بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22225
متن پرسش
سلام علیکم: طاعات و عباداتتان قبول و عیدتان مبارک! استاد بزرگوار در مجموعه ی بسیج دانشجویی فعالیت داشتیم و چندان خوب کار نکردیم، در واقع اصلا خوب کار نکردیم چون نتایج آن دوران را الان داریم مشاهده می کنیم. تصمیم گرفتیم اعضای آن مجموعه را بار دیگر دور هم جمع کنیم و یک کار تشکیلاتی منسجم انجام دهیم. 1. بصیرت اعضای گروه پایین هست. 2. در شناخت رهبری و نظام و تحلیل سخنان رهبری و رفع شبهات ضعیف هستیم. 3. دایره ارتباطی ما بسیار بالاست، با همه قشر ارتباط داریم و باید جوابگوی شبهات همه اقشار در راستای هدفی که اتخاذ کردیم (تحقق آرمان های انقلاب اسلامی) باشیم. 4. متاسفانه در بین اعضای خانواده و دوستان و آشنایان ما، یٲس و نامیدی و ناکارآمدی نظام اسلامی و حکومت حاکم را عنوان می کنند و به فضای مجازی و دشمن بیرون بیشتر اعتماد می کنند. باید در جهت شبهات نزدیک ترین افراد به خودمان نیز تلاش کنیم. 5. همه ی اعضایی که برای این کار با هم متحد شدند فقط در فضای مجازی می تواند با یکدیگر ارتباط بگیرند و جلسه ای به صورت حضوری ندارند. 6. همه ی اعضا در نهایت به امید خدا وارد اجتماع خواهند شد و در بین اقشار دیگر نیز بصیرت افزایی و اطلاع رسانی خواهند کرد. استاد بزرگوار با توجه به شرایط بالا یک سیر مطالعاتی مناسب از خودتان یا دیگر اساتید به ما معرفی کنید و به نظر شما در کنار یک سیر مطالعاتی متناسب با شرایط بالا، کدام جلسات اخلاق (جامعه السعادات یا شرح جنود عقل و جهل و...) را دنبال کنیم؟ یا جلسات اخلاق کدام استاد را دنبال کنیم؟ پیشاپیش از پاسخگویی تان سپاسگزارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید مشکل ما نداشتن معارفی است که نظر به حقایق عالم دارد؛ لذا ابتدا باید متوجه‌ی حقایق شد و این‌که ما در نسبت با آن حقایق چه جایگاهی می‌توانیم داشته‌باشیم. پیشنهاد من در این رابطه مطالعه‌ی موضوعات زیر است:‌1ـ معرفت نفس. 2ـ کتاب «انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی». 3ـ برهان صدیقین. 4ـ سلوک ذیل شخصیت امام خمینی. در مورد اخلاق، خوب است که به شرح دعای مکارم الاخلاق فکر کنید.

22216
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: من دانشجوی مهندسی مکانیک ام، اول می‌خواستم بدونم ترتیب خوندن کتب شما چطوریه و اول چه مباحثی رو شروع کنیم (مهدویت، معاد، مدرنیته و...). دوم اینکه وظیفه دانشجو چیه؟ سوم چطور از تنبلی دور شویم. چهارم چطور اعتماد به نفسم بالا بره. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان با حقیقت مرتبط شد، جدّیت او برای ارتباط با حقیقت شکل می‌گیرد و از سستی رها می‌شود و عملاً به نوعی از اعتماد به نفس دست می‌یابد. پیشنهاد بنده سیر مطالعاتی روی سایت است به اضافه‌ی دنبال‌کردن مباحث جلسات قرآنی روزهای شنبه.

وقتی دانشجوی این تاریخ متوجه‌ی حقیقت این دوران یعنی انقلاب اسلامی شد، دیگر معنای خود را سربازیِ این انقلاب می‌بیند. موفق باشید

22215
متن پرسش
سلام استاد: عبادت قبول - آیا حضرت آدم (ع) در بهشت با بدن مادی مربوط به نشئه دنیا بوده و از میوه ممنوعه مادی تناول فرمودند؟ ملاصدرا حقیقت هر دو بهشت را (اولیه-اخروی) یکی می داند اگر بهشت یکی باشد یعنی مجرد است ظاهر روایات بر مادی بودن بهشت اولیه اشاره دارند ولی حکما بر مثالی بودن آن تاکید دارند لطفا نظرتان را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان این‌طور فکر کرد که بهشت برزخ نزولی و برزخ صعودی هر دو جسمانی‌اند، ولی لازم نیست مادی باشند و روایات نیز بر جسمانی‌بودن آن‌ها نظر دارد، نه مادی‌بودن آن‌. موفق باشید

22214
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله استاد عزیز: طاعات و عبادات حضرتعالی قبول درگاه حق استاد جآن: «ذهن» چیست!؟ و ذهن در کلام معصوم سلام الله علیهم اجمعین به چه چیزی تعبیر شده است! آیا ذهن همان عقل است؟ نسبتی بین ذهن و مغز انسان وجود دارد؟ خدا حفظتون کنه التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکیک مراتب وجودی انسان به جسم و ذهن و عقل، از تقسیمات فلسفی است و به این شکل نباید در متون دینی موضوع را جستجو کرد. موفق باشید

22206
متن پرسش
سلام: ایام به کام. استاد چرا هر کدام از ائمه علیهم السلام متصف به یکی از اسما الهی شده اند؟ در حالی که با توجه به عصمت ایشان قطعا به سایر اسماءالهی نیز رسیده اند. دلیل این تمایز چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» که مقام‌شان مقام خلیفة‌اللّه است به حکم آیه‌ی «علّم آدم الأسماء کلها» حامل همه‌ی اسماء الهی‌اند. موفق باشید

22203
متن پرسش
سلام استاد عزیر: شاید سوالم بی ربط باشه ولی فکر کنم جالبه. می خواستم بدونم به نظر شما در جهان مادی ما کدام شی یا موجود بجز انسان بیشترین شدت وجود را دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در این مورد همه‌ی موجودات را در عالم ماده یکسان می‌بینیم. ولی در روایت داریم سنگ عقیق، ولایت علی «علیه‌السلام» را پذیرفته است و یا کوه اُحد، پیامبر را دوست دارد. شاید از این جهت بتوان گفت این نوع موجودات، کمال بیشتری نسبت به سایر موجودات مادی دارند. یا گویا درخت نخل، شعوری نزدیک به شعور انسان دارد یا مثل ستون حنانه که به رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» علاقه‌ی خاص داشت و یا شتر حضرت سجاد «علیه‌السلام». موفق باشید

22195
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی: در تفسیر سوره مبارکه ال عمران می فرمایید حقیقت وجود بر قلب پیامبر به نور ناطق جلوه می کند قلب حقیت را می یابد و گوش صوت را ولی انبیا گذشته مثلا تورات و انجیل را حقیقت را می یافتند ولی الفظ را خود بکار می بردند علت این امر چیست؟ با عنایت به اینکه خدا می فرماید ما این کتاب را بر تو نازل کزدیم همانطور که قبلا تورات و انجیل را نازل کردیم در واقع وقتی او به نور ناطق بر قلب حضرت موسی (ع) جلوه کند او هم باید در موطن سمع صوت بشنود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نزول وحی بر همه‌ی انبیاء و بر جان مبارک آن‌ها محقق شده، ولی برای قرآن به لسان عربی مبین ظهور کرده‌ است و این حکایت از آن دارد که کامل‌ترین وحی طوری است که باید الفاظ آن نیز از طرف پروردگار باشد زیرا بشر به نوعی از آمادگی رسیده است که تا این حدّ بالا بیاید که بتواند با خدا مرتبط شود. موفق باشید

22177
متن پرسش
سلام و عرض ادب: بنده از طرف جمعی از نوجوانان و جوانان پرسشی از خدمت استاد دارم. ما شدیدا احساس پوچی و بی معنایی می کنیم و شدیدا دچار تکرار و روز مرگی شده ایم. چه کار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» بحثی در رابطه با «پوچی چرا؟» مطرح است، بد نیست به آن مراجعه شود. موفق باشید

22179
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اینکه پیامبر گرامی ما در مقام تعین اول قرار دارند و درجه وجودی ایشان بالاتر از ملک مقرب می باشد پس چرا جبرائیل امین وحی می باشد و پیامهای الهی توسط ایشان به پیامبر رسانده می شد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح الهدایه» روشن می‌کنند باید بین مقامی که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به عنوان پیامبر باید پیام خدا را از طریق جبرائیل بگیرند و به مردم برسانند، و مقام حقیقتِ محمدیه «صلوات‌اللّه‌علیه» تفاوت قائل شد. در این مورد خوب است به شرح کتاب «مصباح الهدایه» رجوع فرمایید. موفق باشید

22172
متن پرسش
با سلام: برداشت بنده این است که در منطق اسلام علت اصلی کلیه وقایع و اتفاقات خداست که به وسیله های مختلف انجام می پذیرد. روییدن درخت امریست که توسط خدا و به وسیله نور و آب و تغذیه و شرایط صورت می گیرد. به وجود آمدن جنین انسان توسط خدا و به وسیله لقاح سلول نر و ماده در رحم جنس ماده انجام می گیرد و مثالهای بی شمار دیگر. سوال بنده در مورد نقش خدا در این چرخه هاست. زمانی که با برقراری کلیه شرایط مورد نیاز برای به وجود آمدن یک پدیده (برای مثال روییدن یک گل) کاملا وابسته به تامین شرایط مورد نیاز آن بوده (بذر قابل روییدن، آب، دمای مناسب، مواد مغذی درون خاک، نور و ...) نقش خدا در این چرخه کجاست؟ در دنیایی که پیشرفت علوم مختلف بر پایه آزمون خطا و کشف روابط موجود در عالم بوده و امروز برای کلیه پدیده ها دلیل و روش هریک به صورت کامل تعریف شده است، به طوری که به وجود آوردن آن با فراهم آوردن شرایط لازم در هر زمان و مکانی ممکن است، آیا موردی وجود داشته که تمام شرایط لازم وجود داشته باشد و اتفاق مورد نظر صورت نپذیرد؟ و یا موردی که بدون فراهم آوردن شرایط لازم پدیده ای به وجود آید؟ (لطفا موارد اتفاق افتاده در زمان حال را ذکر فرمایید. مثالهای دوران پیامبران گذشته و مثالهای موجود در متن قرآن نیازمند کنکاش ثانویه جهت بررسی صحت می باشند). با سپاس.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت ربّ العالمین در عالم، حضور در نظامِ عالم است و نه در مقابل عالم، مثل حضور نفس ناطقه‌ی انسان است در بدن او، به طوری‌که اگر شما دست‌تان را حرکت دهید عملاً متوجه‌اید که نفس شما این‌کار را می‌کند. به همین جهت به ما فرموده‌اند: «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» یعنی اگر کسی خود را درست بشناسد که چه نحوه حضوری در بدنش دارد، نحوه‌ی حضور ربّ العالمین را در عالم می‌شناسد. در این مورد بد نیست به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی ان که هر دو بر روی سایت هست؛ نظری بیندازید. موفق باشید

22152
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: در گفتگویی که با یکی از اساتید داشتم، ایشان مطلبی را فرمودند که خواستم نظر شما را در مورد آن بدانم. ایشان در مورد سیر مطالعاتی گفتند نظر رایج شروع از هستی شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، نبوت و ولایت و ... است (اگر اشتباهی هست از بنده است). اما سیر درست عکس این است. یعنی شروع از معاد، سپس نفس و انسان شناسی، ولایت و توحید. زیرا توحید به سادگی قابل فهم نیست، نه در ابتدا و وسط کار، حتی انتهای کار. علت آمدن در عالم طبیعت همین است، فهم توحید است. برای این منظور، باید از طبیعت عبور کند و به برزخ برسد، از آنجا به قیامت برسد (=درک معاد از طریق تعمق در آن یا از طریق درک حضوری) که در جواب «لمن الملک الیوم»، پاسخی ندهد. و الا اگر قرار بود بفهمیم، اول که به ما گفتند «الست بربکم»، چیزی نمی گفتیم. آیات مکی هم نوعا همینگونه است که با قیامت شناسی شروع می شود. مطلبی هم به نظر حقیر رسید که شاید احادیثی که شناخت خداوند را تنها از طریق امام مقدور می داند ناظر به همین موضوع (سیر تعلیمی) باشد. ضمنا پیداست که برای پیمودن این سیر، داشتن فهم اجمالی از توحید لازم است. نظر جنابعالی در مورد این سیر چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حرف خوبی است. با این‌همه نمی‌توان یک روش خاص را برای همه توصیه کرد. زیرا ممکن است کسی در درک توحید آمادگی بیشتری داشته باشد، خوب است از همان‌جا شروع کند. روش‌های ریاضی‌گونه جهت رسیدن به معارف حقّه چندان لازم نیست. موفق باشید

22151
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در حال مطالعه تفسیر المیزان و آیه اول سوره نساء بودم و موضوع خلقت انسان و طول عمر بشر امروز. نظر جناب علامه این است که از دیدگاه قرآن همه انسانهای کنونی از نسل آدم و حوا می باشند و خلقت آن ها هم دفعی و بدون سابقه بوده. بعد در بیان پاسخ به شبهه ای برآمدند مبنی بر اینکه آیا سرخپوستان آمریکا که هیچ ارتباط جغرافیایی با شرق ندارند چطور ممکن است از نسل همین آدم و حوا بوده باشند و چگونه به آنجا منتقل شده اند؟ علامه می فرمایند: «اما مساله وجود انسانهاى سرخ پوست در ماوراى بحار با اينكه همين طبيعى دانان مى گويند كه تاريخ بشريت از ميليونها سال تجاوز مى كند هيچ چيزى را اثبات نمى كند. اين تاريخ نقلى است كه عمر بشر را شش هزار سال و اندى مى داند و وقتى مطلب از اين قرار باشد چه مانعى دارد كه در قرون قبل از تاريخ حوادثى رخ داده باشد و قاره آمريكا را از ساير قاره ها جدا كرده باشد همچنانكه آثار باستانى ارضى بسيارى دلالت دارد بر اينكه دگرگونگى هاى بسيارى در اثر مرور زمان در سطح كره زمين رخ داده» با توجه به اینکه جدایی قاره ها از یکدیگر چندین میلیون سال پیش اتفاق افتاده و نسل بشر امروز که از آدم و حوا است شش هزار و اندی بیشتر عمر ندارند، پس سرخپوستان چگونه به نسل آدم و حوا وصل می شوند. ظاهرا باید از نسل انسانهای قبل از حضرت آدم (ع) باشند چون جدایی قاره ها چندین میلیون سال پیش اتفاق افتاده. چون رشته شما زمین شناسی بوده خواستم بدانم نظر شما چیست برای حل شبهه ی اتصال سرخپوستان به نسل آدم و حوا؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً تحقیقات سال‌های اخیر حکایت از آن دارد که همه‌ی انسان‌های کره‌ی زمین به شکل حیرت‌انگیزی با همدیگر ارتباط داشته‌اند و نقشه‌هایی به‌دست آمده که نشان می‌دهد آمریکا خیلی قبل از کریستف کلمب شناخته شده بوده است و غربی‌ها در سده‌های اخیر سعی کردند آن‌چه پیش آمده است را به خود نسبت دهند و نقش مردم آسیا به‌خصوص مسلمانان و ایرانیان را نفی کنند. آقای دکتر حمید شفیع‌زاده در این رابطه دو کتاب دارند یکی «سرخپوستان آمریکا» که رابطه‌ی مسلمانان و ایرانیان را با قاره‌ی آمریکا مورد بررسی قرار داده‌اند و دیگر کتاب «تاریخ حضور ایرانیان در قاره‌ی استرالیا و جزایر جنوب شرقی آسیا پیش از ظهور اروپائیان». کتاب اخیر که تازه چاپ شده است، بنده مطالعه کرده‌ام نکات خوبی در این رابطه دارد. موفق باشید 

22154
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به سوال 10943 شما در جواب سوالی که به نقل از علامه حسن زاده گفته شده ممکنه ظهور 100 هزار سال بعد اتفاق بیافته. فرمودید بالاخره ظهور اتفاق میافته. سوالم اینه که با وجود این همه روایاتی که در مورد آخرالزمان هست و تا الان همشون اتفاق افتاده آیا درسته که بگیم ظهور 100 هزار سال بعد ممکنه اتفاق بیافته؟ یعنی این همه روایاتی که برای آخرالزمان گفته شده میشه خدا بیخیال همشون بشه و 100 هزار سال بعد ظهور اتفاق بیافته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم هر لحظه امکان ظهور مولایمان هست و ما نمی‌توانیم برای حضرت تکلیف تعیین کنیم. می‌ماند که در این مورد هم خوب است فکر کنیم که برای حضرت در مراحل گوناگون تاریخ، ظهورهای خاص پیش آمده است مثل ظهور خاص حضرت در تاریخِ دفاع مقدس و یا ظهور ایشان در کلمات و رهنمودهای نایب‌شان. موفق باشید

22146
متن پرسش
با سلام: در خصوص سوال ۲۲۱۳۷ استاد متوجه این مطلب که فرمودید هستم ولی سوالم دقیقا این بود که الان در جامعه همه به یک نوع، تفکر نمی کنند و برداشت ها در مورد انقلاب متفاوت هست و کسی که نیاز ولی فقیه را حس کند و هدف ایجاد انقلاب اسلامی رو بفهمد و بداند که امریست الهی و ان شاءالله به حکومت جهانی امام زمان (عج) منتهی می‌شود خوب حسابش جداست و بحثی نیست و در حد خودش کمک به حرکت مسیر انقلاب جهانی مهدوی می کند. ولی استاد منظورم این بود که در این زمانه ما طوری شده که بعضی ها فقر، اختلاس، بیکاری، ازدواج، دعوای احزاب و خلاصه بیشتر مشکلات را علت آن را رهبری میدانن و در بین جامعه در بحث ها بیشتر این را می گویند که مگر رهبر در راس انقلاب نیست پس چرا اقدامی صورت نمی گیرد و هزاران سوال. چرا می گوید مذاکره نرید ولی می روند؟ چرا مهره های ناکارامد حذف نمی شوند؟ چرا راحت اختلاس می شود؟ چرا راحت گرانی می شود؟ چرا جوانان شرایط ازدواجشان سخت تر می شود؟ چرا مدرک گرایی و سیستم اموزش مشکل ایجاد می کند چرا بی حجابی رونق گرفته چرا مدیران نجومی بگیر می شوند و کارگران بدبخت چرا و چرا های فراوان. وقتی هم که بگوییم مثلا بعضی ها دنیا طلب شده اند می گویند چرا سمت دارن خلاصه استاد هر جوابی بدهیم باز چرایی دیگر. خوب مردم در رنجند و بیشتر آنها بی منظور می گویند نه اینکه مخالف نظام باشند سختشان است شاید هنوز واقعیت این نظام و هدف والای آن که امریست الهی را هنوز به جان درک نکرده اند شاید هنوز به واقعیت، معنی امنیت و این هدف را حس نکرده اند شاید به این باور نرسیده اند که امام خمینی وقتی گفت امریکا شیطان بزرگ است را تجزیه تحلیل نمی کنند که چرا گفت؟ بیشتر مردم قلب و دلشان با خدا و انقلاب هست ولی شرایط موجود صدایشان را در اورده که چرا دارند. وقتی بگویی رهبری باید کشتی انقلاب را سکانداری کند تا به ساحل مهدویت برساند می گویند چرا روسا همکاری نمی کنند و چرا باید هنوز بمانند؟ وقتی بگویی رهبری با دید عارفانه و الهی انتها را می بیند می گویند پس الانمان چی؟ وقتی بگویی این نهضت از شروع تا الان چقدر خون داده و در این را شهید شدند می گویند پس چرا اختلاس میشه که خونشان پایمال بشه؟ اگر بگویی شاید اینها خواست خدا باشد تا مردم به مرور حق و ناحق را تشخیص بدهند و درست انتخاب کنند و شاید اینها مقدماتی باشد برای ایجاد ظهور، می گویند الان بازار پیش گویی ها را ندیده ای که مثلا شاه نعمت اله ولی گفته در چهل سال فلان می شود و از این جور پیش گویی ها پس چرا حرفی از اراده الهی نیست زمان اهل بیت هم یکی صلح کرد یکی دست به شمشیر، خون داد یکی زندانی شد یکی خانه نشین. بگویی زمانه ما صلاح بر مثلا مدارا کردن است تا اتحاد و انسجام حفظ شود و دشمن رخنه نکند می گویند به چه قیمتی مگر با ماهواره و شبکه های ناجور اجتماعی در خانه ها رخنه نکرده و چرا فلان آخوند یا فلان استاد یا دکتر و فلان شخصیت به بیراهه می رود بگویی همه را با هم یکی نکنیم می گویند مگر اینها الگو نیستند چرا اگر فاسند دارن جولان می دهند؟ در کل استاد جدا از اینکه دشمن دنبال ایجاد شکاف و فاصله هست الان داره هم دید مردم بد میشه هم بدتر اعتقادات و باورها زیر سوال میره. استاد جان آنکه انقلاب و ولی فقیه را فهمید که هیچ ولی در جواب آنهایی که هنوز برایشان روشن نشده، واقعا باید چه جوابی داد تا قانع شده و روشن شوند و آنها هم دیدشان مشخص شود. خیلی ها قلبشان با اسلام و روحانیت و رهبریست شاید ذهنشان شفاف نشده. اصل سوال من این است در جواب این جور تفکرات باید چه کرد سکوت کرد یا جوابی بدهیم که روشنگری باشد و قلبن قانع شوند؟ از این که طولانی شد معذرت، وقت شما عزیز است ولی استاد این موضوعیست که همه جا با آن مواجه ایم. با تشکر از حوصله ای که بخرج دادید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است.

 می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند. گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند.

بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد. در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند. در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -.

در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد. در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد.

2- از طرفی در بعضی موارد که افراد بنای دیدن حقیقت را ندارند، خود پیامبر هم کاری از پیش نمی‌برند چه رسد به ما. خداوند در قرآن به پیامبرش در مورد این افراد می‌فرماید:  «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»(حجر/3) بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولى بزودى خواهند فهميد! موفق باشید  


[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند. 

22145
متن پرسش
با سلام و آرزوي طاعاتتون: سلام استاد! در بحث استعانت در مسير سير و سلوک يا توسل به ائمه اطهار (عليهم السلام) فهم آنچه در حقيقت اتفاق مي افتد برايم دشوار است. «شخص رو فرض مي کنيم که ته چاهي تقلا براي خروج از چاه دارد. او نيرومند است و مي تواند تا نيمه هاي چاه بيايد، اما براي خروج کامل و رسيدن به ابتداي چاه ناگزير از کمک نيست.» حال سوال اين است که در حقيقت یا واقعيت ائمه ي ما چگونه ما را از اين چاه رهايي مي دهند؟1. آنها طنابي به ما مي دهند که با استفاده از اين طناب نيروي دروني خود را شکوفا مي کنيم و از چاه خارج مي شويم؟ 2. ائمه در بالاي چاه ايستاده و انتهاي طناب را در دست گرفته اند؟ 3. يا اينکه استعانت در مورد اول آنقدر شدت دارد که گويي مورد دوم است؟ (درکش برايم دشوار است استاد، اين سوال در پي فکر در مورد شفايافتن ايجاد شده. چه اينکه در اديان ديگر هم اين اتفاق مي افتد. آيا همه آنها القائات است؟ اگر همه القا نيست، آيا ارتباط برقرار کردن با همان دنياي وجودي ست که مولا (ع) مي فرمايند؟ اگر اينطور هست؟ کمک ائمه در آن سپردن طناب (يا مورد سوم) تعريف مي شود؟ داستان شاه حسين ولي و علامه ناقض مورد اول است؟) تشکر.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ربّ‌العالمین منشأ رحمت به بندگان هستند و مظاهر آن رحمت، اولیای الهی می‌باشند. صورت کامل اولیای الهی، ائمه‌اند و ذیل آن‌ها امثال شاه‌حسین ولی‌ها قرار می‌گیرند. رحمت الهی از یک طرف، خود انسان را متوجه‌ی به‌کاربردن همت در امور می‌کند و از طرف دیگر، شرایط را جهت صعود انسان و محقق‌شدنِ همت فراهم می‌نماید. موفق باشید  

22137
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با نمی دانم چرا، ولی استاد قلبم گواه می دهد که رهبری در مورد مشکلات کشور با بقیه متفاوت است. مثلا بارها شده در جاهای مختلف که بحثی پیش آمده شنیدم که می گویند تمام مشکلات کشور که در دولت هست علت آن این است که رهبری اقدامی نمی کند و خلاصه همه چیز را به پای رهبری می گذارند. من با مروری که در سوالات سایت در این زمینه داشتم متوجه شدم که مردم باید به این تفکر برسند که از این مسایل عبور کنند و چرخ انقلاب طبیعی هست که با این همه مشکل گاه گاهی به دست اندازی برسد و عبور کند و نیز اینکه خطای همه رو نمیشه به حساب رهبری گذاشت و نیز فهمیدم که عَلم اسلام در این زمانه بدست رهبریست و کار بسیار سختی است که تمام مملکت را با این همه نوع تفکر و احزاب در کنار هم متحد نگه داشت. ولی استاد مشکل اینجاست که در محافل و مجالس و کوچه بازار و خلاصه هر جایی که بحث می شود بیشتر می گویند که رهبری هم با آنهاست و نمی خواهد برای مردم کاری کند و نمی خواهند حساب رهبری را جدا کنند و می گویند چرا رهبر سکوت می کند و کاری در مورد فساد مالی، بی حجابی و بعضی فساد دولتمردان و خلاصه در مورد کل مشکلات کشور، انجام نمی دهد؟ حال سوال من این است استاد واقعا در جواب این سوالات چه باید بگوییم احساس می کنم این یک برنامه تعریف شده از دشمنان است که یک شکاف عمیق بین مردم و رهبری و در نهایت نظام ایجاد کنند که خود بد فتنه ایست حال باید چه جوابی داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً تلاش دشمن است که در یک پروژه‌ی چهل‌ساله نهایت تلاش خود را در ایجاد مشکلات برای نظام اسلامی به‌کار برده است تا نظام را ناکارآمد نشان دهد و بعد هم مدیریت رهبری انقلاب را که بیشترین ضربه را از آن جانب خورده‌اند؛ زیر سؤال ببرند. خوب است که مردم متذکر این امر باشند که بنا به فرمایش حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اگر دیدند یک شایعه از همه‌جانب در میان است، بدانند که منشأ شیطانی دارد و هرکس می‌فهمد اگر یک‌دهمِ این مشکلاتی که دشمنان نظام اسلامی برای هر کشوری ایجاد کرده بودند، آن کشور از پای در آمده بود. و همین امر است که ما را نسبت به آینده‌ی خود امیدوار می‌کند. موفق باشید

 

22136
متن پرسش
با سلام: احساس بنده اینه که در پاسخ به سوال ۱۱۰۴۰ شما خواستید یه جوری آبرو داری کنید و الا پر واضح است که اعلام عید از وظائف امام المسلمین است. یعنی هر عاقلی متوجه میشه که تو یه جامعه نمیشه بر سر اعلام عید اختلاف نظر داشت بلکه نیاز به فصل الخطاب داریم که همان ولی مسلمین است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که می‌فرمایید. متأسفانه بعضی از آقایان هنوز در تاریخی به‌سر می‌برند که ولایت فقیه نبوده است. موفق باشید

22125
متن پرسش
سلام علیکم استاد: می خواستم ببینم مخاطب کتاب های شما چه سنی هستند. من دختری ۱۶ ساله هستم. آیا می توانم بخوانم و موفق شوم. و اینکه بنده دو سال است حب حوزه را دارم و سال دیگر وارد دبیرستان می شوم. خیلی علاقه دارم ولی آنقدر در گوش من می گویند اول دیپلم بگیر. بیخیال می شوم. ولی بعد دوباره باز همان خواسته ام را دارم. خیلی دوست دارم تهذیب نفس را از همین سن شروع کنم و فکر می کنم در حوزه می توانم. نظر شما چیست؟ (البته در شهر ما حوزه نیست برای سیکل بانوان) تشکر خواهشمندم جواب بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب‌هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» و «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» می‌تواند برای چنین سنی إن‌شاءاللّه مفید باشد 2- واقعاً برای خواهران قبل از دیپلم ورود به حوزه چندان مفید نیست زیرا اولاً: نکاتی که در دبیرستان می‌آموزند، در هرحال باید در زندگی از آن‌ها آگاه باشند. ثانیاً: حوزه‌های خواهران آمادگی برای پذیرش چنین سنی را ندارند. موفق باشید

 

22121
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز دل: استاد بنده در حال خواندن کتابی از استاد نصر الله حکمت هستم تحت عنوان «فلسفه ادبیات میخانه» حین خواندن کتاب به یک تکه شعر نو برخوردم که می خواستم نظرتون رو در موردش بدونم. «آنان که درختان تاک را قطع می کنند اگر جای خدا بودند شیطان را نیز اعدام می کردند» دو تا نکته هم در مورد استاد حکمت می خواستم بگم. 1. بنده به عنوان خواننده آثار حضرت عالی تفکر استاد حکمت رو به شما بسیار نزدیک می بینم. 2. استاد حکمت یک نظریه بسیار جالبی رو تحت عنوان «شاکله شناسی» شروع کردند و کتابی رو هم تحت همین عنوان نوشتن که انتشارات الهام چاپ کرده. حقیقتا در نوع خودش کم نظیره. استاد ازتون خواهش می کنم این کتاب رو بخونید و اگر صلاح میدونید به استاد حکمت در تکمیل این تئوری کمک کنید. به این دلیل این حرفو میزنم چون بنده کتاب «خویشتن پنهان» شما رو اونقدر خوندم که تقریبا از حفظم. بعد از خوندن کتاب «شاکله شناسی» استاد حکمت تصور می کردم انگار جلد دوم خویشتن پنهان رو دارم میخونم. استاد عزیز ببخشید سوالم طولانی شد. خیلی دوستتون دارم و همیشه دعاگوی شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب خوب را مطالعه کردم و از قبل هم با نوشته‌های استاد حکمت آشنا بودم. امیدوارم که إن‌شاءاللّه ایشان به‌خوبی بتوانند در کاری که شروع کرده‌اند، به پیش برانند. آشنایی شخصی با ایشان ندارم. موفق باشید

22116
متن پرسش
با سلام: من فکر می کنم بسیاری از اعتقاداتم قلبی و ناشی از یک احساس درونی است و دلیل و برهان های عقلی زیاد من را قانع نمی کند و مرتب برای من ایجاد شبهه می کند! اما کاملا به اعتقادات مذهبی پایبندم! بعضا مرا بخاطر این طرز فکر به تقلید کورکورانه متهم می کنند! آیا اینکه بدون دلیل (دلیل آن خارج از درک و فهم ما باشد) به دستورات و مراسمات دینی معتقد باشیم غلط است و ارزشی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همین‌طور خوب است که انسان از طریق دریافت‌های قلبی‌اش با حقایق مرتبط باشد و چنان‌چه شبهه‌ای برایش پیش آمد، از دلایل عقلی کمک بگیرد وگرنه اگر بخواهد صرفاً با دلایل عقلی کار را جلو ببرد همین‌طور که متوجه شده‌اید عقل، دائماً شک و تردید برای هر چیزی به میان می‌آورد. موفق باشید

22115
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد! بعضی‌ها می گویند دوره و عصر ما عصر پرخوانی است؛ نظر شما در این مورد چیست؟ آیا پرخوانی در این دوران وظیفه ما طلبه ها است؟ در مورد اصل پرخوانی، سوای از دوره‌ی خاصی نظرتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  بالاخره در هر دورانی انسان‌ها مسائلی دارند که باید برای فهم آن مسائل فکر کنند و مطالعه کنند. دوران فارابی، فهم مسائلی است که او را به مطالعه‌ی آثار فیلسوفان یونانی می‌کشاند تا در آن‌چه اسلام به میان آورده است نقش عقل فلسفی را نیز نشان دهد. و امروز نیز ما در چنین شرایطی قرار داریم تا در تاریخی که انقلاب اسلامی به ظهور آورده است نقش سایر اندیشه‌ها را نسبت به انقلاب اسلامی روشن کند. موفق باشید

22109
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. با توجه به کتب حضرتعالی زیاد خواب دیدن نشانه از پراکندگی و گسستگی خیال انسان است؟ ۲. اینکه انسان کم خواب ببیند یا اصلا نبیند می تواند نشانه کنترل قوه خیال متمرکز بر آن باشد یا عمومیت ندارد؟ لطفاً کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قاعده‌ی کلی آن است که وقتی نفس ناطقه‌ی انسان تحت تأثیر واهمه باشد خواب‌های او آشفته و پراکنده است. مثل زندگی روزمرّه‌ی عوام که دائم در خیالات واهی به‌سر می‌برند. ولی اگر عقلانیت او قالب باشد به همان اندازه نه چندان خواب او پر از چنین خیالاتی است و نه خیلی اساساً خواب می‌بیند، مگر آن‌که نفس در سیر متعالی خود صورت‌های مناسب آن سیر را در قوه‌ی خیالش شکل دهد که به اصطلاح گفته می‌شود آن خیالات، صاحب جمال است. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع شود. موفق باشید  

22108
متن پرسش
سلام استاد: زمان خوندن «رساله الولایه» علامه در سیر مطالعاتی کی است؟ احساس نیاز کردم ولی نمیدونم شروع کنم یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه‌ی کتاب «معاد» و شرح آن می‌توان سراغ کتاب «رسالة الولایه» و شرحِ 11 جلسه‌ای آن رفت. موفق باشید

22106
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: مدتی است که دچار سستی اراده تنبلی و اهمال کاری شده ام، و حس می کنم که نسبت به سابق سخت کوشی ام را از دست داده ام و آن سخت کوشی هایی که قبلا داشتم را ندارم مثلا: اضافه وزن پیدا کرده ام و میلی به ورزش ندارم سحر خیزی ام را از دست داده ام نماز هایم به تاخیر می افتد، مدیریت زمانم را از دست داده ام و اتلاف وقت می کنم، و به طور کلی آنچنان که باید مثل قبل با میل و هواس نفس ام مقابله نمی کنم، گویا قبلا روحیه ایی داشتم که از مبارزه با هواهای نفسانی لذت می برد حال از خوشگذرانی لذت می برم و پشت کاری در ورزش و تحرک ندارم، استاد لطفا بفرمایید که چگونه می توانم دوباره روحیه و اراده ی قوی در مقابل میل ها و هوس ها را پیدا کنم؟ و از زمانم حداکثر استفاده را ببرم؟ آیا در این رابطه نوشته یا سخنرانی خاصی ایراد کرده اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم پیداکردنِ مسئله‌ی اصلی زندگی در این زمانه است تا در راستای رسیدن به آن مسئله، جدّیت انسان شروع شود. آیا امروزه کسب معارف عمیقی که حضرت امام در آثار خود در مقابل ما گذاشته‌اند و فهم عمیق آیات و روایات الهی مسئله‌ی مهم این دوران که دوران غفلت از عالم قدس و معنویت است، نیست؟ تا از طریق آن‌ها متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی شویم؟ موفق باشید  

22093
متن پرسش
با عرض سلام محضر استاد طاهرزاده: در پاسخ به سوالی که در مورد مغز در خمره پرسیده بودم حضرتعالی فرمودید خودمان را در خمره حس نمی‌کنیم. از شما خواستارم بار دیگر سوال قبلیم را ملاحظه بفرمایید قرار نیست کسی خود را در خمره حس کند چون کامپیوتری که درین فرض به مغز متصلست به گونه ای شبیه سازی می کند که ما تصور کنیم در محیط واقعی هستیم هم اکنون تا حدودی تکنولوژی قادر به اینگونه شبیه سازی ها است. مثلا فیلم های سه بعدی نمونه هایی هستند که اندکی به مغز در خمره نزدیک اند دلیل پرداختن به این شبهات اینست که یقین بنظر حکما دارای چهار پایه است که یکی از آنها باور به عدم امكان نقيض آن گزاره ایست که بدان یقین داریم بنابرین در این مورد چون مغز در خمره به خوبی از پس تبیین ادراکات ما برمی آید و عقلا و علما ایرادی به آن وارد نیست و استحاله عقلی ندارد یا باید این مسئله را پاسخ گفت یا تسلیم شکاکیت شد به زعم برخی مسئله مغز در خمره قوی ترین استدلال شکاکان است امید پاسخ دهید تا راس الشکوک شکسته شود. حقیر اندک مطالعه و تفکری که درین مسئله داشتم تاکنون راه حلی برای پاسخگویی نیافتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه دارید که این مباحث چیزی جز همان شبهاتی نیست که انسان به ادراک بدیهی خود شک کند. به همین جهت اگر انسان به ادراک بدیهی خود شک کند إلی ماشاءاللّه می‌توان از این حرف‌ها زد. مهم آن است که ما به صورت بدیهی چه احساسی نسبت به خود و اطراف خود داریم، آن است احساسِ اصیل و انسانیِ ما. موفق باشید

نمایش چاپی