بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30174
متن پرسش
سلام وقتتون بخیر: سوالی داشتم خدمتتون در مباحث حرکت جوهری فرمودین که چون عالم ماده هنوز بالقوه گی هاش تبدیل به بالفعل نشده و هنوز داره فیض میگیره پس هنوز قیامت نشده و حرکت این جهان به سمت قیامته ولی چون هنوز بالفعل نشده نمیتونیم بگیم چقد قیامت شده و... ولی جلسه هفتم معاد فرمودین که برزخ ظهور عالم قیامت هست و میدونیم که همین الان قیامت و برزخ هست پس اونی که در حرکت جوهری گفتین تا دنیا هست و ماده هست و بالقوه هست قیامت نمیشه سوالی که دارم اون قیامتی که در مباحث حرکت جوهری که فرمودین که هنوز اتفاق نیفتاده فرقش با این قیامتی که الان هست و ظهورشم برزخ هست چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در قیامت‌شدنِ این دنیاست، وگرنه هم‌اکنون هم برزخ هست و هم قیامت. موفق باشید

30163
متن پرسش
سلام استاد: مطلبی از شما دیدم مبنی بر اینکه انسان عاقل زود به گریه نمی افتد. استاد من یه مشکل بزرگ دارم و اونم اینه که بسیار تحت تأثیر قرار می‌گیرم و اشکم در مشکم هست. حالا دنبال این نیستم که چرا من اینجوری هستم، بلکه بنده چند سالی است نفس تنگی های شدید می گیرم که احساس می‌کنم منشاء روحی و روانی داره و به عبارتی گرفتار افسردگی و اظطراب و... هستم. به نظر شما این مشکلات روحی و روانی ناشی از اینه که بنده زیاد به خیالات و وهم میدان داده ام و عقل زمام امور را از دست داده؟! به نظر شما چیکار کنم این مشکلات روحی و روانی و افسردگی و اظطراب حل بشه تا مشکل بزرگم یعنی نفس تنگی ام هم حل بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان نظر قابل اعتمادی در این مورد داد. آنچه می‌ماند بالاخره تدبّر در قرآن و تأمّل در مباحثی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید

30162
متن پرسش
سلام علیک: در تجربه مرگ تقریبی که برای خیلیها پیش آمده و قابل انکار نیست افراد خود را در همین دنیا و در کنار دیگران احساس می‌کنند آیا این وضعیت آنان موقتی بوده و می‌شود گفت با آنکه مرده اند هنوز سفر برزخی آنان شروع نشده؟ و چون سفر برزخی شروع نشده گاها می‌توانند احیا شوند؟ و اگر این سفر شروع شد دیگر بازگشت امکان ندارد؟ و آیا سکرات مرگ همان شروع سفر برزخی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید که این روح‌ها هنوز سفر برزخی خود را شروع نکرده‌اند تنها وجه تجرد خود را به آن صورت‌های مختلف احساس می‌کنند. سکرات، مقام انتقال روح از دنیا به برزخ است. موفق باشید

30161
متن پرسش
سلام علیکم: وقتی صحبت از محل تجلی می‌شود نوعی دوییت به ذهن میاید در حالی یک حقیقت است که از مراتب علیه تا مراتب دانیه بصورت یک وحدت طولی امتداد پیدا کرده لذا همه موجودات از صدر مخازن الهی تا کفش کن نظام ناسوتی جز تجلیات اسما الهی نیستند لذا چرا صحبت از قابلیت قابل و محل تجلی می‌شود؟!!! یعنی می‌شود گفت که خالق جهان هستی دو کار انجام می‌دهد با یک فعل افاضه وجود می‌کند و با خلقت دیگری قابلیتهای می آفریند که متناسب محل تجلی اسما الهی باشند مثلا درخت اسم حی را بیشتر ظهور دهد و ماده آتش اسم قهار را بیشتر ظهور دهد همانگونه که چشم محل قوه بینایی است و گوش محل ظهور قوه شنوایی؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «با یکی فیضش گدا آرد پدید / با دگر بخشد گدایان را مزید». موفق باشید

30169
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه می‌توان فهمید کدام دین و مذهب دارای حقانیت هستند این مدخل ویکی پدیا را ملاحظه فرمایید لیست ادیان که تازه بخشی از آنها آمده چقدر طویل است https://en.m.wikipedia.org/wiki/List_of_religious_populations و یا این لیست که لیست مذاهب اسلامیست https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%81%D8%B1%D9%82_%D9%88_%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 هرچه دنبال می‌کنیم انگار تمامی ندارد یا جناب سید حسن خمینی فرهنگی در مورد مذاهب اسلامی تالیف کردند که بالای ۲۰۰۰ مدخل دارد بعد بفرض به حقانیت یک مذهب برسیم تازه آغاز ماجراست علما کثرالله امثالهم الی ماشاءالله با یکدیگر اختلاف دارند حتی پیش می آید یک عالم در برهه های فکری متفاوت حیات خویش آرایش تفاوت می کند چه باید کرد؟ بقول شاعر شدم گمراه و سرگردان میان این همه ادیان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ اصل‌ها، رجوع به خداوند است به بهترین شکل. ظاهراً تقدیر ما را خداوند این‌طور مقدّر فرموده که از اسلام شروع کنیم و آن را تا این درجه از توحید ناب بیابیم و بقیه‌ی ادیان اصیل را بیگانه از آن توحید نیابیم. ولی عمق توحید اسلامی در شریعت و طریقت و حقیقت را بیشتر یافتیم، بقیه‌ی ادیان تقدیرشان آن بوده که از دین خود شروع کنند و سپس با رجوع به اسلام، توحید خود را عمق ببخشند. نکته‌ای نیز در جواب سؤال شماره‌ی 30067 عرض شد. موفق باشید

30167
متن پرسش
سلام: فرموده بودید ادیان هرکدام هرچه به توحید نزدیک تر باشند به سعادت نزدیک ترند. ۱. دین یهود به توحید نزدیک تر است نسبت به مسیحیت اما قرآن دین مسیح را ترجیح می‌دهد. ۲. دین بهاییت بنظر می رسد چون سرانش با عرفان آشنا بودند توحید بالایی را مطرح می‌کنند درحالیکه در نبوت مشکل دارند. ۳. توحید بسیار بالایی در بعض ادیان هند یافت می‌شود حتی به این صراحت که وحدت وجود را مطرح می‌کنند قرآن و روایات مطرح نمی کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید دین مسیح جهت تکمیل دین حضرت موسی «علیه‌السلام» توسط حضرت عیسی «علیه‌السلام» به میان آمد و به همین جهت مسیحیان دارای دو کتاب «عهد عتیق» و «عهد جدید» هستند. ۲. بهائیت یک حزب است با مزدورانی که در درون جهان اسلام برای مقابله با اسلام ساخته شده است. آن حرف‌ها بهانه است. ۳. از این جهت که توحیدهای ادیان هندی قابل قبول است حرفی نیست. به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی حرف در آن است که چون آن وحدت وجود، درست مطرح نشده، کارش در بسیاری موارد به شرک کشیده شد و عملاً آن عبادتی که موجب قرب إلی الله می‌شود، از صحنه خارج شد.

30166
متن پرسش
سلام: یکی از مطالبی که قرآن مجید مطرح می‌کند بخصوص اگر یک مطلب اخلاقی باشد یا هر مطلب دیگر علمی باشد فرهنگی و ... البته مقصودم امور اعتباری چون فقه نیست که بتوانیم امروز ادعا کنیم که اگر قرآن مطرح نمی کرد عقل بشر مستقلا امکان دستیابی به آن نکته مثلا اخلاقی را نمی یافت را بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در اندیشه‌ی کلامی خود متوجه‌ی حُسن و قبح عقلی هستیم. بدان معنا که دستورات اخلاقی شرع را عقل، عقلانی می‌داند بر عکس اشاعره که معتقدند چون شرع فرموده است خوب است و نه چون عقل تشخیص داده، خوب است شرع فرموده. موفق باشید

30158
متن پرسش
سلام علیکم:‌ در برزخ و قیامت هر کسی بر اساس عقاید و اعمال و اخلاق خود دنیایی دارد که مخصوص خود اوست لذا ارتباط آنها با با یکدیگر به چه صورت است و آیا ارتباطی با هم دارند؟ آیا تداخل دنیاهای آنها با یکدیگر معنا دارد و از بهشت هم استفاده می‌کنند؟ در مورد اهل جهنم هم همینطور. مثلا فرموده‌اند فلان خصوصیت چنان تعفنی ایجاد می‌کند که همه اهل جهنم از آن معذب می‌شوند در خالی که این بو متعلق به کسی است که آن خصلت عارض او شده و دیگران چرا باید معذب شوند؟ جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در قیامت انسان‌ها در عین آن‌که پیش خودشان هستند، آن‌جایی که اذن دارند می‌توانند نزد همدیگر باشند. اگر بتوانید با حوصله‌ی جدّی به صوت‌های شرح کتاب «معاد» بپردازید، راحت‌تر این مسائل‌تان روشن می‌شود. موفق باشید

30157
متن پرسش
سلام علیکم: کتاب استاد شجاعی را در باب معاد مطالعه کردم در مورد اینکه آیا در برزخ صبح و شام به چه صورت است هنوز درک و تصور درستی پیدا نکرده ام. عالم انسانی که عوض شده و خورشید و ماه و گردش اینها هم که معنا ندارد لذا چگونه قران کریم می‌فرماید ما فرعون را صبح و شام به اتش عرضه می‌کنیم؟ آیا اصلا شب و روز در برزخ معنا می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در برزخ هنوز انسان‌ها نسبت خود را با دنیا قطع نکرده‌اند که نتوانند ناظر به کلیات امور دنیا نباشند. در شرح مباحث کتاب «معاد» در این مورد عرایضی شد. موفق باشید

30156
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال 30136 بالاخره پای اسم الله در میان است، پس چگونه عطای ذاتی ماورای اسماء شکل می‌گیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقامِ ذات، به اعتبار وجوددادن به مخلوق، برای مخلوق در میان است. نه مقامِ ذات برای خود ذات. مواردی بود که در شرح «فصّ شیثی» چندین بار بدان تأکید شد. موفق باشید

30155
متن پرسش
سلام علیکم: در باب عالم پس از مرگ جایی مطالعه کردم که که اموات به چهار دسته کلی تقسیم می‌شوند بعضی مقربند و خیلی خوب، بعضی خوبند اما نه در آن حد اولی. بعضی خیلی بدند و بعضی گنهاهکار و بدند اما نه در حد سومی. مقربان و خیلی خوبها شبها در بهشت نفس خود هستند و روزها در بهشت عمومی که باطن وادی السلام است و خیلی بدها شبها در جهنم خصوصی نفس خود هستند و روزها در جهنم عمومی که باطن وادی برهوت است. اما دو دسته دیگر حالتی شبیه خواب دارند ک نمودی از جهنم یا بهشت را در ذات خود ادراک می کنند تا قیامت به پا شود ایا این برداشت درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌تواند قابل توجه باشد، ولی جای بحث دارد که محل آن، این‌جا نیست. موفق باشید

30154
متن پرسش
سلام علیکم: نظر عالم و عارفی بزرگ این است که بدن انسان در جهان است ولی از نظر ادراکی جهان در انسان است. آیا در سیر صعودی هم می‌توان نتیجه گرفت که وقتی انسانی سیر ملکوتی یا جبروتی یا لاهوتی دارد در واقع انسان اشتداد وجودی پیدا کرده و آنها در انسان قرار می‌گیرند نه انسان در آنها چرا که ادراک کننده از ادراک شده بالاتر است و مدرک ادراک شده را در بر می‌گیرد حال ادراک از هر نوعی که باشد چه حصولی و چه حضوری. این برداشت حقیر درست است؟ جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هم‌اکنون هم همه‌ی عالَم نزد انسان است به همان معنایی که جناب مولوی می‌فرمایند:

ای نسخه‌ی نامه‌ی الهی که توئی

وی آینه‌ی جمال شاهی که توئی

بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی

موفق باشید

30153
متن پرسش
سلام علیکم: بزرکواری می‌فرماید که کثرت فرشتگان اعظم یعنی ۴ فرشته مقرب کثرتی حقیقی نبوده بلکه یک حقیقت است که به اعتبار فعلی که از او صادر می‌شود ۴ مفهوم برای آن یک حقیقت اعتبار می‌شود چرا که عالم معنا عالم وحدت است نه کثرت. نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! یک مقام است که به اعتبار محل تجلی، چهار گونه ظهور دارد. اگر محل تجلی، قبول علم بود، حضرت جبرائیل‌اند که ظهور می‌کنند و اگر محل قبض بود، حضرت عزرائیل‌اند که ظهور می‌کنند. موفق باشید

30152
متن پرسش
سلام علیکم: آیه شریفه قرآن کریم می‌فرماید «شهدالله انه لا اله الا هو» یعنی شانی از شوون خداوند که جامعیت اسمایی دارد یا اولین تجلی شهادت می‌دهد که هو یا مقام ذات یکی است؟ این شهادت چگونه و به چه معناست و چگونه باید در مورد آن اندیشید؟ جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید نور حضرت «الله» در عالم، حکایت از آن دارد که تنها اوست که اوست در یگانگی و معبودیت. موفق باشید

30150
متن پرسش
سلام استاد عزیز: هو یا ذات الهی نه اسمی دارد و نه رسمی لذا بزرگان کفته اند محدوده نفوذ و شهود هیچ موجودی نیست و الله بعنوان جامعیت اسمایی و اسم اعظم تنزل یافته ذات الهی است که مساوی است با وجود نامحدود ولی در بعضی بیانات برداشت کرده ام که الوجود هم اسمی از اسماء است و نشان دهنده اسم اعظم الهی و مساوق با آن نیست لطفا راهنماییی بفرمایید؟ آیا وجود نامحدود و الله دو اسم یا مفهوم هستند برای یک حقیقت یا الوجود هم مرتبه نازله و تجلی الله است که به ان نفس الرحمن یا نور محمدی می‌گویند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «وجود» یک واژه‌ی فلسفی است و نباید بین این واژه با واژه‌های دینی خلط کرد و یا در واژه‌های دینی به دنبال واژه‌های فلسفی بود. موفق باشید

30140
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت حضرت استاد: بنده طلبه هستم و سطح سه فلسفه را در موسسه ی حضرت استاد فیاضی گذرانده ام و الان در سدد نوشتن پایان نامه هستم و به حمدالله موضوعم تصویب شده است. موضوع پایان نامه ی بنده اصول فقه معارف در آثار مرحوم علامه طباطبایی با محوریت المیزان است. مرحوم علامه در باب معارف کار اجتهادی انجام داده است بحث این است که ایشان در مقام استنباط از چه اصولی استفاده کرده اند؟ حالا این اصول ممکن است با اصول فقه متعارف رابطه ی من وجه داشته باشد. جایگاه عقل در این اصول جیست؟ متاسفانه در باب اصول معارف کار انجام نشده است و همانطور که در فقه در طول صدها سال اصول فقه و استنباط احکام فرعی شکل گرفته و رشد یافته در باب معارف چنین اصولی نوشته نشده است. اگر هم کسانی مثل مرحوم علامه در باب معارف استنباط کرده اند ظاهرا اصول مدونی ارائه نداده اند و از کاربرد ایشان باید چنین اصولی را استفاده کرد. می خواستم لطف کنید توضیح و راهنمایی در این زمینه بفرمایید. با تشکر از زحمات شما ان شاء الله مرضی حضرت صاحب الزمان علیه السلام باشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده هم در این مورد ابتدایی هستم و جزء مطالعات و تحقیقاتم نبوده است. موفق باشید

30136
متن پرسش
سلام: در فص شیثی آمده است عطایا یا ذاتی است یا اسمائی و برخی احساس می‌کنند ماورا اسما با حق روبرو هستند در حالی که قبلا شما گفتید سالک نمی‌شود که بدون صورت با حق روبرو شود و فکر کنم صورت هم که حتما باید اسما وسط باشد، حضرت علی هم می‌فرمایند «ما رایت شی الا و رایت الله قبله...» آخر اسم جامع الله وسط است. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جامع اسماء یعنی حضرت «الله» در مظهریت قلب انسانی به ظهور می‌آید به همان معنایی که فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید

30138
متن پرسش
تقریبا همه کسانی که تجربه مرگ تقریبی داشته اند گذر از تونلی را تجربه کرده اند که در انتهای آن نوریست که با کشیده شدن به سمت آن احساس آرامش و ابتهاجی خاص به آنها دست می‌دهد که قابل وصف نیست تفسیر شما از این تونل و آن نور چیست؟ جزاک الله خیرا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که این حالت‌ها تجربه‌هایی است در رابطه با درک تجرد نفس و آن حالت تونلیِ قضیه، تجسم سیر نفس است از جسم به وجهِ تجردی خود. موفق باشید

30137
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از برداشتهای بنده حقیر از مباحث معاد شناسی جنابعالی این است که نفس بعد از مرگ به دلیل انصراف از بدن مادی و مشغلیات دنیوی تمرکز و توحد شدیدی برای آن ایجاد شده و سه رکن اصلی یعنی عقاید اخلاق و اعمال جسمیت یا عینیت خارجی پیدا می‌کند (از کوزه همان برون تراود که در اوست) یعنی نفس خودش ایجاد می‌کند و خودش لذت می‌برد یا رنج می‌کشد آیا این برداشت درست است؟ اگر اینگونه باشد چرا صحبت از عالم برزخ می‌شود در حالی که برزخ مرتبه متوسط وجود خود انسان است؟ و قیامت هم مرتبه عالیه وجود انسان. پس انسان فقط با خودش سر و کار دارد آن هم به نحو علم حضوری و باز اگر غیر از این عالم برزخ هم هست نحوه ادراک انسان نسبت به عالم برزخ چگونه است؟ آیا هم خودش را ادراک می‌کند و هم عالم برزخ را و ادراک خودش همان ادراک عالم برزخ است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث قیامت صغری یعنی برزخ و قیامت کبری یعنی قیامت، بحث سیر از خودمان در خودمان است ولی از اجمال به تفصیل که از طریق نفخه‌های الهی انجام می‌گیرد. موفق باشید 

30135
متن پرسش
سلام: ۱. مطلبی را در مورد اگزیستانسیالیست ها خوانده بودم که گمان کنم این بود هراس از پایان یافتن هستی؛ هستی فرد مدنظر نیست کل هستی بنظرتان بر این هراس چگونه می‌توان فائق آمد؟ ۲. در شرایط عادی مسئله مرگ برایم کاملا حل شده است و بقول سهراب و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می‌گشت و با توجه به مصائبی که دارم شاید زودتر رفتن نعمتی باشد گرچه انتحار چون باعث نادیده گرفتن اولیت حق در اعدام می‌شود مطلوبم نیست و در این بن بست هستی جز صبر چاره ای ندارم. سابق سرودم در خزان زندگی بر خاکها افتاده برگ رنج هستی تلخ تر از گرمی آغوش مرگ. اما نمی دانم چرا من که اینقدر مرگ برایم پذیرفتنی بوده است و حتی بسیار در اندیشه انتحار بوده ام چندباری پیش آمده است شاید در نیمه های شب از خواب پریدم وحشتی عمیق بر وجودم نسبت به مرگ مستولی شده، ضربان بالا، در آن لحظات عمیقا به استغفار روی آورده ام و من چون در شرایط عادی فرد بسیار بی خیالی هستم احساس می‌کنم شاید در لحظات عادی غفلت ها موجب این احساس شده که مرگ برایم سهل باشد والا در آن موقعیت های به اصطلاح اگزیستانسیالیستها مرزی واقعا مرگ برایم وحشتناک است. جناب دکتر دینانی می فرمایند مرحوم هيدجي يكي از حكماي قرن اخير است، يك حاشيه‌اي بر منظومه حاج ملاهادي سبزواري نوشته كه اين حاشيه مرحوم آملي شرحي است و برگرفته از منظومه هيدجي است به نظر من بهترين حاشيه بر منظومه حاج ملاهادي سبزواري، حاشيه حكيم هيدجي است اين حكيم بزرگوار كه در تهران مي‌زيسته و مجرد زيسته تا آخر عمرش در يكي از اين مدارس تهران وفات كرده كه خوب خيلي مقامات براي او قائل هستند من كه او را نديده بودم ولي شاگردانش كه تا چند سال پيش زنده بودند مقاماتي براي او قائل هستند و چيزهاي عجيبي از زندگي او نقل مي‌كنند من وارد آن بحث نمي‌شوم، آن كه مي‌خواهم بگويم اين است كه او يك وصيت‌نامه‌اي دارد در همان آخر شرح منظومه چاپ شده شما اين را ببينيد، آخر شرح منظومه يك وصيت‌نامه دارد و نوشته در كتابش، وقتي كه وصيت مي‌كند يك تعداد شاگرد داشته كسي هم در اين عالم نداشته تنها مي‌زيسته، به شاگردانش وصيت مي‌كند كه وقتي كه من مي‌ميرم من را ببريد كجا دفن كنيد، بعد گريه نكنيد، غصه نخوريد، خيلي مجالس رسمي براي من نگيريد، و آن شبي كه من به خاك سپرديد خوشحالي كنيد، شادي كنيد، هيچ كس براي من غصه نخورد گريه نكند، براي اينكه من از رنج تن رها شدم و به عالم مرسلات رهسپار شدم و از قيد تعلقات رهايي يافتم و به جاي اينكه عزا داشته باشد خوشحالي دارد و شما بايد خوشحال باشيد. اينها را مي‌نويسد با عبارات بسيار زيبا كه حالا اينجا من چون خيلي سابق ديدم الان فراموش كردم، اما من وقتي كه اين وصيت‌نامه را مي‌خوانم هم خيلي خوشحال مي‌شدم كه اين حكيم اين مقام را دارد و هم تعجب مي‌كردم كه عجب مقامي بوده واقعاً از مرگ نمي‌ترسيده اما در پايان وصيتنامه يك جمله دارد، كه اين جمله موجب شد كه ارادت من به مرحوم هيدجي يعني به صداقتش چند برابر بشود كه اين حكيم در عين حال صادق است، آن جمله مي‌گويد كه دوستان من با همه تجلد و دليري كه كردم، تجلد يعني سرسختي نشان دادم، اظهار شجاعت و دليري كردم و گفتم من نمي‌ترسم، با همه تجلد و دليري كه از خود نشان دادم اما خدا مي‌داند كه چه اندازه از مرگ مي‌ترسم. البته اين صداقت يك حكيم است". جناب استاد وقتی هیدجی ها از مرگ خائفند آن نترسیدن های من ناشی از چیست و آیا آن موارد معدود وحشت نسبت به مرگ واقعیست و این دوگانگی من را شما چگونه ارزیابی می‌کنید از اطاله کلام عذر می‌خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث معاد عرض شد، ایمان به ایدیت و امیدواری به رحمت الهی در آن عالَم، غیر از شرایطی است که انسان در آستانه‌ی مرگ با آن روبه‌رو می‌شود از آن جهت که بناست از ساحتی به ساحت دیگری منتقل شود که بخواهیم یا نخواهیم عموماً دارای هیبت فوق‌العاده‌ای می‌باشد و انسان در حیرت قرار می‌گیرد، مگر اولیای الهی که در همین دنیا هم، در آن دنیا حاضر می‌باشند. موفق باشید   

30134
متن پرسش
با عرض سلام: توفیق حاصل آمد فایل سوالاتتان که آن دوست عزیز در یکی از سوالات قرار داده بود از آخر به اول بررسی کنم و تا کنون به اواسط سال 94 رسیدم آنچه درین 5 سال که من مطالعه کردم توجهم را بخود جلب نموده است اینست که بمرور شاهد سوالات و انتقاداتی از رهبری هستیم و شما هم مکرر دیدم می‌گویید که نباید بخاطر دهی شهری را به آتش کشید. درحالیکه استاد این ده نیست که آتش گرفته بلکه کم کم کل کشور است که در شعله ها در حال سوختن است و امید مردم به رهبریست و از او درین آتشفشان مصائب و فلاکتها متوقع آتشنشانی هستند. با توجه به اینکه بسیاری از افرادی که به این سایت مراجعه می‌کنند تعلق خاطر به انقلاب، دین، معارف و... دارند و از طرفی طرح انتقاد از رهبری مخاطرات امنیتی خود را می‌تواند به همراه بیاورد و بسیاری مطرح نمی‌کنند یک سینه حرف موج می زند در دهان ما / از بیم جان اگرچه خموشیم چون حباب. باز این همه سوال از رهبری چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ حتی کار بجایی می‌رسد که یکی از کاربران که حزب اللهی و متدین است می‌گوید که مواضع رهبری بعضا با عقل موافقتی ندارد و این را امتحانی برای مومنین می‌بیند. استاد حال این سوالات را نمونه گیری ای بدانید از جامعه. جامعه ای که در آن دیگر فقط متدینین قرار ندارند واقعا ذهنیت افراد جامعه نسبت به رهبری چیست و چه شده است که رهبری اینطور ذهن و ضمیر آحاد مردم نسبت به ایشان به تردید افتاده است. همانطور که مرحوم هاشمی کوکب دولتش به سردی گرایید مورد هجمه ها از سوی اصلاح طلبان و بسیاری از مردم قرار گرفت، شکست پشت شکست، در مجلس، ریاست جمهوری و ... 88 به بعد که فوق العاده تحت فشار قرار گرفتند خبرگان را از او گرفتند با رد صلاحیت تیر آخر را زدند روحانی را پیش کشید و بقول خودش فکر کنم گفته بود روحانی 3 درصد رای داشت با حمایت من 50 درصد شد و بعد خبرگان را دیدیم رای اول شد و در آخر آن تشییع میلیونی و این اوج سیاست و کیاست ایشان را نشان می‌دهد نسبت به رهبری هم از 88 به این سو که متاسفانه ایشان تضعیف شده اند. حقیر در سالیان اخیر منتظر بودم که کی ایشان بار دیگر سربر می آورند و مورد اقبال قلوب آحاد جامعه قرار می گیرند در 98 که اسامی تهران را از رادیو گوش می‌کردم خوشحال شدم که مردم بازگشتند لیست اسامی بود بدون خواندن تعداد آرا. تا اینکه کم کم تعداد آرا هم در رادیو خوانده شد و چون آرا کم بود به تردید افتادم و بعد که درصد مشارکت پایین را دیدم متوجه شدم نه هنوز خورشید رهبری پشت ابرهایی بس تیره در انتظار طلوعی دوباره نشسته است و اینکه آیا ایشان می‌توانند بسان هاشمی ورق را بسوی خود بازگردانند برایم معماییست ناگشوده. کی استاد کی شاهد طلوع رهبری خواهیم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضع و جایگاه رهبر معظم انقلاب، موضع اظهار حقایق قرآنی برای نظام اسلامی و پاسداری از انقلاب و قانون اساسی است. بررسی هویت ایشان باید مبتنی بر آن باشد که آیا در این حیطه موفق بوده‌اند یا نه؟ در عین آن‌که ایشان معصوم نیستند، ولی چون مبتنی بر متون قابل اعتماد سخن می‌گویند، متفکرانه عمل می‌کنند. بدین لحاظ نباید جایگاه ایشان را در رأی مردم جستجو کرد. به گفته‌ی افلاطون، مگر مردم در موضوع متفکران، صاحب‌نظرند؟ و یا برای متخصص قلب، باید به متخصصان این امر رجوع کرد، یا به عموم مردم؟ در این‌جا است که جایگاه مجلس خبرگان رهبری به عنوان یک امر کاملاً علمی مطرح می‌شود. موفق باشید

30133
متن پرسش
سلام: من هرچه می اندیشم وجود یک خدا موجب فروکاست هستی می‌شود و اگر چندین خدا داشته باشیم که در عین بی نهایت بودن متعدد باشند هستی شکوه بیشتری می یابد البته می توان همان طور که در وحدت وجود کثرات را در وحدت و وحدت را در کثرت می بینیم خدایان متکثر را در مراتب بالاتر باز در وحدت ببینیم و مثلا اگر نام این وحدت را وحدت خدایان اول بنامیم باز می‌توان متصور شد خدایان دیگری وحدت وحدت دیگری تشکیل دهند بنام وحدت خدایان ثانی و همینطور شاهد وحدت های بینهایت باشیم و باز می‌توان برای همه وحدت های خدایان وحدتی قائل شد بنام وحدت خدای خدایان و این وحدت هم مثل وحدت قبلی تا بینهایت ادامه می یابد و باز این وحدت ها در وحدت دیگری وحدت می یابند و این کثرت و وحدت ها تا بی نهایت ادامه می یابد می‌بینید چقدر این طرح من به هستی شگفتی بیشتری می‌دهد تا اینکه طبق وحدت وجود بگوییم که خدا هست و دیگر هیچ که طرحی ساده و فاقد شگفتی است و از آنجا که هستی همیشه در نهایت شگفتی ظاهر می‌شود و طرح من دارای شگفتی بیشتریست پس حقانیت آن را بدین طریق شاید بتوان استشمام کرد. البته شاید اشکال شود چرا انبیا خدای واحد را مطرح کردند پاسخ اینست که آن مطلب در مقابل مشرکان است که بت ها را مطرح می‌کردند و برای محدودی در کنار نامحدودی شانیتی قائل می‌شدند لکن در طرح من بی نهایت خدای بی نهایت داریم که بینهایت بار وحدت و کثرت می یابند و با همه این کثرتها واحدند گر چه کثیرند و باز واحدند البته انبیا مطالب عرفانی چندانی شاید مطرح نکردند و قرآن بقول دکتر سروش خشیت نامه است مردم عادی کشش زیادی ندارند تا این عویصات قابل طرح باشد البته شاید قرآن اشاره لطیفی کرده باشد «الهکم اله واحد» معلوم می‌شود مخلوقات دیگری هم هستند که اله واحد دیگری دارند اگر در وحدت وجود هم دقت شود اگر مخلوقاتی نبودند و فقط خدا بود و بس چقدر برای عقل قابل پذیرش تر بود و برای توجیه کثرت در عین وحدت به دردسر نمی افتاد لکن هستی است و هزاران دردسری که می آفریند در دل واحد کثرت می‌نهد و در بغل او واحدها باز واحدها را واحد می‌کند هلم جرا که شرح آن گذشت و تازه این گوشه ای از شگفتی های هستی است به غیر از هستی چه هست که نامی حتی شاید بران نداریم چه ما تعلیم اسما شده ایم و فوق او راه نداریم. بقول حکیمی تائویی که بتوان ازو نام برد تائو نیست و ما اسیر نامیم بله ذهن دودویی یا باینری ما اسیر دوگانه هستی و نیستی است و چشمان ما خارج از این دو، دو دو میزند بی نهایت ما خدا داریم لکن واحدند جمله کثرتها بسوی وحدتی خوش ساجدند کثرت و وحدت بهم ای عاشقان آغشته اند لاجرم در زلف آن وحدت چنین آشفته اند
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر قرآن که خداوند را «واحد» می‌داند متفکران دلایل متقنی در یگانگیِ خداوند آورده‌اند. در این مورد می‌توانید به جزوه‌ی «معارف 1» قسمت «صفات خداوند» رجوع فرمایید. مثل بحث برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، بايد متوجه بود كه خداي واحدي در جهان هستي هست، چون مي‌بينيم نظم جهان نظمي است ارگانيكي و يك آهنگي و اندام‌وار. يعني همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن كه هر عضوي در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبيري در چنين نظام يك آهنگي، محال است. زيرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامه‌هاي متفاوت ظاهر و تدبير مي‌شود كه در جهان چنين چيزي وجود ندارد.

 اشكال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نيست كه آب تر مي‌كند و آتش مي‌سوزاند؟

    جواب: اين‌كه اجزاء جهان همديگر را محدود مي‌كنند را نبايد ناهماهنگي ناميد، ناهماهنگي آن است كه قانوني، قانوني را در نظام عالم نقض كند و ديگر آن قانون در جاي خود مؤثر نباشد، در حالي كه با همين محدودكردن‌ها طبيعت به مقصد مي‌رسد. مثل دوكفة ترازو كه در عين جهت متفاوتي كه دارند كار توزين را عملي مي‌سازند.

    اشكال: چرا فرض نكنيم كه دو يا چند خدا در امر تدبير جهان به توافق رسيده‌اند كه به خاطر مصلحت با هم اختلاف نكنند و مانع تدبير يكديگر نشوند؟

    جواب: توافق در نظام معني مي‌دهد براي رسيدن به هدفي مشخص، در حالي كه خدا يعني آن كس كه خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق يعني پيروي چند نفر از قواعد عقلي موجود در نظام. مثل دو مهندس كه توافق مي‌كنند در اين قسمت كه استحكام بيشتري دارد پايه‌هاي پل را قرار دهند چون هيچ‌كدام از اين مهندسين خالق نيستند، بلكه برروي استفاده از مخلوقي كه خدا آفريده است توافق مي‌كنند. در حالي‌كه خدا خالق پديده‌هاست، و به‌همين جهت توافق براي خدا معني ندارد. موفق باشید

30132
متن پرسش
سلام استاد: می‌خواستم بدونم چیکار باید کرد که از لحاظ روانی آدم تحت تاثیر محیطش نباشه؟ من با اینکه مطالعاتی در حد کتاب مصباح الهدایه امام و کتب فلسفی دارم اما به راحتی تابع محیط میشم یعنی وقتی تو محیط خونه که دائما حرفای منفی زده میشه منم کلا روحیمو از دست میدم. اگرم تو خانواده نباشم و تنها باشم هجوم افکار منفی و خود سرزنشی شدیدی که دارم تضعیفم میکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در این مسیر، این موانع هست. به گفته‌ی پیر هرات، صد منزل باید طی شود تا از این مراحل بگذریم. آیت الله بهجت می‌فرمودند آمدن این افکار در اختیار ما نیست، ولی دنبال‌کردنِ آن در اختیار ما است که باید آن‌ها را دنبال نکنیم تا خود به خود، قدرت‌شان ضعیف شود. موفق باشید

30128
متن پرسش
به نام خدا سلام استاد: بحمدالله برای تقویت توحید خود بر سر سفره ایی که از حضرت امام برای ما گسترانده اید در حال تغذیه هستم. یک سوال در این زمینه برایم چالش ایجاد کرده است و آن اینکه اگر خداوند همه کاره ی عالم است و بر هر کاری تواناست آیا می تواند سنگی بیافریند که خودش نتواند بلند کند؟ اگر بگويیم اری پس در واقع به ناتوانی خداوند رسیده ایم. و اگر بگوییم خیر باز هم به ناتوانی خداوند رسیده ایم. این چالش را برای خود چگونه حل بکنم؟ با عرض پوزش از مطرح کردن این سوال به نظرم این سوال برای تقویت عقائد توحیدیم لازم و پر برکت بود وگرنه مصدع اوقات شریف نمی‌شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات در بحث توانایی خداوند به طور مفصل بحث شده. به عنوان مثال در جواب این سؤال که می‌فرمایید، باید متوجه باشید خداوند به هر چیزی قادر است، ولی اگر ناچیزی را مطرح کنید که بحث قدرت در «لاشیئ» را مطرح کرده‌ایم. سنگی که خود خداوند بسازد به اعتبار آن‌که مخلوق او است، در قبضه‌ی او می‌باشد و اگر نتواند بلند کند، پس در قبضه‌ی او نیست و لازم می‌آید که آن سنگ را خلق نکرده باشد و این بدان معناست که آن سنگ هم مخلوق باشد و هم مخلوق نباشد و این «لاشیئ» است و قدرت، به «لا شیئی» تعلّق نمی‌گیرد. زیرا فرمود: «إن ‌الله علی کلّ شیئٍ قدیر». موفق باشید

30124
متن پرسش
سلام علیکم: در احادیث و روایات آمده که حضرت آدم مظهر ۲۵ اسم از اسما الهی بوده یا حضرت عیسی ظهور ۴ اسم و به همین ترتیب. با توجه به اینکه انسان کامل دارای جامعیت اسمایی می‌باشد منظور از بیان این اعداد چیست؟ آیا مقام حضرت آدم از انبیا اولوالعزم بالاتر بوده؟ چرا گفته شده ۲۵ اسم مگر سجده فرشتگان به خاطر این نبود که او جامع اسما بود و اینها فقط ظهور یک یا دو اسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً باید منظور از آدم در آن روایت، مقام خلیفة اللهی باشد که هر پیامبری در مقام رسالت خود، مطابق شرایط‌شان مظهر بعضی از آن اسماء نسبت به امت‌شان هستند در عین آن‌که در مقام خود حامل همه‌ی اسماء می‌باشند. موفق باشید

نمایش چاپی