بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3336
متن پرسش
سلام وخسته نباشید من میخواستم بدونم وجودمجسمه وحیوانات خشک شده یاتاکسی درمی شده در خانه چه حکمی دارد وچه تاثیری روی رزق وروزی ودستوری برای حل مشکلات مادی بدهید باوجودقناعت وصرفه جویی ماهنوز نتوانستیم قرضهایمان رابدهیم بیشتر میشودکمترنمیشود واینکه مادرفامیل گروهی داریم که هر هفته دورهم جمع میشوند وصحبت میکنند دررابطه باصحبتها شما تا به نتیجه ای که شمامیگویید برسن وبرادر من نماز میخواند نه آنطور که باید ودر مورد خدا وقدرت اوهم شکی ندارد اما یک جلسه به طوراتفاقی بااین گروه صحبت کرد واین گروه اورابه رگ باراین که توکافر وهمه چیز رانقض میکنی رسیدن ومن ازآن به بعدنظرم راجع به این گروه که به اصطلاح خودشان دارن مراحل خودشناسی راپی میبرند عوض شد واز طرز برخوردشان بدم آمد من وبرادرم هردوبه مسایل علمی علاقه دارم وخیلی چیزهامیدانیم واز آنه چندچیز راگفتیم آنهابه مامیگوین که زمان بچه دارشدن وال ها شمارابه خدامیرساندکه میپرسید ازماماهم به آنها گفتیم که اگرمهم نبودآفریده نمیشدوهرچیزی که هست در این دنیا باید طرز کارش معلوم شودکه چگونه هست آنه فقط میگوین نماز وقران وخوبی به خانواده خود همین از وقتی که همسر من دراین کلاسها شرکت میکند نمتزکه نمیخواندالان هم همین طور است هیچ فرقی نکرده تنه چیزی که فرق کرده بدگویی از خانواده من وباوجودقرض بسیاری که داریم خریدبرای مادر وپدر خود وبرادر وبرادرزاده های خود است الان من 2سال است که نیاز به کفش دارم کفشم رادوخته چسب زده ومیپوشم وهروقت میگوییم فلان چیز رالازم داریم میگویدکه ندارم امابرای خانواده اش دارد ایا این درست است ودر ضمن خانواده همسرم به شدت بامن لج هستند وماباهم دخترپسرخاله هستیم ممنون میشم راه کاری به من ارایه بدهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: من نتوانستم متن نوشته‌‌شده‌ی شما را درست بخوانم لطفاً یک‌بار بخوانید و تصحیح بفرمایید تا منظور شما را بفهمم. موفق باشید
3355
متن پرسش
باسلام راستیتش بنده در2کتاب استاد یک مطلب فقهی مشاهده کردم که پس ازمراجعه به رساله حضرت امام خلاف آنرا دیدم خواهشمندم مراراهنمائی فرمائید درکتاب جوان وانتخاب بزرگ درصفحه20 نوشته شده که میت را نبایدازسر وارد قبرکرد وعین همین مطلب درکتاب خویشتن پنهان مطرح شده درحالی که طبق مسئله628 رساله توضیح المسائل حضرت امام میفرمایند ازطرف سر اگرمیتی مرد باشد وارد قبر می کنند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید از نظر فقهی در نحوه‌ی واردکردن مرد و زن در قبر تفاوت هست ولی آیت‌الله شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در جمع‌بندی روایات به آن نتیجه ای رسیده‌اند که در مباحث معرفت النفسی بدان اشاره شد و ایشان این‌طور برداشت کرده‌اند که چون همان حالات که بر جسم میت وارد می‌شود را شخص متوفّی احساس می‌کند گفته‌اند متوفّی را از پا وارد کنیم. ولی در هرحال ما در امور عملیِ دین تابع نظر فقیه هستیم. موفق باشید
3362
متن پرسش
سلام علیکم! دو سوال در مورد رزق و روزی از شما داشتم: 1- در باب رزق ابتدا به دو حدیث زیر توجه کنید که از کافی شریف است: الف- «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ نَظَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَى رَجُلٍ وَ هُوَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع سَأَلْتَ قُوتَ النَّبِیِّینَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً حَلَالًا وَاسِعاً طَیِّباً مِنْ رِزْقِکَ.» ب- «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاکَ ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِیَ الْحَلَالَ فَقَالَ أَ تَدْرِی مَا الْحَلَالُ قُلْتُ الَّذِی عِنْدَنَا الْکَسْبُ الطَّیِّبُ فَقَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ الْحَلَالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَیْنَ ثُمَّ قَالَ قُلْ أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ.» حال معنای این دو حدیث چیست؟! مگر رزق حلال دقیقاً یعنی چه که امام صادق(ع) می فرمایند رزق حلال قوت انبیاء(ع) است؟!!! یا مصطفین یعنی چه که امام سجاد(ع) می فرمایند حلال قوت مصطفین است؟! همچنین فرق رزق حلال با رزق حلال واسع طیب چیست؟! البته اگر احادیثی با مضمون مشابه نیز داریم بفرمائید. 2- معنای برکت در مال چیست؟! خوب فرض بفرمائید درآمد دو شخص ثابت باشد. خود درآمدها که ثابت است. قیمت اجناس نیز ثابت است. پس اینکه بگوئیم درآمد فلان شخص برکت دارد اما درآمد فلان شخص برکت ندارد دقیقاً یعنی چه؟!!! یا اینکه در روایات داریم فلان کار موجب برکت در رزق می شود یعنی اگر کسی این کار را کرد مثلاً درآمدش زیاد می شود یا معنای دیگری دارد؟! کلاً این برکت دقیقاً یعنی چه و تبیین مادی و دنیایی این مسأله یعنی چه؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- انبیاء و برگزیدگان می‌دانند چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است. قوت انبیاء و برگزیدگان، همان غذایی است که مطابق شریعت به‌دست آمده، واسع‌بودن رزق به آن صورت است که انسان به سختی گرفتار به‌دست‌اوردن رزق نگردد که از معنویت باز شود و طیب‌بودن آن یعنی وسیله‌ی انتقال به معنویت شود و همراه با کدورت لذت‌پرستی نباشد. 2- بسیار تجربه شده است که دو نفر با درآمد مساوی یکی اهل زیارت می‌باشد و یکی اهل اصراف و ریخت و پاش دنیایی، در آمد اولی برایش برکت داشته ولی درآمد دومی برایش زحمت و غفلت به همراه آورده. موفق باشید
3302
متن پرسش
با سلام اینجانب مدتی است که سیر مطالعاتی استاد را کار میکنم. اعمال دینی را در حد توان انجام میدهم و از محرمات دوری میکنم ولی مدتی است مکرر خوابهایی میبینم که نشانه گناهان کبیره در آنها هست مثلا در خواب میبنم که عادت ماهانه زنانه هستم و نمی توانم در مسجد وارد شوم یا نماز بخوانم یا اشتباه نماز میخوانم. لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: «چه عشق آسان نمود اول...ولی افتاد مشکل‌ها» انسان وقتی در مسیر قرار گرفت تازه موانع اخلاقی‌اش ظهور می‌کند تا یکی‌یکی از آن‌ها عبور کند. راه را ادامه دهید و از رعایت اخلاق غافل نباشید، إن‌شاءالله موانع رفع می‌شود. موفق باشید
3294
متن پرسش
سلام استاد من دانشجو هستم و در حال فارغ التحصیلی میباشم و بعد از آن باید به فکر اشتغال و ازدواج باشم. اما مرض بزرگی که از کودکی به آن مبتلا شدم من را درمانده کرده. من از سن بسیار پایین (فکر کنم 5 سالگی) در اثر همبازی شدن با افرادی که انحرافات اخلاقی داشتن عمل خودارضایی را یاد گرفتم. این عادت زشت و مخرب با این که همیشه از آن تنفر داشتم از کودکی تا جوانی با من همراه بود و به شدت بر سلامت جسم و ذهنم و روانم تأثیر گذاشته، از جمله ضعف مفرط حافظه، ضعف تمرکز و توجه، حواس پرتی، ضعف اعصاب، ضعف بنیه جسمی، اضطراب و .... اما بالاخره با مصرف داروهای کاهش دهنده میل جنسی توانستم این عمل را ترک کنم منتها الان با عوارض آن مواجه هستم، و هنوز هم باید به طور دوره ای دارو مصرف کنم تا نرخ فعالیت شدید غدد جنسی ام را بتوانم کم کم کاهش دهم. اما شاید بسیار تعجب کنید که من به طور همزمان از آن جایی که به مسائل فکری علاقه مند بودم در زمینه فلسفه غرب (به خصوص مارکسیزم و تا حدودی داروینیزم)، جامعه شناسی و ... نیز مطالعاتی داشتم که باعث شک و تردید جدی ام نسبت به عقاید دینی ام شده بود، تا این که با رجوع به آثار عرفانی و اخلاقی شخصیت هایی مثل امام خمینی و علامه توانستم حداقل خود را از بحران فکری نجات دهم، به طوری که حقیقت اموری مثل ایمان، توکل، توسل به اهل بیت، معرفت اشراقی و حضوری (که شاید عالی ترین مسئله ای بود که درک کردم) و ... برایم واقعا جا افتاده است. به لطف خدا از بحران فکری و اعتقادی نجات پیدا کردم و عشق و علاقه عمیقی به حضرت رسول و اهل بیت پیدا کرده ام. اما آثار آن مرض قدیمی که یک عمر جسم و روحم را فرسوده اکنون من را نسبت به آینده ام به شدت نگران کرده. ضعف حافظه گاهی وقت ها حتی باعث می شود نتوانم ارتباط کلامی مناسبی با اطرافیان برقرار کنم. ضعف اعصاب و بنیه جسمی مرا به شدت آزار می دهد. وقتی که به این جنبه از شخصیتم نگاه میکنم غم و غصه وجودم را می گیرد و از خودم و زندگی و اقبالم متنفر میشوم، ولی از سوی دیگر وقتی به حقایقی که در اثر مطالعه ام برایم آشکار شد نگاه میکنم امید و ایمان و رضایت به قضاء و قدر خدا وجودم را فرا می گیرد و بسیار به آینده امیدوارم می شوم. احوالات این روزهای زندگی ام شده نوسان بین خوف و رجاء و تردد بین ترس و امید. حالا بعد از فارغ التحصیلی که همه انتظار دارند که سراغ کار و ازدواج بروم، با خودم تصمیم دارم که از خدای قادر متعال و اولیایش طلب شفاء کنم. شاید مرا توصیه به ازدواج کنید ولی واقعا با توجه به ضعف ها و امراضی که در جسم و روحم هست از ازدواج می ترسم برای همین امید به خدا بستم که شفایم دهد تا با سلامت جسمی و روحی ازدواج کنم. احساسم میگوید اگر او حقیقتا منشأ کمال و قدرت و حیات است مطمئنا می تواند درد بی درمان مرا شفاء دهد و عوارض یک عمر گناه را رفع کند، البته می دانم که تا قابلیت آن را در خود ایجاد نکنم از لطف و رحمت خدا به دورم که البته مصمم هستم که این قابلیت را در خودم با چند ماه مداومت بر توکل و توسل ایجاد کنم. می خواستم نظر شما را در مورد این تصمیمم بدانم. آیا این نوعی زیاده خواهی و گستاخی نیست که بعد از عمری مداومت بر گناه کبیره که جسم و روحم را آلوده از خدا و اهل بیت طلب شفاء داشته باشم؟ گاهی وقت ها حتی از ذکر یاد اهل بیت طهارت احساس شرم می کنم و از نفس تصمیم برای توسل به ایشان خجالت زده می شوم. فکر می کنید بنده قابل و لایق لطف و کرامت ایشان می شوم؟ آیا می توانم شفای ذهن و حافظه علیلم را از ایشان بگیرم؟ یا این که باید تا آخر عمر تاوان گناهانم را بدهم و بسوزم و تباه شوم؟ لطفا راهنمایی ام کنید. نسبت به تصمیمم احساس خوبی دارم اما می ترسم این احساس ریشه در خیال و زیاده خواهی و گستاخی در برابر خدا و اهل بیت (ع) داشته باشد. لطفا اگر ممکن است فقط به شکل خصوصی و به وسیله ایمیل به من پاسخ دهید. بسیار ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با اعتماد به آیاتی مثل «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏» و « مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» باید امیدوار بود و ازدواج کنید خدا حل می‌کند. موفق باشید
3289
متن پرسش
سلام علیکم درسوال 3177 مثالی که زده شده خوب نبوده ولی ما از بسیاری از فقها و عرفا داریم که از مال شبهه ناک اجتناب می کردند در صورتی که راه حل فقهی دارد. این مساله برای بنده مشکلی جدی شده که اگر با راه حل فقهی مساله برطرف می شود و اثری در روح ندارد پس این اجتناب ها برای چیست، اصلا خود شما حاضرید با دادن خمس از اینگونه اموال استفاده کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی معلوم شد یک مال از نظر فقهی شبهه‌ناک است در حدّ امکان باید از آن اجتناب کرد و در هر صورت فقه آل محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» است که همه‌ی این ها را تعیین می‌کند و سالکان کوی دوست بر اساس آن فقه تکلیف خود را در اصول عملیه معلوم می‌کنند. موفق باشید.
3292
متن پرسش
جناب آقای استاد. سلام و عرض ادب. سوالی داشتم. بنده در روابط اجتماعی سعی می کنم خیلی ساده عمل کنم؛ به این معنا که مثلا کلمت را نمی پیچانم که افراد را گیج کنم یا مثلا نشان بدهم انسان فرهیخته ای هستم یا با عبارات بازی کنم تا مقصود خود را بگویم و سعی هم نمی کنم مثلا یه بحث را به سمتی پیش ببرم که در نهایت به نفع خودم نتیجه گیری کنم و مثلا بگویم من هم که آدم آرامی هستم با این رفتار فلانی عصبانی شدم و قص علی هذا. دوستانی دارم که از این رفتارها دارند حالا اینکه در مورد خودشان اینگونه هستند را کاری ندارم و به خودشان مربوط است اما از این روش در مورد بنده نیز استفاده می کنند فرضا در یه بحث این نتیجه را می گیرند و می گویند فلانی چرا تو مرا می کوبی. این برخورد در دیگران این ذهنیت را ایجاد می کند که آهان پس فلانی اینگونه است. لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید که اولا آیا اینگونه رفتار صحیح است منظور همان نتیجه گیری به نفع خود. ضمن اینکه من فکر می کنم واقعا این طرز تفکر ذهن آدمی را همیشه درگیر می کند که دائما چطور حرف بزند که ضرری نبیند. دوم آنکه در مورد دوستانم باید چه کنم. با سپاس از شما استاد ارجمند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- انصاف آن است که انسان حق را بگوید و سخن خود را در لفافه نپیچاند 2- با بقیه باید مدارا کرد و به موقع‌اش به آن‌ها تذکر داد. موفق باشید
3284
متن پرسش
سلام علیکم در بحث معاد روشن شد که : (مبدا بهشت جسمانی اعمال صالحه از قبیل نماز و روزه و حج و جهاد و کسب اخلاق فاضله و ملکات کامله است.) -آیا منظور از اعمال صالحه همان انجام دادن دستورات فقهی(احکام شریعت) می باشد؟ -اگر منظور این نیست، پس احکام چه نقشی در سلوک انسان دارند؟ باتوجه به این مقدمه و اینکه بنده طلبه پایه پنج هستم و در حال خواندن اصول و لمعه هستم ، در بسیاری از احکام میبینیم که به خاطر تفاوت مبنا باعث می شود که کلا نظر دو مجتهد باهم فرق دارد، و مقلدین هم وظیفه دارند طبق نظر مرجع خود این احکام را انجام دهند.(در صورتی که در این موارد حکم واقعی معلوم نیست و مطمئنا یکی از دو نظر با حکم واقعی مخالف است) نمیدونم خوب تبیین کردم که شما متوجه این اشکال بشوید. حال وظیفه کسی که باید برای سلوک خود این احکام را انجام دهد چیست؟ #درد و دل# ما وقتی این اشکالات را به اساتید فقه و اصول عرض میکنیم به ما میفرمایند که در فقه جای عقل نیست و باید تعبد داشت. چون بنده خیلی وقت هست که با آثار شما انس دارم و شما ما را به تعقل دعوت میکنید به خاطر همین در بسیاری از این موارد واقعا متحیر می شویم. استاد لطفا من را دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بزرگان دین فقه را سه قسمت می‌کنند؛ فقه اکبر در عقائد و فقه اوسط در اخلاق و فقه اصغر در احکام و مسلّم جمع این سه، دینداری انسان را تشکیل می‌دهد. حال اگر شما با عقاید پاک و اخلاق فاضله طبق وظیفه و مطابق نظر مرجع تقلید خودتان عملی را انجام دهید به اعتبار آن که در زمان غیبت راه رسیدن به وظیفه‌ی عملی، رجوع به فقهاست، وظیفه‌ی خود را انجام داده‌اید. در این مورد موضوع تبعیت حکم مولی مطرح است که موجب تقویت بندگی ما می‌شود غیر از موردی است که در فقه اکبر و فقه اوسط مطرح می‌باشد که یکی نظر به واقعیت دارد و دیگری نظر به نفس ناطقه‌ی انسان. در ضمن در مباحث اصولی که در آینده با آن‌ها بیشتر مواجه خواهید شد می‌بینید که از مسائلی تحت عنوان «مصلحت تسهیل» و «مصلحت سلوکیه» و مانند آن بحث می شود و پاسخ سوالتان را بیشتر خواهید یافت. موفق باشید.
3271
متن پرسش
استاد ، نظرتان راجع به مقاله ی "فلسفه ی عرفانی حجاب" استاد محمد علی طاهری چیست که در سایت شخصی ایشون هست ؟ متن این مقاله را در ادامه آورده ام : "هر دریافتی از هستی، زکاتی دارد که بازتاب متناسب با آن دریافت است. به بیان دیگر، جهان هستی برای هر کسی اسبابی فراهم کرده و به هر فردی استعدادی داده است که مستلزم شکر است و شکر آن، در قالب زکات یعنی بازگرداندن یک کادو به هستی می¬باشد. بنابراین، در قبال هریک از عواملی که برای ما مفید است یا خاطرمان را آسوده کرده است، زکاتی وجود دارد: زکات علم، زیبایی، همسر و فرزند خوب، مال و شهرت و .... ¬در این میان، فلسفه حجاب پرهیز از خودنمایی است که نوعی زکات به شمار می¬رود. در واقع حجاب مانع خودنمایی و ایجاد شعور معیوب ناشی از آن است؛ تا از این رهگذر انسان کادویی (زکاتی) در خور شأن هستی به آن داشته باشد. در این دیدگاه، زن و مرد، هر دو در این چارچوب قرار می‌گیرند و حجاب تعریفی انسان شمول می¬یابد. این حجاب ناشی از بی نیازی و غنای عرفانی است. یعنی کسی که به بلوغ عرفانی برسد، حجاب را رعایت می‌کند. البته حجاب موضوع بسیار پیچیده و مفصلی به شمار می¬رود که از دو منظر کمی (ظاهری) و کیفی (باطنی) مورد بررسی قرار می گیرد. بعد کمی حجاب در قالب شریعت مطرح می شود و در تمام مکاتب الهی، به طرق مختلف لازم دانسته شده است. اما در کنار پیروی از شریعت (اصول رهروی)، بعد کیفی این پیروی نیز مطرح است که بی توجهی یا کم توجهی به آن، نتیجه کامل نخواهد داشت و دینداری واقعی نخواهد بود. به بیان دیگر می‌ توان گفت حفظ و رعایت ظاهری احکام و دستورات دینی کافی نیست و تعالی با حفظ ظاهر و باطن دین حاصل می¬شود. در بررسی کیفی حجاب مسائلی همچون "انرژی نوع دوم"، "جاذبه و دافعه" و "ارزش وجودی" را مطرح می شود: انسان معمولی جدای از انرژی حاصل از مصرف مواد غذایی که آن را انرژی نوع اول می نامیم، به انرژی های دیگری نیز محتاج است. یعنی حتی وقتی تغذیه کاملی داشته و از استراحت کافی بهره¬مند شده است، با وجود رفع همه نیازهای جسمی خود، هنوز با کمبودهایی مواجه است که باعث می¬شود احساس رضایت نکند. یکی از این انرژی ها انرژی نوع دوم است که در اثر تعریف، تمجید، توجه و ستایش دیگران حاصل می شود. برای مثال، انسان معمولی با شنیدن یک جمله خوشایند کاملا سرحال می شود و با شنیدن یک جمله ناخوشایند، به شدت پریشان (دشارژ) و از انرژی تخلیه می¬شود. انسانی که در زندگی، انگیزه متعالی مانند پیمودن مسیر کمال و خود شناسی ندارد، همیشه در صدد جلب توجه دیگران و جذب انرژی نوع دوم است و برای این جلب توجه، مبادرت به خودنمایی می کند. بنابراین، اگر فردی فقط حجاب ظاهری را رعایت کند، همان تشعشعات شعوری خودنمایی او کافی است تا از نظر کیفی بی حجاب باشد. حجاب از نظر کیفی به معنی قطع نیاز به خودنمایی، حتی در ورزش¬های تیمی و یا هر کار گروهی دیگری نیز به عنوان یک اصل مطرح می گردد. مثلا در یک تیم فوتبال، اگر هر بازیکن در جهت خودنمایی و مطرح کردن خود و بدون در نظر گرفتن حرکت تیمی و جمعی، سعی کند به تنهایی گلی را به ثمر رساند تا فقط او به عنوان گلزن معرفی گردد، این تیم هرگز موفق نمی شود. تیمی موفق است که بازیکنان آن نه خود را بلکه کل تیم را ببینند. نیاز به خودنمایی و یا انرژی نوع دوم باعث می شود هرکس برای مطرح کردن خود حرکت کند و نه در راستای هدف جمعی. اما وقتی خورشید انگیزه متعالی در آسمان وجودی انسان طلوع می کند، انسان، ستاره های کم نور امیال خویش، مثل میل به خودنمایی و... را خود به خود نمی بیند. هرچند این میل هنوز در انسان هست، اما انگیزه متعالی کمال گرایی، امیال دیگر را محو می کند و فرد از انرژی نوع دوم بی نیاز می گردد. در این رابطه زن یا مرد بودن فرقی نمی کند. حجاب برای خانم‌ها جنبه ای دارد و برای مردها جنبه‌ ای دیگر. یک مرد ممکن است به طرز نامناسبی لباس بپوشد و زنجیری به گردن و گوشواره‌ای به گوش داشته باشد که شاید ظاهرا حرام هم نیست؛ اما چون برای خودنمایی و جذب انرژی نوع دوم از دیگران است، او را از حجاب دور کرده است. یک زن هم به طرق مختلف می-تواند پوشش و ظاهری داشته باشد که نشانه خودنمایی او باشد. قرار است حجاب ما را از خودنمایی دور کند و قطع نیاز به انرژی نوع دوم محقق شود. به طور کلی انسان خام یا معمولی را می توان گدا دانست؛ گدای جلب توجه، گدای محبت و در یک کلام، گدای انرژی نوع دوم. اما یکی از مراحل بلوغ، بلوغ عرفانی است و زمانی رخ می دهد که انسان به بی نیازی رسیده باشد. در آغاز آفرینش آدم، ملائک به او سجده کردند. با آن سجده، ما به طور سمبلیک با انرژی نوع دوم آشنا شدیم و امروز آثار آن در ما نمایان است. این گرایش طبیعی یک انسان معمولی از بدو تولد است و تا زمانی که مسیر خودشناسی را طی نکند، این گرایش غیر طبیعی نیست. تا جایی که به نظر روانشناسان مورد توجه قرار گرفتن نیاز طبیعی انسان به شمار می¬رود و این نشان می¬دهد که این نیاز تا چه حد با نهاد ما در آمیخته است. ولی با بلوغ عرفانی، انسان کاملا از این نیاز فارغ شده، از تشویق، جلب توجه کردن، مورد ستایش قرار گرفتن و به طور کلی، از انرژی نوع دوم بی نیاز می شود. از منظر اجتماعی نیز حجاب به عنوان یک اصل ضرورت پیدا می کند. مظاهر خودنمایی می تواند در هر لباس یا کسوتی نمایان گردد؛ تا جایی که حتی فردی با حجاب کامل ظاهری (پوشش کامل) می تواند بیشتر از فردی به ظاهر بدحجاب جلب توجه کند. ریشه این امر را باید یافت و اصلاح کرد. رسیدن به حجاب واقعی، بلوغ یک جامعه را نشان می دهد. جامعه ای که تشنه جذب انرژی نوع دوم باشد و هر فرد در آن جامعه بخواهد فقط خود را مطرح کند، هرگز پیشرفت نمی کند. لذا اولین گام برای رشد معنوی یک جامعه آن است که در آن، نیاز به موارد ذکر شده به حداقل رسیده باشد. پس از آن است که این جامعه پذیرای مباحث پیچیده تری می شود و می¬تواند به پوشش متناسب با بلوغ عرفانی خود دست یابد. غالبا ما برای هر شیئی متناسب با ارزش وجودی آن پوششی در نظر می گیریم و هیچ گاه برای یک شیئ بی ارزش بسته یا پکیج گران قیمت تهیه نمی کنیم و به عکس، هیچ کالای گران¬ قیمتی را نیز در پوششی بی ارزش (برای مثال در کاغذ) نمی پیچیم. مثلا برای یک قطعه الماس، جعبه ای را طراحی می کنیم که خود آن جعبه نیز ارزش و قیمت قابل توجهی دارد. پوشش یک فرد نیز باید با ارزش وجودی او هماهنگ و همسو باشد. همین بحث ارزش وجودی، در مورد یک جامعه نیز مطرح می شود. اینکه افراد از لحاظ ادراکات عظیمی چون درک انا الحق، درک حس حضور، درک شکر وجودی و رسیدن به این مفهوم که از کجا آمده اند و به کجا می روند، در چه مرحله ای قرار داشته باشند، در بلوغ عرفانی و انتخاب پوشش آن¬ها تأثیر مستقیم دارد. درک این مهم که حضور ما هدفمند است و جهان هدفی دارد و هوشمندی عظیمی بر آن حاکم است، درک این مطلب که ما نیز در این عرصه نقش هوشمندانه ای داریم و در یک مجموعه هوشمند یک جزء نمی تواند بدون هدف باشد و اگر هستی هوشمند است ما نیز هستیم و اگر هستی نقشه ای را دنبال می کند ما نیز نقشه ای را دنبال می کنیم، به ما اثبات می¬کند که وجودمان ارزشمند است و بنابراین، متناسب با آن ارزش برای خود نحوه حضورمان در جامعه را تعریف می¬کنیم. عالم هستی بر مبنای عرضه طراحی شده است و در آن هر چیزی با عرضه معنا پیدا می کند. ارزش برقراری ارتباط انسان با انسان نیز در همین است که نشان می دهد هر انسانی به چه شکل و ترتیبی در ارتباط با دیگران قرار می گیرد؛ ارتباط موجود را چگونه ارزیابی می کند و چه نتیجه ای از آن می گیرد. در حقیقت، انگیزه و نحوه ارتباط او حاکی از آن است که چه چیزی را به جهان هستی عرضه می کند. هر فردی متناسب با ارزشی که در درون به آن دست پیدا کرده است، خود را عرضه می کند. مسلما انسان پوچ گرا و نهیلیست به یک طریق خود را عرضه می کند و انسان افسرده به طریقی دیگر و ... . در نتیجه با بی نهایت عرضه مواجه هستیم که کاملا نسبی است و به ارزش گذاری درونی افراد بستگی دارد. پس هر جامعه ای باید معرفتی پیدا کند تا از طریق آن بتواند به ارزش هایی برسد و یا ارزش هایی را زنده کند و برای نسل های بعد از خود به ارث بگذارد. در خصوص معرفی حجاب و مفهوم عمیق آن به جامعه، باید به همین نحو جاذبه هایی ایجاد کرد؛ زیرا با ایجاد دافعه نمی¬توان انتظار داشت که حجاب نهادینه شود. در جامعه ای که به طور بنیادی در زمینه نهادینه کردن این ارزشها اقدام نشده است و توجیه لازم و کافی برای آن وجود ندارد، با زور و ایجاد دافعه نمی توان به هدف نهایی رسید. اما برای مثال، وقتی فلسفه حجاب تبیین شود، نهادینه شدن این ارزش، امکان¬پذیر است. در نهایت، زکات شعوری این همه زیبایی که هستی به ما عطا کرده است، چیزی جز عرضه شعور مثبت به آن (هستی) نیست. اما نه تنها در بسیاری از موارد ما این شعور مثبت را عرضه نمی کنیم، بلکه آنچه به هستی ارائه می دهیم، شعور منفی خودنمایی است. حجاب اولین قدم در جلوگیری از ساطع کردن این شعور منفی است تا بعد از آن بتوانیم شعور مثبتی را به عنوان زکات شعوری به هستی عرضه کنیم. "
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده مقاله‌ی فوق را تا انتها مطالعه کردم به نظر بنده سخنانی است که بیشتر عواطف انسان را تحریک می‌کند بدون مبنای عقلی و یا شرعی به‌خصوص وقتی واژه‌هایی به میان می‌آید مثل «انرژی مثبت» یا «عرضه‌ی شعور مثبت به هستی» که سخنانی است وَهم‌آلود کو حقیقتاً موضوع حجاب را به عنوان یک وظیفه‌ی شرعی که برای اثبات بندگی است، به حاشیه می‌برد. اگر ما در دستگاه شریعت الهی عمل کنیم و نظرمان صرفاً قرب الهی باشد از این دستگاه‌ها که عمر انسان را تلف می‌کند نجات می‌یابیم. این را بدانید تنها رابطه حقیقی که هست، رابطه انسان است و خدا، که او ربّ من است و من عبد او، و بقیه چیزهایی که در رابطه با من هست، همه نسبت‌اند و حقیقت و اصالت ندارد، هرچند بعضی از نسبت‌ها مفیدند و بعضی مضرّ، ولی اگر آن‌ها را حقیقت گرفتید همه آن‌ها مضرّ می‏شود. مثل وقتی است که بازی را به عنوان بازی بنگریم با وقتی بازی را به عنوان کار جدی بنگریم، در حالت دوم دیگر بازی از بازی‌بودن هم می‏افتد برای نجات از نسبت‌های وَهمی باید از طریق بندگی خدا هست خود را همواره متصل به خدا نگهداشت. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 192 مشهور به خطبه قاصعه می‌فرمایند خداوند عمداً فرموده به سوی مکه، در بیابانی سنگلاخ، بدون هیچ مزرعه و آب و آبادانی بروید، تا انسان‌ها را بیازماید «بِاَحْجَارٍ لاتَضُرُّ وَ لاتَنْفَع» با سنگ‌هایی که نه ضرری می‌رسانند و نه نفعی دارند، برای امتحان انسان‌ها، تا معلوم شود چه کسی بندگی خدا را پیشه می‌کند و چه کسی عصیان می‌نماید. می‌فرماید به گرد چیزی که به ظاهر هیچ نفعی برای بدن و دنیای شما ندارد طواف بکنید تا بندگی شما رشد کند. پس نباید برای هر دستوری که دین می‌دهد دلیل مادی پیدا کنیم و بر فرض هم آن دستور نتیجه مادی داشت، گمان ‌کنیم مقصد خداوند صرفاً همان نتیجه مادی است، و مثلاً بگوییم فلسفة حرام‌بودن دندان طلا برای مرد، سرطان‌زا بودن آن برای جسم مرد است. اگر با این دستور می‌خواهند این بدن را حفظ کنند، پس چرا با دستور دیگر می‌گویند بروید شهید شوید؟ ما از کجا می‌دانیم هدف اصلی حرمت چیزهایی که حرام است، چیست؟ طلا برای مرد چه سرطان‌زا باشد چه سرطان‌زا نباشد، افق دستورات قدسی را نباید در حدّ نتایج مادی پایین آورد. یا این‌که چرا خوردن گوشت خوک حرام و خوردن گوشت گاو بی‌اشکال است؟ اگر بگوییم گوشت خوک، چون «کیست» می‌آورد، حرام است، در جواب می‌گویند گوشت گاو هم «کیست» می‌آورد. از کجا می‌گویید مقصد اصلیِ حرمت گوشت خوک همین است؟! فقط می‌دانیم با رعایت احکام و دستورات شرع مقدس، حقیقت انسان که بندگی خداوند است شکوفا می‌شود و وقتی عبودیت ما شکوفا شد، در منظر خود ربوبیت حق را می‌یابیم و این نتیجة فوق‌العاده‌ای است. خدا هم در همین راستا به ما دستور می‌دهد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند، آفریده است، پرستش کنید، باشد که به تقوا رسید. پس باید بر اساس بندگی خدا دستورات شریعت را انجام داد تا به تقوا برسید و از طریق تقوای الهی، قلب و عقل و خیال و اعضاء، در نظم توحیدی قرار گیرند، و این همان معنی قربة الی‌الله است که باید در هر عملی مدّنظر باشد. به هر حال مسائل فوق را مطرح کردم تا روشن شود گاهی در عین انجام فعالیت‌های فرهنگی و دینی، به دین خود و به دین بقیه ضربه می‌زنیم، بدون این‌که خودمان بدانیم. آری؛ مسلّم است که مشروب، کلیه و کبد را خراب می‌کند، اما آیا نظرگاه حرمت مشروب در این است که بشر فهمیده است؟! یا این‌که خوردن مشروب، انسان را از افق نورانیِ ارتباط با عالم قدس محروم می‌کند؟ وقتی این موضوع هم مطرح است، چرا ما این نتیجه محدود مادی را مدّ نظر قرار دهیم. آری اگر این طور مطرح‌کنیم که مشروب موجب خرابی کبد و کلیه می‌شود و طلا برای مرد سرطان خون می‌آورد، برای جوان‌ها ملموس‌تر و قابل پذیرش‌تر است، ولی مواظب باشید در عین طرح موضوعات ملموس، فلسفة دستورات دین، محدود به دنیا و عالم ماده و موجب تأیید فرهنگ غرب نشود، چون هم منظر دین بسیار بالاتر از منظری است که علم غربی نسبت به عالَم و آدم دارد و هم انسان دارای ابعادی بسیار متعالی‌تر از ابعاد مادی است. در فعالیت‌های فرهنگی نباید از این دو موضوع غفلت کرد تا جهت جانمان همواره به سوی عالم قدس باشد و بتوانیم ماوراء منافع مادی و مفاهیم عقلی، با حقیقت روبه‌رو شویم و به مقام خوف و خشیت نسبت به مقام اجلال الهی دست یابیم. موفق باشید
3273
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد فرزانه، استاد آیا طلاب باید برای رزقشان تلاش بکنند یا اینکه فقط باید وظایف طلبگیشان را انجام بدهند. منظورم از تلاش تلاشی است که منافاتی با وظایف طلاب نداشته باشد مثلا طلبه ای چند ملیون وام بگیرد و به شخصی بدهد تا او با آن پول کار کند و ماهیانه سودش را بپردازد و طلبه با این سود قسط وام را بدهد و از این طریق سرمایه ای جمع کند و یا از این قبیل کارها؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌که از نظر شریعت الهی منعی در این کار نیست، معلوم است که اشکال ندارد. موفق باشید
3262
متن پرسش
سلام.بنده از یک طرف میبینم که در سیره رسول خدا آمده ایشان همیشه متبسم و خوش اخلاق و شوخ طبع و در کل بامزه و شیرین بوده اند!از طرف دیگر هرچه در اطراف مینگرم به جز اندکی از علما در بقیه چنین چیزی نمی بینم از عالم و مرجه تقلید و فقیه گرفته تا استاد اخلاق و عارف و فلسفه دان.همه خشک،عبوس،گرفته،سخت،سرد و...اینا چگونه قابل فهم است.اصلا مگر می شود آدم خوش رو نباشد و بشود به او گفت دین دارد؟مثلا من در میان بزرگان فقط علامه حسن زاده را می شناسم که بسیار خوش رو و شوخ طبع هستند.ببینید این اصلا مطلب پیش پا افتاده ای نیست،بلکه بسیار مهم و تاثیر گذار است و حکایت از بزرگی یک نفر دارد که خوش رو باشد.آقای طاهر زاده باور کنید بسیاری حتی بلد نیستند لبخند بزنند.اگر قرار است کسی در خوف و عظمت و کبریای خداوند متعال ترسان و لرزان باشد و به خود بنگرد و خود را ذلیل ترین خلق بخواند،آن محمد مصطفی است.اگر قرار است کسی عالم به جمیع امور باشد و غرق در علم و حضور تفکر،آن محمد مصطفی است.آن وقت این آقا اینقدر خوش رو است.من نمی دانم باید بقیه را چگونه ببینم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همه را خوب ببینید و مؤمنین خوش‌رو را خوب‌تر ببینید. بالاخره نه شما بی‌عیب هستید و نه من، دعا کنید همه در جامعه به نور خُلق محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» منوّر شویم. موفق باشید
3246
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی سوالی دوستی پرسیده بود در مورد اقای مجتهدی و زن حائظ جوابی که فرموده بودید به نظرم ایراد بر ان وارد است فقه امده و حداقل های لازم جهت رعایت را بیان فرموده یعنی یک دیندار باید این امور را حتما انجام دهد یا ترک کند ولی اگر کسی بخواهد از مراتب ایمان بهرمند شود به همان میزان باید عمل خود را ارتقا دهد مثلا همه باید نماز بخوانند این یک تکلیف لازم الاجرا برای همه است اما اگر کسی بخواهد از معنویت بهره بیشتری ببرد حتما باید نماز شب بخواند تا جایی که همه بزرگان فرموده اند بدون ان نمیتوان به جایی رسید یا اینکه در مرتبه ای لازم میشود انسان به این شعر که حدیثی از حضرت علی است عمل کند پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم در مورد مسائل خوردنی هم همین است ابتدا باید از حرام قطعی احتراز کرد جایی هم تکلیف ان است که از دست پخت زن حائز اجتناب کرد و ربطی به اهل کرامت و عارف ندارد مثلا فرزند اقای بهجت نقل میکرد زمانی پدرم امد چایی بخورد در اتاق ما بعد بلند شد رفت علت را پرسیدم فرمود فرزندت وارد شد عروسکی در دست او بود که لخت بود نمیخواستم چشمم به ان بیفتد در صورتیکه از لحاظ فقهی مشکلی ندارد و تکلیف اور نیست درست است هر انچه گفتیم در دین هست خارج از دین نیست ولی فقه قسمتی از دین هست که حداقلهای لازم را بیان نموده است
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ملاحظه کنید مثالی که زدید فقها مبنا دارند که مجسمه – اعم از عروسک یا غیر عروسک – مانع حضور انوار ملائکه در آن محل‌‌است ولی دوری از دست‌پخت زن حائض به خودی خود مبنایی ندارد که لازم باشد احتیاط کرد. به همین جهت باز تأکید می‌کنم اگر حرکتی مبنای فقهی ندارد – اعم از آن‌چه فقه به عنوان احتیاط مطرح می‌کند یا صریح نظر می‌دهد - نباید مدّ نظر سالک قرار گیرد در همین رابطه گفته می‌شود کسی باید وارد سلوک عرفانی شود که از فقه اطلاعات کافی داشته باشد و این فقه است که معلوم می‌کند چه‌چیزی واجب است و چه‌چیزی حرام و چه‌چیزی مستحب است و چه‌چیزی مکروه. سالکِ عارف سعی می‌کند در عین رعایت واجب و ترک حرام نسبت به امر مستحب کوشا باشد و حتی‌الإمکان از مکروه پرهیز کند و هرچیزی خارج از چنین محدوده‌ای یک کار من‌درآوری است و معلوم نیست برای سلوک بی‌خطر باشد. موفق باشید
3234
متن پرسش
با سلام شما در کتاب انگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شوند فرمودید که روش شرطی کردن در نظام تربیتی اسلام وجود ندارد. ولی وقتی خدا در قران می گوید غیبت نکن و بلافاصله میگوید ایا دوست دارید گوشت برادرتان را بخورید دارد ما را شرطی می کند. که در هنگام غیبت تصویر گوشت برادمان که داریم انرا میخوریم در ذهن ما ایجاد می شود و این یک نوع شرطی کردن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این مثال که زدید شرطی‌کردن نیست، حکایت یک حقیقت است که جنبه‌ی باطنی عمل غیبت . ولی در کتاب و در شرطی که عرض کرده‌ام گفته شده است در ابتدای امر به‌خصوص برای کودکان شرطی‌کردن داریم منتها نباید انسان‌ها را در عمل در حدّ شرطی‌کردن نگه داشت. موفق باشید
3226
متن پرسش
با عرض سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار همانطور که در قرآن آمده هدف از خلقت ما بندگی و عبودیت است. حال من یک سوال داشتم اینکه یک نفر چگونه می تواند بفهمد که از چه راهی بهتر می تواند بندگی خدا را به جا آورد؟ ممکن است انسانی به طرق مختلفی بتواند کار کند ولی چگونه می تواند بفهمد که بهتر ین راه کدام است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شریعت الهی مطابق فطرت همه‌ی انسان‌ها نازل شده، با عقیده‌ سالم قرآنی و رعایت حرام و حلال الهی می‌توان بندگی کرد و خداوند در این راه آن‌چه شما را به سعادت نزدیک می‌کند در قلب شما القاء می‌فرماید. موفق باشید
3170
متن پرسش
با سلام استاد در سئوالی در مورد مجسمه ها فرمودید برای مسیر سلوکی باید از این موارد و تصاویر دور باشیم.منظورتان از تصاویر عکس هم است؟آن هم در این زمانه!و استفاده های بسیاری که دارند مانند تصاویر شهدا ومقام معظم رهبری و حتی خود شما که وقتی عکستان را در اینترنت پیدا کردیم مهرتان سخت در دلمان افتاد...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بالاخره باید با روح‌ها مرتبط شویم. در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» این موضوع بحث شده که انسان می‌تواند با روح انسان‌هایی که در مقامات عالی هستند نیز مرتبط شود و از پرتو وجود آن‌ها مدد بگیرد. موفق باشید
3177
متن پرسش
سلام علیکم، اگر به مال کسی مشکوک باشیم که حلال اغشته به حرام است(مثل کسی که اهل خمس نیست یا درامدی حرام در کنار درامد حلالش دارد)و مثلا از نزدیکان است فقها میگویند که نیازی به تجسس نیست و با دادن خمس مساله برطرف می شود در حالی که عرفا اصلا از این مالها که هیچ از غذایی که زن حائض بدون وضو تهیه کرده نمی خورند. حال برای من سوال شده که دین ما که یک پارچه است پس این تفاوت از کجاست. اگر واقعا اثر دارد پس این مساله فقهی چه جایگاهی دارد و اگر با دادن خمس واقعا اثر برداشته می شود این احتیاط عرفا برای چه؟ این مساله واقعا برای ما مشکل شده چون اطرافمان ادمهایی که می شود به مالشان شک کرد زیاد است. و حتی اگر خودمان باسختی از این مالها اجتناب کنیم بچه های کوچکمان را نمی توانیم کنترل کنیم(خوراکی یا...به او میدهند و نمی شود جلوی ان شخص او را منع کرد) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عرفای واقعی بر اساس حکم فقهی عمل می‌کنند. کار آقای شیخ جعفر مجتهدی که در کتاب «لاله‌ای از ملکوت» نوشته‌اند که از دست‌پخت زن حائض دوری می‌کردند حجت نیست مضافاً این‌که آقای شیخ جعفر مجتهدی اهل کرامت‌اند و نه عارف . موفق باشید
3150
متن پرسش
آیا این که برخی آقایان حزب الهی به خانم های بدحجاب تذکر می دن صحیح است ؟ با دینداری منافات نداره ؟ اگر همسر یک آقای حزب الهی ازین کار شوهرش ناراحت بشه چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در شرایط جدید طوری موضوعات عوض شده که باید برای امر به معروف و نهی از منکر تعریف جدیدی کرد. در زمانی که در یک شهر و روستا، همه همدیگر را می‌شناختند، امر به معروف یک معنی داشت و با همان روش تذکر ،خیلی مسائل حل می‌شد چون رابطه و انسی بین مردم بود ولی در حال حاضر که بیشتر افراد جامعه همدیگر را نمی‌شناسند آیا نباید به راه‌های دیگر فکر کرد و در عین آن‌که اگر شرایط مناسب بود تذکر مستقیم را فراموش نکرد ولی باید راه‌هایی را به وجود آورد که طرفِ بی‌حجاب ا حساس کند روح جامعه با او هماهنگی ندارد. موفق باشید.
3148
متن پرسش
با سلام من دانشجو هستم. اگر زمان یکی از کلاس ها با وقت اذان تداخل پیدا کند. ایا شرکت در کلاس افضل است یا نماز اول وقت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون حضور در کلاس به یک اعتبار واجب است و رعایت وقت نماز فضیلت مستحب می باشد باید در کلاس حاضر شوید ولی خوب است این را از مرجع تقلید خودتان سوال کنید. موفق باشید.
3091
متن پرسش
با سلام حسد داره نابودم میکنه. می دونم پاگذاشتن تو خط قرمز خداست. میدونم طمع ورزی به دنیاست. می دونم قبول نکردن عدل و حکمت خداست. می دونم اعتراض به صلاح و مصلحت الهیه فقط نمی دونم راه چارش چیه. کاملا متوجه ام جای خدارو توقلبم گرفته چکار باید کرد؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: راه چاره یک کلمه بیشتر نیست و آن این‌که به قلب خود بفهمانید خدایی که کوچک‌ترین نیاز مرا فروگذار نکرده اگر آن‌چه را که من به جهت آن حسادت می‌ورزم که چرا پیش دیگران است و پیش من نیست، نیاز من بود به من می‌داد. این حالت را همچنان به قلب خود القاء کنید و کمی پایداری نمایید مسئله حل می‌شود. موفق باشید
3094
متن پرسش
با سلام.استاد سئوالی درمورد مجسمه ها داشتم.آیا قابهایی که نمونه های کوچک از آثار باستانی کشورمان است و تصاویر روی آنها برجسته اند نیز مشکل دارند؟دیگر اینکه آیا مجسمه های بزرگان علم و عرفان کشور نیز دارای اشکال است؟حتی امام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عموماً آنچه در مجسمه از نظر فقهی حرمت دارد مجسمه‌ای است که تمام ابعادش در میان باشد ولی این‌گونه تصاویر که می‌فرمایید را حرام نمی‌دانند، مضافاً این‌که مقام معظم رهبری در فتوای اخیر خود ساختن و نگه‌داشتن هیچ‌گونه مجسمه‌ای را حرام نمی‌دانند و این غیر از آن است که از نظر اخلاقی و سلوکی خوب است سعی کنیم با هرگونه تصویری فاصله داشته باشیم. موفق باشید
3080
متن پرسش
سلام استاد! من در ارتباط برقرار کردن در حمع و یا صحبت کردن و ایده خود را بیان کردن خیلی ضعیفم کلا میگن گنگ زبان و یا خیلی ساکتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!میتونید راهکاری برای بهبودی و درمان این درد من بدهید؟ تشکر از لطفتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر سعی کنید با مطالعات دینی اندیشه‌ی خوبی برای خود پیدا کنید به وقتش سخن خواهید گفت. ظاهراً روحتان احساس می‌کند حرفی که به درد جمع بخورد ندارد و ترجیح می‌دهد سخن نگوید و این کار غیر عاقلانه‌ای نیست. موفق باشید
3071
متن پرسش
1.کسی که ازاینده ترس داردوسو ظن دارد ودلهره. باید چی کار بکند وایا سو ظن های قبلی موثر است وایا اتفاق بدقبلی بخاطر سوظن بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر انسان عقاید و باور خود را نسبت به ربوبیت خداوند تقویت کند متوجه می‌شود همان خدایی که تا حالا مواظب او بوده از این به بعد نیز مواظب اوست. باید کاری نکرد که خداوند ما را به خودمان واگذارد. موفق باشید
3062
متن پرسش
سلام - خسته نباشید - نمودونم دسته بندیمو درست قرار دادم یا نه ولی سوال از خدمتتون دارم - با معرفت به الله تبارک تعالی و ایمان به تکیه گاهی بزرگ چون او قطعا مساله ای تو دنیا وجود نداره که براش غصه خورد . اما من اینطور نیستم یعنی معرفتی ندارم ولی میخوام تو مسیر معرفت گام بردارم - میدونم تدریجی هست - میدونم باید کتاب بخونم - میدونم باید گناه نکنم و واجباتو انجام بدم - ولی متاسفانه اگه کاری رو بدون ایمان بهش شروع کنم , قطعا تمومش نمی کنم. اخیرا به این موضوع فکر میکنم که هممون شیعه به دنیا اومدیم و بدون تحقیق و مطالعه که باعث شده تو مباحث ندونیم اصلا به چی اعتقاد دارم و کم میاریم - شک و تردیدام زیاد شده - به هر چی فکر میکنم و دلیلشو نمی فهمم - حتی به ذات الله - سر هر صحبتی یا منبری یا غیره سر بعضی بحثا شک میکنم - چطوری رهاشم از شک و تردید ؟ همش فکر میکنم که چرا ما که اینقدر تعدادمون کمه درست میگیم و این همه آدم غلط ؟ همش فکر میکنم ما ایرانیا چون احساسی هستیمو و به تغییر سخت و محکمیم , اینا رو باور داریم - حتی شک میکنم روحانی که جوابمو میده هم از رو احساسات و ریا داره جواب میده و ایمانی نداره - خلاصه موندم چه کنم - کتابی یا عملی یا هرچی که کمکم میکنه بگید - شمارو هم نمیشناسم و نمیدونم با جوابتون باز چه شکی سراغم میاد! به ایمیلم بفرستید لطفا - میخوام مومنی بشم که همه چیزش خداست نه فقط زبانا بگه یا الله و بگه الهی العفو و فرداش باز دروغ و گناه - بره سینه بزنه و باز فرداش گناه کبیره
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ظاهراً همین حالت برای طرفی پیش آمد که در جنگ صفین یک طرف علی«علیه‌السلام» را می‌دید و یک طرف صحابه‌ی پیامبر را که عمری برای احیاء اسلام مبارزه کرده بودند موضوع را با خودِ حضرت در میان گذاشت و حضرت راهکار خوبی به او پیشنهاد کردند، فرمودن: «حق را بشناس تا بتوانی اهل حق را بشناسی» انصافاً حرف همین است که ما باید ملاک تشخیص حق و باطل را داشته باشیم تا به این بحران‌های که متذکر آن هستید گرفتار نشوید. بنده روش معرفت نفس را پیشنهاد می‌کنم که مشهور است به روش «یقین‌دانی» و توصیه می‌کنم از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته» با (سی‌دی) شروع کنید. متن کتاب‌ها بر روی سایت هست. موفق باشید
3066
متن پرسش
باسمه تعالی باسلام - به نظر برخی از مراجع عظام تقلید گرفتن سود از طریق گذاشتن سپرده در موسسات مشکلی ندارد ؛اما بنده هرچند فقه اجازه داده و میدانم که شما سوالات فقهی پاسخ نمیدهید اما میخواهم از افق سلوکی و جدای از مسئله فقهی جواب دهید که استفاده از این سودها در سیر الی الله مانعی ایجاد نمیکند؟چون علی رغم اجازه مرجع ، کمی نگرانم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رعایت دستورات فقهی همان مسیر سیر و سلوک الی‌الله است نباید نگرانی به خود راه دهید. موفق باشید
3053
متن پرسش
سلام.در حال مطالعه کتاب جوان و انتخاب بزرگ بودم که سوالاتی بریم پیش آمد البته بعضی از اینها در مورد مطالب کتاب است و بعضی نه! 1.در قسمتی از کتاب مثالی زده بودید که مثلا جوانی که یه کارتون را می بیند بعد به آن وابسته می شود و هر روز سر ساعت پخش آن خودکار به فکر آن کارتون می افتد و جاذبه و کشش کارتون باعث می شود که او هر روز در یک ساعت مشخص ان کارتون را ببیند انتخاب بزرگ خود را نشناخته است.پس طبق این تحلیل ها تمام این فیلم های افانه ای که تلویزیون را پر کرده است به خصوص فیلم هایی 70 تا 80 قسمتی کره ای که جوان امروز ما را در حد دو سه ماه پشت سر هم مشغول خود می کند و یا داستانهای رستم در ادبیات و یا تمام متون ادبی که کلیشه وار و جذاب فکر ما را مشغول می کند تا اینکه داستان تمام شود همگی منفور و رد شده هستند و نباید تلویزین دید ویا این داستانهای ادبی پر پیچ و خم را خواند زیرا ما را از هدف و انتخاب بزرگ وا می دارد؟ 2.جمله ای از کتا به این مضمون بود که شیر برتر از آن است که موش با آن شعور کم از آن بترسد پس ما هم که از گربه هایی مثل مشکلات و.... می ترسیم پس شعور ما ان قدر کم است یا به عبارت دیگر خدا برتر از آن است که ما با این شعور کم از آن بترسیم پس تقوا چه می شود؟ 3.آیا کسانی که کورند مثل ما خودشان را در خواب می ببینند؟که بتوان من نبودن بدن را برای انها هم مصداق داد. 4.انتخاب انفعالی یعنی چه؟ 5.فکر کنم در کتاب به راحتی انتخابهایی مثل پول . خانه . ازدواج . از بزرگی کنار گذاشته شده و شریعت به راحتی پذیرفته شده است.اگر می شود کمی توضیح دهید. 6.می گویند حکمت خدا است که این فرد از اول زندگی کور باشد کسی از میانه زندگی وکسی کاملا بینا!پس برای ما وظیفه ای نمی ماند که کمک او کنیم یا دستش را بگیریم اگر آن فرد کور به زمین میخورد یا مسیر را بلد نیست برود حکمت خدا این است که او اینجوری باشد و زندگی کند. 7.تشکر ازوقتی که برای خدا در راه جواب به سوال من گذاشتید. 8.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مطمئن باشید اگر به این فیلم‌ها و سریال‌ها عادت کردیم از هدف بزرگ خود محروم می‌شویم 2- تقوا یعنی تمام نظام فکری و عملی خود را در ذیل اوامر و نواهی الهی قرار دهیم تا شرایط اُنس با خداوند در ما به‌وجود آید 3- بالاخره افراد نابینا نیز تصوری از خودشان در ذهنشان ایجاد می‌کنند و به خودشان را در خواب بر اساس آن تصور نظر می کنند. 4- انتخاب انفعالی یعنی زندگی را تحت تأثیر حس و خیال خود انتخاب کنیم 5- به کتاب «چه نیازی به نبی؟» رجوع فرمایید 6- خداوند می‌فرماید ما شما را نیازمند به همدیگر کرده‌ایم – چه بینا باشیم و چه نابینا- که در خدمت همدیگر باشیم و از این طریق به کمال خود برسیم و این نیز از حکمت و مصلحت خدا است و شریعت برای همین آمده که راه‌های خدمت به همدیگر را به ما آموزش دهد. موفق باشید
نمایش چاپی