بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34553
متن پرسش

سلام علیکم استاد: شما می‌فرمایید صمت گنگ بودن نیست، سوالاتی در ذهنم ایجاد شده که حضرت می‌فرمایند شیعیان ما آنقدر کم حرف هستند که کسی اینها رو می‌بینه گمان می‌کنند لال هستند، و همچنین فرمودید آیه الله بهجت به قدری سکوت داشتند که حتی توی کاغذ حرفشون رو می‌نوشتند، و فرمودید ما باید بدانیم کجا تکلیف داریم حرف بزنیم، حرف بزنیم، در غیر اینصورت سکوت کنیم، چگونه متوجه شویم کجا تکلیف داریم کجا نداریم شناخت تکلیف را چگونه باید فهمید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این به عهده خودمان است که در شرایط‌ مختلف، تکلیف خود را بشناسیم که کجا در گفتن سخن حق کوتاهی نکنیم و کجا از سخن‌گفتن وقتی لازم نیست که سخن بگوییم؛ خودداری نماییم. موفق باشید

34549
متن پرسش

روز سوم و روز آخر و به تعبیری روز وداعِ اعتکاف مصادف شده است با وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) گویا باید دستی از جنس دستی که بر قلب بانو گذاشته شد بر قلب معتکفین واقعی گذارده بشه تا صاحب قلبی صبور از جنس قلب زینبی شوند تا بتوانند وداع جانسوز رو انجام دهند و با تاسی به بانو رسالتی سنگین که همان دعوت به توحید هست را به خوبی بر دوش گیرند و با قلبی صبور از معشوق جدا شوند تا بروند که هر کدام رهبری شوند برای جاماندگان این طریق، تا آنان را نیز به این وادی عشق و عاشقی بکشانند. بر معتکف واقعی خیلی سخت است که بخواهد از حریم امن و نورانی الهی جدا بشود و حقا که صبری زینبی می‌طلبد برای این وداع.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ملاحظه می‌کنید ما در این صحنه‌ها با زینبی روبه‌رو هستیم که نه‌تنها حضرت سجاد «علیه‌السلام» در وصف او می‌فرمایند: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ» شما بحمدلله عالمی هستید بدون آن‌که از معلّمی تعلیم گرفته باشید و فهمی دارید بدون آن‌که انسانی به شما آن فهم را داده باشد؛ بلکه آن حضرت همین‌که به مدینه آمدند متوجه شدند با نور شهادتی که در نهضت اباعبدالله «علیه‌السلام» پیش آمد وجدان جهان اسلام را آماده کرده است تا رسالت دیگری به عهده بگیرند و آن، حضورِ غلبه نرم‌افزاری بر نظام استکباریِ امویان بود[1]. لذا بعد از حضور در مدینه در راستای حرکت نرم خود، طوری در جهان اسلام حاضر شدند که درست در حساس‌ترین مناطق یعنی در شام و در مصر که هر دو تحت تأثیر امویان بود، آن‌چنان نقش‌آفرینی کردند که ما در مصر شاهد جریان فاطمیون و علاقه شدید مردم مصر به اهل بیت «علیهم‌السلام» هستیم و در شام با جریان علویون روبه‌رو می‌باشیم. حرکت نرم حضرت زينب «سلام‌الله‌علیها» بعد از رفتن از مدینه آن‌چنان عمیق و دقیق است که حتی مزار آن حضرت به طور مشخص معلوم نیست در مصر است یا در شام، و این معجزه حضور نرم است تا همه روح‌ها و وجدان‌ها خود را متعلّق به حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» یعنی بانویی بدانند که قهرمان نهضت کربلا است.

حال آیا این ما نیستیم که با شهادت فرزندان ناب انقلاب اسلامی از جمله حاج قاسم سلیمانی باید زینب‌وار وجدان‌های مردممان و مردم جهان را متوجه جریانی کنیم که قاتلان بهترین انسان‌ها در ایران بودند؟ تا از این طریق جهت‌گیریِ فرهنگ مدرن که همراه با کفر و خشونت است، تغییر کند؟

در بستر نهضت نرم‌افزاری انتقام آری! ولی خشونت نه. مانند اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را می‌کُشد. به گفته مولوی که در وصف حضرت علی «علیه السلام» می‌گوید:

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد              آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست              زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

با توجه به این امر یعنی در نسبت بین حقیقت و قدرت می‌توان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» فرمودند: همه افراد فردا شهید خواهند شد. زیرا حضرت خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا می‌کرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت اباالفضل «علیه‌السلام» که از قبل می‌دانستند و آن‌همه دلاوری و قدرت‌نمایی، پیچیده‌ترین رازی نیست که می‌تواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه‌ حقیقت، شجاعت‌آفرین است؟ و راهی می‌شود تا وجدان جامعه برای درک حقیقت به جوش آید.

باید به این نکته فکر کرد که انتقام سخت اگر انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه می‌گیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم نتیجه نهایی خود را آشکار می‌کند تا هویت تاریخی دشمن استکباری بی‌معنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» به‌خصوص آن‌جایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آن‌که ناظر آب‌شدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها»بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه‌ آن حضرت ادامه یابد و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه‌ آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه‌ رنجی می‌باشد که در مسیر به‌ظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرم‌افزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.

در این مورد باز باید به حضور و نقش حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» بعد از حضور در مدینه در جهان اسلام فکر کرد و معجزه حضور نرم نسبت به وجدان‌هایی که پس از شهادت بیدار شدند و امکان گفتگو با آن‌ها در راستای درک حقیقت فراهم گشت. موفق باشید

[1] - در این مورد خوب است به سخنان رهبر معظم انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر آن شهید توجه فرمایید که فرمودند: «البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهم‌ترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلی‌ای زدند؛ لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه نرم‌افزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است .

34547
متن پرسش

سلام علیکم: گاهی در احوالات و شرایطی هستیم که هیچ میل و اراده ای به سوی گناهان نداریم. ولی گاهی در شرایطی قرار می‌گیریم که هیچ اراده و مقاومتی در برابر گناهان نداریم! استاد چرا اینگونه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همین‌طور باشد. زیرا ما همواره در معرض الهام «فجور» و «تقوایِ» خود هستیم تا در الهامِ فجور خود، خود را در صبرِ در مقابل معصیت احساس کنیم و بپرورانیم و در شرایط الهامِ تقوای خود، خود را در صبرِ بر اطاعت پیدا کنیم. موفق باشید

34546
متن پرسش

سلام و عرض ادب به محضر استاد طاهرزاده: در روایاتی داریم که می‌فرماید اگر فلان عمل را انجام بدهید یا فلان ذکر را بگویید، مانند روزی که که متولد شده اید از گناهان بیرون می روید (الْخُرُوجُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ اللَّهِ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّه‏). و با توجه به اینکه از حضرتعالی بارها شنیده ایم که می فرمودید: «نتایج هر عمل عبادی در صورتی محقق می‌شود که شرایط مقتضی فراهم باشد». حال اولاً: اگر امکان دارد قدری در مورد این «شرایط مقتضی» توضیح دهید. ثانیاً: چرا ما با انجام آن عمل یا ذکر، آن گشودگی و نورانیت و طهارت و تخلیه ای که آن نوع روایات متذکر شده را احساس نمی کنیم؟ با سپاس و التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر آن عمل که فرموده‌اند موجب خروج از گناه می‌شود را، در شرایط خود انجام دهیم مثل همین اعتکافی که پیش آمد؛ حقیقتاً انسان با شخصیتی جدید می‌تواند زندگی را شروع کند. شرایط مقتضی یعنی شرایطی که آن عمل، حقیقتاً محقق شود. مثل آن‌که در اعتکاف انسان بتواند از زندگی بیرونی خود منقطع گردد و بیش از پیش نزد خود باشد و در جهانی که در خود شروع می‌کند با ابدیت خود و با حضور در محضر حق، با خود روبرو شود. موفق باشید

34540
متن پرسش

سلام استاد، خدا قوت! چرا باید احترام افراد مسن رو داشت؟ دلیل عقلانی آن چیست؟ چرا اینقدر بر احترام به بزرگتر تاکید شده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: وَقِّرُوا كِبارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَكُمْ وَ صِلُوا اَرْحامَكُمْ؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد. آری! بزرگان گنجینه‌های تجربه و حکمت‌اند و چنانچه مورد احترام و توجه قرار گیرند، ما به خوبی در گذشته خود برای حضور در آینده حاضر می‌شویم. موفق باشید

34531
متن پرسش

عرض سلام استاد عزیز: وظیفه من در برابر همچنین پدر و مادر بزرگواری که بعضی از رفتارهایشان را خواهم نوشت چیست؟ ۱. سیستم خواب من بهم ریخته و از ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب و ۸ صبح تا ۲ بعد از ظهر شده است که خودم می‌دانم اشتباه است ولی این دلیل می‌شود که موبایل من را بردارند و بعد هم بگویند خواستیم سر موقع بخوابی؟ ۲. به کوچکترین رفتارهای من ایراد می‌گیرند که تو فلان گونه هستی و خیلی این رفتار بده و... در کل که از جهت نداشتن اختیار، من نزد آن بزرگواران گوسفندی بیش نیستم، حالا باز هم باید احترام‌شان کرده و همین طور عصبانیتم بیشتر شود؟ فقط خواهش می‌کنم یک شخص ۲۱ ساله رو فرض کنید که در همچنین شرایطی چه ها که نمی‌کرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخت‌گیری آن‌ها خوب نیست، ولی دلسوزی‌های آن‌ها را نیز مدّ نظر قرار دهید که مایلند شما در مسیر طبیعی زندگی که سایر انسان‌ها به طور معمولی در آن قرار دارند؛ قرار بگیرید تا انسانی منزوی و تنها و جدا از دیگر انسان‌های معمولی و آشنایان خود نباشید. موفق باشید

34529
متن پرسش

سلام و عرض ادب و شرمندگی: با توجه به مطالبی که از بزرگان در مورد برکات سجده های طولانی دیده ایم و تا حدود خیلی کمی هم چشیده ایم، به نظر شما چگونه به این عبادت نورانی ورود کنیم که دچار غلبه ی واهمه و گوشه گیری نشیم؟ (آیا اگر از مُهر استفاده نکنیم نتیجه ی کمتری می گیریم؟) التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به نور سبحانیِ حضرت ربّ و با ذکر سجده، راه‌هایی بسی بلندمرتبه به وقتش در مقابل انسان گشوده می‌شود. بدون مُهر چرا؟ بد نیست به بحثی که تحت عنوان «نظر به ربوبیت عالم گیر حضرت رب العلمین»

https://eitaa.com/matalebevijeh/12541 شده است نظری بیندازید. موفق باشید

34520
متن پرسش

سلام و عرض ادب و تبریک میلاد مولی الموحدین امام علی علیه السلام: در خصوص اوضاع زنان و خانواده و نگرانی هایی که در پرسش ۳۴۴۹۶ مطرح شد می‌خواستم عرض کنم به نظر می‌رسد بعد از ۴۴ سال از انقلاب روشن شده که جریان انقلاب و حتی شخص رهبران انقلابی نتوانستند مسئله جایگاه زن را درست تبیین و ترویج کنند (گرچه کار را در عمل عمدتا فمینیستهای مسلمان!! دولت اصلاحات جلو بردند). بنده در مکاتبه ای که با استاد محسن قنبریان داشتم نکات خود را مفصل عرض کردم و دیدم ایشان هم پاسخی نداشتند. فی الواقع حتی از مباحث شبه فقهی و مغالطی ایشان در توجیه غیرمستقیم اوضاع فعلی هم حیرت کردم. استاد عزیز باید بپذیریم رهبران انقلابی ما و به تبع آنها بزرگوارانی چون شما و آقای قنبریان با وجود تمام ارادتی که به آنها داریم به دنبال جمع بین اسلام و فمینیسم بودند و این جمع جدلی ضرورتا یک جمع مکسر و مخرب از کار در آمده و اکنون زمان آن رسیده که از این راه توبه و تجدید نظر کنیم. امروز زنان مذهبی ما هم مگر نوادری به آسیبهای اشتغال بیرون برای ازدواج و خانواده دچار شده اند و این کاملا واضح است. می‌فرمایید زنان ما در چارچوب نگاه اسلامی احساس مظلومیت می‌کنند، باید پرسید مگر اشتغال در بیرون فی نفسه هیچ ارزشی در اسلام دارد مگر ابزاری باشد برای تامین معاش که آن هم به عهده مرد است؟ حدیث صریح از حضرت امیر (ع) هست که زنان در آخرالزمان به خاطر حب دنیا رو به اشتغال می آورند. باید پرسید که زن که سر هر بچه باید سه سال را مشغول حاملگی و شیردهی باشد چه طور می‌تواند به اشتغال بیرون منزل مشغول باشد که یا باید قید فرزند آوری و پروری را بزند یا با فشار کارفرما به عدم فرزندآوری یا حقوق کمتر مواجه شود یا تحت فشار دوجانبه اشتغال و مادری منگنه شود و تازه با ورود زنان به بازار دستمزد مردان هم کمتر شود تا با وجود اشتغال هر دو نفر هم نتوانند کفاف زندگی را دهند! آخر این از حماقتهای فمینیسم مدرن نیست که ما هم در کمال تعجب دچارش شدیم؟ در خصوص حق طلاق زنان و مردان بدون عذر هم تجربه دولت ریگان جلوی چشم ماست که چه طور با اجرای قانون حق طلاق بدون عذر برای زنان و مردان، زنان در درخواست طلاق گوی سبقت را از مردان ربودند و شاهد سونامی طلاق گیری زنان شدند، فلذا بعد از یک دهه قانون را لغو کردند با این که صدمه وارد شده بود. آیا این موید حکیم بودن شارع مقدس نیست در عدم اعطای حق طلاق به زنان؟ پس ظلمهایی که به زن ادعا شده اولا از ناحیه احکام شریعت نیست. برخی از این ظلمها توهم ظلم است. اما ظلمهای واقعی را هم اسلام با «عاشروهن بالمعروف» منع کرده است. شریعت مقدسه با برداشتن بار اشتغال از دوش زنان، سختی های حاملگی و بچه داری را برایشان جبران و با نوید سرورانگیز «الجنة تحت اقدام الأمهات» بهشت را هم برای آنها تضمین کرده، پس دیگر چه جای ناسپاسی و اعتراض به حکمت بالغه ربوبیه؟! استاد تجربه فمینیسم در غرب یک انحطاط و فاجعه کامل بوده است و امروز بنده به عنوان دانشجوی دکتری فلسفه و پژوهشگر در این زمینه دیدم حتی برخی محققین زن در غرب چه طور ندای بازگشت زن به آغوش خانه و فرزندان را می‌دهند ولی امروز ما هم با روشهای فمیمیستی شبه اسلامیِ اسلامگرا و انقلابی!! زنان این جامعه را به همان منجلاب فمینیسم غربی کشانده ایم و کار به آنجا کشیده که به شرکت زنان محجبه در لهویات و لغویات ورزش مدرن افتخار می‌کنیم که حتی برای مردانش هم به حکم «المومنون... الذین هم عن الغو معرضون» هم دست کم مکروه است! استاد این ره که می‌رویم به ترکستان است! پس باید ندای بازگشت زنان به خانه (البته مسکن تراز اسلامی یعنی غیرآپارتمانی) و فرزندان را بلند کرد. ما زن و مرد و خانواده و فرزندان را با این روشهای متناقض انقلابی!! قربانی کردیم! مکاتبات خود با استاد قنبریان را هم در ذیل می‌فرستم: سلام و ادب در خصوص مطلب زیر از استاد در خصوص طالبان و حضور زنان نکته ای داشتم • تحجر اگر حکمران جامعه ای شود چیزی از جنس طالبان می شود. کتاب نظام امارت اسلامی نوشته قاضی القضات طالبان با مقدمه هبه الله آخندزاده رهبر طالبان، مانیفست حکمرانی این گروهِ به حکومت رسیده است. • آنچه این روزها درباره منع زنان از کار و تحصیل در افغانستان می گذرد هم عمل به این کتاب است! • در جای جای کتاب زن، ضعیف و جای او در خانه معرفی شده است (ص۸۰ و ۸۱). نظام ربّانی درباره زن، بودن در خانه و تولد فرزند و سرپرستی اطفال است. (ص۱۵۱و۱۵۲). تعلیم زنان باید در خانه و توسط محارم باشد. اگر ناگزیر به خروج از خانه شد، معلم، زن باشد. اگر این هم میسر نشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم پرده ای باشد. (ص۲۵۴ و ص۲۶۲) نویسنده برای فتوای به حرمت اختلاط به این شعر فارسی هم تمسک می کند: "ز بیگانگان چشم زن کور باد / چو بیرون شد از خانه در گور باد"! • نزدیک به این فتاوا در کنج حجره های ما هم پیدا می‌شود؛ لکن اسلامِ خمینی و متفکران انقلاب درباره زن نظرشان چیز دیگری بود. آن نظر، غیرِ شرعیت از اجتهاد روشمند، مقبولیت با رأی مردم را هم از آن خود کرد. • تحجری که امام (ره) تا روزهای آخر از آن نالید و در منشور حوزویان هم از آن حذر داد، بعید است مشکلش، بودنِ خمینی بوده باشد و بعد از او به اصالت و زمانه شناسی برگشته باشد! ⚠️ توجه: هروقت در جامعه مظاهر غربزدگی - مثل کشف حجاب و...- بروز می کند، آن قرائت متحجر موجّه جلوه می کند! • گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، نقطه وسط و ثبات حرکت پاندولی جامعه است؛ هرچه حرکت به جانب تحجر منحرف شود، از آنسو به سمت غربزدگی برمی گردد و بالعکس! #زن # کتاب_نظام_امارت_اسلامی محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian من فکر می‌کنم چون طالبان در افکار عمومی و عملکردهای گذشته تصویر منفی دارد اگر کارهای خودش را مستند به سنت حقه و کتاب خدا هم کند احتمالا یک عده سنت و کتاب را هم انکار کنند تا منسوب به طالبانیسم نگردند گذشته از این نکته، تقسیم کار مطلوب بین زن و مرد در اسلام چنان که در توصیه حضرت رسول (ص) به حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) آمده ظاهرا شبیه همان چیزی است که در کتاب مذکور که البته من نمی‌شناسم آمده. حدیث مشهور از حضرت زهرا (س) که موید نبی (ص) هم قرار گرفت و حتی روحانیون ما از نقلش ابا دارند می‌گوید بهترین کار برای زن این است که نامحرم او را نبیند و او هم نامحرم را نبیند. بگذریم از حدیث علی (ع) که با لحن ذم گفتند در آخرالزمان زنان به خاطر حب مال رو به اشتغال می آورند یا وقتی شارع از اختلاط حتی در مسجد نهی کرده و در صورت قرارگیری زنان و مردان در کنار هم امر به نصب پرده کرده است چه طور با اشتغال زنان در فضای مختلط بین مردان نامحرم راضی است؟ عنایت کنید داریم در خصوص حکم اولیه و مذاق اصلی شارع هم صحبت می‌کنیم و سخن از شرایط استثنایی و ثانوی نیست حالا چه طور است با این احادیث واضح از اهل بیت معصومین علیهم السلام برخی روحانیون بسان فمینیستهای مسلمان! به اشتغال حضرت خدیجه قبل از بعثت در دوره جاهلی برای تشویق اشتغال زنان استناد می‌کنند؟! سخن در این نیست که زنان حق اشتغال خارج از منزل ندارند سخن در این است که آیا این عمل در اسلام به حکم اولی توصیه یا تشویق شده است؟ ظاهرا پاسخ منفی و حتی متضاد است، یعنی مذاق اولیه و اصلی شارع نهی از اشتغال زنان در بیرون است اما مشاغل ضروری مثل پزشک زنان و پرستار و معلم زن برای اناس اتفاقا خودش مورد توصیه شارع خواهد بود اما بنده دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی این کشور در تربیت مدرس هستم و سابقه تحصیل در علوم سیاسی دارم و تحقیق و ترجمه از متون غربی هم مشغولم و به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه هم ارادت قلبی دارم لذا کسی نمی‌تواند مرا متهم یه تحجر کند اما به نظرم تقدیرها و تشویق های رهبران انقلاب از حضور اجتماعی زنان بعد از انقلاب در شرایط حفظ ساختارها و فرهنگ مدرن در عمل مصادره به مطلوب فمینیستها شد و امروز شاهد عوارض این مسئله هستیم. مثل رواج روابط خارج از عرف و انواع سوء استفاده ها از زنان در بازار، بروز سختگیری ها در ازدواج از طرف زنان شاغل و کاهش فرزند آوری. خوشحال می‌شوم پاسخ استاد قنبریان را در این خصوص بشنوم. رامین اساتید: سلام. برخی از اینها را در سخنرانی ها طرح کرده از جمله روایت حضرت زهرا (س) که غیر از ضعف سند خلاف سیره خود ایشان است (سخنرانی حبیسه یا محرره را بشنوید) مفصل تر هم در برخی دروس قم طرح شده که دروس در کانال گذاشته نمیشه حسامی (عبد الرحمن): http://mghanbarian.ir/lecture/6334/ این متن را از سایت تان پیدا کردم مطالعه شد ابهامات و اشکالات زیادی به نظر می‌رسد. به نظرم آیه «قرن فی بیوتکن» به تنهایی حکم اولی را برای زنان روشن کرده و تخصیصش به همسران نبی بلا وجه است. گرچه مخاطب زنان نبی (ص) بوده اند چون ایشان از حیث شایستگی برای الگو بودن مخاطب شدند و نه نفس زوجیت نبی (ص) چنان که نهی از تخضیع قول و تبرج جاهلی و امر به اقامه صلوة و زکات که متوالی آمده نمی‌تواند اختصاص به نساء نبی داشته باشد، فهکذا «قرن بیوتکن» پاسخ تان به فراز نامه ۳۱ هم نقضی بود تا حلی. اما وقتی آیه ۳۲-۳۳ احزاب را اصل بگیریم و به صراحت آن خطبه هم عنایت کنیم آنگاه موارد استثنا نیاز به توجیه دارد نه اصل امر به اقتران و توقیر فی البیوت. مثلا این که سلمان و ابوذر و امثالهم به خاطر قرب معنوی به اهل بیت و تقوای ممتاز، مجاز می‌شدند به ورود به خانه حضرت زهرا (س)، لذا اینها جزء مستثنیات می‌شود نه اصل احتجاب عمومی در برابر مردان. همین طور حضور زنان در جنگ جمل خصوصا که خود جنگ از شرایط اضطرار است نه شرایط عادی و عمومی. ضمنا توقیر فی بیوت مانند جمیع سایر احکام مطلق و بدون استثنا نیست چنان که زن با اذن شوهر مجاز به تردد به خانه اقوام و همسایگان و دیگر محافل ضروری هست و لذا با احتباس زانی فرق می‌کند. اما علت نظر مثبت مرحوم امام (ره) درباره مشارکت زنان در انقلاب هم به نظرم به خاطر جهات انقلابی و دینی در این حضور استثنایی بود و همین طور نوعی جدل با فمینیست ها. اما متاسفانه آن حضور معنوی و استثنایی و جدلی بعدا تبدیل شد به یک اصل رایج و عادی در جمهوری اسلامی که خلاف سیره (ع) معصومین و کل تاریخ فقاهت شیعه است و نتیجه آن هم این افتضاح اجتماعی است که امروز شاهدش هستیم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «زنان و راز امیدواری به آینده» شده است، https://eitaa.com/matalebevijeh/11304 شاید به کار آید. موفق باشید

34514
متن پرسش

با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده می‌شود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهی‌های ما. التماس دعا

متن پاسخ

با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده می‌شود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهی‌های ما. التماس دعا

34513
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای طاهرزاده: ببخشید هدف خداوند از قبض و بسط که برای مؤمن پیش می آورد چیه؟ چرا بعضی اوقات حس و حال معنوی خوبی داریم ولی گاهی اوقات با این که عبادات هم بیشتر می‌کنیم ولی اصلا به دلت نمیشینه؟ (آیا همینم قبض و بسط میشه؟)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رشد انسان و برای جلورفتن او باید «بسط»ِ امروزین‌اش برود و در نتیجه «قبضی» نسبت به آن «بسط»، پیش آید تا مقدمه‌ای شود برای «بسطی» جدید و حضوری برتر. و البته این بسیار بهتر از آن است که انسان همواره در حال خوشِ اولیه خود متوقف شود. چه اندازه زیباست که انسان در قبض خود همچنان ادای بندگی پیشه کند و در انتظار «بسطی» بسی برتر باشد. موفق باشید

     

34510
متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: بنده امسال برای اولین بار می‌خواهم وارد عالم اعتکاف بشوم. چگونه برای این ۳ شبانه روز طلایی برنامه ریزی کنم که از این رو به آن رو بشوم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جزوه «اعتکاف» که روی سایت هست، باب تفکر نسبت به اعتکاف را بگشاید. در ضمن در قسمت پرسش و پاسخ‌های سایت نکاتی هست که إن‌شاءالله مفید خواهد بود. احتمالاً عرایض بنده در اعتکاف به صورت آنلاین پخش می‌شود. موفق باشید

34506
متن پرسش

اعتکاف و طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی

در زمانه‌ای که امور و پیشامدها از اراده انسان پیشی گرفته این نه انسان است که در تاریخ سکنی می‌گزیند بلکه تاریخ است که بر انسان غلبه یافته. تاریخ بر آدمیان ساکن شده شاید انتظار سکنی گزیدن در عین طلب وارستگی برای انسان راه نجاتی باشد برای یافتنِ بودنی بس متعالی در حضور تاریخی انقلاب اسلامی و تاریخ سازی ما سکنی گزیدن و خانه خدا، شاید در این برهه از تاریخ انقلاب که سال‌ها از سرچشمه وجودیش که همان امام رحمت الله علیه است و عالم دینی که با خود به پا کرد فاصله گرفته و غلبه بیش و بیش تر غرب زدگی و بی سامان شدن کارها و ارزش‌ها و بنیان‌های زندگی و تاریخ بر زندگی مردمان و دور شدن ما از آن خودهای اصیلی که در پیشامد دفاع مقدس و مادرانگی مادرانی که در آغوششان حاج حسین‌ها و حاج قاسم‌ها و حسن باقری‌ها و مهدی باکری به وجود آمد، شاید معتکف‌شدن خلوت گزیدن با جلوات حق همان انتظار وارستگی است برای پیدا کردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همراهی با نوشته حکیمانه سؤال شماره 34505 کاربر محترمی که عنوان آن «ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم» نهاده شد؛ عرض شد حقیقتاً ماه رجب نسیمی است که گویا از یک طرف خود ما را به خودمان برمی‌گرداند و از طرف دیگر، ما را با خدایِ گمشده‌مان آشنا می‌کند و این از جهتی همان مطلبی است که به گفته شما اعتکاف نوعی طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی خواهد بود زیرا آن‌گاه که حضرت حق در ماهی که آن را به خود نسبت داد، به سوی بندگانش رُخ بنمایاند؛ عملاً ما را در تاریخی که اراده کرده است تا تاریخِ نفیِ استکبار باشد، مستقر می‌کند و از ظلماتِ بی‌تاریخی رهایی‌مان می‌بخشد. این‌جا است که با تمام استقرار نسبت به هر آنچه پیش آید، وارستگی پیشه خواهیم کرد، امری که در شخصیت مقام معظم رهبری «حفظه‌الله‌تعالی» احساس می‌کنید. حال مائیم و اعتکافی که در پیش است یعنی حضور در آغوش خدایی که تا آن‌جا بر سر غیرت آمده است که این‌همه اراده به بی‌آبروکردنِ دشمنان انقلاب کرده است و ما را دعوت کرده است تا این بصیرت را که اصیل‌ترین بصیرت است، عطایمان کند. و در این تاریخ و در این زمانه، این بزرگ‌ترین نتیجه اعتکاف امروزین است. موفق باشید       

34505
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد عزیز: وجیزه‌ای را خدمت شما فرستادم تا در این ماه عزیز یاد این حقیر در ایام اعتکاف هم باشید، امید آن‌که این کمترین، از برکات توحیدی ماه رجب به برکت دعای دوستان بهره‌مند باشم. پیشاپیش از شما بابت وقتی که در خواندن این نوشته از دست می‌دهید عذرخواهم و شرمنده.

ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 امیرالمومنین «علیه‌السلام» در غررالحکم می‌فرمایند: «إنّ الأكياسَ هُمُ الذينَ للدُّنيا مَقَتوا، و أعيُنَهُم عن زَهرَتِها أغمَضوا، و قُلوبَهُم عنها صَرَفوا، و بالدّارِ الباقِيَةِ تَوَلَّهوا» زيركان، كسانى هستند كه دنيا را دشمن دارند و از زرق و برق آن چشم فرو بندند و دل‌هايشان را از آن روي گردان كنند و شيفته سراى جاويدان شوند.

پنج حسی هست جز این پنج حس / آن چو زرِّ سرخ و این حس‌ها چو مس

صحت این حس، ز معموری تن /  صحت آن حس، ز ویرانی بدن

صحت این حس بجویید از طبیب / صحت آن حس بجویید از حبیب

عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا.» ماه رجب همان نفحه‌ای‌ است در کالبد وجودی که آن را عفونتِ پوچی زمین‌گیر کرده است. نسیمی است برای روح‌هایی که از دردِ بیگانگی، به خود می‌پیچند و راهِ پیش روی حقیقت را گم کرده‌اند. «رجب»، بازگشت به انسانیت است در اصیل‌ترین لایه‌های وجودی خودش، همان هویت اتصالی او که یک سرش وصل به کمال مطلق است و در این سو وصل است به توجه به این اتصال. می‌ماند نحوه‌ی رجوع به این حقیقت و اتصال به آن کمالات که فتح الفتوحش در ماه رجب رخ می‌دهد آنگاه که انسان خسته می‌شود و نفس‌هایش به شماره می‌افتد از تنگی و ضیقِ عالم دنیا از افق تاریک و سیاه عالَم مجازی که او را غرق در توهّم و از خود بیگانگی کرده است و سرپوشی شده است برای رهایی‌اش.

انسان گمان می‌کرد این تاریخ، عصری است که انسان‌ها را وسعت می‌دهد و انسان در آن می‌تواند خودش را در تجربه‌های مختلف عالم مدرن که برایش به میان آورده است تجربه کند و وسعت پیدا کند، و از حصارهای مختلف مشکلات و مسایل پیرامونی دنیا آزاد شود؛ اما خیلی زود به این پی‌برد که سرابی که برایش دریا جلوه کرد، جویِ کوچکی بود که به قیمت لجن‌مال‌شدنِ روحش تمام می‌شد و حالا در میان علفزار هرزِ عالمِ مدرن، این افق توحیدی ماه رجب است که نسیم دشتزارِ حقیقتش را به روی او نشان می‌دهد تا او حقیقت را از درون جان خود و نه بیرون از خود «بچشد» و «حس» کند و «بیابد» و «تصدیق» کند و «لذت» ببرد. و فریاد بر‌آورد: «من کیستم؟!!» آتش به دل افروخته در خرمن عشق، چهره بر در دوخته ماه رجب از آن منظر که انسان از خود گسیخته شده و در تاریخ عالم نیهیلیسم دست و پا می‌زند و از درون فریاد بی‌هویتی سر می‌دهد، اشارتی است برای رجوع به «هویت اصیل انسان» در امتداد افق معنایی وجودش که عین اتصال به حقیقت است، در این صورت است که می‌توان سکراتِ بی‌هویتی و بی‌معنایی را به او متذکر شد و او را از وحشت و مرگِ خاموش و زجرآور نیهیلیسم بیدار کرد.

بشر امروز سخت محتاج عبور از پیچ هویتی خود است و اگر وجه اصیلی در برابر آنچه که با تشنگی به سراب رسیده است، در برابر خود پیدا نکند، اگر نتواند خود را با روزمرّگی سرگرم کند؛ لاجرم دست به انتحار خود می‌زند، چرا که آنچه می‌خواست آنی نبود که ابعاد وجودی‌اش را اشباع یا ارضاء کند، فلذا سرد و سردرگم و خسته خواهد شد. روزمرّگیِ تاریخِ ما وجهی از سرگردانی انسان در میان بی‌هویتی و عالَم معناست، نه می‌تواند با آنچه که هست خود را راضی کند، و نه می‌داند آنچه که جواب طلب اوست چیست!! شاید بتوان وجهی از عصبانیت انسان امروزین را هم در این سو تحلیل کرد که در اصل او از خودش و نارضایتی از افق کور عالمی است که در برابرش قرار گرفته و آنی نیست که انسان می‌خواست فلذا بهانه‌گیری می‌کند و مشکلات را به گردن بیرون می‌اندازد. در این میان این رجب است که در حال ظهورکردن در این عصر است برای «یگانگی» و «یافت حقیقت» و «روبه‌روشدن با طلب اعلای انسان آخرالزمانی» تا در این خلوت و انس، انسان آرام‌آرام متذکر لایه‌های عمیق حضور در عوالمی شود که برتر از افق طبیعت است، تا خلأ  اُنسی که طبیعت، او را از آن محروم کرد، بچشد آنگاه است که می‌بینید در سحری یا شبی در دل همین خلوت‌ها با صدایی رسا اعلام خواهد کرد که:

مژده بده مژده بده، یار پسندید مرا / سایه‌ی او گشتم و او، برد به خورشید مرا

جانِ دل و دیده منم، گریه‌ی خندیده منم / یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا

 آری! ماه رجب شکفتگیِ درون است و راهش از انسان آغاز می‌شود. یعنی باید بگوییم «رجب»، فتح انسان است در عصر تاریک پوچی‌ها. یا این‌گونه بگوییم: شروعی است بر یک پایان یا آغازی است از طلیعه‌ی اُنس انسان با خودِ وجودی‌اش، نه خودِ شخصی یا اعتباری‌اش. مطلع الفتحِ آغاز انسان در تاریخی که عالم مدرن آمده است تا انسان را برده‌ی ساحت‌های مکاتب خود کند یا انسان را منفعت‌طلب و سودجو پروش دهد، یا آن‌که انسان را محور تصمیم‌های اساسی زندگی‌اش قرار دهد، همان انسان‌محوری به آن معنایی که انسا ن، گرگ انسان می‌شود، نه آن‌که انسان، آینه‌ی انسان باشد.

 «ماه رجب» است. در «رجب» انسان، محور قرار می‌گیرد اما در انس و اتصال، فرقش با اومانیست در آن است که در مکتب انسان‌محوری، انسان ربطی با عالم و آدم ندارد، بلکه «خودش» در سود و منفعت و نظام سرمایه‌داری مهم است، حتی فضیلت و اخلاق از آن جهت که انسان اخلاق و معنویت را در زندگی به عنوان سود و منفعت نیاز دارد. اما انسانِ «عالَم رجب» متفاوت از انسان عالم نیهیلیسم، محوریت‌اش در عین ربط و اتصالی است که با افق معناییِ عالم قدس دارد که انسان در عین یگانگی می‌تواند در تمام عالم باشد. یعنی حضور بیکرانگی که نه راهی بر کسی می‌بندد، و نه می‌گذارد کسی راه بر او ببندد، آن‌گاه تجلیِ ظهور و بروزش می‌شود. کربلا، آری! می‌شود اربعین که انسان در آن‌جا فقط «هست» و «هست» و «هست»، در عین اتصال به ملکوت قدیم الإحسانی در صورت حسینی. حال باید بگوییم ماه رجب ماه انس است و انس در بستر تمرکز و خلوت و کناره‌گیری از وجوه کثرت عالم طبیعت به‌دست می‌آید و «رجب» بستری است تا در دل ظلمتِ عالم بی‌معنای پیرامون‌مان سر در گریبان وجود و درون‌مان کنیم تا حالت انس پدید آيد آنگاه پس از انس جذبه خواهد آمد و پس از آن عشق و آنگاه اتصال روی خواهد داد پس باید بگوییم شروعی است مبارک و راهی است گشوده برای آنی که می خواهد دوباره خود را بیابد و با خود آشنا شود و ساحتی دیگر از افق عالم را تجربه کند . این راه رفتنی است ......مرد سفر کجاست؟ خلاصه آنکه جمعیت رلف پریشان عالم مدرن انسان را به هم ریخته است و این ماه رجب است که به سراغمان آمده تا با آن همراه شویم، به خدا که نیاز نیست کاری بکنیم چون ما عین ناتوانی و فقریم در برابر نسیم فضل او، فقط کافی است طبق روایت، خود را در مسیر و همراه با آن نفحه کنیم، او «خود»ِ شما را در بر خواهد گرفت و با او همدم خواهیم شد فقط باید همراه شد و منتظر ماند.... رجب همان روح قُرب است که تروح جسم می‌باشد، از آن جهت که انسان را مسانخ با عالم مجردات می‌کند، عالمی که تجربتاً برای انسان مورد تصدیق است، عالَمی فراتر که انسان بدون مزاحمت احکام بدن طبیعی در آن عین بودن است و عین لذت است و عین توحّد و انس است. باید برای ورود به آن عالم، به خود رجوع کرد و برای رجوع به خود نیازمند خلوتی هستیم تا با خود روبرو شویم و آنگاه که با خود روبرو شدیم سوال از من کیستم که روی دهد، تصدیق خواهی کرد برتر از آنچه که به آن تن داده‌ام،

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک /  چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 باید به پرسش این خلوت صادقانه جواب داد که نمی‌توانی خودی باشی جدای از حقیقتی عالی تر و برتر که عین کمال و صدق و صفاست، مگر نه آن است که ناقص در ذیل کامل معنادار می‌باشد؟ و مگر نه آن است که نقص با کمال جبران می‌شود؟ و اگر کمالی مطرح شود که در عین کمالیت نقصی در آن راه ندارد، قطعا مطلوب خواهد بود و انسان ذاتاً کمال‌طلب است. سخن زیاد است و حرف ها در میان و آینده در انتظار رجبیون است... «این الرجبیون»!!

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً آنچه را که از ماه رجب به مشامِ دل‌تان رسیده است، از همان نوعی از احساس روحانی است که روح روایات ما بدان اشاره دارد. معلوم نیست چه سرّی در گشودگیِ ماه رجب است که گویا هرکس به جایی رسیده است، از نسیمی بوده است که ماه رجب بر قلب او تابانده و از عالی‌ترین هوشیاری‌ها بهره‌مندش کرده است. و این درستْ همان نسیمی است که ما را به گفته شما از سکرات نیهیلیسم به بهشت حضور در نزد خود حاضر می‌کند تا در وسعت بیکرانه خود عرشی که فوق ملکوت است و دارای جامعیت خاص می‌باشد؛ تجربه کنیم. این‌جا است که معنی سخن خدا را می‌یابیم که فرمود: «ماه رجب، ماه من است» و این همان جامعیت شب قدر است که آرام‌آرام با «ماه شعبان» که نور تعیّن نبیّ را به ظهور می‌آورد و «ماه رمضان» که ناس را در جلوه الهی‌شان به کثرت و تعیّن ظاهر می‌کند، شکل می‌گیرد. مگر نه آن است که جامعیت شب قدر در دلِ سالی که پس از آن پیش می‌آید، در جلوات مختلف خود را می‌نمایاند؟!

گفتید: «توحید ماه رجب، نسیمِ دشتزار حقیقت را در مقابل انسان می‌گشاید تا انسان از سکرات بی‌هویتی خود را آزاد کند.» و این قصه بشر امروز است که از دست خودش کلافه شده است و خداوند با سفره گسترده ماه رجب او را به خود می‌آورد تا نه‌تنها خودِ گمشده خود را بیابد، بلکه خدایی را که نیز گم کرده است، با دعاهای ماه رجب پیدا کند. و این همه حرف بنده برای معتکفین عزیز است که متوجه باشند خدای خود را گم کرده‌اند، آری! خدایِ دیروز، خدایِ امروز نیست، به دنبالِ خدای دیروزگشتن، سرگردانی است. پس خدای خود را گم کرده‌ایم و به گفته جناب مولوی: «هر روز مرا تازه خدای دگری هست» و می‌توان او را با اشاراتی که مولایمان حضرت علی«علیه‌السلام» در دعای مخصوص ماه رجب به او کرده است، پیدایش نمود. دعایی که در ابتدای آن می‌خوانیم: «اَللّهُمَّ يا ذَاالْمِنَنِ السّابِغَةِ وَالاْلاَّءِ الْو ازِعَةِ والرَّحْمَةِ الْو اسِعَةِ وَالْقُدْرَةِ الْجامِعَةِ...». موفق باشید  

34495
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: چند سوال از خدمتتان داشتم: ۱. استاد به نظر شما ما باید نگاه و هدف و انتظارمان برای اصلاح کلی جامعه و زمینه سازی ظهور این باشد که منتظر باشیم و امیدوار به اینکه در آزمون و خطاهایی که در زندگی شخصی و جامعه و ادارات و مملکت داری مان می کنیم تا پیدا کردن راه درست، ظرفیت برگشت دوباره روح انقلاب اسلامی به سطح جامعه و زندگی ها برگردد و امید به اینکه هرچند ما مشکلات را می‌بینیم و می شماریم و راه رفع آن را در زمین جستجو می کنیم، اما خداوند دائما در حال بررسی ظرفیت پذیرش روح انقلاب توسط جامعه و اشخاص است تا بیاید و فضا طوری شود که نخواستن ها بالاتر از داشتن ها دانسته شود نه اینکه صرف بخشنامه و از این دست امور کافی باشد. استاد عزیز لطفا بفرمایید که آیا اینکه وقتی دقت می کنیم به اخلاق و رفتار و روح حاکم بر بخشی از افراد و جامعه می فهمیم و می بینیم که آنها در صدد نگهداشتن خودشان در یک سطح و یک ترازی هستند یا مثل یک نخ تسبیح یک روحی آنها را به نظم می آورد که آن روح جامعه اگر باشد، آیا اگر خدا بیاید این فضا و روح حاکم طوری می شود که نخواستن ها بالاتر از داشتن ها دانسته شود؟ آیا خدا از جمع ما رفته که این فضای حرص ایجاد شده؟ آیا به نظر شما ما باید توجه مان به ساخت ظرفیت برای آمدن خدا باشد؟ ممنون میشم کمی توضیح بفرمایید. ۲. استاد با تفکر در مورد دین و عقل می فهمیم که رعایت حقوق دیگری را کردن، حال انسان باشد یا حیوان و... که گویا همه چیز را به یک نظمی می آورد و همه چیز همان جا که باید قرار می گیرد و اینکه مثال شخصی رو زدید که بنده در سوالم از آن کمک می گیرم شخصی که فرمودید شب درِ خانه تان را زده و پشیمان از اینکه غیبت شخصی را تایید کرده بود و به شدت پشیمان از کارش بود، استاد عزیز با دقت در حالات این شخص گویا احساس به هم ریختگی یک نظم و ایجاد یک فساد یا بیرون انداخته شدن از فضای نظم روحی درونی را داشته، حال سوال اینکه فکر می کردم که اگر از این دست اشخاص در ادارات کار کنند آن اداره را بجای بیست شخص با ده شخص اداره می کنند و خود شخص یک اداره می شود و دلسوزانه کارها جلو می رود تا جایی که اداری گری رنگ می بازد و اگر در صنعت و... هم باشد برای جلو بردن کارهایش آن رعایت حقوقی را که می کند گویا طوری می شود که همه چیز به یک نظمی در آمده و هر چیز همانطور که خدا تعیین کرده می‌شود، به نظر شما سهم اینکه امروز در حداقل ابتدای راه جهان بین دو جهان صنعتگر و اداری و معلم و... ما باید این حد از رعایت را داشته باشند در ورود به تمدن و جهان دیگری چیست؟ آیا این ابزاری که ما امروز می سازیم در بحث نظامی و پزشکی و... که شاید گاهی درهمان ریل تکنیک غربی باشد هر چند نیت استفاده فرق کند آیا این فقط شروعی برای ورود به عرصه دیگری است یا اینکه با توجه به اهمیت علم و فناوری امروز برای اینکه اسیر و مستعمره غرب نشویم لازم است؟ ۳. در آخر اینکه استاد عزیز به نظر شما شرایط امروز ایجاب می کند که بحث دانش بنیان و علم و فناوری بیشتر پیگیری شود؟ آیا اوایل انقلاب این امکان وجود نداشته است؟ ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به خوبی متوجه شده‌اید که ظرفیتی در پیش است تا انسان‌ها بیش از نیازهای دنیایی خود با معنویتی که به سراغ‌شان می‌آید، احساس بی‌نیازی کنند. در این رابطه اخیراً عرایضی ارائه شده تحت عنوان «نسبت عقل با قناعت نسبت به آنچه داریم» https://eitaa.com/matalebevijeh/12803 از این جهت اگر خدا را در زندگی رانده باشیم، به خود می‌آییم تا با بهره‌مندی از زیستِ دینی، خدا را به زندگی برگردانیم. ۲. همین توجه به حضوری که با شهدا پیش آمده و وجدان مردمان، آن را درک کرده به نظر می‌آید نقش‌آفرین باشد. کافی است نوع گفتگوها، گفتگو نسبت به آینده قدسیِ انقلاب اسلامی باشد و با امید، این نوع گفتگو نقش خود را ایفاء خواهد کرد و البته بنا نیست ما از جهان جدید خارج شویم. ۳. آری! قبلاً با جدیّتی که این سال‌ها متوجه ضرورت علم و فناوری در افق فرهنگ دانش‌بنیان دنبال می‌شود، دنبال نمی‌شد و هنوز هم البته ما در ابتدای راه هستیم، زیرا فرهنگ دانش‌بنیان بیش از آن‌که یک دانش باشد، یک روح است. موفق باشید  

34494
متن پرسش

سلام استاد: اخیرا به لطف خداوند متعال، من شیوه صحیح دعا کردن رو یاد گرفتم، می‌خواستم بپرسم اینکه الان معرفت به شیوه صحیح دعا به لطف خداوند پیدا شده است، آیا شرایط خاصی یا نکاتی هست که باید رعایت کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیوه دعا آن است که ما در دعا با یگانه‌ای که راز هستی ما را می‌داند و می‌داند هر کدام از ما سزاوار چه نوع صورتی از زندگی باید باشیم؛ روبه‌رو هستیم. با دعاهایی که انسان‌های کامل یعنی ائمه معصومین «علیهم‌السلام» به ما رسانده‌اند، این مسیر در مقابل انسان گشوده و گشوده‌تر می‌شود. موفق باشید

34490
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: در حال شروع فص اسماعیلی و با کسب اجازه دو سؤال از محضرتان دارم: ۱. امام جماعت ما که رئیس اداره ی ما نیز هست به من چندین بار حرف هایی زده که مصداق دروغ است از آن حرف هایی که جوری می‌گویند که ما معنی دیگری را از آن برداشت کنیم یا با زبان متلک و کنایه صحبت می‌کند و... من هم دوست دارم نمازم را به جماعت بخوانم ولی ایشان را دارنده ی شرایط امام جماعتی نمی‌بینم. چکار باید بکنم؟ ۲. استاد علاقه ی شدید به روزه در ماه های رجب و شعبان و رمضان دارم ولی همچنان که در کتاب لب اللباب آمده فردی به من گفت ممکن است از آن طرف بام بیافتم و یک باره علاقه ام را به این امور از دست بدهم. امسال همه ماه رجب را بجز امروز روزه گرفته ام. با این حرف در دلم شک انداخت. حال نمی‌دانم آیا با تمام قدرت به روزه و دیگر عبادات بپردازم یا کمتر عمل کنم ؟ خدا قوت

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیا امام جماعت در حدّی هستند که واقعاً نمی‌خواهند عدالت را رعایت کنند، یا بیشتر سهل‌انگاری می‌کنند؟ تا می‌توانید باید حساس نباشیم و حمل بر صحت کنیم. ۲. بستگی به موقعیت خودتان دارد که روزه، بر روح و روان‌تان فشار می‌آرود و یا جان‌تان را به سوی معنویت می‌گشاید؟ موفق باشید

34486
متن پرسش

با عرض سلام و احترام: ضمن تشکر از زحمات شما از اینکه با حوصله جواب می‌دهید. کتاب جایگاه رزق در جهان هستی همچنان که خوندان آن آرامش خاصی به قلب آدم میده، ولی انگار یه جورایی دچار انفعال هم می‌کند علتش چه می‌تواند باشد؟ با سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تذکرات روایی و آیات مربوط به رزق، انسان متوجه می‌شود در حدّ وظیفه نسبت به رزق به طور منطقی تلاش خود را داشته باشد ولی کار را به خدا واگذارد و از این جهت نباید در امور دنیا حرص بزند که موجب تضییغ حقوق دیگران گردد. موفق باشید

34484
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی، استاد چطوری برسیم به صمت، بنده یک جاهایی واقعا دوست دارم سکوت کنم ولی متاسفانه تا الان موفق نشدم، به خاطر اینکه آنقدر همیشه حرف زدم یک جاها هم که حرف نمی‌زنم بقیه در مورد من اشتباه برداشت می‌کنند، از یک طرفم دوست ندارم تسبیح به دست باشم که بقیه بفهمن دارم ذکر میگم، اومدم ذکر لا اله الا الله رو گفتم یک مدت چون کسی متوجه تکان خوردن زبان نمیشه، ولی متاسفانه همین فکر دیگران من رو اذیت میکنه، کنار خواهر، خواهرشوهر، پدرشوهر، مادرشوهر نشستن و سکوت طولانی داشتن یک طوری نیست استاد؟ لطفا توضیحات زیاد در این باره میخوام. استاد طوری که برسم به صمت، چون تا سکوت همراه با تفکر انسان فعال نشه، حکمتی هم داده نمیشه به انسان. چکار کنیم استاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! کثرت کلام و زیاد حرف‌زدن، موجب مشغولیت قلب می‌شود. حضرت امام در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» در این مورد گفتنی‌ها دارند. همچنان‌که آیت الله شجاعی در سه کتاب «مقالات» شان ظرایفی در این امر به میان آورده‌اند که اگر بتوانید صوت «مقالات» را دنبال کنید، مؤثر خواهد بود. می‌ماند که به لطف الهی انسان به جایی می‌رسد که جان او از آن به بعد گرفتار گفتن و باز گفتن نیست، هرچند به حکم وظیفه با اطرافیان گفتگوهایی دارد و در دل آن گفتگوها صفای همدیگر را درک می‌کنند به جای گفتگوهای لغو و بی‌ثمر. موفق باشید

34479
متن پرسش

درود مجدد استاد عزیز: به بهانه همزبانی وجودتان با نسل ما و در ادامه پاسخ عزیز ایام البیض و امید نسبت به آینده ای روشن شعر زیر تقدیم می‌گردد:

هنوز نه

گفتم سزاست هر دم و هر گه، هنوز نه؟ / گفتی چه باک، رنج در این ره؟ هنوز نه!

 بینم به چشم، میکده‌ای را ز دور لیک/ بشنیده‌ام ز هر در و درگه هنوز نه!

 لندی که سوخت در طلبِ آفتاب صبح / بودش سؤال از خور و از مه، هنوز نه؟

گویی بسوز تا که بسازی مسیر را / گویم به دوست بی تو در این ره هنوز نه!

 مَطْلع از آنِ سیدنا الشهید باد/  آن دم که گفت در بر الله هنوز نه!               ۱۴۰۱/۱۱/۸

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! راهی در پیش داریم تا خدا را به زندگی برگردانیم تا بین زندگی و عبادات، دوگانگی پیش نیاید و تمام زندگی بوی خدا بدهد و راهی باشد به سوی او. باز باید به ایمانی برگردیم که به کمک آن ایمان بود که این انقلاب اسلامی بزرگ شکل گرفت و با نظر به این افق، ایّام البیضِ این سال حضوری است برای نظر به آینده‌ای که آن آینده «هنوز نه!». ولی به خوبی روشن است که در پیش است، با امیدواری که فوق‌العاده امروزِ ما را زنده نگه می‌دارد به آنچه به عنوان چشم‌انداز در پیش است. و ماه رجب این سال حقیقتاً می‌تواند با سه روز روزه‌داری و نماز شب‌های سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم با سوره‌هایی که وارد شده، خود را در روشنی‌گاهِ حضور در تاریخ انقلاب حاضر کرد به همان معنایی که مولایمان حضرت علی «علیه‌السلام» و حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» با عبادات آنچنانی خود تلاش کردند نهایی‌ترین حضور را در اسلامی که آغاز شده بود در جان خود به فعلیت در آورند و این یعنی حاضرشدن ذیل اراده الهی. عجیب است که این سال‌ها این اعمال برای بسیاری با اعتکاف و اعمال امّ ‌داود همراه شده است تا نتیجه اعمال عزیزان در نهایتِ آخرالزمانی‌اش به ظهور آید مانند جمع زیارت امام حسین«علیه‌السلام» با زیارت در اربعین و پیاده‌روی به سوی کربلا، که اعمال زائر را در نهایت آخرالزمانی‌اش به ظهور می‌آورد و ظرفیت بشر جدید را به انتهای آن می‌رساند. موفق باشید

34478
متن پرسش

سلام وقت بخیر بنده سه سالی است که ازدواج کرده ام. همسرم در عقاید وظاهر مذهبی بود و در جلسه آشنایی ایم شما را به عنوان فردی که زندگی اش را تغییر داده برد، اما بعد از مدتی که از عقد گذشت فهمیدم ایشان نماز نمی‌خوانند، البته این را بگویم که عقاید منطقی و محکمی دارند و مثل خیلی از مذهبی ها نیستند که صف اول نمازند و آن کار دیگر هم می‌کنند! خیلی ناراحت شدم. الان که سه سال می‌گذرد دیگر من هم نماز نمی‌خوانم و این موضوع بسیار ناراحتم می‌کند. گاها هم که شروع می‌کنم به از سر گرفتن نماز ایشان چیزی به من نمی‌گویند، ولی اگر بحث مان شود می‌گوید شما اول اخلاقت را درست کن بعد نماز بخوان. من بد اخلاق نیستم، اتفاقا بسیار شوخ و خوش اخلاقم اما گاها توقعات ایشان را در زندگی مشترک نمی‌توانم برآورده کنم. من فکر می‌کنم هر چقدر هم که بد باشیم نماز ما را به سوی پاکی می‌کشاند. زمانی هم که می‌گویم ای کاش هر دو نماز بخوانیم، می‌گوید اول همه چیز زندگی درست شود بعد. در کل بسیار از این موضوع ناراحتم و حس بدی به ایشان دارم و گاهی افسوس می‌خورم که کاش با مردی ازدواج می‌کردم که محب اهل‌بیت بود. لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره زندگی در این دنیا بدون ارتباط با یگانه‌ای که راز هستی ما را می‌داند، معنا پیدا نمی‌کند. همو که می‌داند هرکدام از ما شایسته است به چه صورتی درآییم و خود او فرمود: «اقم الصلواة لذکری» نماز را برپا کنید تا در یادِ من بمانید و در این حالت است که ما به معنای حقیقی در نماز در یاد او باشیم، ارتباط با یگانه‌ای که راز هستی ما را می‌داند، و می‌داند که ما شایسته چه حضوری هستیم. موفق باشید.

34477
متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: آقای طیب در تفسیرشون فرمودند چه بسا با توکل مصلحت فرد همان چیزی بشود که او خواسته این درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست است. حقیقتاً انسان با توکل، کار خود را در بستر شریعت به خدا واگذار می‌کند تا او در واقع وکالت انسان را به عهده بگیرد و معلوم است که در این راستا آنچه حقیقتاً مصلحت ما می‌باشد را برای ما شکل می‌دهد. مگر در این تاریخ، حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و حضرت امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» جز در بستر توکل، انقلاب اسلامی را تا چنین مراحل و مرزهایی حاضر کردند؟ موفق باشید

34472
متن پرسش

سلام و عرض ادب: این درگه ما درگه نومیدی نیست ، صد بار اگر توبه شکستی باز آی. استاد ببخشید که مزاحمتون شدم. بنده از اون آدمهایی هستم که همش در حال گناه کردن هستم، بعد از گناه سخت پشیمان میشم استغفار می‌کنم، ولی بازم گناه می‌کنم، و بخاطر اینکه خدا فرموده از درگاه من ناامید نباشید بازم استغفار می‌کنم، ولی انگار دارم خدا رو مسخره می‌کنم، بنده سیر مطالعاتی شما رو هم گوش میدم، موقعی که احساس می‌کنم از لحاظ معنویت دارم به سوی خدا سیر می‌کنم، بازم تسلیم هوای نفس میشم. واقعاً از این وضع خودم خسته شدم، به خودم میگم یا بشو رومی روم یا زنگی زنگ، استاد یه راهنمایی به بنده حقیر کنید که بتونم از بند گناهان و نفس اماره نجات پیدا کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که شیطان در جواب حضرت حق می‌گوید: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» حتماً در راهی که آن راه به سوی تو ختم شود، می‌نشینم و سعی می‌کنم انسان‌ها را از آن راه منصرف نمایم. با توجه به این امر در نظر بگیرید که قصه هر رونده‌ای آن‌گاه که به سوی حضرت معبود در حرکت است، گرفتارشدن به این نوع گناهان است، برای آن‌که از ادامه مسیر مأیوس شود و با توبه، آری! با توبه، شیطان را باید مأیوس کرد و از شرّ گناهان آزاد شد. موفق باشید

34471
متن پرسش

سلام استاد عزیز: خدا قوت. استاد چیکار کنم من با هیچ کس صلاح نمیرم، با خانواده، با همکاران، با همسرم و.... هرکسی که با من در ارتباط هست باهاشون دعوا دارم، همیشه اعصابم خورده، خیلی دقیق و نکته سنج هستم و اگر یه ذره ببینم کسی داره بهم ظلم میکنه سریع واکنش نشون میدم و کارم رو با دعوا پیش می‌برم. بخاطر همین هم با کسی صلاح نمیرم. بخاطر همین همش دارم شغل عوض می‌کنم و تا الان نزدیک به ۳۰ شغل عوض کردم. کتاب معرفت نفس شما را هم خوندم ولی تاثیر نداشت. بعضی ها میگن با مزاجت رو معتدل کنی. لطفاً راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره به وجه انسانیِ انسان‌ها نظر کنید زیرا آن‌ها حتی آن موقعی که اشتباه می‌کنند، در وجه انسانی خود به دنبال حقیقت‌اند. یکی از نکاتی که در دستورات دینی بدان تأکید شده، «اغماض» است نسبت به اعمال انسان‌ها، به‌خصوص اغماض نسبت به اعمال مؤمنین، زیرا اراده اصلی انسان‌ها، اراده به سوی حق است و در همین فضا بحث «تغافل» یا نادیده‌گرفتن ضعف‌های افراد به میان می‌آید. از  حضرت علی (علیه السلام)  داریم که: «وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ» به درستی که نیمی از رفتار عاقل تحمل و نیمی از رفتار او نادیده‌گرفتن است و یا می‌فرمایند: «أشرَفُ أخلاقِ الكريمِ تَغافُلُهُ عَمّا يَعلَمُ» برترین اخلاقِ انسان بزرگوار، نادیده‌گرفتن آن چیزی است که می‌داند. امری که در شهید حاج قاسم سلیمانی به وضوح ملاحظه می‌کردید و برای ادامه انقلاب اسلامی نیاز داریم این روحیه را در جامعه و در خود رشد دهیم به همان معنایی که اقیانوس، آب‌های گِل‌آلود را در بر می‌گیرد و آلودگی‌های آن را فرو می‌گذارد و آب را در آغوش می‌گیرد. موفق باشید

34470
متن پرسش

أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ. سلام علیکم. با توجه به آیه ی شریفه ای که می فرماید «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا» در عصر کنونی که به ظاهر دست ما از وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه وآله کوتاه است، کاربردی کردن این آیه چگونه محقق می شود؟ منظور اینکه «جَاءُوكَ» در زمانه ی ما چگونه مصداق پیدا می کند و «چگونه» و به نزد چه کسی باید مراجعه کنیم؟ (با توجه به اینکه ممکن است انسان روزانه چندین بار به نفس خودش ظلم کند)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می‌داند با رجوع به شریعت محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و رعایت آن، اگر با همان نیّتی باشد که در آیه مذکور می‌فرماید، به همان نتیجه‌ای می‌رسید که گویا به سوی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» جهت جبران ظلم‌هایی که به نفس خود کرده‌اید، رفته‌اید. و چه اندازه زیبا به گفته سؤال شماره 34469 «توبه»، وجود انسان را با خدا آشتی می‌دهد و می‌یابیم چه اندازه حضرت معبود نسبت به توّابین گشوده بوده و آغوش خود را باز نگه می‌دارد. موفق باشید

34469
متن پرسش

*این متن به همت جمعی که شما با متن (دهه هشتادی و هزاران امید و حضور و صد ها ابهام و سوال) آنان را مورد خطاب قرار داده بودید نگاشته شده که در صددند در ایام البیض امسال حول پاسخ شما صحبت کنند: بسمه تعالی السلام استاد عزیز در فرصت قبل اگرچه برای اثر پذیری کمی حوصله به خرج دادیم اما غمی نیست حالا که هم صحبتی شیرین و یاری دلسوخته در بر داریم تا در کشاکش و ناملایمات به آغوشش پناه ببریم. در مجال قبلی ، ما از آینده ای موعود گفتیم و شما از اکنونی « نه هنوز» و البته هنوز دل های ما در عذاب میان تضاد هاست. به هر روی اگر از برزخ وجود ما و هزار تضاد و صد گله اش بگذریم به هم داستانی و تاریخی می رسیم که با هیچ تلاش و تغییری قابل انفصال و فراموشی نیست: اکنون نه هنوز ما و انقلاب؛ و آینده این مملکت که آن را به آیینه جان خود می بینیم. پس چه ماوا و پناهی از این عذاب هست وقتی اکنون و آینده ما به داغ این انقلاب گره خورده است؟ اما بعد ... تغیرات اساسی اند و نا گزیر و ما هم اگر در طلبش نباشیم عقب مانده ایم و دورافتاده، و چه خوش تغیراتی هستند آنان که وجود آدمی را با توبه آشتی می دهند اما دل سوخته و سینه شرحه شرحه که تغییر نمی کنند. آری استاد عزیز شما ابتدای مسیری مهجور بودن را سبب همذات پنداری میان خود و ما می دانستید و ما اکنون اسباب لایتغیر را دلیل نزدیکی می‌دانیم. ما با تکلف های زبان شما گهگاه که تضاد میان آنچه در دل دارید و آنچه بر زبان جاری می شود، آشناییم. ما درک می کنیم چشمی همواره گریان و چشمی همواره امیدوار داشتن چگونه است؟ ما هم در بیابان‌های جنوب گمشده ای داریم که از به خاطر آوردن آن ناتوانیم. ما هم از بعضی تمایلات و بعضی دردهای هم نسلی هایمان سر در نمی آوریم. آری این دنیا نفس ما را هم بریده، آسودگی را حرام و ایستادن را بسی نا ممکن ساخته است؛ اما چه باک، که چاره‌ای جز به کمین نشستن وقت نیست. آری این ها چیز هایی است که هیچ گاه تغییر نمی کند.

ابنای روزگار به صحرا روند و باغ         صحرا و باغِ زنده دلان کوی دلبر است

 جان می‌روم که درقدم اندازمش زشوق           در مانده ام هنوز که نزلی محقر است

 استاد عزیز قرارمان با دوستان این شده که ایام البیض را با هم بسوزیم، باشد تا نفسی دیگر برای سازهای ناکوکمان پیدا کنیم. از شما طلب دعا و حلالیت داریم. یا علی جمعی از دهه هشتادی ها

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از ایّام البیض گفتید، یعنی از فرآیندی که منجر به هرچه بیشتر روشن‌شدن مأوایی است که گم شده است. ولی با روشنی‌گاهِ ایّام البیض که در نزد خود حاضر می‌شویم، برقی زده می‌شود تا حضور خود را در جهانی بس گسترده و در عین حال در افق‌های دور، جستجو کنیم. - باید توجه کرد که مشغول‌شدن به امور محسوس، حجاب درک بیشتر حقیقتِ خود می‌شود، حقیقتی که همواره در معرض الهام فجور و تقوای خود می‌باشد تا در مراقبه‌ای حضوری و زنده، حق را از باطل تشخیص دهد و بیش از پیش به خودش و بنیادش نزدیک گردد. این‌جا است که جایگاه تذکرات دینی برای دوری از حُبّ دنیا معلوم می‌شود، زیرا با حبّ دنیا انسان از حقیقت خود فاصله می‌گیرد و ایّام البیض یعنی فضایی که معنای ظلمات حبّ دنیا را برای‌مان روشن می‌کند. چه زیبا از چشمی همواره گریان و همواره امیدوار سخن به میان آوردید. خدا می‌داند این دو، قصه یک «حضور» است و لذا با اشک‌ها، قلب انسان طلبِ خود را به میان می‌آورد و با «امید»، آری! و با «امید» به خودآگاهیِ حضوری برتر می‌اندیشد. این‌جا است که می‌فهمیم ما چه اندازه در این تاریخ از طریق شهدا به وجدان توحیدی تاریخ خود نزدیک شده‌ایم و به قول شما در این حالت، ما را چه باک! چه چاره‌ای جز به کمین‌نشستنِ «وقت». یعنی «در جهان جنگ این شادی بس است/ که برآری بر عدو هر دم شکست». این‌جا است که به آینده‌ای، آری! به آینده‌ای نظر می‌کنیم که هنوز در ابتدای آن هستیم و اگر «هنوز نه»، هزار امیدواری در همین آینده‌ای است که امروزِ ما را این‌چنین زیبا کرده است و سیاه‌رویی را بر پیشانی کسانی نگاشته است که از بیرون و درون متوجه آن آینده که بشر، معنای خود را می‌یابد؛ نیستند. موفق باشید.

       

نمایش چاپی