد ایران و به تبع قشر مستضعف و حتی متوسط از اثرات تحریم خورده است و کشور دچار رکود و تورم بی سابقه است آیا این مسئله در حال حاضر نیاز بود؟ آیا شما جناب طاهرزاده که معتقدید بشریت باید به معصوم رجوع کند این روایت را خوانده اید که شخصی خدمت حضرت صادق (ارواحنا له فدا) رسید و به لباس زیبا و قیمتی حضرت اعتراض کرد و حضرت را به سیره ساده زیستی پیامبر و امیرالمومنین (ارواحنا لهم فدا) متذکر شد و حضرت در جواب فرمودند آن زمان امت اسلام فقیر بود و اکنون جامعه اسلامی به رفاه نسبی رسیده است حال عرضم این است با وجود اینکه ما در اجرای عدالت در انقلاب اسلامی پیشرفت کمی داشته ایم و قشر ضعیف با تورم و تحریم به شدت تحت فشار است، این اشرافی گری ولو به اسم هنر اسلامی ایرانی در این مقطع حساس و پیچ تاریخی نیاز انقلاب اسلامی بود؟ اگر با بنده هم عقیده اید سوال این است چرا رهبر زمان شناس و قاطع ما این تذکر را ندادند و مانع نشدند؟ سوال سوم: شما در جواب حضوری خود فرمودید رهبری در این مسئله دخالت نکرده اند چرا که سردمداران این امر دارای چنین فکری هستند و رهبری برای این نوع فکر حد و مرز قائل شده اند و چون به طور علنی مغایر با نظام اسلامی نبود و حرام عینی و بین نبود رهبری مانع از انجام این کار نشدند اما شما در حکم حکومتی رهبر انقلاب که به صورت صریح از احمدی نزاد خواستند تا رحیم مشائی را از سمت معاون اولی عزل کند هم حرام عینی و مغایرت با سیاست های انقلاب اسلامی ندیدید اما ایشان حکم حکومتی صادر کردند حال سوالم این است که ایشان نه تنها حکم حکومتی صادر نکردند بلکه حتی موضع گیری زبانی هم نکردند آیا این باعث تاسف نیست؟ شما دائما همچون نیچه و جناب هایدگر از به حجاب رفتن حقیقت گله می کنید. آیا روح ا... خمینی که کوخ نشینی را به کاخ نشینی ترجیح داد و دائما متذکر می شد تا مسئولان نظام اسلامی به اشرافی گری و تجمل رو نیاورند آیا این تغییر در حرم امام باعث نمی شود که نسل چهارم انقلاب در تعریف امام بزرگوار به حجاب بروند و دچار دوگانگی شوند؟ چرا رهبر انقلاب که نگران تحریف شخصیت امام هستند اجازه می دهند کسانی مسئول بازسازی حرم امام شوند که امام را درست درک نکرده اند؟ خرقه زهد و ریا کندم و بر تن کردم که من از حرم روح ا... بیزار شدم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجمل و اشرافی‌گری با روح اسلام و انسانیت نمی‌خواند هرکجا که باشد. ولی باید بین کاخی که پهلوی برای خودش می‌سازد و با حرمی که تولیت بنا به نظر خود، برای نشان‌دادن شکوه شخصیت امام راحل می‌سازد، فرق گذاشت به‌خصوص که توصیه شده است حرم امامان و مساجد با شکوه باشد ولی تجملی نباشد. در مورد حرم حضرت امام تفاوت نظرها در با شکوه‌بودن این معماری یا تجملی‌بودن آن است. بنده معتقدم در این موارد که به‌راحتی نمی‌توان گفت حرم از کدام نوع است، بهتر است سکوت کنیم، زیرا سازندگان آن با نیّت ارائه‌ی شکوه، آن را شکل داده‌اند و جای حمل بر صحت در همین جاها است و شاید به همین جهت رهبری نمی‌توانند نظر صریح بدهند چون خلاف ِ بیّنی به‌حساب نمی‌آید علاوه بر این‌که این نوع فعالیت‌ها نقشی در تشدید رکود و تحریم ندارد. از طرفی؛ مگر خود حضرت امام در امور شخصی‌شان این کار را انجام داده اند که نسل چهارم انقلاب در مورد امام دچار دوگانگی شوند؟! موفق باشید

12653
متن پرسش
با سلام: در آیه «وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالاْنْسِ». درست است که اکثر مردم بدلیل اعمال بد و غفلت شایسته اهل جهنمند ولی سوال من اینجاست که وقتی امام زمان(ع) ظهور می کنند بسیاری از مردم هدایت می شوند و زمانهای طولانی زندگی می کنند به طوریکه زمانهای قبل از ظهور مقطع کوچکی از تاریخ را تشکیل می دهد، پس تطبیق آیه فوق با زمان بعد از ظهور چگونه است؟ التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می‌فرماید طبع اکثر مردم گرایش به جهنم دارد و لذا مأیوس نباشید که دینداران ناب در عالم زیاد نیستند، در زمان حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» حق و عدالت حاکم است ولی همه‌ی مردم خوب نمی‌شوند. موفق باشید

12651
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات خدمت استاد عزیز: استاد بنده در ...خدمت سربازی ام را می گذرانم و در وقت اداری در این اداره مشغولم. از پیش از خدمتم منتظر این فرصت بودم که در این فراغت دو ساله ام که شاید دیگر در عمرم تکرار نشود مباحث شما را با فراغت بال و در فضای آرامش ذهنی به جاهای خوبی برسانم، اما هنوز مدت کوتاهی از خدمتم نگذشته که خانواده و نزدیکان زیر سرمان نشسته اند که وام بگیرم و از دستگاه های مربوط یه شغلم بگیرم و عصرها و بقیه اوقاتم هم به کارکردن بگذرانم و من که خودم رو می شناسم دغدغه پس دادن وام و کاریابی و ...، کلیه برنامه های قبلی ام (دنبال کردن و ایجاد روح مباحث در خودم) را به هم خواهد ریخت. آیا شما با آنها اتفاق نظر دارید که جوان باید درامد داشته باشد و کار کند یا اینکه خیر و خدا به موقع و به راه خودش روزی می رساند و خودسازی فعلا در اولویت است؟؟ خدا خیرتان بدهد. دعاگویتان هستیم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید شغلی داشته باشید حرفی نیست، ولی اگر فرصت داشتن شغل از دست نمی‌رود از فرصت پیش‌آمده در این سن برای کسب معارف الهی غفلت نفرمایید. موفق باشید

12655
متن پرسش
به نام پروردگار مهربان: با عرض سلام و احترام محضر جناب استاد طاهر زاده: اینجانب تاکنون دو مرتبه در ارتباط با موضوع ولایت فقیه با جنابعالی مکاتبه کرده ام. اما پاسخ های شما قلبا نتوانسته بنده را متقاعد کند. این سوال سالهاست ذهن بنده را مشغول نموده و از افراد متعددی نیز مشورت گرفته ام اما دریغ از یک جواب قانع کننده !!! تنها برای کمک به پاسخ گویی استاد عرض می کنم که بنده به لطف الهی با مباحث شما و مباحث کلامی نسبتا آشنایی خوبی دارم. و اما خود سوال، اگر حکومت ولایت فقیه، خدای ناکرده، توسط مدیران دولتی و دست اندرکاران به اندازه ایی فاسد شود که مردم عامه شورش کنند بالطبع حکومت را به زور ساقط می کنند (تا اینجا را بر طبق مکاتبات قبلی می دانم که می پذیرید). سوال اینجاست اگر حکومت ولایت فقیه فاقد هر گونه ساز و کار دمکراتیک برای کنار کشیدن خود در صورت عدم مقبولیت مردمی باشد خواه ناخواه حکومت ولایت دینی به استبداد دینی منتهی خواهد شد. بنابراین چرا بایستی انسان پشتیبان حکومت دینی باشد که غیر دمکراتیک است و مستعد به استبداد. اینکه ما می گوییم حکومت ولایت فقیه یک رویکرد تمدن ساز است قابل قبول است ولی تنها زمانی که با مقبولیت مردمی بر سر کار بماند نه به زور شمشیر! با آروزی توفیق روز افزون و قبولی طاعات و عبادات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقهای مجلس خبرگان به عنوان عالمان متعهد ناظر بر ولیّ فقیه هستند تا به‌جای نظر حق نظر خود را حاکم نکند. وقتی هم که حکم الهی حاکم باشد، چون حکم الهی با فطرت‌ها هماهنگی دارد دیکتاتوری نیست، زیرا در نظام دیکتاتوری نظر شخص حاکم است و نه حکم خدا. به همین جهت نظام ولایت فقیه از دموکراسیِ صرف، افضل است که در دموکراسیِ صرف، میل مردم حاکم است، نه نظر مردم در ذیل حکم خدا. موفق باشید

12639
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. می خواستم یه سوال ازتون بپرسم مدت هاست است که دوست دارم با معارف الهی آشنا بشوم و معنایی عمیق و واقعی به زندگی ام بدهم و اینکه انسانی یک بعدی نباشم. مثلا دوست داشتم و دارم که حوزه و دانشگاه را با هم بخوانم اما به طولانی بودن مسیر که نگاه می کنم و اینکه اصلا آیا این کار مرا به هدف می رساند یا دل سرد می شوم. بعد گفتم پس تابستان ها مطالعاتم را شروع می کنم تا حداقل از مرتبه پرت نباشم اما وقتی می روم که برنامه ریزی کنم به شدت از هدف خودم دلسرد می شوم و گاهی پراکنده اگر کتابی بخوانم مثلا آزادی معنوی ولی عمق و منظور نویسنده را با عمق وجودم نفهمم باز از ادامه ی مطالعه دلسرم می شوم واقعا نمی دانم باید چه کار کنم؟ الان تقریبا یک ماه امتحاناتم تموم شده اما هیچ کاری از پیش نبردم مهم ترین دلیلش هم فکر می کنم سرد شدن مدام است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دین همچون نور است که از هرجا شروع کنید به یک نحوی با همه‌ی آن ارتباط دارید. پیشنهاد می‌کنم سیر مطالعاتی روی سایت را دنبال کنید. موفق باشید

12637
متن پرسش
با سلام: حقیر بیش از یک سال است که دچار شک در اصول عقاید شدم و این شک ها سطحی نیست و عمیق وجدی است به حدی که هم اکنون هیچ دینی را قبول ندارم چند سوال دارم: 1- با توجه به این که شرط ورود به مشاغل دولتی تدین به یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی و ولایت فقیه است آیا اشخاصی چون من می تواند وارد این مشاغل شوند (البته با تقیه کردن یا دروغ گفتن مبنی بر این که مثلا مسلمانم) حکم وجدان در این زمینه چیست؟ 2- آیا می توانم ازدواج کنم چون سابقه تشیع داشتم اگر بخواهم ازدواج کنم مجبور به وانمود کردن این هستم که شیعه هستم و مشکل اینجاست که چون در واقع شیعه نبودم عقد باطل است و تبعات ناگواری چون لزوم اجرای مجدد صیغه و حرام زادگی فرزندان و... در بر دارد. 3- راهکاری که خود برای برون رفتن از شک دارم بدین صورت است اگر ایرادی دارد متذکر شوید ترتیب سیر علمی بنده: 1. کار بر زبانهای انگلیسی فرانسه آلمانی عربی (به منظور دستیابی به متون در ادیان و فلسفه های مختلف) 2. کار بر منطق ارسطو و ریاضیات 3. سایر منطق ها 4. آشنایی با علوم تجربی 5. مکاتب شکاکیت از ابتدا تا کنون 6. فلسفه ها و مکاتب اخلاقی در سراسر گیتی 7. تحقیق در زمینه ادیان 8. تحقیق در زمینه مذاهب دین مقبول 9. اجتهاد در مذهب مقبول (مثلا اگر فهمیدم شیعه بر حق است در زمینه علوم شیعی و اسلامی چون تفسیر فقه و... کار می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت‌های اول و دوم سؤال را که موضوعات فقهی می‌باشد باید از مجتهد بپرسید. در مورد رفع شکاکیت، مباحث معرفت نفس که حضوری و حسی است می‌تواند کمک کند. بحث ده نکته از معرفت نفس با صوت آن بر روی سایت هست. موفق باشید

12632
متن پرسش
سلام: چند وقتیست یک فکر مزاحم بنده را آزار می دهد و با اینکه می دانم این فکر بیهوده و بی معنا و توهم است اما نمی توانم عقلا برای دور کردن آن جوابی پیدا کنم. لطفا به بنده کمک کنید و پاسخ عقلانی به این فکر و شبهه و توهم مزاحم را برای بنده بیان کنید. این فکر بنده را آزار می دهد که نکند ما در ذهن شخص دیگری هستیم و ما فکر و خیالات شخصی دیگر هستیم و به اصطلاح شخصی دیگر ما را در تخیل خود ایجاد کرده. لطفا برای رهایی از این فکر و رد این فکر به بنده جواب عقلانی بدهید که با قدرت عقل بتوانم این توهم را از خودم دور کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر مزاحم را تنها با بی‌محلی باید از خود دور کنید. بنا به فرمایش آیت اللّه بهجت؛ آمدن افکارِ مزاحم به عهده‌ی ما نیست، ولی دنبال‌نکردنِ آن به عهده‌ی ما است. با تفکر و تدبّر در امور معرفتی خود به خود چنین اوهامی، ابتدا ضعیف و سپس از بین می‌رود. مطالعه‌ی کتاب «آشتی با خدا» و «ادب خیال و عقل و قلب» راهگشا خواهند بود إن‌شاءاللّه. موفق باشید

12631
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات: 1) استاد عزیز همسر بنده با اینکه خیلی مومن و مذهبی هستن ولی نسبت به خانواده گذشت ندارند مخصوصا با فرزندمان. استاد این رفتارهایی که ایشون الان با پسر 5 ساله ام دارند دقیقا همین رفتار را در اوایل ازدواج با من داشتند و دوست دارند هیچوقت این کودک خطا نکند و مطیع ما باشد. یا اگر خطایی می کند عذرخواهی و دست بوسی اش را قبول نمی کنند یا بعضی اوقات یک روز باهاش قهر می کنند.! 2) استاد همسرم همیشه در حال دعا و قرآن و نماز خواندن و گوش دادن به مباحث شما هستند ولی هیچوقت با نشاط نیست اکثرا بی حوصله و کسلن. من که واقعا از این رفتارها خسته شدم می خواستم بدونم این روش همسرم واقعا درسته؟؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرکاری افراط و تفریط مضرّ است و انسان را از وسعتی که باید داشته باشد و هرچیزی را در جای خود قرار دهد محروم می‌کند. چقدر خوب بود که همسر شما بدون هیچ عجله‌ای و با حوصله‌ی کامل با فرزندتان مدارا می‌کردند و در کنار روحیه‌ی آرام مادری و همسرداری به امور معرفتی و عبادی نیز می‌پرداختند. زیرا برکات چنین اموری کم‌تر از عبادت و مطالعه نیست. موفق باشید

12633
متن پرسش
سلام: حاج آقا من از سخنرانی، کنفرانس و یا خواندن یک صفحه قرآن در جمع یا پشت بلند گو به شدت ترس و اضطراب دارم، خواهش می کنم، خواهش می کنم، هم چندین کتاب از خود و دیگران معرفی کنید و هم بگویید چه کنم؟ این مشکل زندگیم را فلج کرده راه درمان دهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که قوه‌ی واهمه غلبه دارد هرچه با آن بیشتر مبارزه کنید و بدون توجه به آن به وظایف خود بپردازید، با راحتی بیشتر از آن راحت می‌شوید. عمده آن است که بدون توجه به آن کار خود را حتی در حال اضطراب انجام دهید. کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» یعنی توصیه‌های حضرت علی«علیه‌السلام» بسیار در این مورد کارساز است در ضمن به جواب 12632 نیز نظری بیندازید. موفق باشید

