بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33370
متن پرسش

سلام: خانمِ بنده دچار وسواس طهارت هست. هر کاری هم کردیم، تاثیر زیادی نداشته (مشاوره، روانشناش، روانپزشک، مشاوره مذهبی و..). خودشون و اطرافیان را دچار سختی و عذاب می کنند. البته این کار را عمدی نمی کنند و می گویند یک چیزی در درونم آزار می دهد و باید بشویم و یا به دیگران بگویم که فلان چیز را بشویید تا آرامش پیدا کنم. بهرحال به هر دری زدیم، درمان نشده. ۱. به نظر حضرتعالی درمانی داره؟ ۲. وظیفه ما (اطرافیان ایشان) چیست؟ با ایشان مقابله کنیم یا دستوراتی که می دهند انجام دهیم؟ ۳. صبر بر این بلا، اجری هم دارد؟ التماس دعای ویژه از حضرتعالی برای ایشان و دیگر مبتلایان

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با تمرکز در معارف الهی مثل «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن، قوه عاقله بر قوه واهمه غلبه می‌یابد و وسواس که امری است به جهت غلبه قوه واهمه؛ از میان می‌رود. ۲. بدون مقابله با چنین افرادی، لازم نیست از سخن آن‌ها تبعیت کنیم. ۳. إن‌شاءالله به جهت صبر و شکیبایی که انجام می‌دهید نتیجه می‌گیرید. موفق باشید

33369
متن پرسش

سلام: استادعزیز بنده خیلی مواقع دچار ناراحتی و قبض و نگرانی هستم. دلیل این ناراحتی برایم کاملا مشخص نیست. اما کمی که تأمل می‌کنم دلیلش را این طور حس می‌کنم که با خود می گویم: (عمر و زندگی به سرعت می‌گذرد و من به آنچه برایش آفریده شده ام، نمی پردازم و دچار روزمرگی شده ام و معرفت الهی بدست نیاورده و عمرم عبث و بیهوده می‌گذرد و دیگران را هم اینگونه می بینم و برایشان ناراحت می شوم.) این نوع افکار خیلی خیلی مرا آزرده می کند واحساس افسردگی می کنم. درحالیکه سعی در انجام واجبات و ترک محرمات دارم اما دلم می خواهد به بالاترین درجات سعادت و معرفت برسم. این افکار الهی است یا شیطانی؟ چگونه مقابله کنم؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان بعضا در قبض و بعضاً در بسط قرار دارد و این طبیعی است که در حالت قبض باید صبر و شکیبایی داشت و در حالت بسط، باید شکر کرد. موفق باشید

33368
متن پرسش

سلام: خدا قوت استادعزیز. بنده تلاش می‌کنم نماز اول وقت بخوانم. چند سوال دراین زمینه داشتم. ۱. تا چند دقیقه بعد از اذان، نماز اول وقت محسوب می شود؟ ۲. اگر مثلا نماز ظهر را اول وقت بخوانیم و نماز عصر را یک ساعت بعد از آن، (قبل از زمان نمازعصر) بخوانیم، نماز عصر اول وقت محسوب می شود؟ ۳. در مسافرت ها، ماشین های عمومی، برای اول وقت توقف نمیکنه، در این مواقع که نماز دیرتر خوانده شَوَد، ناراحت می شوم. آیا از لحاظ سیروسلوک اشکال نداره؟ بهتر نیست مثلا به سفر زیارتی مستحب نرویم که نماز اول وقت دچار مشکل نشود؟ ممنون از لطفتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان زمان را که عرفاً اولِ وقت گفته می‌شود، کافی است برای آن‌که ما آن را اول وقت حساب کنیم. ۲. آری! همین‌طور خوب است. ۳. عنایت داشته باشید که در عین تأکید بر رعایت نماز در اول وقت، بالاخره رخصت‌هایی نیز به ما داده‌اند تا این‌که در شرایط مختلف بتوانیم خود را بدون عدول از واجب الهی، با شرایط هماهنگ کنیم و از این جهت نباید در چنین موقعیت‌هایی به خود و دیگران سخت‌گیری کرد. موفق باشید

33367
متن پرسش

سلام استاد عزیز: بنده معلول هستم و از ویلچر استفاده می‌کنم. چگونه می‌توانم تسلیم باشم؟ خیلی استرس دارم استرس مدام. حتی این مشکل تمرکز من را گرفته است و نمی‌توانم یک خط کتاب را دنبال کرده و حفظ کنم. چه کنم؟ حتی در نماز مقداری تمرکز ندارم. احساس می‌کنم زندگی را باخته ام. اگر روی این ویلچر نبودم حتما شرایط بهتر و لذتهای بیشتری از زندگی را تجربه می‌کردم! خشم و نارضایتی زیادی از شرایط و موقعیت و واقعیتی که با آن روبه رویم، دارم که برایم غیرقابل کنترل است. از آن طرف عشق و علاقه ی شدیدی به اهل و بیت و خدا دارم و زبانم از شکایت به آنها بسته است. ولی این احساسات درونم را ضد و نقیض کرده است. در درونم همواره جنگی به پاست! چه کنم!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر بسیار مهمی است که انسان بتواند در هر موقعیتی که به هر حال برایش پیش آمده است، خود را در همان موقعیت بپذیرد تا حضور او برایش حضوری الهی شود. در این مورد به سخن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نظر کنید که می‌فرمایند: «لَأَنْ تَصْبِرُوا عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُوَافِيَنِي كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمِثْلِ‏عَمَلِ جَمِيعِكُمْ وَ لَكِنِّي أَخَافُ أَنْ تُفْتَحَ عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا بَعْدِي فَيُنْكِرَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ يُنْكِرَكُمْ أَهْلُ السَّمَاءِ عِنْدَ ذَلِكَ فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ ظَفِرَ بِكَمَالِ ثَوَابِهِ ثُمَّ قَرَأَ «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا» (بحار الأنوار، ج‏79، ص: 138)  و اگر شما بر آنچه هستيد صبر كنيد در نزد من بهتر است از اين كه هر يك از شما به اندازه همه، عمل انجام دهد ولى مى‌‏ترسم بعد از من دنيا بر شما گشوده شود، آنگاه يك ديگر را انكار نماييد. در آن وقت اهل آسمان شما را انكار نمايند. پس هر كه در راه خدا صبر كند به كمال ثواب و پاداش خويش نايل مى‏‌گردد.» سپس حضرت اين آيه را قرائت فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (نحل/96) بنابراین پیامبر اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»  می‌فرمایند اگر بر آنچه هستید شکیبا و پایدار باشید برای من پذیرفتنی‌تر و دوست داشتنی‌تر است تا آن‌که عبادات همه اصحاب را داشته باشید، زیرا شکیبایی در آن «بودن» که برایمان پیش آمده، عملاً انسان را در مرکز «وجود» حاضر می‌کند. موفق باشید  

33362
متن پرسش

سلام استاد: ببخشید من با احکام عدالت امام جماعت مدام درگیرم. نمیدونم اقتدا کردن درسته یا نه. چون حکمش اینه آدم بدونه امام عادله ولی ما خانمها مخصوصا که کلا نمی‌دونیم امام کی هست چطوری اقتدا کنیم؟ من دیگه فرادا می‌خونم ولی حس می‌کنم بی اعتنایی به جماعت باشه کلا وسواس شدم رو این حکم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اعتماد به نمازگزاران جهت کسب عدالت امام جماعت کافی است. موفق باشید

33360
متن پرسش

ببخشید بزرگوار: بنده مالامال از کینه و نفرت هستم اگر کوچکترین مشکلی در خانواده ام پیش بیاد اونقدر قضیه رو برای خودم بزرگ می کنم و هر روز نشخوار می کنم که دلم سیاه سیاه میشه حتی اینجور مواقع خوابهای جرم و جنایت و خون آلود بیشتر می بینم. اصلا نمی دونم چکار کنم. کلی کتاب خوندم، حتی کتابهایی که خودتون معرفی کردید ولی اصلا فایده ای نداره هر روز دارم بدتر از قبل میشم. اصلا نمی تونم اینجور چیزها رو فراموش کنم خصوصا اگر از طرف اعضای نزدیک خانواده در حقم بدی صورت بگیره. بعد چون من یه آدم درونگرا و کم حرفم کمتر مسائل رو بروز می دم و بیشتر به خودم فشار میارم. همه فکر می کنن من چه آدم خوب و زلال و پاکی هستم که پر از آرامشم ولی از درونم خبر ندارن. در آستانه چهل سالگی هستم دیگه به خودم امیدی ندارم. بدتر از همه اینه که نسبت به پدر و مادرم از همه بیشتر کینه دارم. نمی خوام بگم همیشه از کاه کوه می سازم ولی دوست دارم اهل گذشت و بخشش باشم دوست دارم دلم اونقدر بزرگ بشه که خطای اطرافیان اصلا برام مهم نباشه. شما رو بخدا اگر راهی دارید غیر از پیشنهاداتی که تابحال دادید کمکم کنید. من معلم دین هستم گاهی اوقات اخلاق می گم ولی احساس می کنم من آدمش نیستم چون مصداق «لم تقولون ما لا تفعلون» هستم. هر چی بیشتر می فهمم عزم کمتری در عمل در وجودم ایجاد میشه. اصلا نمی دونم با خود ناخودم چه کنم. اعصابم به هم ریخته خیلی در برابر نفس اماره ضعیفم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ۴۰ سالگی زمان عبور از گردنه سختی است و معلوم است که شیطان در این مرحله تلاش می‌کند با وسوسه‌های درونی‌اش انسان را از ادامه کار مأیوس کند. تلاش باید کرد نسبت به معنویات و درک جهانِ گسترده عالم معنا، همت کرد تا به لطف الهی وسعت لازم پدید آید. سیر مطالعاتی سایت بخصوص مباحث «معرفت نفس» و سپس دنبال کردن مباحث مربوط به سوره «والتین» و سوره «دهر» إن‌شاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید

33358
متن پرسش

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما استاد عزیز: بنده جلسات شرح حدیت عنوان بصری رو گوش کردم قبلا هم درباره ضرورت کنترل بطن و جوع مطالبی رو خونده بودم. سوالم از محضر شما اینه، بنده وقتی روزه مستحبی می‌گیریم و مدتی معده ام رو خالی نگه می‌دارم بعد از چند روز تکرار حالت لطافت و رقّتی بهم دست میده اشکم به راحتی سرایز میشه درحالی که در اوقات معمول سال درگیری و تشتتم به قدری زیاده که در روضه هم کمتر اشک می‌ریزم. خواستم بدونم این لطافت و حال گریه کاذب و موقت هست؟ نشانه خوبیست؟ باید تا آخر عمر ادامه بدم یا نه؟ اصلا حال محل اعنتا هست؟ و دیگه اینکه تا کی باید ادامه بدم ته منتج به نتایج خوب برام بشه. ممنون از شما و عوامل سایت خوبتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، حالت خوب و برکتی از طرف حضرت حق است. البته باید اعتدال رعایت شود. موفق باشید

33356
متن پرسش

سلام استاد گرامی: بنده ابتدا یک سیرمطالعاتی از استاد شهید مطهری داشته ام و اکنون سیر مطالعاتی شما را آغاز کرده ام. برایم سوال است که مطالعه و کسب علم تا کجا؟ و اصولا تا چقدر باید مطالعه داشت و بعد از تمام شدن سیرمطالعاتی شما آیا دیگر مطالعه برای فرد عامی چون من کافیست؟ و باقی عمر را به عبادت و حج و نماز و قرآن خوانی بگذرانیم؟ یا کتابهای سطح بالاتری هست که ما از آن غافلیم؟ چون از آیت الله بهجت پرسیدند راه کاری ارائه بدهید گفتند آقاجان گناه نکنید. آیا همین مقدار مطالعه و آگاهی همراه مراقبت از نمازها و تهذیب نفس ما را به هدف می‌رساند؟ مباحث وحدت وجود و... که در عرفان به گوشمان می‌رسد چه؟ در کدام کتاب شما آن را جستجو کنیم؟ یا لزومی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این مطالعات و کسب معارف مقدمه است برای تدبّر در قرآن و بهره‌مندی بیشتر در عبادات، إن‌شاءالله. موفق باشید

33339
متن پرسش

با سلام و درود خدمت استاد عزیز: بنده بعضی وقتا نماز شبم را قبل از خواب می‌خوانم و در وقتش نمیخونم چون می‌ترسم سر وقتش بیدار نشم مجبورم قبل از خواب بخوانم. می‌خواستم بدونم آیا این نماز باعث موفقیت بنده میشه؟ آیا باعث تعالی و رشد من میشه؟ ثوابی که برای نماز شب ذکر شده شاملم میشه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله. زیرا اهل فنّ به این امر نیز توصیه کرده‌اند. موفق باشید

33335
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: بنده یه رذیله بدبینی دارم که وراثتی از سمت پدر و مادر به ارث برده ام. چند سال پیش تست روانشناسی دادم پارانویید مثبت بودم و در خانواده هم افراد دیگری بودند که درتست مثبت بودند. حتی این موضوع به نوه های خانواده هم سرایت پیدا کرده  ۲ الی ۳ سالی با این رذیله مبارزه کردم، زیر نظر استاد اخلاق که مدام بدبینی مرا به من تذکر می داد و اینکه علت ناسازگاری ام با آدم ها بدبینی من هست واقعا نمی دانم چگونه با این رذیله مبارزه کنم، توسل؟ قبلا شما در فرمایشتان فرمودید که باید، نسبت ها را با حضرت حق در نظر بگیرید و در کتاب ادب خیال هم فرمودید اثر استقلالی قائل نشوید تا خیال سوء نیاید ولی چه کنم می آید که می آید. کاملا برگشته هست. چون این رذیله آسیب زیادی به افراد می زند و آرامش را از افراد سلب می کند، ای کاش درمان می شد. چند سال پیش روانشناس بهم گفت اگر ادامه دهی به مصرف قرص هم کشیده می شوی. دعا کنید برای ما که از پس این رذیله هم بر بیاییم. مبارزه اش واقعا سخت است. فکر می کنم باید ربوبیت الهی برایم شهودی شود تا نجات کامل از این جریان پیدا کنم با عقیده و استدلال ربوبی کار درست نمی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که حضرت حق می‌فرمایند: «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً» خداوند انسان را در ابتدای امر هرکس که باشد به نحوی ضعیف و با انواع ضعف‌ها خلق کرده و بحث در این‌جا است که ضعیف‌بودن بد نیست، ضعیف‌ماندن بد است. یکی را عجول خلق کرده و دیگری را ترسو و سومی را بی‌باک و چهارمی را بدبین، و بنا است هر کدام از این افراد در زندگی خود به نور الهی از این ضعف‌ها عبور کنند تا هرکدام معنای خود را در تولد جدیدشان احساس نمایند. موفق باشید

33334
متن پرسش

به نام خدا. با عرض سلام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار. حدود بیست و چند سال قبل در ظاهرم مشکلی پیش آمد و متاسفانه به خاطر این مشکل و تمسخر بعضی افراد دچار مشکل اعصاب شدم. خیلی برایم گران تمام شد. البته چون این مورد ارثی بود هیچ درمانی هم نداشت. الان با خودم فکر می کنم اگر این مشکل برایم پیش نمی آمد می توانستم از لحاظ کاری و زندگی شخصی بسیار بهتر از الان باشم. خیلی فرصتهای کاری از دستم رفت به خاطر این مشکل. عمرم و زندگی خودم و خانوادم را نابود کردم .نعوذبالله بعضی وقتها هم به خدا اعتراض می کنم که چرا این کار را با من کردی. (البته دست خودم نیست این فکرها) استاد عزیزم حقیر را راهنمایی بفرمایید آیا این فکر درست است؟ آیا اگر این مشکل را نداشتم الان وضع بهتری داشتم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  همان امکانی که با همه آن نقص‌ها برای انسان پیش می‌آید، می‌تواند مأوای او قرار گیرد. بررسی کنید در همین مرحله از زندگی در چه امکان و شرایطی می‌توانید قرار بگیرید، همان‌جا مأوا و محل انس خود شما با خودتان و با خدایتان می‌باشد. موفق باشید

33332
متن پرسش

سلام بر شما: انسان باید چه رویه ای را در شبانه روز دنبال کند تا همیشه متذکر حضور خداوند و فراگیری او باشد؟ در صورتیکه وقتی این حضور را از یاد می بریم و دچار فراموشی می‌شویم در این مورد؛ بسیار احتمال گناه کردن و خروج از صراط مستقیم زیاد می شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه بیشتر انسان متوجه ضعف‌ها و ناتوانایی‌های خود شود، بیشتر متوجه حضور خدا در همه ابعاد زندگی می‌گردد که چگونه حضرت حق همواره ما را از سقوط در مشکلات می‌رهاند. از این جهت است که ندا سر می‌دهیم:

صد هزاران دام و دانه‌ست ای خدا

ما چو مرغان حریص بی‌نوا

دم بدم ما بستهٔ دام نویم

هر یکی گر باز و سیمرغی شویم

می‌رهانی هر دمی ما را و باز

سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز

موفق باشید

33330
متن پرسش

سلام استاد: خدا خیرتون بده به خاطر پاسخگویی سریعتون به سوالات ما. من بعضی مواقع در نماز در سوره حمد وقتی می‌رسم به صراط الذین انعمت علیهم یاد اهل بیت میوفتم و توی ذهنم خطور میکنه که چقد اینا خوب بودن، چقد زندگی پاکی داشتن، چقد خوب میشه منم شبیه اونا بشم و یاد غربتشون میوفتم و اون بلا ها که سرشون اومد و گریه می‌کنم. همه ی این فکرها خیلی کوتاه توی ذهنم اتفاق می یوفته و گریه می‌کنم ولی وقتی بعد از اون گریه میرم رکوع و سجده خیلی متفاوت میشم توجهم به رکوع و سجده و خدا اونقدر زیاد میشه و گریه می‌کنم که میترسم شکل نمازم عوض شه و زیاد طولشون نمیدم و اینکه همین حس زمان سلام دادن در آخر نماز اونقدر جالبه که مثه بچه که از آغوش مادر بگیرنش حسِ، حسرتِ اتمام نمازُ دارم و باز از این *حسرتِ اتمام* بیشتر گریه می‌کنم، حتی تا بعد از نماز _ زمان تسبیحات حضرت زهرا هم _ ادامه داره بعد از اون میگم ای کاش نمازم همش رکوع بود همش سجده بود اون حالی که اون زمان حین نماز داشتم و حسرت می خورم که تموم شد و آرزو می‌کنم دوباره اون حس و حال توی نمازم پیدا کنم. تقریبا ماهی یکبار این حس و حال دارم آیا این گریه در نماز مشکل داره؟ بابت پاسخگوییتون ممنون خدا بهتون خیر بده و عاقبت هممونُ ختم بخیر کنه🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ از الطاف الهی است که افقی از ملکوت و فوق ملکوت مقابل انسان گشوده می‌شود و در راستای طلب حضور در آن عوالم، به لطف الهی اشک جاری می‌گردد. پس باید بدانیم «هر عنایت که داری ای درویش / هدیه حق شمر، نه کرده خویش». موفق باشید

33328
متن پرسش

سلام و عرض ادب استاد گرامی: آیا کتاب درمان با عرفان وین دایر را مطالعه فرموده اید؟ نظرتان در مورد این شخص و این کتاب چیست؟ فارغ از ارجاع فوق، سوالم اینست ک چرا برخی افراد، به اشراقات معرفت النفس نزدیکتر هستند و حضور نفس خویش و معرفت به آن را بهتر از دیگر افراد، ادراک می‌کنند؟ فارغ از اینکه معارف شیعی نصیبشان شده باشد یا در آمریکا و بدون هیچ زمینه دینی، زندگی کنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن کتاب و آن شخص را نمی‌شناسم. ۲. حتماً می‌دانید که استعدادها مختلف است بعضی سالک مجذوب‌اند یعنی باید راه بیفتند تا به نتایج عالیه در نهایت برسند بدین معنا که  اول کوشش است و آنگاه کشش و بعضی  مجذوب سالک‌اند، بدین معنا که از همان ابتدا صفایی در درون آن‌ها هست و باید با عبادات و تلاش‌های دینی سعی کنند آن را برای خود نگه دارند. یعنی اول کشش است و آنگاه کوشش. موفق باشید 

33326
متن پرسش

سلام: صدها بار توبه کردم و توبه شکستم، از رحمت خداوند نا امید نیستم گیرم که خداوند باز هم مرا در آغوش گیرد، ولی از خودم نا امیدم که نمی‌توانم بر سر عهد بمانم، با نا امیدی از خودم چه کنم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر توبه‌ای عزمی نهفته است برای حضور درعالمی گشوده و نورانی. و توبه بعدی ما را منوّر به جهانی نورانی‌تر می‌کند تا آن گناه از قدرت قبلی خود فرو کاسته شود و در نهایت به کمک توبه‌ها، ما متوجه زشتی گناهان می‌شویم. موفق باشید    

33319
متن پرسش

سلام علیکم: خیلی افراد هستند که به اصول دین معتقد هستند و با استدلالات عقلی پذیرفته و علم تحصیلی بدست آورده اند. اما این علم، تبدیل به علم حضوری نشده و به قلب آن ها نرسیده. به خاطر همین در عمل و رفتار، زیاد پایبند به دستورات دینی نیستند. با اینجور افراد باید چطور برخورد کرد و چگونه آن ها را رشد داد؟ اگر خودمون اینجور باشیم باید چگونه خودمون را رشد بدهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که به مرور متوجه می‌شویم ظرفیت بیشتری در مواجهه با دستورات دینی داریم، عملاً به کمالات بیشتری نظر خواهیم کرد و این به گفته آیت الله جوادی منجر می‌شود که «از علم به عین» سیر کنیم و این همان رسیدن به حضور قلب است. موفق باشید

33312
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده تازه با شخصیت و کتاب های شما آشنا شدم واقعا بحثتون به بنده آرامش و انگیزه میده. یه سوالی دارم که هروقت یادم میاد دلزده میشم که هرلحظه به من حس ناامیدی میزنه یعنی حس می‌کنم من از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت هم نمی‌کنم. بنده در نماز اول وقت خیلی مقیدم چه برسه به قضای نماز که حتی دعا کردم که هیچ وقت نمازم قضا نشه ولی یه بار که خیلی خسته بودم شب عید غدیر که مراسم و جشن در مسجد داشتیم نماز صبحم قضا شده اینقدر گریه و زاری کردم که حتی خودم به صورتم می‌زدم که چرا اینجوری شد به امیرالمومنین (ع) خطاب کردم که چرا اینجوری شده مگه من دیشب به تو خدمت نکردم و این حرفا. استاد عزیز اولا چرا اینجوری شده؟ ثانیا به من روحیه و انگیزه بدهید که چکار کنم و آیا از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت نمی‌کنم؟ باتشکر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این غمِ از دست‌دادن نماز به وقت، خودش حکایت از نورانیت قلب دارد و همین‌که راضی نیستید به این امر، إن‌شاءالله قدم به قدم خداوند شما را به افقی بیشتر از نورانیت سیر می‌دهد. موفق باشید

33310
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد رجبی دوانی در مباحث مربوط به بررسی حوادث قبل و بعد از بعثت نکته ای رو میگن و اون اینکه بعد از هجوم سپاه ابرهه وی سنتهای نیکی از خود به جا گذاشت که این سنتها با ظهور اسلام جزو احکام اسلام شد, مانند بریدن دست دزد, حرام دانستن زنا و شراب و... حال سوال اینحاست که اگر ما میگیم همه احکام اسلام ریشه در باطن عالم داره و همگی وحی بر پیامبره و پیامبر هیچ سخنی رو از خودشون به نام اسلام مطرح نکردن, چطور قواعدی که حضرت عبدالمطلب قبلا گذاشته میتونه جزو احکام اسلام باشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعضی از احکام و معارف پیامبران قبلی در اقوام قبل از اسلام به صورت عادت و یا فرهنگ باقی مانده بود و اسلام و پیامبر اسلام از این جهت آن احکام را امضاء فرموده‌اند به آن معنا که عملاً جزو اسلام به حساب می‌آید. موفق باشید

33307
متن پرسش

با سلام: درجلسه اخیر رهنمودهای سلوکی و اخلاقی، جریان روز عرفه و روزه بودن امام حسین علیه السلام و سفره انداختن امام حسن مجتبی علیه السلام را بیان کردید و توضیحات دادید. من استنباط کردم که این موضوع را می‌توان به زمان غیبت یعنی زمان ما هم تعمیم داد. بدین معنی که اختلاف نظر مراجع محترم تقلید هم برای در وسعت بودن امت است که ببینند کدام مرجع به حالشان منطبق است همان را انتخاب کنند. مثلا در سال ۵۷ عده کثیری از امت حالشان و روحیاتشان با مرحوم امام منطبق شد و از ایشان تبعیت کردند و عده ای هم روحیاتشان با آیت الله خوئی منطبق بود و از ایشان تبعیت کردند لذا هر دو گروه مجزی اند ان شاءالله چون هیچکدام در صف دشمنان اسلام قرار نگرفتند و در زمان حاضر گروهی از مردم روحیات انقلابی دارند و مقلد و پیرو رهبری هستند و عده ای هم روحیات معمولی دارند و مقلد سایر علماء از جمله آیت الله سیستانی هستند و هر دو گروه مجزی اند ان شاءالله لطفا اگر توضیح تکمیلی هست بفرمایید ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. خدا کند متوجه این امر باشیم تا چندگانگی‌ها همه به یگانگی تبدیل شود. موفق باشید

33304
متن پرسش

اعوذ بالله من الشیطان رجیم. ای مامورین و ای مذهبیان مکثر العباده چه باعث این همه خشم درونتان شده؟ بگذار گفتار آن بزرگ مرد توحیدی حضرت آیت الله عبودیت رضوان الله علیه که شاگرد سلوکی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بوده است را بازگو کنم فرمایش می‌کردند: قبل از انقلاب که طلبه ای جوان بودم شب های پنجشنبه می‌رفتم تخت فولاد برای عبادت و دعای کمیل، در بین راه اول شب عرق خورها کنار خیابان تجمع کرده بودند به عیش و نوش آنها را می‌دیدم و با خود می‌گفتم ای وای بر آنها؛ نزدیک های صبح که باز می‌گشتم آنهایی که از همه بیشتر مست بودند و از همه بیشتر خورده بودند کنار خیابان افتاده بودند و ما بقی رفته... پیش خودم می گفتم من چه کار خوبی کردم که موفق به عبادت شدم احسنت! و آن عرق خورها در 'دل' خود می گفتند خدایا ما چه بد بنده ای هستیم و ببین آن جوان مومن را و غبطه می خوردند. جناب آیت الله عبودیت فرمایش می‌کردند که من می دانم خدا آنها را بیشتر از ما دوست داشت زیرا قلبا خود را خار درگاه حق می دانستند و ما خود را برتر. یارای ادامه گفتار ندارم اما وای بر مردمی که به اسم ولایت مداری ولایت را خار می کنند! همان ولایت فقیه که قبلا عاشق سلامت افراد جامعه است و ناراحت این رفتار های خشمگین مامورین و مذهبیانیست که از زمانه نا آگاه و از بینش ناکام و از خشم و ادعا و ریش و کثرت عبادت پُرَند... همانها که اگر ناخنشان بزنی اهل دنیایند و اگر حکومت شاهنشاهی بود خدا می داند کدام در دین و کدام در دربار و حکومت طاغوتی رخت حکومت تن می کردند تا غلدر باشند. (خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد)... آغوش باز هدایت های رهبری و بازگشت به عبودیت حقیقی و سلامت دینی مامورین مگر بسته است؟ والله که باز است... در رابطه با رفتارهای خشن مامورین گشت ارشاد با دخترانی که نه می دانند حجاب چیست و نه می دانند کم حجابی آنها فقط نمی دانند. (شب عاشورای همین امثال به چشم خود دیدم که جوانان کم حجاب و با ظاهری متفاوت پشت در تجمع کرده بودند و قلبشان عاشق حسین علیه السلام اما بخاطر تفاوت لباس رویشان نمی شد وارد شوند، خب بیا و ببین ). راه ولایت باز است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید هر کدام‌مان متوجه ضعف‌های خود باشیم. یکی از راه حلها برای عبور از این ضعف‌ها توصیه‌های حضرت سجاد «علیه‌السلام» به جناب زُهَری است . آن روایت این‌گونه است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيُّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ مَا بَالُكَ مَهْمُوماً مَغْمُوماً قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هُمُومٌ وَ غُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعْمَتِي وَ الطَّامِعِينَ فِيَّ  وَ مِمَّنْ أَرْجُوهُ وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع احْفَظْ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ قَالَ الزُّهْرِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلَامِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ إِيَّاكَ وَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اعْتِذَارُهُ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعُهُ نُكْراً يُمْكِنُكَ لِأَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ أَكْمَلَ مَا فِيهِ كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِمَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي بِشَكِّي وَ إِنْ رَأَيْتَ الْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً عَنْكَ فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُكَ وَ قَلَّ أَعْدَاؤُكَ وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ فَائِضاً عَلَيْهِمْ وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً وَ أَكْرَمُ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ عَنْهُمْ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَا أَهْلُ الدُّنْيَا يَعْشَقُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَعْشَقُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْهَا أَوْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَم‏

امام باقر عليه السّلام فرمود: محمد بن شهاب زهرى خدمت امام سجاد عليه السّلام رسيد در حالى كه محزون و گرفته بود، امام عليه السّلام به او فرمود: چرا محزون مى‌‏باشى، گفت يا ابن رسول اللَّه حسودان بر من حسد مى‌‏برند از اين رو محزون هستم، آنها در مال من طمع كرده ‏اند و نعمت‏هاى مرا كفران مى‏‌كنند و نيكيهاى مرا فراموش نموده‏ اند.

امام سجاد عليه السّلام فرمودند: زبان خود را نگهدار تا همه را بطرف خود جلب كنى، زهرى عرض كرد يا ابن رسول اللَّه من به آنها احسان مى‏‌كنم ولى گاهى از زبان من كلامى بدون قصد گفته مى‏‌شود امام فرمود: همان متوجه باش كه خودپسندى نكنى، و سخنى از زبانت بيرون نيايد كه بعد نتوانى آن را انكار كنى و يا معذرت خواهى بكنى.

شما بدانيد اگر سخنى از زبانت بيرون شد و كسى از شما ناراحت گرديد ديگر عذرخواهى و پوزش نمى‌‏تواند دل او را آرام كند و رفع كدورت نمايد، اى زهرى هر كس عقلش كامل نبود نابوديش آسان خواهد بود.

اى زهرى چرا نمى‏‌خواهى همه مسلمانان را مانند خانواده ‏ات بدانى، بايد متوجه باشى كه بزرگان آنها پدرت هستند و كوچك‏ها فرزند شما مى‏‌باشند، و جوان‏ها برادرت هستند، اگر اين چنين بدانى به كدام شخص ظلم مى‏‌كنى و يا به كدام يك نفرين مى‏‌نمائى، و يا مى‏‌خواهى پرده كدام يك از آنها را پاره سازى. اگر ابليس لعنة اللَّه عليه به تو تلقين كرد كه تو را بر ديگران فضيلتى هست و تو بر ساير مسلمانان فضيلت دارى، تو خود در اينجا توجه كن اگر شخصى از تو بزرگتر است بگو او از من چند سال بزرگ است و بيش از من عمل صالح دارد و ايمان او هم از من بهتر است و لذا او بر من فضيلت دارد.

اما اگر شخصى از شما كوچك‏تر است بگو او از من كمتر معصيت كرده از اين رو از من بهتر خواهد بود و اگر با تو همسال است بگو من در گناهان خود و آلودگيم يقين دارم ولى نسبت به او در شك مى‌‏باشم، پس چرا اكنون يقين خود را بگذارم و به شك عمل كنم.

اگر مشاهده مى‌‏كنى كه مسلمانان تو را تعظيم مى‏‌كنند و به تو احترام مى‏‌گذارند، بگو اين چيزى است كه آنها از من ديده‏ اند، اگر مشاهده كردى آنها به تو ظلم مى‏‌كنند و يا اعتنائى به شما ندارند بگو اين بخاطر گناهى است كه مرتكب شده‏ ام.

اى زهرى تو اگر اين چنين شكر كنى و اين گونه با آنها برخورد كنى خداوند زندگى شما را لذت‏بخش و خوشگوار مى‏‌كند و دوستانت را زياد مى‏‌گرداند، و دشمنانت را كم مى‏‌سازد، و از محبت آنها برخوردار مى‏‌گردى و خوشحال مى‏‌شوى، و از جفاى آنها دلتنگ نمى‏‌گردى. بدان كه گرامى‏ ترين مردم آن كسى است كه خيرش بر آنها جريان داشته باشد و او از مردم بى ‏نيازى حاصل كند و عفيف باشد و بعد از اين آن انسانى بزرگوار و شريف است كه عفت بخرج دهد و دست نياز بطرف كسى دراز نكند و به تو نيازمند باشد.

مردمان دنيا به مال و ثروت علاقه دارند و به آن عشق مى‌‏ورزند و هر كس در امور مالى مزاحم آنها نشود به او احترام مى‏‌كنند، اين چنين شخصى كه چشم به مال و ثروت ديگران ندارد و با عزّت زندگى مى‌‏كند معزز و محترم مى‌‏باشد.

عرایضی در شرح آن روایت گرانقدر شده است که در کانال «مطالب ویژه» می‌توانید آن را دنبال فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11328

33294
متن پرسش

استاد بزرگوار سلام: در اطرافیان من کسی هست که در هر دیدار احتمالا بدون هیچ سوءنیت و در کمال سادگی به من طعنه می‌زند یا جملاتی می‌گوید که دلم را شدیداً می‌شکند. از آنجایی که بزرگتر هست و در بحث کردن با او و ابراز ناراحتی هم سودی نمی‌بینم معمولا در مقابل حرفهایش می‌خندم انگار صحبت بانمکی کرده است. اما بعد از دیدارمان تا دیدار بعدی با تمام وجود با قلب و مغزم کلنجار می‌روم که با یادآوری حرفهایش کینه پیدا نکنم. تازه وقتی کمی آرام می‌گیرم دوباره دیدار بعدی پیش می‌آید و حرف‌های دل‌شکننده محتمل بعدی. نسبتم هم با او طوری نیست که بتوانم محدودتر از این با او در ارتباط باشم. این را هم بگویم که از دل‌شکستگی‌هایم تقریبا به هیچکس نمی‌توانم بگویم. اگر با خانواده و اقوام حرف بزنم غیبت می‌شود و با دوستانم هم سختم هست حرف‌هایی از این جنس بزنم پس در این جدال بسیار هم تنها هستم و یک‌نفره و بی هیچ یاوری با خودم مبارزه می‌کنم. استاد من از سینه‌ای که پر از کینه و احساس منفی به دیگران باشد می‌ترسم. حدیثی از اهل‌بیت شنیده‌ام که شیعیان ما قلب‌شان از هر غل و غش و دغلی پاک است اما من پر از غل و غشم. عاجزانه از محضر شما درخواست دارم راهنمایی‌ام کنید که با چه فکر یا عملی نسبت به حرف‌هایی از این جنس بی‌تفاوت بشوم و بتوانم کینه به دل نگیرم و در مقابل او و دیگرانی شبیه او بداخلاقی یا بی‌محلی نکنم؟ استاد دوست دارم ظرفم را بزرگ کنم اما خیلی کوچکم. مثلا تقریبا مطمئنم که او قصد شکستن دل من را ندارد اما به واسطه سن و تفاوت فرهنگی و فاصله‌ای که بین دنیاهایمان هست این حرف‌ها را به من می‌زند، اما هرچه این موضوع را پیش خودم مرور می‌کنم باز هم دلم قانع نمی‌شود که از حرفهایش نشکند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این سخن بزرگ و بزرگ‌تر از بزرگِ حضرت معبود را فراموش کرده‌اید که می‌فرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (فرقان/63) بندگان خدای رحمان که وسعت رحمانی‌اش شامل عموم بندگان است، انسان‌هایی می‌باشند که بدون هیچ تکبرّ و با فروتنی تمام روی زمین حرکت می‌کنند و چون در صحنه‌های مختلف با افرادی روبه‌رو شوند که جاهلانه با آنان برخورد می‌کنند، در مقابل، گفتگویی همراه با سلام و سلامتی با آنان در میان می‌گذارند. و نیز در جای دیگر می‌فرماید: اینان « وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» چون با امری لغو و غیر منطقی روبه‌رو شوند با بزرگواری از آن امور می‌گذرند و خود را همسنگِ سخنان پوچ و لغو و بی‌ثمر نمی‌کنند. موفق باشید  

33282
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: ببخشید بنده با مأنوس شدن با کلام شما و نگاه به مسائل و وقایع جامعه متوجه شده ام که امروز باید به دقت، کلام رهبری و آرمانهای انقلاب را مطالعه کنم و بشنوم و ببینم و سعی کنم تا در راستای آن تلاش کنم و در زمینه خودم بتوانم به طور کلی آن مقداری را که می توانم انجام بدهم و در این راستا سلوکی کنم و به غایت خویش برسم. در زمینه دانستن این موضوعات ابهامی ندارم ولی نمی‌دانم چرا از وقتی که تصمیم به این عمل گرفتم اینقدر اوضاعم عجیب شده است! وسوسه های بیرونی و نفسانی به شدت زیاد شده و دائما در هر حال مرا مورد هجوم قرار می دهند! شوق به عمل دارم؛ ولی به یک لحظه آن شوق می رود و لحظه ای دگر باز می گردد. با اینکه آگاهم به زیاد بودنِ کارهای نکرده در انقلاب - که ان شاء الله بتوانم در زمینه خودم آنها را جلو ببرم- ولی برنامه ام به درستی و آنگونه که باید پیش نمی رود متوجه هستم که باید تلاشم شبانه‌روزی باشد ولی یکروز سفت و سخت مشغولم و روز دیگر خسته و بیکار!!! البته که ناامید نشدم از رحمت خدا و ضعف را از سمت خودم می‌دانم. حال باید چه کنم که این حس وظیفه در قبال انقلاب همیشه شعله‌ور باشد؟ خوابم را ببرد؟ خستگی ام را بشوید؟ جانم را پرواز دهد؟ بنده در حال تحصیلم و هدفهایم را سعی کرده ام مطابق با آرمانهای انقلاب اسلامی در زمینه های علمی قرار بدهم. چه کنم که آن توفیق شگرف را بدست آورم؟ توفیق علم آموزی صحیح و - ان شاءالله در آینده - خدمت به جامعه توحیدی حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و من الله توفیق باتشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این یک قاعده است که شیطان در صراط مستقیم فعال است و همه تلاش او آن است که ما را از آن نحوه سلوک منصرف کند و ما نیز  با صبر و پشتکار هر چه بیشتر باید از این وسوسه ها و گردنه ها عبور کنیم.
در راهی قدم گذاشته‌اید که اگر از یک جهت موانعی در پیش دارید، از جهت دیگر صبرمان را به میان آورده‌ایم تا به مرحله‌ای که مرحله درخشش‌ آرمان‌های توحیدی است برسیم و با توجه به این امر جناب مولوی می‌فرماید:
هله نومید نباشی كه تو را یار براند          گرت امروز براند نه كه فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر كن آن جا    ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها           ره پنهان بنماید كه كس آن راه نداند
نه كه قصاب به خنجر چو سر میش ببرد       نهلد كشته خود را كشد آن گاه كشاند
چو دم میش نماند ز دم خود كَنَدش پر      تو ببینی دم یزدان به كجاهات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه كرم او            نكشد هیچ كسی را و ز كشتن برهاند
همگی ملك سلیمان به یكی مور ببخشد       بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش       به كی ماند به كی ماند به كی ماند به كی ماند
هله خاموش كه بی‌گفت از این می همگان را            بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
موفق باشید

33268
متن پرسش

سلام: اگر حقیقتش را بخواهیم ما به تک تک انبیایی که حتی ندیدیمشان، به تک تک مبارزان تاریخ آدمی، به تک تک شهیدانی که در جنگ های گوناگون علیه باطل کشته شدند، به تک تک کسانی که برای استقرار حق و حرف خدا شکنجه های زجرآور شدند و به کلی افراد دیگری که به ذهن من نمی رسد مدیون هستیم و باید ادای دین کنیم تا پیش برویم این را که در کنار حق الناس های زندگی ام بویژه نسبت به خانواده ام فکر می کنم می بینم من با این حال نه تنها هرگز امکان ندارد پیش بروم، بلکه وحشتم گاهی می گیرد که آیا امکان امان از عذاب هم ممکن می شود برای من؟ من حتی برای خانواده ام هم نمی توانم جبران کنم هرگز؛ و این داغ سنگینی است روی دلم شاید تا همیشه؛ بعد مدیونی ام نسبت به این همه آدم را در طول تاریخ چه کنم؟ واقعا فکر که کنیم وحشت دارد اگر خدا جبران کند خب زورش می رسد؛ اما اگر جبران نکند چه کنم؟ حتی فکرش هم میخکوبم می کند سرجایم، عینش که بماند.... یعنی خدا این‌همه سلسله آدم را می شود همه شان را از من راضی کند؟! حالا چه باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در حضور خدا در واقع در کنار همه انبیاء و اولیاء خواهیم بود و به حکم آن‌که فرمود: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» انجام اعمال نیک، گناهان را از میان می‌برد و این‌جا است که انسان با رعایت حق‌الناس و حق‌الله، در حدّ توان خود عملاً خود را در کنار حضرت حق می‌یابد. موفق باشید

33267
متن پرسش

سلام جناب استاد: سوالی هست که به روحم و مغزم فشار می آورد و نمی توانم جوابی برایش درک کنم. مگر شاید جوابم به روش ابراهیمی و رب ارنی باشد. قبلا درباره پرسشم این جواب را گرفته ام که آیا اگر در لذتی باشی بعد بگویند لذت بیشتری هست؛ خسته می‌شوی؟ یا اگر علم گوارایی داشته باشی بعد بگویند علم بیشتری هست خسته می‌شوی؟ که پاسخش خیر است و خیر است و خیر این هاست که ابدیت بهشت را گوارا می کند و لذیذ و... اما جناب استاد این پاسخ ها مغزم و فکرم را قانع می کند اما هنوز نتوانسته روحم را قانع و مجاب کند؛ واقعا ابدیت ما یعنی چه؟ شوخی که ندارد این تا همیشه بودن و تا هرگز تمام نشدن! هرچقدر هم لذتی افزون بر لذتی الهی باشد اما تا کی، تا کجا؟ آخرش آخر چه خواهد شد بالاخره؟ زمان که مربوط به این دنیاست و گردش کرات و... ؛ پس حالا ابدیت در عین بی زمانی مادی یعنی چه؟ آن «همیشه‌ ی بی هرگز» چه نوع زمانی است؟ گاهی در ذهنم تصور می شود که خدا همینطور دارد می‌رود و ما هم در مسیر او می‌رویم ولی خب به او نمی رسیم چون این حرکت برای هر دو است اما خدا ‌که نمی رود؛ (اصلا کجا برود!؟) پس چطور است که نهایتا به او نمی رسیم؟ این بی پایانی خدا یعنی چه؟ و سوال دیگرم اینکه ابعاد جهان مادی آخرش چه هست و کجاست؟ آیا جهان ماده نسبت به درک مادی ما وجود دارد و درواقع حقیقتی ندارد؟ آیا «شدّت» اجسام کثیف باعث تصور درک ما می شود که ماده اند یا واقعا ماده حقیقت دارد؟ اگر دارد پس آخر عالم ماده کجاست؟ طبق علم فیزیک هم که ماده نابودشدنی نیست. کمکم کنید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این بیت فکر کنید که می‌فرماید: «چو رسی بر بام‌های آسمان / سرد باشد جستجوی نردبان». آری! «سوار چون‌که به مقصد رسد پیاده شود». وقتی انسان در ابدیت خود به اصیل‌ترین بودنش در مأوای الهی حاضر شد، مگر امکان دارد که چیزی برایش مانده باشد که بخواهد باز برود تا برسد؟ بخصوص که فراموش نکنید خداوند مقصد است و از این جهت حضرت سجاد «علیه‌السلام» در خطاب به حضرت حق عرضه می‌دارند: « يَا أَمَلِي وَ بُغْيَتِي، وَ يَا سُؤْلِي وَ مُنْيَتِي،» ای آرزویم و مرادم و خواسته ام و امیدم. موفق باشید

33265
متن پرسش

بسمه تعالی. با عرض سلام: اگر انسان در شرایطی قرار بگیرد که مورد آزار و اذیت دیگران قرار بگیرد و آن افراد هم با احترام و زبان خوش رفتار خود را تغییر ندهند و بر رفتار خود تاکید داشته باشند و فرد هم با توجه به ایمان واعتقادی که به خدا دارد همه ی امورات را به خداوند بسپارد و آن افراد نتیجه رفتار خود را ببیند اما باز هم بر رفتار خود تاکید داشته باشند و نتوان به آنها گفت که از خوف خدا هم که شده باید رفتار خود را تغییر بدهند آیا این مسیر را باید ادامه داد چون ممکن است که اتفاقات نا خوشایندی برای آنها بیفتد و باز هم به مسیر خود ادامه دهند (با اعتقاد به اینکه همه امورات به دست خداست واعتقاد قلبی به آیه فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم) با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال گاهی شرایط آن‌چنان است که باید به این توصیه قرآنی عمل کرد که می‌فرماید: «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ» (زخرف/83) آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‌ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند و نتیجه کار خود را ببینند! موفق باشید

نمایش چاپی