بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معارف دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2382
متن پرسش
سلام علیکم موضوع: اقرار (با توجه به اینکه عمل اقرار یک فعل قلبی می باشد در دسته بندی موضوعی این مطلب را در قهرست قلب انتخاب نمودم و البته اگر حضرتعالی انتخاب شایسته تری دارید جایگاه بحث رادر آن موضوع قرار دهید) عنایتی به مطالب زیر داشته باشید: • (3) آل‏عمران : 81 وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ (81) • (2) البقرة : 84 وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84) • عیون اخبار الرضا روایت کرده که‏ «انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانهم کانوا اصحاب العزائم و الشرائع» • «عن جابر عن ابى جعفر علیه السّلام: انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانه عهد الیهم فى محمد و الاوصیاء من بعده و المهدى و سیرته فاجمع عزمهم ان ذلک کذلک و اقروا به. • ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى النَّبِیِّینَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ أَنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قالُوا بَلى‏ فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنَّنِی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِیِّ وَ لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما • و فی عیون الأخبار عن الرضا ع قال إنما سمی أولو العزم لأنهم کانوا أصحاب العزائم و الشرائع و ذلک أن کل نبی کان بعد نوح ع کان على شریعته و منهاجه و تابعا لکتابه إلى زمن إبراهیم الخلیل ع‏ • ِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ از روایات فوق می توان نتیجه گرفت که 1- پیامبران اولوالعزم بواسطه عهد و میثاقی که از آنان راجع به توحید و ولایت حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت ایشان بالاخص از حضرت مهدی علیه السلام والرحمه و سیره ایشان گرفته شد و آنها تصمیم خود را استوار کردند که مطلب چنین است و به آن اعتراف و اقرار نمودند متمایز از سایر انبیا شدند. 1 2 2- همه انبیاء از مقررین بوده اند و چه بسا درجاتی از عزم را داشته اند اما به جهت فراموشی عهد و یا به میزان معرفت حق و مراتب انبیاء(17 الإسراء : َ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْض‏) تعداد کمی از آنها رسول و فقط 5 تن از آنها که نسبت به عهد بر ربوبیت و ولایت استقامت کردند اولوالعزم شدند. در واقع سر عزم آنها به اقرار آنها بر می گردد. فصل مشترک در اغلب روایات این موضوع اقرار است.و اما معنی اقرار: َ [قرّ]: جاى استقرار، مکان. المَقَر: قرارگاه، محل اقامت؛ «مَقَرُّ القِیَادة»: جایگاه رهبرى و فرماندهى‏ قرر: قَرَّ فی مکانه یَقِرُّ قَرَاراً- وقتى است که کسى یا چیزى در جایش ثابت بماند و همچون جماد بى‏حرکت شود و اصلش از- قُرّ- است یعنى سرماى شدیدى که اقتضاى سکون و بى‏حرکتى دارد و- حرّ- یعنى گرما و حرارت که اقتضاى حرکت دارد. جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً (64/ غافر). زمین را جاى استقرار و آرامش شما قرار داد. در صفت بهشت، گفت: ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ‏ (50/ مؤمنون) (1) و در صفت دوزخ گفت: فَبِئْسَ الْقَرارُ (60/ ص) (2) اسْتَقَرَ فلانٌ: وقتى است که کسى قصد سکونت کند که استقرار در- معنى- قر است مثل- استجاب و اجاب [پاسخ داد.] (1) در جایگاهى آرامش بخش که آبى گوارا و روان دارد در باره خلقت انسانهاست که مى‏گوید: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ- 98/ انعام) یعنى: او خدائى است که شما را از نفسى واحد آفرید پس قرارگاهى و امانتگاهى دارید تحقیقا این آیات را براى گروهى که مى‏فهمند و تفقه مى‏کنند شرح و تفصیل دادیم. ابن فارس مى‏نویسد: (ق- ر) دو ریشه صحیح دارد: 1- قرّ- دلالت بر سردى دارد. 2- قرّ- دلالت بر تمکن و استقرار. : و معنى اقرار که نقطه مقابل جحود و انکار است از معنى دوم ناشى میشود. قَرَّتْ عَیْنُهُ تَقَرُّ: شادمان و مسرور شد. در آیه: کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها (40/ طه) (1). به کسى هم که به وسیله او سرور و شادمانى حاصل شود، مى‏گویند: قرّة عی نیز گفته شده از این جهت واژه- قَرّ- براى خنک شدن چشم و یا براى شادمانى بکار میرود اشک ذوق و سرور و شادمانى، اشکى خنک است و اشک حزن و اندوه گرم‏ أَقَرَّ بالحقّ: به حق اعتراف کرد و آنرا در جایش ثابت و استوار ساخت. با توجه به مطالب فوق می توان گفت که اقرار به موضوعی که به آن معرفت پیدا کردیم همان عزم است. به بیان دیگربه قبول موضوع معلوم که بخاطر استقرار در قلب سبب آرامش و سکون و خنکی قلب می شود عزم گویند. و این عملی قلبی و اختیاری است. -------------------------------------------------------------------------------------- استاد محترم با علم حضوری نور اجمالی اهل بیت علیهم السلام اجمعین یا آن حقیقت بسیط و یا به اعتباری خودمانرا می یابیم با توجه به سیر آموزشی حضرتعالی این حقیقت مشهود است می توانید بحثی را ارائه فرمایید که با عمل قلبی که در واقع پذیرش این حقیقت(روایت=الاقرار هو القبول)تصدیق و اقراری حاصل شود که حق در قلب قرار گیرد و شما می دانید حق که قرار گرفت نقطه مقابل آن(غیر حق)برای همیشه از قلب خارج می شود و هیچ ابلیسی نمی تواند به آن آسیبی برساند(دقیقا مثل همین میزان ولایتی که از اهل بیت پذیرفته ایم ) بنده در این فعل قلبی(قبول آنی برگشت ناپذیر)مشکل دارم البته در آموزه های حضرات معصومین علیهم السلام به شاگردان خاصشان این سیره بسیار دیده شده و حتی آنجایی که شاگردان قدرت پرواز این مسیر را نداشتند با ولایت اهل بیت علیهم السلام نقص آنها برطرف شده و مسیر را طی کرده اند(مثل داستان کمیل با امیر المومنین علیه السلام روی شتر که کمیل را حضرت سیرشان داد و در آخر فرمودند فقد طلع الصبح) متشکرم و عذرخواه از اینکه وقت شریفتان را گرفته ام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فعلاً که در دوران غیبت حضرت ولی‌عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هستیم و از رؤیت مستقیم آن حضرت محروم می‌باشیم. شاید روشی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌عایه» در کتاب «شرح دعای سحر» در رجوع به اسماء الهی مدّ نظر ما قرار می‌دهند کارساز باشد تا قلب در معرض انوارالهی قرار گیرد و عزم و اقرار او به فعلیت لازم برسد. إن‌شاءالله. موفق باشید
2388
متن پرسش
با سلام خدمت استاد اینکه می فرمایید همین الان بهشت وجهنم هست آیا این صحیح است که بگوییم عذاب ونعمت آخرتی نمود همین عذاب ونعمت دنیایی است فقط به نحو شدیدتر یعنی همین آثاری که در این دنیا از اعمال خود می بینیم همین را به نحو شدیدتر در قیامت به ما نشان می دهند؟ اگر اینطور باشد سوال پیش می آید که چرا خداوند برای یک گناه دوبار عقاب می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در قرآن می‌فرماید: « وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون‏ » مقداری از آنچه در اثر گناهان در قیامت به آن می‌رسید را در دنیا به شما می‌چشانیم شاید که برگردید و تغییر روش دهید ولی این به معنی آن نیست که دوبار عذاب می‌کنند بلکه حاصل عمل آن‌ها را به آن می‌دهند. موفق باشید
2375
متن پرسش
باسلام و خداقوت خدمت استادگرامی. بنده در کلاسهای طرح صالحین شرکت می کنم و درمورد ملک شناسی جزوات تفسیر سوره فاطر و خطبه یک نهج البلاغه را مورد بحث قرار می دهیم. با مراجعه به سایت المیزان سوال 2018 که درمورد ملک شناسی بود خواندم چند سوال برایم مطرح است: 1- چرا ملائک غذا نخوردند، اگر به صورت مادی ظاهر شدند نباید خصوصیات ماده را داشته باشند؟ و اگر می توانستند و نخوردند دراین صورت برای ملک اختیار قائل شده ایم.2- اگرحضرت ابراهیم ملائک را نشناختند چرا حضرت لوط زمانی که همان ملائک را دیدند شناختند؟ 3- آیا پطروس یا فطروس ملک واقعا ملک بود؟ و اگر بود چرا وظیفه خود را انجام نداده بود مگر ملک اختیار دارد که کاری را برخلاف فرمان خداوند انجام دهد؟ 4-در تفسیر خطبه 1 نهج البلاغه در مورد مقام ولایت و نبوت و اینکه مقام ولایت مقام عدم ظهور و مقام نبوت مقام ظهور است، آیا ظهور مقام نبوت به دلیل این است که نبی باید پیام خدا را به صورت علنی به انسانها ابلاغ نماید و تا ابلاغ یک پیامبر و پیام رسانی او نباشد انسانها به مقام نبوت او پی نمی بردند؟باتشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- صورت مادی فرشتگان تَمثُل است بدون آن‌که سایر لوازم مادی مثل تقویت توسط غذای مادی را به همراه داشته باشند، اقتضای ذات فرشته‌بودن خود را به حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» متذکر شدند. 2- حضرت لوط هم در ابتدا نشناختند تا این‌که خود فرشتگان وقتی مردم به خانه‌ی حضرت لوط حمله کرده‌ بودند، خود را معرفی کردند 3- حضرت آیت‌الله جوادی در مورد فطرس ملک می‌فرمودند روایت فطرس بناءً و مبناءً آب زیرش می‌رود یعنی نه از نظر سند معتبر است و نه از نظر محتوا با آیات قرآن تطبیق دارد 4- حرف خوبی است. موفق باشید
2377
متن پرسش
با سلام؛آیا در زمانی که قرار بود جانشین امام خمینی(ره) مشخص شود اصلح تر از آقای خامنه ای نبود؟مثل آقای بهجت و...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: امثال آیت الله بهجت از نظر کمالات اخلاقی بسیار بالا بودند ولی مدیریت جامعه‌ی اسلامی باید توسط فقیهی باشد که در همه‌ی امور به‌خصوص از جهت فقه سیاسی جامع باشد و از این جهت شاید آیت‌الله خامنه‌ای منحصر به فرد بودند و این بعد از مدیریت ایشان نیز ثابت شد که چه اندازه انتخاب درستی بوده، مضافاً این‌که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در دو جلسه متفاوت متذکر شده بودند که آقای سیدعلی آقا شایستگی رهبری آینده‌ی انقلاب را دارند. موفق باشید
2380
متن پرسش
سلام علیکم. اینکه میفرمایید موجود برزخی یا نفسی که وارد عالم برزخ میشود این موجود فعلیت محض است به نظر میرسد اشتباه باشد چرا که این موضوع با موضوع باقیات الصالحات یا آثار اعمال بدی که بعدا به او میرسد یا سنت پسندیده ای که بعنوان اعمال ما تقدم و ماتاخر قرار میگیرند تناقض دارد لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان طور که می‌دانید امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب» ما پس از زندگی دنیایی اختیاری نداریم که کاری برای خود بکنیم. موضوع باقیات الصالحات یا آثار اعمال بد، ظهور اراده‌هایی است که انجام داده‌ایم و به تعبیر آیت الله شجاعی در برزخ و قیامت رفع حجاب می‌شود و نه این‌که فعلیت جدیدی واقع شود و قوه‌ای تبدیل به فعل گردد از این جهت گفته می‌شود انسان در برزخ و قیامت در فعلیت خود قرار می‌گیرد و دیگر نمی‌تواند قوه‌ای را با اراده‌اش به فعل تبدیل کند. موفق باشید
2371
متن پرسش
سلام و خسته نباشید/باارزوی سلامتی برای شما //برای سیروسلوک به صورت تخصصی و حرفه ای ازکجا باید شروع کرد و خواهشا برنامه ی کلی به همراه کتاب معرفی کنید/دست بوستان هستم /موفق تر باشید/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:روش حضرت امام آن بوده که از حکمت متعالیه شروع می‌کردند و به عرفان محی‌الدین سوق می‌دادند تا در فهم قرآن و روایت موفق‌تر باشیم. شروع حکمت متعالیه با آنچه در سیر مطالعاتی در سایت آمده بد نیست و شرح فصوص محی‌الدین جهت عرفان خوب است. موفق باشید
2339
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت ا... مدتی پیش متوجه شدیم که به وسیله ای جادو شده ایم و این امر برای اشکال ایجاد کردن در امر ازدواج بوده است،برای برطرف و باطل کردن آن چه باید کرد؟ (پس از آن چند مورد ازدواج وجود داشته که هر یک به دلیل غیر عقلانی به هم خورده است)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» مطالعه فرمایید. موفق باشید
2343
متن پرسش
سلام علیکم استاد من دانشجوی رشته مهندسی ام که نزدیک به یکسال است با کتابهای شما آشنا شدم و هیج پیش زمینه فلسفه نداشتم . فکر میکنم شما با در نظر گرفتن حداقلیاتی سیر دادین .این حداقلیات را کجا مطالعه کنم که بتونم سیر شما را ادامه دهم؟ اصلا ما معیارهای درست و غلط را از کجا تعیین میکنیم؟آیا اصلا شناخت واقعیتها امکان دارد؟چگونه و باچه ابزاری؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح آن توسط سی‌دی، و کتاب «از برهان تا عرفان» با شرح با سی‌دی إن‌شاءالله جواب سؤال خود را می‌گیرید. خداوند استعدادی به نام عقل به انسان‌ها داده است تا بتوانند حقیقت را از مجاز تشخیص دهند. موفق باشید
2350
متن پرسش
سلام استادعزیز.خداقوت.نظر شما درمورد پیش بینی قوم مایا در مورد اتمام حیات بر روی زمین در سال 2012 چیست و بفرمایید این پیشگویی هایی که این قوم کرده اند که تمام آن پیش گوییها نیزبر اساس گفته های دیگران به حقیقت پیوسته اند منشا آنها از کجا بوده آیا از طریق ارتباط با اجنه به این پیشگوییهای ظاهرا درست دست یافته اند لطفا بصورت مبسوط توضیح بفرمایین چراکه این سوال سوال اکثر انسانهاست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده اطلاع دقیقی ندارم ولی می‌دانم که خداوند علومی که مربوط به جنبه‌ی انتهایی زمین است در اختیار پیامبرانش هم نگذاشته چه رسد در اختیار قوم مایاها. قرآن می‌فرماید: ای پیامبر! « یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُو.......». درباره قیامت از تو سؤال مى‏کنند، کى فرامى‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ کس جز او(نمى‏تواند) وقت آن را آشکار سازد؛ موفق باشید
2332
متن پرسش
من سوالاتی راجع به سحر و جادو دارم لذا نیاز به معرفی کتب و منابعی در این باره دارم لطفا راهنمایی بفرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که روی سایت نیز هست إن‌شاءالله کمک می‌کند. موفق باشید
2333
متن پرسش
سلام استاد.برای من مساله ای پیش آمده و میخواستم شما راهنمایی بفرمایید.قضیه از این قراره که یه آقایی هست که به وسیله قرآن،غیب میگه.اصطلاحا بهشون دعا نویش میگن.این آقا تو یه اتاق کوچیک با یه مبلغ خیلی مختصر(1000 تومن) و فقط از طریق قرآن راحت از آینده یا مشکلات فرد یا کارایی که باید بکنه خیر میده،تا اینجا همه چی خوبه،اما چند وقت قبل یکی از آشناها چند سال بود چند تیکه وسیلش رو یهم گم کرده بود و مطلقا پیدا نمی شد،این آقا گفته بود اجنه برداشتنشون،بعدش با کلمات قران و ورق زدن جاهای مختلف و یادداشت کردن کلمات و عبارات،دعایی درست کرده بود و گفته بود اینو ب توسل به ائمه و صلوات فرستادن و بردن نامه ائمه میسوزونی.سوزونده ود و چند ساعت بعد به طرز عجیبی وسایلش تو خونه پیدا شده بودن.استاد چیزی که منو گیج کرده و توانایی تشخیص حق و باطل رو از من گرفته اینه که آیا سوزوندن کلمات و عباراتی که از قرآن نوشته شده جایز و شرعی و درسته؟این آقا که نه دنبال پول و دکون زدنه،کارشم که فقط با قرآنه،از اون طرف گفته این سوزوندن حتما باید با صلوات و توسل باشه،چجوری میشه اینا رو با هم جمع کرد؟پس باید نتیجه بگیریم کارش درست و شرعیه و اون عبارات و کلمات رو هم که درآورده طبق یه رموز خاصی بوده نه اینکه اسمش قرآن سوزوندن باشه.این آقا هیچ جای کارش شبیه جن گیرا نیست و به نظر نمیرسه کارش سیاه و شیطانی و ضاله باشه.لطفا جوابی بدین تا مرز حق و باطل کار این آقا روشن بشه
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فریب این افراد را نخورید، قرآن بهانه است این خبرها همه از طرف جنّیان شرور به او می‌رسد و جنّیان شرور به او خدمت می‌کنند و هیچ برکتی برای شما ندارد. به کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» رجوع بفرمایید مسائل آن‌جا عرض شده. موفق باشید
2334
متن پرسش
سلام.از منظر فلسفی ماده ماهیتی دارای سه بعد است و نیز محدود و مشهود.سوالی که دارم این است که آیا این جهان مادی که به گفته ی دانشمندان هر روز دارد بزرگتر می شود،حدی دارد؟اصلا میوشد تصور کرد این جهان مادی با این همه وسعت و کهکشان جایی تمام میشود؟مثلا ته ان دیوار کشیده اند؟!!!اگر تمام نشود باید بگوییم ماده حد ندارد و عالم مادی بینهایت است و این یک تناقض است.خواهش می کنم جواب توجیهی ندهید.این عالم جسمانی مادی پر از کهکشان یا حد دارد یا ندارد.فقط بگویید دارد یا ندارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تا شما در مرتبه‌ و محدوده‌ی ماده هستید هرچقدر هم جلو بروید از ماده خارج نمی‌شوید چون در جهان ماده هستید چه در این کهکشان باشید و چه در کهکشان دیگر. این که می‌گویند ماده دارای سه بُعدِ طول و عرض و ارتفاع است در مقابل مجرد است که طول و عرض و ارتفاع برایش معنی نمی‌دهد و شما نمی‌توانید بگویید عقل من چند متر است ولی ذو ابعادبودن ماده به این معنا نیست که جهان مادی یک‌جا تمام می‌شود و بعد از آن مجرد است. موفق باشید
2336
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت حضرت استاد طاهرزاده (حفظةالله) حضرت استاد صمدی آملی در دروس شرح معرفت نفس می فرمایند : هر نفس و موجودی که ( یا رب ) می گوید ، در حقیقت دارد رب خودش را صدا می زند ، هیچ کس رب مطلق نظام هستی را صدا نمی زند . اما داعی تمامی موجودات این است که از کانال وجودی خودشان که همان رب مقید است به رب مطلق سفر کنند ، که ضمیر ( الیه ) در ( انالله و انا الیه راجعون) به همان رب مطلق بر می گردد . به یک معنا تمامی موجودات مسلمانند و همگی در حال سفر کردن از خویش به آن رب مطلقند ( آل عمران / ۸۳ ) هر کس با جدول وجودی خود ، با رب خویش در ارتباط است و همه می خواهند از این کانال ، خود را به رب پیغمبر اتصال دهند . در صورت امکان مطلب رب مقید و رب مطلق را شرح بفرمائید ممنون می شوم . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ربّ مقید جلوه‌ی حضرت پرودگار است برای شخص خاص یا موجود خاص و ربّ مطلق حقیقت ربّ همه‌ی مخلوقات است که تحت عنوان «رب العالمین» می‌گوییم. موفق باشید
2309
متن پرسش
هو با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در این ماه گرانقدر در تفسیر حدیثی که در زیر می آورم سوال داشتم: قال الباقر علیه السلام : الْکَمَالُ‏ کُلُ‏ الْکَمَالِ‏ التَّفَقُّهُ‏ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ. الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص32 منظور از تفقه در دین به مصداق چیست؟ اندیشیدن در آن یا آموختن تخصصی آن و یا ... و همین طور گمان می کنم منظور از "تقدیر المعیشه" چیزی بیش از "اندازه نگه داشتن در معاش" باشد، لطفا را هنماییم بفرمائید با سپاس فراوان التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت می‌فرمایند: کمال و همه‌ی کمال در این سه نکته نهفته است 1- تفقه و تعمق در دین – چه در امور عقیدتی و اخلاقی و چه در اموری مثل عبادات 2- شکیبائی در مقابل مصائب و مشکلات بر این مبنا که خداوند بنا به مصلحتی آن مشکلات را ایجاد کرده تا صبر ما را بیازماید 3- مدیریت در خرج و اندازه نگه‌داشتن و ولخرجی نکردن، تقدیر در معیشت است و انسان را متوجه هدفی بالاتر از پول‌درآوردن و خرج‌کردن می‌کند. موفق باشید
2298
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد من حدود 8سال است که طلبه هستم والان در قم مشغول تحصیلم با توجه به تاکیداتی که امام خامنه ای در مورد ورود طلاب به عرصه سینما وصداوسیما دارند آیا به صلاح هست که ما مشغول دروس سینما در دانشگاه سینماقم که مخصوص طلاب است بشویم؟ وآیا اصلا منظور حضرت آقا همین است که طلاب این دروس را بخوانند یا اینکه جنبه هدایتگری برای اصحاب سینما داشته باشند؟ سوال دیگرم این است که من وقتی با کتب شما انس دارم ومطالعه می کنم این روح دین که شما می خواهید منتقل کنید را خوب می فهمم وجایگاه اشراقی دین را درک می کنم و احوالات خودم را هم تا حدی می توانم تفسیر کنم ولی در مطالعه آثار آیت الله جوادی وشهید مطهری این حس را ندارم به نظر شما ابتدا با کتب شما مانوس باشم وبعد با این نگاه وارد آثار این بزرگواران بشوم بهتر وراهگشاتر نیست؟ بسیار ممنونم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بالاخره ما هرچه داریم از امثال آیت‌الله جوادی و شهید مطهری داریم و مبانی فکری خود را بنده از آن بزرگان و امثال آن‌ها گرفته‌ام. سعی کنید از نوشته‌های آن‌ بزرگان فاصله نگیرید. در مورد قسمت اول سوالتان بنده صاحب نظر نیستم. موفق باشید.
2289
متن پرسش
باسلام ببخشید وقت گرانبهایتان را می گیرم می خواستم نظرتان را درباره دکتر نصر بدانم ؟ آیا کتب ایشان با توجه به سابقه سیاسی ایشان و عقاید صوفیانه ایشان واینکه صریحا ولایت فقیه را امری میدانند که ابداع علما است و در اسلام چنین چیزی نیست می تواند مفید باشد؟(با توجه به انکه کتب ایشان خیلی تبلیغ میشود حتی توسط دستگاه های فرهنگی و در کتب درسی)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظر بنده آثار دکتر نصر در رابطه با نقد غرب و ضرورت رجوع به علم مقدس می‌تواند مفید باشد ولی ما در نقد غرب به دنبال مدینه‌ی فاضله‌ای هستیم که با نظر به حضرت مهدی علیه‌السلام و فرهنگ انتظار و ولایت فقیه محقق می‌شود که فکر نمی‌کنم چنین دستگاهی مدّ نظر آقای دکتر نصر باشد و حکمت خالده‌ای که ایشان می‌فرمایند چنین شاخصه‌هایی داشته‌باشد. از طرفی بنده ندیده‌ام که ایشان در مورد ولایت فقیه گفته‌باشند «آن، ابداع علماء‌است». موفق باشید.
2290
متن پرسش
سلام استاد.نظر شما درباره ی حرفی که رهبری در مورد علم و بی طرف بودن آن مطرح کردند چیست؟آیا این حرف ایشان در مورد اینکه در کشف واقعیت علمی پیشفرض راه ندارد ناصحیح نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری حفظه‌الله در مقابل آن‌هایی که می‌گویند علم باید بی‌طرف باشد و به این بهانه دانشگاه‌های ما را از خدمت به نظام باز می‌دارند فرمودند «علم در کشف حقیقت باید بی‌طرف باشد» به این معنی که به اسم علم نباید اندیشه‌ها و تئوری‌های دستوری را طرح کرد؛ چیزی که استالین دستور داده‌بود که هر نتیجه‌ی علمی که با مارکسیسم لنینیسم مخالف است نباید طرح شود. رهبری فرمودند علم در کشف حقیقت نباید تحت تأثیر فکر و یا ایدئولوژی خاصی باشد ولی در استفاده از آن مسلّم باید علم در خدمت مردم و نظامی باشد که در خدمت مردم است این غیر از آن است که در فلسفه می‌خوانید نگاه غربی مبتنی بر مبانی آن است نسبت به عالم هستی و نگاه دینی مبتنی بر نگاه آن است نسبت به عالم هستی که در یک نگاه اراده‌ی تخریب طبیعت نهفته‌است و در نگاه دینی اراده‌ی تعامل با طبیعت نهفته‌می‌باشد. موفق باشید.
2284
متن پرسش
سلام علیکم.طاعاتتان قبول.دریکی ازکلاسهایی که زیرنظرحوزه دانشجویی دردانشگاه برگزارمیشدشرکت میکردم دراین مدت کم کم به یکی ازاساتیدانجاعلاقه مندشدم باورکنیدبه خاطرمسایل ظاهری و...نبودمن دختری هستم که سعی میکنم همیشه تحت نظرعقلم عمل کنم امامعرفت وعلم وتفکرایشان منوبه خودجذب کردوتمام ملاکهای معنوی وشخصیتی که برای ازدواج درنظردارم درایشان بودبااینکه درابتدادرموردایشان زودقضاوت کردم امابعدازچندجلسه متوجه شدم کاملااشتباه کردم تاحالابااینکه بااساتیدزیادی کلاس داشتم اماایشان باهمه انهاازنظرسطح علم وتقوافرق میکردندوازاونجایی که دل حرم الله هست وجزاونبایددرقلب باشدعذاب وجدان رهایم نمیکردبااینکه سخت بودامابه یمن وجودماه مبارک ویاری خداوندتونستم محبتشوازدل بیرون کنم امامشکلی که هست این کلاسهاروندتحقیقی داره وخیلی هم ازاین کلاسها استفاده کردم وبایدبعدماه مبارک گزارشات خودراتحویل دهم بااینکه ازخداخواستم منوفقط عاشق خودش کنه وتصمیم دارم سرعهدم بایستم به نظرجناب عالی من چه کنم من میتونم باشرکت درکلاس سرعهدم بمونم یانه چه صلاح میدانیدانجام دهم؟.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:‌ اگر هنوز قوه‌ی واهمه در صحنه است و شما را مشغول می‌کند از خیر آن تحقیق بگذرید چون طرز نجات انسان از واهمه، میدان ندادن به آن است و از هر شرایطی که موجب میدان دادن به آن می‌شود باید پرهیز کرد. موفق باشید.
2285
متن پرسش
سلام جناب استاد از راهنمایتان سپاسگزارم میخواستم بپرسم دلیل تبعید ملاصدرا چه بود آیا کار استعمار انگلیس بود یا فقط عقاید ایشان در خصوص حرکت در جوهر بود وعقایدایشان که جز ائمه اطهار کسی نمیتواند پیشوا ی مسلمین باشد که با ولایت فقیه در تضاد است و اینکه پیامبر اکرم (ص)و ائمه اطهار بعد از رحلت دوباره زنده نمیشوند که با رجعت این در تضاد است وبا حقیقت نوری اهل بیت هم در تضاد است و موارد دیگر که بنده اطلاع ندارم حال اگر این عقاید را داشتند که با آنچه امام (ره) دارند متناقص است فکر نمیکنید انسان با خواندن فلسه به این افکار می رسد ضمناً این تفکر که انسان در سیر استکمالی مجدداً به عقب برنمی گردد نظرتان چیست ببخشید زیاد شدبا تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علّت تبعید ملاصدرا را بیشتر باید با شواهد تاریخی که خیلی هم روشن نیست به‌دست بیاوریم و این‌که بالاخره مستشرقین غربی که در دربار شاه‌عباس رفت و آمد فعال داشتند می‌توانستد انسان‌های سطحی را در لباس اهل علم تحریک کنند و بهانه‌ای بتراشند و خلاف میل شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسکی بر ضد ملاصدرا جو سازی کنند و شاه را که بالاخره نان را به نرخ روز می‌خورد تحریک نمایند تا او را تبعید نکند. ملاصدرا معاد را جسمانی می‌دانست ولی معتقد به جسم مثالی است نه جسم مادی که به تعبیر علامه طباطبایی (ره) آن جسم همچون نفس زنده و بیدار است. او را متهم کردند که به معاد جسمانی معتقد نیست در حالی که او از همه بهتر به معاد جسمانی معتقد است و به گفته‌ی حضرت امام خمینی(ره) ملاصدرا مسائلی از معاد را حل کرد که شیخ‌الرئیس نتوانست حل کند. ولی در مورد تقلید از فقیه در امور احکام عملیه و یا در رابطه با رجعت عقیده‌اش همان عقیده‌ای است که شیعه از طریق روایات اهل‌البیت علیهم‌السلام متوجه آن‌ها شده‌است. در مورد نقش مستشرقین در دربار شاه‌عباس و تشابه نظر اخباریون در سطحی نگاه‌کردن به دین با نظر فلسفه‌ی حسی غرب و تضاد آن ها با تفکّر ملاصدرا می‌توانید به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» رجوع کنید. موفق باشید.
2271
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و شب زنده داری هایتان. استاد سوالی از محضر شما بزرگوار داشتم که دوست دارم در فضایی دوستانه پاسخم را بدهید و خدایی ناکرده از من نرجید. استاد، من چند روز پیش سوالی از شما پرسیدم در خصوص سیاست خارجی کشورمان(سوال 2226)که شما هم زحمت کشیدید و پاسخ دادید. استاد من سه سالی است با ایده ها و آثار و اندیشه های شما آشنا هستم و هرکس را که ببینم اندک گرایشی به مذهب دارد شما و سیاق شما و آثارتان را به عنوان نمونه ای جامع و همه سونگر از دین و عرفان معرفی می کنم و ارادت ویژه ای به شما دارم. اما استاد پاسخ این سوال در خصوص میانمار و ..(2226) را که دریافت کردم، پاسختان را با یکی از مسئولین کشوری و فعالان در عرصه بین الملل و سیاست در میان گذاشتم. ایشان با توجه به اینکه خودشان دستی بر آتش دارند، گفتند این پاسخ آقای طاهرزاده، رگه هایی از حقیقت را دارد اما مواضع جمهوری اسلامی ایران در مورد مسائل بین المللی اعم از فلسطین، چچن، میانمار و ... بیشتر از آنکه رسالتی و دینی باشد، سیاسی است. مثلا ما چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته باشیم، مسائل چچن را چندان حائزاهمیت نمیدانیم و از اعلام نظر صحیح می پرهیزیم. اما مثلا در قبال سوریه سریعا واکنش نشان می دهیم. البته ایشان، یادآور شدند که احتمالا بین وظایف سیاسی ما و رسالتی مان رابطه ای هست، اما بیشتر سیاسی است و... استاد من به حرفهای شما، جوابهای شما ایمان داشتم. راستش من قبلا دین را دوست داشتم اما از جهات مختلف عملکردجمهوری اسلامی را نقد می کردم(البته ولایت فقیه را قبول داشته و دارم)، به خاطر دیدگاههای شما احساس کردم دیدگاهم خوب شد، اما الان فکر می کنم شما در برخی موارد صرفا دفاع می کنید و اصل را بر دفاع قرار می دهید و نه بر شفاف سازی. استاد همون مسئول کشوری که خدمتتان عرض کردم خودشان را از سربازان نظام دانسته و ولایی هستند و حتی عنوان کردند مقام معظم رهبری در تمام عرصه ها تنهاست، منظورم این است که ایشان دیدگاه معاندانه ای دربیان این نقد نسبت به پاسخ شما نداشتند و صرفا آنچه را دیده بودند طرح کردند. استاد سوال من این است، شما بر اساس چه مستنداتی سیاست ایران را در عرصه بین الملل مورد تائید قرار می دهید؟ استاد راستش برای من مهم است که بفههم شما ساده انگارانه به قضایا نگاه نمی کنید، بعد فکر می کنم نکند نسبت به تمام مسائل دینی هم همینطور برخورد دارید و من هم که از حرف شما تبعیت می کنم به همان مسیر می روم؟یا نکند شما صرفا برای اینکه آبروی نظام را حفظ کنید اینگونه دفاع می کنید؟ که این برایم سخت تر است و به قول آن نویسنده که می گوید: ناراحتی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این است که دیگر نمی توانم تو را باور کنم...استاد دلم نمیخواهد باورهایم نسبت به شما فرو بریزد، خدا می داند چقدر وجود شما، اندیشه های شما، دیدگاههای شما در زندگیم برکت آفرید...سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ مبانی بنده در رابطه موضع‌گیری‌های وزارت امور خارجه در مسائل بین‌المللی مبتنی بر نظرات مقام معظّم رهبری است و سعی می‌کنم با دقّت هر‌چه بیشتر گوهر و مغز سخن ایشان را در این مورد پیداکنم به همین جهت تعجب کردم که می‌فرمایید آن آقایی که از مسائل بین‌المللی آگاهی دارند گفته‌اند «مواضع‌ جمهوری اسلامی در مورد مسائل بین‌المللی بیش‌از آن‌که رسالتی و دینی باشد سیاسی است و چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته‌باشیم مسائل چچن را چندان حائز اهمیّت نمی‌دانیم اما در مقابل سوریه سریعا واکنش نشان می‌دهیم» نمی‌دانم سخنان مقام معظم رهبری در 14خرداد سال1390 را در حرم امام خمینی رضوان‌الله علیه در رابطه با سوریه شنیده‌اند یا نه که ایشان یک‌سوم سخنان خود را در رابطه با موضوع سوریه گذاشتند و مواضع ضدّ اسرائیلی بودن سوریه و حاکمیتی که در آن کشور دست نشانده‌ی اجنبی نیست را از آن مهم‌تر دانستند. آیا عزیز ما متوجه نیستند استکبار جهانی به کمک ارتجاع عرب و دولت سکولار ترکیه بنا دارند با حذف بشاراسد از نظام سیاسی سوریه نقشه‌ی خاور میانه‌ی جدیدی را شکل دهند که روش ترکیه به جای روش ایران مد‌ نظر حرکت‌های منطقه قرار‌گیرد و به کلّی ایران به عنوان یک الگو از منطقه حذف شود. آیا باید به چچن هم همانند سوریه حساسیت نشان‌دهیم؟ نمی‌دانم مواضع رهبری معظَم در جمع دانشجویان در ماه رمضان گذشته وا مسال در رابطه با وزارت امور خارجه را دنبال فرموده‌اند که در سال گذشته مستقیما در مقابل انتقاد یکی از دانشجویان از وزارت امور خارجه دفاع کردند وامسال فرمودند نباید گمان شود با مواضع آرمانی که نظام اسلامی دارد، وزارت امور خارجه باید از عرف دیپلماتیک خود دست بردارد. 2ـ تعجّب بیشتر بنده از سخن جناب‌عالی بود که می‌فرمایید نکند نسبت به مسائل دینی هم ساده‌انگارانه نگاه می‌شود در حالی که تلاش بنده همیشه این بوده‌است که عقل عزیزان را مورد خطاب قرار‌دهم تا شما با عقل‌تان موضوعات را تجزیه و تحلیل کنید و خدای ناکرده رابطه‌ی مرید و مرادی پیش نیاید وانتظار دارم شما هم با عقل‌تان با موضوعات مطرح شده برخورد کنید و آن‌جایی که موضوعات با مبانی عقلی تقابل داشت، نه تنها نپذیرید و تبعیّت نکنید بلکه با همان عقل خدادادی انتقاد کنید. موفق باشید.
2279
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد من جوانی 17ساله هستم .که به مسجد وجاهای مذهبی میروم .مشکل من این هست که بعضی از افراد را دوست میدارم و به آنها وابسته میشوم واین که دوست میدارم ومحبت میکنم به نظر من اشتباه است زیرا قلب حرم خداست .ومطلب دوم هم این است که هر کی را که خوشگل است محو میشوم و البته بین کسانی که تا به حال دوست شد افراد خراب نبوده اکثر انها مذهبی بودن وحال مشگل این است که من خیلی حام خراب میشود به خاطر این که با کسی دوست میشوم اما بعد از چند روز دیگر اورا دوست ندارم ومن فکر میکنم این بازی شیطان است وبعضی از روز ها حال معنویی پیدا میکنم اماباز گرفتار قلبم میشوم از شما خواهش میکنم راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب ادب خیال و عقل و قلب انشاءالله کمکتان می‌کند. موفق باشید.
2282
متن پرسش
با سلام به نظر شما به چه دلیلی پیامبر اسلام از بدو خلقت باید دارای چنین مقامی باشند و برتر از مابقی انسان ها باشند حال آنکه قبل از خلقشان عدم بوده اند پس چون عدم بوده اند ترجیحی بر سایرین نداشته اند و اینکه خدا ایشان را نبی قرار داده ترجیح بلا مرجح است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:‌ شخصیت هر‌کس قبل از خلقت، در علم خدا موجود است و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏» اگر خدا خواست چیزی را خلق کند به او می‌گوید بشو و می‌شود. معلوم است آن شیء یا آن شخص در علم خدا بوده‌است که به آن می‌گوید بشو و می‌شود. موفق باشید.
2262
متن پرسش
سلام. من از کودکی یک تصویر خیالی از خداوند در ذهنم دارم که نمی دانم چگونه و چرا در ذهن من نقش بسته.هر کاری می کنم از ذهنم پاک نمی شود.تا بگویم خدا،بدون اختیار آن تصویر ظاهر می شود.چکار باید بکنم؟آقای طاهر زاده سوال دیگری نیز دارم.کلا این امکان وجود دارد که انسان دز مورد چیزی صحبت کند و یا حرف یزند و تصویری در ذهنش نقش نبندد؟هر چند خیلی مبهم و کلی.آخر مگر می شود کسی هییییچ تصوری از خدا نداشته باشد؟چگونه حضرت امیر می گویند توحید یعنی خدا را به تصور نیاوری؟مگر این خاصیت انسان نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تصویر ذهنی مربوط به محسوسات است که محدوداند، حقایق چون نامحدودند، فوق شکل هستند مثل این که شما معنای دو به اضافه ی دو را چهار می دانید، بدون آن که لازم باشد معنای چهار را با مثلا چهار گردو همراه کنید. سعی بفرمایید با تدبّر بیشتر در امور عقلی، روح خود را از محسوس به سوی معقول حرکت دهید. موفق باشید
2263
متن پرسش
سلام اسمایی مانند "مضل" و "ضار" دقیقا چه معنایی دارد؟معنی "الله یضل من یشا" چیست؟یعنی چه که خداوند ضرر می رساند یا گمراه می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: می فرماید: خداوند هرکس را به جهت شایستگی که دارد هدایت می کند «یهدی من یشاء» و هرکی را خواست به جهت عدم شایستگی که دارد مانع می شود که بتواند نقشه هایش را به نتیجه برساند و او را از مسیری که شایسته ی او نیست منحرف می کند. زیرا باید متوجه باشید خودش در قرآن می فرماید: «والله لا یهدی القوم الظالمین» خدا افراد ظالم را هدایت نمی کند، پس اگر فرمود هرکس را خواست گمراه می کند تا نتواند نقشه هایش را عملی کند قبلش فرموده کسی را هدایت نمی کند که ظالم است، پس گمراه کردن خداوند از سر حکمت است و نه بر اساس یک میل غیر منطقی. موفق باشید
2264
متن پرسش
سوال دیگری برایم پیش آمد(در رابطه با همان تصور خدا).آیا کسی می تواند خدا را آنگونه که هست بپرستد؟و پدیده ای را آنگونه که هست ببیند و درک کند؟تفکر پست مدرنیستی به شناخت مطابق واقع قایل نیست.چگونه می شود ثابت کرد که ما می توانیم خدا را بپرستیم؟نه تصوری که از خدا داریم را؟اصلا مگر انسان با دنیای خارج ارتباط دارد؟گر این ما نیستیم که به همه چیز معنا می دهیم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عرفا می فرمایند: همه ی عالَمْ، تعینات عقل اند، چنانکه نور ماه در شب و نور خورشید در روز به حسبِ اصلِ نور یکى هستند و همه در اصل نوراند، پس هر چه هست عقل است. جمیع صُوَر داراى حقیقت و اصل کلى‏ اند که تا انسان یک نوع اتصال با آن حقیقت پیدا ننماید علمِ تامّ به آن صُوَر برایش حاصل نمى‏شود، فرقى که هست «معلوم» گاهى از سنخ عالم مثال است و گاهى از سنخ عالم عقل و گاهى از مفاهیمى است که فقط حصول ذهنى دارد، ولی در هرحال عالم هیچ انفکاکى با اصل و حقیقت خود ندارد و علمِ تامّ از طریق اتصال با حقیقت عالم حاصل مى‏شود و تا حجاب‌هاى نشئه‌ی عنصرى براى انسان هست از حقایق غیبى غفلت دارد و هر اندازه حجاب از او زایل شد، حقایق بیشتر برای او ظاهر مى‏گردد تا جائى که احاطه به جمیع حقایق پیدا مىنماید و هر چه به حق نزدیک‌تر شود بیشتر حقایق اشیاء برایش ظاهر مى‏گردد، زیرا حقیقت هر موجودى عبارت است از نحوه‌ی تعیّن آن موجود در علم حق و حقایق و مراتب خارجى، تعینات همان ظهور علمى حق‏اند و حقیقت هر چیز باطن اوست و ظاهرش با باطنش متحد است ولى اتحاد داراى مراتبى است، کاملترین علم، همان اتصال به احدیت است، بعد از آن، مرتبه واحدیت است و سالک، حقایق اشیاء را در این حال که متحد با مرتبه واحدیت است در مرتبه احدیت مى‏بیند. انسان در مقام علمِ به اشیاء در مرحله‌ی اول به صُوَر اشیاء علم پیدا مى‏نماید و در این حال نفس به عالم مثال متصل است و در عالم مثال با صورت معلوم متحد است و در مقام علم به معانى، متحد با صور موجود در عقل مى‏گردد و انسان کامل که تا مقام «واحدیت» سیر مى‏کند با جمیع مراتب عقول و وجود متحد مى‏شود و به همه‌ی عوالم احاطه پیدا مى‏کند. . موفق باشید
نمایش چاپی