بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17472
متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی و تندرستی برای جناب استاد طاهرزاده: در صحبتی که با برخی دوستان داشته ایم موضوعی بدین صورت مطرح شده است که می خواستم نظر گرامی تان را در این زمینه بدانم. در مورد واردات افکار به ذهن و منشاء آنها، همگی از دو ناحیه وارد ذهن می شوند یا الهامات الهی هستند و یا از ناحیه جنود شیطان و القائات آن ها می باشد و شخص با توجه به سوابق ذهنی و تمایلات درونی به پردازش آنها پرداخته و آنها را مطرح می کند. می خواستم بدانم آیا آیه ی خاصی و یا حدیث صحیح، در این مورد وجود دارد یا خیر؟ موفق باشید. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن داریم: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ (175)آل‌عمران» که معنای دقیق آن این است که می‌فرماید شیطان از طریق یارانش شما را می‌ترساند. یا در روایت از قول پیامبر خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» در زمان‌های مختلف از طرف پروردگارتان نفحات و خطورات معنوی به شما می‌رسد، سعی کنید با کم‌کردن مشغله‌های خود، خود را در معرض آن خطورات معنوی قرار دهید. موفق باشید

17456
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. 1. سلام: برای افزایش ایمان به غیب چه باید کرد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت احکام شرع به خودی خود، حجاب‌های فطری را برطرف می‌کند و انسان با نورانیت فطرت خود، که بر اساس توحید سرشته شده است، مأنوس می‌گردد. موفق باشید

17446
متن پرسش
با سلام: منظور از اسم مستأثر چیست؟ لطفاً در صورت امکان منبعی در این زمینه معرفی کنید. در حکمت 294 نهج البلاغه آنجا که شخصی از امام می پرسد فاصله مشرق و مغرب چه قدر است و امام در جواب می گویند به اندازه حرکت یک روز خورشید. با توجه به مسائل علمی منظور امام علیه السلام از این پاسخ چه بوده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اسم مستأثر، شرح مرحوم آیت اللّه محمد گیلانی از «مناجات شعبانیه» نکاتی دارد. ولی با این حال، اسم مستأثر، اسمی است که خدا برای خود انتخاب کرده است لذا ظهوری در عالم خارج ندارد. 2- از کدام نهج‌البلاغه می‌فرمایید؟ متن عربی آن را مرقوم فرمایید، زیرا ترجمه‌ها عموماً رسا نیستند. موفق باشید

