بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15060
متن پرسش
سلام و احترام: اول: استاد بزرگوار ابتدا باید از محضر شما تشکر کنم. چه بسیار سوالات و ابهامات عقیدتی که با بیانات و کتاب های شما به پاسخ رسیدم. استاد عزیز بنده بسیار مغلوب خواب هستم و نمی توانم خواب و بیداری را مدیریت کنم. از این جهت ناراحت هستم و احساس خسران دارم. دوم: بسیار به ظاهر خودم و منزل اهمیت می دهم. هر چند با نیت خاصی وارد عرصه هنر شدم و از این ابزار برای خدمت به اسلام بهره بردم. اما شاید این رشته تحصیلی هم بی تاثیر نیست. این اهمیت دادن به زیبایی و جزییات باعث نوعی عذاب وجدان شده. اگر در مورد این دو مسله راهنمایی بفرمایید سپاسگزارم. شهادت در رکاب حضرت بقیه الله عج رزق و روزیتان. دعامون بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تا 8 ساعت خوابیدن در 24 ساعت را به خود سخت نگیرید 2- چیز بدی نیست که به زیبایی اهمیت می‌دهید نگذارید فضا صحنه‌ی غفلت از خدا و اشرافی‌گری شود. موفق باشید

15047
متن پرسش
سلام و تشکر فروان جهت وقت گذاشتن واسه ماها واقعا خسته نباشید و خیر ببینید. ببخشید من واقعا به کمکتون نیاز دارم. من مجردم با مامان بابا هستم خواهر برادرام ازدواج کردن و شهرهای دیگه هستن. وقتی اونا نیستن من برنامه شخصی منسجمی واسه خودم دارم اونم در راه بندگی خدا نمازام قرآن و سجده و مستحبات دیگه و کتاب های توی این راستا خوندن و این حرفا. اما وقتی خواهر برادرام میان کل برنامه هام میریزه بهم همه اش مشغول کار کردن و کمک کردن به مامانم تا جایی که به زور وقت واسه نمازم میمونه و اینقدر درگیر میشم که نه ذکری نه یادی، این منو عذاب میده تا جایی که باعث میشه یه کم بدخلقی کنم. من فقط و فقط هدفم بندگی کردن خداست هیچ انگیزه دیگه ای واسه زندگی ندارم اما وقتی می بینم که اینقد وقتم پر میشه که نمیتونم به بندگیم برسم ناامید میشم افسرده میشم. من توقع دیگه ای از زندگی دارم نمیخوام زندگیم خلاصه بشه توی خوردن و خوابیدن و تبدیل کردن شب و روز به همدیگه زندگی اینجوری من رو داغون میکنه حتی از قیافه ام هم میشه فهمید توی دلم چه خبره. مرگ رو ترجیح میدم به زندگی در عفلت از خدا، تورو خدا بهم بگین چیکار کنم واقعا عذاب می کشم یه راهی پیش پام بذارین احساس می کنم زندگیم داره هدر میره من فقط بندگی خدا رو میخوام بس، نه اینکه اینقدر درگیر زندگی بشم که نفهمم نمازم و چه جوری خوندم. منتظر کمکتون هستم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک جهت فراموش نکنید که خواهر و برادرهایتان به امید سرزدن به والدین‌شان می‌آیند و انتظار دارند از آن‌ها استقبال شود و از این جهت کمک به والدین‌تان برکت خاص خود را دارد. و از طرف دیگر سعی کنید در این موارد نیز یک برنامه‌ی مختصری به خود بدهید و بفهمانید که آن برنامه را باید عمل کنم، بدون آن‌که اوقات تلخی کنید. موفق باشید

15025
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. آیا گناه کبیره پدر که بعد از تولد فرزند انجام شده در فرزند تازه متولد شده و یا در آینده آن فرزند تاثیر می گذارد؟ 2. آیا ممکن است خداوند به واسطه گناه کبیره پدر فرزند را از معنویات دور کند و یا استعداد عالم دین شدن در آینده را از فرزند به خاطر گناه کبیره پدر از آن فرزند یا نوزاد بگیرد؟ 3. والدین چه گناهانی مرتکب شوند روی فرزندشان تاثیر می گذارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر 2- خیر 3- والدین برای فرزند نقشِ مافی‌الشرایط را دارند و نه مافی‌الانسان را. آری! اگر کسی بخواهد خوب شود و والدین او نیز شرایطِ خوب‌شدن را برای او فراهم کنند، ثواب آن را می‌برند. ولی چه بسیار فرزندانی که در شرایط خوبی  متولد شده‌اند ولی بنا نداشته‌اند که خوبی را انتخاب کنند. مفصل این بحث را آیت اللّه حائری شیرازی در کتاب «تعلیم و تربیت» خود روشن کرده‌اند. موفق باشید

15033
متن پرسش
سلام: استاد سوالی جدی خدمتتان داشتم و پس از بررسی های بسیاری این مطلب را خدممتان عرض می کنم. بنده چند وقتی است که فکر کردنم زیاد شده است. یعنی می توانم بگویم مدام در حال فکر کردن هستم و انگار فکر کردن با جانم یکی شده است. بعضی وقت ها همینطور افکاری می آید (همه اش هم بحمدلله در مورد دین و خدا قرآن و پاسخ به شبهات و... است) و می گذرد و بنده سریع یادداشتش می کنم. بعضی وقت ها که نمی توانم یادداشت کنم دیگر به یاد نمی آورم. ولی در بسیاری موارد این افکارم یک چیز نو می باشد از وجه دین. و این خیلی جالب است برایم. ولی خودم احساس می کنم شدتش کم است. یعنی. این اقل قضیه است که برایم پیش آمده. حال سوالاتی در این مورد داشتم: ۱. این حالت طبیعی است یا خیر؟ ۲. می توانیم این قضیه را یک نحوه ضعیف و نازل اشراق علمی بدانیم و به این قضیه خوشحال باشیم؟ ۳. برای تقویت همین قضیه چه کنیم؟ تدبر در قرآن بهتر معنا می دهد؟ ممنونم استاد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مسیر، این حالت یک موضوع طبیعی است و باید از آن استقبال کرد و اگر هم آن حالات را یادداشت کنید، بد نیست. برای تقویتش کارِ خاصی نباید انجام دهید. عمده آن است که با دوری از کینه به افراد و پرحرفی و آرزوهای بلند، نگهبان این حالت باشیم. موفق باشید

15020
متن پرسش
با عرض سلام: اگر کسی پس از بررسی نتواند حقانیت شریعت امروزی را درک کند لذا به احکام اسلام عمل نکند، اما حقانیت امام و انقلاب و رهبری برای او روشن ترین و بدیهی ترین امر باشد لذا پای امام و رهبری بایستد، و در همین حالت بمیرد، مرگ او به چه کیفیت است؟ در برزخ و قیامت چه حالی دارد؟ و چگونه محشور می شود؟ ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این فرد ذهنیتی از شریعت دارد وگرنه حتماً پایِ دین هم می‌ایستاد. مشکل از ما است که دینی را به این افراد نشان داده‌ایم که جوابگویِ عقل و فطرتشان‌ نیست. موفق باشید

15018
متن پرسش
با سلام: یک سوال از خدمتتان داشتم لطفا راهنمایی فرمایید. امروزه با افرادی برخورد داریم چه از نزدیکان و چه از دوران، که در زندگیشان کار می کنند و نماز هم گاهی اوقات می خوانند و تمام و دیگر هیچ.... وقتی کنار آنها هستی جز غیبت، دروغ، تهمت، فحاشی، گله از خدا و روزگار، تقصیرات خود را گردن دیگران انداختن، بی احترامی به دیگران، چشم چرانی، بی اعتنایی کامل به حقوق دیگران و..... چیز دیگری نمی بینی و با صحبت با آنان برای تغییر در رفتارشان، رفتارشان را متناسب و در خور جامعه امروز می دانند، رفتار غیر این را اصلا قبول ندارند و.... یعنی باور کنید انواع مکتب های الحادی غرب و.... را به راحتی می توان در برخی رفتارها دید. از شما خواهش می کنم بفرمایید که جایگاه این افراد چگونه است؟ فقط نماز هر از چند گاهی و کار چقدر ما را به مقصدمان می رساند؟ هر چند می دانم نماز بالاخره دستگیری و کمک می کند، ایا به نظر شما نماز خواندن بی اعتقاد به ربوبیت خدا و شیعه بودن و نه شناختی، حتی اصول اصلی امامان چه جایگاهی دارد؟ خواهشا راهنمایی فرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بنده‌های خدا گرفتار لیل و ونهارِ زمانه‌اند. باید با آن‌ها مدارا کرد تا إن‌شاءاللّه در بستر انقلاب اسلامی، جهتِ یمینی آن‌ها بر جنبه‌ی مشئمه‌ی آن‌ها غالب شود. موفق باشید

15016
متن پرسش
سلام علیکم: ما می دانیم که اگر کسی توبه کند خداوند مهربان نه تنها تمام خطاهای او را می بخشد بلکه آنها را تبدیل به حسنات نیز می کند و نباید از رحمت خداوند مایوس شد ولی در این بین مسئله دیگری هست فرض کنید کسی تا 40 سالگی عمرش را هدر داده به قول استاد مطهری اگر در این دوره (قبل از سی سالگی)که تعبیر می کنند به دوره شکوفایی روح، انسان از نظر علمی و معنوی محروم بماند یک زیانی است که نمی شود گفت در سنین بزرگی و در پیری جبران شدنی باشد (کتاب تعلیم و تربیت) افرادی مانند امام خمینی (ره) در سن 32 سالگی عمیق ترین کتاب عرفانی را نوشته اند. آیت الله بهجت (ره) تا این سن به مقامات عالی رسیدند درست است که ما قرار نیست آنها بشویم، ما باید خودمان باشیم و در عالم انسانی خود وسعت پیدا کنیم ولی آیا می شود بعد از چهل سالگی همه کاستی ها را جبران کرد و مسیری را که امثال امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) رفتند را تا قبل از مرگ طی کنیم؟ در حالی که اولا معلوم نیست که فرصتش را داشته باشم، ثانیا روح انعطاف و قابلیت خودش را تا حد زیادی از دست داده و مصداق آن حکایت خارکن مولوی شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی طرف در تجربه‌ی 40 سال فرورفتن در غفلت و گناه را داشت و حال به خود آمد؛ معلوم است که زمینه‌هایی داشته که حضرت حق دست او را گرفته و به همین جهت می‌تواند رهِ صدساله را یک‌شبه طی کند! و لذا خداوند به همان معنایی که می‌فرماید: «انّ اللّه یحب المتقین» می‌فرماید: «انّ اللّه یحب التّوابین». موفق باشید

15001
متن پرسش
سلام خسته نباشید و تشکر از شما: ببخشید من روی نماز اول وقت خیلی حساس هستم آلان 3 روزه که بنا به دلایلی بعد از به جا آوردن نماز اول وقت می فهمم که نمازم باطل بوده و نماز اول وقت رو از دست دادم واسه همین خیلی عصبانی و ناراحت شدم گریه کردم بعد گفتم خدایا تو منو دوس نداری میخوای بگی نیا به درگاهم... بعد که آروم شدم خیلی از خدا خجالت کشیدم تا جایی که روم نمیشه حتی استغفار کنم خواهش می کنم بهم بگین چیکار کنم که خدا منو ببخشه خیلی اعصابم خورده کمک کنین لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با خدا همیشه رفیق باش. او برای آن‌که ما را از «عُجب» بگیرد، بعضاً سر به سرمان می‌گذارد. باب عجب را در اصول کافی بخوانید و ببینید چه خدایی دارید!!! آن‌وقت فدایی او خواهید شد و خواهید گفت: «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم، مات اویم، مات او» و از این هم بیشتر، حرفی برای توصیف آن‌چه هست ندارم!! موفق باشید

14995
متن پرسش
سلام استاد: برای در امان ماندن از دست نیاز جنسی و شهوت جنسی به کدام یک از معصومین و با چه روشی متوسل شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رجوع به نور مقدس حضرت معصومه«سلام‌اللّه‌علیها» مسئله را این‌طور حلّ کنید که خطاب به آن بانوی جلیل‌القدر که شأنی خاص در عالم وجود دارند، اظهار کنید: « يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ ». موفق باشید

14990
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل و گرانقدر همانطور که مستحضرید در برخی یا بیشتر موارد باید جواب بدی فرد را با خوبی داد ولی برخی موارد باید جواب بدی فرد را با رعایت شرع و اخلاق داد و نباید سکوت کرد. لطفا بفرمایید در چه مواردی باید جواب فرد را باید محترمانه داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً مردم نمی‌دانند. لذا باید با آن‌ها مدارا کرد مگر با معاندین که دانسته بدی می‌کنند. موفق باشید

14989
متن پرسش
سلام علیکم: استاد حضور قلبی که در نماز باید باشه حتما باید در ارتباط با ذکرهای مربوطه باشه مثلا حضور قلب در رکوع را حتما باید با ذکر رکوع بدست آورد؟ استاد بعضی وقتا یه حضور قلبی در نماز در من پیدا میشه نمی دونم چطوری اما ربطی به ذکر نداره. زبانم ذکر میگه اما قلبم با خدا ارتباط بر قرار کرده. استاد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید این حالت که بوجود میاد را باید حفظش کنم یا باید قطع کنم و با ذکر مربوطه حضور قلب بر قرار کنم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه از دوست رسد، نیکوست. شما استقبال کنید إن‌شاءاللّه به همان چیزی که متوجه‌ی آن هستید، یعنی تطابق قلب با اذکارِ نماز می‌رسید. موفق باشید

14986
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: ان شاءلله بنده هفته آینده عازم مشهد مقدس هستم و نایب الزیاره همه دوستان، استاد عزیز جهت استفاده بیشتر از این فرصت و انس بیشتر با امام رضا (ع) و بهره بیشتر بردن از این زیارت، اگر توصیه ای دارید لطفا در اختیار بنده حقیر قرار دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی ندارم جز این‌که فراموش نکنید حقیقتاً به زیارت امامی می‌روید که امکانِ قرارگرفتن در معرض پرتو نورِ عصمت، برای شما هست. بعد از اذن دخول و زیارت به همان شکلی که در مفاتیح هست، نماز جعفر طیّار در هر روز از روزهای زیارت فراموش نشود. در هر روز گویا روز اول است، تمام آداب را به‌جا می‌آورید. و در هر عصر با زیارت جامعه‌ی کبیره، حضرت را زیارت کنید. و قبل از اذن دخول با این ابیات زیارت را شروع کنید:

«دل همیشه غریبم هوایتان كرده است / هواى گریه پایین پایتان كرده است 

 وَ گیوه ‏هاى مرا رد پاى غمگینت / مسافر سحر كوچه هایتان كرده است

 خداش خیر دهد آن كسى كه بال مرا / كبوتر حرم باصفایتان كرده است 

 چگونه لطف ندارى به این دو چشمى كه / كنار پنجره‌هایت صدایتان كرده است؟

 چگونه از تو نگیرم نجات فردا را / خدا براى همین ها سوایتان كرده است 

چرا امید ندارى مدینه برگردى / مگر نه آنكه خدا هم دعایتان كرده است

 میان شهر مدینه یگانه خواهرتان / چه نذرهاى بزرگى برایتان كرده است

 تو آن نماز غریب همیشه ‏ها هستى / كه كوچه‏ هاى خراسان قضایتان كرده است

سپیده ‏اى و به رنگ شفق در آمده ‏اى / كدام زهر ستم جابجایتان كرده است»

علی اکبر لطیفیان. موفق باشید

14978
متن پرسش
سلام: 1. یکی از اولیای خدا می فرمود : ذکر و دستورالعمل را ولی خدا با اجازه ی وجودی که دارد باید بدهد تا منشا اثر باشد، و الا این همه ذکر و عمل وجود دارد که اگر شما انجام بدهید به نتیجه نمی رسید. (این حرف تا چه حد درست است ؟) 2. استاد میشه خواهش کنم بر همین اساسی که در نکته ی 1 گفته شد، به بنده دستوری بدهید (با همان اجازه وجودی) در مورد اینکه اهل بیت دست بنده رو بگیرند و به کلی از هوی نفس بیرون بکشند. و ما را به آن هدف اصلی خلقت برسانند. اصلا به کدام معصوم و با چه طریقی متوسل بشیم؟ 3. میشه یک راه توسلی به حضرت رضا (ع) یا امام حسین (ع) و یا حضرت زهرا (س) بفرمایید که ما دائم داشته باشیم تا برای حوایج مادی و معنوی به آن متوسل بشیم. نماز و دعا زیاد وارد شده، اما یک دستوری بفرمایید که به نتیجه برسیم و جوابمان را بدهند. 4. به بعضی از علما خیلی علاقه دارم، می خواستم ببینم چطور میتونم از اینها کمک بگیرم و متوسل بشم. به آنهایی که به قبرشان دسترسی دارم چه کنم و به آنهایی که دسترسی ندارم؟ 5. یک سول دیگر: شنیده ایم که خداوند به هر کسی با توجه به ظرفیت و استعداد آن شخص عنایت می کند و آن را به مقاماتی که در حد اوست می رساند. حال ما چه کنیم که این ظرفیت وجودی و استعداد ما بیشتر شود؟ 6. از کجا بدانیم که تا چه زمانی باید استقامت داشته باشیم در راه سیر و سلوک؟ چون واقعا انسان بعد از یک مدت چون عنایت ویژه ای نمی شود و به چیزی نمی رسیم و هم شیطان و هم جامعه در تلاش دور کردن انسان از انسانیت هستند و هم اینکه دسترسی به ولی خدا نداریم تا مستقیما خدمت ایشان باشیم، حال چه کنیم؟ مثلا حسینقلی همدانی در حرم امام علی علیه السلام وقتی آن کبوتر را دید که 22 مرتبه آمد و آن نان خشک را خورد کرد، فهمید که باید 22 سال استقامت داشته باشد. من از کجا بفهمم که چقدر دیگه تلاش کنم؟ بالاخره زمانه ما با زمانه آنها خیلی متفاوت است و ما هم با آنها خیلی فرق می کنیم. 7. آیت الله شجاعی در چراغ هدایت می فرمود: به این نمازها و اعمال خودتان دل خوش نکنید، با اینها و با این وضعی که در خودمان می بینم به هیج جا نمی رسیم فقط باید عنایتی از سوی اباعبدالله بشود تا نجاتتان دهد. خیلی روی این حرف تاکید داشتند. سوالم این است که چگونه عنایت را دریافت کنیم؟ چه عملی؟ چه مدتی؟ چه قدر؟ و در جایی دیگر فرمودند به هر حیله ای شده در دل صاحب الزمان جا پیدا کنید. یعنی چی کار کنیم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر حال باید رجوع ما به حقیقت، رجوع وجودی باشد. اگر استادی بتواند در این مورد کمک کند بسیار خوب است 2- بنده برای خودم و جنابعالی شرح حدیث «جنود عقل و جهل» از حضرت امام را توصیه می‌کنم 3- فدای آن عزیزان شوم، زیارت و یاد آن‌ها اگر مدّ نظر قرار گیرد، وظایف عبادی ما تأثیر خود را خواهد داشت. پیشنهاد می‌شود در این مورد کتاب «چگونگی فعلیت‌‌یافتن باورها» را مطالعه فرمایید 4- به یاد آن‌ها عبادت کنید به همان شکل که در آن گتاب عرض شده است 5- راضی به رضای خدا باشید 6- با ارادت به نایب امام زمان یعنی حضرت آیت اللّه العظمی سید علی خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» الهامات لازم، سراغتان خواهد آمد 7- در زیارت حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» اگر برایتان امکان دارد، سالی یک‌مرتبه کوتاهی نکنید و در روز جمعه زیارت مولایمان حضرت صاحب‌الامر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را به همان شکل که در مفاتیح هست، عمل کنید. موفق باشید

14979
متن پرسش
با عرض سلام: وقتی خداوند قادر و حکیم است و برای مخلوقاتش کفایت می کند؛ سوالم این است من که پسری حدود 24 ساله ام و مجرد و طبق گفته صاحب نظران نیاز جنسی و ازدواج یکی از نیازهای اولیه انسان است مثل آب و غذا و ... به هر حال چرا خداوند قادر، زندگی من و بسیاری مثل مرا طوری قرار نداد که مثلا در سن 17 ، 18 سالگی ازدواج کنیم و از مفاسد و خطرات تاخیر در ازدواج آن هم در این دوره و زمانه بیشتر مصون بمانیم؟ البته من به ارادی و اختیاری بودن کارهایم اعتقاد دارم و دستور قرآن در مورد عفت پبشه کردن را می دانم اما آیا در به گناه افتادن ما در اثر تاخیر در ازدواج خیر و مصلحتی است که در ازواج به موقع و به گناه نیفتادن نبود؟ با تشکر فراوان و آرزوی توفیق
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این شرایط یکی از نمونه‌های ظلمات آخرالزمانی است که جوانان ما با کوتاهی‌های امثال ما گرفتار آن شده‌اند. خداوند شرایط تکوینی عالم را مطابق دستوراتی که داده فراهم نموده ولی ما مردم آن‌طور که باید عمل نمی‌کنیم، هرچند امثال شما با عفتی که خرج می‌کنید، نتایج فراوانی می‌گیرید. موفق باشید

14956
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر و فاضل فردی که 30 سال غرق در گناه بوده آیا با تلاش فراوان می تواند در 6 ماه، تمام آثار گناه را از بین ببرد و به درجات عالی برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با یک تصمیم، جهتِ انسان عوض شد، دیگر این آدم آن آدم نیست، منتها باید از این به بعد در مقابل خطورات ذهنی و صور ذهنیِ دوران قبل از توبه، مقاومت کند تا شخصیتش با هویت جدیدی که پیدا کرده است، تثبیت شود. از این جهت فرموده‌اند «توبه»؛ شخصیت دیگری را به انسان هدیه می‌کند. موفق باشید

14953
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در سبک زندگی اسلامی و ایجاد خانواده با نشاط روش برخورد با خانواده چگونه باید باشد که کدورتی حاصل نشود؟ مثلا زنانی که عاشق بازار و مد و تجمل گرایی اند و تحمل ساده زیستی را ندارند چه رفتاری باید داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید روح فرهنگ ظلمانیِ غرب را درست مطرح کنیم، دیگر مطابق آن عمل نمی‌نماییم بلکه به صورت عقلایی آن‌چه را نیاز داشته باشیم، می‌خریم در عین آن‌که سعی بر زیبایی و مفیدبودن آن داریم، حال چه مطابق مدّ باشد و چه نباشد، مسئله‌ی زیبایی غیر از تجمل است. در تجمل چیزهای من‌درآوردی در میان است و این غیر از آن است که زیبایی‌های فطرت‌پسند را شکل دهیم. موفق باشید

14945
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا مطالبی به صورت مختصر و مفید در مورد دفع رذایل اخلاقی و غضب و داشتن حلم بیان کنید. تا آن را همیشه همراه داشته باشیم و عمل کنیم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به طور کلّی و به‌خصوص در مورد غضب و رفع آن نکات ارزشمندی دارد. بنده‌ی حقیر نیز شرحی در رابطه با آن کتاب داشته‌ام. موفق باشید

14942
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل و گرانقدر، عارف بزرگ امام خمینی (قدس سره الشریف) جملاتی دارند به این مضمون که انسان تا زمانی که خود را اصلاح نکرده باشد. نباید دیگران را اصلاح کند. من طلبه تا زمانی که خود را اصلاح نکرده ام نباید به کارهای تبلیغی و اصلاح دیگران فکر کنم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است، مگر آن‌که ما در زیر سایه‌ی قرآن و معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» سخنان آنان را اظهار کنیم بدون هیچ ادعایی. موفق باشید

14949
متن پرسش
سلام استاد عزیز: الحمدلله که قریب به یک سال مباحث شما را دنبال نمودم اخیرا یک ذهنیتی بنده را مشغول نموده مبنی بر این که ما انسان ها باید بندگی نماییم و تسلیم مقدرات الهی باشیم، حال که در آستانه کنکور ارشد می باشم و در حال تلاش می باشم از دیروز تا به الان این نگرش ذهنم را مشغول نموده که اگر بعد از دو سال تلاش مجددا موفق نگردیدم چه می شود؟! به یک سرخوردگی دچار شدم یا گاها فکر می کنم که اگر بعدها به فلان بیماری دچار بشم ان شاء الله تسلیم این تقدیر و خواسته الهی هستم! حال سوالاتی دارم: 1. آیا تداعی کردن و پیش بینی نمودن حوادث تلخ و غیر متقربه در آینده صحیح هست؟ 2. حسن ظن چه تاثیری در مقدرات و مشیتت الهی دارد؟ 3. به نظر حضرتعالی چرا در این مقطع یک ماه که بنده دارم با جدیت تلاش می کنم و این اهتمام برای خداست! چرا باید چنین تفکری به سراغ بنده بیایید؟ استاد خواهشا برای پاسخگوی به سوالاتم بنده را ارجاع به کتب مربوطه ندهید چون وقتم برای مطالعه پر شده!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر. دنیا صاحب مهربانی دارد 2- خداوند دوست دارد با حُسنِ ظنّ به او در محضرش باشیم و عموماً حسن ظنّ‌های ما را جواب می‌دهد 3- شاید فرشته‌ای متذکر شده که صرفاً در راستای تکلیف عمل کنید و نتیجه را فرعِ آن بدانید. موفق باشید     

14937
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا بفرمایید از بین شرح آداب الصلوه حضرتعالی و حدیث جنود عقل و جهل کدامیک را اول شروع کنم؟ آیا صحیح است هر چه زمان می گذرد چون بر تقوی و علمتان افزایش میابد لذا آثار امسالتان از آثار قدیمتان از نظر علمی قوی تر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب ارزشمند «آداب الصلواة» با مبانی معرفتی ارزشمندی روبه‌رو می‌شویم که که در پذیرش مباحث کتاب «شرح جنود عقل و جهل» به شما کمک می‌کند 2- رزق بنده و امثال بنده به پای میهمانان مباحث ما بسته است. آن‌چه خداوند برای مخاطبان اراده کرده است، به ما لطف می‌شود. روسیاهیِ بنده آن است که نمی‌توانم آزاد از منیّت‌هایم آن‌ها را ارائه دهم. موفق باشید   

14934
متن پرسش
سلام علیکم: تو جلسه دوشنبه فرمودید بی باکی در جایی بی عقلی و در جایی عقل محسوب میشه از کجا میشه فهمید کاری که کسی انجام داده بی عقلی بوده یا نه و آیا ممکنه کاری برای کسی بی عقلی و برای کسی عین عقل باشه؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌باکی وقتی مطابق شرع باشد و عقل، انتهای آن را درست بررسی کرده باشد شجاعت محسوب می‌شود. ولی وقتی برای خودنمایی باشد و به انتهای آن فکر نشود، «جُربزه» نامیده می‌شود و یک عملِ غیر عقلانی است. موفق باشید

14931
متن پرسش
سلام استاد بزرگ: این غمنامه‌ای است که نمی‌دانم چقدر حدیث نفس است و چقدر ریشه در حقیقت دارد لذا بر شما عرضه می‌کنم و نظر حضرتعالی را می‌خواهم. ببخشید که طولانی است، حجم آن را به نصف رساندم. درکی که از کلیت فضای اطراف خود دارم این است که آدم ها به لحاظ سطح فرهنگ و حداقل‌های زندگی اجتماعی، بعضا در سطح خیلی پایینی هستند. گاهی بی‌دلیل و گاهی نیز با دلایلی همچون خودبینی، حسادت، کینه یا ... دیگران را با زبانشان یا از طرق دیگر مورد آزار قرار می دهند یا ایجاد مزاحمت یا دخالت یا ..... می‌کنند. و همچون مار گزنده ای که از آنها می گریزی ولی اگر دستشان بهت برسد از نیششان در امان نیستی. اینکه مزاحمت ها و آزارهای خلق، همه در هستی جایگاه دارد و برای پاک شدن ما از رذایل و ظهور حلم است و همانطور که معصوم می فرمایند «ما رضای حق را در جفای خلق قرار دادیم»، یک موضوع است که از بحث حقیر خارج است. ولی اینکه چه می شود که آدم‌ها اینگونه می شوند و حتی گاهی بدون هیچ دلیلی خلق آزاری می کنند، موضوع دیگری است که برایم محل سوال و تأمل است. (تکمله: منظورم افرادی هستند که چنین رویه ای دارند وگرنه هیچ کس معصوم نیست). و اینکه چه اتفاقی می افتد که گاهی شخصیت خود را با خلق آزاری زیر سوال می برند و چه شده که از چنین درکی بازماندند که اگر رذیله ای دارند حداقل آن را بروز ندهد و در ظاهر آداب معاشرت و انسانیت را برای خاطر خودشان حداقل، حفظ کنند؟؟ اینکه پیامبر فرمودند مؤمن کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند، شاید بیشتر چنین تحلیلی بهم می‌داد که افراد مؤمن اینچنین نیستند (یعنی حرمت دیگران را حفظ می کنند) ولی مدتی است که مشاهدات تجربی ام غیر از این را می گوید. و ظاهرا بیشتر به فرهنگ تربیتی و خانوادگی آدم ها برمی گردد تا به ایمانشان. متأسفانه بعضا افرادی با سطح معرفتی خیلی قوی حرف هایی می زنند و برخوردهایی می کنند که می مانی به درک و شعور خودت از احترام به دیگران و از دین، شک کنی یا به «نوع» معارفی که خروجی اش پس از ده ها سال احترام به دیگران و عدم خلق آزاری نیست؟ نظرتون چیه؟ و آیا برای رساندن کتب معرفتی به افرادی که به خاطر فرهنگ و شخصیتشان خلق آزاری می کنند هم باید دغدغه داشت؟ آن وقت خروجی و ثمره ی این معارف دینی اجمالا غیر از حالات خوش معنوی برایشان چیست؟ وقتی به تجربه می بینیم چیزی به ایمان افراد به آن معنایی که معصوم فرمودند اضافه نمی شود و دیگران را از دست و زبان آنها ایمن نمی کند؟ یا باید به فکر چگونگی تغییر این رویه (رویه ی خلق آزاری) بود؟ (منظورم این نیست که در دل معارف چنین خاصیتی نیست و حرفم ناظر به خروجی عملی معارف است) اینها در حد سوال است و ابدا حرف نهایی برای این مسائل ندارم. آیا درکی که حقیر از انسانیت و ایمان دارم غلط است؟ نظر و تحلیل شما از این پدیده چیه؟ به نظرتان ضرورتی دارد به عنوان انسان مسلمان، الگوی احترام به دیگران و ادب در جهان باشیم با معنایی که شامل آنچه ذکر شد، باشد؟ از اساتیدی که در جلسات دانشگاه خیلی انسانی و حق مدارانه و بزرگوارانه تعامل می‌کردند نهایت تشکر را دارم، و با نظر به نگاهی که آن بزرگواران به ما آموختند، این غمنامه را به پایان می‌رسانم و منتظر نظرات راهگشای شما می‌مانم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنابعالی به نکته‌ی بسیار مهمی اشاره کرده‌اید و این مشکلی است که بیش از آن‌که فردی باشد، ریشه‌ی تاریخی دارد و بدین لحاظ چون معارف الهی در جایِ خود قرار نمی‌گیرند، تأثیر لازم را نیز نخواهند داشت. زیرا «تفکر» در جامعه حاکم نیست و عموماً افراد در فضای خصومت‌های ژورنالیستی به‌سر می‌برند. به همین جهت از سال‌ها قبل بنده به این نتیجه رسیدم که اگر «تفکر» به جامعه برنگردد و انسانیت انسان‌ها مدّ نظر قرار نگیرد، ما از دیانت خود بهره‌ی کافی نمی‌بریم، به همان معنایی که قرآن در ابتدایِ سوره‌ی بقره می فرماید: «این کتاب برای متقین، کتاب هدایت است». یعنی آن‌هایی که بنا دارند از کدورت‌ها و تنگ‌نظری‌ها آزاد شوند. کانون‌های دینی ما به‌جای آن‌که انسانیتِ دیگر انسان‌ها را درک کنند؛ غیرِ خود را با نگاه غیرِ حق می‌بینند و این تا آن‌جایی ریشه دارد که ما در تاریخ گذشته، اهل سنت را غیرِ خود می‌دانستیم و همین روحیه، از آن به بعد به نحوه دیگری وارد جامعه‌ی خودی یعنی شیعه شد، و هنوز با این‌که بنا است در بلوغِ آزادشدن از غیرِ خودی‌دیدنِ اهل تسنن رسیده باشیم، روحیه‌ی تحقیر دیگران در ما باقی مانده است. می‌فرمایید: «آیا درکی که از ایمان و انسانیت دارید، غلط است یا صحیح؟» کاملاً صحیح است. متأسفانه ما عادت کرده‌ایم رقیب‌سازی کنیم و لذا در تذکرات اخلاقی هم به‌جای آن‌که خود را متهم کنیم، رقیبِ ذهنی خود را متهم می‌کنیم که چرا رعایت اخلاقیات را نمی‌کند! و این‌جا است که حتی درس اخلاق، نتیجه‌ی ضدِ خود را می‌دهد. در کتاب «امام خمینی«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» صفحه 351  عرض شده است: «ما هنوز گمان می‌کنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به وقوع پیوسته که می‌توانیم در جزیره‌ای به نام ایران با آن به سر ببریم و به همین جهت نیازی نمی‌بینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریان‌ها باز تعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعه‌ی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شده‌ایم. و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم زیرا نه خود را مجهز به سعه صدری کرده‌ایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش می‌کنیم جامعه را از دو قطبی بودن بین جناح‌هایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم؛ همچنان اسیر جناح‌بندی‌های گذشته هستیم، زیرا معنای حضور در آینده‌ای را که در میان سایر ملت‌ها برای ما رقم خورده است متوجه نمی‌باشیم.» تا وسعت خود را و افراد جامعه را در این تاریخ وارد نکنیم، هنوز در تنگیِ فردانیت خود با افراد برخورد می‌کنیم. پیشنهاد بنده آن است که سعی کنیم حیطه‌ی انسان‌ها تغییر کند. وقتی افراد خود را به وسعت حضور در تمدن اسلامی احساس کردند، معنای خود را آن‌چنان تغییر می‌دهند که دیگر نه‌تنها به کسی بدی نخواهند کرد، از بدیِ دیگران نیز خواهند گذشت. موفق باشید   

 

14913
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: چیزی که باعث شد بنده روی اخلاقم جدی تر فکر کنم، قضیه ازدواج بود، بنده الان که در این مراحل قرار گرفتم و تا حدودی رضایت طرفین به لطف خدا حاصل شده، فکر می‌کنم بنده اون تواضع رو ندارم که کسی رو حقیقتا دوست داشته باشم و در خدمت او قرار بگیرم، هر چند که با فکر خودم رو قانع کردم، خدمت به فرزند امام زمان (علیه السلام)، ایجاد زمینه برای رشد سرباز حضرت، محبت کردن به کسی که خدا به او محبت کرده، همه این ها از لحاظ نظری ادله بسیار خوبی برای دوست داشتن هست، اما وقتی می بینم تا الان نسبت به کسی اون قدر محبت نداشتم و رابطه ام با خانواده و دوستان در اون حد از محبت نبوده، فکر می کنم اگر وارد ازدواج بشم، خدای نکرده به طرف مقابلم ظلم می کنم و این جور وقت ها فقط از خودم می ترسم. احساس می کنم رابطه ام با دیگران مثل حیوانات شده، شدیدا وابسته به رفتار طرف مقابل و انفعالی، اگر محبت کنند، من هم می کنم اگر نه، نه، یعنی در واقع به خودم محبت می کنم، خود خواهم نه دیگر خواه، متکبرم نه متواضع، سنگدل و غلیظ القلب نه رئوف و مهربان، مادرم رو اگه دوست دارم و نمی خوام به او آسیبی برسه، به خاطر اینه که حوصله درد سر ندارم، چون او اگه مریض شد، برام زحمت درست میشه، دوستان رو اگه دوست دارم، چون می گم مگه چند ساعت تو هفته و تو روز اون ها می بینم بذار تصویر خوبی داشته باشند... در واقع از رافت نسبت به خلق در من چیزی نیست... از دیگران توقع تشکر و احترام دارم، اگر بی احترامی‌ای کنند هر چند به شوخی، نمی توانم با تغافل و شوخی بگذرم، ناراحت می شوم، خودم را آدم حساب می کنم... در جمع دوستان و خانواده اهل شوخی و انس و صحبت نیستم، یک کم حرفی و حرف لغو نزدن شنیده ام اما یادم رفته کسی که این حالت را دارد این حالت از درونش می جوشد نه اینکه مثل من حرف نزند اما توی دلش یا دیگران را هم به خاطر صحبت های لغوشان مسخزه کند یا اینکه ترس داشته باشد از آشکار شدن جهلش در جمع منتظر بحث علمی‌ام، منتظرم به من رجوع کنند، نمی توانم مثل دیگران عادی باشم، به همین خاطر همه در مقابل من با تعارف برخورد می‌کنند، انگار معذب اند در مقابلم، خواهر زاده ام اگر با من تلفنی صحبت کند،‌ مدام می‌گوید ببخشید وقتت را گرفتم،‌ مزاحم شدم خودم را در برابر آن‌ها شی‌ءای می دانم، انگار علمم نمی‌گذارد مثل آن‌ها باشم، همیشه دنبال تاثیرم، نمی خواهم یا بلد نیستم چه طور محبت کنم، از نشستن با بندگان خدا لذت نمی‌برم، دلم برای دیدن شان پر نمی‌زند، تنگ نمی‌شود، از خانواده و دوستان تا... وقتی باهاشان خوبم که از من تعریف کنند، اگر نه، نه اگرچه در ظاهر محبت می کنم اما در باطن، انتظار خوش آمد آن ها را دارم... خیلی بدبختم اگر کسی را برای اولین بار ببینم نمی توانم با او صحبت کنم و رفاقت کنم، مگر اینکه در موردش به یک جمع بندی برسم، پشت زمینه های ذهنش را از رفتارش کشف کنم بعد متناسب با آن عمل کنم، اگر نکنم، نمی توانم رفتار خوبی داشته باشم (در واقع به خودی خود رفتار خوب ندارم، رفتار صرفا واکنشی دارم) هر فعلی از هر کس می بینم، می خواهم کشف کنم انگیزه اش از این کار چه بوده، آن وقت متناسب با آن واکنش نشان بدهم، اگر خواهرم محبتی می کند و از قرائنش کشف کنم که این محبتش از روی مثلا ضعف بوده، تشکر نمی کنم، وجود بنده مجمع انواع و اقسام رذائل است و عجیب آنکه پرده پوشی حضرت حق امر را بر خودم هم مشتبه کرده. گاهی فکر می کنم علت این رفتارها و حالات من چیست، زیاد محبت ندیدن از خانواده است؟ سرگرم نبودن به یک دغدغه متعالی و غرق شدن در اخلاق شخصی و رسیدن به وسواس است؟ نداشتن عزت نفس و محتاج نگاه و تایید دیگران بودن است؟ یا... (اما فکر می کنم همه این توجیهات را صرفا می تراشم که به خودم حسن ظن پیدا کنم و بگویم آن قدرها هم بدبخت نیستم در حالیکه حسن ظن تنها باید به خدا تعلق داشته باشد) خجالت می کشم که بگویم بنده طلبه ام. استاد بزرگوار، به نظر شما در این شرایط ازدواج کنم یا خیر؟ با توجه به اینکه مراحل تحقیق هم انجام شده. چه باید بکنم؟ التماس دعا از شما و دوستان دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به‌خوبی متوجه‌ی ضعف‌های خود شده‌اید و این‌را لطف خدا بدانید و خیلی خوب ضعف‌های خود را کند و کاو نموده‌اید و می‌دانید که راهِ عبور از این ضعف‌ها؛ حسن ظنّ به خلق و خالق است و هر اندازه بیشتر رعایت خطورات قلبی را بکنید، بیشتر رقّت قلب پیدا می‌نمایید. کاری که عرفا در این مسیر انجام داده‌اند. به نظر می‌رسد با نظر به این ضعف‌ها بتوانید به ازدواج اقدام کنید و در متن ازدواج، ایثار و تواضع و احترام به بقیه از جمله به همسرتان را به میدان آورید. موفق باشید 

14905
متن پرسش
سلام استاد: بنده دچار نوعی رخوت و کاهلی شده ام که با نوعی حسن ظن بیش از حد و سرخوشی مخلوط است، به گونه ای شده ام که در حد اعتقادات به اندازه کافی معتقدم اما در مقام عمل دچار نوعی کاهلی و تنبلی هستم مخصوصا در مورد نماز، به نوعی آن قدر خداوند را بخشنده و بزرگ می بینم که در من نوعی بی خیالی و عدم ترس از عاقبت کاهلی در نماز با این توهم که خدا بخشنده است و میب خشد و... به وجود آمده، می دانم که دچار حیله و مکر از طرف شیطان شده ام، اما راه برون جستن از این مکر وحیله را نمی دانم، نمی دانم چگونه به خود نهیب بزنم تا از این خواب و خیال بیدار شوم و حواسم جمع شود و در مسیر درست حرکت کنم، لطفا به بنده راهی نشان دهید تا از این حالت توهم بیرون بیایم و عاقلانه و عاشقانه بندگی کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید راه رجوع ما به خدا فقط از طریق نبوتِ نبیّ است و نبوت یعنی بشارت به سعادت در مسیر شریعت و توجه‌دادن به خطرات دوری از دستورات شرع. لذا به رسول خود می‌فرماید: «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (اعراف/188) «ای پیامبر! به بشریت اعلام کن که من هیچ‌چیزی از خود که موجب نفع و ضرر من باشد ندارم، مگر آن‌که خدا بخواهد و اگر به عالم غیب آگاه بودم چیزهایی از این دنیا بیش از آن‌چه دارم نصیب خود می‌کردم و در آن صورت سختی‌هایی که به من می‌رسید، نمی‌رسید؛ من هیچ‌چیزی نیستم مگر نذیر و بشیری برای مؤمنین.» ملاحظه فرمایید چگونه خداوند به پیامبرش تأکید می‌فرماید که نبوت تنها حذردادن از خطرات و بشارت‌دادن به سعادت‌ها است. بدین معنا که پیامبران وارد تاریخ شده‌اند تا روشن کنند ادامه‌ی وضع موجود، بشر را دچار بی‌ثمری و پوچی می‌کند. و از طرف دیگر افقی را در مقابل بشر گشودند که اگر مطابق شریعت الهی عمل کند نه‌تنها از بن‌بست موجود نجات می‌یابند؛ بلکه در حیاتی بس متعالی‌تر از زندگیِ سراسر پر از بحران قرار می‌گیرد. و از آن‌جایی که زندگی یعنی قرارگرفتن در زیر سایه‌ی احکام شریعت؛ ما نمی‌توانیم مقیّد به تمام احکام شریعت نباشیم. موفق باشید

14904
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز 1. آیا دعای صباح سند محکمی دارد؟ 2. آیا خواندن دعای صباح خاص است و عوارض دارد؟ 3. ادب «اللهم نزق الخرق منی بازمه القنوع و هذه ازمه نفسی عقلتها بعقال مشیتک» را لطفا اندکی شرح دهید که منظور حضرت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای صباح با مضامین فوق‌العاده‌ای که دارد ابداً محال است که از غیر معصوم صادر شده باشد. عوارض آن این است که می‌خواهد ما را از دنیا بِکَند. «طوبی» به چنین لطفی! در این فراز از خدا تقاضا می‌کنیم بداخلاقی‌های ما را با مقیّدشدن به قناعت، از ما جدا فرماید- زیرا هر انداره که انسان قانع باشد واز کسی انتظار نداشته باشد کمتر بد خلقی دارد- و در ادامه اظهار می داری،این نفس من تماماً در اختیار خواسته و مشیت و اراده‌ی خدا قرار گیرد تا هر طور او می‌خواهد برای من اراده کند که این زیباترین نحوه‌ی حضور در این عالم است و چه زیباست که انسان صبح خود را با چنین فرازهایی آباد و آبادان و نورانی کند. موفق باشید

نمایش چاپی