بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12144
متن پرسش
باسمه تعالی: با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر:: با توچه به ارزشمندی وقت عزیز استاد از اینکه یک سؤال را دوبار مطرح می کنم پوزش می طلبم. آخر فکر می کردم مانند سؤالات قبلی پاسخ به جیمیلم ارسال میشه و چون مدتی گذشت و جواب نیامد به پرشس و پاسخها رجوع کردم هر چه کد سؤال را سرچ کردم جواب نگرفتم کد سؤال 12006بود. و سؤال اینکه نظر استاد راجع به اینکه بسیاری از محبین اهلبیت (ع) خود را سگ کوی آنان می نامند یا رسولان قبل را مثلا حضرت عیسی (ع) و مریم (ع) را چوپان و ندیمه اهلبیت (ع) می خوانند چبست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سؤال شماره‌ی 12003 این‌طور جواب دادم: « باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد فضای کل اشعارآئینی نظر خود را اظهار کردم. با این‌که بعضاً بزرگان دین جهت اظهار نهایت تواضع، جملاتی را به‌کار برده‌اند مثل «تو که سگ نبرده بودی»، ولی رویهمرفته به نظر می‌رسد اهل‌البیت«علیهم‌السلام» راضی نباشند ما به جای تواضع نسبت به آن‌ها خود را در مقابل آن‌ها تحقیر کنیم. لذا خوب است از آوردن چنین اشعاری خودداری کنید. موفق باشید». در ضمن نباید طوری نسبت به سایر انبیاء سخن گفت که پیروان آن‌ها سخن ما را حمل بر بی‌حرمتیِ آن پیامبران بزرگ استنباط کنند. موفق باشید

12132
متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد عزیز: دعایی در اوایل مفاتیح به نام دعای سریع الاجابه از امام کاظم علیه السلام آمده است اگر می شود کمی این دعا را توضیح بفرمایید و دیگر این که این دعا چه خصوصیتی دارد که سریع الاجابه است. با کمال تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح آن دعای عظیم الشأن در محدوده‌ی یک سؤال و جواب نمی‌گنجد چندین و چند جلسه درس است. عمده رجوع توحیدی این دعا است و نظر به انوار حق در مظاهر اولیاء الهی و نظر به اسمی که در نهایت کینونیت و پنهانی است که مسلّم آن اسم در اَحدیتِ کامل است که جامعیت مطلق همه‌ی کمالات می باشد. موفق باشید

12136
متن پرسش
بسم الله سلام محضر استاد بزرگوار: دو سوال: 1- به لطف حضرت حق، فرزند دار شده ام. اما با توجه به تاریخ هایی که ممکن است لقاح رخ داده باشد، ظاهرا لقاح در ایامی نه چندان مناسب رخ داده است. (قمر در عقرب و نیمه ماه قمری) حال وظیفه بنده چیست و چگونه می توانم از عواقبی که برای جنین چنین ایامی ذکر شده است جلوگیری کنم؟ 2- آیا استخاره کردن در هر عملی صحیح است؟ استدلال بنده: چون در همه اعمال ما به جنبه های غیبی آن عمل و نیز اثری که سایرین روی آن می گذارند واقف نیستیم پس استخاره در همه اعمال صحیح است. حتی برای بیرون رفتن از منزل!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما صحت این نوع روایات کراهت قمر در عقرب را ثابت کن، بعد دنبال رفع عواقب‌اش باش! با توکل به خدا جلو بروید و نگران نباشید 2- عقل، حجت باطنی خداوند است و بعد از عقل مشورت با اهل آن موضوعی است که دنبال آن هستید، مرحله‌ی سوم استخاره است. موفق باشید

12134
متن پرسش
سلام: تقدیم به استاد بسیار عزیزم. ان شاءالله جزء درجه داران لشکر امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف باشید: در جان ما هر دم، غوغای عاشوراست بیداری عالم، از یا حسین ماست با روضه ها هر لحظه می سوزیم و می باریم بر لب همه «یا لیتناکنّا معک» داریم تا آن دمی که سر به پای یار بگذاریم نذر تو این جان و تن، مولا اباعبدالله ذکر نفس های من، لبیک یا ثارالله (لبیک یا ثارالله) میثاق این دل با، خون شهیدان است جان روشن از یادِ، پیر جماران است از سر گذشتن، سرگذشت و سرنوشت ماست دلداده ایم و بهر ما هر روز عاشوراست ما راهمان از کربلا تا مسجد الأقصاست ما انقلابی هستیم، مِهر ولایت با ماست هیهاتَ منّا الذّله، شوق شهادت با ماست (لبیک یا ثارالله) دل خسته از هجران، دلتنگ دیداریم چشم انتظارانِ، دیدار آن یاریم بر ندبه های جمعه های ما نگاهی کن بر گریه های روضه ها آقا نگاهی کن بر لاله های سرخ این صحرا نگاهی کن نذر قدم هایت شد، خون شهیدان ما آماده پیکاریم، یابن الحسن یا مولا (یابن الحسن یا مولا)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به‌خوبی متوجه‌اید تنها راه عبور از ظلمات این دوران، راهِ شهدا است و تا آن‌جا خود را آماده کنید که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏هاى دار مى‏روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ى اسلامى خود عمل كنيم.». موفق باشید

12127
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشین. استاد آدم زیاد پایبند به مساله دینی متاسفانه نیستم، اما مثلا دیندارم. استاد خسته شدم. اونقدر تو یه زمینه خاص توبه کردم و توبه شکستم و عامل تمام بدبختی ها و حواس پرتی و عدم پیشرفت چه علمی و چه دینیم شده تقريبا، استاد با اشک سوال رو می پرسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا انسان باید خود را از بستری که گرفتار گناه می‌شود خارج کند تا توبه‌ی او برایش باقی بماند. یکی از عواملی که مانع بقای توبه می‌شود کثرت کار و تحریک وَهمیّات است. اشعار مولوی و کتاب‌های شهید آوینی کمک می‌کند که بستر گرفتاری به گناه تغییر کند. رفقای خوب و حضور در مسجد، کارساز است. موفق باشید

12125
متن پرسش
سلام علیکم: آیا وهم و خیال دارای اصالت هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه دارای قوه‌ی واهمه است که معانی جزئی را شکل می‌دهد مثل دشمنی گرگ که در واهمه‌ی گوسفند شکل می‌گیرد و خیال یک مرتبه از مراتب ادراک انسان است. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی گفته شده و مفصل آن در جزوات «معرفت النفس و الحشر» هست. موفق باشید

12124
متن پرسش
با سلام: در آیه «و هو السمیع البصیر» آیا خداوند خودش را در صفات سمیع بودن و بصیر بودن به انسان تشبیه می کند؟ اساسا" رابطه ای بین صفات خداوند و صفات انسان وجود دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که حضرت حق سمع و بصر را به بندگان داده، او سمیع و بصیر است نه آن‌که شنوا و بینابودن انسان در عرض سمیع و بصیربودن خداوند باشد، ولی انسان از شنوا و بینابودنِ خود متوجه سمیع و بصیربودن خداوند می‌شود. موفق باشید

12118
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و خدا قوت، در صورت صلاحدید می توانید در سایت قرار ندهید. با توجه به سفارشات رهبری مبنی بر خرید کالای ایرانی من فکر می کنم دلایل یا به عبارتی بهانه های زیادی برای خرید کالای خارجی وجود دارد. از جمله: ساخت ایران کیفیت ندارد و باعث اتلاف پول می شود، با توجه به اینکه درآمدم از خودم نیست بابت این خرید سرزنش و منع می شوم، شایع است که داروها و محصولات بهداشتی خارج موثرتر و با عوارض کمتر هستند،.... از این وسوسه ها خسته شدم. خجالت می کشم. حس می کنم نمی توانم در این امتحان که فرمانبرداری از امامم است پیروز باشم. چگونه درست فکر و عمل بکنم آیا درست است برای اطاعت جلوی همه چیز ایستاد اگرچه به ضرر باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اطاعت از رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» آن‌قدر برکات دنیایی و آخرتی هست که قابل مقایسه با این ضررهایی که می‌فرمایید نیست، و در پشت‌کردن به سخنان آن مرد الهی که حکم خدا را در این تاریخ برای ما روشن می‌کند، آن‌قدر ضرر هست که قابل مقایسه با آن ضررهایی که می‌فرمایید نمی‌باشد. دستور مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را یک دستور سلوکی بگیرید تا حجاب‌های ظلمانی‌تان رفع شود. موفق باشید

12120
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد سوالی در خصوص حج تمتع داشتم. در شرایط فعلی که عربستان ناجوانمردانه دست به کشتار مردم یمن زده و از ارسال ضروری ترین کمکها به مردم یمن نیز جلوگیری می کند آیا حج تمتع را باید انجام داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ترک حج تمتع تنها عدم استطاعت شرط است و این‌که به نحوی نتوانیم برویم و یا ولیّ فقیه حکم به تحریم آن بکنند. منتظر باشید ببینیم مقام معظم رهبری یا مراجع بزرگ چه نظری دارند. موفق باشید

12115
متن پرسش
سلام علیکم بر جناب طاهر زاده: این درست است که غریزه جنسی خیلی قدرت دارد و خیلی ها را به انحراف می کشاند حتی خیلی از متدینین و مذهبی ها. اما خب برخی احادیث در این زمینه وجود دارد که به نظر می رسد دیگر خیلی در این زمینه احتیاط کرده است که من واقعاً وجه این میزان احتیاط را نمی فهمم. مثلاً حضرت علی (ع) می فرمایند من به دختران جوان سلام نمی کنم. خوب من واقعا نمیدونم. من خودم تا حالا بارها شده تو مهمونیا و جاهای دیگه به دختران سلام کردم و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده. دوستان دیگه هم که اینو پرسیدم اونا هم گفتن برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمیدونم. شاید ما مریضیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. شاید مشکل هرمونی داریم ما. شاید ... . اما خب واقعا این برام سواله که آیا حتی یه سلام خشک و خالی هم ممکنه موجب مفسده بشه؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیدم شده که مثلا تو مهمونی چند کلمه ای با دختر نامحرم حرف زده ایم اما بازم هیچ اتفاقی نیفتاده. حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یه نامحرم بهش نگاه هم کردیم (اما نه نگاه خیره و از روی شهوت) اما حتی نگاه نیز هیچ مفسده ای نداشته است. حال واقعا این برام سواله که اگه این احادیث هست آیا ماها مریضیم که هیچ اتفاقی برامون نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم بلکه این احادیث منظور دیگری دارن؟؟!! یا مثلاً در روایتی داریم که میگه حضرت داود(ع) به فرزند خویش فرمود: پشت سر افعی و شیر راه برو؛ اما پشت سر زن راه مرو. حالا این یعنی چی؟ یعنی حتی راه رفتن پشت سر یه زن هم میتونه خطرناک باشه؟!!! هر روزه هزاران مرد پشت سر هزاران زن در خیابان و جاهای دیگ راه میرن و و فکر هم نمی کنم این باب خطری کسی رو تهدید بکنه. مخصوصا اونکه زن مورد نظر نیز چادری و با حجاب کامل باشه. حالا بله اگه دختر جوانی بود که بدحجاب بود لباس تنگ پوشیده بود و با ناز و عشوه راه می رفت؛ بله ممکنه راه رفتن پشت سر همچین دختری خطرآفرین باشه. اما راه رفتن پشت سر یه زن چادری که معمولی راه میره و حتی کفشش نیز صدا نمیده و ممکنه پا به سن گذاشته باشه این هیچ خطری نداره. خود بنده بارها شده در خیابان پشت سر دختری راه رفتم و هیچ خطری هم نداشته. قطعاً برای شما دوستان هم این مسأله پیش اومده یه جایی تو خیابونی ایستگاه اتوبوسی ایستگاه مترویی جایی پشت سر زنی راه رفتید. براتون خطری داشته؟ حالا واقعاً این میزان احتیاط وجهش چیه؟؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء الهی که متوجه ظرائف حالات نفسی خود هستند و خاستگاه‌های توهّم را می‌شناسند، متوجه‌اند در چه صحنه‌هایی وَهم به میدان می‌آید و حجابِ نظر به حقایق می‌گردد و توصیه‌های آن‌ها ریشه در شناخت حضوری آن‌ها نسبت به ظرائف نفسِ انسانی دارد و هراندازه بیشتر رعایت کنیم بیشتر متوجه نقش تخریبی وهم می‌شویم. مثل انسانی که وقتی تازه از حمام آمده کم‌ترین لکه را بر روی بدن خود احساس می‌کند. در مورد زندگی در خیابان‌های امروز شاید موضوع با آن شکلی که ما در کوچه‌‌ای خلوت پشت سر یک زن نامحرم حرکت کنیم، فرق می‌کند. موفق باشید

12116
متن پرسش
با سلام: حقير طلبه هستم و قصد دارم در باب جهان بيني و انسان شناسي و رابطه ي اين دو شروع به تحقيق و مطالعه كنم. استاد محترم بفرمايند از كجا بايد شروع كنم و به عنوان منبع مطالعاتي از چه كتابهايي چه از خودتان و چه از اساتيد ديگر استفاده كنم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین بار مرحوم شهید مطهری باب این نوع مباحث را در مقابل مباحثی که مارکسیست‌ها داشتند، باز کردند تنها از آن کتاب‌ها به طور مشخص اطلاع دارم. امروزه خوب است مباحثی در رابطه با اثرات متقابل عقیده و عمل کار شود که آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» در جلد اول «تحریر رسالة الولایة» از علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» باب آن را باز کردند. موفق باشید

12113
متن پرسش
سلام: چرا باید قوانین حاکم بر طبیعت و یا کلا قوانین حاکم بر عالم را ثابت و محکم بدانیم؟ لطفا دلیل این امر را بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون قوانین‌اند و اگر ثابت نباشند که به آن‌ها قوانین نمی‌گویند. اگر متوجه قاعده‌مندبودن آن‌ها ‌شوند نام قانون یا اصل بر آن می‌گذارند. موفق باشید

12108
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: با توجه به این که در مباحث معاد فرمودید برزخ و قیامت تجلی قلب است، آیا خارجیتی به غیر از تجلی قلب در بیرون هم هست یا تمامی این سیر فقط تجلی قلب است؟ مثلاً به عنوان نمونه بحث حشر و آورده شدن جهنم و بهشت در قیامت و داخل شدن افراد در آن در قاعده تجلی قلب جا دارد یا قواعد دیگری هم هست که بنده از آن مطلع نیستم اگر منبعی در این زمینه هست معرفی فرمائید؟ آیا مسائلی مثل آمدن عزرائیل که برای افراد به طور متفاوت جلوه می کند هم جلوه قلب است یا قاعده دیگری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره قیامت و برزخ نظامی است که وقتی انسان در آن نظام قرار گرفت شخصیتش از طریق قلب‌اش ظهور می‌کند. پیشنهاد می‌کنم مباحث کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» را با شرح صوتی آن دنبال کنید. در آن‌جا علت متفاوت جلوه‌کردن حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» نیز آمده. موفق باشید

12101
متن پرسش
سلام بر استادنا: فایل شکوفایی را گوش کردیم انصافا خوب بود و چه پایان دلنشینی داشت. اما همچنان آدم شدن ما شبه محال، ای تو روح این نفس، بماند. می خواستم بپرسم از محضزتان که چگونه میشه فیزیک خواند و در همان لحظات درگیری در مباحث سخت ریاضی به یاد خدا بود؟! قبل و بعدش را نمیگم وقت درگیری در مثلا بی بعد سازی معادلات دیفرانسیل جزئی را یعنی میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عزم کلی خود چنین نیّت کنید که می‌‌خواهند قواعد موجود در عالم را بیابید که یک نحوه ظهور توحید خداوند در عالم است. موفق باشید

12104
متن پرسش
سئوال اعتقادی: با سلام: خواهش و التماس می کنم حتما بطور کامل جوابم را بدهید. از طرفی ادعا داریم قرآن مخزن اسرار الهی و اقیانوس علوم و اسرار و حاوی هر آنچه سعادت بشر در آن است می باشد و هیچ منبع و سندی معتبرتر و جامعتر از آن نیست، ولی سئوال اینجاست که از طرف دیگر اعتقاد داریم 14 معصوم قرآن ناطق اند، وصل به خزائن علم الهی اند و حامل علم غیب اند و به اذن خداوند دانشمندترین دانشمندانند و از طرفی برخی ایشان باقر العلوم بودند و برخی دیگر دانشمند پرور (امام صادق و رضا و جواد علیهما سلام) پس چرا برخی یا حتی فقط یکی از این اسرار و علوم توسط ایشان ابراز نشده تا آنرا سند محکمی کنیم برای اعجاز قرآن و بزرگی امامانمان؟ با توجه به اینکه یکی از ایشان هنوز زنده است و می تواند به امر خدا ارتباط داشته باشد. می دانم می خواهید بگویید قرآن کتاب فیزیک و شیمی و نجوم نیست پس ادعا نکنیم (لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین. ببخشید آیه را درست بلد نیستم و پوزش می طلبم اشتباه نوشتم) می دانم می خواهید بگویید بشر ظرفیت ابراز این علوم را نداشته اند. اکنون چه؟؟؟ دانشمندان و اندیشمندان بزرگ بشر هستند و امام عصر زنده و حاضر در ثانی در زمان امام صادق که دانشمندان بزرگ بوده اند. ببینید آیا حق ندارم این را بدانم چرا با وجود معجزه بزرگ پیامبر (ص) و وجود چهارده قرآن ناطق یکی از این حقایق و اسرار برملا نشده است؟؟؟؟ اگر شده است دقیقاً اشاره کنید و آدرس دهید و بگویید چرا آن را برای اثبات حقانیت قرآن و امامان برملا نکرده اید؟؟؟ اساتید عزیز به پروردگار بزرگ سوگند هدفم از این سئوال رفع شبهه ای است که دیوانه ام کرده و مرا به شک انداخته و پاسخ شما می تواند یک مسلمان (بلکه هزاران نفر دیگر که با این شبهه آلوده شده اند) را نجات دهد. از محضر استادان عذر می خواهم ولی چون بسرم آمده ناچارم خودم قبلاً آنرا بگویم در پاسخ این سئوال بسیاری سایت ها و افراد اینگونه شروع می کنند و جالب اینکه با این شروع تا به آخر بیراهه رفته و نهایتاً پاسخ نم یدهند: «1 - تا منظور شما از علم و علوم چه باشد در قرآن علوم بسیاری... 2 – قرآن کتاب انسان سازی و هدایت است و... 3 – ظرف عقل ما نسبت به عظمت قرآن خیلی کوچک است و گنجایش ... 4 – اسرار و علوم قرآن بصورت نهفته و نیاز به تحقیق و تفحص داشته و تا وقتی بشر لیاقت فهم و درک آنها را نداشته باشد ... 5 - چرا می گویید اسرار قرآن توسط معصومین گفته نشده مگر توحید مفضل... یا جلسات مناظره امام با دانشمند هندی ... و یا جلسات امام جواد کودک با علماء ... غیر از روشن کردن اسرار و علوم قرآنی است و.....». استاد عزیز اگرچه همه پاسخهای بالا در خور توجه است ولی در پاسخ به سئوال من، توجیهی بیش نیست. خواهشاً و لطفا التماس این حقیر را پاسخ دهید و بدون حاشیه و توضیح واضحات رک و پوست کنده دقیقاً آن اسرار و علومی که توسط امامان بیان شده و یا غیر امامان و معصومین از روی آیات قرآن کشف کرده و به بشریت اعلام کرده اند را دقیقاً شرح دهید. استاد عزیز می دانم که چنین چیزی نیست چون اگر بود در سئوال از ده مرکز پاسخگویی و اساتید بزرگی چون انصاریان و ... حتما به آن اشاره می کردند پس اگر اینگونه است آیا بهتر نیست ادعای خود از قرآن و امامان را به گونه ای دیگر بیان کنیم. خلاصه سئوال: اگر مدعی هستیم در قرآن اسرار و علوم از ازل تا ابد هستی وجود دارد و از طرف دیگر مدعی هستیم امامان و معصومین قرآن ناطق اند و علم الهی دارند و متصل به خزانه علم خداوند هستند و با توجه به حی و حاضر و زنده بودن یکی از ایشان چرا بخش کوچکی از این اسرار و علوم را برای اثبات حقانیت قرآن و وجود مبارک خودشان آشکار نکرده اند؟؟؟ اگر شده است لطفاً دقیقاً آنرا بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم منظورتان از اسراری که باید ائمه«علیهم‌السلام» از قرآن به ما برسانند اخبار غیبی نیست، زیرا تاریخ گواه است که آن‌ها خبرهایی از آینده داده‌اند که بعداً عیناً محقق شده و مرحوم شیخ عباس قمی نمونه‌هایی از آن‌ها را در کتاب «منتهی‌الآمال» برای هر امامی آورده‌اند. پس منظورتان از اسرار. قواعد کلی است که بتوانیم در فضای آن قواعد در راه جلو برویم و نه قواعد تجربی که با تماس با طبیعت به‌دست می‌آوریم. به عنوان مثال حضرت فرمودند: از هشام بن سالم آمده است كه؛ خَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لِي أَ تَنْعَتُ اللَّهَ؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هَاتِ. فَقُلْتُ: هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. قَالَ: هَذِهِ صِفَةٌ يَشْتَرِكُ فِيهَا الْمَخْلُوقُونَ. قُلْتُ: فَكَيْفَ نَنْعَتُهُ؟ فَقَالَ هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ، وَ حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ، وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِيهِ، وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِيهِ، فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ النَّاسِ بِالتَّوْحِيدِ.[1]   در محضر حضرت صادق (ع) وارد شدم، از من پرسيدند آيا مى‏توانى خدا را وصف كنى؟ عرض كردم بلى، فرمودند: وصف كن، گفتم: او سميع است و بصير. فرمودند: اين‏كه صفتى است مشترك بين خدا و مخلوقات او. عرض كردم چگونه او را وصف كنم؟ فرمودند: او نورى است كه ظلمتى در او نيست و حياتى است كه مرگى در او نيست و علمى است كه جهلى در او نيست. هشام‏بن‏سالم مى‏گويد در حالى از محضر آن حضرت خارج شدم كه عالم‏ترين مردم به توحيد بودم.

حضرت مى‏فرمايند؛ بگو او نور است، يا بگو او حيات است، نه اين كه او چيزى است كه حيات دارد و معنى توجه به ذات همين است كه قلب متوجه «عين حيات» و «عين علم» و «عين نور» شود و از اين طريق مصداق نور و علم و حيات را شهود كند. ملاحظه می‌فرمایید که امام چگونه ذهن طرف مقابل را متوجه حقیقتی کردند که با تعمق در قرآن به‌دست می‌آید. زیرا قرآن می‌فرماید: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ» خداوند مثل هیچ‌چیزی نیست و حضرت معنای آن را نشان دادند. بنابراین ما باید متوجه باشیم جایگاه ائمه‌ی اطهار«علیهم‌السلام» در ارائه‌ی اسرار قرآن از همان سنخ قرآن باید باشد و راز زندگی متعالی را به ما گوشزد کنند تا مثل وهاّبی‌های سعودی به اسم قرآن کارمان به بیراهه کشیده نشود. موفق باشید  

 


[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 4، ص 70-« توحيد صدوق»، ص 137.

12095
متن پرسش
خداوند در برنامه مالی انسان خمس و زکات را قرار داده است، پس چرا انسان نباید مال و ثروت اندوزی داشته باشد و هر گونه که بخواهد مصرف کند در حالی که آنچه خدا واجب کرده است را انجام داده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی بخواهد در قیامت گرفتار آتش نشود همین اندازه که خمس و زکات خود را بدهد و بعد از آن‌ هرچه خواست ثروت‌اندوزی کند و زندگی خود را با دنیا بگذراند ،کافی است، ولی اگر بخواهد سلوک إلی اللّه داشته باشد و به او خطاب شود: « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة × ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة × فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي × وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»؛ باید تعلقات دنیایی‌اش را کم کند تا در دنیا و آخرت افقی خاص در مقابل‌اش گشوده شود. شریعت الهی برای هرکس راه را مشخص کرد تا آن‌جا که برای عده‌ای فرموده: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» آن‌هایی که در مسیر إلی اللّه تلاش کنند راه‌های رسیدن به خدا را حتماً به آن‌ها نشان می‌دهد که معلوم است این راه ها راه های خاصی است . موفق باشید  

12090
متن پرسش
سلام استاد گرامی: استاد عزیز در کتاب جایگاه جن، شیطان و جادوگر در عالم در قسمت کتک خوردن از خیالات فرموده اید که: (نقش خيال بر روي تن بسيار عجيب است. مثلاً اگر طرف در خانه تنها نشسته‌ است، يك مرتبه فكر كند که نكند يك دزد از ديوار بالا بيايد. در اين حال اگر عقل و ايمان او به کمک ‌آيند که مگر خدا تو را تنها مي‌گذارد، خدا خودش كمك مي‌كند؛ همين توكل انسان به خدا نمي‌گذارد آن خيال رشد ‌كند. اما اگر عقل و ايمان در صحنه نبود و آن خيال همچنان رشد کرد و باز قدرت گرفت و رشد کرد، يک‌مرتبه طرف آن دزد را بالاي ديوار مي‌يابد. اگر باز خيال کرد که حالا مي‌آيد و يک کتک محکم به من مي‌زند، مي‌يابد که آن دزد آمد و شروع کرد او را زدن، و اگر خيال کرد طوري او را زد که تمام بدنش سياه شد، مي‌يابد که بدنش سياه شد. بعد که آن خيالات رفت و آشنايان آمدند مي‌بينند که واقعاً بدن او سياه شده و مي‌پذيرند که دزدي آمده و او را کتک زده و بدن او را سياه کرده است. در حالي که او از خيالات خودش کتک خورد، آن خيالات آن‌قدر قوي بود که روي بدن او تأثير گذارد. بنده خودم موردي را مي‌شناختم که مي‌گفت: جنيان آمدند و محکم با دست روي صورتم زدند، و فردا صبح جاي پنج انگشت روي صورتش کبود بود. اين همان کتک‌خوردن از خيالات نفسِ خود است) بنده هر کار می کنم نمی توانم قسمت سیاه شدن بدن به واسطه ی کتک خیالی که خورده بود و یا جای انگشتان روی صورت به واسطه خیالات باشد، آخه مگه میشه خیال که وجود خارجی ندارد باعث سیاه شدن بدن و یا جای انگشت روی صورت باشد؟ اگه اینجوری باشه که خیال تجسم خارجی و تاثیر خارجی داشته باشد و تاثیر سریع و هماهنگ با همان خیال را روی بدن داشته باشد که سنگ روی سنگ بند نمی شود؟ بنده به هیچ وجه نمی توانم بپذیرم که خیال این قدر می تواند قوی باشد و تاثیر روی بدن شخص بگذارد، شاید آن شخص واقعا از کسی کتک خورده شاید آن شخص واقعا سیلی به صورتش خورده و شما می گذارید پای خیال؟ لطفا در مورد قسمت ذکر شده برای بنده توجیه منطقی و مستدل کنید، با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در تأثیر خیال روی بدن کار کنید. لازم نیست ما برای کبودشدن جسم حتماً یک پدیده‌ی خارجی را مؤثر بدانیم. شاید داستان آن دانشجویی که می‌گفت؛ «اگر شب خواب ببینم پایم زخم شده، فردا صبح به همان شکل خطی از خون در بدنم هست» نمونه‌ی خوبی باشد. موفق باشید

12082
متن پرسش
بنام خدا سلام استاد گرامی: خدا قوت، با اجازه شما استاد عزیز در ابتدای مبحث عرفان نظری هستم. تراک 3 را تازه شروع کرده بودم که دیشب سراغ متن رفته و جلو رفتم و در متن جمله ای مرا شدیدا تکان داد. جالب این بود که قبلا هم این جمله یا جملات را هم شنیده بودم و حتی بعضا گفته بودم ولی این بار طور دیگری بود. می خواهم ببینم آیا این نگاه واقعیت و حقیقت بوده یا توهم. جملات متن از این قرار بودن: «خدا بود و با او هیچ نبود. شرح: خداوند هست و هیچ چیز با او نیست، چون به هر چیزی فکر کنی اول وجود مد نظرت هست و نیز پنهان تر از جمیع اشیاست از حیث ماهیت و حقیقت زیرا هر چیزی حجاب اوست و....» ناگهان نگرش عجیبی به ذهنم نمی دانم یا قلبم آمد. من او بودم، من نبودم، آب دمنوش او بود، گیاهش او بود، همه او بود من نبودم ولی بودم. خواستم طبقه بالا بروم هر چه در پله بود اطرافم حتی دیوارها هوا همه او بود. حالت بدی مثل نیستی و خفگی پیدا کردم انگار له و نابود شدم. حال بدی داشتم. درون خدا بودم، خدا در خودش بود نه درونی که جا داشته باشد همه جا بشدت خدا بود جایی برای هیییییچ چیزی نبود همه خدا بود وحشتناک بود در واقع فشار بود خیلی گریه کردم وارد منزل شدم دیگر دیواری نبود کاغذ دیواری نبود مبل و ... نبود. افکار عجیبی به ذهنم می رسید که از بیان آنها قاصرم. شرم دارم. ببخشید می ترسم ابراز کنم. خدا همه جا را پر کرده بود. پس شیطان هم ..... و دیگر مواردی که وحشت از بیانش دارم. استاد عزیز زمانی شنیده بودم که ما در درخت و گیاه و آب و ... باید وجود را ببینیم نه در مواد پلاستیکی و ... ولی حالا همه چیز او بود حتی هر چیزی که بشر ساخته. دیشب همه اطراف اینطور بود و باور نمی کنم جز او باشد. حالا آیا این نگاه درست بوده یا توهم. اگر درست بوده چرا انقدر وحشتناک و پر از فشار بود گوئی از شدت فشار غالب تهی کنند. چرا وقتی روز شد فقط آثاری از بی حسی و آرامش هست و چرا آن نگاه بشدت کمرنگ است؟ اگر صلاح می دانید سوال بنده را بصورت عمومی در قسمت پرسش و پاسخ منتشر نفرمایید خدا خیر فراوان به شما بدهد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از مرحله‌ی اصالتِ «وجود» و تشکیک وجود آرام‌آرام وارد مرحله‌ی «وحدت وجود» باید شد و باید إن‌شاء‌اللّه در این موطن استقرار یافت. آری وقتی جز خدا در عالم نیست باید به نور الهی تکلیف و جای مخلوقات روشن شود که چگونه خداوند در آینه‌ی ممکنات خود را می‌نمایاند، زیرا ممکنات در عرض خدا نیستند. تا دیروز می‌خواستیم از طریق ممکنات تکلیف و جایگاه خدا را معلوم کنیم، از این به بعد إن‌شاءاللّه موضوع باید برعکس شود. البته ظرایفی در کار است که اگر بی‌قراری نکنید آن ظرائف ظهور می‌کند و محدودیت ممکنات را به خدا نسبت نمی‌دهید تا مثل بعضی بگویند معتقدین به «وحدت وجود» می‌گویند زمین و آسمان، خدا است! «آری چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها». این راهی است که إن‌شاءاللّه باید در ذیل مولایمان بیابیم؛ که فرمود: «مَا رَأَيْتُ شَيْئاً إلاّ و رَأَيْت اللّه قَبلَهُ و بَعدَهُ وَ مَعَهُ»‏. گفت: رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته / مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته // سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم / که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته // تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی / شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته // همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر / ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته.  موفق باشید         

12081
متن پرسش
سلام علیکم: بنده طبق سیر مطالعاتی، روی کتاب «از برهان تا عرفان» هستم. کتاب های شما را که می خوانم برایم قابل فهم و لذت بخش است اما متاسفانه به صوت آن که می رسم بعد از گوش دادن چند قسمت، از هرچی مطالعه زده می شوم. البته خدای نکرده قصد بی ادبی نداشتم. فقط نمی دانم که چرا صوت از برهان تا عرفان برایم خسته کننده است. لطفا راهنمایی بفرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بعضی علوم تنها با متن نوشتاری، همه‌ی چهره‌ی خود را نمی‌نمایانند مثل مباحث حِکمی و عرفانی. نیاز است صوت این نوع مباحث را هم دنبال کنید، منتها نه فقط گوش بدهید بلکه یادداشت‌برداری کنید. در ضمن مطالعه‌ی قسمت حرکت جوهری کتاب را به بعد موکول نمائید. موفق باشید

12085
متن پرسش
سلام: آیا محيا يكي از صفات خداوند است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مُحیی به معنای حیات‌بخش، یکی از از اسماء الهی است. موفق باشید

12083
متن پرسش
استاد عزیز پاسخ حضرتعالی به سوال 12065 احتیاج به توضیح داریم ما گروههای تلگرام که قبلا عرض شد فعلا در برهان صدیقین هستیم لذا احتیاج به توضیحج بیشتری داریم مجددا قسمت ب سوال که مورد مناقشه است همرا با جواب حضرتعالی تقدیم می شود و سوال پیش آمده مطرح می شود: قسمت ب: در قیامت هم روح از جسم جدا می گردد و به اصل خودش بر می گردد و این جسم و نفس است که عذاب می بیند. البته روح ما هم تحت تاثیر این عذاب است و حسرت می خورد که چرا نفس بسوی او حرکت نکرد. بعد از تمام شدن عذاب جسم و نفس، روح دوباره به جسم باز می گردد و نزد خداوند حیات ابدی دارد. بیشتر قسمت سوال که متوجه نمی شوم قسمت «ب» است از اینکه وقت می گذارید سپاسگزارم پاسخ حضرتعالی: باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت اول سؤال خوب است، ولی قسمت دوم اشکال دارد زیرا در قیامت همان اخلاق و عقاید ما که مربوط به روح است صورت پیدا می‌کند و انسان بد اخلاق و بد عقیده به صورت خوک در می‌آید که همان روح اوست که به صورت خوک درآمده و از آن جهت که انسانی است که خوک شده و چنین شخصیتی را نمی‌خواهد، معذّب است. موفق باشید سوال بوجود آمده: بین روح و نفس رو می خواهم بدانم؟ کدام یک بالاترند و از یکدیگر تاثیر می پذیرند؟ اگر روح بالاتر است چرا بعد از انتخابهای نفس تنزل یا ترفیع پیدا می کند؟ چرا می گوییم نفس وقتی مطمئنه شد به روح الهی که در وجود خویش است میر سد و به مقام راضیة مرضیه می رسند؟ آیا روح چیزی در وجود نفس است یا مستقل است و یا برعکس؟ آیا میشه گفت نفس و روح یک چیز هستند با دو اسم، هر جا پای دنیا و بدن در میان است نفس می گوییم و هر جا حرف آخرت است با اسم روح سخن می گوییم؟ اگر یکی نیستند اولا چرا، ثانیاً قوه اختیار دست روح است یا نفس؟ گذشته از اینها حضرتعالی جایی در فرمایشاتتون فرمودید مناجات شعبانیه رو از قرآن بالاتر می دونید، میخام بدونم این برداشت شماست یانقل قول یا....؟ در صورت مجزا بودن نفس و روح، آیا نفس از اولش به سه دسته تقسیم شده(اماره، لوامه، مطمینه) یا بسته به انتخابش تو یکی از این دسته ها قرار میگیره؟ در ضمن باز بنا بر تفکیک نفس و روح از یکدیگر آیا خود نفسِ ما با انتخابی که میکنه بد میشه یا خوب یا اینکه فقط روح را امر به پستی یا خوبی می کند یا سرزنش.. ببخشید وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظرتان باشد در نکته‌ی دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» عرض شد مقام روح که عالی‌ترین مخلوق است نازل می‌شود و در جسم متعادل شده و «سَوّا» گشته، و واژه‌ی «مِن روحی» از این جهت در آیه‌ی مربوطه آمده است و در آن کتاب عرض شد در اصطلاح ما عموماً بین نفس و روح تفکیکی نیست. و بنا بود ابتدا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی ده جلسه‌ای آن مطالعه و بحث شود. در هر صورت وقتی می‌گوییم قیامت عالمی است که از نظر درجه‌ی وجودی دارای وجود شدیدتری است و به تعبیر علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» جسم قیامت هم از جنس نفس ناطقه است، دیگر بحث برتری جسم یا روح در میان نیست بلکه هر نفسی جسم خود را با اخلاق و عقاید خود می‌سازد. این‌که حضرت امام از قول مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند: دعا، قرآن صاعد است، در راستای آن‌ است که قرآن حقیقتی دارد که آن حقیقت نازل شده و به صورت الفاظ و معانی در قلب مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» القاء گشته و گوش باطنی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نیز آن را شنیده، به معنای برتری دعا نسبت به قرآن نیست. در ضمن در مباحث ده نکته عرض شد بین مباحث فلسفی و مباحث اخلاقی و سلوکی نباید خلط کرد. بحث نفس یا روح و نفس ناطقه یک بحث فلسفی است و نفس لوّامه و مطمئنه یک موضوع اخلاقی و سلوکی است. موفق باشید

12077
متن پرسش
سلام: شما معمولا از حضرت امام و علامه طباطبایی در صحبت هاتون نام می برید و منابع مطالعاتی این دو بزرگوار را معرفی می کنید. سوال من این است که چرا به تشریح کتاب های علامه حسن زاده نمی پردازید چون در مدت کمی که با آثار ایشون ارتباط داشتم آثار علامه را بسیار روان و امروزی یافتم و فکر می کنم توانایی ارتباط برقرار کردن با جوانان در آثار علامه حسن زاده بیشتر باشد. ضمن این علامه با نوشتن کتاب هایی مانند «رساله لقاءالله» و «نامه ها و برنامه ها» ، «الهی نامه» و یا کتاب «هزار و یک کلمه» به نوعی راه عملی و دستور العمل هم برای جوانان آماده کرده اند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یادآوری خوبی می‌فرمایید. خدا نکند یک جامعه‌ی در حال رشد از سالک واصلی مثل علامه حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» چشم بردارد و بنده نیز وقتی حضرت امام و علامه«رحمة‌اللّه‌علیهما» را معرفی می‌کنم معتقدم در ذیل این دو بزرگوار، عزیزان به پرتو شخصیت آن‌ها رجوع خواهند کرد. موفق باشید

12076
متن پرسش
سلام استاد: طبق جواب سوال ۱۲۰۵۱ که فرمودید: «این یک موضوع روشنی است که وقتی بپذیریم بدن توسط روح تدبیر می‌شود پس وقتی روح در اضطراب قرار گیرد بدن را به طور طبیعی تدبیر نمی‌کند و لذا شما با انواع بیماری‌های بدن روبه‌رو می‌شوید چنان‌چه در روایات داریم اگر بیماری در جامعه زیاد شد باید به مردم توصیه شود از گناهان خود توبه کنند زیرا گناه موجب خارج‌کردنِ روح از تعادل می‌گردد و در نتیجه روح، بدن را درست تدبیر نمی‌کند. این نوع بیماری‌ها غیر از آن بیماری‌هایی است که از طریق عوامل خارجی اعم از میکروب و یا سموم و یا عوامل دیگر موجب بیماری بدن می‌شود.» آیا می توان بیماریهای روانی و عصبی را در دسته همین نوع بیماریهایی که (وقتی روح در اضطراب قرار گیرد بدن را به طور طبیعی تدبیر نمی‌کند و لذا شما با انواع بیماری‌های بدن روبه‌رو می‌شوید) قرار داد؟ یعنی می خواهم بگویم علت بیماریهای عصبی و روانی در ابتدا زیاد یا کم شدن هورمونهای مغزی یا به اصطلاح طب سنتی زیاد شدن سودا در سر نیست بلکه خود نفس هست که به دلایلی (که عموما گناه و یا خارج شدن وهم از کنترل و تدبیر عقل) باعث آن بیماری روحی می شود که آثار آن بیماری روحی که نفس باعثش شده کم یا زیاد شدن هورمونهای مغزی است، در اصل خود نفس به دلایلی باعث بیماری روحی و روانی در خودش شده که اثرش کم یا زیاد شدن هورمونهای مغزی می باشد، نه اینکه کم یا زیاد شدن هورمونهای مغزی باعث بیماریهای روحی و روانی شده، البته اگر نفس را اصلاح کنیم و با عبادت و توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار (ع) و تفکر عاقلانه نفس را از آن حالت بیمارگونه خارج کنیم و نفس به حالت تعادل برگردد لاجرم هورمونهای مغز هم به تعادل خود برمی گردد چون نفس که متعادل شده بدن را تدبیر می کند پس مغز و یا بدن هم متعادل می شود. آیا نظر اینجانب درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که نتیجه گرفته‌اید. یعنی بعضاً ما آثار عدم تعادل نفس به جهت گناه را در غیر نرمال‌شدنِ ترشحات هورمون‌ها می‌یابیم. فکر می‌کنم این مسائل به صورت مبنایی در کتاب خویشتن پنهان مطرح شده است. موفق باشید   

12075
متن پرسش
سلام: به خاطر درسم (کنکور سوال 12074) مجبورم کم بخوابم و شب ها بیدار باشم. برای اینکه حکم شب زنده دار ماه رجب را داشته باشم چه کنم؟ اصلا کلا شب زنده داری در این ماه رجب کاری ازش می آید؟ در یک کلام با توجه به سوال قبلم چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین شکل زندگی تعادل است. شب‌ها زود بخوابید، سعی کنید عادتتان شود که صبح‌ها زود بیدار شوید. شب‌زنده‌داری‌تان را یک‌ساعت بیداری قبل از اذان صبح قرار دهید که نماز شب را بخوانید و به درس بپردازید. موفق باشید

12074
متن پرسش
سلام: آیا هنوز می توانم از ماه رجب استفاده کنم با توجه به شرایطم؟ چه طور؟ آقای طاهرزاده من 18 سالم هست امسال کنکور دارم و عاشق و مست شخصیت آقای جلال افشار، چند صفحه ای راجع به ایشان خواندم، مطالب خیلی خیلی کمی راجع به شخصیتشان گیر می آید. شدیدا، شدیدا، شدیدا در خودم احساس نیاز به معنویتی فوق العاده عمیق مثل معنویت آیت الله بهجت و آقای افشار و شهید میثمی را دارم. عاجزانه از شما خواهش می کنم که راهی برای اینکه مثل ایشان شوم (آقای جلال افشار) با توجه به ماه رجب به بنده راهنمایی کنید. ده نکته و برهان صدیقین را کمی بلدم. ببخشید خودمانی می گویم یک راه میانبر با توجه به این شرایطم دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در روایت داریم اگر یک روز از ماه رجب مانده، با روزه‌ی آن روز منوّر به نور ماه رجب شده‌اید 2- با توجه به این‌که چندسالی بنده با مرحوم شهید جلال افشار مأنوس بوده‌ام می‌توانم بگویم آن‌چه مرحوم جلال افشار را جلال افشار کرد بعد از معارف حِکمی و عرفانی که داشت، یکی نگاه درست او به حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بود که او حضرت امام را یک هدیه‌ی قدسی الهی می‌دانست و سعی می‌کرد مبادی میل خود را با رهبر قدسی خود هماهنگ کند، دیگر آن‌که شدیداً سلیم النفس و لَیِّن بود، نسبت به مردم بسیار دلسوز بود، سعی بر رعایت حقوق مخالفین خود را داشت، بسیار هم صبور بود. موفق باشید   

نمایش چاپی