17453
متن پرسش
سلام استاد: سوالام از کتاب خویشتن پنهانه، میدونم وقتتون کمه و ... ولی واقعا استاد در دسترس نیست که جواب سوالات منو بدونه حتی یه استاد هم بعد از اینکه فهمید کتاب شما رو مطالعه می کنم شدیدا منو نصیحت کرد که نخونم، یعنی کلا با عالم عقل مشکل دارن طلبه هستم، همیشه دعاتون می کنم. حداقل شما جواب بدید: ۱. نسبت روح با جسم و نحوه ارتباط آن با جسم؟ آیا روح همان من است یا واسطه؟ چرا فرمودید روح اصل خود را فراموش می کند؟ ۲. همه معارف یک بعد عدمی دارند؟ بعد عدمی تعریفش چیه و آیا در همه چیز است؟ ۳. فرمودید معرفت نفس ارتباط جان انسان با خودش است، چرا دوییت قائل میشیم؟ مگه دو چیز هستند؟ ۴. وهم چیست، همون تعریف منطقی یا چیزی فرای اون؟ ۵. نفس ناطقه چیه؟ انواع نفس؟ ۶. ارتباط صحیح با خود و همه عالم،منظور چیه دقیقا؟مخصوصا همه عالم؟ ۷. ماهیت، واقعیت و حقیقت تعریفشون چیه؟ ۸. وجه پایدار منظور چیه؟ چند نوع وجه داریم، لطفا توضیح بدید. ۹. انسان پایدار است یا وجه پایدار دارد؟ ۱۰. حجاب خیال و صورت منظور چیه؟ هر چه خیال کند خودش است؟ ۱۱. حقیقت بی ماده و صورت است یعنی چی؟ ۱۲. عالم مثال، متصل و منفصل، عالم جبروت و عالم عقل و عالم برزخ و عالم ارض چیه؟ توضیح لطفا. ۱۳. تن مقابل عالم ارض، خیال مقابل عالم برزخ و مثال و عقل مقابل عالم جبروت و عالم عقل؟ ۱۴. فرق ارتباط قلبی با ارتباط وجودی؟ ۱۵. قلب و عقل و خیال و وهم و ... تعریفش چیه؟ ۱۶. نحوه شهود حقیقی مجرد نفس یا هر چیز دیگه؟ این شهود یعنی چی؟ ۱۷. با نفس ناطقه دو طرف حلقه هستی را به هم پیوند می زنیم یعنی چه؟ ۱۸. ظهور، تجلی، تعین و حضور یعنی چی؟ فرقشون چیه؟ ۱۹. این که انسان مظهر اسماء هست کدوم اسماء؟ یعنی همه اسماء خدا یا خدا اسمی داره که فقط برای خودش باشه نه انسان؟ ۲۰. فرق اسماء و صفات چین؟ انسان مظهر صفات هم هست؟ ۲۱. معرفت نفس اجمال و دین تفصیل یعنی چی؟ ۲۲. دین فقط برای بالفعل کردن اسماء است یا برای تفهیم و توضیح آنها یا فراتر از اینها؟ یعنی می شود کسی بدون دین یا بدون علم به داشتن اسمی، آن را بالفعل کند؟ ۲۳. می شود گفت دین فقط آمده تا انسان به خودش برگردد؟ ۲۴. فطرت و غریزه و فرقشون؟ ۲۵. خود آگاهی و دل آگاهی و سومی که یادم رفته چین؟ تعریفشون ۲۶. آیا هستی همه چیز یه چیز واحده مثلا وجود خدا؟ ۲۷. چند حقیقت داریم، حقیقت انسان، حقیقت عالم و ...؟ منظورم تقسیم بندیه. ۲۸. وجه یقینی چیه؟ و در مقابلش چه وجهی هست؟ کلا چند وجه داریم؟ ۲۹. چیستی در مقابل چیست؟ آیا هستی است؟ پرسش فقط از چیستی و هستی است یا چیز دیگه هم داریم؟ ۳۰. توحید عالم ماده و توحید انسان و توحید عالم هستی رو تعریف کنید؟ فقط این سه نوع توحید هست؟ ۳۱. آیا آب و خاک و انسان و .... ظهور یک هستی واحد هستند؟ توضیح بدید لطفا ۳۲. هدف معرفت نفس شناخت نفس است از جهت وجودی؟ چند نوع شناخت داریم و از چه جهاتی؟ ۳۳. معرفت نفس در علوم مختلف مثل فلسفه و عرفان و .... چطورین و به کجا نظر دارند؟ ۳۴. شأن منظور چیه؟ ۳۵. آیا می شود به خود فکر کرد؟ نه مفهوم خود بلکه خود. ۳۶. اگر تنها راه معرفت نفس است پس چرا خیلی ها بدون معرفت نفس به سعادت خودشون رسیدن، مثل قدیمی ها و شهدا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً روح در عربی به همان معنای «من» در فارسی است. کتاب «ده نکته» در نکته‌ی دهم معنای فرامش‌کردنِ اصل خود را روشن می‌کند 2- این موضوع چندان سخن منطقی به نظر نمی‌آید 3- وجه تکوینی و وجه تشریعی انسان دو مقوله است. انسان از طریق معرفت نفس در وجهِ اختیار و تشریع خود آماده می‌شود تا به وجهِ تکوینی خود آگاهی نماید 4- بحث وَهم را در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال فرمایید.

مباحثی که مطرح کردید با جواب دادن به سؤالاتتان برایتان روشن نمی‌شود. بهتر است سیر مطالعاتی روی سایت را با یک برمانه‌ی 4 ساله دنبال فرمایید تا ان‌شاإاللّه خودتان بسیاری از این سؤالات را بتوانید جواب دهید. موفق باشید

17452
متن پرسش
سلام: خدایی که در این تاریخ درکش نمی کنیم چطوری می توانیم به خاطر رضایش ترک معصیت کنیم تقوا داشته باشیم و بندگی اش کنیم؟ چیزی که بنده به ذهنم خطور کرد این است که ما می توانیم خدای ذهنی بسازیم و به خاطرش ترک معصیت کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت ماوراء هر تاریخی از طرف حضرت رب‌العالمین به صحنه می‌آید تا هرکس در هر تاریخی با رجوع به آن در خودآگاهیِ تاریخی خود حاضر شود. عمده آن است که رویکرد ما به آیات و روایات، رویکردی برای درک زمانه‌ی خود باشد تا جواب لازم را از قرآن و روایات بگیریم. موفق باشید

17451
متن پرسش
سلام: خدا خیرتان بدهد. واقعا بحث بر سر «زمانه» شدیدا حیاتی است. و حتی بگویم از مرگ و زندگی هم مهمتر است. چرا که بی توجهی به این موضوع پدر ما را در آورده. چند سوال: 1. طبق مثال پادشاه در جلسه «استشمام زمانه» در زمان گرگ لزوما همه گرگ اند یا غلبه بر گرگ بودن است؟ 2. اگر آن طرف در زمان گرگ نصف پول را به آن عالم می داد یعنی در بی تاریخی بود؟ 3. چه مولفه هایی در شکل گیری یک تاریخ دخیل اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اغلب مردم بر اساس روح زمانه انتخاب می‌کنند 2- نمی‌توانست بدهد، مگر آن که ماوراء زمانه‌ی خود تصمیم بگیرد 3- عرایضی در آخر کتاب «امامت در تکوین و تشریع» تحت عنوان «اهل‌البیت و زمان‌‌شناسی» شده است که می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

