بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30635
متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: اعیاد بر شما مبارک باشه ان شاء الله. حدود دو سال هست که گروهی به نام آرمانشهر مهدوی با هدایت شخصی روحانی تشکیل شده است. مبانی توحیدی امام خمینی را به عنوان پایه های اصلی فکری خود معرفی می‌کنند. کتاب اسرار الصلوه امام را مبنای اندیشه های خود قرار داده اند؛ بر توسعه محبت و حب الهی میان همه افراد جامعه مسلمین تاکید ویژه دارند. حتی با سطوح و مراتب پایین ایمان. منشاء همه مشکلات در جامعه را نبودن حب الهی و در میان بودن منیت ها می‌دانند شعار تو خودمی یکی از اصلی ترین شعارهای آن ها است. نکته ی که برای بنده سوال شده است میزان علاقه و ارادت بسیار زیاد اطرافیان این روحانی به اوست به نحوی که حرف های ایشان برایشان حجت محض است، هیچ گونه نقدی را به ایشان نمی پذیرند، تعصب خاصی نسبت به ایشان دارند. موضع گیری های ایشان در مسائل مختلف هم تامل برانگیز است، مثلا شدیدا معتقدند نباید مسئولین کشوری هیچ گونه اختلاف رای و نظری با هم داشته باشند، اصلا نباید هیچ نقدی به اندیشه و عملکرد مسئولین داشته باشیم و در این حوزه آقای رفسنجانی را مظلوم تر از شهید بهشتی می‌دانند که با تفکر انگلیسی مورد هجمه واقع شده است. نسبت ایشان را با مقام معظم رهبری مانند نسبت امام علی با پیامبر می‌دانند. در صورت نیاز متن سخنرانی ایشان را در این باره می‌توانم ارسال کنم. برخی از قائم مقام های ایشان خود را بازنشسته کرده اند نا بتوانند به کارهای آرمانشهر رسیدگی کنند. اعضای این گروه خود را در مراتب توحیدی ویژه ای می‌بینند، استادان را که ذوب شده در توحید و محبت الهی می‌پندارند؛ آثار شرک را در رفتار و اعمال دیگران رصد می کنند. و به نظر می‌رسد آرام آرام میان خودشان و دیگر افراد جامعه؛ حتی اقوام خود، فاصله معناداری احساس می‌کنند. اگر بخواهند صدقه بدهند به اعضای گروه خود می‌دهند، با آن ها در باغ های شخصی تفریح می‌روند، برخی از اعضای مجرد بنا به گفته استاد فقط می خواهند با کسانی ازدواج کنند که از لحاظ توحیدی از آن ها بالاتر باشند. بنابراین سنشان بالا رفته و مجردند و پدر و مادرهایشان از ایشان ناراضی هستند. به نماز شب و ذکر و توسل به امام زمان بسیار اهمیت می‌دهند، معتقدند باید مدلی از آرمانشهر مهدوی (توحیدی محض) بسازند در ابعاد کوچک تا الگویی باشد برای دیگران که متوجه آرمانشهر مهدوی بشوند. متاسفانه تنها اندیشه راسخ و برتر را اندیشه استادشان می‌دانند، برای او تقدس بسیار زیادی قائل اند به نحوی که معتقدند اگر کسی به ایشان بی احترامی کند حتما به مشکلات بزرگی مبتلا می‌شود و برای این ادعا شاهد دارند. به روایاتی مثل اینکه زمانی که امام زمان ظهور می‌کنند علماء با ایشان مخالفت خواهند کرد استناد کرده و نقدهایی که از طرف علمای حوزه به اندیشه استاد وارد شده است را جنس همان مخالفت ها با امام زمان می‌دانند. از روایت در زمان طهور زنی از از جایی به جایی می‌رود بدون هیج مزاحمتی این استفاده را می‌کنند که در جامعه آرمانی مهدوی حجاب لازم نیست. استاد دو همسر دارد، با خانم جوانی ازدواج کرده چون خانم اول او از لحاظ توحیدی بودن همطراز ایشان نبوده و دبیلن شیوایی برای ترویج اندیشه ایشان را نداشته است. استاد حدود ۶۰ سال سن دارند. نکته ی مورد سوال برای من خواب های عجیبی است که اعضای این گروه مکررا می‌بینند، باغ و بهشت و امام زمان و توجه خاص امام به افراد این گروه و به ویژه شخص استاد. مطمئن هستم که این خواب ها واقعا دیده شده اند. خواب ها اطمینان افراد را نسبت به استاد و تفکرات و منش ایشان مستحکم می‌کند. استاد عزیزم! نمی‌توانم متوجه حقانیت یا علل اصلی انحراف این جمع بشوم. آنچه از ایشان منتشر می‌شود به ظاهر قابل خرده گرفتن نیست؛ یکی از اعضای خانواده در این گروه حاضر است و به این علت جزئیات بیشتری درباره شان می‌دانم. نگران ایشان و سایر عزیزان خوب و مخلص این جمع هستم چون می‌دانم انسان های پاک و مخلصی هستند. به صورت جدی سعی در جذب افراد دارند. لطفا نظر شریفتان را بفرمایید. اگر درباره خواب ها که آیا صادق هستند یا نه توضیح بفرمایید ممنون خواهم شد. وظیفه بنده نسبت به این گروه چیست؟ به خاطر طولانی شدن بحث پوزش می طلبم. «لطفا این سوال منتشر نشود.» در این ایام عزیز از شما التماس دعای مخصوص دارم. در پناه و عنایت خاص حضرت زهرا سلام الله علیها باشید ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان در هیچ حالی نباید عقل خود را تعطیل کند و صرفاً پیرو کسی باشد. ۲. به ما فرموده‌اند: «ره چنان رو که رهروان رفتند». مگر می‌شود این‌همه انسان‌های متدین و عالمان وارسته را نادیده گرفت؟ ۳. مگر در روایات ما متذکر نشده‌اند که خواب، حجّت نیست و حتی بعضاً شیطان در خواب القائاتی می‌کند تا بازار بعضی از توهّمات را گرم نماید. عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در رابطه با این نوع خواب‌ها که انسان‌های ساده و کم‌عقل گرفتار آن می‌شوند، شده است. موفق باشید

30633
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. کتاب تحریر ایقاظ النائمین آیت الله جوادی آملی رو دارم میخونم. در بیان ملاصدرا و تقریر آقای جوادی توحید خاصی، وحدت در عین کثرته یا به بیانی دیگه، وحدت وجود و کثرت شهود. به این معنا که عارف خدا رو در مظاهرش ببینه خب من یک سوال برام ایجاد شد. آیا نمیشه هم وحدت وجود باشه و هم وحدت شهود؟ این مرتبه آیا بالاتر نیست؟ چون‌که خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم هم که استغفار هفتاد باره داشتن به این جهت بود که کثرت رویت حق تعالی، در مظاهر داشتن دیگه. (بنابر تفسیر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه از استغفار معصومین)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرت شهود، منافی وحدت شهود نیست. کثرت شهود یعنی او را در مظاهر متکثر می‌یابیم. آری! او جلّ جلاله است که با نور اسماء در مظاهر مختلف به ظهور آمده. موفق باشید

30631
متن پرسش
سلام: دو تا سوال داشتم: ۱. گوش کردن به سابلیمینال برای تغییر خصوصیات ظاهری یا وضع زندگی گناه داره؟ ۲. کسی که به گناه استمناء آلوده باشد آیا همسر خوب و ایده آل نسیبش می‌شود؟ یا به خاطر گناهی که مرتکب شده همسر خوب و قسمتش از بین می‌رود؟ و یا توبه کردن باعث می‌شود که همسر عالی و ایده آل داشته باشد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر می‌کنم این امور با توهّمات و ساختن توهّمات همراه است. خداوند به انسان عقل داده است که بتواند با آن زندگی کند. ۲. ان شاءالله با توبه، انسان می‌تواند در جایگاهی قرار گیرد مثل کسی که گناه نکرده است. موفق باشید 

30630
متن پرسش
سلام: چرا شعار اسلام «لا اله الا الله» است که بار وحدت وجودی ندارد. اله به چه معناست اگر معنا کنیم لا واجب الوجودی الا الله سوال مطرح می‌شود چرا نفرمود لا وجود الا الله؟ یکی از اساتید دیدم معنا می‌کند شیداگری جز اله نیست یعنی هر چه شیداگر می‌بینید اوست ولی بنظر حقیر این رفع و رجوع ها صحیح بنظر نمی‌رسد نه اعراب ای بسا در فضای شیدا میدا بودند نه عموم مسلمین از کلمه اله این شعر ها به ذهنشان خطور کرد. از سویی دیگر قرآن بحث قرب را مطرح می‌کنید و خود این کلمه در خود مفهوم بعد را نهفته است دو شی هر چه بهم نزدیک باشند باز بعدی ولو اندک دارند مگر آنکه بهم بچسبند اگر چه درین حالت هم بعدی همچنان هست و وحدت تام رخ ننماییده است. بحث یکی شدن که هیچ بهم چسبیدگی یا تعبیر کنیم التصاق انسان با خدا را در کدام آیه می‌توان یافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بتوانیم بین خدایی که در همه‌جا هست و در عین حال باید به سوی او باشیم، جمع کنیم و این همان نظر به احدی است که در عین حال، صمد است و باید به سوی او بود. و این با رفع حجاب‌ها ممکن می‌شود تا آن‌جایی که انسان بتواند حضور همه‌جانبه‌ی خدا را بیابد. موفق باشید

30619
متن پرسش
سلام: یکی از معارف عرفانی قرآن که بتوان ادعا کرد مسبوق به سابقه نبوده است یا مثلا با مقایسه با تورات و انجیل بتوان ادعا کرد بر آنها برتری دارد را بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی معارف انبیاء مبتنی بر توحید است و تفاوت در عمق بیشتر توحیدی است که در اسلام ملاحظه می‌فرمایید. مثل توحید سوره‌ی «قل هو الله احد» که چگونه او در عین آن‌که «احد» است و همه‌ی هستیِ بیکرانه را شامل می‌باشد، «صمد» است و باید به سوی او رفت. که بحث مهمی است. و جمع آن، نگاه توحیدیِ خاصی را می‌طلبد. موفق باشید

30615
متن پرسش
با سلام و عرض تبریک به مناسبت میلاد حضرت بقیه الله الاعظم (عج). به نظر شما یک نوجوان چگونه می تواند به امام عصر ( عج) و تعجیل در ظهور ایشان کمک کند؟ ان شاءالله بتوانیم لحظه ظهور حضرت را تماشا کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نگاه و نظر و تأکیدات نایب آن حضرت نباید غفلت کرد. موفق باشید

30614
متن پرسش
سلام استاد: بنظر می رسد ایرانی در کنار روح تشیع، روح ایرانی خود را در طول تاریخ ولو مخالف آموزه های مذهبی اش هم باشد حفظ نموده است و حتی می‌توان گفت این روح و این حوالت ازلی از اهمیت بیشتری برای ایرانی برخوردار بوده است و جزو ذاتیات اوست و مذهب عرضی است چه می‌بینیم مذهب به زور شمشیر ظاهرا تحمیل می‌شود و اکثر ایران تا صفویه اهل تسنن هستند و باز صفویه با شمشیر گویا تشیع را حاکم نمود و ملت شیعه شد والا اگر حقیقت جویی مطرح بود این تلونها چه معنایی دارد؟ اما می‌بینیم حتی برخی پوسته های این روح را هم احدی نتوانسته در طول تاریخ ازین ملت بگیرد. مثل چهارشنبه آخر سال یا نوروز حتی جمهوری اسلامی که در طول چهل سال از زمین و آسمان برای بسط اسلام کوشید و روی خوش به رسوم ایرانی نشان نداد نتوانست اندک خراشی بدین پوسته وارد سازد چه رسد به مغز آن گرچه بسی مغز این ملت را خوردند و تراشیدند. راستی چرا اسامی ماه ها هنوز ایرانیست و تاریخ مقبول ایران شمسی است نه قمری که اسلام توصیه نمود؟ و چرا نوروز پرشکوه ترین عید این ملت است و جمهوری اسلامی گریزی از تعطیلی ۴ ، ۵ روزه آن بر خلاف مذاق خود و اسلام ندارد و اعیاد بزرگ اسلامی می آیند و می روند وانگار نه انگار. همچنین مطلبی را از زبان استاد سید حسین نصر شنیدم یا خواندم اگر اشتباه نقل نکنم اینست که ایشان موافق تداوم سلطنت بودند و ریاست نهاد ملکه را پذیرا شدند و گویا در نهاد ایرانی جایگاه سلطنت را مستقر می‌دانستند برایم تعجب آور بود ایشان با آن مقام علمی و عرفانی چرا دلبسته سلطنت هستند. نگو آنچه پیر در خشت بیند... باری روح ایرانی بخوبی بعد از انقلاب ایرانی خود که علیه ظلم بود نه علیه نهاد سلطنت و واقعا اگر امام به رغم توصیه ناصحان بر حذف سلطنت نمی کوشید ملت به همان مشروطه که شاه سلطنت کند نه حکومت - و این خیانتی بود که دو شاه آخر علیه نهاد سلطنت مرتکب شدند - قانع بودند اما به هرحال شد آنچه شد ولی باز بعد از انقلاب، ایرانی نهاد شاه را بازپروری کرد با اندیشه های عرضی اسلامیش متلایم کرد موروثی بودن آن که منشا فساد بود حذف کرد سعی کرد اقل اختیارات اجرایی را بدو بدهد و در قانون اساسی هم می‌بینیم مقام مسئول شناخته نشده است و آن نهاد شاهنشاهی ولایت فقیه است اگر چه بنظر می‌رسد برخی اضافات در تغییر قانون اساسی رخ داد که مصلحت نبود چون تعیین مستقیم رییس قوه قضاییه یا صدا و سیما گر چه اعلیحضرت خامنه ای خلد الله ملکه الی ظهور ملک الملکین امام مهدی با بصیرت و زیرکی فقط انتصاب رییس را پذیرفتند نه مسئولیت این دو را. یا برخلاف ساده اندیشی برخی که چرا رهبری مستقیم وارد مسائل نمی شوند این از بصیرت این مرد است که نباید اصل این نهاد مقدس ۲۵۰۰ ساله بلکه بسی بیشتر که ریشه است را به خاطر شاخ و برگ های اجرایی ریشه کن نمود و امروز که با درایت ایشان حوزه نفوذمان در چین درین فضای بسته تحریمی گشوده می‌شود و از آن طرف به مدیترانه رسیدیم جای پاهایی در آفریقا و آمریکای لاتین یافتیم و سخن از تمدن و پیشرفت ایرانی می‌کند. بنظر نویدبخش امپراطوری و تمدن نوین و بزرگ ایرانی به توفیق یزدان خواهیم بود خداوند سایه اش را از سر این ملت کوتاه مکناد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایرانیان با درکی که از وحی و ایزدان داشتند به‌خوبی متوجه‌ی اشارات اسلام شدند و خودشان از اسلام استقبال نمودند و صفویه هم بر اساس گرایش مردم ایران به تشیع توانستند کار را جلو ببرند، وگرنه نوادگان شیخ صفی‌الدین اردبیلی گرایش عرفانی- سنی داشتند.

این اقتضای روح این تاریخ است که دوران حاکمیت فرد بر جمع را برنمی‌تابد، مگر حاکمیت قانون، به‌خصوص اگر آن قانون الهی باشد و همین امر منجر به ولایت فقه و فقیه می‌شود و از این جهت دوران شاهنشاهی که مبتنی بر محوریتِ فرد بود، گذشته است. موفق باشید

30612
متن پرسش
سلام: خدای کامل نهایت پذیر را پذیرا باشید مقصود از بی نهایت بودن خدا اینست که همانطور که اعداد انتهایی ندارند کمالات حق هم همینطور تمامی ندارند؟ این مطلبیست که ذهن من با آن مشکل دارد و به نظرم بینهایت بالفعل استحاله عقلی دارد. خداوند هرچه کمالست را داراست ولی لزومی ندارد کمالات بینهایت باشند. فرض کنید کمالات هزار تا باشد حق هر هزار تا را دارد و کمال هزار و یکم عینا و عقلا وجود ندارد که نداشتن آن نقصی بر ذات حق لازم آورد. در روایات هم آمده که «لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ» خدا حد ندارد و جایی ظاهرا نفرمودند که نامحدود است و این دو تفاوت دارد فرض کنید فردی هر چه طلا در جهانست را دارا باشد درین حال می‌گوییم طلا داشتن او حدی ندارد یعنی طلایی خارج از مالکیت او نیست و یک طلا هم نمی یابیم که خارج از ملکش باشد و مالکیت او را حد بزند. اما این به معنای این نیست که طلاهای او بینهایت به معنای فلسفی و ریاضی آن باشد ۱۰۰۰ سکه بود هر ۱۰۰۰ تا مال اوست البته یک تفاوت دارد و آن اینست که دراین جا می‌توان هزار و یکمین سکه را متصور شد اما در خدا نه، هرچه هست را داراست و عقلا فوق آنچه حق دارد چیز دیگری نیست اما کمالات بدلیل استحاله بینهایت بالفعل، نامحدود به معنی فلسفی و ریاضی آن نیستند و اشاره به این مطلب را در دو جا بنظرم می‌توان یافت یکی در بحث قدرت که می‌گویند به محالات تعلق نمی‌گیرد پس می‌توان گفت قدرت حق حد خورده است؟ هر توجیهی بکنید باز عقل انسان می‌گوید حد است عزیزم. حد مگر آنکه این تعلق قدرت را کمال ندانید و دیگری در قرآن مجید که ابتدا و پایانی برای حق قائل می شود «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» درود بر قرآن بخوبی مطلبم را در نهایت ایجاز بیان می کند و این اعجاز خداوند نهایتمند است. می‌فرماید خدا با اینکه ابتدا و انتهایی دارد اما همه کمالات ظاهری یعنی هرچه عینا هست و باطنی یعنی آنچه عقل بتواند متصور شود را داراست. نهایت دارم اما حد ندارم کمالی بیش تر از خود ندارم. نباشم بی نهایت چون محالست / نهایتمندیم عین کمالست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا اگر به ذاتی فکر کنیم که عین وجود و بالتبع عین کمال است، باز می‌تواند بی‌نهایت بالفعل برایش استحاله‌ی عقلی داشته باشد؟ در حالی‌که ذاتش عین آن کمالات مثل حیات و قدرت است؟ موفق باشید

30609
متن پرسش
در ادامه سوال 30604 یعنی اگر کسی دین رو هم قبول ندارد ولی ذاتا انسان مسئولیت پذیر و وظیفه شناسی هست چنین کسی کار برایش جهاد در راه خداست؟! و اگر حین انجام وظیفه از دنیا رفت شهید از دنیا می‌رود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره چنانچه انسان موحد نباشد مسیر خود را در همین دنیا به سوی خدای رحمان نگشوده است تا زیر سایه‌ی رحمت الهی باشد. آری! ممکن است در عذاب کم‌تری قرار داشته باشد. موفق باشید

30608
متن پرسش
سلام خدمت استاد: سال نو را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم. نظرتون رو در مورد کتاب آنسوی مرگ می خواستم بدونم و لطفاً یک کتاب در مورد عالم برزخ معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 27721 در این رابطه شده است. ۲. فکر می‌کنم کتاب «معاد، بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» که روی سایت هست بتواند نکاتی از برزخ با خواننده در میان بگذارد. موفق باشید

30606
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اعیان ثابته ای که طلب وجود خارجی ندارند و در مقام خویش الی الابد مستورند آیا محالاتی چون شریک الباری و ... هستند یا نه حقایقی هستند که کمال خود را درین مستوری جستند و لزومی ندیدند که خود را آغشته رنج هستی کنند؟ ۲. درین صورت اصولا عارفان نشان و اطلاعی از آنها داده اند یا از آنها خبری نیست و به قول ویتگنشتاین از آنچه نمی‌توان درباره اش سخن گفت باید به سکوت گذشت؟ ۳. آیا این مستوری آنها نشان از علو مقامشان بر اعیان طالب ظهور دارد؟ ۴. انسان های کامل مطلع بر آنها و برتر از آنها هستند؟ یا آنها فقط جامع اعیان ظهوری هستند؟ ۵. جایگاه روایاتی که اسمای مستاثر را مختص حق می‌داند ولاغیر چیست؟ مثل فَلَكَ الحَمْدُ يا ذا الجُودِ وَالكَرَمِ ، فَأَسأَلُكَ بِهِ وَبِاسْمِكَ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلى غَيْرِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حقایق آن‌ها طوری هستند که امکان ظهور ندارند و مستغرق در وجود حق می‌باشند. موفق باشید

30605
متن پرسش
سلام: در بعضی از کتب مرحوم شهید مطهری قول فلاسفه مبنی بر قدیم بودن عالم مورد تایید قرار گرفته است جنابعالی نیز عالم را قدیم می‌دانید اگر آری این دو اشکال را پاسخ دهید: ۱.قانون دوم ترمودینامیک نافی قدم عالم نیست؟ ۲. اگر عالم قدیم باشد یعنی بی نهایت به معنای واقعی کلمه زمان گذشته تا به زمان حال برسد چگونه چنین چیزی ممکن است ازل را نقطه الف در نظر بگیرید زمان حال نقطه ب همانطور که الف در بی نهایتی ب است نقطه ب هم در بی نهایتی الف است پس از ازل تا کنون بی نهایت زمان طی شده است و بی نهایت چیزی نیست که بتواند بالفعل محقق شود در ثانی اگر در زمان حال در فاصله بی نهایتی ازل هستیم آیا زمان های آینده بر بی نهایت افزوده می‌شود و آینده فوق بی نهایت است اگر آری که خلاف تعریف بی نهایت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری به خوبی روشن می‌شود که زمان، امرِ عارضی بر عالَم ماده است که عین حرکت می‌باشد و لذا نمی‌توان گفت عالَم در زمان است بلکه زمان، در إزای عالَم ظاهر می‌شود. در موضوع اصل دوم ترمودینامیک، بحث در حرکت و فرسایشی است که در پدیده‌های مادی واقع می‌باشد و همه‌ی آن‌ها در عالَمی هستند که زمان، عارضِ آن است. موفق باشید

30599
متن پرسش
سلام: سوالی را سابق پرسیدم بار دیگر می‌پرسم بلکه این مطلب برایم حل شود و آن این است که چه دلیلی وجود دارد که این انقلاب تا ظهور حضرت ادامه می یابد و آن دوران فترتی که شما در مورد برخی دولت ها که همسویی با اهداف انقلاب ندارند را در یکی از کتابهایتان مطرح کردید این‌بار دامن اصل نظام و ولایت فقیه را نگیرد و مردم کوفی مزاج پشت به اصل نظام کنند شاید از نظر جامعه شناسی مردممان بگویید پشت نمی‌کنند ولی ذهن دو دو تا چهارتایی من بدنبال استحاله عقلی مبنی بر عدم قوام نظام تا قیام امام است. باور کنید من یکی که هرچه بلا و مصائب به سرم بیاید همین که می‌بینم ظل سید علی همچنان بر سرمان مستدامست آسوده خاطر می‌خوابم چون که رهبری بیدارست. اگر چه بخشهایی از نظام و برخی از مردم بیمارند و آدمی شرمسار شهدا که چه عرض کنم شرمنده مردم یمن هست که مشتی مستضعف و پابرهنه مقابل مستکبرین ایستادند و هم اکنون که دشمن را به استیصال کشاندند به عظمت این ملت انسان پی می‌برد مقایسه شود با قدم زدن های مسئولین ما با مستکبران و بدتر ملتی که راضی به ریاست این چنین ترسوهای سازش کار شد. چرا این ملت تا ظهور حضرت لیاقت زعامت نائب المهدی را باید داشته باشند؟ مگر جفای کوفیان موجب از دست رفتن زعامت معصوم و شهادت سیدالشهدا نشد؟ شاید ما کوفیان ایرانی هم تاریخ را تکرار کنیم و لیاقتمان حجاج ها باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هیچ‌گاه نمی‌توان پیش‌بینی کرد چه می‌شود، ولی شواهدی در میان است حاکی از آن‌که انقلاب اسلامی آخرین قدم‌های غیبت امام معصوم می‌باشد از آن جهت که ولایت فقیه به صورت تامّ و تمامش که همان به میان‌آمدنِ سخنان امامان همراه با حاکمیت آنان است از طریق غیر امام معصوم؛ به صحنه آمده است و لذا قدم بعدی، ولایت خود امام خواهد بود. موفق باشید 

30603
متن پرسش
سلام بر استاد: در دعاها بعضا آمده است «یا من علی فلا شیء فوقه و دنی فلا شیء دونه» قسمت دوم را اگر توضیح دهید که مقصود از دون نزدیکی است یا دون متضاد فوق و به معنای پایین است و می‌خواهد بگوید که از عرش تا فرش هستی خداست و خدا آنچنان که مرحوم جامی در خردنامه اسکندری فرمودند: بلندی و پستی نخوانم تو را / مقید به اینها ندانم تو را / نه تنها بلندی و پستی تویی / که هستی ده هست و هستی تویی / تویی جمله و غیر تو هیچ نیست / درین نکته یک مو خم و پیچ نیست. مقصود اینست یا اینکه خداوند علی رغم اینکه بلندمرتبه است به بندگانش نزدیک است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام سجاد«علیه‌السلام» در صحیفه فرمودند: «دانٍ فِی عُلُوِّهِ، عالٍ فِی دُنُوِّهِ» حضرت حق در عین علوِّ مراتب، به بودنِ هر مخلوقی نیز در صحنه است و در عین نازل‌ترین مرتبه‌ی وجود، در عالی‌ترین نحوه‌ی حضور نیز در صحنه است. و این ناب‌ترین نحوه‌ی توحید است تا خدا را در همه‌ی جلوات در عین کبریائی‌اش مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید

30594
متن پرسش
سلام عليكم: استاد گرامي سوال من در مورد چشم زخم و رواياتي است كه آمده. آيا احاديثي دال بر اينكه پيامبر گفتند چشم زخم فرد را در قبر و شتر را در ديگ مي‌كند يا قله كوه جابجا مي‌شود صحت دارد؟ آيا خدا قدرتي در بعضي قرار داده است كه موجبات مرگ مي‌شود؟ آيا آيات «و من يكاد...» دال بر چشم زخم دارد چقدر حقيقت دارد اين امر؟ ممنون ميشم جهت تحقيق راهنمايي بفرماييد. ممنون و سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است. می‌توانید به آن کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

30595
متن پرسش
به نام خداوند و عرض سلام محضر استاد طاهرزاده: در برخی سوالات نظرات مشهور در باب آغاز جهان، بحث تکامل و... را مردود دانستید اگر لطف فرمایید مجملا نظر خود را در مورد این موارد بیان فرمایید: ۱. اگر جهان با بیگ بنگ آغاز نشده نظر مقبول شما درین باره چیست؟ ۲. اینکه زمین از خورشید جدا شده و ماه از زمین مورد تاییدتان است؟ ۳. بحث تکامل که رد فرمودید آیا بدیل آن را آفرینش دفعی می‌دانید؟ درین صورت «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» چه می‌شود؟ ۴. سایر مشهورات علوم جدیده چون کروی بودن زمین گردش آن به دور خورشید و.. مورد تایید است؟ ۵. سرنوشت جهان هستی را چه می‌دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته موارد فوق، مواردی نیست که در حوزه‌ی سؤال و جواب بگنجد. ولی به هر حال ۱. موضوع بینگ‌بنگ که مسئله‌ی آغاز را حل نمی‌کند؟ بالاخره چیزی بوده که چنین شده. به نظر می‌آید بحث فیض مدام، عالمانه‌تر باشد. ۲. تحول میمون به انسان، در مجامع علمی پذیرفته‌شده نیست. دلیلی نداریم که انسان به صورت مجزا خلق نشده باشد. آری! طی فرآیندی، به قدرت خداوند و با تدبیر او، در خاک زمینه‌ی تجلی روح انسانی توسط خدا فراهم شده. ۴. تحقیقی خاص در این مورد نداشته‌ام. نظرات مخالف و موافق را دیده‌ و شنیده‌ام. شاید هنوز نظریه‌ی کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید، منطقی‌تر باشد. ۵. بحث حرکت جوهری به‌خوبی در این مورد روشن می‌کند که چگونه جهان ماده با تبدیل قوه‌هایش به فعلیت، به هویت برتری که هویت تجرد و بقاء است، سیر می‌کند. موفق باشید

30586
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز شاگرد قبول می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت بنا نبوده است بنده شاگردی بپذیریم؟!! عرایضی به صورت کتبی در کتاب‌ها هست که هرکس احساس کرد برایش مفید است، می‌تواند به آن آثار رجوع کند. موفق باشید

30588
متن پرسش
تفاوت عقل فعال و الهام چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل فعّال یکی از مراتب عالَم وجود است و الهامات معنوی از اثرات تجلیّات آن عقل می‌تواند باشد که در اصطلاح دینی همان القائات ربّانی است که توسط فرشتگان القاء می‌شود. موفق باشید

30583
متن پرسش
با سلام و تبریک سال نو خدمت استاد اصغر طاهرزاده: اگر ممکن است جوابی به این شبهه بفرمایید! چرا از لحظه ای که بشر توانست حوادث را ثبت و ضبط کند دیگر نه عصایی مار شد، نه دریا شکافت، نه ماه دو نیم شد، نه مرده ای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه آمد، نه آتش گلستان شد، نه کسی با حیوانات سخن گفت و نه پیامبری ظهور کرد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در متعالی‌شدن بشر است از ساحت حسّ به ساحتِ فهم. لذا خداوند از مرحله‌ای به بعد با فهم انسان‌ها با انسان‌ها سخن می‌گوید و گفتی آسمانی را به میان می‌آورد.

در راستای آیه‌ی 7 سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران که می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» چندین سؤال پیش خواهد آمد که اولاً: چرا باید قرآن، آیات متشابه داشته باشد و ثانیاً: جایگاه تأویل آیات به چه معناست و ثالثاً: چرا آن‌هایی که زیغ و انحراف قلبی دارند می‌توانند از آیات متشابه سوء استفاده کنند؟ جهت جوابگویی به این نوع سؤالات و در رابطه با عظمت زبان قرآن نسبت به استعدادِ تأویلی و متشابه‌بودنِ آیات، نکات زیر مدّ نظر عزیزان قرار می‌گیرد.  

۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آن‌هایی که در قلب‌هایشان زیغ است آن است که کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه می‌کنند و سعی در توجه ابعاد متعالی کلام خدا ندارد.

۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن می‌گوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان می‌دهد. اگر او را بشناسیم می‌توانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، کلام خدایی است که به سخن آمده و برای ما در کتابش آشکار می‌گردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن می‌گوید. امام صادق «علیه‌السلام» در همین رابطه می‌فرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون‏» (بحارالأنوار، ج‏89، ص107.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و لي آن‌ها نمی بینند.

۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز می‌کند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و از جهت دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و با توجه به این‌که هرکس در کلامش حاضر می‌شود، خداوند در قرآن ظاهر شده آن‌هم در عین هم‌زبانی با انسان‌ها برای آن‌که قدرت درست‌دیدن را به انسان‌ها عطا ‌کند. در همین رابطه خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) حقیقتاً کتابی را برای شما نازل کردیم که در آن به فکر و یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کرده‌اید؟

۴. قرآن همان «بودنِ» خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد[1] و از محدوده‌ی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدت‌نگر یعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.

۵. برای شنیدن کلامی این‌چنین گسترده که خدا را می‌نمایاند، باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و خود را از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِ‌اخلاق آزاد نماییم وگرنه سخن گسترده‌ی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر می‌کنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.

۶. برای گوش‌سپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چه‌چیزی را طلب می‌کند و با این گشایشِ اولیه می‌توان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که می‌فهمد گوش فرا دهد؟

موفق باشید


[1] - «وجودبینی» به همان معنا است که انسان‌ها در عهد ألست آن‌گاه که حضرت ربّ العالمین فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ و بشریت در آینه‌ی مظاهری که نمایشگرِ ربوبیت حضرت ربّ بود، ربوبیت او را دید و عرض کرد: «بَلَى شَهِدْنَا» آری می‌بینم. و واقعاً نوعی رؤیت در صحنه بود. در حالی‌که اگر بحث ذات حضرت حق در میان بود، ذات قابل رؤیت نیست و «وجودبینی» به همین معنا است.

30566
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال ۳۰۵۳۷ آیا لیستی از کتابهای خارج از سیر استاد طاهرزاده توسط شما تنظیم شده است که ترتیب مطالعه نیز در آنها مشخص باشد؟ مانند شرح حدیث جنود از امام (ره) یا اسفار ملاصدرا و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کاری صورت نگرفته. موفق باشید

30565
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: متن زیر را در اینترنت خواندم: با بررسی تأثیر عشق در مراحل مختلف سلوک عرفانی به این نتیجه می رسد که بر اساس دیدگاه کارکردگرایانه، عشق مجازی سبب لطافت درون و آن نیز عامل ورود به سلوک عرفانی است؛ در اوایل سلوک، عشق مجازی آزمونی برای سنجش میزان پایبندی سالک به شریعت است؛ شریعتی که شاهراه طریقت است. در اواسط سلوک، عشق مجازی سبب گذر سالک از کثرات به وحدت است. برای عارف واصلی که به مقام جمع الجمعی رسیده، عشق مجازی سبب تعدیل عشق ربانی و آنگاه راه یابی او از مقام فنا به مقام بقاست. در نهایت سالک می تواند در هر مرحله از مراحل سلوک عرفانی عشق مجازی را تجربه کند که به لحاظ ماهوی و دلیل ظهور متمایز از مقامات مافوق و مادون است. سوالم اینجاست که دیده ام افرادی را که بسیار ایمان و اخلاص بالایی دارند، و احتمالا در موقعیت عشق حقیقی باید باشند، چون نور ایمان حاصل عشق حقیقی است، ولی باز هم عشق مجازی در مسیر آزمایش های آنها قرار می‌گیرد. آیا علتش همان توضیحات بالا هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عشق مجازی یعنی دل‌دادگی به زیبایی‌ها و خوبی‌ها در مظاهر عالم، که نمونه‌ی آن را در مردم نسبت به شهید حاج قاسم سلیمانی ملاحظه کردید. و در همین رابطه از جناب مولوی داریم: «مهر خوبان در میان جان نشان / جان مده إلاّ به مهر دل‌خوشان».

البته باید بین عشق مجازی و موضوعات جنسی تفاوت قائل شد در آن صورت، دل‌دادگی به جنس مخالف هم مسیری می‌شود برای اُنس با حقیقت و جناب مولوی در این رابطه این‌چنین می‌فرماید: عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سو رهبر است. موفق باشید 

30563
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید لازمه آدم برنامه ریزی بکنه؟ مثلا به این نحو که بگه برای بحث تحول علوم انسانی باید دکتری خوند و هیئت علمی شد و برای کسب این درجه ها برنامه بریزه؟ یا اینکه در راستای تحول علوم انسانی خودش مطالعه و کار کنه و دغدغه مدرک و هیئت علمی شدن هم نداشته باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی را برای خود در نظر بگیرید و بقیه را به خدا توکل کنید تا هرچه پیش آید إن‌شاءالله همانی است که کار را جلو می‌برد. موفق باشید

30558
متن پرسش
سلام: حالتون خوبه میلاد امام حسین مبارک. مطلبی به ذهنم رسیده که چون اثبات علمی و روشمند و مطمین مذاهب و ادیان در توان مردم نیست و شیعه و سنی و غیره عموما به تقلید پرداخته اند ولو ایمان محکم هم داشته اند و دل مردم به سبب گناه برای تشخیص حق کافی نیست آن هم زمانی که علمای مذاهب بی آن که فسق عملی داشته باشند متحیر بوده اند. پس قطعا خدا به شیعه تکلیف نکرده و کلیات و مثلا رد معاویه و یزید کافی است و ایمان بی جهت به عصمت هم نه تنها ارزش نیست چون راه مطمئنی نپیموده نسبت دادن چیزی که نمی دانیم به دین است. جواب و نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب صریحاً نظر به عصمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شده است. در این رابطه می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» صفحه‌ی 131 که روی سایت هست، رجوع فرمایید. قسمتی از آن بحث، ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «...اِنَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[1] اي اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدي بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. با دقت در آيه‌ي تطهير نكات زير مورد توجه قرار مي‌گيرد.

1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعني هرگونه پليدي جسمي و روحي. يعني اهل البيت(ع) را خداوند از هر گونه پليدي پاک کرده است.

2- بيش از 70 حديث كه بيشتر آن‌ها از اهل سنت است اقرار دارند كه «اهل بيت» شامل، رسول خدا(ص)و حضرت علي(ع)و فاطمه‌ زهراi و امام حسن و امام حسين«عليهم االسلام» مي‌باشد.

3- اُمّ‌سلمه مي‌گويد: بعد از آمدن آيه‌ي تطهير، رسول خدا(ص)عباي خود را برسر حضرت علي و همسر او و حسنين«عليهم االسلام» انداختند و گفتند: بارالها ! اينها آل محمداند. من گوشه‌ي عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستي (يعني تو زن خوبي هستي) ولي جايت اينجا نيست.

سؤال: با توجه به اين‌که قبل و بعد آيه زنان پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده، چرا آيه شامل زنان پيامبر نمي‌باشد؟

جواب: اولاً: هيچ‌كس تا حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده، در حالي‌كه آيه خبر از عصمت «اهل بيت» مي‌دهد و در آيه‌ي مباهله هم ثابت شد زنان پيامبر(ص) به آن معنا معصوم نيستند که بتوانند لعنت الهي را بر کاذبين جعل کنند و لذا در كنار اهل‌ بيت پيامبر(ص)يك نفر از زنان پيامبر هم وارد مباهله نشد. [2]

ثانياً: همه‌ي روايات ازسني و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل بيت معرفي کرده‌اند.[3]

ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود ضمير « عَنْكُن » كه قبل از آيه به صورت جمعِ مؤنث بود بايد ادامه مي‌يافت و نه اين‌كه وقتي موضوع اهل بيت را به ميان مي‌آورد بفرمايد «عنكم» يعني ضمير را عوض كند.

چنانچه ملاحظه بفرماييد در اين قسمت از آيه سخن از اراده و مشيت خاص خداوند به ميان آمده و اين نشانه‌ي آن است که مسئوليت مهمي را مي‌خواهد بر دوش اهل‌بيت پيامبر بگذارد که چنين مسئوليتي با وظيفه‌ي همسران پيامبر که در آيات قبل آن‌ها را توصيه کرده که در خانه‌هايشان ملازم باشند متناسب نيست. از طرفي روايات متعددي از محدثين اهل سنت هست که رسول خدا همسران خود را شامل اهل بيت ندانسته‌اند.[4] حاکم در کتاب مستدرک از قول ام سلمه مي‌گويد که: آيه‌ي تطهير در خانه‌ي من نازل شد و به دنبال آن پيامبر(ص)پيکي را به خانه‌ي فاطمه(س) فرستاد تا علي و فاطمه و حسن و حسين(ع)را نزد آن حضرت فرا خواند. آن‌گاه فرمودند: خدايا! اينها اهل بيت من‌اند. گفتم: يا رسول الله، من از اهل بيت شما نيستم؟ فرمودند: تو از نيکان اهل من هستي ولي اينان اهل بيت من هستند.[5]

4- بنا به روايات و همچنين با توجه به سياق آيه ، جاي اصلي آيه اينجا نبوده و به دستور پيامبر بعد از نزول به اين صورت تنظيم شده، و اين روش در كليه‌ي آيات مربوط به اهل‌البيت هست كه در بحث مستقلي به آن مي‌پردازيم.

5- چون اراده و خواستن در آيه‌ی تطهیر را منحصر به اهل البيت(ع)كرده و گفته «اِنَّما»، پس اولاً: اين تطهير، آن تطهير عمومي كه خداوند براي همه‌ي مسلمين اراده كرده، نيست، و اگر اين تطهير همان تطهيري بود که براي سايرين خواسته ديگر مقام خاصي براي اهل البيت محسوب نمي‌شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براي همه‌ي انسان‌ها خواسته، پس طهارتي که در اين آيه براي اهل‌البيت(ع)اراده کرده، تطهير تشريعي نبوده بلكه تطهير تكويني است، يعني طهارت و عصمتي است موهبتي كه در اثر آن، نيروي فوق‌العاده باطنيِ عصمت در آن‌ها ايجاد شده است، تا آن‌ها نمونه‌ي كامل صحيح زندگي كردن براي بشريت باشند.

6- معلوم است که قرآن يك واقعيت متعالي است كه بايد از طريق قلب با آن تماس گرفت، و در سوره‌ي واقعه مي‌فرمايد: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[6] آن قرآن، قرآن بلندمرتبه‌اي است، در کتابي پنهان، کسي نمي‌تواند با آن تماس بگيرد مگر مطهرون. «ال» در المطهرون نشانه‌ي عهد ذهني است، يعني آن مطهروني كه ذكر آن رفته و شما آن‌ها را مي‌شناسيد. از طرفي تنها در آيه‌ي تطهير از اهل بيت به عنوان مطهرون نام برده پس مي‌توان نتيجه گرفت اهل البيت(ع) هستند که به طور مطلق مي‌توانند با حقيقت قرآن تماس بگيرند و عمده‌ی وظيفه‌ی ما آموختن راه طهارت است از صاحبان اصلي طهارت، تا بتوانيم با نور قرآن مرتبط شويم و به نشاط فوق‌العاده‌اي كه در اين ارتباط به‌دست مي‌آيد نائل گرديم.

 


[1] - سوره‌ي احزاب، آيه‌ي 33.

[2] - ابن جرير و طبراني آورده‌اند كه رسول خدا(ص) فرمود: «اَنْزَلَتْ هذِهِ الْايةُ في خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ في عَلِيٍّ وَالحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» اين آيه یعنی آیه تطهیر در مورد پنج كس نازل شده كه عبارتند از من و علي و حسن و حسين و فاطمهi. از طرفي در سوره تحريم خداوند دو نفر از زنان پيامبر(ص) را به باد انتقاد مي‌گيرد و مفسرين اهل سنت آن‌ها را عايشه و حفصه معرفي مي‌كنند. حال چطور مي‌توان چنين تطهيري را به زنان پيامبر(ص) نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‌بيت معرفي كرده است.(ابن طاوس، الطرائف / ترجمه‌ي داود إلهامى، ص: 474)

[3] - در اين مورد مي‌توان به خصائص نسائي، ص 4 و مستدرک حاکم، ج 2، ص 416 و ده‌ها کتاب ديگر از اهل سنت رجوع کرد.

[4] - جامع‌الاصول، ج 1، ص 103، صواعق ابن حجر، ص 148.

[5] - مستدرک حاکم، ج 2، ص 416. اُسد الغالب، ج 2، ص 12 و 20.

[6] - سوره‌ي واقعه، آيات 77 تا 79.

30555
متن پرسش
سلام حالتون خوبه: سوالی دارم: آیا از نگاه برون دینی و بر اساس قواعد فلسفه خدای عادل و قادر و عالم حتما دین به تعداد لازم و کافی برای مردم کل دنیا می فرستد؟ البته می دانم دییستها خدایشان کامل نیست ولی آیا امکان دارد خدا دین کم بفرستد و کمتر تکلیف کند و بخش بیشتری از وظیفه را بر دوش عقل و وجدان بگذارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که یکی از اسمای الهی «هادی»بودن است و او در همه‌ی عالَم با نور هدایتش حاضر می‌باشد، محال است امتی باشند که در معرض هدایت حضرت حق قرار نگرفته باشند و از این جهت وظیفه بر اساس بهره‌مندی از هدایت مطرح است و نه بیشتر. موفق باشید

30554
متن پرسش
سلام: در کتاب ادب خیال مطالبی در رابطه با ماندن در گذشته یا فکر به آینده آمده بود که مذمت شده بود نظر به اینکه در بورس شما مدام به آینده نظر دارید برای سود یا زیان و در حقیقت به اعتباریات. به نظر شما آیا می توان در بورس به عنوان شغل فعالیت داشت ولی باز هم قلب ما حضور در حال داشته باشد و با حقایق مرتبط باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا بحث از نظر وجودی مطرح است که روح انسان در هستی خود، ماورای آینده و گذشته است. آن بحث باید در ساحت خود مدّ نظر قرار گیرد، حال در عالَم کثرات، ما نظر به آینده و زمان داریم که این مربوط به امور دنیایی است و البته در این موارد هم باید زندگی چندان گرفتار این آینده‌های وَهمی نباشد. موفق باشید

نمایش چاپی