بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3045
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم راستش احساس می کنم قوه تخیلم خیلی قوی است و برا ی فکر کردن خیلی مشکل دارم همچنین احساس می کنم خیلی از اطراف تاثیر می پذیرم مثلا تا الان عاشق چندین نفر(هم جنس خودم)شدم یا زود ناراحت یا خوشحال یا غمگین یا...می شوم.چه کنم؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک کند. متن کتاب در سایت هست می‌توانید دانلود کنید. موفق باشید
3033
متن پرسش
سلام، استاد کلمه وَلایت در کتاب انقلاب اسلامی و مدرنیسم را از کجا آورده اید،آیا از کلمات عربی است و کمی توضیح دهید....؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ابن منظور در لسان العرب، ماده ی (و.ل.ی) آورده: ابن السکیت: الوِلایة، بالکسر، السلطان، و الوَلایة و الوِلایة النُّصرة (ابن السکیت می گوید: وِلایت ـ به کسر واو ـ به معنای سلطنت و سرپرستی است و نیز اگر به کسر یا به فتح استعمال شود به معنای یاری می باشد) قال ابن الاثیر: .... فالوَلایةُ بالفتح فی النسب و النُّصْرة و العِتْق و الوِلایةُ بالکسر فی الإِمارة (ابن اثیر می گوید: ... پس وَلایت ـ به فتح واو ـ در نسبت و یاری و آزاد کردن بنده استعمال می شود و وِلایت ـ به کسر واو ـ در حکومت و سرپرستی استعمال می گردد. قال الزجاج: یقرأُ وَلایَتِهِمْ و وِلایَتِهم، بفتح الواو و کسرها، فمن فتح جعلها من النصرة و النسب، قال: و الوِلایةُ التی بمنزلة الإِمارة مکسورة لیفصل بین المعنیین. (زجاج گفته: هم وِلایتهم خوانده شده و هم وَلایتهم. در صورتی که به فتح خوانده شود به معنای یاری و انتساب است و گفته وِلایت در صورتی که به معنای حکومت باشد بایستی واوش مکسور باشد تا بین معنای یاری و معنای حکومت فرق مشخص شود) طریحی نیز در مجمع البحرین، ماده ی (و.ل.ی) آورده: الولایة أیضا: النصرة، و بالکسر: الإمارة، مصدر ولیت، و یقال: هما لغتان بمعنى الدولة. و فی النهایة: هی بالفتح: المحبة، و بالکسر: التولیة و السلطان (ولایت به معنای نصرت و یاری است و اگر واو آن مکسور گردد، به معنای امارت و سرپرستی و حکومت است و مصدر «ولیت» می باشد. همچنین گفته شده وِلایت و وَلایت هر دو به معنای دولت و حکومت است. ابن اثیر نیز در نهایه آورده وَلایت ـ به فتح واو ـ به معنای محبت و وِلایت ـ به کسر واو ـ به معنای سرپرستی و سلطنت است)
3034
متن پرسش
با سلام و احترام و با تشکر از شما به خاطر همه ی زحماتی که تا کنون برایمان کشیده اید. استاد، من خیلی زیاد خواب می بینم، مدت زیادی است که یک بار هم نشده بخوابم و خواب نبینم و غالبا خواب هایم مرتبط با مسائلی است که در طول روز برایم رخ می دهد . مثلا همین الان که سرماخوردگی شدید دارم برای دقایقی به خواب رفتم و در خواب از راز گلودردم مطلع شدم و از آن استفاده کردم. استاد ، همسرم می گوید این همه خواب دیدن دلیل بر داشتن افکار پریشان است و او خودش اصلا خواب نمی بیند. واقعا دلیل این که من همیشه ی همیشه حتی اگر برای دقایقی خوابم ببرد خوابی معنی دار می بینم ، چیست ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی نفس در حین خواب نظرش به عالم خیال متصل افتاد مشغول نظر به آن عالم است و چون با خاطرات دنیایی‌اش به آن عالم می‌رود حالت او در عالم خیال متصل ترکیبی است از آنچه در خیال دارد و آنچه از آن عالم می‌گیرد. حال بعضی‌ها بعد از بیداری آن حالات را در حافظه‌ی خود نگه داشته‌اند مثل شما و بعضی مثل همسرتان آن حالات را در حافظه ندارند وگرنه هیچ‌کس نیست که خواب نبیند. آری در زندگی روزانه ذهن خود را عمیقاً مشغول امور دنیایی نکنید تا در موقع حضور در عالم خیال متصل بهتر می‌توانید از انوار آن عالم استفاده کنید و فلسفه‌ی هفتاداستغفار قبل از خواب برای آن است که خداوند کمک کند با ذهنی پاک وارد آن عالم شویم. موفق باشید
3035
متن پرسش
با سلام و خسته نباشد خدمت شما استاد گرانقدر......بنده تمام کتاب های شما رو از طریق سایت لب المیزان به صورت pdf گرفتم و از شما خواستم کمکی بگیرم که بتونم کتاب های شما رو به ترتیب بخونم..منظورم چون بحث های مختلفی در کتاب گفتین بگین که از کدام کتاب شروع کنم تاثیر بهتر تو مطالعاتم داشته باشه...اگه لطف کنین ترتیبه کتاب رو بگین خیلی ممنون میشم....با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم می‌توانید از همان سیر مطالعاتی که در سایت هست استفاده کنید. موفق باشید
3013
متن پرسش
باسلام ما که توفیق حضور در جلسات شما رانداریم بخاطر اینکه در اصفهان نیستیم آیا این امرباعث عقب افتادن ما نیست چون باید محضر استاد را درک کرد لطفا صراحتا پاسخ دهید بدون تواضع؟چون واقعا از این امر می رنجم با اینکه مباحث شما را پیگیری می کنیم ولی حتی یک بار هم شما را زیارت نکردیم؟ 2.ایا ایرادی ندارد که سخنرانی هایی که در طول هفته ایراد می فرمائید را دانلود کنیم و گوش دهیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ارتباط از طریق صوت مباحث و کتاب‌ها إن‌شاءالله نتیجه‌ی لازم را می‌دهد به‌خصوص که روش بنده آن است که عقل افراد را مخاطب قرار می‌دهد تا خود افراد با عقل و اندیشه‌ی خدادادی‌شان موضوعات را بفهمند و دنبال کنند. دانلود مباحث و گوش‌دادن آن‌ها إن‌شاءالله مفید است ولی مباحث روزهای چهارشنبه همان‌طور که در ابتدای هر بحث عرض می‌کنم احتیاج به مقدمات قبلی دارد، اگر مباحث قبلی را کار کرده‌اید آن مباحث را دنبال فرمایید. موفق باشید
3017
متن پرسش
سؤال19: ما قبول داریم که امام‌خمینی حکومتی بنا نهادند که دیگران خیلی که هنرکنند، باید آن حکومت را خوب حفظ کنند. و شاید اگر حضرت امام نبود، هیچ عالم دیگری نمی‌توانست چنین کاری کند؛ خصوصاً که آن انقلاب و سیرة امام در شکست‌دادن حکومت پهلوی از طریق به صحنه آوردن مردم با دست خالی و شهیدشدن آنها، بر خلاف عقل انسان‌های عادی، بلکه بر خلاف عقل اندیشمندان و عرفایی مثل شهیدمطهری و علامه طباطبائی بود، تا آنجا که آیت‌الله میانجی گفته‌بود: «امام‌خمینی به سیرة عقلا عمل نمی‌کند.»! البته الآن که انقلاب پیروز شده، ما همه بسادگی می‌پذیریم که آن استراتژی عاقلانه بوده. پس شاید بتوان گفت که حضرت امام در شکست‌دادن حکومت شاه، عقلی فوق حتی عقل علما و عرفا و فلاسفه و مفسرین داشته‌است. آری، ما قبول داریم که این انقلاب، بدون امام‌خمینی پیروزنمی‌شد. اما بحث بر سر این مطلب است که ما می‌خواهیم از طریق استدلالی عقلی که در صفحة 46 آمده، مقامی خاص را برای حضرت امام حتی در این زمان (بعد از رحلت‌شان) هم ثابت کنیم! لبّ استدلال شما در دلیل سوم این جمله است: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.»، طبق این استدلال، مصداق این استدلال در زمان حاضر باید فرد زنده‌ای باشد. پس این استدلال، نه تنها این مقام را برای حضرت امام در این دوران اثبات نمی‌کند، بلکه نفی هم می‌کند!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم بتوانیم بر مبنای همان استدلال بر این نکته تأکید کنیم که حکمت الهی اقتضا می‌کند فقیهی را با سیره‌ی خاص در زمان غیبت بپروراند که سیره‌ی آن فقیه سال‌ها جامعه را هدایت کند که در سؤالات قبلی مثال سیره‌ی شیخ طوسی و صاحب جواهر را عرض کردم. موفق باشید
3005
متن پرسش
با سلام . خدا که کمالاتش را خودش بدسا نیاورده از ازل داشته و اکتسابی نبوده پس این چه کمالی برای خداست؟ ما اگر خصلتی را از پدر و مادر به ارث ببریم فضیلتی برای ما محسوب نمی شود چون جبری بوده وخودمان بدست نیاوردیم. پس خدا هم که کمالاتش را خودش به دست نیاورده فضیلتی ندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مگر خدا چیزی غیر کمال است؟ خدا عین علم و حیات و قدرت است. شما یک خدا تصور کرده‌اید و یک مقدار کمال . در حالی‌که چنین نیست. موفق باشید
2996
متن پرسش
سلام خدمت استاد در جواب قسمت اول سوال2784 شما فرمودید: نفس نسبت به تعلقات خود در نفخه‌ی اول می‌میرد و با نفخه‌ی دوم آزاد از آن تعلّقات زنده می‌شود. 1- در باره ی نفسی که در برزخ است نسبت به این پاسخ کمی بیشتر توضیح بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همه‌ی نفوس ابتدا با نفخه‌ی اول می‌میرند و در برزخ مستقر می شوند و مراحل برزخی خود را طی می‌کنند و تا آن‌جا که از خیالات دنیایی پاک ‌شوند مگر آن‌هایی که جز رجوع به دنیا نداشته‌اند که همواره گرفتار همان خیالات هستند. فکر می‌کنم در شرح کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» بتوانید موضوع را دنبال فرمایید. موفق باشید
2991
متن پرسش
با سلام در حالی که باید بگوییم هر پدیده ای در این دنیا خود به خود به وجود نیامده و سازنده ای دارد، چگونه خداوند خود به خود به وجود آمده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون خداوند پدیده نیست. وقتی وجود همه‌ی اشیاء و پدیده‌ها از خدا است، پس خدا عین وجود است، عین وجود چیزی نیست که وجوددهنده داشته باشد، وجودش از خودش است. همین‌طور که عین تری، تری‌اش از خودش می‌باشد. در این مورد پیشنهاد می‌کنم به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که در کتاب «از برهان تا عرفان» مطرح شده. موفق باشید
2974
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی در یکی از وبلاگهای مخالف فلسفه نقدی وجود دارد نسبت به از برهان تا عرفان نوشته یکی از اساتید که جمله زیر قسمتی از ان می باشد توضیح بفرمایید منظور از عین شیرینی چیست؟ ایا مثلا شکر را عین شیرینی میدانید ؟ همانطور که اب مثلا عین تری است؟ ایا همه شیرینی های عالم از شکر است؟ (وجود عین شیرینی محال ذاتی است و در خارج هم هرگز عین شیرینی وجود ندارد و همین طور وجود حقیقتی به نام «عین وجود» هم تصوری باطل است و تا کنون هیچ عاقلی در مقابل چیزهای شیرین یا سفید یا … معتقد به وجود چیزی به نام عین شیرینی!! یا عین سفیدی!! نبوده است لذا فلاسفه هم مجبور شده‌اند حرف خود را برگردانند و بگویند: منظور ما از عین وجود، کلّ أشیاء موجود است![۴] درست مانند این که کسی بگوید: منظور من از عین شیرینی تمام شیرینی‌های خارجی است! که البته در این صورت اصل مدّعای خود را نقض کرده و به بطلان آن اعتراف کرده است.)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شما با کسی که ذاتی و ذات را نمی‌فهمد و متوجه نیست منظور از عین تری مجموع آب‌ها نیست بلکه ذات تری است، چه می‌توانید بگویید؟ مگر بنا است همه فلسفه را بفهمند؟ مگر وظیفه‌ی ما بحث با این نوع افراد است؟ موفق باشید
2971
متن پرسش
سلام. میخواستم بدونم زنده شدن مرده ها از نظر فلسفی چه توضیحی داره. مثل زنده کردن مرده ها بدست اولیائ خدا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی انسانی حامل اسم حیّ الهی شد همان‌طور که نفس ناطقه‌ی انسان در بدن او تجلی می‌کند و بدن را زنده نگه می‌دارد، می‌تواند نفس ناطقه‌ی انسانی که فوت کرده است را مدد کند تا بتواند بدن مرده‌ی خود را دوباره تدبیر نماید. موفق باشید
2953
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام استاد عزیز. . .جسارته این صحبت رو میکنم،ما کجا،فکر باز و سرشار شما کجا،و تحلیلات ناب شما هم همینطور. . . بحث سلوک ذیل اندیشه امام رو مطرح کردید،و مقام معظم رهبری رو شخصی دونستید که آگاهانه به عنوان یگانه مرد در این مسیر قدم برمیدارن. . .استاد عزیز،این واقعا برامون شیرینه،همین صحبتای شما،ولی به نظرتون مقام معظم رهبری واقعا مظلوم واقع نشدن؟نمیشه مثلا امثال شما که بسیار در این مسیر فعالیت میکنید،در راستای نشان دادن درایت ناب ایشون بیاید مخاطراتی که ما ازش رد شدیم رو باز کنید؟مثلا تحلیلی خوندم در مورد فاجعه ای که آقای هاشمی با اون فرهنگ غربی به سر ما آوردن؛تحلیل دکتر رزاقی از اقتصاد زمان هاشمی،خب ما دیدمون باز میشه که این یگانه مرد،چطور با اونکه یک نفر بود،در بین اون همه اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب نخاله،این انقلاب رو مدیریت کردو مارو به اینجا رسوند،من که گاه گداری یا بیشتر بگم اکثر اوقاتم میشینم فکر میکنم،دیگه به حدی دیوانه این مرد میشم که به تصویرش که نگاه میکنم اشکم در میاد . . . چرا نباید جوون ما مثل من که 24 سالمه،که زمانی که ایشون رشادت میکردن،زمانی که مدیریت میکردن،ما بچه بودیم،الان نباید خبر داشته باشه که با چه گوهری روبروئه؟به نظرتون کوتاهی نمیشه؟بلا تشبیه شدیم مثل نسل سوم زمان امیر المومنین که اصلا از رشادت زمان حضرت خبر نداشتن،الانم فتنه ها بدجور غالب شده،ولی الحمد لله که والله یتم نوره ولو کره الکافرون. . .ولی خب چه کنیم که دوست داریم همه دوستش داشته باشن. . . مدیریت سایت، این سوالو به استاد برسونید،مثل اون سوال بعضی چیزاشو حذف نکنید.2920. . .امیدواریم شما هم بیشتر ورود کنید در این قضیه،خیلی حرف داریم،خیلی. . .جسارت کردیم وقتتون رو گرفتیم. . .موفق باشید،یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم به‌واقع با شما موافقم که باید مقام معظم رهبری را از همه‌ی جهات بازخوانی کرد، هم از جهت سوابق فوق‌العاده درخشان ایشان در مسیر مبارزه با نظام شاهنشاهی که تا حدی کتاب «شرح اسم» زحمت طرح آن را کشده و هم از جهت رهنمودهایی که به ملت ایران می‌دهند ولی عده‌ای از سیاسیون که اصول‌گرا نیز هستند متأسفانه نپذیرفته‌اند که مبنای تفکر و تحلیل‌هایشان را رهنمودهای مقام معظم رهبری قرار دهند و از این جهت به جامعه ضرر می‌خورد. ما سوال شما را حذف نکردیم ،تنها قسمت‌هایی از سؤال شما را که مربوط به زندگی خصوصی‌تان بود حذف کردیم. موفق باشید
2937
متن پرسش
با سلام. یکی از سخنرانان مطرح کشوری در یکی از جلسات مربوط به ولایت فقیه اعتقاد داشتند که ما بلافاصله پس از غیبت کبری ولی فقیه داشته ایم (ابن قولویه) و تا به امروز هم همچنان یکی پس از دیگری این کار ادامه داشته است و نام تک تک این افراد را که 61 نفر بودند خواندند تا رسیدند به آیت الله بروجردی و امام و مقام معظم رهبری. حال سوال اینجاست که 1- آیا این موارد صحیح است 2- کیفیت تعیین این افراد خصوصا قبل از امام خمینی چگونه بوده است ؟ آیا خود امام زمان(ع) در آن نقش دارند؟ 3- رفتار ما با کسی که ولایت فقیه را صراحتا قبول ندارد و یا در برخی از موارد به این منصب اهانت می کنند باید چگونه باشد؟ آیا می توان به این افراد دختر داد یا به خواستگاری دختر آنها رفت؟ اگر فامیل باشند آیا باید در رفت و آمد با آنها و نشستن بر سر سفره هایشان مداقه به خرج داد؟ آیا باید به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت یا سعی شود بدون توجه از کنار آنها عبور کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ولایت فقیه به آن معنا که همیشه در جهان تشیع فقه آل‌محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» حاکم بوده است و زعمای دین در هر مرحله مسئول حاکمیت دین بوده است، همیشه بوده ولی ولایت فقیه به این معنا که حاکمان هم باید در ذیل ولیّ فیقه ادامه‌ی کار دهند از زمان مرحوم نراقی در دوره‌ی قاجار مطرح شد و حضرت امام آن را به صورت کاربردی در سال 1347 در نجف مطرح کردند. بنده در مقدمه‌ی جزوه‌ی «نقد سخنان آقای کدیور» عرایضی در این مورد داشته‌ام 2- عموماً مردم با هدایت الهی و به حضرن مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» متوجه زعیم دوران خود می‌شدند. 3- بنده نظرم را در این مورد در جواب سؤال 2935 عرض کرده‌ام، اگر از افراد فامیل مخالف ولی فقیه باشند نمی‌توان ترک رحم کرد و یا بر سر سفره‌شان ننشست. ولی اگر زمینه‌ی امر به‌معروف هست باید کوتاهی نکرد هرچند اگر آمادگی ندارند نباید به مشاجره پرداخت. موفق باشید
2940
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید من می خواستم سیر مطالعاتی شما را شروع کنم شیوه ای که در سایت مطرح شده را مطالعه کردم اما هنوز در چگونگی شروع سیر مشکل دارم و نمی دانم از کدام قسمت شروع کنم و کدام قسمت می تواند نیاز مرا در شناخت خودم و اشنایی با انقلاب برطرف کند با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دو نوع سیر مطرح است: 1- سیر مطالعاتی برای عزیزانی که از cdوdvdوآثار نوشتاری می توانند استفاده کنند.2-از آنجایی که تهیه‌ی کلیه‌ی cdوdvdها، برای همه‌ی عزیزان مقدور نیست، طرح مطالعه آثار مکتوب( جزوات و کتب‌) پیشنهاد میشود.برای اطلاع کاملتر مجددا به سیر مطالعاتی که در سایت آمده است مراجعه فرمایید.موفق باشید.
2941
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار:‌جملاتی که در پیش می آید بخشی از سخنان آقای دستغیب نماینده مردم شیرازدر خبرگان و از شاگردان آقای نجابت که ایشان نیز از عرفای نامی و از شاگردان آاقی انصاری همدانی و اقای قاضی بودند. که همه عارف بودند.خواستم ببینیم نظر حضرتعالی در باره آن چیست چون مدتی است دچار شک و تردید شدم . ممنونم استاد آقایان حضرت حجة الاسلام خاتمی، مهندس میر حسین موسوی و حجة الاسلام کروبی، واقعاً انسانهای صادقی هستند و دم از اسلام و اجرای قانون اساسی می زنند. بنده این مطلب را بارها در مجلس خبرگان به سمع اعضا رسانده ام که آقای خاتمی شخص صادقی است و خلاف صدق عمل نکرده است ؛که خود اعضا هم به این امر پی بردند به جهت این که در مدت مسئولیتش در پی جمع آوری مال نبود، که اگر خلاف این امر به اثبات رسیده بود عده ای جنجال به راه می انداختند و همه جا می گفتند. بنده از آقای میر حسین موسوی جز صداقت سراغ ندارم. بارها مرحوم آیت اللّه نجابت که خود اهل معرفت بود از ایشان تعریف می ‌کرد و بعنوان شخصی که می خواهد خودش را فدای اسلام کند از ایشان سخن به میان می آورد. همچنین آقای کروبی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی ما با ملاکی که از سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در دست داریم ، نامبردگان را بازی‌خورده‌ی فتنه‌ای می‌دانندکه آن فتنه تا براندازی نظام اسلامی جلو آمد و آقایان فوق‌الذکر هیچ برائتی از آن‌ها اظهار نکردند، چه جای استناد است به سخنان آقایی که نشان داد در تشخیص فتنه بصیرت لازم را ندارد، احتمال دهید در نقل قول سخنان جناب آقای نجابت نیز حق مطلب را اداء نکرده‌اند. موفق باشید
2933
متن پرسش
سلام علیکم عشق چیست؟ چرا بعضی از افراد عاشق می شوند و بعضی نمی شوند؟ اگر عشق به غیر از خدا و اهل بیت نیست پس عشق به همسر چه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جواب قسمت اول و دوم سؤال را قبلاً در جواب شماره‌ی 2894 عرض کردم. در مورد محبت و عشق به همسر اولاً: این را هم خداوند ایجاد کرده و فرموده: «وَجعلنا بینکم مودةً و رحمةً». ثانیاً: وقتی محبت به همسر مقابل مودت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است که یکی مانع دیگری باشد، در حالی‌که بسیجی‌های ما در عین محبت به زن و فرزند، نشان دادند وقتی پای دفاع از کشور امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» پیش بیاید به راحتی خود را و زن و فرزند خود را فدای اهل‌البیت«علیهم‌السلام» می کنند. موفق باشید
2923
متن پرسش
با سلام. استاد مدام در روایات و آیات و ... به تعقل توصیه می شود. تعریف دقیق "عقل" چیست؟ می دانم عقل چیزی است که انسان را به عبودیت رحمان هدایت می کند. اما این روایات که می گوید وقتی عقل کامل شد سکوت زیاد می شود و ... این (عقل) چه تعریفی دارد؟ همان استدلال کردن است؟ سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان استعدادی دارد که می‌تواند موضوعات مختلف را جمع‌ بندی کند، این استعداد را عقل می‌گویند. حال اگر توانست در بین موجودات پراکنده طوری جمع‌ بندی کند که به حقیقت وجود برسد عقل خود را درست جلو برده است و قدرت استدلال نیز از عقل است چون در استدلال نیز انسان روح جاری در موضوعات پراکنده را کشف می‌کند. موفق باشید
2924
متن پرسش
طلبه پایه چهارم و21سال سن دارم، آن ترتیبی که برای سیرانسان شناسی را که فرمودید را دیدم ولی بخاطر اینکه می خواهم از کتابهای دیگر شما هم استفاده بشود آیا سیر ذیل خوب است که پیگیری کنم اگر اشکالی داشت یا کتب بالاتر از فهم ما بود تذکر دهید و اصلاح بفرمائید:1.جوان و انتخاب بزرگ2.آشتی باخدا3.ده نکته از معرفت نفس همراه صوت4.جزوه انسان در اسلام همراه صوت.5.ازعرفان تا برهان همراه صوت.6.خویشتن پنهان7.معرفت النفس والحشر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خوب است ولی پیشنهاد می‌کنم بعد از کتاب «از برهان تا عرفان» کتاب «معاد» را مدّ نظر قرار دهید و بعد از آن کتاب«خویشتن پنهان» را شروع کنید، در آن صورت شاید بسیاری از مطالب معرفت‌النفس و الحشر را به‌دست آورده باشید. در ضمن جزوه‌ی «انسان در اسلام» با ویرایش جدید در دست چاپ است، بگذارید کتاب که چاپ شد آن را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2926
متن پرسش
سلام در رابطه با سوال 2854 چرا خداوند ارداه کرده که عقل ظهور نکند؟ پس چرا میگوییم همه عالم صورت عقل خداست؟خب با این استدلال شاید خدا اراده کرده در جایی عقل ظهور نکند و این برای خدا نقص است؟و ایتجاست که بشر دست به تغییر بزند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که عرض شد : جهل یک امر عدمی است، به این معنا که مستقیماً مورد خلقت از طرف خدا قرار نمی‌گیرد پس هرچه در عالم وجود هست صورت اراده‌ی عقل مطلق یعنی خداوند است پس نمی‌شود جایی ظرفیت ظهور رحمت الهی را داشته باشد و خداوند از دادن آن رحمت دریغ بورزد و این غیر از آن است که در جایی خداوند به عهده‌ی ما گذارده است تا برای رشد استعدادهای خود یا ظهور استعداد مخلوقات تغییر ایجاد کنیم. موفق باشید
2927
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد آیا کتابهایی مثل معاد وفعالیتهای فرهنگی و سلوک در ذیل اندیشه امام حتما باید با نوار دنبال شود یا اینکه با مطالعه خود کتاب هم می توان مقصود شما را دریافت؟ چون برنامه گوش دادنم دائم به هم می ریزد ولی مطالعه کردنم منظم تر می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دو کتاب اول نوشته شده تا مبنایی باشد برای شرح مطالب و لذا لازم است با سی‌دی دنبال شود ولی در مورد کتاب «سلوک ذیل شخصیت.....» لازم نیست صوت آن گوش داده شود. موفق باشید
2901
متن پرسش
با سلام سؤالات سری 12 و 13 و 14 را پاسخ نداده اید، ما منتظریم. از آنجا که شما فرمودید در هر بار تنها یک سؤال بفرستم، لذا زین پس به جای «سری» از واژة «سؤال» استفاده میکنم: سؤال15: آیا «لم‌یَرَ فیه غیرَ صوابٍ» به این معنی نیست که: «هر چیزی (در اقوال یا افعال) از او صادرشود، صواب و درست است.»؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- سؤالات 12 و 13 و 14 مشاهده نشد. جواب سؤال 15- بنده این طور می‌فهمم آن زعیمی را که خداوند برای اصلاح امور بندگانش انتخاب کند از همان جهت طوری او را مدد می‌نماید که غیر صواب از او صادر نشود. موفق باشید
2894
متن پرسش
سلام علیکم تعریف عشق چیست؟ چرا بعضی عاشق می شوند و بعضی نمی شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عشق تعریف بردار نیست. نمی‌دانم چرا بعضی عاشق می شوند و بعضی نمی شوند. موفق باشید
2882
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی استاد من بر سر یک دو راهی مانده ام! من کتاب ادب خیال و عقل و قلب رو که می خوندم رسیدم به قسمتی که شما کتابهای امام رو معرفی کردید(آداب الصلوة و...). بنده طبق سیر مطالعاتی که گفتید کتابهای آشتی با خدا، ده نکته از معرفت النفس، از برهان تا عرفان و همچنین کتاب معاد را تا ترک 14 مطالعه و کوش داده ام. با توجه به توصیفاتی که شما در کتاب ادب خیال از امام خمینی و علامه طباطبایی و امثالهم بیان کرده اید می خواستم ازتون بپرسم که آیا میتونم از این به بعد کتابهایی که از امام معرفی کرده اید رو بخونم یا اینکه طبق سیر مطالعاتی پیش بروم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از کتاب «معاد» إن‌شاءالله می‌توانید کتاب «آداب‌الصلواة» را کار کنید و بعد از آن کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» إن‌شاءالله می‌توانید تفسیر المیزان را کار کنید. موفق باشید
2883
متن پرسش
با سلام هوالباطن مفتاحی بر: منطق علم دینی در دوران گذار تطور تاریخ در اعصار و قرون متفاوت، مُظهر مبنای عمل ارادی انسان¬ها درجهت تداوم حیات فردی¬-اجتماعی و تأثیر مادیت و معنویت در آن بوده است. نوع هستی شناسی و بر اساس آن مبنای عمل ارادی انسان¬ها در ساحت تمدنی در ابعاد مختلف ظاهر گشته و نظام¬های متفاوتی از زندگی فردی و اجتماعی را بنیان نهاده است. نظام اجتماعی- ¬فردی غرب "پیشاسقراطی" را در مبنای اسطوره¬مداری، و پساسقراطی را باید بر اساس "کاسموسانتریسم" ارسطویی به تحلیل نشست. امتداد هستی¬شناسی حاکم بر غرب در نگرش¬های "راسیونالیسم" ، "آمپریسم" و "هرمنوتیک" ، ظهور تمدنی خود در نوع پاسخ گویی به نیازهای بشری در این نظام اجتماعی را نشان می¬دهد. بر این اساس نیز علم در ساحت تمدنی معنا شده و بر اساس نوع هستی شناسی غربی به پاسخ نیازهای بشری می¬پردازد. ساحت علم غربی نه در "اشراق" بلکه در عقل خودبنیاد معنا یافته و نیازهای بشر نه در ماوراءالطبیعه بلکه در مادیت ایجاد می¬گردد و پاسخ می¬یابد. از این منظر است که تحلیل بنیاد علوم بالاخص علوم انسانی در تساوق مفهومی با "ساینس" قابل فهم می¬گردد چراکه متدولوژی شناخت "سوبژه" همان روش تجربی است که براین اساس در علوم مختلف ریشه دوانده و با نگاهی فراتر حتی ریشه¬شناسی کلمه علم را هم در خود معنا کرده است. بر این بنیاد، عقل خودبنیاد محور ساخت علوم در عصر خردگرایی می¬گردد و این اندیشه توسط فلاسفه¬ایی چون کانت و هگل به نهایت خود می¬رسد. در مقابل و بر اساس هستی¬شناسی ماوراءالطبیعه محور، نظامات اجتماعی در قرون گذشته به گونه¬های متفاوتی در بنیاد خود با نظام مادی محور ایجاد گردیده است. تمدن کلیسایی در عصر به غلط مرسوم قرون وسطی و تمدن¬های شرقی از ماکاها تا مایاها از قلب اروپای امروزی تا شرق چین در اعصار و قرون مختلف شکل گرفته است؛ تمدن¬هایی که نظام اجتماعی آنها نه بر پایه¬ی عقل خودبنیاد که بر اساس جهان پدیداری اشراقی انتظام یافته و ظهورات دانش تمدنی خود را بر اساس این نوع از هستی شناسی بنیادنهاده بوده است. برای درک عمیق تفاوت ذکر شده دقت نظر در پزشکی غربی در سده¬های اخیر و طب سنتی در چین و ژاپن و ایران می¬تواند محل تأمل بسیار مناسبی باشد. از این روست که باید مبانی اندیشه¬ایی تمدن¬ها را مورد مداقه قرار داد تا از این رهگذر بتوان روش شناسی علم مبتنی بر پایه اندیشه¬ایی آن را تحلیل و به ساحت تولید رساند. بر این اساس اینک باید به گونه¬ایی دیگر سخن به میان آورد. سخن از منطق علم دینی در دوران گذار مجالی است برای "پرداخت تمدنی به انقلاب اسلامی در ساحت علوم برای پاسخ به نیازهای بشری" ، از همین روست که مفاهیم متعددی در این عنوان چنان گردهم آمده که برپایه¬ی "خودآگاهی" ما، به "التقاط تمدنی" و براساس "ناخودآگاهی" ما نسبت به این مفاهیم، به "تضاد تمدنی" خواهیم رسید. آیا از اساس مفهوم علم دینی در دوران گذار معنا دارد؟ مگر ماهیت علم دینی مُتِطَور است که نوعی از آن در دوران گذار و نوع دیگر آن در دوران ظهور معنا داشته باشد؟ اگر مفهوم منبعث از ترکیب علم دینی در دوران گذار با مفهوم منبعث از علم دینی در دوران ظهور متفاوت است بازگشت این تفاوت به چه مبنایی است و چه تأثیری در روش¬شناسی علم دینی در دوران گذار و ظهور خواهد داشت؟ نسبت علم دینی در دوران گذار با تمدن پاسخگو به نیازهای بشری در "اکنونی تاریخ" چیست؟ آیا علم دینی در دوران گذار برای خود نسبتی با علوم غربی تعریف می¬نماید؟ آیا این نسبت بر پایه "مبانی بنیادین" تعریف می¬گردد یا برپایه "مبانی کارکردی" ؟ تعریف این رابطه بر هر یک از این مبانی چه تاثیری در روش¬شناسی علم دینی در دوران گذار خواهد داشت؟ آیا تعریف این نسبت بر اساس مبانی کارکردی به معنای پذیرش "امکان اندیشه¬ایی" علم غربی بی هیچ کم و کاستی است؟ شکست امکان اندیشه¬ایی غربی به چه معناست و از چه طریق حاصل می¬گردد؟ علم دینی در دوران گذار باید پاسخگوی چه ساحتی از نیازهای بشری باشد و بر این اساس در کدام ساحت تمدنی انقلاب اسلامی شکل خواهد گرفت؟ علم دینی در دوران ظهور پاسخگوی چه ساحتی از نیازهای بشری است و بر این اساس در چه ساحتی از تمدن مهدوی شکل خواهد گرفت؟ نسبت علم دینی در دوران گذار و دوران ظهور چیست؟ تفاوت بنیادین علم دین دینی در دوران گذار و علم دینی در دوران ظهور در نسبت خود با علم غربی چیست؟ تمدن مبتنی بر علم دینی در دوران گذار چه تفاوتی با تمدن مبتنی بر علم دینی در دوران ظهور دارد؟ آیا نمی¬توان این تفاوت را اصلی¬ترین تفاوت تمدن انقلاب -اسلامی با تمدن مهدوی دانست؟ و هزاران سوال دیگری از این دست که می¬تواند زمینه ساز فهم ما از چرایی، چیستی و چگونگی علم دینی در دوران گذار و تمدن مهدوی باشد. پرداخت به چنین سوالاتی در گام اول ما را به نگرش¬هایی خواهد رساند که روش شناسی تولید علم در دوران گذار را برای ما به تصویر خواهد کشاند. از علم در مبانی دینی ما تعبیر به نور گشته است و در کلام حکیمان قدیم علم از جنبه¬ی اشراق گونه¬ی آن مورد بحث بوده است. علم ریشه در "حقیقت عالَم" داشته و نه ریشه در "واقعیت آن" ؛ لذا عالِم نیز سعی در وصول به حقیقت عالَم داشته و در "صیرورت" از مقامی به مقام بَعد عالِم تر و عالِم تر می¬گشته است. کشف حقیقت نیز بر اساس "عقل سلیم" فراهم می-گردیده است و حقیقت عالم متصل به منبع لایزال الهی و فهم آن مستلزم صیرورت در این حقیقت شناخته می¬شده است. اوضاع در عصرد خردگرایی در غرب به گونه¬ایی دیگر مقدر شد چراکه علم در عصرخردگرایی به معنای کشف واقعیت "فروکاسته" گردید و روش آن نیز بر اساس عقل خودبنیاد به روش تجربی تقلیل یافت. بر این اساس نیازهای بشری از مختصات تعریفی جدیدی شکل یافت و حوزه¬ی نیازهای بشری نیز به نیازهای مادی مُتعیِّن گشت و علم برای پاسخگویی به این نیازها به خدمت گرفته شد. تحلیل چیستی ادراکات فرامادی نیز به مرور زمان کاشفیت خود را از دست داد لذا در نهایت به اداراکات شخصی که می¬توانست از جایگاه یک تجربه خیال گونه بهره¬مند باشد فراتر نرفت. در عصر خردگرایی دیگر انسان مانده بود و عقل خود بنیاد و نیازهای مادی و سوال از چگونگی پاسخ به این نیازها براساس عقل خود بنیاد خود. اومانیسم در بنیاد تفکری به ثبات رسیده بود و برای ظهور تمدنی خود باید پاسخگوی نیازهای بشری می¬شد؛ لذا روش تجربی متناسب¬ترین و شاید روش حصری ساخت علومی بود که بتواند نیازهای بشری در این مختصات فکری را پاسخ¬گو باشد. شاهدیم که بر این مبنا دستآوردهای انسان خودبنیاد در قرون 18 و 19 چه تفاوت بنیادینی با دستآوردهای تمدن بشری تا آن زمان دارد. در اکنونی تاریخ هرچند که هنوز امتداد سنت فلسفی عصر روشنگری بر ساحت جامعه در حال تلألوء است اما مبانی اندیشه¬ایی حاکم غرب در حال تغییر بنیادین است. این تغییر در درون نظام فلسفی غرب به سمت اضمحلال انسانیت در صیرورت است چرا که ماهیت این صیرورت، حرکت از اومانیسم به سمت سیطنیسم برپایه¬ی "نفس¬گرایی" ، و در خارج از نظام فلسفی غرب با خودآگاهی ایجاد شده توسط انقلاب اسلامی «انقلاب اسلامی انفجار نور بود» ماهیت این صیرورت حرکت از خودبنیادی به سمت "الله بنیادی" است. آیا می¬توان در این صیرورت از خود به الله نیازهای بشری را بی-پاسخ گذاشت؟ علم متناسب برای پاسخ گویی به این نیازها در هر مرتبه¬ی صیرورتی چیست؟ آیا بی¬ساخت این علم مشکک می¬توان ساحت تمدنی تحت "اقتدار" تفکر انقلاب اسلامی را به ساحت تمدنی مظهر تفکر انقلاب اسلامی رساند؟ نوع پاسخ به این سوال است که گام دوم از چگونگی منطق علم دینی در دوران گذار را بر ما مکشوف کرده و ما را در ورطه¬ "التقاط تمدنی" قرار خواهد داد.«هَذاتَمامُ¬مَایقال¬فی¬هَذاالمقام¬فَتمّ¬البَحثُ¬فَتأَمّل¬ایَّهاالعزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که نمی‌توانستیم بگوییم با نظر به مهدویت و ظهور امام معصوم، نمی‌توان ولایت فقیه را به عنوان دوران گذار پذیرفت – همان دام تئوریک که حجتیه‌ای‌ها در آن افتادند- نمی‌توان نسبت به عبور از فرهنگ مدرنیته به فرهنگ مهدویت از نگاه فرایندی غافل بود. عاقلانه‌ترین کار آن بود که در دوران غیبت، با نظر به حاکمیت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نظام ولایت فقیه را به‌وجود آورد، نمی‌توان گفت چون حقیقت چیز مشخصی است گذار از ظلمات غرب به سوی تمدن اسلامی، یک نوع التقاط تمدنی است، زیرا مقصد مشخص است و در این راستا هیچ وجهی از وجوه فرهنگ خودبنیاد غرب به رسمیت شناخته نمی شود تا التقاط تمدنی پیش آید. دوران گذار چیزی شبیه سلوک یک سالک است که با نظر به حقیقتی که یافته است سعی می‌کند اخلاق و رفتار و اطراف خود را هرچه بیشتر آماده کند تا زمینه‌ی تجلی نور توحید بیش از پیش فراهم گردد. زیرا شناخت حقیقت با تحقق آن در زمین و زمان فرق دارد، به همین جهت موضوع تعلیم و تربیت مطرح است تا با تعلیم، چشم‌ها به سوی حقیقت معطوف گردد و با تربیت شرایط را برای ظهور آن حقیقت در حرکات و سکنات فراهم کنیم. آیا در سیره‌ی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در صدر اسلام تدبر ننموده‌اید که چگونه چند سال دعوت خود را علنی نکرد – هرچند از ابتدا نظر به حقیقت داشت – و آیا احکام حرمت شراب و ربا را به مرور در جامعه پیاده ننمود؟ آیا می‌توان گفت چون پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در فرهنگ جاهلیت علناً شراب و ربا را حرام ننمود گرفتار «التقاط تمدنی» بوده و محکوم به «تضاد تمدنی» است؟ عذر می‌خواهم که به جهت محدودیت مجال، مطلب را به صورت مختصر جواب دادم ولی تأمل بفرمایید که در دوران گذاری که ما می‌گوییم هیچ فروکاستنی نسبت به حقیقتی که مدّ نظر داریم پیش نیامده و همواره بر همان اهداف اصلی که انقلاب بر آن تأکید دارد، تأکید می‌کنیم. حکمت در آن است که بدانیم باید از روح غرب‌زدگی عبور کرد و از این جهت می‌توان روش خود را با روش طالبانی متفاوت دانست، زیرا روح طالبانی در عین آن‌که به زعم خود می‌خواهد ولایت الهی را حاکم کند متوجه فرهنگ گذار نیست و لذا صرف نظر از اهداف منحرف آن گروه، روش آن‌ها نیز روشی است انحرافی. پس می‌توان گفت ماهیت علم دینی متطور نیست ولی تحقق آن در زندگی احتیاج به زمان دارد و یک فرایند را می‌طلبد بدون آن‌که لازم باشد علم دینی با علم غربی ترکیب گردد یا مثل بعضی – مثل دولت سازندگی – به تصور آن‌که رسیدن به اهداف عالیه ممکن نیست تسلیم علم کارکردی غربی شویم. موفق باشید
2873
متن پرسش
با سلام آیا اجنه مجردند - تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تجردشان در حدّ تجرد مثالی است و نه تجرد عقلی. موفق باشید
نمایش چاپی