12625
متن پرسش
با سلام: استاد بنده بدجور غرق گناهم و هرکاری می کنم که از بند گناه رها شم نمیشه، یعنی تصمیم می گیرم اما دوباره فورا به گناه آلوده میشم، احساس می کنم چون طرز تفکرم درباره گناه و اثرات گناه و لطف و غضب الهی غیر واقعی هست راحت گناه می کنم و مطمئنم که خدا میبخشه و...، نمیدونم چطوری نگاهم را به آثار و مضرات شوم گناه عوض کنم که دیدم نسبت به آثار شوم انجام گناه واقعی بشه، اما یه چیز رو که خوب فهمیدم گناه باعث قوی شدن وهم و خیالات و کمرنگ شدن عقل و قلبم میشه و این رو با تمام وجود درک کردم، مشکلی که دارم اینه که زیاد به خدا حسن ظن دارم یا بهتره بگم حسن ظن غیر واقعی دارم، جوری که فکر می کنم هر گناهی بکنم خدا میبخشه، در کل میدونم خطاکارم میدونم یه جای کارم میلنگه میدونم اشکال در عقیده و طرز تفکرخودمه، اما نمیدونم چطور خودم و عقیدم رو تغییر بدم و طرز تفکرم رو واقعی کنم که دیگه سمت گناه نرم و شیرینی گناه برام تبدیل شه به تلخی زهر و بفهمم که با گناه چه چیزهایی که از دست میدم، لطفا بنده را راهنمایی کنید تا بتوانم دیدم را نسبت به آثار گناه و محرومیتهایی که از انجام گناه گریبان گیرم میشه واقعی کنم، یه چیزی هم که در مورد خودم فهمیدم اینه که خوف خیلی بیشتر روی من تاثیر داره تا رجاء،مثلا احادیث و روایات که جنبه خوف آن زیاد است بیشتر روی نفس من تاثیر داره تا روایات و احادیث دیگر با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر داشته باشید که با ارتکاب گناه به هر شکلی که باشد از رسیدن به برکات فوق‌العاده‌ی توحید عقب می‌افتید. همه‌ی کمالات در توحیدِ حضرت حق به شکل جامعیتِ غیر قابل توصیفی هست و چگونه انسان که معتقد به توحید است راضی می‌شود با لذت‌های محدود زودگذر از آن لذت غیر قابل توصیف توحیدی خود را محروم کند؟ سعی کنید در شرایطی که نفس امّاره حاکم نیست شرایط گناه‌کردن را از زندگی خود دور کنید. مثل این‌که اگر فیلترشکنی دارید و یا سی‌دی‌های فاسدی در اختیار دارید، همه را از بین ببرید. موفق باشید

12623
متن پرسش
سلام بر استاد. دوستی برایم فرستاد: "سلام علیکم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق مطلب زیر را در جایی دیدم. حیفم آمد در این روز ها که به امیرالمؤمنین اختصاص دارد آن را به اشتراک نگذارم. ملتمس دعا‌ امام علی علیه السلام چگونه بود؟ وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد. وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند. وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت «مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش می کنم». اینطور که برخی می گویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت «به خانه روید و مطیع باشید». گفت «در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد». سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و «خواص بی بصیرت» خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت «می دانم حج نمی روید!»؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و «سران فتنه» خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش انديشه بود. «غلام آن کلماتم که آتش انگیزد». روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد» (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد». تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت «خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم» آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود. بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت «کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!». حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را «محارب و منافق و فتنه گر» نخواند، گفت «برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!» نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت «من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!» در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر «فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود»، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح «انديشه» سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح «انديشه» به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند «فاصبر، ان وعد الله حق». همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. می گفت «نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ». وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت «سیاه نمایی نکنید». خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت «مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد»! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را «لیبرال» خواند! آنجا که در کتاب «آینده انقلاب» گفت «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست»." البته من جواب مفصلی دادم بی انکه خیلی سیاسی بحث کنم خواستم نظر شما را بدانم ، مشخصا منظورم اینه که اگر کسی نه از روی غرض از روی شبهه طرح کند این ها را چه باید گفت؟؟ هرچند کلمه الحق و یراد بهالباطل برای من تابلوست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیه‌السلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آن‌که فراموش نشود وقتی فتنه‌گرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستاده‌اند، پس از نصیحت و تذکر به‌شدت با آن‌ها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئه‌ی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازه‌ی علی«علیه‌السلام» چنین میدانی به آن‌ها داده شده بود بلکه نقشه‌ی عمروعاص بود و بازی‌خوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار نگرفت. چرا نویسنده‌ی محترم فرموده‌اند: علی«علیه‌السلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیه‌السلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را می‌گوید، گویا نویسنده‌ی محترم تلاش نکرده‌اند همه‌ی علی«علیه‌السلام» را ببینند! حداقل به اندازه‌ی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیه‌السلام» را می‌دیدند که در وصف آن حضرت می‌گوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید

12628
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام: معنی و جایگاه اعمالی که در شب‌های احیاء انجام می‌شود برای بنده کمی مشکل است. نمی‌دانم چرا باید ابتدا قرآن را گشود و سپس بر سر گذاشت و نام ائمه (ع) را آورد؟ منظور از این اعمال حقیقتاً چه می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که شب‌های احیاء یعنی شب‌هایی که زمینه‌ی ارتباط انسان با خداوند نسبت به شب‌های دیگر بیشتر فراهم است و لذا سعی می‌کنیم در چنین شرایطی بهترین شکل ارتباط با خدا را فراهم کنیم به این شکل که ابتدا قرآن را در جلوی خود می‌گشاییم و از خداوند با نظر به حقیقت قرآن و به حقیقت آن‌چه در قرآن هست و به حقیقت اسماء اکبر و اسماء حسنای او و آن‌چه موجب امید و خوف می‌شود، قسم می‌دهید که شما را از آزادشدگان از آتش قرار دهد. در چنین فضایی که نسبت خود را از آتش دوری از خداوند به نسبت رحمت نزدیکی به خداوند تبدیل کرده‌اید هر حاجتی که داشتید از خدا طلب می‌کنید و سپس در مرحله‌ی دوم قرآن را بر سر می‌گذارید تا زیر سایه‌ی قرآن و با نظر به حقیقت قرآن و حقیقت انبیاء و مؤمنینی که در قرآن مدح شده‌اند و با نظر به حقی که خداوند بر آن‌ها دارد، قسم‌های مشهور را شروع می‌کنید. عنایت داشته باشید که رویکرد شما در این قسم‌ها باید با نظر به نوری باشد که از طریق خداوند و اهل‌البیت به صحنه آمده است و شما با نظر به آن نور می‌خواهید به خداوند رجوع کنید و در آخر تقاضاهای خود را اظهار دارید. لذا ده مرتبه اظهار می‌دارید: «بک یا اللّه»، یعنی پروردگارا! به حقیقت خودت که جامع همه‌ی کمالات هستی و به حقیقت محمّد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» – با ده مرتبه‌گفتن «بِمحمّدٍ»- نظر را به نوری می‌اندازید که خداوند به محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داد و همچنان به انواری که از طرف حضرت حق به سایر ذوات مقدس اهل البیت«علیهم‌السلام» متجلی شده، نظر می‌کنید و از این‌جا به بعد است که کار شروع می‌شود و شما باید تقاضاهای خود را در زیر سایه‌ی همان انواری که بر اهل البیت متجلی شده از حضرت حق تقاضا کنید. این بود راز قرآن بازکردن و قرآن برسرگذاشتن و نظر به حقیقتی که بر هریک از اولیاء متجلی شده است. التماس دعا. موفق باشید.

12626
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده گرامی: آیا روح خداوند که در انسان دمیده شد و به فرمایش حضرت علی (ع) مقرب ترین ملک نزد خداوند است، این روح همان مقام نوری حضرت محمد (ص) است یا این روح خود از حضرت محمد (ص) سرچشمه می گیرد و در اصل بنده سوالم این است این دو فرق دارند یا خیر؟ و اینکه می شود گفت این روح سازنده نفس ما و نور وجودی حضرت سرچشمه فطرت ما می باشد و آن وقت قرب نزد خدای اینها چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح هر انسانی نازله‌ی روح کلّی است و قرب هرکس یعنی سیر به سوی مقام اصلی‌اش، و شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مسیر این سیر است. موفق باشید

12615
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: خدا خیرتون بده ان شاءلله. آیا شما آقای ...رو می شناسید؟ ایشان از شاگردان استاد ... هستند. بنده در مدرسه مبارکه ... سال اول تحصیلم هستم و ایشان در مدرسه بعضی مواقع حضور می یابند و دسترسی بهشان الحدلله آسان است. بنده از اواسط دانشگاه که به لطف الهی و فضل خدای رحمان با مطالب شما آشنا شدم آرام آرام سیر مطالعتی و صوت های شما رو گوش دادم و ... فقط اینکه بگم تقریبا هر روز دعاتون می کنم و از شما التماس دعا دارم. سوالم از شما اینکه اولا بنده چطور می توانم از آقای ... و حاج آقای ... استفاده نمایم و اینکه آیا توصیه می کنید که سیر آقای ... که با جزوه فطرت شروع می شود را پیگیری کنم؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بنده قبلاً نیز در مورد استاد سلوکی عرض کردم باید از همه‌ی عزیزانی که متذکر سیره‌ی ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هستند به بهترین نحو استفاده کرد. عمده آن است که متوجه باشیم تمام این دستورات در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» جواب‌گو خواهد بود و نتیجه‌ی لازم را می‌دهد. موفق باشید

12613
متن پرسش
با سلام: شبهه ای در مورد عصمت پیامبر (ص) برایم پیدا شده و اینکه در یکی از آیات قرآن به پیامبر خطاب شده که مشورت بگیر. حال سوالم این است آیا ایشان به مشورت نیاز داشته اند یا نه؟ اگر داشته اند که قضیه عصمت و بهترین خلق عالم بودن ایشان منتفی می شود. متن آیه «و شاورهم فی الامر»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» متوجه حقایق امور هستند ولی به دستور خدا با مردم مشورت می‌کردند تا جامعه در ذیل هدایت‌های دل‌سوزانه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رشد کند. ولی عنایت داشته باشید که تصمیم نهایی را به عهده‌ی آن حضرت گذاشته‌ است. به همین جهت در ادامه‌ی آیه می‌فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ». موفق باشید

12601
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد نظرتان را در مورد سید صادق شیرازی بیان کنید. 2. در کل اگر کسی بنا داشته باشد در مورد شخصیت های مؤثر در این تاریخ و انقلاب بداند چه منابعی در دسترس هست؟ 3. آیا جزوه ای در سایت هست که تاریخ و حوادث قبل از انقلاب و همچنین جریان شناسی را از گذشته تا امروز بررسی کرده باشد؟ اگر نه چه منبع یا منابعی را پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد این آقا با این‌همه انحرافاتش جای سؤال دارد؟! 2- جناب آقای رسول جعفریان کتابی را در این مورد یعنی جریان‌شناسی تنظیم کرده‌اند ولی در مورد جریان‌ها و شخصیت‌های دهه‌های اخیر باید خودتان با بررسی نظرات مقام معظم رهبری و موضع‌گیری آن‌ها، جایگاه افراد و جریان‌ها را پیدا کنید 3- در مورد قسمت سوم سؤالتان غیر از جزوه‌ی «تاریخ تحلیلی انقلاب» چیزی نمی‌دانم.  موفق باشید

12606
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: آیا حقیقت امام معصوم و حقیقت دین یکی است، یعنی دین همان است که امام بگوید و انجام دهد یا اینکه حقیقت دین غیر از حقیقت امام است و خدای متعال دین را به امام تعلیم داده است و امام را باید با دین سنجید؟ این سؤال در این فرض اهمیتش بیشتر می شود که مثل خوارج، علی (ع) را با دینی که می شناختند مقایسه کردند و تکفیرش کردند چون بین دین و امام جدایی قایل بودند و اگر در این موضوع قطع داشته باشند ولو به نحو جهل مرکب گناهی بر گردنشان نیست، حال آنکه اگر قایل به عینیت دین و امام باشیم دیگر جایی برای این مباحث باز نمی شود. لطفا علاوه بر پاسخ منبعی برای مطالعه بیشتر معرفی بفرمایید. خیلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که قلب مبارک اهل‌البیت«علیهم‌السلام» با حقیقت قرآن متحد است، چون فرموده‌اند سخن ما را با قرآن مقایسه کنید و اگر مطابق نبود آن را به دیوار بزنید باید قرآن را – یعنی ثقل اکبر – را اصل بگیرید و اهل‌البیت را ثقل کبیر بدانید. رویهم‌رفته کتب کلامی در این مورد بحث کرده است، می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست نیز مراجعه فرمایید.  موفق باشید

12605
متن پرسش
سلام علیکم: استاد شما در جایی فرموده بودید که آیت الله جوادی فرموده اند: «همان طور که خداوند باید امام و نبی را تربیت کند باید ولی فقیه را نیز برای اداره جامعه تربیت کند و در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خیمینی» تحت عنوان سنت الهی پرورش زعیم الهی آن را موضوع علم کلام دانسته اید. می خواستم آدرس مطلب آقای جوادی را بدانم که متاسفانه پیدا نکردم و ثانیا در کدام کتب کلامی در این باره به نحو صریح پرداخته شده است و آیا در ذیل برهان لطف می گنجد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه جوادی مکرر در این مورد سخن گفته‌اند. شاید بتوانید در سلسله مباحث ایشان که مجلس خبرگان منتشر کرده، مطلب را دنبال کنید. موفق باشید

12600
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: حضرتعالی در جواب سوال 12566 فرمودید «اُنس با حضرت حق برای هر مؤمنی گشوده است، حال چه اُنسی که موجب ارتباط قلبی با حضرت حق باشد و چه اُنسی که موجب گردد انواری از حضرت حق به عبد منتقل شود و عبد دارای ولایت تکوینی گردد». حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه فرموده اند: «عنوان ولایت در زمان غیبت برای فرد شان و مقام خاصی را پدید نمی آورد، بلکه منظور از ولایت اجرای احکام اسلامی می باشد که نوعی وظیفه است و در اجرای این وظیفه بین پیامبر(ص) امام علی(ع) و ولی فقیه تفاوتی وجود ندارد. در واقع مقام ولی فقیه با ائمه یکی نیست بلکه وظیفه آنها در حکومت و اجرای احکام یکی است. ولایت یک امر اعتباری عقلایی است و اعتباری جز جعل ندارد؛ مانند قیم برای صغار. ولایت تکوینی مقامات معنوی ائمه می باشد که سایر افراد جامعه از آن برخوردار نمی باشند. این مقامات معنوی قبل از بحث تشکیل حکومت برای ائمه وجود دارد و حتی حضرت زهرا (س) که نه قاضی بوده و نه حاکم از این ولایت تکوینی برخوردار می باشند.» چگونه می توان بین این دو مطلب جمع نمود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو، دو موضوع است در یک لفظ. یکی به معنای اُنس با حضرت حق است و قرارگرفتن در جایگاه ولایت تکوینی حق. و دیگری به معنای ولایت و حاکمیت است و قرارگرفتن در جایگاه ولایت تشریعی حضرت پروردگار. موفق باشید

12603
متن پرسش
به نظر شما مجتهد اعلم کیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی مراجعی که جامعه‌ی مدرسین تعیین کرده‌اند در جای خود اعلم‌اند. بنده با توجه به این‌که یکی از ابعاد اعلمیت را در کنار فقاهت، آگاهی به زمانه می‌دانم، آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» را به عنوان مرجع فقهی خود انتخاب کرده‌ام. موفق باشید

12597
متن پرسش
سلام خدمت شما استاد گرامی: ۲-۳ ساله که هر وقت مشکل روحی برام پیش میاد راه گشاترین شخصی که به ذهنم میاد شما هستید اما هیچ وقت پرسشی براتون ارسال نکردم. ۵-۶ سال پیش که پوچی داشت نابودم می کرد تنها کسی که دردم رو فهمید و دستم رو گرفت شما بودین... به همین خاطر شما رو بهترین راهنما برای حل مشکلاتم میدونم. من خیلی خوب با صحبت های شما ارتباط برقرار کردم و سریع پیش رفتم اما یه خطای بزرگ مانعم شد که فکر می کنم سال گذشته خیلی خوب به خاطرش مجازات شدم. بارداری و مشکلات باعث شد مطالعه ام کم بشه. و از اون جایی که با مطالعه کتابها و گوش دادن سخنرانی های شما توان و عزم عالم دار شدن در من ایجاد می شد؛ با مطالعه نکردن انگار روح دینی خودم رو از دست دادم. امسال مشغلات فرزند هم اضافه شده. احساس سردرگمی می کنم. آشفته ام. نمی دونم دوباره چطور شروع کنم. دلم خدا می خواد، بندگی می خواد. مدام مشغولم اما مشغول هیچی و پوچی. از مادر شدنم بهره معنوی نمی برم. کلی برنامه داشتم نمیتونم عمل کنم. یعنی میشه به قبل برگردم و از اون هم بالاتر برم؟؟؟ یکی از چیزایی که باعث شد خوب با تفکر شما ارتباط بگیرم این بود که راهنمایی و دستگیری تون قدم به قدم بود؛ فقط از مقصد سخن نمی گفتید بلکه راه رو هم نشون می دادید. راهنماییم کنید لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خانم محترم، مگر با فرزند نوزاد به‌سربردن و از انواری که حضرت حق در دل زلال او متجلی می‌کند، غافلید؟! آن‌وقتی که آن را در بغل دارید، انوار الهی نه‌تنها بر او که بر شما نیز سرازیر می‌شود و در همین رابطه فرموده‌اند تا هنگامی که مادر به فرزندش شیر می‌دهد، گناهی بر او نوشته نمی‌شود چون دل او آن‌چنان نورانی است که اصلاً گناه در آن جای نمی‌گیرد. تصور بنده آن است که چون شما این کار را کم می‌دانیدکشیک نفس برای بهره‌مندشدن از الطاف این کار نمی‌کشید. آری! با اصل‌گرفتنِ تربیت فرزند و خانه‌داری و همسرداری، اگر فرصتی شد صوت مباحث قرآنی را دنبال کنید و هرگز نخواهید مثل قبل باشید بلکه سکوی تعالی را در همین‌جایی که هستید بیابید و بالا روید. موفق باشید

12589
متن پرسش
سلام عليكم: عرض تبريك به مناسبت ماه رمضان و ميلاد امام حسن مجتبي (ع) ، ما در بستر طرح صالحين بسيج مشغول فعاليت هستيم و قصد داريم برأي اعضاي خود كه إز گروه سني سوم دبستان شروع مي شوند تا پايان دبيرستان يك سير مطالعاتي طرح ريزي كنيم لذا نياز به راهنمايي و مشورت با اشخاص با تجربه داريم. سؤالاتمان اين است كه اولا هر دوره و گروه سني چه نيازمندي هايي دارند؟ و ثانيه ما با كدام آثار و كتب و نويسندگان به آنها پاسخ دهيم؟ ثالثابا چه روشي؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم آن سیری که کاربر محترم در سؤال 12592 مطرح فرموده‌اند، خوب باشد. موفق باشید

12593
متن پرسش
سلام عليكم: طاعات قبول. بنده طلبه اي هستم كه امسال به سطح دو حوزه علميه مي روم. و مدتي است سوالي ذهنم را مشغول كرده و مرا به يك دوراهي رسانده است. لذا به ياري شما نياز دارم. (البته تقاضا دارم در پاسخ تان مخاطب را غير از طلبه ها، جوانان دانشجو و بسيجي نيز در نظر بگيريد) در رابطه به فعاليت فرهنگي عده اي از فضلاي عالم مي گويند واجب است اما واجب تر براي امثال بنده رسيدن به درس و به طور كلي خودسازي است و بايد فعلا از انجام اين گونه امور پرهيز كنيم و فقط به مقدار بسيار كمي براي رفع مسئوليت امر به معروف اكتفا كنيم در نگاه اوليه حرف درستي است. حتي امثال بنده تخصص در امور تربيتي نداريم و راه و روش آن را نمي دانيم مثلاً روش صحيح رفتار با نوجوان و ... اما در مقابل بنده نمي توانم اين جملات ايشان را با اين چند نكته جمع كنم: 1. مقام معظم رهبري در صحبت هايشان (مثلاً در حرم رضوي سال93) در فعاليت هاي خودجوش فرهنگي صحّه گذاشته و حتي فرمودند به جوانان مي گويم به فعاليت هاي خود جوش فرهنگي با جديّت ادامه دهند. خب متبادر به ذهن از جملات آقا اين است كه مخاطب همين طلاب و جوانان مومن و بسيجي مساجد و هيئات ما هستند، پس مي توان نتيجه گرفت آقا به اين كار رضايت دارند و طبق ديگر فرمايشاتي كه داشتند نظرشان اين است كه: كار را رها نكنيد اما در كنار آن بايد خودسازي خودتان درجه اول باشد به طور نمونه فرمودند سطح معرفت خودتان را بالا ببريد و كتاب هاي شهيد مطهري را پيشنهاد كردند. به همين علت احساس مي كنم همانطور كه امام وقتي فرمان دادند جوانان به جبهه بروند جوانان رفتند و در همان حين جنگ، خودسازي هم كردند و آن اتفاق عظيم در تاريخ اسلام افتاد. الان نيز حضرت آقا چنين چيزي را مي خواهند، يعني مي خواهند جوانان وارد ميدان جنگ نرم شوند و در همين ميانه به تهذيب و علم آموزي بپردازند بلكه اساس را بر اين بدانند اما صحنه كار كردن نيز خالي نماند. و باور هم دارم وقتي ما به فرمان ولي فقيه عمل كنيم خدا به دانش و تهذيب ما بركت مي دهد. 2. سن امثال بنده سن جواني است و اگر به خاطر درس و تحصيل و تهذيب، فعلاً وارد كار فرهنگي نشويم تا اينكه به يك درس و ... را به يك جايي برسانيم، سن جواني ما از دست خواهد رفت و به نظرم ديگر با سن بيشتر نمي توانيم با نوجوانان ارتباط بگيريم آنطور كه الان مي توانيم. در واقع در اين سن فعلي ما ظرفيتي هست كه در سن بالاتر نيست. يك جوان بهتر مي تواند با نوجوان ارتباط معنوي برقرار كند و واسطه نورانيت او بشود تا يك مرد 40 يا 50 ساله. 3. فكر مي كنم درس و كار فرهنگي قابل جمع است، هرچند اراده و همتي مي طلبد شبيه شهداء. به طور واضح تر و نمونه اين به ذهن حقير مي رسد كه مي توان با شروع يك سير مطالعاتي و يك برنامه ريزي منظم براي زندگي در جهت رشد انساني پس از رسيدن به يك حداقل كار كردن را شروع كرد. لذا برنامه اي مثل آنچه مرقوم مي شود را چطور مي بينيد؟ الف) شروع از كتاب آشتي با خدا / جوان و انتخاب بزرگ / ده نكته از معرفت نفس با شرحش / شرح حديث اي اباذر / عالم انسان ديني (جهت رسيدن به معرفتي كه بتواند فرد را در مسير صراط مستقيم قرار بدهد) ب) كتاب نامه هاي بلوغ ، مسئوليت و سازندگي، تربيت و كودك از مرحوم صفائي / تعليم و تربيت اسلامي علامه جعفري / آنگاه كه فعاليت هاي فرهنگي پوچ مي شود / كار بايد تشكيلاتي باشد از بيانات آقا / سه جلد نسيم مهر آقاي دهنوي كه اگر با يك ناهنجار رفتاري رويرو شديم بتوانيم صحيج عمل كنيم / و يك كتاب روانشناسي رفتار نوجوانان و جوانان ( جهت رسيدن به يك حداقل معرفت صحيح از راه و رسم فعاليت فرهنگي و تربيتي) از شما استاد و معلم عزيز مي خواهم هم به سوالات مطرح شده پاسخ بفرماييد و هم اشكالات را گوشزد كرده و نتيجه گيري كنيد... پيشاپيش از شما تشكر كرده و از خدا توفيقات روز افزون براي شما را خواستارم. يا حسين عليه السلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت همان‌طور که خودتان متوجه شده‌اید باید در عین آن‌که کار فرهنگی با جوانان را تعطیل نکرد، ولی شما به عنوان یک طلبه به‌خصوص در ابتدای کارتان باید ممحض در دروس‌تان باشید و در کنار آن فعالیت‌های فرهنگی را مدیریت کنید، نه آن‌که قصه‌ی شما قصه‌ی آن کسی باشد که رفت آب بیاورد، آب او را برد. یعنی آن‌چنان مشغول کارهای فرهنگی و سر و کله‌زدن با جوانان شوید که فراموش کنید باید یک طلبه‌ی با سواد و عمیقی باشید. موفق باشید

12592
متن پرسش
سلام علیکم استاد: لطف تعدادی کتاب مفید برای رده سنی 12 سال معرفی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «داستان راستان» از شهید مطهری و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی». با این‌همه بنده با این رده‌ی سنی سر و کار چندانی ندارم که بتوانم خدمتتان راهنمایی لازم را بکنم. موفق باشید

12591
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: سوال بنده در مورد محرمات اعتقادی است. کیفیت این محرمات چیست و چگونه می توان این محرمات را در خود بیابیم و به اصلاح آن بپردازیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: محرمات اعتقادی یعنی آن‌چه که ما را از حقایق عالَم محروم می‌کند. مثل شرک که ما را از حقیقت حضرت حق غافل می‌نماید و یا مثل عدم اعتقاد به نبوت و معاد و امامت که برای درمان هرکدام در کتب اعتقادی راه‌کارهای خاص خود را مطرح فرموده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی