بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6121
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد، می‌خواستم بدونم که علت بالا پایین شدن روحیه توکل انسان چیه؟ چه چیز میتونه باعث بشه که شب هنگام یا یه مدت انسان روحیه خیلی‌ خوب توکل و توحیدی داشته باشه، اما صبح وقتی‌ از خواب پا می‌شه این روحیه از بین بره و انسان دچار نکند‌ها بشه. چکار باید کرد که این روحیه دائمی بشه؟ ارادتمند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در قرآن می‌فرماید: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ» یعنی وسعت و تنگی رزق مادی و معنوی شما در دست حضرت حق است و در دل همین قبض و بسط‌ها است که سالک به نور توحید نزدیک می‌شود. وظیفه‌ی ما است در هر حال وظیفه‌ی خود را انجام دهیم تا در هر قبض و بسطی با چهره‌ای از اسماء نورانی حضرت حق روبه‌رو گردیم و در نهایت بگوییم: «به هر شکلی که خواهی جامه می‌پوش.... که من آن قد رعنا می‌شناسم». موفق باشید
6122
متن پرسش
با سلام چرا هنگام رحلت پیامبر عزرائیل امد درصورتی که مقام پیامبربالاتر ازفرشته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» باید دنبال کنید که بحث می‌شود یک مقام، مقام نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که جبرائیل«علیه‌السلام» به آن وحی ‌می‌کند و عزرائیل«علیه‌السلام» هم همین مقام یعنی نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را قبض می‌نماید. ولی یک مقام هم مقام حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که همان مقام اولُ ما خلق اللّه است که فوق جبرائیل و عزرائیل است. موفق باشید
6124
متن پرسش
سلام انسان در رفاقتها گاهی دچار یک نوع انحصارطلبی نسبت به دوست و درنتیجه حسادت نسبت به سایرین در زمان مشاهده ابرازاحساسات رفیق خود با دیگران میشود. درمان چگونه است لطفا مفصل و دقیق جواب دهید چون خیلی مبتلا به است مخصوصا بین قشر مذهبی.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان هر اندازه به کمک نور توحید وسعت بیشتری پیدا کند راه‌های اُنس با خوبی‌ها را گسترش می‌دهد و خود را محدود به یک یا دو نفر از دوستانش نمی‌کند. راه حل مشکل، تأمل در معارف عمیق است تا متوجه راه‌های دیگری جهت اُنس با خوبی‌ها شود. موفق باشید
6125
متن پرسش
به نام خدا با سلام ایا صور فعلیت یافته در برزخ در معرض زوال یا تغییرند ؟ اگر ثا بت اند چرا عذاب بعضی پس از مدتی رفع می شود و اگر زوال پذیرند می پر سیم مگر مجرد محض قوه هم دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر؛ ولی در مسیر« إلیه راجعون» همواره از مؤمنین متوسط رفع حجاب می‌شود که در کتاب معاد بحث آن شده است. موفق باشید
6126
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک نظر به این که انسانها در حرکت خود از نظر زمانی و مکانی شرایط یکسانی ندارند و با لاخره جایی بین شدت و ضعف به خاطر مرگ متوقف می شوند تکلیف قوه و فعل در این شرا یط متفاوت چه می شود در هر دو بعد تن و نفس؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها قبل از آن‌که به دنیا بیایند در علم خدا شرایط زمانی و مکانی خود را انتخاب می‌کنند و خداوند بر اساس انتخاب آن‌ها، آن‌ها را خلق می‌کند و هرکس بنا به تقدیری که ریشه در انتخاب خود دارد در شرایطی قرار می‌گیرد که باید بالقوه ها‌ی خود را به مابالفعل تبدیل کند. موفق باشید
6128
متن پرسش
به نام خدا و با عرض سلام استاد این که می فرمایید شخص در عین ثا بته اش که در علم خداست شخصیت خود را انتخاب کرده و در عین ثا بته اش اراده کرده است یعنی چه مگر علم خدا جای اراده کردن ماست بله می توان گفت که خدا در علمش می داند این شخص چه انتخابهای در دنیا می کند و لی این که مثلا شخص در علم خدا انتخاب کرده زنا زاده با شد اصلا مفهوم نیست مگر انجا ما وجود تعین یافته شخصیه خارجیه داریم اگر طرفی بر چه اساسی شخص انتخاب می کند زنازا ده باشد مگر نتیجه ای نفعی یا لذتی از این انتخاب می برد که چنین انتخاب شومی که در دنیا سر افکنده و در اخرت عموما گرفتار عذاب باشدرا بکند و اساسا اگر کسی انجا که نه پیامبر و هادی است و نه دار امتحان است انتخاب کند اگر بتوانیم چنین انتخابی را بپذیریم چه ارزشی دارد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در قرآن نداریم: «إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏» چون خدا چیزی را اراده کرد که خلق کند به آن چیز می‌گوید بشو و آن چیز موجود می‌شود. پس معلوم است آن شیئ در آن حدّ که مورد خطاب الهی قرار گیرد در علم خدا موجود بوده، از طرفی خداوند خلق هرچیزی را به آن چیز می‌دهد و در این رابطه حضرت موسی و هارون«علیهماالسلام» در معرفی خداوند می‌فرمایند: «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» پروردگارمان آن کسی است که خلقت مخصوص به هرچیزی را به آن چیز می‌دهد و سپس آن چیز را پس از آن‌که خلقت‌اش را به آن داد، هدایت می‌کند. از این لحاظ خلقت آن کسی که می‌خواهد مرد باشد و مثلاً در چنین شرایطی مثلاً در تهران به دنیا بیاید را به او می‌دهد و با این مبنا باید متوجه بود اگر کسی زنازاده شد، خداوند خلقت او را به او داده است و این‌که چرا چنین انتخابی را کرده مربوط به خودش می‌شود مثل انتخاب‌های شومی که سایر انسان‌ها در این دنیا می‌کنند. در هر صورت چون انسان‌ها در آن مقام، در مقام امکان هستند جهت رجحان یک طرفِ امکان دارای انتخاب می‌باشند و چون این انتخاب و اختیار همچنان ادامه دارد هرلحظه می‌توانند خود را تغییر دهند. موفق باشید
6119
متن پرسش
سلام.خدا را چطور برای بچه تفسیر کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در قسمت «من کو؟» عرایضی داشته‌ام. شاید کمک کند. موفق باشید
6112
متن پرسش
سلام . من مباحث معرفت نفس شما را بسیار دوست دارم ولی یک تعداد سوال هم پیش آمده بود که در سوالات قبل برایتان فرستادم . اما یک سوال دیگر : اگر من بخواهم بر روی علم النفس مسلط بشوم همین مباحث شما مانند خویشتن پنهان و معاد و حرکت جوهری و برهان صدیقین و... کافیست ؟ یا باید شرح العیون فی سرح العیون یا عیون مسایل نفس از علامه حسن زاده یا برهان و الهیات و اشارات ابن سینا را هم بخوانم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه‌ی کتاب‌هایی که می‌فرمایید ،خوب است نظری هم به شرح‌العیون بیندازید، البته بنده سعی کرده‌ام آن نکاتی که در آن کتاب لازم است عزیزان مدّ نظر داشته باشند را در «خویشتن پنهان» بیاورم. موفق باشید
6115
متن پرسش
سلام استاد این دو حدیث که در نهج الفصاحه امده است به چه معنا است ﻣﻦ ﺃﺫﻧﺐ ﺫﻧﺒﺎ ﻓﻌﻠﻢ ﺃﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺪ ﺍﻃﻠﻊ ﻋﻠﻴﻪ ﻏﻔﺮ ﻟﻪ ﻭ ﺇﻥ ﻟﻢ ﻳﺴﺘﻐﻔﺮ. ﻫﺮ ﻛﻪ ﮔﻨﺎﻫﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻇﺮ ﻭﻯ ﺑﻮﺩﻩ, ﺧﺪﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩﺵ ﻭ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ. ﻣﻦ ﺃﺭﺍﺩ ﺃﻥ ﻳﻌﻠﻢ ﻣﺎﻟﻪ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻠﻴﻨﻈﺮ ﻣﺎ ﻟﻠﻪ ﻋﻨﺪﻩ. ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻨﮕﺮﺩ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩ ﻭﻯ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت در قسمت اول سؤال‌تان این باشد که اگر انسان گناه‌بودن آن گناه را پذیرفته باشد دیگر آن گناه را به رسمیت نمی‌شناسد و امید دارد حضرت حق او را ببخشد چون قبول کرده مرتکب گناه شد، پس انسان عصیان‌گری نیست. در قسمت دوم نکته‌ی دقیقی نهفته است مبنی بر این‌که هر اندازه‌ انسان متوجه عظمت حضرت حق باشد، او نزد حضرت حق عزیز است و هر اندازه متوجه غفاربودن حضرت حق است، خداوند برای او با نور اسم غفّار برخورد می‌کند. موفق باشید
6107
متن پرسش
سلام علیکم زیارت قبول من الان دارم برای کنکور میخونم ولی علاقم برای خوندن دروس حوزوی خیلی بیشتر است هر چند بر طبق نظر معلمان و دوستانم مهارت خوبی در زمینه ریاضی دارم و چون یکی از شرایط جامعه الزهرا قم نداشتن مشغولیت در جای دیگری است باید یکی را انتخاب کنم من اگر هم قصد رفتن دانشگاه رو داشته باشم فقط دبیری ریاضی رو انتخاب میکنم که اون هم معلوم نیست امسال ظرفیت داشته باشه یا نه اگر هم داشته باشه خیلی کمه مثلا امسال فقط 9 نفر گرفتند چون اشتغال رشته های مهندسی رو باید در محیطی انجام داد ک اقایان هم حضور دارند من فکر میکنم ک با رفتن ب حوزه هم خودم بیشتر استفاده می کنم و هم جامعه استاد من واقعا به حوزه علاقه دارم اون قدر که حاضرم ریاضی را ک واقعا دوست دارم رها کنم و ب حوزه بروم و یا این که به صورت تفریحی ریاضی را مطالعه کنم ولی پدرم با من موافق نیست اصلا دید من در دین با دید پدرم فرق میکنه خیلی هم فرق میکنه استاد افق دید من با پدرم کاملا متفاوته و من هم میخام که با رضایت پدرم وارد حوزه بشم ( البته در صورت توفیق الهی و اجازه شما ) لطفا کاملا برام روشن کنید ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حوزه‌ی علمیه آن‌طور که برای برادران برنامه‌ی منسجمی دارد برای خواهران ندارد خوب است که با نظر پدرتان دروس دانشگاهی را ادامه دهید ولی مثل بسیاری از دانشجویان دانشگاه در کنار دروس رسمی، دروس دینی و حتی حوزوی را دنبال کنید. موفق باشیدموفق باشید
6095
متن پرسش
سلام علیکم .عید سعید غدیر را به شما استاد گرامی تبریک عرض مینمایم سوال اول : من با علاقه ی بسیار زیادی که به کتاب و مباحث ده نکته در معرفت نفس داشتم به احادیث زیر برخود کردم که نظرم کمی سست شده است اگر میشود کمی برایم توضیح دهید الامام‌ الجواد علیه السلام: ان‌ّ ماسوی‌ الواحد متجزّی‌، و الله‌ واحد أحد لامتجزی‌، ولا متوهم‌ بالقلّة و الکثرة ـ جز خدای‌ یگانه‌ و واحد، همه‌چیز دارای‌ جزء است‌ و تنها خداوند یکتا و یگانه‌ است‌ که‌ نه‌ جزء دارد و نه‌ قابل‌ توهم‌ به‌ کمی‌ و زیادی‌ است‌. کافی‌۱/ ۱۱۶، بحار الانوار ۴/ ۱۵۳ از امام‌ کاظم علیه السلام روایت‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: شخص‌ وقتی‌ به‌ خواب‌ می‌رود، روح‌ حیوانی‌ در بدن‌ او باقی‌ است‌ اما روح‌ عقلی‌ از بدن‌ او خارج‌ می‌شود. عبدالغفار اسلمی‌ از امام علیه السلام درباره آیه‌ «الله‌ یتوفی‌ الانفس‌ حین‌ موتها…» می‌پرسد، مگر آیه‌ بیانگر این‌ امر نیست‌ که‌ ارواح‌ همگی‌ هنگام‌ خواب‌ توسط‌ خداوند توفی‌ و نگاه‌ داشته‌ می‌شوند، آن‌ را که‌ بخواهد، نگاه‌ می‌دارد و آن‌ را نخواهد، باز می‌گرداند؟ امام علیه السلام فرمود: آن‌که‌ هنگام‌ خواب‌ نزد خداوند برده‌ می‌شود، ارواح‌ عقول‌ است‌ اما ارواح‌ حیات‌ در ابدان‌ باقی‌ مانده‌ و جز با مرگ‌ از بدن‌ خارج‌ نمی‌شوند… اصحاب‌ کهف‌ مثالی‌ از این‌ مسأله‌ هستند که‌ هنگام‌ خوابشان‌ روح‌ حیات‌ در بدن‌ آن‌ها باقی‌ بود و از همین‌ رو به‌ طرف‌ راست‌ و چپ‌ گردانیده‌ می‌شدند. بحارالانوار ۵۸/۴۳ الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً ـ روح‌ جسمی‌ رقیق‌ و لطیف‌ است‌ که‌ در قالبی‌ ضخیم‌ و غلیظ‌ (بدن‌) قرار گرفته‌ است‌. بحارالانوار 185/10 1 الامام‌ الباقر علیه السلام: ان‌ العباد اذا ناموا خرجت‌ ارواحهم‌ الی‌ السماء فما رأت‌ الروح‌ فی‌ السماء فهوالحق‌ و مارأت‌ فی‌ الهواء فهو الاضغاث[۱۴] ـ وقتی‌ که‌ بندگان‌ خدا به‌ خواب‌ می‌روند، ارواح‌ آن‌ها به‌ سوی‌ آسمان‌ صعود می‌کند؛ پس‌ آنچه‌ روح‌ (از رویا و خواب‌) در آسمان‌ ببیند، رؤیایی‌ صادق‌ است‌ و آنچه‌ در هوا می‌بیند، خواب‌ آشفته‌ و بدون‌ تعبیر است‌. بحارالانوار 61/31 ۵ـ الامام‌ علی علیه السلام: ان‌ الله‌ خلق‌ الارواح‌ قبل‌ الاجساد بالفی‌ عام‌، فاسکنها الهواء فمهما تعارف‌ هناک‌ ائتلف‌ هیهنا و مهما تناکر هناک‌ اختلف‌ هیهنا ـ خداوند ارواح‌ آدمیان‌ را دو هزار سال‌ قبل‌ از اجساد آن‌ها آفرید و آن‌ها را در هوا جای‌ داد؛ پس‌ ارواحی‌ که‌ در آنجا به‌ یکدیگر انس‌ گرفتند، در اینجا نیز انس‌ می‌گیرند و دوست‌ می‌شوند و ارواحی‌ که‌ در آنجا از هم‌ فاصله‌ گرفتند، در اینجا نیز با هم‌ دشمن‌ می‌شوند. بحارالانوار 61/41 ۶٫ ان‌ الله‌ خلق‌ الروح‌ و جعل‌ لها سلطاناً فسلطانها النفس‌ فاذا نام‌ العبد خرج‌ الروح‌ و بقی‌ سلطانه‌ فیمر به‌ جیل‌ من‌ الملائکة و جیل‌ من‌ الجن‌، فمهما کان‌ من‌ الرؤیا الصادقة فمن‌ الملائکة و مهما کان‌ من‌ الرؤیا الکاذبة فمن‌ الجن‌ ـ خداوند متعال‌ روح‌ را آفرید و برای‌ او سلطان‌ و اقتداری‌ قرار داد که‌ عبارت‌ است‌ از نفس‌. پس‌ هرگاه‌ بنده‌ به‌ خواب‌ می‌رود، روح‌ از بدن‌ او خارج‌ می‌شود و سلطنتش‌ [بر بدن‌] باقی‌ می‌ماند؛ در این‌ هنگام‌ روح‌ با فوجی‌ از فرشتگان‌ روبرو می‌شود و با فوجی‌ از جنیان‌؛ پس‌ آنچه‌ رؤیای‌ صادقه‌ است‌، از جانب‌ فرشتگان‌ [به‌ او القاء شده‌] است‌ و رؤیای‌ کاذبه‌ از جانب‌ جنیان‌ است‌. سوال دوم : استاد اگر به احادیث بالا و مخصوصا حدیث امام جواد دقت کنید میگوید جز خدای یگانه همه چیز دارای جزء است پس چطور میتوان گفت که نفس ناطقه لیس کمثله شی است ؟ و با چه منطقی میتوان کلام یکی از عرفا که اخیرا گفته بود لاتاخذنی سنه ولانوم را توجیه کرد؟اینکه برخلاف حرف امام میشود . سوال سوم : در احادیث به وفور دیده میشود که اهل بیت از تفکر در ذات خدا نهی کرده اند و فرموده اند هرکس به ذات فکر و اندیشید هلاک میشود . حال چرا فلسفه اسلامی نقطه ی تکیه اش و تمام حرف اش صحبت از ذات است ؟ سوال چهارم : و اما در احادیث دیگر به چشم میخورد که پیامبر خصوصیت جسمی جبرئیل را هم ذکر کرده و حتی تعداد بال های او را هم گفته است و از این دست احادیث زیاد است که خصوصیت جسمی ملائک ذکر میشود . وقی پیغمبر میگوید جبرئیل نزدیک به سیصد تا یا سیصد هزار تا ( دقیق یادم نیست ) پز داشت آیا بازهم میتوان گفت جبرئیل مجرد است؟ سوال پنجم : در خصوص اینکه خداوند در تمام مکان ها و زمان هاست . من هرچه فکر کردم نمیتوانم قبول کنم . زمان و مکان خلق شده به دست خداوند است پس محدود است و خدا در محدود نمیگنجد . پس اینکه خداوند فرموده است همه جا با شما هستم فکر کنم یعنی اینکه خداوند با قدرت و تسلطی که دارد بر همه چیز احاطه دارد نه اینکه همه جا با شخص باشد . چطور نامتناهی ( خداوند ) در متناهی ( زمان و مکان ) جای میگرد ؟ سوال ششم : خداوند خود خالق وجود است پس چطور میتوان خود واژه وجود را برای خداوند به کار برد؟ و به نظرم یک مشکل فلسفه اسلامی همین است که خواست خدا را زیرواژه وجود تعریف کند . چون وجود لایتناهی ( خدا ) را ذیل متناهی( وجود) رسم کردن جالب نیست . چطور میتوان کوزه را از دریا پر کرد . حال واژه وجود به مثابه کوزه و بلاتشبیه خداوند به مثابه دریا . به نظر من این جمله بهتر است که" وجود خدا دارد" , نه اینکه "خدا وجود دارد" .خدا قطعا وجود دارد . چون خود وجود را خدا بوجود آورده است . مثلا خداوند خود خالق مکان است .مگر میتوان گفت مکان خدا کجاست ؟ و خود خالق زمان است مگر میتوان گفت از چه زمانی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از سؤالاتتان در صورتی که بحث معرفت نفس را ادامه می‌دادید حل می‌شد. زیرا در بحث معرفت نفس، نظر به جنبه‌ی مجرد انسان می‌شود بدون آن‌که در آن بحث به جنبه‌های دیگر آن نظر شود، در حالی‌که انسان در روایات از جنبه‌های مختلف مدّ نظر قرار می‌گیرد و این‌که حضرت جواد«علیه‌السلام» می‌فرمایند: حضرت اللّه «واحدٌ اَحَدٌ لا متجزی» یعنی حضرت اللّه، یگانه‌ای هستند که هیچ موجودی در کنار آن نمی‌تواند وجود داشته باشد و او جزءپذیر نیست و به زیادی و کم توهم نمی‌شود. در حالی‌که وقتی بحث نفس ناطقه یا هر مجرد دیگری مثل ملائکه می‌شود همین‌که هرکدام غیر دیگری هستند نشان می‌دهد که هرکدام جنبه‌هایی دارند که دیگری ندارد و از این جهت در یگانگی مطلق نیستند که نفی غیر کنند ولی اَحدبودن خداوند به تعبیر علی«علیه‌السلام» یعنی یکی که دومی در کنارش نیست. به هرحال این روایات هرکدام نوری از انوار توحید را در مقابل ما می‌گشاید که برای فهم آن‌ها نه‌تنها فلسفه‌ حجاب نیست بلکه کمک‌کننده است. به‌خصوص که در نتیجه‌گیری‌هایی که کرده‌اید یک خطای بزرگ را متوجه نشده‌اید. آن‌جایی که می‌گویند خداوند با قدرت و تسلط‌اش همه‌جا هست نه این‌که همه‌جا با شخص باشد. این حرف شما به این معنا است که ذات خدا از صفات او جدا است که در فلسفه و کلام به این نگاه اشکال اساسی دارند چون معنای این حرف آن است که ذات خدا از کمالاتش خالی است. در ضمن این در مباحث معرفت نفس بحث می شود که باید بین مزاجی که در حین خواب بدن را تدبیر می کند با روحی که در حین خواب از بدن جدا می شود فرق گذاشت که این موضوع در زبان روایات به صورتی دیگر مطرح است که جای بحث آن در این جا نیست .موفق باشید
6100
متن پرسش
سلام و عرض ارادت. استاد عزیز! در این روز عزیز عید غدیر شما را بخدا قسم میدهم که جمع بسیاری از شاگردانتان و کسانی که حیات و تفکر دینی شان را مدیون لطف خدا و ارشادات حکیمانه شما بوده اند ، از این تحیر و اعجاب کم سابقه نجات دهید! در کنار بقیه اظهارنظرهای اخیر شما ، الان سوال 6062 در مورد عمق فاجعه ای که اشتباهات احمدی نژاد و مشایی به جریان انقلاب زد را خواندم. استاد عزیز! مختصر تعقلی که دارم را مدیون شمایم ولی ذره ای منطق و استدلال در این جواب و کلا اظهارنظرهای سیاسی اخیر جنابعالی نمی بینم. من هیچ موقع نتوانستم مانند بعضی دوستان ، عاشق جناب مشایی شوم ولی نمی توانم بفهمم که دقیقا مشکل ایشان کجاست؟ـــــ چرا دقیقا مشکلات فکری ایشان را نمی گویید؟ چرا نقد مستند و منطقی در باره ایشان نمی کنید؟ چرا فقط بصورت کلی میگویید که نزدیکی به ایشان باعث فاجعه شد؟ـــــ استاد عزیز! شما را بخدا بصورت مستند و منطقی ایشان را نقد کنید تا ما هم متوجه عمق فاجعه شویم!استاد عزیز! شما را به امیرالمومنین قسم میدهم بگویید کجای آقای مشایی آنچنان وحشتناک بود که آقای مصباح و اطرافیانش آنچنان حمله مهلک و کشنده ای به دولت کردند؟یعنی معلوم نیست که همه اینها بازی اصولگرایان حزبی و جریان هاشمی بود؟ چرا قضایا را جور دیگری نمی بینید؟ چرا اینطور نمی بینید که فریب خوردن امثال اطرافیان آقای مصباح ، باعث شد که به خاطر یک دستمال ، قیصریه ای را به آتش بکشند؟اصلا به فرض که احمدی نژاد صد در صد تحت تاثیر آقای مشایی! شما را به رسول الله بصورت مستند بفرمایید آقای مشایی چه مشکل عظیمی داشت که اینچنین باید دودمان او و هر که تحت تاثیرش قرار میگرفت ، به باد رود؟یک مقدار هم احتمال بدهید که شاید عده ای فریب خوردند و تحت تاثیر القائات شیطانی اقتدارگرایان ، بصورت افراطی به مشایی بدبین شدند! شاید عده ای تحت تاثیر هوای نفس قرار گرفتند و حسادت کردند که چرا به مشایی نزدیک شده و از ما دور شده!و در آخر ، کمی تامل کنیم که چگونه رهبری که مراعات تازه کار بودن آقای روحانی را نکرد و همان ابتدا کارهای نابجا را بصورت عمومی تذکر دادند ، چرا در مقابل کسی که آقای مصباح میگفت بزرگترین خطر است و رمال است و فلان و است و چنان است ، همیشه تعریف میکردند که در خط انقلاب و شعارهای امام است؟... سؤال شماره‌ی 6103- اقای طاهرزاده لطفا منصفانه حرف بزنیدحرف های اقای مصباح خلاف شرع بین بود ان تهمت ها را باردیگربررسی کنید وببینید وبعد ان ها را با اه وناله های حضرت زهرا مقایسه کنید این جور نوشتن منصفانه نیست شما که حرف های امثال اقای فتاح را معیار قرار میدهیدوبه طلسم واین جور چیزها متوسل می شویدبهتراست ملاک خود رارهبری قراردهید وعمق کم مبانی معرفتی این اقایان را نگاه کنید وبدانید یکی ازمشکل های دکتر کم بودن عمق معرفتی همین اقایان به اصطلاح اصولگرابودیادلسوز بودندولی بانگاه امام به قضایا نگاه نمی کردند همین اقای فتاح که می گوییدحتی درکاراجرایی دربرخی مواردملاک های سست داشتند وروحی از غرب زدگی رادر ان می بینیدوقتی درتغییر ساعت ها که اقای رئیس جمهور اصرار بر تغییرندادن ان داشت اقای فتاح که مخالف نظر دکتر بود می گفت چون اتحادیه اروپااین کاررا میکند ما هم این کاررابکنیم.جناب اقای طاهرزاده چه توهینی ازاقای مشایی یااقای احمدی نژاد درمورد علما شنیدیدازاین نوع حرف زدن های شما انسان اتش می گیرد امیدوارم منصفانه صحبت کنیدوبدانید اساس این عالم براساس سنن جاری درهستی اداره می شود وحق همیشه ظاهر می شود پس منصفانه صحبت کنید.3 حضرت استاد من کسی هستم که با اندیشه شما اشنا هستم واقعا بدانیید که هرچه سخنرانی های اقای مشایی راگوش دادم اوراانسانی دلسوز ودلداه به ارمان های انقلاب یافتم.لطفا اگر تندیی دراین نوشته بود شما حلال کنید سؤال شماره‌ی 6111- سلام.استاد بنده در پرسش 6062 مطالبی مطرح کردم وشما جوابی عنایت فرمودید. اما خودتان هم می دانید جوابی که از شما انتظار می رفت را بیان نکردید وبر خلاف چیزی که فرمودید که کلی گویی به معنای مبهم گویی نیست ولی به واقع این گونه بود حتی شما نه تنها مشکلی را دراین باره از پرسش‌گر حل نکردید بلکه بدون حتی یک دلیل خواستید که ارادت ما نسبت به آیت الله مصباح زیاد شود که با قیاسی که در انتهای جوابیه فرمودید حتی به نظر حقیر از حد گذراندید آنجایی که بیان فرمودید:انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت.!!واقعا ازچون شمایی خواسته ای این چنین بدون اقامه ی دلیل وصرف اتکا به چند تمجید و تاریخچه یک فرد اورا تا این حد سعی دارید که تزکیه کنیدبعید است!شما باز هم کلی گویی می کنید واین کلی گویی را ناشی از عمق فاجعه ای می دانید که احمدی نژاد برای انقلاب !!به وجود آورده است ان هم با نزدیک شدن شخص آقای مشایی به ایشان.جدای این مساله که به ادعای شما ازاین جهت که نزدیکی مشایی به احمدی نژاد از قبل تر از این حرفاست ومساله حاشیه ساز کردن آقای مشایی هم به قبل از دولت دهم برمیگردد باید این راهم پاسخ بگویید که مگر احمدی نژاد در دولت دهم چه فاجعه ای ایجاد کرد که شما حتی اجمال آن را هم نمی توانید بیان کنید!؟واز طرفی می گویید که شما اگر از این زاویه بنگرید که آیت الله مصباح با چنین احمدی نژاد ی روبه روشد قید همه چیز را زد واحمدی نژاد را بزرگترین خطر اسلام دید!دیگر به جزییات حرفهای مشایی اعتنا نمی کنید وبه حرفهای آقای مصباح هم ایراد نمی گیرید!!!شما صراحتا این گزاره که هدف وسیله را توجیه می کند را تصدیق می کنید ومی گویید چون مشایی این کار را کرد(صرف ادعا وابهام گویی)آقای مصباح هم هرگونه سخنان را وارونه کند ومطرح کند وصغری وکبری بچیند ونتیجه گیری کند وحکم به تکفیر وانحراف کند نباید به ایشان حتی ذره ای انتقاد کرد!!!!واقعا زمانی که جواب پرسش قبلی را خواندم وقتی به اینجا رسیدم به گمانم شاخ در آوردم !!آخر مشایی منحرف عامل صهیونیست نمی دانم هرچه بد است از ایشان ولی آیا اخلاق به ما اجازه میدهد که سخن شخصی را وارونه کنیم وچیزی که اونگفته را به او منسوب کنیم وبعد نتیجه گیری کنیم استاد عزیز وقتی آقای مصباح این طور نقد می کنند واین مباحث را صرفا برای نقد مشایی استفاده می کنند یعنی به این علل ایشان مشایی را منحرف وعامل فاجعه می دانند وچیز دیگری ندارند حال اگر بابررسی به این برسیم که مقدمات این نتیجه گیری فاسد بوده است وخلاف واقع به این پی می بریم که استدلال ایشان پوچ بوده است وصرفا از روی احساسات بوده!جناب استاد این یک خطر است که شما می گویید یک چیزی را که بویی از منطق نبرده را چون فلانی زده بپذیرید .من آنجا را می بینم که نسل جوان به اینجا برسند که شخصی مثل آقای مصباح حرف یک شخص معاصر را این گونه بیان می کند ورد ونقد میکند پس افکار وآرای فلاسفه ی غرب ومذاهب وادیان دیگر را هم به این شکل وارونه بیان می کنند وبعد حکم بر بطلان وپوچی آن نظریات وتئوری ها می دهند وبه یک باره به همه چیز شک کنند (واین جای تامل بسیار دارد)ودر جای دیگر فرمودید که:رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده آزادش کنند.استاد عزیز این یعنی ابهام گویی به تمامه.شما واقعا حمایت های رهبر از احمدی نژاد را صرف رهایی از طلسم میدانید.آیا شما نبودید که در متن احمدی نژاد اولین خاکریز وقتی بحث سحر را پاسخ می گفتید وبا آن مقابله می کردید صحبت دکتر را مطرح کردید که با بیان سحر وطلسم قدرت خدا را نادیده می گیرند واز این تیز بینی وعمق معرفت احمدی نژاد تمجید کردید.آخر چه شده شما را که هم آهنگ با اشخاصی شدید که ابتدا با آنها مخالفت می کردید؟؟آخر آنهایی که بحث انحراف وسحر واین حرفها را مطرح کردند آخر به چه رسیدند که شما دنباله رو آنها شدید؟ حرفهای آقای مصباح آخر جز ایجاد تشت در مذهبی ها چه کار کرد وآیا ثمره این گونه مباحث وبی پروایی در بیان برخی مطالب را در انتخابات92 ندیدید که مذهبی ها وحزب اللهی ها چگونه از هم جداشدند وموقعیت برای همان جبهه ای که آقای مصباح بد می دانستند(جریان آقای هاشمی) فراهم شد آیا شما این را هم تقصیر احمدی نژاد ی که حتی حق داشتن کاندیدا در انتخابات نداشت می دانید واین همه بی انصافی علیه احمدی نژاد را محصور در آقایان لاریجانی وتوکلی ومطهری می دانید که خطشان از سالها قبل مشخص بود وهیچ سهمی برای امثال آقای مصباح سپاه پاسداران وصداوسیما قوه قضاییه و...قائل نیستید؟؟حضرت استاد این را حمل بر بی ادبی نکنید همان طور که شما آقای جوادی آملی را استاد خود می دانید ومورد احترام ولی مطمئنا در نظرات سیاسی زمین تا آسمان با ایشان تفاوت دارید کسی که آقای هاشمی وجریان ایشان را بارها حمایت کرده وشمایی که ایشان را حجاب انقلاب میدانید واین اختلاف را این نظرگاه بپذیرید.ولی دعوت شخصی به یک تفکر اگر بی منطق واستدلال باشد وفقط صرف در نظر گرفتن جایگاه افراد باشد این پذیرفتنی نیست .ومن الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی می‌کنم در مورد عرضی که در جواب سؤال 6062 تحت عنوان «بصیرت آیت‌اللّه مصباح در درک عمق فاجعه» داشته‌ام سه سؤالی که به عنوان اشکال به عرایضم از طرف رفقا مطرح شده است را یک‌جا در قسمت بالا قرار دهم و در آن رابطه آنچه احساس وظیفه می‌کنم و فکر می‌کنم برای رفقا مفید است عرض نمایم در حالی‌که خوب است جواب‌های مطرح در سؤال‌های شماره‌ی 5731 و 5797 مدّ نظر عزیزان قرار گیرد. ابتدا تأکید می‌کنم باور بفرمایید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم که در رابطه با انتقادهایی که به آیت‌اللّه مصباح نسبت به دولت دهم می‌شود حقی نادیده گرفته می‌شود، عافیت‌طلبانه به‌راحتی از جواب این نوع سؤالات عبور می‌کردم و نه عزیزان را دچار چنین حیرانی‌ها می‌نمودم و نه خودم را دچار دردسر. همه‌ی تلاش بنده آن است که جایگاه مواضع آیت‌اللّه مصباح را به عنوان عالم مجاهدی که دغدغه‌ی حاکمیت اسلام و حفظ نظام را دارند و برای تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند – هرچند ممکن است در مواضع جزئی تندروی‌ها و اشتباهاتی داشته باشند – نادیده گرفته شود و در این رابطه سعی بنده آن است که با نگاهی همه‌جانبه به موضع‌گیری‌های ایشان نظر گردد و نه نگاه به موضوعات جزئی و ضعف‌های جزئی که در آن حرکت کلی پیش می‌آید و عموماً آفت نگاه ما به اصل موضوع می‌شود و قدرت تحلیل‌مان را به‌شدت کدر می‌کند. رفیقی به بنده اشکال می‌کند چرا دقیقاً مشکلات فکری آقای مشائی را مطرح نمی‌کنم؟ صرف نظر از آن که در جواب شماره4947 به طور غیر مستقیم عرایظی داشتم ،بنده از ایشان می‌پرسم چرا به جایگاه حضور آقای مشائی در کنار آقای احمدی‌نژاد نظر نمی‌فرمایید؟ بنده صحبت‌های آقای مشائی را خوب گوش دادم و پس از آن به خود آمدم که مواظب باشم طوری حرف‌های خوب نزنم که بقیه‌ی اهل فکر و نظر، بدجلوه کنند. آیا باید به جزئیات سخن یک فرد توجه کرد یا به خروجی آن نظر نمود؟ امیدوارم وارد جزئیاتی مثل برخورد امنیتی با افراد نشوید که به جرم نزدیکی به آقای مشائی با آن‌ها برخورد شدکه بنده از این کارها بسیار دل‌خون هستم. سعی ما آن است که موضوع را خیلی بالاتر از این جزئیات بررسی کنیم. آن عزیزی که می‌فرمایند بنده منصفانه سخن نگفته‌ام را نمی‌توانم بی‌انصاف بدانم ولی تلاش می‌کنم عزیزان را وارد نگاهی کنم که تصورم آن است آموزه‌های دینی به ما آن نگاه را داده و شاهد آن را این روایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌دانم که می‌فرمایند: «حُبُ‏ عَلِیٍ‏ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» دوستى على حسنه‏اى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمى‏رساند و دشمنى على سیئه‏اى است که با وجود آن، حسنه سودى ندارد. شما اگر ملاحظه کنید این روایت به ما تذکر می‌دهد که به جهت کلیِ یک شخصیت بنگرید و ببینید مطلوب و محبوب خود را انسانی چون علی‌بن‌ابیطالب«علیه‌السلام» قرار داده یا نه؟ اگر چنین کرده است هرچند در جزئیات ممکن است با ضعف‌هایی نسبت به او روبه‌رو شوید ولی متوجه باشید این ضعف‌های جزیی، نباید نگاه کلی شما را نسبت به موضوع تحت‌الشعاع قرار دهد. بنده جهت‌گیری کلیِ آیت‌اللّه مصباح را نسبت به مشکلی که در دولت دهم در رابطه با نقش آقای مشائی پدید آمد، هوشیارانه می‌بینم و قبلاً هم عرض کردم این موضع‌گیری هیچ منافاتی با موضع‌گیری رهبری در تأیید آن دولت نداشت زیرا رهبری عزیز در مقابل منتقدین بی‌انصاف، از دولت دفاع می‌کردند و سعی داشتند امتیازات آن دولت راکه منطبق با آرمان‌های انقلاب بود و تا آخرین روزها آن دولت بر آن تأکید می‌کرد، نادیده گرفته نشود. ولی آه و ناله‌ی آیت‌اللّه مصباح از تغییر جهتی بود که در دولت آقای احمدی‌نژاد به‌وجود آمد و یک‌مرتبه به بسیاری از جریان‌های دلسوز انقلاب و اصول‌گرایان واقعی پشت کرد، دولتی که امید همه بود و می‌توانست این امیدواری را دوچندان کند همچنان‌که در دولت نهم با فعالیت‌‌های خود امیدواری را در بین نیروهای دلسوز به انقلاب شکوفا کرد، آن‌وقتی که عنان کار در دست آقای مشایی نبود و به گفته‌ی آقای محصولی در کنار دولت همه به یک چشم نگاه می‌شدند ولی در دولت دهم همه اقرار دارند که هرکسی باید با چشم آقای مشائی نگاه شوند وگرنه دیده نخواهند شد. تعجب می‌کنم از آن عزیزی که تصور می‌کند بنده ادعا دارم نباید به آیت‌اللّه مصباح و اطرافیان ایشان انتقاد کرد، در حالی‌که بنده سعی دارم با دیدن جایگاه موضع‌گیری های آیت‌اللّه مصباح در نظام اسلامی کمکی به دوستان کرده باشم تا در تحلیل جریان‌ها و آنچه در اطرافشان می‌گذرد دچار خطا نشوند. باور بفرمایید آن‌قدر که از انتقادهای دلسوزانه‌ی شما مسرور می‌شوم از تعریف و تمجید بعضی‌ها مسرور نمی‌گردم و همین را انتظار دارم که عزیزان با تفکر و تعقل و آزاداندیشی تمام با مباحث و نوشته‌های بنده روبه‌رو شوند، ولی اجازه دهید بنده از اظهار آنچه به نظرم برای تحلیل شما مفید است کوتاهی نکنم و جوّگیرِ انتقادهای شما نگردم و با نظر به مظلومیتی که برای دولت آقای احمدی‌نژاد و شخص ایشان قائلم، از نقش آیت‌اللّه مصباح در درست‌دیدنِ دولت دهم و ضعف‌هایی که پیش آمد غفلت نکنم، ضعف‌هایی که باز عرض می‌کنم بسیاری از امیدها را به ناامیدی کشاند و سال‌ها برای بازسازی و ترمیم آن زمان نیاز است در حدّی که بنده احساس می‌کنم متأسفانه کار به یأس و سرگردانیِ بعضی از جوانان انقلابی کشیده شده و می‌رود که با تحلیل‌های غلط کار به هلاکت بعضی از افراد کشیده شود. ظاهراً واژه‌ی «طلسم» که بنده در آن جواب به‌کار بردم مورد سوء تفاهم شده و تصور آن برادر عزیز آن است که بنده آن سخن را که گفته‌اند «آقای احمدی‌نژاد سحر شده» تأیید کرده‌ام. در حالی‌که بنده این واژه را به معنی عرفی آن به‌کار بردم که به معنای تحت تأثیر شدید قرارگرفتن است. اجازه دهید در آخر خاطره‌ای که از شهید مهدی عراقی از طریق نوار از صدای خودشان شنیدم عرض کنم شاید از این طریق مقصد اصلی خود را بتوانم برسانم. شهید مهدی عراقی که از یاران اصلی مرحوم شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بود می‌فرماید: مرحوم نواب از بعضی از حرکات آیت‌اللّه کاشانی و حرکات فرزندان و اطرافیان او دلگیر بود. یک روز در خانه‌ی مرحوم آیت‌اللّه کاشانی رفت و با تندی تمام هرچه دلش خواست به او گفت. و آیت اللّه کاشانی همچنان گوش دادند و جوابی ندادند. در حالی‌که حتماً می‌دانید در همان زمان حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از همه‌ی حرکات آیت‌اللّه کاشانی و آنچه در اطراف ایشان می‌گذشت اطلاع داشتند و در جلسات ایشان در تهران نیز شرکت می‌کردند و ملاحظه کردید که بعد از انقلاب حضرت امام مکرراً از آیت‌اللّه کاشانی و کار بزرگ ایشان یاد می‌کردند. مشکل مرحوم نوّاب در این‌جا این بود که متوجه‌ی جایگاه و نقش تاریخی آیت‌اللّه کاشانی نبود در حالی‌که متوجه‌ی‌ ضعف‌های جزیی او بود. آنچه بنده با تمام وجود از دوستان می‌خواهم بر روی آن فکر کنند، موضوع نظام‌سازی است که رهبر عزیز انقلاب، امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند و در این راستا لازم است جایگاه افراد و حرکات و سکنات آن‌ها را نسبت به نظام مدّ نظر قرار دهیم تا گرفتار جزئی‌نگری نشویم وگرنه در مورد حضرت امام و رهبری هم که هرکدام اقرار به اشتباهی کردند که انجام دادند، دچار حیرت می‌شویم و متوجه‌ی جایگاه تاریخی و تمدن‌ساز آن عزیزان نمی‌شویم، جایگاهی که باید فوق نظر به این اشتباهات کوچک مدّ نظر قرار گیرد. چیزی که ما در مورد دولت آقای احمدی نژاد همواره در نظر داشتیم و داریم و بنده انتظار دارم عزیزان در رابطه موضع گیری های آیت اله مصباح از این نگاه غفلت نفرمائید.حتی بنده معتقدم اگر با نظر به نظام‌سازی و انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی، جایگاه افراد را در نظر بگیریم در مورد آقای هاشمی و تأیید نسبی ایشان توسط آیت‌اللّه جوادی، دچار افراط و تفریط نمی‌شویم که منجر به قبول یک‌جا و یا ردّ یک‌جا گردد. در آن صورت می‌توانیم جایگاه افراد و جریان‌هایی که حجاب انقلاب هستند و جایگاه آن‌هایی که وسیله و مقدمه‌ی رسیدن انقلاب به اهدافش می‌باشد را درست تحلیل کنیم. موفق باشید.
6089
متن پرسش
با عرض سلام استاد. در عبارت فمن یعمل مثقال ذرة شرا یره که توی معاد هم گفتید، یعنی واقعا واقعا همه ی همه ی اعمالش رو انسان بعد از مرگ می بینه؟ استاد من حدود 15 تا 20 سال قبل، مدرسه راهنمایی که بودم غالبا به ما آموزشی درباره ی پسرها داده نمی شد و ما اطلاعاتی نداشتیم و معمولا پسرها دور مدرسه ی ما پرسه می زدند و من یک بار فقط یک بار برای یکیشان که دست از سرم بر نمی داشت دست خداحافظی تکان دادم تا سر کارش بذارم و اون ذوق مرگ شد – البته این کار رو با بی اطلاعی و بدون قصد – انجام دادم یا مثلا دبیرستان یک معلم مرد داشتیم که گاها دست من را تو دستای خودش می گرفت و با دست دیگرش بازویم را و میگفت به ریش های من نگاه نکن من مذهبی نیستم ولی مجبورم ریش بذارم ،تو می تونی مقنعه ات را مقابل من در بیاوری و راحت باشی و خلاصه از این جور چیزها که چون من آدم هالو و نا آگاه و احمقی بودم سر از حرف هاشون در نمیاوردم. ولی گاها حالاتم باعث جلب توجه می شد واقعا واقعا همه ی اعمالی که باعث جلب توجه شدیم یا ممانعتی نکردم که اون معلم احمق جرئت کنه دست منو بگیره، در آخرت میان سراغم ؟؟ استاد غالبا نامه های مزخرفی که پسرها اون موقع بهم میدادن بدون اینکه باز کنم میدادم به مامانم و مامانم حسابشون رو می رسید و چون مامانم می دونست که من آدم هالویی هستم و چیزی سرم نمیشه وقتی حرف پسرا رو براش می گفتم منو دعوا نمی کرد و بهم جرئت میداد که از دستشون فرار کنم و فقط مامانم بود که باعث شد راه درست رو برم ولی بالاخره حرکات کوچکی انجام دادم که بی اطلاع بودم .ولی من اگه برگردم آن موقع عمرا اون طوری زندگی نمی کنم چون الآن سال هاست که ازدواج کردم و یک فرزند صالح هم دارم و خیلی چیزارو فهمیدم و متوجه یک پیشنهاد احمقانه ی اون معلم شدم. استاد یعنی همه ی دخترهای راهنمایی که ناآگاهانه خیلی کارها رو ممکنه انجام بدن بازخواست میشن ؟ من تو دوران مدرسه گناهایی مثل غیبت پشت سر معلم ها یا بعظی بچه ها انجام دادم و گاهی دیگران رو سر کار می ذاشتم واقعا واقعا همه ی اون اعمال رو می بینم در قیامت ؟؟؟ من همه ی شیطنت های راهنمایی و گاها دبیرستان رو از روی بچگی کردم حتی جلب توجه نامحرم. ولی من شخصیتم به کلی تغییر کرده باز هم می بینم ؟ استاد به نظرتون یه جوری که کسی متوجه من نشه، برم عابروی اون معلمی که گفتم رو بریزم ؟ چون وقتی به من پیشنهاد داده قاعدتا با خیلی دخترهای دیگه رابطه داشته و من اون موقع سرم نمی شد اما الآن می فهمم که خصوصا وقتی خودش زن و بچه داشت این کارهای زشتش چه معنی ای میداد ، برم عابروشو تو شهر بریزم و لوش بدم تا خصوصا زنش بفهمه با چه مرد انگلی زندگی می کنه ؟؟؟؟؟ چه جوری میشه آدم از دست کارهایی که از سر ناآگاهی و بچگی انجام داده بوده برای همیشه فرار کنه ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توبه یعنی انسان از کارهایی که مخالف شریعت الهی بود و انجام داده روی برگرداند و اراده‌ای برای انجام دوباره‌ی آن‌ها نداشته باشد و در آن صورت عملاً مثل کسی است که آن اعمال را انجام نداده است و در همین رابطه رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه‏» کسی که از گناهان توبه کرد مثل کسی است که آن گناه را نکرده. پس در قیامت نیز آن اعمال را نمی‌بیند چون از صفحه‌ی اعمالش پاک شده است. پس جای نگرانی برایتان نمی‌ماند. موفق باشید
6090
متن پرسش
سلام.خدمت استاد. چرا در دعای مطالعه در دو دعای اول اخرجنی واکرمنی می باشد و تنها برای خود این2 دعا را می کنیم ودر2 دعای بعد افتح علینا وانشر علینا می باشد ودیگران را هم در این دعا سهیم می کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان این‌طور توجیه کرد که وقتی دعا می‌کنیم و طلب خیر داریم بقیه را شریک می‌کنیم ولی وقتی نظر به ضعف‌های خود داریم و طلب رفع آن ضعف را می‌کنیم جمع را در آن شریک نمی‌گردانیم. موفق باشید
6084
متن پرسش
سلام.آیا با وجود پیامبر خاتم و امامان علیهم السلام،نیازی به رجوع و توسل به دیگر پیامبران(حداقل آنانی که ذکرشان در قرآن رفته)هست؟یا آنها دیگر موضوعیتی برای من مسلمان شیعه ندارند؟یا سوالم را اینطور بیان کنم که برای ظهور بعضی اسما که هر پیامبری در زمان خویش مظهر اکمل آن بوده و ّبا آن شناخته می شود،می توان به ایشان رجوع کرد؟مثلا قدرت و سلطه و سیطره سلیمان نبی یا شافی بودن عیسی بن مریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل اسلام و نور نبی اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» خوب است به نحو خاص به نور آن پیامبری که با قلبتان نسبت به او احساس آشنایی می‌کنید مرتبط شوید. موفق باشید
6067
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد.بنده طلبه هستم ودرسیر مطالعاتی وسلوک فکری خود آشنایی باسیاق روایات وتدبر در این بیانات عظیم را قرار داده ام.وکتاب شریف اصول کافی را مد نظر قرار داده ام که مثلا در عرض 3الی 4سال بتوانم با روایات این کتاب شریف مانوس شوم تا سبب رشد شوند .اما نمی دانم که چگونه از این کتاب شریف استفاده کنم که صرف خواندن طوطی وار آن نباشد وسبب تفکر وعمیق تر دیدن این روایت باشد.از شما تقاضا دارم که روش ورود به این کتاب ونحوه ی استفاده از آن را که سبب تدبر می شود را بیان فرماییدودر کنار آن اگر مقدماتی قبل از ورود به اصول کافی نیاز هست را هم بیان کنید.(بیشتر جنبه ی سوالم بر نحوه ی استفاده درست از این کتاب است.) یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید از هر بابی دو حدیث اصلی را یادداشت و همان‌ها را محور فکر خود قرار دهید. موفق باشید
6070
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی من از حدود 6سال پیش با آثار شما آشنا شدم و سیر مطالعاتی شما را شروع کردم وبه لطف الله نعمت هایی زیادی به من داده شد در اوایل در خلوت های خودم برای لحظاتی در حد سرعت نور حضور خودم را درک میکردم با اینکه خیلی کم بود ولی در رندگیم عاشق آن لحظات شده بودم ودر ادامه با اشنا شدن با برهان صدیقین و استفاده از فضای دعایی که حاج آقا مکارم در خمینی شهر فراهم کردند به لطف وعنایت الهی4 سال پیش برهان صدیقین به من نشان داده شد.هر چند که با غفلت ها قسمت اعظم این نعمت ها را که ابتدای مسیر من بوده از دست دادم ولی حالا شما برای ادامه ی این مسیر وحفظ این نعمت چه توصیه ای دارید . به نظرم میرسه در حوزه ه معرفت النفس فلسفی و عرفانی خداوند استعداد خوبی بهم عنایت کرده شما برای ادامه چه کتابهایی را پیشنهاد می کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از برهان صدیقین مباحث کتاب معاد را همراه با سی‌دی دنبال بفرمایید. موفق باشید
6073
متن پرسش
سلام قسمت دوم سوال6024 (اگرمی شود درمورد مباحث شما که میفرمایید امام فرموده برای مقدمات لازم است آدرسش کجاست؟ مثلا گفتید امام گفتند عرفان را از اسفار آن دوجلدی که شما ترجمه کردید شروع کنید ومباحث معرفت نفس درآن است. دراداب الصلوه گفتید امام میگویند برهان صدیقین و هرکسی باید بلد باشه(قریب به مضمون) ومباحث دیگر...؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کردم همان اوایل انقلاب که امام در قم تشریف داشتند رفقا خدمتشان رفته بودند پرسیده بودند برای عرفان از کجا شروع کنیم و حضرت امام جلد 8 و 9 اسفار را پیشنهاد کرده بودند و بنده نیز بر همین اساس آن دو جلد را ترجمه کردم و درس دادم. قسمت دوم سؤال را می‌توانید در کتاب آداب‌الصلات پیدا کنید که می‌فرمایند برهان صدیقین مقدمه است. موفق باشید
6074
متن پرسش
سلام 1.می خواستم کتاب مقالات نظری تزکیه آیت الله شجاعی رابخوانم اگرمی دانید کسی راکه شرح داده وتوضیح داده کتاب رو معرفی کنید؟ 2.نظرتان دربازه کتاب آقای مصباح خودشناسی برای خودسازی چیست؟ 3.گفتید آشناشدن با جریان فکری آقای صفائی حائری باتوجه به آشناییتان کدام کتب رامعرفی می کنید؟ 4.برای خواندن کتب شهید مطهری باتوجه به تدریس کدام کتاب هارا برای شروع معرفی می کنید. (20ساله آشنا با مقدمات سیرشماتا آخرحرکت جوهری برای ادامه کدام موارد به نظرشما دراولویت باشد؟) باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده شرح داده‌ام و سی‌دی آن در اختیار گروه فرهنگی المیزان است، می‌توانید از آن طریق تهیه کنید 2- به طور کلی کتاب‌های آیت‌اللّه مصباح کتاب‌های مبنایی و مفیدی است 3- همه‌ی آثار ایشان خوب است بستگی دارد چه موضوعی را می‌خواهید مطالعه کنید. حتی کتاب «نامه‌های بلوغ» که نامه‌هایی است به فرزندانشان نکات خیلی ظریفی را متذکر شده‌اند، کتابی است که هرکس می‌تواند استفاده‌های زیادی از آن ببرد 4- در این مورد فکر نکرده‌ام چون باز به موضوع مورد نظرتان بستگی دارد. موفق باشید
6076
متن پرسش
سلام 1.درسوالی 6002پرسیدم وحضرت عالی گفتید:رسیدن به این وادی باید مقدماتی را طی کرد که یکی از آن‌ها عبور از روح غربی است. بنده پیشنهاد می‌کنم کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» را مطالعه بفرمایید تا سؤالاتتان مبتنی بر یک شروعی باشد. می خواستم بخوانم دیدم شماره 2 زده است وتکنولوژی شماره 1 است آیا موضوعات کتب دیگر هم مثل کتب انسان شناسی به عنوان مباحث پایه ای است وباید به ترتیب خواند یاخیر؟وجای دیگرگفتیدکتب انقلاب اسلامی راهم قبل غرب شناسی بخوانید خوب است غرب شناسی نرمی وخوبی پرداخته شده است؟ 2.گفتید:فلسفه برای فهم وتبیین دین کمک می کند از اساتید فقه دانشگاه پرسیدم گفتند نه این طور نیست می شود توضیح دهید؟ معذرت طولانی شد.تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن بابی که در جواب سؤال جنابعالی باز کردم در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» شرح داده شد و در این موارد لازم نیست ترتیب رعایت شود مگر این‌که بخواهید به طور کلی یک دوره غرب‌شناسی بخوانید در آن صورت خوب است ترتیب را رعایت کنید. ولی در مورد انسان‌شناسی رعایت آن ترتیب لازم نیست 2- شما این سؤال را باید از اساتیدی بپرسید که فقه و فلسفه را با هم می‌شناسند .از استاد فقه در مورد فقه باید سؤال کرد. موفق باشید
6045
متن پرسش
با عرض سلامو خسته نباشید خدمت جناب اقای طاهرزاده سوالی که برای من پیش امده این است که اگر انسان در معاد بخواهد همسر دنیایی خود در کنارش باشد میسر است واین در چه صورتی است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت‌های این دنیایی در آن دنیا نیست چون قرآن می‌فرماید: «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُون‏» ولی از طرفی می‌فرماید: «مِمَّا یَشْتَهُونَ» متقین هر آنچه را بخواهند دارند. موفق باشید
6047
متن پرسش
سلام.می دانم احتمال آن کم است که این سوال را پاسخ گویید.اما برای من سوال است و چه می شود کرد.استاد آیا شما بعد از این همه سال زحمت و مطالعه و از حصول به حضور رفتن هم اکنون می توانید برزخ و قیامت را مشاهده کنید؟شما برزخیان و احوالات آن ها را می بینید؟راهی که به دوستان و جوانان و شاگردان می آموزید در خود شما به ثمر نشسته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید این سؤالات جواب‌دادنی نیست ولی «آنقدر هست که بانگ جرسی می‌آید» مگر می‌شود انسان از یک حقیقت بیگانه باشد و شب و روز خود را بر روی آن بگذارد. دعا کنید حجاب‌های بین ما و حق همواره رقیق‌ و رقیق‌تر شود تا بتوانیم با عالم غیب و معنویت معاشقه کنیم بدین لحاظ پس تصور نفرمایید که بنده را به برزخ راه داده‌اند و راحت بنده از آن‌جا برای عزیزان گزارش می‌کنم. ما به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» اعتما داریم و امیدواریم بتوانیم در سایه‌ی آن انوار مقدس عصازنان جلو برویم. موفق باشید
6048
متن پرسش
با سلام و عرض ادب.به من بگویید یک انسان کامل یا یک عارف واصل توحید افعالی را چگونه می بینید و توصیف می کند؟اینکه باید منشا همه افعال و آثار را خداوند بدانیم به چه معنا است؟شما به من بگویید اگر یک انسان کامل هم اکنون جای من باشد و این کلمات را با کیبورد تایپ کند آن را چگونه به خداوند نسبت می دهد؟(یک انسان کامل نه فرد دیگر)غیر از این است که در غایت و نهایت توحیدش می تواند بگوید خداوند به من حیات و قدرت و اراده و توانایی و علم داده و هم اکنون من خودم با انگشتان خودم و با علمی که به من داده شده است دارم تایپ می کنم؟آیا فراتر از این ممکن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید یک حقیقت است و هرکس به هر اندازه که بتواند در مسیر شریعت الهی با خلوص کامل قدم بزند آرام‌ارام از خود فانی و به حق باقی می‌گردد و از علم الیقین به عین الیقین و در نهایت به حق الیقین می‌رسد تا آن‌جایی که در عین کثرت وحدت می‌یابد و در عین وحدت کثرت. مثل آن‌که شما در عین آن‌که خودتان هستید، قوای سامعه و باصره شمایید بدون آن‌که دوگانگی در میان باشد. به هر حال توحید افعالی در مقام علم الیقین همان است که شما می‌فرمایید ولی این راه همچنان ادامه می‌یابد تا آن‌جایی که در هر فعلی حضور حق را می‌یابید بدون دوگانگی بین آن فعل و آن حق و بدون آن‌که نفی مظاهر کنید بلکه حق از طریق آن مظاهر فعل خود را انجام می‌دهد. که بحث مهمی است و باید در جای خود و با مقدمات طولانی به آن برسید و از حد سؤال و جواب بیرون است. موفق باشید
6057
متن پرسش
سلام.جناب استاد این که گفته می شود شقی در بطن مادرش شقی است وسعید در بطن مادرش به چه معناست.وآیا ما شقاوت ذاتی داریم.به عنوان مثال شخصی که از راه حرام متولد شده است می گویند که در امور شر سرعت دارد وآیا این جزءتکوین اوست وبازخواست از این جهت نمی شود؟واین مسئله چقدر در روحیات و تعالی روح او تاثیر می گذارد که به عنوان مثال نه می تواند امام جماعت باشد ونه مرجع تقلید با این که با تلاش بسیار وریاضت های شرعی به مراتبی از علم وتقوا رسیده باشدویا اصلا در عالم واقع شخصی را نمی توان یافت که حرام زاده باشد وبه این مراتب برسد یعنی رشد او حد می خورد ویک سقفی دارد.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این روایت از زاویه‌های مختلف مورد بحث قرار گرفته است، بنده هم در آخر جزوه‌ی جبر و اختیار و یا در کتاب «انسان از تنگنای زمین تا فراخنای قرب» نکاتی را عرض کرده‌ام. حرف اصلی آن است که انسان در مقام عین ثابته‌اش که در علم خدا است شخصیت خود را انتخاب کرده و می‌تواند در عین مختاربودن آن را ادامه دهد و یا تغییر دهد و در مورد حرام‌زاده هم به همین معنا است که او در همان وجود عین ثابته‌اش ارداه کرده حرام‌زاده باشد و لذا از مسیری متولد می‌شود که مسیر زنا است هرچند بعداً آن دو نفری که زنا کردند می‌توانند توبه کنند ولی آن فرد چون خودش این نوع تولد را انتخاب کرده است خودش مسئول انتخاب خودش می‌باشد با این‌همه می‌تواند تغییر جهت دهد و از اولیاء الهی شود با این تفاوت که چون اموری مثل مرجعیت را که یک امر اجرایی است و در جلوی چشم افراد است نباید به او داد تا قبح زنا نریزد. موفق باشید
6061
متن پرسش
سلام علیکم. خداوند میفرماید : " ان تنصروا الله ینصرکم... " / دو سوال برای بنده مطرح است. 1) خداوند مگر نیاز به کمک ما دارد که میفرمایند تنصروالله؟ 2) خداوند که کریم میباشد چرا پیش شرط برای یاری به بندگانش گذاشته است؟ یعنی گفته اگر خدا رو کمک کنید ، خداوند هم شما رو کمک میکند... چرا پیش شرط کمک برای خدا زده شده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمک به خداوند به معنای کمک به ذات بی‌نیاز نیست بلکه از آن‌جایی که خدا رب‌العالمین است تشریعاً اراده کرده است همه‌ی انسان‌ها به بندگی خدا نایل شوند و با آن ذات لایزال مأنوس گردند. می‌فرماید اگر کسی در راستای اراده‌ی تشریعی خداوند، خدا را کمک کند تا نور بندگی به بشریت برسد، خداوند نیز به او کمک می‌کند تا در این راستا موفق شود 2- این پیش‌شرط مربوط به ظرفیتی است که تکویناً در عالم جاری است، مثل آن‌که تا شما قدم نزنید به مقصد مورد نظر خود نمی‌رسید. می‌فرماید: برای جاری‌شدن کمک الهی لازم است که زمینه‌ی تجلی آن مدد را در خود و در جامعه‌ی خود فراهم کنید. مثل پاک‌کردن شیشه‌ها برای تجلی نور خورشید در اطاق. موفق باشید
نمایش چاپی