بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40915
متن پرسش

سلام وقتتون به خیر: پیشاپیش معذرت خواهی می‌کنم. من یه سوال  داشتم که خیلی هم عمیق نیست ولی چون خیلی درگیرم‌ و جای دیگه ای نبود که بپرسم مجبور شدم بپرسم من نزدیک ۲ ساله اتفاقات بد برام پیش میاد، کلا زندیگم خیلی سخت داره پیش میره درحالی که تا الان اینطور نبوده هیچ کاریم به ذهنم نمیرسه که علت باشه، نه حق الناسی داشته باشم یا عباداتم بد شده باشه یا... هیچ‌کدوم. چیکار باید کنم چرا یدفعه اینطوری شده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نوعی بازخوانی نسبت به اخلاق و معارف الهی فکر کنید. و به خوش‌خُلقی نسبت به دیگران و صلۀ رحم و معارفی مانند «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن به کمک تفسیر «المیزان» و صبر و متانت در سختی‌ها؛ زیرا: «انّ الله مع الصّابرین» انسان با صبری که پیشه می‌کند احساس می‌کند گویا خدا در کنار او حاضر است. موفق باشید

40914
متن پرسش

سلام آقای طاهرزاده: حالتون خوبه؟ ممنونم که وقت گذاشتید برای کار مردم. قشنگ احساس می‌کنم مثل بچه‌ای هستم که وسط کار مهم یه آدم بزرگ اومده گیر داده آقا آقا توپم پاره شده. اما برای اینکه انقدر درجا نزنم و عقب عقب نرم به راهنمایی نیاز دارم. من چی کار کنم که از نظر تئوری فول همه چیز رو می‌دونم ولی به عمل که می‌رسه خراااااب می‌کنم؟ اخیرا یه تعداد از دوستان سابقم بهم ظلم کردن و گره بزرگی به زندگیم انداختن. علاوه بر این وقتی دستشون رو شد زخم زبون زیادی بهم زدن و دلمو شکستن. بعدش هم برای جلوگیری از خراب شدن وجهه خودشون همه جا ازم بد گفتن و راه حل‌های دیگه رو هم بستن. تمام این کارها رو به دلیل حسادت و تنفر از اعتقادات مذهبی من انجام دادن. وگرنه من دوست بدی نبودم و حتی خودشونم از فداکاری‌هایی که بارها براشون انجام می‌دادم تعجب می‌کردن. مشکل من اینه که از نظر تئوری می‌دونم خدا از ظالم و خائن و کافر خوشش نمیاد و حتما جزای کارشون رو می‌ده. می‌دونم از مومن مظلوم دفاع می‌کنه. و می‌دونم نباید «من» انقدر برام مقدس باشه که با یه توهین بهش بشکنم و ناامید بشم. می‌دونم نباید انقدر در افکار شیطانی غرق بشم و حتی به گناه بیفتم (چون کلی غیبتشون رو کردم، به فکر انتقام افتادم و حتی خودم حسادت کردم). می‌دونم خدا همه گره‌ها رو باز می‌کنه. می‌دونم نباید به نظر مردم اهمیت بدم ولی خیلی برام مهمه دیگران چی میگن و در دید بقیه بی‌نقص باشم. و می‌دونم دنیا انقدر کوتاهه که تا یه مدت دیگه اینا از یادم می‌ره. و می‌دونم آزمایش خداست که دوباره دارم توش گند می‌زنم. بارها هم برام موارد مشابهش پیش اومده. افرادی که روز و شبم رو سرشون سیاه کرده بودم الان دیگه برام کوچک‌ترین اهمیتی ندارن. اما همون موقع با بی‌تابی و بی‌شعوری جلوی خدا سرافکنده میشم و چند قدم از خدا دور میشم. اما شهوت محبوبیت و حب نفس داره من رو می‌کشه. معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد هم نتونست آدمم کنه. چی کار باید بکنم؟ چی کار کنم که می‌دونم ولی نمی‌کنم؟ خیلی ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که بحمدالله متوجه هستید صبر بر این سختی‌ها، ساحت دیگری را در مقابل‌تان می‌گشاید، باید شکر کنید به همان معنایی که فرمود: «خلق را با تو بد و بدخو کند / تا تو را ناچار رو آن سو کند». می‌ماند باید به نحوی که خدا کمک می‌کند خطاهای خود را نسبت به اطرافیان و دوستان جبران نمایید و به این نکته فکر کنید: «مظلومیت، بیداری می‌آفریند، و مظلومیتِ گسترده، بیداری گسترده می‌آفریند.» موفق باشید

40910
متن پرسش

سلام علیکم: شما فرمودید که انسان میتونه در هنگام نماز خواندن استاد سلوکی را نصب العین قرار دهد. درباره این پاسخ شما می‌خواستم نظر جوادی آملی را برای شما بزارم تا نظر شما را در این رابطه بدانم. « «و قَدْ قالَ بَعْضُهُمْ: «لَا بُدَّ لِلْسَالِكِ أَنْ يَجْعَلَ نَصْبَ عَيْنِيهِ أُسْتَاذَهُ السُّلُوكِيَّ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ وَ لَا سِيَّمَا فِي الصَّلَاةِ». وَ هَذَا الْقَوْلُ بَاطِلٌ فِي الشَّرْعِ وَ السُّلوكِ، لِأَنَّ الشَّيْخَ وَ الْمُرْشِدَ غَايَتُهُ أَنْ يَكُونَ وَاسِطَةَ فَيْضٍ، وَ هُوَ عَبْدٌ فَقِيرٌ إلَى اللّٰهِ، وَ الصَّلَاةُ مَوْطِنُ لِقَاءِ الْحَقِّ تَعَالَى، وَ النَّظَرُ إلَى غَيْرِهِ فِيهَا شِرْكٌ خَفِيٌّ، لِأَنَّ الْعَبْدَ يُخَاطِبُ اللّٰهَ بِـ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ».» ۲. ترجمه / شرح روان «و برخی گفته‌اند: «بر سالک واجب است که استاد سلوکی خود را در تمامی احوالش، و به‌ویژه در نماز، نصب العین خویش قرار دهد.» و این سخن در شریعت و سلوک باطل است؛ زیرا نهایتِ کارِ شیخ و مرشد آن است که واسطه‌ی فیض باشد، و او خود بنده‌ای است نیازمند به سوی خداوند. و نماز، موطنِ ملاقات با خدای متعال است، و نظر به غیر خدا در آن [نماز] شرک خفی است، زیرا بنده در نماز خدا را با عبارت «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» خطاب می‌کند.» ۳. منبع دقیق تفسیر تسنیم، تألیف: آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، جلد ۵، صفحه ۲۱۹.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ای که حضرت آیت الله جوادی می‌فرمایند کاملاً درست است و این‌که از حضرت رضا «علیه‌السلام» آمده است: «وَ اِنْوِ عِنْدَ اِفْتِتَاحِ اَلصَّلاَةِ ذِكْرَ اَللَّهِ وَ ذِكْرَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اِجْعَلْ وَاحِداً مِنَ اَلْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ نُصْبَ عَيْنَيْكَ .» در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه علیهم السلام را مد نظر قرار بده. به معنای آن نیست که خدا را مدّ نظر قرار ندهیم؛ بلکه بدین معنا است که با نظر به شخصیت‌های توحیدی اولیای الهی نظر به حضرت حق بهتر صورت می‌گیرد. و توصیه آیت الله قاضی در همین رابطه معنا می‌دهد که فرموده باشند استاد خود را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید

40909
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به مطالب جایگاه رزق در عالم، طبق فرموده شما استاد بزرگوار، برداشت حقیر این بوده که روزی تعیین شده است و کم و زیاد نمیشه، بلکه وسعت و تنگی داره، یعنی مقدارش تغییر نمیکنه، ولی مثلا اگر گناه کنیم روزیمون تنگ میشه، یعنی سخت تر به دستمون میرسه، اگر برداشتم درست بوده، سوالم اینه که کلمه‌ی زیاد شدن روزی در روایات چگونه توجیه میشه، مثلا روایتی که امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: صِلَةُ الارحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الكَفَّ و َتُطيبُ النَّفسَ وَ ««تَزيدُ فِى الرِّزقِ»» و َتُنسِئُ فِى الاَجَلِ؛ صله رحم اخلاق را خوب، دست را بخشنده، جان را پاكيزه، ««روزى را زياد مى كند»» و مرگ را به تأخير مى اندازد. كافى(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص151

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حضرت، متذکر همان روایاتی باشند که رزق را مقسوم می‌داند. منتها باز بحث گشودگی رزق را باید مدّ نظر داشت که با آن توصیه‌های ارزشمند چگونه انسان با چنین صفاتی می‌تواند از رزق خود بهره‌مند شود. موفق باشید

40902
متن پرسش

سلام: با توجه به حدیث امام مجتبی (ع) در مورد آداب سفره، که می‌فرمایند خوردن غذا با سه انگشت از مستحبات است، انجام و عملی کردن این حدیث را به جهت دستیابی به محبت الهی، توصیه می‌فرمایید یا خیر؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در آن شرایط، آن کار مورد توجه و قابل ارزش بوده و هست. ولی در شرایط جدید می‌توان به همین روشی که معمول است عمل کرد هرچند نکات آن حدیث در جای خود نکات ارزشمندی است و اگر عرف اجازه دهد خوب است به همان صورت عمل شود. ولی نباید از علمای خود انتظار داشت که از عرف، فاصله بگیرند تا متهم شوند به بی‌تاریخی. موفق باشید 

40893
متن پرسش

سلام: طبق راست گفتند.. «که ره آن رو که رهروان رفتند» راه و روش «رایج» در روزه در دو ماه رجب و شعبان چه بوده است؟ (اعمال و مراقبات دیگر را فعلا در نظر ندارم) طبق زندگی نامه ها تاریخ و.. معمولا چگونه بوده اند البته باز منظور از نظر کمی است نه کیفی آیا گرفتن یک چله در این دو ماه مرسوم بوده در میان مومنان و اهل تقوا. یا روزهای معروف. شما خود چه روش معتدلی را پیشنهاد می کنید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا» https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B1%D8%AC%D8%A8&tab=posts&inner_tab=book بتواند در جواب سوالات جنابعالی کمک کند. موفق باشید

40882
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد اوایل شروع در مسیر سلوک بسیار بیشتر برنفسم مسلط بودم احساس بشاشت و حال خوب و عجیبی داشتم تازگیا خیلی نفسم اذیتم میکنه احساس می‌کنم شیطان بیشتر برمن تسلط پیدا کرده لطفا راهنمایی بفرمایید. و این‌که چه ذکر و دعایی توصیه می‌فرمایید برای قوی شدن در تحمل سختی و صبر داشتن بر بیماری خود و اطرافیان، چند وقتی هست که یه مقدار درگیر بیماری شدم و خیلی احساس ناراحتی پیدا کردم و با اینکه خیلی مراقبم گناه نکنم اما مرتب فکر می‌کنم حتما گناهی کردم که این مورد پیش اومده. در کل وسواس فکری گرفتم و فکر می‌کنم هر مشکلی که برام پیش بیاد حتما در اثر گناهه و مرتب به گناه ربطش میدم. دائم استغفار می‌کنم لا حول و لا قوه الا بالله می گویم اما چند روزه که حال روحیم خوب نیست و احساس بشاشت و سرحالی که اوایل کار داشتم را ندارم استاد خواهشا راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فرموده‌اند: «باید به خود برنامه دهید وگرنه ذهنیات ما به ما برنامه‌های توهّمی می‌دهد». در این رابطه خوب است به کتاب  «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مراجعه فرمایید. موفق باشید

40881
متن پرسش

سلام: راستش من همیشه فکر می‌کردم کسی باید باشه راه رو چاه زندگی رو نشونم بده اصلا خودم رو بشناسم و بدونم کجا و چگونه باید برم بیاموزم استعداد هام رو پیدا کنم و اگر صبوری کردم چون حس می‌کردم اگه به کار دیگه ای مشغول شم از وظایفم میمونم و دوگانگی پیش میومده ولی خیلی تشنه شناختنم، شناختن خودم همه چیز و هر مسئله ای. جگرم کبابه از واماندن، نمیدونم الانم اگه نباید به چیز دیگه ای مشغول نمیشم و حاضرم رنج وسعت نیافتن رو کشف نکردن رو بکشم اگر که دوگانگی به بار بیاد.‌ فقط احساس لاغری نفس می‌کنم و از طرفی بدن خاکیم افتضاح چاق و ول شده است. همیشه فکر می‌کردم یه زمانی بالاخره میتونم خودم رو جمع و جور کنم و بشناسم و وسعت بدم. اگر حرفام باعث ناراحتی شما میشه معذرت میخوام من هرگز دوست نداشتم شما ذره ای جور من رو بکشید یا بخاطر من کم ترین بزحمت بیفتید خدایی نکرده. من از هرکسی که جوری از من کشیده معذرت میخوام و حاضرم خودم رو فداش کنم چون عمیقاً خجالت زده ام از جوانمردیش.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نباید از همت‌کردن در زندگی غفلت کرد و از پای‌گذاردن در باریکه راهی که مقابل ما گشوده شده است، منصرف شد. زیرا که «مرغ را پَر می‌برد تا آشیان / پرِ مردم همّت است آن را بدان». موفق باشید

40876
متن پرسش

عرض سلام خدمت استاد، من یک پلیس هستم و لازمه کارم این است که در طول کار و خدمتم به افراد و اشیاء زیادی نگاه و حتی فکر و توجه کنم. لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه از اثرات این کثرت نگاه ها و توجهات در امان بوده و رهایی یابم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت مهم، انگیزۀ نگاه است که به ظاهر نامحرم نباید از سر لذت باشد وگرنه در دیگر امور به حکم انجام وظیفه نوعی عبادت و صفای باطنی در بر دارد. موفق باشید

40874
متن پرسش

در آستان نشینی افقی بی کران. با سلام و نور خدمت استاد گرامی: در سفری که به کربلا عنایت این حقیر شد، گویی آقا اباالفضل العباس را همچون مثل حدیث «انا مدینه العلم و علی بابها» حسین مدینه العشق و عباس بابها است. گویی حضرت عباس نافله صبح ولایت امام حسین است. اصلا نمی‌دانم‌ چه وصف کنم این دریا را که هم یک دریاست و هم دو آب. آیه قرآن بنظرم رسید. استاد گاهی گم می شوم در میان این معانی و ذوق و غم وجودم را پر می کند. غم هجران از موطن و آن بلندای حسن و نظر امامان و پای در گل ماندن اسفل نفس خویش.
 استاد از وقتی صوت شرح سوره حمد شما را گوش دادم و مباحثه کردم انگار دیگر نماز نمی‌خوانم، می‌خوانم ولی در ابتدا با حسرت اینکه اصلا نا کنون آنچه خواندم نماز نبوده و الان هر چه می‌جویم انگار نیست. هم هست و هم نیست. کلمات می آیند و می روند و من مانده ام مانند درمانده ای که هیچ نه دارد نه می گوید و نه می‌داند نمی‌دانم این خوب است یا نه...🥀 استاد با این فرصت کوتاه و این راه بی‌نهایت چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خدا را باید حمد کرد که چگونه از یک طرف، ما را به راه‌هایی راهنمایی می‌کند که بیشتر از بیشتر او را بیابیم و از طرف دیگر متوجه‌مان می‌کند که «هنوز نه!» زیرا «دوست دارد یار این آشفتگی» ۲. به هر حال خودش فرمود: «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا» به این معنا که در بین هر عبادتی در إزای آنی که بهترین است جزای‌مان می‌دهد. اگر در هزاران نماز یک نمازِ آن‌چنانی خوانده‌ایم که او پسندید، همۀ نمازها را بر اساس آن نماز جزا می‌دهد و با بقیۀ عبادات نیز چنین معامله‌ای می‌کند از آن جهت که بالاخره افق هر عبادتی، آن نهایی‌ترین عبادت است که ما در پیش داریم. موفق باشید    

40860
متن پرسش

سلام علیکم: آیا در سجده که ما میگیم. «سبحان ربی الاعلی و بحمده»، این کلمه رب، همان رب شخصی «رب الخاص» است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به حکم آن‌که ربّ ما ربِ عالمیان است  و نسبت خاصی با هر مربوبی دارد. موفق باشید

40851
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد اینکه می‌گویند اگر نماز قبول نشود هیچ عملی قبول نمی‌شود، آیا با این آیه قرآن که «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و...» که کوچکترین کار خیری پاداش و کمترین کار شری جزا دارد منافات ندارد؟ پس چگونه خداوند در قران اینگونه می فرماید؟ و تکلیف افرادی که بسیار دست به خیر هستند و ذاتا افراد خوبی هستند و نه اهل غیبت و نه تهمت و نه ظلم و.... ولی نماز نمی خوانند چه می شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان یک ذرّه و اندازۀ کمِ خیر هم وقتی برای انسان در ابدیت کارساز است و نتیجۀ آن را مشاهده می‌کند که در بستر عبودیت حضرت حق انجام گرفته باشد که «نماز» نمادِ اصلی آن است. ولی چنانچه انسان‌ها کارهای خوبی از سر ترحم داشته باشند جهت آرامش روح خودشان، نتایجش را در همین دنیا می‌برند مگر آن‌که در بستر عبودیت و با انگیزۀ اطاعت از امر الهی انجام بدهند که این بدون حاضرشدن در میدان «نماز» محقق نمی‌شود. موفق باشید

40850
متن پرسش

سلام استاد: نظر شما در مورد مطلب زیر را خواستم جویا باشم: برابر با روایات شب قدر افضل شب‌های سال است که در این شب، مقدرات بندگان برای یک سال آینده تعیین می‌شود. به همین دلیل، آن را «شب قدر» نامیده‌اند. «شب قدر» یک ساحت زمانی و ظهور دارد که مستند به آیات قرآن یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان است و یک ساحت تکوینی و منزلتی. در واقع ظرف وجودی شب قدری که در آن قرآن نازل شده و ارزش هزارماهه پیدا کرده پیش از آن باید به چنین منزلتی در عرصه تکوین رسیده باشد. به بیانی دیگر شب قدر شب نزول قرآن است و قرآن مظروفی است که تنزل پیدا کرده و به عالم زمینی رسیده است. برای این امر باید برای این مظروف، ظرفی وجود داشته باشد تا پذیرای عظمت قرآن باشد و این ظرف چیزی جز قلب امام معصوم نیست. پرواضح است که ظرف و مظروف باید متناسب هم باشند تا ظرف فراتر و پست تر از مظروف نباشد. در مورد شب قدر دو نگاه می توان متصور شد. یکی اینکه فقط یک شب قدر بوده و آن یکی از ۲۳ شبی بوده که در زمان حیات پیامبر اکرم بوده و قلبی که پذیرای قرآن بوده همان وجودی است که فاطمه را قبل از تولد در خود نهان داشته است. تصور دوم این است که شب قدر هر ساله تکرار می شود و قرآن بر قلب و وجود امام معصوم علیه السلام نازل می شود و سایر ائمه معصومین علیهم‌السلام یا شخص امیرالمومنین که مساوی نفس پیامبر بودند و یا دودمان پرورش یافته و از گل وجودی حضرت زهرا سلام الله علیهم هستند. با این تفصیل شاید بتوان روایت امام صادق (ع) را توجیه کرد که چرا فاطمه سلام الله علیها معادل «لیله» قدر و منظور ضمیر «فیها» در آیه مبارکه «تنزل الملائکه و الروح فیها...» و مساوی شب قدر و ظرف محوری نزول قرآن و هدایت تکوینی و تشریعی انسانها قرار می گیرند. از امام جعفر صادق (ع) در تفسیر فرات کوفی، چنین نقل شده است: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ.اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ. فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین.تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص) و الروح القدس هى فاطمه. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم. اللیله، حضرت فاطمه، است. القدر ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. و علت نام‌گذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش، ناتوان هستند. اما معناى «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز ام‌‌المؤمنین حضرت زهرا (س) مى‌یباشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد و مراد از روح یا روح‌‌القدس همانا، فاطمه است و مراد طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم، است. نتیجه اینکه برای درک شب قدری که در ماه مبارک رمضان واقع شده باید ولایت و حقیقت تکوینی حضرت زهرا سلام الله علیها شناخته و درک شود و ولایت ایشان پذیرفته شود تا از سویی شب قدر، به منزلتی فراتر از شب‌های دیگر برسد و از سویی ظرف نزول مقام رفیع قرآن کریم عینیت یابد تا نزول قرآن و زمینی شدن آن در قلب معصوم محقق شود فاطمه زهرا (س) رمز و راز بقاى اسلام محمدى (ص)، حلقه اتصال نبوت، امامت و ولایت، وارث سریر رسالت، حامى امامت و حامل ولایت است. فاطمه که خود کوثر و خیر کثیر جارى در جان جهان و باقى در هر زمان است، کوثر وجود یازده امام معصوم (ع) بعد از خویش است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی که فرموده‌اید نکات خوبی است و به همین جهت باید در نسبت شب قدر و وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» فکر کرد. عرایضی در کتاب «مقام لیلة القدری حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» که روی سایت هست، شده است. ولی باز هم باید برای درک مقام لیلة القدری حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» جلو و جلوتر رفت تا در افق شخصیتِ اجمالی آن بانوی بزرگ به مطلع الفجرِ تاریخی جهان اسلام رسید. موفق باشید

40847
متن پرسش

سلام عرض می‌کنم خدمت استاد طاهر زاده‌ی بزرگوار: استاد، من در سوال قبل از شما پرسیدم که راهی جلوی پایم بگذارید که این فکر برای همیشه از من دور شود. ولی جواب این سوال که آیا معنی استخاره این بوده است که و اینکه را از شما دریافت نکردم. لطفا این سوال من را بی‌پاسخ نگذارید. ممنون از لطف شما و التماس دعا. 🙏🏻

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید ما در امورات خود نباید معطل خواب‌دیدن‌ها و یا استخاره شویم. به همین جهت جناب علامه طباطبایی می‌فرمایند پشت به استخاره، پشت به قرآن نیست و تکلیف‌آور نمی‌باشد. بنابراین باید بر اساس وظایف شرعی و عقلانی عمل کنیم و امورات خود را به خدا بسپاریم. موفق باشید

40834
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد در جلسات توحید و ایمان فرمودند (از قول معصوم) هرگاه خواستید نماز بخوانید ما را بخاطر آورید و یک نفر هم موقع نماز آیت الله شاه آبادی را یاد می‌کرد و به مقامات عالیه رسید. منظور استاد از این جمله چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح صوتی کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» عرایضی در این مورد شده است به اعتبار روایتی که از حضرت صادق «علیه‌السلام» داریم که می‌فرمایند: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاهِ ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّهِ نُصْبَ عَیْنَیْک‏.» یعنی در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه علیهم السلام را مد نظر قرار بده. و این به همان معنای مدّ نظرقراردادن شخصیت توحیدی آن عزیزان است که افق نهاییِ انسانیتِ هر انسانی می‌باشد و در این راستا فرمودند اساتیدی که متذکر چنین حضور و افقی هستند را می‌توانید مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

40826
متن پرسش

‌ معلمی و دشواری قرار گرفتن در لحظه‌یِ حیرتِ نزاع‌های درونی و آشفتگی‌های فکری و وجودی ـــ شاید معلم، خیالی از انسان، تاریخ و جهان دارد و برای تحقق خیالات و رؤیاهایش پای در زندگی دیگر انسان‌ها می‌گذارد (شاید هم دیگران پای در زندگی‌اش می‌گذارند) تا قصه‌ای که در وجود می‌پروراند را تحقق بخشد. اما چه لحظه‌ی دشواری است آنگاه که خود دچار حیرت می‌شود از چیستی وجود انسان! به راستی کمر همت به تربیت انسانی بسته که نمی‌داند از چه آب و گلی سرشته شده است؟ و قصه‌ای می‌خواهد رقم بزند که خود پایان آن قصه را نمی‌داند‍؟! خودم هم کاملا متوجه‌ام که دارم با تکلف زیاد می‌نویسم: زبان کودکان را فقط مادران می‌فهمند‌. لکنتی که در زبان یک کودک است باعث می‌شود نتواند آنچه را که قصد دارد، بیان کند. اما گاهی اگر شانس با او همراه باشد، مادرش می‌فهمد که او چه می‌گوید و همین باعث می‌شود که آهسته آهسته، هم‌زبانیِ بین کودک و مادر، لکنت زبان کودک را برطرف کند و زبان گویا شود‌. نمی‌دانم، آیا واقعاً سخن گفتن از چیستی و هستی انسان، راهگشاست. یا فعلاً باید به آنچه می‌دانیم عمل کنیم تا ببینیم چه پیش می‌آید؟ (و اگر هیچ ندانیم، چه؟) اصلا مگر راهی در میان است که گشوده شود یا در تنگنا قرار گیرد؟ سرمنزل این راه کجاست تا بفهمیم که سخن گفتن از هستی ما را به آن نزدیک می‌کند یا عمل به یافته‌ها؟ ــ آیا لحظات دشواری نیست، حال انسانی که در این لحظه‌ی آشفته‌ی درونی قرار می‌گیرد و گاه به این فکر می‌کند که به زیر میز بازی بزند؟ (حال فرض کنید این انسان معلم هم باشد)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوش است معلّمی از آن جهت که شغل انبیاء می‌باشد. انبیائی که تا آن‌جا مادرانه با افراد و حتی گمراهان عمل می‌کنند که پروردگارشان به آن‌ها می‌فرماید: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی! پس مهم، درک کودکان است آن‌هم با حوصله، بخصوص با نسلی که در طوفان فضای مجازی سرگردان است ولی در عین حال به شدت آماده است که امری بزرگتر از سخنان عادی بشنود. عرایضی در رابطه با نسلی که باید برای او سخنِ فردایی زد؛ در مصاحبه‌ای با آقای دکتر دخان‌چی شده است، خوب است به آن رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/20803  موفق باشید

40823
متن پرسش

سلام: پیامبر فرموده قران خواندن صحبت کردن خداوند با انسان و نماز خواندن صحبت کردن بنده با خداونده. چرا در نماز که انسان با خدا صحبت می کند سوره حمد و دیگر سورهای قرآن را می خوانیم؟ مچکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نماز مهم، نظر به حضرت حق است که فطرتاً انسان او را می‌شناسد و این واژه‌ها همه به اویی اشاره دارد که به ما در سورۀ حمد یاد داده است که خطاب به حضرتش عرضه بداریم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین». موفق باشید

40799
متن پرسش

سلام حاج آقا‌: وقتتون بخیر‌ و الحمدلله برای وجود شما‌. ما با چن نفر داشتیم برای جا انداختن اصول انقلاب، فعالیت می‌کردیم. نزدیکِ خروجی دادن، دو نفر اومدن مسئولیت ها رو متوقف کردن به اجازه ی خودشون و در یه فرآیندی اینقدر کارو پیچیده کردن که تمام زحمات به باد رفت‌‌. من می‌خواستم کمترین قدمی برای انقلاب بردارم و واقعا برای اون کارها زحمت کشیده بودم. چون دردمند بودم و براش وقت گذاشته بودم. اینقدر اذیت کردن که اون جمع پاشید و الان خیلی غمگینم از اینکه کارمون نتیجه ای نداد‌ و در این ده بیست سال، مسیله ای تا این حد غمگینم نکرده. هنوزم غم زیادی دارم و به اون دو نفر شک کردم و احتمال میدم نفوذی باشن که اینجوری نذاشتن کارمون ثمر بده. می‌خواستم چند جمله ای از شما بشنوم. امیدی، سرزنشی، نصیحتی، هرچی باشه خوبه. غمگین و آرومم و رفتم تو خودم و کلی گریه کردم. حس می‌کنم برای ترویج حقیقت اسلام شکست خوردم و تلاش هام به باد رفته. اون دو نفرم سپردم به خدا. یه بار میگم شاید باید بیشتر استقامت می‌کردم. یه بار میگم دیگه باید چه کار میکردن که نکردن و دیگه هیچ امیدی نبود. لطف کنید ببینید چی به قلبتون می افته و همون رو بهم بگید. خیلی غصه دارم‌. غصه ای که نمیتونم به کسی هم بگم.

متن پاسخ

باسمه تعالی، سلام علیکم: در مسیر توحید هرگز بن‌بستی وجود ندارد به هر حال  راه‌هایی به لطافت فرشتگان در مقابل ما گشوده شده است که باید در آن مسیر خود را بیابیم  پیشنهاد سلسله مباحثی که تحت عنوان «زن و حضور نرم تمدنی» در کانالِ «بشنو از زن چون حکایت می‌کند» https://eitaa.com/ziafat_andishe مطرح شده است را دنبال بفرمایید از آن جهت که امروز ما  برای حضور در انقلاب اسلامی باید به حضور نرم بیندیشیم امید است آن مباحث بتواند کمک کننده باشد.https://eitaa.com/ziafat_andishe/1496   موفق باشید

40794
متن پرسش

سلام استاد: در صبر بر معصیت و مصیبت و طاعت کدام یک اجر بالاتر دارد یا به عبارتی تحملش بر سالک سخت‌تر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور در ذهن دارم که صبر در معصیت را سخت‌تر می‌دانند از آن جهت که انسان برای عبور از معصیت عملاً باید ساحت و جایگاه و شخصیت خود را به جهان دیگری که جهان بندگی و عبودیت است؛ سیر دهد و البته برکات آن نیز بسی بزرگ است زیرا به جهان عبودیتِ حق وارد می‌شود. موفق باشید

40777
متن پرسش

 در نماز باید چگونه به خدا توجه کنیم و اتصال برقرار کنیم و اینکه در ذهنمان در طول نماز خدا را در نظر داشته باشیم در میان گفتارهایتان فرمودید هست مطلق، چگونه باید در نظر بگیریم خدا را که ساختگی ذهن‌مان نباشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً با فطرت خود، خداوند را در جان خود داریم و از این جهت با جان و قلب خود به سوی خدا نظر می‌کنیم و همۀ مراحل نماز، نظر به حضرت محبوب می‌باشد که «آشنایی نه غریب است که در جان من است». موفق باشید 

40773
متن پرسش

با عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: من از جامعه کادر درمان هستم، همه میگن ما به واسطه شغل مون می‌تونیم به بندگان خدا کمک کنیم اما زمانیکه کسی به مطب مراجعه می‌کند خب برای من جنبه مالی اون بزرگ می‌شود مثلا می‌دانم اگر دارم خدمتی می‌کنم به خاطر پولش است پس جنبه ی کمک به بنده چیست من چه کمکی می‌کنم، در واقع من به فکر اینم که در قبال خدمت من وجه دریافت شود البته حواسم هست که ناحقی نشود یا اگر فرد نیاز ندارد بیجا کاری انجام نشود اما زمانی‌که مثلا گاهی مراجعان برای من دعا می‌کنن نزد خودم می‌گویم چه فایده من که برای پول این‌کار را کردم. چگونه این دیدگاه رو تغییر دهم یا چگونه باید کار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نحوی این مسئله برای ما به عنوان معلمان معارف اسلامی پیش آمد که چگونه برای تدریس معارف دینی، حقوق دریافت کنیم. مسئولان مربوطه، موضوع را با حضرت امام در میان گذاشتند، در جلسه‌ای که در محضر امام بودیم فرمودند: برای خدا درس بدهید و حقوق هم دریافت کنید. و در رابطه با مسئلۀ جنابعالی می‌توان در همین وادی‌ها وارد شد که انگیزۀ اصلی خدمت به ارباب رجوع باشد و در عین حال حقوق هم دریافت شود در عین رعایت مراجعین. موفق باشید 

40762
متن پرسش

سلام علیکم: استاد یه افراطی برام‌پیش اومده که براتون توضیح‌میدم تا راه برون رفتی برام‌ بفرمایید؛ بنده از شدت غرق بودن در لغو و سرگرمی ها وقتی مواجه شدم با مباحث دینی خود را غرق در معنویات کردم، و عملا باز هم غرق شدم. بقدری از دنیا بدی در ذهن برام شکل گرفت که دیگه نتونستم ازش استفاده کنم و تعبیر امیر المومنین از دنیا که فرمود دنیا نردبان خاکیست برام به حاشیه رفت و تمام میل هایم سرکوب ماند و نتوانستم اون هارو برای حرکت خودم بکار بگیرم. تا جایی که هیچ لذتی در هیچ بعدی از طبیعیات برام معنا نداشت. غذا خوردنم، خوابیدنم، ارتباط دوستانه ام و ... کلا بی لذت و حس حال خوب شد و تنها برای رفع و دفع نیاز بود. و اکنون شدم یک آدم بسیار گوشه گیر و از همه چیز زده شده که هیچ چیزی نمیتونه حرکتی درش بوجود بیاره و میل شدید به معنویات دارم اما پایی برای حرکت بسمتشون برام نمونده. از طرف دیگه هم میل های شدید به گناه برام شکل گرفته که مقابله باهاش برام بسیار سخته و زمانی که فکر می‌کنم می‌بینم این میل همان میل حلال بوده که الان سمت و سوی حرام گرفته. چکار کنم امیالم رو زنده کنم؟‌ چکار کنم بتونم به نیاز های زندگی طبیعیم پاسخ بدم؟ الان وقتی بخام جوابگو باشم نفسم پس میزنه و انزجار شدیدی دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعدۀ حضور در مسیر دینداری است مسیری که هرگز بدون شیطان نیست و اساساً شیطان قسم خورده است در راهی که به سوی خداوند است به عنوان صراط مستقیم به حکم آن‌که گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» و از این جهت آری! «در جهان جنگ این شادی بس است / که بر آری بر عدو هر دم شکست» به این معنا که همواره ما با انواع هوس‌ها و میل‌های گناه‌آلود روبرو می‌شویم و همواره به حکم تقوا و خودنگهداری و پاسداری از ایمانی که بدان دل‌بسته‌ایم، وسوسه‌های شیطان را خنثی می‌کنیم و البته و باز شیطان و باز تقوا برای شکست او. و این است معنای زیباییِ زندگی. موفق باشید 

40761
متن پرسش

با عرض سلام و احترام و خدا قوت: بنده و‌ گروهی از دوستان، مجری برگزاری اعتکاف مادر و‌ کودک در سال گذشته بودیم و در سال پیش رو نیز قصد برگزاری این برنامه معنوی را برای مادران به همراه فرزندان خردسال داریم. با توجه به سختی ها و‌ چالش های اجرای این برنامه، لطفا راهنمایی بفرمایید شما به عنوان عالم دین ضرورت برگزاری این برنامه را چطور ارزیابی می فرمایید؟ ضمنا با توجه به حضور کودکان و لزوم خاطره سازیِ شیرین از حضور در مسجد و اقتضائات خاص فضای حضور مادر و فرزندی شاید ظواهر اعتکاف های معمول در اعتکاف مادر و کودک وجود نداشته باشد. سال گذشته دوستان نهایت تلاش خود را نمودند تا محیط خلوت و مناجات که اوج تجربه دلنشین در سه روز معتکف شدن است برای مادران فراهم شود اما با این وجود کمتر لحظه ای از شبانه روز مسجد خالی از سر و صدای کودکان بود، وجود اسباب بازی های خرد و‌ درشت برای سرگرم شدن خردسالان در کنار مادران، برنامه های تربیتی برای کودکان من جمله جشن میلاد حضرت امیر علیه السلام، بیتوته تعدادی از مادران باردار و یا تازه زایمان کرده که شرایط روزه داری نداشتند و محتاج خلوت با معبود بودند و... ظاهری کاملا متفاوت از اعتکاف هایی که تا الان دیده بودیم به وجود آورده بود و این قضیه ما را به عنوان مجریان این برنامه نگران نمود که مبادا به نیت گسترش امری حسنه و‌ مورد تقاضای مادران، موجب تغییر سنت حسنه اعتکاف از روال معمول خود شده و تحریفی در این سنت به وجود آورده باشیم. ممنون می شوم حضرتعالی در این مورد نیز راهنمایی بفرمایید. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که ما، در بستر حضور تاریخی در انقلاب اسلامی تا این‌جاها جلو و بسی جلوتر آمده‌ایم. چه اندازه کار زیبایی است که در دلِ اعتکافی این‌چنین ارزشمند، بانوان جوان ما به جهت فرزندان و کودکان خردسالشان از چنین حضوری محروم نباشند. خدا را شکر که بانوان ما تا این‌جاها متوجۀ وسعت امروزینِ خود شده‌اند که در عین فرزندداری و فرزندآوری و مادرانه عمل‌کردن، اینچنین در میدان‌های اجتماعی حاضر شده‌اند از آن جهت که اعتکاف، حضور مؤمنان است در جمعی که آن حضور، آنان را در کنار هم قرار داده به جای آن‌که هرکس جدا از دیگری همچون راهبان بخواهد عبادت کند، نه! اسلام دینِ «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» می‌باشد و این یعنی در عین رجوع به حضرت حق و دل‌دادگی به او، هر کدام جدا جدا نباشند، به همان معنایی که حضرت آیت الحق آیت الله حسن‌زاده «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرموده‌اند: «بود مرد تمامی آن که از تن ها نشد تنها / به تنهایی بود تن ها و با تن ها بود تنها». و این یعنی اعتکافِ مادرانه. موفق باشید

40744
متن پرسش

در جستجوی خداوندی که در قلبم حس می‌کردم، رو به شریعت آوردم و خیلی چیزها رو هم قربانی کردم. اما بعد از سه سال دیدم نه خودم تغییر کردم، نه حال روحم، نه حال جسمم، نه اوضاع درون و بیرونم، نه ایمانم. فقط خداوندم تغییر کرده بود‌. خداوندی پر از غضب و خشم و داستان و سیاست و صبر برای انتقام. خداوندی که جز قربانی چیزی ازت نمیخواد و چیزی براش مهم نیست. دیگه هیچی از ارتباطم با خدا نمونده بود. نمیدونستم چرا دنیاش اینجوری کار میکنه، ازش با تک تک سلول هام می‌ترسیدم و هیچ عشقی بینمون نمونده بود. از این عبادات ذره ای آرامش نمی‌گرفتم. تا اینکه یه دفعه گفتم: شاید خداوندی که دارم می‌پرستمش خداوند واقعی نیست. شاید خداوندی که برامون تعریف میکنن خداوند واقعی نیست. شاید آدرس خدا رو اشتباهی بهم دادن!! استاد به خداوندی خدا قسم جز اینکه بیش از ۵ ساله دارم بین کفر و ایمان بندبازی می‌کنم، الان مدتیه که دیگه نصف شب ها هم خواب ندارم. توی طول روز که مدام ذهنم درگیر قیاس و سنجشه و شب تا صبح هم بارها از خواب می‌پرم درحالی‌که می‌بینم باز ذهنم در حال فکر کردن به شریعت و سیاست و به زور جا دادن خداوند وسط این مفاهیم دنیاییه. الان اگه به همه چی پشت پا بزنم مسئولیتم خیلی سنگین میشه با این‌همه مطالعه و منابعی که به دستم رسید و استادایی که سرراهم قرار گرفتن. نمیتونم به خدا بگم ندیدم نشنیدم کسی یادم نداد. یه روزی میتونستم بگم اما الان دیگه نه. منتها اینم میتونم بگم که با اینکه کسی یادم نداد خودم رفتم دنبالش، و بی تفاوت نبودم، اما به نتیجه نرسیدم. مدتیه روسری که میذارم احساس خفگی بهم دست میده و میلیاردها سوال بهم هجوم میاره که اصلا چرا؟! هویت فاخر کجا بود استاد. شما فکر کردید یک عمر با چادر درس خوندن و کار کردن راحته؟! هویت متعالی چه کوفتیه؟! از زنانگیم هیچی باقی نمونده. اگه قرار بود مو نداشته باشیم خب خدا نمی آفرید‌. آخه خدای بی نیاز مطلق برای چی باید همچین چیزی از ما بخواد. میخوام برگردم به زندگی عادی و مثل آدم های عادی در جهت خدمت رسوندن در دنیا تلاش کنم نه اینکه همه‌ش توی آسمون توهمی سیر کنم. اما نه راه پس دارم نه راه پیش. شما میگید گرفتار مقایسه های جزئی شدی اما بنظر من در حقیقت، جزء، سیاسته. من نمیتونم طلبه باشم و خداوند رو برای کسی تعریف کنم، این برای من معنای حقیقی تکبره. تکبر! تازه بشینم خداوند رو با سیاست های کثیف دنیایی تعریف کنم و بگم برنامه‌ی خدای بی نهایت برای پیشبرد دنیا چیه! و مردم رو از عذاب استیصال و قیامت و ظهور و چه و چه و چه بترسونم. بخدا این چیزها نه حال آدم رو خوب میکنه نه معنویت رو بالا میبره نه آدم رو به خدا نزدیک میکنه. نمیتونم اگر هم واقعیته من گروه خونیم با این چیزها سازگاری نداره. آخه برای چی یکی باید از آسمون بیاد ما رو نجات بده؟! از کجا معلوم توی ایران بیاد که ما بخوایم با بمب اتم ازش محافظت کنیم؟! این داستان ها برای چی هست اصلا. از ساعت ۴ از خواب پریدم و اصلا نمیتونم چشم روی هم بذارم. میخوام راهی که اومدم رو برگردم اما از خداوندم می‌ترسم. آخه خدا که نمیشه حرف بزنه! نمیشه تبدیل به کلمه بشه! ساعت ۳ صبح میخوام با خدا حرف بزنم برای چی باید برم غسل کنم و بعد اون روسری لعنتی رو روزی ۵ بار دور سرم بپیچم و یه چادر گنده هم بندازم روی خودم. اینقدر اینا روم سنگینی میکنه که اصلا نمی‌فهمم دارم به خدا چی میگم. چیزی از ارتباط با خدا نمونده، فقط حواسم هست تکونی نخورم یه جاییم معلوم نشه نماز باطل شه. من حاضرم روزی ۲۰ بار بشینم با خدا حرف بزنم بدون این قوانین و قصه ها. خدای من این شکلی نیست. استاد اینقدر دلم میخواد بشینم جلوی شما و به اندازه قد ام اشک بریزم تا تموم شم، که باور کنید نه دچار شهوتم نه دچار عناد، و جز خدا هیچی نمیخوام، اما این خداوند من نیست. بهم بگید مسئولیتم چیه و آیا خدایی که به توحیدش اقرار دارم و این چنین دوستش دارم من رو توی آتیش میسوزونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنان که عرض شد خدایِ پیامبران، خدای «ناز» و «راز» است به لطافتِ «نور» و به ناپیداییِ همان «نور»، و زیباییِ زندگی با اُنس با چنین خدایی برای انسان پیش می‌آید. خدایی که زیبایی و صفای او را در سیرۀ حرکات مولایمان علی «علیه‌السلام» می‌توان دید. https://www.aparat.com/v/qB9LV.
 خدایی که شمس تبریزی برای جناب مولوی آورد و به گفتۀ او:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم           دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نه‌اي، لايق اين خانـه نه‌اي          رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت‌كه‌سرمست نه‌اي، روكه ازاين دست نه‌اي       رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي           گول‌شدم، هول شدم وزهمه بركنده‌شدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اين‌جمع‌شدي             جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم            اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم             يوسف بودم، زكنون يوسف‌زاينده شدم
از توام اي‌شهره‌قمر، در من و در خود بنگر             كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
این خدا، ناز دارد و جناب حافظ به خوبی ناز او را می‌کِشد ولی نه به روش زاهد که ما را به بهشتِ فردا حوالت می دهد. در حالی‌که: «من که امروزم بهشتِ نقد حاصل می‌شود / وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم». و این‌جا است که دستورات شرع معنای دیگری می‌دهد، به عنوان راهی به سوی حضرت محبوب، بدون سخت‌گیری به خود. ببینید بحث توحیدی که دیشب عرض شد می‌تواند راهی بگشاید؟ 
https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 موفق باشید
 

40743
متن پرسش

حضرت امام یک موضوع به نام تفهیم ذکر دارند (در کتاب آداب صلوه) آیا منظور ایشان از ذکر با مفهوم ذکر که آقای علی صفایی دارند یکی است؟ آقای صفایی اعتقاد دارند ذکر یاد آوری آن چیزی است که عقل از آن غفلت کرده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید قلب انسان متوجه اذکار معنوی باشد و محدودشدن به معنای آن که عقل به عهده دارد، کافی نیست و موجب سیر و سلوک قلبی نمی‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی