بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37673
متن پرسش

در مورد سوال ۳۷۶۳۹، به این لینک: https://eitaa.com/lobolmizan/16469 برای اینکه نامحرم نباید لاک را ببیند، و همچنین خود لاک غیربهداشتی است و ضرر دارد، و ایجاد مانع برای غسل و وضو است، می توانند بجای لاک از دستکش استفاده کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری به پرسشگر سؤال شماره  37639 . موفق باشید

37670
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: گاهی حس می‌کنم کسی درکم نمیکنه. چه کنم این حس از بین برود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به توحید و انس با حضرت حق می‌توان از این مشکلات عبور کرد. آنک جان در روی او خندد چو قند / از ترش‌روییِ خَلقش چه گزند؟ موفق باشید

37664
متن پرسش

عرض سلام و ادب محضر حضرت عالی: این جانب طلبه ای هستم که روحی متلاطم دارم که در جست و جوی حقیقتی است که آرامش به من دهد و موجب رسیدن به کمالاتم باشد. بعد متوجه شدم که این حقیقت فقط در اتصال معنوی انسان به خداوند حاصل نمی گردد. اما زمانی که جویای مسیر و طریق اصح و اکمل قرب و وصول الی الله شدم، با طرح ها و مکاتب متفاوتی مواجه گشتم. مثل مکتب عرفانی نجف، مکتب اخلاق روایی، مکتب اخلاق فلسفی، مکتب مرحوم صفایی حائری، مکتب انحصار تعالی در فعالیت اجتماعی و... از شما می خواهم با بیان دلیلی که حجت آور بر حقیر باشد این بهترین مسیر و الگوی سیر و سلوک و خودسازی را به حقیر معرفی نمایید؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همه آنچه می‌فرمایید آن‌گاه که خود را در متن تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، قرار دهید ارزشمند و مفید می‌باشد. به نظر می‌آید اگر به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» رجوع فرمایید؛ مطلب روشن می‌شود. موفق باشید

37658
متن پرسش

سلام: میدونم که الان وسط این همه کارهای علمی و فلسفی این نوشته من یکم مسخره به نظر بیاد اما شرح حال عجیبی دارم که دوست دارم با شما درمیان بذارم: من پسر مذهبی ای بودم که توی یه خانواده مذهبی زندگی می کردم. از همون بچگی به خاطر یسری دعواهای خانوادگی الکی روانم دچار مشکل شد. خلاصه که من نماز و دعا رو ادامه دادم و درسم رو هم کم و بیش خوندم تا پارسال که دانشگاه قبول شدم. از هرچیزی تجربه کردم. جالبه که من اگه بخوام کارهام حلال و شرعی پیش بره باید سختی بیشتری رو تحمل کنم و فکر می‌کنم حتی خداهم راضی نیست که کارهام شرعی پیش برن. هیچی خواستم زن بگیرم توی ذوقم زدند و منم رو آوردم به ارتباطای الکی با دخترها که روانم آروم بشه. رو آوردم به دخانیات بلکه از لحاظ مغزی راحت بشم ولی هیچی لذت نداره توی این دنیا، هیچ و هیچ. به نهایت پوچی و بیهودگی و رذالت و نادرست بودن که میرسی میگی ای وای چه غلطی کردم! و حالا باید خودت رو جمع و جور کنی. دیگه نماز و دعا لذت نداره گفتگو با نامحرم نداره دخانیات نداره آشنا و رفیق نداره. دلتنگ حال از دست رفته ام! دلتنگم که کجا بودم و چه حسی داشتم که الان نیست. آخه اون موقع نمی‌فهمیدم و الان پشیمانم. من غریبه نیستم من خائنم. کافیه که یه روز از روزگار گزندی بهم برسه تا دیگه خدا پیغمبر نشناسم. ای وای که با عذاب وجدان چه گناه ها که نکردم. اصلا من این نیستم نمیدونم یکباره چی شد که اینقدر داغون و سرافکنده شدم. الانم اگه خدا دست من رو نگیره من هیچ کاری نمیتونم بکنم. میگم خدایا من نه زن میخوام نه تفریح نه هیچی حلالشم که نمیدی نمی‌خوام فقط اضطراب رو از من دور کن. ولی همه اینها رو میخوام، دلیلی که ازشون زده شدم این بوده که هیچوقت حتی چراغ روشنی هم بهم نشون ندادند که حداقل امیدوار بشم. خلاصه که خیلی ناامید و پریشان شدم هیچ ایده ای هم ندارم نه کتاب هاتون بهم لذت میده نه صوت هاتون اصلا نمیتونم ارتباطی باهاشون برقرار کنم. (این ناشی از ضعف منه نه نقص شما) سعی خودم رو کردم. فکر کنم دیگه در این حد پست شدم که قفل زدند به اعضا و جوارحم تا چیزی از معارف رو درک نکنم. نمی‌دانم. خلاصه که وضع بسیار غریب و حال بهم زنیه. از فرط اضطراب، قلب و معده ام حسابی درد می‌گیرند و دارو فقط تسکین درد های منه و اما اصلا درمان نمیکنه. به خدا از دار دنیا چیزهای کوچکی می‌خواستم آن هم به صورت حلال. وقتی نشد و باز هم نشد به حرامش رو آوردم و البته الان پشیمونم الان فقط خدا رو میخوام. بقیه هیچ. هر چیزی هم که خدا میده رو میخوام اصلا دیگه میخوام دعا نکنم. فقط بگم خدایا هرچی که میدونید خوبه رو بهم بدید. حسابی می‌ترسم و وحشت دارم. من آدم ضعیفی هستم که کارهای اشتباه زیادی کردم. الانم از اعماق وجودم پشیمونم. یعنی با تک‌تک سلولهام استغفرالله میگم. ممنونم که به درددل بنده توجه کردید. خدا حفظتون کنه

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این حرف‌ها؛ مگر جز این است که: «چون‌که غم پیش آیدت در حق گریز /  هیچ جز حق غمگساری دیده‌ای؟» بخواهید و نخواهید راهی عظیم و زیبا و گشوده و همه جانبه به نام اسلام و قرآن مقابل ما قرار دارد و هر اندازه با جدیّت در آن قرار گیریم بیشتر به نتایجی می‌رسیم که حتی باور هم نمی‌کردیم به همان صورتی که روندگان این راه به آن رسیده‌اند و همه این میل‌های توهّمی را زیر پا گذاردند. خوب است به نکاتی که سؤال کننده سؤال شماره 37662 فرموده‌اند، رجوع فرمایید. موفق باشید

37651
متن پرسش

اول این که یک مرض تو وجودم هست خیلی خیلی پول دوستم. نه از راه حرام از راه حلال. نمی دونم بده یا خوبه؟ سیری نداره این را چطوری درمانش کنم؟ بعضاً ۳ تا چهار روز پشت سر هم کار می کنم طوری که صدا همسرم درامده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرصِ مال با انس بیشتر با غنی مطلق رفع می‌شود. موفق باشید

37633
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: عبادتی که تمام فکر و حواس من جلب و معطوف به ادای صحیح حروف یا محسابه رکعاتش هست را نمیتونم بپذیرم.‌ اگر نسبت به ظواهر نماز کم اهمیت بشم، نماز باطله. اگر نسبت به ظواهرش اهمیت قائل باشم، چطور انتظار داشته باشم که از چنین عبادتی افق و دریچه جدیدی به روی من باز شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کلمه آن اشاره به افق بلندی دارد از توحید. و کلماتی آنچنان مقدس، تا به کمک آن کلمات که از جان‌مان جاری می‌شود عالی‌ترین توجه را مدّ نظر آورد وگرنه آن افق، هنوز تیره و تار است. موفق باشید

37621
متن پرسش

سلام استاد: من سالهاست که تحت هدایت الهی روز به روز از معارف الهی نه فقط در عقلم بلکه در جانم و عملم بهره مند شدم به فضلش و زندگیم روز به روز پر نورتر می‌شد تا اینکه گرفتار ابتلایی بزرگ شدم کم کم نفسم آن را آراست و شیطان هم کمکش کرد تا مرا دور کند در تمام لحظات این ابتلا که زمینه گناهی بزرگ را فراهم می کرد من توسلم بیشتر و بیشتر شد و هر راهی که این سالها خدا بهم یاد داده بود رو در این مدت انجام دادم اعم از توسل و دعا و ذکر و زیارت و نماز و ... در عین اینکه مرتب دریچه های جدیدتری از تجربه این آموخته ها به رویم باز می‌شد و ادعاهایم می‌ریخت و می‌فهمیدم رشدهایی خدا برایم گذاشته و اتصالم سفت تر و عجزم بیشتر می‌شد اما عین معتاد و اسیری که نفس اژدهاگونه اش که تا بحال چنین نمی‌شناختمش انگار بیدار شده بود و افسارش را دست شیطان داده بود و از هر راهی که افسار را خارج می‌کردم بار بعدی بدتر گرفتار می‌شدم یه چیزی انگار بهم می گفت رها کن تسلیم شو بنشین ببین خدا چه برایت می‌خواهد اما با ترس از اینکه شیطان دینم را کامل ببرد هرچه بیشتر زور می‌زدم از چنگ نفس و شیطان رها بشم بار بعد شدیدتر گرفتار می‌شدم در این مدت طولانی ابتلا که نزدیک ۹ ماهه در آن گرفتارم انواع فضل و رحمت الهی اعم از انواع زیارات خاصه معصومین و برکات معنوی عجیب خدا به فضلش نصیبم کرد اما هیچ کدام نتوانست مرا به طور کامل از این ابتلا نجات دهد تا جایی که حس کردم در برزخم هستم که امام علیه السلام فرمودند شفاعت ما در قیامت است و برزختان با خودتان تنها ماندم و عاجز و بی ادعا و فقط سوسوی امید به رحمت و فضل و جود احسان الهی مرا زنده نگه داشته که می‌دانم اگر این نیز خاموش شود تمام می‌شوم در ظاهر امر و از دید دیگران هیچ اتفاقی نیفتاده و خداوند آبرویم را به خوبی حفظ کرده اما از درون چیزی برای از دست دادن ندارم و البته گناهی که به شدت افسارش را هنوز خدا به دعای خیر اطرافیانم در دستم نگه داشته و گرچه تا حدی به آن آلوده شدم و دایم در حال توبه و انابه ام اما مرا به آن گناه بزرگ که با تمام قدرت در حال کشاندن من به آن هستند شیاطین انس و جن، هنوز نیانداخته خودم را در برزخی عظیم و حد فاصل بهشت و جهنم به وضوح می‌بینم که با ارتکاب گناه تمام اعمالم سوخت شده و سقوط خواهم کرد و حجت خدا بر من کامل گشته و هیچ توجیح و دلیلی برای ارتکابش ندارم اما قدرت دوری کامل از آن را ندارم چون هربار هم با توسل و انابه قدرت روحیش رو پیدا کردم و تصمیم به جدایی گرفتم از مسیری که مرا به سوی گناه می‌برد و با عنایت الهی دور شدم و ترک کردم به خیال خودم، بعد از چند روز با شدت بیشتری نفسم مرا در آن انداخت و این بار عمیق تر و این شکست بارها و بارها اتفاق افتاد در حدی که به نجات کاملم هم دیگه امیدی ندارم. البته در تمام مدت سعی کردم در مراحل حساس از استخاره توسط یکی از علما بهره بگیرم برای انتخاب و جالب بود که هربار تصمیم به ترک کامل و دوری گرفتم استخاره بد آمد انگار خدا می‌خواست مرا در آن ابتلا نگه دارد تا چیزی را به من بفهماند که نمی‌فهمم اصلش را در عین موارد فراوانی که از حکمت دانایی های معرفی تبدیل به دارایی شد درمانده ام و خسته و ترس فراوان از اینکه همه چیزهایی که خدا بهم داده در این مدت را نفس به همراهی شیطان از من بگیرند گفتم با شما درددل کنم بلکه خداوند از زبان شما حکمت این ابتلا و راه رهایی از آن را به رویم بگشاید که در حال له شدن هستم و انگار صدای خرد شدن تمام جانم را در فشار و سکرات موت آن به آن می‌شنوم و من الله التوفیق.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما را روحی است که خداوند به جهت تعادل و صفایش بدان سوگند خورده و فرموده است: «و نفسٍ و ما سویها» و حال مائیم که برای هرچه بیشتر در آن فضای معنوی و الهی، خود را ذیل دستورات حضرت ربّ العالمین که دستوراتی است بس تعالی‌بخش؛ نگه داریم تا مزه زندگی را به زیباترین شکل بچشیم. باید خود را در نسبت با آن حضور، نگه داریم وگرنه سنت خدا آن است که سرگردان ظلمات این جهانی و آن جهانی خود شویم. موفق باشید           

37620
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد دوست دارم از خدمتتون راهنمایی بگیرم. بنده فکر می کردم با خودم به این نتیجه رسیدم ما برای زندگی درست و رسیدن به تقدیرات زیبای خدا به دو چیز خیلی نیاز داریم. ۱. قدرت تعقل و اندیشه درست به کمک دین تا راه درست را در تک تک موقعیت های زندگی درست تشخیص دهیم در کنار مشورت و... ۲. بعد از انتخاب راه و مشخص شدن تکلیف دل به دریا زدن و توکل. بیشتر مسئله ام مورد دومه که نمیدونم درسته یا نه شما بفرمایید آیا درست می گم یا نه، استاد تا زمانی که عشق بازی و دل به دریا زدن به عشق خدا در صحنه های هولناک زندگی را نیاموزم گویا در دینداری دروغ گفتم. ایمان به معنای آرامش، آرامش در تک تک لحظه های انتخاب به اینکه با این انتخاب درستم بهترین حالت ممکن برام پیش میاد. استاد اینگونه نیستم.عشق بازی با خدا را بلد نیستم. آدم یه جا تو زندگیش می فهمه که چقدر به اطمینان به او نیاز داره اما منم و یک قلب تربیت نشده که گاهی حتی نمیدونه برای ایمان به خدا باید چکار کنه. استاد لطفا خواهشا در کنار التماس دعا برام خواهشا سر نمازتون برای مومن شدنم دعا کنید در کنار این جدای از مطالعه برای محکم و آرام شدن قلب چه دعا وعملی بهتر است؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما نیازمند به معارف عمیقی هستیم تا ما را متوجه توحید الهی به همه معنای آن توحید بنماید و بتوانیم با پشتیبانی از آن ایمان اقدامات خود را انجام دهیم. پس باید با معارف قرآن آشنا شد و پیشنهاد اولیه، مطالعه کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح سوره زمر همراه با استماع صوت که هر دو موضوع، روی سایت هست. موفق باشید

37607
متن پرسش

با سلام و احترام: برای فردی که عازم سفر به مکه هست، و در سطح سواد عامه اطلاعات دارد، چه محتوایی را پیشنهاد می‌فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوات «حقیقت حج» و «وظیفه حجاج در سفر برگشت از حج» شده است. جزوات آن را می‌توانید در سایت دنبال بفرمایید. موفق باشید

37601
متن پرسش

سلام با عرض معذرت از اینکه وقتتون را می گیرم. استاد درباره ی بحث نیست انگاری سوالی پرسیده بودم. من چهار جلسه نیست انگاری را صوتی و دو جلسه تفسیر سوره ی اعلی را طبق فرمایشتون گوش دادم فقط موضوع برام بازترو واضح شده ولی جواب بیقراری روحی ام نبوده چه مبحثی و راهی را پیشنهاد می‌دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درک این موضوع به عنوان یک تاریخ برای بشر جدید، ابتدای کار است و در دلِ فهم این نکته است که معنا و جایگاه ایمان به معنای حقیقی رخ می‌نمایاند و از این به بعد ما با حضور در نسبت با خدا روبرو هستیم، حضوری که البته بدون قبض نیست و معنای ایمان در این‌جا چنین است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم و عرفا» شده است. خوب است به آن جا رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D8%A7%DB

%8C%D9%85%D8%A7%D9%86&tab=sounds

37598
متن پرسش

سلام: چند سال پیش از یه گناه بزرگی گذشتم. بخاطر غرورم و روشنگری که اگر انجام می شد نابود می شد. کارم به دکتر اعصاب کشید. ٧ بار بستری. گفتن اسکیزوفرنی داری. از فرط فشار روانی.... ولی من نه چیزی می دیدم نه می شنیدم. یه بار بعد نمازعصر از خودم سوال کردم ادم خوبی هستم یا نه. یه نور زیبای بمدت ٥ ثانیه دور خودم دیدم. چند بار بعد ماهها نور را دیدمش. فقط یه بار صدای داخل کلم یعنی از بیرون نبود شنیدم گفتش سلام فرمانده. و قطع شد. قرص ها را برای کم شدن قدرت شهوتم می خورم. چون مجرد هستم و بعد از داستان سیگار کشیدم ومی کشم. حرف شما حجت است. چند سالی است با صوتی های شما را گوش می کنم. ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه جان خود را با معارف الهی و قرآنی بیشتر و بیشتر آشنا کنیم، بهتر و بهتر راه‌هایی را که باید در آن‌ها گام بزنیم، برایمان روشن می‌شود و می‌یابیم چه امری مهم است و باید به آن امر یا امور در زندگی خود بیشتر اهمیت داد. موفق باشید 

37591
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: تعطیل بودن روز جمعه از نظر دین اسلام جایگاهی دارد یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در متون دینی بر اهمیت روز جمعه تأکید شده از آن جهت که آن روز مقامِ «جمع» دارد و رحمت الهی با وسعت بیشتری نزول می‌کند و به همین جهت بهتر است تا انسان‌ها در این روز خود را در اعمال عبادی حاضر کنند و تفاوتی بین آن روز و روزهای معمولی در زندگی‌شان شکل دهند. موفق باشید

37586
متن پرسش

‌ ‌«اینکه ما نمی‌توانیم در امورمان منظم باشیم، بخاطر عدم التزام به نظم یا بی‌تعهدی نیست، بلکه یک مناسباتی جاری است که این مناسبات، اجازه درست و به موقع انجام دادن امور را به ما نمی‌دهد. اینکه مرحوم امام آنقدر منظم بودند چون در یک عالمی تنفس می‌کند و یک افقی از آن عالم را چشیده که می‌تواند منظم باشد، حال اگر ما این را کنار بگذاریم و بگوییم آدمیان هم باید این نظم را داشته باشند، این انتظار ما، آدمیان را در بن بست قرار می‌دهد. با این کار آدمیان در جایی قرار می‌گیرند که مایوس می‌شوند و دائم بر سر خود می‌زنند و به نتیجه‌ای نمی‌رسند.» سلام استاد عزیز: ولادت امام رضا را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم. استاد عزیز این متن در یکی از کانالهای مرتبط با شاگردان و اطرافیان حضرت عالی درج شده به این مناسبت خواستم از شما راهنمایی بگیرم: با درک این حقیقت که قوت شخصیت امام خمینی (ره) موجب شد که ایشان نظم، زهد و جدیت و توکل ویژه خود را داشته باشند و تمنای داشتن این اوصاف با همان شدت برای افرادی که از نظر معارف و شدت وجودی به شدت پایین‌ترند، تمنایی نشدنی و مایوس کننده است آیا این تبیین مجوز بی‌نظمی حاد و آزاردهنده در طیف بچه‌های انقلابی است؟ در جزئی‌ترین مثالها: حضرتعالی در طی ۳۰-۴۰ سال برگزاری جلسات با کمترین بی‌نظمی و بسیار به موقع و همراه با متن مورد نظر جلسات را برگزار می‌کنید اما در دایره شاگردان و اطرافیان و همین افرادی که دم از ساختن آینده انقلاب اسلامی می‌زنند، اکثر جلسات با تاخیرهای زیاد برگزار میشه و گاه مخاطبان همراهانی که منتظر همراهی و شرکت در جلسات هستند را آزارده میکنه آیا واقعا حق همین است و این افراد با چنین تبیین‌هایی که در ابتدای پرسش نقل شد حق دارند وقت و شخصیت طرف مقابل را نادیده بگیرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حضرت حق به اعتبار وحدت ذاتی و یگانگی که بین ذات و صفات‌شان هست، عین نظم‌اند و هر اندازه ما در نسبت با شرایطی که در اطراف خود داریم؛ رابطه توحیدی برقرار کنیم به نور وحدتی که در اثر نور توحید پیش می‌آید، نوعی یگانگی با کثرات اطراف برقرار می‌کنیم و گرفتار افراط و تفریط و بی‌نظمی نمی‌شویم و در نتیجه می‌توانیم هرچیزی را در جای خود قرار دهیم و از این جهت نظم حقیقی نه نظم تصنعی و ساختگی در زندگی ما ریشه در توحید انسان دارد. موفق باشید

37582
متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: حجاجی که پارسال مشرف بودند و حالا خیلی دلتنگند چه کنند؟ فراق کعبه و حرم نبوی خیلی سخته.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با دهه اول ذی‌الحجه که به روز عرفه ختم شود، اعمالی دارد که حضور در آن اعمال بخصوص روزه‌داری، انسان را در همان میدان حضوری که حجاج دارند، حاضر می‌کند. موفق باشید 

37580
متن پرسش

با سلام: اینکه گفته می‌شود که اولین چیزی که در قیامت سوال می‌شود نماز است و... آیا این روایت صحیح است. این چگونه با عدالت خدا سازگار است؟ کسی یک عمر کار خوب بکند و بعد بخاطر نماز هیچ شود؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نسبتی است که انسان در ذات خود به حکم عبودیت با خدا دارد و نماز، صحنه تعیّنِ چنین حضوری است و انسان می تواند از طریق نماز که صورت اصلی و اصیل عبودیت است آن را در خود شکل دهد. و بدین لحاظ پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا.». موفق باشید

37565
متن پرسش

سلام: بنده سعی می‌کنم به اختصار مشکلات خودم را بیان کنم ان شاء الله برنامه متناسب ارائه شود. ۱. بنده حدود ۵ سالی هست که درگیر رذیله اخلاقی حسادت هستم و خودم رو مقایسه می‌کنم. البته الان خیلی بهتر شده با صوت استاد شجاعی و استاد پناهیان و.... ولی هنوز فکر می‌کنم ریشه کن نشده است. ۲. من وقتی کسی کنارم کاری انجام میده ذهنم درگیر میشه و این مشکل قبلا خیلی شدید بود و انگار اصلا از خودم بیرون میومدم و ذهنم درگیر شخص کناری می‌شد و تو نماز هم این مشکل مضاعف بود در حال حاضر با اینکه بهتر شدم ولی هنوز بعضی وقتها این مشکل سراغ من میاد راه حل اصلی و ریشه کن شدن این مشکل کجاست؟ ۳. من ازدواج کردم و احساس می‌کنم وسواس دارم. وسواس فکری مثلا با خودم میگم نکنه عقد ازدواج مون باطل باشه و... امثال این فکرها. و همسرم رو مقایسه می‌کنم و در نتیجه سردی پیش میاد و به همسرم توجه نمی‌کنم. چجوری باید عشق الهی رو تو زندگی مون جریان بدیم؟ چجوری از این مقایسه رها بشیم؟ ۴. بعضی وقتها فکر اینکه الان سن من گذشته و نمیتونم تغییر کنم من رو اذیت میده و دنبالش تنبلی میاد. احساس می‌کنم در تغییر کردن خیلی کند هستم و اراده محکمی ندارم. ۵. با وجود گناهانی در گذشته هنوز حس توبه واقعی در من شکل نگرفته برای توبه واقعی باید چیکار کنم؟ ۶. بعضی اوقات حس بدبینی نسبت به خدا و وجود حضرات معصومین در من میاد و نمیدونم از کجا میاد و نمیتونم کنترلش کنم و سخته و این بدبینی من چحوری حل میشه؟ ۷. دنبال همین بدبینی نسبت به خدا و اهل بیت شبهات زیادی در ذهن من میاد از جمله موارد نقضی که ذهنم خیال میکنه و میگه اگر خدا و اهل بیت تو رو دوست داشتن اینجوری نمی‌شد و... با اینکه میدونم من خیلی خراب کردم و اهل طاعت و بندگی نبودم و این فکرا سراغم میاد. از موفقیت بقیه در لحظه اول که می‌شنوم شاد نمیشم و ناراحت میشم و بعدش به خودم تلنگر می‌زنم که چرا اینجروی هستی و بعدش کم کم برطرف میشه. چجوری این حس رو باید درست کرد؟ همش با خودم میگم چرا نباید از پیشرفت بقیه خوشحال بشم؟ ۸. بعضی اوقات حس پوچی سراغ من میاد که این درس که میخونم به چه کاری میاد. ۹. چیکار کنم محبت خدا و اهل بیت و آقا امیرالمومنین در وجودم زیاد بشه؟ ۱۰. میخوام خودم رو بشناسم که اصلا من کی هستم و خود شناسی داشته باشم. ۱۱. مدت زیادی شاید ۳ سال کم وبیش درگیر نگاه حرام و نامحرم بوده ام چجوری ترک و توبه کنم؟ ۱۲. بهترین راه توسل به اهل بیت چیه؟ چرا سیمم وصل نمیشه (یکم اراده ضعیف دارم البته) خلاصه که خیلی دوست دارم سرم تو زندگی خودم باشه نه اینکه مثل یک دیده بان زندگی بقیه رو سرک بکشم و مقایسه کنم.. خیلی دوست دارم معرفت خدا و اهل بیت رو بدست بیارم و نماز خوب داشته باشم، نماز با توجه، اهل یقیین و توکل به خدا باشم. راه تقویت صفات حسنه و خوب در وجود آدمی چیست؟ برای اینکه محبت خدا و اهل بیت در وجودم زیاد بشه چیکار کنم ان شاء الله به امید خدا با برنامه شما این مشکلات حل بشود. البته اجمالا یقیین دارم که آنچه پیش می آید خیر است ان شاء الله استاد محترم: لطفا برنامه کامل بدهید و بدانید که من پای کار هستم و این برنامه را انجام می‌دهم و تشنه تغییر هستم چراکه اگر غیر این بود این عریضه را نمی‌نوشتم و وقت شما را نمی‌گرفتم. خیلی ممنونم تشکر خدا خیرتان بدهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حُسنِ آگاهی از این ضعف‌ها حکایت از آن دارد که به لطف خدا، طلبِ عبور از آن‌ها در شما پیش آمده و درمانِ همه آن‌ها ورود به ایمان حضوری است که ابتدا با مباحث «معرفت نفس» و صوت‌های آن که روی سایت هست شروع بفرمایید و با تدبّر در قرآن راه را ادامه دهید. در ارتباط با سوره‌های زمر و عنکبوت و روم و آل‌عمران از طریق صوت آن سور که روی سایت هست. موفق باشید

37562
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم ببخشید از مزاحمت ما. استاد حالت هایی به بنده دست می دهد که بسیار شیرین است که مدت طولانی است آنها را تجربه نکرده ام (مثل اینکه انسان بوی عطری ناگهان اورا به اولین خاطره با آن عطر می برد) دقیقا حالتی که من در آن قرار گرفته ام همینطوری است. همان بهجتی که در دوران کودکی داشتم را حس می‌کنم. حس امید، انرژی، تلاش وآینده ای روشن، همان حس معصومیت بچگی و انگار بسیاری تاریکی های درونم محو می‌شود. سوالم این است آیا می‌توانم روی این حالت حساب کنم که گناهانم بخشیده شده و باید بر این پاکی مداومت کنم تا این حالت برایم بماند یا اینکه خیالی بیش نیست، چون چند وقت طولانی است که امید حرکت از من گرفته شده است. چندین بار برایم این حالت پیش آمده و بعد آن را از دست داده ام، نمی دانم خودش عارض می‌شود یا می توانستم مراقبت کنم از دست نرود. باز هم عذر خواهی می کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه مهم است امید به رحمت الهی است و صفایی که برای اهل ایمان و ایثار در میان است آن هم ذیل شخصیت معنوی رهبر معظم انقلاب و شهدای عزیز. مگر زندگی غیر از این است؟!! موفق باشید

37561
متن پرسش

به نام خدا. سلام استاد چی کار کنم امید در وجودم واقعی شعله بگیره؟ منی که تمام زندگیم خواستم در انقلاب مؤثر باشم و تمام زورم را زدم اما نتونستم و بعد از کلی شکستن، ناامید شدم، خواستم به امامم نزدیک بشم، نتونستم، خواستم عاشق خدا بشم نتونستم و روز به روز بدتر شدم و میشم، گناهانی که قبلاً با حیا همراه بود الان دیگه حیا هم در کار نیست و آگاهانه انجام میشه و از این همه وقاحت خودم مبهوت و وحشت زده میشم، انگار دیگه خودم را نمی شناسم، از خودم می ترسم، از وجود واقعیم، از آینده ام و عاقبتم... و آخرین امیدم به زندگی که پیدا کردن عشق واقعی بود تا در کنار هم، مسیر الی الله را طی کنیم و همراه هم باشیم، اما بعد از کلی تلاش صادقانه تبدیل به ناامیدی شد، هر خواستگاری ضربه ای زد و درسی داد ولی وجود من را لگدمال شده و بی اعتماد و ناامید باقی گذاشت. یه زمانی آرزوم و دعای هر روزم شهادت بود و مطمئن بودم نصیبم میشه اما الان می ترسم از عاقبتم، یه زمانی آرزوم و دعام همسر شهید شدن بود اما الان از پیدا کردن فرد معمولی خوب و نزدیک به خودم هم ناامیدم چه برسه به فردی که لایق شهادته، یه زمانی آرزوم و دعام فرمانده ی امام شدن بود اما الان از تنها گذاشتنشون می ترسم چه برسه به فرماندگی. البته با وجود همه ی این ها به معجزه ی خدا امید دارم ولی می‌دونم شرایطی که من دارم ظرفیت و لیاقت دریافت معجزه را نداره. من تو این شرایط نمی تونم به خودم بگم امید داشته باش و امید درونم به وجود بیاد، انگار دنیا سرد سرد شده، انگار دنیا هیچ امتیازی نداره، هیچ دلیلی دیگه برا امیدم به آینده پیدا نمی کنم، تنها پدر و مادرم هستند که عاشقشون هستم ولی وقتی به نبودنشون فکر می کنم، می بینم اون زمان دیگه نمی خوام تو دنیا بمونم. من با این حجم از ناامیدی چی کار کنم؟ این ناامیدی باعث شده گوشه گیر و تلخ بشم، کمتر می خندم، حتی دیگه گریه هم نمی کنم، خیلی سخت اشکم میاد، تو رفتار و حرف زدنم خشک شدم، آدم ها برام غریبه شده‌اند، انگار راه به قلبم ندارن، روانشناس می گفت زنگ خطر افسردگیه، باید خودم را نجات بدم، چند بار باهاش حرف زدم ولی حس کردم من رو نمی فهمه، می خواست با دوست داشتن زوری من رو نجات بده که اتفاقا نتیجه عکس داد. من چه کنم؟ می ترسم حالم اونقدر بد بشه که دیگه به عاقبت کارم فکر نکنم و یهو زندگیم را تموم کنم که الان برام وحشتناکه. یا اینکه به اونجا هم نرسم ولی این زندگی تلخ و سرد و بی روح بدتر و بدتر بشه و ایمان تو قلبم کمرنگ و کمرنگ تر بشه. می دونم خدا فرموده اند ناامیدی کفره، ولی با تفکر خالی به این حرف که امید به وجود نمیاد، اگر هم بیاد موقتیه و مسکنه، درمان اصلی نیست، من چی کار کنم که امید را مثل قبل که شادترین و امیدوارترین و آروم ترین بودم به دست بیارم حتی ریشه ای تر از قبل؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در هر حال زیر سایه رحمت خداوند قرار دارد، او را چه باک از آنچه در امروزش پیش آمده و یا در فردایش پیش می‌آید. مگر ما خدایی که پروردگار عالم است را نداریم؟!! و مگر او پروردگار ما نیست؟!! چرا درون این حضور، زندگی را معنا نکنیم؟ حال هرچه می‌خواهد پیش آید. حتماً او بهتر از ما مصلحت ما را می‌داند. تازه انسان در این دنیا آمده است که مأوای حضور در آغوشِ حق را پیدا کند و این با راضی‌شدن به تقدیر الهی محقق می‌شود. در این شرایط برایش سختی و آسانی یکسان است. «زیر دریا خوش بود یا روی آن / مهر او دلکش بود یا قهر او». موفق باشید

37558
متن پرسش

در مورد سوال ۳۷۵۵۳، ایشان می توانند بجای فیلم دیدن، خواندن کتاب های متنوع را جایگزین کنند، مثل کتاب های شهید مطهری، سلام بر ابراهیم ۱ و ۲، سربلند (شهید حججی، حتما بخوانید)، خاطرات سفیر، ستاره ها چیدنی نیستند، دا، آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین، بهشت جوانان (این کتاب را ویژه توصیه می‌کنم به خصوص قسمت مربوط به موسیقی را مطالعه کنند و حتما آهنگ های حرام که تعداد بیشتری دارند و غالبند را طرفشان نروند، متاسفانه آخر تعداد زیادی از فیلم و سریال ها آهنگ حرام پخش می شود، من که خودم موسیقی گوش نمی‌دهم، کتاب غناء و موسیقی که درس خارج فقه رهبری است، مفصل درباره غنا و جنبه هایی از بعضی روایات و ملاک و معیار حرام، الات موسیقی و رقص و احکام مربوطه گفته شده، بااینکه متن علمی است ولی خیلی از آن قابل فهم است)، کتاب هایی که حضرت آقا پیشنهاد کرده اند، کتاب الغارات، کتاب های پیشنهادی شهید حاج قاسم سلیمانی و... تفسیر قرآن گوش کنند، قرآن بخوانند ولو یک صفحه در روز، سعی کنند از طریق طب اسلامی و احکام مربوط به بهداشت و سلامت (مثل طب الرضا علیه السلام )، به سلامتی خود برسند. صلوات زیاد بفرستند، سعی کنند روزانه ذکر استغفار هم بگویند، حتما امربه معروف و نهی از منکر کنند (می توانند رایگان هم ثبت نام کنند عدد ۳ را به ۳۰۰۰۱۹۱۶ پیامک کنند)، در سایت ستاد امربه معروف و نهی از منکر هم دوره آموزشی رایگان قرار داده اند. برای نماز می توانند به کسی بسپرند که ایشان را بیدار کند، رو گوشی برنامه برای اذان داشته باشند که موقع اذان با صدای بلند پخش شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکراتی در رابطه با پرسش 37553 . موفق باشید

37557
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: عبادتی که تمام فکر و حواس من جلب و معطوف به ادای صحیح حروف یا محسابه رکعاتش هست را نمیتونم بپذیرم.‌ اگر نسبت به ظواهر نماز کم اهمیت بشم، نماز باطله. اگر نسبت به ظواهرش اهمیت قائل باشم، چطور انتظار داشته باشم که از چنین عبادتی افق و دریچه جدیدی به روی من باز شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در عین رعایت صحیح کلمات، بدون وسواس، به معانی و فوق معانیِ آن کلمات که همان حضور در محضر حق است نایل شد ، به حکم «اقم الصلواة لذکری». موفق باشید

37553
متن پرسش

سلام استاد: کم پیش میاد که نمازم قضا شه. ولی وقتی نمازم قضا میشه. من اصلا ناراحت نمیشم. و از این ناراحت نشدن می‌شینم گریه می‌کنم که چرا من ناراحت نمیشم. از اینکه نماز نخوندم. یعنی. من کافر هستم؟ یا منافق؟ چند وقت پیش. یکی از فامیل که نامحرم بود یدفه من رو بدون روسری دید من خودم رو سریع کشیدم کنار دیوار ولی وقتی بهش فکر کردم دیدم ناراحت نشدم. شبها قبل سحر بعضی اوقات خیلی گریه می‌کنم. برای نفهمی هایی که دارم. با امام زمان خیلی حرف می‌زنم خیلی گِله می‌کنم. ولی هیچ اتفاقی نمیوفته. دوباره همون آدم قبلی. که از دوست داشتنی هاش. نمیتونه بگذره. ( مثل شهوت فیلم دیدن. بد رفتاری با همسر و...) من واقعا نیاز به کمک دارم و فکر می‌کنم هیچ کس صدام رو. نمیشنوه. من نمیتونم به خانواده یا به همسرم از مشکلات روحی بگم. و این واسم زجر آوره. استاد لطفا کمک کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار شور زندگی و صفای همسرداری، به معارف توحیدی می‌توانید نظر کنید. در ضمن وقتی نماز قضا می‌شود و عمدی در کار نبوده نباید به خود سخت‌گیری کنید. مگر در این امور و یا موارد دیگر که می‌فرمایید، عمدی در کار بوده؟!! برای شروع خوب است کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» را که روی سایت هست، مطالعه فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/294?mark=%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%85

37545
متن پرسش

سلام جناب طاهر زاده: به یاد دارم یه موقع تو یکی از صحبتهاتون گفتید یک نفر ناراحت بوده از واردات ماشین، بعدا متوجه شده بودید مشکل اون طرف این بوده که می‌ترسیده مدل ماشینش بیاد پایین. حقیقت اینه که توی فامیل داریم کسانی که با هاشون هم سن و سال هستم و تو یک شرایط اقتصادی بودیم ولی الان اونها خیلی پیشرفت کردنده اند و ثروتمند شده اند. ماشین شاسی بلند خریدند، کارخونه، مسافرت های خارجه، زن و فرزندان خوب، باغ و ویلا و خلاصه زندگی مرفه پیدا کردن. حقیقت اول که فرار می‌کنم از موقعیتی که با اونها روبه رو شوم. ولی اونا هر سال می‌خواهند‌ بیان به ما سر بزنند. حس خیلی بدی تو مایه های شرم، فقر، بدبختی، بیچارگی، یه خرده حسادت و ترس از بیشتر شدن این فاصله بهم دست میده تا اونجا که بعضی وقتها دلم میخواد اصلا نبودم. نمی‌دونم واقعا کسی هست که تو این شرایط حس حقارت بهش دست نده؟ شنیده ام آدم تکامل یافته، نسبت به پیروزی و پیشرفت دیگران خوشحال میشه؟ ولی نمیدونم چطوری؟ ممنون میشم راهنماییم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان خدا را دارد که غنی مطلق است؛ همه چیز دارد. چرا نسبت به نداشتن‌های دنیایی‌مان که چیزی جز توهّمات نیست، خود را ملامت کنیم؟!! تازه، با همان آرامش و غنایِ درونی با آن افرادی که می‌فرمایید به شما سر می‌زنند؛ باید روبرو شوید و نشان دهید چه اندازه در معنویات خود، خود را مستغنی از دنیا می‌دانید. چیزی که اهل دنیا بنا دارند با دنیای بیشتر به دست آورند، ولی امکان ندارد. موفق باشید 

37538
متن پرسش

با سلام: استاد بنده توسط اساتید مختلف طرد شده و جهت امر سلوک پذیرفته نشدم. اساتید مختلف با دیدن باطن بنده و اینکه چه قدر ضعیف و سست و بی هیچ نور و وجه مثبتی هستم بنده را شدیدا طرد کرده و به هیچ عنوان جهت سلوک نپذیرفتند. با این که من گمان می‌کنم نیتم دروغ نبود. چه کار کنم که توان درست کردن خودم رو ندارم. چه کار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر سلوک، بحث از معرفت نفس است و خود را در این مسیر ادامه‌دادن. چرا باید معطل این حرف‌ها باشیم که استادی ما را بپذیرد یا نپذیرد؟!! در حالیکه به گفته آیت الله بهجت: «علم تو، استاد توست». https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA . موفق باشید

37534
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده:  گاهی حس می‌کنم عمرم تمام شده است و هیچ حس معنوی برای خود و دیگران نداشته‌ام. این حس منجر به استرس شده. چاره چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این منحصر به جنابعالی نیست. این مربوط به بشر این دوران است و ظرفیت های بیشتری که در خود دارد و نیاز است که به آن‌ها جواب دهد. در این مورد خوب است که به مباحث «نیست‌انگاری» رجوع شود https://lobolmizan.ir/sound/1363?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C موفق باشید

37530
متن پرسش

با سلام: استاد روزگاری فکر می کردم مطالعه بهترین کار و سرمایه گذاری است و مطالعه در الهیات و دین و نفس و... نامتناهی و شگفت انگیز است. ولی الان فکر می کنم نیازی به این همه مطالعه نیست. اصول را که بدانی تمامه. هیچی تازگی لازم را نداره که انرژی راه افتادن بده. حتی در مراجعه به آیات و روایات می گم آخرش دستور بندگی و رضا به قضا است، فقط می خوانم و رد می شم. در امور روزانه هم به اندازه رفع حاجت بیشتر نیستم. انگار همه چی را فقط تماشا می کنم، همین! نماز و اعمال را انجام می دم بدون اینکه طالب چیزی باشم. مثل باغبانی که زمین را آماده کرده و نهال را کاشته و دیگه کاری نداره. فقط نگاه می کنم. چه حالتیه؟ در دام شیطان؟ چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در «وجود» آنچه پیش می‌آید، شدت وجود است و نه مطلب جدید. زیرا ما با قرارگرفتن در صراط مستقیم، همچنان در صراط هستیم، ولی با حضوری بعد از حضور قبلی روبه‌رو می‌شویم که دارای شدت بیشتر است. حضور در بیکرانه جاودانه خودمان و قرآن و روایات چنین بهره‌هایی را به انسان عطا می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی