بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14171
متن پرسش
سلام: 1. استاد گریه در نماز حکمش چیست؟ بد است خوب است؟ چرا گریه میاید در نماز؟ 2. آیت الله بهجت در مورد درمان ریا قریب به این مضمون فرمودند: اگر ریا کند در محضر گدا و پادشاه. ریا کند برای پادشاه. منظور چیست؟ در سایت ایشان نوشته بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در محضر حق برای انسان حجاب‌ها مرتفع و گشایشی حاصل شود و انواری از حقیقت بر قلب تجلی کند در مقابل آن گشایش، اشک جاری می‌شود تا اتصال برقرار گردد. ریا در مقابل حضرت حق یعنی برای جلب نظر حضرت پروردگار، اظهار دینداری‌کردن و چنین توصیه‌ای توصیه‌ی خوبی است. موفق باشید

14170
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد مهربان: لطفا این جمله حضرت علامه حسن زاده را اندکی شرح دهید: (غضب و انتقام نیز از عین رحمت اوست زیرا اکثر اهل عالم به سبب غضب و انتقام به کمالی که برایشان مقدر شده می رسند اگر چه ملایم طبعشان نباشد.) سدره المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی. چرا رسیدن به غضب را کمال مقدر می نامند چگونه تقدیری است؟ و اساسا چرا غضب را از عین رحمت می دانند آری اگر مجرمی زودتر از دنیا برود برایش رحمت است چون از میزان گناه او کم می شود ولی نفس گرفتاری در عذاب را چگونه رحمت بدانیم؟ 2. در رابطه با ایمان فرعون در همان کتاب حضرت علامه ظاهرا از قول ابن عربی آورده است: «فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شی من الخبث لانه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام و الاسلام یجب ما قلبه و جعله آیه علی عنایه سبحانه بمن شاء حتی لا ییاس احد من رحمه الله ..... فلو کان فرعون ممن آیس ممن ما بادر الی الایمان.....» و در توضیح خودش هم تایید فرموده است با توجه به سخن جنابعالی که ایمان فرعون را غیر قابل قبول فرمودید پس مبنای حرف این بزرگان چیست و آیا این دلیل که چون فرعون ادعای ایمان کرد پس جزء کفار که آیس از رحمت خداوندند نبوده است زیرا کافر هیچ گاه طلب رحمت از خدا نمی کند و لو این که هزار بار در دریا غرق شود چنانچه ابوجهل در زمان قتل خود گفت من در این حال نیز از مخالفت محمد (ص) پشیمان نیستم درست است؟ پس آنها هم که در قیامت رب ارجعون می گویند بشرح ایضا و اساسا اکثری آدمها در حال معاینه و سکرات به خاطر دیدن حقایق و چشیدن سکرات ایمان می آورند و آنگاه آیا این مطب با مطلب نخست که فرمودند اکثریت انسانها به غضب دچار می شوند تضاد ندارد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب بر کسی جاری می‌شود که امکان رسیدن به کمالات الهیه در او باشد و او نسبت به جذب آن کمالات، کاهلی کرده باشد و لذا با نظر به کمالی که می‌توانسته است به‌دست آورد به او غضب می‌کنند تا به وَجه کمالیش برگردد و از این جهت، غضب نیز ذیل رحمت الهی به‌ صحنه می‌آید. می‌ماند بحثی که محی‌الدین در فصّ اسماعیلی پیش می‌کشد در رابطه با «عَذْب» و گواراشدنِ عذاب، که در این مورد اختلاف نظر هست.[1]  2- آیات مربوط به فرعون در حالی‌که داشت غرق می‌شد موجب تفاوت نظر در مورد ایمان فرعون شده است که گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(یونس/90)‏ در حالی‌که خداوند در جواب او فرمود: « آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (91) . و این نشان می‌دهد که فرصتِ ایمان گذشته است. موفق باشید

 

 


[1] - محی‌الدین می‌گوید بعد از آن‌که اسم منتقم کار خود را کرد، عذابِ حسّی مثل دردناک‌بودن مار و عقرب قطع می‌شود، ولی عذاب نفسی ابدی است. می‌گوید اهل جهنم در شرایط «لا یَمُوتُ و لا یَحْیی» قرار می‌گیرند و مثل کسی که در اثر درد شدید غش می‌کند دیگر احساس درد را ندارند و در همین حدّ یک نوع نعمت برای آن‌ها محسوب می‌شود، هرچند از آتش خارج نمی‌شوند. می‌گوید: «لأنَّهم لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْ النّار ابداً» ولی تخدیری در حسّ آن‌ها پدید می‌آید که اَلَمِ موجود در آتش را احساس نمی‌کنند و حتی گاهی برای بعضی از آن‌ها یک نعیم خیالی پدید می‌آید، «نعیماً خیالیا» مثل خواب‌دیدن کسی که در حالت بیداری در سختی است ولی در خواب شرایط دیگری را خواب می‌بیند.

می‌گوید در قرآن اگر عذاب الیم فرموده با خالدبودن همراه نیاورده تا معلوم شود عذاب تا آخر با دردناک‌بودن همراه است و تبدیل به عَذْب نمی‌شود، هرچند آن کسی که چرک و خون می‌خورد و به آن عادت می‌کند، غیر از آن کسی است که از نعمت‌های بهشتی لذّت می‌برد. ولی اهل نار بعد از آن‌که از خروج از نار مأیوس شدند مزاج‌شان مناسب عذاب می‌شود و دردشان با نوعی لذّت آمیخته می‌گردد و این همان مآل إلی الرحمه است(فصّ هودی).

ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة.» امّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند  و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيتh نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب  روشن است.  و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏كند كه نامش انسان است  و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏اش سر مى‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى‏برد و از آن صورت‌ها مى‏گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده‏اند از نظرت مى‏گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه‏تر انتقام هم مى‏گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

در رابطه با این‌که خداوند به وعده‌ی خود عمل می‌کند ولی آن‌طور نیست که حتماً به وعیدی که می‌دهد عمل کند، حضرت صادقu می‌فرمایند: «مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَار»؛ كسى را كه خدا وعده‏ى پاداش در كردارى دهد آن پاداش برايش ثابت است و كسى را كه خدا وعده‏ى بر مجازات دهد او مختار است كه اگر بخواهد عوض كند.(بحارالأنوار، ج 74، ص 154)

جناب حجت‌الاسلام آقای یزدان‌پناه در جمع‌بندی این بحث چنین می‌فرمایند که در اسماء الهی در جمع، اسماء خیر می‌چربد و از طرفی حدیث  «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» جدّی است و امیرالمؤمنینu نیز در دعای کمیل با اعتقاد به رحمت الهی عرضه می‌دارند: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ‏ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ‏[1] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين‏».

و از آن‌جایی از نظر عقلی و عرفانی در نظام اَحسن خیر کثیر است و شرّ قلیل، می‌توان گفت در عین عذاب یک نوع لذّت هم باید در میان باشد. زیرا هرچیزی که ملکه‌ی جان انسان شد چنانچه ملکه‌ی دیگری مقابل آن نباشد، آن ملکه کار خود را می‌کند و صورت برزخی و قیامتی خود را همراه دارد و از این جهت می‌توان گفت چگونگی جهنم به حسب افراد و استعدادهای آن‌ها است به طوری که ائمه‌ی کفر تا آخر در رنج و اَلَم هستند در عین لذّات خاص خود از آن عذاب. مثل آن‌که در خبر داریم وقتی ابوجهل در جهنم است با عبور رسول خداf از کنار جهنم نسیمی خنک به جهنم و جهنمیان می‌رسد، وقتی ابوجهل می‌فهمد این راحتی به جهت عبور رسول خداf است از غضبی که دارد می‌گوید جلو این نسیم را ببندید، با این‌که در حال عذاب است ولی لذّت باقی‌ماندن در آن عذاب نسبت به راحتی نسیمی که عبور رسول خداf برای او آورده، برایش بهتر است. همه‌ی کفار در جهنم در یک حدّ نیستند، بعضی قطع رنج دارند که همین برای آن‌ها یک نوع رحمت است و بعضی نه‌تنها قطع رنج دارند بلکه عذاب آن‌ها به عَذْب تبدیل می‌شود زیرا در دنیا در عین کفر دارای صفات حسنه‌ای مثل سخاوت بوده‌اند.

جناب حجت‌الاسلام استاد یزدان‌پناه، نظر استادشان آیت‌اللّه حسن‌زاده را نیز این‌طور بیان می‌کنند که خلود در عذاب هست، ولی چون به آن خو می‌کنند آن عذاب از رنج‌آوربودن در می‌آید. می‌فرمایند ظاهراً شریعت این موضوع را سربسته گذارده و به اعلام همان عذابی که سال‌های متمادی برای اهل جهنم هست بسنده کرده و اگر هم عذاب در نهایت همراه با رنج و درد نباشد همان قبح منظری که جهنمی‌ها دارند که با خوردن غساق همراه است، سر جای خود محفوظ است.

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

 

14166
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فرزانه حضرت موسی علیه السلام از خداوند سوال کرد که رضایت تو در چیست؟ خداوند در پاسخ فرمودند: رضایَ فی کُرهِک. رضایت من آن زمانی است که تو در فشار هستی. چنین نگاهی به جهان اطراف، انسان را از هرگونه استرس، ناامیدی، افسردگی و جزع و فزع در مقابل ناملایمات رهانیده و به او یاری می رساند تا در کمال آرامش با فشارهای وارده مقابله کند. غضب از شدیدترین فشارهایی است که در دنیا دامنگیر انسان می گردد و دفع آن نیز از قوی ترین ابزار رساننده ما به ابدیتی آرام محسوب می گردد. گاهی انسان می تواند شرایط تحمل فشار را برای خود ایجاد کند. ریاضت های شرعی از قبیل روزه، تحجد و شب زنده داری، کنترل چشم و زبان و... در تزکیه نفس و قدرت یافتن روح بسیار موثرند. اما فشارها و مکروهاتی که ما در جذب آنها نقشی نداشتیم و به عنوان هدایای خداوند برای افزایش ظرفیت روح ما محسوب می شوند در درجه اهمیت بسیاربالاتری قراردارند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: از بهترین راهها به سوی خدای عزوجل نوشیدن دو جرعه است: اول جرعه غیظی که بوسیله حلم آن را رد می کنی و دوم جرعه مصیبتی که بوسیله صبر آن را تحمل می نمایی. آیا با این مطلب موافقید؟ آیا موافقید که تحمل فشارهایی که ما در تولید آنها نقشی نداریم، در خودسازی تاثیر بیشتری دارند نسبت به فشارهایی که خود انسان آن را تولید می کند از جمله عبادات؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «چه خوش صید دلم کردی / بنازم چشم مستت را» حقیقتاً نوشیدن این دو جرعه که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» متذکر شدند، چقدر کارساز است. موفق باشید

14161
متن پرسش
سلام: استاد اگر میشه بفرمایید اگر بخواهیم احکام شرعی را عرفانی معنا کنیم چه باید بگوییم؟ منظورم اینست که معنی عرفانی فقه چه می شود؟ در کلیت موضوع
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که خداوند انسان شایسته‌ای را متوجه‌ی عالَم ملکوت نمود، وَجه ملکوتی احکام ناسوتی را به او می‌نمایاند. موفق باشید

14159
متن پرسش
سلام علیکم: می خواستم بدونم چرا در حین مریضی ارتباط با خدا ضعیف میشه چطوری میتونم حال روحانی را حفظ کنم و در ضمن در این ضعف بدنی شیطان از هر سوء حمله ور میشه آیا راهی واسه سد راهش هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه در هنگام بیماری بیشتر مشغول بدن است، به همین جهت در این موارد توصیه می‌شود راضی به قضای الهی باشید. موفق باشید

14169
متن پرسش
سلام علیکم: وظیفه مان در حد ابشار و انذار است. حال اگر ما بیش از وظیفه مان عمل کنیم آیا کار مطلوب و درستی انجام داده ایم؟ مثلا اگر دوستمان دچار منکری (مثلا غیبت کردن است) اگر ما به او بگوییم عملش خلاف حکم خداست به وظیفه عمل کرده ایم ولی ممکن است ما به جهت دوست داشتن او با معرفی کتابها و همچین صحبت کردن با او و نشان دادن راهکار عملی رها شدن از غیبت ایشان را تا رها شدن کامل از این گناه یاری کنیم و یا ما در مسائل اعتقادی دوستمان و ظیقه ای نداریم و خودش باید دنبال علم آموزی برود، ولی ممکن است ما در دوستمان استعداد معنوی ببینینیم و خودمان از محضر علمای ربانی مواردی آموخنه باشیم که می دانیم اگر به ایشان در چندین جلسه توضیح دهیم کمک زیادی به ایشان برای جهت گیری زندگی توحیدی و آشنایی با ان عالم ربانی کرده ایم. با دو مورد بالا که مثال زدم آیا کارهای حارج از وظیه هم دارای ارزش هستند؟ 2. همان طور که مراجع می فرمایند امربه معروف و نهی از منکر در واجبات و محرمات است. حال امر به مستحب و نهی از مکروهات که واجب نیست و وهمچنین امر به اخلاقیات (غیر واجب) و نهی از مذمومهای اخلافی (غیر حرام) که وظیفه مان نیست دارای اجر و ثواب هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نمونه‌هایی که می‌فرمایید همه، صورت کمال‌یافته‌ی انذار و تبشیر است 2- این‌که می‌فرمایند امر به معروف در واجبات و محرمات، واجب است یعنی اگر بتوان انجام داد، ترک آن حرام است ولی این بدان معنا نیست که تذکر در امور مستحب ثواب خود را نداشته باشد. موفق باشید

14153
متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد: چطور میتونم بچه ی با تقوایی داشته باشم و از همین دوران بارداری روی تقوای بچم موثر باشم؟ بنده در ماه 8 بارداری هستم و متاسفانه دیر با سایت شما آشنا شدم توی همین وقت باقیمانده چکاری انجام دهم؟ در دوران بعد از تولد چه؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به صورتی متعادل به وظیفه‌ی شرعی خود نسبت به همسر و اطرافیانتان عمل کنید و انتظار بیجا از کسی نداشته باشید و امور را به خدا واگذار کنید، خودش آن‌چه باید به مصلحت فرزندتان باشد را عمل می‌کند. موفق باشید

14152
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل من ترسو هستم و در مواقعی که شرع و اخلاق به من اجازه ظهور غضب را داده اند نمی توانم غضب را ظاهر کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه بیشتر مطابق عقیده‌ی الهی‌تان عمل کنید، بیشتر موفق می‌شوید در انجام وظایفی که باید انجام دهید. موفق باشید

14149
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما استاد معزز و محترم: این حقیر کتاب جایگاه رزق در زندگی انسان را دو بار و دقیقا" (در حد بضاعت کم خویش) مطالعه نمودم اما آنچنان که باید به ذهنم ننشست، با توجه با این حقیقت که گفته اند: تنبلی یکی از کهنه ترین میراث بشریت است و تلاشی پی گیر و مجدانه می طلبد تا بر این مشکل فایق آییم و از طرفی در کتاب حضرت عالی به نحوی تلاش را غیر موثر جلوه داده بود. چگونگی حل این مطلب برای این حقیر ناسفته ماند. در صورت وقت و امکان جواب بفرمایید و در غیر هر دو صورت دوستدار شما خواهم بود. یا علی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید هرگز نباید کسی به بهانه‌ی آن‌که رزق، مقسوم است و از اول تعیین شده؛ تلاشی جهت کسب رزق نکند. زیرا اولاً: در بسیاری موارد رزقِ مقسوم او را منوط به تلاش او کرده‌اند. ثانیاً: اگر تلاش لازم را جهت کسب رزق نکند بر فرض هم که رزق او به او برسد، همراه با عزّت نفس نخواهد بود. از همه مهم‌تر وظیفه‌ای خداوند در مسیر کسب رزق برای ما نسبت به مردم تعیین کرده است تا راه محبّت به حق از طریق محیت به خلق در مقابل ما گشوده شود. موفق باشید

14136
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: اگه بخواهم بدانم جایگاهم در برزخ کجاست باید چکارکنم؟ استاد عزیز مرز خوش اخلاقی و بد اخلاقی چیست؟ اگه منبعی هست که کمک کنه یافتن دقیق این مرز ممنون می شوم معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جایگاه برزخی خودم را هم نمی‌دانم! 2- مرز بد اخلاقی و خوش‌اخلاقی را شریعت الهی تعیین می‌کند. وقتی دستورات دین را صادقانه عمل کنید به‌خودی خود متخلق به اخلاق حسنه خواهید شد. موفق باشید

14135
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در شرح حدیث اباذر توصیه شد در حال زندگی کنیم - من یا در گذشته ام یا در آینده از چند ساعت تا چند سال - حال را از دست می دهم ممکنه اعمال یا راهکاری را بدید که بتونم در حال زندگی کنم فارغ از گذشته و آینده - البته بدون آنکه متهم نشوم آینده نگر نیستم و یا عبرت از گذشته نمی گیرم. استاد عزیز عقیده من این است که حتی کوچک ترین اتفاقات از خواب موندن - آشنا شدن با آدم ها تا خراب شدن یک موبایل در یک زمان خاص از جانب خداست درسته. با تشکر یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد «حال» که نمی‌شود سؤال کرد، باید در «حال» زندگی نمود و احساس کرد. مثل این‌که نباید برای دیدن نور، سؤال کنیم 2- مسلّم همه‌چیز ذیل تدبیر الهی است و در متن چنین عقیده‌ای ما باید وظیفه‌ی خود را انجام دهیم. موفق باشید

14130
متن پرسش
سلام استاد: دبیرستان شنیدم هر کس یک سال سوره نبا را بخونند میره مکه اما در قرعه کشی اسمم در نیامد گفتم شاید پشت سر هم نخوندم شاید یادم رفته یک روز و... زمان گذشت فضیلت نماز اول را شنیدم در نتیجه تشویق میشم به استمرار نماز اول وقت خواندن خواندم از برکات سوره واقعه هر شب هرگز پریشانی نبیند اما خوب نمی دونم گفتند ذکر صلوات دور می کند شر انس - حدیث کساءگشایش دارد بیش از یک سال می خواندم به آن فراز که پیامبر قسم می خورد در اعتکاف هم خواندم در جمع آنها به حرمت آنها جواب بگیرم اما... حالا سئوالم اینه اینها چقدر راست و درسته؟ من با ناباوری به فضلیت نماز شب نگاه می کنم و یا فضیلت نیکی به پدر و مادر و... این احساس که تمام این مدت با این توصیه ها فریبم دادند - این احساس که برای همه گشایش هست اما من نه. احساس می کنم فراموش شدم در این عالم مستقیم جهنم اگه تقدیر است دعا چرا؟ اگه تقدیر مستقیم بگند تقدیر تو رسیدن به این فضیلت نماز شب می رسد تو در تقدیرت نیست بی خود کسی امیدوار نمی شه - استاد دیگه احساس آرامش نمی کنم وقتی می خونم کشف کربتی و... خوش به حال آنهایی که امام زمان (عج ) دوستشون دارند و هدایت می کنه استاد قسم دادن درست نیست اما خواهش می کنم جوابی هست به منم بگید اگر این حرف ها هست (فضیلت ها، کرامت، معجزه، عنایت و...) پس کو؟ (اگه مال آدم های خاصه خوش به حالشون چرا به عموم میگند؟) اگر نیست چرا ما را با این عقاید بزرگ کردن؟ استاد تمام عقیدم زیر سئوال رفته گیج و افسرده شدم - راهنماییم کنید لطفا. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام این دستورات با نظر به اقتضائات خودش صورت می‌گیرد مثل علت مُعِدّه است و نه علت حقیقی و لذا اگر حضرت حق مصلحت بنده را بداند عمل می‌شود وگرنه ثواب آن برای ابدیت او در قیامت می‌ماند. موفق باشید

14074
متن پرسش
سلام استاد: زیارتتون قبول چه کنم، دیگه خسته شدم از دست خودم. کربلا میرم، به همه عبادات اهمیت میدم، سخنرانی های شما را گوش می دم، سحر پا میشم، اما خیال آلودم رهام نمی کنه، شاید بخاطر اون تصاویریه که از فیلم و عکسای قدیم توشه. مدام می کشونم پای فیلم های بد. اصن نمی دونم چرا انقد به اینا میل دارم هرکاری هم می کنم درست نمیشه گاهی فکر می کنم آخرش به خاطر همینا بدعاقبت می میرم. همه راه هایی هم که شما دادید را بلدم ولی بازم از پس وهم و خیالم و نفس امارم برنمیام. نمیدونم دعام کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». وقتی کسی بخواهد از ذهنیات قلبی و جزئیات امور دنیایی به سوی دریای حقیقت سیر کند طبیعی است که ذهنیات قبلی، تازه رُخ می‌نمایانند و برجسته می‌شوند و سعی می‌کنند با درخشش هرچه بیشتر ما را به خود بخوانند. ولی دیگر کار آن‌ها تمام است و اگر می‌توانستند ما را در خود نگه داشته بودند. پس دلواپس نباشید و امیدوارانه در راهی که انتخاب کرده‌اید، قدم بگذارید و اگر هم بعضاً پاپیچ‌ شما می‌شوند، مأیوس نگردید. همان نوری که شما انتخاب کرده‌اید نمی‌گذارد میل‌های قبلی شما را در بر بگیرد. روز به روز آن صورت های باطل ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود تا آن‌جایی که نه‌تنها دیگر از آن‌ها خوشتان نمی‌آید، بلکه از آن‌ها متنفر هم می‌شوید و باطل‌بودنِ آن‌ها را حسّ می‌کنید در آن حدّ که به نگاه اهل‌البیت«علیهم‌السلام» منوّر می‌گردید. موفق باشید

14077
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار و محبوبم: ببخشید یک سوال موسیقی در نظر عرفا چه گونه است؟ آیا داشتن مثل نی در خانه و نی زدن مصداق آلت لهو است که گفته شده فرشتگان در آن خانه حضور پیدا نمی کنند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به جواب سؤال شماره‌ی 14067 نمی‌توان گفت وسایلی مثل «نی»، آلت لهو و لعب باشد که نگه‌داشتن آن‌ها در خانه منجر به عدم توجه فرشتگان به آن خانه گردد. موفق باشید

14075
متن پرسش
سلام علیکم: با تبریک حلول ماه ربیع الاول لطف و کرم امام حسین (ع) به جناب حر را می دانم و ثواب های بی حد زیارت آقا را شنیده ام اما به دلیل گناهان زیاد خجالت می کشم به کربلا بروم (شاید هم چون دستم به گوشت نمی رسد می گویم بو می دهد). البته می دانم (یا حداقل به زبان می گویم ) که عالم محضر اهل بیت (ع) است اما باز هم از رویارویی با حضرت به شدت خجالت می کشم. لطفا راهنمایی بفرمایید با تشکر و آرزوی توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «با کریمان کارها دشوار نیست» آن‌ها خانواده‌ی کرم‌اند بدون آن‌که بدی‌های ما را به چشم آورند، دستگیری می‌کنند، آن‌هم چه دستگیری‌هایی! موفق باشید

14065
متن پرسش
سلام خدمت جناب استاد: فرزندم امسال از کلاس هشتم وارد حوزه علمیه شده اند برای تربیت معنوی ایشان برایم خیلی دغدغه دارم. اگر در این راه (و سایر موارد علمی نیز به صلاحدید تان) توصیه ای دارید بفرمایید؟ ضمنا یکی از اساتید فرمودند تفسیر المیزان را بدون بحث ها و نقاط اختلافی تدریجا بخواند. نطر حضرتعالی چیست؟ آیا چنین کتاب تفسیر موجز و مجزایی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر رسمی دروس حوزوی را فعلاً با جدّیّت تمام طی کنند و کم‌تر به حواشی بپردازند تا در همان دروس، قوت لازم را پیدا نمایند و در همان حوزه‌ زمان‌هایی که برای اخلاق در نظر گرفته شده است را جدّی بگیرند. موفق باشید

14067
متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم که حالتان خوب باشد. می خواستم راجع به موضوعی با شما مشورت کنم. من در خانواده مذهبی که باید اعتراف کنم که گاهی رفتار هایمان افراطی است بزرگ شدره ام سعی کرده ام به مبانی مذهبی دینم پایبند باشم البته از جایی به بعد واقعا خودم دوست داشتم که این گونه باشم اما استاد به عنوان یک دختر چادری که رهبر را قبول دارد چادر و اعتقاداتم سوال های زیادی را برای دوستانم در دانشگاه ایجاد می کند. من هیچ وقت نمی توانم به سوال های آن ها جواب قانع کننده ای بدهم در بحث ها مخصوصا بحث های سیاسی که جالب است غالبا خودشان شروع کننده آن اند یک جواب هایی را می دهم اما بعد که فکر می کنم جواب های بهتری را می یابم که دیگر دیر است از این که حضور ذهنم این قدر پایین است ناراحتم و یکی دیگر از ناراحتی هایم اینست که گاهی بی اختیار با حالت تندی جبهه می گیرم. آخر خیلی سخت است که آدم بداند چیزی درست است اما نتواند بیان کند. مثالش بحث موسیقی است. این موضوع برای خودم قابل درک است که موسیقی انسان را به اوهام می برد و 2 سال پیش خدا به من نشان داد وهم جهنم دره ایست که تمامی ندارد هرچند هنوز هم از وهم خارج نشده ام و تلاش های منقطعی می کنم اما این را چگونه به آن ها بگویم که معتقدند گاهی لازم است انسان با موسیقی به خیال برود چهارشنبه ی این هفته کرسی آزاد اندیشی برای موسیقی داریم 2 نفر موافق 2 نفر مخالف. استاد کمکم کنید که وظیه خودم را تا حد توان انجام دهم چه گونه موضوع را مطرح کنم و چه مطالعاتی انجام دهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که فقهای بزرگ می‌فرمایند، حرمت موسیقی، محتوایی است یعنی به خودی خود حرمت ندارد، می‌ماند که آیا یک کار لغو هست یا نه. و مؤمن باید «عن اللغوِ» معرض باشد یا نه. برای کسی که بیشتر در موطن خیالات با دین ارتباط دارد موسیقی در آن فضا می‌تواند تحرک‌زایِ همان حالات باشد. ولی برای کسی که نظر به حقایق غیر خیالی دارد، حجاب محسوب می‌شود و در این رابطه است که امامان نظری به موسیقی ندارند هرچند برای مردم عادی آن را نفی ننموده‌اند. توحیدی که امثال حضرت امام و محی‌الدین مدّ نظر دارند، نیاز به هیچ‌گونه موسیقی ندارد ولی نمی‌توان آن نوع موسیقی که مولوی مدّ نظر دارد را، کاری غیر توحیدی دانست. موفق باشید

14064
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: زیارت هایتان مورد قبول درگاه حق ان شاءالله. استاد بنده در یکی از استان های محروم زندگی می کنم و به صورت حق التدریس در دانشگاه ها و دبیرستان های شهرم کار می کنم. این ترم با خواهش یکی از دوستان که مسئولیتی در دانشگاهی خارج از شهر خودمان دارد به آنجا رفتم و هفته ای یک روز را در آنجا به سر می برم. خوب این مسئله باعث شده مشغله ام زیاد شود و کمتر به سیر مطالعاتی و کارهای شخصی خودم برسم. از طرفی با خواهش ها و اصرار دانشجویان آنجا مواجه شدم برای اینکه ترم های بعد هم آنجا باشم. با توجه به محرومیت هایی که آنجا می بینم آیا وظیفه ای دارم برای خدمت در آنجا؟ البته اگر بشود اسمش را خدمت گذاشت. بنده تدریس در رشته برق را صرفا علاقه ی شخصی ام می دانم و نمی توانم رابطه ای با خدمت برایش پیدا کنم. آن هم در منطقه ای که از لحاظ صنعتی فوق العاده محروم اند و اکثریت مردمش کاری جز قاچاق سوخت ندارند! و دانشگاه فقط فارغ التحصیل بیکار وارد جامعه می کند. خدمت را کار شما اساتیدی می دانم که با روح و روان دانشجو سر و کار دارید. البته برای خودم توجیهاتی می آورم ولی هیچ کدام بنده را قانع نمی کند. استاد نظر شما چیست؟ با این مسئله چه برخوردی داشته باشم؟ بنده شما را مانند پدر دلسوز خودم می دانم، حتی اگر بگویید به عنوان یک خانم نیازی به تدریس نیست می گویم: چشم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوب است اگر بتوانید با آموزش‌های فنی که به جوانان می‌دهید، آن‌ها را به زندگی امیدوار کنید و از هزاران دام که جلوی آن‌ها پهن شده نجاتشان دهید. موفق باشید

14059
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خیلی وقتا نمیدونم باید چیکار کنم یعنی یه تصمیمی می گیرم کاری می کنم ولی ته دلم به اون سطح راضی نیست سطح بالاتر میخواد. مثلا: بنده چادری هستم ولی در منزل وقتی مهمان می آید چادر نمی پوشم البته تا جایی که ممکن باشد لباسهای گشاد می پوشم خیلی وقتا از لباسهای قشنگ تر با رنگای روشن تر چشم می پوشم، در فامیل و خانواده کسی جلوی مهمان چادر سر نمی کند و من احساس می کنم با پوشیدن چادر بیشتر جلب توجه کنم از طرفی احساس می کنم دارم کوتاهی می کنم بنده از اول چادری نبودم البته تا جایی که می شد با مانتو هم دنبال حجاب کامل بودم، امیدوارم در آینده با تغییر شرایط مثلا ازدواج با فردی مومن و متعهد این مشکل حل شود اما وظیفه اکنونم را نمی دانم لطفا راهنمایی بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر لباس گشاد موجب تبرّج نشود و یک‌نوع نمایش از قسمت‌های بدنتان نباشد، اشکال ندارد. ولی در هرحال در چادر، حسِ آرامش بیشتری از جهت آزادبودن برای عدم جلب نظر بقیه در شما هست. به مرور با هرچه‌بیشترآشناشدن از معارف اسلامی بهتر تکلیف خود را در چنین صحنه‌هایی متوجه می‌شوید. موفق باشید

14039
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد با توجه به اینکه الان دارم برای امتحانات ترم حوزه می خوانم تا اگر قبول شدم به عنوان یک طلبه وارد حوزه شوم در این شرایط مشکلاتی جدی برایم پیش آمده خواهش می کنم کمکم کنید: 1. اوهام و افکاری به شدت قوی و گاها اضطراب آور بنده را خیلی خیلی اذیت می کند و هجوم می آورد (صورت هایی از همه کاره بودن خلق و ..... الا ماشا الله ) 2. بنده کتاب ادب خیال را خوانده ام ولی الان نه فرصت ورزش و نه فرصت بحث های عرفانی و عقلی را دارم لذا خواهش می کنم استاد راهنمایی ام کنید. 3. برای رفع این اوهام بنده دارم هر شب با وضو در سجده ذکر حوقله را تا جایی که توجه و حال دارم می گویم. آیا ادامه دهم؟ ( لطفا در این مورد راهنمایی ام کنید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به حکم وظیفه عمل کنید و خداوند هم از شما فعلاً همین را می‌خواهد و این راه را به سوی شما گشوده است 2-  فعلاً درس 3- فعلاً درس. موفق باشید

14023
متن پرسش
سلام: استاد شرمنده زیاد سوال می کنم. چند وقت بود نبودید و ما هم دلمان تنگ شده بود بخاطر همان یک عالم سوال دارم. خودتان هم فرمودید اگر جوابتان را در یک سوال احیانا نگرفتید چندبار دیگر بپرسید تا دیگران هم استفاده کنند. 1. خواندن زندگینامه عرفا می تواند تاثیر گذار باشد؟ یکی از بزرگان می گفت سرگذشت علمای اصیل خودش جلسه اخلاق است. 2. کتاب چهل حدیث امام چگونه کتابی است؟ کی می توان آن را خواند و کارایی اش چگونه است؟ 3. کتب تاریخ ائمه که حجت الاسلام نظری منفرد نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواندن زندگی‌نامه‌ی عرفا و علماء حقیقتاً یک کار ارزشمند و سلوکی است 2-  کتاب «چهل حدیث» حضرت امام یک کتاب عرفانی با ظرائف خاص خودش است و نه یک کتاب اخلاقی و لذا بعد از آشنایی با عرفان نظری می‌توان متوجه‌ی اشارات آن شد 3- مسلّم هراندازه در موضوع تاریخ ائمه کار کنیم، جای کار دارد ولی بنده کتاب مذکور را نمی‌شناسم. موفق باشید

14022
متن پرسش
سلام: استاد شما در زمینه صحیفه سجادیه اثری ندارید یا بنده ندیدم؟ بجز دعای مکارم الاخلاق؟ اگر بخواهیم قوی کار کنیم چه شرحی را با آن بخوانیم؟ کتاب شهود و شناخت خوب است؟ آیت الله جوادی هم به آن مقدمه نوشته اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر شرح دعای «مکارم الاخلاق»، عرایضی نیز در شرح مناجات «تائبین» شده است که به صورت جزوه در اختیار عزیزان می‌باشد. شرح عربیِ سید علی‌خان حسینی تحت عنوان «ریاض السالکین» مطالب خوبی دارد. موفق باشید

14015
متن پرسش
سلام: در کتب شیخ صدوق اگر بخواهم مطالعه کنم با چه ترتیبی مطالعه کنم استاد؟ احساس می کنم جنبه حدیثی ام بسیار ضعیف شده. یک سیر در کتب شیخ صدوق به بنده بگویید تا نتیجه بهتری بگیرم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر منظورتان صرفا مطالعه‌ی خلاصه‌ای از احادیث شیعه در امور معرفتی و اخلاقی است، خوب است کتاب خلاصه‌ی «میزان الحکمه» از جناب آقای ری شهری را مطالعه فرمایید و اگر قصد مطالعه‌ی منابع حدیثی در اخلاق و معارف دارید، کتاب اصول کافی و تحف العقول منابع بسیار ارزش‌مندی جهت این امر است؛ زیرا معمول نیست کتب شیخ صدوق به این شکل که شما می‌فرمایید مطالعه شود. کتب مرجع است که علمای اهل فن به آن رجوع می‌کنند. موفق باشید

13997
متن پرسش
سلام: استاد من ... هستم. من هر گناهی که فکرشو بکنید کردم. هرگناهی. چون کسی منو نمیشناسه بگم چند نمونه: زنا و امثالهم هم انجام دادم. سن پایین تر که بودم دزدی هم کردم از کتابخونه .و یه عالمه گناهای دیگه. من الان پشیمونم. بطور عادی هم پشیمون نیستم. علاوه بر اینکه پشیمونم. دوست دارم به توحید برسم به مقام جمع برسم. مثل آقای ... بشم. . مثل استاد جوادی املی بشم. ولی بعضی وقتا یه صدایی تو ذهنم میاد میگه با اینهمه گناه تو به ابلیسم نمیرسی چه برسه به توحید. توقع زیاد داری. خیلی پررویی. تو هیچ وقت به کشف و شهود نخواهی رسید. تو هیچ وقت مثل عرفا نمیشی. استاد توروخدا راهنماییم کنید. میشه یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید کرد» شما شروع کنید، خداوند بر اساس وعده‌ای که داده‌است موانع را بر طرف می‌کند؛ فرمود «انّ الحسنات یذهبن السیئات» اعمال نیک آثار اعمال بد را از بین می‌برد و بدی‌ها را به مرور از جان شما می‌زداید. موفق باشید

13996
متن پرسش
سلام و ارادت استاد ارجمند: در جواب درمان وسواس یکی از راهکارهایی که فرموده اید: اجتناب از جلسات و شرایطی که موجب تحریک احساسات و قوه واهمه می‌شود، حتی برای چنین افرادی جلسات مذهبی که دارای شرایط مذکور باشد تا زمانی که بهبود نیافته‌اند قابل اجتناب است. لطفا این مطلب را بیشتر شرح دهید. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به کتاب «ادب خیال ،عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی