بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21572
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام: استادی دارم که خیلی خدمات به دانشجویان می دهد و از لحاظ علمی خیلی پر است و چیزهای زیادی از او آموخته ام. ایشان به لحاظ دینی مشکل دارند و شبهه در ذهن دانشجویان وارد می کنند و این مربوط به اخیر است در گذشته خیلی حرف های مذهبی هم سر کلاس می زد و کلا آدم عجیبی است. از من خواست مقاله ای برایش بنویسم برای ارتقایش و مانده ام چه کنم. دارد مصداق «یصدون عن سبیل الله» می شود که خدا را قبول دارد اما در قالب مفاهیم انسان خدایی برای دیگران شرح می دهد. من را به هم ریخته چه کنم آیا چون علمی از او آموخته ام بنده اش هستم و باید هر خواسته ای دارد اجابتش کنم؟ خب ایشان رسمی دولت نیست و قرار است با بستن رزومه کاری اش مثلا این مقاله یکی از شروط آن است رسمی شود و من نمی دانم جایش محکم نیست در خفا به دانشجو این حرف ها را می زند آن موقع چه کند. چه راهنمایی دارید. خیلی واجب است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت نباید به کسی که مشکل عقیدتی برای کسی ایجاد می‌کند، کمک کرد. آن‌که فرمود: «من علّمنی حرفا قد صیّرنی عبداً» مربوط به معارف الهی است، نه آن‌که اگر کسی به ما فیزیک آموخت عبد او شویم. موفق باشید

21570
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. بر اساس سوال ۱۷۰۹۳ آیا مورچه و یا امثال آن که اگر در محل زندگی ما هم وجود داشته باشند معمولا آسیب و آزاری به ما نمی رسانند، موذی به حساب می آیند؟ چون بنده شنیده ام که اگر در اتاق ایشان مگسی را می کشتند ایشان ناراحت می‌شدند و حتی توبیخ می‌کردند و دستور می دادند اگر می خواند از دست او راحت شوند، آن را از پنجره بیرون کنند نه اینکه آن را بکشند. ۲. آیا این حدیثی که از پیامبر صلوات الله علیه و آله نقل کردید را نمی توان اینطور تفسیر کرد که آن مار یک مار عادی نبوده و شاید موجود خبیثی (مثلا شیطان) بوده که حضرت حاضر شدند سکون نماز خود را بخاطر کشتن او بر هم زنند؟ 3. آیا احادیثی داریم که نحوه برخورد با حیوانات و موجوداتی که در محیط زندگی مان بطور معمول با ما زندگی می کنند را توضیح داده باشند؟ چون بنده از برخی عرفا شنیده ام که این موجودات کوچک و بزرگ هم روح دارند و دارای حقیقتی در عالم ملکوت هستند و به همین خاطر باید با آنها به بهترین شیوه تعامل کرد چه برسد به اینکه بخواهیم در نظام طبیعت خللی ایجاد کنیم. آیا در شریعت هم تاییدی برای این مطالب داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه می‌توان به صورت کلی گفت این است که نباید سایر موجودات را کشت مگر آن‌که آزار برسانند. ابن عباس می‌گوید: «پیامبر (ص) از کشتن هر جاندارى نهى فرمود، مگر حیوانى که آزار [و آسیب‏] برساند»[1]  از امام موسی بن جعفر (ع) در مورد کشتن مورچه سؤال شد؛ ایشان فرمودند: «مورچه را نکشید، مگر این‌که موجب اذیت و آزار شما گردد»[2]. و احتمالاً بر همین مبنا گفته می‌شود: «اقتلوا الموذی قبل ان یوذی»، حیوان موذی قبل از این‌که آزار برساند، بکشید. موفق باشید

 


[1] - کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 15، ص 39.

[2] - عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص 157، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.

21558
متن پرسش
سلام علیکم: زیارت شما قبول یکی از اساتید عرفان فرمودند: «اولاً اینکه تحمل اذیت و آزار دیگران موجب رشد و منفعت سالک است، باعث نمی شود که ذمه آزار دهنده بریء شود هم حق الناس برگردن او است و هم حق الله» سؤال: شما قبلاً فرمودید (جواب سؤال20265 ) باید حضرت حق را مبنای همه آثار دانست تا همه چیزها را از حق بدانیم و یا اینکه بنا به گفته اساتید محترم نظر استقلالی نسبت به غیر نداشتن و همه این امور تحت تسلط، اذن و خواست خدا انجام می گیرد و به سود سالک است و موجب رشد وی می شود. پس با این توضیحات یادآوری شده چرا آن شخص اذیت کننده باید مشغول ذمه باشد و حق الناس و حق الله بر گردن اوست و باید مجازات شود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن استاد درست است زیرا مسئولیت آن فرد در جای خود محفوظ است و بالاخره ضعفی در آن فرد بوده‌است که خداوند او را جهت چنین آزاری انتخاب کرده مثل آن که شیطان را برای اغوای خلق انتخاب کرد زیرا شیطان روحیه‌ی استکباری داشت. موفق باشید

21537
متن پرسش
با سلام: من مشکلم اینه که هر کاری که انجام میدم ناخوداگاه مدام ته قلبم به دنبال تحسین دیگران هستم. قلبم خیلی تمایل به ریا و جلب توجه دیگران داره. خیلی این اخلاق و احساسم باعث میشه از دست خودم ناراحت باشم. ذکر و آیه خاصی پیشنهاد می کنید که باعث زیاد شدن تواضع و فروتنی قلب باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش آیت اللّه بهجت، آمدنِ چنین خطوراتی از اختیارات ما نیست، ولی دنبال‌کردنِ آن از اختیار ما است. باید آن را دنبال نکنید تا به مرور ضعیف شود. هر اندازه با مطالعه و عبادات، روح توحیدی خود را رشد دهید، آن خطورات از قدرت می‌افتد. موفق باشید

21522
متن پرسش
سلام: بنده چند وقتی هست در اقامه نماز کاهل شده ام و خیلی وقت ها نماز نمی خوانم و در ضمن می دانم این نمازهایی که نمی خوانم را بدهکارم و بالاخره باید بخوانم و می دانم که اگر الان بمیرم در جهنم عذاب خواهم دید و همچنین درک می کنم که نوعی مرض در نفس من به وجود آمده که نخواندن نماز برای من سهل و آسان شده، این مرض را می فهم اما دلیل به وجود آمدنش را نمی دانم، لطفا به بنده بفرمایید چطور این مرض نفسانی را درمان کنم و از این حالت خلاص بشوم؟ راه و روشی روشن جلوی پای بنده بگذارید، با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که با تقویت معارف الهیه این مشکل رفع می‌شود. پیشنهاد اولیه‌ی بنده مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن است. هر دو بر روی سایت هست. موفق باشید

21515
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیرم. دو سوال هست که مدتهاست ذهنم را مشغول کرده می دانم که در راستای پرسش و پاسخ های شما نیست ولی این از مشکلات ماست که فرد قابل اعتمادی را برای پاسخ سوالاتمان پیدا نمی کنیم. ١. چه حکمتی دارد که زنها باید در ماه، ٧-١٠ روز از نماز و روزه و عبادات محروم شوند. ما که هنوز به حقیقت نماز و عبادات نرسیده ایم ولی اگر کسی حقیقت نماز را درک کرده باشد چطور می تواند تحمل کند که نماز نخواند؟ در این مورد چه تفاوتی بین زن و مرد هست؟ بعضی اوقات واقعا ناراحت کننده است که موقعیتهای مکانی و زمانی را که در سال یک بار توفیق داریم مثلا شبهای قدر، اعتکاف، زیارت و... را از دست می دهیم. ٢. مگر خواندن صیغه عقد بین دختر و پسر منجر نمی شود تا حقیقت رحم که در عرش است در بین آنها تجلی کند تا به همدیگر محرم شوند پس اجازه پدر در این حقیقت چه نقشی دارد؟ آیا اگر اجازه پدر نباشد این حقیقت و این محرمیت ایجاد نمی شود؟ آیا مربوط به مسائل اجتماعی و شرایط جامعه است؟ به طوری که آقای مکارم شیرازی فتوا داده اند که دختران بالای سی سال نیازی به اجازه پدر ندارند. اصلا سن در این حقیقت چه نقشی دارد؟ وقتی دو دختر در شرایط یکسان هستند با این تفاوت که یکی پدر دارد و دیگری ندارد، چطور است که برای او که پدر ندارد حقیقت ایجاد می شود ولی برای دیگری نه؟ به دنبال حکم فقهی آن نیستم ولی در این مورد در یک سرگردانی هستم که امیدوارم جواب شما مرا از این سرگردانی نجات دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند از ما بندگی خود را می‌خواهد، حال چه با نمازخواندن و چه با نمازنخواندن 2- فکر می‌کنم با رعایت ادب، ارتباط با عالم عرش در آن خانواده بهتر محقق شود و به همین جهت بین مراجع تفاوت نظر هست که اگر آن‌جایی که باید اذن پدر گرفته شود، از آن عدول گردد عقد باطل است، یا بدون باطل‌بودنِ عقد، گناهی صورت گرفته. موفق باشید

21511
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 21502 خدمت سرورم عرض می کنم وقتی در زمینه اعتقادی القای شکی ولو از طرف ملک صورت پذیرد چون زیربنای فکری انسان فروریخته چگونه می توان باز عبودیت پیشه کرد تجربه ای که حقیر دارم اینست که اصلا نمی توان با تردید در اصول دین حضور قلب در نماز داشت اگر عبودیت را به معنای تحقیق علمی در زمینه اصول دین بدانید بله به این طریق می توان مرز بین خطورات رحمانی و شیطانی را یافت چون اگر شیطانی باشد پس از خطور شک یاس از رسیدن به واقع هم القا می کند ولی ملک گوید تا آخر عمر باید تحقیق کرد ولو به نتیجه نرسیم «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا» لکن اگر عبودیت را به معنای تعبد به فروع دین بدانیم خوب چگونه می توان شک داشت و باز گفت اشهد ان محمدا رسول الله آیا این شهادت دروغ و نفاق نیست «إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عبادت بر مبنای فطرت الهی انسان انجام می‌گیرد و به همین جهت خداوند به رسول خود می‌فرماید: «فذکّر انّما انت مذکّر». ولی شک در موطن عقل شکل می‌گیرد به همین جهت می‌توان در عین شک عقلی با عبادات خود فطرت را زنده نگه داشت. اتفاقاً وقتی فطرت به نشاط آمد، به راحتی از ترددیدهای عقلی عبور می‌کند و ندا سر می‌دهد: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». موفق باشید

21512
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد محترم: پرسشی از کتاب اسما حسنی داشتم. اول اینکه فرموده بودید قلب ما آن حد ظرفیت تجلی انوار حضرت حق را ندارد و به مدد قلب معصومین این نظر کردن به خدا را شروع می کنیم. آیا با قرار گرفتن در کنار مومنینی که قلب هایشان بسیار آماده تر از ماست،می تواند تاثیری داشته باشد؟ آیا قلب های آن ها بواسطه ارتباط با قلب ائمه می توانند به بالقوه شدن اسامی الهی در قلب ما کمک کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از قرارگرفتن در کنار امامان، متذکرشدن به سخنان و روایات و ادعیه‌ی آن‌ها است که به یک معنا متذکر جان ما هستند از آن جهت که فطرت ما متذکر نور پروردگار عالم است. در این راستا آری! در چنین بستری مؤمنین هم می‌توانند متذکر انسان باشند. در روايت داريم كه رسول خدا (ص) فرمودند: «قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ‏؟ قَالَ: مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُه»؛[1] حواريين به عيسى (ع) گفتند يا روح الله! با چه كسى همنشين شويم؟ فرمود: با كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زياد كند و كردارش شما را به آخرت تشويق نمايد. موفق باشید 

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 39.

21510
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: با توجه به شرح دعای سحر در کتاب اسما حسنی. بنابراین در دعای جوشن کبیر هزار اسمی که به آن سوگند یاد می کنیم از اسامی هستند که خدواند با نور آن اسامی در قلب تجلی پیدا می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. این خدا است که خود را می‌نمایاند و تلاش ما باید آن باشد که بگذاریم خدا آن‌طور که هست برای ما نمایان شود، در آن صورت است که خواهیم گفت: «و ربّی، اَحسنُ ربّی». موفق باشید

21505
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: استاد اینکه کسی مرگ رو دوس داشته باشه بده؟ من قبلا از مرگ می ترسیدم اما آلان بعضی وقتا که بهش فکر می کنم دوسش دارم و فکر می کنم به آرامش می رسم و هم اینکه احساس می کنم خیلی هیجان داره و به خیلی از حقایق می رسم و خیلی از معماها روشن میشن برام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان همیشه باید آماده‌ی مرگ باشد و سعی کند طوری خود را در دنیا به کمالات لازمه برساند که در ابدیتِ خود با خدا و زیر سایه‌ی رحمت او باشد. زیرا بالاخره ماییم و یک ابدیت، اگر آن‌جا نتوانیم از رحمت پروردگار بهره‌مند شویم، سرنوشت سختی را برای خود رقم زده‌ایم. موفق باشید

21504
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: بنده طلبه پایه ۸ در شهر مقدس قم هستم. به نیت خدمت به دین و فهم و استنباط از کلام الهی وارد حوزه علمیه شدم و سعی کردم این چند سال رو با کیفیت قابل قبول بخونم. تمام هدفم از تحصیل ، خدمت به دین و انقلاب هست. حال چند وقتی هست که از طرف خانواده پیشنهاد میشه که وارد رشته قضاوت بشم اما شبهه ای برام هست که هنوز نمی تونم تصمیم بگیرم. اولا از جهت نهیی که در روایات نسبت به قضاوت وجود داره که البته نمیدونم نسبتش با نیاز جامعه اسلامی و انقلاب رو نمیدونم! دوما بخاطر وجهه دنیایی که در این رشته وجود داره که امکان داره خلوص نیت ها رو مخدوش کنه و خدای نکرده تلاش علمی ما رو در جهت رسیدن به دنیا قرار بده، البته اعتراف می کنم که در اعماق وجود خودم میل به همین رفاه مادی هم وجود داره که نمیدونم از دلبستگی هست یا از تمایل طبیعی انسانی به آسایش...! خواهش می کنم مقداری در این زمینه بنده رو راهنمایی بفرمایید تا بتونم تصمیمی در جهت انجام وظیفه و شرعی خودم بگیرم. تشکر. دعاگوی شما در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هستیم و محتاج دعای خیر شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نظام اسلامی نیاز به قضاتی دارد که احیاء حقوق مظلوم نماید و بدین لحاظ چنان‌که کسی بتواند نسبت به امر فوق، وارد قضاوت شود نباید کوتاهی کند مگر آن‌که در خود، اخلاقاً و عقلاً توانایی لازم را احساس نکند. موفق باشید

21486
متن پرسش
سلام: استاد همانطور که مستحضرید چند روز پیش آیت الله قاینی به رحمت خدا رفتند، بنده از میان عرفا یکی به علامه طباطبایی و علامه حسن زاده خیلی قلبا ارادت دارم و یکی هم به ایشان با اینکه اسیر اوهام هستم ولی خوب دیگر چه می شود کرد. حال می شود در یک جمله محکم و بدون کم و کاست بگوئید چگونه به مقاماتی که اینها رسیدند ما هم برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایمان کامل به آن‌چه از طرف خدا آمده، و ارزش خاص برای عبادات قائل‌بودن. موفق باشید

21481
متن پرسش
سلام علیکم: ازکجا می توان تشخیص داد گناه آدمی از ناحیه نفس است یا شیطان؟ از زنجان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه‌ پایه‌ی هر گناهی، نفس امّاره‌ی انسان است و شیطان بر اساس همین نفس امّاره وسوسه می‌کند. بدین لحاظ شیطان در قیامت به افرادی که آن‌ها را گمراه کرده است، می‌گوید: «فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم‏»(ابراهیم/22)  مرا ملامت نکنید، خودتان را ملامت کنید. موفق باشید

21462
متن پرسش
سلام و خدا قوت: بنده دوره مربی نقاشی کودک را می گذرانم خواستم بپرسم که نقاشی صورت و حیوانات و درست کردن تابلو آنها مشکلی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فتوای مقام معظم رهبری اشکال ندارد. موفق باشید

21446
متن پرسش
خصوصی! سلام و عرض ادب خدمت استاد ببخشید مزاحم شدم. شما در جواب سوال ۲۱۴۱۴ فرمودید عقاید تحقیقی است و تقلیدی نیست، و گویا این نظر همه مراج عظام می باشد. خب استاد مگر همه مردم متخصص در تحقیق دین می باشند؟ مگر همه مردم متوجه درک معنای حدیث می شوند؟ مگر همه مردم تونایی درک اسلام حقیقی را بصورت مستقیم دارند؟! استاد‌! همین آفات عدم رجوع مردم عادی و غیر متخصص به متفکرین اصیل اسلام جهت دریافت عقاید اصلی است که مشکلات و معضلات عقیدتی را بوجود آورده است. البته لازم به ذکر است حقیر بالتبع استادانم از جمله حضرتعالی اعتقاد و علاقه به فلسفه و عرفان دارم. در اهمیت این موضوع اخیرا (اوایل بهمن ماه ۹۶) حاج آقای کاشانی (مورخ و محقق) ۳ جلسه در دانشگاه امام صادق علیه السلام سخنرانی کردند، لینک را قرار می دهم. میشه نظرتونو بفرمایید. جلسه اول: http://www.hkashani.com/?p=8641 جلسه دوم: http://www.hkashani.com/?p=8642 جلسه سوم: http://www.hkashani.com/?p=8643
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که فرصت گوش‌دادنِ آن سخنرانی‌ها را ندارم، عذر می‌خواهم. اگر نکته‌ی خاصی در آن سخنان هست، همان را مرقوم بفرمایید تا نظرم را عرض کنم. ولی عنایت داشته باشید این‌که می‌فرمایند اصول‌دین تحقیقی است؛ یعنی هرکس با عقل خود به این باور برسد که آن اصول، قابل قبول است و خداوند چنین تواناییِ عقلی را به مردم داده است. موفق باشید

21445
متن پرسش
استاد گرامی سلام: چندین دهه از عمرم می گذرد و ماحصل آن عذاب وجدان شدید از غفلت ها و گناهان است. حدود یک سال است مباحث شما را در مسیر رفت و آمدم در ماشین گوش می کنم ولی هنوز نتوانسته ام گذشته کثیف خود را فراموش کنم و این دل سیاه به خدا وصل نمی شود. خود را میان آتش حس می کنم. غفلت ها، لجاجت ها و خودکامگی ها کارم را به اینجا کشاند «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ» 1. تنها نکته ای که به آن امیدوارم اینست که به جای گوش دادن به ترانه گوشم را در معرض سخنرانی های شما قرار داده ام. آیا در این حد اثری در نامه اعمالم دارد هرچند تاثیر قلبی بر من نداشته است؟ 2. خیلی تمایل دارم که دعای جوشن کبیر را بخوانم و جمله «سبحانک لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار» را تکرار کنم ولی قسمت نمی شود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین را لطف خدا بدانید که حضرت ربّ العالمین نظر رحمتش را به شما انداخته. صبر در این امر، خودش راه‌گشاست. موفق باشید

21442
متن پرسش
عرض سلام و احترام خدمت استاد محترم: بنده هر سال به زیارت حضرت رئوف علیه السلام مشرف می شوم و همینطور سه سال است که عتبات عالیات مشرف می شوم بحمدالله. نکته ای که ذهنم را مشغول کرده، این است که هر بار احساس می کنم امام را نمی فهم و این حس بعد و دوری و عدم درک امام در هر بار زیارت نسبت به زیارت قبلی شدیدتر است و قلبم را ناراحت می کند. با اینکه بنده در حد توان و بنا به هدایت و توفیق الهی در جهت کسب معرفت فکری و قلبی نسبت به حضرات معصومین علیهم السلام تلاش می کنم. دلیل این حس نفهمیدن و عدم درک امام چیست؟ و چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خوبی است که انسان در عین میلی که خداوند جهت زیارت اولیاء در قلب او انداخته است، در زیارت آن ذوات مقدس به ما نشان دهد که راهْ بسیار طولانی است. موفق باشید

21431
متن پرسش
سلام حاجی جان: چند سوال: 1. اعتقاد شیعه اینه که همه پیامبران معصوم اند. خوردن حضرت آدم از درخت ممنوعه آیا گناه نبود؟ 2.آیا حضرت آدم بعد از آن قول دادند که گناه نکنند؟ (چند تا از بچه ها می پرسیدن اگه حضرت آدم قول داده گناه نکنه ما هم پس نباید گناه کنیم. 3. داستان حضرت یوسف در قرآن «هَمَّ بِها» یعنی چی؟ آیا حضرت یوسف هم تمایل پیدا کرد، که با عصمت منافات دارد؟ تعریف دقیق تقوا و ورع و تفاوت این دو چیه؟ در آخر اگه کتابی در مورد پاسخ به این شبهات سراغ دارید معرفی کنید. تشکر یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با عصمت پیامبران شده است که به عنوان نمونه یکی از سؤالات مطرح‌شده در آن کتاب را همراه با جواب آن، خدمتتان ارسال می‌شود:

سؤال: اگر انبياء در همه‏ ى مراحل معصومند، چرا خود قرآن تعبيراتى دارد كه در ظاهر مخالف عصمت آن‏هاست. مثل اين آيه كه مى فرمايد: «وَ عَصي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي»[1] و آدم عصيان كرد و ضرر كرد.

جواب: در جواب به اين سؤال به موارد زير بايد توجه كرد:

1- عصيان يعنى مخالفت با امر، و امر يا ايجابى و مولوى است كه مخالفت با آن، منافى عصمت است. مثل مخالفت با دستورِ نمازخواندن. و يا امر خدا نُدبى و ارشادى‏ است كه مخالفت با آن، منافى عصمت نيست. مثل مخالفت با اين‏كه مى ‏گويند مستحب است قبل و بعد از غذا كمى نمك بخوريد.

2- غوايه: يعنى خسران، يعنى ترك امرِ «ندبى» كه موجب فوت فضيلت و ايجاد خسران است، پس آيه مى‏ فرمايد: آدم با امر ارشادى خدا مخالفت نمود و ضرر كرد و مخالفت با امر ارشادى خداوند منافى عصمت نيست.

علاوه بر موارد فوق بايد متوجه باشيد كه آدم در آن شرايط در بهشت برزخِ نزولى بود - بهشتى كه شيطان هم در آن بود - در آن عالم و مقام، هنوز تكليف و تشريع نبوده تا تخلف و عصيان از شريعت مطرح باشد. در نتيجه آن معصيت و گناه در آن مقام، ضد شريعت نبود كه زايل‏ كننده‏ ى عصمت باشد و تازه بعد از اين تخلف بود كه دستور آمد: «قُلْنَااهْبِطُوا مِنها جَميعاً، فَامّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنّي هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُديَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[2] به آن‏ها گفتيم همگى از بهشت خارج شويد، پس چون از طرف من براى شما هدايتى آمد، پس هركس كه از هدايت من پيروى كرد، او را خوف و حزنى نيست. تازه در اين آيه و بعد از هبوط از بهشت خبر از آمدن شريعت مى دهد و هدايت مطرح مى شود. پس قبل از آن كه در زمين هبوط كنند، شريعتى مطرح نبوده تا تخلف از آن مطرح باشد و عصيان صورت گيرد. از طرفى اگر عصيان آدم در مقابل امر مولوى بود بايد پس از توبه باز به بهشت برمى ‏گشتند، زيرا توبه از گناهِ مولوى و برگشت به حكم مولا، شخص را به شرايط قبل از گناه برمى‏ گرداند. پيامبر (ص) در اين رابطه مى‏ فرمايند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه»[3] توبه‏ كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. درحالى كه آدم وحوّا پس از توبه از بهشت خارج شدند، پس عصيان آن‏ها در مقابل امر مولوى نبود. مثل اين‏كه اگر يك كودك در مقابل توصيه‏ ى پدرش كه به او مى ‏گويد دست به آتش نزن و گرنه مى‏ سوزى، پس از دست ‏زدن و سوختن، توبه كند و بگويد غلط كردم، اين نوع توبه و پشيمانى چيزى از سوختن او نمى‏ كاهد. گناه آدم نيز از همين سنخ گناه بود كه در مقابل امر ارشادى خدا آن را انجام داده و به‏ همين جهت هم پس از اين‏كه آدم توبه كرد، باز حكمِ خروج از بهشت تغيير نكرد و آثار اين عصيان بر او جارى شد. پس گناه در مقابل امر مولوى نبود كه منجر به از بين‏ رفتن عصمت شود.

موضوع ديگرى كه مى‏ توان در مورد آدم با نعمتى بيشتر دنبال كرد مسئله‏ ى آدم است در دو مقام، يكى قبل از هبوطِ به زمين و حضور در مقام بهشتِ برزخ نزولى كه آن‏جا مقام «آدميت» مطرح است. در واقع آن آدم حقيقت همه‏ ى انسان‏ها است و به همين جهت شيطان پس از هبوط از بهشت با آدميت دشمنى كرد و نه با آدم، چون در آن بهشت هم با آدميت روبه‏ رو بود. به همين دليل دشمنى شيطان با فرزندان آدم كه حامل مقام آدميت هستند هنوز ادامه دارد. يكى هم علاوه بر اين مقام كه مقام آدميت است، موضوع شخص حضرت آدم است كه بعد از هبوط به عنوان ابوالبشر با او روبه‏ روئيم كه او اولين پيامبر است.

قرآن در مورد دشمنى شيطان با فرزندان آدم مى‏ گويد: «قالَ ارَأيْتَكَ هذاالَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ اخَّرْتَنِ الي يَومِ الْقيامَةٍ لَاحْتَنِكَنَّ ذُرَّيَّتَهُ الّا قَليلً»[4] شيطان گفت: آيا اين (آدم) همان است كه بر من برترى دادى؟ اگر به من فرصت دهى تا روز قيامت حتماً دهنه به فرزندان او مى‏ زنم مگر عده‏ ى كمى از آن‏ها را. در مورد تعليم اسماء به آدم هم مى ‏فرمايد: «وَعَلَّمَ ادَمَ الْاسْماءَ كُلَّها»[5] كه مسلّم اين آدم كه مفتخر به تعليم اسماء شده، شامل حضرت حواء و همه‏ ى انسان ها مى ‏شود. يعنى در واقع حقيقت آدم يا آدميت است كه مورد تعاليم اسماء قرار مى‏ گيرد كه آيه‏ ى اول سوره ‏ى نساء به آن اشاره دارد و مى‏ فرمايد: «يا ايّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثيراً وَ نِساءً» اى مردم نسبت به پروردگارتان تقوا پيشه كنيد، پروردگارى كه شما را از نفس واحد خلق كرد و از آن نفس، زوجش را نيز آفريد و از آن دو، مردان و زنان كثيرى به‏ وجود آمد. اين نفس واحده همان حقيقت آدم يا آدميت است.

حاصل سخن اين‏كه آدم در مقام بهشت اوليه، به عنوان آدميت مطرح است و آن حقيقتِ همه‏ ى انسان‏ها است، يعنى همه‏ ى انسان‏ها آن عالم را داشته‏ اند و همه به شجره‏ ى ممنوعه نزديك شده ‏اند و در نتيجه همه از بهشت خارج شدند و در زمين هبوط كردند تا از طريق زندگى زمينى هركس مقام و منزلت حقيقى خود را كسب نمايد و به بهشت و يا جهنمى برگردد كه خودش در زندگى زمينى براى خود ايجاد مى‏ كند.[6]

2- در مورد حضرت یوسف «علیه‌السلام» در ادامه‌ی آیه هست که اگر نور پروردگار خود را نمی‌یافت، یعنی آن نور پروردگار منجر می‌شود که مرتکب آن گناه نشود و همین نور و بصیرت موجب عصمت همه‌ی اولیای الهی است. 3- بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» می‌باشد تحت عنوان «اشکال در مورد عصمت سایر پیامبران» در صفحه‌ی 35 کتاب و خوب است که به آن‌جا رجوع فرمایید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید 

 


[1] ( 2)- سوره‏ى طه، آيه‏ى 21.

[2] ( 1)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى 38.

[3] ( 2)- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 180.

[4] ( 1)- سوره‏ى إسراء، آيه‏ى 62.

[5] ( 2)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى 31.

[6] ( 1)- در رابطه با موضوع آدميت در بهشت مى‏توانيد به كتاب« هدف حيات زمينى آدم» از همين مؤلف رجوع فرماييد.

21414
متن پرسش
با سلام: مقلدین بعض از مراجع که آموختن عرفان و فلسفه را حرام می دانند چه باید بکنند با توجه به اینکه امکان عدول از آن مرجع میسر نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً مراجع در امور فقهی قابل تقلیدند و نه در امور عقیدتی. همان‌طور که در ابتدای رساله‌ها نوشته است اصول‌دین تحقیقی است و نه تقلیدی. و آموختن فلسفه و عرفان در زمره‌ی امور تقلیدی نیست. موفق باشید

21402
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز برای اینکه سالک مبتدی در قلبش اعتراض و عدم تسلیم نسبت به مقدرات احساس نکند راهکار عملی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا مدت‌ها این حالت هست و با صبرِ در اطاعت، به مرور نورِ حق می‌آید و این حالت، کم می‌شود تا به تسلیم کامل برسیم. راه‌کارِ آن «صبر» است. به گفته‌ی مولوی:

پرده‌های دیده را داروی صبر                   هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آینه‌ی دل چون شود صافی و پاک                 نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را                 فرش دولت را و هم فراش را

موفق باشید     

21405
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: استاد من در مباحث استاد محمد شجاعی (موسسه منتظران منجی) در بحث عدل الهی ایشان تمام اتفاقات را دارای مسبب علی و معلولی می دانند و می گویند اگر مثلا فرزندی دارای نقص باشند و معلولیت جسمی و ذهنی داشته باشد از ناحیه پدر یا مادر یا محیط و یا اتفاقاتی که ممکن است برای جنین بیفتد این عوامل موجب این معلولیت ها می شود و از حرف هایشان این فهمیده می شود که خداوند به ذات هیج وقت نمی خواهد شخصی دارای معلولیت هایی باشد. آیا این نظریه صحیح است که خداوند هیچ گاه نخواسته است این گونه مشکلات را، حتی اگر مثل داستان حضرت خضر بداند که این شخص در آینده عصیان گر است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اراده‌ی اولیه، حضرت حق عین خیر و لطف است ولی آن‌گاه که می‌بیند اگر به کسی ثروت بدهد عصیان می‌کند، رزق او را بسط نمی‌دهد و یا برعکس. موفق باشید

21398
متن پرسش
با عرض سلام: استاد آنچه که از زندگی علما و عارفان خوانده ام اینطور فهمیدم که در سلوک الی الله نگاه نکردن به نامحرم (حتی بدون قصد لذت و حتی به اقوام نزدیک) بسیار تاثیرگذار است. بنده بخاطر همین موضوع مدتی است سعی می کنم حتی به یک پیرزن هم نگاهی نکنم. ولی نمی دانم آیا اینقدر (به قول دیگران سختگیری) در نگاه به نامحرمان لازم است در سلوک الی الله؟ دیگران به بنده حرفهایی از قبیل افراطی و دارای روابط اجتماعی ضعیف و... می زنند. هر چند ته دلم فکر می کنم سیره علما راه درست است اما این اواخر دچار سردرگمی شده ام. از طرفی طعنه های دیگران و صدایی که از درون مرا از این راهی که در پیش گرفتم باز می دارد و از طرف دیگر ترس اینکه مبادا مورد رضایت خداوند و اهل بیت و امام زمان نباشم. نمی دانم به خودم می گویم تو هنوز اول راهی این چیزها لازم نیست و... فقط می خواهم بدانم آیا راه درستی می روم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آن‌جایی که خداوند رخصت داده است، انجامِ آن مانع سلوک نیست. به ما فرموده‌اند به وجه و کفین نامحرم از سر لذت نگاه نکنید. موفق باشید

21371
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد: سوالی درباره کیفیت اعتقاد به اصول دین داشتم. علما و مراجع می گویند باید اصول دین از روی دلیل و برهان و غیر تقلیدی باشد. سوال بنده این است، آیا برای فهم و اعتقاد به توحید و معاد و نبوت (و امامت) همه باید کلام و فلسفه بخوانند تا بتوانند اجتهادی (غیر تقلیدی) به آنها باور داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه نیاز به علم کلام و فلسفه است بالاخره عقل خود انسان و تجزیه و تحلیلی که دارد می‌تواند به این باور برسد که این موضوعات حق است تا مبتنی بر یک باور درست اعمال خود را انجام دهد. موفق باشید

21365
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: از آنجا که در حوزه اندیشه به وحدت وجود رسیدم در حیطه عرفان عملی نیز کتابی از دکتر یثربی می خواندم به نظر رسید بسیاری از مراحل را تجربه کردم البته به صورت حال نه مقام. 1. چگونه است که بدون استاد و مطالعات عمیق با چند کتاب این مدارج طی شده آخر مگر نباید پس از مکاشفات و کشف و شهود ها و سالها ریاضت رسید من که هنوز از برخی گناهان دست نکشیدم چه رسد به رفع حجب ظلمانی و نورانی نکند دچار توهم هستم؟ 2. این حال چگونه به مقام مبدل می شود؟ 3. سر افاضه این حال به موجود ناقص و گنهکاری چون من چیست؟ 4. مشکل تبدل حالات را چه باید کرد؟ بعضا که جنود شیطانی غلبه کنند هیچ شوقی به کمال که ندارم هیچ آتش عناد هم شعله ور می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رسیدن به مفهوم وحدت، غیر از رسیدن به حضوری است که وحدتِ شخصیه احساس شود 2- با رویکرد قلبی به موضوعات 3- به قول حافظ: «چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها»  4- تداوم در ذکر. موفق باشید

21345
متن پرسش
با سلام ادب و احترام: برادر بنده نمازخوان بود مدتی هم شروع به قرائت قرآن کرده بود اما بعد مدتی هر دو رو کنار گذاشت به خاطر رفتار بد بعضی مومنین و نیز آیاتی در قرآن که به نظرش نعوذبلله بی معنی و شاید ظالمانه می اومد یکیش آیه ۳ سوره نسا که به مردان اجازه اختیار ۴ زن را می دهد. لطف کنید ضمن توضیح مختصر این آیه بفرمایید چطور میشه به ایشون و افراد مشابه کمک کرد؟ اجر شما با فاطمه زهرا سلام الله علیه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که آیه‌ی مذکور در شرایطی نازل شده که به جهت جنگ و جهاد، تعداد زیادی همسران‌شان را از دست داده‌اند و قرآن برای رعایت یتیمان آن‌ها متذکر آن امر می‌شود و اتفاقاً در همان‌جا هم تأکید می‌کند در شرایطی می‌توانید بیش از یک همسر داشته باشید که عدالت را رعایت کنید و به آن‌ها رخصت چنین کاری را می‌دهد. بنده تا حدّی نسبتاً مفصل در تفسیر سوره‌ی نساء، مطالبی در این امر عرض کرده‌ام. می‌ماند که ما اگر بندگی خدا را دوست داریم و یاد خدا موجب آرامش قلب می‌شود، چرا از بندگیِ او فاصله بگیریم؟ در حالی‌که بهترین ذکر، نماز است و فرمود: «اقم الصلواة لذکری». موفق باشید

نمایش چاپی