بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17473
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: علامه طباطبایی در شرح آیه 264 بقره می فرمایند: يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم ... «اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آزار و منت بعد از صدقه اجر آن را حبط كرده و از بين مى برد، و بعضى با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه هر معصيت و يا حداقل هر گناه كبيره باعث از بين رفتن و بى اجر شدن اطاعت هاى قبل از آن معصيت مى شود، و ليكن ما چنين دلالتى در آيه نمى بينيم، و دلالت آيه تنها در بى اجر شدن صدقه به وسيله خصوص منت و اذيت است، كه گفتار مفصل اين بحث در مبحث حبط گذش.» مبحث علامه طباطبایی درباره حبط آرایش خوبی به ذهن من داده است و ایشان فرمودند موارد حبط در قرآن مشخص شده است و هر عمل اجر خود و گناه عقاب خود دارد و شما هم این موضوع را تایید کردید ولی جایی به شخصی فرمودید صدقه شامل اعمال خیر دیگر می شود و با اذیت و منت باطل می شود. با توجه به اینکه نظرات جنابعالی با تفسیر المیزان منطبق است این نظر شما باعث شد آرایش ذهنی ما به هم بریزد. از طرفی چون پاسخ و نظر علامه طباطبایی کاملا روشن است و کاملا صراحت دارد جسارتا با نظر حضرتعالی قابل جمع نیست و حضرتعالی هم چون حق را بیان می فرمایید منتظر رفع این ابهام هستم. اگه کسی صدقه را با نیت خیر می دهد و می داند بعد دچار منت و اذیت هم می شود. ایا با توبه اجر صدقه بر می گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به معنای صدقه که عبارت است از عملی که موجب تصدیق وعده‌ی الهی می‌باشد نمی‌توان صدقه را منحصر به موضوعات اقتصادی نمود و در نتیجه معنای«لا تبطلوا صدقاتکم» تا آن‌جا وسعت می‌یابد که مواظب باشید اعمال دینی شما که نشانه‌ی تصدیق وعده‌های الهی است باطل نگردد. چرا که مثلا در ورایت داریم: «المتکبر مع المتکبر الصدقه» یعنی این‌که انسان در مقابل شخص متکبر تواضع نداشته باشد نیز یک نوع تصدیق حکم خدا است که فرموده‌ است مؤمن باید عزت خود را حفظ کند. پس اگر خدمت فرهنگی هم با تکبر همراه باشد، عملاً آن خدمت بی‌نتیجه خواهد بود به همان معنایی که در روایت داریم انسان متکبر، بوی بهشت هم به مشامش نمی‌رسد، یعنی عمل او قبول نمی‌شود 2- إن‌شاءاللّه با توبه آن مشکل حل می‌شود. موفق باشید

17472
متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی و تندرستی برای جناب استاد طاهرزاده: در صحبتی که با برخی دوستان داشته ایم موضوعی بدین صورت مطرح شده است که می خواستم نظر گرامی تان را در این زمینه بدانم. در مورد واردات افکار به ذهن و منشاء آنها، همگی از دو ناحیه وارد ذهن می شوند یا الهامات الهی هستند و یا از ناحیه جنود شیطان و القائات آن ها می باشد و شخص با توجه به سوابق ذهنی و تمایلات درونی به پردازش آنها پرداخته و آنها را مطرح می کند. می خواستم بدانم آیا آیه ی خاصی و یا حدیث صحیح، در این مورد وجود دارد یا خیر؟ موفق باشید. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن داریم: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ (175)آل‌عمران» که معنای دقیق آن این است که می‌فرماید شیطان از طریق یارانش شما را می‌ترساند. یا در روایت از قول پیامبر خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» در زمان‌های مختلف از طرف پروردگارتان نفحات و خطورات معنوی به شما می‌رسد، سعی کنید با کم‌کردن مشغله‌های خود، خود را در معرض آن خطورات معنوی قرار دهید. موفق باشید

17477
متن پرسش
سلام: روایت است از مام زين العابدين عليه السلام که فرمودند: رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ؛ تمام خير و بركت را در بُريدن طمع از آنچه در دست مردم است، يافتم. الكافي: ج ۲ ص ۱۴۸ ح ۳ یا علیک بالیاس مما فی ایدی الناس 1. قطع طمع و مایوس بودن از آن چه در دست مردم است یعنی چه؟ 2. آیا مثلا اگر همکار من ماشین داشته باشد و من پیاده باشم اما در دل دوست داشته باشم که او تعارف کند و مرا با خود ببرد و من با اتوبوس عمومی نروم. آیا این طمع محسوب می شود و مذموم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که روایت می‌فرماید نباید به آن‌چه در دست مردم است طمع نمود. به این معنا که بخواهیم آن‌ها از آنِ شما باشد و عملاً از آن‌چه خدا به شما داده است ناراضی باشید. این غیر از آن است که اگر چیزی به شما تعارف کردند آن را رد کنید. موفق باشید

17467
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار بنده دانشجو هستم و اصلا با هم اتاقی هایم آرامش ندارم! چون دختر هستند از هر دری صحبت می کنند و نسبت به همه نظر میدند و درباره ی خیلی از حرف های بیهوده نظرخواهی می کنند و انتطار دارند من هم نظرم را درباره ی این موارد بیهوده (مواردی که اصلا ضرورت نداره انسان وقت صرف آنها کند) بگویم ساعت هایی از وقت با ارزش به همین صورت می گذره و من کاری که از دستم برنمی آید هیچ! شخصیتی که با سکوت درباره ی این موارد برای خودم ساختم را هم تخریب می کنند. بندگان خدا اهل به جا آوردن واجبات هستند اما متاسفانه من در کنار آنها برای نافله ها و نماز شب خواندن اصلا حال خوشی ندارم و یک جورایی حس می کنم دارم تطاهر به خوب بودن در کنار آنها می کنم. استاد خیلی اذیتم، لطفا راهنمایی ام کنید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در عین مدارا با چنین افرادی باید سعی کنید ساختار شخصیت خود را در چنین جمع‌هایی حفظ نمایید. به این معنا که در جمع باشید ولی پیش خود باشید. که گفت: «بُوَد مردِ تمامي آن‌كه از تن‌ها نشد تنها /  ولكن به تنهايي بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها». موفق باشید

17456
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. 1. سلام: برای افزایش ایمان به غیب چه باید کرد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت احکام شرع به خودی خود، حجاب‌های فطری را برطرف می‌کند و انسان با نورانیت فطرت خود، که بر اساس توحید سرشته شده است، مأنوس می‌گردد. موفق باشید

17461
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: در کتبی که راجع به موفقیت و راه های رسیدن به موفقیت (منظور موفقیت دنیایی است) همواره گفته می شود که انسان در رسیدن به اهداف دنیایی اش هیچ محدودیتی ندارد و ارده ی انسان کاملا بدونه محدودیت است، کافی است برنامه داشته باشد و در راستای برنامه اش تلاش کرده و از موانع پیش رویش گذر کند تا به اهداف خود برسد حتی اگر هزار بار شکست خورد بدونه آنکه از هدف خویش منصرف شود باز ادامه بدهد تا بالاخره موفق شود. حال با توجه به معارف اسلامی و دینی ما جایگاه این تفکر چیست؟ و آیا واقعا خداوند انسان ها و به خصوص مومنان را در رسیدن به اهداف دنیایی آزاد و مختار گذارده است تا به هر مقدار از دنیا که خواستند دست یابند یا که بر اساس مقدرات خداوند مانند رزق محدودیتد هایی در اراده و اختیار انسان در مقام ها و موفقیت های دنیایی وجود دارد و سرنوشت دنیایی (میزان مال و ثروت) انسان ها و بخصوص مومنین کاملا بدست آنها نیست و بر اساس خیر و صلاح اخروی آنها سرنوشت دنیایی برای آنها مقدر گردیده است (مثلا شخصی که کارمند دولت می شود و حقوق بگیر است سرنوشت دنیایی او کلا چنین بوده و تلاش و برنامه ریزی و پشتکار و بکارگیری هوش و استعداد و زحمت نمی توانند از او فرد ثروتمند تری بسازد چون خداوند نمی خواهد ثروت و مال دنیا هر چند که از طریق حلال و با زحمت بدست می آید مانع سعادت اخروی او شود و بدین سبب موانع بسیاری در سر راهش قرار می دهد که منصرف گردد و تلاش بیهوده نکرده و به همان مقدار از مال دنیا که دارد قناعت کند و بدین سبب است که عده ایی همواره تلاش و تکاپوی کسب بیشترین مال از دنیا ناکامند)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه رزق در هستی» روایاتی در مقابل شما قرار می‌گیرد که متوجه می‌شوید اساساً ما نباید به حرص خود دامن بزنیم وگرنه دنیا و آخرت خود را از دست می‌دهیم. خوب است که سری به آن کتاب بزنید. موفق باشید

17459
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتان در مورد متن زیر چیست؟ و طریقه برخورد صحیح با این امر (قوه ی شهویه) چگونه باید باشد؟ لطفا کمی شرح دهید. ‍تهيیج قواي شهوي تضعيف قواي روحاني خواهد بود؛ ولو به صورت حلال. حرام كه تكليفش ‏جداست. زياد پرداختن به مسائل شهویِ حلال و اسير آن شدن طبيعتًا عوارض و عواقب بعدي دارد؛ از جمله ضعف قواي روحي و ضعف استعدادها. اشتغال بیش از حد به اموري كه حرام نيست اما مضعِّف است، توجهات را از بین مي ‏برد. خيلي افراد در مرحله‏ حساسي از توجهات قرار مي‏ گيرند اما با پرداختنِ بی حساب و کتاب به شهوات حلال ضعیف می شوند و نمي ‏دانند چرا ضعيف شدند و لطمه خوردند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط در هر کاری بد است ولی سیره‌ی معصومین و سخنانشان حکایت از آن دارد که با لذّاتِ حلال، شوقِ عبادت را مدّ نظر دارند. امام صادق (عليه السلام) مى ‏فرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ».[1] در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى ‏گيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى‏ كند. حرف بنده توجه به نكته‏ ى آخر است كه مى‏ فرمايند؛ لذت با محرم خود روحيه‏ ى عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد مى ‏دهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيرى مى‏ كند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 5، ص 87 ..

17463
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به شرایط اقتصادی که در آن واقعیم و دستورات ولی فقیه مبتنی بر تقویت اقتصاد و اقتصاد دانش بنیان اگر جوانی مثل من به دنبال کسب ثروت و اقتصاد و کارآفرینی هدف گذاری کند و تلاش کند (هر چند که استعداد های کسب ثروت و ایجاد اقتصاد دانش بنیان را نداشته باشد.) با توجه به مقدرات رزق مقسوم و عین ثابته ایی که خداوند برایش مقدر کرده است می تواند موفق شود یعنی خداوند در این راستا کمک می کند که من برای کشورمان ثروت اندوزی کنم و اشتغال ایجاد کنم که کشورمان از لحاظ سطح ثروت و تکنولوژی مانند کشور های توسعه یافته بشود یا که این وظیفه ایی است بر گردن نخبگان و آنهایی که استعدادش را خداوند از قبل به آنها داده است؟ (آنهایی که می توانند جهاد اقتصادی کنند جهاد کنند دیگران که استعدادش را ندارند به دنبالش نروند و به زندگی عادی خود قانع باشند) حال سوال دوم این است که این فعالیت های اقتصادی در شرایط فعلی کشور چقدر ما را به قرب الهی می رساند یعنی ارزش جهاد و وقف عمر را دارد که کشور خود را در جهت توسعه یافتگی تکنولوژیک پیش ببریم و به همان اندازه ای که سایر بزرگان و خواص به خدا رسیدند ما هم می توانیم در جهاد اقتصادی به خدا برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید آماده‌ی خدمت و کارآفرینی باشیم. حال اگر کاری در رابطه‌ای که می‌فرمایید پیش آمد، دنبال می‌کنیم و این ربطی به رزق ما ندارد. ما در این موارد وسیله‌ی رسیدنِ رزق دیگران به خودشان خواهیم شد و برکت و رحمت آن برای ما می‌ماند 2- اگر فعالیت‌های اقتصادی و تلاش برای پیشرفت جامعه‌ی اسلامی با نیت الهی باشد، در حکم مجاهده در راه خدا است. موفق باشید

17446
متن پرسش
با سلام: منظور از اسم مستأثر چیست؟ لطفاً در صورت امکان منبعی در این زمینه معرفی کنید. در حکمت 294 نهج البلاغه آنجا که شخصی از امام می پرسد فاصله مشرق و مغرب چه قدر است و امام در جواب می گویند به اندازه حرکت یک روز خورشید. با توجه به مسائل علمی منظور امام علیه السلام از این پاسخ چه بوده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اسم مستأثر، شرح مرحوم آیت اللّه محمد گیلانی از «مناجات شعبانیه» نکاتی دارد. ولی با این حال، اسم مستأثر، اسمی است که خدا برای خود انتخاب کرده است لذا ظهوری در عالم خارج ندارد. 2- از کدام نهج‌البلاغه می‌فرمایید؟ متن عربی آن را مرقوم فرمایید، زیرا ترجمه‌ها عموماً رسا نیستند. موفق باشید

17455
متن پرسش
سلام استاد عزیز: به زعم بنده در این تاریخ کنونی ما نیاز حیاتی و اساسی داریم به افراد «عالم دار» برای گشودن تاریخ توحیدی و احیای عالم مردم به طور مشخص، اگر این حقیر تمام مباحث مطروحه جنابعالی را کاملا هم مسلط بشوم ولی عالم دار نباشم بعید بدانم که برای اسلام و انقلاب مثمر ثمر باشم. استاد با ادله قرآنی و روایی بفرمایید اثر گذاری افرادی که دارای عالم معنوی هستند با کسانی که نیستند چقدر هست؟ یک سئوال مهم دیگه این که به نظر حضرتعالی آیا در شرایط کنونی مردم بهتر نمی توانند با افراد غیر ملبس ارتباط معنوی حاصل کنند و نور بگیرند؟ سوال اخیر را حتما جواب بدهید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرجا قرآن دعوت به بندگی کرده است، دعوت به عالَمی کرده که همه‌ی انسان را در برمی‌گیرد. عالمی که همه‌ی حرکات انسان در حرام و حلال و مسحب و مکروه و مباح می‌گنجد. مشکل از جانب مردمی است که متوجه نیستند مقصود و مقصد شریعت، عالَم‌دارکردنِ انسان‌ها است نه آن‌که فقط بخواهد آن‌ها جهنم نروند 2- این‌طور نیست که مردم با همه‌ی تبلیغاتی که بر علیه روحانیت شده، در روان فرهنگی خود، از تاریخ معنوی خود که با روحانیت شکل گرفته، غافل باشند و سخنان روحانیون را به عنوان یک سخن عادی قلمداد کنند. موفق باشید

17450
متن پرسش
با سلام و احترام: بهترین روش انفاق به مستمندان چیست؟ بنده عهد کرده ام که یک دهم آنچه با کار کردن خودم به دست می‌ آورم را انفاق کنم، این مقدار گاهی تا چند ده هزار تومان می رسد. بهتر آن است که آن مبلغ را میان نیازمندانی که می شناسم تقسیم کنم یا راه بهتری برای کمک به آنها هست که مصداق یاد دادن ماهیگیری باشد نه دادن ماهی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید ببینید خداوند چه راهی را در مقابل شما می‌گشاید. از طرفی نمی‌توان از برآوردنِ نیاز مستمند محتاج چشم پوشید و از طرفی اگر کار فرهنگی در مقابل شما قرار دارد که جهت رشد آن، خرج کنید؛ نمی‌توانید به آن کار رجحان ندهید. موفق باشید

17437
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد گرامی سوالی برای بنده و سایر دوستان بدین منوال پیش آمده که چنانچه در قصه های انبیا آمده که انبیای قبل اهل عبادت و نماز بوده اند با توجه به اینکه قرآن بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است و نماز هم دارای حمد و سوره ای است که در این کتاب آسمانی وجود دارد به عنوان مثال داستان حضرت شیث آمده، اهل نماز بودند این نماز آیا همان نمازی است که در سیره حضرت محمد (ص) آمده؟ اگر نه چگونه بوده است؟ چون این سوال برای خیلی از دوستان پیش می آید. سپاسگزارم بابت اینکه پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در قرآن می‌فرماید«لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» مناسک و عبادت هر قومی مربوط به خود آن قوم است؛ معلوم می‌شود که اقوام گذشته این نوع نمازهای پنجگانه را نداشته‌اند. موفق باشید

17430
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر و بزرگوار خسته نباشید: امیدوارم در پناه حق و توجهات ائمه علیهم السلام بخصوص امام عصر سلامت و موفق باشین و عاقبت بخیر، ببخشید استاد چرا گفته میشه که مراقبت بدون استاد هم نمیشه و اینم جزیی از عرفان هستش؟ مگر مراقبه جز مراعات محضر و معیت حق کردن است؟ استاد ببخشید یه سوال دیگه، اینکه باید سکوت رو سرلوحه خودمون قرار بدیم بنده رو دچار سردرگمی کرده چون مثلا الان بنده مهمون داداشم هستم برای مدتی و زن داداشم تنهاست و دوس داره همصحبتش شم و نمیشه سکوت کرد چون حمل بر بی توجهی و سردی میشه، از یه طرفم خودم حس میکنم که وقتی کمتر صحبت میکنم توجهم به در محضر خداوند بودن بیشتر میشه،موندم چیکار کنم و تکلیفم چیه. تشکر استاد پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایده‌ی واقعی که در مراقبه باید مدّ نظر باشد را در شخصیت‌های سلوکی مثل حضرت امام، بهتر می‌توان مدّ نظر قرار داد 2- آن‌چه در متون دینی ما نهی شده است «فضول الکلام» است. یعنی حرفی که لازم نیست بزنیم، را نزنیم. موفق باشید سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر، امیدوارم خوب و سلامت باشین و خداوند بهتون طول عمر بده که ما از وجود پربرکتتون بهرهمند بشیم، استاد ببخشید متن بالا سوالی بود که بنده از شما بزرگوار پرسیدم و شما هم لطف کردین جواب فرمودین، ولی بنده متاسفانه بند اول از جوابتون که در مورد مراقبه بود رو متوجه نشدم، ممنون میشم توضیح بفرمایید و بازترش کنین استاد. تشکر، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استادی که در امر مراقبه باید مدّ نظر باشد به این معناست که شخصی را به عنوان الگو مدّ نظر داشته باشیم ولی لازم نیست که کسی باشد تا از او دستورالعمل بگیریم. موفق باشید

17429
متن پرسش
سلام: من يك سال هست كه يك گناهي را ترك كردم چون خدا انجام آن را دوست نداشته است. و از انجام آن پشيمان هستم. اما هر وقت به آن گناه فكر مي كنم مي بينم هنوز لذت آن گناه با من هست. و من فقط براي رضاي خدا آن را ديگر انجام نمي دهم و ترس از اين دارم چون لذت آن گناه با من هست نكند دوباره به آن گناه برگردم؟ استاد محترم لطفا بفرماييد كه من و قتي يك گناه را ترك مي كنم و از انجام آن هم پشيمان هستم، چه كنم تا لذت آن گناه را در دلم از بين ببرم. تا توبه من يك توبه واقعي بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت همین سابقه‌ی ذهنی لذتِ گناه است که به ما فرموده‌اند صبر بر ترک معصیت حتی از صبر بر طاعت برکاتش برای انسان بیشتر است. تنها با صبر بر ترک معصیت است که بعد از مدتی نورِ درکِ زشتی معصیت ظهور می‌کند. موفق باشید

17383
متن پرسش
با سلام: با توجه به سبک زندگی جدید نحوه کمک رسانی چگونه است؟ تعریف عرف در زندگی امروز چیست؟ امروزه تقریبا اکثرا نیازمندند و افراد باید جهیزیه درحد عرف بگیرند و گرنه حرف و حدیث و.... اگر لطف بفرمایید راهنمایی کنید. سوال دوم واکنش هرکسی نسبت به اعتقادات حق و باطل باید چگونه باشد؟ مخصوصا نزدیکان. چطور می توان بی تفاوت بود و عکس العمل خوبی داشت! چطور دل خود را با این قضیه صاف کنیم که دوگانگی نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. عرف، یعنی اندیشه‌های سالم و آزاد از افراط و تفریط. و مسلّم در این زمان نمی‌توان گفت مثلاً وجود یخچال در جیهزیه خارج از عرف است زیرا قبلاً چنین چیزی عرف نبوده است. 2- عموماً افراد در رابطه با حق و باطل، جاهل‌اند و با جاهل باید مدارا کرد. شرایط دنیای مدرن نگذاشته است تا معارف حقّه به این افراد برسد. آری! اگر در مقابل معارف حقّه عناد به خرج دادند، موضوع، دیگر مدارا نخواهد بود. موفق باشید

17376
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: تفسیر مشهور آیه: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» این است که اگر کسی فقیر باشد و ازدواج کند خدا از فضلش او را بی نیاز می کند. اما شما در کتاب رزق خودتون این آیه رو به این نحو تفسیر کردین که اگه کسی وظیفه اش رو انجام بده ولی با این حال نتونه ازدواج کنه خدا نیازش به ازدواج رو به نحو دیگری پاسخ میده. سوالم اینه که آیا برای این تفسیر قرینه و منبع دیگه ای دارین و اینکه آیا قبل از شما استاد دیگه ای چنین تفسیری از این آیا داشته؟ ممنون از اینکه امکان ارتباط و دریافت پاسخ سوالات رو برامون قرار میدین
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که از ظاهر آیه به راحتی بر می‌اید که می‌فرماید: باید آن کسی که نکاحی برای خود نیافت، عفت به خرج دهد و خود را گرفتار شهوترانیِ حرام نکند تا خداوند او را از فضل خود به نحوی برخوردار کند. حال یا نکاحی برای او پیش می‌آورد و یا ذهن او را نسبت به این موضوع، منصرف می‌نماید. موفق باشید

17385
متن پرسش
با عرض سلام: بنده کنکور را در رشته مکانیک قبول شدم و حدود یک سال در این رشته تحصیل کردم بعد با پیشنهاد پدرم و علاقه خودم آماده کنکور برای رشته دندانپزشکی شدم. دو سال پیاپی کنکور دادم اما نتیجه قابل قبول برایم حاصل نشد. چند وقتی است پدرم و خانواده اصرار دارند که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم و در آنجا ادامه تحصیل بدهم و این طور که حساب کردم حدود شش سال طول می کشد. و من کمی نگران دینداری ام هستم چون همانطوری که می دانید اگر اینجا باشم در سیر و سلوک پیشرفت بیشتری دارم تا آنجا. پدرم هم به هیچ وجه کوتاه نمی آید لطفا راهنمایی ام کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستورات دینی به ما توصیه شده است اگر نگران دین خود در این نوع مسافرت‌ها هستید، هرگز اقدام نکنید و در این موارد اصرار والدین، تکلیفی برای شما نمی‌آورد، بالاخره رزّاق خدا است و نباید برای چند لقمه نان مسیر معنوی خود را به خطر انداخت. موفق باشید

17374
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر و بزرگوار خسته نباشید: امیدوارم در پناه حق و توجهات ائمه علیهم السلام بخصوص امام عصر سلامت و موفق باشین و عاقبت بخیر، ببخشید استاد چرا گفته میشه که مراقبت بدون استاد هم نمیشه و اینم جزیی از عرفان هستش؟ مگر مراقبه جز مراعات محضر و معیت حق کردن است؟ استاد ببخشید یه سوال دیگه، اینکه باید سکوت رو سرلوحه خودمون قرار بدیم بنده رو دچار سردرگمی کرده چون مثلا آلان بنده مهمون داداشم هستم برای مدتی و زن داداشم تنهاست و دوس داره همصحبتش شم و نمیشه سکوت کرد چون حمل بر بی توجهی و سردی میشه، از یه طرفم خودم حس می کنم که وقتی کمتر صحبت می کنم توجهم به در محضر خداوند بودن بیشتر میشه، موندم چیکار کنم و تکلیفم چیه. تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایده‌ی واقعی که در مراقبه باید مدّ نظر باشد را در شخصیت‌های سلوکی مثل حضرت امام، بهتر می‌توان مدّ نظر قرار داد 2- آن‌چه در متون دینی ما نهی شده است «فضول الکلام» است. یعنی حرفی که لازم نیست بزنیم، را نزنیم. موفق باشید

17365
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به مساله حب که در روایات تاکید شده و فرمودند دین جز محبت نیست چند سوال در مورد حب داشتم، همانطور که فرمودید کسی که گناه می کند لحظه گناه یاد خدا نیست ولی آیا می شود گفت هنگام گناه هیچ محبتی به خدا ندارد و محبتش کلا از خدا منقطع شده است؟ فرض کنیم مومن می داند تا دیر وقت برای امام حسین (ع) سینه بزند نماز صحبش قضا می شود، یا ممکن است مومنی بخاطر حب به مومنی مثلا رهبری به مخالف رهبری اهانت کند. ایا در آن لحظات مومن حب به اهل البیت و مومن نداشته است؟ ۲. در آن مواردی که در سوال قبل مثال زدم آیا می شود گفت محبت به خدا و اهل البیت یا مومن مقدمه گناه شده است؟ و آیا چنین قیاسی درست و عاقلانه است؟ سپاسگزارم به دو سوال پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً انسان‌های مؤمن در حین گناه، نظر به رحمت الهی دارند. لذا نمی‌توان گفت در حین گناه به‌کلّی از محبت به حق خالی‌اند. حتی آن وقتی که به مؤمنی توهین می‌کنند از محبت به حق خالی نیستند. آری! اگر نور محبت به حق شدید بود، بهتر خود را کنترل می‌کردند 2- با توجه به جوابی که در قسمت اول داده شد، پس نمی‌توان گفت محبت مقدمه‌ی گناه است بلکه امید به رحمت الهی منجر می‌شود که انسان‌ها تصور کنند حضرت حق به آن‌ها سخت نمی‌گیرد. در حالی‌که غافل می‌شوند که گناه ریزش رحمت و فیض خدا را از انسان می‌گیرد. چنان‌چه قرآن در مورد حضرت یونس«علیه‌السلام» می‌فرماید: «فظنّ ان لن نقدر علیه» گمان می‌کرد به جهت کاری که کرده است، خداوند به او سخت نمی‌گیرد. موفق باشید

17363
متن پرسش
سلام: تفاوت معماری پست مدرن و معماری نئوکلاسیک: معماران نئوکلاسیک همچون معماران پست مدرن به گذشته توجه دارند، ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نسبت به تاریخ وجود دارد. معماری پست مدرن در پی هویت انسان است و تاریخ هر قوم و ملتی از نظر آنها به عنوان بخشی از هویت آن ملت تلقی می شود. لذا معماران پست مدرن، تاریخ فرهنگی و کالبدی و همچنین دستور زبان معماری هر قومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند. منتها این نمایش به صورت تقلید از موارد فوق نیست، بلکه آنچه به هویت یک ملت مربوط است در ساختمان های پست مدرن به روز در می آید و براساس شرایط زمانی و مکانی به صورت جدید و امروزی شده ظاهر می شود. لذا معماران پست مدرن در تغییر تناسبات، رنگ ها و عملکرد های نماد های تاریخی به خود تردید راه نمی دهند. ولی معماران نئوکلاسیک همچون کوینلن تری (یکی از مهمترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک) معتقدند که نظم کلاسیک (معماری یونان و روم باستان) الهاماتی آسمانی و مقدس هستند. لذا تغییر دادن آنها صحیح نیست و هر تغییری در آن باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود. آنها دلیل جاودانگی معماری کلاسیک را در همین می دانند. معماران نئوکلاسیک، سبک مدرن را نیز سبکی قابل قبول نمی دانند. لذا گذشته و خصوصا معماری کلاسیک را منبع الهام خود می دانند و معماری کلاسیک را به همانگونه که از نظر کالبدی بوده، برای احتیاجات امروزی طراحی می کنند. منتها باید توجه داشت که داخل این فرم های تاریخی، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است. اگر خواسته باشیم در یک جمله معماری نئوکلاسیک را تعریف کنیم، می توان گفت: ساختمان نئوکلاسیک، پوسته ای کلاسیک بر روی امکانات مدرن است. استاد بزرگوار می خواستم بدونم از نظر شما کدوم یکی از دو سبک معماری فوق میتونه به نظرات انقلاب اسلامی نزدیک باشه و ما میتونیم روش کار کنیم و به عنوان معماری انقلاب ارائه بدیم؟ یا اینکه اصلا کلا این سبک ها روحشون چیز دیگه ای است و ما باید به دنبال یه چیز جدید باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تخصصی در این امر ندارم ولی گمشده‌ی ما عبور از معماریِ فراماسونری است و جایگزینی نوعی از معماری که زمین را به آسمان معنویت متصل گرداند. شاید هر دو مکتب مذکور به دنبال چنین چیزی باشد. موفق باشید

17361
متن پرسش
با عرض سلام و احترام. در رابطه با سوالات 17327 و 17305 : سوالاتم ناظر به «مردان متأهل» ااست نه مجرد. خواهش و تمنا می کنم هیچ کدام از سوال هامو بدون جواب نگذارید. خیلی بهتون ارادت دارم ولی دستگاه هاضمه ام برای هضم همه ی آنچه که گاهی می فرمایین، خیلی کوچک است. گاهی به قوای ادراکی ام شک می کنم. قوایی که حرفهای شما، اسلام، هستی و انسانیت را درک می کنن. همیشه در حالت معلقی هستم که سوالات اساسی زندگی راحتم نمی گذارند. سوالایی که نمیدونم چطور و کجا و ... بپرسم ولی از اینکه دیگران اینقدر آسوده زندگی می کنند، تعجب می کنم. چطور میتونن با این همه سوال و حیرت، اینقدر راحت و منظم باشند؟ ببخشید این مقدمه ها ربطی به سوالاتم ندارن و فقط بیان حال زارم هستن. حال زاری که نه عرفانی است و نه از وجودم جدا می شوند. گاهی خودم رو به خواب می زنم تا راحت تر زندگی کنم. ولی فایده ای نداره و سوالاتم به اندازه ای هیبت دارن که دوباره یقه ام رو می گیرن... ببخشید وقتتان را می گیرم، سوالات اساسی ام چیزای دیگه ای هستن ولی سوالات زیر رو قبلا داشتم که الآن به مناسبت پرسش و پاسخی که تو سایتتون شد، باز سر در آوردن. 1) به چه دلیل پیامبر فرمودن تا حضرت خدیجه زنده باشن من زن دیگه ای نمی گیرم؟ و مشابها حضرت علی؟ چه دلیلی داره؟ ممنون میشم به تفصیل بیان کنید. 2) چرا با وجود اینکه زنهای بدون شوهر -در زمان پیامبر - امنیت و سرمایه و زندگی و ... نداشتند و فضای اقتصادی و فرهنگی و ... مثل الآن نبود که زنها بتوانند خودشون برن سر کار و تنها زندگی کنند، چرا حضرت زهرا هوو نگرفتند و به خواستگاری مجدد برای حضرت علی نرفتند در حالی که می تونستن زنهای زیادی رو از بی شوهری و نداشتن زندگی نجات بدن؟ همین طور چرا حضرت خدیجه برای پیامبر ، نرفتن خواستگاری مجدد برای گرفتن هوو؟ برای نجات زنهای بی شوهر؟ 3) پرسیدن این سوال، خیلی سخت است و غالبا جدی هم گرفته نمی شود. در حالی که به تجربه متوجه شدم یه سوال اساسی برای مردم اینه که صاحبنظران بین نظرات کارشناسی شون و زندگی شخصیشون چه نسبتی برقرار می کنن، به عنوان مثال جسارتا آیا حضرتعالی حاضرید که مثلا دخترتان زن دوم یا سوم یا چهارم یک مرد بشه؟ یا چرا استاد طاهرزاده الآن چند زن دیگر نمی گیرند تا آن زنها از بی شوهری نجات پیدا کنند؟ نسبت همسر شما با احیانا هوویشان چه می شود؟ حاضرید پسرتان چند زن بگیرد؟ یا صیغه کند؟ آیا از این مسائل در زندگی خود و نوامیستان اکراه دارید یا خیر؟ آیا همسر محترمتان جسارتا حاضرند در این امر پیش قدم شوند؟ و هوو بگیرند؟ 5) سوال آخر اینکه، استاد بزرگ، برای خودم متأسفم که حرف های شما را نمی فهمم. من حقیقتا خیلی فکر کردم سر حرف شما. حتی سعی کردم خودم رو خارج از شرایط زمانی امروز تصور کنم بلکه حرفتان را هضم کنم، ولی نشد که نشد. اگر واقعا زمان قحطی مرد باشد، من حاضرم شوهرم را - اگر خودش بخواهد - به زن دیگری بدهم. ولی مثل یک شیء، پارت تایم (ینی مثلا یک شب از هر دو یا سه یا چهار شب!!!!) با شوهرم نباشم! این اسمش خودخواهی است؟ یعنی اینکه حاضرم تمام سهمم را به دیگری بدهم ولی حاضر نیستم هوو داشته باشم اسمش خودخواهی است؟ 6) ببخشید، مسئله ی جمعیت را هم سرچ کردم و اجمالا به این نتیجه رسیدم که تعداد مردها بیشتر از زنهاست. در «ایران» رو فقط سرچ کردم. ممنون میشم اگه شما هم سرچ بفرمایید تا خودتان ببینید. جدای از این مسئله اصلا نمی فهمم چرا مسئله ای انسانی رو باید با این مسائل مثل بی شوهر نماندن زنان بیوه و دختران، خلط کنیم! یعنی تعریف و تصورمون از ازدواج چیه؟ شما که فرمودین روح انسان با تک همسری می تواند به وحدت برسد، اونوقت آرامش خانواده و ... که به خاطر این راهکارها از بین میره با چی میشه جایش را پر کرد؟ چی داریم می دیم و چی داریم می گیریم؟! شوهرها اون هم تو زمانه ی امروز، پارت تایم باشن در ازای بی شوهر نماندن یک نفر دیگه؟ مگه ازدواج چیه که اینقد غیرانسانی، مثل یک شیء تقسیمش می کنیم؟ 7) این سوال هم جدی است، می ترسم حوصله اش را نداشته باشید و جدی نگیرید. چون نمی دانم چرا عرفا به جای اینکه در برابر سختی ها و احیانا حرف هایی که نمی پسندند مقاوم و استرلیزه شوند، به جایش آنقدر لطیف می شوند که حوصله ی جواب دادن به سوالات امثال من را ندارند. حداقل اگر سوالاتم را جواب نمیدین، دلیل جواب ندادنش را واضح بگید تا زحمت نوشتن و انتظار پاسخ کشیدن را به روح معلقم ندهم و وقت شما را هم نگیرم. این سوال: اگه تنها دلیلتون، برای ازدواج مجدد مردان متأهل، بی شوهر نموندن برخی زنهاست، اونوقت اگه جامعه با کمبود زن مواجه بشه (که ظاهرا طبق سرچ هایی که من کردم اصلا بعید نیس و در حال حاضر جمعیت مردهای ایران بیشتره)، چه راهکاری دارید؟ احیانا باز هم میخواین بگین بی خیال بنیاد خانواده بشیم و به خاطر مشکل کمبود زن، زنان را پارت تایم برای مردها صیغه کنیم؟ یعنی زنها تشکیل خانواده ندهند تا بتونن صیغه بشن و مشکل مردها حل بشه؟! 8) این شماره ی آخر صرفا درددل هست: متأسفانه خیلی سوالات اساسی دارم ولی وقتی این چیزا رو می بینم توی سایتتون، به اندازه ای تعجب می کنم که نمیتونم بقیه سوالای حقیقی ام رو بپرسم. حقیقتا بارها این حرفهای شاذ را از دیگران هم شنیده ام اما ذره ای برایم اهمیت نداشته. ولی وقتی این حرفهارو از شمایی می شنوم که معرفت نفس و معاد و شرح دعای ندبه و ... رو ازتون شنیدم و میدونم از معدود افراد مذهبی هستید که متوجه جایگاه زنان هستید و خانمتون رو دیدم که .... باورش برام سخته که این راهکارهای غیرانسانی، نتیجه ی تفکرات حضرتعالی باشد! که در نهایت به این نتیجه برسیم: زنها خودخواهند که حاضر نیستند مردانشان پارت تایم با زنهای دیگه باشند! حاج آقا این پیام آخر فقط یه درد دله که نمیدونم چقد درکم می کنید. سالها معرفت نفس، حرکت جوهری، معاد، مدرنیته ...، تاریخ فلسفه غرب، جایگاه و معنی واسطه ی فیض، پوچی فعالیت های فرهنگی، تفسیر ، ..... شنبه شب های سراسیمین ..... چهارشنبه ها، کتابخونه ی شهرداری که هر قدم بهش نزدیک می شدم همه ی وجودم از شوق پر می شد... همه ی روزهایی که غربت دوری از خانواده توی خوابگاه رو با مباحث شما سپری کردم، شب هایی که سخنرانی های معادتان لرزه به اندامم می انداخت... نتیجه اش چیه؟ راهکارهایی که غیرانسانی بودنشون برام از روز روشن ترن..... دلم می خواست هرگز خلق نمی شدم. چون من مسائل فکری رو خیلی جدی می گیرم و جزئی از وجود و زندگی ام هستند. به عنوان سوال آخر، میخوام بدونم تو قیامت از این خواسته ی خودم «آرزوی خلق نشدن»، پشیمون میشم یا نه؟ و به نظرتون ممکنه تو قیامت چیزی ببینم که خدا رو برای خلق شدن خودم شکر کنم؟ من اصلا عددی نیستم که بخوام آدم بد به حساب بیام، فقط برخی حرفاتون رو نمی فهمم. لطفا سوالاتم رو جدی بگیرید. با تشکر فراوان و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که هنوز جنگی شروع نشده بود تا جهان اسلام از یک طرف با زنان شهداء روبه‌رو شود و از طرفی با همسران کسانی که در جبهه‌ی مقابل کشته شده بودند و آن شهر فتح شده بود؛ مسئله همین‌طور است که می‌فرمایید. ولی در مورد علی«علیه‌السلام» در موقعی که هنوز زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در قید حیات بودند، موضوع فرق می‌کند به طوری‌که به عنوان نمونه در بعضی از متون خبری داریم که: حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در جنگ یمن با کنیزی که از خمس غنائم بود و از سهم پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» محسوب می‌شد، هم‌بستر شدند و خالدبن ولید برای آن‌که آن حضرت را در مقابل پیامبر بدنام کند، نامه‌ای از طریق «بَریده» به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌نویسد بريده مى گويد: «وارد مدينه شدم و به مسجد رفتم. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در منزل بود و گروهى از يارانش بر در خانه پيامبر بودند. آن ها گفتند: چرا زودتر از ديگران خود را به مدينه رسانده اى؟ گفتم: به دليل كنيزكى است كه على از خمس غنايم جنگى برداشته است. آمده ام اين خبر را به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله گزارش دهم. آن ها گفتند: آرى اين خبر را به پيامبر برسان; زيرا با اين خبر على از چشم پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى افتد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اين گفت و شنودها بين من و آن ها را در منزلش مى شنيد. در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از اتاق بيرون آمد. يكى از آن چهار نفر برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! آيا نظر نمى كنى كه على چه كرده است؟ و قضيّه كنيز را خبر داد. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله روى مبارك از او برگرداند و جوابى نفرمود. دومين و سومين نفرى كه همراه بريده بودند نيز به همين گونه اظهار نظر كردند، ولى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آنان نيز روى گرداند. بريده مى گويد: «من نامه خالد را به پيامبر تقديم كردم. او با دست چپ نامه را از من گرفت. من سرم را پايين انداختم و شروع به بدگويى از على كردم تا اين كه سخنانم به پايان رسيد و سرم را بلند كردم. در برخى از متون آمده است: بريده گويد: «من از كسانى بودم كه بغض و كينه زيادى از على داشتم. از اين رو، از على بد گفتم و كلامم كه به پايان رسيد، سرم را بالا گرفتم. ناگاه آن چنان خشمى در چهره رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مشاهده نمودم كه مانند آن را جز در جنگ با يهود بنى قريظه و بنى نضير نديده بودم. سپس پيامبر فرمود:
ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو ولي كلّ مؤمن بعدي.
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ به راستى كه على از من است و من از على هستم و او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است و شنيدنى است كه بنا بر نقل سنن الكبرى تأليف بيهقى، معرفة الصّحابه تأليف ابونُعَيْم اصفهانى، تاريخ مدينة دمشق نگارش ابن عساكر، سُبُل الهُدى والرَّشاد و منابع ديگر، بريده مى گويد: سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به آنان فرمود: إنّ له في الخمس أكثر من ذلك. به راستى كه بهره على ازخمس بيش ازاين است.  2 و 3 و 4- با توجه به عرضی که در جواب سؤال 17327 شد، موضوع را در رابطه با مشکل جامعه بررسی کنید که اگر زنان بی‌شوهر به عنوان یک پدیده در جامعه شکل گرفتند، آیا اسلام راه‌کاری نسبت به آن دارد؟! یا آن‌که باید نسبت به آن بی‌تفاوت بود؟ و در آن سؤال، بحث «متعه» در میان بود که در سیره‌ی امامان نیز به چشم می‌خورد و ربطی به ازدواج مجدد به عنوان همسر دوم و هووی همسر اول در میان نبود!!  و تازه این وظیفه‌ی زنان و مردانی است که از همه جهات می‌توانند نسبت به این موضوع، رفعِ مشکل کنند نه مردانی که یا به دنبال شهوترانیِ بیشتر باشند و یا اگر بخواهند به این عمل اقدام کنند، متهم به زنبارگی می‌شوند. لذا به نظر بنده اتفاقاً آن‌هایی که باب این نوع مسائل را به عنوان یکی از راه‌های رفع مشکل جامعه می‌گشایند، خودشان نباید پیش‌قدم شوند تا تصور شود به فکر امیال خودشان هستند 5 و 6- هنوز هم معتقدم روحِ انسان با تک‌همسری بهتر می‌تواند به وحدت برسد و برای مردانی که با همان همسر خود زندگی را به انتها می‌رسانند، احترام خاصی قائل هستم، مگر آن‌که پدیده‌ی زنان بی‌شوهر مشکلی برای جامعه بشود و عده‌ای در شرایطی باشند که بتوانند نسبت به رفع این مشکل اقدام کنند؛ اینان نیز به عنوان انسان‌های متعهد، مورد نظر هستند. در سوره‌ی نساء با نظر به همین مشکل، بحث چندهمسری پیش آمده است و علامه‌ی طباطبایی با توجه به این‌که زنان زودتر از مردان آماده‌ی ازدواج می‌شوند؛ روشن می‌کنند که در عین بیشتربودنِ تعداد مردان، باز زنان آماده‌ی ازدواج، بیشتر از مردان‌اند. و از این جهت موضوعِ بی‌تفاوت‌نبودن نسبت به این کثرت پیش می‌آید 7- هرگز چنین پیشنهادی که در آن شرایط زنان پارت‌تایم باشند نمی‌کنیم. زیرا نظام جنسیت در تولد و تناسل مربوط به خداوند حکیم است و او همیشه عالم را درست تدبیر می‌کند 8- گاهی انسان وقتی مفتخر به زیارت حرم امام معصومی می‌شود می‌گوید: «الحمداللّه که خدا مرا خلق کرد حتی برای همین یک زیارت». این یعنی زندگی زیبایی‌هایی دارد که وقتی با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم راز خلقت خود را به روشنی می‌یابید و این به شرطی است که سعی نماییم تعریفِ درستی از زندگی و از خود داشته باشیم. در آن تعریف درست، شاید حتی موضوعی که در جواب آن کاربر عرض شد، با نگاهِ دیگری دیده شود. عنایت داشته باشید بنده در جواب به آن سؤال عرض کردم که این یک مشکل تاریخی است و با این‌همه نتوانستم جوابِ سؤال دقیق و دلسوزانه‌ی آن کاربرِ محترم را ندهم. منتهی زاویه‌ای که در جواب، مطرح شد با نظر به وَجهی بود که معتقدین به انقلاب اسلامی باید در رابطه با آن فکر کنند، وگرنه افراد لااُبالی که قصه‌ی خود را دارند. بالاخره نباید نسبت به این موضوع بی‌تفاوت بود و جرأت فکرکردن به خود نداد. در حالی‌که با فکرکردن به چنین موضوعاتی حتماً افقی گشوده می‌شود و روشنی‌گاهی مطابق حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ مدّ نظرها قرار می‌گیرد. بنده تصور می‌کنم فکرنکردن به این موضوع، مشکل را پیچیده‌تر کرده و ما را با فجایعی روبه‌رو می‌کند که دیگر قابل جبران نباشد، هرچند امثال بنده وظیفه‌ی دیگری دارم و به خودی خود وارد این موضوعات نخواهم شد. موفق باشید                                        

17356
متن پرسش
در جواب نامه با شماره های 17324 و 17339 و 17348 شما چنین پاسخ داده اید: باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی که مبادرت به دزدی هم می‌کند با فطرت خود می‌فهمد که دزدی یعنی زیرپاگذاردنِ حقوق دیگران و آن یک کار ناپسند است و لذا با اختیار خود می‌تواند بین پیام فطرت و گرایشِ نفس امّاره، یکی را انتخاب کند و از این جهت مسئول عمل خود می‌باشد، زیرا مجبور به هیچ‌کدام از طرفین نبود. موفق با... فرمایش شما درست ولی بحث من این است که چرا دزد با این که می داند - چرا آن سمت می رود و یا اگر رفت قدرت بازگشت ندارد من نمی دانم توانسته ام سوالم را روشن بیان بدارم چون هنوز نتوانسته ام در طی چند نامه به جواب قاطع برنده و قانع کننده ای برسم حتی المقدور سعی شود جواب بصورت میکروسکوپی و روشن بررسی شود چون ریزه کاری های انحراف هر انسان در آزمایشگاه مهم است البته جمله آخر فقط برای تاکید جمله ماقبل آخر است. با تشکر از الطاف و حسن نیت شما بزرگوار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه می‌فرمایید اگر کسی دزدی کرد قدرت برگشت ندارد؟ بستگی به آن دارد که چه نوع شخصیتی را برای خود انتخاب کرده و می‌خواهد آن را ادامه دهد. خداوند به حضرت موسی«علیه‌السلام» می‌فرماید: «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى،‏ فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى‏ أَنْ تَزَكَّى، وَ أَهْدِيَكَ إِلى‏ رَبِّكَ فَتَخْشى(17 و 18 و 19/ نازعات)‏ یعنی ای موسی به سوی فرعون حرکت کن، فرعونی که در مقابل خدا طغیان کرده و به او بگو آیا تو را طلب و میلی هست که پاک و تزکیه گردی و به سوی پروردگارت هدایت شود؟ ملاحظه کنید که حتی خداوند برای فرعون نیز به جهت فطرت الهیه‌ای که دارد، جایی برای برگشت گذاشته است و به همین جهت باید هیچ انسانی را چه در شخصیت خوبی که فعلاً دارد و یا در شخصیت بدی که فعلاً برگزیده است، بلوکه نکرد و کار را تمام‌شده ندانست. موفق باشید

17352
متن پرسش
با سلام: با توجه به پاسخ سوال 17336 مبنی بر «ما به اندازه‌ای که زندگی را درست معنا کرده باشیم و با ایمان کامل به خداوند، اخلاق فاضله‌ای را در خود شکل دهیم، موجب ریزش رحمت الهی خواهیم شد و این یعنی سعادتمندی، حال چه مجرد باشیم و چه متأهل و چه غنی باشیم و چه فقیر. موفق باشید.» می خواستم از شما بخواهم اگر راهی غیر از ازذواج برای حل مسائل «عاطفی و جنسی» سراغ دارید بفرمایید، اینگونه همه جوانان بی خیال خوشبختی و سایر اهداف ازدواج می شوند و صرفا به نیاز اصلی خود متمرکز می شوند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید خودمان بر روی مسائل جنسی آن‌چنان متمرکز نشویم که اگر شرایط آن فراهم نشد، به زحمت بیفتیم. زندگی وسعتی بالاتر از مسائل جنسی دارد. آری! اسلام نسبت به این امور بی‌تفاوت نیست، ولی اگر شرایط آن فراهم نباشد و ما در این امور متمرکز نشویم، خداوند روح ما را با مسائل بس متعالی‌تر تغذیه می‌کند. موفق باشید

17341
متن پرسش
سلام:یک سوال در مورد متعه پرسیده شده بود که جواب شما منو خیلی بهم ریخت و بنیان خانواده منو سست کرد و حتی ذهنیت منو نسبت به شما کاملا عوض کرد. سوال بنده اینه چرا شما به مسئله عرف هیچ اشاره ای نکرده بودید و به همین راحتی متعه رو در کشور ما در هر شرایطی جایز دونستید و حق رو به پرسش کننده دادید؟ آیا نباید برای این مسئله مهم فرهنگ سازی بشه و پروسه طی بشه؟ آیا در کشور ایران و حتی خانواده خود شما پذیرش این مسئله راحته؟ حدیثی در وسائل الشیعه دیدم که حضرت صادق به اصحابش گفت متعه خوبه ولی برای اصحاب جعفر بن محمد نه، چون ذهنیت ها رو نسبت به ما بد می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ما در این مورد خاص، حقیقتاً مشکل تاریخی داریم و به فرمایش شما باید فرهنگ‌سازی بشود. ولی همان‌طور آن سؤال‌کننده‌ی محترم مطرح کردند، نمی‌توانیم از مشکلات امروز جامعه در این رابطه غفلت کرد. و موضوع «متعه» از این جهت مطرح است، وگرنه همچنان که حضرت صادق«علیه‌السلام» مطرح می‌فرمایند اگر «متعه» بخواهد بهانه‌ای برای عیاشی و شهوت‌رانیِ افراد شود؛ این شأن اصحاب آن حضرت نمی‌باشد بلکه مسئله به عنوان یک مسئولیت اجتماعی باید مدّ نظرها قرار گیرد. موفق باشید

17343
متن پرسش
سلام علیکم: از طرفی روایاتی داریم که به بخشش همه ی سیئات محبین اهل بیت (ع) تصریح می کند و از طرفی می فرمایند مبادا به پشتوانه دوستی ما عمل را رها کنید و ما خودمان به خاطر اعمالمان سوال می شویم. این دو چه طور با هم جمع می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهت‌گیری به سوی انسان معصوم موجب می‌شود که انسان از گناه متنفر شود و در همین رابطه در روایت داریم: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه ‏اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى ‏رساند و دشمنى على سيئه ‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد.  ولی این نباید بهانه شود که ما گناه کنیم و گمان نماییم آن گناه، به پای ما نوشته نمی‌شود. موفق باشید

 


[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

نمایش چاپی