بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5504
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی ، مباحث شما در خصوص معاد را طی حدود 3 ماه گوش کردم و هم اکنون کتاب دیدگاه امام ره در خصوص معاد را در دست مطالعه دارم . لذتی که از مطالعه این حوزه نصیبم می شود مرا دعاگوی شما نموده که این باب رابه رویم گشودید . سوالم این است که حضرت امام ره می فرمایند: " پیدا کردن تجرد عقلی ربطی به داشتن شخصیت سعید یا شقی ندارد و یک انسان شقی می تواند به تجرد و کمال خودش برسد" . این در حالی است که برای رسیدن به ادراک بالاتر و تجردی شدیدتر ، باید از بعد دنیائی فاصله گرفت و به نظرم این برای کسی که شیفته دنیا است و حب آن را دارد ، تا علاقه اش را به مادیات کم نکند ،شدنی نیست . لطفا این ابهام را توضیح دهید. توفیقتان روز افزون باد . التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور از تجرد عقلی برای انسان شقی آن باشد که نفس او می‌تواند با شدت کامل با صورت‌های خیالی‌اش مرتبط شود و مفاهیمی مطابق اغراض باطل خود در خود بسازد که حاصل آن صورت‌های عذاب‌آور قیامت شود. واللّه اعلم. موفق باشید
5497
متن پرسش
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشد من اقا خامنه ای رو خیلی دوست دارم این حس دوست داشتن به حدی است که من عکس ایشان یا صحبت های ایشان رو که میشنوم ناخود اگاه اشک از چشمانم جاری میشه ولی خودم احساس میکنم این محبت همراه با معرفت نیست من زندگی نامه ایشان را خوندم . میشه شما منو راهنمایی کنید که چیکار انجام بدم معرفتم به اقا بیشتر بشه از شما ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این لطف خدا است به شما، سعی کنید با اُنس با معارف الهی مثل معرفت نفس این علاقه را عمیق کنید. موفق باشید
5481
متن پرسش
سلام با عرض معذرت استاد محترم حضور جناب عالی عرض است که از ڪتاب (معاد ؛بازگشت به جدی ترین زندگی)یک سوال پیش آمده آن این است که در صفحه 64 در تفسیر سوره مومن آیت 45 و 46 حدیٿ امام علی ع اورده اید و ٿابت کرده اید که در برزخ صبح،شام،ماه،و سال (یعنی زمان)وجود دارد،در حالانکه در صفحه 116 کتاب با دلیل ٿابت ڪردید که در برزخ زمان(که صبح ،شام،ماه و سال باشد)اصلا وجود ندارد، این دو جور حرف شما در جور نمی آید لطفا این عدم هماهنگی سخن را توضیح نمائید؟؟؟؟؟؟؟ همواره دعاگوی شما هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که اهل برزخ معنای صبح و شام را با نظر به دنیا می‌فهمند در حالی‌که در آن‌جا زمانی نیست که به خودی خود صبح و شام باشد. موفق باشید
5483
متن پرسش
سلام علیکم. چند سوال داشتم،خواهشمندم جواب را برایم شرح دهید. آیا جسم پیامبر سایه ندارد؟چرا؟ آیا خون پیامبر پاک است؟ آیا عرق و ... پیامبر خوشبو است؟ آیا جسم ظرفیت هایی این چنین دارد و ما کمتر به آن توجه می کنیم؟ اینها مسائلی است که در کتب خوانده و یا در منابر شنیده ام و هنوز علت وجود این چیزها را نفهمیده ام.لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید غلبه‌ی روح مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بر عالم جسم چنین اقتضایی را در پی داشته باشد که جسم آن حضرت سایه ندارد، با این همه معنای درست این خبر را نمی‌دانم. ولی در مورد آیه‌ی تطهیر یعنی آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب که هرگونه آلودگی را از اهل‌البیت«علیهم‌السلام» از جمله پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» منتفی می‌داند و بیشتر نظر به عصمت علمی و اخلاقی آن ذوات مقدس دارد، آن طهارت در امور جسمانی آن‌ها نیز سرایت دارد و از این جهت از همه‌ی ابعاد در طهارت هستند ولی فکر نمی‌کنم این ظرفیت برای همه‌ی انسان‌ها باشد زیرا در ابتدای آیه این طهارت را منحصر به این خانواده کرده تا مسلمانان بدانند اگر راه صحیح در دینداری را می‌خواهند باید به این خانواده نظر کنند. موفق باشید
5471
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد محترم با توجه به اینکه برزخ تجلی صور اعمال انسان ها است پس مباحثی چون حور العینّّّّ و ازدواج در آن عالم چه جایگاهی دارد؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حورالعین صورت عقاید و اعمال توحیدی مقربین است همان‌طور که فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ. صورت عقاید و اعمال توحیدی اصحاب یمین می‌باشد. در تفسیر سوره‌ی واقعه عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
5461
متن پرسش
با سلام وتشکر بسیار ازاستاد عزیز شکل مثالی ما دربرزخ مثل همین شکل اینجاست یا براساس خلق وخویارفتارمان در اینجااست؟اگراینگونه است چرااموات راکه خواب میبینیم یا باارواحی که ارتباط برقرار میشده توسط اهل فن هیچ کدام این امرراتصدیق نمی کنند؟ واوضاع انجا را خیلی بهتر از اینجا بیان میکنند.باتشکر از بیانات بسیار شیوایتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عالم مجردات امکان جمع چند حالت در یک جا هست، مثل آن‌که نفس شما هم شنونده است و هم فکر می‌کند و هم اراده می‌کند. لذا افراد در عالم برزخ بین صورت دنیایی خود و صورتی که حاصل اخلاقشان است جمع می‌کنند به طوری که همه می‌بینند این میمون همان فلانی است. ولی عموماً ما وقتی خواب افراد را می‌بینیم با صورتی که از آن‌ها در ذهن داریم خواب آن‌ها را می‌بینیم، قسمت دوم سؤال‌تان همیشه درست نیست، بعضاً خواب افراد را می‌بینیم که بسیار وضع بدی دارند. کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید
5437
متن پرسش
سلام،نمیدونم چطوری منظورم رو برسونم..مدتیه(حدود دو سه ماه)که دچار ادبار شدید روحی شدم تا همین چند ماه پیش فردی کاملا مذهبی بودم و حتی از انجام مکروهات هم خودداری میکردم و به شدت دقت داشتم ک مبادا عملی جلوی حرکت من به سمت خدا رو بگیره ولی نمیدونم یهو چی شد که انگار از وسط یک شهر ناگهان وسط بیابون افتادم و هیچ حسی نسبت به این مسائل ندارم و به شکل خیلی بدی نسبت به انجام محرمات بی تفاوت شدم و اعمالی رو که تا قبلها حتی فکرش را هم نمیکردم گرفتارش شدم .واقعا نمیدانم چه بکنم ! و مشکل اصلی اینجاست که اصلا توان جستجو رو در خودم نمیبینم یعنی دنبال راه حل و تلاش برای عوض کردن اوضاع نیستم و اینکه اینجا این سوال رو میپرسم و ابراز نگرانی میکنم فقط به خاطر قسمتی از عقل منطقیم هست ک در طول سالهای گذشته حقانیت دین و دستورات برایش جا افتاده. منظورم اینه که قلبم هر چیز جدی ای رو پس میزنه و نمیتونم بهش راه درست رو ارائه بدم ! و اگر این کار رو بکنم گویا نفس جواب میده باشه حرف تو درست ولی اصلا نمیخام عمل کنم و راحتم بزار !واقعا تحمل نداره ! مث یه آدم گرسنه ای شده که هر غذایی بش بدی همه رو همونجا بالا میاره و حتی غذا رو بیبینه حالش بهم میخوره !کمکم کنید ، چکار بکنم ! اصلا با این وضع پس زدن راه حلها توسط روحم اصلا لازمه کاری بکنم یا بگذارم همینطور بماند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر دینداری تا یک جا عقل است که اظهار نظر می‌کند و ما را با اعمال شرعی جلو می‌برد ولی از یک جا به بعد قلب به میدان می‌آید، حال انسان متوجه می‌شود از نظر قلبی دست‌اش خالی است و به تعبیر شما احساس می‌کند در یک بیابان است که هیچ‌یک از گرایش‌های شرعی را در خود ندارد. از این‌جا به بعد، بعد از آن ادباری که فرمودید، آرام‌آرام به خود می‌آیید و از طریق قلب وارد وادی ایمان می‌شوید و به لطف الهی برزخ شما شروع می‌شود و آنچه را مؤمنین متوسط در برزخ با آن روبه‌رو می‌شوند و 7000 سال طول می‌کشد که به خود آیند و با پای قلب که تنها وسیله‌ی سیر در برزخ است بروند، شما إن‌شاءاللّه در این‌جا شروع خواهید کرد لذا اولاً: صبر در دینداری را فراموش نکنید و مواظب حرام و حلال الهی باشید. ثانیاً: صبر کنید تا از این حالت بگذرید خیلی بی‌تابی نکنید. موفق باشید
5453
متن پرسش
با سلام با توجه به اینکه مقام پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم از ملائکه و حضرت جبرئیل بالاتر است، چرا ایشان وحی را مستقیما دریافت نمیکردند و با واسطه جبرئیل دریافت میکردند یا برخی علوم را با وساطت ملائکه دیگر از حضرت حق دریافت مینمودند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر حقیقتی در محدوده‌ی خودش امکان ظهور دارد. وَحی از آن جهت که شامل احکام تشریعی و عقاید و اخلاق است تنها در ظرف خاصی می‌تواند ظهور کند که آن ظرف وجود نورانی حضرت جبرائیل«علیه‌السلام» است و در مظروف خاصی نیز جای می‌گیرد که آن نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است در حالی‌که در رابطه با اُنس رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با حقایق بالاتر، نه ظرف جبرائیلی در میان است و نه مظروفی در حدّ نفس ناطقه‌ی رسول اللّه، بلکه حقیقت نوری رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با نوری بالاتر از نور جبرائیل در تماس است. مثل وقتی که جان رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» قرآن را یک‌جا دریافت. موفق باشید
5427
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده این سؤال را از جهت عرضه عقاید بنده جواب بدهید. 1- با توجه به اینکه در معارف توحیدی ما می گوییم که با ذات خدا نمی توانیم ارتباطی برقرار بکنیم و همانگونه که در بعضی از احادیث نقل شده است؛ معرفت حقیقی نمی توانیم به خدا پیدا بکنیم و تنها ارتباط ما می تواند با اسماء و صفات الهی باشد. 2- از طرفی ولی خدا و انسان کامل تجلی اسماء و صفات الهی می باشد. این تفکر برای بنده به وجود آمد که تنها طریق ارتباط ما با خدا از سوی جانب ولی خدا می باشد. برای اینکه مصادیقش را ذکر بکنم: مثلا شب های قدر را شب ارتباط با ولی خدا در نظر گرفتم و حتی در یکی از سه شب با توجه به اینکه تجلی اعظم اسماء و صفات الهی، ولی اعظم الهی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند؛ دعای جوشن کبیر را خواندم (اسماء و صفات الهی را با توجه به ولی خدا می خواندم.) اما بعد از مدتی این سؤالات برایم به وجود آمد که: 1- آیا این نوع نگاه شائبه غلو ندارد؟! 2- ارتباط با خدا واقعا یعنی چه؟! یعنی چه که ممکنی می تواند با حقیقت و واجب الوجودی ارتباط برقرار بکند و با او مناجات بکند؟ 3- جایگاه امام و ولی خدا در تربیت اخلاقی ما و حرکت به سمت خدا چیست؟ مدتی به ذهنم می رسید که جایگاه امام در بعضی از کتب اخلاقی خالی می باشد. مثلا اخلاق را صرفا تنظیم قوای سه گانه و ... تعریف کرده بودند. آیا حقیقتی به اسم امام تنها در جایی که فردی به مشکلی می خورد باید وارد بشود؟!!! 4- مرز غلو چیست؟ (لا تتجاوزوا بنا العبودیة ، ثم قولوا فینا ما شئتم ولن تبلغوا، وإیاکم والغلو کغلو النصارى فإنی بریء من الغالین) 5- معنای واقعی و جدی شفاعت و توسل چیست؟ (منظورم بحث های ناظر به اثبات این دو امر برای برادران اهل سنت نیست بلکه به نظرم این دو مسأله را باید خیلی جدی بگیریم!!! مثلا این فقره (یا ولیَّ اللهِ انَّ بینی و بینَ اللهِ ذنوباً لا یأتی علیها الاّ رضاکُمْ) را خیلی عادی گرفته ایم.) ببخشید اگه سؤالاتم یه مقدار پراکنده است!!! یا مهدی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قسمت اول را در سؤال های قبلی جواب داده‌ام 2- ممکن‌الوجود در ذات خود لا اقتضاء است بدین معنا که نه واجب است، و نه ممکن، حال اگر به‌وجود آمده در بقاء خود عین ربط به علت خود می‌باش و انسان در این رابطه با مناجات با پروردگار خود بُعد انسانی خود را پایدار نگه می‌دارد همان‌طور که بعد مادی او بر طور تکوینی با اتصال به حضرت حق باقی است. 3 و 4- با مطالعه‌ی کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» إن‌شاءاللّه این قسمت از سؤالتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
5429
متن پرسش
باسلام محضراستاد طاهرزاده راستش من نمیدانم کتاب مبانی نظری نبوت وامامت منتشر شده یا نه؟ واگرم منتشرشده چندوقته؟ چرا به دست مانرسیده؟من چندین باربا انتشارات مربوطه درتهران تماس گرفتم ولی گفتند که نیلمده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز منتشر نشده ولی إن‌شاءاللّه به زودی منتشر می‌شود. موفق باشید
5430
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. در ادامه بحث سوال شماره 5274 چند سوال دیگر داشتم: 1- در رابطه با برهان صدیقین میفرمایید که برهانی است که برای پی بردن به وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه ای ندارد و از خود خداوند به او می رسیم. در صورتی که اولا در متن برهان سوفسطایی نبودن و قاعده کل ما بالعرض به عنوان مقدمه اخذ شده اند، و ثانیا در برهان ما از موجودات( به عنوان وجود محدود) به خداوند جل و علا( به عنوان عین وجود) می رسیم 2- در رابطه با استفاده از قاعده کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات در برهان صدیقین، باید گفت که بالعرض بودن وجود برای موجودات به معنای ممکن الوجود بودن موجودات است نه محدود بودن وجود آنها، و بالذات بودن وجود برای خداوند هم به معنای واجب الوجود بودن آن است نه عین وجود بودن- و بعید هم هست که جناب فارابی که در فضای اصالت وجود نبوده است چنین معانی برای بالعرض و بالذات اراده کرده باشد- 3- در مورد تفاوت برهان صدیقین با امکان و وجوب فرموده اید که در برهان صدیقین از ابطال دور و تسلسل استفاده نمی شود. اما این سوال مطرح است که تصور قاعده کل ما بالعرض برای وجود و تصدیق آن آسانتر از تصور و تصدیق ابطال دور و تسلسل نیست.( با توجه به اینکه برخی اساتید فلسفه بطلان دور و تسلسل را قریب به بداهت دانسته اند) 4- در رابطه با معلول صور ذهنی فرموده اید که همان علمی است که ما نسبت به آن‌ صور پیدا می‌کنیم. ولی علم ما به صورت های ذهنی همان وجود آنهاست و شاید حتی مقدم بر وجود آنها باشد. در ثانی علم هم وجودی مجرد است و آن هم باز باید معلولی داشته باشد. پس معلولش چیست؟ 5- در رابطه با سوال 6 که فرموده اید اگر متوجه باشیم وجود در ذات خود عین شدت و ضعف است تصدیق می‌کنیم که حتماً هرجا پای وجود در میان است پای تجلی در میان است، امکان دارد کمی مبسوط تر توضیح بدهید.6- آیا معنای نزول ملائکه این است که ملائکه به صورت مادی در می آیند و یک موجود مادی می شوند؟ 7- آیا موجودی که وجودش ضعیف تر است می تواند به موجودی که وجودش شدیدتر است علم پیدا کند و آن را درک کند؟ مثلا ما می توانیم ملائکه را ادراک کنیم؟ 8- صفات ذاتیه خداوند چه هستند؟ آیا مفاهیمی مثل علم و قدرت و حیات و ... که به عنوان صفت بر شمرده می شوند حقایق متباین با هم هستند- نه در ذات خداوند بلکه در همین دنیا- یا تعاریفی هستند که ذهن ما آنها را ساخته است؟ بنده در حد خودم هر چه دیدم تعریف درست و حسابی برای این صفات که فصل بین آنها را مشخص کند ندیدم و بعضا در تعاریفشان به هم رجوع می کنند. می توان گفت که علم و قدرت و حیات و عزت و... همه یک چیز هستند منتها در شرایط متفاوت درک های متفاوتی از آن پیدا می کنیم و اسم آن را یک صفت می گذاریم؟ 9- منظور از تجلی خداوند به یک اسم بر بندگان چیست؟ مثلا وقتی یک گل را می بینیم می توانیم بگوییم که خداوند با اسم جمیل بر ما تجلی کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 - قاعده‌ی « کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات » یک امر بدیهی است و کافی است درست تصور کنیم، در آن صورت حتماً تصدیق می‌کنیم. همین‌طور اگر فهمیدیم یک صفت در چیزی بالعرض است به خودی خود منتقل می‌شویم به ذاتی که در این‌جا عروض کرده. همین‌طور که سوفسطایی‌نبودن یک امر بدیهی است برای هرکس، حتی برای سوفسطائیان، به همین جهت یک فرد سوفسطایی به شما می‌گوید من هیچ چیزی را قبول ندارم که معتقد است شما هستید که با شما سخن می‌گوید پس اظهار ادعایش به خودی خود ادعایش را نفی می‌کند. ما در برهان صدیقین نظر به واقعیت داریم ولی نه از آن جهت که ممکن‌الوجود است بلکه از آن جهت که هست و بدین لحاظ نظر به هست مطلق می‌کنیم که عالم را پر کرده 4- صورت ذهنی ما از هر موجودی همان علم ما است و غفلت نفرمایید که ما خزینه و یا محلی به نام ذهن نداریم که صورت‌های ذهنی در آن جای بگیرند بلکه همان صورت‌های ذهنی، ذهن ما را تشکیل می‌دهند و همان‌ها علم نفس ناطقه هستند در موطن خیال، به همین جهت علت علم ما هستند که نفس با ارتباط با محسوسات آن صورت‌ها را در خود ابداع می‌کند. کتاب‌های شرح مبسوط منظومه‌ی سبزواری از آقای مطهری در این مورد کمک می‌کند 5- به شرح کتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید 6- نزول ملائکه در قلب به صورت مجرداند و اگر در عالم ماده ظاهر شوند تا حدّ مادی نزول می‌کنند مثل ملائکه‌ای که در قوم لوط ظاهر شدند و همه‌ی آن‌ها را می‌دیدند 7- به جزوه‌ی معارف 1 قسمت صفات خدا رجوع فرمایید 8- صفات ذاتی خداوند از نظر مفهوم متفاوت‌اند ولی در مصداق یکی هستند به این معنا که خداوند در عین آن‌که عین علم است، عین حیات است. پس برداشت شما درست است 9- بلی، به کتاب «اسماء حسنا؛ دریچه‌های نظر به حق» رجوع فرمایید. موفق باشید
5431
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام عیکم. 1. انقلاب ما به چه نحوی وبه چه شکلی با غرب و صهیونیست ها مقابله می کنه؟فراماسونرها با عرفان کابالایی که همون جادوگریه تو همه جای دنیا نفوذ کردن و تحت اختیار خودشون دراوردن.حتما خواستن با ما هم با این وسیله بجنگند اما چه جوری موفق نمی شن.مثلا با جادو میتونن مکان های مخفی رو پیدا کنن،مثل سایت های هسته ای رو و از فعالیت های اون باخبر بشن اما چرا تا به حال نتونستن؟در فیلم حضرت سلیمان میبینیم که با روش های خودشون همسر حضرت سلیمان رو شهید کردند،یا میتونن آشوب کنن و خیلی کارای دیگه،اما چیزی نمیبینیم. 2. آیا صرف ایمان داشتن مانع اثر کارهای اونا میشه؟در حالی که میبینیم جادو و دعا نویسی و طلسم کردن و در گره دمیدن برای رسیدن به اهداف که مورد اشاره قرآنه و زیر مجموعه ی جادوی همین صهیونیست هاست چقدر بین بعضی مردم کشور خودمون رایجه و روی زندگی مومنین اثر میگذاره.باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر در عالم» داشته‌ام شاید برای جواب به سؤال‌تان مفید باشد. موفق باشید
5422
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز ایادرزمان امام معصوم ما نیز وحی از جانب خدا بوده است یا فقط وحی در زمان پیامب (ص) بوده است؟ این که میگویند وحی در زمان پیامبر به صورت کلی بوده ودر زمان امامان معصوم به صورت جزئی بوده صحت دارد ؟اگر درست است کمی ان را شرح دهید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی ارتباط با ملائکه‌ی مقرب همچنان از طریق حضرت زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» و ائمه«علیهم‌السلام» ادامه داشته و نمی‌توان بحث جزیی و کلی را در میان آورد. زیرا هم در وَحی که به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شده امور جزیی هست و هم در سخنان ائمه«علیهم‌السلام» قواعد کلی مطرح است در حالی‌که قلب مبارک ائمه تماماً ظرف مشیت الهی است. موفق باشید
5423
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی بین اسماء وصفات خدا چه فرقی است ایا این دو از هم جدا هستند ؟لطفا کمی شرح دهید -ایااسماء وصفات الله مختص امامان ماست وخدا از انها مبراست؟ میخواهم ارز زبان خودتان بشنوم باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است برای دنبال‌کردن این مباحث یا کتاب «اسماء حسنا» از آیت‌اللّه شجاعی را مطالعه بفرمایید و یا کتاب «اسماء حسنا؛ دریچه‌های نظر به حق» راکه بنده در آن عرایضی داشته‌ام. در هر حال، اسم عبارت است از تجلی ذات با صفت خاص، بنابراین صفات الهی وقتی بخواهد جلوه کند در قالب خاصی یعنی به صورت صفتی جلوه می‌کند ولی چون صفت به خودی خود یک مفهوم است وقتی بخواهد تحقق خارجی پیدا کند به صورت اسم تحقق می‌یابد و این حرف‌ها نیست که اسماء و صفات مختص ائمه باشد، همه‌ی کمالات از خداوند است و امامان مظهر و ظهور آن کمالات می‌باشند و این ظهور منحصر به ائمه نیست بلکه امامان مظهر جامع و کامل اسماء الهی‌اند. موفق باشید
5417
متن پرسش
سلام استاد طاعات و عبادات قبول چند نفر از اقوام نزدیک بنده از من خواستن تا چند تا کتاب خوب اعتقادی بهشون معرفی کنم خودشون میگن که احساس می کنن ایمانشون روز به روز داره ضعیف تر میشه در حدی که می ترسن ایمانشون رو از دست بدن!! به نظر شما کدوم یک از کتاب های شما را بهشون معرفی کنم ( در ضمن اطلاعات دینی شون هم در حد ابتداییه و زیاد مقید نیستند) لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» و «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و «آشتی با خدا» خوب باشد. موفق باشید
5404
متن پرسش
سلام علیکم نسبت روح القدس و کون جامع (حقیقت محمدیه) و عالم امر چیست؟ آیا این سه یکی هستند؟ اگر نیستند صرفا ترتیب آن ها را در سلسله مراتب هستی بفرمایید. و آیا روح القدس همان روح الله اعظم است؟ نسبتش با مقام جمع اسماء (کون جامع و حقیقت انسان کامل) چیست؟ متشکرم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح القدس یا جبراییل در ادبیات قرآنی مقام وحی به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است ولی مقام کون جامع یا انسان کامل فوق جبراییل است و همه‌ی این حقایق مربوط به عالم امراند در مقابل عالم خلق. ظاهراً روح اعظم غیر از روح القدس است به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» روح اعظم فوق جبراییل و میکائیل است، همان روحی است که به ائمه کمک می‌رساند. موفق باشید
5408
متن پرسش
سلام علیکم عرض ارادت خدمت استاد گرانقدر چند روز پیش با چند نفر از دوستان مشغول صحبت بودیم که در حین بحث سوالاتی مطرح شد که نتوانستیم به جمع بندی برسیم لذا مزاحم شما شدم تا انشاءالله لطف کنید و تا حد امکان پاسخ سوالاتمان را بفرمایید این مطلب درست است: 1- از آنجایی که ما نمی توانیم با ذات خدا ارتباط برقرار کنیم لذا باید با اسماء و صفات حضرت حق ارتباط برقرار کنیم؟ 2- اگر این مطلب درست است مظهر تام و تمام اسماء و صفات چه کسانی هستند؟ 3- فکر میکنم پاسخ شما بنا بر روایات اهل بیت علیهم السلام باشد. اگر اینگونه است پس ما به هنگام ارتباط با خدا باید توجهمان به اهل بیت باشد؟ 4- اگر اینگونه است معنای مناجات و دعا چه می شود؟ در نماز ما که نمی توانیم با خدا ارتباط برقرار کنیم و تنها راه ارتباط با خدا، اسماء و صفات او هستند پس در نماز باید توجهمان به اهل بیت باشد!!!!؟ اگر پاسختان منفی است چگونه می توان بین دو مساله فوق جمع کرد؟ 5- آیت الله جوادی در یکی از سخنرانی هایشان در شب قدر فرمودند: رسیدن به مقام امیرالمومنین برای ما نه مقدور است و نه میسور ولی ما در این شب از خدا می خواهیم تا اماممان راندیدیم نماز نخوانیم، تا اماممان را ندیدیم عبادت نکنیم.معنای این حرف چیست؟ اگر بگوییم این همان معنای ارتباط با خدا از طریق اسماء و صفات است پس در نماز متوجه امام هستیم و نه خدا. و اگر بگوییم که در نماز باید به خدا توجه داشت منطورمان از این توجه، توجه به ذات است یا به اسماء؟ 6- معنای دقیق این فراز از زیارت جامعه کبیره چیست: من اراد الله بدا بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم؟ 7- تمام این بحث بین ما چند نفر از آن جایی شروع شد که در یکی از شب های ماه مبارک مداح داشت دعای ابوحمزه را میخواند و مردم چندان گریه نمی کردند. مداح گفت برای اینکه قفل دلها باز شود روضه امام حسین میخوانم و اون موقع بود که صدای گریه مردم بلند شد. من بعد از جلسه به دوستان گفتم که این یک آفت است. اهمیت روضه و گریه در مصائب اهل بیت به جای خود(که از فهم و درک بنده خارج است) ولی اینکه مردم نمی توانند با خدا صحبت و مناجات کنند، این یک آفت است. آنوقت دوستم گفت که ارتباط با خدا از طریق اسماء اوست و باید روضه خواند. طبق استدلال مشابه جلسه ای در یکی از مناطق تهران توسط پیر غلامان سیدالشهدا در شب های ماه مبارک برگزار می شود و در این جلسه ی دو ساعته فقط روضه خوانده می شود حتی بدون خواندن یک خط دعا. سوالم از شما این است که جایگاه دقیق توسل را بیان کنید و بفرمایید معنای دقیق توسل چیست و چگونه با مناجات قابل جمع است؟ بنده این سوال را از عده ای می پرسم آنوقت در جواب می گویند وابتغوا الیه الوسیله. بنده وهابی نیستم که بخواهند توسل را برایم اثبات کنم من میخواهم جایگاه معرفتی توسل را به صورت اصولی و مبنایی درک کنم و جمع آن با مناجات و دعا را(با توجه به توضیحات فوق) متوجه شوم. با تشکر فراوان التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی توانستیم نور حق را در جمال اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بنگریم و آن بزرگواران را آینه‌ی نمایش حق بدانیم پس عملاً با نور حق در اسماء حسنایش آشنا شده‌ایم و در دعا با خدایی مناجات می‌کنیم که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به ما نشان داده‌اند. این‌که آیت‌اللّه جوادی می‌فرمایند: از خدا می‌خواهیم تا اماممان را ندیدیم نماز نخوانیم. به همین معنا است که در آینه‌ی حرکات و سکنات و گفتار امامانمان نظر به انوار اسماء الهی کنیم و حیّ و قیّوم و سمیع و علیم را در آینه‌ی امامان معصوم بنگریم. در همین رابطه در زیارت جامعه، خطاب به امامان عرضه می‌دارید: هرکس خدا را بخواهد باید از طریق شما به خدا رجوع کند و هرکس بخواهد به نور یگانگی حق برسد با روح یگانگی که در شما هست متوجه حضور یگانه‌ی حق می‌شود و ... همین‌طور که شما در آینه‌ی جبهه‌های دفاع مقدس با خدایی آشنا شدید که در جاهای دیگر به آن خوبی نمی‌توانستید با آن خدا مرتبط شوید. در مورد مداحی آن مداح، دوست شما درست می‌گوید چون آینه‌ی حرکات و سکنات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قدرت انتقال دارد برای ارتباط حضوری با انوار و تجلیات اسماء الهی. توسل به ائمه یعنی برای رجوع به حضرت حق متوجه نور حق در جمال اولیاء معصوم می‌شویم و از طریق وجود مقدس آن‌ها با حضرت حق مرتبط می‌گردیم. موفق باشید
5409
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم. میخواستم بدانم مرتبه اسم غفور خدا بالاتر است یا اسم عفو؟ آیت الله شجاعی در جلد اول کتاب مقالات خود اینگونه می فرمایند: "تفاوت بین عفو و غفران در این است که عفو الهی یعنی نادیده گرفتن و به حساب نیاروردن لغزشها و خطاها و محو آثار آنها ولی غفران الهی عبارت است از افاضات و رحمتهایی که متوجه سالک می شود و نقایص وجودی وی را تکمیل می کند. به عبارت دیگر عفو نادیده گرفتن موانع سیر و حرکت است و غفران از میان برداشتن موانع و اعطای کمال به جای آنهاست. عفوِ ذنب و خطیئه نادیده گرفتن و محو آثار آنهاست ولی غفرانِ ذنب و خطیئه مبدل ساختن آنها به طاعت و عبودیت و یا مبدل کردن نقیصه مزبور به حسن و کمالی است که منشا طاعت و عبودیت می شود." نتیجه آنکه طبق سخن ایشان اسم غفران برتر از اسم عفو است. آیت الله جوادی آملی در یکی از سخنرانی هایشان در شب قدر اینگونه می فرمایند: " همه ما نیازمندیم و اهل دعا لا یملک الا الدعا ولی به ما گفتند که در شب قدر و غیر قدر با خدا رازو نیاز کنید و به حضرتش بگویید با ما حبیبانه رفتار کن و نه غفارانه. تو می بخشی ولی بخشودنی به همراه محبت باشد. خدایا حبیبانه ببخش و نه غفارانه(ایشان اسم غفار خدا را در مقابل اسم قهار قرار می دهند)." سپس به دعای حضرت رسول در شب قدر اشاره می کنند: "ایشان اینگونه دعا می کردند: اللهم انک انت العفو تحب العفو فاعف عنی. خدایا با ما حبیبانه رفتار کن(یعنی با اسم عفو خودت با ما رفتار کن و نه با اسم غفارت) تا ما هم طعم محبت تو را بچشیم: الهی من ذالذی ذاق حلاوه من محبتک فرام منک بدلا. این غیر از این است که بگوییم: اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم. باید بخواهیم که خدا با ما حبیبانه و طبیبانه رفتار کن." موید این سخن آیت الله جوادی، سخنرانی دیگر ایشان در شب قدر است که در رابطه با عدم خجالت مومن در روز قیامت در برابر خدا می فرمایند: "خداوند ایتدا از اسم ستار خود استفاده می کند. سپس غفاریت، سپس عفوبودن، سپس صفاح بودن و در آخر از اسم مُنسی خود استفاده می کند و گناه را از یاد مُذنب می برد تا او در قیامت و بهشت خجالت نکشد." نتیجه آنکه آیت الله جوادی اسم عفو را برتر از اسم غفار می دانند؟ حال کدام یک درست است؟ آیا می توان بین سخن هر دو بزرگوار جمع کرد.با تشکر فراوان.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم این دو اسم یعنی اسم غفار و اسم عفوّ را که هر دو به نحوی به معنای بخشیدن و گذشتن است، نسبت به جایی که به‌کار رفته می‌توان فهمید کدام معنا مورد نظر است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه«علیهم‌السلام» ابتدا نظر به معانی کلی آن‌اسماء داشته‌اند و سپس مطلوب خود را نسبت به اسم عفوّ و یا غفار حضرت حق مطرح می کردند. آن‌ها از خدا می‌خواسته‌اند نه‌تنها عقوبتم مکن بلکه آن گناه را از صحنه‌ی جانم طوری پاک کن که زمینه‌ی ریزش رحمت تو فراهم شود. دقت آیت‌اللّه شجاعی همچنان که خودتان ملاحظه کرده‌اید با مقایسه‌ی آیاتی است که این دو اسم در آنآیات مطرح است ولی رویهم‌رفته باید از سیاق آیات و یا ادعیه متوجه معنای اصلی آن اسماء شد که واژه‌ی غفار یا عفوّ را برای کدام مطلوب به‌کار برده‌اند. موفق باشید
5398
متن پرسش
استاد گرامی! سلام طاعاتتان قبول در خطبه 113 نهج البلاغه امام علی (علیه السلام) فرمودند: أسمعوا دعوه الموت آذانکم قبل ... . اگر این دستور امام را بخواهیم در زندگی خود کاربردی بکنیم و دعوت مرگ را به خودمان بشنوانیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ و برای اینکه در این راستا ساحتمان را عوض بکنیم لطف فرموده و ما را راهنمایی کنید و چند دستور العمل کاربردی به ما بیان کنید. بیانات شما بسیار متین و عالی است ولی قبول بفرمایید که کلی است و برای کسی که بخواهد مثلاَ از امروز شروع کند دقیقاَ نمی داند چکار باید بکند. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش حضرت علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمت‌اللّه‌علیهما»آن بود که تفکر را با ما در میان می‌گذاردند تا ما مناسب حال خودمان به کمک دستورات دینی جلو برویم. به نظرم این روش خیلی روش خوبی است از بنده نخواهید از این روش عدول کنم. پیشنهاد می‌کنم با حوصله‌ی زیاد جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را مطالعه بفرمایید تا جواب سؤال خود را از بهترین منبع عالم هستی یعنی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بگیرید. موفق باشید 5399
5391
متن پرسش
باسلام.میخواستم بادوتاازدوستان طلبه پیرامون نبوت وامامت شناسی عمیقا کار کنم .درباره ی کم وکیف کار ومنابع کمکم کنید.ممنون.این سوال روی بارپرسیدم ولی .....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم کار بسیار خوبی است و شاید کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که در دست چاپ است کمک کند. موفق باشید
5376
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی در جواب آگنوستیک ها چه میتوان گفت ؟ من به دنبال نقد و جواب درستی به اونها بودم که متاسفانه مطلب مناسبی نیافتم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهترین روش معرفت نفس است که به صورت حضوری طرف را با خودش روبه‌رو می کند در آن حال هراندازه هم بخواهد به همه‌چیز شک کند در این‌که کسی هست که نمی‌تواند منکر وجود او شود، حتی اگر آن‌کس، به همه‌چیز شک دارد و این شروع خوبی است تا بفهمد نمی‌تواند به «لا ادری» خود ادامه دهد. مرحله‌ی بعدی آن است که آیا این انسانی که در هیچ حال نمی‌تواند به وجود خود شک کند و بدون بدن نیز خودش خودش است، می‌تواند در درون خود نسبت به حرکاتی که تحت عنوان حق و باطل مطرح است بی‌تفاوت باشد؟ در این حال بحث فطرت شروع می‌شود که شروع خوبی است برای نجات از روح آگنوستیک. موفق باشید
5375
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد گرانقدر آقای طاهرزاده دامت برکاته استاد عزیز 2 سوال از خدمتتان دارم سوال اول اینکه چرا کلاس روز چهارشنبه شما تعطیل شده وما بسیار سرگردان وناراحتیم زیرا تنها کلاسی از شما بود که می توانستیم شرکت کنیم چون قبل از اذان مغرب تشکیل می شد چون ما از شاهین شهر خدمت می رسیدیم وچون خانم هستیم زمانش مناسب بود ومتاسفانه محروم شدیم وسوال دوم به نظر شما آیا برای به کمال رسیدن استاد راه نیاز است ؟ وچقذر استاد در این زمینه می تواند مفید یاشد (من چند سال قبل خدمت حاج اقا شوشتری می رسیدم واز ایشان دستور العمل هایی هم می گرفتم ولی متاسفانه به علت ناخوشی استاد این ارتباط قطع شد سوالم از شما این است آیا اگر مجددا خدمت ایشان رسیده واز دستور العملشان استفاده کنم خوب و÷سندیده است ؟ویا اینکه شما راه دیگری را ÷یشنهاد می فرمایید زیرا مدتی است احساس می کنم ایمانم کم رنگ شده ودر مشکلات زندگی خودم را می بازم ونا امید می شوم لطفا راهنمایی بفرمایید .خداوند به شما جزای خیر عنایت بفرماید متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شهرداری به جهت انتخابات کلاس را تعطیل کرد و از نظر بنده آنچه باید عرض می‌کردم، گفته شد، چون بنده می‌خواستم نگاه دوستان را متوجه‌ی اندیشه‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بکنم. حالا خوب است خودتان اندیشه‌ی عرفانی امام را دنبال کنید 2- کار خوبی است ولی بالاخره باید سعی کنید خودتان دستگاه فکری داشته باشید تا در آن دستگاه جای اذکار و ادعیه روشن شود. موفق باشید
5351
متن پرسش
باسلام.همان طور که میدانید قرآن از دوجنبه لفظ و محتوا دارای اعجاز است.و راه اثبات دین هم معجزه است پس راه اثبات الهی بودن اسلام اثبات اعجاز قرآن است.اما در مورد اعجاز لفظی که واضح است باید ادبای عرب زبان تشخیص بدهند و یک سری قواعد و اصول مشخصی دارد(اصول فصاحت و بلاغت) ولی سوال من در مورد اثبات اعجاز محتوایی است به این صورت که مبنای ما برای تشخیص برتری یک متن از متن دیگر از لحاظ محتوا چیست؟ آیا عقل است اگر چنین است در یک سخنرانی آیت الله جوادی آملی در نقد حقوق بشر فرمودند اینان مبنایی برای تنظیم حقوق بشر ندارند ، پس در واقع ما هم مبنایی برای تشخیص برتری قرآن از دیگر متون نداریم. پس به طور خلاصه سوالم را تکرار میکنم : آیا عقل مبنای اثبات اعجاز محتوایی قرآن است؟ آیا عقل می تواند و آنقدر کامل است که بتواند بدون وحی راهی که مناسبتر است را انتخاب کند؟ خوب اگر پاسخ شما به سوالات بالا مثبت است لطفاً به این سوال پاسخ دهید که آیا این جمله درست است: وقتی عقل مبنا باشد و کامل، هر حکم و گزاره ی دینی که خلاف عقل باشد باید کنار کذارده شود و اگر آن حکم قطعی الصدور از آن دین باشد ، باید آن دین کنار گذاشته شود.مثلا اگر به فرض محال اثبات شد که حکم قطع ید سارق که در قرآن ذکر گردیده بنابه دلایلی محکم غیر عقلانی است (و مثلا اگر به جای آن فلان حکم در مورد آنان اجرا شود اثر بهتری دارد )و چون این حکم قطعی الصدور از دین اسلام است(چون در قرآن آمده نه در روایات که بشود گفت شاید جعلی باشد) پس دین اسلام زیر سوال میرود. ضمنا شاید بگویید احکام یک جنبه ی معنوی دارد که ما از آن بی خبریم و حتی احکام غیرعقلانی لازم الاجرایند باید بگویم که اگر چنین توجیهی به کار برده شود آنوقت تثلیث در مسیحیت را هم باید پذیرفت چون شاید ما از جنبه معنوی آن بی خبر باشیم!باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علماء اسلام از جمله غزالی نیز وارد این بحث شده است که جایگاه عقل کجا است و جایگاه دین نسبت به عقل در کجا قرار دارد، سپس به‌خوبی روشن می‌کند که عقل می‌تواند متوجه دو امر بشود. یک امر این‌که قرآن طوری است که از نظر محتوا و انظباطِ توحیدی که دارد نمی‌تواند از بشر صادر شود و امر دیگر این‌که عقل در عین آن‌که متوجه عظمت قرآن می‌شود، متوجه نقص خود نیز هست که نمی‌تواند بر همه‌ی عالم احاطه داشته باشد و حکمی صادر کند که همه‌ی جوانب را در نظر بگیرد هرچند اجمالاً می‌تواند با نظر به قواعد عقلی نظر بدهد ولی تفصیل آن حکم در حدّ خالق عالم است.عقل می فهمد نیاز به دین دارد. موفق باشید
5355
متن پرسش
باسلام.طاعات قبول.قصددارم بادوتا از دوستان طلبه بحث نبوت شناسی را عمیق کارکنم.راجعبه کم وکیف کارومنابع راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. پیشنهادم آن است که از کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شروع کنید چون بنده سعی کرده‌ام در آن کتاب آخرین نظرات بزرگان علم کلام را دسته‌بندی کنم. موفق باشید
5345
متن پرسش
باسلام: چند سؤال راجع به مباحث معاد داشتم البته این بحث را گوش می دهم: 1. آیه‌ی یوم تبدل الارض غیرالارض راجع به برزخ است یا قیامت؟ 2. بنده متوجه نشدم در صحبت های شما که بالاخره آن‌که امروز می‌میرد با آن‌که 500 سال است مرده است قیامت آن 500 ساله زودتر است از این فرد تازه فوت شده است، یا نه به قیامت نسبی می‌رسد؟ برای مثال امام الآن برزخشان اگر تمام شده باشد به چه صورت است با کسی که تازه می میرد؟ 3 . منظور از اینکه در برزخ صبح و شام هست را از لحاظ فلسفی و عرفی معنا بفرمایید این را هم گوش دادم قانع نشدم از آن پاسخ؟ 4. فرمودید ارواح مومنینی که در یک سطح‌اند همدیگر را می‌بینند و مومنین درجه بالا درجه پایین را می بینند ولی درجه پایین بالا را نمی‌بینند، خب اگر درجه‌ی پایین بالا را نبیند چگونه طلب مقام بالاتر را می‌کند؟ 5. آیا انهایی که فطرتاً نامحدود را می خواهند ولی در مصداق اشتباه کرده‌اند آن دنیا سیر نامحدود می‌کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فرق نمی‌کند ولی نظر به قیامت دارد 2- در هر حال همه در برزخ می‌مانند تا با نفخه‌ی اول اهل زمین و اهل برزخ همه از آن موقعیت بمیرند و با نفخه‌ی دوم همه به حیات قیامتی زنده شوند و تنها انسان‌های کامل از این امر استثناء هستند چون آن‌ها فوق دنیا و برزخ‌اند 3- عرض شد چون در برزخ هنوز اهل برزخ متوجه صبح و شام دنیا هستند، صبح و شام را می‌فهمند 4- طلب مقام بالاتر و تصور مقام بالاتر غیر از قرارگرفتن در آن مقام است. منظور آن است که نمی‌توانند به ملاقات صاحبان مقام بالاتر بروند مگر در مواردی که مأدون هستند 5- خیر، چون از محدود نمی‌توان نامحدود را به‌دست آورد. این افراد در زندگی به بن‌بست می‌رسند. موفق باشید
نمایش چاپی