17447
متن پرسش
با سلام و احترام: استاد اگه یه نفر خیلی وابستگی عاطفی و شخصیتی به دیگران داشته باشه باید چیکار کنه؟ از لحاظ فکری مستقله ولی از لحاظ عاطفی و شخصیتی وابسته است و شدیدم هست هر کار هم کرده نتونسته از این نوع وابستگی رها بشه. دعا یا ذکر یا نمیدونم راهکاری هست؟ خودش میدونه وابستگی خوب نیست. ضرباتی هم که از این بابت خورده میدونه. اما هر کار میکنه نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه خیال بر عقل غلبه کند، احساسات از حدّ معمول خارج می‌شود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

17437
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد گرامی سوالی برای بنده و سایر دوستان بدین منوال پیش آمده که چنانچه در قصه های انبیا آمده که انبیای قبل اهل عبادت و نماز بوده اند با توجه به اینکه قرآن بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است و نماز هم دارای حمد و سوره ای است که در این کتاب آسمانی وجود دارد به عنوان مثال داستان حضرت شیث آمده، اهل نماز بودند این نماز آیا همان نمازی است که در سیره حضرت محمد (ص) آمده؟ اگر نه چگونه بوده است؟ چون این سوال برای خیلی از دوستان پیش می آید. سپاسگزارم بابت اینکه پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در قرآن می‌فرماید«لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» مناسک و عبادت هر قومی مربوط به خود آن قوم است؛ معلوم می‌شود که اقوام گذشته این نوع نمازهای پنجگانه را نداشته‌اند. موفق باشید

17441
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: سوالی که از خدمتتان داشتم این تجربه ای که بعضی فرشتگان توی خواب آدم رو صدا می زنند، آدم احساس داره که انگار موجودات صاحب اراده ای هستند مثل پدر آدم که آدم رو بیدار می کنند البته این یک بار بیشتر پیش نیومده است این حس نشونه از چیه و درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نشانه‌ی ربوبیت حضرت پروردگار است و فرشتگان مأمور اراده‌های حضرت حق می‌باشند. موفق باشید

17436
متن پرسش
با عرض سلام و احترام و تشکر بابت وقتی که برای پاسخ به سوالاتمان می گذارید. در رابطه با سوال 17419، با تشکر فراوان از پاسختون، متآسفانه پاسخ شما هیچ ارتباطی با سوال ندارد. دقیقا مثل سوال قبلی که در رابطه با زن پرسیده بودم. جوابتان بسیار راهگشاست ولی جسارتا بعضا ارتباطی به سوال حقیر ندارد. سوال من ناظر به «تصریح علنی رهبری» به این مسئله و تبعات آن بود. نه راجع به اصل نظر ایشان. اول سوال هم تصریح کردم که در محتوای حرف رهبری و حکمت آن هیچ بحثی ندارم بلکه سوال و بحث من ناظر به «طرح علنی» آن از سوی رهبر بود. متأسفانه نمی دانم چرا یکی دو سری است که پاسخ های بی ارتباط با سوالم دریافت می کنم. تو سوال 17419 از تبعات زدن این حرف توسط رهبری در درس خارج فقه پرسیدم. و ناظر به «تبعات بیان علنی» که به نظر حقیر می رسد شاید از اشتباهات قلیل رهبری باشد، این طور نیست؟ از جمله تبعات آن این است که رهبری با این حرفشان، به حرف های درگوشی که از قول ایشان زده می شود در عمل صحه گذاشتند بدون اینکه حتی خورده ی کوچکی بگیرند از کسانی که محتوای جلسات خصوصی رهبر را عمومی می کنند. علی رغم اینکه در سخنرانی شان قبلا فرموده بودن که شما کاری با حرف های درگوشی نداشته باشید و به سخنرانی های رهبری برای فهم موضعش کفایت کنید. در حالی که به ذهن هر آدم عاقلی می رسد اگر این حرفی که از آقا نقل می شد درست بود و آقا به آن تصریح کردن پس لابد همه ی نقل قول هایی که از طرف آقا ضد احمدی نژاد می شد در دوران قبل، هم می تواند درست باشد، یا اینکه حرفشان برای سوء استفاده کسانی مناسب است که بر طبل تقابل دکتر و آقا می کوبیدند. و خیلی موارد دیگر. فعلا به نظرم می رسد رهبری با این حرفشان در عمل موارد بسیاری از سخنرانی های خود را نقض کردند و به خلاف آن صحه گذاشتند و در مجموع اهرمی شد برای دشمن، نظر حضرتعالی چیست؟ آیا بهتر نبود رهبری به گفتن نظر و دلیلشان «به شخص آقای احمدی نژاد» بسنده می کردند؟ چه ضرورتی در علنی کردن آن بود؟ ضمن اینکه آقای احمدی نژاد هم در نامه شان تصریح می کنند که در همان جلسه ی خصوصی نظر آقا را پذیرفته بودند لذا نمی توان گفت علت علنی کردن آن، فشاری بوده بر اینکه احمدی نژاد وارد عرصه انتخابات نشود، حقیر هرچقدر فکر کردم همه ی احتمالاتی که علنی کردن این نظر می توانست مفید باشد، در نظرم صفر است. چه مصلحت و ضرورتی داشت گفتن این حرف؟ ببخشید در صورت امکان همان سوال 17419 نظرتان را ناظر به «تصریح آشکار و علنی این مسئله از سوی آقا» بفرمایید. اگر سوالم نامفهوم است ممنون می شوم تذکر بدهید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید موضوعی که با مشورت به میان آمده است و بعداً به دلایلی علنی شده – که بحث آن باید در جای دیگر بشود به‌خصوص که از طرفِ طرفدارانِ افراطی آقای احمدی‌نژاد نحوه‌ای از انکار در میان آمد و از طرف شخص آقای احمدی‌نژاد نیز اقدام مناسب صورت نگرفت - غیر از موضوعاتی است که مقام معظم رهبری در بین دانشجویان فرمودند، من صحبت مخفی ندارم و نظرات من همان‌هایی است که به صورت علنی می‌گویم. از طرفی توجه داشته باشید که در بسیاری موارد بنده جواب‌هایی که به سؤال کاربران محترم می‌دهم به امید آن است که چشم‌اندازی را در مقابل آن‌ها بگشایم تا تفکر، ادامه یابد نه آن‌که بخواهم جوابی بدهم برای اطلاعِ بیشتر کاربر و توقفِ تفکر او در موضوعِ مورد بحث! موفق باشید

17427
متن پرسش
هوالجميل با سلام و عرض ادب: جناب استاد در زمينه سير و سلوك بنده حقير مطابق عقل ناقص خودم اينجور درك مي كنم كه در اين مسير ما بايد ضمن قرار گرفتن در مسير اهل بيت (ع) و رعايت دستوراتشان در دوران معاصر نيز بايد امثال آقاي قاضي، هاشم حداد، آيت اله طهراني، علامه طباطبايي، آيت الله بهجت، حضرت امام خميني، آيت الله جوادي آملي و كساني كه در اين مسير هستند را از نظر تعاليم و الگو مدنظر داشته باشيم. چون عرفان و سير و سلوك اين بزرگوارند مبتني بر عرفان اصيل اسلامي است و شكستن نفس و دوري از خود و منيت اصل اساسي در سير و سلوك اين علما بوده است. اما سوال اينجاست كه در دورانهاي معاصر ما افرادي مثل شيخ رجبعلي خياط، حاج آقا دولابي و جعفر مجتهدي را هم داشته ايم كه اتفاقا جوانها به اين بزرگواران هم اقبال زياد نشان داده اند از بعضي گفتارها در مورد اين عزيزان به اين نتيجه رسيده ام كه بعضا عده اي مي گويند امثال اين بزرگواران در مسير تقويت نفس قدم برداشته اند نه در مسير شكستن و مبارزه با نفس از طرفي بعضي از مطالب اين عزيزان را كه مطالعه مي كنم مي بينم چنان هم اينجئور نبوده. در آخر به نظرم مي رسد صحبتي كه مي شود در مورد اين بزرگوران يا افراد مشابه كرد اين است كه اين افراد در مسير سير و سلوك با رسيدن به كشفيات و مكاشفات كه بواسطه مجاهدت و رياضت ها و توسل ها بدست آورده بودند متوقف شدند و نبايد در مسير سير و سلوك، سيره اين عزيزان براي جوانها مدنظر باشد. همچنين مي خواستم بدانم اگه نظر به تقويت نفس بوده كه بعضي از كارها را اين عزيزان انجام مي داده اند يعني اذن خدايي در كار نبوده و يعني چي؟ چون اينها آدم هاي با خدايي هم بوده اند. اين سوال از آنجايي مهم است كه بنده مشاهده مي كنم در سير و سلوك و عرفان جوانها به اين روش دوم افراد آن بيشتر نظر دارند. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به نتیجه‌ی خوبی رسیده‌اید که بدون اهانت به کسانی‌که بیشتر در کرامت‌ها متوقف‌اند؛ به توحید و سلوک توحیدی نظر کنیم. بالاخره این افراد هم اگر در تقویت قدرت نفس کوشیده باشند، از مسیر آموزه‌های اسلامی و ارادت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» خارج نشدند و از دستورات آن‌ها استفاده کرده‌اند. البته راهِ توحید، راهِ دیگری است. موفق باشید 

17428
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به سنی که هستم در معرض بلوغ عقلی قرار دارم و هر هفته و حتی هر روز نظریه جدیدی پیدا می کنم و طور دیگری فکر می کنم. به نظر شما چطور از زیر این فشار های سنگین ذهنی با ذهنیت درست بیرون بیام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک سیر مطالعاتی در پیش گیرید تا در دلِ معارفی که به‌دست می‌آورید جایگاه نظرات جدید را بیابید. ان شاءالله سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت در این امر کمک می‌کند. موفق باشید

17425
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: این حقیر در جست و جو و خواندن پاسخ های شما به برخی کاربران، اینطور فهمیدم که: علم حصولی باید مقدمه باشد برای رسیدن به علم حضوری (شهودی) وگرنه، خود همین علم حصولی برایمان حجاب و مانع رسیدن به معرفت عمیق می شود؛ و در سیر حصول معرفت، نباید در گیر الفاظ و حفظ مشتی اطلاعت شد بلکه باید قلب را به صحنه آورد و آن را با حقیقت مفاهیم مرتبط ساخت. و خلاصه اینه معرفت حصولی باید دریچه ای باشد برای رسیدن به معرفت حضوری (شهودی). و هنر عرفای حقیقی این است که توانستند عقل را به قلب گره بزنند و در واقع، عقل را با قلب، یکی کنند و فقط گرفتار عقل نشوند. استاد، این حقیر طلبه ام. خیلی آشفته شدم و می ترسم که نکند من ده سال در حوزه درس بخوانم و فقط در گیر مشتی اصطلاحات شوم. و می ترسم مثل خیلی از کلامی های سر سخت شوم که گرفتار عقل کوچکشان شده اند و حاضر نیستند از آن، یک درجه بالاتر بروند و قلبشان مثل یک تکه سنگ شده که هیچ چیزی در آن نفوذ نمی کند. سوالم از محضرتان این است که راهکار این اتصال عقل به قلب و به عبارت دیگر راهکار عملی اتصال معرفت حصولی به معرفت حضوری چگونه است؟ چگونه عقل و قلب را به یکدیگر گره بزنیم به طوری که دیگر هیچ نزاعی بین این دو نباشد؟ چه کنیم گرفتار مشتی الفاظ و اصطلاحات نشویم و بتوانیم قلب خود را با حقایق مرتبت سازیم؟ چه کنیم که گرفتار عقل نشویم و بتوانیم آن را به قلب متصل سازیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بَه بَه! به این نگاه. بحمداللّه به نکته‌ی خوبی رسیده‌اید و از این مهم‌تر متوجه‌ی راه‌های انحرافی در مسیر لقاء الهی شده‌اید. لذا اولاً: با چنین افرادی که به قول شما قلب‌شان مثل یک تکه سنگ شده است؛ باید مدارا کنید. ثانیاً: مسیر طلبگی خود به خود مسیر پر برکتی است و با رسیدن به درس خارج، آرام‌آرام فرصت رجوعِ دقیق و عمیق به اسفار و فصوص برایتان فراهم می‌شود و به عقلِ حکمت متعالیه که منوّر به قلب است، می‌رسید. یعنی همان «قلوبٌ یعقلونَ بها». موفق باشید 

17414
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: سؤال در کتاب «آشتی با خدا» استاد کفر را به معنی دل بستن به غیر خدا معنی کردند این معنی را استاد از کجا استنباط می کنند؟ بنده معانی کفر را بررسی کردم ولی به این معنی نرسیدم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی غیر حق در منظر ما اصالت پیدا کند، عملاً حق از منظر ما پوشیده می‌گردد و کفر به معنای آن است که حق را بپوشانیم. موفق باشید

17420
متن پرسش
با سلام: می خواستم سیر مطالعاتی در زمینه علم حضوری و علم حصولی داشته باشم. ممنون می شم بنده را در این زمینه یاری کنید. من الله توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که بر روی سایت است إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

17405
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص واقعه غدیر خم در جایی قید شده بود: «... نکته جالب در مورد غدیر خم این است که در خطبهٔ منسوب به علی در نهج‌البلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نموده‌است، اشاره‌ای به این واقعه نیست. با این وجود از حدود قرن دوم هجری این واقعه از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب می‌شده‌است. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که می‌توان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات کمیت بن زیاد اسدی مربوط به قرن دوم هجری / هشتم میلادی و کتاب سلیم بن قیس مربوط به قرن دوم هجری / هشتم میلادی است.» استاد چرا امام علی علیه السلام روی موضوع غدیرخم در نهج البلاغه مانوری نداده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که این‌طور نیست. علاوه بر «الغدیر» مرحوم آیت اللّه تهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در یک جلد تماماً در رابطه با سخنان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» با عنوان «یا معشر المسلمین و المهاجرین و الانصار انشد كم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم كذا و كذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذكرهم ایاه قالوا نعم» به میان آورده‌اند که حکایت می‌کند آن حضرت در زمان حیات خوددر رابطه با جانشینی خود بعد از رسول‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صحبت‌ها کرده‌اند. آری! مسلّم در فضای خفقان بنی امیه امکان طرح آن‌ها در کتابی مستقل توسط عالمان دین فراهم نبوده است. موفق باشید

17413
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: در مورد بحث برهان صدیقین قبل از طرح وحدت شخصی بحث این بود که هر وجودی بسیط و واحد است و ماهیات حدود عدمی وجود هستند. آیا معنی این حرف اینه که در عالم خارج از ذهن هر موجودی یک وجود بسیط و واحد داره که اون وجه خارجی شئ هست. و ماهیات اعتباری و غیر موجود در خارج هست. پس مثلا ما که انسان رو بصورت شکل و حجم و مقدار خاص مشاهده می کنیم واقعیت خارجی این نیست. بلکه طوری است ک در مواجهه با اون وجود، اینها بر ذهن تجلی میکنه. لطفا با بله یا خیر هم جواب دهید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با نگاهِ وجودی به اشیاء نظر کنیم اصالت را به وجود آن‌ها می دهیم و این‌که «وجود» از طریق ماهیات، ظهور خاص پیدا کرده است. لذا گفته می‌شود ماهیات، حدّ وجودند. موفق باشید

17402
متن پرسش
سلام حضرت استاد: شرمنده، به نظرحضرتعالی وقت گذاشتن برای قوی شدن در هندسه مانعی ندارد تا در پرتو نظم ذهنی در فلسفه موفق تر شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بدی نیست ولی عقل فلسفی با تعمق در مباحث فلسفی به خودی خود در انسان رشد خواهد کرد. موفق باشید

17401
متن پرسش
سلام حضرت استاد: 1. وقت شریف بخیر. در پاسخ 382 از کجا اغراق برخی موارد را می توان فهمید؟ عقل را که به اینگونه مسائل در بسیاری موارد راه نیست. ادامه سوال 17209، را که فرمودید طلب بنده 2. صرف وقوع خارجی خواب یا مکاشفه دلیل بر حق بودن آن نیست و باید با میزان عقل و شرع سنجیده شود مثل برادری که در «هدف حیات زمینی آدم» اشاره فرمودید. درست متوجه شده ام؟ 3. گاهی پیش بینی حادثه ای را در آینده می کنیم کسی می آید و تصورمان را تایید می کند ممکن است مبدا تحریک شخص، شیطان باشد؟ همین مسئله در مورد رویاهای صادقه هم سوال است چه بسا شیطان مقدمات حوادث را از طریق اشخاص ایجاد کرده باشد در صدق وعده الهی بودن رویای صادقه گرفتار شبهه مدتهاست شده ام. 4. آیت الله مصباح فرموده اند گاهی شیطان دعوت به نماز شب می کند تا در نهایت انسان را به فوت واجبی بکشاند اگر سالک بی خبر از مبدا القاء نماز بخواند هیچ ثوابی به او تعلق نمی گیرد؟ او که نمی خواسته دستور شیطان را اطاعت کند برای رضای خدا خوانده. 5. اینکه شیخ نخودکی بخاطر فوت نماز شبشان فرزندشان غرق شد یا یونس در دهان ماهی رفت این میزان سختگیری به ابرار از باب پاک کردن کامل آلودگی نیست؟ شاید حضرت حق دلش نمی آید بخشی از عقوبت را به برزخ بکشاند. 6. خیالات مقدمه گناه، گناه اند؟ 7. حساسیت امام در رد سریع امانت. 8. استادی در مورد کشف خانمی که سوال و جواب می پرسید و حتی معارفی در اختیارش می گذاشت فرمودند عالمی پرسید که خانم از او بپرسد کیست؟ بعد از پرسش جواب داده بود فاطمه زهرا (س) بعد هم گفته بود جواب فلان سوال ذهنی ات فلان می شود. عالم فرموده بودند شیطان است. مگر می شود شیطان معرفت هم بدهد؟! اینطور که سنگ روی سنگ بند نمی شود. یا از عالمی می گفتند که کسی دائم به ایشان سلام می داد و خودشان می گفتندکه شیطان است. اگر فرشته سلام دهد باید معارفی نصیبمان شود ولی شیطان چرا سلام می دهد؟ سلام یعنی آرزوی سلم و امنیت کردن یعنی امیدوارم در امنیت از گناه واقع شوی کمی عجیب است. لطفا توضیح بفرمایید. 9. چطور می توان مبدا همه القائات را فهمید؟ اگر صرفا با میزان عقل و شرع باشد برخی الهامات مثل خبر از حوادث دنیوی را نمی شود فهمید. راهی هست؟ علمای بزرگ از کجا می فهمیدند؟ باسپاس بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این مجموعه سؤالات با چند کلمه عرض بنده برای هریک از آن‌ها داده نمی‌شود. باید با روشی که با مطالعه‌ی معارف الهی در پیش می‌گیرید إن‌شاءاللّه سؤال‌های خود را به طور همه‌جانبه به جواب برسانید. پیشنهاد بنده سیر مطالعاتی روی سایت است به اضافه‌ی مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب». موفق باشید

17409
متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرامی: می خواهم در باب نفس و شناخت نفس یک سیر مطالعاتی برای خودم و یک گروه نوجوان پر از سوال و تنش داشته باشم. لطفا کمکم کنید چون فقط خودم نیستم، نوجوانانی هستند که باید به سوالاتشان پاسخ داد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته» همراه با شرح صوتی آن در این مورد کمک کند. موفق باشید

17408
متن پرسش
سلام علیکم: به دنبال اینم که زندگی ام معنا داشته باشد، معنا، چه باید بکنم؟ (از نقطه صفر و شاید کمتر) یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه کتاب «آشتی با خدا» برای شروع مؤثر خواهد بود. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

17407
متن پرسش
سلام: اخیرا ، جزوه ی وظایف و نحوه ی سلوک طلبه عصر انقلاب را مطالعه کرده ام ؛ لطفا راهنمایی کنید که ما طلاب ، باید با چه دیدی و چگونه به صحبت ها و بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) بنگریم و چگونه با بیانات ایشان مرتبط باشیم ، تا خط فکری ما ، با خط فکری ایشان ، هماهنگ شود و ان شاء الله بتوانیم به تقویت و پیشرفت انقلاب ، به احسن وجه کمک کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است با دقت و بدون پیش‌فرض‌های گروهی، مطالب ایشان را مدّ نظر قرار دهید. به خودی خود آن مطالب، افقِ فهم را گشوده می‌گرداند. موفق باشید

17406
متن پرسش
سلام استاد عزیز و گرامی: در بحث ولایت فقیه: وقتی رد امام معصوم رد پیامبر (ص) و رد حق تعالی است که در این سیستم عصمت یقینی وجود دارد. اما چطور در ولایت فقیه بپذیریم که رد ولایت فقیه رد ولایت امام زمان (عج) می باشد در حالیکه خود فقیه - چه حضرت امام (ره) و چه امام خامنه ای - به برخی تصمیمات خود اظهار پشیمانی می کنند؟ مثلا دربحث کنترل جمعیت آقا فرمودند رهبری هم قصور دارند. آیا می شود به این سیستم اعتماد کرد که بعد از چندین دهه باز متوجه شویم در یک سیاستی کلان رهبری اشتباه کرده اند؟ با تشکر و آرزوی طول عمر حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی آیت اللّه مشکینی«رحمة‌اللّه‌علیه» ولیّ فقیه «قلیل الاشتباه» است. زیرا با اجتهاد و تخصص خاص خود به متون دینی رجوع دارد و از این جهت، عاقلانه‌ترین کار آن است که در زمان غیبت امام معصوم، جهت حکم خدا در امور حکومتی به کارشناسی رجوع کرد که قدرت کشف حکم خدا را از متون قابل اعتماد داشته باشد و خبرگان او را در این کار توانا تشخیص دهد. موفق باشید  

17392
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. اگر ممکن است، در مورد این قسمت از مقدّمه ی کتاب «زیارت آل یاسین، نظر به مقصد جان هر انسان»، که می فرمایید برای خداشناسی، لازم نیست فیلسوف و متکلّم شوید؛ ائمّه (علیهم السّلام) نه فیلسوف بودند و نه متکلم، ولی با قلب زلالی که داشتند و با رعایت کامل موازین شرعی، خداوند بر قلب آنها تجلّی نمود، آن هم تجلی کامل و تمام، توضیح دهید؟ آیا ائمّه (علیهم السّلام) فیلسوف نبودند؟ آیا می توان فقط با رعایت موازین شرعی، به معرفت حقّ دست یافت، درحالیکه خودتان در ادامه ی کتاب فرموده اید، که اصول دین، باید با دلیل برای ما پذیرفته شده باشد. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر فلسفی یکی از انواع تفکر است، مثل تفکر ریاضی. اولیاء معصوم و عرفا در مقام جمعِ بین عقل و قلب بوده‌اند و به‌جای ارتباط با مفاهیم حقایق، با عقل خود، با وجودِ حقایق مرتبط بودند و معنای استدلال در آن‌جا غیر از معنایِ استدلالی است که ما در روش‌های فلسفی و کلامی به‌کار می‌بریم. موفق باشید

17391
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرانمایه: استاد عزیز با توجه به پاسخ سوال 17373 که فرمودید این افراد کدام خدا را می پرستند پس راز این همه مکاشفات و معاینات عرفانی چیست؟ چگونه چنین کسی با امام زمان (عج) در ارتباط است و خداوند اجازه این کشفها و معاینات را به او می دهد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با کشف و شهود افراد موضوع، بسیار حساس و دقیق است و تشخیص تفاوت آن با توهّماتِ افراد کار ساده‌ای نیست. همین‌قدر می‌توانم آن‌چه که در پاورقی صفحه‌ی 321  کتاب «جايگاه و معنى واسطه فيض» عرض شده است را خدمتتان عرضه می‌دارم به امید آن‌که گشایشی در فهم موضوع برای جنابعالی باشد. در مقدمه كتاب «آيةالحق» مرحوم حسين غفارى از قول حاج شيخ عباس قوچانى (وصى مرحوم سيد على‏ آقا قاضى (ره)) نقل مى‏ كنند كه يكى از افراد مشهور به كرامت به در منزل مرحوم قاضى آمد و گفت: من حالى داشتم كه تمام گياهان، خواص و آثار خود را به من نشان مى ‏دادند، مدتى است حجابى حاصل شده و ديگر به من نمى ‏نمايانند، از شما تقاضا دارم كه عنايتى بفرماييد تا آن حال به من بازگردد. مرحوم قاضى (ره) به او فرمود: دست من خالى است. او رفت و پس از زيارت عتبات‏، به نجف برگشت، يك روز كه جميع شاگردان نزد مرحوم قاضى گرد آمده بودند، در منزل ايشان آمد و از بيرون در، سرش را داخل نموده، گفت: آنچه را كه از شما مى ‏خواستم و به من نداديد، از حضرت صاحب‏ الأمر گرفتم و حضرت فرمود: به قاضى بگو بيايد نزد من، با او كارى دارم. مرحوم قاضى سر خود را بلند كرد و گفت: بگو قاضى نمى ‏آيد. نويسنده در ادامه مى ‏گويد: اوّلًا ميان راه توحيد و طريق معرفت نفس كه روش تربيتى عرفاى بالله است با راه تقويت نفس كه شيوه ارباب رياضات و اصحاب مكاشفات و كرامات است، فرق هست. وقتى گفته مى ‏شود كه اصحاب كرامات و مكاشفات و رياضات به دنبال تقويت نفس هستند و نه عبور از آن، چه بسا به ذهن افرادِ خام، از كلمه تقويت نفس، خداى ناكرده اشتغال به امور لهو و لعب متبادر شده و از اين جهت انتساب بسيارى از بزرگانِ صاحب كرامت و دعاوى باطنى را به اين طريقه، غيرقابل قبول بشمارند، ولى خوب نظر كن كه فرد مذكور يكى از اصحاب مكاشفه بوده و در چاره‏ گشايى امور مادى و معنوى خلايق اشتهار داشته و حتى در اين سال‏هاى اخير، بعضى وى را در زمره عرفاى عظام شمرده، و عبرت بگير كه چنين شخصى غايت خواسته ‏اش كه عمر گرانبها را صرف آن كرده و از اين شهر به آن شهر و از اين امام به آن امام و از مرحوم قاضى تا صاحب ‏الأمر را مورد سؤال قرار داده، بازگشت حالى است از حالات نفس و قوايى از قواى باطن كه مثلًا بتواند كشف خواص دارويى گياهان بكند. و بدان كه لذّت بهره‏ مندى از اين قواى نفسانى و لذت استفاده و بروز كرامات، گاه آنچنان قوى است كه صدها برابر لذّات ظاهرى حسّى است و شخص واجد اين حالات ابداً نمى ‏تواند از آن‏ها عبور نمايد و البته با محمل‏هاى كمك به خلق و دستگيرى و غيره، آن‏ها را براى خود توجيه مى‏ كند، ولى مهم اين است كه همه اين‏ها كمالات و آثار نفس است و هدف عرفان، فناى تمامى آثار و شوائب نفسانى از پايين‏ ترين درجات تا بالاترين مراحل آن، كه با نورانيت بسيار شديد توأم است. ثانياً؛ بنگر به كلام قاضى كه به آسانى و سردى مى‏ گويد: دست ما خالى است، آرى نه دست او كه دل و جان او از هر گونه خواست و قواى منتسب به انّيَت نفس خالى است. ثالثاً؛ بنگر به گفتار آن شخص در اخذ خواست خود از امام زمان (ع) و پيام معاتبه‏ آميز از جانب حضرت به مرحوم قاضى كه به قاضى بگو: بيايد با او كار دارم، كه حكايت دارد كه آن شخص به زعم خود به شرف ملاقات امام عصر (ع) نائل شده و حضرت خواسته او را برآورده ساخته‏ اند و گفته‏ اند به قاضى هم بگو بيايد. و ديدى كه قاضى هم گفت: بگو قاضى نمى‏ آيد! كه اين جواب قاضى، نشان تشخيص قاضى است از سستى توهمات و دعاوى كثيره مدعيان ملاقات با امام زمان (ع). اين پاسخ قاضى يعنى امامِ زمان مورد ادعاى شما، چيزى جز امر خيالى و نفسانى و توهّمى و ساخته نفس شما يا شيطان نيست. در ادامه مى‏ فرمايد: در محضر آيت ‏الله ‏طهرانى (ره) به مناسبتى سخن از همين دعاوى مربوط به رؤيت حضرت صاحب‏ الأمر (ع) شد. ايشان از قول حضرت آقاى هاشم حدّاد مستقلًا يا از ايشان به نقل از حضرت آقاى قاضى (قدس ‏سرهما). فرمودند كه «غالب اين ادعاهاى رؤيت در طول تاريخ به جز چند موردِ محدود و معدود، امور خيالى و نفسانى بوده و حداكثر از قبيل مكاشفات روحيه است كه صاحب آن‏ها آن را امر عينى و حقيقى مى‏ پندارد ... مؤلف محترم از قول مرحوم آيت ‏الله قاضى نقل مى‏ كند كه شيخ احمد احسايى روزى به شاگردان خود گفت: من هر وقت به حرم مشرف مى‏ شوم به حضرت سلام مى ‏كنم، حضرت بلند جواب مى ‏دهند، به طورى‏ كه اگر شما هم آنجا باشيد مى‏ شنويد، يك‏ مرتبه با من بياييد تا بفهميد. روزى شاگردان وى به حرم مشرف شدند، شيخ سلام كرد، بعد رو كرد به شاگردان و گفت: جواب شنيديد؟ گفتند: نه! دومرتبه سلام كرد و گفت: شنيديد؟ گفتند: نه! پس شاگردان و خود او دانستند كه شيخ در اين موضوع اشتباه كرده است (صدايى را كه نفس خودش ايجاد كرده است، مى‏ شنيده و تصور مى‏ كرده آن صدا از خارج است)» نقل از كتاب آيةالحق، تأليف سيد محمد حسن قاضى، صفحات 100- 102. موفق باشید 

نمایش چاپی