بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32023
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: چه تفاوت است بین آنکه همه ی هم و همت خود را در این گذاشته است که به بشریت خدمت کند و آنکه همه هم و همت خود را گذاشته تا در بهترین نحوه بودن خود حاضر گردد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بهترین «بودن» برای انسان وقتی فراهم می‌شود و ظهور می‌کند و انسان خود را در هستی احساس می‌نماید که همه همّت خود را در مسیر خدمت به خلق قرار دهد، ولی با رویکردِ حضور در آغوش خدا. و این یعنی همان مقام «رحمةٌ للعالمین» بودنِ آخرین پیامبر. موفق باشید

32021
متن پرسش

با سلام: در مباحثه ای در مورد نماز با فردی که بنظر نیتشان باطل نمی آید و آگاهیشون میتونم بگم از من بیشترهست و سابقه بیشتری در مطالعه و تحقیق عرفان داشته اند از عرفان های اوشو واین مکاتب اینچنینی شروع کردند تا اکنون که به عرفان اسلامی رسیده اند به قول خودشون عرفان اسلامی از نوع ایرانی! به بن بست رسیده ام و چون پیج آگاهی دارند در اینستاگرام و مطالبشون در دیگران تاثیر داره چون اکثر مطالبشون به حق منطبق با شریعت هست و خدمتتان آورده ام که مرا لطفا راهنمایی کنید چون این مباحثه همچنان متوقف شد به دلیل اینکه بنده آگاهی کافی ندارم و فکر می‌کنم جنابعالی می‌توانید در این راستا ما را راهنمایی فرمایید. به این جا رسیدیم که ایشون اولا که گفتند گاهی اوقات نماز نمی خوانند اولین دلیلشان این بود که کاهلند ولی با اصرار بنده گفتند که زیرا دچار منیت می شوم. × ببخشید پس بنابراین شما مطلقا پیرو راه اهل بیت نیستید بلکه راه خود رو می‌روید _ من خودم رو پیرو اهل بیت می دونم اگه لایق بدونند. اما درک من از راه و روش اهل بیت متفاوته × نماز واجب بوده فکر می‌کنم _نماز به چه معنایی واجب بوده؟ اصلا واجب بودن در شریعت معنا پیدا می کنه یا در طریقت؟ چطور شمر و علی هر دو نماز می خوندند. چطور نمازی بخونیم که شبیه علی باشیم آیا نماز حتما باید به شکل گفته شده خونده بشه؟ چون شما در هنگام نماز انرژی زیادی رو از کیهان دریافت می کنید، لذا این انرژی اگر با خود باشید و خود پرست نفس شما را فربه تر می کند و اگر خدا پرست باشید حکم طنابی را دارد که شما را از چاه بیرون می آورد. ایشون میگن که هر چه انسان با ساختارهای روانی خود بیشتر آشنا بشه خب روش هایی برای خودش تعبیه می‌کند که سریعتر میتونه اتصال پیدا کنه و این روش ها مدام در حال تغییر هست و در شریعت فرق میکنه و هدف همان اتصال هست و ابزار وسیله هست. صلاه چیزی بیشتر از یک ابزار نیست. اما حقیقتا ابزار قدرتمندی هست. اما زمانی که شما رو به روی کسی نشسته باشید دیگه نیازی نیست از تلفن استفاده کنید تا بهش زنگ بزنید و صحبت کنید. مگر اینکه برای مناسبات اجتماعی و تربیت سالکان کاری رو انجام بدین که بهش نیاز ندارید."""" ××خب جالبه این درسته ولی آیا منظورتون این هست که اگر فردی مسلمان به این درجه از آگاهی بالای جهان ذهنی برسه دیگه به نماز به این شکل که هست نیاز نداره؟ _اون تشخیص خود فرد هست وچند روز بعد دیدم که استوری گذاشته اند و حرف از نماز بدون کلمات و اصوات گفتند و در توجیه و دفاعیه خود گفتند صرفا شکل نماز یک مراسم کدگذاری شده برای عبورهست و بنده هم ابتدای مسیر تفکراتی مثل تفکرات الان شما داشتم که تعصب روی شکل نماز دارید. همچنین مثالی زدند؛ "عارف مسلمانی رومی شناختم که آگاهی بالایی داشت یک بار از ایشون پرسیدم چرا نماز نمی خونید فرمودن بنده یک رکعت درست نماز خوندم و در پیشگاه حق قبول شد. دیگه نیازی ندارم...". به استحضار می‌رسانم که من به ایشان گفتم اون عارف شاید درست گفته ولی حرفش به این میمونه که من به اندازه کافی حذ بردم از نماز دیگه نمیتونم ازش فیض ببرم وگرنه او هرچقدر در خداوند حل بشه نمیتونه در مقام یک جسم بجای خداوند فکر بکنه که تو نمازمو قبول کردی و دیگه استراحت کنم. و چه جهادی بهتر از نماز؟ و جناب استاد آن فرد در جواب گفتند که شما حرف ایشون رو با درک خودتون می سنجید. در واقع منظور ایشون این بوده که حذ بنده در همين لحظه که اینجا نشستم با زمانی که در نماز هستم تفاوتی نداره. چون وحدت به روح جسم و جان من نفوذ کرده. عشق و عاشق و معشوق یکیست! در چنین جایگاهی فرق کعبه و بت خانه چیه؟ فرق انسان نشسته و در رکوع و در سجود و ایستاده چیه؟ هیچ تفاوتی ندارن. چون کثرتی وجود نداره. هرچه هست نمازه هرچه هست اوست هرچه هست برکت و حضور. وقتی دوییت نباشه. فرق بین جهاد و استراحت و خواب و بیداری هست؟  و من نیز نظرم را اینگونه بیان کردم که آره.. فرق هست. فرقش اینه فرد در طول روز رها میشه. یک جور عبادت و خلوت باید داشته باشه در مثالی دیگر مولانا را یاد کردند که "مولانا می گفت ما از اسلام مغز را برداشتیم پوست را بهر سگان (خران) بگذاشتیم به نظرتون غرور بوده؟" و بعد هم در آخر پیشنهادشون به بنده این هست که «این بخاطر درک ناقص ما از مقام وحدت. بنده پیشنهادم بهتون اینه که مکاتب دیگه ای رو هم مطالعه کنید و دنبال حقیقت در همه جا بگردین.» آخرین مثال ایشان را هم می‌آورم که گفته اند؛ نقل است که شیخ ابوسعید ابوالخیر، به دهی رسید. آنجا زاهدی بود در خودمانده و دماغی در خود پدید کرده. شیخ او را به دعوت خواند. او اجابت نکرد. گفت: «من زاهدم و سی سال است تا به روزه‌ام و خلق دانند که چنین است.» شیخ گفت: «برو و غربالی کاه بدزد تا از خود برهی» یک دنیا تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید پرسید آیا ما با دستگاه فکری «اشوه» به اسلام باید رجوع بکنیم؟ یا با دستگاه خود اسلام و معرفت نفس به اسلام رجوع نماییم تا سیره پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» را ملاک قرار دهیم؟ پیامبری که تا آخر عمر در رعایت دستورات شرع مقدس، کوچک‌ترین کوتاهی نداشتند. و اتفاقاً برای حفظ آن حضور، همواره بیش از بقیه در انجام وظایف دینی تلاش می‌کردند. در این رابطه از عرفا داریم که:   

محنت قرب ز بُعد افزون است‏

جگر از محنت قربم خون‏ است‏

نيست در بعد جز اميد وصال‏

هست در قرب همه بيم زوال‏

پس در مقام قربِ الهى همواره بيم زوال و جداشدن از آن مرتبه هست و لذا براى دفع هرگونه عامل غفلت به استغفار نياز است. وقتى انسان هنوز در مقام قرب نيست مى‏‌گويد إن‌‏شاءالله مى‌‏رسم اما وقتى در مقام قرب وارد شد همواره نگرانى زوال آن حالت، او را به تلاش و عبادات بيشترى وارد مى‏‌كند و لذا مى‌‏گويد «جگر از محنت قربم خون است» حالا كه حضرت رسول «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به قرب و به نبوت رسيدند هر شب نماز شب برايشان واجب است، تمام مستحبات كه امامان معصوم (عليهم السلام) مقيدند انجام دهند به جهت حفظ مقام قرب است. موفق باشید

32019
متن پرسش

سلام: حقیر مربی پرورشی هستم. سعی در صمیمیت با هنرجویان دارم و لکن گاه سوءاستفاده می‌کنند و حتی برخی که جنبه ندارند توهین می‌کنند. حال چه باید کرد رو به خشونت بیاورم؟ البته نه فیزیکی بلکه دفتر انضباطشان با من است نمره کم کنم یا به دفتر معرفی کنم و ...

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: تا می‌شود باید با جوانان مدارا کرد. ولی گاهی چنانچه نفس امّاره آن‌ها به میان آید که جز خوف، آن را کنترل نمی‌کند این‌جا است که باید بحث تنبیه به میان آید و نه در مواقعی که بیشتر به جهت نادانی‌شان حرکاتی را انجام می‌دهند. موفق باشید  

32017
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر و خسته نباشید استاد گرامی: استاد امروز داشتم فایل صوتی شما در مورد تفسیر سوره نساء فایل آفات تمناهای غیرلازم را گوش می‌دادم و اینکه حساب روی کارهای خدا بوده برای ما و جریان زندگی خودتون رو میفرمودن، تلنگری خوردم به زندگی خودم گفتم شاید با عنوانش برای دوستان سایت ایجاد امیدواری بشه در اونها و خیری در اون باشه ان شاالله. بحث ازدواجم معضلی شده بود اونی که من می‌خواستم نمی‌شد و اونی که نمی‌خواستم می‌خواست محقق شه و کلافه شده بودم، از لحاظ عقیدتی هم فوق العاده آدم ضعیفی بودم که از دیانت فقط نماز و روزه سطحی رو داشتم و حجاب و پوشش افتضاح بود و خیلی مورد انتقاد اطرافیان قرار می‌گرفتم که این چه وضع آرایش و پوششه، غرق دنیا و تجملات و ظواهر اون بودم و فقط و فقط دنیا برام مهم و اصلا آخرت برام مهم نبود. می‌گفتم من دنیام به سامان باشه دیگه آخرت هر چی می‌خواد بشه حتی اگر برم جهنم مهم نیست، اعتقادات سطحی هم که داشتم داشت از دست می‌رفت، خیلی به خدا گله و شکایت داشتم و می‌گفتم توی اون دنیا که قراره حساب و کتاب بشیم، اول من باید از خدا حساب بکشم که این چه زندگیه که واسه من درست کردی و زندگی منو طلسم کردی و خدا شما باید حساب پس بدی به من کلا طلبکار بودم و خشمگین، تا اینکه وارد یک فضای خلوت و تفکر و تنهایی شدم نمی‌دونم چی شد معجزه بود چی بود. تلنگر شدیدی خوردم زندگی و عقاید من ۱۸۰ درجه متحول شد. شدم یه آدم کاملا متفاوت با قبل، نماز اول وقت ترک نمی‌شد، تهجد و نماز شب مستمر، حساب و کتاب روزه و نماز قضا رو کردم و حدودا یک سال تمام من روزه بودم به جز روزهای خاص که نمی‌شد روزه گرفت، نمازهای قضام رو خوندم، رد مظالم و حق ناس و این جور برنامه ها، پوشش هم شد چادر، حالا از این طرف بهم انتقاد میکنن که ای بابا دین هم اینقدر سخت نمیگیره که تو سخت می‌گیری و خودتون اینجوری می‌پوشونی، منی که عاشق دنیا بودم، شدم عاشق و شیفته خدا و قیامت، از عشق خدا و نماز شب، شب خوابم نمی‌برد، می‌گفتم من این دنیا رو نمی‌خوام فقط خدا و اون دنیا، واسم مضحک میومد که چرا مردم اینقدر حرص دنیا رو میزنن، آخه این دنیا چی داره که چسبیدین بهش، برین عاشق خدا بشین میفهمین آرامش چیه خوشبختی چیه، اگر قرار بود خواستگار بیاد عزا می‌گرفتم و گریه می‌کردم که اینا میخوان منو از خدا جدا کنن من نمی‌خوام فکرم قلبم درگیر کسی جز خدا باشه من اصلا نمیتونم کسی رو جز خدا دوس داشته باشم. غرق عشق بازی با خدا بودم هر جایی که بودم حتی توی جمع که نشسته بودم فقط جسمم اونجا بود و روحم پیش خدا و در دل با خدا نجوا می‌کردم، حالا چند سالی از این موضوع گذشته و بنده همچنان مجردم، اما اصلا از این وضع ناراحت نیستم و نه تنها ناراحت نیستم بلکه خدارو شکر می‌کنم چون اگر توی این وضع و با اون سلیقه ازدواج می‌کردم توی منجلاب غرق بودم و هلاکتم حتمی بود، میگم خدایا اگر واسه فقط همین نعمتت یعنی هدایت و بیداری که نصیبم کردی تا ابد هم شکر کنم بازم کمه، خدایا من راضی ام به رضای تو، اگر مجردی صلاح منه سمعا و طاعتا و اگر متأهلی بازم راضی ام به رضای تو، تو فقط منو دوس داشته باش و از من راضی باش و منو کمک کن اون بنده موحدی که تو میخوای بشم دیگه هیچی برام مهم نیست و هیچی نمیخوام فقط تو رو داشته باشم. ببخشید که خیلی طولانی شد، احساس کردم شاید گفتنش خالی از فایده نباشه برای کاربرای دیگه، خدا بهتون سلامتی و طول عمر و قرب مطلق و همیشگی بده استاد بزرگوار. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این مورد خطاب جناب مولوی به چنین روح‌هایی را داریم که می‌فرماید:

عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد

از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد

ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد

کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد

در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد

این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی‌ گوید دریات مبارک باد

ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد

ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد

خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد

با همه این حرف‌ها در مورد ازدواج، نباید سخت‌گیری کرد. همین‌که طرف مقیّد به رعایت واجبات و ترک محرمات باشد، کافی است. موفق باشید

32016
متن پرسش

با سلام وعرض ادب: استاد بزرگوار برای حل شدن گره های کور زندگی چه توصیه ای می‌فرمایید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رجوع به دستورات اخلاقی مثل کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». موفق باشید

32014
متن پرسش

سلام استاد: یک سوال داشتم. من هروقت مطالب اخلاقی  راجع به دوری از دنیا رو میخونم انگیزه خواندن درس برام از بین میره و احساس می‌کنم که طبق این مطالب نباید زیاد درس خواند و به خصوص اینکه برای کنکور آماده میشم. لطفا راهنمایی بکنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که شیفته دنیاشدن در روایات ما نهی شده است و نه آن‌که در دنیا فعّالیت‌نداشتن و یا از امکانات دنیایی برای زندگی استفاده نکرد. به گفته نیچه، هنر پیامبر اسلام آن بود که در عین قدسی‌بودن به زندگی، نه نگفت. موفق باشید

32012
متن پرسش

سلام: کسی که باردار باشد و فرزندش دختر باشد. خواب ببیند خانمی باحجاب به او اسمی را به مادر بچه بگوید برای بچه اش انتخاب کند در حالی که آن اسم مانند اسم مادر هست و آن خانم بگوید اگر این اسم را نگذاری اتفاق بدی برای بچه ات میافتد تکلیف چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که نه این‌گونه خواب‌ها معتبر است و نه باید به آن‌ها عمل کرد!! موفق باشید

32008
متن پرسش

با عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: سوال بنده این است که چگونه از تقدیراتی که خداوند برای ما در نظر گرفته راضی شویم؟ من آنقدر در مشکلی که از نظر جسمی برایم ایجاد شده فرورفته ام و از نظر ذهنی درگیر آن هستم که تمام فرصت های زندگی را دارم از دست می دهم و نمی دانم چگونه از آن عبور کنم با این مشکل موجود هیچ آینده ی خوبی برای خود تصور نمی کنم هر چند می دانم خدایی که درد را داده درمان را نیز می دهد و جای ناامیدی نیست ولی هنوز قلبم اطمینان کافی ندارد. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! راضی‌شدن به مقدّرات الهی در عین انجام آنچه نسبت به آن وظیفه داریم، به خودی خود راه‌گشا است و موجب می‌شود خداوند آینده‌ای که در آن صفا و آرامش هست را برای ما اراده نماید. موفق باشید

32007
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد: استاد اولین جایی است که خواستگاری رفتم و چند جلسه ای صحبت کردیم و فکر می‌کنم تا الان در کلیات تناسب با همدیگر داریم ولی در یکسری مسایل اختلافاتی است که تصمیم گیری را برایم مشکل کرده و از طرفی نمی‌خواهم الکی مورد را کنار بگذارم و سراغ موارد بعدی بروم و از طرفی هم فکر می‌کنم این مسایل هم قبل ازدواج باید حل بشود تا پیش زمینه مشکلی در آینده نشود. مثلا من اصلا اهل موسیقی نیستم ولی خانم اهل موسیقی هستند و من گفتم نمی‌تونید موسیقی رو کنار بگذارید؟ گفتند نه و یکسری مواقع نیاز به موسیقی دارم و به این نرسیدم که این موسیقی هایی که گوش میدم مشکل دارد و حرام است و نهایتا جاهایی که مشترکا دو نفر هستیم میتونم گوش ندم ولی به صورت انفرادی و در خلوت گوش میدم. من هم حرمت موسیقی هایی رو که گوش می‌دهند نمیدونم ولی حتی اگر حرام هم نباشد من اصلا اهل گوش دادن به موسیقی نیستم و فکر می‌کنم اثرات وضعی خودش را روی خانم دارد و برای بحث تربیت فرزند و اینکه خانم قرار است مادر بچه های من بشوند این مسئله اهمیت دارد. این نکته رو هم بگم که خانم حافظ قرآن هم هستند واین هم یکم من رو سردرگم کرده که کسی که حافظ قرآن است و مأنوس با قرآن است مگر می‌شود اهل موسیقی باشد. لطفاً بنده رو در این امر راهنمایی کنید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که موسیقی از نظر ذاتی حرام نیست و لذا نمی‌تواند اثر وضعی داشته باشد و با این‌که بنده در مورد موسیقی صاحب‌نظر نیستم؛ ولی به این فکر کنید که بنا نیست همسر شما در جاده برداشت شما از دین، حرکت کند. باید هر دو در جاده‌ای که خداوند مقابل شما قرار داده و حرام و حلال و مکروه و مستحب را تعیین کرده است حرکت کنید و همدیگر را تحمل نمایید. موفق باشید

32000
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: ۱. استاد گاهی در یک جمع در مورد موضوعات دینی حرف زده می شود مسائلی بحث می شود که از نظر عرفانی پاسخ زیباتری دارد و ما در حد خود آ‌ن‌را می‌دانیم، از یک طرف هم نمی‌توانیم بی تفاوت باشیم و از یک طرف دیگر آنها زمینه مناسب برای درک این نوع سخنان را ندارند آیا می توانیم اشاره ایی بکنیم؟ ۲. به چه نیتی هدیه بدهیم و بگیریم؟ ۳. آیا استفاده از تسبیح مزیت یا نیت خاصی دارد؟ با تشکر از راهنمایی های شما، استاد در قسمت سرچ سوالات تا جایی که می توانیم جستجو می کنیم و پاسخ را نمیابیم ولی گاهی همه را نمی توانیم، در آن قسمت که نوشته (پاسخ خود را پیدا نکرده ام) دروغگو شده ایم، حلال کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در فضای محبت و صمیمت، تذکراتی با صفای ایمانی می‌دهیم ولی اصراری نداریم، تنها می‌گوییم در این مورد آن‌ها اگر خواستند فکر کنند. ۲. به نیّت اُنس و محبت و رشد صمیمیت‌ها. ۳. فکر نمی‌کنم. بالاخره تعداد اذکار را باید به نحوی رعایت کرد. بنده در مورد تسبیحات حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» شمارش با انگشتان را ترجیح می‌دهم. موفق باشید 

31999
متن پرسش

🌺ســـــــــــــــــــلام مومن🌺 با عرض سلام ادب خدمت استاد گرامی: در خصوص سوال 31996 این کلاس پول سازی که ٨ جلسه رایگان انلاین داشت رو گوش داده بودم و بعد از مشورت با شما با توجه به راهنمایی شما که همیشه راه گشا بوده بنده از کلاس خارج شدم. استاد عزیز من سوالی از مدرس این کلاس پول سازی همان آقای نصیری پرسیدم و این بود که خدا در قرآن گفته به هر که بخواهیم رزق وسیع و به هر که بخواهیم رزق تنگ قرار می‌دهیم که ما به صلاح کار بندگان آگاهیم و بارها در قرآن تکرار شده، چطور شما میگین بعد سه ماه پول دار میشین این آیه چطور با حرفهای شما جمع میشه؟ جواب داد این بستگی به باور و تفکر خودت داره اگه فکر کنی تو دسته فقرایی خوب فقیر میشی اگه فکر و باور کنی تو دسته پولوارهایی پولدار میشی. ۱. این طرز تفکر که به من گفت آیا درسته ؟ شاید خدا پولداری رو برای بنده ای صلاح ندونه و اون بخواد ثروتمند بشه مثل دزدی که رزقش مشخصه ولی همان رزق و از راه خلاف بدست میاورد. ۲. استاد این متافیزیک چیه که اینقدر روش تاکید میکنه و کلید پول سازی میدونه آیا اصلا ریشه در علوم دینی داره؟ ۳. از اونجایی که من یقین دارم مفسری مثل شما که به خودشناسی و خداشناسی مسلطه و قرآن رو خوب می‌شناسد استاد گرامی چون کتاب جایگاه رزق در هستی رو خواندم و حرفهای این مدرس رو هم شنیدم می‌خواستم بدونم بهترین راه کار برای رهایی از فقر چیست؟ این رو میدونم که مثلا گناه بد اخلاقی روی فقر اثر داره البته منظور من فقر مالی هست این معارف اللهی که از اهل بیت رسیده بهترین روش یا روشها برای بی نیازی مالی و تامین نیازهای زندگی مثل خانه، خودرو، ازدواج بچه ها و. .. چیست؟ خیرین پولداری دیدم که هم وضع مالیشون خوبه هم با ایمان و خیر هستند راحت تر بگویم اگر بخواهیم از طریق دین و علوم خدا پولدار بشیم البته نه اینکه طمع و پول ورزی و پول دوستی بیافته به جونمون که اخرت و فراموش کنیم و زندگیمون بشه فقط پول و از درک معارف اللهی غافل بشیم چون هم با فقر هم با مال امتحان میشیم، در حدی که دستمون جلو کسی دراز نشه نیازهای خانواده رو بتونیم راحت فراهم کنیم، اینقدر داشته باشیم که دیگه دغدغه پول نداشته باشیم بتونیم تمرکز کنیم تو معارف اللهی و تو کمک و کار خیر هم بی نصیب نشیم چکار کنیم؟ آیا دین راهی گذاشته که از بیراهه نریم و مثل این کلاس پول سازی وهم و خیال نشه و ریشه داشته باشه؟ شما چه راهی پیشنهاد می‌کنید که هم رزق زیاد بشه هم برکت؟ ۵. واقعا تلاش کردم نون حلال ببرم سر سفره ولی دلم میخاد نیازهای خانواده و خودم رو هم فراهم کنم که پول میخواد. سعی کردم همیشه قناعت داشته باشم که این مدرس تو حرفاش می گفت اگه به کم قانع باشی تا آخر عمرت فقیری چرا صبح زود بری سر کار برای چندر غاز چرا نتونی مایحتاج خانوادت رو مهیا کنی و خجالت بکشی تو زندگی دنبال آب باریکه نباش، شغل دولتی آب باریکه است بدرد نمیخوره و... باید باورهاتون رو درست کنین البته روایت و حدیث چاشنیش می‌کرد مثل دو نوع رزق داریم رزقی که تو به دنبالشی مثل شغلت رزقی که به دنبال توست و من با متافیزیک رزق دوم رو بهت نشون میدم. یا می‌گفت خدا فقر رو دوست نداره خودتون فقر رو میخاین و .... استاد اصلا احساس کردم به عقایدم حمله شد احادیث درست ولی دیگر حرفاش این شد که جریان این کلاس پول سازی مدرن عصر حاضر رو براتون شرح دادم مسلما دغدغه هر سرپرست خانواده ای رفاه خانوادشه. البته باید خوش اخلاق باشه فقر علمی و معنویش و اصلاح کنه... همه قبول. راحت بگم دستورالعمل جامع برای رفع نیاز مالی و پولدار شدن حلال که دست به خیرم بشیم از دید اسلام چیه؟ خیلی این بحث رزق برام مهمه چون از کلاس پول سازی خارج شدم برادرم گفت ضرر می‌کنی نرو این ٣ ماه به قول آقای نصیری سرنوشت زندگیت عوض میشه ولی من خارج شدم چون هم میخوام راه درست رو پیدا کنم هم نیازهای خانواده رو از حلال تامین کنم هم فکرم آزاد بشه تا بیشتر بتونم دنبال معارف برم و الان که در ۴٣ سالگی هستم هم خانواده و بچه ها رو بدارم و تربیت کنم هم فکر آخرتم باشم و هم خودم رو تربیت کنم و خیر باشم. سرچ کردم، کتاب هست ذکر هست نماز هست و ... حالا نمیدونم واقعا از کجا شروع کنم چطور و به چه روشی امیدوارم راهنمایی کاملی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند است که رزق را مقدّر می‌کند و او خودش می‌داند چه کسی با «یبسط الرزق» و چه کسی با «یقدر الرزق» در بندگیِ خداوند می‌تواند حاضر باشد. عمده عرض بنده آن بود که پول و ثروت باید در إزای کار و فعالیت باشد، چه آن کار، کشاورزی و یا تجارت و یا معلمی و یا شغل کارمندی باشد، به همان معنایی که فرموده‌اند: رزق انسان باید از عرق جبین او و کدّ یمین او، یعنی تلاش‌هایش حاصل شده باشد و در این رابطه پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلَالًا فُتِحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاء». هر کس از دست‌رنج حلال خویش معاش و هزینه خود را تأمین کند. درهای بهشت بر او گشوده ‌می‌شود تا از هر یک که خواست داخل گردد. موفق باشید

31996
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: در اینترنت و شبکه های مجازی تبلیغات زیادی در مورد کلاسهای پول سازی انجام شده و در سایتها پراست. اولش میگن ماه اول رایگان بعد میگن پولی و هزینه باید پرداخت بشه اینا به کنار استاد من کتاب جایگاه رزق در هستی رو خوندم سوالم این هست نظرتون در مورد شرکت در این جور کلاسها چیه؟ آیا درسته؟ آیا یه جور وهم خیال بافی ثروتمند شدن نیست که کاربر جذب کنن و شهریه بگیرن؟ نمونه شخصی بنام محمد بصیری که از بعضی حکمتهای نهج البلاغه و بعضی آیات و روایات همراه با سخن اشخاص مطرح خارجی مثل آنتونی رابینز ایجاد انگیزش میکنه و میگه از علم متافیزیک میتونم هر کی شرکت کنه بعد ٣ ماه پولدار بشه مدعی شده تنها نفر تو ایران هست که قوانین و راههای پولدارشدن رو بلده وعلم این کار رو بلده تا هر کی بره تو کلاسش ثروتمند بشه و از فقر نجات پیداکنه کلی فالور داره و کانالهای مختلف زده مثلا تو ١ ماه ٧ جلسه صحبت میکنه و جلسه ٨ میگه اگه رها کنید و وارد ماه دوم و سوم که پولی هست نشین خودتون فقیر بودن رو انتخاب کردین و از بزرگترین تصمیم زندگیتان دور میشین. خواستم اول نظرتون رو در مورد این جور کلاسها و این جور نفرات بنام پول سازی بدونم. دوم متافیزیک واقعا مفیده تو این جریان؟ من بعد ۵ سال شرکت تو کلاسهای معرفت النفس متوجه شدم هرجی خودسازی و خودشناسی کنیم و خدا رو بشناسیم حالمان بهتر میشه و از همه جوانب مفید است در رابطه با این جریان کلاسهای پول سازی نظرتون چیه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره این نکته را در نظر داشته باشید که پولی که ما باید در نزد خود و در اختیار خود داشته باشیم باید حاصل فعالیت‌های منطقی و عقلانی باشد و این نوع وعده‌ها و پول‌دارشدن‌های وهمی، مسلّم ما را به زندگی آرام و راحتی که حاصل تلاش و زحمات منطقی و عاقلانه خود باشد؛ نمی‌رساند. موفق باشید

31988
متن پرسش

با سلام: استاد من در مورد انجام امر به معروف ونهی از منکر احساس ضعف می کنم هم درتشخیص درست مصداق منکر وهم بیان درست معروف، من همیشه اهل بی تفاوتی در این زمینه بودم برای همین خیلی برایم سخت است، حالا شاید تشخیص این غیبت یک فردی که اسمش را بیاورند راحت باشد ولی موارد پیچیده تری هست که من متوجه نمی شوم یا حواسم به حرف نیست یا مشغله ذهنی دیگری دارم اما در آن جمع هستم تا در نهایت در گناهشان شریک می‌شوم و نمی‌دانم کدام حرفها منکر است مثل اشاره به موضوعی یا مشکلات موجود، ولی از همه بدتر نمی‌دانم چه بگویم تا ما فکر کنیم این منکر بود و حالا چه بگویم او حرفش را زده و رفته و گناهش گریبانگیر ما شده. استاد من به دنبال استحکام، عدم رودربایستی، تشخیص درست مصداق و بیان درست و هم چنین راهی برای کفاره این گناه هستم، در صورت امکان عنایتی فرموده و مرا راهنمایی نمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال نباید حساس بود و آنچه که نهی شده است گوش‌سپردن به غیبت افراد است و این غیر از آن است که در مجلسی باشیم و به گوش‌مان بخورد. از طرفی باید مطمئن باشیم که گناهی واقع می‌شود و از این جهت نباید به بهانه‌های ساده ترک جلسات ارحام نمود. موفق باشید

31985
متن پرسش

سلام استاد عزیز: می‌خواستم بدونم یک مومن تا کجا میتونه پل های پشت سرش رو خراب کنه؟ اگر شخصی مومن بوده و حتی مقام بالایی داشته ولی در حال حاضر بگونه ای کار رو خراب کرده [با غفلات] که با اینکه ته دلش میدونه خدا می‌بخشه ولی میدونه که دیگه آب از سرش گذشته. نمی‌دونم تونستم منظورمو برسونم یا نه. ولی سوال آخر اینکه الان که شخص پل های ماقبلش رو خراب کرده و مدتی به سبب آن بگونه ای از رحمت خدایی دور بوده چگونه با اینکه ضعیف النفس هست بتواند تمام گذشته را جبران کنه؟ گاهی دچار این میشم کا واقعا اعتقادم به «انت اکرم من ان تضیع من ربیت و الی اخر» رو از دست میدم. چون می‌بینم خیلی زحمت کشیدم ولی بازم خدا اونجوری که باید، راضی نشده. آهی می‌کشم و باز ادامه میدم. حال میخوام بگم شما راهی بس محکم و سریع به من نشان دهید که استارت بزنم و دیگر به عقب نگاه نکنم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرموده‌اند که هرگز از رحمت حضرت معبود مأیوس نباشید. فرموده‌اند: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏» بگو ای بندگان من که در مورد خود تندروی کرده‌اید و از مرز بندگی خدا خارج شده‌اید! از رحمت خدا مأیوس نگردید. به تعبیر «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» نظر بفرمایید تا روشن شود چه اندازه خداوند متوجه نحوه لغزش‌های ما می‌باشد و در همان راستا تذکر می‌دهد راه جبران بسته نیست. اسرافِ بر جان، یعنی روح و روان و جان خود را از تعادل و یگانگی خارج‌کردن. یعنی یک بُعدی‌شدن و در اموری که مهم نیست افراط و تفریط به خرج‌دادن. گاهی انسان نمی‌فهمد مشکلش چیست، وقتی خداوند به آن مشکل اشاره می‌کند تازه می‌فهمیم دردمان و مشکل‌مان و جهت و ریشه‌ی آن کجاست و چرا کارمان به انتخاب اموری کشیده شده که ربطی به شخصیت اصیل انسانی‌مان نداشته و عملاً گرفتار نوعی از خودبیگانگی شده‌ایم، در آن حدّ که نمی‌دانیم چگونه باید باشیم و چه نوع شخصیتی را در رابطه با خود باید دنبال کنیم؟ احساس می‌کنیم که نمی‌دانیم چه هستیم و آن انضباط قلبی را که راحت با آن با خدا بتوانیم ارتباط پیدا کنیم را گم کرده‌ایم. حسرت افرادی را می‌خوریم که در عالمِ روحانی خود به‌سر می‌برند و ما آن کیفیتی را که به کمک آن بتوانیم ماورای زمان، با روح تاریخی که اولیای الهی در آن زندگی می‌کردند، زندگی کنیم از دست داده‌ایم.

خداوند دقیقاً در آیه‌ی فوق به چنین انسانی پیغام می‌فرستد که ای پیامبر به همان‌هایی که در به کارگیری خود جانب افراط را طی کردند بگو راه بسته نیست و می‌توانید به همان نقطه‌ی کمالی که در طلب آن بودید برسید. مگر تحت تأثیر دام‌های دنیای مدرن زندگیت را خراب نکرده‌ای و انضباطی را که باید در بندگی داشته باشی از دست نداده‌ای؟ از رحمت الهی مأیوس نباش، باز هم آن حالات روحانی رزمندگان، باز مناجات‌های شبانه‌ی دلسوختگان، باز ایثار و محبت همه‌ی آنها در سعه‌ی رحمت الهی، در پیش است. چرا یأس؟

۲. ظرفیت انسان آن‌چنان گسترده است که راهزنانی چون فُضیل بن عیّاض‌ها را تا مرز اولیای الهی پیش می‌برد که خوب است سری به زندگی‌نامه او بزنید. موفق باشید              

31976
متن پرسش

با سلام: همسری دارم مومنه مقید به انجام واجبات. متاسفانه مدتی است خود را مشغول بازی در موبایل خود کرده است. هرآنچه صحبت کردم که به خودت و زندگی ات ظلم می‌کنی و این کار اثرات مخربی بر ذهن تان می‌گذارد گوش نمیدند و میگند مدیریت می‌کنم تا بزارم کنار، ولی متاسفانه بدتر شد. به نحوی که الان روزی 6 ساعت برای بازی وقت می‌گذارد و از من هم پنهان می‌کنند البته بازی به نحوی است که بعدا می‌شود فهمید که چند بازی و چه مدت بازی کرده اند الان دچار مشکل ذهنی نیز شده اند و در تخیلات خود نیز بازی می‌کنند. الان دیگه کار به دعواهای زیاد کشیده شده الان چند روزی است که گوشی را گرفته ام ولی همش دعوا داریم آیا من باید به هر نحوی ایشان را از این بازی نهی کنم یا تذکر کافی بوده و زیاد فکرم را درگیرش نکنم؟ لطفا راهنمایی ام کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید در این موارد در این زمانه چندان به ایشان سخت‌گیری کنید. بهترین راه، همراهی و مدارا با ایشان است تا خودشان به جهت همان تدیّن‌شان إن‌شاءالله متوجه افراط شان خواهند شد و به بهترین نحو از این ابزار استفاده خواهند کرد. موفق باشید

31961
متن پرسش

در تفسیر سوره جاثیه اشاره کردید که این روزمرگی هاست که اجازه نمی‌دهد انسان با وجه ملکوتی عالم ارتباط برقرار کند؛ آیا امکان دارد بیشتر راجع به این مسئله توضیح دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات را با دنبال‌کردن همان مباحث می‌توانید برای خود ملکه کنید. سعی بفرمایید همان مباحث را دنبال کنید و این‌طور نیست که با تعریف چنین موضوعاتی مطلب تمام‌شده تلقی گردد. موفق باشید

31960
متن پرسش

سلام وعرص ادب: ببخشید من بین سوالم و پاسخ شما سنخیتی پیدا نکردم. امکانش هست توضیح بدهید. تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کردید آن جزوه متذکر حضور در تقدیری است که برای بعضی از خواهران متدیّن پیش می‌آید که اگر آن تقدیر را بشناسند، متوجه جهانی می‌شوند بس گشوده‌تر از آنچه خودشان به دنبال آن بودند. حدّاقل تذکرات آن جزوه آن نوع زندگی را مدّ نظر قرار می‌دهد تا گمان نکنند در شرایطی که هستند از الطاف الهی و آن نوع زندگی که خداوند برای انسان‌ها اراده کرده است، بیرون افتاده‌اند. و پس از آن خوب است که به جزوه «هویت قدسی «زن» و حضور در جهان گسترده‌ی امروز» که  در لینک  مرتبط با این  پرسش میباشد مراجعه فرمایید. موفق باشید 

31953
متن پرسش

سلام، ادب و خدا قوت محضر استاد عزیز و مجموعه فرهنگی المیزان ضمن آرزوی ظهور بهترین مبانی زندگی متناسب زمانه امروز ذیل دعای حضرت حجت «ارواحنا له الفدا» از دریچه قلوب انسان هایی که در عین دل نبستن به وضع موجود عالم، در هوای دغدغه آزادگی حقیقی نفس می کشند و در انتظار گشایش نسبت به حقیقت روزگار سر می کنند، سؤالاتی با همین دغدغه اصیل محضر استاد عزیز تقدیم می شود به امید تذکراتی راه گشا نسبت به گذشته، حال و آینده پیشرویی که نه چندان عیان است که بتوان دقیقا گفت چگونه آینده ای است و نه آنچنان از افق قلب و فهم انسان آخرالزمانی دور است که احساس بیگانگی به او دست دهد بلکه همچون خورشید در حال طلوع سوسوی روشنایی می‌زند و نوید صبح طلوع حقیقت را می‌دهد آن هم به وقت و در وقت تاریخی انقلاب اسلامی (احساس حقیقی انسان های این زمانه که خود سالیان سال با انواع روحیه ها و سلیقه هایی که دارند، با آنها نفس کشیده ام، شاید که نگویند انقلاب اسلامی یا ندانند آنچه در جستجوی آنند همان انقلاب اسلامی است) تا گرمای نور خورشید حقیقت به صبح حقیقی عالم یعنی ظهور تام حقیقت در گرم ترین وجود انسان آخرالزمانی یعنی انسان کامل منتهی شود و نسیم روشنای حقیقت جایگاه ظلمتکده هایی را که تکیه بر مطلع خورشید زده و روح ظلمت را به عالم روا می‌دارند، عیان گرداند و انسان آخرالزمانی جز به گرمای تابش نور حقیقت دل نسپرد و تنها در گفت و گوی با این نور احساس حیات کند و زندگی کند و زندگی و زندگی... این نوشتار درد دل انسانی است که سالیان سال از دین و مذهب، تحصیل، هنر، عشق، عقل، لذت، درد و رنج و شادی و غم و... هر آنچه انسان آخر الزمانی تجربه کرده است را با خود دارد اما در جسجوی صبح حقیقی، دیگر از سحر انتظار می‌کشد انتظار و انتظار... ۱. احساس خود و با خود بودن را به کدام اقلیم تفسیر ببرم تا دمی مرا با خود روبرو کند و مزه بودن را بچشم بدون هر آنچه خود را بودن من جا می‌زند و نیست... ۲. بود خدا را در عالم چگونه به تماشا بنشینم؟ دانستن و مفهوم نه تاریخ ماست دیگر و نه جوابگوی دغدغه و عطشی که بر جان ما افتاده. احساس به سوی او بودنی که او هم می‌کشد هم می‌کشد و جز این خوشتر زندگی ای نباشد. تماشگری ای که او می‌خواهد خود را با بازیگری ما به تمامه در ما در عالم به تماشا بنشیند که این خود رازی است که نه درک کرده ایم و نه درک خواهد شد مثل انقلاب اسلامی و دو رهبر حکیم آن، شاید آن یار تمام چهره بتواند فرجی کند و الا ما ساحل نشینان حجاب را چه به راز تماشای او... ۳. و در این رفت و شد عالم چه کنم با این ندا که گویی انسانی هست که مرا به خود می‌خواند و تمام گم گشته هایم را با خود دارد؟ نه می‌توانم بگویم تنها احساسی است که می آید و می رود و نه می توانم آن وجود گرمابخش را از آن خود ببینم. این انسان گویی همه کس و همه چیز است نه بهتر بگویم اصلا انگار خود بـودن و هست و حقیقت است، هم جان می ستاند و هم جان می‌دهد همچون قرآن که مانده ام در تماشای یک روح در دو جلوه قرآن و آن انسان گرمابخش دعوتگر چنان سرگشتگی ای به ما داده اند که دیگر نه می‌توانیم به گفته ها و گوینده های این زمانه دل بسپریم و قدم در راه نهیم و نه آنچنان شده ایم که ما را به آن می‌خوانند و ما این حال را در هوا و وقت انقلاب اسلامی احساس می‌کنیم چرا و چگونه نمی‌دانیم شاید همان که می‌خواند خود روزی بگوید شرح این حکایت. حالیا ما مانده ایم میان این گفت و گوهای زمانه و آن انسان کشنده و کلام دوست تا کی مرغ دل هوای پرواز کند و پنجره ای به سوی آن حقیقت گمگشته ی حاضر در دوردست ها باز کند تا نسیم نور این حقیقت در سرزمین ظلمت زده ی تاریخ ما وزیدن بگیرد... ۴. حال ماییم و نسبت با تمام عالم و نحوه زندگی در آن بدون آنکه ذره ای از آن نادیده گرفته شود هر ذره ای که جلوه ای از حیات و آن وجود گرمابخش دارد. این را چه کنیم که قلب می‌تپد که طعم بهترین نسبت زندگی با عالم را بچشد؟ و گرنه قلب جز در جریان خونی بیش نخواهد بود که گفته اند و می گویند در حالی که روح حماسی انسان آخرالزمانی به دنبال جاری شدن این خون برای آن وجود گرما بخش است در تمام مظاهر خصوصا حقیقت انسان و انسانیت نه جریان خون برای ادامه زندگی ای که خود شماره های مرگ است و هوای نیستی را می دمد. در این زمانه در جستجوی بهترین نسبت با تمام عالم در انتظار طلوع صبحی باشیم که در وقت سحرگاهی انقلاب اسلامی، نوید صبح حقیقی و شروع روز حقیقت را می‌دهد؟ گرچه تاریکی های هنگامه سحر( ظلمت موجود و هر آنچه از آن دفاع می‌کند) مذبحانه می‌دمند که شب است هنوز و وقت ظلمت باقی است. غافل از آنکه در نیمه های شب ستارگان آسمان بهتر می درخشند و راه را به روی زمینیان می گشایند تا انسان، زمینی آسمانی باشد همچون وجود دختر خانه نبوت که بهشتی زمینی بود و در دل شب امت پیغمبر، به ماه آسمان اشاره می کرد و افسوس که امت نبی همچون ما دل در تاریکی شب گرو داده بودند... ماییم و انتظار جانسوز برای این بهترین نگاه به عالم و زندگی با آن و مهمترین قسم آن درک انسان های دیگر است در وسعت جهانی و تمدنی با محوریت خانواده و اجتماع آنگونه که آن انسان گرمابخش و آن کلام یار چنان است با اشاره به «بود و حقیقت» هر کس و چیزی در عالم... که البته بی هیچ پیشفرض و قضاوتی گویا حضرت امام (رض) و رهبری عزیز(حفظه الله) آینه این بهترین نسبت و نگاه به عالمند در این زمانه، افسوس که ما آنچنان که باید و شاید دل در پاسداشت آنان نسپرده ایم و شهدای انقلاب خوب دریافته اند که... سخن بسیار است، زمان مختصر و ما هم نه گوینده ای قابل از استاد عزیز صمیمانه تشکر می‌کنم بخاطر وقتی که در اختیار ما می‌گذارند و التماس دعای خیر داریم در این راه... ذیل هر کدوم از سؤالات اگر استاد شخصیت ها، اندیشه ها و کتاب هایی رو جهت مراجعه بنا به ترتیب خاصی لازم بدونن بفرماین ممنون میشم. البته با این پیش شرط که این حقیر دغدغه تفکر و معلمی جامعه انسانی رو دارم و در این مسیر میخوام ادامه حیات بدم به امید خدا و از هرگونه راهنمایی و لطف شما کمال استقبال رو دارم. به قول آن بزرگوار: خدایا مرا دریاب پیش از آنی که هیچ چیز از دل نماند جز هیچ.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که حرف در این مورد مفصل است اجازه دهید تنها بابی باز شود.

 با توجه به نسبت ما با خدا، وقتی به ذات خود بیندیشیم و هویت تعلقی خود را در نظر آوریم، به نیستی خود پی می‌بریم و این‌جا است که هستی ما به عنوان عطای الهی به ظهور می‌آید به همان معنایی که جناب عطّار می‌فرماید:

نیست شو تا هستی‌ات از پی رسد        تا تو هستی، هستْ در تو کی رسد

این نحوه «وجود» و «هستی» که انسان از هستی خود آزاد است و به هستی خدا در عالَم حاضر است، انسان را به یک معنا بی‌تعیّن می‌کند و همچون آینه، تنها قدرت آشکارکردن کمالات الهی را دارد و لذا جناب مولوی فرمود:

آینه هستی چه باشد؟ نیستی       نیستی بَر، گر تو ابله نیستی

نتیجه این نوع نیستی، هستیِ دیگری است که همان هستی غنیّ مطلق است و در دل این هستی که با نیستی به ظهور می‌آید، انسان منشأ خیررساندن به سایرین می‌شود و وجودش بسط می‌یابد و لذا جناب مولوی فرمود:

هستی اندر نیستی بتوان نمود       مال‌داران بر فقیر آرند جود

وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند به پیش انسان می‌آید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهره‌مند می‌شود که می‌خواهد همه انسان‌ها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است؟ پس جستجوی زندگی در آن نیستی است که جناب مولوی متذکر شدند و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است و انسان‌های اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این عطای پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به بشریت است.

تصور می کنم اگر سری به کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» که اخیرا چاپ شده و روی سایت هست به خصوص به مقدمه آن بزنید، بد نباشد.

31952
متن پرسش

سلام وقت بخیر استاد: شخصی از زمان گذشته و آینده و از کثرات دنیا فارغ شود و در زمان حال نفس ناطقه خود را هر روز مستمر چندین ساعت توجه اشخاصی زنده مثل امام زمان روحی فداه و یا شخصی اصلا ندیده و از دنیا رفته مثل صحابی پیامبر و فرشتگان مجرد توجه کند و فرد در عالم خیال مونده باشد و وارد عالم عقل نشود تجرد عقلی نداشته باشد می شود اتحاد نفس و روحی و ارتباط بین اشخاص زنده و فوت شده داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید مطمئن بود زیرا به ما فرموده‌اند: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» پس باید فکر خودمان در ایجاد شخصیت خود با رعایت دستورات شرع و معارف الهیه در میان آید. موفق باشید

31947
متن پرسش

سلام و عرض ادب: در کتاب مقالات شمس استشهاد به قرآن و کلام رسول الله زیاد دیده میشه. اما چیزی که برام سوال شده اینه که معنی برخی عبارات ایشون مثل اینکه گفتن که من از خواندن رساله محمد تاریکتر میشم مرا رساله خود باید. یا توی برخی عبارات میگن عارفان صوفیان به محمد احتیاجی ندارند و... اینا رو به چه معنی باید فهمید؟ یکی از شماره صفحه هایی ک به خاطر دارم صفحه ۲۷۰ مقالات شمس تصحیح محمد علی موحد هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احتمالاً باید مطلب را در فضای خودش معنا کرد. آری! بعضی مواقع قرآن برای عده‌ای چنین است که فرمود: «وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا) (اسراء/82) و این‌جا سالکِ عالم به وضعیت و موقعیت خود می‌فهمد که در نسبت با قرآن به جهت عدم آمادگی روحی‌اش، چه برایش پیش می‌آید. ۲. و شاید بحث در آن باشد که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» راه را نشان داده‌اند و من باید خودم آن راه را طی کنم. موفق باشید

31944
متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: در رابطه با سوال 31931 این سوال دختر خانم ۱۶ ساله ایست که حافظ قران هستن و خیلی مذهبی واهل رعایت می باشند والان غیر از ایشان خیلی از افراد مذهبی این سوال رو دارند خصوصا دوستان طلبه که از این بابت رنج میبرند؛ لطفا دلیل این احساس تنهایی افراد مومن و خدایی و اینکه اقعا چکار کنند و چطور به این احساس جهت بدهند رو بیشتر و مفصل تر توضیح دهید. (اکثرا جز گریه و ناراحتی کاری نمی‌کنند) التماس دعا از شما استاد زحمت کش. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ راهی در این تاریخ برای عبور از احساس پوچی جز حضور در تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان افق توحیدیِ آینده و نظر به شهدا از آن جهت که راهی هستند به سوی حضرت رب‌العالمین؛ در مقابل ما نیست. نباید خود را مشغول امور فردی کرد. موفق باشید

31941
متن پرسش

سلام استاد پیرو سوال ۳۱۹۰۳ ممکنه کمی هنر گشودگی رو باز بفرمایید چاره کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بنا شد در نگاه عرفان اسلامی افق حضور برایتان گشوده شود. پس باید در آن مسیر قدم بگذارید. موفق باشید

31937
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز و تشکر از اینکه فرصت داده و پاسخ گوی سوالات ما هستید. با توجه به سوال و جواب 31906 سوالاتی برای بنده راجع به مرحوم علامه طهرانی و رهبر انقلاب پیش آمده که درخواست دارم پاسخ بفرمائید: اینکه در سوال شماره 31906 عنوان شده: اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و... سوال اول: آیا در پیام ها و بیانات و... که رهبر معظم انقلاب داشته اند، آیا شخصیتی وجود دارد که رهبرمعظم به ایشان کلماتی مانند شهود، رسیدن به فقه الله الاکبر و رسیدن به درجات والای معنویت و سلوک و... نسبت داده باشند؟ البته منظورم این نیست که مثلا در صد سال اخیر تنها ایشان به این مراتب والا رسیده اند اما منظور این است که رسیدن به قله های توحید و معرفت و سلوک طبق فرمایش رهبر انقلاب برای معدودی از فرزانگان اتفاق میفتد. هرچند عده ای هم بوده اند طبق پیام های رهبرمعظم که درمسیر سلوک و سالک بودن، بوده اند اما درجات والا را رهبرانقلاب برای آنها ذکر نفرموده اند. سوال دوم: رهبر انقلاب در فرمایشی در خصوص مکتب عرفانی نجف می فرمایند: ما در بین سلسله‌ی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزه‌های علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم كه می‌تواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ می‌توانند واقعاً الگو باشند... خیلی مهم است که شخصیتهای این جوری احیا بشوند، شناخته بشوند معرفی بشوند. حال در پاسخ 31906 آمده است: برایشان احترام قائل هستیم. بسیار تفاوت است بین اینکه رهبرانقلاب جریانی را الگو معرفی نموده اند و اینکه باید اینها احیا شوند با پاسخ سوال که فقط می‌فرمائید احترام قائلیم. بنده نسبت به اسامی اشخاص چه از عرفا یا علما یا.... کاری ندارم اما وقتی رهبری جریانی را الگو و اسوه و غایت یک امری معرفی می کنند (عین بیانات رهبر معظم انقلاب : ... در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند.) نباید ما دنبال کننده و ترویج و احیا کننده و مطالبه گر فرمایشات صریح ایشان باشیم؟ سوال سوم : اگر عارفی واقعا عارف باشد و به توحید حقیقی رسیده باشد طبیعتا دیدگاه ها و سیره و روش زندگی و مواضعش هم حول محور توحید است. حالا این برداشتها (چه درست یا اشتباه) در سوال 31906 راجع به حیات سلوکی و حیات سیاسی معنیش چیست؟ اگر مورد قبول باشد با این وضعیت باید ادامه داد حیات اقتصادی، حیات اجتماعی، حیات پزشکی، حیات تربیتی و .... ضمنا آیا برداشتهای مذکور مستند قابل ارائه ای دارد؟ ببخشید طولانی شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید بحثی در حضور توحیدی علامه طهرانی نیست، بحث در انحصار و منحصربودن سلوک از طریق ایشان است که البته بنده «سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی» را ترجیح می‌دهم و فکر نمی‌کنم رهبر معظم انقلاب هم بخواهند با تأیید مسیر توحیدیِ علامه طهرانی، سلوک إلی الله به روش حضرت امام را که بسیجیان ره صدساله از آن طریق را یک‌ شبه طی کرده‌اند؛ نفی کنند و مقام حق‌الیقینی که جناب شهید حاج قاسم سلیمانی از طریق روش سلوکی حضرت امام به دست آورد را نادیده بگیرند. موفق باشید

31934
متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: با وجود مطالعه کتب اعتقادی و آشنایی نسبی با براهین اثبات وجود خداوند سبحان، همچنان گرفتار یک شک درونی درباره ی وجود خداوند سبحان و عالم غیب هستم. گاهی اوقات آرزوی مشاهده یک معجزه می کنم ولی حتی می ترسم با وجود مشاهده معجزه هم شکم از بین نرود. چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «گوشم شنید قصه محبوب و مست شد / کو سهم چشم؟ دیدنِ محبوبم آرزوست». از این جهت می‌توان گفت جان انسان می‌طلبد که قلبش به باور بنشیند. به نظر بنده زیارت ائمه معصومین «علیهم‌السلام» که مجسمه‌های ایمان هستند، مؤثر خواهد بود. موفق باشید

31933
متن پرسش

سلام علیکم وقت بخیر: ۱. با توجه به اینکه ما وقتی یک قاعده را بدست آوردیم و تونستیم ازش استفاده کنیم نیازه که مثلا مساله ی تکبر را از زبان امام خمینی خواندیم یا در صوت شما گوش دادیم از بیان علما و نویسندگان دیگر هم استفاده کنیم؟ ۲. اگر یک نفر مبانی حوزه را کامل خودش با مطالعه بدست بیاره و سوالاتش را بره از اساتید حوزه بپرسه و مبلغ یا مفسر یا... بشه، آیا جای حوزه رفتن را میگیره؟ یا اینکه رفتن به حوزه و برنامه ریزی برای آن سریعا برنامه ریخت در صورت داشتن شرایط؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً وقتی موضوع برایمان روشن شد، دیگر نباید وسواس به خرج داد. ۲. در هر حال حضور در حوزه و روحی که در آن جریان دارد، مهم است، ولی تنها راه نیست. موفق باشید

نمایش چاپی