بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23223
متن پرسش
جناب استاد با سلام سوالی از محضرتان داشتم. پدر و مادرم که بالای ۷۰ سال دارند مایلند که کار خیری انجام دهند تا به عنوان باقیات و صالحات بماند. ثروت زیادی که در حد ساخت مدرسه و مسجد و .... باشد نیست ولی سرمایه ای معادل یک خانه صد متری در تهران را می توانند اختصاص دهند. بنده خودم فکر می کنم کارهای فرهنگی ماندگارتر باشد ولی دقیقا نمی دانم کجا و چگونه؟ با توجه به شرایط این روزهای جامعه چه امری را توصیه می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر بتوانید به نحوی در امور طلاب علوم دینی مطلب را خرج کنید نتیجه‌ی بیشتری خواهید گرفت. موفق باشید

23214
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام: اگر سبک زندگی مورد علاقه و انتخاب والدین و فرزندان با هم فرق داشته باشد توصیه شما چیست؟ به عنوان مثال والدین دوست دارند خانه و وسایلشان ساده و به دور از تجملات دنیایی باشد اما فرزند جوان آنها دوست دارد خانه و وسایلشان شیک، فانتزی و مد روز باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه این است که هر دو طرف همدیگر را درک کنند. لذا نه والدین بیش از حدّ بر زندگیِ سنتی خود در این زمانه تأکید کنند و نه فرزندان به‌کلّی آن نحوه زندگی را انکار نمایند. موفق باشید

23200
متن پرسش
اثر نیت حرام سلام علیکم: اگر کسی آبی را با علم به اینکه حلال است ولی به نیت شراب یا مایع نجس و حرامی بنوشد، حکم اون آب حلال چه می شود؟ آیا نیت حرام با علم به حلال بودن آن چیز موجب حرام شدنش می شود یا نه؟ با تشکر از شما ان شاءالله موفق و سلامت باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤلات که مربوط به امور فقهی است از مرجع تقلید خود سؤال بفرمایید. بنده در این مورد تخصصی ندارم. موفق باشید

23205
متن پرسش
سلام و احترام محضر استاد فاضل و گرامی: احتراما، یکی از دوستانم در آلمان یک کانال مذهبی در تلگرام برای اعضای مسجدی در آلمان تاسیس کرده، با توجه به نزدیک بودن میلاد حضرت عیسی (ع) می خواهد مطالبی از عیسی (ع) در کانالش بگذارد. لذا لطفا مطالبی بفرمایید تا در این کانال و سایت خودم گذاشته شود. تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت عیسی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «يا بَني إسرائيلَ قَلْبُ كُلِّ إنسانٍ حَيثُ مالُهُ، فَاجْعَلُوا أمْوالَكُم فِي السَّماءِ تَكُنْ قُلُوبُكُم فِي السَّماءِ» اى بنى‌اسرائيل! قلب هر انسان آن جاست كه مال او در آن جاست، پس اموال‌تان را در آسمان قرار دهيد تا دل‌هاى شما در آسمان باشد. - که البته مراد اموالِ سماوى علوم و معارف و اعمال صالحه است كه عامل تجليات الهيه و سعادت ابديه مى ‏باشد - و مال، مال ناميده نشد مگر بدين جهت كه دل‌ها بالذّات به سوى آن ميل مى‏ كند و آن را مى‏ پرستد. پس مال، مقصود اعظمِ معظم در دل‌هاست، زیرا به آن احتیاج هست ولی مالِ حقیقی که همان علوم و معارف الهی و اعمال صالح است. موفق باشید

23204
متن پرسش
سلام علیکم: در قسمتی از صلوات روز جمعه آمده «والسلام علیهم و علی ارواحهم و اجسادهم و رحمه الله و برکاته» مگر نه اینکه انسان خودش هست که همان روح می باشد و ابزارش که همان جسد است؟ پس این قسمت اول که نوشته والسلام علیهم منظور چیست که روح و جسد را هم به آن نسبت داده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید این تفصیلِ بعد از اجمال است. یعنی به همان اعتبار که سلام بر شخصیت آن‌ها می‌کنیم، سلام بر روح و جسم آن‌ها می‌نماییم. موفق باشید

23199
متن پرسش
سلام استاد عزیز: کسی که هیچ دعایی ازش مستجاب نشود چکار باید بکند؟ استاد جان گاهی وقت ها تا مرز ناامیدی پیش می روم. نمی دانم علت چیست، هر دعایی می کنم مستجاب نمی شود. باور کنید نماز اول وقت و غیبت نکردن و دروغ نگفتن و ... را چندین سال است که دارم (الحمدلله) ولی نمی دانم چه سری است. تو را به خدا یه راهی، یه ذکری، یه چیزی به من بگید منو نجاتم بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا جز این است که ما در دعاهای خود می‌گوییم خدایا! اگر مصلحت است آن دعاها را مستجاب کن و اگر مصلحت نیست، ما تسلیم تقدیر تواییم، پس پروردگارا! ما را راضی به قضای خود بگردان. از این دعای عزیز هرگز غفلت نکنید که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عرضه می‌دارند: «وَأَسْأَلُكَ الرِّضَا بَعَدَ الْقَضَاءِ، وَأَسْأَلُكَ بَرْدَ الْعَيْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، و لَذَّةَ النَّظَرِ إلَى وَجْهِكَ الکریم، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِكَ،» پروردگارا از تو راضی‌بودن خود را نسبت به قضایی که بر من رانده‌ای می‌خواهم و آرامش و خنکیِ زندگی بعد از مرگ را و لذتِ نظر به وجهِ کریمت را و شوق به لقاء را. این دعا زیباترین بستر را برای یک زندگی متعالی فراهم می‌کند. موفق باشید

23192
متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 23151 منظور من این بود که اگر دعایی و خواهشی از امام زمان بکنیم ایشون این خواسته رو اجابت میکنن یا نه؟ یعنی خیالمون راحت باشه؟ منظورم اصلا تعیین تکلیف نبود بلکه یه نوع اجابت حاجت بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، ما چنین ورودی در آموزه‌های دینی نداریم. چرا به همان راهی که ادعیه‌ی ما در مقابلمان گذاشته‌اند نرویم؟! موفق باشید

23189
متن پرسش
سلام استاد عزیز: جسارت هست ولی دوست عزیزمون در سوال 23158 با عنوان «ما و نجات از سلطه‌ی واهمه» خوبه توجه کنند این مشکل برای ما هم غیرقابل تصور بود که حل بشه اما بصورت عجیبی با رعایت و توجه به دو تا نکته شد. یکی اینکه بقول یک روحانی بزرگواری قلاده شیطان رو نباید باز کرد یعنی شرایطی که امکان ارتکاب هست رو نباید فراهم کرد و دومی اینکه قرآن می فرماید که در این لحظات عمرا بتوانید از دست شیطان دربروید مگر اینکه به خدا پناه ببریو و خدا شما رو نجات بده. یعنی خود خدا در اون لحظه دخالت کنه و اتفاقا این جور مواقع آدم کاملا متوجه میشه که فضای دل و ذهن و... یهو عوض شد! و اصلا و ابدا این توفیق ترک گناه رو به خودش نسبت نده و با خودش نگه و تصور نکنه که «آره این گناه رو ترک کردم» بگه خدا نذاشت و خدا اون کار رو نکرد. ببخشید پرحرفی و جسارت شد. تجربه خودم بود در حالی که باور نمی کردم از شر چنین معصیتی بشه راحت شد ولی واقعا با دخالت و دادن فرمون به دست خدا شد! و میشه! ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید قلاده‌ی شیطان را باز نکرد تا میدان به دستِ وَهم و واهمه نیفتد و او آزادانه و بدون قلاده هرکاری دلش خواست با ذهن و روان ما انجام دهد! موفق باشید

23185
متن پرسش
سلام علیکم: توکل ام خیلی ضعیف است، چه راه کار های عملی می توانید برای تقویت و قوی شدن توکل پیشنهاد کنید؟ با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار را به خدا واگذار کنید و جلو بروید، خدا خودش کمک خواهد کرد. موفق باشید

23184
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و دعای عمر با عزت و سلامتی برای شما: ضمن تشکر از پاسخگویی به سوال ۲۳۱۸۰ ، تمنا می کنم قسمت آخر آن را نیز پاسخ بفرمایید: توصیه شما به سالک مبتدی که گاهی از رفتار غیردوستانه و دور از انتظار دیگران ناراحت و مغموم می شود چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط، گذشت و خُلق نکو. مگر به ما نگفته‌اند: «من ندیدم در جهانِ جستجو / هیچ اهلیت به‌جز خُلق نکو». موفق باشید

23175
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: عذر خواهم سوال 23160 جواب داده نشده. ممنون میشم اگر پاسخ بدید. خدا حافظتون ان شاءالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور عرض شد: 23160- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست سری به جواب سؤال شماره‌ی 23158 بزنید. موفق باشید

23180
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: وقت شما به خیر. مازلو در بحث نیازها، دوست داشتن و دوست داشته شدن را از مهمترین نیازهای انسان می داند. و در واقعیت هم شاهدیم که انسانها در جهت همین نیاز با دیگران روابطی برقرار می کنند و به دنبال آن انتظاراتی برای طرفین پیش می آید مثلا توقع دارند دوستشان برای حفظ این رابطه تلاش کند و نسبت به آنها بی تفاوت نباشد. آیا این نیاز و این انتظارات از دیدگاه دین و عرفان اسلامی مورد تایید است یا از آنجا که نظر داشتن به هر چیز غیر خدا صحیح نیست این گونه روابط و انتظارات به خودی خود بی ارزش است؟ توصیه شما به سالک مبتدی که گاهی از رفتار غیردوستانه و دور از انتظار دیگران ناراحت و مغموم می شود چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که در دعاهای خود از خداوند می‌خواهیم عزت ما را در بین جامعه حفظ کند؛ پس معلوم است علاقه به دوست‌داشتن خود توسط افراد که آن‌ها به ما علاقه‌مند باشند، چیز مطلوبی است. مثلاً داریم: «اللهم ارزقنی ... عزاً باقیاً». به آخر دعای «عالیة المضامین» رجوع شود. موفق باشید

23178
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال 23165 بالاخره در حالی که ما هیچ شناختی روی طرف مقابل نداریم و همواره احتمال محتاج بودن شخص وجود دارد نمی دانیم آیا طرف تنبلی می کند، عادت به گدایی و گرفتن جنس مجانی کرده و... یا واقعا نیازمند است چه بکنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید بزرگوار می‌فرمایند همین‌که احتمال نیاز بدهیم، کافی است که از کمک خود به آن شخص دریغ نکنیم. موفق باشید

23167
متن پرسش
سلام: متاسفانه سوال 23124 پاسخ داده نشده که جوابش برای بنده خیلی مهمه لطفا با ارسال ایمیل بنده را از نتیجه در صورت امکان مطلع سازید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: 23124- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مؤمن بنا به توصیه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» باید الیف یعنی اهلِ الفت باشد، ثانیا: انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند. با این همه بالاخره نباید به خودتان فشار بیاورید. بد نیست با تقویت فکر، غلبه‌ی خیالات را ضعیف بکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست و کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید

23165
متن پرسش
سلام: در سوالات جستجو می کردم شخصی در مورد گدا سوال کرده بود و شما فرموده بودید اگر حتی احتمال بدهید که طرف محتاج است اگر بی تفاوت باشیم بیچاره می شویم. عرض بنده این است که ما در تمام مواردی که برای کمک در مسجد، سر کار، خیابان و... مراجعه می کنند بالاخره احتمال اینکه طرف محتاج باشد وجود دارد حال چه باید بکنیم؟ لطفا پاسخ صریح بفرمایید که کمک‌ بکنیم یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره اگر واقعاً احتمال بدهید که طرف حقیقتاً محتاج است و شما هم بتوانید به او کمک بکنید، چرا نکنید؟ بحث بر سر آن است که بسیاری از این افراد به جهت تنبلی و یا ضعف مدیریت در زندگی گرفتار تکدی‌گری شده‌اند. این افراد را نباید تأیید کرد. موفق باشید

23158
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: شرمنده که با حالی این چنین این نوشتار را خدمتان می نویسم. خودم از وجود خودم شرمسارم چه برسد به پروردگار عزیز، مهربان و رحیم خودم. او که غایت آمال من است ولی من لیاقت او را ندارم، ولی نمی دانم چرا باز مرا می پذیرد. اینکه من عاشق اویم بحثی نیست، این که او با آن همه عظمت چرا باز مرا قبول می کند سوال است. من جوانی هستم که پاس درس های شما از نوجوانی و بعد علامه مصباح و آقای جوادی و ... بزرگ شدم. سطوح ابتدایی و متوسط و بعضا عالی مباحث اندیشه ای را با جدیت خدا کمکم کرد جلو بردم. خدا مرا به آرمان های بلندم رساند، ولی استاد بنده دچار یک مشکل اخلاقی نا خواسته ام، دیگر از دست خود خسته شده ام. ای کاش می شد از هستی به عدم می رفتم که این قدر خجالت زده نبودم. واقعا بعضی مواقع دیگر رویم نمی شود یاد خدا کنم از خجالت! در دوران جوانی قرار دارم، در اوج غرایز ... خود بهتر می دانید. در طول این جوانی ام به خاطر شرایط جسمی ناخواسته ام و بلوغ ام و طبع گرمم فشار های جنسی نابود کننده ای را تحمل کرده ام. فشار هایی که اوضاع جامعه و رسانه ها آن را ریشه کن تر می کند. گاهی دیگر آن قدر به اوج می رسد که خودم را باید حبس کنم که نکند خطایی از من سر بزند. به شدت تلاش کرده ام برای شغل و ازدواج ... شغل هم پیدا کرده ام. ماشین هم دارم، منزلی هم هست لکن تلاطم های بی امان اقتصادی نمی گذارد این ازدواج سر بگیرد. فشار سربازی و درس هم مضاعف می شود. باور کنید چند سال پیش از فشار بیماری روحی گرفتم. به خدا دیگر از توبه کردن پیش خدا هم خجالت می کشم. او عالی ترین است. هدف من است. مخاطب عاشقانه های زیارت امین الله و مناجات شعبانیه و دعای کمیل من است . لکن از درون من، این قواهای سرکش نابودم می کند. من که خود نخواسته ام این قوا ها را داشته باشم که حال اینگونه مرا له کنند. غرض اینکه همین حالا هم که این را می نویسم با چشمی گریان می نویسم. دیگر نتوانستم تاب بیاورم. بعد از چندین سال فشار دارم خدمتتان حرف هایم را می گویم. بنده بین این فشار های سنگین بین دوراهی ها گیر می کنم. بین بد و بدتر. گناه کبیره ای که مانع از اکبر است. وقتی فشار ها اوج می گیرد چند روزی با آن شدید درگیر می شوم و زندگی ام را محتل می کند تا اینکه در نهایت برای اینکه خدای نکرده به واقعیت در بیرون منجر نشود مجبور به انجام گناه کبیره ی دیگری می شوم که تلفات اش کمتر است. باور کنید زندگی ارزشی دارم، بنیاد های عقیدتی هم محکم است، با نامحرم هم ابدا ارتباطی ندارم، حتی به هم کلاسی هایم که دخترن سلام هم نمی کنم، اما چه کنم. اگر این کار را نکنم می ترسم اختیار از دست بدهم و ارتباط گرفتنم با نامحرم شروع شود و در قعر گناه فرو روم. اینها که می گویم عین واقعیت است. به دکتر مراجعه کردم که چه کنم. آن ها هم حرفی نداشتند. آخر چرا ما باید در بهترین ایام عمرمان به اجبار برای دوری از یک بدبختی بزرگ تر دچار این شویم. هر بار که این گونه می شود بعد از آنکه این غرایز آرام شد یا به گلستان پناه می برم یا علامه مجلسی و گریه و توبه و ... باور کنید راه فراری ندارم. اما این عذاب وجدان نابودم می کند . اینکه یگر نمی توانم به پروردگارم برسم. اینکه چه قدر بدبختم. اینکه از آرمان خلقتم دور می شوم. اینکه چگونه دیگر با امام زمانم و حضرت زهرا سخن بگویم. ای کاش می شد، ای کاش می شد برخی چیز ها را از درون خود حذف کرد. استاد! آیا خدا دیگر مرا عین گذشته قبول می کند؟ عین زمانی که پاک بودم؟ یا اینکه سر به بیابان بگذارم؟ تصور اینکه چگونه بی خدا زندگی کنم برایم از هزار جهنم بد تر است. فکیف اصبر علی فراقک؟ هم از عمق دل از خود و عملم بیزارم هم راه دیگری نیست. آخر مگر خودتان به ما یاد ندادید او غایت ماست. من این را با دل خود دیدم، لکن حس می کنم با این اوضاع نمی توانم به او برسم. پس دیگر این بودن به چه درد می خورد؟ باور کنید من برای اینکه در راهش بمانم چه قدر تلاش کردم که کار خودم را در جهت نیار های اساسی انقلاب بگذارم. در میدان های مختلف موفق شدم به لطف خودش، لکن در این میدان شکست می خورم. هم از دوری از او می ترسم، هم از زندگی آینده ام. آخر چه کنم؟ هزاران چهله گرفتم ولی در آخر غلیان غرایز مرا می کوبد. استاد آیا به آن زندگی آرمانی می رسم؟ آیا خدا مرا می بخشد؟ من به اختیار اینگونه نشدم. من چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اولاً: به لطف الهی با کمی حوصله و امید به رحمت پروردگار از این بلیه نجات می‌یابید و آن نوع پاکی که به دنبال آن هستید به سراغ‌تان می‌آید. ثانیاً: با همین دست و فرمان که از گناه فراری می‌باشید و می خواهید ذیل شخصیت امامان معصوم «علیهم‌السلام» با خداوند مرتبط باشید؛ گناهان‌تان را به پای کسانی می‌گذارند که عامل این فضا شده‌اند اعم از آن‌هایی که شرایط ازدواج را برای جوانان سخت کرده‌اند و آنهایی که شرایط تحریک‌کننده‌ی جنسی را فراهم می‌آورند. مأیوس نشوید. یادتان باشد اگر خود را با معارف الهی مثل مباحث معرفت نفس و رفقای خوب و ورزش مشغول کنید، قدرت واهمه آن‌قدر ضعیف می‌شود که شما بتوانید بر آن مسلط گردید. موفق باشید  

23116
متن پرسش
سلام و خدا قوت به استاد عزیز: یک: با توجه به اینکه توصیه به سحر خیزی در دین شده است و برکات زیادی در سحر ها هست اما این باعث میشه صبحها کسل و خواب آلود باشیم، چه راهکاری هست هم آن را دارا شویم و هم کسالت صبگاهی از ما دور شود؟ دو: چه عملی بهتر است در سحرگاه، آیا نماز شب یا تفکر یا قرائت قرآن، کدام را در پیش گیریم؟ ببخشید که سوالهایم مشوش است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. زودخوابیدن ۲. غذای سنگین‌نخوردن  3- نگاه خود را کنترل‌کردن، به خصوص بعد از نماز عشاء مشغول دیدنِ این سریال‌ها نشدن  ۴. با وضوخوابیدن. در سحرگاهان آن‌چه اولویت دارد نماز شب است، حتی اگر تماماً در حضور نباشیم. موفق باشید

23122
متن پرسش
سلام: ۱. اگر از راه دور برای میت مثلا هفت مرتبه سوره قدر بخوانیم آیا به او می رسد و نفعی برای مرده دارد؟ و چه فرقی می کند که از راه دور بخوانیم یا سر قبر وی؟ ۲. چرا امام معصوم به زائر قبرش نظر ویژه دارد؟ امام در همه جا بطور کامل حاضر است چرا بین کسی که از داخل منزل سعی می کند با امام ارتباط پیدا کند و کسی که زائر است امام فرق می گذارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان متوفی چون به محل بدن خود توجه خاص دارد، ذکر و دعا و قرآن در کنار قبورشان برایشان مؤثرتر خواهد بود. البته در هر صورت اگر قصد رساندن برکتی به آن‌ها داشته باشید تأثیر خود را دارد.

ائمه «علیهم‌السلام» و ملائکة اللّه به محلِ دفن بدن مبارک‌شان نظر خاص دارند و در آن‌جا حجابِ بین انسان و حضرت حق بهتر مرتفع می‌شود، وگرنه در هر جایی می‌توان به اولیاء معصوم توسل جست. موفق باشید

23111
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد: سوالات و شبهاتم راجع به عدل الهی، تمامی ندارد به طوری که روز به روز محبتم نسبت به خدا کمتر می شود. اگر امکان دارد مرا به جایی ارجاع ندهید و اگر جوابی دارید خودتان مستقیما جواب بدهید؛ البته این درخواست به دلیل تنبلی ام در رجوع نیست بلکه به خاطر این است که آن ارجاعات شما جوابگوی حقیر نیست. صوت های «عدل الهی» و «قضا و قدر» و صوت های «پوچی و اضطراب برای چه؟» و «برای چه خدا ما را خلق کرد؟» را کامل گوش کرده‌ام؛ همچنین جزوه و مباخث جبر و اختیار را هم مطالعه کرده ام ولی قانع نشدم. در تمام کتابها و مقالاتی که راجع به عدل الهی نوشته شده و در تمام صوت هایی که از شما گوش کرده ام، بحث فلسفه‌ی خلقت و ضرورت خلقت مطرح شده؛ در صورتی که شبهاتی که ما جوان را حیران و آشفته کرده، چیزهای دیگری است و آن بحثِ «چگونگی خلقت» است: ۱. شما می فرمایید که خداوند، حکیم است و حکمت، همان رعایت کردن رجحان هاست و حکیمی که می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، می آفریند چون آفرینش رجحان دارد و ارزش در وجود است و خلقت، نه در نیستی و عدم. و اینکه نیافریدن برای خدایی که فیاض است، بخل است و خداوند هم بخیل نیست‌. تا این جا درست، ولی: چرا باید بار مسئولیت و سختی ها و رنج های انسانیت را بر دوش من بگذارد؛ او می توانست مرا یک فرشته خلق کند یا یک کبوتر، در این صورت دیگر این بار کمر شکن و این سختی ها بر دوشم نبود و چیزی هم از فیاض بودن و خالق بودن خدا کم نمی شد. خواهشاً بحث کمال را مطرح نکنید که گول زدن ما جوانان بی چاره است! کمالی که باید قبلش هزاران بلا و سختی و مکافات بکشی، دیگر کمال نیست بلکه عین عذاب است! اختیاری که ما را سرگردان و حیران کند و در آخر به عذاب قبر و جهنم بکشاند از صد تا جبر هم بدتر است. ما را جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده ایم از این اختیار ها اگر خیلی ارحم الراحمین است و خلاصه خیلی ادعایش می شود، پس چرا ما را مستقیم به بهشت نبرد؟ آیا چیزی از خدا بودنش کم می شد؟ چیزی از خالق بودنش کم می شد؟ چیزی از فیاض بودنش کم می شد؟ چیزی از حکیم بودنش کم می شد؟ چرا ما را در این دنیا خلق کرد تا اینهمه سختی و رنج بکشیم؟ من بهشتی را که با سختی ها و رنج ها و بدبختی ها باید به دست آورم، نمی خواهم! همان جهنم برایم بهتر است تا اینکه دلخوش کنم که خدا کریم است در این ‌دنیا سختی و ذلت بکش و آن دنیا برو بهشت و از این حرفها. من این بهشت و این انسانیت خفت بار را نمی خواهم. احساس می کنم که مثل خداوند با خلقت انسان، مثل همان انسانی است که پرنده ای را در قفس می کند و جلویش هم گاهی آب و دانی می ریزد تا از دیدن آن لذت ببرد. ۲. خدایی که می داند این بنده ای که دارد خلقش می کند، عاقبتش جهنم است پس چرا او را خلق می کند اگر ادعا می کند که خیلی رحمن و رحیم است؟ خدا این همه دردسر به بشر داده تا خودش را ثابت کند و الا چرا باید بشری را خلق کند که خودش می داند ظلم ها به یکدیگر می کنند و اینهمه کشت و کشتار و این همه بدبختی و فقر و این همه خون و خون ریزی. ۳. چرا خداوند، عذابش برای ظالمان فقط مختص پیشینیان است؟ فرعون، قوم عاد و ثمود و لوط و... این همه ظلم های بزرگی که دارد صورت می گیرد از کودک کشی در یمن گرفته تا آتش زدن مسلمانان میانمار، آیا برای خدا کافی نیست تا عذابش را بر ظالمان نازل کند؟ می دانم جوابتان چیست! لابد می خواهید مثل همیشه پای انقلاب اسلامی را وسط بکشید و بگویید که عذاب خدا برای ظالمان، همین انقلاب اسلامی است! یا شاید می خواهید بگویید که آن ظالمان و مستکبرین عالم، بیایند و سیر مطالعاتی شما را بخواند و یا تفسیر المیزان بخوانند و معرفت النفس را شروع کنند! ظاهراً در آخرالزمان همه چیز وارونه گشته حتی سنت های الهی که از آن دم می زنید! چرا خدا به جای اینکه عذابش را بر عربستان کودک کش و یا بر نجومی بگیران و دزدان دولتی نازل کند، عذابش را بر مردم کرمانشاه و کپر نشینان سیستان نازل کرده است؟! ۴. در روایت هست که: «اگر شما گناه نمی کردید خداوند قومی را می آفرید تا گناه کنند و او ببخشاید» اگر گناه کردن ما موجب ظاهر شدن اسم غفار و اسم ستار خداست پس دیگر چرا ما گناه نکنیم؟ ۵. اختیار در جایی حکمت است که راه حق از باطل روشن باشد ولی شواهد نشان می دهد که تاریک ترین راه، راه دینداری است که انسان را به حیرت وا می دارد سپس به ناکجاآباد می کشاند. راه حقی که تاریک باشد و پر از شبهه ها، چه به درد من می خورد. لابد باید سیر مطالعاتی سایت را شروع کنیم! روزگار آشفته‌ی جهان نشان می‌دهد دهد که خداوند، جهان را به حال خودش رها کرده است! این همه فقیر و گرسنه در جهان است آن وقت شما کتاب جایگاه رزق انسان در هستی می نویسی! ۶. مگر خدا با انسان دشمنی دارد که می گوید: و لو شئنا لاتینا کل نفس هداها ولکن حق القول منی لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین! ۷. انسانی که قوه‌ی شهوت و غضب در او هست، چرا خداوند باید قوانین هستی را طوری بچیند که با کوچکترین غفلت، یک عمر پشیمانی به بار آید مثل تصادفات رانندگی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما که تا این‌جاها فکر کرده‌اید خوب است که نسبت به «امکان» که هر موجودی در ذات خود دارد فکر کنید و تحقق آن امکان که به خود انسان مربوط است. خداوند کسی را فرشته یا کبوتر نکرده است، بلکه ذات هرکس امکانِ انسان‌شدن یا فرشته‌شدن یا کبوترشدن است. خداوند به آن امکان، وجود می‌دهد. پس اگر ما را آن‌طور که شما می‌گویید از همان ابتدا به بهشت ببرد، در واقع جواب امکانِ ما را نداده است و ما را به بهشت نبرده. تنها با به فعلیت‌رسیدنِ امکانِ ما، ما به نتیجه‌ای که مربوط به خود ما است می‌رسیم.

۲. خداوند طلبِ ذاتی مخلوق را به او می‌دهد و بهشتی‌شدن و جهنمی‌شدن به عهده‌ی خود اوست که چگونه آن امکان و بالقوه‌گی را جهت دهد.

۳. به این نکته فکر کنید که همه‌ی مظلومان عالم اگر بدانند با این ظلم‌ها که می‌کشند، عملاً عامل دفع ظالم می‌گردند؛ آیا خود را سربازی نمی‌یابند که در جنگ به ظالم قرار گرفته باشند؟ آیا کودکانی که توسط فرعون کشته شدند عملاً سربازانی نبودند تا فرعونیت فرعون را نمایان کنند و انگیزه‌ی مبارزه‌ی بنی‌اسرائیل با او را به میان آورند؟ علی اصغر «علیه‌السلام» به همان اندازه برای نهضت کربلا نقش آفرین نبود؟ آیا آن جناب ضرر کردند که در کودکی مظلومانه شهید شدند؟ البته این موضوع، بحثِ مفصلی را می‌طلبد که جناب ابن‌عربی در فصّ «موسوی» فصوص الحکم به میان آورده است. ولی همین اندازه هم خوب است که در مورد این نکته فکر کنید.

۴. شاید با طرح روایت مذکور، خواسته‌اند متذکر این امر باشند که ما با گناه‌کردن مأیوس نشویم و با توبه به اسمِ غفّار حضرت ربّ العالمین رجوع داشته باشیم، وگرنه همه‌ی دین برای دوری از گناه است.

5- با آن‌همه آشفتگی که در این عالم هست، آیا اگر مسیر دینداری طی شود، در این عالم مأواهای متنوعی نیست که ما در آن قرار گیریم؟ امروز صبح بر سر مزار شهید مدافع حرم جناب جواد محمدی در گلزار شهدای دینان به همین فکر می‌کردم که چه اندازه مأواهای متنوعی خداوند در مقابل ما گشوده است. شهید محمدی‌ها در حیات خود همه‌ی تلاششان این بود تا متذکر حقیقتی شوند که در عالم گشوده شده است و به همین مسرور بودند که انسان‌ها را با آن حقیقت آشنا کنند. و عجیب است که با زائرِ مزارِ خود همان کار را می‌کنند که در حیات خود انجام می‌دادند. آیا این شهداء از این‌که چنین مأوایی برای انسان‌ها هستند، مسرور نمی‌باشند؟ و مثل همان زمان که در دنیا با هدایت انسان‌ها دلشاد بودند، با این نوع مأواشدن دلشاد نیستند؟

6- حضرت حق می‌فرماید این‌طور نیست که چیزی بر من حاکم باشد ولکن حقیقی‌ترین سنت آن است که با نظر به ابعاد منفیِ انسان‌ها، جهنم را با چنین انسان‌هایی سرریز کنم زیرا خواست خدا، خواستِ حکیمانه است و در راستای همان حکمت تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند.

7- به نظر بنده این‌طور نیست که خداوند با کوچک‌ترین غفلت همه‌چیز را تمام نماید. در تصادفات هم به این فکر کنید که تقدیر طرف او را به این‌جا کشانده است و زندگی او به انتها رسیده است. موفق باشید 

23114
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ببخشید اگر ما تقوای الهی را به طور جد پیگیری کنیم آیا می توانیم به درجات کسانی که با استاد تقوای الهی پیشه کرده اند برسیم؟ لطفا این مسئله را یه مقدار توضیح بدهید. و آیا توسل مداوم به امام عصر (عج) کافی است یا نه باید انسان استاد داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی بزرگان اهل تقوا در راستای رسیدن به مقاصد عالی و عبور از مشکلاتی که در مقابل‌شان بوده تقوا پیشه کردند و به نتیجه رسیدند. مسلّم توسل بسیار کارساز است. موفق باشید

23096
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در بعضی از روایات در وصف شخصی که عقلش تمام است اینگونه آمده است: الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ قِيلَ لَهُ مَا هِيَ قَالَ ع لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى‏ (تحف العقول - مواعظ امام رضا علیه السلام) یا در دعای عرفه امام سجاد علیه السلام اینگونه وارد شده که: وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا با توجه به این دو فقره شریفه دو سوال: ۱) چگونه ممکن است کسی مشغول به دست گیری و هدایت دیگران بشود در حالیکه خود را پایین تر از همه بداند؟ (منظور ائمه معصومین علیهم السلام می باشند) به تعبیر دیگر اهل بیت علیهم السلام در چه احوالی به سر می برند که بین این دو جمع می کنند؟ ۲) ما چگونه می توانیم به این احوال برسیم که واقعا دیگران را برتر از خود ببینیم؟ با تشکر. ملتمس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی انسان هر اندازه هم که انسان بزرگ و متعالی باشد خود را و اعمال خود را در نسبت با حضرت حق مقایسه می‌کند؛ می‌یابد که هیچ است هیچ. و در همین رابطه منوّر به فیوضاتی می‌گردند که موجب هدایت سایرین خواهند بود ۲. باید به معارفی دست بیابیم که خود را در نسبت با حضرت ربّ العالمین هیچِ هیچ احساس کنیم. موفق باشید

23088
متن پرسش
سلام: فرمودید هزار سال پیش به خاطر شرایط زندگی ائمه می فرمودند سزاوار نیست زن از خانه بیرون بیاید. ولی حالا اگر کسی از همین قضیه استفاده کند و بگوید بله طبق همین قاعده چادر و حجاب بخاطر شرایط آن دوران بوده و حالا لازم نیست، یا بگوید این که سفارش شده بعد از نماز عشا باید خوابید مربوط به شرایط آن دوران بوده و امثال اینها. چطور باید مرز بین اینها رو مشخص کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دین به خودی خود مشخص می‌کند کدام نکات ضروری دین است و کدام نکات، بر اساسِ شرایط به آن شکل گفته می‌شود و به همین جهت به اصطلاح می‌گوییم در بعضی امور دین، رخصت داده است مثل آن‌که حجاب را واجب می‌کند و در سوره‌ی نور بر آن تأکید می‌نماید. ولی این‌که شکل آن پوشش چگونه باشد بستگی به شرایط افراد و شرایط زمانه دارد. موفق باشید

23089
متن پرسش
سلام علیکم: تفاوت رعایت اخلاق در حضور تاریخی و اخلاق در حالت عادی در چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تاریخی برای حضور اراده‌ی الهی در آن تاریخ شروع شود برای تحقق آن، لوازمی همراه است که یکی از آن لوازم، خصوصیاتِ معتقدین به آن تاریخ الهی است ولی یک وقت صرفاً انسان‌ها باید انسان‌های خوبی باشند. اخلاق در این حالت غیر از آن اخلاقی است که لازمه‌ی تحقق آن حضور تاریخی است. اخلاقی که در اسلام پیش آمد به صرف این‌که مسلمانان می‌خواستند در حضور تاریخی اسلامی‌شان قدم بگذارند، طبیعی بود که به سیره‌ی پیامبرشان سادگی و تواضع و صدق را رعایت می‌کردند، ولی بعد از مدتی قضیه فرق کرد و اخلاق، امری فردی شد در آن حدّ که آن سادگی از بین رفت در عین آن‌که به ظاهر، اسلامیت مانده بود. این اخلاق، غیر از اخلاقی است که موجب حضور تاریخی اسلام و انقلاب می‌شود. موفق باشید 

23077
متن پرسش
سلام: توی دل من چه خبره؟ مقصر این غوغا و آشوب کیه؟ اصلا من کیم؟ چی کارم؟ خاصیتم چیه؟ چرا به جای شور و نشاط جوانی یک پسر 20 ساله (حدودا) باید بار ها و بار ها حتی در حین مطالعه، کارمو قطع کنم و به یه گوشه نگاه کنم و تو فکرهای آزار دهنده غرق بشم و بعدش نتیجش بشه پشیمونی و ناراحتی... باطنی پر از حزن و ظاهری شاد و خندان... اما این حزن، آن «حزنه فی قلبه» نیست و این شادی، «بشهه فی وجه» نیست... اگر این گونه بود که شکایتی نداشتم، از وقتی که یادم میاد مثل بچه ها با من رفتار شد و به قول دوستام شدم مرغ (نه خروس) کار خونه ای! خنده داره، در محله که با پچه های محل بازی می کردیم فوتبال بلد نبودم لذا مجبور بودم در خانه بازی های تیم ها را نگاه کنم تا بعدش خبر بدهم که؛ بچه ها بازی یک دو شد! و آنها بخندند و بگوید منظورت دو یکه؟ (البته هنوزم متنفرم از این که ۹۰ دقیقه وقت با ارزش رو هدر بدم پای یه مسابقه) مجبور بودم تا دوستان رو اجبار کنم که یک بازی بکنیم که من دوست دارم! کمبود های خودمو اونجا جبران می کردم. بزرگتر شدم و همین روال مسخره ادامه داشت. هر چه والدین می گفتند باید اجرا می شد و در غیر این صورت هم من احساس بدی داشتم (چون دیگر با این روش تربیتی خو کرده بودم) و هم آنها ناراحت می شدند و دعوایم می کردند. سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم هم کلاسی هایم بعضی شب ها با هم قرار می گذارند و بیرون می روند و خوش می گذرانند، این برایم جالب بود. آخر آنها بدون پدر و مادر چطور بیرون خونه می روند؟ اصلا وقتی می روند چه می کنند؟ یعنی بستنی می خورند بدون مادر؟ چرا من نمی توانم بروم. عادت داشتم (الانم کم و بیش دارم) یک‌کاغذ بر می داشتم و می نوشتم. گاها این کاغذ ها را پیدا می کنم و می خوانم: چرا من نمیتونم برم؟ چرا من اینجا زندانی ام؟ چرا اونها عین یک مرد اند و من مثل یک دختر بچه؟ چرا با آنها مردانه رفتار می شود و با من دخترانه و بچگانه؟ و هزاران حرف دیگر. به دبیرستان آمدم و گاها گوشه گیر و تنها گاها در اشتباه انتخاب دوست، به دنبال مسائل مذهبی و عرفانی بودم و هستم و خودم را سرگرم اینها کردم که الحمد لله خیلی عالیست! و عالمی دارد برای خودش و بهتر از آن نیست اما مسئله این است که پسر 20 ساله دیگر نه دختر است و بچه و نه نوجوان که یک مرد جوان است. حق انتخاب دارد و آزادی عقیده دارد و تعصب و غیرت. آرزو دارد و خیال. انتظار دارد و احترام. اما من «احترامی» که می گذارند فقط به جهت نام بلند خانوادگی ام و عقاید مذهبی ام است و هر چه برایم از جایشان بلند شوند به خاطر دین خداست. «انتظار» دارم گاهی به حرفها و خواسته هایم گوش دهند و احتیاجاتم را فراهم کنند و به نظرم احترام بگذارند، تابستان بعد کنکور لعنتی گفتم کربلا (که نرفته ام) یا مشهد (که سالها پیش رفته ام) برویم اما هر جا که بقیه خانواده گفتند رفتیم و من ماندم و حسرت مشهد که با بسبج مسجد و دوستان مسجد بروم و نشد که نشد یعنی نگذاشتن که بشه. «حق انتخاب و آزادی» اگر زمان ممد رضای پهلوی لعین (معتقدم کلمه شاه براش بی معنیه) بود برای منم هست؟! هر جا والدین گفتن من باید برم و هر چه گفتند بپوشم و هر چه خواستند بکنم. از طعنه های دوستان (حتی مسجدی هایشان) خسته شدم. به شوخی می گویند فلانی باید آن قدر کتکت بزنیم که بدنت محکم شود شاید از مرغ کارخونه ای لوس شدی مرغ خانگی قوی تا بینم کی بشی خروس. شما هم بخند استاد چون خودمم الان لبخند تلخی رو لب دارم که از صد فحش بدتر. حالم بهم میخوره از زندگی ماشینی و تکراری. من حتی نمیتونم با بهترین دوستام هم درست ارتباط برقرار کنم اینقدر بهم محبت میکنن که نگو ولی واقعا انگار لال میشم و نمیتونم جواب محبت هاشونو بدم ولی توی تنهایی خودم هزار بار تمرین می کنم که مثلا فردا به فلانی چی بگم. ولی فردا هم میرسه و من میمونم و محبت های بقیه و زبون خشک خودمو تربیت خونه ما. بیشتر از این ادامه نمیدم ولی حسرتش به دلم موند یکی به حرفام کااااامل گوش بده و آخرش یه جوابی بده که مشکلم حل بشه. استاد عزیزم دوست دارم. میدونم شاید حوصله و وقت خوندن این حرفا رو نداری ولی ترا خدا الان نیایی فقط دو خط جواب بنویسی اونم با یه ادبیات سنگین و ارجاعم بدی به کتاب که من تقریبا کل کتب شما رو تقریبا کامل خوندم. خدا قوت. ممنون. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بد نیست به این فکر کنید که روحیه‌ی خودتان، روحیه‌ای است که نمی‌تواند غیر از این باشد. به همین جهت آن وقتی هم که می‌خواهید مستقلاً تصمیم بگیرید و جواب محبت دوستان را بدهید آن عملی را که انتظار داشتید نمی‌توانید از خود نشان دهید.

به این فکر کنید که خودتان را باید درست پیدا کنید. بالاخره شما نمی‌توانید مثل همکلاسی‌هایتان که آن‌ها هم والدین‌شان مانع آن بودند که شبانه از خانه بیرون بزنند و به قول شما بروند بستنی بخورند؛ یاغی‌گری کنید. شما روحیه‌ی دیگری دارید، خودتان را درست بشناسید و با خودتان کنار بیایید و بالاخره شما این هستید که هستید، و فکر نمی‌کنم چیز بدی باشد. به یاد علامه‌ی طباطبایی افتادم که هرگز نمی‌توانستند امام خمینی باشند، ولی سعی کردند علامه طباطبایی باشند. موفق باشید

23081
متن پرسش
بسم الله و السلام خدمت استاد فخیم حاج آقای طاهرزاده بعد از مدتی به خاطر یک رویداد بسیار تامل برانگیز مزاحم تان شدم. دیروز برخورد مجری جوان برنامه من و شما با آقای وراستی خیلی جنجال به پا کرد که فکر می کنم مثل خود موضوع بحث آقای فراستی در آن برنامه بسیار قابل تامل است. http://www.telewebion.com/episode/1934648 در انتهای بحث خودم از آقای دکتر ناظمی مدرس فلسفه هم تحلیلی می گذارم و نظر خودم را هم عرض می کنم. خلاصه این که جناب ناظمی بیشتر به بعد طبقاتی مسئله اشاره کردند ولی بعد فرهنگی و فکری این ماجرا نیاز به تامل جدی دارد. برای من این پدیده با سابقه مطالعاتی ام خیلی آشنا است. عین این پدیده چند دهه زودتر در غرب شروع شد با جنبش هیپی ها و ضد فرهنگ در دهه 1960 که روی دیگری نهیلیسم فلسفی پست مدرن بود. در این فضای بی اهمیت شدن معنا و حقیقت زندگی انسان به سیرک تبدیل می شود که در آن باید خورد و چرید و رقصید و لذت برد. هر کسی که هم مزاحم شما شود دیوی است که باید از سر راه برداشت! این فضای دهه شصتی آمریکا الان به ایران رسیده واقعا در بین نسل جوان یک فضای سرخوشی و لذت گرایی عجیبی حاکم است به طوری که اصلا هم متوجه نیستن این چه ظلمات وحشتناکی است که همه زندگی را به شوخی و بازی می گیرند و هیچ چیز انگار برایشان جدی و مهم نیست. عقل و هوش در این فضا چنان تعطیل می شود که مجری جوان تا ته برنامه متوجه نمی شود که چه قدر خراب کرده و بی ادبی کرده و فکر میکنه مسابقه رو کم کنی را از آقای فراستی برده و رجز می خواند تا این که خبر می آید که از طرف رئیس سیما توبیخ شده و برنامه بعدی هم تعلیق می شود! https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/09/09/1887894/ یعنی بنده خدا حتی بعد از ناراحتی شدید آقای فراستی باز هم زشتی کارش را متوجه نشد و فکر می کند برنده شده در یک دعوای پرسپولیسی استقلالی!! ظاهرا این یک نمود خیلی فاحش از همان معضل نهیلیسم است که حضرت عالی همیشه می فرمایید! البته در تعلیل سیاسی-فلسفی ماجرا فکر می کنم باید به سردرگمی جوانان نسبت به مواضع سیاسی و موضوعات دینی فکر کرد که آن هم به نظر می رسد به خاطر رنگ باختن شعارهای انقلابی و دینی در نگاه آنها با توجه به تحولات سال های اخیر است. از این جهت ظاهرا ما با دوره یونان باستان هم قابل مقایسه هستیم! یعنی مثل دوره سوفسطایی که این قدر حرف های ضد و نقیض بین بزرگان بود که یک عده به این نتیجه رسیدن که حق و باطلی در کار نیست و بچسبیم به عشق و حال زندگی و بی خیال حقیقت! البته در جامعه ما علاوه بر عامل سیاسی مذکور، هرج و مرج فضاهای مجازی و حرفهای ضد و نقیضی که در این بستر نشر می یابد هم به این معضل دامن می زند. خلاصه ظاهرا آقای فراستی در آن برنامه حکم خرمگس آتن را بازی می کرد! و لذا به نظر می رسد همان طور که حضرت عالی می فرمایید چاره کار واقعا در دست حکما است که البته در سنت ما از سقراط فرسنگ ها جلوتر رفتند و حالا باید دست این جوانان را بگیرند. و در نهایت مطلب آقای ناظمی [Forwarded from نامه پرسش - سید مهدی ناظمی قره باغ] لودگی و جربزه پخش قسمتهایی از برنامه شبکه شما با اجرای آرش ظلی پور که در آن به شکل بی سابقه ای به مهمان برنامه توهین می شود، موجی در کاربران شبکه های اجتماعی ایجاد کرده است. موضوع برنامه ظاهراً درباره فیلمهای لوده و لوده پرور سینما بوده است. چیزی که حیرت آور است این است که این مهمان برنامه - مسعود فراستی - نیست که خطاب به کسی تندی بکند و برنامه را با چالش مواجه کند، بلکه این مجری، یعنی مثلاً عامل حرفه ای برنامه و «معتمد صدا و سیما» است که به شکل تهوع آوری، به شخصیت فراستی و حتی مسائل شخصی زندگی او حمله می کند و تا پایان هم به شکل دیوانه واری از کار خود دفاع می کند. از منظری اجتماعی، نباید کار مجری را خیلی هم عجیب دانست. این مجری جوان، فقط یکی از انبوه جوانان وابسته به طبقه مرفه کلانشهرهاست که چنین حسی را به فراستی و اغلب چهره های علمی برجسته ای دارند که منتقد وضع اجتماعی موجود هستند. نفرت از فراستی هیچ ربط مستقیمی به سینما یا هنر ندارد. نفرت از فراستی عکس العمل طبقه مرفه شهری است؛ طبقه ای که هویتی برای خود نیافته است، برآمده از روابط اقتصادی رانتی-راستی است، دلخوشی او سلبریتی های برجسته شده در همین روابط است و به پشتوانه بستر فرهنگی رسانه های بزرگ جهانی، غیر خود را محقر، دشمن و مقصر همه چیز فرض می کند. رسانه های جمعی و سلبریتی های برجسته شده در این رسانه ها، پدیدآورنده جوانانی سهل انگار، متکبر، بی مایه و پرادعا شده اند. شاید اعتماد به نفس بالاتر جوانان امروز نسبت به دیروز، اعتماد به نفسی که خودش خوب و امیدوارکننده است، دستمایه این اعوجاج در برخی از جوانان طبقه مرفه شهرها یا سمپاتهای آنها شده باشد. به هر حال هر چه که هست متولیان فرهنگ و رسانه کشور، لازم است با دیدن این کلیپ چند دقیقه ای، عمیقاً از خود بپرسند با جوانان این کشور چه کرده اند؟ از خود بپرسند چه شده است که هر کسی با مدتی حضور در شبکه های اجتماعی و چرخ زدن در فضای نت، «کارشناس» می شود؟ خط مشی گزاران جناح حاکم لازم است از خود بپرسند چطور برخی اقشار مرفه جامعه این چنین از دیگران متنفرند؟ بپرسند این همه جربزه در جوان خوش تیپ و آرایش کرده رسانه ملی از کجا و به چه پشتوانه ای به وجود آمده است؟ نفرت از مسعود فراستی نفرت یک نوع فرهنگ خوش خوشان و خوش خیال و روزمره است از فرهنگ نقادی و فکر کردن. (عکس بعدی این کانال را مشاهده کنید. هر چند هیچ نیازی به انتشار این عکس نبود. کسی که اندکی با فضای گفتگوهای رایج در شبکه های اجتماعی آشنا باشد، خوب می داند که چنین رفتاری، مسبوق است به شرط بندی ها و کری خونی های جوانان با همدیگر برای «رو کم کنی»: غلبه فرهنگ لمپنی و لات بازیِ متجددانه بر فرهنگ پرسشگری و نقادی.) @sayyedmahdinazemi منتظر کریم, [01.12.18 00:52] [Forwarded from نامه پرسش - سید مهدی ناظمی قره باغ] [ Photo ] هیچ نیازی به انتشار این عکس نبود. کسی که اندکی با فضای گفتگوهای رایج در شبکه های اجتماعی آشنا باشد، خوب می داند که چنین رفتاری، مسبوق است به شرط بندی ها و کری خونی های جوانان با همدیگر برای «رو کم کنی». غلبه فرهنگ لمپنی و لات بازیِ متجددانه بر فرهنگ پرسشگری و نقادی.
متن پاسخ

بسمه تعالی: سلام علیکم: باید این صحنه‌ها پیش می‌آمد و باید ما منتظر چنین رویدادهایی باشیم. بحث در دفاع از جناب استاد فراستی نیست، که معلوم است همه‌ی انتقادهای ایشان به‌جا نخواهد بود؛ ولی بحث در حضور تاریخی است که تاریخِ عبور از جهنمِ مدرنیته است، به همان معنایی که قرآن برای رسیدن به بهشت، عبور از جهنم را حتمی می‌داند و می‌فرماید: «و ان منكم الا واردها كان على ربك حتماً مقضياً» (مریم/71) فرار از این صحنه‌ها و منتظر آن‌ها نبودن، چاره‌ی کار نیست، چاره‌ی کار، آماده‌شدن برای عبور از چنین دنیایی است. دنیای توسعه‌یافتگی جز این اقتضائاتی ندارد که هرگونه امر قدسی را مزاحم خود می‌داند. و این با نوعی آمادگیِ خاص نسبت به آینده‌ای که آن آینده نه ادامه‌ی مدرنیته است و نه برگشت به گذشته، پیش می‌آید، آینده‌ای که با حضور روح قدسی انقلاب اسلامی بخواهیم و نخواهیم در پیشِ روی ما است و ما اگر با نگاه به آن آینده خود را تنظیم کنیم، می‌توانیم از این نوع پدیده‌ها عبور نماییم. شاید جزوه‌ی «ما و آینده» که بر روی تابلوی سایت «لبّ المیزان» هست، چشم‌اندازی را در این رابطه بگشاید. موفق باشید      

نمایش چاپی